کلید اجابت دعاها - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-25 22:16:062024-12-25 22:21:50کلید اجابت دعاهاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
استاد عزیزم سلام جقدر خوشحال شدم وقتی اومدم تو سایت ودیدم فایل جدید گذاشتید ،چندروز بود منتظر ی خبری ازتون بودم ،دیگه داشتم کم کم نکرانتون میشدم ،استاد چقدر این فایل تاثیر گزار بود وچقدر درس ازش گرفتم
باید آگاهانه حواسمون باشه که وجود خدا رو هرلحظه حس کنیم و منتظر نشونه هاش باشیم من که بیشتر مواقع ازش میخوام بهم این قدرت رو بده که ففط روی خودش حساب کنم و شرک نداشته باشم،باید چیزایی رو که ازش میخام رو عمیقاً باورش کنم که بهم میده و فکرای بزرگتری نسبت به خواسته هام داشته باشم
خدایا شکرت ،استاد این فایل بی نظیر بود ،عاشقتم استاد مهربونم
به نام خداوند وهاب
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته نازنین
استادجان چقدر این فایل به جابود
چقدر باهر جملتون اشک ریختم و چقدر زندگیم مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد ، تمام جاهایی که خدا دستم و گرفت و ازش درخواست کرده بودم و غیر ممکن هارو برام ممکن کرده بود
چقدر درست میگین استاد که شرک مثل راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است و چه فراموشکاریم ما
اون وقتی که بچه بودم و پدرو مادرم و از دست دادم و خدازندگیم و جوری چید تا عالی بزرگ بشم
اون وقتی که دختر نوجوانی بودم و برام ناخواسته ای پیش اومد که سینم و تنگ کرده بود معجزه وار ورق و برگردوندی و همه چی عوض شد
اون وقتی که تمام موانع و بدون اینکه من کاری کنم یکی یکی از سر راهم برداشتی
چطور همه اینارو یادم رفته و بازهم ترس سراغم میاد
چند وقته استاد مسئله ای ذهنم و درگیر کرده بود البته که هنوزم ذهن چموشم ول نمیکنه و برام سخت جلوه میکنه
اما با شنیدن این آیات قلبم آروم شد و به یاد آوردم
وگفتم این خواسته برای ذهن کوچک من بزرگه اما برای خالقم که کاری نداره
پس نگران چی هستی
چرا دلت میلرزه
اونی که داره تورو میترسونه شیطانه خدافقط وعده ی فزونی میده
چقدر آروم شدم چقدر قلبم سبک شد انگار شما هر کلامی که به زبان می آوردین خدا داشت بهم پیام میداد که من هستم دخترم از چی میترسی رها باش و لذت ببر من مثل دفعات قبل انجامش میدم مهم نیست چقدر از نظر تو بزرگه برای من که خالقم خیلی راحته
انگار خدا به دلتون انداخت درباره داستان ذکریا صحبت کنید تا پیامشو به من برسونه
چقدر خدا نزدیکه ، میدونه حس و حال بنده هاش و فقط کافیه که باورش کنیم که نزدیکه و میشنوه و ما به حال خودمون رها نشدیم
خدایا شکرت که مثل همیشه بهم گفتی که کنارمی که دستم و محکم گرفتی
حالم خیلی خوبه قلبم باز شده و این خواستم و سپردم به خودت خداجونم
میدونم که چیزی نمیگذره که میام اینجا مینویسم که اونی که میخواستم خدا براحتی برام انجامش داد
استاد عزیزم که کلامتون کلام خداست از شما سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند
در پناه حق …
سلام استاد عزیزممممم واقعا نمیدونم چی بگم از عالی بودن و کامل بودن این فایل
حس میکنم هیچ وقت به اندازه امروز و این فایل ذهنمو راجب خدا منطقی نکرده بود اصلا این فایل خدایی رو بهم نشون داد و فهموند که من خیلی وقت بود فراموشش کرده بودم
اول بزارید از اتفاقی که امروز برام افتاد براتون تعریف کنم و بعد کامنت این فایل رو بزارم !!
استاد من خیلی وقت بود ذهنم در رابطه با یه شخصی درگیر بود و همش اذیتم میکرد ولی از اونجایی که دوره لیاقت به دادم رسید کنترل ذهن رو خوب بلد بودم و از خدا شب قبلش درخواست کردم که یه نشونه ایی چیزی بهم نشون بده از ایشون که تو قلبم و ذهنم کم رنگ تر شه تا اینکه گذشت و من خابیدم شب و خواب دیدم همون شخص بهم پی داده و کلی پی ام تاسف و ناراحتی که من بدون تو واقعا نمیتونم اذیت میشم وقتی تو بودی دنیا یه رنگ و حال دیگه ایی داشت کاش باز برگردیم به هم ( این دقیقا پی امی بود که دوست داشتم همیشه از ایشون دریافت کنم ) تا ابنکه گذشت و انگار ته قلبم اینم نمخاست بعد هی به خودم تو خواب نیگفتم اسما باز گول نخوریا تو تله نیوفتی ها خب ؟ تا اینکه گذشت زمان انگاری و رفت برای چند ساعت بعد من و ایشون نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم و یهو ابجی بزرگم ما رو کنار هم دید و یهو انگار صداش تغییر کنه خطاب بع من گفت انقد برای این ادم تقلا نکن انقد عشق عاش و باور نکن من میدونم چی برای زندگیت خوبه پس رهاش کن !! و یهو بیدار شدم استاد همچین هدایتی شدم من حتی تو خواب وقتی بیدار شدم فهمیدم که دیگ باید واقعا رها کنم ایشون رو و این واقعا استارت منه برای اینکه آدمای عالی و خوب بیان تو زندگیم چون همیشه همیشه آدمای خوب تو زندگیم هستن ولی من چون زوم کردم رو یه چیز دیگ اون آدمای خوب رو نمیبینم !! اینو خواستم بکنم هم برای خودم یاداوری باشه و هم برای دوستانی که کامنتم رو میخونن شاید براشون تلنگری باشه !!
بریم سراغ کامنت ابن جلسه
وقتی راجب خدا و منطقی کردن صحبت کردید مو به تنم سیخ شد … خدایا تو کجایی تو کی هستی که انقد قدرت داری هر جایی هستی بدون که وقتی بهت فکر میکنم خیلی حس امنیت دارم
یه فلش بک بزنیم به دی ماه 1400 فکر میکنم !یا 1399 وقتی تازه ایفون 13 اومده بود و پرونکس و … استاد موجودی کارت من 100 هزار تومن بیشتر نبود و من سر کار خاصی نبودم ولی وقتی این هدف و خواسته تو ذهنم شکل گرفت از همون شب به مدت 1 ماه هر شب مینوشتم از جایی که فکرش و نمیکنم این گوشی با این مشخصات برام جور میشه همیشه میشنوتم و یه باوری داشتم بهش که الان بهش فکر میکنم تعحب میکنم
استاد شب و روز من شده بود باور کردن ببشتر خدا !!! 27 بهمن بود که یهو پدرم اومد گفت اسما قراره من و مامانت برات گوشی بخریم همون که میخایی بریم بازار استاد من انقد تعجب بودم که خدا میدونه بخدا
چونمیگفتم با این وضع جیب من که صد سال نمیشه خرید هر چقدم جمع کنم فکر کنید 42 تومن بود و برای اون سال 42 میل واقعا پول سنگینی بود ولی من باور داشتم که یه جوری این گوشی 13 پرومکس به دستم میرسه وقتی خریدم انقد به خدا و توانمندیش باور داشتم که خود به خود باور هام قوی تر شدن و از اون روز به بعد کلا اتفاقات و دستاورد هایی داشتم توی زندگیم اونم من 18 ساله که فکرشم نمیکردم واقعا … یادمع اصلا به چگونگی به دست آوردن گوشی فکر نمیکردم و فقط مینوشتم و مرور میکردم برای خودم که خدایا تو برام جورش میکنی تو برام میاریش من نمیدونم از چه طریقی ….
واااای استاد این باور عالیه که خدا میگه تو هیچ بودی و هیچ وجودیتی نداشتی و من تو رو آوردم تو این دنبا این دیگع ته ته باور داشتن به خداست اینجاست که باید ب خودمون بگیم خدایی که قادر به وجودیت من هستتتتت اخه یه خونه و ماشین و گوشی و رابطه و … دیگ از پسش بر نمیاد ؟ خدایی کع تو رو خلق کرده اینا برات پیشیزی هم نیست !!
یه وقتایی خیلی ذهنم درگیر همین مسعله میشد و از خدا میخواستم و مثل حضرت زکریا بعدش میومد که من که الان وضم اینه چجوری میشه ؟ و اون ایه عالی و یرزقه لا یحتسب این ایه خوده خوده خداست !!! نمیدونم چی بگم از وسیع بودن و عمیق بودن این فایل و آگاهی انقد عالیه که دوست دارم ساعت هاااا بشینم و گریه کنم از قدرت خدا
وقتی میگه آیا گمانت اینه که رابطه ایی که داشتی دیگ تنها رابطه خوبت بوده ؟ استاد من این موضوع همیشه تو ذهنم بود که من یه رابطه خیلی قشنگ و از دست دادم تموم شد رفت دیگ ولی امروز با این فایل کلا ذهنم انگار انفجار هسته ایی رخ داد توش وقتی گفتید گمانت بر این که فقط از پدر پ مادرت میتونی نعمت دریافت کنی ؟ پس خدا چی خدایی که ما رو از هیچ آفرید از روح خودش در ما دمید و حتی گفته اگر راجب من ازت پرسیدن بگو من نزدیکم !!
الان که مینویسم اشکام جاری ان خدایا تو چه میکنی با زندگی ما ادم ها … و ما همیشه رفیق بی معرفت بودیم براش … ولی قول میدم از امروز یه دید دیگ داشته باشیم یه جور دیگ باهاش حرف بزنم
وقتی با فلان استاد که تحصیل کرده فلان دانشگاه معروف
وقتی با فلان مربی از تهران اومده مثلا صحبت میکنم
چنان جدی هستم که با خدا نبودم
خدایی که بی چون و چرا همه چیو برام میاره بهم میده
کلی عشق پول رابطع عالی سلامتی و مهم تر از همه آرامش رو وارد زندگیم میکنه انقد دوری میکنم ؟
حرفی برای گفتن ندارم و نیاز دارم بار ها این فایل. و بار ها گوش بدم دوست داشتم ببشتر از دستاورد هام بگم ولی وقتی به خدا فکر میکنم حس میکنم باید با خودش ش صحبت کنم
استاد عزیزم واقعا نمیدونم در وصف این فایل چی بگم چون زبونم بند اومد و نگاهمو به خدا عوض کرد
اگ اینجوری نگاهی داشته باشم کل دنیا برای منه
عاشقتونم و در پناه الله باشید …
به نام خدای بخشنده مهربان
فایل قبلیم در مورد اتفاقاتی وخاطره هایی بود از خدا که توی زندگیشون کمکشون کرده خیلی باحاله
حالا این فایل در مورد چیه
خدایی من عاشقتم قبل اینکه بیام توی فایل دوتا فایل دیدم میگفت خدا مثل رادیو هست توی دوتاش عجیب توصیح داد
توی این فایل خدا بهم چی میگه خیلی باحاله
مثل تکه های پازله
مثل یه عشقبازی خالص میخام همیشه تو این مدار باشم حس میکنم مدارم داره میره بالاتر
خدا چی میگه هی میگه مشک از فرستنده نیس از گیرند هست گیرنده های خودتونو وصل کنید بررسی کنید
هرچه قدر بهتر به خدا وصل بشی میتونی بیشتر لدت ببری عشقو ثروت سلامتی بیشتر همه چی برات اوکی تر
من همیشه تو روابط خوب بودم دختری درسخون با ادب خوشگل با اخلاق ولی این مرزی بود ثابت
ازدوج موفق توی روابطم عالیم ولی قانع نشدم بازم میخام بیشتر بیشتر
تا اینکه به خدا میرسیم
تویه فایله دیگه از حمایت هاش میگفت خدایی که نگهبان توعه نگهبان خودت دار ندارته برات نعمتم میاره اگاهیم میاره هدایتت میکنه برنامه ریز همه کارت هم میشه
یه جا میگفت تو هزاران خواسته ونیاز داشتی واجابت شده وهزاران وخواسته نیازم هنوزم داری حالا وقتی ارزویی داری جدیده وهنوز نداریش
ارامش داری خیالت راحت
ینی به اسونی راه به اینکه امکان پزیره باور داری
چند روز پیش تخم مرعم از روی کابینت سر شده بود ویه جای عجیب بنده شد برای من اتفاق کوچیک وحیرت انگیزی بود اگه به من بگن اینو سر بده وروی ماشین لباسشویی مثل یه پله کوچولو بند بود واسته نمیشه ولی من داشتم کارامو میکردم دیدم عجیب سر خورده نشکسته تازه اونجا بندشده واقعا دور حد تصورم بود این اتفاق
و چقد کمکم میکنه باور کنم قدرت ویزه ربو توی حمایت ومهربونی هاش
البته شده هزاران خواسته ازش بخام با اینکه خیلی عجیب باشه ودلیل منطقی پشتش نباشه به راحتی اجابت شده باشه
اصلا هفته ها که میگزره عجیب برام سوپرایزو هدیه داره هدیه هایی که اصلا نمیتونم فکرشو بکنم حالا فکرشو بکنخودم خواسته هایی باور نکردنی ولی باور کردنی داشته باشم
الان داشستان ثروتمندیمو باورهامو میگم
مزاکره زهن و قلب و با هدایت رب
زهن شما بفرمایید چرا ثروتمندیتون باورنکردنیه
منطقی بگو
اخه اگه ثروت ساده بود همه باید ثروت مند باشن اگه ثروت زیاد بود باید دسته همه خیلی باشه
قلب
بله که خیلی سادس خیلیا ثروتمندن بله خیلی ثروتمندن وکلی ثروت دارن وکارشون ارزشمنده وکلی مشتری دارند همیشه خیلی ساده هر کاری میکنن ثروت ازش میباره اتفاقات خوب وثروت به دنبالشون میره بدون تقلا زور
مثل استاد مثل ایلان ماسک مثل داداش مهدی مثل پدرجون مثل ابجی
زهن همه شغل دارن کار دارن کاره تو چیه هیچی کارهای خونه وطراحی اونم انقد کم روزی یه ساعت دوساعت
چه ارزشی میسازی که قابل ثروت باشه
قلب
من توی تکاملم من باورسازیمو متعهد انجام میدوم امروزم که بهبود خوبی داشتم ساعته کاریمو حساب میکردم وبیشتر شده بود وتمرینم ساده تر وبیشتر انجام دادم من به وقته مناسب مهارت مناسبو به سادگی یاد میگیرم
من توی هدایتم به احساس خوب وبه وقته مناسب لدت ارزش مناسبو میسازم
واقعا زهن ما چقد محدود استاد میگه هر خواسته ایو داری باید باور کنی من حتی نعمتای الانم بیشتر از حد تصورم هست نمیگم نمیخام میخام خیلی نعمتا بیشتر میخام خیلیم لایقم ولی باور کزدن نعمتها برام کمی سخته
خیلی شده نعمتی اومده و سوپرایز شدم واین خیلی خوبه که تو مداری هستم پر از سوپرایز ولی چقد خوب میشه با این سوپرایز ها نعمتای دیگه ایو باور پزیرتر کنم
خواسته مسافرت
ماهمسری سوپری داره دست تنهاس و خواسته من مسافرت بود و اقایی به زور اونم جمعه هارو تعطیل میکرد تازه اونم برنامه ای پیچیده داشت برا کارهاش حالا منو خاسته ای دور ولی شد خیلی ساده با اکیپ های خفن رویایی جور شد رفتیم مشهد تبریز شمال هر سفری رویایی بود توی هر سفر اتفاقات رویایی داشت تو یکیشون رفتیم خونه ای انقد رویایی که اگه من میخاستم انتخاب کنم قدرتشو نداشتم قدرت اینککه اخه چجوری جاش بدم پولش چی میشه اخه انقد خوشگل ویو رویایی
نه نمیشد خیلی خونش جیگر بود زیباترین خونه ای که دیده بودم
حالا سفر تبریز همش تو رستوران ماکه ظاهرا سوپری اونجوری درامد بالایی نداره ولی عجیب همش تو رستوران های مشتی و اورجینال بودیم وبهترین کبابها پیتزاهارو میخوردیم خدا جوری برنامه چیده بود خیلی راحت ورویایی وعجیب منو به خاسته رستوران های غذاهای مشت میرسونه وبعد از اون باورهام بهترشد وغذاهای ورستوران هامونم بیشتر شدن خداروشکرررر خیلی بیشترر
مشهد ما هر ماه عجیب تو مسافرت بودیم وظاهرا پولی نبود ولی خریدای با کیفیت با قیمتای رویایی باور نکردنی و همینجور خواسته هام راحت انجام میشد وکیفیت سفرم بیشترو بیشتر میشد
خلاصه
امید من قبلا توی فکرهام همش شوهریو پشتم میدیدم حامیو عاشقم ولی بعد یه تضاد یه خلا پیدا کردم با همسری عشق میکردم کلی ولی یه وابستگی ترسم کنارش بود که هر روز بزرگتر میشه ولی لدت ارامشمو میگرفت وهمون جا هداین به گنج ابر قدرت رب ینی سایت برخوردم وهدایتی دوره کتاب فایلها میومدن وقلب منو بزرگتر میکنن تا الان خیلی ترسم کمتر وشوقم بیشتر شده خیلی ایمانم به قدرت رب بیشتر شده وارزوی انجام قدم ارزشمند و اینکه ارزوی ثروتمندی برام قابل باور شده اخه خواسته رابطه جادویی ام انجام شد وبه ادم شاد و از خانواده خودمون خانواده ای خیلی ثروتمندتر ازدواج کردم و باورهام دارن بزرگتر میشن
من قبلا زور میزدم تقلا میکردم درس بخونم رشدکنم فقط دوس داشتم بخونم چون دیده بودم داداش خیلی از فکو فامیل راحت درسشونو میخونن ولی اینکه از درسشون کارشون نتیجه گرفته باشن نه کسی نبود
چیزی که الان به زهنم میرسه بهبود جهان هست من تو روستا بودم ولی هر چی میگزره بقیه بیشتر و راحت تر درسشونو ادامه میدن قبلا خیلی کمتر سخت تر بود ولی الان به راحت امکانت جور تر شده ومیان راحت ادامه میدن
میدونه چیه خواسته من رشد بود حالا علاقه خاصی نبود یا هدف خاصی نه تلاش میکردم ولی نتیجه انچنانی نداشت ولی از دور حسمومیگفت سال به سال تغییر میکنی روش درس خوندن روش نمره های خفن گرفتنو میگری نتیجه میومد یکم دیر یکم سخت ترمزش چیه خدا میدونه لیاقته حالا سعی میکنم بهبودش بدم یا باور به امکان پزیری
به نام پروردگاری که به معجزاتش عادت دارم
سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته بزرگوار وهمکلاسیهای پرانرژی ام
خدایا به خاطر معجزه امروزت نیز سپاسگزارم .انگار استاد از بین 605 صفحه از قرآن هدایت شده دقیقا به این صفحه که برای من نیز آمده تا تماما آن را برایم شرح دهد وایمان به مطالب آن را در ذهنم پایدار ومحکم کند که هرگز یادم نرود.
یک هفته پیش پسرم که 16 سال داره قبل از خواب اومد پیشم وشروع کرد به شکوه وآه وناله که چقدر اوضاعش بده ویه عالمه حرفهای نگران کننده وناامیدکننده درمورد آیندش .با دختر 10 ساله ام تا ساعت 2 نشستیم وبه حرفهاش گوش کردیم وحسابی انرژیمون پایین اومد وکوله باری از مشکلات ونگرانی هارو پشتم گذاشت
موقع خواب با ایمان وتوکلی که نمیدونم از کجا اومده بود خوابیدم وبه خدا گفتم خدایا من نمیدونم باید چکار کنم هر چی که تو ذهنم هست میدمشون به تو وبه خودت میسپرم وواقعا واز ته دل به خودش سپردم وبدون حتی یک لحظه فکر کردن در مورد اون همه مشکلات خوابیدم( به لطف خدا )
پسرم اون شبو تا صبح نتونسته بود بخوابه.وقت نماز بیدارم کرد.با ایمان عجیبی نمازم رو خوندم وبا ایمان عجیبی که باز هم نمیدونم از کجا اومده بود در حق پسرم دعا کردم .به خدا گفتم خدایا تو خودت گفتی در خواست هر دعا کننده ای رو اجابت میکنم به شرط اینکه باورم کنه ( وشگفت زده ام از اینکه انتظارت از ما فقط باور کردنته)
ومن هم به شدت باورت دارم مطمئنم که منو به خواستم میرسونی…تو تو اون آیه نگفتی که دعامونو در حق دیگری نمیپذیری…پس خواسته منو با وجود اینکه به نظر من خیلی سخت میاد براورده میکنی…ازت میخوام فرزندمو هدایت کنی به مسیری روشن وزیبا که هم اون راضی باشه هم من وهم خودت.بعد از دعا رفتم سراغ قرآن وبازش کردم در حالی که مطمئن بودم خدا با من حرف خواهد زد
دقیقا صفحه اول سوره مریم برام اومد
یاد رحمت پروردگارت به زکریاست .هنگامی که پروردگارش را با دعایی پنهان خواند.گفت پروردگارا! هیچگاه درباره دعا به پیشگاهت محروم وبی بهره نبودم.وهمانا من پس از خود از خویشاوندانم بیمناکم وهمسرم نازا بوده است.پس مرا از سوی خود فرزندی عطا کن.که از من وخاندان یعقوب ارث ببرد واورا پروردگارا مورد رضایت قرار بده.ای زکریا ما تورا به پسری که نامش یحیی است مژده میدهیم و پیش از این همنامی برای او قرار نداده ایم.گفت پروردگارا چگونه برایم پسری خواهد بود در حالی که همسرم نازا بوده است وخود نیز از پیری به فرتوتی رسیده ام.
گفت چنین است .پروردگارت فرمود این بر من آسان است وتو را پیش از این در حالی که چیزی نبودی آفریدم .
بعدش باپسرم در مورد این وعده وبشارت خدا حرف زدم اونم خوشحال شد وباورش کردوخیلی تو روحیش تاثیر گذاشت .
پسرم به خواست خودش یک جایی کار میکرد که سرکارگرش اذیتش میکرد تا عصر ساعت 6 نمیتونست نهار بخوره وبا شکم گرسنه کار میکرد واز طرفی حسابی سرزنش وطعنه میزد وانرژی منفی بهش میداد واعتماد به نفسشو پایین میاورد .کارش هم تو محیط بیرون وتو سرمای شدید بود .شب ساعت 12 خسته وکوفته با اعصاب خراب میومد خونه در حالی که در آمد 4 میلیون در ماه داشت
دو روز بعد از وعده خدا همسرم اومد خونه وگفت یکی از دوستام میخاد که پسرمون بره پیش اون کار کنه از ساعت حدود 9 تا 5 عصر وماهی 12 میلیون میخاد بهش بده.
نمیتونستیم تصمیم بگیریم که بره سر کار قبلیش یا این کار جدید .آخه میخواستیم تو یه کار تمرکز کنه واونو یاد بگیره تا بتونه در آینده واس خودش کار کنه ….حسابی سردر گم بودیم ….همش از من میپرسید مامان چیکار کنم نمیتونم تصمیم بگیرم .بهش گفتم خودم نمیدونم منتظر یه نشانه و هدایت از خدام تا فردا صبح متوجه میشیم.شب قرانو باز کردم نوشته بود ما از سمت راست کوه طور با موسی حرف زدیم …چیزی متوجه نشدم …صبح زود سایتو باز کردم که شاید یک نشانه قراره برام بیاد که متوجه بشم …بازم چیز مشخصی برام نیومد…ذهنم شروع کرد به استدلال کردن که کدوم کار میتونه واسش خوب باشه یهو وسط شلوغی ذهنم انگار یکی تو گوش راستم گفت مگه خودت نخواسته بودی؟ بعدش دعام یادم افتاد .همین لحظه چراغی تو دلم روشن شد و کاملا واضح شد که دنبال دعایی که کرده بودم کار جدیدو خدا برامون فرستاده درحالی که ما اصلا دنبال کار براش نبودیم وخدا خودش جور کرد واقعا شگفت زده وخوشحال شدم از این لطف پروردگار.طبق گفته استاد الهام یه چیز متفاوت بود از نجواهای ذهن که خودت به وضوح احساسش میکنی که با بقیه فرق میکنه .برای اولین بار تو عمرم این لحظه رو تجربه کردم.به سرعت رفتم پیش پسرم و بهش گفتم زنگ بزن به سرکارگر قبلیت و بهش بگو دیگه نمیام
حالا سرگارگر جدیدش خودش میاد دنبالش با هم میرن سر کار با هم صبحانه میخورن( تو اون یکی کارش باید با عجله تو خونه صبحانه میخورد وخودش تا محل کارش میرفت )سر وقت نهار میخورن.محیط کارش یه سالن گرم هست وساعت 5 کارشون تموم میشه وخودش میاره خونه…خدایا کاری که تو میرسونی چقدر فرق داره با کاری که خودمون میریم دنبالش واز تو نمیخوایم
در ضمن قرآنو که باز کرده بودم وگفته بود از سمت راست کوه طور موسی را ندا دادیم معنیش واس من این بوده که قراره الهامی دریافت کنم اونم قسم به خدا که از گوش راستم شنیدم.حالا هرکس تو فرکانسش باشه حرفمو باور میکنه
حالا این یکی از معجزاتیه که خدا بهمون نشون داده ومن مطمئنم خدا همه کارای پسرمو وهدایتشو به عهده گرفته وقراره از این به بعد از پسرم یک انسان دیگه ای بسازه که معنی یحیی رو برام نشون بده که با دیدنش روحم زنده بشه.
استاد عزیزم هرروز از خدا به خاطر وجود شما تشکر میکنم واینکه میتونیم توی خونه بشینیم وبدون هیچ زحمتی وارد کلاس استاد بزرگی بشیم که فرسنگها با ما فاصله داره.من قدر این کلاسهارو میدونم واز خدا هزاران بار تشکر میکنم
سلام دوست عزیزم
چقدر کامنتت زیبا وپر از نکته برای من
چقدر وقتی درباره هدایت خواستن از خدا نوشتی و قرآن رو باز کردی تمام موهای بدنم سیخ شد که انقدر قشنگ بهت الهام شد و من چشمان پر از اشک
وقتی برای پسرت از خدا هدایت میخواستی
منم یه پسر دارم که آلمان زندگی میکنه، تنها
و اون روز عمل کلیه داست و من مثل تمام مادران بی تاب بودم
بی حوصله تا رسیدن خبر از سلامتی ش
و فقط وفقط این فایل رو گوش میدادم و به خدا میگفتم تو کفیل وسرپرست پسرم هستی همانطور که اون رو بهم هدیه دادی حافظ ونگه دارش باش در کشور غریب
البته که درخواست روزانهی من هست برای پسرم
و خداوند طبق معمول من رو شاد وخوشحال کرد وپسرم یکماه دیگه یه عمل دیگه دارم و دلم چقدر قرص تر شده که خداوند تمام کارهاش رو برعهده میگیره و دلها رو براش نرم میکنه همونطور که در عمل اول این کار رو براش انجام داد وبهترین پزشک وبهترین پرستار ها کارهاش رو انجام دادن
“خداوند همواره پاسخ میده به درخواست های بندگانش در صورتی که بندهاش اون رو باور کنن”
و من باور گردم در این چند سال خدا بهتر از من از پسرم مراقبت میکنه وخواسته بهش هست
خدااایا شکررررت برای وجود استاد نازنین و مریم بانو عزیزم
در پناه خداوند باشید
سلام دوست عزیزم
چقدر کامنتت زیبا وپر از نکته برای من
چقدر وقتی درباره هدایت خواستن از خدا نوشتی و قرآن رو باز کردی تمام موهای بدنم سیخ شد که انقدر قشنگ بهت الهام شد و من چشمان پر از اشک
وقتی برای پسرت از خدا هدایت میخواستی
منم یه پسر دارم که آلمان زندگی میکنه، تنها
و اون روز عمل کلیه داست و من مثل تمام مادران بی تاب بودم
بی حوصله تا رسیدن خبر از سلامتی ش
و فقط وفقط این فایل رو گوش میدادم و به خدا میگفتم تو کفیل وسرپرست پسرم هستی همانطور که اون رو بهم هدیه دادی حافظ ونگه دارش باش در کشور غریب
البته که درخواست روزانهی من هست برای پسرم
و خداوند طبق معمول من رو شاد وخوشحال کرد وپسرم یکماه دیگه یه عمل دیگه دارم و دلم چقدر قرص تر شده که خداوند تمام کارهاش رو برعهده میگیره و دلها رو براش نرم میکنه همونطور که در عمل اول این کار رو براش انجام داد وبهترین پزشک وبهترین پرستار ها کارهاش رو انجام دادن
“خداوند همواره پاسخ میده به درخواست های بندگانش در صورتی که بندهاش اون رو باور کنن”
و من باور گردم در این چند سال خدا بهتر از من از پسرم مراقبت میکنه وخواسته بهش هست
خدااایا شکررررت برای وجود استاد نازنین و مریم بانو عزیزم
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن بر زبان آفرین
سلام استاد گرامی
سلام خانم شایسته مهربان
سلام دوستان همفرکانسی
الله و اکبر و الله و اکبر
من مانده ام و اشک در چشمان من جاری شده است
همین دیروز من هدایت شدم به داستان حضرت مریم و به دنیا آمدن عیسی و اینکه چطور ممکن است خواسته های ما محقق شود.
و اینکه قسمتی از داستان حضرت مریم بود که می خواست عیسی را به دنیا بیاورد و ندا آمد که ما فرشته ای را برای کمک به تو خواهیم آورد. اصلا جریان حاملگی حضرت مریم و به دنیا آمدن عیسی کلا با قوانین جهان هستی در تضاد است. اینکه همه ما میدانیم که برای درست شدن یک جنین نیاز به یک جفت است و حالا درست که با پیشرفت علم الان ما حامگی خارج رحم و از این موارد را داریم ولی بازهم به یک جفت انسان نیاز است. ولی شرایط حضرت مریم و عیسی کاملا از یک روشی دیگر بود.
من خودم این چند روز خواسته ای داشتم که با باورهای محدود کننده خودم اصلا در حال حاضر برای من با توجه به عقلم و تجربه ام امکان پذیر نیست. ولی من تجربه کرده و درک کرده ام تا حدودی که مثالهایی زیادی در زندگی خودم دارم که شرایط به نحوی اتفاق افتاد و از روشی برای من کارها پیش رفت که اصلا به عقل من نمی رسید و من اصلا به آن روش فکر نکرده بودم و به خواسته ام رسیده ام.
همین یکی دو روز گذشته بین من و نجواهای ذهنی ام چلنج و چالشی بزرگ بود و کماکان هم هست که این خواسته من چگونه می شود که محقق شود، هرچه که من منطق می آورم بازهم این نجواهای ذهنی من کار خودش را می کند و می گوید که همون یکبار بود و شانسی بود، باز یک مثال دیگر می آورم برایش بازهم ادامه می دهد که این بار فرق می کند و همان یکبار بود و … و اعتراف می کنم که فعلا زور اون بیشتر است و من نمی توانم از پس او فعلا بر بیایم. تا اینکه این فایل زیبا آمد و من هنوز 7 دقیقه از این فایل را گوش کردم و آمدم برای قانع کردن این ذهن نجواگر خودم، هدایت شدم برایش این کامنت را بگذارم که ببین استاد هم دقیقا در همین روزهایی که من این چالش را با خودم دارم فایلی میگذارد روی سایت و در مورد موضوعی صحبت می کند که شرایط حال حاضر من است کلید اجابت دعا و باز هم برای من واضح می شود که مثل هزاران باری که خدا از بی نهایت روشی که اصلا به فکر من نمی رسید این بار هم می تواند این خواسته من را برآورده سازد و این جواب دندان شکنی بود به ذهن منطقی من.
الهی شکر فعلا که لال مونی گرفته است این ذهن نجواگر من چون در مقابل استدلالهای استاد این ذهن نجواگر من کم می آورد و الان که این نشانه واضح برایش آمد که ببین الان خواسته تو از آبستن شدن یک پیرزن که غیر منطقی تر نیست!!!!! (جریان درخواست حضرت زکریا ) در این آیه. حالا می توانی لال مونی بگیری ای ذهن نجواگر من یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
نه به خدا اصلا برآورده شدن این خواسته من اینقدر ساده است و اینقدر راه وجود دارد که من خودم بسیاری از راههای ساده ساده اش را به این ذهن نجواگرم یادآوری کرده ام ولی چکار کنم دیگر فعلا چالشی داریم با هم ولی به لطف هدایتهای الهی که همیشه و همیشه همراه من بوده است با آمدن این فایل که من فقط تا الان 7 دقیقه اش را دیده ام من 10 هیچ از ذهن نجواگرم پیش افتاده ام.
الهــــــــــــــــــــــــــــی شـــــــــــــــــکر
هدایت شدم به نوشتن این کامنت برای یادآوری به خودم و خاموش کردن ذهن منطقی خودم که واقعا ایراد از گیرنده است فرستنده عالی کار می کند
استاد جان ممنونم
انشالله که تا انتهای این فایل زیبا را که ببینم جنگ بین من و ذهن نجواگرم (همانگونه که فعلا یکطرفه به نفع من است و اون اصلا حرفی برای گفتن نداره) کاملا به نفع من باشد و این کاملا هدایت الله مهربان من و نشانه ای واضح برای من است که من آرام باشم و فقط روی ایمان خودم کار کنم و این بیت شعر را با خودم زمزمه کنم با ایمان قوی:
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس راه خود بگویدت که چون باید کرد
در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استاد عزیزم
خدایا قلبم رو منور به نورت کن تا تمرین هام رو به درستی انجام بدم و جا پای خوبی از خودم به جا بزارم
به یادم بیار هرآنچه لازمه
و بهم بگو تا بنویسم
استاد عزیزم
نمی دونم چطوری ازتون تشکر کنم
واقعاً ممنونم ازتون
این فایل بی نهایت ارزشمند
وقتی قدم به قدم با خانم شایسته ذهنم رو خونه تکونی کردم، آماده شدم برای ورود به دوره مقدس عشق و مودت
همون جایی کن پاشنه آشیل منه
همون جایی که به خاطرش هدایت شدم به این سایت مقدس
و دوره رو خریدم و چقدر آگاهی هاش فوق العاده است
خدااااای من
چقدر با پیش فرض های ذهنی من فرق داشت
با اون پیش فرض ها، نتایج هم باید، این می بود
خدا قدم به قدم
آروم آروم
با لذت
داره منو هدایت می کنه
آخرین جلسه دوره عشق و مودت به این نتیجه رسیدم که باید به این زندگی مشترک که ایده آلم نیست خاتمه بدم
اما عجله ای نداشتم
اجازه دادم خدا هدایتم کنه
دستان خدا رو باز گذاشتم
اومدم مشخص کردم چی می خوام
به وضوح رسیدم
بعد خدایی که دانای نهان و آشکار و می دونه ترمز اجابت این خواسته ام چیه
میاد به استاد میگه در مورد
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ دو قسمت بی نظیر ضبط می کنه
چون می دونه ترمز های من بچه هامه
این فایل بی نهایت به موقع بود
بی نهایت برام ارزشمند بود
خدایا شکرت
خدا هرگز دیر نمی کنه
فایل های اخیر استاد همشون قدم به قدم و آروم آروم دقیقاً داشت ترمزهای منو آشکار می کرد
تا اینکه این فایل اومد
کلید اجابت دعا
استاد این فایل رو باید بارها و بارها گوش کنم
باید بارها با خودم صحبت کنم
باید باور سازی کنم
باید بدونم خدا روزی رسان منه
باید باور کنم وقتی در مسیر درست باشم، هر روزم بهتر از دیروز خواهد شد
باید باور کنم خدا از جایی که فکرشو نمی کنم بهم نعمت میده
باید باور کنم که این تصمیمی که گرفتم درست ترین تصمیم زندگیمه و باید از شک و تردید بیام بیرون
تا اینکه با دنیال کردن کامنت های دوست عزیزم
آزاده زمانی جوهرستانی امروز رسیدم به فایل ارزشمند نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
این فایل بود ولی در عجبم چرا من ندیده بودمش!!
فایل های پیدا کردن الگوهای تکرار شونده رو دیده بودم
ولی این فایل رو اصلا ندیده بودم
چون تو مدارش نبودم
اما الان زمانش بود
پلن خدا بی نظیر
وقتی این فایل رو گوش کردم
الله اکبر
دقیقاً داشت اشاره می کرد به ترمز بعدی من برای اجابت خواسته ام
آره منم چند بار تصمیم گرفته بودم این زندگی رو خاتمه بدم ولی قول میدم های همسرم منو نگه داشته بود…
آره پترن هایی که اجازه نمیدادن من این قدم شجاعانه و تصمیم جدی رو بگیرم
پترن هایی که مخالف اصول زندگی منه
منو آزار میدن
حالا امروز تصمیم کاملاً جدی شد
این قدمی بود که امروز باید برمیداشتم
ترمزی بود که امروز باید رفعش می کردم
به خاطر همینه که تو این مدت، این گنج رو من ندیده بودم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
چقدر کامنت های دوستانی که این پروسه براشون خیلی راحت و لذت بخش اوکی شده کمکم می کنه
تا باور کنم
خیلی راحت می تونه این اتفاق بیفته
چقدر آزاده عزیزم با استفاده از قانون این پروسه رو لذت بخش و عالی پشت سر گذاشته
برای منم می تونه همین قدر ساده و لذت بخش و عالی پیش بره
این بار دیگه این تصمیم من خالص
واضح
چون دلیل دارم براش
چون به خودشناسی رسیدم
چون اصول زندگیم مشخص شده
چون این زندگی مغایرت داره با اصول زندگی من
چون پترن های همسرم با اصول زندگیم مغایرت داره
چون دیگه عذاب وجدان این کار رو ندارم
چون دیگه احساس لیاقت یه زندگی اروم و لذت بخش رو دارم
چون دیگه خودمو لایق بهترین ها می دونم
چون دیگه به کم قانع نیستم
چون دیگه نمی خوام به خاطر باورهای محدودم، سقف ارزوهام رو کوتاه کنم
می خوام خودمو با قانون خدا هماهنگ کنم
نه با معیارهای جامعه و مردم
خدای بی نظیرم مرررررسی از این همراهیت و حمایت هات
من به تو محتاج ترینم
از اونجایی که هنوز الهامات رو به خوبی تشخیص نمیدم ازت می خوام واضحتر باهام حرف بزنی
مرررسی که همواره اجابتم می کنی
دیروز متوجه شدم که امروز جشن تکلیف دخترمه تو منطقه
ذهن نجواگر اومد و پلن داد که برو سوپرایزش کن
گل سفارش بده و عکسش رو رنگی بگیر و کلی ادا و اصول دیگه…
اولش به نظرم خیلی ایده خوبی بود
ولی بعدش دیدم داره حالم بد میشه
متوجه نمیشدم چرا حالم بد شد
وقتی نشستم واکاوی کردم
دیدم این ایده داره حالم رو بد می کنه
وقتی حالت بد یعنی از نگاه خدا فاصله داری
خب کجای قضیه مشکل داشت؟؟
ریشه ی این کار
از خودم پرسیدم چرا می خوام این کار رو انجام بدم؟؟
دیدم مدام میره سمت اینکه دیده بشم
به به چه چه دیگران
جلب توجه
آره این ایده در جهت رشد من نبود
این از خلأ می اومد
و اگر انجامش میدادم قطعاً حالم بدتر میشد
چون ریشه اش از خلأ بود
بعد که اصول خودمو یادآوری کردم که فقط کارهایی رو انجام میدم که با قانون خدا هماهنگه
قلبم اروم شد
قلبم نورانی شد
امروز متوجه شدم که مادرا سر همین کلی بحثشون شده که چرا برخی مادرا رفتن دختراشون رو سوپرایز کردن و دختر ما ناراحت شده و کلی تو در و دیوار بودن
کلی بحث های حاشیه ای
خدایا شکرت که با رعایت اصل، منو از حاشیه ها دور کردی
===================================
هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنتُمْ
من باهاتم هرجا که باشی. (حدید آیه 4)
“فإنَّکَ بأَعْیُنِنا”
پس مطمئن باش که، ما مراقبتیم. (طور آیه 48)
“و یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب”
و بهت میرسونم از جایی که حتی فکرشم نمیکنی. (طلاق آیه 3)
«إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ» بی گمان تو خلف وعده نمی کنی
«إِنَّ اللَّهَ لَا یُخْلِفُ الْمِیعَادَ» بله صد البته که خداوند خلف وعده نمی کنه
خدای نازنینم
کمکم کن تا مسیر این خواسته ام رو لذت بخش و ساده و راحت طی کنم
و از جایی که فکرش رو نمی کنم بهم رزق و نعمت بده
دستانت رو بیار به کمکم
دل ها رو برام نرم کن
آمین
چقد حرفات به من آرامش میده دوبار خوندم چقد منو داری میگی چقد خدا نزدیکه چقد حالم بهتر شد انقد هدایتی دیدم کامنت و که باورم شد خدا داره باهام حرف میزنه
برات از خدا آرامش وهدایت بیشتری میخوام برای خودمم میخوام که فقط هدایت الله یکتا میتونه راه و نشونم بده و بس
سلام جناب استاد سیدحسین عباسمنش و همچنین استاد خانم شایسته عزیز!
اجازه دهید ابتدا از صمیم قلب از شما بابت تلاش های دائمی تان تشکر داشته باشم، عذر خواهی می کنم که من خیلی کم می نویسم البته که بیشتر کامنت های دوستان را چی فایل های رایگان و نیز که تازه رسیدم قدم هفتم از دوره قدم مبارک 12 قدم را می خوانم ولی بخاطر مقاومت های ذهنی خیلی کم کامنت می گذارم، ان شاءالله که خداوند من را در مدار نوشتن کامنت هم قرار دهد.
روز قبل داشتم مصاحبه تان را با آزاده عزیز برای چندمین بارگوش میدادم، در آخر مصاحبه ایشون بیان داشتن که شما قرآن را خوب فهمیدید و به حق که ایشون درست گفتن البته که نظر و باور خودمن هم چنین است، یعنی کسی را ندیدم که کسی همانند شما قرآن را به این شکل بفهمد و از آن بهربرداری عملی در زندگی اش داشته باشد.
این را برای خودم می گویم که اگر استاد می خواستن همین فایل رایگان را می توانستند که بعنوان دوره آماده کنند ولی بطور رایگان به دسترس همه قرار دهند.
استاد عزیز، با استفاده از برنامه های شما البته نه 100 فیصد، بلکه خیلی کم و ناچیز عمل کردم به خیلی ازخواستها رسیدم، دو سال می شود که همراه فامیل ام مهاجرت کردم به جرمنی، خواسته ای که از ایام کودکی داشته ام، همین دیشب بود که سرتفکیت زبانم را به بهترین درجه دریافت کردم، جناب استاد، امروز که داشتم فایل دوم قدم هفتم را گوش می دادم برای خودم تعهد دادم که ازین به بعد باید دست به قلم شوم، در کامنت نوشتن هم اشتراک کنم، بی نهایت از شما سپاسگزارم،
به گفته آبجی سعیده، شما را به نور آسمانها و زمین می سپارم، زندگی تان همواره با نور منور باد.
سلام
خدایا هزاران بار شکرت برای این قرآن که به معنای واقعی کلام حق است و استاد عزیز با این کلام زیبا انقدر خوب برامون سخن خداوند شد و خانم شایسته عزیز.
استاد انقدر خوب بود این فایل دیگه جای حرفی نیست اما اینکه اونجایی که در مورد سوره طلاق گفتید اینه که بابه میگن طلاق تنها حلال خداوند که عرش خدا رو به لرزه در میاره.
در مورد سوره جز سی اونجایی که خداوند میگه به پیامبر که خدا فراموشت نکرده حدود سی یا چهل روز بود آیه و سوره ایی نازل به پیامبر نشده بود که اون سوره ضحی نازل شد.
هزاران باز باید این فایل رو گوش داد خدایا شکرت
سلام
خدایا شکرت بابت این فایل که مشتاقانه دانلود و گوشش دادم
میخام از معجزات و اتفاقات خوبی که توی یه هفته برام رخ داده بنویسم
از اینکه خدا چطور هدایت میکنه
از یرزق من حیث لایحتسب بنویسم
از نتیجه سپاس گزاری کردن بنویسم
از فرمولی که استفاده کردم و تو این فایل دقیقا بهش اشاره شد بنویسم
اینکه به استناد به اینکه چطور قبلا خدا برام خواسته هامو اجابت کرده درهارو باز کرده انگیزه گرفتم و قدم برداشتم بنویسم
هفته گذشته من به الهامی که خدا بهم میکرد عمل کردم البته یکم مقاومت میکردم و یا شاید هنوز امادگیشو نداشتم ولی وارد ترسهام شدم و سمت خودمو انجام
دادم
من کنار کار کارمندیم به علاقم که قنادی هست هم مشغولم و البته نه خیلی حرفه ای و فول تایم،ولی توی این 2/5 سال باهدایت خدا پیش اومدم
خود خدا بود که با نشونه ها گفت به چی علاقه دارم،بعدش کلاس ثبت نام کردم،بصورت تکاملی وسایل مورد نیازو خریدم،پا رو ترسام گذاشتم پیج زدم و خدا الهام کرد برای مناسبتها بعنوان هدیه ،کیک درست کنم که هم مهارتم زیاد بشه هم پیجم فعال بمونه،اون اوایل هم گاها سفارش هم میگرفتم،بعد هم تو یه برهه خدا الهام کرد بیام از دسر و کوکی وکیک و شیرینی که درست میکنم برای افزایش مهارتم اینکارو انجام میدادم
عکس بگیرم و بصورت اموزشی رسپی بزارم که من انجامش دادم و با وجود نجواها که میگفت همش مواد اولیه میخری هی رایگان درست میکنی سفارش هم تک و توک داری و تا کی میخای اینجوری ادامه بدی ،ولی من حریف ذهن میشدم و میگفتم فعلا قدمی که خدا گفته اینه
از طرفی رو باورهام کار میکردم ثروت یک رو کار میکردم و هی میدیدم که خیییلی از ادمها مشتری دارن یا تو همین فیلد چقققدر میشه سفارش گرفت انقققدر که مناسبتا زیاده و من هم از پس انجامشون تو این استیتی که هستم برمیام و میدونستم که باورهام ایراد داره و باید روی فراوانی کار کنم
همیشه میگفتم خدایا تو کارت هدایت مشتریه
نه پیج من نه مهارت من نه تبلیغ کردن من نه هیچ عامل دیگه ای ،اگر برای فلانی و فلانی میرسونی مشتری از جاهایی که گمان نمیکنن پس برا منم باید بشه
این اواخر هم خیییلی از خدا درخواست میکردم که قدم بعدی رو بگو بهم،دلم میخاد یه تغییری ایجاد بشه تو روند کارم،بی اشتیاق شده بودم کمی
از اینکه همش رسپی بزارم و نتونم از این شغل واقعا پولساز،ثروت بسازم!!
یه شب بخصوص بعد از فایل خوش بینی،با خودم یه فرمول نوشتم که اگه طبق این پیش برم خدا احابت میکنه
نوشتم
باید بابت تک به تک مشتریام از خدا شکرگزاری کنم
بابت ایده ها و هدایتهایی که تو این مسیر برام داشته که چقققدر زیاد بودن و اشک منو در میاوردن وقتی بیاد میاوردم،شکرگزاری کنم
حتی اگه یه رسپی میزارم بازم اون انگیزه روزای اول رو داشته باشم
دفتر مربوط به نکات قنادی رو بخونم
تو یوتیوپ اموزش ببینم
خوش بینی خودمو تو همین شرایط که خبری نیست حفظ کنم و امیدوار بمونم
بابت پولهایی که از این مسیر ساخته بودم شکر کنم
روی فراوانی و حس لیاقتم کارکنم روی دوره ثروت هرروز تایم بزارم
دقیقا هرشب با این فرمول من حالم رو خوب کردم
من با نوشتن خیلی راحتم و اومدم اسم مشتریام رو دونه دونه نوشتم و شکر کردم و اعتبار هدایتشو دادم به خدا
گفتم خدایا من هنوز پیجم 1 دونه پست داشت هنوز 2 تا کیک درست کرده بودم فالور 50 تا هم نداشتم بخدااا مهارتتتم خیییلی کمک بود ولی مشتری رسوندی تو همون روزای اول کارم
بابت ایده هایی که داده بود بیاد اوردم کجاها کجاها چطور پلن ریخت و همزمانی انجام داد برام و قلبم باز میشد که چه کارا برام کرده و شکر کردم
بابت رضایت مشتریام اینکه حتی بعضیا 2-3 بار سفارش داده بودن شکر کردم گفتم تو زیر دندون مشتریا رفتی و راضی بودن و شکر کردم وکردیتو دادم به خدا
بابت اینکه بجز 1-2 مورد چطور مشتریام خوش حساب بودن حتی قبل از تحویل واریز کردن حتی بعضیا نپرسیدن کیلویی چند میدی و سفارش دادن ،حتی تو محرم و اول عید کیک تولد سفارش دااشتم و تمااام اینارو بیادم اوردم و کفتم خدایا تو مسول رسوندن مشتریا بودی و اگر تو در هر زمانی توانا بودی پس الان هم هستی و قدرت دست توست و کار کار خودته من نمیدونم ،من فقط میخام سفار ش بگیرم هر روز مشغول بشم به اینکار و خلاصه قدم بعدیم چی هست باااید بگی من عقل خودم قد نمیده ایده ندارم ،ایده پرداز من،مشاور من،دستیار من،طعم کارای من ،همه و همه تو هستی
با این فرمول حالم خوب میشد و یه روز سرکار بودم و خدا چندباری الهام کرده بود که برم با کافی شاپهای شهرمون برای همکاری باهاشون خودمو پرزنت کنم ولی من مقاومت میکردم که خدا چرا مستقیم مشتری رو هدایت نکنه مگه تا الان نرسونده من چرا باید برم دنبالش!!
خلاصه اون روز نزدیک ظهر بود پا شدم مرخصی گرفتم و گفتم اگه خدا میگه من اقدام میکنم
ذهنم میگفت همشون خوب یا خودشون درست میکنن یا با یکی همکاری میکنن مگه میشه اخه قبول کنن !!اینها مانع اقدامم میشدن
ولی من قدم برداشتم و دقیقاا خدا به یه فست فود کافی شاپی هدایت کرد که اصلااا باورتون نمیشه چه درهایی باز شد برام
خیلی خوب برخورد کرد مدیریتش سرشون هم اون تام خلوت بود و گفت خودم درست میکنم ولی اگه درس کنی بیاری عیب نداره میتونم بفروشم یا چیزای جدید مث تارت و بعضی چیزکیک ها که موجودی نداشتن
و گفت مثلا کروسان و موچی ووفلان چیز درست کردی
منم گفتم اینارو نه ولی چون اعتماد به نفس داشتم که اگه این همه چیزای دیگه درست کردم خوب اینارو هم میتونم دیگه و حتی گفت کیک تولد گاها سفارش میدن برای تم تولدشون که اونو با یقین گفتم اره میتونم چون بارها انجامش داده بودم،بعد هم گفت شکلات دبی هم فعلا تو شهرمون همه جا نیس درست میکنم تو هم میتونی درس کن بیار
خلاصه کلللللی خدارو شکر کردم کللللی خوشال شدم
که نه تنها جواب منفی نشنیدم بلکه گفت هرچی میتونی درس کن بیار هم بابت اینکه جسارت نشون داده بودم و خدا به چه جایی هدایتم کرده بود و هم بابت اینکه جواب مثبت شنیدم کللی ذوق کردم
بعدش رفتم لوازم و مواد الولیه هرچی به ذهنم میرسید ر خریدم و عصر هم شکلات دبی درست کردم و ظاهرشون خوب شد و خوشال بودم ولی بعد که برش دادم و کمی تست کردم دیدم جالب نشدن و نمیدونید چقدر ذهنم منو اذیت کرد هم خسته شده بودم هم مواد اولیه ام هدر رفت و اصلا بل بشوری بود تو ذهنم که تو خودتو مسخره کردی بچسب به کار کارمندیت اخه خودتو خسته میکنی چطورمیخای حالا رشد کنی و به اون لولی که میخای برسی وووو و از این چرندیات !!!
ولی باز شب با نوشتن حالم رو خوب کردم کلی دلیل منطقی اوردم که بارهااا شده بار اول درست کردم خیلی از رسپی هارو و عالی شدن ،بابا اصلا فدای سرم ،هی نوشتم که الخیر فی ماوقع مدام میگفتم حال خوب نتایج رو رقم میزنه هاا!ثریا یادت باشه هااا!مهارت و دیزاین و فلان ماده اولیه مرغوب ووو مهم نیستن !! حال خوب ملاکه هاا!!باید بتونی الان حالتو خوب کنی و بیاد میاوردم که بابا ایلان ماسک موشکش تو هوا متلاشی میشه خودشو نمیبازه الان تو دوتا شکلات خراب کردی به هم ریختی باییید ایمانتو کنترل ذهنتو نشون بدی و خلاصه به حس بهتر رسیدم و بعد خوابیدم
دو روز بعد مشغول شدم هم برا کافی شاپ چیز کیک درست کردم و بردم تحویل دادم که چقدر حال خودم خوب شد چیزی که مدتها بود ارزو میکردم و حتی تجسم که تو ظرفای تک نفره میچینم میبرم و دقیقا این اتفاق افتاد و همشو حتی بدون تست ازم خرید
فرداش باز شکلات دبی درست کردم
و قرار شد شنبه ببرم بعد از شیفتم تحویل بدم
که همه رو با خودم بردم سر کار وشب هم با خودم سناریو نوشتم که میبرم همشونو همکارام میخرن ،بعد ظهرمیام دوباره برا کافی شاپ درست میکنم ،کلی شکر میکنم از خدا همکارام استقبال میکنن و ووو
باورتون نمیشه تماااااام انچه که بصورت سناریو با جزییات شب قبل نوشته بودم عییین همونا ریز به ریز رخ داد !!!و البته موقع نوشتنش دقیقا همین جیزایی که استاد تو این فایل گفتن رو انجام میدادم ینی میگفتم خدا قبلا برام مشتری رسونده قبلا رضایت داشتن قبلا پول ساختم قبلا خییییلی چیزارو تجسم کردم و رخ داده پس بازم میشه و من خالق زندگیم هستم و خدا همواره اجابت میکنه اگه حتتتتی یه بار برام انجام داده پس الان هم میتونه درحالیکه خدا میلیاردها بااار انجام داده برام تو زندکیم و من بابتشون شکر میکردم و شب موقع تیک زدن و خوندن سناریوم نمیدونستم چطور خدارو شکر کنم قاصر بود زبانم
عصر هم سریع اومدم خونه و باز مشغول شدم درست کردم و بردم کافه و گفته بود سه تا بیار که من بیشتر بردم و 5 تا برداشت
انقدر حسم عالی بود که باز شجاعت بخرج دادم و دوتا کافی شاپ و دوتا بستی فروشی رفتم که یکیش مدیرتش نبود یکی از بستی فروشیا هم گفت باشه کیک خیس بیار
یکی از فست فودیا هم رفتم مدیریتش گفت اتفاقا تا یه ماه دیگه کافی شاپ رو راه میندازیم وااای منم کلللی با اعتماد بنفس گفتم پس قسمت کافی شاپ با من و هرچیزی لازم باشه درست میکنم میارم ایشون هم خیلی سرشته نداشت گفت با خودت شماره مو گرفت و حتی شکلات دبی هم نشون دادم گفت دست خودتون باشه ما تو پیجمون برات تبلیغ میکنیم و با ادمین منو کانتک کرد که عکس بفرستم و صب روز بعد دیدم که استوری کردن و چند نفر قیمت پرسیدن و حتی مدیریت با من تماس گرفت که قیمت بگو و من گفتم من فلان قیمت میدم شما هرچقدر میخایین درصدی بزارید روش به مشتری بدید که گفت نه نیاز نیس با خودت کانکت بشن انقققدر اقای مهربونی هستن که اصلاا نمیدونم چطور شکر کنم
حتی بهم گفت خودت ادمینی پیج رو دستت بگیر بهت حقوق میدم
این ادمین محصله و خیلی خبره نیست
خودت باشی بهتره منم گفتم اخه تا حالا انجام ندادم ولی خوب بخام میتونم فعلا البته بزار ایشون باشن ینی همین جور خدا داشت برام معجزه میکرد منی که تا چندروز قبل هی تعلل میکردم برا رفتن به کافی شاپ بخاطر ترسام و قضاوتهام،فایل خوش بینی و تماام این چندسال کار رو باور و ایمانم و بیاد اوردن داستانهای قرانی که رو قران کار میکردم هممممشون به کمک من اومدن و خدا درهایی باز کرد برام
فرداش بازکللی شکلات بردم برا همکارام تو اتاق عمل باز هم شب سناریو نوشتم که میفروشم پول بازم میاد به حسابم و بازم میام درست میکنم و باز ذهنم میگف باشه حالا دیروز فروختی ولی فردا کمتر میخرن تازه الان زیاد درست کردی ولی میگفتم من ایمان به غیبم رو نشون میدم و سمت خودم که درست کردن با کیفیت شکلاتاس رو انجام میدم مابقی با خدا،اگه دیروز خدا توانا بود پس فردا هم تواناس بازم هست جایی نرفته و اینا بهم ارامش میداد و باورتون نمیشه فرداش با حس خوب و اعتماد بنفس به مابقی همکارام نشون دادم و همممممشونو فروختم و باز هم شب هرچی رو با جزییات نوشته بودم دیدم تیک خورده و با وجود خستکی رفتم خونه با کلللی اشتیاق باز هم درست کردم
استاد میگن وقتی علاقه داشته باشی خستکی تشنگی گرسنکی سرما هیجی حالیت نمیشه دقیقااااا همینه
و باز هم دو روز بعد بردم و به همکارای دیگه تو بخشای دیگه نشون دادم و فروختم و پیجم رو معرفی کردم چقدر تشویقم کردن و اتفاقا این باعث شد که برم کارت ویزیت برای خودم چاپ کنم که اینکارو هم کردم
و تو این چند روز چند میلیون پول اومد به حسابم و فقط به اینکه چطور خدا از جایی که گمان نمیکردم با این ایده به من رزق رسوند ،چطور قبل از استارت کافی شاپ اختیار تامشو به من داد که ازم راجب دکور و ووو نظرخواهی میکنه ،اینکه وقتی قدم برمیداری ،خدا درهایی برات باز میکنه که اصلاا به عقل ناقصت نمیرسید
الان هم انقدر باورم تقویت شده که کلی ایده میاد به ذهنم که انجام بدم
انگار اون سد محکم که نه مشتری نیست و فلان شکسته شده
الان بفکر اینم که جعبه بخرم شکلات اماده کنم که شکیل تربشه و حتی قابل ارسال باشه
حتی دیروز ساعتها اموزش موچی دیدم که میخام درست کنم روش مانور بدم
حتی برای بعضی کافی شاپها که فعلا موچی و شکلات ندارن پرزنت کنم
و کارت ویزیتهامو بین همکارام پخش کنم چون خیلیاشون تو جریان نیستن که تو این کار مشغولم
و این حد از اعتماد به نفس فقط و فقط برمیگرده به اینکه
قبلا که خبری نبود به الهام خدا گوش دادم و بیشتر از یک سال هم برای اینکه اشتیاق خودمو حفظ کنم هم پیجم بزرگ بشه با تعداد پست ها ،
هم مهارتم بیشتر بشه
کلی چیز درست کردم عکاسی کردم پست و استوری کردم و گرچه خیلی از جیبم هزینه کردم ولی اگه اون قدم رو برنمیداشتم الان این قدم بهم گفته نمیشدو اصلا چیزی نداشتم تو پیجم بجز چندتا سفارش ،ولی الان هم اموزش گذاشتم البته امکان فیلم برداری نداشتم بصورت عکس از مراحل کار و کپشن انجام دادم
واقعااا اگه بدونم و برای خودم مدام مرور کنم که علت این نتایح یا هر نتیجه ای که در هر برهه ای وارد زندگیم شده چی بوده ،باعث میشه که همون کارو انجام بدم
شکر گزاری ،نگرش مثبت،کنترل ذهن حتتتتی زمانی که فروش هم داشتم بازم میگفت خوب که چی ؟بعدش چی ؟ینی تا این حد ذهن نجوا میکنه ولی تا وقتی بتونم کنترلش کنم که بازی رو بردم اگه نه ،عقبگرد میکنم
خیلی باید حواسم باشه انگیزه ام رو حفظ کنم
خیلی دلم میخاست این نتایج عااالی رو براتون بنویسم هم برا خودم مرور بشه هم برا تقویت ایمان همه عزیزان که کامنت رو میخونن
من وقتی کامنت خیلی از دوستان رو میخوندم که انقدر پول ساختیم انقدر مشتری داریم این ایده گفته شد وداستان خودشونو که نوشته بودم میخوندم انقققدر برا خودم ارزو میکردم که برا منم اینجوری بشه که الان این اتفاق افتاده
و اگر الان من بابت اینا ذوق نکنم شکر نکنم بیاد نیارم مسببش فقط و فقط «خدا» بوده
وقتی میلیاردها تومن پول هم بسازم و بی نهایت مشتری بیاد ،نخواهم توانست که شکر کنم !!!
پس همین الان باید بدونم همون خدایی که
اجیب ادعوه الداع بوده الان برام
برای اینده هم بازم این ویژگی رو داره
پس نترسم و نگران قدمهای بعدی نباشم،نگران اینکه قراره کی بخره ازم نباشم و فقط ایمانم رو حفظ کنم
همیییییین
ان شاله از خبرای خوب دیگه میام مینویسم
ان شاله خدا کمک کنه تا فقط اعتبارشو به خودش بدم و مقابلش شاکر و متواضع باشم و امیدم رو حفظ کنم