مصاحبه با استاد | چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟ - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

294 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خداوند هدایتگرم به سمت زیبایی و آسانی و سادگی و راحتی و عشق و لذت و نعمت و برکت و ثروت و سعادت و خوشبختی و سلامتی و روابط عالی و احساس خوب

    سلااام به استاد عباس منش عزیزم

    سلام به استاد مریم شایسته نازنینم

    سلاام به همه دوستانم

    خدایااااا ازت سپاسگزارم به خاطر این مسیر درست و پر از اگاهی که قانونش خیلییی قشنگه( من میتونم خالق زندگی خودم باشم )

    خدایاااا شکرررت به خاطر این قانون قشنگت

    استادانم از شما هم بینهایت سپاسگزارم به خاطر این فضا و اموزش های ساده و کاربردی و مهم و قابل فهم الهیییی میلیون برابر این انرژی ای که میزاریم بهتون برگرده

    خدایاااااا میخوام درکم رو از این آگاهی ها و مطالب به اشتراک بزارم خودت هدایتم کن

    بیشتر از 95 درصد مواقع میدونیم مسیر درست و تصمیم درست چیه منتها به خاطر احساساتمون فکر میکنیم سر دو راهی گیر کردیم

    مثلاااا توی رابطه فهمیدیم باید طلاق بگیریم ولی به خاطر نگرانی و ترس و دلسوزی تصمیم نمیگیریم و بهش میگیم دوراهی

    خیلییییی خوووب بود

    من خودم همش دنبال نشانه واسه تصمیمم بودم و فکر میکردم راهش اینه ولی دیروز این اگاهی توسط این فایل بهم داده شد

    امروز یه تجربه داشتم که اگه قبل این فایل بود باز دنبال نشانه میگشتم

    ولی خیلی خوشگل بررسی کردم و تصمیم گرفتم

    یه فردی پیشنهاد داد که بهمون یه سگ نی نی و اروم بده

    اومدیم با همسرم بررسی کردیم

    1 . جز خواسته هامون هست ؟خیر

    2. توانایی نگهداریش رو داریم ؟ اصلا بلدیم ؟ خیررر

    3. جز قوانین جهان هست نگهداری از حیوان؟ خیرررر

    4. آیا تا حالا حیوون ساده تر مثلا یه پرنده داشتیم که از پسش بربیایم( بررسی قانون تکامل) ؟؟؟ خیررررر

    پس در لحظه گفتیم خیرررر

    خدایااا شکررت که فهمیدم اصلا توی تصمیمات نشانه لازم نیست که

    حالا اگه بررسی کردیم و بازم نتونستیم تصمیم بگیریم که خیلی کم پیش میاد از خدا هدایت و نشانه میخوایم که اولین نشانه باید قدم برداریم و تعلل نکنیم و به پیش فرض ذهنی و ترجیحات خودمون نچسبیم و در یک کلام خودمون رو گول نزنیم و بریم تو دلش حتی اگه نتیجه اون چیزی که میخوایم نشد همون خیر و برکت مسیر ماست یه اگاهی یا تغییر شخصیتی و یا هر چیزی که در نهایت به نفع ماست در خودش داره پس شک نکنیم و با ایمان ادامه بدیم

    خدایاااااا شکررررت که هدایتم کردی بنویسم

    خدا نگهدارتون باشه

    و در آخر یه خداقوت ویژه بهتون میگم بابت این پروژه و خداروشکر که تونستم گام به گام باهاتون جلو بیام و کلی درس بگیرم

    خیلیییی هم خوشحال شدم بابت خبر خوبتون و این خواسته رو به جهان فرستادم که دوست دارم بلافاصله دوره جدید رو بخرم بعد از منتشر شدنش

    الهیی شکررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    سلام و درود فراوان به استاد بزرگوارم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    « چگونه در دوراهی‌های زندگی راه راست را انتخاب کنیم؟ ».

    برای کسی که شناختی به خدا و قوانین جهان نداشته باشه هر انتخابی سخته .

    همگیمون حسه ، بر سر راه دوراهی موندن رو تجربه کردیم و به کرات تجربه خواهیم کرد .

    در گذشته جاهایی که بر سر دوراهی می‌موندم انتخاب درستی نداشتم چون فقط و فقط به عقل خودم تکیه می‌کردم و خیلی جاها بدون در نظر گرفتن منطق و اصول ، احساسی عمل می‌کردم حتی بعد از انتخابهام به آرامش نمی‌رسیدم و همچنان با ترس و نگرانی به اتفاقاتی که قراره بیفته ادامه می‌دادم. دیدن نتایج همیشه باعث آزار و اذیتم بود . وقتی متوجه می‌شدم انتخابهای درستی نداشتم مدام خودمو ملامت و سرزنش می‌کردم که چرا نتونستم انتخاب درستی داشته باشم؟!!!.

    با هر بار تجربه کردن همچنان به این روند ادامه می‌دادم چرا که برای خودم این توجیه رو داشتم که اندفعه فرق می‌کنه. این مشکل و یا این موضوع شکلش با قبلی خیلی فرق داره.

    هرچند این توجیهات و قانع کردن خودم در برابر گفتگوهای ذهنی منو به نتایج خوبی نمی‌برد ولی نمی‌دونم چرا همچنان سماجت به ادامه دادن این روش داشتم. به نظرم کوته فکری و ناخردیمو نشون می‌داد. اینکه از یه سوراخ بارها گزیده بشی جای تأسف داره !!!

    آدم عاقل با یه بار گزیده شدن دیگه اون مسیر قبلی رو نمیره . ولی من همچنان به همون مسیر ادامه می‌دادم بلکه نتیجه متفاوتی بگیرم .

    باید در مورد موضوع فکر کنم و ببینم چ راه حلی مناسب‌ و بهتره ؟! و سعی کنم همه ی جوانب رو در نظر بگیرم تا انتخاب درست تری داشته باشم ولی من هیچ وقت این کارو نمی‌کردم. به نظرم خیلی خودخواهانه کارامو پیش می‌بردم به همین خاطر همیشه نتیجه ی عکس می‌گرفتم . همه ی اینها نشون دهنده ی عدم ایمان و عدم اعتماد به نفس و عدم آگاهیم بود.

    خدا رو شکر و سپاس میگم چون این سالها آگاهی خودمو نسبت به این مسائل بالا بردم و تونستم به جایی برسم که آگاهانه و با دلیل و منطق ، عملکرد بهتری داشته باشم.

    در اینکه انسان با همه ی معلوماتش، گاهی مرتکب اشتباه بشه شکی نیست چون اگر قرار بود تو همه ی زمینه‌ها و با وقوع همه ی اتفاقات بتونیم تصمیمات درستی بگیریم جای رشدی برامون باقی نمی‌موند‌. این توجیهی نیست برای فرار از عملکرد درست ، بلکه قانونی هستش که باید باشه تا انسان در مقابل دیدن تضادها و اشتباهات ، بزرگتر و به رشد تعالی تری برسه . آگاهی‌هایی که کسب کردم بر این باور بود که اولاً خودم و احساسات خودم رو بشناسم .

    هر وقت می‌خوام انتخابی داشته باشم اهداف خودمو نسبت به اون انتخاب بالا پایین کنم یعنی مثبت‌ها و معایب اون موضوع رو بنویسم . به سهم و نقش خودم دقت داشته باشم چون خیلی جاها ممکنه تو انتخابها سهم و نقش زیادی نداشته باشم . اینو گفتم از اونجایی که خودم در گذشته خیلی جاها در مورد خیلی از انتخابها که به من ربطی نداشت دخالت می‌کردم و همین باعث سلب آرامشم میشد . یعنی اموراتی تو زندگی هست که به ما ربطی نداره مثل کسب درآمد یا شغل همسرم . مثل رشته ی دانشگاهی و تحصیلی فرزندانمون . مثل خرید یا فروش ملک پدرمون و صدها موضوعات دیگه که با کار کردن روی خودمون و ایجاد تغییرات مثبت متوجه شدیم نباید وارد حد و مرز هیچ فردی حتی عزیزانمون بشیم . اینکه دیگران قراره چکار کنن و چطور باشن ؟ هیچ ربطی به ما نداره !! ما مسئول انتخابهای دیگران بازم تاکید می‌کنم حتی عزیزان و نزدیکانمون نیستیم و قرار نیست اتفاقات زندگیمونو فرد دیگه‌ای رقم بزنه . اگه اینو خوب بفهمیم و خوب درک کنیم خیلی از مشکلاتمون رفع میشه . و تمرکز بیشتری تو انتخابهای خودمون خواهیم داشت . اغلب ما به خاطر نگرانی‌ها و ترسهایی که از آینده داریم تو امورات و انتخابهای دیگران دخالت داشتیم.

    وقتی آگاهی‌هامون نسبت به قوانین بالا رفت با یه تراز ساده از خودمون ، در مقابل موضوعاتی که به ذهنمون خطور می‌کنه می‌تونیم تشخیص بدیم که چقدر این موضوع به من ربط داره و من چ سهمی تو این جریان باید داشته باشم؟! بعد از این تشخیص می‌تونیم انتخاب بهتری داشته باشیم . باید حواسمون باشه که اگه دو راه وجود داره و بین دو راه سردرگم هستیم همه ی جوانب را بسنجیم و ببینیم کدوم با روحیات و توقعات و علایق ما پیوند بیشتری داره . البته یکی از راههای خیلی مهمی که استاد عزیز فرمودن که می‌تونه کمکمون کنه ایمان و توکل به خداوند هستش.

    جاهایی که به بن‌بست می‌رسیم و هیچ تشخیصی نمی‌تونم برای انتخاب داشته باشم می‌تونم اون موضوع رو رها کنم و اجازه بدم خداوند هدایتم کنه . منظور دیدن نشانه‌هایی هستش که می‌تونه از طرف خداوند باشه .

    خود من بارها جای گیر کردم و وقتی که رها کردم از زبون یه فرد دیگه و یا از فرستادن کلیپی از دوستام و یا از رسانه کلام خدا رو شنیدم و متوجه شدم که چ انتخابی داشته باشم بهتره ! اگه هوشیار باشیم ، اگه از صمیم قلبمون چیزی رو به خداوند بسپاریم و ازش درخواست کنیم کمکمون کنه حتماً به یه نحوی پیامشو از زبون کسی یا دیدن چیزی می‌شنویم. همه ی اینها بستگی به این داره که چقدر به خداوند و نشونه‌هاش ایمان داریم و چقدر متوکل هستیم.

    باید تسلیم باشیم و فقط تکیه به عقل منطق خودمون نداشته باشیم . حواسمون باشه که خداوند بهتر و بیشتر از ما می‌داند و خداوند به بی‌نهایت طریق می‌تواند ما را هدایت کند .

    هیچ وقت فریب اینو نخوریم که الان آگاهی‌های ما زیاد شده و خیلی خوب و دقیق ‌میتونیم انتخابهای درستی داشته باشیم .جاهایی که زیادی به مغزمون فشار میاریم و در مورد موضوعی زیاد فکر می‌کنیم بهتره رهاش کنیم و اجازه بدیم خداوند جای ما تصمیم بگیره . از چیزی نترسیم ایمان داشته باشیم که خداوند بیشتر و بهتر از ما حواسش به همه چیز هست و نیازی نیست نگران چیزی باشیم .

    جاهایی که بر سر دوراهی میمونیم به هیچ وجه نباید عجله داشته باشیم . نقص عجله باعث انتخابهای اشتباه میشه. وقتی میخام عجله کنم ، این جمله رو تو ذهنم به خودم یادآوری می‌کنم «به کجا چنین شتابان» صبر کن ! کمی صبور باش ! کمی حوصله به خرج بده ! آروم که شدی مغزت بهتر کار می‌کنه . ذهنت بهتر یاریت می‌کنه . پس عجله بی‌عجله !!!

    موقعه خشم و عصبانیت هم نباید هیچ تصمیمی گرفته بشه باید صبوری کنی تا به یه آرامش نسبی برسی بعد انتخاب کنی که چ کاری انجام بدی بهتره .

    توجه به احساسات و عواطف درونی خودمون هم خیلی مهمه نه به منزله ی اینکه احساسی عمل کنیم . به منزله اینکه به روحیات خودمون توجه داشته باشیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم و به خودمون احترام بزاریم تا از جهان حس لیاقت بیشتری دریافت کنیم .

    یه موضوعی که من تا چندین سال قبل به خاطرش همیشه بر سر دوراهی می‌موندم و شک و تردید اجازه ی تصمیم درست بهم نمی‌داد جدایی یا ادامه ی زندگی با همسرم بود .

    تمام نقص‌هایی که بالا توضیحشو دادم تو وجود من بود . یعنی من یه فرد عجول و بی‌ایمان و ظاهراً کسی که هیچ اعتماد به نفس و عزت نفسی نداشت و بدون عقل و منطق درست فقط من باب لجاجت و یا خودخواهی می‌خواست خیلی احساسی تصمیم بگیره .

    از اونجایی که نفرت و رنجش از همسرم باعث شده بود همیشه خشم و عصبانیت تو وجودم باشه بدون اینکه نقصهای خودمو ببینم تمرکزم روی نواقص همسرم بود و با هزار و یک دلیل موجه خودمو توجیه و متقاعد می‌کردم که اگه جدا بشم بهترین انتخاب رو می‌تونم داشته باشم ولی این دستور العملی بود که تا می‌خواستم این موضوع رو جدی کنم ترس وجودم رو می‌گرفت .

    یادمه تو همون سال اولی که با استادعزیز آشنا شدم تو فایلهایی که گوش می‌کردم می‌گفتن قبل از انجام این تصمیم ، ینی جدایی ، بهتره روی تغییرات خودتون کار کنید که با تغییرات خودتون تغییرات بزرگی در فرد مقابلتون ایجاد میشه البته اگه هم مدار هم باشید.

    هرچند این وعده ی استاد برام غیر قابل باور بود اما از اونجایی که اعتماد کامل به استاد عزیز داشتم و نسبت بهشون شناخت کافی پیدا کرده بودم سعی کردم اعتماد کنم و طبق رویه ی ایشون پیش برم .

    اون حس همیشه تو ذهن و همراه من بود منظورم همون جدایی و ادامه زندگی هستش . هر باری که به این موضوع فکر می‌کردم و اتفاقی باعث میشد دوباره تمرکزم روی این موضوع بره ، نشونه می‌دیدم که منو سر جای خودم می‌نشوند . مثلاً تو دورهمی های دوستام یا اقوام چیزهایی راجع به همسراشون می‌شنیدم که اصلاً تو وجود همسرم اون مشکلات رو نمیدیدم . بنابراین دوباره امیدوار به زندگی می‌شدم و احساسم نسبت به همسرم تغییر می‌کرد . شاید باورتون نشه می‌تونم به جرات بگم صدها که چ عرض کنم هزاران بار این اتفاق افتاده . هنوزم که هنوزه میفته شاید الان به ندرت به این موضوع فکر کنم اما همچنان از خداوند نشونه‌هایی می‌بینم که این مرد و این زندگی همون چیزیه ، که باید باشه .

    بنابراین دیگه اون ناهیدی نیستم که به انتخابم شک و تردید داشته باشم . مطمئنم انتخاب درستم ادامه ی زندگی بوده . پس نگاهم رو به خیلی چیزها تغییر دادم . تو این سالها سعی کردم به نقاط مثبت همسرم بیشتر توجه داشته باشم در نتیجه آرامشی بیشتری دارم . دقیقاً هر وقت به هر علتی از همسرم رنجیده خاطر میشم ، همون روز موضوعات و مسائل نا خوشایندی از زندگی دیگران می‌بینم که تو زندگی خودم ندارم ، همین میشه که هر لحظه احساسم تغییر می‌کنه . همین میشه که به داشته‌هام بیشتر توجه می‌کنم و بیشتر سپاسگزار خداوند میشم .

    پس ایمان و توکل به خدا و در هر لحظه چک کردن تمامی مسائل زندگیمون با خدا و هدایت گرفتن ازش ما رو به مسیرهای بهتری هدایت می‌کنه و مهم‌تر از همه باعث میشه هیچ وقت آرامش ازمون گرفته نشه .

    با تکیه به خداوند بزرگ و شناخت کافی از خودمون ‌میتونیم انتخاب‌های درستی داشته باشیم . خیلی وقتا حق به جانب میشیم و حقو به خودمون میدیم ولی بعدن متوجه شدیم انتخابهای اشتباهی داشتیم. پس بهتره عاقلانه‌تر و هوشیارانه‌تر و با ایمان بیشتری انتخاب کنیم تا بعدها تجارب خوبی داشته باشیم و از زندگیمون لذت بیشتری ببریم .

    حواسمون باشه موقعه ای که احساس بدی داریم و مضطرب هستیم هیچ انتخابی نداشته باشیم تا به احساس بهتری برسیم .

    گاهی موضوعاتی پیش میاد که در لحظه باید تصمیم بگیریم من اینجور وقتا یه لحظه چشمامو می‌بندم از خدا میخوام کمکم کنه تا انتخاب درستی داشته باشم بعد همون لحظه هرچی به ذهنم بیاد به زبون میگم و انجامش میدم .نباید مکث کنیم چون دوباره با شک و تردید مواجه میشیم ، باید اعتماد کنیم و با اطمینان خاطر انتخاب کنیم که چ راه یا کاری بهتره ؟

    استاد جونم بعد از خدا ، شما تنها کسی هستید که صدا و صحبتهاتون آرومم می‌کنه .‌

    با جرات و شهامت میگم تمام آگاهی‌های ناب شما ، تو همه ی زمینه ها باعث انتخابهای بهتری برام میشه .

    مرسی که هستید.

    الهی که باشید همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3571 روز

    سلام بر استاد عزیزم، مریم بانوی نازنین و تمام دوستان فعال در این سایت بهشتی و الهی …. که بودن در این سایت خود نعمتی عظیم است از جانب پروردگار که هر لحظه من شیما که سال هاست در این مسیر هستم، باید شکر شکر شکر و شکر کنم ….. الهی شکر

    شیمایی که همینجوری کار میکرد و خیلی نعمت ها اعم از داشتن حال خوب بیشتر، قوی تر شدن بیشتر در تضادها، مستقل شدن بیشتر، خود دوست داشتن بیشتر، تلاش و عمل به دوری کردن های بیشتر از نادرست ها، متوکل بودن بیشتر، خدا دوست بودن بیشتر، کسب قدرت حل مسایل بالاتر، خود شناسی بالاتر و متعد بودن های بیشتر و کسب احساس اعتماد به نفس و احساس لیاقت بالاتر و ……. هزاران نتیجه عالی که خیلی هایش به چشمم عادی عادی شده و اما …. نتیجه عالی اخیر که دلیل بر این شد که از شرابط عادی زندگی کمی خارج شم و نتونم این تعهد پروژه مهاجرت به مدار بالاتر را تا اخر بیام و فکر کنم تا گام 15 با 16 آمدم و با موضوع اسمانی شدن پدر نازنینم که جزو نمونه پدرها بود و یه جورایی رفیق فاب خودم بود، مواجه شدم و ….. ولی باورم نمیشد که این دوران را با ارامش طی کنم و الان بعد از 25 روز، در سفر با پسرم و همسرم باشم. این ها همش از نتایج آموزه های استاد عزیزم هست که خدا جون در این سال ها روزیم کرده …. و الان در این موقعیت بطور واضح تر، نتبجه را برداشت کردم و خدا را سپاسگزارم و دایم رو به خدا جون گفتم که الخیر فی ما وقع….. و هر زمان که دلتنگی از حضور پدر ازارم دهد، به خودم اجازه میدهم که گریه کنم و اصلا اصلا خودم را سرزنش نمیکنم و فقط تلاش میکنم که با کارهایی، کنترل ذهن بیشتر داشته باشم و در حالت غم در طولانی مدت نمانم تا اینکه به کمک پروردگار عالم و قدرت مطلق، از این موضوع هم سربلند عبور کنم….

    چند مدتی است که کامنت بچه ها را میخوانم، ولی اول دیگه خجالت میکشیدم از اینکه بیام و بازم کامنت بزارم در این پروژه و اما اینجا درس دیگری از اموزه های استاد را اجرا کردم که خیلی راحت و زود خودم را در آغوش گرفتم و گفتم شیما جان جانان تو در تضاد سختی بودی و اصلا از خودت انتظار خیلی خیلی زیاد نداشته باش …. تو هم آدمی و با احساس … و بعد شروع کردم به نوشتن برای گام آخر و کمالگرایی ام را از جلوی راهم برداشتم و به بهبودگرایی ام فکر کردم که شیما تو با دریافت همچین نتیجه ای از اموزه های استاد در این تضاد، باز هم میتونی دوباره شروع کنی و ادامه دهی برای دریافت نتایج بالاتر و بالاتر ….

    استاد عزیز، سپاسگزارتون هستم با کمال احترام

    خدا خیرتون دهد در این دنیا و در آخرت…

    استاد در این فایل در مورد تصمیم گیری سر دو راهی ها صحبت کردین که من متاسفانه ضعف بسیار زیادی در این مورد دارم که دو تا سه تصمیم دارم که سال هاست که با خودم یدک کشیده ام و گاهی در ذهن پر رنگ تر و گاهی کمرنگ تر شده و یه جورایی برام نشتی انرژی داشته ….. البته اخیرا با اسمانی شدن پدر، از اعماق وجودم خواستم که حداکثر تا اخر اردیبهشت بتونم این ها را نهایی کنم و یا به خدا اعتماد کنم و پا روی ترس هام بزارم و پیش برم و از نقطه امن زندگیم در بیام و یا نه … که البته با شناخت بیشتر خودم که واقعا دلت چی میخواد …. راحتتر میتونم این تصمیم ها را بگیرم ….به امید خدا حتما میام و از نتیجه هاش میگم ….

    خدا قوت استاد جانم

    خدا قوت مریم بانو جانم

    واقعا با اینکه من فقط تونستم تا گام 15 با شما همراه باشم و بقیه را فقط گوش دادم و کامنت خوندم …. و الان برای گام اخر، فایل نوشتم…. ولی من واقعا به مدار بالاتری دست یافتم که برای خودم خیلی خیلی واضح بود و خدا را دایم سپاسگزارم از اینکه، روزی من کرده که در این سایت الهی در این جمع حضور داشته باشم…. الهی شکر

    در پناه حق تعالی

    شیما بانوی عزیز و دوست داشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    مونا زندی گفته:
    مدت عضویت: 485 روز

    به نام خدایی که مهربان ترین مهربانان است

    به نام خدایی که دارای قدرتی نا محدود است

    سلام به استاد عزیز و مریم جان

    استاد در مورد قرار گرفتن بر سر دو راهی و هدایت و گوش دادن به ندای درونی و … صحبت کردید

    اونقدری صحبت های شما زیبا بود که یاد تجربه های خودم و قرار گرفتن بر سر دو راهی های زندگی خودم و همچنین هدایت خدا افتادم اینکه خدای مهربان چطوری من رو بین دو راهی ها به مسیر درست هدایت کرده

    بعد از هر هدایتی کمی به شک و تردید می افتادم که شاید اشتباه باشه

    یا اینکه اوایل که قانون رو نمیدونستم و مثل الان به خودش توکل نداشتم به خدا میگفتم که من اینو نمی‌خوام تو من رو به مسیر بد هدایت کردی و چیزی که خودم میخواستم درست بود

    در صورتی که بعد از هر اتفاقی متوجه شدم که مسیر و هدایت خدا درست بوده و من اشتباه کردم

    الان که صحبت های شما رو گوش میکنم و روی باور هام در حال کار کردن هستم

    متوجه اشتباهاتم شدم

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    در مورد هدایت که فرمودید

    من به نوشتن کامنت هم هدایت شدم اوایل میترسیدم که کامنت بزارم یا یکسری چیزای دیگه هم بود که مانع کامنت گذاشتن من میشد

    اما الان به گذاشتن کامنت هدایت شدم و به هدایتم گوش دادم و چیزی که در قلبم بود رو نوشتم همین الان به هدایت گوش کردم و نوشتم

    این شجاعت رو الان آموختم و کامنت گذاشتم بدون هیچ ترسی

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    از مریم جان هم سپاسگزارم که انقدر با عشق به همه ی دوستان آگاهی می بخشند که چه فایلی و چه دوره ای برای سوالا مناسب هست

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    در پناه الله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 738 روز

    گام آخر از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – چگونه در دوراهی های زندگی، راه درست را انتخاب کنیم؟

    به نام خداوندی که هدایتگر همه ی ماست.

    سلام به استاد عزیز و مریم جان زیبا

    سلام به دوستان و همکلاسی های این پروژه

    خدارو صدهزار مرتبه از صمیم قلبم شکرگزارم که بهم توفیق داد تا با هرگام از این پروژه همراه باشم و از آگاهی های نابش استفاده کنم و مدار به مدار رشد کنم و ظرف وجودی م بزرگ و بزرگ تر بشه.

    برام خیلی واضحه که من ملیحه ی شروع این پروژه نیستم و کلی توحیدی تر ، رها تر و با احساس خوب پایدار تر در مسیر خلق زندگی دلخواهم در حرکت هستم.

    انگار اول مسیر این پروژه با کفش و پای پیاده داشتم تو این مسیر قدم برمیداشتم و الان یه موتور زیر پامه :)

    قبل از اینکه به رسم تعهدم در این پروژه درک و دریافت خودم رو بنویسم میخوام خیلی خیلی ویژه از شما مریم جان عزیز تشکر و قدردانی کنم که این پروژه رو تعریف کردین و فرصتی رو فراهم کردین تا در کنار هم سر کلاس این پروژه حاضر بشیم و کلی آگاهی جدید نوش جان کنیم :)

    خدایا از تو میخوام برقلب و انگشتانم جاری بشی تا آخرین کامنت از این پروژه ی عالی رو بنویسم و رد پای آخر رو هم به جا بگذارم.

    سوال – وقتی بر سر دوراهی ای قرار میگیریم که نمیتونیم تصمیم درست بگیریم چیکار باید بکنیم؟

    ————-

    در خیلی از مواقع ما میتونیم با رجوع به قانون و مرورش و انطباق دادن آن با شرایطی که در اون هستیم تصمیم درست رو بگیریم.

    اما زمان هایی تصمیم درست گرفتن برامون سخت میشه که احساسات ما در اون تصمیم دخیل میشن.

    چون ما در اون لحظه ی تصمیم گیری نمیتونیم از ترس هامون بگذریم و رها باشیم و توکل کنیم.

    در چنین مواقعی باید بتونیم فارق از ترس هایی که هست به قوانین جهان به عنوان اصل رجوع کنیم و از لنز قانون به اون موضوع نگاه کنیم تا بتونیم تصمیم درست رو تشخیص بدیم.

    باید ببینیم کدوم تصمیم به خواسته ی من نزدیک تره و به روش بهتری خواسته ی من رو برآورده میکنه.

    برای واضح تر شدن تصمیم درست در مواقعی که تصمیم گیری برای ما واقعا سخته از خداوند باید طلب هدایت کنیم تا بهمون یه نشونه ای بده و چراغی رو در ذهن ما روشن کنه.

    نکته ای که هست اینه که بعد از دریافت نشانه ای که از خدا خواستیم باید بتونیم بهش اعتماد کنیم و در اون مسیر قدم برداریم.

    اگر تردید کنیم و دوباره طلب یه نشانه ی جدید کنیم راه رو برای خودمون سخت تر میکنیم .

    پس باید وقتی نشانه ای اومد بهش ایمان داشته باشیم و بهش عمل کنیم.

    اگر میخوایم با استفاده از نشانه ای که خداوند برای ما فرستاده تصمیم خودمون رو بگیریم دیگه باید ترجیح خودمون رو کنار بگذاریم و از سر راه خداوند کنار بریم و اجازه بدیم تا اون ما رو هدایت کنه نه اینکه به مسیر خودمون اصرار داشته باشیم یا بخوایم اون نشانه ای که دریافت کردیم رو با خواسته و ترجیح خودمون تفسیرش کنیم.

    حتی اگر ظاهر نشانه ای که دریافت کردیم با خواسته ی ما هماهنگ نباشه باید ایمانمون رو حفظ کنیم و ذهن و منطق خودمون رو در اون تصمیم دخیل نکنیم.

    باید بپذیریم که حتما این اتفاق باید به این شکل برام می افتاده حتی اگه اون لحظه چرایی ش رو درک نکنیم .

    برای اینکه بتونیم در فرآیند تصمیم گیری ، قبل از اینکه به مرحله ی درخواست نشانه از خداوند برسیم موفق عمل کنیم ، میتونیم برای خودمون روی یه برگه کاغذ مضرات و منافع هرکدوم از این تصمیم ها رو یادداشت کنیم و بیایم با استناد به توانمندی های خودمون و مسیری که به صورت تکاملی طی کردیم اون تصمیم رو بررسی کنیم و بعد تصمیم خودمون رو بگیریم.

    اما با همه ی اینها اگر نتونستیم تصمیم درست بگیریم و از خدا درخواست نشانه کردیم دیگه باید با دریافت اولین نشانه حرکت و اقدام کنیم و در شک و تردید و دودلی گیر نکنیم.

    ممنونم که به نوشته ی من توجه کردین :)

    راستی بی صبرانه و با اشتیاق زیاد منتظر دوره ی جدیدی که خبر خوبش رو بهمون دادین هم هستیم .

    در پناه الله یکتا باشیم همگی :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1513 روز

    به نام پروردگار رب العالمینم

    سلام دارم خدمت استاد گرانقدرم و سرکار خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی ام

    گام آخر

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم

    به خاطر این پروژه

    به خاطر وجود گرانقدر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم

    به خاطر اینکه بدون کمک و یاری تو نمیتونستم به تعهدم مبنی بر نوشتن کامنت در هر گام عمل کنم و جالبه طی این مدت هیچ تماس تلفنی و هیچ دید و بازدیدی برام اتفاق نیفتاد تا بتونم تمرکزی کار کنم

    به خاطر درک بیشتر و آگاهی های نابی که طی این پروژه کسب کردم

    به خاطر اینکه طی این پروژه تصمیم گرفتم ثروت یک رو تمرکزی کار کنم این درحالیه که دو ساله این دوره رو خریدم و نتایج عالی گرفتم

    به خاطر اینکه با نشونه هات بهم فهموندی که باید ثروت یک رو با فعالیت در کامنت نوشتن مجددا مطالعه کنم

    به خاطر اینکه طی این پروژه اهمیت کامنت نوشتن رو درک کردم

    به خاطر اینکه طی این پروژه هدیه ویژه سایت رو از دستان مبارک استادم و با خرید دوره عشق و مودت دریافت کردم

    به خاطر اینکه طی این پروژه هدیه های با ارزشی از همسر عزیزم دریافت کردم

    به خاطر اینکه طی این پروژه همسرم جدی تر از قبل داره رو باورهاش کار میکنه

    خانم شایسته نازنین و گرانقدرم ازتون بسیار بسیار سپاسگزارم برای تمام لحظاتی که صرف این پروژه کردید

    دوستان گرامی ام ازتون سپاسگزارم به خاطر کامنت های بی نظیری که نوشتید و من استفاده کردم

    در پناه خداوند بزرگ سلامت ، ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    به نام الله.سلام خدمت اساتیدمحترم ودوستان همراه پروژه عالی گام به گام

    خداوند رو سپاسگذارم که فرصت دادجزدانش آموز منظم وفعال کلاس باشم وازاول همگام با این پروژه بودم وتوی این مدت احساسم خیلی خوب بود مثل همیشه.

    خانم شایسته جانم خیلی خبرخوشحال کننده ای بود که دوره جدید قراره بیاد.من قصد داشتم لیاقت رو بخرم ولی تصمیم گرفتم برای اولین بار با دوره جدید همراه باشم چون دوره هایی که گرفتم مال چندسال قبل بوده.

    واما این قسمت سئو الی بود که همه ما باهاش مواجه هستیم سر دوراهی موندن وتصمیم درست گرفتن.

    موضوعی که آدم رو سر دوراهی قرارمیدهد احساسات هست ما احساساتی می‌خواهیم تصمیم بگیریم نمیتونیم پا رو ترسهامون بزاریم وتوکل کنیم

    استاد وقتی در دوراهی قرارمیگیردسعی می‌کند احساساتشون رو کنترل کنه ترس ها رو بزاره کنار تا بدونه تصمیم درست چیه با توجه به قوانین جهان.

    نگاه میکنه به خواسته هاش که کدوم تصمیم به خواسته هاش نزدیکه.

    دربدترین حالت از خدا نشونه میخواد ووقتی نشانه فرستاد همون رو عمل میکنه عقل ومنطقش اگه راه دیگری ر و ترجیح دادمیزاره کنار.

    باید ایمانمان راحفظ کنیم ووقتی نتیجه اومد فارغ از اینکه ترجیح من چیه همون رو برم ووقتی نشانه رو رفتی درظاهر خوب نبود بگو این راهی بود که باید میرفتم.

    دربحث دوراهی هانیاز داریم به توکل ،قضاوت نکنیم .منافع ومضرات هرتصمیم رو درنظربگیریم کلا تصمیم گرفتن بهتر از درتردید ماندن هست حتی اگه بدبشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1515 روز

    بنام الله دانا ‌‌توانا و عالم‌و‌محیط به تمام‌جهان هستی

    درود بر استاد عشق و‌توحید و‌مریم بانوی نازنین و‌همه دوستای هم‌ مداری ام در زیباترین مکان‌مجازی دنیا

    خداقوت ویژه به استاد عباس منش و مریم بانوی عزیز برای تهیه و‌تدوین و اتمام این پروژه های خانه تکونی ذهن ‌و صعود به مدارهای بالاتر

    چقدر آگاهی های ما در فرکانس های بالاتر قرار گرفت ، این ده روز اخیر که برای شرکت در دوره های آموزشی کسب و کارم در سفر بودم نتونستم مرتب تو سایت باشم ، از دیروز تصمیم‌گرفتم فایلهارو با تمرکز بیشتر ببینم و‌کامنتهای ارزشمندش و بخونم .

    مفاهیم توحید و هدایت و الهامات الهی رو از این سایت یاد گرفتم ، یاد گرفتم گوش به زنگ دریافت هدایت های خداوند باشم ، هرروز رهاتر و آروم‌تر از قبل باشم .

    خداروشکر سفری که داشتم برای رشد و‌پیشرفت کاری ام ،رفتم‌و با هدایتهای خداوند انجام شد ، عالی بود و خیلی چیزهای جدید یاد گرفتم ، و ایمان و باور دارم با توکل به خدا این وقت و هزینه ای که براش گذاشتم چندین برابرش در کارم به من برمیگرده .از استاد یاد گرفتم ، در مسیر رشد و پیشرفت مون هزینه کنیم و‌تمرکز لیزری روی کارمون داشته باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 916 روز

    به نام خداوند مهربانم که سمیع و بصیر ست

    سلام به استاد و مریم جان عزیزم

    یه روز دیگه و یه فایل دیگه و یه عالمه آگاهی از طرف خداوند برای من الهی شکرت سپاسگزارتم

    یه ماهی میشه سر دوراهی قرار گرفته بودم

    چون هدیه تولدم پول داده بودن دلم نمیومد برای خودم خرج کنم البته یه مقدارشو هم برای خونه خرج کرده بودم

    دو روز پیش برف شدیدی بارید تو شهر ما؛ ما رفتیم برف بازی خونه که رسیدم دیدم تو کفشم آب رفته و پاهام یخ زده بود طوری که انگشتام بی حس شده بودن

    رفتم سر وقته پولا باز دلم نیومد دست بهشون بزنم گفتم بذار باشه عید میخرم کفش

    امروز صبح که بیدار شدم میخواستم برم مغازه ام

    دیدم باز پاهام داره یخ میزنه و احساسم بد شد و هنوز هم این فایل رو ندیده بودم چه هماهنگی قشنگی چه هدایتی

    یاد حرفه استاد افتادم تا زمانی که ما برای خودمون ارزش قائل نشیم جهان هم برای ما ارزش قائل نمیشه و سریع رفتم کارت رو برداشتم و رفتم خیابون یه کفش خوشگل و یه شلوار لی خریدم و خودمو لایق کفش خوب و شلوار خوب دونستم چون من لیاقت دارم و دیگه مثل هفته پیش باور کمبود نداشتم که بعد از خرج کردن حالم بد بشه نه برعکس بجاش از خدا خواستم ده هزار برابرش جاش بذاره

    و کاملا احساسم عالی شد و الان که اومدم تو سایت دیدم این فایل رو و خدا رو هزاران مرتبه شکر کردم و خیلی خوشحالم که از بین این دو راهی ؛ راهی که به من احساسه خوب میداد رو انتخاب کردم خدایا ممنونتم که هدایتم کردی و تازه منو خداوند به کفاشی برد که قیمتهاش مناسب بود و خیلی آقای محترم و با ادبی بودن فروشنده هر دو مغازه

    چون ازش خواسته بودم تو منو ببر هر مغازه ای میدونی خوبه من نمیدونم

    و کارهامو برام انجام داد الهی شکرت

    من میدونم ایمان بهش دارم که از این پولی که امروز برای خودم خرج کردم هزاران برابر به من می‌دهد

    استاد بی نهایت ممنونتم سپاسگزارتم بابت این فایل پر از آگاهی و همش هدایت خداوند بود

    از همه ممنونم در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 662 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    چقد ب موقه این فایل قرار گرفت

    بهم کمک کرد درمورد هدفم اهرم رنج ولذت نوشتم

    ک اگه خاستم احساساتی بشم

    یاد اهرم رنج بیفتم وبگم که نه قراره این راه ب من چنین اسیب هایی وارد کنه

    واسه پاشنه های اشیل من فقط احساساتی میشم وگرنه دلسوز نیستم خیلی

    هرجا نکته ضعف دارم زودی کم میارم اگه یکروز روش کار نکنم

    چون هنوز هستن علفهای هرز و باید هرروز هرس کنم

    قراره برم تو دل ترسهام از امروز

    وهی ذهن میخات منو بترسونه

    منم نوشتم مرگ یکبار شیون هم یکبار

    بحثی توش نیست

    میخام برم تو دل هرچیزی ک ازش میترسم

    اگه انتقاد هست

    اگه حرف مردم هست اگه ترس از ناراحت شدن بقیه هست ک باب دلشون رفتار نمیکنم

    اگه ترس از انجام کار واسه افراد غریبه تو کسب وکارم هست

    اگه ازادی بیشتر هست

    اگه یادگیری چیزهای جدید هست

    اگه ترس از پول بیشتر هست

    هرروز یک قدم جدید توی این موضوعات بر میدارم و نتایجش رو تا چندوقت دیگه میام مینویسم

    بقول شما دوراهی نیست

    نشانه ها اینقد واضح شده برام مثل باران داره نشانه میات واسه من

    از صبح ک بیدارشدم داشتم باخودم حرف میزدم ک فاطمه مسیرت کاملا درسته کافیه فقط احساساتی نشی همین

    بعد ک اومدم توسایت این فایل رو دیدم گفتم چ ب موقع مثل همیشه !!!!

    خدایاشکرت برای همزمانی ها

    دیشب خواب دیدم ک همسرم پول داشته موبایل خریده ولی برای من چیزی ک خاستم رو نخریده توی خواب اینقد بهم فشار اومد مثل حس حسادت خیلی زیاد

    بعد تو خواب ب خودم میگفتم تو حق نداری از شوهرت توقع کنی

    وگفتم حالا ک اینطوره من باید خودم مولد ثروت باشم اینقد. شرایط مالیم خوب بشه احتیاجی ب بقیه نداشته باشم هرگز …

    از بس ک این روزها دارم میگم من حق ندارم توقع کنم وب کسی تکیه کنم من باید موفق بشم باید ب خاستم ک استقلال مالی هست برسم

    اینها همه نشانه هست توی تلویزیون حتی برنامه کودک بچم نگاه میکنه درمورد رسیدن ب هدف وشجاعت هست اون لحظه ک چشمم میخوره ب تلویزیون

    یا افرادی میان سمتم ک هنر دارن شغل دارن درامد دارن

    یا استاد خودم دیشب اینقد فروش داشت ک معذرت خواهی کرد گفت گروه رو میبندم خستمه خابم میات فردا بقیه رو انجام میدم

    ک گفتم ببین فاطمه خدا میگه چشماتو باز کن ببین رزق من مثل باران توی زندگی بعضی ادمها میباره اگه قبلا بهت گفتن ک نیست نون نیست اب نیست پول نیست

    چون تو خودت توی یک مداری بودی ک واقعا نبوده بخاطر باورهات از بچگی خانوادت توی مداری بودن ک نبوده بخاطر باوراشون

    تا یکمدت پیش خانمهایی دورت بودن الاف وبیکار فقط توفکر بخور بخاب بودن و ماهی هزار تومان درامد ندارن والان ببین چقد تغییرکرده افرادی دورت هستن ک درامد دارن هنر دارن مستقل هستن اعتماد بنفس بالاتری دارن وقتشون ب بطالت نمیگذره

    اون ساعتی داشتم نگاه میکردم وباخودم حرف میزدم خدایا تا پارسال برام عجیب بود دوره عزت نفس رو بخرم اینقد مدارم پایین بود

    بعد خریدمش

    بعد 12 قدم رو سه قدم باهم خریدم وقدم 6 رسیدم براحتی

    حالا راحت میتونم عشق مودت یا شیوه حل مساعل رو بخرم

    یعنی من مدارم بالا اومده

    با چند تا فرد جدید اشنا شدم

    مهارتم بیشتر شده شاید دوبرابر شده

    این روزها حرف ها بیشتر درمورد کار هست

    مسافرت کجا بریم هست

    هدیه هست

    ایده هربار میات

    دخترم خیلی بهتر شده چقد بهم کمک میکنه براش برنامه درست کردم بابت کارهای خوبش ستاره میزنم هر روز

    و اون هم داره ب خاسته هاش میرسه براش جایزه های خوشکل ک خودش دوست داره میخریم

    از اینکه کاری ب بقیه ندارم استاد نمیدونی چقدر ارامش دارم

    از اینکه سرم از زندگی بقیه کشیدم بیرون

    چقدر تمرکزم رفته سمت هدفم سمت مهارتم

    دارم روی پاشنه های اشیلم کار میکنم

    و هدف سال 1404 رو انتخاب کردم گذاشتم کسب وکار موفق

    انشالله خدا هدایتم میکنه ک باید چ باورایی رو بسازم و بهش میرسم

    سپاسگذارم خداجونم شکرت

    سپاس استاد جان ومریم نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: