مصاحبه با استاد | منظور از"سیستمی بودن رفتار خداوند"، چیست؟ - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-30 06:23:402025-02-02 02:20:14مصاحبه با استاد | منظور از”سیستمی بودن رفتار خداوند”، چیست؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام دوباره به استاد عزیزم و مریم بانو وهمه ی دوستان عزیزم😍
استاد شما تکی،هدف خدا از آفرینش شما به نظرم این بود که بیاین یه جوری خاص که هیچکس تا قبل شما تو دوره زندگی ما بلد نبودخدای قشنگ ومهربون و دوست داشتنیمون رو بهمون نشون بدید💗💗😍
وگرنه دین همونه،مذهب همونه، قرآن خدا همونه، چی عوض شد؟؟
درسهای شما تمام درون وبیرون منو تغییر داد،
این خدایی که من الان میشناسم، این قرآنی که الان باعشق ولذت میخونم ومیرم سراغش، طوریکه الان من باخدا دوستم،کی جز شما می تونسته به من هدیه بده؟!!
دقیقا من الان تواین سال جدید یه اتفاقهای بیرونی برام افتاد که یه تغییرات بزرگ درونی داشتم که بسیار عالی مثبت بوده،مطمعنم مطمعنم که این از لطف وجود خوندن عاشقانه وبدون تعصب کتاب خداوند و مقایسه کردنش با حرفهای شما وتجربه های معنوی شما برام بوده،دقیقا از زمانیکه من شروع کردم به تغییر خودم اونم صادقانه بادیدن زندگی شما یه دری از درهای بهشت تو همین جهان مادی برام بازشد، چون من همش پیش خودم قبل آشنایی با شما میگفتم من لایق نیستم من بنده خوبی نیستم از من دیگه گذشته ،دیگه دیره، دیگه نمیشه، خدا سرش شلوغه، خدا رهام کرده، خدا دیگه ازم خسته وناامید شده،یا اصلا قرآن دروغه استغفرالله وکلی شرک دیگه …
اما باهمه این ناباوریها یه نوری ته قلبم بود بهم میگفت ناامید نشو بلاخره خدا خوبیهاتو نماز و عبادتهاتو قرآن خوندن هاتو که یادش نمیره!!!
من خواندمش وخداوند همیشه اجابتم میکرد، خداوند کل زندگیم داشت هدایتم میکرد باورهای محدود خودم بود که اجازه نمیداد من به وضوح وروشنی برسم ،وخدا میدونست که باید یکی باشه که همین مسیری رو رفته باشه که من رفتم وحالا باتغییر مسیرش ،در مراوده با خدا با دوستی باخدا چنان قرار گرفته که باهم در تبادل هستند وکلی باهم عشق میکنن😍😍😍
من مسیرم رو عباسمنشی کردم وخدایی رو باور کردم که سیدحسین عباسمنش،مریم شایسته وخیلی از کساییکه تواین سایت هستندباور کردن…
من یه قدم میرم سمتش ومی بینم خدام صدقدم سمت من برمیداره، وگرنه تو این دوره زمونه تواین شرایطی که من الان دارم، یه ادم عادی یا باید می جنگید باخودش وباهمه ی عالم، یاخودکشی میکرد، یا به بیراهه میرفت، یا هرچیز بد دیگه ای،و میفتادم کنج خونه با دارو وقرص های ارامبخش و افسرده میشدم…
پس چی شد که به لطف الله انقد شادو سرحال وعالی ام😍😍
چون من الان خدایی دارم که هر لحظه بامن حرف میزنه، روزیمو میده ومن شاکرم،باهم چای وقهوه می نوشیم، کتاب می نویسیم، برای کودکان قصه می نویسیم، باهم می خندیم،باهم میریم خرید…. خدا که همون خداست چی تواین یکسال واندی تغییر کرد کم کم؟!!
رابطه من منه مینا باخدا تغییر کرد روش عبادت وشناخت من تغییر کرد باورهای من تغییر کرد،😍😍به لطف الله مهربان💗
من باخدا همه چیزم خوبه،ومیدونم خیلی دوستم داره،همینکه سالمم الهی شکر،حتما برام رسالتی در نظر داره ومن امروز آگاهانه وباعشق سعی میکنم در هر موقعییت وشرایطی اجابت کننده خواستش باشم ودر مسیرش باشم واین خیلی آسونه، وقتی روشنی هست تاریکی نیست،خوبی هست بدی نیست، اعتماد وایمان هست ،ترس وناامیدی نیست، وبه محص اینکه اگه یادمم بره ونجواهای شیطانی بیاد دورم کنه از روشنایی ونور وخوبی، خودش سریع هدایتم میکنه،چون داره می بینه منه مینا دارم سعی خودمو میکنم..
من بندگی میکنم وخدا خدایی، من از شما استاد عزیزم یاد گرفتم که همیشه منتظره معجزه های قشنگش باشم ،من فقط بندگی کنم،یعنی اونچه که خدا تو کتابش گفته رو در حد توانم انجام بدم،خوب معلومه که تواین راه مورد امتحان قرار میگیرم ومحک زده میشم، 😊قربونش بشم هم منو محک میزنه هم هوامو داره که سربلند بیرون بیام از امتحاناتش😍😍😍
گفتنش راحته ها اما به خودش قسم به الله قسم، فقط کافیه یه کوچولو تو هرشرایطی مثل خودش رفتار کنیم،یه کم گذشت،یه کم مهربونی، یه کم همدلی،یه کم عشق بلاعوض، یه کم بخشش و….
کافیه یه کم از اینهمه صفات خوب خدا رو داشته باشیم انوقته که یه رابطه دو طرفه خوب باهم می تونیم داشته باشیم انشالله..
وشما استاد عزیزم انقدر از اون صفات خوب وعالی بنده خوب دارید که نگم براتون😍😍😍
انشالله در پناه امن خداوند هرلحظه هممون شادو سعادتمند وموفق وثروتمند باشیم💗
به نام خدا
سلااااام
اول اشاره کنم به اینکه استاد هروقت تو فایلها شمارو در حال رانندگی میبینم که راحت واسه خودت انگار لم دادی و ماشین خودش داره میره به شدت ذوق میکنم و البته خیلی برام شگفت انگیزه
میبینید ثروت چقدر باشکوهه؟
میبینید ثروت چقدر زیباست
باعث میشه از بهترین امکانات این جهان استفاده کنی یه جوری که حتی واسه رانندگی هم لازم نیست کار خاصی بکنی خودش میبرتت هرجا دلت خواست
اینه نتیجه باورهای درست
اینه نتیجه تعهد و عمل به قانون
این چند روز من پر بود از کامنتهای نوشته شده و ارسال نشده
نمیدونم چرا تمایلی به نوشتن نداشتم منی که اینقدر عاشق کامنت نوشتنم
هر فایلی از روزشمار که میبینم هرچی میام بنویسم میبینم همه رو یا استاد گفته و یا دوستام تو کامنتهاشون ذکر کردن پس من فقط گوش شدم و چشم که بشنوم و ببینم و بخونم و به اندازه یه سرسوزن بتونم عمل کنم
هر فایلی که میبینم میگم وااااو این دیگه فوق العادس بعد فایل بعدی میاد میگم نههه این فوق العادس و به همین منوال هر فایلی که ازتون گوش میدم همش باخودم میگم آخه چطور استاد اینقدر خوب همه چیزو درک کرده و اینقدر خوب عمل میکنه
و تهش میرسم به تمرکز
روی هرچیزی فوکوس کنی با سرعت بی انتها میتونی توش رشد کنی
خانوم شایسته شما انتهای فایل منابع مربوط به فایلو معرفی کردین
کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم
و منم احساسم همون لحظه بهم گفت بخرش و منم بدون تعلل خریدمش
بعد که داشتم اهرم رنج و لذتمو میخوندم توی لذتها نوشته بودم بدون تعلل و درنگ هرچیزی که دلت میخواد میتونی بخری لازم نیست واسه خرید هرچیزی ماه ها پول جمع کنی و قید خیلی چیزهارو بزنی تا یه چیز دیگه به دست بیاری
و من یهویی به خودم اومدم که واو من چقدر سریع و راحت این خریدو کردم حالا هرچند قیمت این کتاب بالا نبود و مبلغ خیلی کمی میخواست ولی برای من چیز جدید و عجیبی بود
چون تو چکاپ فرکانسی 12 قدم که تقریبا یک ماه و نیم پیش خریدم نوشته بودم توانایی مالی من در حد خرید حتی 10 هزارتومن هم نیست و من حتی واسه خرید خیلی خیلی کوچولو هم کلی باید سبک سنگین کنم و خرج کردن هزارتومن هم برام سخته
نه اینکه خساست داشته باشم
بلکه پول اونقدر قطره قطره و سخت وارد زندگیم میشد که من اصلا هیچوقت پولی نداشتم و هروقتم داشتم فورا فرار میکرد و همیشه تو حسرت همه چیز بودم
و این تغییر واسم خیلی بزرگه که فاصله فکر و اراده و عملم فقط چند ثانیه بود و به راحتی خریدمش
من همش به خودم میگفم نه نه تو هیچ نتیجه ای نداری و چرا نتیجه نمیگیری
ولی دارم یاد میگیرم که نتایج کوچیکو تحسین وتاییدکنم ونشانه های تغییر مدارو از همین چیزای کوچیک درک کنم
به محض خرید این کتاب دوتا مشتری اومدن سراغم که چند برابر پول این کتابو برام میرسوند و جهان اینجوری واکنش نشون میده به ایمان و عمل
ما خیلی خوشبختیم که تو جهانی زندگی میکنیم که اینقدر قانون مند و دقیقه و با عدالت بی قید و شرط طی میشه
چون دیگه هروقت از آب میوه گیریمون آب سیب میاد بیرون میفهمیم که من سیب انداختم توش که سیب بهم داده نه اینکه تقدیر و سرنوشتمون آب سیب بوده نه اینکه شانس ما با آب سیب نوشته شده نه اینکه پدرم و شوهرمو رییس جمهور آب میوه گیریو دست کاری کردن
نهههه
من و فقط منم که مسئول صد در صد زندگیم هستم و اگر الان از شرایط زندگیم راضی نیستم مسئولیتش به گردن فقط خودمه
وقتیکه خداوند اینقدر واضح بارها و بارها گفته که بما قدمت ایدیهم
بما کانو یعملون
پس باید کلاه خودمو قاضی کنم که چیو میخوام در آینده زندگیم تجربه کنم
این خدای درونمو چطور میخوام شکلش بدم؟
منظور از اجابت کردن خداوند چیه؟
خداوند نیازی به اینکه ما اجابتش کنیم نداره
ماییم که به او نیازمندیم
ما باید بهش ایمان بیاریم بهش توکل کنیم
فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ
ما باید فقط از خودش حساب ببریم و از دیگران حساب نبریم
باید به غیب ایمان بیاریم و بشیم از متقین
اونوقت ماهم میتونیم بشیم ان اقول کن فیکون
چون ماهم تکه هایی از خدا هستیم تکه هایی از کل از کلی که تمام جهانو در بر داره
پس اگر میخوای هدایت بشی و راهتو پیدا کنی فقط ازت ایمان و باور میخواد اونوقت اجابت میشی همواره اجابت میشی
البته که رهرو ما اینک اندر منزل است
تو اجابت شده هستی
قبل از اینکه درخواست کنی همه چیز برات محیا شده و اجابت شدی
فقط باید باورش کنی
باید دست حق رو بگیری و دل ببری از غیر او
باید قلبتو باز کنی تا بار گران از روی دوشت برداشته بشه
اینکه خداوندو یه انرژی ببینی که خودت میتونی شکلش بدی بی نهایت آرامشو وارد زندگیمون میکنه و بهمون جسارت میده که پیش بریم
خدایا شکرت
ای زاهد ظاهربین از قرب چه می پرسی
او در من و من در وی چون بو به گلاب اندر
عاشقتونم
بنام خالق زیباییها
این جهان بر پایه خیر و خوبی به وجود آمده
خداوند یک انرژی هست که در این جهان هستی وجود دارد و ما جزئی از این انرژی هستیم .و ما هرچه قدر این انرژی درک کنیم و با اون هماهنگ باشیم زندگی بهتری رو تجریه خواهیم کرد، حالا چجور با این انرژی هماهنگ باشیم
انرژی از حالتی به حالت دیگر تغییر میکند، یعنی این انرژی که خدا نامیده ایم میتونیم به هر شکلی تغییرش بدیم ،میتونه برامون ثروت ،مقام ،ماشین و..باشه.چجور با این انرژی هماهنگ بشیم ؟به وسیله فرکانسی که میفرستم،فرکانس چجور ارسال میشه؟ با احساس من و احساس من هم با باورهای من شکل میگیره و باورهای من با ورودی های که به ذهنم میدم.همه اینها میشه یک سیستم مثل سیستم آموزش و پرورش،که اگه تو این سیستم آموزشی به آموزشها خوب دقت کنی نتیجه هم خوب میشه و اگه دقتی در کار نباشه نتیجه هم حاصل نمیشه
جهان هستی یک سیستم بی نقص و منظم هستش که در راس اون خداونده که همه چیزو اون اداره میکنه.و این سیستم برای همه کار میکنه .حالا ما هستیم که چه فرکانسی به این سیستم میفرستیم و چه چیزی دریافت میکنیم .
این قدرت به من داده شده که برای خودم بهشت بسازم یا جهنم،ثروت بسازم یا فقر ،سلامتی یا بیماری،…
عادلانه تر هم از این سیستم مگه وجود داره.خداوند زمین و آسمان و مسخر ما کرده ،فقط کافیه با ساختن باورهای درست به هرچی که میخواهیم برسیم به همه چی
بنام خالق مهربان
قدم 20
پروردگار عزیزم اگر اینجام و کامنت مینویسم به لطف و مهربونی تو ،که من هرچه دارم تویی و هرچه هستم بخاطره توعه…..
خدای خوبم امتیاز همه اینا میرسه به تو وگرنه که من بدون تو هیچ ام …..
خدایاشکرت …….
اتفاقات به خودی خوب معنی ندارند این ماییم که بهشون معنی میدیم با نوع نگاهمون با باورهامون…..
توی این مدتی که روی خودم کار میکنم خداروشکر همیشه اتفاقای خوب برام میوفته ،به قول استاد نباید صفرو یکی نگاه کنیم ،،،،یعنی اگه بین این همههههه اتفاق خوب یه اتفاق به ظاهر ناجالب افتاد نباید روی اون فکوس کنیم بلکه باید ذهنو کنترل کنیم و اینکه خدای مهربان من میدونم هر اتفاقی بیوفتع به نفع من ،،،،من میدونم تو دل هر اتفاقی خیری هست ،،،،،،بارها شده اینجوری وقتی ذهنمو کنترل کردم همون اتفاق ،،،همون عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد برام اتفاق افتاد،،،،،،،چه خوب که اتقدر قانونت زود جواب میده،،،،،
و خداوند سیستمی عمل میکنه……
خدا انسان نیست که احساس داشته باشه ،،،،،خداوند به مدار من به فرکانس من پاسخ میده ،،،،نه به گریه هام نه به نذر و نیازم ،،،،،،،اون میگه باورت چیه به چی در طول روز توجه میکنی من همونو بهت برمیگردونم ….
خداوند همه چیز می شود همه کس را به شرط باور …
سعی میکنم خدامو جوری باور کنم که در نهایت به نفعم بشه،،،،،
رزاق
مهربان
وهاب
خدا عاشق اینکه من به خواسته هام برسم حتی بیشتر از خودم…..
خدا عاشق اینکه به ثروت برسم اونم به راحتی و آسونی
خدا همیشع منو در مدار راحتی ها قرار میده
خدای من به من نزدیکه و منو پاسخ میده
خدای من خدایی که هر لحظه بهم الهام میکنه خوب و بدمو….
خدای من خدای ثروته ،خدای سلامتی خدای عشقه
خدای من همیشه در زمان و مکان مناسب قرارم میده
خدای من بدن من و سلامتی منو روز به روز بهتر میکنه
خدا همیشه هدایتم میکنه…..
خدای من به محض اینکه باورش میکنم برای زمین و زمانو بهم میدوزه…..
اون قدر عشقههههه که قلب و دل همه آدمارو برام نرم میکنه……
همه اینا به چه شرط؟؟؟؟؟
به شرط اینکه منم براش بندگی کنم
به شرط اینکه بهش ایمان داشته باشم
به شرط اینکه این رابطه دو طرفه از سمت من کارا انجام بشه
به شرط اینکه نترسم از قدم برداشتن تا باقی قدم هارو هدایت کنه…….
خدایاشکرت
سلام استاد عزیز
سلام خانم شایسته نازنین
از وقتی سیستمی بودن خداوند را درک کردم خیلی به احساس آرامش رسیدم ،در واقع با ورود به این سایت و درک اینکه جهان چه شکلی کار میکنه باعث شد دیگه به زمین و زمان و دوست آشنا گیر ندم و بدونم،اگه بر اساس قانون رفتار کنم میتونم زندگی دلخواهمو داشته باشم که مهمترین آن برام آرامش بود.
من از بچگی توی شرایطی بزرگ شدم که همیشه آدم خوبه بودم و همه کمکی به دیگران میکردم، اما موقع نیاز بازخوردهای خوب که نمیدیدم هیچ، بازخوردهای بدی هم میدیدم و شاید گاهی اوقات طلبکارم میشدند، این برای من خیلی خوب شد که دیگه روی آدمها حساب نکنم وچون شناخت درستی هم از خدا نداشتم روی خدا هم نمیتونستم حساب کنم، اما به لطف خدای مهربانم به این مسیر هدایت شدم و خداوند همه جوره کمکم کرده البته همیشه کمکهای خدا باهام بوده اما من نمیدیدم.
چند سال قبل زمانی که میخواستم مهاجرت کنم از خدا کمک خواستم اما روی دوتا از دوستام هم حساب باز کردم گفتم اگه بی پول شدم از فلانی کمک میخوام و اگه احساس تنهایی کردم فلانی نزدیکمه و ازش میخوام همراهم بشه، خلاصه ما افتادیم توی شرایط بد مالی و احساس تنهایی این دوتا دوست کمک که نکردند هیچ طلبکار هم شدند ،حرف زدند در حالی که دوستم از قبل بارها بهم گفته بود چرا پول میخواستی به من نگفتی و ناراحت میشد که ازش نگرفتم اما وقتی موقع نیاز روش حساب باز کردم و ازش کمک خواستم ناراحت و عصبانی شد،که چرا منو خجالت زده میکنی چون من پول ندارم بهت بدم و حرفهای دیگه، خلاصه با این تو گوشی ها به خودم آمدم و از خداوند کمک خواستم، خداوند هم از هزاران دستش هم کمک مالی بهم کرد آنهم با عشق و عزتمندانه و هم دوستان زیادی دورو اطرافم جمع شدند که دیگه احساس تنهایی نکردم .
به نام خدای معجزه ها
خدایی که هر چه دارم از لطف بی نهایت اوست
خدایا هزاران بار شکرت
سلام
سلام به استادهای نمونه و عشق
و سلام به هم کلاسی های این مسیر مقدس
خدایا هزاران بار شکرت بابت این فایل و این همه آگاهی فوق العاده
به جرات میتونم بگم این فایل رو بالغ بر 50 بار گوش دادم و انصافا بدون اغراق میگم
اصلا ی سری از فایل ها عجیب در تلاش هستن که بهت آموزش بدن
البته قطعا تمام فایل ها این خاصیت رو دارن اما من با توجه به مداری که الان هستم متوجه درس همه فایل ها نمیشم
اصلا خود من به شخصه عجیب حال میکنم با این بخش سیستمی بودن خداوند
یعنی بزرگترین نعمت این سیستم جهان هستی این هست که خداوند احساس ندارد و طبق سیستم خاصی رفتار میکند.
اگه اصلا جز این باشد که سنگ رو سنگ بند نمیاد
چند شب پیش تو ی پارکی پیاده روی میکردیم و قرار بود همسرم ی قسمت پارک رو که لاین نوری زدن به من نشون بده و منو از مسیر های تاریک میبرد هی من بهش میگفتم از ی مسیر روشن برو من میترسم با خنده گفت ی مرد کنارته از چی میترسی؟گفتم اگه ی نفر تو این تاریکی مارو خفت کرد و اسلحه گذاشت رو سرمون چی؟بهم گفت کمتر فیلم ببین ولی واقعا من کلا فکر میکردم که تو این راهرو تاریک این اتفاق می افته؟
باورتون میشه ی کم جلوتر رفتیم چندتا پسر بچه با اسلحه پلاستیکی با هم بازی میکردن؟؟؟
من به حدی شوکه شدم که واقعا زانوهام سست شدن
اصلا تو اون تاریکی چرا چندتا پسر بچه باید پشت درختا قایم بشن و به سمت همدیگه اسلحه بگیرن؟؟؟
این فقط در حد دو دقیقه ذهن منو مشغول کرده بود و ترس به جونم انداخته بود
اما جهان گفت بیا اینم بازتاب باورت
اصلا چرا توی پارک وسط شهر بخوان ما دوتارو با اسلحه خفت کنن؟
مگه ما چی داشتیم اصلا؟
ولی کار جهان خیلی دقیقه خیلی زیاد
یکی دو شب پیش ی عروسی دعوت بودیم از ی مسیر تقریبا ی ساعته داشتیم میرفتیم و برای اولین بار گفتم بزار من موریک بزارم و اهنگ علیرضا قربانی پلی کردم اونم منی که تماما موزیک رپ گوش میدم خلاصه تو مسیر چندتا اهنگ از علیرضا قربانی پلی کردم کلی دوتایی لذت بردیم و رسیدیم به عروسی
شاید باورتون نشه ولی اخر عروسی وقتی کلیپ عروس و داماد پلی شد با موزیک علیرضا قربانی بود
و منو همسرم فقط داشتیم به همدیگه نگاه میکردیم
فرضا که سیستم خدا بر اساس احساس بود من اصلا اون موقع شب چجوری باید خدارو پیدا میکردم و التماس میکردم که من چنین افکاری دارم و دارم از صدای این خواننده لذت میبرم برام چنین صحنه ای خلقش کن؛!!؟؟؟
کلا من حس میکنم ما انسان ها عجیب خودخواه هستیم
اصلا از اینکه همیشه یقه یکی رو بگیریم و اونو محاطب قرار بدیم حال میکنیم
اینکه ی نفری یا ی حکمی یا ی قانونی رو مخاطب قرار بدیم و بگیم اون نگذاشت اون نخواست اون مقرر نکرد
وای از دست این جنس عجیب ما انسان ها
دقیقا حال و روز الان کشور ما
هر اتفاقی که رخ میده گره میزنن به آقای ترامپ و آمریکا
اصلا ی اوضاعی شده این روزها
دقیقا انتظار ما از خدا هم این شکلی شده
هیچ قدمی برنمیداریم هیچ تلاشی در کار نیست اما خدارو ی انسان قرار دادیم که اگه دوتا تسبیح دست بگیرم و روسری مو بکشم جلوتر و چندتا نذر کنم خدا هم میگه بفرما اینم کلید تمام خواسته هات
در صورتی که قانون میشه اگه دنبال شغل مورد علاقت هستی لطفا حداقل ی کتاب دربارش بخون
اگه دنبال خونه مورد علاقت هستی حداقل برو مشابهش رو ببین برای خودت باور بساز
اگه دنبال ماشین خاصی هستی لطفا پولاتو جمع کن پله پله ماشینت رو ارتقا بده
اگه دنبال پارتنر خاصی هستی اول دورتو خلوت کن و اون شخصیت رو تو وجودت خودت پیاده کن
اگه دنبال اینی که دیگران بهت احترام بزارن اول خودت به خودت احترام بزار خودتو ارزشمند بدون
اگه دنبال حق خودتی یاد بگیر هیچ کجا حق کسی رو پایمال نکن
کافیه ما بخوایم قدم برداریم کافیه همت به خرج بدیم کافیه فقط به جلو نگاه کنیم و حاشیه و گذشته رو رها کنیم اونوقت جهان موظفه به افکار ما به باورهای ما به تلاش ما پاسخ بده
این قانون جهان هستی هستش
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خدای مهربانم .
سلام خدمت استاد عزیز توحیدی و خانم شایسته قوانینی و همه دوستانم .
الهی شکرت یک روز دیگه در این جهان زیبای تو هستم و میتونم از قوانین جهان تو حرف بزنم الهی شکر .
سیستمی بودن واکنش خداوند جهان هر چقدر من بتونم قوانین جهان را درک کنم به همان اندازه تونستم
درک کنم سیستمی بودن خدا یعنی چی میخام اینو بگم در ابتدای مسیر درک جهان خیلی جمله سنگینی هست
به کسی که در مدارش نیست بگیم خدا سیستم هست واکنش نشون میده با تغییرات تو
اصلا طرف فکر میکنه توهم زدی واقعا نمیفهمه مثل خود من که وقتی اینو شنیدم با اینکه آشنایی داشتم و ترمزهای
مذهبی نداشتم قابل هضم نبود به نظر شخصی من این فایلها برای هر کسی نیست نباید کسی که در مدارش
نیست اینها را بشنود مثل این میمونه که من خودم کلاس پنجم ابتدایی هستم بیان کتابهای دانشگاه را بهم آموزش
بدن خوب معلوم که درک نمیتونم بکنم اینم دقیقا مثل همینه کاش خانم شایسته عزیز یک مقطعی برای درک
قوانین به صورت پله ای میذاشتن مخصوصا کسانی که تازه وارد سایت میشن نیان تو پروژه با کسانی که
وسط ترم هستند همکلاس نشن اصلا جواب نمیده این بنده خداها مثل اوایل من هنگ میکنن نمیتونن درک
کنن میزنن به در و دیوار واقعا یه فکری برای درک مدار دانشجوها میکردید استاد خیلی بهتر جواب میداد من به
عنوان دانشجویی که از ابتدا این مسیر را با آزمون خطا طی کردم دیدگاه من این بود که گفتم شایدم هدایتی بود
که اینجا گفته بشه انشااله که خیریتی دارد .
درک امروزم از سیستمی بودن خداوند اینه که همه چی طبق قانونمندی جهان پیش میره یعنی من اگر از زیر
چراغ دوربین راهنمایی رانندگی با سرعت بالای تابلو مجاز حرکت داشته باشم قطعا جریمه میشم و اصلا فرقی
نداره برای دوربین قانون که آیا من خودم کسی هستم که این قانون را گذاشتم و یا یک شهروند معمولی هر کسی
با هر دلیلی از زیر این دوربین با سرعت غیر مجاز حرکت کنه صد در صد جریمه میشه سیستم به این شکل
طراحی شده عزیزم فرقی نمیکنه کس هستی چیکاره ای قانون سیستم برای همه یکی هست و استثنایی هم ندارد
برای پیامبرش همین بوده که اگر طبق قانون جهان عمل نمیکرد مورد عذاب قرار میگرفت چون سیستم گذاشته
خداوند و در مورد این سیستم یک کتابی به نام قران اورده که تمام قوانین راهنمایی رانندگی را توش با دقت بالا
با منطق برات اورده مثالهایی فراوان برای درک و فهم من انسان اورده تا بدونم اگر از زیر دوربین رد بشم سرعتم
زیاد بود جریمه میشم مشکل از سیستم نبوده که من اگر جریمه شدم مشکل از من بوده که فراموش کردم یا اصلا
قوانین را مطالعه نکردم و همینجوری دارم تو جاده بگاز بگاز راه میرم بله جهان هم خداوند برای ما در تمام
موضوعات قوانین را توضیح داده اصلی ترین قوانینی که اصل قانون هست و بدون تغییر هست را باید
یاد بگیریم تا نسوزیم و سربلند تمام مراحل را با قبولی موفقیت پشت سر بگذاریم تا هم در این جهان و هم
سرای آخرت سعادتمند باشیم در مقابل پروردگارمون که همیشه از رگ گردن به من نزدیکتر بوده و هست
ما با خداوند یکی هستیم و همیشه در ما جاری است این ما هستیم که ارزش و لیاقت خودمان را در حد ارتباط
با خداوند نمیدونیم باورهای ( مذهبی ) خدا عاشق منه منو دوست داره همیشه دستش تو دست منه هیچ وقت
رهام نکرده و نمیکنه هرگز منو ترک نکرده و عاشقانه منو هدایت میکنه به راه راست راه انهایی که به انها نعمت داده
این باورهایی بود که من در ابتدای اومدنم از استاد عزیزمون حفظ کرده بودم و مدام شب و روز تکرارش میکردم
و خیلی بهم اعتماد و نیرو میداد و میدهد الهی شکرت برای قوانین درست وبدون ذره ای تغییر الهی شکرت
استادان عزیزم دوستون دارم تا کامنت بعدی همه شما را به خدای بزرگ و مهربانم میسپارمتان .
خدا نگهدارتون
سلام داداش محمد عزیزم
امیدوارم همیشه در بهترین حال باشی و نور خداوند تو ثانیه ثانیه زندگیت جاری باشه
متن فوق العاده ارزشمند شما رو خوندم طی خوندن به این قسمت که رسیدم یه الهامی بهم شد گفتم اینجا به اشتراک بزارم
《 ما با خداوند یکی هستیم و همیشه در ما جاری است این ما هستیم که ارزش و لیاقت خودمان را در حد ارتباط با خداوند نمیدونیم 》
●○ گفت : تو وجودت اون انرژی قدرتمند که اسمش و خدا میزارن یا هر چیزی وجود داره ، همون انرژی که جهان و خلق کرده و داره مدیریت میکنه
این انرژی این سیستم سراسر ارزش و قدرت چطور تو برای خودت ارزش قائل نیستی
وقتی همچین انرژی قدرتمندی رو تو وجودت داری چطور خودت و کوچیک و ضعیف میدونی در صورتی که این انرژی تو وجودت تنها قدرت جهان توانایی خلق هر چیزی رو داره
الان که داشتم این و مینوشتم یه چیزی یادم افتاد اضافه میکنم اینجا
چند وقت پیش داشتم به این فکر میکردم که اینهمه تکنولوژی این همه دستاورد انسان با قدرت خدا ساخته ولی هنوز بعد از این همه سال نتونسته یکی از نعمت هایی که خدا بهمون بدون هیچ درخواستی داده رو خلق کنه
من فکر کردم تو علم پزشکی وقتی یک انسان چشم هاش آسیبی ببینه دکتر ها میتونن فقط یک چشم مصنوعی بزارن جای اون چشم انسان که فقط یک چیزی باشه ولی اون چشم مصنوعی توانایی دیدن نداره فقط شبیهه چشم انسان
یعنی تنها همین یک قدرت انرژی (خدا) رو بخوایم بهش توجه کنیم میتونیم به قدرتش پی ببریم
ما حتی برای وجود این نعمت فوق فوق ارزشمند که هر چقدر از ارزشش بگیم بازم کمه سپاسگزاری کنیم فقط از یک نعمتش سپاسگزاری کردیم از نعمتی که ما درخواست نکردیم به ما داده این نشان از لطف و بزرگی و عشقش به ماعه پس قطعا درخواست های ما در مقابل این نعمت ارزشمند به چشم نمیان رو حتما میده ما فقط باید باورش کنیم
بازم میرسم به حرف اول این انرژی قدرتمند توی وجودمون و ارزشمند بدونیم بهش ایمان بیاریم به الهاماتی که میکنه عمل کنیم
داداش محمد عزیز سپاسگزارم ازت بینهایت که با متن ارزشمندت باعث شدی اینا رو بیاد بیارم و یک رد پایی برای خودم بزارم تا همیشه بخونمش
استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم خیلییییی زیاااااااد بینهایت سپاسگزارم بابت آموزش های فوق العاده ارزشمندتون
استاد شایسته عزیز از شما هم بینهایت سپاسگزارم بابت همه ی زحماتی که میکشین
خدایا عاشقتم که عاشقمی و هر لحظه بهم بیشتر عشقت و نشون میدی
سلام خدمت استاد و مریم عزیزم و همه همکلاسی های دوستداشتنی که با اینکه همدیگرو ندیدیم ولی با کامنتاشون احساس نزدیکی زیادی بهشون دارم.
این قسمت از مصاحبه استاد نشانه امروز من بود، حالا داستان از چه قراره؟……
من چند وقته بسته روانشناسی ثروت ۱ رو تهیه کردم تا جلسه ۱۵ پیش رفتم ولی احساس کردم یه جای کار میلنگه دوباره از اول شروع کردم به گوش دادن و نوشتن …..به یه جایی که میرسی استاد تاکید میکنه اگه میخوای ثروتمند بشی فقط کار مورد علاقت …..من هی رفتم جلو دیدم دوباره استاد تکرار میکنه بازم جلسات رو رفتم جلو دیدم دوباره تکرار و تکرار و تکرار….گفتم آقا اینجوری نمیشه و استاپ کردم .
داخل پرانتز این رو ذکر کنم که من چندین ساله با پروانه نظام مهندسی خودم به همراه همسرم شرکت ساختمانی داریم ولی از اونجایی که کارا دست همسرمه من عملا کار خاصی انجام نمیدادم و حتی بابت پروانه کاریم هم پولی از همسرم نمیگرفتم و چون زندگی خوبی دارم دوست نداشتم به خاطر حساب و کتاب مالی به مشکل بخورم ولی ته دلم از این قضیه ناراحت بودم دوست داشتم یه کاری داشته باشم که شریک کاری نداشته باشم حالا اون طرف میخواد همسرم باشه و چون ذاتا انسان درونگرایی هستم دوست دارم با خودم باشم تا بقیه.
و از اونجایی که استاد این قضیه رو چندین بار تکرار کرد من پا رو ترسم گذاشتم و رفتم دنبال نقاشی که بهش علاقه داشتم همون کاری که ساعتها بابتش حاضرم بیدار باشم و درد کمر و پا از نشستنای طولانی رو یادم نیاد .یه پیج هنری برای خودم زدم و نمونه کارام گذاشتم داخلش و هنوز هم طرح میزنم و میزارم تو پیج .
خیلی وسوسه ها و نجواها میاد که من تبحر کافی ندارم تا ناامیدم کنه بابت مهارت، ولی یاد حرف استاد میافتم که میگه من تو حوزه کاری خودم ۵۰۰ تا کتاب خوندم بعد به خودم میگم اگه تو هم ۵۰۰ تا طرح زدی و مهارت پیدا نکردی اونوقت بیا و بگو .مگه هر کتاب زمان و زحمت کمتری برای خوندن میخواد تا طرح کشیدن ؟ پس ادامه بده.
و امروز به اینجایی رسیدم که با اینکه دارم تلاش میکنم و مهارت خوبی کسب کردم و کارم رو بدون تبلیغات مالی با اعتماد بنفسی که در خودم ساختم دارم به بقیه معرفی میکنم ولی هنوز به تعداد خیلی خیلی کمی وارد پیجم شدن اونم در حد آشناها و هیچ سفارش کاری تا حالا نداشتم .
آخه چرا باید اینجوری باشه؟
یه زمزمه ای به گوشم رسید که تو رو خودت خیلی حساب باز کردی تو همش داری میگی من اینکارو کردم و من اونکارو کردم پس خدا این وسط چه نقشی داری ؟
اون باورایی که تو جلسه ۳ قدم اول درباره اون نمایشگاه نقاشی نوشتی پس اونا چی میگن؟
یادمه استاد تو اون فایل توضیح میده که کاشکی بچه ها این باورهای رو که مطرح کردن بهش عمل کنن و واقعی باشه.
یا میگه انصافا بعضی باورا انقدر خالصن که من خودم باهاشون مشکل دارم و نمیتونم به راحتی بپذیرم.
و من نمونه یه نفر از همون بچه ها هستم که باورهایی رو گفتم که فقط حرف بود و در عمل هیچی.
با خودم امروز خلوت کردم و حرف زدم یه مثال برای خودم آوردم، گفتم ببین دوره ما که دخترا فقط میرفتن مدرسه و برمیگشتن و هیچ کدوم از این فضاهای مجازی نبود چطور میشد که شوهر میکردن ؟ آیا میرفتن خودشون رو به بقیه معرفی میکردن یا خانواده هاشون به بقیه میگفتن ما دختر دم بخت داریم و و ازش تعریف میکردن؟
نه
خب پس چی میشد که ازدواج میکردن؟
هیچی اونا فقط آمادگیش رو داشتن و صبر داشتن تا خواستگار بیاد و خدا هم اونا رو در موقیعیت و مکان و زمان مناسب قرار میداد.
یه باور خوبی که داشتن این بود دختر بلاخره شوهر میکنه پس زشت ترین دختر هم با خودش فکر نمیکرد تو خونه بمونه و میگفتن بلاخره یکی هم برای این پیدا میشه.
من با خودم گفتم کسب و کار من همون دختر جوون و دم بختیه که قراره خدا تو مکان درست و زمان درست و شرایط آدمهای درست قرارش بده پس باید صبر کنم و استقامت از خودم نشون بدم تا نشونه ها بیاد…
یه حسی بهم گفتم بزنم رو نشانه امروز که این صفحه برام باز شد.
دو بار فایل رو گوش کردم و کامنت بچه ها رو یکی در میون خوندم و الان با خودم به این نتیجه رسیدم که من شاید دارم با حالت شکایت و ناله و ناراحتی از خدا درخواست مشتری میکنم.
اگه داری باورا رو تکرار میکنی ولی ته دلت باور نداری بلاخره مشتری میاد و همش مبگی خدایا پس چی شد چرا کسی نمیاد؟این یعنی عجز و ناتوانی و درماندگی ، یعنی یه عالمه هویچ ریختی تو ابمیگوه گیری و انتظار آب سیب رو داری
عزیزم خدا به حرفای تو کاری نداره به فرکانسهای تو کار داره پس انقدر نگو پس خدایا مشتری کو؟ چی شد؟
سعی میکنم باورا رو برای خودم ملموس تر و قابل باور تر کنم.
یاد آوری کردم به خودم که خداا یه انرژیه که بعد و مکان نداره و میتونه بینهایت مشتری که بهشون دسترسی داره رو در مسیر و مدار من قرار بده.
یادآوری کردم که خدا نردیک منه در قلب من راه داره همونطور که تو قلب بقیه راه داره.
یادآوری کردم مگه حضرت محمد موبایل و اینستا و تلگرام داشت که اونچور فوج فوج مردم عاشقش شدن؟
پس توکل میکنم به خدا و با انرژی ادامه میدم.
ممنون از دوستانی که متن پیام من رو میخونند
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربون
روز 127
«««ماجرای مهاجرت استاد عباس منش، نیازمند خراب کردن پل های پشت سر بود که ایشان آن را انجام داد. یعنی اصل انجام شد اما اینکه به چه کشوری مهاجرت کند یا با چه شیوه ای این کار را انجام دهد، مربوط به چگونگی بود که ایشان تصمیم گرفت رها باشد و از نیروی هدایت الهی کمک بگیرد و پیغام نشانه ها را بشنود.
زیرا هدف خیلی فراتر از مهاجرت به یک کشور خاص است. هدف تجربه دنیای جدید و کشف ناشناخته هایی در وجود خود آدم و جهان پیرامونش است. هدف گسترش دیدگاه توحیدی است و درک کلید واژه “هدایت”، موجب می شود جهان، بهترین مسیر را برای شما برنامه ریزی نماید به گونه ای که نتیجه همواره بسیار بیش از بهترین تصورات شماست.»»»
چه اگاهی و الهامی واضح تر ازین؟؟
نگاه کردن به زندگیه استاد در امریکا و البته خیلی چیزهای دیگ،این خواسته در من شکل گرفت که من هم از طریق باورهای توحیدی ،هدایت خداوند رو درک و زندگی کنم
خواسته ی من امریکا بود
اما در واقع خواسته ی اصلیه من،زندگی در بالاترین کیفیت و درک خدا و کنجکاوی در زندگی و درک قوانین خدا و درک توحید هست
اینکه میگفتم امریکا،اشتباه بود
فهمیدن این موضوع ،در وهله ی اول برام دردناک بود
اینکه فهمیدم امریکا امریکا کردنم،یه کویره،خورد تو ذوقم و چندساعت ناراحت بودم
همیشه ترک کردن کویر،به اندازه ی تکامل ،سخت ترین و دردناکترین قدمه
ولی کم کم ،ایمان که بالاتر میره،شناخته کویرها و ترمزها،راحتتر و رها کردنش اسونو سریعتره
من با انتخاب امریکا،خیلی ریزو موجه،کویری ساخته بودم بس پهناور
و امان از ذهن،که با توجیه های قشنگ،میگفت اره چون همه میگن نمیشه ،تو باور بساز که میشه
امریکا جاییه که با دیدنش و البته مسیره توحیدیه استاد،به عنوان خواسته در تو شکل گرفت
اما باور به بهتر بودن و زندگی عالی،انتهایی نداره
ممکنه برای تو ،بهتر بودن جای دیگ یا حتی همین امریکا باشع
تو چرا فقط امریکا میگی؟؟
چرا چگونگی تعریف کردی؟؟؟
چرا چسبیدی به چگونگی؟؟؟
پس رها بودن به خواسته چی میشه؟؟
خواسته ی تو،بهتر زندگی کردن و قوی تر شدن باورهای توحیدی و درکه خدا توی زندگیته،پس چرا براش چگونگییی به اسم امریکا تعریفکردی؟؟؟
کویری به اسم امریکا تعریف کردی و سفتو محکم با دلایل به ظاهر توحیدی،چسبیدی بهش تا به خواستت که کیفیته خوب و درکه خداست برسی؟؟
شاید خواسته ی تو،یجایی همین چندتا محله دیگه باشه
شاید خواسته ی تو،جنوبه ایران شمال ایران شرق غرب ،چندتا کشورانور تر….نمیدونم خدامیدونه!
دیگه واضح تر از متن بالا؟؟؟
دقیقا کامنت اول این فصل روزشمارتو بیاد بیار که نوشتی مهاجرت میخوام برای….
همین جملرو خانم شایسته نوشته
تو چگونگی تعریف کردی و خدا از طریق خانمشایسته هدایتت کرد …
اولش ذهنم توجیح میکرد که ندا خواستت درسته
ولی کم کم که فهمیدم نه این کویره
مثل وقتی که برای جداشدنم ،دادن طلاهام و پول برام غیر منطقی و درد اور بود و فهمیدم این یعنی وابستگی و سخت بود بپذیرم که باید از هر بندی رها باشم و البته که بعد از رهایی،بدونه حتی هزارتومنی جدا شدم،فهمیدم که این درد و حسی که از شناخته کویرم فهمیدم نشان از درست تشخیص دادنه این کویره
و حالا که رها شدم،پس زودتر هدایت میشم
چقدر خوندن مقاله به موقع و هدایتی بود
اصلا نمیدونم از کجا و چجوری،یهو خودمو وسط ابن مقاله دیدم
abasmanesh.com
سلام ودرود خدمت شما دوست عزیز .
کامنتتون رو خوندم و چقد عمیق صحبت کردید و حس میکنم اگه بخوایم این کامنت رو روزنامه وار بخونیم اصلا متوجه آگاهی هایی که درون این کلمات هستند نمیشیم من با دقت و تأملی خوندم و از یه قسمتهایی اسکرین شات گرفتم که برام خیلی جای تفکر بیشتر داشت چقد عالی به این درک رسیدید که اگه چیزی از خداوند میخواهیم نباید براش چگونگی تعریف کنیم چون وقتی راه و چگونگی تعریف میشه میچسبیم به همون چگونگی و دیگه رها بودن معنی نداره .
وقتی هدف میشه مهاجرت باید ببینیم با مهاجرت میخوایم به چی برسیم هدف پشتش چیه وقتی اون پشت ماجرا مهم باشه دیگه اهمیت نداره کجای دنیا باشیم و هر چقد لیاقت زندگی بهتر در خودمون ساخته باشیم به جای با کیفیت تر هدایت میشیم و این از درون ما میاد نه از زبون ما .
در مورد جدا شدن هم واقعاً همینه من تجربه شو دارم وقتی آگاهی شو نداشتم از همه چیز گذشتم و در اومدم 9 ماه بعد خداوند چند برابر داشته قبلی رو از یه راه دیگه وارد زندگیم کرد .
یه جورایی داشته ها مثل شخصیته که هر جا بریم با ما میاد از نظر مالی اگه چیزی توی زندگیمون ساخته باشیم اون هست حتی اگه ازش بگذریم یه مدت بعد دوباره خداوند از لطفش و از یه راه دیگه بهمون برمیگردونه چون اون توی جهان ما بوده
سلام به شما
من اول بگم که کامنت شما،از سمت خدا بود
همین چند لحظه پیش من چشمامو بستم گفتم خدایا باهام حرف بزن
برام نشونه بفرس که این تصمیمی که گرفتم همین لحظه،و توی درستو غلطیش موندم و یه حال عجیبیم و روز شمار 151 ام رو گوش دادم
همون لحظه ی پیام برام اومد:
««روی اینا سخت گیر باش …!¡
درباره اینکه اطرافت رو با چه کسانی پرکنی، سخت گیر باش، اینکه چه کسانی رو دوست خطاب میکنی!¡
درباره اینکه اهداف و دستاوردات رو با چه کسی درمیون میذاری، سخت گیر باش. همه توانایی خوشحالی برای خوشبختی دیگران رو ندارند!¡
درباره انتخاب کسی که باهاش ازدواج میکنی یا در رابطه بلندمدت هستی سخت گیر باش، اونایی که باهاشون زیاد وقت میگذرونی روی باور و تصمیمای تو تاثیر دارند!¡
درباره اینکه راهنمایی ها و نظرات چه کسی رو قبول میکنی سخت گیر باش!¡
همه میتونن تورو نصیحت کنن. ولی باید بتونی انتخاب کنی کدوم ارزش این رو داره که در زندگیت ازش استفاده کنی!¡
درباره کلماتی که برای توصیف خودت ازشون استفاده می کنی سخت گیر باش!¡
درباره اینکه وقتت رو صرف چه کاری میکنی سخت گیر باش. کمتر روی کارهای بی اهمیت وقت بذار و زمانت رو مدیریت کن!¡»»
و فقطو فقط چند ثانیه از اعلام عاجز بودنم در مقابل چیدمان خدا گذشته بود،سایتو یه اپدیت زدم و یه نقطه ی ابی،که هروقت باشه میفهمم صدای خداست،نشونست
کامنت پر از مهر شمارو خوندم
کامنت خودمم دوباره خوندم
خدایا شکرت
چقدر اون قسمت کامنتتون برام مرور اگاهی بود
که نوشتین هدف از مهاجرت چیه؟
واقعا هدف ما از خواسته ها ،درک و تجربه چه نوع حسیه؟
وجود ادمها در رابطه
شغلی ک انتخاب میکنیم
میخوایم به چه حسی برسیم
و با لایق دونستنه خودمون و باور به منبعی که حامیه ماست،شکنداریم که بهترین ها اتفاق میفته
بهترین شغل
بهترین نقطه برای مهاجرت
بهترین انسان برای رابطه
چسبیدن ب شغل خاص، این انسان خاص و این مکان خاص و هرچیزی که خاصه ماست که همه کویرهاییه ک انتخاب کردیم درصورتی ک اون حس ها،در رهایی و سپردن به همون منبعه
اقا مصطفی،از خدا از همون منبعی ک با کلمات شما،با کامنت شما،عشقو ارامشو در این لحظه که به شدت نیاز داشتم،فرستاد،میخوام زندگی و کسبو کارتون و رابطتونو پر از عشقو ارامشو برکت کنه
به نام خداوندم که از رگ گردن بهم نزدیکتره ودسترسی مستقیم وبی واسطه ای به نیرویش دارم
سلام ودرود خدمت استاد عزیزومریم جان
سلام دوستان نازنین
استاد،تا قبل آشناییم با این مباحث همیشه این سوال توذهنم بوداینکه میگن در کار خداوند عدالت هستش،این چجور عدالتیه که یکی اینقدر در آسایش ورفاه ویکی هم اینقدر دربدبختی وفقر آخه این کجاش عدالته…
استاد عزیز وقتی به لطف خدا با شما وسایت ومباحث شما آشنا شدم اون وقت بود که متوجه این موضوع شدم وکاملا درک کردم که واقعا خداوند درتمام امور وقوانین جهانش عدالته وهمین نگاه سیستمی بودن به خداوند خیلی بهتربهم کمک کرد تا عدالت خداوند رو درک کنم
اینکه همه چیز بستگی به باور وفرکانس تو داره وهرفرکانسی که به جهان ارسال میکنی از همون جنس بهت برمیگرده وجهان مثل آینه عمل میکنه
استاد،چقدر این جمله تونو دوست داشتم که گفتین هر لحظه باور وفرکانسمون تغییر کنه( فارغ از اینکه تا قبل چه باور وفرکانسی به جهان ارسال کردیم)جهان هم پاسخ میده وطبق باور وفرکانسی که ارسال کردیم ازهمون جنس خواسته ها ونعمت ها وارد زندگیمون میشه.
درست خلاف چیزی که همیشه به ذهنمون خوروندن
سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر خوب قانون رو درک کردین وبهش عمل کردین وسخاوتمندانه با ما به اشتراک میزارین
استاد شما ومریم جان بهترین الگو برام هستین وبی نظیر وقابل تحسین
انشاالله هرکجا هستین شاد وسالم وتندرست باشین.