درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1 - صفحه 16

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    بنام خدا

    کامنت دوم

    درباره باور میتونم مثال مادر شوهرخواهرم رو بزنم

    ایشون باوجوداینکه هنوز اونقدر ناتوان نیستن اما میگن باید بچه‌هام ازم پرستاری

    کنن وبچه‌ها هم به اجبار قبول کردن درحالی که هیچکدوم رضایتی ندارن

    خواهرم بارها میگه واصلا باور داره که وقتی نوبت پرستاری ایشون هست مریض میشه و بدحال میشه و خودش اعتقاد داره که عمدا اینکارو میکنه که مارو اذیت کنه

    من بهش میگفتم نه خواهر بنده خدا اینجوری نیس ولی میگفت باشه حالا تا نوبت من بشه بهت میگم بیاببین چیکار میکنه

    یعنی دقیقا جهان داره به باورهاش پاسخ میده نوبت بقیه آرومه هیچ مشکلی نداره نوبت خواهرم که میشه

    واقعا مریض میشه بدحال میشه هی بهونه میاره من حالم خوب نیس دارم میمیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    بنام خداوند مهربان

    یا مقلب القلوب والبصار

    یا مدبر الیل و النهار

    یامحول الحول والحوال

    حول حالنا الی احسن الحال

    سلام به استاد عباسمنش

    سلام به خانم شایسته و سلام به همه همراهان سایت استاد عباسمنش

    سال نو رو به همه شما عزیزان تبریک میگم و انشالله همانطور که در دعای تحویل سال اومده امیدوارم خداوند حال همه شما دوستان عزیز رو به بهترین حال برسونه که همه چیزهای خوب با حال خوب میاد

    و استاد هم در تمامی فایلها به اشکال مختلف میخواد ما رو متوجه این موضوع مهم کنه حال و احساس خوب = اتفاقات خوب

    در این فایل ارزشمند استاد بخوبی بیان میکنن که چطور ذهنیت انسان میتونه رفتارها رو تغییر بده و حتی در این مثال این ذهنیت افراد هست که طعمها رو هم برای افراد تغییر میده

    پس اصل و اساس کار ما در این جهان کنترل ذهن هست، اگه بتونیم ذهنیت خودمون رو در رابطه با هرچیزی مثبت کنیم بازخوردهای مثبت رو دریافت میکنیم،

    اینو دارم به خودم یادآوری میکنم که اگه میخوام تجربیات خوب رو دریافت کنم باید و باید ذهنم رو مثبت بین بار بیارم و از دل هر چیزی نکات مثبت رو ببینم و بهش توجه کنم.

    پس وقتی به محل کار میرم دنبال ایراد گرفتن از افراد نباشم بلکه اول کارهای مثبت شون رو ببینم و چه در دل و چه زبانی از اون افراد تشکر کنم و اگه ایرادی هم در کارشون بود طوری بیان کنم که با جون و دل کار درست رو انجام بدن نه اینکه موضع بگیرن و بخوان برای ایراد کارشون توجیه بیارن.

    پس باید در سال جدید کنترل ذهن رو در دستور کار قرار بدم و اول از همه حال خودم رو در بهترین حال نگه دارم اگه همین یک مورد رو درست انجام بدم در مدارهای بالاتر قرار میگیرم و هدایت میشم به نتایج عالی

    خداوندا

    ای تغییر دهنده دلها و دیده ها

    ای مدبر شب و روز

    ای گرداننده سال و حالتها

    بگردان حال ما را به نیکوترین حال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    ردپای روز 26 اسفند رو با عشق مینویسم

    امروز من رفتم سر کار هفتم ،برای نقاشی دیواری ،یه طرح خونه و گل و کبوتر

    چون 27 اسفند ، فردا تولدم بود و میخواستم سرکار نرم و روز تولدم رو برای خودم باشم و لذت ببرم ، تصمیم گرفتم وقتی رفتم بگم که فردا نمیرم

    صبح، اول رفتم بانک و بهم زنگ زدن تا برم سر کار نقاشی که آدرسشو گفتن ،من یکم دیر رفتم و از صبح وسایل کیک رو خریدم و مادرم کیک درست کرد تا با خودم ببرم و با نقاشا سر کار با چای بخوریم

    حدود ساعت 12 رسیدم

    وقتی شروع به کار کردم نقاشا رفتن بالای داربست و منم دیوارای پایین رو نقاشی کشیدم و وقتی تقریبا گلاشو تموم کرده بودم نقاش زیر ساز اومد و کمی هم باهم کار کردیم و بهش گفتم که اگر میشه من فردا نیام و تولدمه میخوام برای خودم باشم و برم بگردم

    گفت مشکلی نیست و هی موقع کار میگفت تولد تولد تولدت مبارک و یا میگفت تولد داریم

    که میخوای بری برای خودت باشی ؟

    زمان ناهار که شد و ناهارمونو خوردیم کمی صحبت کردیم با هم و نقاشی که همیشه بهم میگه چیکار باید بکنی و سعی داره با تاکید یادم بده، که روز اول گفت سرعت داشته باش ،دیدم یه گل کوچیک از چمنا کند و از این گلای بنفش آبی ریزی بود که اول بهار تو چمنا درمیاد کنار گلای ریز سفید و زرد

    گذاشت زمین وگفت بیاین عکس هنری بگیریم ، زوم کرد تا عکس بگیره و گفت خیلی کیفیت خوبی داشت و یکی یکی همه مون با گوشیامون عکس گرفتیم

    من تازه دارم مردارو میشناسم و این دو هفته خیلی چیزا از ارتباط برقرار کردنشون یاد گرفتم ،اینکه استاد عباس منش در دوره عشق و مودت میگفت یه رفتارهای خاصی دارن

    که اگر بشناسید میتونید راحت تر ارتباط برقرار کنید

    طیبه ای که به شدت از مرد ها میترسید و نمیتونست حتی به چشم مردها نگاه کنه و اگر با مردی صحبت میکرد دست و پاش میلرزید و به قدری خجالتی بود که دستاش عرق میکرد و حتی چشماش پر پر میزد ،تا این حد خجالتی بودم و طبق باورهای محدودم هزاران هزار فکر میومد سراغم که من نباید با کسی صحبت کنم و گناهه و خیلی چیزای دیگه

    حتی من یادمه از بچگی میگفتن وقتی با مردا صحبت میکنی نباید به چشماشون نگاه کنی و گناهه و من به شدت میترسیدم و این ترس سبب میشد خیلی احساس گناه داشته باشم و افکار ناجور داشته باشم

    اما خداروشکر میکنم که دوره عشق و مودت و عزت نفس به قدری پاسخ تک تک سوالاتم رو داد که من به یک باره پیشرفتم چندین برابر شد در اینکه بتونم به راحتی با اطرافیانم و به خصوص آقایون ،ارتباط خداگونه ای داشته باشم

    من با تمرینایی که انجام میدم و دقت هایی که موقع حرف زدن با همکارای نقاش دارم سعی میکنم یاد بگیرم که چجوری باید رفتار کنم

    وقتی نشسته بودیم یه ترقه دست ساز رو چمنا بود ،همون نقاشی که بهم ایرادای کارم رو میگه و دوست داره یاد بگیرم ،آورد نشونم داد و گفت ببین اینو

    پرسیدم چیه گفت ترقه هست و با یه ذوقی تعریف میکرد که دیروز یه ترقه از این بزرگتر پیدا کردم و جرات نکردم دست بزنم بهش و جوری تعریف میکرد که اصلا حس نمیکردم چندین سال از من بزرگتره و میگفت پس فردا از اینا میزنن به دیوارا

    بعد که داشتن استراحت میکردن یهویی ترقه رو گذاشت رو دست همکارش که داشت استراحت میکرد ،یهویی بلند شد و ترقه رو زد به دیوار و ترکید

    من به قدری ترسیده بودم که فقط داشتن میخندیدن به ترسیدن من و ذوق میکردن ،ازم پرسیدن خانم مزرعه لی فکر کنم شما از اونایی باشی وکه شب چهارشنبه سوری خونه میشینی

    خندیدم و گفتم بله ما دو سه روز رو جایی نمیریم یهویی گفت یادم باشه که بگم روز چهارشنبه سوری زودتر بری خونه تون

    چقدر توجه و احترام خدای من

    بدون اینکه من حرفی بزنم و با همین حرف گفت یادم باشه

    خدایا شکرت به خاطر انسان های آگاه و مودب

    وقتی دوباره کار رو شروع کردیم آقای نقاش خداگونه اومد و کار دیگه تموم شده بود و من رفتم کیکی که برده بودم رو گذاشتم رو زمین و اومدن نشستن

    و با چای خوردیم و صحبت کردیم و بازم به رفتاراشون خنده ام میگرفت ،من شبیه کسایی بودم‌که اولین باره داره ناشناخته هارو در دنیایی میبینه که تا به حال ندیده بود و یاد میگیره ارتباط برقرار کردن رو

    یهویی دیدم آقای نقاش زیر ساز گفت کادوهامونم بدیم ،من اون لحظه خجالت کشیدم و گفتم نه من به این خاطر کیک آوردم که دور هم کیک بخوریم بعد کار و اینکه بگم من فردا نمیام

    اما باز حرف خودشو میزد و میگفت باید هدیه مونم بدیم و وقتی داشتیم جمع میکردیم سه نفرشون یک میلیون و 200 هدیه دادن بهم

    نمیدونم کار درستی بود یا نه ،بارها به خودم گفتم چرا گفتی تولدته و مجبور شدن مبلغی رو بهت هدیه بدن ،بعد متوجه شدم که دارم خودمو سرزنش میکنم ،سریع آگاه شدم و گفتم اشکالی نداره و دیگه رخ داده و گفتی

    وقتی داشتیم صحبت میکردیم طراحی های دستی که کار کرده بودم رو نشون دادم به آقای خداگونه و گفت باید فتوشاپ یادبگیری و ادیت و چیزای دیگه که بتونی طرح های خودت رو خودت طراحی کامپیوتری بکنی و به شهرداری نشون بدیم

    این تضاد سبب شد که من فکر کنم درمورد یادگرفتن این مهارت که خیلی به کارم کمک میکنه که روندش سرعت بگیره

    یه چیزی تو این دو هفته خیلی توجهمو جلب کرده درمورد 5 نفر نقاش آقا ،و اون این بود که هر 5 نفرشون به قدری رفتارهای کودکانه که سبب شادی و خوشحالی بشه ،از خودشون نشون میدن که اصلا احساس نمیکنم که تو اون جمع من کوچیکترین فرد هستم و فاصله سنی 5 و 10 و 20 سال باهاشون دارم

    اصلا هیچ فاصله سنی رو حس نمیکنم و احساس میکنم دارم با هم سن و یا با کسی صحبت میکنم که کودک درونشون به شدت فعاله و شادن و دوست دارن بگن و بخندن و شادی کنن و عین بچه ها ذوق میکنن و حرفاشونو به راحتی میگن

    یه جورایی خود واقعیشون هستن و لذت میبرن از این خود واقعی بودن خودشون و هیچ خجالتی بابت هیچ یک از خصوصیاتشون ندارن و انگار همونجوری که هستن خودشون و همدیگه رو دوست دارن

    و با وجود تک تک تفاوت های همیدیگه به نسبت هم ،قبول کردن تفاوت هاشون رو و درکنار هم فقط به لذت بردن فکر میکنن

    اینکه وقتی این رفتارهاشونو میبینم با خودم میگم ببین طیبه ،اینم یه درس هست که خود خودت باشی هرجور که هستی باشی و خودت رو دوست داشته باشی و از خودت بودن لذت ببری ،اینکه از هیچ کس خجالت نکشی که مثلا اگر من فلان جا ذوق کردم یه وقتی میگن بچه هست و …

    باید بیشتر روی خودت کار کنی تا حرف مردم اهمیتی نداشته باشه

    من هر روز بی نهایت درس از تک تکشون یاد میگیرم

    دلم میخواد بیشتر درموردشون بگم با اینکه مینویسم اما بی نهایت ویژگی های خداگونه دارن

    5 نفر نقاش

    *آقای نقاش خداگونه که روز اول یعنی 12 اسفند 1403 که خدا هدایتم کرد به سمتش ، باهاش صحبت کردم و دیوار بلوار محله مونو داشتن رنگ میزدن و بدون هیچ اما و اگری ،گفت برو لباس کار بیار و بیا کار روشروع کن

    یه مرد بسیار خداگونه که من تو این حدود 14 روز از رفتارهاش یاد گرفتم آرامتر باشم ،اینکه وقتی دارم با کسی که از خودم پایین تره از همه نظر ،مثلا از نظر مالی ،و یا مهارتی و… جوری رفتار کنم که فکر نکنه که از من کوچیکتره و یا اینکه فکر کنه که نمیتونه و در کل عزت نفس پایینی داشته باشه

    متواضع باشم اول در مقابل خدا و بعد دیگران که پاره ای از وجود خدا هستن

    این بزرگترین درسی بود که گرفتم که سعی کنم در صحبت کردن با آدم ها خداگونه باشم و همیشه و هرلحظه آگاهانه باشه رفتارهام و حتی شده بود وقتایی که میدیدم جاهایی هست که میتونست عصبانی بشه و با همکارهاش و یا من خوب برخورد نکنه ،اما به راحتی میتونست کنترل کنه این خشمش رو و با آرامش صحبت میکرد و سعی داره همیشه آرامش رو منتقل کنه

    و یه جمله تاکیدی که همیشه میگه اینه که :

    نگران نباش ،نترس ، درست میشه ،تو باید یاد بگیری باید تجربه کنی و آزمون و خطا کنی تا رشد کنی

    اگر اشتباهی رخ داد و نقاشیت اشتباه شد کافیه با یه حرکت رنگ بزنی و دوباره شروع کنی

    نترس و ادامه بده

    که این حرفش فقط این آیه رو یادم میاره

    لاتخافی و لاتحزنی

    خدایاشکرت به خاطر چنین انسان های خداگونه ای که دستی هستن از دستان تو که به من یاد بدن که چگونه تغییر بدم شخصیتم رو

    رفتارها و ویژگی های خداگونه بسیار بسیار زیادی داره که اگر بخوام بنویسم ساعت ها باید بنویسم درموردشون

    *آقای نقاش زیر ساز که با پیستوله قبل کار ،رنگ میزنه

    ویژگی که داره و منو به یاد خدا میندازه اینه که حمایتگر هست و دوست داره حمایت کنه نه فقط از من بلکه از بقیه همکارانش و میگه نگران نباش هرچی از نظر مای و ثروت نگرانی داری همه رفع میشه ،چون به قدری کار زیاد هست که ما کارهای نقاشی رو رد میکنیم

    و مدام باورهایی رو درمورد ثروت به من میگه که توی این مدت من به شدت احساس میکنم که باورم‌نسبت به اینکه از نقاشی میشه به درآمد میلیاردی و میلیون دلاری رسید ،قوی تر از دو هفته قبلم شده

    و یا اینکه مدام با آقای خداگونه میگن ماشین میخری تا برای پیشرفت در روند کار ما هم به ما کمک کنی و خودت رنگ بذاری تو ماشینت و بری سرکار

    و بی نهایت با احترام و با عشق هست اینکه توجه داره به همه

    و خیلی ویژگی های خداگونه دیگه

    *آقای نقاشی که روز اول با جدیت باهام صحبت کرد و همیشه سعی داره تجربیاتش رو به من بگه و یادم‌بده

    یه درون بسیار بسیارساده و صاف و پاکی داره ،و یه کودک درون بسیار مهربان و مودب که دوست داره نشون بده این مهربانی رو

    اینکه دوست داره تجربیاتش رو با عشق در اختیار کسی که تازه کار هست قرار بده و بی توقع هست این یاد دادنش

    دوست داره توجهش رو از این طریق نشون بده ،اینکه حواسش هست به اینکه در اطرافش چی رخ میده

    اینکه معلم خیلی خوبیه و تو دلش هیچی نیست

    و باز هم بی نهایت رفتارهای خداگونه دیگه داره که میشه ساعت ها درمورد خوبی های این نقاش صحبت کنم

    *نقاشی که هم خطاطه و هم نقاش و در شهر خودشون استاد بود

    به شدت رفتارهای صادقانه و صمیمی و به قدری صاف و ساده و کودکانه داره که امروز و روزهای قبل ،با حرف هاش من فقط میخندیدم ،به خصوص امروز

    من فقط خندیدم

    همون نقاشی که تاکید داشت در صحبت هاش از خود شناسیه که به خداشناسی میرسی

    نقاشی که با خودش در صلحه

    اینکه وقتی ازش میپرسم میگه زیاد جدی نگیر کار خودتو انجام بده به راحتی کار نقاشی رو انجام بده

    *نقاش آخر که وقتی صحبت میکنه ،با لهجه شیرین کردی صحبت میکنه و آرومه و خیلی زیاد صحبت نمیکنه

    این درس رو ازش یاد میگیرم که هرجوری که هست خودش رو قبول داره ،مثلا با لهجه شیرین شهرش ،که کرد زبان هست

    اینو یاد گرفتم که وقتی فارسی صحبت میکنم با اعتماد به نفس صحبت کنم و ترک زبان بودنم ،که در فارسی صحبت کردن لهجه دار میشه با عشق صحبت کنم

    اینکه بسیار در یاد دادن صبور هست

    خدایا شکرت که به من این همه محبت داشتی که چنین انسان های خداگونه ای سر راهم قرار گرفتن و من دارم از بی نهایت دستانت یاد میگیرم تا رشد کنم

    بعد که همگی خواستیم بریم نقاشی که همیشه دوست داره یادم بده و روح پاکی داره اینوو میشه از رفتارای صادقانه اش فهمید

    حتی رفتارش خداگونه تر از قبل شده بود، چون من هر روز دارم با خدا و خودم درمورد خوبیاشون صحبت میکنم و هر بار رفتارهاشون خداگونه تر میشه ، پرسید شما با چی برمیگردین خونه تون ؟

    در صورتی که قبلا بی اهمیت بود

    منو که دوتا نقاش با هم رسوندن خونه مون و رفتن خیلی حس خوبی داشتم

    مدام تو راه میگفت خانم‌مزرعه لی شماره کارت بده من هدیه تولدتو واریز کنم و من قبول نمیکردم تا اینکه انقدر گفت تا قبول کردم

    میدونم که خدا بود که داشت از بی نهایت دستانش به من محبت میکرد و لطف داشت مثل همیشه

    وقتی اومدم خونه بی نهایت حالم خوب بود و از خدا تشکر کردم بابت این روز بهشتی و جذاب

    و بی نهایت ازش سپاسگزارم

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت رو از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    سلام.

    سال نو همگی پر از برکت و نور خداوند.

    سرشار از ثروت و شادی و سلامتی باشه.

    چند سال پیش طبق عادت که هی شغل عوض میکردیم و فکر می‌کردیم مشکل از شغل هاست که ثروتمند نمیشیم،اقا ما اومدیم توی کار فروش تره بار و میوه.

    یه همسایه داشتم که همیشه بارهامون از یک جا خرید میکردیم.یعنی بدون تردید هر جفتمون با هم از یک جا خرید میکردین و میوردیم مغازه و میفروختیم.

    یه روز باجناقم اومد مغازه و گفت زردآلو ها کیلویی چند.مثلا گفتم کیلویی 30 تومان.

    گفت باشه و خداحافظی کرد رفت.

    از قضا شب رفتیم خونشون که بشینیم پاسور بازی کنیم‌ و منم کاملا اتفاقی زرد آلو و گیلاس با خودم بردم خونشون که دست خالی نرفته باشم.

    بعد از شام خانومش تدارک میز میوه رو دید.

    دیدم زرد آلو خریده بود از همون همسایه من.

    به خانومش گفتم من زردآلو و گیلاس اوردم میخواید از همون ها بیارید.

    باجناقم گفت نه خانوم شما میوه هایی که خودم خریدم رو بیار تا اقا فرشاد کیفیت میوه رو ببینه.

    و نمیدونست میوه هایی که خرید با میوه من یکی بودن.

    گفتم کیلویی چند خریدی گفت کیلویی 100 تومان.

    یعنی دقیقا 3 برابر و خورده ای گرون تر.و همسایه من بهش گفته بود که این زردآلو وارداتی و از ترکیه اومده و کاملا ارگانیک هستش و مثلا زردآلو توی بازار نیستن.

    به زنش گفتم یه دونه بده.خوردم و از زردآلو خودم هم خوردم اصلا تفاوت نداشت.

    به با جناقم گفتم از دو تا تست کن.

    پس از خوردن خداشاهده گفت تفاوت زمین تا آسمون.

    اصلا این 100 تومانی ها خیلی باکیفیت و خوش طعم هستند.

    من فردا صبح زود، هنگام خرید از میدون تره بار، که همون همسایه من هم بودش نامحسوس شروع به فیلم برداری کردم و هر دو خرید کردیم از یک جا و یک جنس مشابه و گذاشتیم توی وانت و آوردیم توی مغازه ها.

    یک ساعت بعد من قیمت زردآلو رو زدم 30 تومان.رفتم قیمت همسایه رو دیدم و نوشته بود زردآلو وارداتی ارگانیک کیلویی 120 تومان.

    و ازش عکس و فیلم گرفتم و شب بردم خونه باجناقم. هم فیلم توی میدون تره بار رو و هم فیلم قیمت های توی مغازه رو بهش نشون دادم.

    بخدا گوشاش شل شد.گفت فردا میرم شکایتش میکنم.

    گفتم شکایت نکن فقط خودت و ذهنت رو اصلاح کن.

    وقتی شلواری که ما می‌خریم 3 میلیون و همون شلوار رو یه بازیکن معروف فوتبال میره 40 میلیون میخره و صاحب بوتیک هزار تا قسم بخوره که جنس ترک اصلِ.

    اونم به راحتی میخره.

    اینجوریاس داستان باورها و نگرش به زندگی.

    من باور دارم امروز یک روز عالی و امسال یک سال پر از ثروت و پول فراوان و شادی زیاد و سلامتی همیشگی رو تجربه میکنم و قطعا همین میشه

    زنده باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      معصومه پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 1143 روز

      سلام به برادر عزیز اقا فرشاد

      عیدتان مبارک انشالله سالی پر از سلامتی عشق پول پربرکت داشته باشی

      مثال هایتان خیلی برام جالب بود این اتفاق ها زیاد برای ما میفته اما جون توجهی بهش نداشتیم ورد شدیم

      اما وقتی با مدرک بزارن جلومون اون موقع باور میکنیم

      من یه تولیدی کوچک پوشاک دارم پیراهن مردونه وشلوار میدوزم

      دوستم بوتیک داره میاد از من لباس میبره وبه مشتری هاش میگه این کار ها را از تهران آوردم وبه قیمت بالا میفروشه از قضا یه دوست مشترک ما اومد ازم خرید کنه وقتی قیمت پیراهن را ازم پرسید ومدل وپارچه ها راهم دید فهمید که دوستم دروغ میگه

      او گفت من فکر میکردم چون فقط میگن از تهران جنس آوردیم هم کیفیت بالا تره وهم دوختش بهتره به خاطر همین به دوبرابر قیمت میخریم

      اما الان فهمیدم که تو شهرستان ها بیشتر به خاطر جذب مشتری میگن این جنس ها از تهران یا کیش وقشم اومده تا اعتماد مشتری را جلب کنن

      کاسب ها به خاطر اینکه باذهن مردم بازی میکنن مشتری هارا این طور فریب میدن

      باشکر موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        فرشاد نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1076 روز

        سلام بانو.سال نو شما هم مبارک باشه

        ببینید بحث مرکز کشور و شهرستان نیست.البته قطعا که همیشه پایتخت ها جلوتر هستند.ولی موضوع دقیقا دیدگاه کهنه ای هستش که توی ذهن اکثریت جامعه جهانی مونده.نه تنها ایران بلکه همه جا.

        همیشه ارزش همه جیز رو با پول تعیین می‌کنند.

        توی دوره روانشناسی ثروت یک استاد مثال های جالبی در مورد همین داستان و خرید کت و شلوارهاش میزنه.

        به قول استاد 4 یا 5 درصد هر جامعه رو افرادی تشکیل میدند که نمیتونن جنس یا خدمات ارزون دریافت کنند.

        مثلا اگر یه شلوار ساخت آمریکا با بهترین جنس رو خوده شما بدی یه یکی از همین افراد ولی با قیمت جنس ایرانی.قطعت اونها نمی‌خرند از شما چون میگن ارزونه.

        خب این ها واقعیت همه جوامع و خداروشکر ما از بدنه جامعه جدا شدیم‌

        خداروشکر بابت این همه آگاهی.

        سال پر برکت و پر از سلامتی و شادی و ثروت رو براتون آرزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سال نو مبارک باشه عشقای من

    امیدوارم در این سال جدید همواره قلبتون غرق نور هدایت الهی به سمت سعادت و خوشبختی روز افزون باشه و اشک شوق بریزین از خیل عظیم خوشبختی و سعادتی که رب یکتا توی زندگیتون جاری میکنه

    استاد عزیزم امیدوارم سایه شما تا سالهای سال بالا سر ما باشه و گوشهای ما بشنوه این صدای هدایت رو و چشمان ما ببینه این چهره ی پر از ارامش و غرق در عشق خدارو

    و با کلام الهیتون وجود مارو جلا بدین

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت وجود شما

    همچنین خانوم شایسته نازنین که همیشه مددکار شماست و همیشه ازش باد میگیریم

    الهی که همواره به کام سعادت و خوشبختی باشید .

    و‌اما این فایل فوق العاده

    استاد قبل اینکه تجربمو بگم یه چیزی بگم

    فایل که رسید به وسط یهو ذهنه خواست حواسمو پرت کنه و گف که خب حالا همون قانونه اینبار از زاویه مختلف و چیزه جدیدی نیس و من یه لحظه تایید کردم اینو و بعد یه لحظه گفتم رضاااااا تایید چی میکنی

    اصن حواست هس موضوع فایل در مورد همین نگرشه همین انتظاراته از یک چیز

    و گفتم اگر تو نگرشت اینه که چیزه جدیدی نیست خب همین تجربه رو خواهی داشت چون ذهنت داره ایجاد میکنه به این شکلی که نگاه کردی به موضوع و با دقت بیشتری ادامشو گوش دادم و مثالهاتون مثل همیشه بی نظیره

    استاد هزاران تجربه هست و میخوام به یکیش اشاره کنم که خیلی برای من جدید و مشهوده

    من یه شاگرد خصوصی دارم که طلا فروشه

    و دو نفر دیگه از عزیزان هم صنف ایشون که توی یک تایم میان اونروز که شاگرد خصوصی من نیومده بود اومدن به من گفتن که شاگرد خصوصیت نیومده امروز ؟؟؟ گفتم نه فک کنم کار داره

    و شروع کردم ازش تعریف کردم و گفتم خیلی با ارادس و پر تلاشه و هر چقدر توی تمرین بهش فشار میارم با وجود سابقه تمرینی کم خیلی خوب را افتاده و گفتن اره

    بعد گفتم که بهش گفتم تغذیشم رعایت کنه و پروتیین دریافتیشو ببره بالا که یکیشون خندید

    گفتم چرا میخندی ؟؟؟گف که بابا این یک ادم خسیسیه که دومی نداره منم دیدم سره غیبت داره باز میشه وسط تمرین خندیدم و رفتم اونور تا دور بشم و گف بابا رضا اون یه صبونه توی مغازش نمیاره بخوره یا هر وخ ما مهمون کنیم میخوره و هر وخ مهمون نکنیم اصن هیچی ازش درنمیاد و دیگه من بحث و گفتم تموم کنیم .

    اما خدارو صد هزار مرتبه شکر که من در مسیر خداوند بودم و بعده شنیدن این حرفا و اون پیش فرضی که اینا ازش دادن همش به نکات مثبتش توجه کردم توی ذهنم و همش سعی کردم که بدون قضاوت و پیش داوری رابطمو باهاش ادامه بدم که استاد معجزه کرد توجه به نکات مثبت و اینکه حرفای اونارو راجب ایشون ایگنور کردم

    اتفاقی که افتاد این بود که این ادم انقد از طروق مختلف دست و دلبازی نشون میداد به من که من متحیر بودم از کار کرد قانون

    یعنی ایشون لعد تمرین کراتینشو میاورد میگف اقا رضا باز کردم از این استفاده کن میگفتم بابا دمت گرم تعارف نمیکنم من دارم میرم الان استفاده کنم میگف نه تعارف نداری پس استفاده کن

    یا رفته بود مسافرت و شنبه اومد و از کیفش یه شکلات تلخ 90درصد در اورد و بهم داد و گف اینو برا شما گرفتم یا توی باشگاه کمکم میده یا توی تمرین ببینه من یه کم کار دارم میگه اقا رضا شما بگی من تمرینارو میرم مزاحمت نباشم یه وخ ؟؟؟ میگم بابا این چه حرفیه شما مراحمی وظیفه ی منه شمارو تمرین بدم

    وخیلی خوشحالم که با این که به قول شما سخته وقتی از یکی بهت پیش فرضی میدن اونجوری فک‌نکنی اما به لطف خداوند و قلبی که به سوی اون باز شده من تونستم در مسیر الهی حرکت کنم و اون دو تا دوست ایشون چون انتظارشون از این شخص اینه که خسیسه در واقع همون وجه از ایشون رو بر انگیخته میکنن

    هزاران تجربیات دیگه داریم هممون و عاشقانه منتظر قسمت های بعدی هستیم استاد عزیزم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1895 روز

    سلام بر عزیزانم

    سلام بر استاد عزیزم

    استاد جان و خانم شایسته جان و دوستان عزیزم عید نوروز مبارک امیدوارم که امسال برای همه فوق العاده باشه

    الان که دارم این کامنتو مینویسم حدود 2 ساعت از سال تحویل گذشته و من حس خوبی داشتم

    استاد جان این اولین فایلی بود که در سال جدید گوش دادم یعنی در واقع سالمو با این فایل استارت زدم خدارو صد هزار مرتبه شکر

    استاد جان من درمورد خوراکی ها باورهای خیلی اشتباهی داشتم به خاطر همین وقتی وارد دوره قانون سلامتی شدم با وجود اینکه همه چی رو رعایت میکردم اما یه سری چیزا درست پیش نمیرفت و من به تضادهایی برمیخوردم و دلیلشم این بود که هنوز باورهای قبلیمو داشتم مثلا من همیشه فکر میکردم اگر یه چیز شیرین نخورم فشارم انقدر میاد پایین که میوفتم میمیرم و همین باور باعث شده بود در دوره همش احساس ضعف کنم اما کم کم متوجه شدم که نه اینطور نیست و الان خدارو شکر 36 روزه که هیچ چیز شیرینی نخوردم و هر روز دارم سرحال تر و پرانرژی تر میشم و یکی از دلایلش هم خوندن نتایج دوستان در این دوره بود که خیلی راضی بودن.

    اما گاهی اوقات هم اینطوری نیست مثلا چند وقت پیش یه فیلم خنده داری اومده بود و من دوست داشتم ببینمش و خواهرم که فیلمو دیده بود بهم گفت اصلا فیلم جالبی نبود اما وقتی من دیدم خیلی خوشم اومد و به نظرم خیلی هم خنده دار و جالب بود البته اینم بگم که سلیقه منو خواهرم درمورد فیلم مثل هم نیست شاید دلیلیش این بوده که چون یه جورایی میدونستم که همه چیز اونطور که خواهرم درمورد فیلم میگه هم اونطور نیست که من فکر میکنم من این تجربه رو به دست آوردم

    استاد جان منتظر ادامه فایل هستم که ببینم چه طور میتونیم ذهنیت مثبت داشته باشیم نسبت به دیده ها و شنیده هامون تا به نفع خودمون ازش استفاده کنیم

    استاد عزیزم خیلی ازتون سپاسگذارم برای این فایل عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    امیر حاجی صفی گفته:
    مدت عضویت: 688 روز

    درود بر رب العالمین

    درود بر استاد عزیز و بانو شایسته

    درود بر همگی دوستان

    درود بر شما

    آرزو می‌کنم …

    هر آنچه در این لحظه‌ها از دلتان می‌گذرد

    به نسیم لطافتِ خداوند بر شما روا گردد …

    نوروزتان پیروز، هر روزتان نوروز… موفقیت. سلامتی . آرامش را برای شما خواستارم

    شکر الله را که یکسال با دیدگاه الهی و تکیه بر قدرت پروردگارم گذشت به همان شکل که در ذهنم مرور کردم تمرین کردم و هدایت کرد پروردگار قدرتمند مرا و چقدر راضی ام از این مسیر و قدرتی دوباره برای سالی جدید در من رشد و شکوفا شده و پیشرفت را از لحظه تحویل سال 1403 تا لحظه تحویل 1404 با پوست و استخوان درک کردم و شد هر آنچه که خواستار بودن و از پروردگار سپاسگزارم

    از شما دوستان که با کامنتها دستی بودید برای پیشرفت هم مسیری هایتان الخصوص من سپاسگزارم

    سپاسگزارم از مشتریان که خداوند به سمت من هدایت و ارسال کرد

    سپاسگزارم برای تمام دستانی که از سمت خدا در تولید به من کمک کردن

    سپاسگزارم از خودم برای داشتن امید و حساب ویژه باز کردن بروی پروردگارم که تنها اوست یاری رسان .

    سپاسگزارم از همه که سنگ صبور شدید .

    خدا را برای تمام نعمات شکر و سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    الحمدالله رب العالمین

    سلام استاد عزیز.سال نوی شما و مریم جان عزیز مبارک باشه ان شاالله سالی پر از خوشبختی (پکیج کامل از همه چیزهای خوب) پر از برکت باشه و به همه آرزوهای زیباتون برسید.

    من هنوز این فایلو گوش ندادم ولی فقط اومدم بهتون تبریک بگم. در یک سال گذشته یکی از تاثیر گذارترین انسانهای زندگیم شما بودید. به لطف خداوند که مرا هدایت کرد این سایت من کلی پیشرفت کردم.

    من یاد گرفتم خودم را دوست داشته باشم

    من یاد گرفتم ارزش قائل شدم برای خودم

    من یاد گرفتم وابستگیمو کم کنم.

    سالی بود با کلی تجربیات زیبا با احساس خوب

    سال قبل هم با تمام خوبی ها و بدی هاش تموم شد اگه خوب بود شد خاطره اگه بد بود شد تجربه.

    امیدوارم همیشه همینقدر خوش بدرخشید و من و شما و همه عزیزان با استفاده از آموزشهای شما به همه آرزوهای قشنگمون با سیر تکامل بهشون برسیم.

    سپاس خداوندی را که مرا به بهترین ها هدایت کرد

    پروردگارا دعا میکنم برای خودم و از تو میخوام مرا به راه راست و درست راه کسانیکه به انان نعمت و خوشبختی و سعادت دو دنیا را نصیب کرده ای نصیبم کن.

    پروردگارا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    خانم نقدی گفته:
    مدت عضویت: 223 روز

    به نام یگانه خالق زیبایی ها خالق پدید آورنده فصل ها

    خدااایی که فصل بهار را با همه زیبایی هاش بر ما قرار داد

    سال نو بر استاد عزیزم و عزیز دلش و همه خانواده دوست داشتنی عباسمنش مبارک باشه

    خداااایااا ای خالق من بی نهایت تو را سپاسگزارم بابت مسیری که منا هدایت کردی مسیری که سرشار از عشق و نور الهی توست مسیری که در هر کلام و سخنش در هر نوشته و قلمش ذکر و یاد تو بر زبان ها و دلها جاریست مسیری که دلدادگی و عاااااشقی بی ریاست مسیری که نزدیک بودن تو را حس کردم مسیری که درک کردم که جهانت قوانینی داره که میتونم با درک آنها و عمل به آنها به هدایت هات خلق کنم زندگی سرشار اززسلامتی و آرامش عشق و ثروت و سعادتمندی

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا همواره هدایتمان کن به مسیر درست مسیر کسانیکه نعمت و ثروت عطا کردی

    خدااایا ایمان دارم اعتماد دارم به خداییی تو و هدایت تو به بندگی من خدایا ایمان دارم اعتماد دارم که به زیبایی و آسانی تک تک خواسته هام در حال دریافته و اون آسان شدن برا آسانیهاست

    عاااشقتونم من

    همگی در پناه خداوند شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    زینب بچای نصاری گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    به نام خداوند وهابم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سلام به همه ی دوستان

    اول از همه سال نو را به شما عزیزان تبریک می گم مخصوصا به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سالی پر از آرامش و سلامتی و حال خوب و سعادت در دنیا و آخرت از خداوند مهربونم خواهانم

    خداراشاکرم که در کنار شما عزیزان هستم و این سعادت بزرگی ست

    درسها از شما عزیزان گرفتم و زندگیم حتی یه لحظه اش قابل مقایسه با قبلا نیست خداوندا هزاران هزار بار شکر

    ممنونم بابت همه چیز

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: