کلید اجابت دعاها - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    به نام خدای بخشنده ومهربان

    درس طلایی کنترل ذهن

    های اصلی ناراحتی چیه یکی کم بوده همش ترسه از اینکه یه روزی دریچه نعمت قطع بشه از اینکه تنها بشی وقتی این فکرا میان سراغ ت باعث میشن دیواری بشه برای وصل شدن تو به خدا این یه تکنیک ه یا یه درس مهم که الان تو ذهنم گیر کرده بود و همین الان داغ داغ هدایت شدم به فایل رویایی برم ببینم و نوش کنم خدا جون شکره البته اینو بگم همین الان عجیب حسی گفت بیا تو سایت من اومدم اومدم دیدم فایل اومده خیلی خوشحال شدم حس کردم هدایته فایل توحیدی که به خوبی گوش کردم وباورسازی کردم شکر همش کاره رب شکرررت تورو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3113 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بسیار سپاسگزارم از استاد عباسمنش برای این فایل هدیه ای ارزشمند.

    واقعاً وعده ای خداوند حق است و هر خیر و برکتی که به زندگی ما میاد از جانب خداوند است.

    اما خداوند این وعده ای حق را گاهی به صورت یک خواب و…به ما میدهد و گاهی خداوند این وعده ای حق را از زبان افرادی که قبول شان داریم به ما میدهد.

    حالا میتوان شخصی را که به عنوان یک انسان خوب و کامل قبول داریم خانم شایسته یا استاد عباسمنش باشد یاپیامبر ویا پادشاه و…باشد ودر هر صورت جنس بعضی از وعده ها انگار که از طرف خداوند است.

    هم اکنون که من این کامنت را می‌نویسم سه ماه کمتر مانده به نوروز 1404 و من احساس میکنم که این وعده از جانب خداوند است که تمام اعضای سایت استاد عباسمنش،آنهایی که مشتاقانه فایل ها را دنبال میکنند و نظر میگذارند و دیدگاه کاربران دیگر را مطالعه میکنند در عید1404اتفاقات فوق العاده خوبی را تجربه میکنن و بهترین اتفاقات زندگی خودکه تا کنون رخ داده است هرا تجربه خواهیم کرد.

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 966 روز

      سلام حامد جان عزیز

      کامنتو خوندم آخرای کامنتت بهم چشمک زد و عجب چیزی گفتین دقیقا یک ماه پیش تو صفحه گوشیم برای خودم نوشتم که خداجونم من میخوام تا عید 1404 اتفاقات خوبی در اوضاع مالیم بیوفته و خواسته هامو نوشتم درخواستمو دادم که الان کامنت شما که گفتین اونایی که فایل هارو دنبال میکنن و کامنتا رو میخونن که خودم یکی از اونا هستم تا عید 1404اتفاقات رویایی رو تحربه خواهند کرد این کامنتت نشانه من بود این و خدا از زبان شما برای من گفت خدایا شکرررررررت که داری به هر طریقی با ما حرف میزنی خداجونم شکرت وومممونم ازت حامد جان عزیز. انشالله اتفاقات رویایی رو همه باهم امسال تجربه کنیم و عیدی خوبی از خدا بگیریم.آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1753 روز

    به نام خداوندی که هرآنچه دارم ازآن اوست واوست که لایق و شایسته حمدوستایش است

    سلامودرودبی کران خداوند به شما استادعزیز وگرانقدرم و سپاسگزارم از لطف و سخاوتمندی شما استاد عزیز که با دیدن یک آیه از قران کریم و توضیح دادن درمورد اون آیه نور امید رو هزاران برابر در دل من زنده کردید،خداروصدهزاران مرتبه شکر میکنم بخاطر این هماهنگی های روزگار که داره هربار بیشتر بر وفق مراد من میچرخه

    داستان برمیگرده به زمانی که من بارداری دومم به دلایلی بارداری موفقی نبود و اون سال کنترل کردن ذهنم یک ایمان راسخ میخواست به اینکه کل این اتفاق رو درجهت خیر ببینم و این رو بسپارم به خدا که بااین تضاد منو میخواد به خواستم برسونه

    ازطرفی نجواهای شیطان کارخودشو میکرد که بگم چه خیری خدا قراره تو این قضیه برای من قراربده

    وازطرف دیگه دورواطرافم که بسیار معتقد به آزمایشات ژنتیک بودند،منو واردار میکردند که هزینه های هنگفتی برای این نوع آزمایش خرج کنم تا اینکه پزشک باره دیگه برای من تصمیم بگیره که دوباره میتونم یک بارداری سالم رو تجربه کنم یا نه…

    اما هیچوقت ته قلبم راضی نمیشد که بخوام این همه آزمایشهای عجیب غریب انجام بدم،چون ایمان داشتم به خداوند و اینکه اگه من تغذیه ی سالم به خورد سلولهای بدنم بدم،محاله ممکنه خداوند کارش رو اشتباه پیش ببره،و ازونجایی که خداوند هفت سال پیش یک دختر سالم و صالح و تندرست بهم هدیه داده بود،مطمئن بودم که مشکل از نوع تغذیه یا نوع رفتار خودم بابدنم بوده که اینبار بارداری موفقی نداشتم

    خلاصه با پشت گوش انداختن این آزمایشات،بعداز یک سالونیم من دوباره تصمیم به بارداری گرفتم،و از یجایی هم بخاطر یک سری مسائل و تضادهایی که توزندگیم برخورده بودم،دوست داشتم اینبار خداوند یک فرزند پسر بهم هدیه بده،ولی خوب مثل حضرت زکریا این خواسته رو داشتم و بااین خواسته کلی ترمزهای ذهنی تو‌سرم میچرخید که ازکجا معلوم که حتما اینبار جنسیت فرزندت پسر بشه؟!

    این قضیه تاحدودی برام مهم شده بود و واقعا دوست داشتم از بدیهی ترین و ساده ترین روش ممکن همونطور که خدا بهم نعمت بزرگ دختر رو عطاکرد،نعمت پسر رو هم بهم عطاکنه

    و ازهمه بیشتر همسرم و خانواده ی همسرم هم به شدت طرفدار پسر هستند و این قضیه منو به شدت اذیت میکرد که چطور میتونم مثل خیلی ازافراد به روشی کاملا ساده و طبیعی صاحب فرزند پسربشم

    هرچی به این قضیه فکرمیکردم میدیدم که واقعا ناتوانم به اینکه بخوام ازیک روش خاصی به این خواسته برسم،و دیگه آخرای ماه شهریوربود که واقعا دیگه تسلیم شدم و ازهمه طرف نجواهای شیطان امانم رو بریده بود و به یک ناتوانی و تسلیم رسیده بودم که از خدا کمک خواستم و یک روز یه حسی باصدای بلند بهم گفت چرا قرآن رو باز نمیکنی تاخدا راهنماییت کنه،همون لحظه اپلیکیشن قرآنم رو که توموبایلم نصب کرده بودم بازکردم و چشمامو بستم و اتفاقی یک سوره رو انتخاب کردم و اون سوره سوره ی حجر بود،،،انگار که همون لحظه خدا بهم گفت آیه ی 53سوره ی حجر رو بیار!

    بخداقسم واقعا روحم خبرنداشت که این آیه قراره چه مژده و بشارتی رو بهم بده،به محض اینکه ءیه ی 53تا 55سوره ی حجر رو بهم گفت که بخونم دیدم تواین آیه درمورد حضرت ابراهیم نوشته بود که خداوند بشارت پسری دانا بهش میده و حضرت ابراهیم یکم شک میکنه و دوباره خدا بهش میگه ما به حق این بشارت رو بهت دادیم پس از ناامیدان نباش!

    اصلا همین برام کافی بود که خوده خوده خدا بهم بگه ازناامیدان نباش ما تورو به یک پسری دانا بشارت میدیم

    الان که یادم میوفته اشک امانم نمیده که چقدر زیبا و چقدر دقیق خداوند این پاسخ واضح رو بهم داد و گفت که نگران نباش من باهاتم ولی اون ذهن نجواگر دوباره میخواست سوالای حاشیه ای از خدا بپرسه که آخه چطوری؟!

    خیلیا هزینه های وحشتناک زیادی کردند،منوهمسرم که ازپس یهمچین هزینه هایی نمیتونیم بر بیاییم،ازیه طرف دیگه یه نور امیدی تو دلم زنده شده بود که خدا کارش رو بلده و میتونه ازساده ترین شکل ممکنش منو به خواستم برسونه…

    خلاصه بعداز این آیه ی امیدبخش،همزمانی شد با پروسه ی خانه تکانی ذهن و انگار که بازهم دوباره خداوند ازطریق مریم جان من رو داشت نجات میداد و بهم میگفت ذهنت رو خالی کن از هر روشی که ذهن محدودت بهت پیشنهاد میده و همه چیو بسپار به من تا من بهت بگم چیکار کن!

    حدود چندروز از خانه تکانی ذهن گذشته بود و من همچنان منتظر روش خداوند بودم،و واقعا بااین فایلها ذهنم رو از هرروشی خالی کرده بود و همه چیو به خدا سپردم و روزو شبم بااین جملات تموم‌میشد که خدایا همونطور که به ابراهیم اسماعیل رو بخشیدی،همونطور که به زکریا در پیری یحیا رو هدیه دادی به منم میتونی خیلی راحت یک پسری سالم و صالح عطا کنی

    خلاصه بگم که همون ماه خانه تکانی ذهن انگار خدا همه ی شرایط رو جوری کنار هم چید که ما به یک روش کاملا طبیعی و ساده اقدام کردیم و آخرین روز از خانه تکانی ذهن بود که من متوجه شدم به لطف خداوند بااولین اقدام باردار شدم!

    وقتی اولین سونوگرافیم رو رفتم دکتر در اولین سونوگرافی که به هیچکس این احتمال رو نمیده که فرزندت پسره یا دختر،در کمال تعجب اون دکتر به من گفت که فرزندت پسره!من یلحظه باورم نمیشد!چون این دکتر اون قدر توکارش سخت گیره که تا مطمئن نشه جنسیت رو اعلام نمیکنه و در اکثر مواقع سه ماهه ی دوم بارداری اعلام جنسیت میکنه!

    این رو هم بگم که این خبر بارداریم اولین بار دارم توی سایت باشمااستاد عزیز و دوستانم درمیون میذارم و الان حدود چهار ماهه هیچ کدوم از خانواده ی ما خبر ندارن!

    چون از قبل من به سبک دوره ی قانون سلامتی پیش رفتم،خیلی لاغر شده بودم و هنوز به اون وزن بالا نرسیدم که بخواد کسی متوجه این قضیه بشه،و برای این هنوز به خانواده هامون نگفتم چون همینم یک الهامی بهم شد که اگه میخوای از حرفای خاله زنک و پرحاشیه دور باشی بهتره تا زمانی که کسی متوجه بارداری تو نشده،خودت هم به کسی چیزی نگی!

    و خدارو شکر از لحاظ وزنی اونقدر دارم کند پیش میرم که این چهارماه نیم کیلو هم کم کردم،و هیچ کس متوجه این موضوع نشده!

    اما یچیزی که خیلی برام عادی بود،همون موقعی بود که دکتربهم گفت احتمال زیاد جنسیت بچتون پسر باشه!یعنی اونقدر اون موقعیت رو تجسم کرده بودم که واقعا خیلی تعجب نکردم،فقط تعجبم ازین بود که دکتر بدون اینکه من از ایشون سوال کنم جنسیت رو بهم اعلام کرد و گفت که همه چیز بچتون داره با صحت و سلامتی کامل پیش میره.

    اگه چند سال قبلم بود اولا برام مهم بود که حتما دیگران،مخصوصا خانوادم درجریان باشن که من باردارم،دوما برام مهم بود که حتما کسی منو به دکتر ببره و بیاره

    اما بااین فایلهای اخیر استاد نمیدونم چرا انقدر من از تموم وابستگی هام کنده شدم و انقدر برام بی اهمیت شده که حتی خواهره خودم ازین قضیه باخبرباشه،یعنی اونقدر خدا بهم آرامش داده که فقط راه میرم و باخدا صحبت میکنم و بهش میگم،همین که فقط خودت ازین ماجرا باخبری انگار که برام کافیه و هیچ نیازی نمیبینم که بخواد کسی بدونه من باردارم….

    هنوز به طور قطع دکتربهم نگفته که جنسیت فرزندت پسره،ولی میدونم که خوده خدا منو به خواستم رسونده،چون اون ازهمون اول قبل ازینکه ما اقدام به بارداری کنیم بهم به حق این بشارت رو بهم داد،و روزی نیست که من یاده این آیه نیوفتم و ازخداوند سپاسگزاری نکنم

    هرموقع نجواهای شیطان منو اذیت میکنه سریع همین آیه از سوره ی حجر رو میارم و تو سر شیطان میکوبم و میگم این همون آیه ایه که خدا خودش انگشتم رو به این آیه هدایت کرد که تایپ کنم و این بشارت رو بهم بده

    همین فایل هم استاد همزمانی شد به صحبتهای منو همسرم،و صحبت سر این باز شد که نکنه دکتر اشتباه کرده باشه،و من درجواب به همسرم گفتم خدا کلی نشونه بهم داده،غیرممکنه این دکتر اشتباه کنه،چون نودوپنچ درصد ایشون خیلی توکارش دقیق عمل میکنه

    و همون لحظه انگاردوباره خدابهم گفت برو توسایت و یایت رو رفرش کن…

    بخدا اصلا نمیدونم چطوری احساسمو بیان کنم،همون لحظه که عنوان فایل رو دیدم،گفتم این دوباره یه پاسخیه از طرف خداوند به من که بهم بگه شک به دلت راه ننداز و امیدتو به خدا ازدست نده!

    استاد اصلا همینکه اول فایل این آیه رو خوندید من جوابمو گرفتم،گفتم خدا کارش درسته،همونطور که بااولین اقدام ساده ترین روش به ما فرزندی دوباره عطاکرد،مطمئنا جنسیت فرزندمون رو هم خودش ردیف کرده،دیگه نیازی نیست من شک کنم،دیگه نیازی نیست بخوام توکار خدا دخالت کنم،اون همه کار برام کرده

    همونطور که بدون انجام هیچ آزمایش ژنتیکی باهزینه ی هنگفت،خداوند تونست سلولهای سالم رو درکنارهم قراربده و یک فرزند سالم دیگه بهم عطاکنه،پس میتونه خودش طبق قانونش جنسیت پسر رو هم درست کنه…

    نمیدونید چقدر حسم عالیه،که اولین بار خدا موقعیتش رو فراهم کرد تااین نتیجه ی ثمربخش از فایلهاتون رو توی سایت اعلام کنم،و انگار توی سایت بیشتر برام مهم بود که اولین بار خبر این بارداری سالمم رو اعلام کنم تااینکه به خانواده هامون خبربدیم‌…

    اومدم بگم دوستان عزیزم رسیدن به هرررر خواسته ای با گوش دادن به این فایلها امکان پذیره

    این فایلها فقط نیازداره مثل وحی منزل بپذیریشون و فقط ازلحاظ ذهنی،تلاش کنیم که نجواهارو ساکت کنیم و ایمان داشته باشیم به یک رب العالمینی که خیلی راحت میتونه کل کیهان رو مدیریت کنه و خواسته های ما که هیچ،،،بالاتر از خواسته های مارو هم میتونه اجابت کنه…

    خداروصدهزارمرتبه شکر برای این فایل ارزشمند و توحیدی

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که خداوند یهمچین استادی رو تو مسیر زندگیم قرارداد تا بتونم ایمانم رو به خدا بیشتر کنم

    استادعزیز ازشما بابت این دست از فایلهای ارزشمندتون بی نهایت سپاسگزارم و به خدای بزرگ میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1223 روز

      سلام خدمت آبجی عزیزم خانوم گنجی

      همیشه حسم نسبت به کامنت شما متفاوت بود و هر وقت اسم شما رو میدیدم سریع شروع میکردم به خوندن کامنت زیباتون و همیشه کلی نکته توش بود که برای من مثل گنج بود الحق که فامیلی شما برازنده شماست و مثل گنج میمونید در این سایت الهی

      استاد عزیزم نمیدونم چطور تشکر کنم ازتون برای این سایت جادویی و این همه دوستان الهی که اینجا جمع شدن ،همیشه استاد توی فایلهاشون میگه کامنت بچها رو بخونید چون گنجها داخل نهفتست و من همیشه با خوندن کامنتها به این مهم پی میبرم

      خانوم گنجی عزیز کلی خوشحال شدم از خبر بچه دار شدن شما و اشک شوق ریختم قلبم پر از نور شد ،و خوشحالم که قراره یک فرشته جدید از جنس این سایت بهاین دنیا اضافه بشه ،انشاله که به خواسته پر برکتتون برسید و صاحب یک پسر زیبا بشید و خبرشو اینجا برام بنویسد .

      ممنونم ازت که احساستو با ما به اشتراک گذاشتی و اینجا رو نورانی کردی با عشق خدای

      هر کجا هستی خودت و تمام اعضای خانوادت اللخصوص پسر نازنین تو راهیت سلامت و تندرست باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        صفاگنجی گفته:
        مدت عضویت: 1753 روز

        سلام به دوست ارزشمندم آقامحمد عزیز

        سپاسگزارم ازتمامی شمادوستان گرانقدرم بابت اینکه نتایج همدیگمون باعث خوشحالی هممون میشه و یک نور امید در قلب هممون زنده میشه که خداوند درهرلحظه درحال استجابت دعای بنده هاش هست،و بقول استادعزیز اگه که خواستمون برآورده نمیشه مشکل از خودمونه نه ربی که احاطه ی کامل بر کل جهانیان داره

        واقعا رسیدن به خواسته ها قبل ازاینکه به حقیقت بپیوندن،فکر میکنیم بارسیدن به اون خواسته دیگه ته ته خوشبختی ما میشه

        ولی الان دارم بیشتر به این درک میرسم که مسیر رسیدن به‌خواسته ها خیلی لذت بخش تر از خوده رسیدن به خواستمونه و ما باید این رو با گوشتوپوستمون درک کنیم که حتما رسیدن به یک خواسته ی خاص نمیتونه ته‌ خوشبختی رو برامون به ارمغان بیاره…

        من خودم همیشه فکرمیکردم اگه صاحب فرزندپسر بشم باکلی ذوقو شوق و کلی شیرینیو شربت به کل فامیلمون خبر میدم،ولی اونقدر رسیدن به این خواسته برام طبیعی و بدیهی بود که الان نزدیک به شش هفته از رفتن به سونوگرافیم میگذره و هنوز کسی تو خانواده ی منوهمسرم ازین ماجرا خبرنداره

        واین مایه ی خوشحالیه منه که خدا اونقدر داره هربار منو بارسیدن به خواسته هام متواضع و فروتن میکنه که هیچ وقت اعتبار رسیدن به خواسته هام رو به خودم نمیدم و هربار با رسیدن به خواسته هام دارم بیشتر افتاده تر میشم و بیشتر از کبروغرورم کم میشه…

        خداروصدهزارمرتبه شکر برای وجود دوستان ارزشمندی مثل شما که داریم تواین سایت مقدس باهمدیگه رشد میکنیم و هربار بااین دست از فایلهای گرانبها توحیدی تر میشیم

        هرکجاهستید شادوپیروزوسربلندباشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 1968 روز

    خدا یا من پیر شدم و 50 سالمه – افکار و باورهامم پوسیده و کهنه و باورهای کمبوده –

    درخواستم اینه که خودت راه نجاتی برا من قرار بدی بسمت خوشبختی در همه موضوعات

    من همونیم که آرزو کردم دوره های استاد رو داشته باشم

    و تو برام از وهابیتت خریدیش

    من همونیم که ازت درخواست کردم که منو ببری توی شغلی که عاشقشم

    و منو بردی

    منم همونیم که گفتم میخوام روابطم عالی بشه

    و به اندازه باورهام عالی شد

    من همونیم که ازت درخواست کردم عزت نفس لـِــه شُدمو جمع و جورش کنی

    و اینکارو کردی

    من همونیم که اومدم درخواست کردم که خدا یا عاشق اینم که برم عروسی پارتی و همیشه حسرت داشتم توی این مهمونی لذت بخش باشم و تو با عوض کردن فقط یک باور فقط یک باور منو بردی عروسی پارتی – به راحتی آب خوردن من دعوت شدم با احترام و چقدر این همزمانی عروسی پارتی که هیچوقت ندیده بودمش چقدر مثل یک معجزه بود

    من همونیم که وقتی درخواست مریضی هامو برات آووردم ظرف یک هفته معجزه ها دیدم که نه خودم باورم میشد نه اطرافیانم که من تونستم خوب بشم

    اینو برا خودم میگم خدا جون چون یادم میره و تو هرگز فراموش نمیکنی

    یادته رعشه شدید دستمو خوب کردی

    یادته معدمو خوب خوب کردی

    یادته نمیتونستم ته دیگ نونی که ازش روغن میچکه بخورم و دندون نداشتم تو با درست کردن یک دندون من به رایگان رایگان نعمت لذت بردن از خوردن ته دیگ روغنی نونی رو بهم دادی

    یادته پاهام شبها میسوخت و خوابم نمیبرد و مشکل کبد داشتم بهم گفتی بنویس و من توی ستاره قطبیم نوشتم من نمیدونم تو کی هستی و چه کارایی بلدی ولی من میدو.نم یه عده ای از دوستان سایت اومدن و میگن تو میتونی – من کبدم میخوام سالم سالم بشه و در عین ناباوری سالم سالم شد بعد تقریبا دو هفته

    آرزوم بود ماشین خودمو بخرم و برم شمال باهاش عشق و حال کنم و امسال 3 مرتبه منو با ماشین خودم بردیم شمال عشق و حال

    آرزوم بود کارام توی ستاد سبک بشه که بتونم از آزادی زمانیش روی باورام کار کنم و تو برام اوکی کردی جوری که من گفتم بابا دمت گرم نمیخواستم اینقد دیگه آزاد بشم که هیشکی بهم نگه تو کی میای کی میری چیکار میکنی اصلا تو توی ستاد چه کاری انجام میدی تو اصلا کاری داری که انجامش بدی -یعنی تا این حد آزادی زمانی بهم دادی

    آره خدا جونم دارم به تو میگم و برا تو مینویسم خودت گفتی بنویس و من دارم به تو میگم که وقتی گفتی بیا و بنویس که چن تا نعمت توی خونه زندگیت داری میبینی و مثل لیلا بشارتی بنویس مثل رزا بنویس و وقتی من نوشتم دیدم که اولا صدها قلم رو فاکتور گرفتم و ننوشتم و وقتی 70 مورد نعمت نوشتم که وقتی به هر کدومش نگاه میکنم میبینم اینا بیشتر شبیه معجزس تا نعمت ساده بیشتر شبیه کارهای وهابیت توعه تا شبیه کارهای عادی روزی دادن بنده هات بیشتر شبیه اون کلمه ای هست که بالاتر از وهابیته و من بلدش نیستم تا شبیه کاری ساده باشه که برا من کردی

    خدا جون بزار یادم نره من همون بنده ای هستم که بیمارستان روانی شهر چن تا دکتر مغز و اعصاب جوابش کردن همونی که تمام اماما جوابشو ندادن همونی که بالاترین دعاها و هزاران ختم های مادرم و چله نشینیهاش هیچ اثری نکرد ولی تو گفتی من بندمو میشناسم و دوسش دارم و خودم دردشو خوب میکنم

    آره تو نمیدونم از وهابیتت بود منو شفا دادی یا از چیز دیگت بود

    من فقط میدونم پشت این در جواب گرفتم

    باور کن خدا جون اصلا قبولت نداشتم روزی که بهت درخواست دادم که منو خوبم کنی

    بخودت قسم اصلا قبولت نداشتم و اصلا من خودمو بنده تو نمیدونستم

    من فقط گفتم این عده یه چیزایی برات میگن بزار منم بگم دلم خوش بشه و به خودم سرزنش نکنم که چرا این راه رو امتحان نکردی

    حالا همون آدم اومده سراغت

    من 50 سال رو گند زدم توش رفت یکساله که آدم شدم دارم توی 50 سالگی گوش به حرف میدم و درس میخونم

    توی همین سنی که 95 درصد میگن ولش کن دیگه باید به فکر بازنشستگی باشم یه جا رو پیدا کنم لک لک کنم تا زمان مرگم برسه

    نه

    من آرزو دارم من 50 سال دیگه ازت میخوام سالم سالم تمام عشق و حال های دنیا رو بکنم

    وان دفعه دیگه دلیل دارم دلیلم اینه که زکریا بهت گفته من پیرم و فلان و فلان و بهش دادی پس باید به منم بدی

    میدونی چرا اونو دلیل میکنم چون تو اگه نمیخواستی اینو بگم که این آیات رو نشونم نمیدادی و خودت 40 یا 50 بار توی قرآنت گفتی که چرا فکر نمیکنید – منم فکر کردم حالا که اون این درخواستو داره منم میخوام

    خدا جون قبول کن عدل تو اجازه میده که اگه به یه کسی دادی به منم بدی

    باشه چشم باورمو درستش میکنم

    قبول کن قانون دسترسی میگه اگه زکریا به وهابیت تو دسترسی داره منم میتونم داشته باشم

    باشه چشم باورمو درستش میکنم

    قبول کن یه آدم ثروتمند نمیتونه قبول کنه خونوادش در فقر و گرسنگی باشن و اگه من خونواده تو هستم باید به منم بدی

    باشه چشم باورمو درستش میکنم

    دلیلشم میگم

    خودت گفتی توی سوره شمس که خیر و شر منو بهم میگی

    الانم باورای درستشو نشونم بده و بهم بگو

    خودت گفتی که من جانشینتم و یه جانشین تمام کارای رئیس رو میتونه انجام بده

    خودت گفتی تسخیر کنم منم میخوام تسخیر کنم پس به من بگو با چه باوری تسخیر کنم

    خودت گفتی همه به من تعظیم کنن پس معلوم میشه عاشق منی و یه عاشق حاضره جونشم برا معشوقش بده اونوقت چطور تو نخوای برا عشقت از نعمتهای بیشتر برا لذت بردن من ندی

    خودت گفتی همیشه پیش منی و کی هست که من میخوام همیشه پیشش باشم اون کسی که بیشتر از همه دوسش دارم میخوام پیشش باشم پس دوسم داری

    خودت از روح خودت به من دادی از مغزت به من دادی به من گفتی سرپرستت منم و یه سرپرست اداره تمام امکانات راحتی برای انجام کار رو در اختیار کارمندش میزاره

    خو.دت گفتی وکیل منی و یه وکیل مواظب موکلشه برای آرامش زندگی موکلش

    خودت گفتی ازم محافظت میکنی و گر نه منم مثل دایناسورا تا الان منقرض شده بودم

    اصلا تو چرا به خودت تبریک گفتی که منو خلق کردی چون دلیلش این بود که یه خدای کوچیکتر مثل خودت خلق کردی

    و خودت گفتی درخواست کن من بهت میدم

    نگفتی اینجوری درخواست کن اونجوری درخواست کن و تا اینجا بخواه تا اینجا رو نخواه هیچی نگفتی

    فقط گفتی قبول کن من میتونم و کار نیکو انجام بده منم درخواستتو میدم

    منم یکساله باور کردم تو وجود داری و انرژی هستی و کاراهامم دادم توی سایت خودم طبق برنامم انجام میدم و حالا نوبت توعه که درخواست ها مو بدی

    اولین درخواستم اینه که آسونم کنی برای آسونیا

    چرا؟

    چون تو وعدشو دادی چون هزاران نفر توی سایت تونستن

    دومین مورد گفتی سپاسگزار باش تا ظرفتو بزرگتر کنم

    منم الان نزدیک دو ماهه که جوری دارم سپاسگزاری میکنم که گاهی سپاسگزاریام شبیه باور به معجزه شده

    یعنی میگم خدا جون تو بابت این یخچالی که 20 ساله داره کار میکنه و چراغ هشدار قرمزش 7 ساله روزی 10 بار روشن میشه– تو چه میکنی با زندگی من که این داره اینقد سالم کار میکنه ولی متخصص گفته باید فلانش عوض بشه وگرنه و گرنه …. و من از تو خواستم که حفظش کنی و اون داره برا خودش با لذت کار میکنه و من گاهی بوسش میکنم که اینقد دارم آسون میشم و این برا من معجزس –من و همسرم الان سالهاست که یادم رفته چراغ هشدار یخچال هنوز داره روشن میشه و برامون عادی شده و انگار باید چراغ هشدارش روشن باشه -اما نه یه چیز دیگس که داره یخچال رو سالم نگه میداره – این وجود توعه – این محافظت تو از زندگیمه- این همون آسون شدنه—اما من بیشتر میخوام

    بیشتر میخوام

    عیبی داره

    من خدا جون گاهی از خودم خندم میگیره به خودم میگم تو چقد خل شدی آخه این درخواستی که داری امروز توی دفترت مینویسی برای اینکه صف نونوایی خلوت باشه رو مقایسه کن با توانایی های خدای خودت –خودت ببین مثل اینکه به یه رئیس جمهور بگی اومدم ببینمتون بلکه فقط یه لبخند به من بزنی من برم خونه- رئیس جمهور توی دلش میگه این خل شده همه میان مجوزهای بزرگ وام های میلیاردی و کشتی کشتی درخواستهای خفن دارن – اونوقت این اومده میگه میخوام لبخندتو ببینم

    خداییش گاهی از درخواست هایی که دارم خجالت میکشم

    ببخشید عقلم تا همین جا قد میکشه و تو رو نشناختم که درخواست خرید بستنی میکنم

    ازت میخوام بهم بگی که آیا 15 مورد ارزش و اعتبار دادی مثل تسخیر مثل جانشینی-روح-مغز-سرپرستست-وکالتت-صفات خوبم-اجازه دسترسی همه وقته-پیشمی-عاشقمی-هرچی رو من بخوام –منو غنی آفریدی – آرومم میکنی-نگهبان منی-قانون اصلی خودتی- تبریک گفتی به خودت-قول دادی بهت میگم-قول دادی آسونم میکنی-قول دادی بهم میدی و……. به همه گفتی به من تعظیم کنن به من بگو که اگه من نباشم چه بلایی به سر شناخت تو میاد

    فرض کنیم من تو رو نشناسم

    خوب تو هم عظمتت شناخته نمیشه

    نعمتهات شناخته نمیشه

    سپاسگزاری فراموش میشه

    به من بگو که منم که دارم به همه چیز هستی ارزش و اعتبار میدم

    چرا ؟

    چون فرض کنیم من تو رو نشناسم

    از پول هم استفاده نکنم

    ارزش تو و پول کجا میره

    اگه من نباشم تو شناخته نمیشی

    اگه از پول و هر چیزی استفاده نکنم اون بی ارزش میشه

    اصلا فکر کنیم که انسان نبود

    مثال کارخونه تسلا که خودرو خودرانم بسازه ولی به همه مشتری ها بگه که این خودرو این ویژگی ها رو داره ولی برای ویترین هست و کسی نمیتونه سوارش بشه

    اونوقت اعتبار شرکت تسلا چی میشه

    تو انسان رو خلق کنی مثل من ولی هیچ کاری نکنه و فقط ی جا بشینه و هیچ چیزی رو نیافرینه مثل برادران رایت و فقط ی جا بشینه – اونوقت اعتبار و ارزش و بزرگی تو چی میشه—فرشته ها بهت میگن که انسان رو آفریدی و اینهمه به ما گفتی بهش سجده کنیم –هیچ کاری هم نمیکنه و مثل مجسمه هست-لا اقل ما که فرشته هستیم سپاسگزار توایم – اون که اصلا هیچ کاری نمیکنه

    پس خدا جون منم که دارم به خدایی تو ارزش و اعتبار میدم

    منم که دارم به پول اعتبار میدم

    منم که دارم به ماشین تسلا و کمپانیش اعتبار میدم

    ازت میخوام همونطور که اینقدر منو عزیز و غنی و ثروتمند و خالق آفریدی و خودتم گفتی همه جوره حمایتت میکنم بیا و این باورهای درب و داغونو به سبک خودت که بهترین سبک هستش درستشون کن

    من سهم خودم اینه که سپاسگزار وجود نازنینت باشم و سعی کنم که لذت ببرم

    تو هم بیا به سبگ خودت که آسون میکنی منو برای آسونیا – باورامو براحتی عوضشون کن تا نتایجم تغییر کنه و بزرگتر بشه

    درخواستهامو برای کسب و کارم و درآمدم و حساب بانکیم و مشتریهام و سلامتیم و روابط عالی که میخوام و تفریحاتم و سفرهای لذت بخشی که میخوام و ارتباطاتی که با تو میخوام و احساس لیاقتم و …….. نوشتم

    اگه تو بعنوان خدا درخواست داری که من سپاسگزار باشم تا لذت ببرم و منم مثل تو بشم منم درخواست دارم

    قبلنا فک میکردم که تو درخواستی نداری ولی خودت گفتی یه پدر عاشق ثروتمند میخواد فرزندانش از همه موهبتهای زندگی ثروتمندی اون لذت ببرن – تو هم پدر ثروتمند منی و درخواست داری پس خودت راه رو نشونم بده

    یکیش سپاسگزاریه

    یکیش باور سازیه که تو پدر توانایی هستی

    یکیش توانایی هایی که بهم دادی برای تسخیر همه چیز

    پس ازت میخوام منو آسون کنی برای همه آسونیا دلیل منطقیشم گفتم که برای عروسی پارتی آسونم کردی برای ثروت و روابط و همه موضوعات به راحتی آسونم کن .

    چون تو هزاران راه رو بلدی

    چون تو خودت گفتی بخشنده و مهربانی

    چون تو منو بهتر از من میشناسی و میدونی قلق من چیه و کلید قفل ذهن من دست توعه

    قلق اینکه این افکار و باورهام چجوری عوض میشن

    چون تو خودتو اجابت ککننده نامگزاری کردی

    من بعد از یک سال جدی جدی کار کردن روی باورهام میخوام روند روبه رشدم بهتر و بهتر بشه

    چون تو خودت گفتی آسونت میکنم برای آسونیا

    چون من با اعتماد به تو نتیجه گرفتم اگه نتیجه نمیگرفتم میرفتم یه جای دیگه

    و. اما موضوع مهمتر از درخواست کردن از تو و شناخت وجود ارزشمند و نازنین تو اینه که درخواست کردن از تو جنبه دکوری و فرمالیته داره و جنبه کانکت شدن با تو رو داره –یه بار دیگه به خودم میگم درخواست کردن از تو جنبه دکوری و فرمالیته داره و جنبه کانکت شدن با تو رو داره چرا ؟

    چون اگه منم نخوام تو رو بشناسم و ثروتمند باشم میتونم

    چون اگه منم نخوام تو رو بشناسم و روابط خوبی داشته باشم میتونم

    چون اگه منم نخوام تو رو بشناسم و سلامتی خوبی داشته باشم میتونم

    چون پول و عشق به پول توی تک تک سلولهای بدن من هست فقط ازش استفاده نکردم

    چون سلامتی و عشق به سلامتی و عاشق خودم شدن توی تک تک سلولهای بدن من هست فقط ازش استفاده نکردم

    چون عزت نفس و احساس لیاقت توی تک تک سلولهای بدن من هست فقط ازش استفاده نکردم

    چون منم که دارم جهان رو به واکنش وادار میکنم

    چون منم که دارم با افکارم و تک تک سلولهام همه چیز رو جذب زندگیم میکنم

    در واقع پول دست مردم نیست که بخوام به زور یا با چاپلوسی یا با هر ترفندی ازشون بگیرم تا وارد حسابم بشه

    در واقع پول دست توی خدا هم نیست که بخوام به زور یا التماس از تو بگیرم

    پول و عشق به پول توی تک تک سلولهای غنی من گزاشته شده

    سلولهای من از هر نظر و موضوعی غنی هست و هیچ نیازی به بیرون نداره

    اصلا تو چرا به تمام موجودات گفتی به من سجده کنن

    چون تو منو مثل خودت در ابعاد کوچکتر آفریدی

    منم خدا هستم

    و هیچ نیاز بیرونی ندارم ولی افکار و باورهای اشتباه منو بسمت نیازمندی به تو و بنده های تو کشونده

    و من این نیاز رو شناختم و خود تو به من گفتی تو درخواست داری از خودت بخواه من فقط فرمانبردار افکار تو هستم

    ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توی

    وی آینهٔ جمال شاهی که توی

    بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

    در خود بطلب هر آنچه خواهی که توی

    –یه بار دیگه به خودم میگم درخواست کردن از تو جنبه دکوری و فرمالیته داره و جنبه کانکت شدن با تو رو داره چون ذات من اینجوریه که اگه با کسی باشم بیشتر لذت میبرم و همین با تو بودن لذت منو بیشتر میکنه و ضمن اینکه با تو بودن یه اتفاق خوبی که داره به من باور میده که یه قدرت بزرگ حامی منه و اون باوره باعث میشه که جهان درخواستمو بده

    جهان کاری نداره من راس میگم یا دروغ میگم و نگاه میکنه که به چی فک میکنم و باور دارم وقتی باور دارم با یه قدرت بزرگ بدستش میارم باور پایه من اینه که چون اون قدرت بزرگه پیشمه منو به خواستم میرسونه و اونو بهم میده

    در واقع توی خدا اینجا کاری برا من نمیکنی و باور منه که باعث میشه به خواسته هام برسم

    پس حالا که باور کردم تو پیشمی به باورهام قدرتی بده که هر چی رو که میخوام براحتی بدستش بیارم

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏

    به نام خداوند بخشنده مهربان‏

    کهیعص «1»

    کاف، ها، یا، عین، صاد.

    ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا «2»

    (در این سوره) یادى از لطف پروردگارت نسبت به بنده‌اش زکریّا (به میان آمده است).

    إِذْ نادى‌ رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا «3»

    زمانى که پروردگارش را با ندایى پنهان خواند

    قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا «4»

    (زکریّا) گفت: پروردگارا! همانا استخوانم سست شده، و (موى) سرم از شعله‌ى پیرى، سفید شده است و پروردگارا! من هرگز در دعاى تو (از اجابت) محروم نبوده‌ام.

    وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائِی وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا «5»

    و همانا من براى پس از (مرگ) خود، از بستگانم بیمناکم و همسرم نازا بوده است، پس از جانب خود جانشینى (فرزندى) به من عطا فرما.

    یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا «6»

    (خداوندا! به من جانشینى عطا کن) که وارث من و دودمان یعقوب باشد و پروردگارا! او را پسندیده قرار ده.

    یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیى‌ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا «7»

    (خداوند فرمود:) اى زکریّا! ما تو را بشارت مى‌دهیم به پسرى که نامش یحیى است (و) قبلًا همنامى براى او قرار نداده‌ایم.

    قالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتِی عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا «8»

    (زکریّا) گفت: پروردگارا! چگونه براى من پسرى باشد در حالى که همسرم نازاست و من از پیرى، ناتوان شده‌ام؟

    قالَ کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیْئاً «9»

    (زکریّا) چنین گفت: امّا پروردگارت فرمود: این کار بر من آسان است، (زیرا) پیش از این من تو را آفریدم در حالى که چیزى نبودى.

    قالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً قالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیًّا «10» سوره مریم

    (زکریّا) گفت: پروردگارا! براى من نشانه‌اى قرار ده. (خداوند) فرمود: نشانه‌ى تو این است که سه شبانه روز قدرت سخن گفتن با مردم را نخواهى داشت، (با اینکه سالم هستى.)

    —————–

    «123» وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌

    و همانا خداوند شما را در جنگ بدر در حالى که ناتوان بودید یارى کرد، پس از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارى نمائید.

    —————‐—

    وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً «قسمت آخر آیه2» سوره طلاق

    و هرکس که از خدا پروا کند، خداوند براى او راه بیرون شدن و رهایى (از هر گونه مشکل) را قرار مى‌دهد.

    وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْراً «3» سوره طلاق

    و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‌دهد و هر کس بر خدا توکل کند، او برایش کافى است. همانا خداوند کار خود را محقق مى‌سازد. همانا خداوند براى هر چیز اندازه‌اى قرار داده است.

    ——————–

    وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ‌ 186 بقره

    و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه که مرا مى‌خواند پاسخ مى‌گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند.

    —————‐———————————

    سلام بر استاد عزیز و مریم جان شایسته و دوستان نازنینم

    خدایا شکرت برای این فایل الهی پر برکت که از دیروز دارم آگاهیهاشو با گوش جان می نوشم و بر قلبم میشینه

    خدایا شکرت برای استاد توحیدی بینظیرم که ایننننقدر زیبا و شیرین آیات قرآن رو برای ما توضیح میده

    خدایا شکرت برای نعمت ایمان و توحید

    خدایا شکرت برای هدایتم به استاد و این مسیر الهی

    رب و فرمانروای من که تنها با یاد تو قلبم آرامش میگیره شکرت که حامی و هدایتگرم هستی

    استاد عزیزم چی بگم از این فایل و انرژی مافوق تصورش که حق مطلب رو ادا کنه؟!

    استاد جان آخه شما چرا اینقدر قشنگ درباره آیات قرآن صحبت می کنید خب ما که دلمون رفت آخه!!!

    با این شکل زیبای توضیح آیات این خواسته قویاً در دلم شکل گرفته که شما دوره ای راجع به کل قرآن برامون بزارین، و بنظرم این خواسته جمع کثیری از دانشجوهاتون باشه، انشاء الله خیلی زود اجابت میشه

    اتفاقاً چهارشنبه شب قبل از اینکه این فایل رو روی سایت بگذارید من داشتم فکر می کردم و با خدا صحبت می کردم گفتم خدایا شکرت که در روز بارها و بارها سپاسگزاری می کنم اونم سپاسگزاری های قلبی

    خدایا شکرت که برام کافی هستی و با تو بینیاز از دیگرانم

    خدایا شکرت که زندگیمو پر از نعمت کردی

    توفیق سپاسگزاری بیشتر به قلبم بده

    خدایا شکرت از مسیری که میرم راضی ام

    خدایا شکرت از زندگیم راضی ام

    تو هم از من راضی باش

    در عین حال که راضی ام از زندگیم از خزینه های غیبی ات نعمت های خیلی خیلی بیشتر  میخوام، از عشقت و احساس نزدیکی بیشتر به خودت،  از سلامت، از شادی و آرامش و حال خوب، از رشد و بهبود شخصیتم، از روابط عالی، از رزق و روزی بغیر الحساب…

    و استاد جان تو این فایل هم شما درباره همه اینها صحبت کردین

    اگر من فقط همین چند آیه ای که تو این فایل گفته شد رو مد نظر قرار بدم در زندگیم، به همه خواسته هام میرسم

    استاد عزیزم مریم جانم دوستان نازنین هم خانواده ام عاشقتونم و به خدای بزرگ میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  6. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1008 روز

    بنام خدا

    سلام استاد عزیزم خدا روشکر که دوباره فایل جدید گذاشتید وتونستم دوباره روی ماهتونو ببینم

    به به چه کلامی بهتر از کلام الله که از زبان شما جاری میشه

    ساعت دو نیمه شب ومن ازخواب پریدم وسعی کردم خودمو اروم کنم وهدایت شدم سمت ای فایل

    موضوع=کلید اجابت دعا

    راجب درخواست ثروت ورسیدن به خواسته یک سری باورها و شرایط موجود نمیزاره تصور کنم که ثروتمند شدن راحته بااینکه حتمیه ومن بهش ایمان دارم

    ولی تا میام دریافت کنم تردیدها جلوی منو میگیره

    من دارم توی روان شناسی ثروت یک روی باورام کار میکنم تا موانع روبردارم چون ثروت همیشه به وفور هست

    باشرایط کنونی کمی غیر منطقی که من چجوری میخوام به خواسته م برسم ولی ایمان به غیب ونگاه توحیدی باعث میشه باور کنم وبه اندازه ای که باور میکنم اتفاق میفته

    خدایا منو هدایت کن به سمت ثروت راهی که من فکر میکنم ناهمواره وغیر ممکن ولی هیچ چیزی برای تو سخت نیست

    برای تو کاری نداره شرایط من بهتر بشه چون تو نامحدودی

    برای من امکان پذیره چون تو بی نهایتی

    خدایا شکرت که منو به خواسته هام میرسونی

    من نمیدونم ولی تو میدونی

    خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  7. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    خدایی شکرت برای هدیه جدید یه حسی می‌گفت که این فایل برات برکت خاصی داره و فعلاً ز برکت‌هاش هدیه سایت باورنکردنی برای فعالیت خوبم بوده و امروز یه دور خوشگل تو بازار مهمون شدم و یک کیک خوشبو به خودم و دوستام دادن خیلی روز خفنی بود شکره یه سپاسگزار دست از دست با لیاقت خدا یعنی استاد چقدر روحش خدا غنی کرده ثروتمند شده که همه آدما رو با یه فایل ارزشمند که مثل بمب زندگیو تکون میده مهمون کرد از خدا و این سخاوت بزرگوارانه سپاس امروز که داشتم شیرینی با همسری ی‌خوردیم و به دوستا دادن خیلی خوششون اومد و چقدر حس خوبی بود که دست خدا بودن برای خلق ارزش و استادمو تحسین کردن ه انقدر می‌تونه ارزش ساز باشه یه فایل ارزشمند هدایتی بسازه و به همه برسونه بدون هیچ محدودیتی این حس عجیب منو وادار کرد به نوشتن این کامنت امیدوارم کامنت تاثیرگذاری باشه و استادم بخونه و بگم عاشق راهم شدم خلاصه از فایل میگم تا مرور بشه برا خودمو دوستان استاد می‌گفت کار خدا اجابته از دونه دونه خواسته‌هامونم خبر داره و فراموشی هم نداره و واقعاً دوست داره به ما بده و ما براش واقعاً لایقیم و واقعاً قدرتشو داره خیلی ثروتمنده خیلی آگاهه خیلی مهربونه خیلی بخشنده است خیلی غنیه و خیلی نزدیکه دامونم می‌شنوه نشونه برامون می‌فرسته یلی می‌خواد ما رو خیلی دوست داره و و همیشه برای کمک و حمایت ما ماده‌اند هر چقدر کمک که لازم باشه ا رو تا بی‌نهایت می‌تونه رشد بده حالا خدا انقدر قدرت داره که ر خواسته‌ای رو اجابت کنه و اون ماییم که باید نعمت و اجابتو ببینی صداشو بشنوی مهربونیشو یادمون باشه فراوانی و رزقشو ببینی خیلی شده احساس کمبود بکنی یا احساس شکست با اینکه کلی خدا کمکمون کرده و قدم خوبی برداشتیم و توی زندگیمون فراوونی بیشتر شده واقعاً از خودش دایت می‌خوام برای دیدن باور کردن خودش

    درپناه عشق رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    مصطفی فخیمی گفته:
    مدت عضویت: 1544 روز

    سلام به استاد عزیزم

    واای خدای من استاد چه کردی با این فایل با اینکه در مسیر الهی هستم

    گاهی خیلی کم پیش میاد که از از زندگی ناامید بشم اینم به خاطرشبکه اجتماعی

    ولی این فایل دوباره سوخت بهم رسوند حین گوش دادن فایل لبخند رضایتی داشتم

    من یادم انداخت که گذشته خداوند من از بیماری اعتیاد رها کرد من به شغل دلخواه رسوند

    وتا به این لحضه با معجزات و نشانه ها خودش و با تکامل پیش میرم همین شمارو سر راه من قرارداد

    استاد واقعا من قبل از اشنایی با شما انسانی یتیم و گم راه بودم وبا شما اشنا شدم و تا حدودی به

    به گفته های شما عمل کردم و الان دارم نتیجه میبینم منم قبل انسانی فقیر بودم ولی الان با سپاسگزاری

    هرروز دارم انسانی قدرتمند میشم چون دستم تو دست خداوند هستش حتی دوباره به یاد میارم که بیماری سرطان

    که داشتم نه بهش فکر میکنم و خداوند کمکم کرد تا بهبود پیدا کنم چقدر رب کمکم کرد امشب به همه اینها فکرکردم

    وبه خودم گفتم تازمانی که به رب ایمان داشته باشم بهترین زندگی خواهم داشت امشب بعد از مدتها دوست

    داشتم این چند تا احساس با شما به اشتراک بزارم دوستون دارم به قول استاد درپناه الله شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    درود و نور بر استاد عزیز

    طبق عادت هر شب داشتم سایت رو شخم میزدم و فایل گوش میدادم یهو دیدم فایل جدید اومد کلی ذوق کردم و پلی کردم. صبح با خودم گفتم کاش استاد فایل جدید بزارن دلم براشون تنگ شده. و چه زود اجابت شد.خدایا شکرت

    ده دقیقه اول رو که گوش کردم گفتم از این فایلهایی که باید چند بار گوش کنم نت بردارم تا باور سازی کنم

    که به همه خواسته هام میتونم برسم در واقع رسیدم فقط باورش کنم دریافت میکنم .

    درباره زکریا گفتین که خدا بهش وعده استجابت دعا داده و وعده فرزند داده باز زکریا گفته من پیر و فرتوت هستم. و خداوند مژده میدهد به زکریا فرزندش یحیی را. (باور عالی برای کسانی که فرزند میخواهند و منطق میگه بخاطر شرایط جسمی یا … امکانپذیر نیست)

    بنظرم باز زکریا بچه دار شدنش باور پذیر تر هست .

    و چیزی که من هنوز هم ته ذهنم همیشه سوال بوده

    خدا چطور عیسی مسیح رو به مریم داده؟؟؟ درحالیکه آمیزشی شکل نگرفته؟؟ (امشب تولد مسیح هست و کریسمس) از بچگی همیشه بچه دار شدن مریم برام پذیرفتنی نبوده و نیست…و دنبال جواب سوالم هستم

    خب اونجایی که ایه طلاق رو خوندین و گفتین خدا وعده داده به خانمهایی که طلاق گرفتن روزی میرسونه

    اشک تو چشام جمع شد .آخه چقدر مهربونه الله و در دلم تصدیق کردم وعده خدا حقه. چقدر سیستم بدون نقص عمل میکنه!!

    برداشت من از این آیه اینه: بهیچ وجه نباید زندگی مشترکی که احساس خوشی نداری و باب میل نیست و خواسته های طرفین تامین نمیشه رو تحمل کنی. عمری که داده خیلی ارزشمنده جای درست پیش آدم درست باید پیر بشی

    و حتی وعده داده که بخاطر ترس فقر تو اون رابطه نمون

    من پناه و روزی رسان تو هستم ، من( الله) بهت دارم قول میدم تحت حمایت منی، روی من حساب کن،

    اینجا نگفته مثلا تو جدا شو پدر یا برادر یا خانواده ت موظف هستن مالی تو رو حمایت کنن یا بهت پناه بدن . گفته خودم، من خالق ، من تضمین کننده روزی تو هستم . به من پناه بیارر.

    یعنی گفته اگه انتخابت اشتباه بود نترس و بیا بیرون از اشتباه. عذاب وجدان یا ترس نداشته باش حق تو هست زندگی با کسی که مایه آرامش تو باشه. خدایا عاشقتم چقدر هوامونو داری

    و هنوز اشکهای من روانه….

    میگه با خوبی جدا شین اگه خانم خواست پیش مرد بمونه تا هروقت که بخواد . مرد با نیکویی باهاش رفتار کن. اگر اینطور عمل نکنی به خودت ظلم کردی.

    آیه ای که به من الهام شد قدم 8 و من ازش الگو گرفتم.

    جای دیگه میگه من استجابت میکنم از من بخواه

    جز من از کسی نخواه . درخواست تو بمن بگو اما

    ظرف ذهنتو هم باخودت بیار، منتظر دریافت باش،

    به تو داده میشود. شک نکن. وقتی یه جا نذری میدن مثلا حلیم میدن بزرگترین قابلمه ها رو میگیریم تو دستمون میریم تو صف وایمیستیم . حتی اگه احتمال بدیم ممکنه تموم شه به ما نرسه ولی تو صف طول و دراز منتظر میشیم نوبت مون شه. به دیگ حلیم همسایه بیشتر دلخوش میکنیم تا خدااا.

    ولی خدا میگه بنده من بیا ازم بخواااه من بهت میدم ظرف که نمیبریم پیش خدا هیچی ، تازه خودمونو حتی لایق نمی بینیم تو صف هم منتظر باشیم شاید بهمون برسه. مثله پسر بچه های شیطون که زنگ خونه ها رو میزنن در میرن ما هم تا خواسته میاد رو زبونمون ، ذهن نجواگر میگه آخه چطوری؟؟ تو رو اجابت کنه؟؟؟ در حد خواسته ت نیستی آخه تووو !!! . زنگ بزن در برووو

    ترسووو .

    خدا به شجاعان پاسخ میده، مصر و سمج روی خواسته ت پافشاری کن بگو حق منه اومدم دریافت کنم. الله وعده داده.

    خدایا، انقدر بمن توحید، قلبی شاکر، ثروت و مکنت و نعمت و آرامش و خوشبختی و عشق بده

    که هر لحظه با تمام وجودم فریاد بزنم ممنون که راضیم کردی… مثله استاد عباسمنش که راضیش کردی.

    من قول میدم تو مسیر بمونم تو هم وعده دادی راضیم میکنی

    استاد من دقیقا برای رسیدن به ثروت چله گرفتم و روز سوم هستم عجب فایلی بود چقدر میتونه باورهای منو عوض کنه برای دریافت ثروت و نعمت ازت سپاسگزارم

    باید بارها و بارها گوش بدم تا به جانم بشینه و نوش روحم بشه

    دوست داررررم استاد یه دونه ای، بینظیری

    خدا برامون حفظت کنه

    سارا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    ندا زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 248 روز

    سلام و درود به استاد عشق و جان

    آخه چی میشه گفت

    وقتی همه چی اینقدر واضح و مشخصه

    فقط این حرف ها میره و در تک تک سلولهای بدنت و روحت نفوذ میکنه و میشینه، اینقدر که ناب و با ارزشه

    مگه میشه حرف زد؟

    فقط باید گوش داد و عمل کرد

    چون رب جهان داره باهات حرف میزنه

    اینقدر شفاف و صادقانه و با سخاوت

    منکه اینقدر احساساتی شدم که …..

    اصلا یه چیز دیگه ست این فایل

    خدای من….

    همونطور که استاد میگن وقتی فایل آماده میکنم حرفها بهم الهام میشن

    وانگار خدا داره از طریق آقای عباس منش حرف میزنه

    منکه داشتم الان کامنت ها رو میخوندم

    متوجه شدم دوستانی هم که فایل میشنون

    و این آگاهی رو باتمام وجود درک کردن

    وقتی میان کامنت بزارن، انگار اونا هم بهشون الهام میشه

    انگار اونا هم نوشتناشون از جنس نوشتن معمولی نیست

    خداوندا سپاس

    همینو میتونم بگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: