مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شوی - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-03 06:16:152025-02-04 06:53:20مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شویشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام و احترام خدمت استاد عباسمنش خوشتیپم و مریم خانم خوشگل نازنینم و همه دوستان عزیزم
عجب آگاهیهای به موقع و عمیقی بود! الهی شکر
تنها راه گذر از نعمت یا ثروت، رسیدن به اون و سیر شدن از اونه.
دقیقا همینه. تا زمانی که هنوز موفق به تدریس در دانشگاه و دبیرستان نشده بودم فکر می کردم بالاترین درجه آرزوهام همینه و اگر به اون سطح برسم دیگه از دنیا چیزی نمی خوام.
اما وقتی چند سال تدریس کردم دیدم نه، این نهایت چیزی که من می خوام نیست و میشه خیلی کارهای درآمدزاتری انجام داد. میشه تدریس کرد اما نه در اون محیط های خشک مدارس و با اون اشل زنگارگرفته و قدیمی مدارس و دانشگاه های ایران که من اصلا قبولش ندارم.
اصلا میشه علاقه و استعداد دیگه ای رو شکوفا کرد و به درآمد رسوند که از تدریس برای من بهتر جواب میده.
برای مثال من درآمد یک ماه مدرسه رو تونستم از طریق فتوشاپ و اکسل توی خونه در یک روز دربیارم.
این تنها زمانی محقق شد که من به اون خواسته ام رسیدم و ازش سیر شدم و بعد با عشق بوسیدم و گذاشتمش کنار.
سال گذشته هم که با استفاده از دوره شیوه حل مسائل ترغیب شدم که دوباره دبیرستان تدریس کنم، رفتم و این یک سال کار برای من برکات زیادی به همراه داشت.
یکی اینکه یک سری نقاط ضعفم رو بهتر شناختم که دارم روشون کار می کنم. اینکه از شلوغی و بی نظمی زود عصبی میشم. اینکه خیلی خشمم رو کنترل می کنم اما زمانیکه صبرم تموم میشه به شدت واکنش تند نشون میدم و این باید تعدیل بشه.
همچنین اونجا دوستان خیلی خوبی پیدا کردم، ماهیانه درآمد داشتم و باهاش دوره های استاد رو می خریدم.
در واقع اون یک سال کار تمرینی بود برای خودشناسی و وقتی نکات مهمش رو گرفتم با توجه به شرایطم ترجیح دادم ادامه ندم و به بهبود شخصیتم و مهارتهام بپردازم بجای اینکه فرسایشی کار کنم. در واقع نیازم به اون جایگاه اجتماعی دیگه رفع شده بود و بر مبنای احساس لیاقت تقویت شده ی جدیدم دیگه نیازی به موندن در اون جایگاه نداشتم.
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
مسئله بعدی رابطه عاطفیه
من یک رابطه عاطفی رو تجربه کرده بودم که الان که قانون رو می دونم می فهمم چه اشکالاتی از بیس توش بود و چرا برای من دردناک تموم شد.
اما خوشبختانه اون زمان با اینکه هیچکدوم از اساتید موفقیت رو نمی شناختم، اون تضاد باعث شد در مسیر رشد شخصیتی قرار بگیرم و دستان خدا منو هدایت کردند به تغییر در جهت بهتر شدن.
اول با یک کتاب و عمل به آموزه هاش، بعد با یک استاد و بعدشم با استاد عباسمنش.
اون تضاد عاطفی بجای اینکه منو ناامید و سرگردون کنه به من انگیزه داد که زندگی سالمی رو با یک همسر عالی درخواست کنم، تجسمش کنم و در نهایت خلقش کنم.
نکته خیلی مهم که استاد خیلی روش تاکید دارن و من اون زمان ناآگاهانه بهش عمل کردم و در نهایت همون هم باعث دستیابی به خواسته ام شد، نموندن در احساس بد و ایجاد حس خوب در هنگام درخواست خواسته هام بود.
یعنی من با احساس شکست و بدبختی و با زبون یک قربانی با خدا حرف نمی زدم. من امیدوار و رها بودم و خیلی زود نتیجه گرفتم.
البته که چند سال در احساس بد موندم و حسابی گوشمالی شدم. اما از زمانی که رها و شاد شدم تا خلق نتیجه دلخواه زیاد طول نکشید.
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
مورد بعدی دوستی با پوله.
هنوز آخرین حقوق سال گذشته مدرسه رو توی کارت کشاورزیم دارم و نمی خوام خرجش کنم. همینجوری الکی.
منم یه زمانی هرچی پول دستم می اومد خرجش می کردم. هرچند حقوق کارم توی فیزیوتراپی خیلی ناچیز بود ولی میشد همون رو هم بهتر مدیریت کرد. اما من با اینکه آدم ولخرجی نبوده و نیستم، اون زمان می گفتم بابا این چندرغاز چیه که بخوام چیزی ازش پس انداز کنم. اینهمه قناعت کردم بذار چند صباحی هم بهتر زندگی کنم.
آخه من در دوران دانشجوییم با اینکه دانشگاه دولتی درس می خوندم و هزینه چندانی نداشتم اما باز هم خیلی رعایت جیب پدرم رو می کردم و هیچوقت نمی گفتم پول بریز. خودش واسم در حد توانش پول می ریخت. انگار که من لیاقت دریافتش رو نداشتم. روم نمیشد ازش پول بخوام.
بعد که شاغل شدم گفتم این دیگه پول خودمه دلم می خواد خرجش کنم.
با پول تدریسم توی دانشگاه طلا خریدم که همین الانم دستبندم روی دستمه. اما پولای فیزیوتراپیم تا آخرش خرج شد هرچند بیهوده هم نبود نیازم بود.
اما الان، در واقع بهتره بگم از وقتی من خودم رو لایق داشتن پول بیشتر و زندگی با رفاه بیشتر دونستم پول بیشتری هم وارد زندگیم شد.
یک باور خیلی به من کمک کرد. اینکه پول و امکانات باید در خدمت من باشه، نه من در خدمت پول و وسیله های زندگیم.
نتیجه چی شد؟ این شد که مدام داره وسایل زندگیم باکیفیت تر میشه، مدام کارتم شارژ میشه و من فقط وسایلی که نیاز دارم رو می خرم و پس اندازم رو الکی خرج نمی کنم.
در واقع نه با خرج کردن مشکلی دارم، نه با پس انداز کردن.
قبلا هم خرج کردن برام این درد رو داشت که نکنه تموم بشه و دیگه نیاد. و هم پس انداز کردن یک درد دیگه داشت که چرا داری خودت رو از خرید محروم میکنی و به زور میخوای پول نگه داری؟ عین ملانصرالدین شده بودم که هرکاری می کردم خودمو سرزنش می کردم.
ولی الان نه، هم از همسرم درخواست می کنم. هم خودم کمکش در حد توانم کار می کنم و پول می سازم. هم خودم رو لایق اجناس باکیفیت می دونم و بجا خرج می کنم و خیلی کمتر از قبل ترس تموم شدن پولامو دارم. و هم با پس اندازم دوستم.
یعنی جایی که تشخیص میدم باید فلان دوره استاد رو بخرم خیلی راحت پول میدم و لذتشو می برم.
(اینم توی پرانتز بگم که پس اندازم رو فقط و فقط صرف خرید دوره های استاد کردم و دیگر هیچ…)
یک کار خوب دیگه ای که از یه باور درست میاد رو هم بهش اشاره بکنم که شاید برای خیلیها راهگشا باشه. من همیشه از پولی که وارد حسابم میشه، از خدای رزاق و از کسی که اون پول رو برام واریز کرده سپاسگزاری می کنم حتی اگر یک هزار تومنی باشه. هر دفعه که مرغ و گوشت می خریم، لباس می خریم، میوه و سیب زمینی و هرررررر چیز دیگه ای که می خریم من با صدای بلند شکرگزاری می کنم و به اون وسیله میگم به خونه و زندگی من خوش اومدی.
این سپاسگزاری دائمی به جهان این سیگنال رو ارسال میکنه که زندگی سعیده جای مناسبی برای نزول نعمتهاست و بیشتر و بیشتر بهم داده میشه.
من این رو دارم حسش می کنم. قشنگ لمسش می کنم و دارم باهاش زندگی شیرینی می کنم.
حتی کاشته شدن یک سری پیاز گل نرگس توی گلدونای کوچیک تراس کوچیکم با دستای مهربون همسرم، زمانی که من خونه نبودم، برام یک ثروته و هر روز در حال سپاسگزاری ام و اون گلها هر روز دارن غنچه های جدید میدن.
محبت همسرم به من ثروته و من سپاسگزارش هستم.
خوب حالا منی که رنج دوری از پول و آرامش و عشق رو تجربه کردم، و بعدش لذت داشتن این نعمتها رو چشیدن، یک اهرم رنج و لذت قوی در ذهنم پرورش پیدا کرده که چطوری زنده میمونه؟ اینطوری که من دائم چکاپ قبل و بعد رو به خودم یادآوری کنم. همیشه نعمتهام رو تکرار کنم و به یاد خودم بیارم که قبلا اینها نبود و من در نبودشون چه حسی داشتم.
و بعد باز هم یک مرتبه سپاسگزارتر میشم و لبخندم عمیقتر میشه.
الهی شکرت برای تک تک نعمتهایی که با لب تر کردنی به من عطا کردی و از جایی بهم بخشیدی که در حساب و کتاب ذهن فقیر و محدود من نمی گنجید. خدای من عااااشقتم.
استاد قشنگم من ارادتمند شمام تاااااااااا آخر دنیا.
راستی استاد دیروز داشتم درباره کره زمین و کشورها و شهرها برای ترانه صحبت می کردم، که ترانه دوباره گفت مامان پس ما کی میریم آمریکا پیش استاد؟!!! من دلم میخواد برم اونجا که آب داره درخت داره حیوونا تو جنگل راه میرن
بله اینم از نتیجه سریال زندگی در بهشت که حتی تو دل بچه 5-6 ساله هم آرزو خلق کرده.
به نام الله
به نام الله مهربانم که هر دم با او هستم و کمکم میکنه در این مسیر خوب و بهشتی
به نام زیبایی های جهانم
سلام به رسم ادب
همه زندگی استاد درسه و درسه و درسه ….من تحسین میکنم مریم بانو رو که اونقدر لایق هستن که در رکاب استاد عباس منش همیهش و در ۲۴ ساعت زندگیشون باشن ماشاالله و احسنتتتتتت …………
وقتی استاد رو دیدم که در مورد فقیر بودن خانواده شون صحبت کردن و تونستن جلو خندشون رو بگیرن خیلی به خودم اومدم و به خودم گفتم چه خوب و عالی تونستن جلو خنده ، جلو مسخره کردن ، جلو اون نجواها رو بگیرن و اینطور برای ما صحبت هاشون رو بگن و ادامه بدن
در قدم چهارم در بحث الگوها گفتید که من الگویی نداشتم /مثله خود بنده/ اما ادامه دادم و به خودم گفتم که می شود و برای خودم منطقی کردم و مثال هایی رو برای ما زدید که منطقی شود و بچه ها هم الحق کولاک کردن و دم همشون گرم
من با آموزه های استاد به این نقطه رسیدم که همیشه خودم باشم ، خود واقعی و به هیچ کسی کار نداشته باشم منظورم از کار نداشتن به کسی این هست که هیچ دخالتی به کار کسی نداشته باشم مثلا چند شب پیش با جاریه ام بودم و اونها هی دیدم با هم صحبت می کنن و من هم ازادشون گذاشتم و دیدم خودشون منو وارد صحبت هاشون کردن بعد دیدم یکشون به اون کسی بلند میگه میای با هم بریم کلاس رقص من هم بیننده بودمو هیچی نگفتم در صورتیکه به من نگفت اما من خیلی ارام بودم خیلی آزاد بودم و رها و احساسم عالی بود و بعد به خودم گفتم و در ذهنم به خودم گفتم ببین من در مدار این گونه افراد نیستم و خداوند خودش میدونه و تمام
من با ادامه دادن با اموزه ها قانون شکرگزاری برای داشته ه ام رو یاد گرفتم خدا را شکر
من با اموزه ها قانون احساس خوب اتفاقات خوب رو در لحظه به لحظه زندگیم دارمش و به خودم میگم احساس و احساس که اینقدر استاد میگه رو در وجودت درست کن و الحمدالله رب العالمین خیلی حالم خوبه
خدا را شکر دوره دوازده قدم را کامل دارم و خداوند برام تهیه اش کرد بوسیله دستانش و استاد دیگه کار رو تموم کرده یعنی هر چی میری جلو هر چی گوش میدی دوباره آگاهی و تمومی نداره و به مدار بالاتر میری خدا را شکر
استاد میگن باورها یه شبه نیومده که یه شبه تموم بشه ، من یه آدمی هستم که هر کجا میرم میخواهم بدونم در جای دیگه چه خبره . مثلا میرم خونه مادرم و بهم محبت میکنن و تحویلم میگیرن وو اینا بعد میگم نه اینا که کاری نکردن باید خیلی بهتر از این با من برخورد کنن و دوباره به سرمنزل اول برمیگردم در صورتیکه همون لحظه باید احساسم رو خوب کنم شکر کنم که همه دوستم دارن همه از بودن با من لذت می برن همه منو دوست دارن تا خود جهان آدمهای بهتر و هم فرکانس خودمو به من تحویل بده .. مثلا در این مثالی که از خودم زدم که می روم خونه مادرم و تحویلم میگیرن باز به خودم میگم حالا اگه برم خونه مادر شوهرم هم اونها باید این کارها رو برام بکنن و بعد از چند روز میرم اونجا می بینم نه خبری نیست و اون کارها رو نکردن بعد به خودم میگم دیدی فرقی نکردی ، دیدی مادر و پدرت این کارها رو کردن و هی خودمو// سرزنش میکنم از درون /// واین // سرزنش کردن /// که استاد خیلی روی تاکید داره و میگن ریشه ای هست رو با خودم حملش میکنم این جا و اون جا .. در صورتیکه باید به خودم بگم خدا را شکر که در این مکان هستم ،خدا راشکر که مادر و پدرم دارم ، خدا را شکر که همه دوستم دارن و هر کجا که رفتم این حال خوب را با خودم داشته باشم و هی نگم اگه اونجا بودم فلانی این کار و می کرد فلانی اون کار رو میکرد
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
استاد ممنونم
خدایا شکرت در این فضا هستم
خدا راشکر
وقتی با قانون بدون تغییر خداوند هستی و پیش میری همه چیز بهت داده میشود من خودم الان یک النگو طلا ، دو جفت گوشواره طلا ، یک نیم سکه ، یک گرمی ،، یک زنجیر طلا ، یک وان یکاد وو خیلی خیلی طلا و جواهرات را دارم .. از خونه ای که بعد از سالیان سال عوض کردیم و الان در اون هستیم و داریم زندگی میکنیم که همه تعجب کردن و جای تعجبی نداشت و الان هم نداره چون /// من قاونو را رعایت میکنم وبه آموزه ها عمل میکنم و این امری طبیعی است که نتیجه بگیرم خدا راشکر
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
وقای فایل رو می بینی که دو دقیقه است اولش میگه همین و لی وقتی بازش میکنی و در حین اینکه گوشش میدی باورها میان ، ترمزها میان ، آموزه ها میان و خوشحال و خندان میشی
این مسیر ، مسیری هست که درسته فارغ از اینکه هر کسی خوشش بیاد یا بدش بیاد ، فارغ از اینکه نگاهت به نگاه کسی باشه ، فارغ از اینکه دیگران بگن خوبه یا بده ، هر چی که هست درسته ، اصله و حقیقته و فقط باید باور شکنی و ادامه بدی و نگی اینو که بلدم . اینو که بلدم نداره نه این درست نیست باید بگی درسته که این فایل رو گوش کردم ولی بازم درسهاشو باید بیشتر یادش بگیرم و دوباره مرور کنم و در زندگیم عملیش کنم
خدایا سپاسگزارم
استاد ممنونم
مریم بانو ممنونم
بنام خداوند بخشنده و مهربان
خداوندا آرامشی عطا کن که هدایتهای الهی و مسیر مستقیم به سمت نعمتها را درک کنم
سلام بر استاد عزیز و گرامی
سلام بر استاد شایسته بزرگوار و خلاق
سلام بر دوستان عزیز و گرامی و هم قدم
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
گام بیست و دوم
اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده میشوی
خود عنوان این گام آدم رو به وجد میاره همان جمله معروف از تو حرکت، از خدا برکت.
یعنی خداوند هم در قرآن فرموده حرکت کنید و شکرگزار باشید که نعمتها بیشتر شود، حرکت کردن، گام برداشتن، روی خود کار کردن، ساختن باورهای قوی و مناسب.
کمبودها و تضادها همه اینها می تواند گزینه های انگیزه گرفتن برای حرکت کردن است، اگر کمبودی داریم، اگر پول نداریم، اگر ثروت نداریم، اگر سلامتی نداریم، باید مهارت کسب کرد برای ثروت ساختن، باید قوانین رو رعایت کرد برای سلامتی، از کمبودها باید انرژی بگیریم برای موفقیت و در مسیر رفتن، مهارتها رو باید بالا برد، عزت نفس رو را باید بالا برد، باید خدمون رو بهبود ببخشیم، خودمون رو سرزنش نکنیم
جهان به اندازه ای که ما از درون تغییر میکنیم پاسخ میدهد، شخصیتمون، عادتهامون، رفتارمون، باورهامون رو تغییر بدهیم با یک تعهد و جهاد اکبر که جهان پاسخ این تغییرات را میدهد.
خلاء ها برای انگیزه دادن به ما هستند، تا وقتی به خواسته ها نرسیم، سیر نمیشویم
تنها راه گذار از ثروت، رسیدن به ثروت است
اونقدر باورهای اشتباه داشتم، اونقدر در باورهای اشتباه غرق شدم که فکر میکردم برای رسیدن به خواسته ها باید وام بگیرم، قرض بگیرم، قسطی خرید کنم، طوری شده بودم که اواخر بهار و اوایل تابستان برای درمان افسردگی خودم رفتم پیش مشاوره و خدا رو شکر اول امسال چنان به مشکلات مالی و قرض و بدهی و قسط وام برخوررد کردم که دیگه خداوند منو به این مسیر الهی و مسیر موفقیت هدایت کرد که کم کم از زیر بار قرض و وام و قسط و چک رهایی پیدا کنم.
خدا رو شکر در این حدود 8ماه حضور در این سایت و با گوش دادن به فایلهای توحیدی دانلودی و دیدن مصاحبه های استاد و دیدن گفتگوی دوستان با استاد و خوندن کامنتهای انرژی بخش دوستان و بودن در این مسیر تا الان تونستم کلی از قرض و بدهی رو پرداخت کنم کلی از قسطها رو تسویه کنم و کلی حال خوب و احساس خوب رو تجربه کنم.
باید با پول دوست بود، تا با پول رفیق نشوی پول سراغت نمی آید.
اگر بهتر نشوی بدتر میشوی، توی دنیا هیچ چیزی ایستا نیست اگر بهترش کنی حرکت به سمت کمال و اگر بدترش کنی حرکت به زوال است.
اگر من بهتر نشوم اوضاع بدتر میشود، قانون و راهش این است که باید تغییر کنید و به سمت بهتر شدن حرکت کنید و گرنه به سمت بدتر حرکت میکنید
خوب همه ما برای اجرای همین قانون اومدیم اینجا چون هممون به یه طریقی یه مشکل و تضاد برخوردیم و خداوند ما رو به این مسیر هدایت کرده است که امیدوارم هممون تو این مسیر ثابت قدم و متعهد باشیم و با عشق این مسیر رو ادامه بدهیم.
تا با پول رفیق نشوی پول سمتت نمی آید، خدایی من این مشکل رو خیلی دارم، الان چند ماهه که دریافتی و درامدم هر ماه نسبت به ماه قبل بیشتر میشود ولی وسط ماه نگران از نموندن پول تو حساب که تا اخر ماه چکار کنم راه حل استاد برای گذاشتن پولی تو حسابی که حتی اگر هم مردم به اون پول دست نزنم رو دارم اجرا میکنم که فکر میکنم کمی بهتر شده چون ورودی های مالیم بیشتر شده و فکر کنم با انجام تمرینات این فایل و فایلهای دیگه بتونم به یک درامد خیلی بالا برسم و پول رو نگه دارم برای خودم کمتر خرج کنم و پولسازی رو باید بیشتر کنم.
من همه پولی رو که کسب میکنم رو خرج میکنم چون واقعا اونقدر درامدم پایین هست که همین درامد خرج مخارج روزمره زندگی میشود ولی خب خدا رو شکر دارم درامدم رو افزایش میدم و پس انداز هم میکنم
در واقع تا الان من تعادلی بین پولسازی و پول خرج نداشتم، مخارجم بیشتر از درامدم بوده است والبته این هرینه ها فقط هزینه نیازهای اساسی شده است و این هزینه ها برای گذران زندگی خرج میشوند و کمی هم برای آسانی و تفریح و هر وقت چیزی رو احتیاج داشتیم خرید کردیم البته بماند که یکسری وسیله ها برای بچه ها میخریم که در حد همون چند روز بازی کردن هست و بعدش خراب شدن یا دیگه سمت اونا نرفتن است و خدا رو شکر داریم روی این هم کار میکنیم که مدیریتش کنیم و چیزی اضافی نخریم و البته تو این خرید وسیله برای بچه ها من کمی سست عنصر هستم و حرف بچه ها رو گوش میکنم که روی مورد باید بیشتر روی خودم کار کنم با کار کردن روی قوانین و باورها.
خداوند رو سپاسگزارم برای دریافت این اموزه های جدید
خدا رو شاکرم برای این راهنمایی های جدید
از استاد سپاسگزارم بابت این اموزش ها و صحبتهای عالی
از استاد بانو مریم شایسته بینهایت سپاسگزارم برای طراحی این پروژه عالی
خدا هزاران مرتبه شکر
گام بیست و دوم
2025/02/04
سلام استاد عزیز و مریم عزیز
خیلی بهتون تبریک میگم که تغییراتی که باید توی سایت ایجاد می کردید و ایجاد کردید و به خواستتون رسید و سایتتون رو به زبان انگلیسی فارسی و عربی تنظیم کردید خیلی هیجان زده شدم و خیلی خوشحال شدم که اینو دیدم واقعاً خیلی تحسینتون می کنم خیلی تحسین بر انگیزه و و خیلی خوشحالم که به خواستتون رسیدید و من اینجا کلی ذوق کردم واقعا هیچی بهتر از این نیست که آدم به خواسته هاش برسه و خیلی لذت بخشه. نمیدونستم اینو نگم چون خیلی خوشحال شده بودم از اینکه بالاخره به خواستتون رسیدید خیلی حس خوبیه خیلی به من انرژی مثبت بزرگی داد و یه میشود دیگه ای رو در ذهنم روشنکرد.چقدر امید و انگیزه میده اینکه شما به خواسته هاتون میرسید امیدوارم همیشه به تمام خواسته هاتون برسید عاشقانه دوستتون دارم و براتون آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
سلام دوست عزیزم
واقعا سپاسگزارم که این کامنت رو گذاشتید.
من همش اون علامت بالای سایت رو می دیدم ولی هرچی جستجو کردم متوجه نشدم چی هست .
تا اینکه الان به طرز عجیبی به کامنت شما هدایت شدم و الان که کامنت تون رو خوندم بی نهایت خوشحال شدم.
استاد دمتووووووون گرم
شما بی نظیرید.
ما هم ازتون یاد میگیریم و زندگی رو برای خودمون خلق می کنیم.
عاااااشقتونم
چقدر خوشحال شدم.
خدایاشکرت.
به نام خدای هدایتگرم
سلام ب استاد عزیز، خانم شایسته جان و دوستان عزیزم
نشانه ی امروزم، خدایا شکرت زدی تو خال. چقدررر آرومم کرد. اصن اتفاقات چیده شدن تامن این درسارو بگیرم.
فرصتی شگفت انگیز به نام تضاد
مسائل و تضادها میتونن ب ما قدرت بدن برای اینکه ب سمت رسیدن ب خواسته هامون حرکت کنیم.
انگیزه ای ک یه سری کمبودها ب آدم میده، این قدرت و توانایی رو داره ک مارو ب اون هدف برسونه.
تضادها سوخت ما هستن برای پرواز، برای حرکت، برای رسیدن ب خواسته ها و آرزوهامون
میخوام این انگیزه و نوید رو ب شما بدم ک خلاء ها نیومدن ک شمارو بدبخت کنن، نیومدن ک باعث حسرت شما بشن.اومدن ک ب شما انگیزه بدن برای حرکت کردن و این اتفاق میتونه بیوفته همونطور ک برای من رخ داد.
خب تضاد من:
دیروز ب پدرم گفتم میتونی بهم ایکس تومن پول بدی لازم دارم، ینی صبح با این فکر از خواب بیدار شدم، هی میگفتم خدایا تو ک میدونی برا من چقد سخته از کسی پول بخوام چرا میگی این حرفو بزنم؟ گفت انجامش بده، قربانی کن، غرورت رو، قانون درخواست رو انجام بده و با این پیش زمینه فکری ک خدایا تو ب بابام دستور میدی ک کارم رو راه بندازه، و تو خودت از راز درون سینه ها آگاهی میدونی ک من قدرت رو میدم ب تو و اگر بگه نه دیگه ب من مربوط نیست وظیفه خودته.
ازش درخواست کردم و مِن مِن کنان جواب من رو داد و یه باشه ای گفت ک از سر خودش بازم کرده باشه :/
منو میگی ب غرور سازنده ام برخورد گفتم چرا اصن گفتی ازش درخواست کنم؟ ینی من اصلا از پدرم هیچ توقعی ندارم حتی در حد یه کفش. و همین باعث شد از 19 سالگی کار کنم و حتی شغل خودم رو داشته باشم و تجربه اش کنم.
این بماند ک نجوا چقدررر رفت سراغ مقایسه و سرزنش من.
ولی خدا همش یه بیت شعر یادم می اورد
رزق زان معنی ندادندم خسان، تا تورا دانم پناه بی کسان
و امروز اصن یه جوری انگیزه گرفتم ک نگم، داشتم پادری میشتم گفتم حقته، حقته ناعمه. میدونید من پدرم رو خیلی بت کردم تو ذهنم، میخوام یه تصمیماتی بگیرم مثلا وارد کاری ک دوست دارم تجربه اش کنم، اولین ترمز اینه باااااابااات عمرا اگه بزاره. و این سرب باعث میشه من حرکت نکنم.
گفتم آفرین دمت گرم، از پدرت درخواست میکنی جوابتو نمیده، این همون پدریه ک ازش بت ساختی و ازش میترسی هااا، ببین خدا میخواد ک تو وابسته پدرت نباشی، تو توی تصمیماتت هم مستقل باشی، بگی پدر من زندگی منه خودم براش تصمیم می گیرم. یه حسی بهم میگفت ببین تو چند وقت دیگه از پدرت تشکر میکنی بابت اون روزی ک جوابتو رد کرد.
ازت ممنونم ک اون روز منو پیچوندی و جوابمو ندادی، ک من یادم بیوفته باید رو پای خودم وایستم، باید خودم یه حرکتی برا زندگیم بکنم، بهم ثابت کردی ک وابسته ی نظر تو نباشم برای حرکت کردن هام، نظر تو سرب نشه ب پام بچسبه نزاره حرکت کنم، میخوای من فقط وابسته ی خودم و خدای خودم باشم؟؟ ازت ممنونم، آره من همونی ام ک مستقل از تو هستم پدرجان، و از این ب بعد هم مستقلم، پس این تصمیمم رو قاطعانه اعلام میکنم و ازت نمی ترسم.
خدا ب من گفت پدرت اگه بهت دونه بده تو توی قفسِ تایید طلبی اون میمونی، تو کبوتر اهلی پدرت میشی ک وابسته ب دست کسیه ک دونه براش می ریزه، من میخوام یادت بیارم ک تو بازی، تو عقابی، میخوای نون خشکای دست مردم و زیرش و بگیری جمع کنی؟؟ یا میخوای ب رزق فراوان رب العالمین تکیه کنی؟؟ بیگ پیکچررر بااابااااا
اره آقا من میترسیدم از یه سری اقدامات ولی دیگه بیشتر جریح ترم شدم ک وایمیستم میگم آقا شما هیچ جای زندگیم تا الان نبودین از این ب بعدشم نیستید، منو خدام کافی هستیم ممنون. و ب خدا گفتم خدایا بیا این سربم از پام باز کردم تو فقط هدایت کن من بگم چشممم. دیگه ذره ای نظر فامیل و اطرافیان برام مهم نیست، این فامیل کجای تضادهای مالی من همراهم بودن ک بخوان الان جلوی تصمیم من وایستن؟؟
اصن خودِبابام، مامانم نبوده پس چرا انقد بهش قدرت میدم؟؟؟ چرا میخوام کاری رو داشته باشم ک بقیه راضی باشن؟؟
مورد بعدی تضاد عاطفی
عزت نفست رو افزایش بده، مهارت های ارتباطی تو بهبود ببخش، احساس لیاقت خودت رو بالا ببر، زیبایی های خودت رو ببین، زیبایی های درونی ات رو ببببیییین.
آره اینم یه نشانه دیگه بود، من یه رابطه ی عاطفی رو بعد 2 جلسه کات کردم، خب برخی از ویژگی های موردنظرم رو داشتن ولی چندین مورد ک خط قرمزای من بود رو خیر، و داشتم میرفتم تو فضای مادر ترزا و قهرمان زندگی عشقم بودن :/ ک خدا با فایل توانایی تغییر دیگران تون منو نجاااات داد، و سریع این رابطه ی سمی رو کات و بلاک.
خب این نجوا چی میگفت، افکار کمبود: تمام شد و رفت دیگه کجا میخوای پیدا کنی مثه اینو برو خداتم شکر کن الان پاییزه و تنهایی هاش :// و… بعد قلبم ارومم کرد و بهم احساس ارزشمندی ام رو یاد آوری کرد، گفت اگه میخوای ب جهان ثابت کنی لیاقتت یه فرد بهتره پس ثابت کن در عمل، در تقوا و کنترل ذهن. گفتم باشه خدایا من از ذهنم هم کاتش میکنم ولی بعدا جایزه شو خوب میدی بهم هاااا.
اینم یه مرحله رشد برام بود، یه تجربه ای ک باعث شد قوی تر بشم، وابسته ی آدما نشم، دل بکنم از روابط دنیایی، اصن حتی یه هفته من آهنگم گوش نمیدادم چون می دیدم تاثیر میزاره ک ذهن میره.
ب قول شما : این رابطه خیلی قشنگه!؟؟ این آدمه خیلی خوبه!؟؟؟ بخدا بعدی بهتره. بخدا آدم بعدی باکیفیت تره. رابطه ی بعدی قشنگ تره، زیباتره.
این باور کمبود شیره ی مارو مکیده :/
ب قول استاد اگه بتونید بهش فکر هم نکنید بردید نمیخواد احساس تون رو عالی کنید فقط بهش فکر نکنید ب چیزای دیگه فکر کنید. اولش فکرتون روزی چند ساعت، بعد میشه 1 ساعت، بعد میشه چندین دقایق، بعد هرچند روز و بعد تامام. اصن این ذهن فراموشکار اینجاها ب درد میخوره دیگه، این انسان(نسیان) اگر غم هارو فراموش نکنه ک خودکشی میکنه، همینه میگن زمان همه چیز رو از یادت میبره، مثلا مرگ افراد بعد از یه مدت ک زمان میگذره آروم میشی. و اگر تو زودتر فراموش کنی و زودتر خودتو آروم کنی بُردی دیگه
و خدا یه دوست جدید برام پیدا کرد، یه دختر بچه ی 8 ساله ک باهاش میرم پارک، پیاده روی، سرسره بازی، میرم کافه، و همش خنده و خنده و خنده، بفرما اینم جایزه اش. انقدر ک من از این دختر شاد بودن و رها بودن و یاد گرفتم، در لحظه بودن. انقد ک منو میخندونه، همش بهم میگه من کنارت خیلی حالم خوبه انقده شیرینه و دوستش دارم. قشنگ مطمئنم خدا این بنده شو فرستاده دلِ منو شادکنه، میگه بچه شو و لذت ببر.
سپاس و سپاس از همه ؛) خدایا شکرت
سلام به توان دوست ازشمندم
سلام به شما ناعمه احمدی عزیزم
واقعا سپاسگزارم برای وجودت، سپاسگزارم برای این ردپایی که از وجودت گذاشتی، عزیزم واقعا لذت بردم از کامنتی که نوشتی، از اینکه چقدر قشنگ داری مسیر رشدت رو با صبر و تکامل پیش میبری و از مسیر رشد و پیشرفت های درونی و بیرونی ات لذت میبری و فقط بچه میشی و با بچه بازی فقط در لحظه شادی میکنی و رشد میکنی و بزرگ و بزرگتر میشی. چقدر احساس کردم دلم میخواد بغلت کنم و بوست کنم برای این فکرات برای این تصمیم های، واقعا تحسینت کردم که داری یک شخصیت از اساس مستقل و آزاد میسازی، حتی خونه پدری هم هستی و مسئولیت تمام زندگی خودتو به عهده گرفتی و فقط شکرگزار داشتن پدر مادرت و آدم های خوب اطرافت هستی نه اینکه بگی اونا وظیفه شون هست، خودتو خار کنی و قربانی جلوه بدی، آره بابا تو عقاب با شکوهی هستی که داره یاد میگیره در افق های بلندتر پرواز کنه، فقط بال و پرهاش باید بیشتر رشد کنه و بزرگ بشه، اگر زخمی هم بشه امید داره ایمان داره که خوب میشه ترمیم میشه و با گذر زمان قوی تر هم میشه، اصلا این تضادها تست قدرت سنجی ماست برای لول آپ شدن. این تضادها میتونه مرحله گذار ما به مدارهای بالاتر هست و جهان اینجوریه که میسنجه ما چقدر آماده هستیم تا لول آپ بشیم. آره دختر خوب اینه خدایی که هدایت میکنه خدایی که رشددهنده است خدایی که میمراند و زنده می کند، اینه خدای قوانین ثابت، که عاشقانه میخواد تا ما ثروتمند و غنی تر بشیم، بشیم خالق زندگی خودمون خلیفه زمین و خالقی که بهش احسنت گفت.
ناعمه جان خدا با شجاعانه و من اینو بهش خیلی ایمان دارم. و بتو و اون شجاعت و ایمانی که در قلبت دیدم ایمان دارم که پیش بسوی کمال و رشد چنان میدرخشی که به خودت افتخار میکنی و باعث افتخار بقیه میشی.
عزیزم خیلی قشنگ نوشتی و این قسمت رو میخوام اینجا تکرار کنم و تحسینت کنم:
خدا ب من گفت پدرت اگه بهت دونه بده تو توی قفسِ تایید طلبی اون میمونی، تو کبوتر اهلی پدرت میشی ک وابسته ب دست کسیه ک دونه براش می ریزه، من میخوام یادت بیارم ک تو بازی، تو عقابی…
برات از صمیم قلبم از الله یکتا بهبود های دائمی درونی و بیرونی رو خواهانم.
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
بعد از چندین ساااال سلام مجدد
الخیر فی ما وقع . یه خیری هست که بعد از چندین سال اینجام
من هنوز فایل رو ندیدم چون نت یاری نمیداد ولی از جواب های دوستان تا حدودی فهمیدم که استاد سوال کردند که چجوری میشه خلع ها رو پر کرد
وقتی این سوال رو خوندم یاده جمله استاد در ثروت یک افتادم. یجا خانم مریم ازشون سوال میپرسه که این همه موتور خریدی نمیشه اسراف کردن و هدر دادن پول یا سوراخ بودن سطل؟ خیلی جواب قشنگی میده استاد و میگه میدونی من باید میرسیدم به همه ارزوهام و از کلمه آی ویش استفاده میکه ( معنی ارزوها میده تقریبا) میگه من باید میرسیدم به همه آی ویش هام و شروع کردم به خرید موتور یکی خریدم دو تا خریدم سه تا خریدم چهارتا خریدم و الان نمیدونم چندتا دارم فک کنم ۸.۹ تا موتور داشته داشته باشم و الان دیگه هیییچ علاقه ای به خرید موتور ندارم و یجا هم مثال خرید ملک میزنه و میگه دیگه پر شدم و اصلا علاقه ای ندارم ملک روی ملک بیارم و گذر کردم
مثال یه فردی رو میزنه که عشششق چلو کباب هست و اتفاقا میره تو چلو کبابب مشغول کار میشه. روز اول با عشششق میخوره روز دوم هم همینجور روز سوم هههی دوباره میخوره روز چهارم میگه بخورم گشنم نباشه روز پنجم میگه دیگه حالم داره بهم میخوره از چلو کباب . چرا؟؟؟ چون پر شده از چلوکباب . وضعیت مالی هم همینجوره باید بهش برسیم تا اشباع بشیم تا اغنا بشیم تا پر بشیم . به قول استاد کسی که از نظر مالی پر باشه دیگه کار اشتباهی نمیکنه دیگه نمیشه بهش رشوه داد دیگه نمیشه خریدش دیگه دنبال خلاف نمیره میگه اقا من پرم نمیتونی منو بخری .
خلاصه کلام اینکه باید پرشد از ثروت پر شد از پول پرد از ملک پر شد از ماشین. من خودم عجییییییییب به ماشین علاقه دارم، هرچی بیکار میشم میرم مشخصات ماشین ها رو میخونم چی اومده؟ چی نیومده؟ موتورش چند لیتری هست؟ توربو هست یا نه؟ چند اسب تولید میکنه؟ سیستم پایداریش چیه؟ تعلیقش چجوریه؟ چه آپشنهایی داره؟ مدل عرب با امریکا چه فرقی میکنه و و و . یعنی کل فکر من شده ماشین . من شخضا باید از این مرحله عبور کنم و تا چندین ماشین نخرم و نداشته باشم روحم ارضا نمیشه. نمیدونم ممکنه ۴ تا دیگه ماشین خریدم ارضا بشم ممکنه ۳۰ تا دیگه ولی اینو میدونم باید گذر کنم
داداش من بحمدالله وضعیت مالی خوبی داره چند روز پیش دنبال خرید یه بنز بود که حدود قیمتش ۴ الی ۵ تومن هست. یه جمله بهم گفت بدجور نشست تو ذهنم اتفاقا جزو خانواده عباسمنش هم هست و منم از طریق ایشون اشنا شدم. گفت ببین مهدی جان ماشین و خونه و هرچی که میخوای داشته باشی و بخری فقط یک هفته اول واست جذابیت داره ممکنه دو هفته یا یک ماه ولی بعدش عادی میشه هم خونه هم ماشین هم موتور و هرچیزی.
مهم اون عزت نفسی که تونستی بهش برسی هست؛ اون مهمه اون ارزشمنده گفت من همین الان میتونم بنز بهترین مدل یا لندگروز بخرم بهترین باغ رو بخرم، گفت خوبه اینا و جذابه ولی نه اونقدری که فک میکنی، الان اون احساس قدرتی که من دارم که میتونم خلق کنم هرچیزی رو این مهمتره. و چقدر این حرف دادش من که حرف استاد هم هست به دلم نشست.
پس برای گذر از خلع ها و پرکردنشون مهم رسیدن بهشون هست.
ارادتمند همگی مهدی
بسم رب چشم هایم
سلام ب خانواده صمیمی عباسنشیم و استاد عزیزم
من این فایل رو هنوز ندیدم ولی چون ب خودم قول دادم کامنت نوشتن و تحسین کردن زیباییهای جهان اطرافم رو دوباره ب صورت نوشتاری شروع کنم دلم نیومد از جایی ک الان هستم و زیبایی های نگم براتون
اول از همه سپاسگذارم بابت فایلای ارزشمندی ک میزارین و تحسین میکنم این عکس زیبای بک گراند رو در این فایل چه نگاه عاشقانه ای دارید ب همدیگه تو این عکس خدایا شکرت
دوم اینکه بگم استاد الان ک دارم این کامنت رو مینویسم دقیقا جایی هستم شبیه پرادایس بخدا که مو نمیزنه و اینجام جایی نیست جز ویلای مادری همسر عزیزم که امروز صبح که از خواب بیدار شدم شگفت زده شدم با دیدن دریاچه و بازتاب ابرها و کوهپایه ها و درختان سرسبز اطراف و نورخورشید و ابرهای پفکی در آسمان آبی
دیروز هم ب یاد شما کلی آب بازی کردم تو آب دریاچه و خدا رو شکر میکنم که منو به یه همچین جایی و یه همچنین خانواده و همسری هدایت کرده
اینا رو میگم ب ذهن نجواگرم که خیلی وقتا یادش میره داشته ها و نعمت های زندگیمو و کانون توجهم میره رو نخواسته ها و نداشته ها و مقایسه ها و حسرت و حسادت ها و …
راستش دیشب قبل از خواب ( بعد مدتها شرایط جوری شده که باید بدون همسرم میومدم اینجا ) کلی ب شما و خانم شایسته فک میکردم که خیلی وقتا برای تمرین عدم وابسته شدن جدا از هم میخوابین و خدا رو شکر منم تونستم از پسش بربیام
رابطه م با همسرم هرروز داره عمیق تر زیباتر و رویایی تر میشه استاد دقیقا مثال همون پیچ و مهره ای ک تو فایل معرفی دوره عشق و مودت گفتین ما هم هرروز داریم بیشتر از روز قبل عاشق هم میشیم و خدارو شکر میکنم هرروز بابت این رابطه رضایت بخش مون
واقعا نتیجتا تو عمرم ندیدم رابطه ای ب این پرباری و زیبایی و بخدا قسم که آدمی مثل ایشون ندیدم قبل ازین که آنقدر صبور پرتلاش فعال زیبا مهربون و همه چی تموم …
خدارو شکر میکنم بخاطر ازادی زمانی و مکانی ای ک دارم تجربه میکنم خدارو شکر میکنم بخاطر این سایت بخاطر رابطه زیبای مریم و استاد بخاطر خانواده صمیمی عباسمنشیم بخاطر خانواده بی نظیر و دوست داشتنی همسرم که الان با مادرخودم مهمون شون هستیم تو ویلای بهشتی شون خدارو شکر میکنم بخاطر اینکه هنوز زنده ام نفس میکشم و فرصت خلق کردن دارم خدارو شکر میکنم بخاطر آینده روشنم بخاطر تمام موفقیت های که بچه ها کسب کردن و میان از نتایج شون میگن و کلی انگیزه میدن
عاشق تک تک تونم
هلنای همیشه عباسمنشی از نروژ رویایی
سلام هلنای نازنینم
چقدر خوشحالم و خدارو شکر میکنم بابت نتایج زیبایی که خلق کردی.
چقدر خوشحالم برای رابطه پاک و الهی و عاشقانه ای که خلق کردی
از صمیم قلبم بهت تبریک میگم و تحسینت میکنم نازنین دوست داشتنی
برات بهترین های دنیا و آخرت رو آرزومندم
سپری کردن زیباترین لحظات در کنار عشقت در بهشتی زیبا هم گوارای وجود پاکت که تو لایق بهترین هایی 😘😘😘
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا و دوست داشتنی
سلام خدمت دوستان عزیزم
خدایا شکرت چقدر این فایل عالیه
استاد جان و خانم شایسته ی مهربان چقدر زیباتر شدین و چقدر رنگ لباستون زیباست و باز هم تبریک میگم بهتون این تغییر عظیم رو که هم درونیه و هم بیرونی
استاد اگر یه تصویر از خیابون هم میگرفتین خیلی عالی میشد چون یه قسمتی از درختای سبز سبز کنار جاده توی تصویر دیده میشد خیلی زیبا و دلنشین بود من عاشق سرسبزی و طبیعت بینهایت این کشور هستم
بچه ها نمیدونید چقدر تحسین کردن زیبایی به آدم کمک میکنه تا زیبایی های بیشتری رو ببینیم
تابستون امسال بهترین تابستانیه که در کل عمرم دارم تجربه میکنم از بس هوا عالیه
دیروز یه بارون بینظیر بارید که همه چیز رو شست امروزصبح هم نم نم بارون بارید هوای ابری اینقدر زیباست که آدم دلش میخواد بایسته و نفس بکشه و ابرهای پفکی سفید رو تماشا کنه
خدایا شکرت از بس این هوا رو توی فایلهای شما دیدم جذبش کردم و دارم تجربه میکنم
خدایا شکرت
میرم سراغ سوال این قسمت
پیشنهاد شما درباره پر کردن خلع های درونی و عاطفی چی هست و چه عمل کردی باعث میشه که خلع های ادم پر بشه و بتونه ازشون بگذره
خلع یا همون کمبود خیلی از انسانها یا همه ی انسانها خلع هایی دارن حالا چه عاطفی چه درونی و بیرونی
چرا این خلع ها ایجاد میشه در ما؟
وقتی ما قاطی جامعه میشیم و خود اصلی مون رو گم میکنیم از بقیه
توقع بیجا داریم
چون از اصل فاصله گرفته بودیم انتظارهای بیجا ازشون داشتیم
چون از منبع عشق دور شده بودیم عشق و محبت رو از بقیه گدایی میکردیم
چون از منبع فراوانی دور شده بودیم غرق شده بودیم در باور کمبود و یادمون رفته بود که همه چیز بینهایته
چون یادمون رفته بود که ما اصلیم و باید خودمون رو راضی نگهداریم برامون حرف مردم مهم شده بود
چون توحید یادمون رفته بود بقیه در زندگیمون قدرت گرفته بودن
چون از خودمون فاصله گرفته بودیم همیشه حالمون بد بود و با خودمون درگیری داشتیم
ولی الان توی این مسیر همراه با خدای مهربان و قرآن و استاد عزیزم داریم
خودمون رو پیدا میکنیم
دوباره وصل شدیم به منبع عشق
دوباره اصل خودمون رو شناختیم
دوباره داریم فراوانی رو باور میکنیم
دوباره حالمون در لحظه لحظه زندگی مون عالی شده
دوباره داریم خودمون رو راضی میکنیم
دوباره داریم در مسیر توحید قدم برمیداریم
خدایا شکرت
ورود من به مسیر توحید تولد دوباره ی من بوده
ورود من به مسیر توحید بهترین و زیباترین هدیه ی خداوند بوده برای من
ورود من به مسیر توحید شروع خوشبختی و حال خوب منه
بزرگترین افتخار من اینکه دارم در مسیر توحید قدم برمیدارم
استاد مثال خودشون رو زد از خانواده شون و جایی که بزرگ شدن ولی فقط استاد اینجور نبوده خیلی خیلی از بچهای سایت اینجوری بودیم که مهم ترین خلع مون مالی بوده
چون چیزی رو خواستیم ولی بخاطر باور کمبود نتونستیم داشته باشیم حالا یا لباس بوده یا خوراکی یا اسباب بازی یا خیلی چیزهای دیگه
یه فایلی از زندگی در بهشت هست استاد در مورد این موضوع صحبت کردن فکر کنم قسمت ۱۹۱ هست پیشنهاد میکنم حتما این قسمت رو ببینید چون مکمل این فایله
اون خلع ها برای ما اهرمی بودن که الان این همه خواسته داریم
واقعا همه ی خواسته های ما حتی خیلی خیلی کوچیک باشه ما تا بهش نرسیم نمیتونیم ازش بگذریم یعنی ته تهای ذهنمون همیشه داریمش
مثال استاد که زدن از کفش نداشتن انقدر داشتن کفش براشون مهم و سخت شده بوده که یکی از بزرگترین خواستها شون میشه اون نداشتن اهرمی شد که الان صدها و صدها کفش رو بخرن و تجربه کنن
یا مثال لباسها و ابزارها و وووووو…. چیزهایی که در زندگی در بهشت دیدیم که استاد بارها بارها گفتن که من اینو میخواستم ولی الان بهش رسیدم که شنیدن اینا برای ما انگیزه میشه و باور ساخته میشه که ببین استاد عباسمنش تونسته برسه و پس منم میتونم
چقدر این جمله ی استاد رو دوست داشتم که گفتن اونا سوخت ما هستن برای پرواز
واقعا فقط همین یک جمله رو هزاران بار در فایلهای استاد دیدیم
منم خیلی توی خیلی از چیزها تغییر کردم در این مسیر و با دیدن الگویی که دیدم تونسته و باورم شد که منم میتونم
من قبل از این وقتی به تضادی برمیخوردم یا رفتار نادلخواه میدیدم کلی گریه میکردم و غمگین میشدم که خدا منو دوست نداره خدا صدامو نمیشنوه، مگه من بنده اش نیستم، الکی الکی حال خودم بد میکردم
ولی الان توی این مدتی که در این مسیر هستم و فهمیدم که تضادها اهرم رسیدن به خواستهای منه وقتی تضادی میبینم هزار بار خدا رو شکر میکنم چون با دیدن اون ناخواسته من فهمیدم که خوب حالا من اینو نمیخوام پس چی میخوام میرم تمرکز میذارم روی خواستم
الان خیلی وقته که کلا یادم رفته که بخاطر تضاد و ناخواسته من غمگین شده باشم چرا؟
چون قانونش رو کمی درک کردم
تنها راه گذر از ثروت گذشتن از ثروته
تنها راه گذر از مادیات گذر از مادیاته
ما تا وقتی به خواستها مون نرسیم نمیتونیم ازشون بگذریم
ای خدا شکرت که هدایتم کردی به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای
خدایا شکرت بابت زیباییهای بی انتهایت
استاد عزیزم سپاسگزارم بخاطر توضیحات عالی تون دقیقا همش تکرار قانونه باید تکرار کنیم چه در عمل چه در افکار تا درکمون بیشتر بشه
خدایا شکرت که در مسیر توحید هستم
با خدا باش و پادشاهی کن
بیخدا باش و هر چه خواهی کن
بهترین بهترینها رو براتون آرزو میکنم
ان شاءالله که همیشه در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
عاشقتونم بینهایت
🌺♥🌺♥🌺♥🌺♥🌺♥🌺♥🌺
به نام الله تنها فرمانروای عالم
سلام ودرود
خیلی دیدگاه الهی را از شما خوندم و لذت بردم ممنون و سپاسگزارم
چقدر نکته و نکته ها در کامنت شما بود به خدا قسم
چند صفحه نکته را من نوشتم و به خودم اومدم خدا را شکر
واقعا خداوند را باید تنها عامل تمام موفقیت ها دونست و بقیه را دستانش
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
سلام دوست ا رزشمندم
واقعا چقدر این جمله به دلم نشست که وقتی به بدنه جامعه میچسبیم از خود اصلیمون دور میشیم نمیدونیم چی میخایم
چون ذهنمون در میشه از رفتار های دیگران که تایید بشیم یا نشین اونا میپسندن یا نه اونا مسخره میکنند یا نه و ملی موارد دیگه
ما حتی از دور شدن آدمها میترسیم خودم رو میگم بارها میچسبیم به دیگران تا ترد نشیم و نتیجه جز وابستگی و خودت نبودن نداره چون دیگران را میخای راضی کنی
و این میشه دور شدن از منبع دور شدن از توحیدی بودن دور شدن از نیرویی برتر که میتونه هر لحظه منو هدایت حمایت کنه
کمی فاصله گرفتن برای به روز رسانی خودمون لازمه
حالا میفهمم چرا استاد اینقدر از بطن جامعه دور شده چون خودش با خداش در صلحه
امیدوارم قدمهای بیشتری برای خود دوست داری برداریم و خودمون رو و خدامون رو پیدا کنیم و فقط تأیید خدا و خودمون رو تجربه کنیم
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید
عالی بود دوست عزیز
متن زیبای شما برای شخص من ارزش بارها و بارها تکرار و تمرین رو داشت از شما و احساسات ناب تون سپاسگزارم ؛ تبریک میگم به این حجم از خلوص احساسات واقعا روح من صیقل چند هزار باره داد خداروشکر که شما این قد مسلط به قوانین هستید و مهم تر اینکه کنترل ذهن تون به درستی انجام میدید
به نام خداوند جان
الهی به امید تو
سلام میکنم به دوست عزیزم نرگس جان عزیز.
چقدر رسا توضیح داده بودین. چقدر محشر از کلمات استفاده کرده بودی. چقدر خوب و روان تونستی حق مطلب رو ادا کنی.
تا به حال از این دید نگاه نکرده بودم که وقتی چیزی رو خواستی و نتونستی داشته باشیش اون نیاز تو دلت مونده.
اون میشه یه سرب به پات که جلوی رشدت رو میگیره.
و حالا باید بهش برسی تا بتونی ولش کنی.
باید ازش رد بشی و تنها راهش رسیدن به اون هدفه.
دقیقا همینطوره دوست عزیزم.
به قول استاد راه رسیدن به خدا گذشتن از پوله. باید آنقدر پولدار بشی تا بتونی ازش بگذری و آنقدر آزاد و رها بشی که بتونی به خدا نزدیک و نزدیک تر بشی.
مرسی از کامنت زیبات
برات بهترین ها رو از خداوند بزرگ آرزو میکنم
منتظر خوندن نتایج بی نظیرت هستم .
خدایا شکرت
سلام استاد عزیزم و سلام بر مریم جان هنرمند و فعال
استاد من هم کودکی پر از بیماری و فقر داشتم
پدرم درگیر بیمار و ورشکسته و مادرم هم که تلاش میکرد شکم 4 تا بچه رو سیر نگه داره
فرزند آخر خانواده هستم که در زمانی که باید محبت میگرفتم پدرم به رحمت خدا رفت و مادرم هم کار میکرد و نبود
همیشه فکر میکردم کسی منو دوست نداره، کسی اصلا منو نمیببینه و در کل اصلا انسان مهمی نیستم
بخاطر همین همیشه ساکت بودم و یه اسم نرگس مظلوم هم روم گذاشته بودن.
خلاهای من انقدر زیاد بودن که لذتی نه از دوران تحصیل خود و نه در هیچ جای زندگیم نبردم چون با وجود اینکه تحصیلاتم تموم شده بود و سر کار میرفتم بازم احساس میکرد مهم نیستم
ازدواج کردم و همین روال ادامه داشت.
اما حالا با کمک شما و خانواده عباسمنش عاشقانه خودمو دوست دارم . به خانوادم بسیار عشق میدم . پسرمو بسیار دوست دارم و مرتب بهش احساس ارزشمندی میدم که اگه اینا رو یاد نگرفته بودم الان پسرم هم شکل خودم شده بود.
من شاگرد قدم های عباسمنشی شدم و کلی نتیجه گرفتم.
منی که اگه یه نفر بهم توجه میکرد کلا خودمو مدیونش میدونستم و تمام تلاشمو میکردم که به هر شکلی شده ارتباطمو با اون طرف حفظ کنم و توی روابط عاطفیم دیگران رو خدای خودم میدونستم و جایگاه های اشتباهی که به افراد بخاطر خلا عاطفیم داده بودم الان به راحتی با آدم های اشتباهی خداحافظی میکنم و خدا رو جایگزین همه ی انسان های اشتباه زندگیم کرد و از این که این توانایی ها رو به دست آوردم و از نرگس مظلوم تبدیل به نرگس قدرتمند شدم اول از خدا سپاسگزارم بعد از شما و همینطور به خودمو تلاشم بسیار میبالم.
سلام بر نرگس عزیز کامنتو خوندم عزیزم انقد ک کامنت زیبا و دلنشین بودناخوداگاه تو چشام اشک جمع شد خدایا شکرت برای نتایج زیبات برای رابطه عاطفی زیبات و رابطه قشنگت با پسرت واطرافیانت و احساس ارزشمندی خودت بهت تبریک میگم عزیز دلم فقط دلم خواست احساسمو باهات ب اشتراک بزارم
خدایاشکر در این سایت الهی و درکنار استادعزیزم و مریم جان زیبا و نمونه ی الگوی کامل هستم دوستون دارم در پناه الله یکتا باشید❤😘
به نام خداوند جان
الهی به امید تو
سلام به دوست عزیزم خاتون جان.
وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم تا خود آگاه به یاد دوران کودکی و جوانی خودم افتادم و یه جورایی همین حالا هم همین احساس رو دارم با خودم میکشم اما خیلی کمتر شده .
من هم وقتی بچه بودم به واسطه آموزه هایی که از جهانم دریافت میکردم باورم شده بود که من برای اینکه مهم باشم باید فداکاری کنم.
مثلاً وقتی برادران اشتباهی میکردن من میرفتم جلو و گردن میگرفتم
یا وقتی دعوایی بود حتی با بزرگ تر از خودم میرفتم جلو و میشدم همونی که مشت اول رو میزد.
از پدرم یاد گرفته بودم که وقتی با معرفت باشی و یه سری کارها و کمک ها رو برای کسی انجام بدی خدام دوست داره و پدرم همیشه وقتی این کارها رو میکردم بهم میگفت من بهت افتخار میکنم.
این ها باعث شدم من بشم اون آدمی که همیشه منتظر تایید دیگران بود و هر کاری میکردم که دیگران بگن چه آدمی. ایول. چقدر با معرفته.
در صورتی که خودم داشتم از درون داغون میشدم.
وقتی کسی بهم توجه نمیکرد همش فکر میکردم چه کاری رو براش انجام بدم که تاییدم کنه. چیکار کنم که پدر و مادرم بگن آفرین تو پسر خوبی هستی.
اما به لطف خدا و آموزه های استاد بزرگم حالا در مسیر درستی هستم. هر روز با خودم و خدای خودم حالم خوبه.
هر روز تلاش میکنم بهترین ورژن خودم نسبت به روز قبل باشم.
واقعا نمیدونی چقددددر الان حالم ردیفه که دیگه برای خوب بودن و زندگی لذت بخش داشتن دنبال وجود کسی نیستم.
خودم دارم با خدای خودم حال میکنم.
همه چیزو ازش میخوام و اون با عشق کارهایی رو برام انجام میده که خودم هم باورم نمیشه.
خودم تنها میرم میگردم،تنها مهمونی میگیرم، تنها پیاده روی میکنم، تنها غذاهای خوشمزه درست میکنم، موسیقی هایی رو گوش میدم که همیشه دوست داشتم اما به خاطر حرف دیگران گوش نمیکردم.
فقط میتونم خدارو شکر کنم که دست بزرگش استاد عزیز و خانم شایسته مهربان رو سر راهم قرار داد تا تغییر کنم.
برات بهترین ها رو آرزو میکنم و باور دارم در این مسیر زیبا زندگی هامون زیرو رو خواهد شد.
منتظر خواندن نتیجه های محشرت هستم.
ازت ممنونم که با این کامنت زیبا متوجهم کردی چقدر تغییر کردم و به خودم افتخار کردم.
خدایا شکرت
سلام جواد جان
من هم با خوندن کامنت شما کلی مرور شد برام که چقدر تغییرات عالی داشتم، چقدر زندگی جذابه، جالب اینجاست دقیقا از وقتی که میای تصمیم میگیری که منتظر هیچ کسی نباشی تاییدت کنن یهو کل جهان شروع میکنن به تایید کردنت
وقتی احساس لیاقت در من بیشتر شد آدمایی که همیشه باید از من توجه اضافی میگرفتن یا دور شدن یا توقعشون ازم برطرف شده
وای خدای من به مرحله ای رسیدم که از تنهاییم لذت میبرم دیگه دنبال دوست و رفیق و تایید طلبی نیستم
عجب بار سنگینی روی دوشم بود همیشه کارارو درست انجام میدادم همونطوری که بقیه توقع داشتن اما حالم خوب نبود
ولی حالا هم دیگه به خودم زحمت بیخود نمیدم هم حالم خوبه
جواد جان خیلی ممنون از توجهت به کامنتم همیشه بدرخشید.
نرگس عزیزم چقدر زیبا نوشتی و تحسینتون میکنم برای روابط پر از عشق و آرامشتون
خداروشکر که انقدر تغییر کردید و در مسیر جنگلی زیبا به سمت نعمت ها و ثروت ها زیبایی ها و آرامش و عشق در حرکت هستین تحسینتون میکنم که تونستید روابطتون رو ارتقا بدید و فوق العاده اس که به فرزندتون هم این موارد رو یاد میدید و آگاهی هایی که یاد گرفتید رو با عشق بهش میگید تحسینتون میکنم مادر آگاه و قدرتمند تبریک میگم موفق باشین دوست عزیزم
سلام زهرای عزیزم
ممنون از شما که با کلام زیبا و تحسین آمیزتون به من انرژی میدید
این شکلی بهم کمک میکنید که بهتر و بیشتر روی خودم کار کنم
ممنون و سپاسگزارم از شما و این فضایی که ایجاد شده تا در کنار همدیگر قرار بگیریم.
امیدوارم که در این مسیر جنگلی و پر از نعمت شاهد موفقیت های بیش از پیش همدیگر باشیم .
جان دلم چقدر زیبا نوشتین
تحسین برانگیزه این حجم از عشق و محبت خداروشکر و سپاسگزارم خدای مهربون هستم که منو در جمع انسانهای با کیفیت قرار داده
چقدر این چند روز این خواسته ام برام واضح شده و نوشتمش و گفتمش نگو که خدا زودتر دست های گلش رو فرستاده که جواب کامنت منو بدن و بهم انرژی بدن و بگن بیا زهرا جون عزیزدلم بیا این نشونه ، از این واضح تر
خود خود کیفیت خود خود انسانهای با کیفیت استارت اومدنشون به زندگیت خورده با همین فرمون برو جلو که خبرییییی در راه است خبرهای خوب
عاشقتم عزیزم که برام نوشتی و یادآور این خواسته ام شدی
سپاسگزارم و دوستت دارم عزیزم
استاد جان میدونم با عشق کامنت هارو میخونین شماهم عشقی عشق مطلقی
استاد خیلی دوستت دارم
هر بار به شما به حرف زدنتون به تصویرتون توی فایلهای تصویری به اون صداقتی که قطعا قطعاً از قلبِ صادق سرچشمه میگیره به اون خود بودنتون به شما فکر میکنم چشمام پر اشک شادی میشه
اینکه ببین خدا این بنده گلش رو فرستاده تا راهگشای تو باشه واسه اون جاده جنگلی
یه تورلیدر خوب و خفن فرستاده که خودش بارها این مسیرو رفته و رسیده به نعمت ها و ثروت ها وهرآنچه که تو آرزوشو داری دیگه حمایت از این بیشتر میخوای؟
دیگه خدا چجوری بگه من هستم زهرا؟ چجوری بگه عاشقتم؟ چجوری بگه هواتو دارم؟
اول به خدا بگم که عاشقتم
استاد جانم عاشقتم چقدر تحسینتون میکنم و بهتون افتخار میکنم جلوی آینه برای خودتون از طرف من کلی عشق بفرستین
مریم جان زیبا و شایسته رو در آغوش بگیرین و به جای من بغلش کنین عزیزم چقدر مهرو محبتش رو دریافت میکنم از پشت دوربین
عاشقتم
خدایا شکرت سپاسگزارم
سپاسگزارم و دوستت دارم خدای من
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم حضرت عشق سید عباس منش
سلام به خانوم شایسته عزیز و همه دوستان ارزشمندم
دوست داشتم یه مثال از زندگی خودم بزنم در این مورد که چطور میتونی از خلاءها و کمبود ها تو زندگیت انگیزه بگیری برای پیشرفت
من تو شرایط خیلی بدی بزرگ شدم
هم از نظر مالی هم از نظر عاطفی و روحی
استاد پدر من دقیقا اخلاق هایی شبیه پدر شما داشت
من همیشه توسط پدرم تحقیر شدم تو بچگی و عزت نفسم به شدت نابود میشد
خیلی شبها پدرم از خونه بیرونم میکرد و من تو پارک میخوابیدم
از سن ۹ سالگی پدرم گفت باید خودت کار کنی و خرج تحصیلت رو بدی من بهت هیچ پولی نمیدم و واقعا هم نمیداد
صبح ها میرفتم مدرسه عصر ها هم میرفتم سرکار
هرکاری بگی من انجام دادم حتی یه مدت هم تو پمپ بنزین آدامس میفروختم
و خیلی وقتا همون پولی هم که درمیاوردم پدرم از من میگرفت
حسرت این که یک شب یه سریال بتونیم ببینیم به دل ما بود
کلا شرایطی که من توش بزرگ شدم فاجعه بود حالا خیلی نمیخوام بگم
استاد شما متوجه میشین من چی میگم
اینارو نگفتم که بگم من چقدر بدبخت بودم یا بخوام احساس قربانی بودن داشته باشم
فقط میخوام بگم که شرایط فاجعه بود
الانم از پدرم که خدا رحمتشون کنه
دلگیر نیستم همیشه میگم نیتش خیر بوده و میخواسته ما قوی باشیم و رو پای خودمون وایسیم ولی راهش رو بلد نبوده
اون مسائل و اون کمبود ها مخصوصا از نظر روابط عاطفی و عزت نفسم که همیشه توسط پدرم نابود میشد باعث شد من بفهمم که خواسته هام تو زندگیم چیه باعث شد من بفهمم که چه چیزهایی رو نمیخوام
باعث شد که بفهمم من یه رابطه عاشقانه و پر از آرامش رو میخوام با همسرم داشته باشم
دلم میخواد تو خونم آرامش داشته باشم
و الان یه رابطه بی نظیر وعاشقانه و پر از آرامش رو دارم تجربه میکنم
باعث شد من بفهمم که دوست دارم تو زندگیم آزادی داشته باشم و هیچ چیزی و هیچ کسی نتونه آزادی منو بگیره
چند روز پیش داشتم به خانومم میگفتم که
قبلا آرزوم بود که یه سریال بتونم ببینم
چون تو خونه ما فقط بابام تلوزیون و روشن میکرد اخبار میدید و بعدش تلوزیون خاموش میشد و ما حق نداشتیم تلوزیون ببینیم
حالا الان من تا صبح میتونم بشینم تلوزیون ببینم و هیچ کسی بهم کاری نداره
ولی خودم نمیخوام
چون دوست ندارم به ذهنم ورودی منفی بدم
چون انقدر هدف دارم که وقت ندارم تلوزیون ببینم
الان تو خونه ما اصلا تلوزیون تو برق نیست و شاید هر چند ماه یک بار اونم اگه کسی بیاد خونمون و بخواد تلوزیون نگاه کنه روشن میشه
این یعنی آزادی
اینکه خودت حق انتخاب داری
من خیلی شبها از خونه بیرون میشدم و میرفتم تو پارک میخوابیدم
ولی هرگز مسیر نادرست نرفتم
من هم میتونستم برم معتاد بشم شرایطش کاملا برام فراهم بود
من میتونستم کلی دوست ناباب پیدا کنم و شبها رو برم با اونا بگذرونم
ولی نمیخواستم این شرایط باعث بدبختی من بشه
تا اینکه رفتم دنبال افزایش مهارت هام و خواستم قوی بشم تو کارم
من مجبور بودم پیشرفت کنم چون نمیخواستم اون شرایطی که داشتم بازم تکرار بشه
دوست داشتم عزت نفسم تقویت بشه
روابط خوب رو تجربه کنم
از نظر مالی پیشرفت کنم
به آرامش برسم
وقتی تو بخوای با تمام وجودت پیشرفت کنی و مسیر درست رو بری خداوند هدایتت میکنه
خوب من دوست داشتم همیشه از محیط خونه و پدرم دور باشم
چون اینطوری آرامش داشتم
از کرج رفتم تهران برای کار
و به جایی هدایت شدم که کارشون خیلی زیاد بود و صاحبکارم ازم درخواست کرد اگه یه مدت میتونم شبها بمونم تا کارهای عقب افتادشون رو بزنم
و اینطوری شد که من از اون محیط دور شدم
و کار میکردم و مهارت هام هم افزایش پیدا میکرد و تجربه ام زیاد تر میشد
از همه مهم تر صاحبکارم حقوقم رو نقد و به موقع میداد و چون اضافه کار هم میموندم حقوقم خیلی زیاد شد
و از نظر مالی هم تونستم پیشرفت کنم
و هم اینکه ارتباطات و عزت نفسم هم قوی تر شده بود
استاد من آگاهانه میرفتم جاهایی کار میکردم که صاحب کار هام آدم های پولداری باشن
زندگی خوبی داشته باشن و تو رفاه باشن
روابط خوبی داشته باشن
چون واقعا از فقر و محیط هایی که انرژی منفی بود و جنگ و دعوا بود بیزار بودم و نمیخواستم ببینم
دلم میخواست زیبایی ها رو ببینم
ثروت رو ببینم
آرامش رو ببینم
چقدر بودن در کنار اون آدم ها باعث شد من خواسته هام واضح بشه و باورهام تقویت بشه که منم میتونم این شرایط و تجربه کنم
چقدر بودن با اون آدم ها عزت نفسم رو تقویت کرد
چقدر از اون آدم ها و فرهنگشون درس یاد گرفتم
استاد دقیقا همونطور که گفتین من رفتم مهارت کسب کردم و تو کارم انقدر قوی شدم که عزت نفسم رو ساختم
انقدر قوی شدم که تونستم خودم کسب و کار خودم و راه بندازم و الان مدیر یک مجموعه باشم
الان که به خودم نگاه میکنم میبینم من صد پله جلوتر از دوستانم هستم که شرایط شون عالی بود و اتفاقا پدرشون هم کلی بهشون عزت نفس داده
همیشه تو رفاه بودن
ولی به قول استاد هیچ غلطی تو زندگیشون نکردن
و این موضوع رو هم بگم که برادر بزرگتر من هم دقیقا همین شرایط من رو داشت ولی چون همیشه پدرم رو مقصر میدونست و الان هم میدونه به همین خاطرتو زندگیش به هیچ جایی نرسید
نه از نظر مالی اوضاع خوبی داره
نه روابط
نه عزت نفس
ما دو نفر شرایط کاملا یکسان رو تجربه کردیم
یعنی میخوام بگم همه چیز به خود آدم بستگی داره که چطور به مسائل و مشکلات نگاه کنی
میتونی ازشون درس بگیری و خواسته هات رو مشخص کنی و به قول استاد بشن بال پروازت
میتونی احساس قربانی بودن داشته باشی و ناسپاس باشی و دیگران رو مقصر بدونی و به شرایط بدتر هدایت بشی
من هم نمیگم میتونستم خیلی خوب ذهنم رو کنترل کنم فقط اینو میدونم که خودم رو آدم بدبختی نمیدونستم و همیشه میگفتم درست میشه
ما یه همسایه داشتیم که خونشون روبروی خونه ما بود
و شرایطشون دقیقا برعکس ما بود
همیشه صدای خنده هاشون میومد تو خونه ما
همیشه میرفتن گردش همشون دورهم بودن
واقعا همیشه خوشحال بودن و البته الانم همینطوری هستن
من همیشه میرفتم جلو پنجره و میدیدم و صدای خنده هاشون رو میشنیدم که اینا چقدر شادن چقدر خوشحالن و چقدر روابط خوبی دارن
چقدر پدرشون مرد شریف و فوق العاده ای بود
و من همیشه اینارو تحسین میکردم و از صدای خنده هاشون لذت میبردم
حالا الان که با قانون آشنا شدم میفهمم که من تو اون شرایط بد اومدم تمرکز کردم رو نکات مثبت رو زیبایی ها
تمرکز کردم رو شادی اونها
من از خوشحالی اونا لذت میبردم
و الان خودم دارم اون شرایط و اون شادیها و اون لذت رو تجربه میکنم
تو بدترین شرایط هم میشه زیبایی ها رو پیدا کرد و روش تمرکز کرد
استاد سپاسگزارم ازت برای این آگاهی های با ارزشی که در اختیار ما قرار میدی
سلام اسماعیل عزیز
کامنت شمارو تا انتها و با دقت خوندم، و واقعا جز تحسین حرف دیگه ای ندارم برای گفتن. واقعا مرحبا به این پیشرفت، مرحبا به این استمرار و رشد دادن خودت، مرحبا به این درون قوی و زیبایی که داری.
کِیف کردم انصافا
هرجا ک هستی روزگار بر وقف مرادت باش مَرد
دوست عزیزم چقدر خوشحال شدم وقتی کامنت پر از احساس خوبتون رو خوندم.
چقدر قشنگ مسیری که پشت سر گذاشتین رو توصیف کردین و چقدر عالی اشاره کردین که شما پدرتون رو بخشیدین و روی ناخواسته قفلی نزدین، بلکه توجهتون رو به آنچه که قلبا میخواستین هدایت کردین و خداروشکر که حالا زندگی فوق العاده ای رو تجربه میکنیم.
انشاالله روز به روز زندگیتون پر از عشق، سلامتی، برکت، و نگاه خدای مهربان باشه🌹💕
ممنونم از کامنت زیباتون🌹🤍
به نام خداوند رزاق
سلام به برادر عزیزم اسماعیل جان
نمیدونی چه حال خوبی بهم دست داد از خوندن کامنتت
واقعا دمت گرم که انقدر عالی عمل کردی
میدونی این تمرکز کردن روی چیزهایی که میخوای واقعا جوابه
اما مشکل اینجاست که ما رئی چیزهایی تمرکز میکنیم که نمیخوایم
وقتی داریم میخندیم به این فکر میکنیم که اره الان بخند اما بد هر خنده ای یه گریه ای هست و از دماغت در میاد
اما استاد تو این فایل میگه اگه تو شبی و داری اذیت میشی به این فکر کن که صبح تو راهه فقط باید به مسیرت ادامه بدی
پول نداری؟ ساده ترین کار و کاری که همه ادمها میکنن اینه که میگن پول نیست، تورم بی نهایته و و و … اما اونی نتیجه میگیره که تمرکز کنه روی فراوانی و فراوانی رو ببینه
یه داستانی تو کتاب انسان در جستجوی معنی هست که خیلی جذابه
تو اون داستان که واقعی هم هست میگه که تو اردوگاه آشویتس که هیچ کسی ازش زنده بیرون نمی اومد یه نفر تو ذهنش به این فکر میکرد که کنار شومینه و برای نوه هاش داستان های قشنگ تعریف میکرد در صورتی که همه کارشون رو تموم شده فرض میکردن و منتظر بودم بمیرن
و جالب اینجاست که همون مرد زنده موند و همون کارهارو کرد.
فقط باید روی خودت تمرکز کنی و روی خودت کار کنی
دمت گرم بابت کامنت زیبات
بازم کامنت بنویس و از نتایجت بگو
در پناه خدا باشی
خدایا شکرت
سلام و درود به شما دوست عزیز هم فرکانسیم…
دقیقا هر کدوم از ما با تضادهایی از زندگییمون وارد این نقطعه الهی شدیم.
همه چیز برمیگرده به قدرت درون ما..در دل همون تضادها و خلاها..یادمه بچه که بودم.عاشق این بودم برقصم شاد باشم..
برخلاف خانواده ام بهم میگفتن کارت اشتباه هست..ولی از بس اهنگها و شادیها رو دوستداشتم در مخفیگاه خودم میرقسیدم یا عروسی بود با دوستانم میرقصیدم.
و این جزو کوچکی از تضادهام بود که خانواده ام بدشون میومد …
ولی اینقدر تو درونم این رقص و شادی کردن رو دستداشتم. اونم اهنگهای دهه شصتی..که طولانی و زیبا و شاد…
و دیگر تضادهایی که پدرم بهمون تحمیل میکرد…
فقط بفکر شادی که بودم..خداوند در زمان و مکان مناسب منو با شادی قرار میدا
واقعا سپاسگزار خداوندم.
سال اول مدرسه بخاطر ترد شدن از جامعه و خانواده و معلم هام ..تمام تلاشمو کردم همون موقع با وجود ناآگاهی از قانون از خداوند میگفتم خدایا من دوستدارم برم دانشگاه تو یه شهر بزرگ از خانواده ام از محیطم جدا بشم..
خیلی تلاش کردم یادم اومد گفتن کسی نیست بیاد قران بخونه گفتن خانم علی پور..
رفتم خوندم.با صوت..همون سال اول دانشگاه دولتی قبول شدم..
بازم برای لیسانسم دو سال امتحان دادم.قبول نشدم..بازم با تلاش و توکل بخدا یه شب خواب دیدم..خداوند بهم گفت بگیر این لیستو تو امسال وارد دانشگاه میشی…و پول ترم اولم پدرم موافقت نکرد..ولی به خاست خداوند همه چی جور شد من لیانسمو گرفتم.
میخام بگم.واقعا تضادها چقدر میتونه انسان رو قوی کنه..
برای روابطت از خداوند کمک خاستم اینقدر روابطم ناجالب بود هر روز همون درگیریهایی که از بچگی داشتم گریبانمو گرفته بود تا اینکه به لطف خداوند تو این مسیر ادامه دادم..
اسماعیل عزیز من دیگه یه شخصیتی قوی شده ام و هر روز این درونم بزرگ بزرگتر میشه.
تضاد بزرگی تو کارم افتاد…سالها از یه نگرشی که دوستانم از نحوه کارکردشون..داشتن افرادی موفق بودن..و من مبترسیدم از این نگرش..
خداوند تو زمینه یادگیریم بهم گفت اصول برای خودت بزار برای هر یادگیری..
به لطف الله دارم پیش میرم چه درهایی برام باز شده چقدر قوی شدم…
من دیگه یه آدم دیگه ایی شدم..مثل گذشته نیستم بسیار قوی..خداوند کاکرد این یادگیری رو در خواب بهم الهام کرده..
انشالله به زودی در کارم قوی میشم…
دقیقا خلاها تضادها…هستن که ادم هل میدن به جلو….اگه نباشن ما هیچ وقت حرکت نمیکنیم.خودمو میگم…
دوست عزیزم..اون قسمتی که گفتین داستان همسایتونو…دقیقا یادم از بچگی خودم افتاد…چقدر همیشه تو فکر شادی و خوشحالی و نکات مثبت بودم…
صحنه های اون لذتهای کودکیم اومد جلوی چشمانم…
یادمه بچه که بودم.هر کسی میخاست بره جایی..
هنوز کلماتمم دست پا شکسته بود..
میگفتم خوشبیال(خوشبحال.خنده)…فلان خانواده میخام برم فلان کجا!
همیشه از بچگی عاشق گشت و رقص خوشحالی بودم..بابام تعصب زیاد داشت..
به زور روسری میکرد سرم.ولی من بازش میکردم مینداختمش بیرون.
به لطف خداوند الان هر جا که بریم جلوی خانوادم خیلی راحتم..
دید که من تغییر کرد با خودم راحت شدم زندگیمم براحتی رسید..
میخام بگم.در نهایت…همین تضادها در هر جنبه ایی..انسان رو پوش میده به جلو..
یه روز خداوند در نهایت ارامش بهم گفت..همونجوری که دوستداشتی بری دانشگاه .تلاش کردی..الانم همون برخورد رو با خاسته های دیگرت داشته باش..
انشالله که بتونم اینراهو ادامه بدم..بجای سرزنش کردن خودم بخاطر کوتاهی خایی که برای بعضی قسمتها و فرصتها داشتم رو ..الان به نحو خوب استفاده کنم و قوی باشم..و از خداوند بخام دستانشو تو دستم بزاره با لذت به خاسته هام برسم.
به امید بهترین زندگی برای شما اسماعیل عزیز.و همسر زیباتون.همیشه مثبت نگر و همیشه سالم و تندرست باشید..
به امید الله رابطه خوب و زندگی خوبی مثل شما هم من به زودی تجربه کنم..در کنار فردی قرار بگیرم که رشد کنم.
سلام اسماعیل دوست خوبم، از خوندن کامنتت خ لذت بردم و من رو برد به دنیای بچگی خودم، من هم دقیقا دوران کودکی خوبی نداشتم، همیشه حسرت زندگی دیگران رو میخوردم…پدر و مادرم همیشه باهم دعوا میکردن و من خ ناراحت میشدم… توی ذهنم با خودم میگفتم اگه من بزرگ بشم و ازدواج کنم جلوی بچه ام هیچوقت با شوهرم دعوا نمیکنم….همیشه تحسین میکردم پدر ومادرای دوستامو که انقدر با محبت رفتار میکردن با بچه هاشون…من اما ناراحت بودم که چرا پدر ومادرم مشکلاتشون رو با گفتگو حل نمیکنن….همیشه از اینکه پدرم من و خواهر برادرمو به گردش و پارکنمیبره غصه میخوردم….اگر هم میبرد خیلی دیر به دیر میبرد…خیلی کم به مهمانی میرفتیم و خلاصه تفریح و شادی زیادی توی زندگی نداشتیم،یادمه 9ساله که بودم وقتی از مدرسه برمیگشتم خونه ،یه مغازه اسباب بازی فروشی توی مسیرم بود که یه عروسک خوشگل از این پرنسس ها که دامن پف پفی تنشون دارن توی ویترینش داشت، من خیلی دوست داشتم پدرم اونو برام بخره، هر روز میرفتم نگاهش میکردم از پشت شیشه…اما پدرم برام نخرید میگفت پولشو ندارم ،فکر کنم قیمتش 90تک تومن یا 900تک تومن بود اونموقع….و حسرت داشتنش به دلم موند….حتی الان هم که 36سالمه وقتی از اون عروسکها میبینم احساس بدی بهم دست میده….اینکه فقر چقدر بده…من از بچگی همیشه خودم رو با آدمهای موفق دنیا مقابچیسه میکردم و دلم میخواست مثله اونا موفق بشم ،فکر میکردم تنها راهش فقط پشتکار زیاد هست و باید سختی بکشی…..دائم مطالب کتاب و مجله های موفقیت میخوندم اما وقتی به سایت شما هدایت شدم فهمیدم راز موفقیت چیه.
سالها طول کشید تا علاقه خودمو رو پیدا کردم …به تازگی فهمیدم به تجارت و خرید وفروش لباس علاقمندم…. الان سالها از اون روزهای سخت و غمگین گذشته و من 9ساله ازدواج کردم و یه پسر دوساله دارم و همسری دارم که بسیییییییییییییار مهربان ،باشخصیت، مودب، فهمیده، به روز ،رمانتیک با مسئولیت،وفادار و خوش اخلاق هست و خدارو هزاران بار شکر برای وجودش….من از خدا خواستم همچین همسری بهم بده و در کنار پسر قشنگم زندگی پر از آرامش و خوبی داریم البته همسرم همه چیز تمامه فقط خ پولدار نیست اما مدارش کلی تغییر کرده این چند ماه اخیر و کسب و کارش بهتر شده…..خداروشکر میکنم بخاطر استاد که این همه آگاهی در اختیارمون میذاره و خداروشکر میکنم بخاطر وجود دوستانی مثله شما که با خوندن کامنتهاتون کلی انگیزه میگیرم برای ادامه دادن به این مسیر زیبا و آرزوی موفقیت روزافزون براتون دارم.
سلام به آقا اسماعیل دوست ارزشمند وبااراده ام
چقدر قابل تحسینی احسنت به تو با این اراده وطرز فکرت وچه خوب وعالی وقتی خواسته ات را با احساس خوب مشخص کردی باوجودیکه از قانون بی اطلاع بودی خداوند شما را به مسیرها وشرایط وآدمهای درست هدایت کرد بارها وبارها استاد توفایلها گفتند تضادها باعث رشد ما میشن تضادها هستند تا خواسته های ما برامون واضح بشه تا به تضادی بر نخوریم نمیدونیم خواسته مون چیه فقط کافیه در شرایط نادلخواه وبرخورد باتضادها ما تمرکزمون رو بزاریم روی زیباییها ،سپاسگزار داشته ها باشیم کاری که شما کردی وخنده ها وشادی ولذتهای همسایه رو تحسین کردی ولذت بردی
بی نهایت ازت سپاسگزارم بخاطر این رد پای قشنگ وپرمحتوایی که از خودت گذاشتی خدا را شاکرم مرا به کامنت شما هدایت کرد این فایل نشانه امروز من بود وقبل از گوش دادن فایل کامنت منتخب شما نظرم رو جلب کرد خداروشکر هروقت ازش هدایت خواستم من رابه بهترین وواضح ترین نحو هدایتم کرد
بهترینها را برات از خدای وهاب خواستارم
شاد و سلامت وثروتمند وسعادتمند باشید
بسیار عالی آقای احمدی پور عزیز…
مشخصه چقدر شما روی عزت نفستون خوب کار کردین..و وارد همسفری مثل خودتون شدین.بهتون تبریک میگم…
که نخاستین با بدنه جامعه که اطرافمون زیاد هست..هم سو بشین…
چون هر چقدر میریم جلو..و با قانون خداوند هم مدار میشیم.
اگه بخاطر کنترل ذهنمون یه لحظه اشتباه کنیم.دقیقا همون نگرانی ها و دلواپسیا سراغمون میاد…
چون قانون بدون تغییر خداوند در لحظه جواب میده..ربطی به گذشته و اینده ما نداره..
زود کن فیکون میشه چه راستای خوب چه بد…..
مهم همون ورزش بدنیه که با یکبار باشگاه رفتن درست نمیشه باید ادامه پیدا کنه تا عضلاتمون قوی بشه..نخواییم همرنگ جامعه بشیم…
چیزی که از بچگی این باور کرده بودن تو ذهنمون…
خوشبختی انسان همرنگ جامعه شدن هست..همون شرک ورزیدن..
و شما هم فرکانس ما!..چقدر در بدترین شرایط خودتونو تغییر دادین…
و حتی در شرایط بدم.تونستین خوبی ها و خوشبختی های اطرافتونو تحسین کنید..این اوج عزت نفس هست…
حسادت نکردن برای خوشبختی های دیگران..
چون قانون خداوند فقط لذت و آرامش.و احساس خوب رو میطلبه..(نه بر عکسش)که مردم به شانس ترجیحش میدن.
همین عزت نفس و اعتماد بنفسه!..که خودتو بشناسی و موفقعیت دیگرانو تحسین کنی…
انشالله همیشه سالم و پایدار کنار عزیز دلتون باشید..💑💏
به نام خدا
سلام
خیلی به جا بود دیدگاه واقعی شما
با تضادهایی که دارم در حال حاضر ، من هم افکارم به سمت منفی رفته بود و دوباره آدم های قبلی داشتن رخنه می کردن در کارهام و زندگیم
و الان خدا را شکر با دیدگاه شما خداوند من رو هدایت کرد
خیلی عالی و به جا و درست و منطقی بود
ممنون دوست عزیزم
سپاسگزارم خدای خوبم
دوست عزیز و هم فرکانسی خودم سلام وقت بخیر واقعا من لذت میبرم که آدمهایی مثل شما شرایطشون را عوض میکنن و در تله ها گیر نمیکنن شاید آدم هایی مثل شما و استاد به اندازه کمتر از یک درصد مردم جهان باشند آفرین به این غیرت آفرین به این شجاعت …… دمت گرم واقعا ….. این یعنی ایمان واقعی …. این یعنی ایمان به خود …
سلام ب آقا اسمائیل عزیز دوست ارزشمندم
خداروشکر ک هدایت شدم ب این مسیر زیبا
خداروشکر ک دوستان فوق العاده ای چون شما دارم
خیییلی تحسینتون کردم
و بهتون تبریک میگم.
ک چقد عالی تونستید از تضادهای زندگی تون خواسته هاتون و متوجه بشین
و درسش و بگیرین و تلاش کنید ک زندگی تون رو جوری ک دوسدارید بسازید
خییلی لذت بردم واقعا و خداروشکر کردم
خیلی قشنگ حرفای استاد و برام قابل درک کردین
واقعا تضاد ها موهبت هستند و اومدن ب ما کمک کنن ک زندگی بهتری بسازیم
از امروز سعی میکنم با دید بهتری ب تضادهای زندگیم نگاه کنم و برای خواسته های ک واضح شدن برام حرکت کنم
و بسازم چیزی و ک میخوام و هدفمند باشم تو زندگیم
چون خالق زندگی خودم هستم و اومدم در تمام ابعاد زندگی و تجربه کنم
ب شما و مونای عزیزم تبریک میگم بخاطر رابطه ی قشنگی ک دارین و ساختین برای خودتون
راستش من عکس پروفایل مونا رو شات گرفته بودم و ی الگوی موفق برای خودم قرار دادم
الان ک هدایت شدم ب کامنت شما دیدم ععععععع شما همون آقا اسمائیل همسر مونا جان هستین
خیییلی خوشحال شدم و واقعا متوجه شدم هرکسی هرجایی هست جای درستش هست
نوش جونتون رابطه ی قشنگتون
توش جونتون کسب و کار مستقل ارزشمندتون
میخواستم ازتون تشکر کنم و بگم ک چقدددد ب وجودتون افتخار میکنم
و ب خودم بگم زکیه ببین میشه ی رابطه ی زیبا رو داشت و کسب و کار خودت و هم داشته باشی
ث با همسرت هم همکار و هم مسیر و هم فرکانس باشی
الهی صدهزار مرتبه شکرت
سپاسگزارم بخاطر ردپای قشنگی ک از مسیر رشد و وپیشرفتتون گذاشتین
دمتون گرم واقعا
براتون بهترینها رو میخوام از الله یکتا ،شاد وسالم ، موفق ،ثروتمند و سعادتمند باشین عزیزای کن
و اینکه عاشقتونممممم
به نام خداوند جان
الهی به امید
سلام به دوست عزیزم اسماعیل جان که آنقدر قوی تو زندگیت عمل کردی میدونم که هر روز نتیجه های عالی تری میگیری
زندگیت طوری بود که به گفته خودت اگه انتخاب درست نمیکردی همه چیزو از دست میدادی و خدای نکرده به راه های اشتباه میرفتی
اما حالا در اوج لذت داری زندگی میکنی
برات بهترین ها رو آرزو میکنم.
منتظر شنیدن نتایج محشرت هستم.
خدایا شکرت
عرض سلام ودرود دارم خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته گرامی و همچنین ازشما دوست عزیز…. واقعا تحسینت میکنم ک ازدل اون شرایط به ظاهر بد اینقدر قوی بودین و رشد کردی
هیچی دیگه فقط خدارا صد هزار مرتبه شکرت بخاطر این قوانیین کیهانی دقیق
به نام خدای هدایتگر
سلام اسماعیل عزیز
بهت تبریک میگم که در اون شرایط با رفتار پدرتون تونستین به آینده خوشبین باشین و به نکات مثبت و زیبایی ها توجه کردید و همسایه خوش خنده و خوشحالتون را تحسین کردین و نتیجه ی این کار شما طبق قانون میشه اتفاقات خوب که خدا را شکر الان شما تو شرایط خوبی هستید و انشالله هر روز بهتر خواهید شد و دوست دارم بازهم نتایج عظیم و شگفت انگیز تری از شما ببینم .
واسه اینکه عادت کنم به تحسین کردن باید تا میتونم کامنت بنویسم و این کار انجام بدم چون کم کم باعث میشه به شخصیتم تبدیل بشه هرچند در کلام تقریبا خوب انجامش میدم و لی دوست دارم به صورت کتبی و نوشتاری هم این کار انجام بدم مخصوصا در این فضای بهشتی که همه قابل تحسین هستند چون هم فرکانس هستیم و با هدایت الله یه این مکان هدایت شدیم