مصاحبه با استاد | رابطه متقابل بین «تقوا» و «ثروت پایدار» - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

1098 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    على شيرازى گفته:
    مدت عضویت: 3446 روز

    درووود بر شما استاد عزیزوووم

    و درووود بر گروه تحقیقاتی عباسمنش و درووود بر خانواده ی عزیزم

    استاد واقعا از بابت بودن شما هرروز سپاسگزارم و به خدا همیشه صبح ها و شب ها و هر جا که باشم راجع به نگرش شما فکر می کنم و سپاسگزارم خدارو سپاسگزارم از بابت وجودتون و وجود گروه تحقیقاتی عباسمنش که چنین عاشقانه به همه ی ما اعضای خانواده باری می رسونن

    خیلی خوشم اومد از این فایلتون

    دقیقا بعضی ها به نام عاشقتم دوست دارم و سوییت هارت ??? و ….پدر همسرشون رو در میارن و میگن بی تو سقف آسمون الان میوفته و آفتاب بدون تو در نمیاد ?????

    استاد عزیزوم دوستت دارم

    تنور دلتون گرم گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    ممنون استاد که سوالات را جواب میدین

    اینکه ثروت را داشتین اما باز رفتین از صفر شروع کردین خیلی کار متفاوتی هست و خیلی از ماها میمونیم تا تموم ثروت به یک اب باریکه برسه و باز حاضر به تغییر نیستیم خیلی از این بخش صحبتتون استفاده کردم

    رابطه شما و مریم جان یک رابطه زیباست و چقدر قشنگ گفتید ساعتهای خوش بودن و لذت بردن مهمه نه ساعتهای زندگی کردن که خیلی ها زندگی میکنن زندن اما لذت نمیبرن

    ممنون از این صحبتهای زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    بنام خداوند که همه نعمتها از آن اوست

    سلام

    گام سوم برای حرکت بسوی مدار بالاتر

    با توجه به آگاهی های این قسمت، باورهای قدرتمند کننده ای را لیست کن که ارتباط مستقیم بین ” تقوا و ثروت پایدار ” را نشان می دهد.

    از خلال توضیحات استاد عباس منش در این قسمت، چه راهکارهایی برای ایجاد و تقویت باور به فراوانی آموخته ای با توجه به اینکه، «باور به فروانی» نقشی بسیار اساسی در تجربه موفقیت مالی پایدار دارد؟

    تقوا یعنی کنترل ذهن

    وقتی تقوا داشته باشیم یعنی به خداوند ایمان و اعتماد داریم

    وقتی به خداوند ایمان داشته باشیم دیگه نه ترسی داریم و نه غم و نگرانی

    وقتی خدا رو باور داشته باشیم آرامش داریم

    وقتی به خدا ایمان داریم فراوانی نعمتها رو میبینیم و سپاسگزاریم

    خداوند در ذره ذره وجود ما و اطرافمون وجود داره

    خداوند یعنی ثروت خداوند یعنی نعمت، خداوند یعنی مشتری خوب، خداوند یعنی فراوانی نعمتها

    هر آنچه خیره از سوی خداونده

    وقتی بخداوند ایمان داشته باشیم بخودی خود ثروتمندیم

    وقتی بخداوند اعتماد داشته باشیم دیگه عوامل بیرونی جایی در ذهن ما نداره

    عوامل بیرونی چیه؟

    دولتها، شهرداری‌ها، آدمها، نظر آدمها در مورد ما، شهرها، کشورها، سواد، شغل و هرچه که ما به آنها دل ببندیم غیر از خدا عوامل بیرونی هست

    اگه کسی برای ما کاری انجام میده ازش تشکر کنیم اما در دلمون اعتبارش رو بخداوند بدهیم و بدانیم که او دستی از دستان خداونده که اومده به ما کمک کنه پس سپاسگزاری اصلی رو از پرودگار جهان کنیم

    وقتی خدا رو باور داشته باشیم ثروت و نعمت هم بواسطه قدرت پرودگار بدنبال ما میاد و ما هر حرکتی انجام بدیم اگه با توجه به الهاماتی که خداوند به ما میکنه باشه لاجرم ثروت و سلامتی وارد زندگی ما میشه

    فقط باید خدا رو باور کنیم و نعمتهاش رو ببینیم و فقط سر تعظیم جلوی پرودگار به زمین بگذاریم و سپاسگزار باشیم و اعتبار همه چیزهایی که داریم رو به اون بدیم و فقط از اون بخواهیم

    خدایا شکرت که ما رو به راه راست هدایت کردی راه کسانیکه نعمت داده ای به ایشان

    خدایا شکرت که آسانم کردی برای آسانیها

    خدایا من به هرآنچه از نزد تو به من برسد فقیرم و محتاج

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    سلام و درود به همگی

    من این روزا با یک جمله ازدقیقه آخر فایل روز چهارم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر چنان آروم شدم که دیگه غصه ی هیج چیزی رو نمی‌خورم

    میگم

    don’t worry

    نعمتها خودشون میان

    تو فقط جلوی در وانستا،  راه و سد نکن

    جهان خدا در حال گسترشه

    طبیعی اینه که همه چیز رو به رشد باشه

    طبیعی اینه که پیشرفت کنیم

    باران رحمت الهی که میلیاردها ساله در حال باریدنه

    فقط ما نباید بریم توی غار و خودمون و از باران رحمتش محروم کنیم

    کافیه یه سطل بزرگ به اندازه ی آرزوهامون برداریم بیایم وایسیم زیر بارون و لذتش و ببریم

    همین

    به هر تضادی هم بر میخورم دیگه شعاری نیست ،

    از ته ته دلم میگم حتما حکمتی توش هست

    و هر چی هست تهش خیره برای من

    و

    طبق چیزایی که از استاد یاد گرفتم

    میام بجای توجه و تمرکز روی ناخواسته ها ، می شینم کد خواسته هام و مینویسم

    مثلا

    یه واحد اداری دارم که یکی دو سالی هست اجاره دادم

    مستاجرش مرد باشخصیت و خوبی بود

    ولی

    سه چهار ماهه میگه به یه مشکل گمرکی برخوردم و…. اجاره هاش عقب افتاده

    منم این مدت میخواستم برای پسرم لپ تاپ بخرم  و روی این مبلغ اجاره حساب کرده بودم

    که اینطوری شد

    از اونطرف هر روز دلار بالا میرفت و لپ تاپ گرونتر میشد

    من سه چهار ماهی صبر کردم

    بعد دیگه خیلی از لحاظ مالی تحت فشار بودم و روحی هم بخاطر اینکه میدیدم من ملاحظه ی ایشون رو میکنم اما خودم اینطوری لنگ پول موندم،  عذابم میداد

    یهو  نمیدونم چطوری شد ، به یه فایلی از استاد که فکر میکنم یکی دو سال پیش گوش داده بودم هدایت شدم

    با عنوان:

    میزان تحمل شما چقدر است؟؟؟

    اولش و که گوش دادم دیدم استاد دارن داستان گریه های شبانه روزی 6 ماه اول تولد پسرشون میکائیل رو میگن

    بعد گفتم خب من این و قبلا شنیدم

    یادمه چی بود جریانش دیگه

    ولش کن این و گوش نمیدم میرم یه فایل مهمتر گوش میدم

    ولی هندز فری تو گوشم بود و دستم بند بود و نتونستم فایل و عوض کنم یه فایل دیگه گوش بدم

    یهو وسطهای فایل دیدم استاد دارن تفاوت صبر  و تحمل رو میگن

    باز با خودم گفتم :

    اینم میدونم دیگه ، قبلا شنیده بودم

    استاد گفتن:

    صبر یعنی اینکه تو امید به درست شدن اوضاع داری و داری روی خودت هم کار میکنی و  آرامش داری و  اون بذری که کاشتی نیاز به زمان داره برای رشد کردن و جوانه زدن ، و صبر در این کار لازمه ی پیشرفته

    اما تحمل ، یعنی اینکه داری زجر میکشی و آرامش هم نداری و امیدی به بهبود اوضاع هم نیست  و ریشه ی این تحمل هم گاهی ممکنه ناامیدی به بهتر شدن اوضاع باشه

    گاهی ممکنه از شرک باشه

    و من یه تلنگر بزرگ خوردم

    انگار یکی با پتک کوبید تو سرم

    با خودم گفتم

    این آقای مستاجر چند ماهه داره امروز و فردا میکنه و تو هی کوتاه میای؟؟؟

    گفتم حدود 4 پنج ماه

    از سقوط هواپیمای آقای رئیسی  گفت حساب‌های ارزی ما مسدود شده و با کشور عراق که کار واردات و صادرات انجام می‌دادیم به مشکل برخوردیم و ….

    بعد انتخابات شد و رئیس جمهور عوض شد و ایشون گفتن  باید دولت جدید مستقر بشه و… تا تکلیف حساب‌های ما روشن بشه و…

    بعد دو سه ماه ، یه مبلغی واریز کردن و گفتن مابقیش و بزودی میدم و….

    و  همینطور معوق موند و موند تا شد 4 ماه اجاره معوق

    و باز من تحمل کردم

    باز گفتن درست نشده و … تا عید من یکجا واریز میکنم و….

    و من تو رودربایستی و شرک ی که داشتم  گفتم اشکالی نداره

    اما میدیدم خودم از این طرف طوری تحت فشارم که حتی برای 100 هزار تومن هم موندم

    ولی چرا دارم تحمل میکنم و روم نمیشه به این آقا بگم به من مربوط نیست مشکل شما

    و اگه نمیتونید از پس اجاره این واحد بربیاید تخلیه کنید تا من مستاجر جدید بیارم ؟؟؟؟

    نشستم ریشه یابی کردم

    🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷

    دیدم

    1- مستاجر قبلی  که یه خانوم خیاط بود خیلی ما رو اذیت کرده بود تو پرداخت اجاره ها و یه سری مسائل حاشیه ای دیگه و…  و این آقا خیلی از ایشون بهتر بود

    بنابراین من ایشون رو با اون خانوم مقایسه میکردم و میگفتم

    ناشکر نباش دیگه

    این آقا لااقل مثل اون خانوم سگش و برنداشته بیاره هر روز تو مجتمع  و اونهمه اذیت و آزار داشته باشه

    ( عدم احساس لیاقت که من لیاقتم در همین  حده ، مستاجر بی آزار باشه ، حالا اجاره هاشم یه خط درمیون داد اشکال نداره ، خوبه همین )

    🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷

    2- میگفتم تو این شرایط اقتصادی و وضعیت دلار و رکود بازار و…. دیگه کسی نمیتونه از عهده ی  اجاره ها بر بیاد و….

    تو هم خب یدفعه سر سال ، اجاره رو خیلی زیاد کردی ، بنده خدا توش موند

    در حالیکه بعدش رفتم تو سایت دیوار اجاره ها رو که دیدم ، فهمیدم تازه من کم اجاره میگیرم از این آقا به نسبت عرف بازار و  با توجه به امکانات عالی که واحد من داره

    ( باور کمبود و  رعایت نکردن ورودی ها و  توجه به اخبار نرخ ارز و دلار و… )

    🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷🩷

    3- فکر میکردم  حالا این بنده خدا بد حساب که نبوده ، پارسال اجاره هاش و بموقع پرداخت می‌کرد،  حالا یکی دو ماه دیگه اوضاعش خوب میشه

    لااقل این هست یه چیزی بدهکاره بهت

    اگه این بره معلوم نیست مستاجر گیرت بیاد یا نه

    اصلا مستاجر خوب کجا بود

    معلوم نیست مستاجر جدید بیاد چطور آدمی باشه و چه دردسرهایی برات داشته باشه و….

    لااقل این و می شناسی یک سال و نیم شناخت نسبی پیدا کردی ، شخص جدید بیاد معلوم نیست چه ریگی به کفشش باشه

    تازه اگه پیدا بشه مستاجر  با این مبلغ اجاره

    ( شرک  و بی اعتمادی به خدایی که خودش هر بار مستاجر بهتر از قبلی برام فرستاد

    و  بدبینی به دیگران

    همون پاشنه آشیلم که درسته خودم آدم امن و متعهد و خوش حساب و امانت دار و بی آزاری ام ، ولی دلیل نمیشه بقیه هم مثل من باشن

    از من یه دونه فقط تولید شده و تمام )و ریشه اصلی همه اینها ترس و بی ایمانی بود

    بالاخره دل و زدم به دریا

    و به این آقا  اظهارنامه زدم و اعلام قانونی کردم که فلان قدر اجاره بدهکارید و لطفا تا ده روز دیگه تسویه و تخلیه کنید

    و اصلا هم فکر نکردم که ناراحت میشه یا  همین انقدر هم که بدهکاره نمیده یا…

    گفتم من در اولویت همه چیز هستم

    این اجاره ها هم حق منه

    و خداوند حافظ حق و حقوق من هست ، خیالت راحت

    و بلافاصله آگهی اجاره توی دیوار گذاشتم با مبلغ بالاتر

    و نشستم بجای اینکه مثل این چند ماه که تحت فشار بودم و میگفتم چرا واریز نمیکنه و…   کد خواسته مو نوشتم

    نوشتم که من مستاجری میخوام پولساز ، پولدار ، خوش قول ، متعهد ، باشخصیت ، بی دردسر ، تمیز و مرتب ، امانت دار و…

    باورت نمیشه همون موقع چند نفر تماس گرفتن یا پیام دادن که ما برای دفتر شرکت میخوایم واحد رو

    و میخوایم بیایم بازدید

    اظهارنامه که دست مستاجر رسید ، تماس گرفتن وناراحت که چرا …. ؟؟

    و من گفتم دیگه نمیتونم بیشتر از این صبر کنم و واحد رو گذاشتم برای اجاره

    ایشون بخاطر اینکه تمام این مدت از من صبوری و کوتاه اومدن دیده بودن باورشون نمیشد که من انقدر جدی باشم و واقعا سپرده باشم برای اجاره

    بعد که یکی دو بار پیام دادم و قرار گذاشتم برای بازدید برن اونجا ، ایشون فهمید که نه ، داستان جدی ه

    اولش که از من 15 روز دیگه مهلت خواست من گفتم ببینم چی میشه.اما بعد باز به خودم گفتم قرار بود دیگه تحمل نکنی

    و بهشون پیام دادم نخیر

    شما همین فردا تخلیه کنید

    امروز هم فلان ساعت از املاک مشتری میارن برای بازدید

    و ایشون که دیدن واقعا من در تصمیمم جدی هستم و دیگه تحمل نمیکنم ، پیام دادن که مشکلم حل شده و دارم میرم عراق برای وصول طلبهام و خودم واحد رو نگه میدارم اگه اجازه بدید

    به همین راحتی مشکلی که بیشتر از 4 ماه درگیرش بودم  با ریشه یابی مسئله و ایمان به خدا حل شد

    و این آقا هم وقتی جدیت من رو در تصمیم گیری دیدن ، مطمئنا منبعد دیگه تعللی در پرداخت تعهداتشون نمیکنن

    چون میدونن من  یک زن ضعیف و کوتاه بیا نیستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1104 روز

      سلام نگین خانم

      واقعا لذت بردم از این همه شجاعت و جسارت و محکم بودن و اعتماد بنفستون

      افرین به شما

      اولش که میخونم فکر میکردم یه اقا اینو نوشته

      الان واقعا تحسینتون میکنم امیدوارم همیشه این ویژگی در شما پر رنگ باشه سرشار از حس عزت نفس و ارزشمندی باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
      مدت عضویت: 403 روز

      سلام نگین عزیز

      نگین جان واقعا تحسینت میکنم

      با مثال واقعی که بارها برای هممون پیش اومده اجرای توحید در عمل

      رو بهمون یاد دادی .

      مطالب استاد رو شنیدید ، روش فکر کردید ، با مساله خودتون تطبیق دادید ، ریشه یابی کردید ، کد نویسی کردید و در پایان با شجاعت و توکل اقدام کردین.

      این نمونه باااارز توحید عملیه

      احسنت به نگین درخشنده کلاس

      به افتخارت بلند میشم و برات دست میزنم.

      ازت الگو گرفتم نگین جان ، سپاسگزارت هستم.

      در پناه الله شاد و ثروتمند و سلامت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مبین حضرتی گفته:
      مدت عضویت: 382 روز

      به نام خداوند وهاب و روزی دهنده به غیر الحساب

      سلام خدمت شما

      من وقتی کامنتتونو خوندم خیلی لذت بردم و ی نگاهی ب خودم انداختم دیدم منم مثل شما تو خیلی از مسائل تو رودربایسی گیر کردم و این هم از باور کمبود فراوانی و پول میاد

      تو مسائل دیگه هم از لحاظ روابط نگاه کردم دیدم بازم باور کمبود اعتماد به نفس دارم و جالب اینکه من اگه تحمل کنم و اذیت بشم خدا منو بیشتر میبینه و در آینده بهم پاداش میده و این باور به شدت مخربی بوده که چند سالی هست داشتم و هیچ نتیجه ای هم نداشته

      خیلی از جسارتتون خوشم اومد و اینکه محبت قشنگه ولی تا حدی که ادم ب خودش اسیب نرسونه شما با توضیحاتتون تو کامنت به بنده نشون دادید که باید برای خودمون ارزش قایل باشیم و باور ها زمانی شکل میگیرن که ی حرکتی و عملی طبق باور جدیدمون انجام بدیم تا ترسمون از بین بره و همین باعث پیشرفت میشه و در های نعمت و ثروت ب رومون باز میشه

      خوشحال میشم نمونه هایی از احساس ارزشمندی و باور فراوانی و ارزشمندی شما هم فرکانسی های عزیزو میخونم

      در پناه خداوند الرحمن الرحمین باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آرزو رضائیان گفته:
      مدت عضویت: 828 روز

      درود بر شما نگین عزیز

      برای کامنت فوق العاده تون که باعث شد من یه باگ خیلی بزرگ رو در خودم کشف کنم سپاسگزارم

      واقعا مدتی بود مستاصل شده بودم نه میتونستم رها کنم نه نگه دارم و دنبال ریشه اش بودم که دیدم شما چقدرررر خوب توضیح دادین که از دوتا باور کمبود و عدم لیاقت میاد که ما دل میبندم به همینی که هست که اگه این فرصت رو ول کنم چی میشه بعدش دیگه نیس !! و با اینکه از لایه های سطحی وجودم میدونم لیاقت بهتر از این فرصت رو دارم ولی چون این لیاقته عمقی و نهادینه نیست از ترس اینکه حالا همین فرصت هم از دست بدم بعد دیگه چی میشه !!! اینا + بی ایمانی به خدایی که کل کیهان رو مدیریت میکنه .

      دیگه میدونم باید رها کنمش و محکم تر رو باورام کار کنم

      ممنون ازت دوست خوبم

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نگین گفته:
        مدت عضویت: 1243 روز

        سلام آرزوی عزیز

        خوشحالم که بعنوان دستی از دستان خدا باعث روشن شدن چراغی در ذهن شما شدم

        بهترین و بزرگترین درس ارزشمندی که ما از استاد عزیز یاد گرفتیم اینه که

        بجای اینکه برخلاف گذشته , تا یک اشتباهی میکنیم خودمون و سرزنش کنیم و بریم تو فاز احساس قربانی شدن و چرا من و… چرا فلان و چرا بهمان و …

        بیایم ریشه یابی کنیم تا علت اصلی این اشتباه رو کشف کنیم

        و این کشف حالمون و بد نکنه

        بلکه خوشحال بشیم از اینکه دیگه اگر شرایط مشابهی شبیه این دوباره پیش اومد این اشتباه رو تکرار نکنیم

        مثلا من چند هفته پیش بعد از کلی تعهد که به خودم داده بودم برای پول قرض دادن ، 35 میلیون تومن به یکی از دوستانم قرض دادم یکماهه ، البته چون تضمین مطمئنی ازشون گرفتم یعنی یک قطعه طلا بیش از ارزش اون مبلغ بهم دادن که اگر اتفاقی براشون افتاد یا نتونستن بدهی شون و پس بدن اجازه دارم بفروشم و…

        و

        گفتم خب این قرض با اون قرض های قبلی که بدون تضمین دادم فرق داره

        و بعد خودم تو شرایط بحرانی گیر افتادم که مجبور شدم برای کوچکترین نیازی پول قرض بگیرم از اطرافیانم

        و باز همون روزهای بحرانی، شخصی از اقوام بهم گفتن برای اجاره ی آپارتمان شون آگهی بزارم توی سایت دیوار و اون آگهی 35 هزار تومن هزینه داشت

        و من مجبور بودم از همون مبلغی که برای کارهای ضروری قرض بگیرم بردارم و چون مبلغ ناچیز بود راستش روم نشد بهشون بگم هزینه شو بدید و ایشون هم یه تعارف الکی کردن که هزینه اگه دادی بدم و… و منم چیزی نگفتم

        و باز هم بطرز باور نکردنی من که هیچوقت چنین شرایط سخت مالی رو تجربه نکرده بودم ، حتی برای کمتر از اون 35 هزار تومن هم یه جایی موندم و این نه برای خودم باور کردنی بود نه هر کس که بشنوه

        یهو یه زنگی تو ذهنم خورد که دختر

        فرقی نمیکنه وقتی بخشش تو از ریشه ی جریان فراوانی نعمت نباشه و یا از عزت نفس پایین یا ترس از قضاوت یا تایید طلبی یا دلسوزی باشه فرقی نمیکنه 35 هزار تومن باشه یا 35 میلیون یا 35 میلیارد

        خدا کنه این درس یادم بمونه همیشه

        این چک و لگد جهان دیگه برای من خیلی سنگین بود که حتی برای مبالغ جزئی هم فشار و تحمل کنم بخاطر اینکه شهامت نه گفتن ندارم

        از خدا میخوام توی رفع این پاشنه آشیل تایید طلبی و شهامت نداشتنم خیلی کمکم کنه.

        برای شما هم آرزوی موفقیت دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    ثریا مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3378 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه دوستای گلمو و استاد عزیزم میبینم که با یه فایل چالش برانگیز روبه رو هستیم من کلی حرفای خوب دارم که اومدم به اشتراک بزارم با عزیزا

    راستش اول از باور فراوانی بگم فوق‌العاده است این باور از وقتی که این باورو یکم شناختم ترسام تماما ریخته ترس از دست دادن توی روابط، ترس از دست دادن پول و کارو هرچی کلا این باور رو خیلی دوست دارم باور فراوانی.

    دومین مورد راجب روابط از استاد خوبم ممنونم سید جان که اینقدر صادقانه و شفاف گفتین یه نکته عزت نفس رو یاد گرفتم کسی که عزت نفس داره صادقه مرسی و راجب سبک زندگی خودتون من خیلی خوشحالم که زندگی خوبی دارین و یاد گرفتم این خواسته هاتون تو روابط الانی که دارین از برخورد با تضاد زندگی قبلیتون هست و اینم یاد گرفتم از تضادهاست که خواسته ها شکل میگیرن تو تمام جنبه ها و من از باور نداشتن وابستگی بگم خیلی باهاش حال کردم من که تجربه وابسته شدن داشتم الان یادم میاد خیلی وابستگی توی همه چی ادمو اذیت میکنه یعنی وابستگی از نظر من دشمن لذت بردنه. میشه کنترل کردن، گیر دادن. من واقعا دارم روی اینکار میکنم که وابسته نباشم به هیج وجه به کسی یا چیزی به خانواده ام و دوستامو و روابطمو و هرکس و جزو سوالاتمم بود ممنونم که رهام کردین. و راجب ازدواج نکردن و ایناهم من به سبکتون احترام میزارم و دلمم میخواد به عنوان شاگرد ازتون یاد بگیرم که برای خودم مطابق خودم سبک شخصی داشته باشم و یه روز که ازدواج کردم و فرزند داشتم تمام این باورها رو تقویت کرده باشم و من مطمئم زندگی خ برای افرادی که وابستگی ندارن شیرین میشه من تجربش کردم و میکنم آرامش یه چیز دیگه است.

    دوستانی که واکنش نشون دادن یا مخالف بودن این سبک زندگی شخصی استاد که از برخورد با تضادشون بهش رسیدن مسلما سبک زندگی شخصی شما با استاد فرق داره و سبک زندگی منم فرق داره. من فک میکنم بهتره که ما اصل مطلب یعنی عدم وابستگی و رها بودن یاد بگیریم، نترسیدن از دست دادن، ارزش گذاشتن اول برای خودت بعد دیگران، دوست داشتن خودت اول و از همه مهمتر لذت بردن، لذت بردن واقعی که آویزون به کسی نباشه. نچسبیدن نه تنها به همسر و دوست و نامزد بلکه به خانواده، همسایه و همکار و مال و اموال. بهتره این باورها رو یاد بگیریم میدونین اصل مطلبو و مطابق باهاش سبک زندگی شخصیمونو بسازیم .

    مثلا من چیزی که واسه زندگی خودم میخوام اینه من دوست دارم ازدواج کنم و صاحب فرزند بشم ولی هیچ وابستگی نه به همسرم خواهم داشت نه به فرزندم و هیچ وقت محتاجشون نمیشم ما باهمیم که لذت ببریم. من در هرحالت لذت میبرم. چون خداوند با من هست. نه به خانواده ام وابسته ام نه به کسی نه چیزی، خداوند برای من اصله، لذت بردن اصله و این ها هم اتفاقاتی اند که باعث میشن مسیر لذت بردم کامل بشه. وقتی اینجوری نگاه میکنم خیلی احساس ارامش میکنم.

    میخوام یه مثال بزنم عکسای بیل گیتس و وارن بافت که دو دوست صمیمی هستن نگاه کنید و سبک زندگیشونو بخونید دو آدم، دو دوست با کاملا سبک زندگی شخصی متفاوت یه نفر مثل بیل گیتس با سبک زندگی تکنولوژی و مدرن و یه نفر مثل وارن بافت با سبک زندگی کاملا سنتی. درحالی که هر دو موفق ترین ادمای جهان از نظر ثروت، روابط، سلامتی و لذت بردن هستن.

    میشه میشه و میشه همه ما سبک شخصی زندگی خودمونو داشته باشیم و در نهایت ثروت و موفقیت زندگی کنیم حالا سبک شخصیتون مهم نیست حتما مثل استاد باشه، مثل وارن بافت باشه یا مثل کس دیگه باشه مهم اینه قانونو رعایت کنیم

    ####### اینو نمیدونم کجا باید میگفتم و از نظرات این قسمت فایل استفاده کردم من درود میفرستم اول به استاد، بعد به بچه های دوره ی جهان بینی توحیدی نمیدونم این نظرو میخونن یانه. من فعلا نتونستم دوره جهان بینی توحیدی رو تهیه کنم ولی مطمئنم که میاد تو راهه :d و تمام نظرات بچه های این دوره رو وا ب واو میخونم الان که اینا رو دارم مینویسم اشک تو چشمام جمع شده که چقدر ازتون یاد گرفتم از تمرینا و حرفاتون و ازشون خلاصه نوشتم توی دفتر زیبا و هر نظر کلی نکته بهم یاد و چقدر باورم خوب شده مخصوصا اون باور چاخان و شیطان و آقای فراوانی و خانم فراوانی.

    خیلی سپاسگزارم با قدرتت به گذاشتن کامنت ادامه بدین.

    دوستون دارم همیشه شاد باشین، همیشه خوشحال باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      مهرداد مرادی نظیف گفته:
      مدت عضویت: 3804 روز

      سلام به دوست خوبم خانم ثریا مرادی

      خیلی نگاه حرفه ایی و زیبایی نسبت به موضوع سبک شخصی روابط استاد داشتید .

      واقعا لذت بردم از عمق نگاهتون.

      این خیلی خیلی خوبه که نظرات بچه هارو توی دوره جهان بینی واو به واو دنبال میکنید و واقعا قابل تحسین . آفرین

      حتما با هم فرکانس شدن و طی کردن تکاملتون به لطف خداوند به دوره بسیار ارزشمند جهان بینی توحیدی 1 میرسید.

      همیشه شااااد و سلااامت و خنداان و سعادتمننند و ثروتمنننند همراه با احساس خوب پایدار در آراااامش خدا باشید و به فراتر از اون چه که میخواید برسید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ستاره بنی نجاریان گفته:
      مدت عضویت: 3898 روز

      سلام دوست عزیز و فهیمم من واقعا لذت بردم از خوندن دیدگاه فوق العاده تون و این نشون از درک بالای شما از قوانینه، کاملا مشخصه که خیلی خوب قانون رو درک کردین و من به حضور دوستان ارزشمندی مثل شما واقعا افتخار میکنم. من از بچه های جهانبینی توحیدی هستم و آرزومندم به لطف خدای مهربان خیلی زود به جمع ما توی این دوره ارزشمند بپیوندید. خیلی خوشحالم که عزیزی چون شما کامنتهای مارو میخونه و اینقدر عالی از قوانین استفاده میکنه. پیروز باشید دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1040 روز

    خدایاشکرت که بهم فرصت دادی اینجا باشم و بنویسم…..

    قدم سوم

    وقتی روی باورهات کار کنی هیج وقت به مسیر های سخت هدایت نمیشی،

    احساس خوب =احساس بد

    باور ها یک شبه به وجود نیومدن که یه شبه تغییر کنن همه چیز تکامل میخواد ،همه چیز یه روند و استمرار میخواد.

    واقعا استاد همیشه متعجب بودم چطور میشه حرفای استاد انقدر به دل میشینه ،هرچقدر میگذره میفهمم که حرفای شما جنس عمله برا همونه از دل برآید بر دل نشینده

    از مسائلتان ثروت بسازید،هراندازه مسائل مردمو حل کنی یه ایده برای ثروتت میشه……

    هرچقدرم که ثروتمند بشی نزد خداوند محبوب تر خواهی شد…..

    برای ایجاد باور فراوانی ،،،بهترین راهکار اینکه نمود های ثروتو ببینیم و تحسین کنیم

    اگه توی مسئله ای حسی نداشتی و هدایتم میخواستی بدون اگع حسی نداری اونو بزار پای حس خوب

    در این دنیا ما باید فقط با خودمون رقابت کنیم ،کمی بهتر از دیروز باشیم و حواسمون باشه هر چقدر ورژن بهتری از خودمون نسبت به قبل بسازیم در همه حوزه هاام موفق خواهیم شد…..

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 740 روز

      به نام تنها عشق جهان….که هرچه می خواهم را به من می دهد …

      سلام مهسای عزیزمممم

      ممنونم از کامنت زیبایت ….

      عاشقتم ….

      چقدر خوب این جا رو نوشتی …؛

      در این دنیا ما باید فقط با خودمون رقابت کنیم ،کمی بهتر از دیروز باشیم و حواسمون باشه هر چقدر ورژن بهتری از خودمون نسبت به قبل بسازیم در همه حوزه هاام موفق خواهیم شد…..

      ممنونم ازت ….

      عالی عالی …

      منتظر نتایج بی نظیرت هستم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3307 روز

    بنام رب جهانیان

    سپاسگزار خداوندی هستم که بهترین هدایتگر جهانیان هستش و هدایتگر من به این مسیر یکتاپرستی و راه مستقیم، راه کسانی که به آنها نعمت های فراوان داده است.

    صراط مستقیم منو یاد درس ریاضی دوران ابتدایی میندازه که یه نقاشی ای بود که تووی اوون نقاشی یه خرگوشی بود که برای رسیدن به هویج ها، سه تا راه جلوش بودند

    دو تا از راهها راه دور و دراز و کج و کوله بودند و راه مقابل خرگوش یه راه مستقیم بود.

    یعنی راهی که صاف بود، کوتاه بود، لذت بخش بود بی خطر بود و کوتاه و کوتاهتر از همه ی راههای دیگه ی جهان.

    خدا همین راه مستقیم رو توو سوره حمد میگه.

    همون مسیر تمرین ستاره قطبی دوره 12 قدم.

    و جقدر من از این اصطلاح صراط مستقیم خوشم میاد.

    اصلا وقتی میشنوم، قند توو دلم آب میشه و باز هم از خدا می خواهم که ما رو به راه مستقیم هدایت کنه، راه کسانی که به آنها نعمت های فراوان داده است.

    و اما ارتباط تقوی و کنترل ذهن با ثروتمند شدن.

    نتیجه ی 4 روز اخیر

    توو فروشگاه و دفتر کارم نشسته بودم و از خدا خواستم که هدایتم کنه تا ایرادات شخصیتی و باورهای مخربی که مانع ورود ثروت زیاد و آسان و مشتری فراوان به زندگیم در ذهنم هست رو پیدا کنم.

    از ته دل خواستم.

    شب رسیدم خونه و بعد از صخبت و بگو و بهند و درس بچه ها و سپاسگزاری خوابیدم.

    صبح اوونی که درونم هست و من بهش میگم ارباب جان (خداوند جهانیان) بهم گفت؛ امروز به هر بهونه ای تونستی سپاسگزاری کن.

    منم گفتم ای به روی چشم ارباب جانم، نوکرتم، عبد هستم، دستور بدهید.

    از همون لحظه توو تخت خواب نرمم شروع کردم و گازش رو گرفتم.

    بچه هام رو با ماشینم بردم مدرسه و حتی با همین حال خوب سپاسگزاری، مسیرمون پر از لحظات عالی شد.

    بچه ها رو که گذاشتم مدرسه و راهییه فروشگاه شدم، ارباب جون گفت که الان باید مشتری زیاد رو تحسین بکنی.

    هرجا مشتری زیاد دیدی تحسین کن.

    یه نان روغنی دیدم

    ماشینو پارک کردم و توو ماشین نشستم و شروع کردم به تحسین مشتری های نونوایی طوری که هوا منفی 4 درجه بود و مشتریهای نانوایی توو صف بودند و گفتم خدایا واقعا شُکرت برای اییییین همه مشتری که به این فروشنده ها دادی.

    یکم اومدم جلو یه سنگکی بود و بیرون سنگکی پر مشتری بودند، باز با احساس خوووووب تحسین کردم فراوانی مشتریها رو

    یه کم جلوتر پمپ بنزین بود و ماشینها (مشتریها) رو میدیم که هر لحظه وارد پمپ بنزین میشوند و بنزین میزنند و کارت میکشن. و تشکر میکنند و خداحافظ

    حدود یک ربع جلوی پمپ بنزین بودم و در حال تحسین.

    و رفتم فروشگاهم به لطف خدا

    و کلا توو احساس عالی و خوبی بودم.

    استاد عباس منش عزیزمون میگن که؛

    بهترین و نزدیکترین فرکانس به خداوند فرکانس سپاسگزاری هستش، واقعا همینجوریه.

    یا رب سپاسگزارم برای نوشتن این آگاهی هایی که تو میدی. خییییلی سپاسگزارم.

    ظهر بود یه پسر جوون خوش اخلاق و آرومی اومد داخل مغازه و ازم قیمت چوبهای داخل مغازه رو پرسید و منم که احساسم از سپاسگزاری عالی بود، با احساس عالی همه چیز رو بهش توضیح دادم و ایشون سفارش دادن و کارت بانکیشون رو دادن به من و گفتند لطفا تخفیف بدین.

    منم با رووی خوش بهشون گفتم که؛

    شما بنده ی خوب خدایین

    شما نگفته، من تخفیفها رو داده ام.

    برگشت بهم گفت که؛

    شما بنده ی خوب خدایین که مادرم منو برای تعمیر درب پلو پز فرستاده توو این مخیابون و الان من اینجا نشستم و دارم ازتون خرید میکنم، راستشو بخوای اصلا نمیدونم من چرا اینجام.

    ولی من میدونستم

    ارباب جون این مشتری رو به بهانه پلو پز فرستاده اینجا و

    من کارت رو کشیدم و فاکتور شون رو تقدیم کردم.

    و ثروت خوبی وارد زندگیم شد

    با خودم گفتم؛

    این نتیجه ی اون الهامات و جواب درخواست من از خدا بوده.

    تا شب چند نفر دیگه هم اومدن

    فرداش باز همون کار رو تکرار کردم و نتیجه باز هم عالی بود

    و

    پس فردا باز عالی تر

    یعنی تقوا و کنترل ذهن نتیحه اش ثروت ها و نعمت هاست و ثروت بیشتر، انگیزه میده که تقوامون رو بیشتر کنیم و باز لذتهای بیشتر و بهتر و بیشتر و تقوا و لذت و نعمت و همینجوری زنجیروار.

    استاد عزیزم و خانم شایسته گل، ازتون خیلیییییییییییییییی ممنون و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2940 روز

    سلام استاد عزیز از خدا سپاسگذارم که شما رو وارد زندگیم کرد. در مورد این فایل واقعیتِش باید بگم مغزم سوت کشید، فکر نمی کردم دیدگاه و نوع زندگی تون درباره ی روابط اینطور باشه. نمی دونم چرا هنگام دیدن این فایل آرزو کردم که کاش از همسرتون جدا نمی شدید و با هم این مسیر رو از قم تا امریکا ادامه می دادید. شاید من باورهام خیلی ایراد داره و محدوده. اما واقعا هنگام دیدن این فایل یک لحظه به همه چی شک کردم، به تمام قوانیتی که شما گفتین و من با جان و دل پذیرفتم و سعی در اجرای اون ها داشتم. اما باز به یاد آوردم شهریور ماه 95 رو. زمانی که در اوج ناراحتی و افسردگی، در حالی که به فکر از بین بردن خودم بودم، از ته دل مثل کسی که وسط دریا تنها، گیر افتاده و کمک میخواد، از خدا کمک خواستم که راه رو و روشِ زندگی رو به من نشون بده. چون میدونستم که این زندگی نیست. شاید 24 ساعت نگذشت که با یکی از دوستان درباره ی آرزو هام و اینکه چقدر به علم و اختراع علاقه دارم صحبت کردم و اون دوست یا اون دست خدا یا شاید هم خود خدا که به اون شکل دراومده بود من رو با شما آشنا کرد. و فصل جدیدی از زندگی برای من شروع شد. از اون روز تا الان فراز و نشیب های زیادی داشتم. اما الان به لطف خدای مهربانِ هدایتگر انسان دیگه ای شدم. نسبت به اون روز از لحاظ مالی خیلی پیشرفت کردم اما هنوز به اون جایی که می خواستم نرسیدم و دارم تکاملم رو طی میکنم. از لحاظ آرامش به منبع عظیم آرامش و احساس خوب رسیدم و فکر میکنم هدف و رسالتم از زندگی رو شناختم و دارم به سمتش حرکت میکنم و لذت میبرم. از لحاظ کیفیت زندگی هزاران برابر شده. استاد خوبم امشب همانطور شکه شدم که وقتی برای اولین بار ازتون شنیدم که ما خالق تمام شرایط زندگیمون هستیم شکه شدم. در این مورد بدلیل باورهایی که مخصوصا از طرف خانواده و افراد مذهبی بهم القا میشد این حرف شما رو نوعی شرک میدانستم و به خودم میگفتم پس خدا چِکارس؟!! خدا سرنوشت مرا رقم میزند و من فقط میتوانم پنجاه درصد زندگیم رو کنترل کنم. غافل از اینجا که این کلام شما نهایت توحید و این فکر بیمارگونه من نهایت شرک و بت پرستی است. آره واقعا من بت پرست بودم و مشرک. از پدرم بت ساخته بودم. از افرادی که توی زندگیم بودند تک به تک بت ساخته بودم و در ذهنم آنها را عبادت میکردم آنها را اطاعت میکردم. تلاش من فقط برای آن بود که در مورد خواسته هایشان کوتاهی نکنم و رفتاری نکنم که مخالف خواسته آنان باشد. اما اکنون فقط رب را میپرسم. اکنون فقط کسی را میپرسم که تمام قدرت را به من داده تا بتونم زندگیم رو اونجوری که میخوام خلق کنم. وقتی اینها رو بیاد آوردم شک از دلم خارج شد و دوباره هزاران نشانه بیادم آمد. استاد وقتی از قوانین استفاده میکنم و به چشم خودم می بینم که رفتار آدم ها متناسب با نوع فکر و باور من است، احساس میکنم این آدم ها اصلا موجودیت ندارند، احساس میکنم، تنها در روی زمین زندگی میکنم و فقط خدا هست و من. و آدم ها فقط جلوه ای از خدا هستند که من با باورهایم به آنها شکل میدم. این، چیزیه که درک کردم و نتیجه اش آرامش و ثروت و سلامتی و دوستان خوب هست که البته درک الان من مثل خوردن چند قطره آب از منبع آب زلال و شیرینی به اندازه ی دریاست و خیلی درک کمی از قوانین خداست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      حدیثه تاران گفته:
      مدت عضویت: 3196 روز

      باسلام.

      نظرتون خیلی به دلم نشست.چون خود منم وقتی دیشب این فایل رو دیدم خیلی شوکه شدم.به همه چی شک کردم.چون فکر میکردم استاد با همسرشون همه ی این مسیر هارو طی کردن و به اینجا رسیدن و خوشبختن.

      ولی وقتی گفتن جدا شدن خیلیییییییی حالم گرفته شد.از دیشب ذهنم درگیره. ای کاش استاد بیشتر توضیح بدن راجع به این موضوع.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم خانم گفته:
      مدت عضویت: 2780 روز

      سلام دوست عزیز

      شما گعتین ک به علم و اختراع علاقه داشتین و هدایت شدین به سمت علاقه تون ؟ آیا از این راه پول در آوردین ؟ ینی پیشرفت مالی تون از این راه بوده ؟ ممنون میشم اگه ممکنه توضیح بدید چون منم به این راه علاقه دارم و دنبال مثال هایی میگردم خودشون به تنهایی تونسته باشن از راه علم و اختراع به ثروت هم برسن ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        علیرضا گفته:
        مدت عضویت: 2940 روز

        سلام دوست عزیز مثالِ من مثالِ آدمیه که از بدترین شرایط روحی که منفی هزار بوده به لطف خدا تونسته به یک آرامش و زندگی نسبتا خوب برسه. پیشرفت من نسبت به اون روزها خیلی سریع و تند بود اما هنوز به خیلی چیزا نرسیدم و به بعضی ها هم رسیدم مثل قبول شدن در دانشگاه سراسری در مقطع کارشناسی در رشته ای که عاشقش بودم ولی اصلا نمیدونستم این رشته به اون علایق من ربط داره و خیلی چیزای دیگه … و دارم تکاملم رو آرام آرام از منفی هزار به منفی صد و مثبت یک و … ادامه میدم. ایده های خیلی عالی که دقیقا مطابق رویاها و آرزو هام بوده بهم داده شده که الان در حال عمل به اونها هستم مثل نوشتن کتابم یا برنامه نویسی و … اما نتیجه نهایی هنوز حاصل نشده که انشاء الله بزودی نتایج خودشدن رو نشون میدن و من تو سایت میگم. اما چیزی که هست اینه که من شک ندارم قوانین درسته و فقط و فقط همینه و بس و تنها کار من تمرین به اونچه که میدونم هست.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زری شیخی گفته:
    مدت عضویت: 279 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیز و هم خانواده عزیزم

    اینکه بخوایم اونقدر جسارت و شهامت اینو داشته باشیم که بتونیم با مهاجرت از صفر شروع کنیم با وجودیکه سرمایه داریم اما اونقدر به قوانین جهان ایمان داریم که باز از صفر شروع میکنیم واقعا شهامت میخواد که هر کسی این جسارت و نداره

    واقعا تحسین میکنم استاد عزیزم رو که چقدر قوانین جهان رو خوب یاد گرفتن و بهش عمل میکنن خیلی جا داره که بخوایم اینطوری بشیم

    کاش بجای سرک کشیدن تو زندگی دیگران بتونیم اگاهیهامونو بالا ببریم و درست عمل کنیم

    به واسطه چند تا جمله اسممون میره تو شناسنامه همدیگه و یه عمر بدون هیچ حسی کنار هم زندگی می‌کنیم زیر یک سقفیم دز حالیکه فرسنگها از هم فاصله داریم یک روز زندگی‌کردن کنادر کسیکه پیشش آرامش داری صدها برابر بهتر از یه عمر زندگی کنار کسیه که اصلا بهش حسی نداری

    تبریک میگم به استاد عزیز و مریم جان نازنین که تونستن مسیر و روش درست زندگی رو پیدا کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خانم شایسته عزیزم ممنونم بابت روز سوم از پرواز به مدار بالاتر

    چقدر زیبا استاد بیان کرد که ثروت تقوا را افزایش میدهد و تقوا با ثروت می آید و من هر چقدر ثروتمند تر باشم نزد خداوند محبوب تر و عزیز ترم زیرا من وقتی به ثروت میرسم آرام میشوم برای نیاز به پول هر کاری را انجام نمی‌دهم هر غذایی را نمی خورم با هر کسی ارتباط برقرار نمیکنم به کسی باج نمی‌دهم جلوی هر کسی سر خم نمیکنم به خانواده ام خدمت میکنم رفتارهایم سالم‌تر است ذهن سالم و آرامتری دارم میتونم راحت ببخشم و گذر کنم میتونم دنیا را ببینم و هم خودم خوب زندگی میکنم و هم کمک میکنم دنیا جایی بهتری برای بقیه باشد

    مثل استاد الگوی بزرگ من که چقدر با موفق شدنش با ثروتمند شدنش با سلامت شدنش به بسیاری از ماها داره خیر و برکت میرسونه و الگویی واضحی که می‌شود خوب زندگی کرد می‌شود بهشت را در همین دنیا تجربه کرد .

    ایمان من و باور های که دارم می‌سازم تو ذهنم مهمه و کار سازه و نتیجه میده نه یکسری حرف های قشنگ که یاد میگیرم و یا آگاهی های جدیدی رو می‌شنوم.

    وقتی من شروع کردم روی باورهام کار کردم به مسیر سخت هدایت نشدم من همواره دارم هدایت میشم به راه آسان و اگر هم مشکلی پیش میاد مثل قبل منو نابود نمیکنه به اندازه‌ ای که من دارم رشد میکنم نشکلات و تضادها کوچیک تر میشن و به اندازه ای که دارم هر لحظه درک میکنم احساس بد مانند آتیشی سوزاننده وخطرناک است سمتش نمیرم و یا سریع آگاهانه توجه ام رو به چیزهای میبرم که احساس منو بهتر کنه .

    تغییر باور این نیست که من بتونم باورهای محدود و فقر آلودم رو خراب کنم یا از بین ببرم هرگز این اتفاق نمی‌افتد اما من می‌توانم با ایجاد باورهای بهتر و قدرتمند تر و ثروت آفرین تر و توحیدی تری را ایجاد کنم و فضایی بیشتری را در ذهنم به آنها اختصاص بدم وگرنه علفهای هرز همیشه هست من هستم که باید مراقبت کنم و نزارم رشد کنند و فضایی ذهنی منو دوباره در بر بگیرن من آگاهانه باید هر روز و همیشه حواسم به ورودی ها و کانون توجه ام باشم و تا ابد روی باور فراوانی و توحید کار کنم

    همه چیز توحیدی

    همه چیز باور های منه

    ومن هستم که هر لحظه دارم فرکانس به جهان هستی میفرستم با باورها و افکار خودم اتفاقات و شرایط زندگیم را می‌سازم.

    از خدا میخوام که همواره کمکم کنه و هدایتم کنه در این مسیر توحیدی و راه راست بمونم و تا ابد ادامه بدم که این راه حق است خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: