مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شوی - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-03 06:16:152025-02-04 06:53:20مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شویشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
چگونه خلاهای درونی خود را پر کرده و از آن گذر کنیم؟
هر یک از ما در زندگی خود:
مسائل مشکلات و خلاهایی داریم که می توانند به ما قدرت دهند تا به سمت خواسته های خود حرکت کنیم
موفق ترین ثروتمند ترین و پیشرو ترین افراد در هر زمینه ای :
افرادی از خانواده های ضعیف مسئله دار و نامناسب بوده که به موفقیت و پیشرفت دست یافته اند
کمبودها و خلاها: به ما انگیزه برای حرکت و تحقق اهداف مان می دهد
باید به خواسته ها و کمبودهای خود : دست یابیم تا بتوانیم از آنها بگذریم
در زمینه خلاهای عاطفی باید:
ایرادهای خود را پیدا کرده عزت نفس خود را افزایش دهیم و مهارت های ارتباطی خود را بهبود بخشیم
یکی از بهترین راه های بهبود عزت نفس:
کسب مهارت دیدن نعمتها افزایش احساس لیاقت عدم سرزنش و تحقیر خود است
مسائل و خلاها: سوخت اصلی ما برای پرواز حرکت و رسیدن به خواسته هاست
هنگام مواجه با تضادها از خود سوال کنیم:
چگونه می توانیم از این شرایط انگیزه برای حرکت پیشرفت و بهبود کسب کنیم؟
تمام افراد موفق از تضادهای خود: انگیزه برای حرکت کسب کردند و دیگران را مقصر و مسئول ندانستند
ما می توانیم:
با تغییر باورها و فرکانس های خود نتایج زندگی خود را تغییر دهیم
نباید انتظار داشته باشیم: نتایج ما یک دفعه و یک شبه تغییر یابد قانون تکامل را به درستی رعایت کنیم
به اندازه ای که:
رفتار اعمال شخصیت عادت باور و فرکانس های ما تغییر می کند : جهان واکنش های متفاوتی به ما نشان خواهد داد
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند هدایتگرم به سمت آسانی و عشق و لذت و برکت و نعمت و ثروت و سلامتی و ایمان و روابط عالی و فراوانی و خوشبختی و سعادت
سلاااام به استادانم
سلام به همه عزیزانم
اگر چیزی بهتر نشود ، بدتر میشود
ایستا در جهان معنا ندارد
با اوضاع بهتر میشود یا بدتر میشود
خلاها و کمبود ها اصلا چیز بدی نیستن به شرطی که ما رو وادار به پرواز کنن برای به دست اوردن
باید به دست بیاریم تا بگذریم
تنها راه گذار از ثروت ، به دست اوردنشه
درس بزرگ این فایل :
راه بدتر : قسط و قرض و وام و صندوق و …. که به شدت ما رو از مسیر ثروت دور و دورتر میکنه و اجازه نمیده حتی اگه ایده ای هست بهش عمل کنیم چون باید فقط تیکه پاره بشیم تا بدهی ها رو بدیم و به صفر برسیم
راه بد : هر چی پول داریم خرج کنیم حتی این هم اجازه نمیده به ایده عمل کنیم چون احساس کمبود داریم واسه خرید و این حسمون رو بد میکنه
باید یاد بگیریم با پول دوست باشیم
تمرکز روی ورودی به جای خرج کردن
اجازه داریم فقط بخش خیلی کمی از پولی که در میاریم رو خرج کنیم و اگه میخوایم خرید بیشتری کنیم بااااااید پول بسازیم
اتفاقا این روزها یه مرحله ای رو دارم تجربه میکنم که خیلی نزدیک به این فایل بود
خداروشکرررررر با آموزش های استاد راه بدتر تعطیل شده قسط و قرض و وام
ولی توی پول خرج کردن باید روی خودمون کار کنیم و به خودمون تعهد بدیم که فقط بخش اندکی از پول رو خرج کنیم
البته چون من هنوز از مسیر موردعلاقم به درامدزایی نرسیدم این انتظار رو از همسرم داشتم که همین امروز به تضادی خوردم که متوجه شدم دارم سعی میکنم دیدگاه همسرم رو تغییر بدم و بعد به خودم اومدم و از خودم سوال پرسیدم که چطور درامد داشته باشم و بعدش هم نشستم اهرم رنج و لذت رو نوشتم برای درامدزایی و بعد هم کاراهایی که میتونم انجام بدم
خدایااااا هدایتم کن به مسیری که مال منه منو اسون کن به سمت اسانی و لذت و عشق
خدایاااا شکرررت به خاطر آگاهی
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
خدایا شکرت که بی حساب میبخشی.
خلأهای من باید به من انگیزه بدهد برای پیشرفت.
خلأهاى من نباید من رو ناامید کنه ، باید فرصتى براى شناخت خودم باشه و وقتى به شناخت خلأها رسیدم به فکر پر کردن آنها و به فکر تغییر درونى باشم تا به پیشرفت برسم .
هیج چیزى در حالت سکون باقى نمیمونه .
یا اوضاع رو به بهبوده یا بدتر میشه.
اگر من روى تغییر باورهام کار نکنم اوضاع هر روز بدتر از امروزم میشه.
برای پر کردن خلأهای مالیم باید اول بتونم باورهای نادرستم رو در مورد ثروت اصلاح کنم و بعد بتونم درآمد وپس اندازم رو مدیریت کنم .نباید به خاطر خلأهاى مالى که دارم به خاطر آرزوهایى که با ثروتمندشدنم برآورده میشه ، بدون حسابوکتاب فقط خرج کنم.
ما با اینکه داشتیم از دوره روانشناسى ثروت استفاده میکردیم و هنوز در مدار آکاهى درست قرار نکَرفته بودیم و به خاطر خلأها از نظر مالى ، وقتى که به خاطر تغییر اندک باورهامون در زمینه ثروت، اوضاع کمى بهبود پیدا کرد ، کل پولى که دستمون اومد رو صرف عوض کردن ماشینمون کردیم .به اصطلاح استاد ، مرغمونو سر بریدیم.
تازه کل پولو که خرج کردیم بماند ، یه مقدار هم قرض کردیم که با اون ماشین که بابت خریدش خوشحال بودیم ، بتونیم دو تا سفر بریم و تا آخر ماه یه پولى تو حسابمون باشه.
بعد دوماهى وقتى دیدیم هبج ورودى مالى برامون نیست ، ذهنمون شروع کردن به نگرانی و افکار منفی و چه کنم چه کنم.
همون باعث احساس بد در ما و ایجاد نکَرانى هاى متعدد از بابت پرداخت قرض ، اجاره خونه ، هزینه هاى زندکَى شد .
واحساس بد مساوى بود با اتفاقات نامناسب .
خلاصه جورى شد که ما با ضرر ماشینو فروختیم و دوباره به همون رده ماشین قبلى برکَشتیم تا بتونیم بدهیهامونو پرداخت کنیم .
این درسى شد براى ماکه همیشه پول و درآمدى که میاد توى زندکَیمون فوراً نریم براى خواسته ها و آرزوهامون ، کل پولو هزینه کنیم.
واقعا صحبتهاى استاد رو تا تو مدارش نباشى نمیتونى درک کنى ، یا به خاطر باورهاى نامناسب سفتو سخت قبلى ، اصلا نمیشنوى .
وقتى به قول استاد آدم چکولگدای محکم میخوره تازه یادش میاد :بابا اینو که استاد گفته بود ، پس چرا من دوباره به شیوه قبلی عمل کردم؟
که البته به اندازه تکاملمون وکار کردن روى باورها به
آکَاهى میرسیم.
خدایا ما رو هدایت کن به راه کسانیکه به اونها نعمت داده ای.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
استاد خوشحالم دوباره مصاحبه های خودتون در حال سفر در این جاده زیبا رو میبینم واقعا دلم تنگ شده بود و همچنین مشتاق دیدار پارادایس هستم.
استاد جان من به این نتیجه رسیدم که ذات انسان حرکت کردنه و درجا زدن میتونه در یه کلام اونو نابود کنه من یه مدتی به خاطر مشکل روحی حوصله هیچ کاری نداشتم حتی سر زدن به سایت شما و به مرور با خودم میگفتم حالا فقط یه مدت کوتاهه و خوب میشم ولی هر روز بیشتر از دیروز توی مرداب درجا زدن فرو میرفتم و حالم بدتر میشد و هیچ کس هم نمیتونست کمکم کنه تااینکه فهمیدم بهترین دوستم داره از پیشم میره و میخاد مهاجرت کنه این ضربه ای بهم زد که همه دارن میرن همه دارن برا بهبود خودشون تلاش میکنن ولی تو نشستی نگاه میکنی برای همین دارم دوباره تلاشمو از سر میگیرم تا برای بهبود خودم تلاش کنم با مشاور حرف زدم و حرفای اون کمکم کرد بفهمم با توجه به اتفاقاتی که پشت سر گذاشتم طبیعیه که روحم خسته بشه ولی باید خودمو نجات بدم و فقط خودم میتونم اینکارو انجام بدم
سلام دوست عزیز کامنت شما عجیب حرف دل من بود!الان فهمیدم منم باید تا خیلی دیر نشده ازین مرداب خودم بکشم بیرون چون دیگه بیش ازین نمیتونم تحمل کنم.منم میخوام دوباره تلاشمو بکنم نه فقط برای رسیدن به خواسته های بزرگ به این خاطر که تنها راه زنده موندن حرکت کردنه و این یعنی زندگی کردن به معنای واقعی.
سلام عزیزان دل
تضادها خیلی خوبن وقتی به تضادی برمیخوریم یعنی کاملا واضح اومده تا ما بفهمیم چی رومیخایم
و اگر باهوش باشیم بجای اینکه گیر کنیم تو اون تضاد توجه کنیم به خواسته مون و باید به این درک رسیده باشیم که بتونیم کنترل ذهن کنیم.
شیطان از همیشه بیشتر داره تلاش میکنه برای کم رنگ جلوه دادن نتایجم که بگه شانسی بوده اما اینطور نیس من همه نتایجم رو لطف خدا میدونم
و اینکه باید تا اخر عمرم فقط روی خودم کارکنم.
خدایا شکرت
من عاشق خودم هستم
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی .
« اگر به سمت کمال حرکت نکنی به سمت زوال کشیده میشوی ».
در اینکه هیچ وقت به کمال نمیرسیم شکی نیست و اگر انسان کمالگرایی بودیم روی خودمون کار کردیم تا دست از کمالگرایی برداریم چون زمانی که تو بخوای به خاطر چیزی که نمیتونه وجود داشته باشه دست و پا بزنی و به خاطرش تلاش کنی هیچ وقت بش نمیرسی و در نتیجه ی این نرسیدنها کم کم یاس و ناامیدی در وجودت حاصل میشه که تمام لذتها رو از تو میگیره و تمام تمرکزت رو روی ناخواستهها و ضعفهات میزاره . و به جای احساس رضایت از خودت ، نارضایتی و افسردگی سراغت میاد و این یعنی بودن در مسیر غلط .
اما چیزی که مشهوده اینه که ما همیشه برای بهتر شدن تلاش میکنیم و از نظر من ، آدمهایی مثل ما که همیشه دنبال تغییراتی برای بهتر شدن هستن قابل احترام و با ارزش هستن. این افراد میتونن سمت کمال برن نه به منزله ی بینقص شدن ، از این جهت که در مسیر درستی که انتهاش کمال هستش قدم برمیدارن.
اینکه چقدر در این مسیر به موفقیت میرسن و اون حس رضایت را از خودشون به دست میارن بستگی به میزان تلاش و به میزان ایمانی که پیدا میکنیم داره .
دقیقاً همینطوره کسانی که برای بهتر شدنشون هیچ تلاش و اقدامی نمیکنن و با خودخواهی تمام قرار میکنن که ما همینیم که هستیم و خیلی جاها ناخودآگاه با نواقص و ضعفهای درونیشون انس گرفتن از نظر من آدمهای واقعاً سست عنصر و کاملاً بیایمانی هستن و به هیچ وجه از نشست و برخاست با چنین آدمهایی حتی اگه از نزدیکانم باشن نه تنها لذت نمیبرم بلکه دوری هم میکنم.
استاد عزیز در مورد خلاهای درونیمون صحبت کردن که ارتباط مهمی با همین طرز نگاه و این طرز تفکر داره.
گروهی هستن که خلاهاشونو پیدا میکنن و دنبال راه حلهای مناسبی برای رفعشون میگردن و گروهی هستن که به جای رفع و پر کردن این خلعها همچنان دنبال مقصر میگردن. اگه به دسته ی دوم آدمها نگاه کنی میبینی که حتی بعد از گذشت سالیان سال همچنان همون شخصیت رو دارن ، دریغ از اینکه حتی یه ذره فرقی کرده باشن که خدا رو شکر ما دیگه جزع این دسته افراد نیستیم .
اگه بخوام از خودم و کمبودها و خلاهای دوران کودکی و دوران نوجوونی و جوونی بگم اینه که من بچه ی اول یه خانواده پرجمعیت بودم . 6 تا خواهر و برادر دیگه پشت سر من به دنیا اومدن . مادرم زن خوبی بود اما انقدی که سرش شلوغ بود هیچ وقت رفتار خاصی ازش ندیدم که به نظرم حس مادری بیاد . پدرمم فرد فوق العاده بیاحساس .
یادمه اون دوران ما از خانواده ی متوسطی بودیم نه ثروتمند بودیم و نه از خانوادههای ضعیف . ولی از اونجایی که یکی از ویژگیهای بارز پدرم خساست بود ما همیشه طوری زندگی میکردیم که انگار از خانواده ی ضعیفی هستیم و باز از اونجایی که مردسالاری تو خونه ی پدریم حکم فرما بود ، مادرم نقش خاصی نداشت .
و باز از اونجایی که من فرزند اول خانواده بودم تو همه ی زمینهها و تو همه ی موضوعات قربانی بودم .
اگه یه رفتار خوبیم یاد میگرفتن بعد از سختگیری و اذیت کردنهای من یاد میگرفتن. که برای نفرهای بعدی بهتر بود.
حتی دوران نوجوانی و دوران جوانی قبل از ازدواجم همین سختگیریها ادامه داشت. پدرم به شدت به درس خوندن و رفتارهای من تعصب داشت و بیاندازه بهم سخت میگرفت. دریغ از اینکه یه جایی خودش کمکم کنه . پدر و مادر تحصیل کردهای نداشتم که بخوان تو درس خوندن کمکم کنن به همین جهت همیشه تنها و به اندازه ی فهم خودم پیش میرفتم.
کلاً دوران خیلی سختی را گذروندم حتی انتخاب همسرم فقط به این دلیل بود که چن تا قربون صدقه ازش دیده بودم و فکر کردم این نهایت محبت و مردونگی یه آدمه .
و این بهترین گزینه ست که باهاش تشکیل خانواده بدم و از خونه ای که هیچ کس احساس خاصی بهم نداره نجات پیدا کنم.
ظاهرا اولش خیلی خوب بود خیلی حالم به نسبت قبل تغییر کرده بود اما یواش یواش متوجه شدم تو چ دامی افتادم و چ اشتباهی کردم . خوب یا بد عاقلانه یا ناعاقلانه ، آگاهانه یا ناآگاهانه با همین مرد ،سالها را سپری کردیم تا رسیدیم به اینجا.
30 سال از اون دوران میگذره البته که هنوز هر چند با توجه به تلاشی که برای رفع نیازها و خواستههام کردم خلاهایی تو وجودم هست . نمیدونم چطور بگم تو این سالها نگرشم نسبت به آدمای اطرافم بخصوص کسانی که باهاشون خیلی در ارتباط بودم مثل پدر و مادر و همسرم تغییر دادم. دیگه نمیگم این خلا رو دارم به خاطر اینکه اینجا پدرم کم کاری کرده یا فلان جا خلا دارم به خاطر اینکه همسرم هیچ وقت اونی نبوده که میخواستم .
هرجا، یاد هر خاطرهای که میفتم با توجه به آگاهیهایی که کسب کردم متوجه میشم که خودم عامل خیلی از کمبودها و خلاهام بودم . نمیگم همش چون خیلی جاها هیچ نقشی نداشتم ولی خب خیلی جاهام نقش داشتم ولی بلد نبودم نقشم رو درست ایفا کنم به همین جهت هر کسی هر کوتاهی در حقم کرده رو میبخشم .
استادعزیزم یاد داده که تو گذشته نمونم و غبطه و آه و افسوس گذشته رو نخورم حتی اگه فک میکنم یه جاهایی خودم مقصر بودم خودمم سرزنش نکنم .
بنابراین درسهایی که از اون دوران و حتی از سالهای قبل گرفتم رو به عنوان تجربه نگاه میکنم . تجربههایی که خودم نسبت به بچههای خودم و دیگران تکرارشون نکنم . حتی بابت همسرم به هیچ وجه نگاه قبلی رو ندارم سعی میکنم با توجه به ویژگیهای مثبتش منفیهاشو به یاد نیارم حتی به منفیهایی که الان داره توجهی نکنم چون استاد عزیزم گفتن ، توجه کردن به منفیها و نقاط ضعف دیگران ، راه حل مسئله نیست و راه گریز و فرار از دردها و رنجهای شما نیست .
پس با شهامت میگم همه رو بخشیدم حتی خودمم بخشیدم . پدرم الانم میتونه یه زندگی خیلی خوبی داشته باشه ولی به خاطر خساستش دست به مال و ثروتش نمیزنه و برادرای من به خاطر این موضوع خیلی اذیت میشن به خصوص برادر آخری که مجرد مونده ، دلش میخواد تشکیل خانواده بده و پدرم با وجود داشتن سرمایه هیچ حمایتی ازش نمیکنه . خیلی وقتا میبینم حتی حس میکنم دور از جون پدرم ، بچهها در مورد مال و اموال پدرم برای خودشون صحبت میکنن . یعنی چشم دوختن به مال و ثروت پدرم و فکر میکنن فقط از این طریق میتونن به آسایش مالی برسن .البته برادرام بیشتر از این جهت اذیت میشن که چرا حداقل خودش با مادرم درست زندگی نمیکنه و لذتهایی که میتونن داشته باشن رو ندارن ؟!
ولی من چنین باوری ندارم از اونجایی که من از استادم خیلی چیزای قشنگتری یاد گرفتم به فراوونی و فزونی نعمتهای خداوند خیلی اعتقاد دارم و اینکه خودم به تنهایی میتونم بدون چشم دوختن به مال و ثروت کسی ، به ثروت و آسایش برسم. خدا رو شکر احساس و باورهایی که برادرام دارن رو ، من ندارم .شاید باورتون نشه هر وقت پدرمو میبینم اشک تو چشام جم میشه حتی تو خلوت و تنهایی خودم ، خیلی وقتها یادش میکنم و دلم براش میسوزه . کاری از دستم بر نمیاد نمیتونم تغییرش بدم ، کاریم نمیتونم براش بکنم . هیچ وقت ندیدم حرف کسی روش تاثیرگذار باشه . دلم از این بابت براش میسوزه که حتی خودشم اون طور که باید از زندگیش لذت نبرده . واقعاً در عجبم کسانی که سنشون بالا میره و خودشون پیری و کهولت رو حس میکنن چطور هنوز وابسته به مالشون هستن؟! تنها چیزی که میتونم از این جریانات درس بگیرم اینه که هیچ وقت به مال دنیا وابسته نباشم و سعی کنم در لحظه با هر امکانی که وجود داره حال خودمو خوب نگه دارم و از آنچه که دارم لذت ببرم. نه اینکه منتظر بشینم اتفاقی بیفته بعد حالم خوب شه. و نه اینکه اگه چیزی دارم ازش استفاده نکنم که مبادا از دست نره .
خدا رو شکر خیلی از خصلتهای بد گذشتمو از بین بردم . افکار و باورهای غلط گذشته را دیگه با خودم یدک نمی کشم . این افکار نه تنها اجازه ی لذت بردن از زندگی را نمیده بلکه به نظرم آدما رو خیلی حقیر و بدبخت نشون میده بنابراین اگه بابت هر چیزی ، خلایی تو وجودمون هست باید دنبال راه حلهای مناسبی برای رفعش بگردیم . هیچکس جز خودمون نمیتونه به خودمون کمک کنه . ما خالق هر اتفاقی میتونیم باشیم ما قدرت و توانایی خلق هر چیزی رو داریم . اگر در مسیر درست باشیم باید نتایج خوبی حاصل کنیم اگه میبینیم اوضاع به هر نحوی اون طور که ما میخواهیم نمیچرخه باید در درون خودمون راه حل رو جستجو کنیم و ببینیم کجاها به خاطر چ چیزهایی مقاومت داریم ؟ و کجاها پامونو روی ترمز گذاشتیم؟ که اجازه ی تغییرات خوب و قشنگ رو به خودمون نمیدیم !!!
چن روزه به لحاظ جسمی حالم یه کم مساعد نبود . وقتایی که حال جسمیم بد میشه نمیدونم چرا خیلی زود به فکر مرگ میفتم ؟!!! البته فکر کردن به مرگ و آشتی کردن با مرگ یکی از پاشنه آشیلام هستش . که خیلی سعی میکنم روش کار کنم و نگاهمو تغییر بدم به همین جهت تا یه ذره حالم جسمیم بد میشه ، مردن سراغم میاد و میترسم بمیرم . خیلی وقتا فکر کردن به مرگ بهم کمک کرده تا پذیرش خیلی تضادها و پذیر بودن تو خیلی از موقعیتها رو داشته باشم بدون اینکه ذهنمو آشفته کنم اما گاهی اوقات فکر کردن بهش، خیلی اذیتم میکنه چون اصلاً دوست ندارم زود بمیرم . اتفاقا دوست دارم عمر خیلی طولانی و پر عزتی داشته باشم. هنوز به لحاظ معنوی و اخلاقی خواستههای زیادی دارم . خیلی دلم میخواد با تقویت ایمانم به خدای بزرگ ، تمام خلاهای درونیمو از بین ببرم. دلم میخواد تمام روح و جسم و تمام وجودم در تمام لحظات خدایی باشه چون فهمیدم که اون آرامشی که هممون دنبالش هستیم فقط از این طریق بدست میاد . دلم میخواد خیلی از سالهای عمرم رو با همین حال بگذرونم به خاطر همینم دوست دارم زیاد عمر کنم چون میدونم هنوز نیاز به تغییر خیلی زیادی دارم پس فرصت میخوام . هرچند که خدا شاهد و ناظره که هر روز تمام تلاشمو میکنم .
اینکه چقدر موفق هستم ، نمیدونم ؟!!!
میدونم که دیدن نتایج نشون دهنده ی موفقیتهای منه . پس باید با جرات و شهامت بگم هنوز خیلی نیاز به تغییر دارم
از خدا میخوام که همیشه و همه جا منو همراهی و یاری کنه و منو به اون جایگاهی که دلم میخواد برسونه .
از خدا برای پدرم و امثال پدرم که به هیچ صراطی مستقیم نیستن هدایت و عاقبت بخیری خداوند رو میطلبم .دلم میخواد پدرم عمری طولانی و پر عزتی داشته باشه .دلم میخواد از هدایت شدگان خداوند باشه و همیشه سلامت باشه و از زندگیش لذت و بهره ی کافی ببره .
دلم میخواد خودمو و تمامی مردمان جهانم ، هم در هر جا و هر مکانی همیشه و در هر لحظه با هدایت خداوند پیش بریم تا ایمان و باورمون نسبت به خدای قدرتمند و مهربونمون هر روز و هر روز بیشتر از قبل بشه .
به قول استاد عزیز ما کسیو قضاوت نمیکنیم شاید ما هم تو جایگاه خیلیا باشیم به همون روش و همون سبک غلط پیش بریم .
بنابراین خدا رو سپاس میگیم که در راستای تغییر دادن اشتباهتمون قدم برمیداریم .
از استاد بینظیرم بینهایت سپاسگزارم که تو این مسیر راهنما و راهگشای افکار و باورهای غلط و اشتباه منه .
استاد جونم یه کم بیشتر در مورد مرگ صحبت کنید تا افکار و باور های غلطمون از بین برن و ترسها و نگرانی هامون نسبت به این موضوع چ بابت مرگ خودمون چ بابت مرگ عزیزانمون از بین بره و نگاه قشنگی به رفتن داشته باشیم .
استاد جونم از صمیم قلبم دوستت دارم .
مرسی که هستی.
الهی که باشی همیشه.
بنام خدای مهربان
سلام ب همگی عزیزانم صبح زیباتون بخیر و نیکی
گام 22
اگر ب سمت کمال حرکت نکنی ب سمت زوال کشیده میشوی
الهی صدهزار مرتبه شکر بخاطر این آگاهی های ارزشمند و تمرین اهرم رنج و لذت
چقد قشنگ میشه ی عادت قدرتمند کننده ساخت با این اهرم
استاد چقد خوب تونست ازش استفاده کنه برای قانون سلامتی
اگه من ازاین مسیر برم و استمرار داشته باشم
ب چ چیزهایی میرسم
چقد زندگیم تغییر میکنه
چقد حالم بهتر میشه
چقد روابطم عالی تریشه
جقددد از لحاظ معنویت رشد میکنم و رابطه ام باخدا بهتر و لذت بخش تر میشه
چقد سپاسگزار تر میشم و با سپاسگزاری هم فرکانس میشم با خداوند و منبع درونم
چقدچرخ زندگیم روانتر ،و نرم تر میشه
چقد چشمام بیناتر میشه ب دیدن زیبایی ها و اونا رو دعوت میکنه ب زندگیم
چقد عشق بیشتری دریافت میکنم
چقد شخصیتم رشد میکنه
ظرف وجودم بزرگتر میشه
قلبم بازتر و آماده ی دریافت نعمتهای بیشتر
چقد خودم و لایق خوشبختی میبینم
احساس ارزشمندیم بیشتر میشه
و خودم و لایق بهترینها میدونم
چقد ذهنم ساکت تر میشه
چقد بدنم سالمتر قوی تر و زیبا تر میشه
چقد
چقد با آدم های خوب همدار میشم
چقد همزمانی ها رو زیبا تجربه میکنم
چقد دستان خداوند میان تو زندگیم تا منو ب خواسته هام برسونن
چقد احساس ارزشمندی بیشتری میکنم.
چقد عزت نفسم میره بالاتر
چقد نعمتهای بیشتر و تجربه میکنم ،مسافرتهای ک دوسدارم و ب راحتی میرم
چقد رسیدنم ب خواسته هام امکان پذیر ترو باور پذیر ترمیشه
چقد ایمانم قوی تر میشه،ک هراتفاقی بیفته ب نفع منه
لاخوف علیهم و لاهم یحزنون تر میشم
میشیم رو دوش خداوند و لذت میبرم از مسیر زندگی
کشورهایی ک تو خواب نمیدیدم
از همه مهمتر باعث میشدم بقیه هم ب خواسته هاشون برسن
من با رسیدم ب آرزوم ها و تجربه ی زندگی درهمه ی ابعاد زمین رو جای زیبا تری میکنم
.و باعث گسترش جهان میشم
چقد قلبم بازتر میشه
چقد پرتر و افتاده تر میشم درمقابل خداوند.
جقد تسلیم تر میشم
چقد زندگیم زیباتر ،روانتر،لذت بخش ترو توحیدی تر میشه
وقتی ک من باعشق این مسیر و ادامه بدم و روی خودم کار کنم ب کمال و خوشبختی و ب هدف اصلیم ک همین بوده
تجربه ی زندگی در تمام ابعادش میرسم
جقد شخصیتم توحیدی تر و نورانی تر میشه
چقد دست خدا میشم برای دیگران
الهی صدهزار بار شکرت
اگه من حرکت کنم تواین مسیر و روی خودم کار کنم عشق الهی در وجودم جاری میشه واز سرریز ش ب بقیه هم میدم و ب زیبایی عشق زمینی رو هم تجربه میکنم
ولی اگه باری ب هرجهت باشم
و برای سرگرمی و فقط برای تسکین خودم این فایلها رو گوش بدم و در عمل ازش استفاده نکنم اگه ،اگه در موردش فکر نکنم.
خودم رو بهبود ندم و تغییر نکنم.
آروم آروم از این مدار زیبا دور میشم
برمیگردم ب زندگی قبلیم و نقطه ی زیر صفر
و همه رو بت میکنم تو زندگیم
نجواها بلندتر میشه ،گوشم و کر میکنه
هرروز از خودم دورتر میشم
ناخواسته ها منو در برمیگیره
و زیر چرخهای جهان له میشم
مشرک میشم و از مدار توحید دور
از نور ب سمت تاریکی ها هدایت میشم
زندگی سخت تر و زجرآور تر میشه
قلبم مهر میشه
پرده میفته روی چشم و گوشم دیگه داشته هام و نمیبینم
نشانه های خداوند و نمیبینم
کفور میشم
ناسپاس میشم
و هی میرم پایین و پایین تر
و میریم ب مدار اسفل السافلین
قلبم فشرده و سفت میشه
حزن و اندوه منو بیچاره میکنه.
راه نفسم بند میاد
هیچی خوشحالم نمیکنه
همدار میشم با نازیبایی ها
و ناسپاس و مشرک از این دنیای زیبا میرم
خدایا خودم و ب تو سپردم
خدایا تو ارباب منی
او از قلب من آگاهی
میدونی ک چقد سعی میکنم ثابت قدم باشم توی این مسیر، قلبم و محکم کن ب ایمانت
خدایا من هیچی از خودم ندارم
هرآنچه دارم مال توست
منی ک نمیتونم آب دهنم و قورت بدم.
نمیتونم بدون تو لحظه ای نفس بکشم
ببینم.
راه برم.
بشنوم
قدرت وتوان توی بدنم از توست
خدایا اگه هدایتم نکنی من بیچاره میشم
بدبخت میشم
همه ی کس و کارم تویی
پشت و پناهم تویی
خدایا از فضلت برمن ببخش
از رحمتت
ازعشقت
خدایا من از تو خودت و میخوام
وقتی تو رو دارم یعنی همه چی دارم
چون تویی منشا تمام نعمتها،ثروتها،عشق و سعادت دنیا و آخرت
منو ب حال خودم رها نکن
میخوام بندگی تو بکنم ولی بلد نیستم
تو یادم بده باش
هرچی بگی انجام میدم
منو تسلیم فرمان خودت قرار بده
ب من یاد بده سپاسگزار بودن رو.
بندگی کردن
و تسلیم بودن رو
قلبم و باز کن تا پیام تو واضح بشنوم
بیرون ز تو نبست هرآنچه درعالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی ک تویی
سپاسگزارم خدای قشنگم ک این بیت زیبا رو یادم آوردی
سپاسگزارم ک منو خالق زندگیم قرار دادی
سپاسگزارم بابت قانون ثابت و بدون تغییرت
خداوند سیستمه ک فقط پاسخ میده ب فرکانسهای ما
دقیقا عین آینه عمل میکنه و بازتاب افکارم و بهم بر میگرداند
خدایا شکرت ک بیدارم کردی تا کامنتم و بنویسم و ب تعهدم عمل کنم
الهی شکرت بخاطر یک روز دیگه ک بهم فرصت زندگی دادی
الهی شکرت
مرسی ک بهم گفتی گ هرتضادی ک نیاد تو زندگیت برای اینه ک خواسته ات واضح تربشه
برای اینکه خودت و بشناسی
و قوی تربشی
و درسشو بگیری و بزرگتر بشه
و ازش سوخت بگیری برای ادامه ی حرکتت
الهی صدهزار مرتبه شکرت رب العالمین
سپاسگزارم بابت پیاده روی دیروز صبحم چقدددد چسبید
چقد هواعالی بود
آسمان آبی با ابرهای سفید
پرواز دسته دسته ی کبوتر ها
دیدن پروانه های زیبا
گلهای زرد آفتابگردون ک اینقد زیبا بودن ازشون عکسم گرفتم
الهی شکرت بخاطر اینکه دیروز در زمان مناسب هدایتم کردی ب بانک
قبل اینکه برم ذهنم هی میکفت الان دیر میشه
کلی باید تو بانک بشینی ها
عجله کن
من صبحانه خوردم،تمرین ستاره قطبی و انجام دادم
کام 22 رو گوش دادم شدساعت 10
گفتم عجله ای درکار نیست کارم ب راحتی انحام میشه و آماده شدم و رفتم
تاکسی سریع اومد ی پسر جونی جلو نشسته بود
ماشالله هزار ماشاالله برومند و رشید و چهار شونه
و خوشتیپ ی کوله دستش بود فک کنم دانشجو بود.خدا حفظش کنه
خیییلی تحسینش کردم
و لذت بردم از وجود نازنین این مخلوق زیبای خداوند
قبل من پیاده شد
وقتی رسیدم بانک دیدم کارم نیاز ب نوبت گرفتن نداشت
و عرض کمتر از تیم ساعت کارم ب زیبایی و عزتمندانه تو دوتا بانک انجام شد
چقد متصدی بانک اول خوش برخورد بود و باعشق پاسخ سوالم و داد و کارم و انجام داد
چقد چشمای متصدی بانک دوم زیبا بود ی سبز خوشرنگ کلی توی دلم تحسینش کردم
و بهش هم گفتم هاا
گفتم رنگ چشات چ خوشگله
با اینکه خانم بود ب روی خودش نیاورد
حس کردم ک خجالت کشید
چون دیگه تو چشام نگاه نکرد خخخخخ
گفتم خدایا شکرت بارها من تحسین شدم بابت چشمای قشنگم
ولی لبخند زدم و تشکر کردم حتی قبل از آشنایی با این مسیر
چقد خوبه ک توی این مسیر هستم
چقد خوبه بتونی بپذیری تحسین و تمجید دیگران رو و خودت رو دوسداشته باشی
ی آقایی هم نزدیک اون خانم بود ک چشماش سبز بود
برای انحام کارم راهنماییم کرد
همون نگهبان بانک بود ک سری قبل باهام اومد کنار باجه تا رمز دوم پویا رو فعال کنم خخخخ..
نمیدونستم نگهبان بانکه وقتی اومد دیدم اسلحه دستشه خخخخخخ
البته خودش گفت اگه درست نشد بهم بگو تا بیام راهنمایی ت کنم.
من فقط درخواست کردم ازش
الهی صدهزار مرتبه شکرت
عاشقتمممم
بسم الله الرحمن الرحیم
در این فایل استاد چند نکته را در زمینههای مختلف یادآور شدند
نکته اول تضادها
کمبودها سوخت پرواز ما هستند
در مواجهه با کمبودها دو روش داریم یک اینکه بگوییم بدبختیم و این سرنوشت ماست و بپذیریم دو اینکه قدرت و انگیزه بگیریم تا آن کمبودها را پشت سر بگذاریم و رفع کنیم.
جهان به اندازهای که دروناً شخصیتم عادتهام رفتارم باورهام تغییر بکنه برای من تغییر میکنه و نسبت به همون تغییر به من جواب میدهد.
باید بتوانم کاری کنم رسیدن به هدف برایم بشود لذت و نرسیدن بهش برام رنج آور بشود بنویسم اگر برسم به هدفم چه اتفاقات خوبی برایم میافتد و اگر نرسم چه اتفاقاتی میافتد و حداقل 21 روز پشت سر هم صبح و شب بخوانم و بعد از آن 21 روز هر چند وقت یک بار مرور کنم تا انگیزههایم برای رسیدن به هدف همیشه قوی بماند
نکته دوم روابط
یاد گرفتم در زمینه روابط تحسین کنم احساس مهم بودن به انسانها بدهم ،فارغ از ویژگیهایشان دوستشان داشته باشم بهشان احترام بگذارم و خودم را از احساس کینه حسادت و حسرت برسانم به احساس تحسین و لذت.
خدایا شکرت در زمینه روابط من این احساس لذت از تحسین و دیدن زیبایی ها،خوبیها ، دستاوردها ،موفقیتها و خوشحالیهای بقیه رو ر بار بهتر و بهتر میچشم.
خدایا شکرت که هر بار احساس بد مقایسه رو بیشتر و بیشتر از من میگیری و در من کمرنگ و کمرنگتر میکنی
خدایا منو به راه راست هدایت کن که من هر لحظه به هدایتهای تو محتاجم
سلام به همه ی دوستان هم مسیر
گام 22 مهاجرت به مدار بالاتر
آدم میتونه زندگی خودشو با افکارش تغییر بده
تغییر خیلی آرام اتفاق می افته
هرچقدر درونی تر تغییر کنی، جهان هم شرایط رو (به همون اندازه که تغییر کردی) برات تغییر میده
مشکلات نیومدن که به شما حسرت بدن و شمارو از بین ببرن بلکه اومدن تا شمارو با خواسته هاتون آشناتر کنن و انگیزه بدن برای رسیدن به خواسته ها
اگر میخوای چیزی بخری باید پولشو بسازی
من میخوام یه النگو بخرم پس باید پولشو بسازم، باید بیشتر کار کنم ( هم فیزیکی و هم ذهنی) باید وقتی سفارش هامو تحویل میدم حتما پول نقد بگیرم از مشتریم
یکمشو پس انداز کنم توی کیف پولم که بیشتر با پول دوست بشم، یکمش هم بزارم کنار برای خرید النگو
جهان همیشه در حال حرکته، جهان ثابت نیست
من هم اگه بهتر نشم به سمت بدتر شدن میرم، من هم ثابت و ایستا نیستم، پس اگه به سمت بهتر شدن نرم مطمعنا اوضاعم خیلی بدتر میشه
اوضاع ثابت نمیمونه
من باید ثروتمند بشم، چون میخوام جهان رو گسترش بدم
چون من به یک زندگی معمولی راضی نیستم
من خونه ی خوب میخوام
من ماشین خوب میخوام
من مسافرت های با کیفیت میخوام
پس باید ثروتمند بشم
ثروتمند شدن بهترین و معنوی ترین کاریه که میتونم انجامش بدم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
یک سری از کمبودهای ما از برخورد با تضادهایی در زمان کودکی نشات گرفته است که از برخورد با مشکلاتی که خواسته ها را برای ما واضح می کند به ما کمک کرده تا به سمت آنها حرکت کنیم.
بیشتر افراد موفق و ثروتمند افرادی بوده اند که در خانواده سطح پایین متولد شده و در اثر برخورد با تضادها و قانون وضوح از طریق تضاد خواسته های خود را شناخته و به اهداف خود دست یافته اند.
بسیاری از خواسته ها را تا به آنها نرسیم نمی توانیم از آنها بگذریم مانند ثروت. زمانی که به آنها برسیم انرژی گرفته و می توانیم از آن گذر کنیم.
تضادها و کمبودها باعث رشد و پیشرفت ما می شود. هنگام برخورد با تضادهایی عاطفی باید ایرادات خود را شناسایی کرده. عزت نفس خود را افزایش دهیم مهارتهای ارتباطی را بهبود ببخشیم احساس لیاقت خود را افزایش دهیم و خود را سرزنش نکنیم.
تضادهای دوران کودکی سوخت حرکت ما خواهد بود. اگر در شرایط بد بزرگ شده ایم باید از آنها انگیزه گرفته و پیشرفت کنیم. افراد موفق از یتیم بودن. جنگ. معلولیت های جسمانی و…. انگیزه گرفته و خداوند و دیگران را مقصر ندانسته و نگفته اند که این سرنوشت و تقدیر من است بلکه شروع به حرکت کرده و زندگی خوبی نیز دارند.
می توانیم با تغییر باورها زندگی خود را دگرگون کنیم اما تغییر باورها نیاز به زمان و انرژی داشته اما برخی انتظار دارند که با کار کردن بسیار کم بر روی باورهایشان اتفاقات بسیار بزرگی برای آنها رقم بخورد. در صورتی که به اندازه ای که عدالت. شخصیت و رفتار ما تغییر کند جهان شکل خود را در مقابل ما تغییر می دهد.
در مبحث ارتباطات باید بر روی مهارتها و باورهای خود کار کرده و دیگران را تحسین کنیم. آنها را فارغ از ویژگیهای شخصیتی دوست داشته باشیم. به آنها احترام بگذاریم به دیگران احساس مهم بودن بدهیم و از حسادت وکینه. بحث و دعوا خودداری کنیم. این گونه است که افراد زیادی به زندگی ما خواهند آمد که در مدار ما قرار داشته و خودمان باور نمی کنیم که افراد عالی در زندگی ما آمده اند.
تضادها باید به ما انگیزه رشد داده و زمانی که به آنها برسیم از آنها پر می شویم و می توانیم از آنها گذر کنیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم