معرفی دوره احساس لیاقت | قسمت 1 - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

507 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 3498 روز

    سلام به همه عزیزان هم فرکانسیوبه استاد وخانم شایسته مهربان

    من ازسال نودو پنج با گروه تحقیقاتی عباس منش آشنا شدمبصورت معجزه وار چون اون موقع گوشی پیش رفته نداشتم ونابود عملا با کامپیوتر پسرم کهگاهیبه سایت سر می زدم چون دروضعیت بدروحی ومالی بودم وآگاهی درستی از قانون نداشتمبدون تکامل رفتم سراغ خرید دوره ثروتبا کمک فرزندانم وفقط گوش میکردم وفکر می ک دم چند تا کلمه جادو میگه ومن ثروتمند میشم تغیرات کوچک وبزرگ نسبط به قبل شد ومیشه خدارو شکر ومن با این که چندین دوره خریدم هنوز در جا میزنم بعد از دورهحل مسائل تازه رگه های عدم احساس لیاقتو پیدا کردم وبادرک خیلی کم مسائلی هم حل شده خدارو شکر حلا هنوز من نتوانستم دوره حل مسائل تمام کنم وباید روش خیلی کار کنم

    با آیت توضیحاتی که دادید بند جزو گروه اول وشاگرد اول این موضوعات بودم والان یکم کوچلو بهتر هستم خدارو شکر والان با این که خیلی نیاز به آن دارم نمی توانم بخرم براتون آرزوی موفقیت می کنم در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    جمشید انوری گفته:
    مدت عضویت: 2299 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام به همه عزیزان

    می‌خوام از خودم رد پا بزارم

    خود این فایل به نظر من یه دوره آموزشی خیلی با ارزش هست خیلی نکات توش یادآوری شده که اگه تکرار بکنیم می‌تونه تاثیرات خیلی زیادی روی ما بذاره

    که البته روی من گذاشته این چند روز شروع کردم به عشق بی‌قید و شرط به خودم دادن می‌بینم که حجم دریافت احترام و اتفاقات و شرایط خوب داره بیشتر می‌شه مثل دریافت احترام بیشتر از برادر کوچکم یا سوار شدن تو ماشین لوکس به عنوان تاکسی در حالی که تاکسی نبوده یا یشنهادات پروژه‌های بیشتر از سوی کارفرماها و دریافت پول و اتفاق دیگه که یه روز پیش برام افتاد توی صف صرافی کسی که بعد از من اومده بود خودش اومد و میخواست بره کارشو انجام بده،وقتی منو دید اومدو گفت که نوبت شما رو که نگرفتم؟ منم گفتم بله نوبت من قبل ازشماست.

    به نجواهای ذهنیم آگاه‌تر شدم خیلی کمالگرا هست و هی به من میگه آخه این چه پروژه‌ایه این چه پولیه این چه وضعشه باید خیلی بهتر از این باشه

    شاد باشید و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سامان حیدری گفته:
    مدت عضویت: 346 روز

    سلام به استاد عباسمنش

    و خانوم شایسته

    و تمامی دوستان عزیز

    چه مثالهای داری از ضربه‌هایی که به خاطر «احساس‌عدم لیاقت» خورده ای؟

    من یه پسر م و بلاخره دوست دارم که یک دوست دختر داشته باشم اما به این دلیل که احساس میکنم که زیبا نیستم و احساس ارزشمندی ندارم

    تا حالا نشده که به کسی پیشنهاد بدم

    موقیت های زیادی پیش آماده اما نتونستم کاری بکنم

    یادمه یه بار تو کارواش کار می‌کردم و یه خانومی آمد و ماشین براش شستم دفه اولش بود اومده بود پیش ما من داشتم ماشین تمیز میکردم

    گفت چقدر با حوصله کار میکنی گفتم مرسی تا حالا کسی ندیدم اینقدر با حوصله و بدونه عجله باشه

    بعد از مدتی گفت وای الان داخل ماشین خودت چتوره مال منو این توری تمیز کرده الان مال خودت آدم دلش نمیاد توش بشینه

    من روم نشد بگم ماشین ندارم و هیچی نگفتم

    بعد که کار توم شد رفت و کلی تشکر کرد

    بعد چند روز گذشت که دوباره برگشت و این بار دیگه خیلی با هام سمی بود و هی میخواست سر صحبت باز کنه و من چیز زیادی نمیگفتم با این که،

    خیلی دوس داشتم باهاش حرف بزنم یا باهاش دوست شم اما نمیدونستم چی بگم

    و تو ذهنم این بود که به من پا نمیده من درسته قدم بلنده اما خیلی خوشگل نیستم

    بعدش خیلی بهم ام نزدی شد درد دلم کردم اما همچنان گیچ شده بودم

    و خیلی ازین موارد پیش اومده اما احساس لیاقت نداشتم خودم لایق نمیدونستم

    به هر حال امیدوارم که خدا مارو به راه راست راه کسانی که به آن ها ثروت و نعمت خوشبختی احساس ارزشمندی آرامش داده هدایت کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فراز گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده بزرگ عباسمنش

    استاد عزیز وقتی راجبه این دوره و آماده کردنش صحبت کردید ، انگار که اسم منو صدا زدید … !!

    چونکه بزرگترین پاشنه آشیل زندگیمو در کمبود این واژه یافتم همیشه

    روابط فوق العاده ای که داشتم و همه دوست داشتن با من باشن، ولی الان اصلا میترسم وارد یک رابطه بشم و هرچقدر هم کیس های مناسب توی مسیرم قرار میگیره سریع خودمو میزنم به اون راه و با وجود اشتیاق قلبیم سریعا پا پس میکشم و بی خیال هر نوع رابطه ای میشم …

    چون چند سال پیش سرمایه زیادی رو از دست دادم به خاطر عدم توانایی و آگاهی و مهارتم

    و با توجه به اینکه سن کمی هم ندارم ، شرایط رو با درآمد و سرمایم و تمکن مالیم میسنجم و چون از این بابت دچار ضعف شدم ، هر قدمی که میخوام بردارم چه برای خرید چیزی باشه و چه ایجاد رابطه عاطفی و … این مورد شده خط کش و ترازوی من که چون این رو نداری پس نباید این رو بخری و نباید این رو داشته باشی و نباید این رابطه عاطفی رو شروع کنی و … صدها خواسته ای که تماما با این میزان غلط یا درستی که من بهشون میزنم ، نیومده از دست میرن و از دست میدم.

    توی دوره حل مسائل زندگی دیدم توی جواب به تمرین ها و منطق هایی که میپرسدیدن علنا این مورد خیلی تو چشم میزد. و شرایط بد موقعیتی و مالی حال حاضر خونوادم و خودم و مسائل عاطفی و … خیلی چیزهای دیگه بهم نشون داد که من خودم رو لایق نمیبینم .

    البته که تا قبل از این و زمانیکه شرایط مالیمون و موقعیت خانوادم بهتر بود ، من دقیقا با اون عامل احساس اعتماد به خودم و ارزشمندی رو میسنجیدم و در خودم میدیدم .

    اما الان که شرایط فرق کرده ، با رفتن اوضاع مالی خوب ، انگار منم هویت خودمو از دست دادم و خیلی چروکیده شدم .

    و الان بعد از چند سال این شخصیت اصلی من شده متاسفانه و یادم رفته اون علی با ابهت و مقتدری که هرچیزی رو عموما میخواست میداشت و از بین افراد برای ایجاد رابطه علطفی ، من بودم که انتخاب میکردم نه اینکه انتخاب بشم .

    اما الان میبینم از بین کلی میوه ، میرم اونی رو انتخاب میکنم که داره رو به خرابی میره …

    شیرینی که مونده چند روز رو میرم میخوذم از ترس اینکه دور انداخته بشه و حیف بشه .

    خودمو علنا لایق داشتن بهترین تجربه ها در تمام زوایا نمیبینم در عمل مشخصه …

    برای همین گفتم وقتی این دوره رو ساختید انگار که منو صدا زدید.

    امیدوارم شرایط مهیا شه تا به سرعت این دوره رو داشته باشم و بتونم این هسته ی اصلی کمبودهای روانی و عاطفی و مالی و … در مجموع پاشنه آشیل زندگیمو درست تغییر بدم و بسازمش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 628 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان عزیزم

    من صبح هدایت شدم به این قسمت البته چند مدتی هست که احساس درونیم یه جوری هست که انگار هی می خواد منو بکشه پایین

    نمی دونستم چیه

    تمرکز روانکاوت مثبت و شکرگذاری هم لحظه ای خوبش می کرد

    متوجه شدم دلیلش اینه احساس لیاقتم اومده پایین

    خب می دونستم که باید درستش کنم

    اینو می دونم که برای اینکه هر چیزی رو آدم تعمیر کنه یا بهبود ببخشه اول باید ببینه اصلا نشتی کجاست از کجا ضربه داره وارد میشه ( بحث‌خودشناسی که استاد میگه انقد ارزشمنده اینجا خودشو نشون میده )

    این فایل رو گوش دادم متوجه شدم

    چون از دید جامعه من دستاوردهایی که عرف بهش میگن موفقیت رو ندارم باعث شده این ضربه ها هی به تنه احساس لیاقتم وارد بشه

    مثلا هم سن و سالام ازدواج و‌بچه دارن

    یا درآمد و شغل مثلا م‌وجه

    پرگل به چیزهایی که بودنش خوبه ولی دلیل اطرافیانم برای داشتن اون ها نگاه اطرافیان و‌تایید جامعه بوده

    من نتونستم چون آلویت برای من هیچ وقت تایید نبود

    چون مادرم دقیقا اینطوری بود

    مثلا ازدواج‌کرد چون ترسید باید ازدواج می‌کرد بعد یه نظرم بدترین حالت ازدواج کرد که ….

    یا بچه آورد فقط واسه اینکه بچه داشته باشن تا تو جامعه به دید یه فرد مناسب بهشون دیده بشه …

    ولی خب هیچ توانایی تو مادر بودن و تربیت و در واقع آمادگی درونی نداشت

    من با خودم میگفتم زمانی باید ازدواج کنم که از نظر درونی آماده ام

    زمانی تعهد کاری رو قبول میکنم که درونم‌اماده باشه یعنی هم‌عاشق اون شغل باشه و هم فردی باشم که شخصیتم ساخته شده که ول‌نکنم‌وسط راه ….

    ولی انگار تا میدیدم اطرافیانم این چیزها رو‌خیالی زودتر دارن …. و بیتشر و با اینکه من خیلی تلاش های درونی و بیرونی بیتشری داشتم ذهنم میاد وسط میگه تو انقد از همه بیتشر رو‌خودت و کارت ‌وهمه چیزت وقت میزاری ولی نگاه کن دستاوردهات کمتر پس قطعا خدا دوست نداره یا قراره نیست به تو‌ چیزی داده بشه

    ‌فقط کافی بود یکم اون نجواهای اولیه رو‌تایید میکردم

    بعد شروع می کرد به آوردن دلایل بیتشر برای اینکه بهم ثابت کنه من لایق نیستم چرا چون تصمیم گرفتم مثل بقیه نباشم …. من خودم تصمیم کرفتم اینطور زندگی کنم

    ‌‌بقیه هم‌اینطوزی تصمیم گرفتن

    این دلیل نمیشه من احساس بی ارزشی کنم

    من هم هر موقع واقعا بخوام بهم داده میشه

    یا اینکه میدیدم اطرافیانم انقد راحت ( حتی خواهر و برادرم ) انقد از طرف خانواده یا یه سری چیزهایی که تو‌جامعه متداول هست به موفقیت مالی رسیدن و من باید با شغلم ‌کار کردن رو‌خودم‌ذره ذره جمع کنم بهم احساس بدی میداد بعضی وقتا در واقع. احساس بی ارزشی که خدا فرق میزاره و‌نمی خواد تو پیشرفت کنی و ……احساس گناه

    البته این هم بگم خیلی اوقات هم میشنوم‌ندای خدا رو که میگه همین ها نعمت تو هستن نگاه کن چقد از بقیه با اراده تر قوی تر و‌جسور تری …. همین ها باعث شدن بیای قوانین من و یاد بگیری و با قوانین من پایه هاتو درست کنی و تا ثریا بری به قول استاد

    ولی بعضی وقتا هم مخصوصا زمانی که خیلی دارم تلاش میکنم ‌وبعد یکی مثلا خانواده اش پول میریزه میره ماشین می خره یا هرچی یک دفعه انگار حالم از درون بد میشه

    مثل همون مثال هست که یه نفر بدنشو با پیکر تراشی درست کنه بیاد پیش فردی که باشکاه میره و‌نغدیه اش رو رعایت میکنه راه بره

    به هو‌ طرف انگار فکر میکنه در حقش اجهاف شده … ( توجه به ظاهر امور در حالی که اونی که رعایت تغذیه و ورزش میکنه علاوه بر اندام ظاهری سلامتی + ذهن اراده و احساس لیاقت خودشو ساخته )

    :

    به هر حال فکر میکنم من باید اونقد قوی بشم که گول شیطان و نجوا ‌نگاه اطرافیانم و جهت گیری با تایید های جامعه رو نخورم

    یا بعضی وقتا فکر میکنم بر خلاف اطرافم حرکت کردن بده …. و حس بد میگیرم در‌حالی که استاد گفت نه باید به خودم افتخار کنم ….. چون چیزی که الان دارم‌میسازم سال ها بعد خودشو بیتشر نشون میده

    یه جمله ای از قرآن یادم‌اومد که نوشته بود تپ این مضمون فکر کردید همه افراد در پیش ما برابر هستن ، اینطور نیست ، منظورش کاملا مشخص هست یعنی اونی که تقوای بیتشر داره جایگاهش پیش خدا هم بالاتره …. این یعنی عدالت اینکه افراد بر اساس احساس لیاقت و بر اساس تقواشون طبقه بندی بشن وگرنه انسان تلاشی هم نمی کنه وقتی ببینه فرقی نداره تلاشش با جایگاهش …..

    حالا اون جاهایی که احساس لیاقت بالایی دارم تو زمینه عاطفی و انتخاب همسر هست من خودمو لایق بهترین مرد و خانواده همسر و بچه می دونم ( دلیلش هم اینه که رو‌ خودم به عنوان یک زن کار کردم )

    من خودمو لایق ارتباط با آدم های درست می دونم ( چون خودمو با نهایت سعیم درست کردم )

    من خودمو لایق بهترین غذا می دونم ( چون ذهنم رو‌کنتر میکنم هر چیزی نخورم نشونم جون برای سلامتی ام وقت میزارم ورزش میکنم پیاده روی میرم )

    من خودمو‌لایق می دونم که هر چی از خدا بخوام بهم یده ( چون تو‌کارهام رضایت خدا رو‌ اول در نظر میگیرم )

    من خودمو لایق می دونم که کارهام راحت انجام شه ( چون فرد خیر خواه و خوش قلبی هستم و خیر همه رو‌می خوام )

    من خودمو لایق بهترین مربی ها ‌ازون ور بهترین شاگرد ها هم‌میدونم ( چون با جون دل آموزش ها رو سعی میکنم اجرایی کنم و با جون و دل سعی میکنم تو‌شغلم‌مسئله حل کنم )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    امیر حسین رضایی گفته:
    مدت عضویت: 336 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیز و خانم مریم شایسته مهربان

    خیلی ممنونم از زحمت کشی شما دو عزیز

    واقعا قوانین خداوند دارن به صورت بینظیری کار میکنند

    دیروز داشتم به آینده فکر میکردم به اینکه با توجه به تلاش های فراوان نمی‌توانم ثروت بسازم

    نمی‌توانم با اون کسی که میخوام رابطه خوبی رو بسازم

    و روابط خوبی ندارم و هر وقت که به روابط خوب بین خودم و افراد مورد نظر در ذهنم بر میخوردم

    با عدم احساس لیاقت مواجه میشدم

    و میدونم نداشتن موقعیت پول سازی و همین طور هم نداشتن موقعیت رابطه عاشقانه من فقط برمیگرده به باور های من

    به قول استاد که میگن شما احساس لیاقت درونی

    خودمان را از دست دادیم حالا به خاطر باور هایی که در ذهنمون ایجاد شده

    واقعا من اون نور درخشان درونم رو از دست دادم

    واقعا چند وقت بود که داشتم به افرادی مدت طولانی باج میدادم

    واقعا نمیتونستم جلوی بعضی از افراد سرم رو بالا بگیرم اما اشتباه های گذشته در طول مسیر باعث موفقیت ها و باعث شناخت ما از خودمون میشه

    چون که الا میفهمم که چه باور هایی من رو از داشتن رابطه عاشقانه از داشتن درآمد بالا از داشتن روابط کاری مناسب دور میکنه

    و چقدر جالبه من از خداوند درخواست هایی رو کردم در چند سال آینده و خداوند هم من رو در این مسیر قرار داد

    و فکر کنم که خیلی راحت میشه اتفاقات آینده رو رقم بزنیم اگر مشکل رو از ریشه حل کنیم امیدوارم که بعد از استفاده صحیح اول از فایل های رایگان این دوره و بعد خود دوره

    شرایط ایده ها و روابط خوبی رو رقم بزنم به امید خدا

    خیلی ممنونم از شما استاد عزیز بابت تهیه دوره های عالی مثل احساس لیاقت و عزت نفس خدا رو سپاس گذارم

    بابت قرار گرفتن در این مسیر زیبا و تاثیر گذار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    صالح گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    سلام استاد

    ازین وجه از زندگیم هرچی بگم تموم نمیشه

    ازینکه چقدر احساس بی ارزشی منه توانمند رو از رسیدن به ارزوهام دور نگه داشت

    من میتونستم قهرمان جهان توی چند ورزش باشم

    میتونستم

    دانشمند در چند رشته علمی باشم

    میتونستم چندین بار ثروتمند بشم

    اما هیچ کدوم از اون قهرمان ها رو درونم رشد ندادم

    چون من خودم خودم رو لایق نمیدونستم

    هنوز هم نمیدونم

    هنوز هم در لایه لایه های زیرین وجودم خودم رو یک فرد درجه دو یا سه میدونم

    در صورتی که من درجه یک بودم

    هستم و خواهم بود

    من یک خدا درون خودم دارم

    و همین کفایت میکنه برای اولین بودن بهترین بودن

    اما من خدامو باور نداشتم

    هنوز هم ندارم

    من در راه رسیدن به اصل خویش هستم

    و یه چیزی فریاد میزنه پیروزی نزدیکه..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ناجی گفته:
    مدت عضویت: 2211 روز

    سلام استاد

    وقتتون به خیر . به نکات طلایی اشاره میکنید .

    به هر کجا که نگاه میکنیم ردپای این عامل رو میبینیم .

    حتی در دین و عقایدمون هم ببینیم هست. چرا خودمون رو لایق هم صحبتی با امام زمان نمیدونیم ؟ به نظر تعداد کمی هستن که این لیاقت رو در خودش میبینن و پرورشش میدن .

    نمیدونم کامنتم رو منتشر میکنید یا نه .

    اصلا استاد خودتون نظرتون در این مورد چی هست ؟ ولی دوست داشتم بنویسم و جوابم رو مطمءنم به زودی میگیرم .

    راااستی سفرتون به خیر و خوشی

    هنوز هم با بچه ها میبینیم و لذت میبریم.

    من به لطف خدا بهترین مطالب دین و حقیقتش رو از شما و رفتارتون یاد گرفتم .

    نشونه گذاشتم اگه این کامنت منتشر کردید یعنی شما به وجود و زنده بودن امام زمان باور دارید . اگر هم که نه منتشر نکنید و من هم جوابم رو میگیرم .

    بی نهایت سپاسگزارم بابت همه زحمت های شما و خانم شایسته عزیز .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    اشکان هادیان گفته:
    مدت عضویت: 932 روز

    سلام خدمت استاد عزیز. خانم شایسته گرامی و تمامی اعضای سایت.

    واقعا جالب بود این ک کامنت های دوستان رو خوندم و به این نتیجه بزرگ دست پیدا کردم. که من تا الان یه ادم واقعا بی لیاقتی بودم و احساس میکردم. ک نمیشه هیچ کاری انجام بدم یعنی در واقع لایق انجام دادن خیلی کار ها نیستم اما. در واقع اون کار رو به راحتی میتونستم انجام بدم اما این احساس باعث شده بود ک حتی یادم بره قبلا انجامشون داده بودم. ببینید یکم ک میگذشت کم کم از یادم میرفت ک حتی قبلا بهش میتونستم فکر کنم.مثلا من همیشه توی ورزشی ک انجام میدادم تک بودم و حتی دوستانم و بچه های سال پایین تر ک میومدن من براشون یک الگو بودم. اما به مرور زمان من فاصله گرفتم و توی ذهنم دیگه راهبرگشتی برای خودم نزاشتم و از یاد برده بودم ک یک زمانی از همه بهتر بودم. تا همین اواخر ک دیگه حتی روم نمیکرد پام رو توی سالن بزارم. ولی با کلماتی ک استاد گفتن انگار به یاد اوردم که بابا من هم یه زمانی خیلی کار ها رو انجاام میدادم بدون این ک اصلا راجع بهشون هیچ فکری بکنم.. الان فهمیدم ک خیلی از مواقع ک خانواده روی من حساب نمیکرد. به خاطر این نبود ک من رو حساب نمیکردن به خاطر این بود ک خودم برای خودم ارزش قائل نبودم. ولی الان بر عکس یه جوری شده ک توی جمع اکثرا از من برای انجام خیلی کار ها مشورت میگیرن. خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم ک بهم اگاهی میده و من روی در مسیر خوب و ثروت و فراوانی قرار داده.

    ممنون از استاد عزیز و بزرگوار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1111 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    یکی از آرزوها و خواسته های من گوش دادن تمام دوره های سایته مطمئنن روزی هست ک من این خواسته ب صورت طبیعی بدست می آورم صد در صد هیچ وقت تا حالا در زندگی ب انداره الان ب آینده ام ایمان نداشتم اون هم ب خاطر قوانین ثابت خدا و وعده های حقش

    اما فکر می‌کنم تعریف احساس لیاقت ب ایصورته ک من اگر خودمو لایق بدونم ب خودم جرات میدم ک در مورد اون آرزوی ب ظاهر بزرگ تجسج کنم و در تجسم از احساس خوب لذت ببرم و اگر خودمو لایق ندونم اصلا بهش فکر نمی کنم

    من مثلا در ذهنم میگم اون فرزندی ک در یک خانواده فوق ثروتمند ب دنیا اومده و تمام آرزوهای من رو ب صورت یکجا داشته از اول اون ک احساس لیاقت کسب نکرده یعنی تکاملی نبوده این یعنی ما از اول لایق بهترین ها بودیم لایق بهترین نعمت ها خداوند میخاهد برای ما یهترین و بالاترین را چون هر چه بهتر سواربشیم و بپوشیم و داشته باشیم سرعت رشد جهان بیشتره بله خداوند اینو میخاد و نشانه خواستنش هم احساس خوب من در هنگام تجسمه

    من خلق کننده آینده ام هستم با افکار و باورهام و از طرفی من چیزهایی رو میتونم بهش فکر کنم ک خودمو لایقش بدونم بنابراین من ب چیزهایی میرسم ک در افکارم میتونم تجسمشون کنم

    اون هم فقط باید با احساس خوب باشد این دنیا صفر و صده یا من صد در صد میرسم یا نمیرسم در آینده و این با چیزها و یا فرکانس هایی ک دارم میفرستم کاملا مشخص و قابل حدس زدنه

    اگر ب این فکر کنم ک من ب چیزهایی ک در ذهنم دارم صد در صد میرسم طبق قوانین ثابت خدا و وعده های حقش من یک. احساس فوق العاده خواهم داشت ک وظیفه ام یعنی لذت بردن را درست انجام داده ام و خداوند هم ک همه کاره این جهان است کارش را عالی تر انجام خواهد داد من هیچ کارم و تنها کاری ک برای آرزوهام از دستم بر میاد لذت بردن از لحظه حاله و بندگی کردن خداوند

    ک همه این ها در احساس خوب داره خودشو نشون میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: