درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

247 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    م امیری گفته:
    مدت عضویت: 2436 روز

    سلام و درود به استاد جان و مریم عزیز و همه همراهان سایت الهی عباسمنش دات کام

    ذهنیت/باور/اسمارتیز

    یادمه دهه نود دانشجو ارشد بودیم و یه همشهری داشتم که خیلی دختر خوبی بود، مادربزرگش که البته تو زبون ما میشه ننه، تو روستا زندگی میکرد

    و این دوست ما رو خیلی دوست داشت و خیلی به حرفاش گوش میکرد

    چون ننه در زمانی زندگی میکرد که هر چند روستایی اطرافشان و البته روستای خودشون شاید یکی دو نفر درس خونده بودن و اونم در حد پنجم و سیکل، الان که نوه بزرگش رفته بود دانشگاه، ننه جان فک میکرد نوه اش کار شاقی کرده و چقد آدم خاصیه که رفته دانشگاه

    ننه سالهای آخر عمرش بود و سنش بالا و بسیار از زانوهایش می‌نالید

    به دوست ما همیشه می‌سپرد، تو که شهر گشته ای و این شهر و اون شهر میری، برو دکتر و بگو ننه ام زانو درد داره و…. و بگو دارو بده بدم به ننه ام

    و هر چه دوست ما می‌گفت ننه تو باید خودت هم حضور داشته باشی، ننه تو کتش نمی‌رفت ….، از اون به بعد که دوستم متوجه شد ننه ول کن نیس، دکتر بیا هم نیس، می‌گفت چشم ولی انجام نمیداد

    دوستم میگفت یه بار نزدیک عید بود که برگشتم شهر مون و با خانواده رفتیم روستا خونه ننه اینا که عید اونجا باشیم، از اونجا هم که نوه بزرگ بودم و دیگر نوه هام کلی احترام میذاشتن برام، همیشه خوراکی های متنوع با خودم می‌گرفتم و می‌بردم…

    گفت که ما رفتیم روستا و رسیدیم خونه ننه، یه کم که نشستیم ننه گفت دختر جان من چند ماهه چشمم به دره که تو بیای و دارو بیاری و من پاهام خوب شه

    دوستم گفت من جا خوردم

    چون یکی دو سال بود که فقط گفته بودم چشم که بیخیال شه،

    یه آن یه فکری به سرم زد

    گفتم باشه ننه الان میرم و برات میارم

    گفت رفتم تو ماشین و اسمارتیزهایی که گرفته بودم، رنگ سفیدشون رو جدا کردم و ریختم تو نایلون و 30 تا دونه که شد رفتم سمت ننه،

    گفتم ننه این چند ماه دنبال این قرصا بودم

    تلخش بود، شیرینش هم بود، من شیرین گرفتم که اذیت نشی

    فقط ننه چون از خارج سفارش دادم آوردم و گرونه اگه بچه ها ببینن و اتفاقی یه دونه بخورن همه رو تا آخر میخورن چون خوششون میاد و تو دیگه دارو نداری

    واسه همین قایم کن که کسی نبینه(چون کنغ میدونستم اگر بچه ها ببینن به ننه میگن که چیه و ننه اعتمادش رو از دست میده)

    خلاصه ماجرا ننه هر روز صبح قبل از ناشتا میخورد

    کل عید اذعان داشت که حال زانوهایش واقعا بهتر شده

    دخترش از خارج دارو آورده

    و اینو به همه مهمونای عیدمون میگف…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    حسین رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 2789 روز

    سلام عرض ادب

    دقیقا یک دقیقه بعد از گوش دادن این فایل من به دوست صمیمی سیاه پوست ام که بالای 20سال بود دیدم ، و کلی زوق کردم احوال پرسی و چقدر برام جالب بود که من در حین گوش دادن این فایل داشتم رفتارم با سیاه پوست ها که در محلمون بودن و باهاشون دوست بودم در ذهن آنالیز میکردم، و در زمان کوچکی ام رفتارم و گفتارم نصبت به همشون خوب بود.

    من بیماری آلرژی که داشتم از طریق باورهای خوب که استاد از طریق یک محصول ((فایل صوتی سلامتی)) 7سال پیش داشتین از سایت گرفتم و بارها و بارها گوش دادم و نوشتم ) و به مسیری هدایت شدم که هم آلرژی نسبت به فصل سال و گرد غبار و…. از بین رفت و آلرژی ام خوب خوب شد

    و به

    ورزش یوگا هدایت شدم مه الان هم مربی یوگا و شاگردان زیادی دارم ،

    و هم قهرمانی های کشوری و آسیایی در این رشته ورزشی به لطف خدا کسب کردم.و شده رشته ورزشی ام

    استاد سپاسگزارم از فایلهای تاثیرگذار خوبتون ، بینهایت از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حاتم خُرم گفته:
    مدت عضویت: 643 روز

    بنام خدای رزاق و وهاب

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانم شایسته بهترین و مهربون

    واقعا خدارو صد هزار مرتبه شکرش که منو هدایت کرد به این فایل فوقالعاده زیبا و تاثیر گذار که من میدونم هر فایل یکه از استاد گوش میدم انقلابی میکنه توی زندگی من و تاثیراتش هزاران هزار برابره توی زندگیم و زندگیم متحول میشه

    واقعا استاد من هر بار مثلا رفیقی بهم میگفت یکساعت دیگه میام پیش خودم میگفتم رفت تا پنج ساعت دیگه و واقعا هم بطور عجیبی این رفیق بد قول درمیومد که زمان خیلی بیشتر از زمانی که ب من گفته بود حضور پیدا میکنم میگذشت و نمیومد خودشم حیرت زده میشد الان متوجه شدم که دلیلش چیه خدایاشکرت

    مثلا من ابمان دارم که هر وقت فایل های شمارو گوش میدم و به خدا نزدیک میشم و با خدای خودم صحبت میکنم حالم خوبه و تمام اتفاقات عالی برام میفتن و رقم میخورن و اینطود هم میشه خدایاشکرت

    من همیشه به خودم میگم من لایق بهترین هام من ادم فوقالعاده و بینظیرو خلاقی هستم و هوش و ذهن قویی دارم واز بس اینو به خودم گفتم همه هم اینو بهم میگن بدکن اینکه این باور منو بدونن

    من همیشه ایمان دارم که خداوند مساعل زندگی منو به راحتی حل میکنه

    استادامسال یک ساعت قبل از سال تحویل بشه با خودم گفتم امسال سال خیرو برکت و شادی و ارامش و ثروته و همش میگیم میخندیدم و موفقیت کسب میکنیم و اول سال اومدم نوشتم که بدون اینکه این قانون و بدونم هدف های امسالم نوشتم یک مغازه میخوام بگیرم حداکثر بیست متر که 18 متریش گیرم اومد و نوشتم رفتن پیس حسین بدرود و دیدم دوره ارایشگری و از همون اولم هی میگفتم برم پیش این استاد توی ارایشگری خبره میشم چون عالی اموزش مبده و باورش کرده بودم و الان توی دوره هستم این. دوتا هدف از هدفای بزرگ زندگیم بودن و الان بهشون رسیدم خدای بی نهایت بار شکرش بابت این همه خوبی که در حق ما میکنه استادتازه این استاد ارایگشری هم که پیششم متوجه شدم دوره روانشناسی ثروت 1و 2 شمارو هم تهیه کدده و حرف خوب همو میفهمیمم خدایابی نهایت بار شکرش

    و من امروز 9 برج 1. 1404 هستش به دوتا از هدف های اصلی زندگیم رسیدم امسال سالی پر از خیرو پول برکت و سلامتی و موفقیته و شادیه برای من دوستت دارم استاد

    رد پا از حاتم فوقالعاده خلاق و بینطیرو دوست داشتنی 1404.01.09

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2067 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    به نام خدای هدایت گرم که هر آنچه دارم از آن نعمت اوست

    خدای مهربانم من رو به ثبت یک ردپای کار آمد در مسیر زندگیم هدایت کن

    سلام استاد عزیزم ، خانم شایسته گرامی

    و دوستان عزیزم در سایت بی نظیر عباس منش

    امید دارم براتون شما هم خوشحال و ذوق زده این فایل ها باشید و کیفشو ببرید ؛ ترکیب این فایل ها با جلسات دوره هم جهت دقیقا به مانند سوپر ست های عضله سازی عمل میکنه

    خدای مهربانم بی نهایت شکرت بابت این محبت

    حدودا از ساعت 1 بامداد برای مطالب بی نظیر دوره ، دیدگاه های فوق العاده دوستانم زمان گذاشتم کلی نکته و موضوعات کلیدی برام رقم خورده . خدای من شکرت

    3 سوالی که در ابتدای توضیحات این جلسه درج شده بود ناخودآگاه فقط و فقط من رو به یکسری پاسخ خاص هدایت میکرد

    باورهای ما و پیش فرض های ما

    دو موردی که پتانسیل دارن یک توت فرنگی رو تا عرش اعلاء نجومی بالا ببره و پتانسیل داره همون توت فرنگی رو پوچ و بی ارزش کنه

    پتانسیل داره برای قدمی کلی مانع تراشی کنه یا مسیر و هموار و در دسترس برای ما تدایی کنه

    کلی مثال و دست آوردهای فوق العاده از دوستانم مطالعه کردم که سبب قوت قلب من ، محکم تر و قوی تر شدن باورهای من شد

    نقش باورها و پیش فرض هامون در مورد هر چیز چقدر بابت نتیجه برای برخورد باهاش تاثیر گزاره

    دقیقا زمانی که توی سایت به مسئله درج دیدگاه بر خورد کرده بودم ، اولین فکری که از ذهنم گذشت این که سیم کارت تو به مشکل خورده یعنی چیشده و حتی شماره خطا رو هم سرچ زدم ببینم یک موضوعی شخصیه یا عمومی

    یک کلید واژه کوچیک هم میتونست علامت سوال و تو مخی بعدی رو برای من ایجاد کنه که یعنی چی چرا اینجوری شده و کلی هدر رفت انرژی رو به دنبال داشته باشه

    مخصوصا اینکه با کلی احساس خوب دیدگاه نوشته بودم و در تلاش برای ثبتش بودم

    بعد از یکی دو بار امتحان که دیدم نشد ، باز خوانیش کردم تو کلیپ بوردم ذخیره کردم و گذاشتم برای فردا ثبتش رو و اون نجوا ها که به قول استاد به صورت پیش فرض ذهن تمایل داره بیشتر به مسیر ناخواسته پیش بره کنترل کردم و با احساس خب از این موضوع عبور کردم

    نا گفته نماند شاید تموم این مکالمات ذهنی تو کمتر از 1 دقیقه اتفاق افتاد و حل شد

    و خداروشکر میکنم که خدای مهربونم به من قدرتی از جنس عزت بخشیده که همه چیز رو بتونم تحت کنترل در بیارم و مدیریتش کنم

    نکته ارزشمندی که در پس آموزش های این جلسه به دست آوردم این بود که هر زمان برای حرکت در مورد هر موضوع یا شخصی ، بیام قبل از ملاقات و برخورد باهاش بهترین و دلخواه ترین پیش فرض رو بسازم ، باورهای مناسب رو تدایی کنم و با قدرت ، شهامت و آرامش قدم بردارم برای مذاکره در مورد هر چیز کوچک یا بزرگ با هر شخص برند یا معمولی

    و از طرف دیگه داستان که من وظیفه خودم رو به درستی انجام دادم نتیجه رو به خدای رحمان و رحیم بسپارم

    چون خدا فقط منبع خیر ، ثروت ، آرامش و سلامتیه ، فراوانی ، نور ، تعالی ، رشد و….

    همگی در پناه الله مهربان شاد ، سلامت ، ثروتمند ، سعادتمند و باحال خوب در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    عصمت دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 1185 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان سلام به استاد و دوستان عزیزم

    در رابطه با باورها و تاثیر اون ها در زندگیمون

    تجربه هامو میگم که هم باورهای خودم قوی بشه که چقد باورها در زندگی تاثیر دارند

    یادمه از یکی شنیده بودم پودر نسکافه باعث میشه اگ شب بخوری خابتو بهم بزنه و نزاره بخوابی و منم اینو باور کردم و پذیرفتم ووقتی برای اولین بار خوردم اصلا نخوابیدم از همون جا رفته بود توی ذهنم که اگر من اینو بخورم نمیتونم بخابم یکبار دیگه هم خونه دوستم خوردم تا صبح بیداربودم و اصلا نخوابیدم

    چندشب پیشم شوهرم برام درست کرد و چند ساعت نمیتونستم بخابم غافل از اینکه شوهرم هم از همونا خورده بود ولی راحت خابیده بودسرچ کردم دیدم خیلی ها نوشتند ما نسکافه میخوریم تا صبح تخت میخابیم اتفاقا باعث خواب راحتمون میشه

    اونجا فهمیدم پس واسه همه اینجوری نیس

    من چون اینو باور کردم و پذیرفتم نسکافه بخورم تا صبح بیدارم همینو تجربه کردم

    یک تجربه دیگه ای که دارم

    قبل عید رفتم شالی رو خریدم از یک مغاذه نسبتا با کلاس با قیمت بالا

    400 خریدم

    بعد که دوبار پوشیدم اینقد چروک و بد شد فکر میکردی یک شاله کهنه سرته

    اماخالم از یک جایه کناره رفته بود شالی گرفته بود با قیمت نصف شاله من ولی از شال من خوشگل تر و جنسش بهتربود

    و من چون ذهنیتم این بوده که جایی که رفتم شال بگیرم چون مکانش باکلاسه حتما جنسش خوبه

    اما درحالی شال بعداز مدتی از اون شال هایی که ارزون ترند بدتر دراومده

    بعد متوجه شدم همش ذهنیته و باورها که کارهارو پیش میبره

    ممنونم از استاد عزیزم بابت فایل های بی نظیرتون خداقوت بهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سماء گفته:
    مدت عضویت: 3489 روز

    بنام خداوند قادر متعال

    سلام دوستان همراه من

    من خیلی این فایل های توت فرنگی رو دوست دارم و امروز برای بار چندم به قسمت دوم گوش کردم به نظرم بعضی نکات رسید که میخوام اینجا به یادگار بزارم:

    تاثیر پیش فرض در ذهنیت ساختن ما خیلی مهم است یکی از تجربیات من در این مورد مربوط به محیط کار قبلی من میشه یه مدیری وارد سازمان شد و یکی از کارشناسان گفت که اینو میشناسه و خیلی ادم بداخلاق بی ادب و تندخویی و اصلا نمیشه باهاش کار کرد خوب قاعدتا همه این نظر رو باور کردن و هر روز واقعا اتفاقی میفتاد که اون بنده خدا روی عصبانی تندخویی و بی ادبی خودش رو نشون میداد در نتیجه همه بیشتر به این نتیجه میرسیدند که این اقا خیلی فرد ناشایستی برای این پست هست. ما درباره این بنده خدا با ذهنیت منفی نگاه میکردیم و فقط نکات منفی اون فرد رو میدیدیم.

    من میخوام بعنوان اینکه این موضوع رو برای خودم اثبات کنم و یک هفته دیگه باز کامنت بزارم تا رد پایی از خودم بجا گذاشته باشم اینو اینجا بگم؛

    الان حدودا دو ماهی میشه که میخوام حدود 3 کیلو وزن کم کنم ولی هربار میخوام اینکارو کنم نمیشه و این باور در ذهن من وجود داره که من عاشق شیرینی و تنقلات هستم و چجوری میتونم نخورم در صورتیکه من دو سال قبل حدود 45 روز اصلا کربوهیدارت و قند مصرف نکردم و حدود 10 کیلو وزن کم کردم ولی الان خیلی برام سخته شیرینی نخورم ولی از فردا میخوام به مدت یک هفته با این ذهنیت که بدن من هیچ احتیاجی به قند نداره و میتونم خودمو از قند بی نیاز کنم و از همه مهمتر میخوام خوردن خودمو اصلاح کنم شروع کنم به رعایت و به این فکر کنم من وقتی تونستم 45 روز قند نخورم پس بازم میتونم و در این مدت اصلا خودمو وزن نمیکنم و بعد از یک هفته اینجا نتیجه نهایی رو مینویسم. من میدونم که موفق میشم چون انگیزه لازم برای شروع و حرکت در این مسیر رو دارم.

    یکی دیگر از نکات این فایل بحث شانس بود من خودم به شخصه اصلا به شانس اعتقاد ندارم چون از نظر من شانس با عدالت خداوند سازگار نیست ولی اینکه استاد میگن وقتی باور به خوش شانسی داریم موقعیت و فرصت های خوب را جذب میکنیم کاملا درسته.

    خدایا من بی صبرانه منتظرم یک هفته سپری بشه و از نتیجه فوق العاده خودم اینجا بنویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    محمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    خدایا هر آنچه دارم از آن توست

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه

    من امروز بعد از. گوش دادم به این فایل داشتم به گذشته خودم فکر میکردم تا اینکه یادم اومد که زمان دانشگاه رشته عمران بودم همیشه به این فکر میکردم که چون من ریشه ریاضی بودم و البته خطم خوب نبوده و الان هم نیست پس درس های که به ریاضی ربط داره من توشن خوب هستم و برعکس درس های که حفظی هستند من خوب نیستم و دقیقا همین اتفاق برام توی زمان دانشگاه افتاد همه توی زمان امتحانات مشکل سر درس های فنی داشتند و نمره های کم می‌گرفتند من مشکل درس های عمومی و حفظی داشتم تا جایی که بعد از آمدن نمره ها باور کنید درس های حفظی مثل بینش اسلامی با نمره 10 پاس کردم و درس فارسی عمومی من افتادم و همه این درس ها رو نزدیک به بیست شده بودن و برعکس درس های تخصصی اکثرا افتاده بودن ولی من با نمره های بالایی و قابل توجه ای پاس کرده بودم و این شده بود یه باور من و این باور هم تا چندین ترم با من آمد تا اینکه با وقت گذاشتن بیشتر روی دروس حفظی همه چی حل شد و.رفت ….

    و الان که دارم فکر میکنم میبینم که فقط باور من بوده که باعث شده که اون اتفاقات بیوفته و….

    و چندین مثال دیگه از این جور اتفاقات که همیشه ذهن و زندگی من رو تحت کنترلش خودش قرار داده و صد البته از روزی که من توسط خدا هدایت شدم به سمت استاد عباس منش و سایت هر لحظه داره اتفاقات عالی تر و کنترل شده میوفته خدایا هزاران مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد جان و مریم عزیز

    استاد جان دقیقا همینه تمرکز به هر چیزی از همون جنس رو برای انسان به ارمغان میاره و این همون قانونی هست که شما همیشه تاکید داشتید اما این ذهن نجواگر من هست که فراموش میکنه و چقدر این دوره هم جهت برای من لازمه و من یکسره هر روز به خودم میگم این دوره مختص من هست و از وقتی دارم روی این دوره کار میکنم خودم کاملا احساساتم رو دارم رصد میکنم دارم یکسره خودم رو واکاوی میکنم و نتیجه این کنترل و رصد کردن رو دارم میبینم هر روز و هر روز آرامشم داره بیشتر میشه هر روز و هر روز جذب های پولی داره برام بیشتر میشه حتی از نظر سلامتی هم خودم تغییرات حس و حال فیزیکیم رو حس میکنم

    اینکه خیلی خیلی این دوره همه جانبه زندگی ما رو قراره بسازه رو من دارم یکسره به خودم میگم چون واقعا انرژی دوره بالاست و من فکر می‌کنم این انرژی قدرتمندی که از این دوره حس میکنم بابت این هست که شما قدرتمندانه این دوره خلق کردید و هر روزه دارم شکر میکنم بابت چنین نعمت بزرگی که همین دوره هست برای من هر روز شکر میکنم

    استاد من دقیقا تو زمان درس خوندن درس املا رو خیلی سخت میگرفتم و ریاضی رو همیشه میگم آسون و همیشه با اینکه املا زیاد میخوندم اخر سر نمره ام هیچ وقت 20 نمیشد اما ریاضی همیشه بین 18 تا 20 بودم و موقع انتخاب رشته هم چون باور کرده بودم که درس های حفظیات سخت هست برام از رشته تجربی ترسیدم و رشته ریاضی رو انتخاب کردم و الان که وارد مسیر شما شدم میبینم که همه اش بازی ذهن بوده وگرنه نه بحث استعداد هست نمره گرفتن یا یادگیری نه بحث سخت و آسونی و چون ذهنیت من بر این بوده من این مدلی پیش رفته بودم

    چقدر این درس ها عالیه استاد بعضی وقتا یادم میره که قانون فرکانس هست و زمان دست ما نیس که این آگاهی ها رو دریافت کنیم به خودم میگم ای کاش از ده سالگی با این قوانین آشنا میشدم تا بلکه الان جایگاهی هزاران بار بهتر رو می‌ساختم بعد به خودم میگم حواست باشه اصلا حسرت نخوری و همه چیز طبق قوانین الهی پیش رفته باید این مسیر رو تا اینجا میومدم و دقیقا همین 6 سال پیش با شما آشنا میشدم و باید احترام بذارم به قوانین و خودسرزنشی نکنم حسرت نخورم و فقط وظیفه ام الان داشتن حال خوب هست و تمرکز ذهن روی خواسته ها و توجه به نکات مثبت دنیای اطرافم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    به نام خدا

    سلامم استاد جان

    این قسمت که دارو و دکتر رو گفتید واقعا من اون محکم بودن شما تو گفتن مطالب دوره رو دوست دارم و حس میکنم تمام دوره های شما تضمین شده توسط خود خداوند هست و من عاشق اون قدرت کلام شما هستم و این باور رو برای خودم ساختم که دقیقا همون انرژی الهی صدای شما برای من خود پیشرفت هست و هر وقت فایلی از شما گوش میدم چه یه دقیقه چه پنج دقیقه پشت اون شنیدن صدای شما برام واریزی میاد

    تو دوره 12 قدم بود که شروع کردم به ساختن این باور که انرژی خدایی پشت تک تک جملات شما هست و واقعا این باور رو دوست دارم

    و از اون دوره تا الان من دارم با فایلهای شما زندگی میکنم جوری که حتی بدون اینکه من بخوام یا اجبار کنم پسرم الان 3 سالشه لحن کلامش کاملا مثل شما هست

    مخصوصا وقتی چیزی رو میبینه رو شگفت زده میشه بهم میگه (ببیننننن ) یا اینکه میخواد بازی کنه به باباش میگه بیا اینو بررسی کنیم دقیقا با همون لحن شما تو فایلهای سفر به دور آمریکا یا زندگی در بهشت یا فایلهای دوره ها با اینکه دوازده قدم و سفر به دور آمریکا رو زمان جنینی و نوزادیش من دیده بودم و اونم با هنسفری و تو کامنت های قبلی هم گفتم که بعد از به دنیا اومدن عجیب با صدای شما میخوابید و تمام اینها برای من معجزه هست و قدرت کلام الهی شما که این مدلی تو زندگی من تاثیر گذاشته

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان.

    سلامی دوباره به بهشت همیشه جاویدانم…

    ….

    استاد عزیزم!..در این وقت…باران رحمت الهی میبارد..و من کنار سفره هفت سینم در اتاق زیباییم” دارم،.. پیامهای زیبای دلنشین شما عزیز دل را” با دل و جانم ،”به گوش میسپارم!…

    استادم همه ما ،”این طعم جهنم ذهن” را با عمق و جانمون چشیدیم…

    من سالیان سال تو تمام برهه های تحصیلیم با همین ذهنیت منفی…

    خیلی از لذتهای یادگیری رو از خودم محروم کردم.همیشه به دیگران شرک میورزیدم…..

    و همین شرکها باعث شد…که هر بار دردسرهای خیلی ناجوری رو برای خودم پیش بیارم..

    یادمه محصل که بودم.دقیقا مثل مثال شما…

    یه فردی مدیریمون بود.ایشون بنده خدا فوت کرده.تو همین سال خوابشو دیدم..رفتم رو قبرش بخشیدمش.و شب خوابشو دیدم…خیلی با صدای بلند صدام میزد…

    روزی که خداوند بهم الهام کرد باید امروز راهی قبرستان بشی.هدایتم کرد سر خاکش بخشیدمش..

    میخام بگم…من هر روز با این انتظار به ندرسه میرفتم…که بازم اینفرد ،امروز بهم ” خطکش میزنه…و منو تحقیر میکنه.. باعث شده بود هر روز …دست منو کبود کنه…و این اتفاقات تکرار بشه…

    و دقیقا برعکسش …با خواهرام خیلی خوب بود..

    فقط چند نفر بودیم مدام دست ایشون خطکشهای مفصل میخوردم..

    دقیقا پیش فرضهای من در اول صبح و رفتن به مدرسه باعث میشد همچنین اتفاقاتی رو ..کسب کنم…

    تا اینکه خواست خدا من هدایت شدم به یه مدرسه دیگه!!!! که بسیار تو شهرمون شناخته شده و محیط خوبی داشت…

    دقیقا اون مکان با پیش فرضهای مثبت بخدا .همون سال معدلم اومد 17 خورده ایی …

    چرا چون پیش فرضهای مثبت خواهرم به من منتقل کرده بود…

    و یادمه‌..رشته ایی که انتخاب کردم.بازم همون خواهرم برام تصمیم گرفت…کلا من گذشته ام ادمی یودم که تحت تاثیر اطرافیانم،” کارامو انجام میدادم…

    چون بچه اخر بودم..یکم شناختم نسبت بخودم خیلی کم بود…

    همین پیشرفضهای منفی همیشه هر سری ..یه مشکلی رو برام پیش میورد…

    تا اینکه …

    اخرای محصلم در مدرسه!!!!!..یادمه معلمم بهم گفت ..اگه کل این کلاس قبول بشن برای دانشگاه فکر نمیکنم خانم علی پور قبول بشه..

    .

    رگ من “غیریتی شد..دقیقا سال اول مدرسه ام.دانشگاه دولتی با رتبه خیلی خوب بدون هیچ کتگوری که دوستان میرفتن..من قبول شدم..

    بعد نکته جالبتر یکی از معلمهای همون سالم تو دوره لیسانس با هم..هم کلاس شدیم..همیشه میگفت خانم علی پور شاگرد فضولم بود..

    دقیقا کلاس 30 خورده ایی نفره…من تنها ادامه دادم.لیسانسمو گرفتم…

    و الان به یاری الله دارم کارای کارافرینی مو تو اینروزا ادامه میدم…

    میخام بگم…من سالها بخاطر اینکه من یاد نمیگیرم فلان درس رو فلان حیطه رو…همیشه چک و لگدهاشو میخوردم..ولی با شناختم تو این سه سال..

    استاد!.با تمرکز بالا نشستم،” مثل روز اول تا مدت 1 سال ….که هنوزم ادامه داره. درسی”که.. پایه رشته ام بود.درس الگوشناسی…و بحث بسیار مهم!!!!!

    از اول شروع کردم به یادگیری دقیق اینکار..

    ناگفته نمونه تمروزی شدید و با دقت فراوان مثل یادگیری شما در درس:ریاضی…!!!

    ..خداوند شب بهم الهام کرد…که از این کتاب شروع کن..با این پیشفرض.مثبت تونستم تو این سه سال الگوهای درست و دقیقی طبق الهاماتم انجام بدم..

    استادم اینروزا یکارهایی انجام میدم خدا شاهده 15 سال..هنوزم بیشتره الان من 36 سالمه…سال 91 من ورودم به دوره کاردانی بود…میگذره…

    بخدا اون چند سال کجا این سه سال در محضر شما و خداوند کجا!؟؟؟؟؟

    من امروز طبق الهاماتم و هر روز با پیشفرض مثبت و حال خوب…هر اتفاقی خنثی هم بیفته من تو دلش اتفاق خوب برای خودم رقم میزنم.

    امروز خداوند دو تا تکنیک ساده بهم داد..

    چفت شد تو کارم…

    .اصلا اینقدر کار خداوند دقیق و درسته نمیدونم چجور ازش سپاسگزاری کنم…

    من سالیان سال با خانواده ام مشکل داشتم..هر صبح که بلند میشدم ..با این پیشفرض که امروز با مادرم بازم دعوام میشه..دقیقا این اتفاق میفتاد.. و بیشتر بهم تایید میکرد ..که هر روز از کله صبح باید بحثمون شروع بشه….و یاا هر موضوع دیگه…

    .

    ولی اینروزا تکاملشم خیلی سعی کردم زود قاعده منفی رو از بیین ببرم.به لطف خدا کاملا نابود شد..و خوشبختی بیین من و خانواده ام در تمام زوایا …به خوبی پیش رفت…و میدونم باید این روند رو همیشه ادامه بدم..و بخودم سخت بگیرم!..که نیفتم تو دام ذهن گذشته ام!..

    .

    چقدر این مونتمی مثبت روی دور افتادن اتفاقات خوب…میتونه همجوره برای ما اتفاقات خوب بیفته…

    من به لطف خدا..تمام ثانیه های زندگیم اتفاقات خوب هست…به اندازه کار کردن روی خودم”!!!

    و همین باعث شده رابطه خوبی رو با دیگران برقرار کنم..و زود باهاشون دوست بشم..هنوزم باید خیلی بیشتر رُوش کار کنم..

    شما توی دوره عزت نفسم..مخصوصا جلسه اول..هر بار گوشش میدم..میگم خدایا چقدر نکته هست..

    استادم این دوره جدید که من هنوز تو مدارش:قرار نگرفتم…دیگه چه مداری رو میطلبه…

    میخام بگم !…تمام این سالها…من داشتم یه ذهن بی تربیت رو با خودم حمل میکردم..اصلا مهم نیست فیزیک زندگیمون تو چه موقعیتی هست..مهم اون نگرش:ما هست‌..

    .

    من از اتاق کارم خیلی بدم میومد…از زمانی که با خودم و محیطم در صلح شدم…باعث شده حال هوای زندگیمم تعقییر کنه…..

    و حتی ورودم به نقاطی که سالیان سال برام کابوس بود..حتی افراد…که بخاطر ترسها داشتم دروغ میگفتن…و بیزار باهاشون بودم…

    واقعا همین نگرشها هر روز بهم چک و لگد محکم میزد…

    مثالهای زیادی از خودم دارم…..چون توی تمام تجربیات زندگیم باهاش هم مدار بودم…

    انشالله که بتونیم…این تربیت ذهن رو هر لحظه مواظبش:باشیم…اینروزا هر اتفاقی برام میفته فورا مغزمو زیرو میکنم..و با در صلح بودن با خودم…دلیلشو میشکافم و همین باعث شده…

    تا بیشتر روی خودم تمرکزی “کار کنم…..

    مخصوصا ماها…که بسیار بمباران شدیم به نگرشهای منفی….

    دیشب یه خواب دیدم..شخص نزدیکم داشت در مورد همسرش:بد بیراه میگفت…

    از بس با قانون هماهنگ شدیم..یه لحظه نگاه اون شخص کردم..فورا بخودم گفتم من هر حرفی رو باور نمیکنم..و با ذهنی پاک با اون شخص رفتار میکردم.

    دقیقا استاد عزیزم…با درک خودشناسی در اینروزا باعث شد تا بیشتر روی هدفم و مخصوصا بیزنس نوپایم تمرکز کنم…

    و همین تمرکز مثبت باعث شده…تا این بازی رو بنفع خودم رقم بزنم….

    و همین یه مورد کوچک “(مدل بیزنسم)باعث شده چه ورژنهای جدیدی از وجودم ساطع بشه…

    الله اکبر….

    و واقعا خوشبختم که در محضر شما هستم هر صبح به امید دستاورد بزرگ با عشق از خواب بلند میشم..و سپاسگزاری میکنم از خداوند هدایت ..و قرآن میخونم..

    با خودم و خدا صحبت میکنم….

    میخام بگم!و واقعا عطر این بهشت همیشه جاویدانمو،” تو تمام لحظات زندگیم می بینم..

    وقتی ذهن تمییز میشه و میوفته روی دور مثبت .و بهشت رو با چشمان زیبام:میبینم…

    باعث میشه اتفاقات خوب از هر جایی وارد زندگیم بشه…

    من اینروزا پر از دستاوردهای بزرگ و عالی هستم…

    هر لحظه زندگیم عمل به الهامات خداوند و کنترل ذهن هست…

    همین رویگردانی از حرفهای لغو و بیهوده باعث شده من تو ارامش:کامل” با تمرکز زیاد روی ….خودم کار کنم…

    و روی خود کار کردن باعث شده….هر بار نتایج عالی هم در روابط و هم در بیزنسم بصورت واضح “رو ببینم..

    همه چیز:از نگرش ماست…نگرشی که از خودسازیه..

    این نگرشه که فضای ما رو در برمیگیره….

    نه عوامل بیرونی…

    چون وقتی ذهن تربیت نشده باشه…اگه شرایط:محیطی هر چند خیلی عالی تر از گذشتمونم بشه….بخاطر نگرش ذهن بازم همون مشکلات رو بوجود میاره…

    دقیقا مثالش مهاجرت کردن…خیلیا رو میبینم بازم برمیگردن…

    چرا؟چون دارن همون ذهنیت نادرست رو با خودشون میبرن..فقط:شرایط ظاهری تعقییر کرده…

    ذهن نامرتب و وسواس گونه….هر چندم شرایط:عالی باشه… جوری برات رقم میزنه تا بیشتر برات بی کیفیت بشه..

    استاد دقیقا این وسواس هم داره به همین پیشرفضها هدایت میشه…

    وسواسها میتونه توی هر زمینه ایی از زندگی خودشو نشون بده…

    که من به لطف الله قدم به قدم تونستم از بیین ببرمشون..و میدونم باید هر لحظه روشون کار کنم و از خداوندم هدایت میخام که همجوره بهمون کمک کنه…

    چند مدت پیش یجایی تنها تو یه محلی ..یفردی معتاد که امپول تزریقم باهاش:بود…هیچکس اون منطقه نبود…

    و با این پیشفرض که خداوند باهامه و بهم کمک میکنه اونفرد کاری بهم نداره…

    و این الگوهای مثبت اون شخص بدون نگاه به من،”! بیخیال اونجا وایساده بود..

    ولی خیلی افراد تو اون محل مورد دستبرد این اشخاص قرار گرفتند…

    و من تو سال گذشته تمام غلبه بر ترسهایی که انجام دادم با پیشفرضهای مثبت اون شرایط به ظاهر ناجالب،” از دیدگاه تمام عموم.!!!!بنفع خودم تمومش کردم…

    و خیلی موارد دیگه….

    با انجام دادنشون باعث شد…تا من با ایمانتر قدم بردارم و کارامو پیش ببرم…

    و لطف خداوند همیشه شامل حالم شد….

    به امید یه:صبح روشن الهی برای قدم بعدی که اینروزها داره برام رقم میخوره..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: