درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/03/abasmanesh-9.webp
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-03-25 23:00:252025-04-30 07:29:45درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان و استاد عزیزم و مریم جان
سال نو همگی مبارک باشه
من تجربه های زیادی دارم
من خودم پزشک هستم و در زمان کرونا شیفت میدادم ، با اینکه همکارام شیلد و ماسک n95 میزدند و کلی اقدامات ، من فقط با یه ماسک ساده بودم و حتی تو پانسیونم در میاوردم .
ایمان داشتم نمیگیرم و نهایتم در حد یه سرماخوردگی سادس . واقعا هم همین شد . حتی فقط یک دوز واکسن زدم . اونم به اجبار بیمارستان
همیشه تو بیمارستان با انواع بیماری ها در ارتباطم و میگم مطمنم من سالم میمونم .
مورد بعدی درباره این فال گرفتنه ، یادمه وقتی سنم کمتر بود با دوستام از این کارا میکردم و هرچیو میومد و باور میکردم و دقیقا همون اتفاق ها میافتاد . تا یه جایی گفتم باور نمیکنم و دیدم اتفاق نیافتاد و اونجا بود فهمیدم همش چرته و واقعا به باوره
مورد دیگه راجب امتحان هام بود .دوران دانشجویی خیلی وقتا خوب نمیرسیدم درس بخونم ولی ایمان داشتم قبول میشم چون باهوشم و همیشه اینجور میشد . همیشه برای همه عجیب بود چجور من کم میخونم و بیشتر از خوندنم نتیجه میگیرم . بخاطر ایمانم بود و باوری که داشتم .
و دقیقا برعکسشم بوده که بهم گفتن فلان کار سخته باور کردم دقیقا سخت شده .
یا روزهایی بوده تو اینه خودمو دیدم و گفتم چقد خوشگلم و دقیقا همون روز رفتم بیرون همه بهم گفتن تو خوشگلی .
یه تجربه دیگمم برمیگرده به همون دوران دانشجویی . گاهی میشد یه پسر همکلاسیمو میدیدم و میگفتم تو دلم مطمنم تو عاشق من میشی . و واقعا میشد . برای خودمم عجیب بود اخه چجور . تازه این موضوع جذب شخص خاص میگن نمیشه . ولی من وابستگی به طرف نداشتم . اصلا برامم مهم نبود بیاد یا نیاد . فقط یه باوری بود که انقدر من عالیم مطمنم تو عاشقم میشی .
میخوام بگم این پیش فرض،حتی تو این مواردم جوابه .
مثال های هست که قسمت منفی این باورها هست که اگه باورت منفی باشه چیزای منفی میبینی
من خواستم مثال مثبت بگم .
بسم الله الرحمن الرحیم
رَبَّنَآ إِنَّکَ تَعۡلَمُ مَا نُخۡفِی وَمَا نُعۡلِنُۗ وَمَا یَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ
پروردگارا، بى گمان، تو آنچه را که پنهان مى داریم و آنچه را که آشکار مى سازیم مى دانى، و چیزى نه در زمین و نه در آسمان از خدا پنهان نیست
سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم شایسته و سایر دوستان ارزشمندم
خدایا کمکم کن چیزی بنویسم که به درد دنیا و آخرتم بخورم
اول از همه ممنون استاد عزیزم که با چیزهای مختلف ایده میگیرید و محتواهایی به این کیفیت تولید میکنید که چراغ راه کلی انسان میشه
در مورد پیشفرض های ذهنی چند مثال جالب دارم که میگم
یکی اینکه بخاطر خانواده یا دوستان طرفدار یه تیم خاص شدیم و اعتقاد داریم تیم مقابلمون دست های پشت پرده کمکش میکنن و اینو جدی میگیم و کلی مثال هم داریم واسش، وه نمیخایم قبول کنیم که اینا بخاطر تعصبن و واقعیت ندارن
مورد بعدی اینکه من چون سالهاست مغازه دارم و به لطف خداوند مغازم شلوغه کلی آدم میره و میاد، بعضی مشتریا همون بار اول یه حرکتایی زدن که من بهشون بدبین شدم، یا بر اثر یه سری تجربه ها که گاهی هم درست نیستن مثلا ذهنم گفته فلان اخلاق یعنی این مشتری فلان مشکلو داره، بعد هروقت اون مشتری اومده من از قبلش پیشفرض داشتم و اون یه کاری کرده که ذهنم بگه دیدی راست گفتم
وه جالبش اینه که یه مدت اون مشتری نیومده مغازه، مثلا یکسال و کلا از یادم رفته و ذهنیته پاک شده و فراموش کردم، بعد که اومده کلی اخلاقش عوض شده و شده بهترین مشتری!!!
یا مثلا مدتیه شرکت پپسی برچسب نوشابه هاشو تغییر داده، مشتری میاد میگه نوشابه هات که تقلبی ان، میگم آقا اصله فقط برچسب عوض شده، و اونا که خوردن میگن مزه قبلیا رو نمیده!!!
واسه سس هزار جزیره هم همینطوره چون شکلشو تغییر داده باز با کلی دلیل میگن نه کیفیت قبلی رو نداره، یا بعضیا میگن از اون قبلیا نداری میگم همونه فقط شرکت شکلشو تغییر داده و شیک ترش کرده، چون میپذیرن همونه مشکلی با کیفیتش ندارن
یعنی وقتی نگاه میکنیم به زندگیامون ما فقط پیشفرضیم و کل زندگیمون داره با پیشفرض هامون شکل میگیره و حتی با اینکه سالهاست تو این سایتیم باز کلی نسبت به تغییر مقاومت داریم بخاطر پیشفرضامون، غذا خوردنمون، رستوران رفتنمون، دوست پیدا کردن و همه چیزمون تقریبا بخاطر پیشفرض هامونه
مثلا من هیچوقت مرغ سوخاری رو تست نکردم، چون خانمم کلی ازش بد گفته و حتی تحریک هم نشدم که تست کنم،
یا مثلا از نظرمون آدم قابل اعتماد اونیه که فلان ویژگی ظاهری رو داره، وه بخاطر همین بارها سرمون کلاه رفته، مثلا یکی اومده جنس برده و گفته کارتم یادم رفته و دیگه نیومده، بعد گفتن چرا بش جنس دادی ندیده و نشناخته، گفتیم مثلا چون خوش پوش بود و محترمانه حرف میزد و قیافش به کلاه بردارا و معتادا نمیخورد و…
نمونش قبلا ینفر اومد در خونمون و لباساش شیک و ظاهرش خوب(جریان خیلی سال پیشه) بعد گفت من قبلا با مرحوم پدرت کار میکردم و خیلی مرد خوب و اهل کمکی بود، خانمم رو اوردم آزمایشگاه و فلان مقدار کم اوردم گفتم برم در خونه فلانی بلاخره اهل کمکن، من چون دیدم قیافش به معتادا نمیخوره و لباساش شیکن بش اون پول رو دادم ولی بعد مدت ها فهمیدم معتاده و سرم کلاه گذشته، ولی باز یکی اومده بود پاکت نامه اورده بود که من از طرف مسجد اومدم برا کمک به هیئت مسجد، رسیدم دیدم مادرم میخاد براش پول بزاره تو پاکت، به مادرم گفتم قیافش تابلووه معتاده، مسجد کجا بود، ردش کن بره، چون این قیافش داد میزد اینبار سرم کلاه نرفت، جالب اینه بعد کمی درو زد گفت پاکت ناممو بدین بم(یعنی مسجد همش یه پاکت نامه داشت!!!!)
داستان توت فرنگی 19 دلاری به نظرم یه تلنگره که بیایم به کل رفتارا و تعصبامون نگاه کنیم که ببینیم بخاطر چه پیشفرضی هستن و اگر اون بدون دلیل خاصیه کنارش بزاریم و به نظرم یکی از راه های تغییر باور اینه که دلایل جدید بسازیم تو ذهنمون و بشون پر و بال بدیم تا نتایج جدید بگیریم
مثل اینکه خوش شانسیم، اینکه مشتری و پول دنبالمونن، اینکه همه دوست دارن بمون کمک کنن و… یا هرچیزی میشه به نفع منه حتی اگر الان در ظاهر به ضررمه، همین فکر باعث میشه خوشبین تر بشیم و به یاد بیاریم تضادهایی که قبلا اومدن و شدن خیر و تو تضادا دیگه به هم نریزیم
کلی مثال و … هست که میشه نوشت ولی همینجا کامنتمو تموم میکنم و هممون رو به خداوند بزرگ میسپارم.
سلام و درود فراوان به استاد عزیزم و خانواده عزیزم
من چند تا تجربه شخصی دارم که وقتی داشتم این فایل گوش میدادم یادم اومد، اول از زمان بچهگی های خودم شروع میکنم وقتی حدود 4 ساله بودم داداش بزرگترم از این ترفند برای اینکه من دارو و مواد مقوی رو با اشتیاق مصرف کنم و تاثیر بیشتری بگیرم استفاده میکرد، من عاشق بروسلی بودم و داداش این باور رو به من داده بود که داخل این داروها و غذا هایی که به من میداد کلی بروسلی هست و وقتی من اینارو میخورم این بروسلی ها میرن و میکروب ها و ویروس ها شکست میدن و حال من خوب میشه، و من با خوردن دارو ها خیلی زود خوب میشدم .یه بار هم چند سال پیش در جریان یکی از پروژه ها که داشتم انجام میدادم(من پیمانکار برق هستم ) یکی از مشتری ها دنبال کلید پریز با رنگ وشکل خاصی بود ومن یه محصول بهش پیشنهاد دادم ولی چون برند اون محصول ایران بود پیش خودش نتیجه گرفته بود این محصول کیفیت نداره بی کلاسه و… و رفته بود یه محصول دیگه خودش پیدا کرده بود با کیفیت پایینتر و همون ظاهر ولی برندی با اسمی به ظاهر خارجی ولی در واقع تولید داخل، و پیش خودش فکر کرده بود خیلی باید با کیفیت باشه در صورتی که اینطور نبود .
سلام وفت بخیر استادعزیزم وهمه دوستان گلم
استاد دیروز خدابمن الهام کرده فایلهایی که دریکسال اخر گذاشتی روسایت نگاه کنم از فایلهای تیر سال گذشته نگاه میکنم .وتمرکزم فقط روی سایت استادعباسمنش هست وهیچ سایت دیگه ای رونگاه نمیکنم برای آموزش -وتمام اووووووکی :))
آقااااااماشالا ازتیر سال گذشته خیلی فایل درست کردی من تازه متوجه شدم:))) اصل قضیه چیه !!!
و گوش میکنم به فایلهای بینظیرت.
حس آرامش میده و خدارو احساس میکنم که ازجایی بهم نعمت داده که فکرشم نمیکردم . وخدا یکساله منو سورپرایز کرده .جلوتر ازبیان خواستم خدا خواستمو بمن داده ومن خبرنداشتم فایلهارو که تیراماده شده دیدم گفتم اووووووکی خداجونم ببین ازکی سورپرایز کردی من دیروز متوجه فایلهای تیرماه شدم .
دراینیستا هم فقط فایلهای استادعباسمنش نگاه میکنم .چون به لطف خدا استاد خودم اینقدر قویه که نیازی به اموزش دیگه نیست .خداروشکر
نشانه ها وهدایتهای خیلی قوی رو ازکتاب قرآن دریافت میکنم .
وقتی اصل که استاد خودم هست و 6ساله شاگردشم .دیگه درحاشیه نمیرم و درگیر اموزش دیگه نمیشم .
استادازت سپاسگزارم برای فایلهای عالی که ساختی و منکه توجنگل راهو پیداکردم – الان براحتی مسیرمو پیداکردم و ادامه میدم به این مسیر پراز آرامش وخوشبختی و عشق.یک دستمم کتاب قران هست مثل نقشه راه رابرام خیلی واضحترکرده واموزشهای شماهم مکمل هست ودستیار کارگردانی خداهستی آقاااااا .مرسی
خدایاصدهزار مرتبه شکر که استادم هستی .
دوستت دارم
سلام وصد سلام به همه ی دوستای خوبم به خصوص
دوستای ویژه ی خودم استاد ومریم عزیز
واقعیت داستان توت فرنگی معمولی وگرون قیمت مطمئنا به اشکال مختلف در زندگی من و همه اتفاق افتاده وبی نهایت پیش فرض وباور غالب وداریم که در زندگی وتصمیمات ما تاثیر گذارن.
ما توباغچه مون قورباغه پر بود وهمش به ما میگفتن دست به قورباغه نزنیم چون دستمون زگیل در میاره
من دست نمیزدم ولی دختر خالم دستش برمیداشت ومارو دنبال میکرد وهمیشه دستاش پر از زگیل درشت بود واین همون پیش فرض ذهنیش بود که عمل میکرد
پیش فرض قسطی خرید کردن توهمه ی آگهی ها در
مغز همه حک میشه که تو پولدار نیستی ونمتونی پولدارم بشی وباید هر چی میخوای اقساط بخری
ویا راه حلهایی که برای رفع بیماریها داده میشه مثل درمان کبد چرب این پیش فرض رو ایجاد میکنه که تو کبدت چرب هستش وبهتره درمان کنی یااستفاده از سرخ کن بدون روغن این پیام رو داره که روغن مضره واین در حالیه که همه یا بیشتر مردم دارن همون روغن رو مصرف میکنن.
یا کره ی کم چرب وپرچرب !!! کره کلا چربیه ، چه معنی داره چربی کم چرب با چربی پر چرب ، شیرکم چرب میشه چون یه مقدار چربیشو گرفتن ولی…
یادمه بچه بودیم بزرگترا همش میگفتن اگه شیرینی بخوری یا قند بخوری دندونات رو کرم میخوره و ما اینو پذیرفته بودیم وکسی نمی گفت اگه دهان شویه کنین ویامسواک کنین دندوناتون سالم میمونه.
در مورد عطسه کردن خیلی شنیده بودم اگه یکی باشه بد میاد ودوتا باشه خوب میاد وهمین باعث میشد من با شنیدن عطسه حساس باشم واگه یکی بود منتظر اتفاق بد واگه دوتا بود خیالم راحت میشد که اتفاق خوب می افته وحالا میفهمم که این پیش فرض غلط منو بازی میداده ونباید عطسه رو با اتفاقات شرطی کنم…
حتی من فرزند دومم را که حامله بودم اولش خبر نداشتم وحالم بد میشد قرص میخوردم وبعد 3ماهگی فهمیدم وقرص رو قطع کردم تمام دوره ی 9ماه رو با این نگرانی که بچم طوری نشده باشه گذروندم بعد از بدنیا اومدنش هم که سالم بود وخیلی هم خوشگل ولی من باز نگران بودم والآنم که بزرگ شده یه سری حساسیت داره وزود زود سرما میخوره و…فکر میکنم از اثرات قرصهاست …وحس میکردم که نگرانی وترسم را در زمان حاملگیم به جنین انتقال دادم
اونقدر پیش فرضهای ذهنی غلط داریم که مثل ترمز سد راه ما هستن
اگه شب بیدار بمونی ونخوابی مریض میشی بدخوابی درشب وخواب روز باعث بیماری میشه
تولید کنندگان نوشابه ها خودشون نوشابه نمیخورن چون مضراتش رو میدونن ، با نوشابه میشه دستشویی روشست ، خوردن نوشابه وسس مایونز آدم رو چاق میکن ، از یه طرف این پیش فرضها رو داریم از طرفی سس ونوشابه رو هم میخوریم هم به خورد مهمانهامون میدیم وهزاران مثال مثل اینها…
بسم الله الرحمن الرحیم !
سلام خدمت حضور نیک شما استاد نهایت عزیز .
استاد چقدر حرف و کلام شما اشناست چقدر تجربه این همه مسائل را ما داشتیممم .
خداراااااا کرور کرورشکرررر .
در اینجااااا میخواهم یک مثال به مثل همین توت فرنگی های بزنم .
خیلیییییییی شباهت باهم دیگر دارند .
مادر من که مدت شش هفت سال میشود مریضی شکر دارد . با به وجود آمدن این مریضی برای مادرمن سوزش پا پیدا شد و داکتر ها هم روایت کردند که همیشش دوا بخوری تا زمانیکه زنده هستی . اما نه اینکه توخوب شوی برای همیشه و مادر من هم بر همین عقیده هرماه میرفت و دوا های قوی قوی میخورد ….و همچناننن اینقدر فشار و شکرر بلند نداشت در حدود 160 الی 200 میبود همیشه . اما سوزش پاهایش کمی اذیت کننده بود . البته به شدت پاهای مادر من نازک و درد پذیر شده بودددد و حتی راه رفته نمیتوانست.
خوب من هم چندین بار برایش گفتم بیا در سایت و دوره قانون سلامتی را پیش ببر .گفت نخیررر مرض من حل شدنی نیست تا دم مرگ همرایم است . و پس منهم ساکت شدم گفتم نخیررر ! حالا زمانی نیست که بخواییی مادرت را هدایت کنی به سمت دیگر ….
چند روز گذشته یک از دوستان ما یک آب را تحویل ما کردند که برای همه مرض هااا شفا بخش بود !!!
روایت کردند این یک بوتل آب است که دم میکند یک عزیز خدا ، بعد بنوشش و چای و دوا حتیییی یک قرض دگه استفاده نکن !
خوب مادر من هم شکاک دو دل بود و خلاصه خورد آب را و از چای استفاده نکرد
استااااددد باورتان میشود که این شب ،شب پنجم است مادر من دوا استفاده نمیکنه و پاهایش خیلیییی ارامممم شده حتی بهتر و سرحال تر از همه وقت ها به نظرم میرسه ..
مگرنه آب یکاب است و بوتل آب هم از یک کمپنی اما چی میشود که این ذهن ما جذبیت مقاومت داشتن را بیشتر میکند .
خدایاااااشکررررررت بابت شفایابی مادررررممم …
چقدر این فایل منو تکون داد
عاشقتم استاد
تا به حال از دیدگاه تلقین به باورها فکر نکرده بودم.
بعد دیدم من نسبت به زندگی ذهنیت ، تلقین یا همون باور سختی رو دارم و زندگیم هم همینطوری پیش رفته.
خدایاشکرت ازین اگاهی
ازین ببعد این باورها رو میسازم:
زندگی من مثل باقلواس راحت و اسون…
من بین همه معروفم که مریم زندگیش خیلی راحت و اسون پیش میره و وقتی از خودش میپرسی که چطوری اینقدر همه چی برات فراهمه میگه چون فرمون زندگیمو خودم نمیچرخونم…از یه زمانی ببعد نشستم صندلی شاگرد و از اطرافم لذت کافی رو بردم و فرمونو دادم دست خدا…
خدایاشکرت که به خاطر این باور هجوم نعمت و فراوانی رو در زندگیم دیدم…
هدایا شکرت که کارها رو سپردم دست تو که در زمان معینش انجام بدی و من با ازادی و راحتی و لذت دارم زندگی میکنم….
سلام دوستان عزیزم ..
قدرت تلقین خیلی مهمه مخصوصا از زبان کسی بشنوید که خیلی قبولش دارید..من بارها شده از بچگی حرف های بزرگتر رو وحی منزل میدانستم در صورتی که سن که میره بالا تازه میفهمیدم ای بابا من چند سال با این حرف بزرگ شدم بدون اینکه بهش فکر کنم بدون تحلیل قبول میکردم و چون باور میکردم مانند همون وارد زندگیم میشد ..مثلا یکیش فلان آدم چون حرف های خوب میزنه آدم بزرگیه به نطر من جز اولیا الله هست منم بدون تفکر میگفتم آره این آدم چون حرف های بزرگ بزرگ میزنه پس خیلی آدم بزرگیه در صورتی که ما نباید آنقدر آدم ها رو تو ذهنمون بزرگ کنیم این خودش شرک هست و گناه بزرگیه که هیچ ما دیگه چون این آدم رو بزرگ کردیم دیگه نمیتونیم باهاش ارتباط خوبی برقرار کنیم …قدرت دادن به آدم ها و قدرت از خدا گرفتن یه نوع شرک هست که خود خدا هم مخالف این قضیه است چون بارها در مورد شرک گفته خدا….خلاصه قدرت کلام قدرت دادن بدون تفکر درست نیست اگر اون افراد هم که توت فرنگی رو خوردن یه ذره فکر میکردند و هیچ حرفی رو نمیپذیرفتند و واقعا تست میکردن متوجه میشدند که این توت فرنگی با اون یکی هیچ فرقی نداره ….قدرت نگاه کردن قدرت توجه کردن رو همه دارند پس قدرت فکر کردن هم دارند …..ادامه
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته و همراهان گرامی
من یک مثال از خودم بزنم هر موقع سرما می خورم به خودم میگم سه روزه خوبه خوب میشم و تو این سه روز خودم را میبندم به آب ولرم و آب لیمو و عسل و روز سوم خوبه خوبم البته خیلی وقته سرما نخوردم شاید تو یکسال گذشته یکی یا دوبار اون هم با این ذهنیت و به لطف خدا سلامتی ام زود برگشت و اینکه من صبح را با ورزش صبح گاهی تو پارک شروع میکنم و از اول صبح یک روز پر انرژی و شادی را برای خودم میسازم که توی سلامتیم بسیار تاثیر گذاره
ممنون و سپاس بیکران از استاد عزیز و شما دوستان همراه
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته جان
و همه ی همراهان عزیز
استاد ی سوالی برا من پیش اومده
اینکه شما راجب باورها دارین توضیح میدین ک اگه ما
ب هر چیزی ک باور داشته باشیم همون رو تجربه
میکنم درسته؟
تو ی فایل دیگه ک راجب باورها توضیح میدادین ک مثلا باور یکی اینکه تو شهر خودم کار نیست نمیشه اینجا پیشرفت کرد و برای پیشرفت باید ب
ی شهر بزرگ مهاجرت کنم
از اونجایی ک این آدم باور کمبود تو ذهنش زیاده
ینی تو اون شهر بزرگ ک باور داره اونجا پول
ریخته میشه ب ثروت زیاد برسه؟
بعد تو اون فایل توضیح دادین چون باور کمبود داره
تا ب مشکلی برخورد کنه بازم میگه اینجا هم همونجوریه مث شهر خودم
الان طبق توضیحات شما اینجا برا من نا مفهومه
ک شما دارین میگین ما وقتی ذهنیتمون راجب اون
موضوع مثبت باشه موفق میشم، چجوریه پس؟!
سلام دوست عزیز
شما اول باید روی اون باور کمبود کار کنید و باور فراوانی بسازید . حتی استاد اول تو اون شهر بندرعباس باورهارو درست میکنند و به ثروت هم میرسند . و بعد چون بهشون الهام میشه مهاجرت میکنند
یا اگر هم الهام نشه . استاد اعتقاد دارن وقتی توی یک جایی همه شرایط عالی شد برای اینکه خودمون به چالش بکشیم و تجربیات جدید کسب کنیم تا رشد کنیم باید مهاجرت کنیم و در منطقه امنمون نمونیم .
شما اگه باور کمبود داشته باشید و به شهر دیگه برید بازم در مدار پایین هستید . شما اول باید تو شهر خودتون اون رشد تا حد نسبی کسب کنید و بعد برید .
چون اینجور تکاملتونم طی کردید
وگرنه بدون طی کردن تکامل بخواید یهو برید شکستم میخورید .
انشالله جواب سوالتون گرفته باشید
همیشه در مسیر آگاهی باشید