مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شوی - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-02-03 06:16:152025-02-04 06:53:20مصاحبه با استاد | اگر به سمت کمال حرکت نکنی، به سمت زوال کشیده می شویشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد و دوستان گرامی
میشه تفاوت بین باور و فرکانس و انجام تمرین ها و گوش کردن فایل ها و فرکانسی ک ارسال میکنیم را با عمل کردن ب ایده ها و حرکت کردن را توضیح بدید؟
من دوره روانشناسی ثروت نزدیک دوسال خریدم اما نتیجه نگرفتم..بیکار نبودم ولی هیچ نتیجه ای نگرفتم..دوس دارم کسب کار شخصی راه بندازم اما نمیدونم باید چکار کنم. نمیدونم مشکلم از کجاست ک درامدم بیشتر نشده و به هدف هام نرسیدن.. اگ میشه تفاوت بین باور و فرکانس و نتایج و عمل کردن رو بهم بگید ممنون میشم.. اینکه استاد میگن تغییر باور ها و فرکانس ها همه چیز بهت میده هرچقدر ک نعمت بخای و ثروت بخای، یعنی چی؟؟؟
اینک استاد میگن حساب بانکی شما ارتباط مستقیمی داره با باور شما نسبت ب پول ینی چی؟؟؟ تفاوت باور و فرکانس و با عملکرد چیه؟
سلام و درود
نمیدونم چرا اومدم داخل سایت و اتفاقا این فایل . شاید قراره فقط نظر شما رو بخونم و یه راهنمایی کوچولو بکنم . چون شرایط شما رو بنده هم داشتم
بنده الان نزدیک به 8 سالی میشه شایدم بیشتر که عضور این خانواده هستم ولی کمتر نظر میزارم و بیشتر میخونم که این خودش ایرادی هست که دارم
یه خواهشی ازتون دارم دوست عزیز و اینکه حتما حتما یه سری به کامنت های من بنداز و ببین چی نوشتم چندین سال پیش، البته نمیدونم سایت دسترسی به همه نظرات را بهتون میده یا نه. فک کنم سال 94 بود که روانشناسی ثروت یک و دو را خریدم. تقریبا چندین ماه بود که از اون دوره داشتم استفاده میکردم ولی اوضاعم خوب که نشد هیچ بدترم شد. وااااای یادم نمیره چه حالی داشتم، دقیقا داشتم کلمه به کلمه صحبت های استاد رو گوش میدادم مینوشتم تمرین میکردم ولی اصلا نییییییفهمییییدم چی میگه بقران نمیفهمیدم. اون موقع میگفتم دارم میفهمم بابا میگه حست خوب باشه بابا میگه احساس خوب = اتفاقات خوب ولی بقران مجید نمیفهمیدم درک نمیکردم اصلا حالیم نبود. اصلا کج فهمیده بودم
فک میکردم باید شاد باشی اهنگ شاد گوش بدی همش عبارات تاکییدی بگی همش تصویرسازی کنی همش جملات مثبت بگی ولی از دو چیز غافل بودم : 1. حال دلت باید اروم باشه از درون باید ارامش داشته باشی باید با تمااااااام وجود توکل کنی و دلت قررررص باشه. 2. باییییید به گفته ها عمل کنی به قول استاد عزیز ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست بقران قسم باید طلا گرفت این جمله. نمیدونی و نخواهی فهمید الان چه حسی دارم و چجوری میخوام این موضوع رو بگم که متوجه بشی دوست عزیز که حاااااال دلتو باید خوب کنی. بخدا منم از اون اول هییییچی نمیفهمیدم ولی فقط و فقط و فقط گوووووش دادم به تک تک جملات گوش دادم تازه فهمیدم چی میگه استاد
یادمه 3 سال پیش (سال 98) به خانومم گفتم بعد از 4 سال تازه فهمیدم استاد چی میگه ولی الان که دارم مینویسم بازم میگم الان تازه دارم میفهمم استاد چی میگه تازه 2 سال دیگه میگم اون موقع هیچی نمیفهمیدم ولی الان میفهمم و این داستان ادامه داره. نمیدونمی چقدر شور و شعف دارم بهت بگم ولی نمیتونم بگم یعنی بلد نیستم چجوری بگم. فقط یک جمله میگم این رو از من به یادگار داشته باش. اداااااااامه بده و همچنان همه فایل ها رو گوش بده.
من دوره هدفگذاری ، عزت نفس ، ثروت یک ، ثروت دو ، ثروت سه، راهنمایی عملی رویاها، جهان بینی ، کشف قوانین ، 12 قدم و و و همه اینا رو دیدم ولی هررررررررررچی میگذره بیشتر میفهمم که هیچی تا الان نفهمیدم
خییییلی دوست اشتم بیشتر بگم ولی خواهش میکنم یکی دو تا نظر من دارم تو ثروت یک و دو همنو بخون ببین چه اوضاعی بودم از نظر مالی و هم مهمتر از نظر فهم و درک قوانین
و من الله توفیق دوست خوب من
درود و اردات خدمت استاد عباس منش و سرکار خانم شایسته 💕
🙏 خدایا مرا آنچنان از بخشش و رحمتت ، پر فرما که غیر توهیچ نخواهم.
✍ سئوال : چطور خلاء های درونی (ذهنی ، فکری ، عاطفی مون و…. ) رو در وجودمون پر کنیم؟
استاد عزیز ممنونم از توضیحات ارزشمند جنابعالی ، همونطور که فرمودید بسیاری از خلاء های زندگی ناشی از کمبودها ، مشکلات و شرایطی نا مناسب در گذشته مونه ، وچه حکمتانه است که همین کاستی ها و مشکلات باعث ایجاد انگیزه برای رفع اون کاستی و پر کردن اون خلاء ها میشه و بهترین مثال سوخت پرواز ما همین انگیزهاست، و صد البته که بسیاری از این خلاء ها و کاستی ها فقط زمانی پر میشه که نقطه مقابلشون رو تجربه کنیم .
پس خلاءها و مشکلات به این دلیل تو زندگی ماست که انگیزه لازم برای حرکت و رسیدن به خواسته های زندگیمون رو برامون ایجاد کنه.
چه نگاه زیبا و خردمندانه ای به کمبود و شرایط نامناسب در گذشته دارید ، استاد عجب قشنگ تشبیه کردید این انگیزه رفع کاستی رو به سوخت موشک برای پرواز و …
یه چند تا نکته به نظرم میاد برای گسترده کردن بحث به اشتراک میزارم :
یه سوراخ موش تو زندگی بسیاری از پدر و مادرهای ایرونی هست و اونم اینه که اکثر والدین ایرونی دوست دارند بچه های اونا بر خلاف خودشون به اون چیزهائی که نرسیدند برسند و این سوراخ ذهنی باعث میشه به جای اینکه خودشون از انگیزه اون خلا برای رسیدن به خواسته شون استفاده کنند ، با هدایت خواسته و ناخواسته بچه هاشون به آرزوهای نرسیده خودشون ؛ فرصت تجربه کردن و انتخاب رو از اونا میگیرن و والدین باید مواظب این سوراخ نشتی انگیزه و باور نا صحیح باشن.
تله بعدی به نظرم عدم استفاده از فیلتر واقع بینانه کردن اهدافه ، ما خیلی از اهدافمون رو برای رسیدن به اون I Wish هامون برمیداریم و برای رسیدن به اونها برنامه ریزی و حرکت می کنیم ولی خیلی از مواقع فراموش میکنیم که برای رفع اون خلاء ، برنامه هامون واقع بینانه است یا رویائی و غیر قابل عمل .
🙏 از خدا میخوام ظرفیت ما را برای جذب هدایتش افزایش فرماید.
🙏 خدای ما را بس .
سلام به توحیدی ترین نقطه ی کیهان.
اینطوری نیست که هر کاری که من میکنم یک هدف و باور خاصی پشتش هست
نه گاهی مواقع اینطوری نیس
مثلا اینکه من لباس زیادی میخرم دلیلش یک خلا درونی هست که من در گذشته داشتم
خب من مدتهای زیادی لباس نداشتم و توان خریدش رو هم نداشتیم
حالا من دوست دارم اون خلا درونی رو پر کنم
این جمله امروز برام خیلی قشنگ بود
هرکاری که میکنم لزوما هدف خاصی پشتش نیست
هرکاری که من میکنم لزوما قرار نیس هدف خاصی داشته باشه
درسته
خیلی درسته
من این روزها خیلی حساس شدم مثلا هرحرکتی یا هرحرفی که میزنم به خودم میگم که الان چه باوری داری ک اینو میگی
یا با چه هدفی داری این کار رو انجام میدی
ایا این کار برای رشد تو برای اینده تو مهمه نه اصلا مهم نیس
ایا برات پول بیشتری میساره نه اصلا
پس انجامش نده
من حتی اطرافیان رو باهمین متر و مقیاس سنجش میکنم
مثلا دیروز به زهرا(خواهرم )
میگم الان که میخوای بادوستات بری بیرون
چه سودی برات داره ؟
چرا نمیمونی خونه روی جلسات دوازده قدم که خریدی کار کنی
چی بهت میرسه بااونها بری بیرون ؟
فقط پولهاتُ خرج میکنی
بجاش پولت رو نگه دار قدم بعدی رو بخر
چندتا باور مخرب توی حرف های دیروزم بود
اولیش:
من باور کمبود رو پیداکردم اینکه پول نیس
پول کمه و به سختی بدست میاد
دومیش :
نمیشه هم خوش گذروند( بادوستات بری بیرون )
وهم روی باور هات کار کرد اینطوری نمیشه
باید سختی بکشی درواقعا کار کردن روی باورها سخته باید سختی بکشی
باید بشینی توی خونه در رو روی خودت ببندی و فقط فایل گوش بدی و بنویسی
انگار اگه بهت خوش بگذره قبول نیس
سومیش :
همین جمله استاد باید پشت هر کارت هر رفتارت وهر حرفت
یک دلیل باشه یک باور باشه یک منطق باشه که الان فهمیدم همیشه لزوما قرار نیست اینطوری باشه
چهارمیش:
تو نمیفهمی من میفهمم
من از تو برترم چون دارم روی بیزینسم کار میکنم
من خیلی خوبم
من خیلی حالیمه وبقیه اصلا رفتن قاطی باقالیا
وجالبه این روزها هرکسی که کسب و کار شخصی خودش رو داره رو محترم میدونم
و هرکسی که کارمنده رو یک ادم پست وبی ارزش میدونم
چقدر بقیه رو تحقیر میکنم حالا چون خودم دوست دارم روی کسب و کارم کار کنم بقیه رو کوچیک میکنم چون اونها کسب و کار ندارن
تو ذهنم زهرا رو تحقیر میکنم که چرا تو میخوای بادوستات بری بیرون
همش مسخره ش میکنم و مجبورش میکنم مسیر من رو بره
چرا من فک میکنم فقط راه من درسته
فقط طرز فکر من درسته
فقط حرف حرف منه
چرا ؟
چرا؟
مطهره به قول اقاحمیدرضا ثانی :
تو حس برتری داری نسبت به بقیه
تو باید این حس رو کنترل کنی
شیطان هم همین حس رو داشت و خدا
اون رو از جایگاه فرشتگانش محروم کرد
شیطان هم گفت من به ادم سجده نمیکنم چون من برترم
گفت من برترم
یادت باشه کجاها داری خودت رو برتر و بالا تر میبینی
چون تو داری روزی دوازده ساعت روی کسب و کار خودت کار میکنی لزوما معنیش این نیست که تو از اونی که کارمنده برتری
واااای چه همه حرفای قشنگ
خدایا چطور این حرفها رو از درونم کشیدی بیرون
باورم نمیشه
من صبح که از خونه راه افتادم
تو مسیر رفتن به کار توی اتوبوس
گام 22 رو پلی کردم در دقیقه 12 پاوز کردم و این متن روتو نوت گوشیم به عنوان نتیجه برای خودم نوشتم
میزارمش اینجا بمونه به ردپا
تاریخ 17ام بهمن ماه 1403
در پناه حق
با سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم و خانواده عباسمنشی ام
یکی از بزرگترین مشکل ما آدمها نداشتن عزت نفس هست که باعث ایجاد خلاء در همه ابعاد زندگی مون میشه . آدمی که دندونش درد میکنه با همون درد ببرین در بهترین پنت هاوس دنیا ، در بهترین ماشینهای دنیا ، در بهترین مکانهای تفریحی دنیا هم بگذارید از اون مکانها هیچ لذتی نمیبره چون بیماره و درد داره . نداشتن عزت نفس در ما آدمها هم به نوعی مثل همون دندون درده که وقتی کسی عزت نفس نداره در خودش خلاء های زیادی رو احساس میکنه و این خلاء رو با هیچ چیزی نمیتونه پر کنه اگر همه ثروتهای دنیا رو هم بهش بدیم باز هم پر نمیشه چون با خودش در صلح نیست چون خودش رو دوست نداره چون احساس لیاقت و ارزشمندی در خودش نداره بنابراین از داشته هاش هیچ لذتی نمیبره . اما وقتی انسان به لیاقت ارزشمندی خودش پی میبره و با خودش در صلحه از کوچکترین داشته اش هم لذت میبره اون داشته ها هم براش ارزشمند و بزرگ میشه چون خودش بزرگ شده و وسعت پیدا کرده . من همیشه یک مثال برای خودم دارم انسان تشنه ، هرچقدر هم آب نمک بخوره تشنه تر میشه .
به نام خالق جهان هستی
درود به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز
یکی از چیزهایی که راجب استاد دوست دارم منطقی بودنشه،انقدر منطقی راجب قانون صحبت میکنه و دلیل میاره که آدم راحت قانع میشه و میگه بابا این دقیقا خود واقعیته
برعکس بعضی از اساتید که انگار دارن یه داستان فانتزی تعریف میکنن
و همین موضوع خیلی تونسته تو روند تغییر باور من تاثیر بذاره دمتون گرم استاد لازم دیدم این نکته مثبت رو یادآوری کنم بهتون
این فایل کلی نکته داشت و باعث شد بفهمم باید روی چه دیدگاها و عادت هایی کار کنم که باعث عملکرد و نتیجه بهتر من بشه
یکی از این دیدگاها دوستی با پول بود که بعد از تموم شدن فایل درجا رفتم قسمت عقل کل و بیشتر راجبش تحقیق کردم
به شخصه آدمی بودم که با گفتن «حالا این که چیزی نیست بیشترشم میاد» خیلی خودم رو گول میزدم و حسابم رو خالی میکردم و خودمو تو شرایط سختی قرار میدادم و احساسم بد میشد بعد تازه فکر میکردم دارم به قانون عمل میکنم!!! همیشه احساس میکردم یه جای کار ایراد داره و درونم همیشه همین حرفو میزد که پولاتو درست خرج کن اما چون احساس میکردم این کار خسیس بودن منو نشون میده هرگز اینکار رو نکردم و دمتون گرم استاد که خیلی منطقی راجب خرج کردن و رابطه با پول توضیح دادید به شخصه خیلی بدردم خورد
بحث دیگه ای که خیلی بدردم خورد و یادآوری خوبی بود این موضوع بود که(اگر چیزی بهتر نشود بدتر میشود) درواقع همه چیز میل به نابودی و بی نظمی دارد و آنچه جلویش را میگیرد ما هستیم
که این نکته رو به من یادآوری کرد از خواب شیرین بیدار بشم و بلند بشم در مسیر علایقم حرکت کنم
دمتون گرم استاد بابت این فایل فوق العاده
سلام و سپاس از استاد عزیز و مریم شایسته مهربان
مرسی از استاد عزیزم که اینقدر واضح و شفاف به رویکرد و راه حل اون اشاره کردن.
بله موضوع کاملا درسته و از نظر علمی هم وقتی بدن ما شرایطی رو تجربه میکنه و این تجربه توسط سلولهای بدن ما چندین بار تکرار میشه به دلیل اینکه ما سیستممون به گونه ای طراحی شده که همیشه خواهان چیزی بهتر از قبل هستیم بنابراین بعد از یک تجربه میتونیم از اون بگذریم چون تجربش کردیم و این ممکنه برای روح ما کافی باشه به عنوان مثال در مورد پول میشه گفت مواقعی که ما پول در حسابمون همیشه هست و همیشه تجربه سفر ،خرید،و پول داشتن رو داریم حالا دیگه راحت تر میتونیم از این پول بگذریم میتونیم راحت تر اونو ببخشیم چون اینجا ما خواهان یه تجربه بالاتر مثلا از نوع بخشش هستیم وقتی اون پولو میبخشیم حالا به اون تجربه قبلی یه حس متعالی تر از جنس بخشش هم اضافه میشه .روح ما هر آن خواهان تجربه ای بالاتره و جالبیش اینجاست که جهان بلافاصله واکنش نشون میده و چه ما بخواهیم یا نخواهیم شرایط مرحله بالاتر (وارد مدار بالاتر)برای ما مهیا میشه، و مانمیدونیم چطوری چون این سیستم جهانه و ما از جایی که نمیدونیم برای ما ایجاد میشه همون طور که در قرآن آمده.بسیار سپاسگزارم از استاد که همیشه میزنه تو خال و دقیقا به نکته اصلی اشاره میکنه.جهان فوقالعاده قشنگه این عدالت خداونده هر چی که هست زیبایی مطلقه وهمه چیز سر جای درست خودش قرار داره ،من یادم میاد سالهای دوری که دبستان بودم توی کتاب دینی ما مطلبی بود که هیچ وقت اونو نمیفهمیدم ولی این روزها این جملات مثل تصویر جلوی چشم منه اون موقع ها توی کتابا مینوشتن ولی درک من به اون اندازه نبود و اون جمله این بود: جهان هستی دارای نظم و شعور خاصی است.و چه قدراین جمله شکوهمنده .درسته ما اون موقع کوچک بودیم و شاید اینو درک نمیکردیم ولی حالا که متوجه شدیم میتونیم به بچه هامون یاد بدیم و ذهن و چشم اونارو نسبت به شگفتی جهان به این کنش و واکنش پر از عدالت روشن کنیم.اینکه سعی کنید جاهل از دنیا نرید همینه .ما با تعقل کردن در کار دنیا خیلی چیزا رو یاد میگیریم.این دنیا خودش مدرسه است یه دانشگاه بزرگه و استاد بزرگ عالم با تدبیر ودانایی خودش بهمون یاد میده فقط باید بخوایم باید ببینیم ناظر باشیم باید خودمونو بسپاریم بهش و خیالمون راحت باشه چون هر چی که هست تحت نظارت و فرمان اونه .ما با کار کردن روی خودمون از خودمون چیزی میسازیم که دیگران تعجب میکنن شاید نتونن به زبون بیارن ولی کاملا متوجهش هستن.به خدا اطمینان کنیم.اون هوش برتره اون آگاهیه مطلقه.من عاشق این شکوه و جلالم و به خودم می بالم که بنده یه همچین وجودی هستم.بینهایت از شما استاد عزیزم و مریم جون سپاسگزارم که این بستر رو فراهم کردید.سپاسگزار خداوند مهربانم هستم امیدوارم وجودتون همیشه و هر لحظه پر از خداوند باشه .در پناه حق.
به نام خالق هستی
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان
استاد شما و خانم شایسته در هر فایلی که نگاه میکنم بدون استثناء آرامش دارین و همیشه با خوتون در صلحین واقعا قابل تحسینه. یه الگوی بی نظیرید.
من قبلا که با قانون آشنا نبودم و چیزی در موردش نمیدونستم وقتی به یه تضاد یا مشکلی میخوردم خیلی احساسم بد میشد و اینقدر ذهن اون رو بزرگ میکرد و من رو کوچیک که 100 درصد کانون توجه میرفت روی نبودن و نمیشه و نمیتونی و خلاصه کمبود.
اما از وقتیقانون رو در حد تکامل الان خودم درک کردم وقتی به تضاد میرسم یه استپ میکنم و قبل اینکه ذهن شروع کنه به نجوا من حرفای استاد رو مرور میکنم:
طبق قانون برای حل این تضاد چه کار باید بکنم و چه کار میتونم بکنم؟؟؟؟
طبق قانون احساس خوب = اتفاقات خوب
طبق قانون احساس بد = اتفاقات بد
طبق قانون تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء بازتاب باورها و فرکانس های خودمونه پس هیچ عاملی بیرون از من مانعی برای رسیدن به خواستههام یا عاملی برای دستیابی به خواستههام نیست و هر چه هست درونه منه و باور منه.
وقتی توحید رو قبول دارم و تسلیمم در برابر رب خودم و به قول خانم شایسته:
استاد عباس منش به گونهای معنای توکل و تسلیم بودن را به من آموخته که، بتوانم در شرایطی کانون توجهم را کنترل کنم و از درون به احساس خوب برسم که، اوضاع اصلاً مطابق میلم نیست.
استاد عباس منش به گونه ای ایمان به غیب را به من آموخته که بتوانم در شرایط نادلخوه، بیآنکه ایده یا راه حلّی داشتهباشم یا روی قول و کمک فردی بتوانم حساب کنم، به خود بگویم فارغ از اینکه شرایط بیرونی چیست، من از درون خود را به آرامش میرسانم با این اطمینان و یقین که، محال است من به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسم و آن شرایط، هرچقدر هم نادلخواه، به نفع من تغییر نکند
واقعا وقتی آدم مدام این قوانین رو مرور میکنه دیگه احساسش بد نمیشه با برخورد به تضاد و آروم میشه که البته تکامل خودش رو میخواد.
سپاس از استاد و خانم شایسته
در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید.
سلام استاد عزیزم ممنونم به خاطر این جلسه از مریم جون عزیز اشاره کردیم به اینکه یک درصد خیلی کمی از درآمدمون رو خرج کنیم برای خودمون ل خرید لباس من اصلاً وقتی به این موضوع فکر میکنم هم اذیت میشم که از ورودی مالی کمی که دارم یه درصد خیلی کمی خرج کنم شما توی دوره 12 قدم هم به این موضوع اشاره کردید توی جلسه چهارم قدم دوم که با پول دوست باشیم من خیلی تلاش کردم 6 7 ماه تلاش کردم نتونستم یلی برام سخته و فکر میکنم که زمانی بتونم موفق بشم که ورودی مالی خیلی بالایی داشته باشم ولی وقتی که بیشتر فکر میکنم میبینم وقتی که من به مرور زمان و با تکامل ورودی مالیم بیشتر بشه پس همیشه برام عادیه همونطور که یک میلیون برای من الان عادیه بعداً 100 میلیونم برام عادی میشه و من اون موقع خیلی برام راحته که همه اون 100 میلیونو برم وسیله بخرم و خرج کنم و اینو حق خودم بدونم گه مثلاً 5 تومن از اون 100 میلیون کارتم باقی بمونه همش ذهنم درگیر میشه که خب حالا چی بخرم واقعاً خیلی سخته این کار انقدر برام سخته حتی نمیخوام بهش فکر کنم اما چارهای نیست برای اینکه به زوال کشیده نشم مجبورم که خودمو درست کنم این عادت بد رو بذارم کنار و رابطم با پول رو درست کنم
وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ
و این گونه فرمانروایی و مالکیّت و ربوبیّت خود را بر آسمان ها و زمین به ابراهیم نشان می دهیم تا از یقین کنندگان شود.
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَىٰ کَوْکَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّی ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ
پس چون [تاریکی] شب او را پوشانید، ستاره ای دید، گفت: این پروردگار من است؛ هنگامی که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم.
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَٰذَا رَبِّی ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ
هنگامی که ماه را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است؛ چون ماه غروب کرد، گفت: یقیناً اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود.
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَٰذَا رَبِّی هَٰذَا أَکْبَرُ ۖ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ
وقتی خورشید را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ تر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی تردید من [با همه وجود] از آنچه شریک خدا قرار می دهید، بیزارم
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ
من به دور از انحراف و با قلبی حق گرا همه وجودم را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفرید، متوجه کردم و از مشرکان نیستم.
سلام خدمت عزیزان
داستان رسیدن به خواسته ها و گذر از اونها، همون داستان ابراهیم نبیه!! اینکه خواسته ای در ما شکل میگیره و نسبت بهش اشتیاق قلبی پیدا میکنیم، به سمتش حرکت میکنیم، و وقتی بهش میرسیم درک میکنیم این جمله حضرت ابراهیم رو که:
لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ
من افول کنندگان رو دوست ندارم!! من چیزی رو که از خودش وجودی نداشته باشه رو دوست ندارم!!
خیلی حرف پشت این کلمه هست..
به جز ذات پروردگار همه چیز افول میکنه.. همه چیز مظهر اوست و در همه جا جاری و ساریه.. اما هیچ چیز مظهر اتم و کامل او نیست.. همه چیز افول میکنه..
حرکت ما به سمت خواسته ها مثل حرکت ابراهیم نبی، درک تهی بودن اون خواسته ها و رسیدن به نگاه توحیدی پشت اون خواسته است.. اگر حضرت ابراهیم به دنبال ماه و ستارگان نبود و پروردگارش رو جستجو نمیکرد و تهی بودن اونها رو درک نمی کرد، هرگز به درک خدای اونها و خالق اونها نمی رسید..
و خدا میفرماید اینگونه ما مالکیت خودمون بر سرتاسر گیتی رو به ابراهیم نشون دادیم.. هیچ کس در عالم نیست که خدا رو اونطور که هست درک کنه.. هیچ کس به توحید صد در صد نخواهد رسید.. چون حقیقت بی نهایته و وجود خداوند لایتناهیه..
لکن ما را چاره نیست از این حرکت همراه با این نگاه.. خدا میفرماید در جستجوی من باشید و در پی این جستجو زندگی و کسب و کار و روابطتتون رو بسازید.. اما همیشه این نگاه ابراهیمی چراغ راهتون باشه که اگر به هر خواسته ای رسیدید و درک کردید که عامل خوشبختی شما نبوده و بر شما ربوبیت نداشته ازش گذر کنید، مثل ابراهیم.. این گونه منو هر بار بیشتر خواهید شناخت و لذت حقیقی که بی قید و شرطه بیشتر درک خواهید کرد…
بتهای ذهنی ما که خوشبختی رو بهشون گره زدیم.. همون چیزهایی که خوشبختی رو در اونها جستجو میکنیم.. وقتی به اون خواسته ها میرسیم و پوچ بودنشون رو درک میکنیم، اون بتهای ذهنی خاموش میشن و ما به نگاه درستی که در ورای اون بتهای ذهنی بوده میرسیم.. و توحیدمون عمیق تر میشه و حالمون بهتر میشه و وجودمون بزرگتر میشه..
وجود ما چیزی نیست جز گستره آگاهی ما از خداوند که در عالم به شکل زندگی کنونی ما نمود پیدا کرده
و صد البته که این حرکت ها و کسب و کارها و تلاش های انسان باید باشه تا به اون نگاه برسه..
اگر ابراهیم افول ستارگان رو درک نمیکرد، هرگز به خدای ستارگان آگاه نمیشد…
این حرکت ها، این خلقت، این جهل بشر، این تداخل رنگ ها، این ترکیب جادویی حق و باطل، این ترنم هستی در حرکت تار الهی از فراز ملکوت به فرود ماده، این باید میبود تا هستی شناخته و درک بشه…
و چیزی که خطرناکه موندن در باطله که مزمحل میشه.. آب اگر گذر کرد پاک هست و پاکی بخش.. و حیات رو با خودش به ارمغان میاره و زندگی به عالی ترین شکل متجلی میشه.. و الا میشه گندابی متعفن
نْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَابِیًا ۚ وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ ۚ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ ۚ کَذَٰلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ
خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه گنجایش و وسعتش [سیلابی] جاری شد، سپس سیلاب، کفی پُف کرده را به روی خود حمل کرد، و نیز از فلزاتی که برای به دست آوردن زینت و زیور یا کالا و متاع، آتش بر آن می افروزند، کفی پُف کرده مانند سیلاب بر می آید؛ این گونه خدا حق و باطل را [به امور محسوس] مَثَل می زند. اما آن کفِ [روی سیل و روی فلز گداخته در حالی که کناری رفته] به حالتی متلاشی شده از میان می رود، و اما آنچه [چون آب و فلز خالص] به مردم سود می رساند، در زمین می ماند. خدا مَثَل ها را این گونه بیان می کند [تا مردم جریان خلقت و حقیقت را بشناسند.]
به نام خدای فراوانیها
سلام و درود
امروز به همسرم گفتم مقداری پول برای دخترم بریزه تو دانشگاه هست چون ماهانه بهش میده اون هم به مقدار کمی دولتی هست این قدر بدش اومد گیر داد که خودم پشیمان شدم اگه خودم سر کار بودم به پدرش نمیگفتم دخترم خودش روش نمیشه به من میگه اون جوری میگه که من ناراحت نشم پول نداره باباش گیر میده شغلش دلخواه نیست ولی میگم دخترمون خودش تصمیم گرفته به ما چه برای پول که میگی از خود بی خود میشه این برای من یک تضاده تا کی باید دست همسرم نگاه کنم که با هزار منت خرج خونه بده یا چیزی بخر بخدا عزت نفس ام از بین میره و خیلی حرس می خورم چرا خودم کار نکنم به درک که همسرم از کار زن بدش میاد اگه من خودم پول بسازم دستم تو جیب خودم باشه منت نمیکشم ترس ندارم که بهش بگم پول بده می تونم خودم خرید کنم
مگه من ارزش ام این قدره
دارم چک و لگد از جهان می خورم
خله زیادی دارم میشه حسرت و حسادت خوب حتما راه حلی داره باید بری تو دل ترسهام
به جای وسایل اضافه مثل ضروف شیشه ای که سالی یک بار استفاده نمیکنم تو مستاجری همش باید اون ور این ور ببرم چرا این جز وسایل ضروری نیست باید روی خودم کار کنم
از تضادها باید درس بگیرم حرکت کنم
پولی که برای خرجی ام هست چرا بدم ضرف الان ام این مشکل دارم
من هنوز این شرک می دونم که همسرم نمی زاره ولی ترس دارم کار کنم
فامیل هام میبینم کارت پول همسر دستشونه ولی خونه دارن من چی نه کارت دستمه نه کار میکنم
نمی خوام قضاوت کنم برای خودم میگم که درس بگیرم به من چه اونها چکار میکنن همسرم اونها رو قبول نداره حرف زشت می زنه میگه مردی که کارتش به زنش بده فلان جوره ….
هرکسی سر جای خودشه
من چی می خوام می خوام تا آخر عمر این جوری زندگی کنم خدا هم دوست نداره بهم میگه حرکت کن بارها صداشو شنیدم از خانم های دیگه …ولی ذهن چموش من نمیزاره
نجواها جلومو گرفتن
سپاسگزارم بابت این فایل
در پناه خداوند باشید