روی خودت سرمایه‌گذاری کن - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

480 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    سلام به همه دوستای عزیز

    سفر تحول درون روز 51 ام.

    من تجربه دودلی و تردید توی تصمیم گرفتن رو حدودا تا چهارسال پیش داشتم.یعنی میتونم بگم حدود 8 سالی درگیرش بودم.تا حدودا 4 سال پیش که دیگه کم کم ازون حالت دو دلی دراومدم.فکر میکنم با تصمیمای کوچیک شروع شده.چیزی یادم نمیاد.چیزی که میدونم اینه که دو دلی یه جهنم به تموم معناست.تردید ممکنه بهرحال سراغمون بیاد.اینکه کدوم راهو بریم.کدوم دوراهی رو انتخاب کنیم ولی اگه توقف کردیم در این دو راهی، کلا بازی رو باختیم.

    اولین چیزی که اینجا سوال پیش میاد اینه که خوب الان چطوری بفهمم کدوم بهتره؟؟؟

    من راهی که خودم پیش میگیرم و چندین ساله تصمیمای بزرگ رو شاید همون کمتر از یک روز یا در عرض چند دقیقه گرفتم.

    تصمیمی رو بگیر که حالت باهاش بهتره.من ترجیح میدم تصمیمی رو بگیرم که احساس لذت بیشتری میکنم باهاش.حتی ممکنه دو دوتا چهارتا جواب نده.ولی چون به حرف دلم گوش کردم همه تصمیماتم بلاشک یا درست بوده یا اگر اشتباه بوده نیاز داشتم اون تجربه رو بکنم.گرچه هیچ تصمیم اشتباه خاصی انصافا یادم نمیاد تو این چهار پنج ساله.

    سال 95 ارشد مازندران قبول شدم.اصفهان چندین شغل مختلف همون موقع اماده بود واسم برم.ولی از بچگی عشق شمال بودم عشق دریا.عشق اینکه برم جایی که محیطش ازادتر باشه.جایی که مستقل باشم.واقعا من هربار استاد درمورد الویتش در مورد ازادی صحبت میکنه میبینم من از بچگی این ارزو رو داشتم که طوری زندگی کنم که به احد الناسی نیاز نباشه جواب پس بدم.شاید 7 یا 8 سالم بود یا کوچکتر.میرفتم بازی کامپیوتری خونه دوستام و میخاستم شب بمونم.یادمه خانوادم که میگفتن یعنی چی میری میخای بمونی،گاهی بهشون میگفتم یا گاهی تو دلم میگفتم واسه چی من باید به کسی جواب پس بدم.شما فکر کن یه بچه 7 ساله!!!!

    خودتون تصور کنید الان تو این سن واقعا من با چه شدتی علاقه دارم زندگی ازادی داشته باشم.

    خلاصه اینکه سه چهارتا شغل به نسبت عالی رو رها کردم و گفتم من میخام برم مازندران.همه از خانواده و اکثر دوستام میگفتن نرو اخه اینجا تو شهر خودت بهتر میتونی کنار درست کارکنی فلان بهمان.

    ولی یادمه میخندیدم به حرفاشون.چون اونا نمیدونستن من دارم به عشق شمال ودریا و ازادی. و استقلال و دوری از خانواده میرم ارشد.و جالبه که از دو سه هفته اول همونجا شروع کردم به امتحان کسب و کارهای مختلف.و نشون داد که اینا باورای غلط اونها بوده که حتما باید در محیط امن خودت کارکنی.

    هزار بار ازون تصمیم خودم راضی هستم.دیگه هیچ وقت حسرت نمیخورم که من باید میرفتم شمال.رفتم و لذتشو بردم و اجازه ندادم با دودوتا چهارتا ارزوی خودمو دفن کنم.گرچه وقتی به حرف دلت گوش کنی اتفاقا دودوتا چهارتاها بهتر جواب میده.

    من بین دوراهی ها حداقل چهار پنج ساله اونی که باهاش حال میکنم رو انتخاب میکنم.الان که بسیار بسیار قوی تر نسبت به قبل تصمیم میگیرم.واقعا عضله تصمیم گیری ادم قوی و قوی تر میشه.

    واقعا هرچی ادم خودشو بهتر بشناسه میتونه سریعتر و با قدرت بیشتری تصمیم بگیره.

    اگه دیدید میترسید به این فکر کنید که ما نهایت هفتاد هشتاد سال میخایم عمر کنیم.همه ما یا یک سوم یا نصف ازین زمان رو گذروندیم.پس قضیه اونقدرا جدی نیست که از چیزی بترسیم.مهم اینه کاری که باهاش حال میکنیمو انتخاب کنیم و برین جلو.کاری رو انجام بدیم که ده سال دیگه یا موقع مرگ حسرت انجام اونو نداشته باشیم.اصل اینه که همه ما ابدی و لایتناهی هستیم.

    به نظرم جهنم چیزی جز حسرت خوردن نیست.

    اگه جوری زندگی کنیم که اون کارایی که دوست داریمو انجام بدیم هیچ وقت حسرت هیچی رو نمیخوریم.و این خودش یعنی بهشتی زندگی کردن.

    با همه این صحبتا بازم نیازه بتونم بهتر و بهتر تصمیم بگیرم.تصمیمات قویتر و سریعتر و بزرگتر.

    ممنون از استاد عزیز بخاطر این فایل فوق العادشون و ممنون از خانم شایسته عزیز بخاطر این سفرنامه.

    انشالله در زمان مناسب میبینمتون استاد و بوسه بارونتون میکنم.

    خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Afsontorbati گفته:
    مدت عضویت: 2161 روز

    سلام به همه ی دوستان من هم دربرزخ رفتن یا نرفتن بودم که این فایل برایم نشانه ای فوق العاده شد یک لحظه به خودم گفتم فکر کن که بیست سال گذشت وتو نرفتی به دنبال هدفت یک ترس عمیقی در وجودم نشست که من فرصت زندگی خوب رو دارم با این برزخ رفتن یا نرفتن ازدست میدهم نشستم نوشتم معایب ومزایای بودن در شهرم وشهری که ارزویش را دارم ودیدم جز منطقه ی امن چیزی ندارم و در این امنیت خودم را از تمام لذت های دیگرزندگی دور میکنم خدارو شکر میکنم برای وجود دستانی مثل شما استادم خداروشکر برای کلامتون خدارو شکر برای کامنتا که من و برای بار دوم قلقلک داد که تو هم بنویس برای همه،، عزت نفس داشته باش تو هم جزو این خانواده ای خدارو شکر خدارو شکر میکنم اگه بنداز بندم جدا بشه باز برمیگردم بسوی این سایت خدارو شکر برای توان نوشتن برای همه طلب خیرو برکت سلامتی وثروت میکنم از رب العالمین😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1523 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه‌ی دوستان این خانواده صمیمی یکتاپرستان.

    سفر 51

    قلم امروز تودستای خداست.

    تصمیم مهم من تو زندگیم این بود که یه روز از بس خسته شده بودم از خودم و از این زندگی مرگبار گفتم باید بلندشد تغییر کرد، و همین که تصمیم بلند شدن رو گرفتم خدا هدایتم کرد به این سایت عباس منش که من اسمش رو سرزمین یکتا پرستان گذاشتم و گفت باید بری سراغ کنابم وبخوان ، هر چه که قرار باشه تو این سرزمین بهت گفته میشه ، و خواندم و آیه ای که بارها و بارها در طول این مسیر به من گفته میشد که …….

    یا ایها الذین آمنو….

    ای کسانی که ایمان دارید ، هرکس خدا را می پرستد باید اطاعت کند از کتاب او و رسولی که برای هدایت شماا مردم آوردم…..

    و متوجه شدم که رسول و فرستاده ی خداوند عباس منش هست که به من درس توحید و یکتاپرستی رو میدهد و می گوید بچه ها قرآن کتاب زندگی ه ما مسلمانان و هست هر کس ایمان به خدا دارد کتاب خدا رو باز کند و خوب گوش کند به ندای وحی منزل…..

    این تصمیم زندگی ه من و دنیای من رو تغییر داد و الآن هشتاد روز و اندیست که هر روز خودم رو تحسین می کنم که چقدررررررر تصمیم الهی ه خوب و عالی گرفتم و چقدر راحت میشه زندگی کرد اما من در 20 سال زندگی ه قبلیم همش راه رو اشتباه می رفتم .

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت.

    استاد متشکرم متشکرم متشکرم متشکرم متشکرم ،✨✨✨✨✨✨✨🌺🌺🌺🌺🌺🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1863 روز

      به نام رب هدایتگر سلام

      چه تصمیم زیبایی گرفتی دوست من ، بهترین و مهم ترین تصمیم در زندگی همه ما انسان ها که تنها عده محدودی تصمیم به خواندن و تامل و عمل به انچه رب بر ان ان ها می گوید هم چون وحی منزل می کنند

      در پناه رب جلیل در این راه مملو از اگاهی و ارامشی باشید که از عمل به قوانین این کتاب کسب میکنید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علی یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 1669 روز

    سلام استاد جانم

    باز هم صحبت های شما این اصل رو برای من واضح تر کرد که همه چی باوره ماست.

    وقتی که نمیتونم تصمیم بگیرم تجربه بهم ثابت کرده که این عدم توانایی در تصمیم گیری پشتش فقط ترس بوده

    ترسی که کاملا حک شده در وجود

    چون باوره

    چون باور از تکرار زیاد یک عمل و یک فکر به خصوص میاد

    وقتی ترس داشته باشی بی ایمانی بی اعتماد به نفسی

    همه میدونیم که ترس چقدر اتفاقات بد داره به همراهش

    ترس از عدم ایمانی میاد که داده شده به دیگران

    تصمیم گیری خیلی مسئله مهمیه از نظر من

    از مطالعاتی که داشتم همیشه میدیدم که افراد بزرگ و موفق همیشه تصمیم های مهم و قابل توجهی برای خودشون و اعمالشون گرفتن

    همیشه ریسک کردن و این ریسک خردمندانه از ایمان قوی میاد

    از اینکه نوع نگرششون پر از انتظار برای اتفاقات مثبته

    ترس در دل افراد موفق جایی نداره

    اونا همیشه خواستن و انجام دادن

    جف بزوس میگف به همه ادم ها ایده میرسه ولی اونی که عمل میکنه نتیجه میگیره

    کسی که عمل میکنه به ایده ها ترس نداره

    قدرت تصمیم گیری داره

    ایمان داره تقوا داره عزت نفس داره

    و خدای واقعی رو اون تجربه کرده

    و همه اینا باید الگو باشه واس من که این ترس از بین بره

    ترسی که عین خوره به وجودم چسبیده و باید خیلی رو خودم کار کنم

    وقتی به این ترمزهام میرسم و دلیل نرسیدن به خواسته هامو بررسی میکنم میبینم که حرف استاد و بزرگان کاملا صحیحه که باید سرمایه گزاری کنم روی خودم

    هیچ چیزی بیرون از من نباید دنبالش بگردم

    همه عوامل خوشخبتی و بدبختی درون خودمه

    و در کل که دونستن این ها هم کافی نیست

    باید عمل کرد

    انقدر به خودم گوشزد میکنم این عمل کردن رو که بخشی از وجودم بشه و به درونم راه پیدا کنه

    خدا جونم سپاسگزارم ازت برای خلق این دنیای قانون مند

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1790 روز

    🍁پنجاه و یکمین برگ از سفرنامه من

    به نام یگانه قدرت مطلق هستی؛

    “روی خودت سرمایه گذاری کن!”

    لازمه‌ی قوی کردن عضله‌ی تصمیم گیری، تصمیم گیری درباره چیزهای کوچک است. چون کسی که نتونه تصمیمات کوچک متعددی در زندگیش بگیره، بالطبع نمیتونه تصمیمات بزرگتر و مهمتری بگیره. و لازمه‌ی همین اقدام های کوچک برای شروع کردن به تصمیم گرفتن از جزئیی ترین مسائل زندگی‌مان، همه بر پایه‌ی عزت نفس و اعتماد به نفس ما سوار شدند!

    کسی که عزت نفس و اعتماد به نفس نداشته باشه، نمیدونه دقیقا چی می‌خواد، نمیدونه دقیقا چیکار می‌خواد بکنه، نمیدونه هویت و ارزش وجودش چیه و چه پتانسیل هایی درونش وجود داره! چون خودش رو نشناخته، چون به درون خودش سفر نکرده، خودش رو کشف نکرده.. ما انسان‌هایی هستیم که همیشه به اطرافیان بها میدیم و انقدر اونها رو کندوکاو می‌کنیم که گاها خودشون تعجب می‌کنند، اما جالبه که یکبار هم شخصیت مقدس و باارزش خودمان که تا آخرین لحظه زندگی درکنارش هستیم، یکبار هم کندوکاو نکردیم..!!

    اکثر ما تصمیمات مهم اما به تعویق افتاده بسیاری داریم بخاطر همین به این فایل هدایت شدیم و در مدار شنیدن این آگاهی ها قرار گرفتیم پس باید نشانه های خداوند رو ببینیم و آنها رو عملی کنیم، چون ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است! اینکه بشینم و بگم واو استاد خیلی نکات فوق‌العاده‌ای گفت فایده نداره! من باید با عملم، با برداشتن قدم هایی که در راستای تک تک تصمیماتی که به تعویق انداختم، نشون بدم و به خودم ثابت کنم که من می‌تونم برای خودم و زندگیم تصمیم بگیرم. باید دوباره اعتماد به نفس در خودمان ایجاد کنیم با همین قدم های کوچک مهم نیست حتی اگر تصمیم اشتباهی بگیرم، من خودم رو سرزنش نمی‌کنم چون حداقلش در برزخ، خودم رو گیر ننداختم و در حرکت بودم و تجربه کسب کردم. پس بشینم درباره هر تصمیمی بنویسم، بنویسم که انجام دادنش چه مزایا و معایبی داره و انجام ندادنش چه مزایا و معایبی داره و بعدش امتیاز بدم به هر مورد. این روش باعث میشه که من ثابت قدم و مطمئن تر بشم و به خودم بگم ببین تو از روی احساسات تصمیم نگرفتی و اینها همه دلایل منطقی تو هستن پس ذهنت رو روی تمام گزنیه های دیگه ببند و پای تصمیمت تا آخر وایسا!!

    این ترس و به تعویق انداختن تصمیم گیری هایی که خیلی از آنها از مهمترین تصمیماتی هستند که در زندگی باید گرفته بشن، از آنجا منشأ میگیره که همیشه به ما گفتن که باید درست انتخاب کنی، باید خیلیی خوب درباره هر حرکتی که انجام میدی فکر کنی و بی گدار به آب نزنی. به همین دلیل هست که ما می‌ترسیم که اگر زود تصمیم بگیریم نکنه غلط باشه.. اما کسی بهمون نگفت که خودت رو در برزخ زندانی نکن، انقدر انرژی و زمان صرف نکن فقط جلو برو، فقط حرکت کن خدا هدایتت میکنه. هیچکس بهمون این اطمینان رو نداد که زمانی که حرکت می‌کنیم، برامون مسائل حل میشه و هرچقدر سریع تر تصمیم بگیریم و زودتر عملیش کنیم درواقع عضله تصمیم گیری خودمون رو تقویت می‌کنیم. کسی نگفت که هرچقدر تصمیماتت رو بیشتر به تعویق بندازی، عزت نفس و اعتماد به نفس خودت رو کمتر میکنی و درگیر اما و اگر های ذهن منفی باف و نجواگری میشی که اجازه هر حرکتی رو بواسطه ترس هایی که برات می‌سازه، ازت می‌گیره!

    اما دیگه هیچکدوم مهم نیستند، چون ما اینجا هستیم برای سرمایه گذاری کردن روی خودمون و عزت نفس مون. آگاهی هایی رو می‌شنویم که باید اجرا بشن، باید نهادینه بشن در ذهن و عملکردمون تا احساس بهتر و خوبتری در خودمون بوجود بیاریم تا عزت نفس رو در خودمون تقویت کنیم و شروع کنیم به شناختن بهتر خودمون، شناختن بهتر ارزش‌هامون، شناختن بهتر علایق و سلایق مون، شناختن رسالت مون، شناختن اولویت هامون و… و در نهایت با توکل به الله، حرکت کرده و قدم برداریم در راستای هرکدام تا به وضوح بیشتری رسیده و تصمیمات بزرگتر، مهمتر و درست تری در طول زندگی بگیریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 51ام و تعهد من!

    واقعا به نظر من ،بدترین وضعیته ممکن،همین برزخ و بلاتکلیفی و تعویق انداختنو پشت گوش انداختن مسایله

    انقدر این تردیدها طول کشیده توی زندگیم،ک کلا اون مساله فراموش و نتیجش جزو حسرتای زندگیم قرار گرفته

    خیلی وقتام نتونستم درست تصمیم بگیرم و فرار کردم ازش

    که الان که اگاهیها رو دارم درک میکنم و خودمو میشناسم

    دلایل فرار از تصمیم جدی،نگرانی برای حرف مردم،نگرانی برای تموم شدن فراوانی و باور کمبود،اتکا به شانس برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب(مثلا تصمیم جدی نگرفتم به خودم گفتم حالا وایسا شاید ی جور دیگ شد!!

    شاید یجور دیگه ینی چی؟؟؟یا اینوری یا اونوری

    شاید یعنی اعتقاد وایمان به اینک تو خالق نیستی و شاید شرایط به نفع تو یه حرکتی زد!

    اره شرایط میتونه به نفع تو باشه اما به شرطی که تو تصمیم بگیری و فرکانساتو تنظیم وافکارو ورودیاتو کنترل کنی،نه اینک تو از ترس از تصمیم،بخوای پای شرایطو یار شدن بختو بکشی وسط،و از مسئول و خالق بودن خودت ،شونه خالی کنی و در نهایت اگه نتیجه مطلوب نبود بندازی تقصیر همه کس و همه چی جز خودت!)

    از همین امروز،تصمیم گرفتم که تصمیم بگیرم

    تصمیم گرفتم که تصمیم بگیرمو درجا عمل کنم

    چشامو ببندمو انجام بدم

    مثل پرش از برج میلاد ارتفاع 280 متری که تصمیم گرفتمو رفتم پریدم

    مثل پرش از ارتفاع 40 متری،رفتمو در چندثانیه بدونه اینک چجوریو چیو چی میشه تهش ،میمیرم یا نه ،انجامش دادم

    مثل دی اکتیو کردن اینستا که دیروز،تصمیم و در لحظه چشممو بستمو انجام دادم

    مثل معاینه فنی ماشین که هی میگفتم برم میخوان بگن ماشین اینجاش و فلانش خرابه باید بری دوباره بیای،گفتم بابا بزار برم شاید اصلا همه چی اکیه!تصمیم گرفتمو رفتم و در عرض 5 دقیقه،ماشین سالم و اکی شد معاینه!

    از وقتی فهمیدم که تصمیم برای مسابقه دادن،بیشتر ،نظر مردم الویت بوده،بیشتر تبلیغ کارمو حرفم الویت بوده تا ذوقه خودم،قاطعانه تصمیم گرفتم که هی خودمو اذیت نکنم ک باید برم فلان مسابقه و واقعا الان هرروز ،برای میلو شوق خودم تنرین میکنم و اون برزخو ویران کردم

    ی روز ک تمرین سخت بود،میگفتم مسابقه نمیدم اماده نیسم،یروز با دیدن بقیه و تمریناشون،میگفتم مسابقه میدم،خلاصه دیدم کیفیت تمرینو نگاهم به بقیست ک داره باعث میشه مسابقه ای تمرین‌کنم

    و قاطعانه تصمیمو گرفتم از فرداش رفتم یک مدله دیگ تمرین کردم و با احساس ارامش…

    منم خیلی وقتا گفتم دوس دارم از ایران برم

    اما واقعا جدی نبوده و لفظ بوده

    اگه واقعا تصمیم بوده،رو‌چه حسابی بوده؟

    متوجه شدم که باید بدونم چرا اینجارو نمیخوام

    و بعد هدایتارو ببینمو عمل کنم

    و خیلی موارد دیگ هست توی زندگیم!

    استاد ممنونم ازتون،که با یاداوری این‌نکات که باگهای زندگیه هممون هست و انقدر بدیهی شده و اونقدر غرو ناله ازش بر اومده،که دیگ همه عادت کرده بودیم به این روند و حالا داریم تلاش میکنیم باقیه زندگیو با کیفیت و در ارامش باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
    • -
      امیرحسین خواجوی گفته:
      مدت عضویت: 1727 روز

      خانم ندا طلایی تحسین تون میکنم :

      1) به دلیل شجاع بودن و پریدن از برج میلاد

      2)بخاطر پرش از ارتفاع 40 متری

      3)دارید روی خودتون کار میکنید تا بهتر بشید

      4)خودتون مسئولیت تمام شرایط و اتفاقات زندگی رو به عهده گرفتید

      5)یک زن مستقل هستید

      6)و..

      کامنت هاتون هر روز داره بهتر میشه

      با آرزوی پیشرفت و ثروت برای شما و تمام افرادی که در این مسیر توحیدی درحال رشد و پیشرفت هستند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    مهلا یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 1081 روز

    به نام خدایی که هدایت می‌کند بندگان با ایمانش را، با ایمانش را، با ایمانش را

    این دومین باره که دارم این فایل رو گوش میکنم، دیروز مدارم اومده بود پایین و نتونستم هیچکدوم از فایل هارو نگاه کنم و من موقعه دانلود فایلها بی دقتی کرده بودم فایل روز 51ام دوباره دارم میبینمش و یعنی یه روز عقب تر.

    اما این نشونه‌ی هدایت بود برای من، خیلی فایل مهمیه اگه خودت رو میشناسی ارزش ها و اهدافت رو میشناسی پس چرا تصمیم نمیگیری؟

    کو تصمیمت؟ کو قدم برداشتنت؟ پس چرا اینقدر ساکنی؟ کاری نمیکنی؟

    من خودم این دو روز که انگار خیلی بیشتر از دو روز بود انگار یه پتک خورد تو سرم و تازه دارم میفهمم باید چیکارا بکنم. الان کتاب مفیدی رو شروع کردم. خوشحالم تضادها یعنی به این معنی که خواسته ی من چیه، من با شروع دانشگاه ها اضطرابی داشتم این دو روز و فهمیدم این تضاد یعنی من خواستم اینه ارتباط شادتری و خیلی قشنگ تری و سالمتری داشته باشم و براش دست به اقدام زدم‌.

    خداوند با شجاعان است قلب ادم رو اروم میکنه این جمله، این جمله هم به این جمله که خداوند مالک من است به عنوان دو جمله‌ی تاثیر گذار و اروم کننده بر روح و روان من تاثیر گذاره.

    و سرمایه گذاری کن روی خودت، این مدت من به این فابل از طریق های مختلف هدایت شدم با شرکت در دو کلاس برای سرمایه گذاری روی خودت.

    این عالیه، عالییییییی

    خدایا شکرت چقدر زیبا من رو هدایت کردی و خوشحالم حالا اگاهانه میتونم این موضوع رو درک کنم

    و بفهمم و خوشحالم دوباره دارم جریان زیبای زندگی رو احساس میکنم و خوشحالم از این بعد.

    فایل رو باید بخوبی و چندین بار گوش کرد اما دو چیز بنظرم مسئله مهمیه در این فایل:

    یک ببین نتیجه تصمیمت چیه مزایا و معایبش رو بسنج و عملی کن و به هیچی فکر نکن مثل من که امروز قصد این کارو دارم و با قوت و همراهیی خداوند عصر عملیش کنم

    و اینکه ارزش ها و واقعیت و خواسته های خودت رو بشناس و تصمیم بگیر

    و این نکته هم که تصمیم بگیر حتی اگه غلط باشه، ساکن نباش مثل مرداب یا دریاچه‌ی بدون حرکت گندیده میشی

    دوستتون دارم و سپاسگذارم از استاد و مریم عزیزم

    و همچنین سپاسگذارم از مالک من از تنها مالک من یعنی تنها و یکتا رب جهان که هدایتم میکته که حالم رو خوب میکته و زندگیم رو سراسر از عشق کرده

    روز 51ام سفرنامه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    بنام رب جمیل خالق زیبایی ها تنها قدرت کیهان

    سلااام ودورود و رحمت ب قلب پاک استاد عزیزم، مریم جان

    و تک تک دوستان گلم

    و سلاام ب خود ارزشمندم

    ردپای51

    دیشب ی موقعیتی پیش اومد ک من بایستی ی تصمیم بگیرم وانجام بدم

    ک اگه انجام نمیدادم کلی حسم بد میشد

    و میفتاد واسه فردا

    چون یکبار تکرار شده بود ک انداختم عقب کلی حسم بدشد ک ب موقع تصمیم نگرفتم

    خلاصه اون یادم بود ک سریع پاشدم و انجام دیدم ،چقدرر حالم بهتر شد ازاینکه سریع انجامش دادم

    و فهمیدم تنها کسی ک میتونه جلوی منو بگیره خودم هستم ذهنمه باورمه

    هیچ دشمنی بیرون از من نیست

    و تنها کسی ک میتونه بهم کمک کنه خودم هستم

    چون هیچ دوستی بیرون از من نیست

    الهی صدهزار بارشکرت ک تونستم ی قدم بردارم برای رشدم

    واینکه تصمیم گرفتم برای تولدم

    قدم 1،دوره 12قدم و ب خودم هدیه بدن

    تولدم 2آبان1402

    و امروز 8مهر1402

    امروز ی ایده بهم الهام شد برای جور شدن پولش

    برای اینکه مطمئن بشم هدایت الله هست

    نشانه ی امروزم و زدم گفتم اگه قدمی ک میخوام بردارم درست باشه

    تو نشانه ی امروزم از دوره12قدم اسم برده میشه!!

    قسمت31 گفت وگوی استاد عباس منش بادوستان اومد

    ک استاد داشت با ابراهیم عزیز صحبت میکرد

    تقریبا آخرای فایل استاد اشاره کرد ب چکاب فرکانسی 12قدم

    و این نکته رو گفت ک تو جلسه های 21روزه اوایل کارشونم ی چکاب فرکانسی اول دوره گرفته میشده

    و خیییلی ذوق کردم بابت تایید این هدایت الله

    الهی صدهزار بارشکرت

    من درخواستم و دادم بقیه ش باخداست

    و تسلیم هستم هرچی ک پیش بیاد خیره ان شاالله

    اولین کاری ک کردم بعد از دیدن نشانه ی امروزم اومدم فضای گوشیمو برای فایل های قدم 1خالی کردم

    خییلی حس خوبی دارم و احساس میکنم ک ی تحول عظیم تو زندگیم قراره اتفاق

    بیفته

    بار من روزمین نمی مونه.

    خدا هیچ وقت دست منو رها نمیکنه

    من امید دارم ب هدایت وفضل خدای مهربانم

    الهی صدهزار بارشکرت

    سپاسگزارم استاد قشنگم

    ان شاالله ب زودی کامنت های بعدی من و تو بخش قدم 1 میخونید

    فی امان الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مینا تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    ب نام خداوند مهربان و هدایتگر

    سلام ب دوستانم

    این فایل واقعا مثل ی سیلی ب جا بود برام نیاز داشتم تو ی زمینه ای قشنگ این حرفا رو بشنوم

    تکلیفم رو با خودم مشخص کنم دقیقا منم منتظر اوکی شدن ی شرایطی بودم الان تو شرایط قرار گرفتم اون پا این پا میکنم خوب اخه ادم عاقل خواستی خدا جور کرد خوب دیگه حالا نوبت منه حرکت کنم میوفتم تو دام نجواها و یا دقیقا استاد گفتن خودمون رو وخواسته هامون رو واضح نشناختیم ارزشامون رو نمیدونیم بخاطر همین موقع تلاش و ادمه دادن زورمون میاد فشار بهمون میاد از خودمون مایه بذاریم همه چیز رو درسته می خوایم از خداوند واقعا سپاسگزارم ک اینقد قشنگ با این فایل زیبای استاد منو روشن کرد استاد جانم جز سپاسگزاری هر روزمی پای ثابت عاشقتم خیلی ماهی خداروشکر میکنم ک ب من لیاقت و شایستگی اشنایی با شما رو داد شکرت خدایا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    محمد مهوری گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    سلام و صد سلام.

    امیدوارم که موفق و سربلند باشید.

    امروز تاریخ یکم مهر چهارصد و سه هستش.

    ساعت یک شب.

    حقیقت اینه که امروز و چند روز گذشته تصمیم گرفته بودم که یه مبلغی که داشتم رو طلا بخرم.

    چند روز نشد تا اینکه امروز پولمو جابجا کردم و قرار گذاشتم که فردا برم برا خرید.

    این فایل نشانه امروز من بود.

    من تصمیم‌های زیادی توی زندگیم گرفتم.

    اشتباه و درست همه چی داشته.

    وقتی به این فایل استاد رسیدم ناگهان به خودم گفتم خوشحال و سپاسگزار باش که حداقل از اون دسته آدمهای بی هدف نیستی .

    هدف گذاشتم که تا عید یک میلیارد توی حساب شخصیم داشته باشم.

    توکل دارم که بتونم انجامش بدم.

    خداروشکر از اون دسته آدمهای توهمی هم نیستم.

    تکاملم رو تا حد خوبی طی کردم.

    تا اونجایی که از اوایل سال نودوهشت که ورشکست شدم و کسب و کارم از هم پاشید تا الان که دارم اینجا کامنت می‌ذارم تصمیم‌های کوچیک و بزرگ زیاد گرفتم.

    همیشه با آموزشهای استاد سعی کردم باشم.

    تا اونجایی که تونستم به استاد و آموزشهاش مقید بودم.

    خداروشکر خوب بوده و ناراضی نیستم و امید به این دارم که هرروز بتونم بهتر و بهتر خودم رو ارائه بدم.

    پروردگار را سپاس که من رو هدایت و کمک کرد.

    توی بحث آموزشهای استاد، اون زمان که تازه اوضام بهم ریخته بود فقط تمرکزم رو گذاشتم که محصول بخرم و استفاده کنم.

    محصول عزت نفس، آفرینش، دوازده قدم رو به ترتیب استارت زدم .

    نتونستم تموم عزت نفس رو ازش استفاده کنم یعنی منظورمو اینجوری بگم که برام سنگین بود.

    هنوز که هنوزه دارم روی عزت نفس کار میکنم.

    مهمه و جدیه.

    اینها و پیشرفتها و کمک گرفتن از خداوند همش از لطف خود خدای مهربان ‌و آموزشهای استاد نشأت گرفته.

    خیلی خوب و بد و سختی و لذت و پایین و بالا کشیدم.

    تا حدی که حالا به اینجا رسیدم که فقط آرامش می‌خوام و امشب از اون شب‌هایی بود که توی زندگیم آرامش گونه ترین حالت ممکن رو تجربه میکنم.

    و خداوند رو سپاسگزارم

    و از استاد عزیز و مریم شایسته و تمام دوستان ممنونم که این سایت هست که ما بتونیم کنار هم رسد کنیم و به گسترش جهان کمک کنیم.

    الهی شکرت

    به امید دیدار شما دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: