درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 12

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد شادی گفته:
    مدت عضویت: 814 روز

    بادورود فراوان به استاد عباس منش عزیز وخانوم شایسته .

    من از شما خیلی تشکر میکنم که با هر موضوعی که می‌خواین شاگردانتون رو به هرچه درست و بهتر پیدا کردن مسیر کمک بکنید واقعاً زحمت میکشید .همانطور که استاد میگن غرور وخودبزرگ بینی همیشه باعث دردسر وشکست خواهد شد چون اگر یه کمی بهتر دقت کنیم میفهمیم که همیشه به هدایت الله یکتا نیاز داریم من تا استاد کارتون گربه رو گفتن رفتم نگاه کردم واقعاً لذت بردم درست طرز نگاه ورفتار مارو به تصویر کشیده بود در قالب یک انیمیشن زیبا آخرش هم که خیلی بهتر بود ما باید در زندگی همیشه به قوانین جهان عمل بکنیم و از خداوند درخواست هدایت بکنیم باتشکر از دوستان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    عبدالله دره قایدنور گفته:
    مدت عضویت: 966 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته فوق‌العاده

    خیلی خیلی ازتون سپاسگزارم

    با تمام وجودم ازتون سپاسگزارم بابت این بیداری فوق‌العاده بیداری از جنس نور و خدا و توحیدی که شاید تاالان اینجوری بهش نرسیده بودم

    وزیبایی بینی که دوباره بهمون یاداوری کردین

    و دوباره کلید دیدن تمام زیبایی ها سپاسگزاری از خداوند بزرگ هست

    خیلی ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    مريم مهرسام گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام استاد عزیزم

    خیلی خوشحالم که در مسیر زندگیم با استاد مثل شما آشنا شدم و هر روز در حال یادگیری هستن :)

    امروز که این ویدئو رو دیدم میدونید استاد بعد از هزارمین ویدئویی که دیدم ،دوباره تحسینتون کردم از اینکه در عمل همه صحبت ها که میکنید و نشون می‌دید…از اینکه وقتی اندامی ساختین که حاصل اراده ،هدایت،توکل،و….هست که مجموع اینها رو ما فقط با یک تغییر ظاهر میتونیم ببینیم…

    من کیف میکنم میبینمتون قطعا چقدر خودتون بیشتر لذت می‌برید از وجود خودتون ….سپاس گذارم که فایل ها جدیدی خلق میکنید روی سایت و اون حرف که منتظرش هستم رو همیشه می‌گیرم از فایل ها که میزارید….شما یکی از سپاسگذاری ها من هستین در زندگی ….سپاس ،سپاس از شما و مریم جونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    رستا گفته:
    مدت عضویت: 1544 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته جان

    چه میکنید شما با دل ما ؛ چه شور و اشتیاقی می‌گیره دنیای من با فایل‌های اخیر شما ؛ چقدر مسیر رو دارید برای ما روشنتر میکنید ؛ چه یادآوری‌های قشنگی داشت این فایل خدای من :)

    …چند ماه پیش بچه‌هام این قسمت گربه‌ی چکمه‌پوش رو دانلود کردن ؛ من هیچوقت کامل تا تهشو درست و حسابی ندیدم ؛ فقط رد میشدم میدیدم بچه‌ها محو تماشای فیلمن ؛ چندین بارم تا حالا گذاشتنش ؛ ولی اینجوری که شما اینقدر زیبا تعریف و تحلیلش کردید حتما میرم با دقت میبینم ؛ مخصوصأ تیکه‌های اون سگ بامزه رو :))

    این نگرش رو چقد دوست داشتم : خودت رو عادت بده که بدونی و بگی که همه‌ی کارا رو خداوند کرده ؛ این هدایت خداوند بوده که اگه هدایت نمیکرد من هیچی نبودم . به همون نسبتی که من اینو باور دارم واقعا زندگی برام آسون شده ؛ … صد بار این حرفا رو شنیدم ازتون اما هنوز فقط وقتی میشنوم تا چند روز تا چند روزم نه تا چند ساعت ، حتا تا چند ساعتم نه شاید فقط چند دقیقه شور و شوقی تو دلم زنده میشه و میگم به‌به چه دیدگاه قشنگی ، چه خوبه اینجوری زندگی کنما ، اینجوری حرف بزنم ُ انجام بدما ولی بازم 90 درصد مواقع یادم رفته و مغرور شدم بخودم ، سپاسگزار نبودم ، از سمت خدا ندیدم ، متواضع نبودم .

    وقتیم شما میگید استاد ، بخودم میگم زینب تو چقدر پرتی هنوز ، چرا نمیفهمی ؟!!! دیگه چقدر استاد بگه ؟! بیا تو لحظه باش ، شکرگزار هرچی که داری ؛ مگه تو یه زندگی آروم و یه همسر خوب و درست نمیخواستی ؟ مگه بچه‌های سالم و بانمک نمیخواستی ؟ مگه نمیخواستی تو روابطت خیلی خوب پیش بری و همه دوست داشته باشن ؟ مگه زندگی آروم و شاد نمیخواستی ؟ پس چته ؟؟!!! هنوزم چته که شکرگزار و متواضع نیستی ؟!

    بقول استاد هیچ چیز خاصی هیچ‌جا نیست ؛ هر چیزی که باعث خوشبختی میشه رو داریم ما ؛ فقط باید ببینیمشون و شکرگزارتر باشیم بخاطرشون ، باید لطف و محبت خدا رو ببینیم که اینهمه رو برای ما خواسته و چه شیرینه که با تشکر ازش ، افزایش میده زیبایی‌های زندگیمون رو ؛ یه کاری میکنه هی بیشترش بیاد از اون نعمتهای قشنگ .

    چند روز پیش تصمیم داشتم دوره‌ای رو که برای افزایش مهارتم تو یه زمینه‌ای بود رو ادامه ندم و تصمیمم رو به استادم گفتم . دیروز بهم گفت : من تا حالا تو زندگیم حسرتی نداشتم ولی اگه تو ادامه ندی میشی یکی از حسرتای زندگیم . تو استعدادشو داری خیلیم خوب پیش رفتی و همین امروز یکی از بچه‌های کلاس بهم گفت : چرا نمیخوای از این استعدادت استفاده کنی ؟! تو خیلی خوب این کارو میکنی . بودن تو تو کلاس بمن انگیزه و اشتیاق میده و … و من الان که داشتین این جمله‌ها رو راجع به خداوند میگفتین و اینکه اعتبار همه‌چی برای خداست ، مال خداست ، خدا هدایت کرده ، این مغزُ کی بت داده ؟ بخودم اومدم و دیدم حتا دارم این استعدادمم نادیده میگیرم و ناشکری میکنم و اعتبارش مال خداست ؛ باید شکرگزارش باشم که بمن توانایی‌ای داده که تا چند وقت قبل ازش بیخبر بودم ولی به اعتبار خدا ، به اجازه‌ و هدایت خداس که من الان دارم شناخته میشم و بهم احترام میذارن بخاطر این توانایی .

    نگرش‌های زیبای این فایل که دوست دارم بنویسم تا بمونه اینجا و رد‌‌ّپایی که وقتی بهش سر زدم باز نور عشق و امید رو زنده کنه تو دلم :

    » هر موقع منیّت و غرور بگیردت بخصوص در مقابل خدا ، شکست میخوری .

    » دنیا اون جوری میشه که ما بهش نگاه می‌کنیم ؛ اگه دنیا رو خیلی سخت بگیری ، دنیا هم سخت می‌گیره بهت .

    » مسیر زندگی برا بعضیا خیلی رنج‌آوره برا بعضیا خیلی شیرین ؛ بستگی به نگاهت داره ؛ ذهنتو عوض کن ، درونتو و باورهاتو عوض کن .

    »اگه خوش‌بینی ، اگه سپاسگزاری ، اگه بدنبال زیبایی‌ها هستی ، خدا هم زیبایی‌ها رو بهت نشون میده .

    » وقتی ترس بر تو غلبه میکنه ، فریز میشی و تموم توانایی‌هاتو از دست میدی ؛ پا بذار تو دل ترسات .

    » اگه نترسی و شجاع باشی ، جهان تعظیم میکنه بهت .

    » از هر چی بترسی سرت میاد .

    » تو همین الان خانواده فان و باحالی داری ، تو همین الان زندگی فوق‌العاده‌ای داری ؛ چرا نمیبینی اینو ؟؟!!!

    » برای اینکه خوشبختی رو تجربه کنی ، هیچ جادویی نیاز نیست .

    » همین یه زندگی و فرصتی که دارم کافیه اگه ازش استفاده کنم و ازش لذت ببرم اگه انسان بهتری بشم .

    »در مقابل داوند همیشه سرمون پایین‌ باشه و فروتن باشیم و هیچوقت فکر نکنیم گردنمون کلفت شده .

    » وقتی شرایط خوب پیش نمیره امیدمون رو از دست ندیم و وقتی خوب پیش میره ، ایمان و فروتنی‌مون رو حفظ کنیم .

    » بجای اینکه دنبال یه آرزوی دور و دراز باشیم از لحظه لحظه‌ی زندگیمون لذت ببریم ، از آدمایی که کنارمون هستن ، از زیبایی‌های اطرافمون .

    » در مقابل خداوند متواضع باش و بدون که اعتبار همه‌چیز از خداست .

    » هر چقدر در مقابلش ناتوانتر میشی و اجازه میدی هدایتت کنه ، میبردت بالاتر .

    » میدونم که همه‌ی کارا رو خداوند کرده ؛ تمام این هدایتام از سمت اونه ، اگه اون نبود من هیچی نبودم .

    » اینجاش دیگه اوجشه :) به اندازه‌ای که تو سپاسگزاری و ارزش قائلی برای کارای من ؛ حتا کارایی که قبل تولدت انجام دادم ، به همون اندازه ظرفتو بزرگتر میکنم که از نعمت‌هایی که دارم به همه‌ی آدما میدم بتونی استفاده کنی .

    » و کسی که خدا رو داره از هیچی نمیترسه .

    خدایا شکرت بخاطر داشتن بهترین اساتید دنیا .

    خدایا شکرت بخاطر اینکه تو بهترین سایت دنیا عضوم کردی . خدایا شکرت بخاطر توحیدی‌ترین آدمای دنیا که عضو سایتن و من میتونم کامنتاشونو بخونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    باز هم یه فایل توحیدی زیبا

    من عاشق این مدل فایل ها هستم چون فکر میکنم پاشنه آشیل اکثر ما انسانها شرک هست با اینکه فکر میکنیم یکتا پرست هستیم ولی فقط در حد کلامی

    اما در عمل فقط خودمون رو می بینیم

    و توی همین فضا حتی فکر میکنیم داریم نتایج رو با تلاش روی باورهای ذهنی خودمون بدست میاریم

    غافل از اینکه خدا ما رو هدایت کرد به این سایت و به این فضا… حتی بعضا می بینیم بعضی دوستان میگن وقتی این سیستم هست پس خدا چی کاره س این وسط ..

    در این حد نجواهای شیطانی همیشه ما رو بمباران میکنن و به خودمون غره می شیم و خدا رو بنده نیستیم

    این یکی از اون فایل هایی هست که همیشه باید گوش داد تا یادمون نره از نعمت هایی که داریم و برامون طبیعی شده و دیگه نمی بینمشون و اعتبارشون رو به خدا هم حتی نمیدیم

    سپاسگزار استاد و خانم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 2000 روز

    به نام خدای مهربان

    إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّهِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ إِلّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذالِکُم اللهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ

    پروردگار شما،خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران]آفرید; سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت; هیچ شفاعت کننده اى، بى اذن او نیست; این است خداوند، پروردگار شما!پس او را پرستش کنید. آیا متذکّر نمى شوید؟!

    4إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیم وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ

    4 ـ بازگشت همه شما به سوى اوست! خداوند وعده حقى فرموده; او آفرینش را آغاز مى کند، سپس آن را باز مى گرداند، تا کسانى را که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام داده اند، به عدالت جزا دهد; و براى کسانى که کافر شدند، نوشیدنى از مایع سوزان است; و عذابى دردناک، به خاطر آن که کفر می‌ورزند!

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم

    سلام به همه دوستای توحیدی ام

    خدایاشکرت منو هدایتم کردی به بهترین سایت دنیا

    که پر از نور تو هست پر از توحید و یگانگی پر از تواضع در پیشگاه تو

    خدایا ممنون به خاطر وجود استاد نازنین که اونقدر در مدار وحدانیت تو هست که همیشه در بهترین مکان و زمان قرار دارد و هدایتش به بهترین‌های عالم هست

    خدایا ازت سپاسگزارم که ما شاگردان او هستیم و از تمام نعمت ها و هدایت‌های ایشان نیز بهره می‌بریم.

    خدایاشکرت، ما چقدر خوشبختیم که اینجا هستیم.

    استاد عزیزم وقتی شما از شخصیت داستان میگفتین همش زندگی ام در ذهنم مرور می‌شد زمانی که با قوانین آشنا شدم و بکار گرفتم نتایج خوبی گرفتم ولی با باورهای اشتباه ،،،می دونیم که جهان دو قطبی هست قطب خوبی و قطب بدی ما در هر قطب که باشیم سیستم خداوند به ما برحسب باورها و فرکانس هامون کمک میکنه چه خوب و چه بد ،من فک میکردم با استفاده از قانون می تونم راه اشتباه برم و نتیجه خوب بگیرم و به خودم مغرور شدم وقتی در فرکانس ناآگاهی باشی هر چیزی به چشمت مطلوب و درست میاد من اوایل که با قانون آشنا شده بودم در مدت خیلی کم وارد دوتا کار جدید هم زمان و روابط خوب ، عزت و احترام و دوستان خوب شدم همه چی خوب پیش می‌رفت دنیا به کام من بود و من مغرور از اینکه آره دیگه یاد گرفتم چطور زندگی کنم و همه چی پیش ببرم … و اعتبار همه اون نتایج به خودم میدادم و با افتخار به همه میگفتم آره من با توانایی های خودم اینا رو بدست آوردم و…. بعد از مدتی همه چی برگشت از قانون دور شدم نجواها شروع شد و کار و رابطه ام کلا از دست دادم و تمام جهانم سیاه شد تا جاییکه حتی برای خودم دیگه انگیزه نداشتم حتی لباس نمی خریدم و اونقدر که دیگه نمی تونستم بیرون برم چون آدمها آزارم میدادن پوشش اونها رفتارشون، خنده هاشون ، موفقیتهاشون همه و همه انگار سوهان روحم شده بود و من شکسته تر از همیشه دیگه توان نداشتم حتی برگردم به سمت فایلها، اگر گوش میکردم هم انگار هیچی نمیشنیدم و هیچ تاثیری در من نداشت چون دنیا دیگه برا من تموم شده بود همه جا روسیاهی میدیدم، ناامید از همه، تمام اون بتهایی که برا خودم ساخته بودم و بهشون قدرت داده بودم یکی یکی بهم پشت کردن و من تنهایی تنها در قعر نا امیدی بودم … به خاطر تمام باورهای اشتباه که در وجودم بود به خاطر تمام مزخرفات جامعه که در ذهنم فرو کرده بودن با وجود این شرایط من فقط فایلها رو گوش میکردم می دونستم که انگار کر شدم و نفهم از درکشون ،ولی صدای شما آرومم می‌کرد تا اینکه اسفند شد و گفتم خدایا بسه دیگه بسه خسته شدم من دیگه ظرفیت ندارم کمکم کن و خدا بود که پا به پام بود و هدایتم کرد کم کم اول آرومم کرد و بعد بهم گفت یه چله برا خودت بردار ،کارهایی که بود بهم گفت نوشتم و انجام دادم عیدقربان چله ام تموم می‌شد و من در عید قربانی تمام اون مریم ناامید و شکسته و ناتوان قربانی کردم و مریم جدیدشروع به خلق کردم که تمام اینها به اذن خدا بود و بعد از چله کم کم هدایت شدم به دوره کشف قوانین زندگی با تعهد شروع کروم در روز پنجم بودکه از محل همون کار قبلیم بهم پیشنهاد کار دادند، ولی اینبار من بودم که زمان کار و حقوقم مشخص میکردم حتی محل کارم خودم مشخص کردم ولی به خاطر تمام اون تحقیر های قبلی و همون آدم‌های قبلی ترجیح دادم که دیگه اونجا نرم برای کار ،نمی دونم کارم درست بود یا نه گاهی اوقات به خودم میگم نباید میترسیدی و میرفتی ولی من دیگه نمیخواستم تو اون فرکانس باشم …و اینا نجوا های ذهنم هست

    بعد از خرید دوره خیلی با عشق و مصمم دارم در سایت فعالیت میکنم و تنها و تنها جایی که آرامش منو خداوند ،از طریق آن تشدید میکنه همین سایت و دوستای توحیدی و فایلهای بی نظیر استاد هست که هر لحظه جواب سوالاتم میگیرم و هدایتم می‌کند و گام‌های کوچکی را برمی‌دارم

    استاد من دیگه نمیخام اون مریم معمولی باشم همیشه به شاگردام میگفتم تو زندگیتون شجاع باشین وغافل از اینکه خودم ترسو بودم دیگه میخام شجاع باشم،دیگه نمیخام به باورهای مخرب اجازه بدم منو پایین بکشن همه شون با قیچی منطق می برم تا سبکبال بشم و برم بالاترین مرحله ،که منه انسان لایق اون جایگاه هستم و تمام تلاشم در این راه انجام میدم چرا که تلاش در این راه بهتر از غرق شدن در ناآگاهی و غفلت هست

    من اینجا خدا رو پیدا کردم، خدای واقعی خدای عادل خداییکه ،اجازه خلق تک تک اتفاقات زندگیم بهم میده خودشو نشون داد، خودشو هدیه کرد به من ،چی بهتر از این که همه امورت بسپاری به خدا و با خیال راحت از زندگی لذت ببری و قشنگی های زندگیو پر رنگ کنی، مگه ما چقدر در این دنیا هستیم که همش در دست و پا زدن باشیم با باورهای اشتباه که فقط برای خودمون دردسر بوجود بیاریم و در سیکل معیوب اشتباهات گیر بیافتیم.

    از وقتی شروع کردم گره های ذهنیم خیلی راحت باز میشه آدما برام زیباتر و مهربونتر میشن استاد شما درست میگید که، رابطه تون با خدا درست کنید همه چی درست میشه، ثروت میخای بهت میده رابطه خوب میخوای بهت میده، سلامتی میخوای بهت میده

    آره همه چیو میده ،حتی آدم‌های اطرافتو اونطوری که تو میخوای باهات رفتارکنند تنظیم میکنه

    در این مسیر نجواها هست ناامیدی ها هست ولی این منم که می تونم مثل گذشته بهشون اجازه جولان بدم یا نه سریع افسار ذهنم بدست بگیرم و بگم تا حالاش درست کرده بقیه اش هم درست میشه همه چی در زمان و مکان معین درست میشه آروم باش و نترس و نگران آینده نباش.

    قلبتون پر از نور الهی استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا و دوست‌داشتنی ام .

    دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    دوست داری که مسیر رسیدن به اهدافت چه شکلی باشه ، به هرشکلی که بخوای در میاد ، تصویر رو چطور میبینی ، میتونه این مسیر تبدیل به یه دشت پر از گل باشه که با آرامش گل هارو بو‌ کنی ، قدم زنان و سوت زنان به همراه دوستان و همراهانت به سمت هدف پیش بری و از مسیر سرسبز لذت ببری یا میتونه این مسیر پر از مرداب وحشتناک از آتش و سنگ و مواد مذاب باشه که هر لحظه ممکنه کشته بشی و در نهایته سختی و مشقت این مسیر رو به سمت هدفت طی کنی .

    این انیمیشن درس های زیاد داره ، بینهایت زیبایی و نکات مثبت میشه از این انیمیشن کشید بیرون ، به لطف آموزش های استاد عزیزم زندگی رو میشه به رویایی ترین شکل ممکن تصویر کرد .

    تحسین برانگیزه نگاه جستجوگرایانه ی استاد برای پیدا کردن نکات مثبت این انیمیشن و تهیه این فایل جادویی .

    خیلی احساساتی شدم آخر این انیمیشن که هیچ‌ کس دوست نداشت آرزویی بکنه چون داشت از همون لحظه لذت میبرد ، همشون آرزوهاشون رو داشتن اما نمیدیدنش ، دیدشون محدود بود و طمع جلوی چشماشون رو‌گرفته بود ، گیسو طلا خانواده خرسی خودش رو داشت اما این همه مدت به دنبال سرپرست میگشت ، گربه پنجه نرم همدم خودشو داشت کسی که بتونه بهش اعتماد کنه اما نمیتونست به گربه چکمه پوش اعتماد کنه ، غرور و منیت گربه چکمه پوش که فکر میکرد یه زندگی ابدی داره و هیچ چیز نمیتونه از پا درش بیاره ، و اما اون سگ که تمام زندگیش پر از زیبایی و لذت بود .

    به همه چیز با دید مثبت نگاه میکرد ، به نظرم بین همشون کسی که از همه قوی تر و قدرتمند تر بود همین سگه هست ، توله سگ !

    اون معنی و مفهوم زندگی رو متوجه شده میدونه که همه چیز دو تا وجه داره و اون به همه چیز از وجه زیبایی نگاه میکرد .

    و اما اون غوله که عاشق تست کیکه ، اون میخواست قدرتمند ترین باشه طوری که تمام دنیا رو تصاحب کنه ، از لحظه ی حالش لذت نمیبرد ، با وجود اینکه موفق بود و یه زندگی رویایی داشت اما نمیتونست لذت ببره چون لذت بردنش رو معکول به زمانی میکرد که به هدف های بعدیش برسه و در نهایت هم در آتش خشم و حسرت خودش سوخت و نابود شد ، هیچ‌کس رو نتونست دوست خودش بگیره چون از هر چیزی که اطرافش بود به عنوان وسیله ای برای رسوندن اون به هدفش استفاده میکرد و آدم هارو پله میکرد تا به هدفش برسه .

    و اما جمله طلایی گربه چکمه پوش وقتی که داره با گرگ مبارزه میکنه میگه من میدونم که در نهایت خواهم مرد و تو بر من پیروزی اما من تا آخرین قطره خونم برای زنده موندم میجنگم …

    یه باره دیگه من میدونم که درنهایت خواهم مرد و تو بر من پیروزی اما من تا آخرین قطره خونم برای زنده موندم میجنگم

    امیدشو‌ از دست نداد ، مهم نبود که چقدر فرشته مرگ قوی و قدرتمنده ، گربه چکمه پوش به جنگیدن ادامه داد تا درنهایت گرگ از کشتن اون صرف نظر کرد ، چون دیگه مغرور نبود و تغییر کرده بود .

    گفت من یه چیزه دیگه ای از تو میبینم .

    ترس آدمو نابود میکنه ، ترس نمیزاره تا به ندای درونت گوش بدی ، اون صدا میخواد بهت بگه مسیر چیه اما ترس با نجوا کردن نمیزاره صداشو بشنوی ، چه زمانی میترسی وقتی که قدرت رو به عوامل بیرونی بدی ، وقتی که بگی من ( روی محدودیت تمرکز کنی ) فلان هدف رو بدست میارم یا بدست آوردم . این ترس به دلت میندازه چون تو نمیدونی چی در انتظارته اما وقتی روی خدا ( روی قدرت بی نهایت ) حساب کنی دیگه آرامش داری و برات مهم نیست که چی در انتظارته میدونی که اون خودش همه چیز رو درست میکنه .

    میدونی که تو ، تو بغلشی و اجازه نمیده هیچ‌چیزی به تو آسیب بزنه ، بشکن زنان در جهانش ماجراجویی و تجربه میکنی اونم‌ همیشه حواسش به تو هست .

    وقتی که نگاه توحیدی داشته باشی این باور خیلی به تو آرامش میده که هر انفاقی بیوفته به خیر و صلاح منه چون که خدای من فقط خیر و خوبی و زیبایی برای من میخواد .

    استاد حرف قشنگی میزنه که میگه هر بار این ایده ای به فکرم رسید باید به خودم یادآور بشم که همین مغزم هم خدا آفریده که من میتونم باهاش خلق کنم ، وقتی که اینجوری فکر کنم دیگه با خیال راحت تصمیم میگیرم چون میدونم که تمامش هدایت خدای منه ، وقتی من احساسم خوب باشه ایده هایی بهم الهام میشه که منو به خواسته هام میرسونه .

    زمانی که باور های قشنگی داشته باشم و احساسم خوب باشه هر ایده ای که به ذهنم میرسه هر چقدر هم احمقانه به نظر برسه اما اون ایده بهترین راه حل برای مشکلات و چالش های زندگیمه و وقتی با توکل عمل بکنم از نتایجش شکفت زده میشم .

    ممنون از پیشنهاد خوبتون خانم شایسته و استاد جان ، خیلی لذت برم از تماشای این انیمیشن ، امیدوارم که همیشه تنتون سالم باشه و هر روز زندگیتون عشق و معجزه و حال خوب باشه .

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    نرگس نازپرور گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    سلام دوستان عزیز

    من هم چند وقت هست ک هر برنامه رو میبینم، چه کارتون چه فیلم خیلی توحیدی یا قانونمند بهش نگاه میکنم در واقع اصلا اهل دیدن تی وی نیستم ولی اگر چشمم بخوره یا تو جمعی باشم که اجبارن ببینم بازم ازش درس یاد میگیرم.

    حتی موزیک هارم خیلی معنویی گوش میدم مثلا انگار یک بیت شو خدا برام میخونه یک بیت شو من برای خدا،،،،

    هرکی میبینه میگه چقد با احساس میخونی عاشق کی شدی؟؟؟

    منم چند وقت پیش وقتی پسرم داشت کارتون باب اسفنجی و میدید چقد از شخصیت باب اسفنجی لذت بردم و قانون و به صراحت دیدم

    باب اسفنجی یه موجود ساده خوش بین شاد و مهربون و درمقابلش اقای اختاپوس یه موجود عصبی بد بین و بی حوصله ک تو این قسمت میخواست کاری کنه که باب اسفنجی و از محل زندگیش دور کنه و راضیش کنه بره جای دیگه زندگی کنه و در اخر همه بلا ها سر خودش اومد و خونه خودشم از دست داد…

    من همیشه فکر میکردم ادم های خوب و مهربون ضربه میخورن و خیلی ساده لو هستن ولی دیدم اگر خوب باشی، شاد و امیدوار خدا صدر در صد محافظته

    خیلی هم عالی ازت محافظت میکنه و دیگران هر کاری هم بکنند که اذیتت کنند و ازت سو استفاده کنند، اخر به خودشون صدمه میزنن و تو در ارامشی و هیچ اتفاق بدی برات نمیوفته چون فرکانست فرکانس خوبی هاست.

    ممنون از خداوند بابت اینکه همه جا برامون اموزشی داره

    و ممنون از استاد عزیز و مریم خانم ک انقد درس ها و خوبی ها رو برامون به زیبایی اشتراک میزارن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    زهرا نظام الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    سلام استادجان، مریم جان عزیزم، دوستان مثبت‌‌اندیش هم‌فرکانس.

    دیروز اتفاقی افتاد که امروز استاد توضیح اون رو به قشنگی بیان کردند.

    من و دوستام هر کدوم با یه استاد برای موفقیت جلو‌ می‌ریم. دوستم دیروز زنگ زد، به تازگی یه دورهٔ کسب و کار رو با یه استادی برداشته به مبلغ حدود سی میلیون. از کسب و کارش پرسیدم و گفت یه جای باورهام می‌لنگه، … .

    یکی دیگه از دوست‌هام هم بود که دکترای روانشناسی داره؛ اما یه بار اسم استاد عزیز ما رو استوری کرده بود و گفته بود این حرف‌ها روانشناسی زرده، (با عرض پوزش از استاد)

    حالا میون این سه دوست، من که همیشه یه ذهنیت منطقی و عقلگرایی شدید داشتم، طرفدار استاد عباسمنش بودم و البته خیلی هم بحث نمی‌کردم.

    دیروز تو تماس با دوستم داشتم یه واقعه‌ای از زندگی خودم رو تعریف می‌کردم و به دوستم می‌گفتم شیرین‌تر از عسل اتفاق افتاد، اصلا نفهمیدم چی شد؟ واقعا نفهمیدم. یه موقعی دیدم به خواسته‌ام رسیدم بدون اینکه یک قدم از قدم‌هایی که عرف و مرسوم هست رو بردارم. تمام دنیا دست خدا شدند و من رو به این خواسته رسوندند، روند شیرین ماجرا رو که تعریف می‌کردم بهم گفت من هم این خواسته رو داشتم و برای رسیدن به اون، این‌قدر سختی کشیدم که انگار از تونل جهنم رد شده باشم. دوستم گفت: یادم که میاد که چه کشیدم، غم همه‌ی وجودم رو فرا می‌گیرد.

    اونجا بود که من رسیدم به حرف استاد عزیزمون که ما می‌خوایم برای رسیدن به خواسته‌هامون از یه جادهٔ صاف آسفالت بریم، در حالی که سوت می‌زنیم و کیف می‌کنیم.

    و واقعا من این رو درک کردم، چون یه خواسته رو دو نفر از دو مسیر رفته بودند و او (که در جریان کارش بودم) واقعا از تونل جهنم رد شده بود، دقیقا از یه کوه بالا رفته بود، پای پیاده در حالی که یه گاری به خودش بسته و من واقعااااا بی‌اغراق می‌گم از یه جادهٔ زیبا و پرطراوت و پر مهر و شیرین که نسیم خوشی هم وجودم رو نوازش می‌داد، رد شدم. اونجا بود که فهمیدم طبق قانون، زندگی کردن چقدر توفیر داره با زندگی به روش خودمون و بر مبنای عقل خودمون. اونجا بود که فهمیدم اگه خدا بهت آدرس بده، بعد بهش بگی: من خیلی بلد جاده نیستم، اگه می‌شه خودتون هم باهام بیاید، چه زیبایی‌هایی خلق می‌شه که در تصور برخی نمی‌گنجه و ترجیح می‌دن بگن این حرف‌ها اصلا درست نیست، این‌ها روانشناسی زرده.

    درستی مسیرم رو زمانی فهمیدم که صبح پیام دوستم روی گوشیم بود که: «آدرس سایت عباسمنش رو بده» (دقیقا مثل داستان گربه چکمه پوش که بقیه خواستند از نقشه‌ی سگ جلو برن چون راحت‌تر بود)

    در ضمن من هیچ حرفی از استاد نزده بودم، دوستم فقط می‌دونست که استاد موفقیت من استاد عباسمنشه.

    این اتفاق به کرات تو زندگی برام رخ داده. مثلا شاید غرق مسئله‌ای باشم که از نظر دیگران بزرگترین مشکل عالم باشه، اما من اصلا متوجه نمی‌شم که این اتفاق یه مشکله تا اونجا که دوستانم که ازم دور هستن و خیلی من رو نمی‌شناسم، بهم می‌گن: نظام‌الدینی، تو اصلا مشکلی هم داری؟؟؟

    یه داستان دیگه تعریف کنم که شنیدنیه. من تو اداره وقتی کارم عوض شد، عهده‌دار مسئولیتی شدم که خیلی سنگین بود، از طرف دیگه پذیرفته شده هم نبود و نویسندگان و سردبیران خیلییی اعتراض داشتن. اون‌قدری که برخی از نویسنده‌ها قهر کردند و گفتند ما به خاطر این بخش(نظارت بر فارسی‌سازی مجلات) دیگه برای این مجله نمی‌نویسیم. قسمت جالب ماجرا اینجاست که حتی یه نفر اعتراضش رو به من نرسوند، شماره‌ی من در دسترس بود اما همه با سرویراستار تماس می‌گرفتند و اعتراض می‌کردند و اون طفلی مجبور بود هم اعتراض‌ها رو بشنوه و هم جوابگو باشه؛ اما من در آرامش داشتم کارم رو می‌کردم تا اونجا که سرویراستارمون که رفیق عزیزم نیز هست گفت انگار هاله‌ای دور تو کشیدند که کسی به حوزه‌ی تو نفوذ نمی‌کنه و هیچ‌کس جرئت نمی‌کنه به زمین تو وارد بشه. حتی تو رابطه‌های فامیلی اگه کسی گلایه‌ای داره، هرگز به تو نمی‌گه و پای تو رو وسط نمی‌کشه و حتی اگه خود تو شخصا عنوان اصلی دعوا باشی، همه سعی می‌کنند دیگران رو مقصر کنند و دامن تو رو پاک کنند، قضیه چیه که اینطوریه؟

    بازم اینجا بود که تو جواب دوستم گفتم:

    رشته‌ای برگردنم افکنده دوست

    می‌برد آنجا که خاطرخواه اوست

    و خاطرخواه بزرگتر من اینه که زهراش در آرامش محض زندگی کنه، جوری که وقتی به عقب برگرده حس کنه تمام زندگی انگار فرش قرمز براش انداخته بودند و حتی اگه لبریز از مشکلات هم بوده، دردی رو حس نکرده، انگار یه تونل باز شده از وسط مشکلات به‌طور امن اومدم بیرون.

    حالا چرا اینطوریه؟

    جواب تو رفتار آقا سگه است. (دور از جون خودم)

    استادجانم، وقتی داشتین رفتار سگه رو توضیح می‌دادین، به دخترم می‌گفتم اینکه منممممم!!!!

    دقیق منم.

    دوستام اون‌هایی که می‌خوان محترمانه بهم بگن، می‌گن تو «اختلال خوشبینی» داری. تو چشمت نمی‌تونه بدی‌ها رو ببینه.

    یه عده دیگه می‌گن تو این‌قدر سختی کشیدی که سِر شدی و دیگه درد رو‌ حس نمی‌کنی، وگرنه مگه می‌شه یکی این‌قدر بی‌رگ باشه. مثلا دادگاه داشته باشه؛ اما حتی ندونه چه روزی و بگه من که وکیل گرفتم، برای چی ذهن خودم رو درگیر کنم.

    حالا بگذریم از کلماتی که دوستان نزدیکترم به کار می‌برن که شایسته نیست اینجا بگم. و البته اگه تک‌تک‌شون می‌فهمیدن که من در چه آرامش وصف‌ناپذیری زندگی می‌کنم، یقینا دلشون می‌خواست مثل من …گل بشن.

    البته دوست دارم به مرحلهٔ نهایی گربه‌ی چکمه‌پوش برسم و حسی رو که او تجربه کرد رو هم تجربه کنم که صددرصد تجربه خواهم کرد و اصلا شأن من جز رهایی و شجاعت چیز دیگری نیست.

    بر قاموس رفتارم شجاعت نوشته شده است و ان‌شاءالله شیرین به اون مرحله هم خواهم رسید. فقط خواستم بگم زندگی در نقش آقا سگه (دور از جان همه) اون‌قدر شیرینه که قابل توصیف نیست.

    و البته که مجاهدت لازمه که به این نقطه برسیم.

    دیروز که با دوستم صحبت می‌کردم به حقیقتی رسیدم و اون هم اینه که هر کدوم از ما که تو این سایت هستیم و به‌طور جدی داریم رو خودمون کار می‌کنیم، به نتایج بزرگی رسیدیم که حواسمون بهش نیست، فقط وقتی نقشه‌ی زندگی خودمون رو با نقشه‌ی زندگی افراد دیگه کنار هم می‌گذاریم، متوجه می‌شیم ما کل مسیر زندگی رو تغییر دادیم و در نهایت دیگران هم دوست دارند از همون راه ما بیایند.

    بودن در این سایت؛ سایتی که دستت رو می‌ذاره تو دست خدا و می‌گه برو به سلامت، از اینجای راه دیگه با او برو، ما خودمون چیزی نداریم؛ سایتی که اعتبار همه چیز رو به حضرت رفیق می‌ده، یعنی نهایت موفقیت.

    دوستان، با تمام قوا همین مسیر رو برین، اگه خواسته‌ی شما مالیه و هنوز محقق نشده، چند لحظه‌ای زوم رو از اون خواسته بر دارین، اون وقت می‌فهمین چه نتایج بزرگی گرفتین، نتایجی که شاید اگه پول زیاد هم داشتین به این راحتی محقق نمی‌شد و باز در حسرت چنین زندگی بودید که این‌قدر روون و شیرین کارها رله بشه.

    از دوستان عزیزی که تو کامنت قبلی با کلامشون من رو غرق محبت کردند و روحم رو نوازش دادند، بسیار سپاسگزارم، مشغله‌ی زیاد مانع از پاسخگویی بود و بی‌شک تک‌تک کلمات شما رو بهترین هدیه‌ای دانستم که مستقیم از جانب خدا برای قدم بزرگی که برداشته بودم، نثار من شد.

    غرق هدیه‌های خدا باشید!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1065 روز

      سلام زهرای عزیز

      چه زیباست زندگی در قامت شجاعت و چه برازنده ، چه زیباست دست در دست خدا سوت زنان در جاده بهشتی رفتن و چه گوارا ، چه زیباست خاطر خواه ادم یک تونل با فرش قرمز براش پهن کند وسط مشکلات و چه ایمن .

      چقدر این بیماری اختلال خوش بینی درمان است و چه شیرین .

      همه این ها زیباست و زیباترینش برای من که با وجود خریدن دوره ثروت کنارش گذاشتم و دارم فایل های دانلود و توحید عملی می بینم این قسمت از نوشته ات است اگه خواسته‌ی شما مالیه و هنوز محقق نشده، چند لحظه‌ای زوم رو از اون خواسته بر دارین، اون وقت می‌فهمین چه نتایج بزرگی گرفتین، نتایجی که شاید اگه پول زیاد هم داشتین به این راحتی محقق نمی‌شد و باز در حسرت چنین زندگی بودید که این‌قدر روون و شیرین کارها رله بشه.چون گمشته من با وجود ظاهر و عقبه مذهبی خدااست . به قول سمانه صوفی همه چیز توحیده در محضر خدا همه چیز شفاف نورانی و امن و زیباست .

      سپاس از هدیه خوبت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        زهرا نظام الدینی گفته:
        مدت عضویت: 2398 روز

        سلام نفیسهٔ قشنگم

        اول بگم که چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم موفق شدی عکس پروفایلت رو بذاری، از عمق دلم تحسینت کردم، البته خیلی وقته دنبالت می‌کنم و متوجه این موفقیتت شدم.

        امیدوارم یکی‌یکی اهدافت رو همینطوری تیک بزنی و بری جلو.

        نمی‌دونم تو دورهٔ کشف هستی یا نه؟ من تعهد سی روز دوم رو شروع کردم و تو کدگزاری امروزم شماره یک زدم امید، امید، امید.

        به نظرم رسید نیاز دارم که تجدیدقوا بشم، تو کدگزاری دیروزم دیدن نقطه آبی بود و وقتی محقق نشد گفتم حتما در دست اقدامه.

        صبح پیام تو تحقق دو تا و حتی سه تا خواستهٔ من بود. یکی روشن شدن نقطه آبی، دوم امید چون هم تحقق خواسته‌ی دیروزم بود و هم کلام زیبای تو سرشار از امید بود و بهم یادآوری کرد که روی نقاط دیگر زندگی متمرکز بشم و حتی امروز از خدا تو همون کدگزاری یه سؤال هم داشتم. و لابه‌لای کلام تو انگار جواب خدا هم نهفته بود.

        روز قشنگیه اون روز که با پیغام یه دوست شروع بشه. پیغامی که انگار خدا داره بهم می‌گه همه چی توحیده.

        دمت گرم رفیق! خوش بدرخشی!

        امیدوارم زود زود بیای و از موفقیت‌های مالی بزرگت حرف بزنی و من برای تو ذوق کنم.

        برای تو، برای سمانه عزیز ، برای سعیده خوش سخن، برای حمید حنیف، برای سیدعلی عزیز، برای احسان، برای اسدالله، برای لی‌لی، برای رها و برای همه‌ی بچه‌هایی که دنبالشون می‌کنم و مثل یه خونواده دوستشون دارم.

        بهترین کامنت‌ها کامنت‌هایی هستن که بچه‌ها از موفقیت‌هاشون حرف می‌زنند.

        زندگی‌ت سرشار از شادی!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          Nafis گفته:
          مدت عضویت: 1065 روز

          سلام زهرای عزیزم

          عذر تاخیر

          به قول سمانه صوفی امروز دسترسی ام برای پاسخ باز شد خداروشکر.

          امیدوارم نقطه آبی را در بهترین زمان و مکان دریافت کنی .

          الان حالم خیلی خوبه ، می خواهم بگم چی شده چون وقتی از خودم می نویسم بیشتر و بهتر تو ذهنم ماندگار است. البته خواندن کامنت را بسیار بسیار دوست دارم نکاتش,( جواب های خدا بهم از لابلای کامنت ها )را توی گوشی ام کپی پیس می کنم .اما دائم باید برگردم ببینم ولی وقتی چیزی را خودم می‌نویسم بهتر یادم می ماند.

          از اولش میگم ، مهاجرت کردم خدا آدم های بسیار عالی مثل فرشته هاش را برام فرستاد هر کدومشون یک گوشه کارم را گرفتن دستی شدند از دستان خدا برای یاری من نابلد قانون ندون زبان نا فهم . آدم هاییکه از لحاظ مالی هم از سطح بالاتری برخوردار ند .خداروشکر

          ولی من با کمی اعتماد به نفس نمی تونستم خودم را تو جمعشون بپذیرم . از لباس هام ماشینم خونه ام خلاصه سر و وضعم جلوشون خجالت می کشیدم . خودم را کنار میکشیدم تا اینکه یک خانم دیگر وارد جمع شد که اون هم از لحاظ مالی بالای بالای بود وخیای همبه خودش رسیده بود من اصلا نتونستم برم سلام کنم . اونجا فهمیدم گیرم رو حسادت است. نتونستم ثورتشون را ببینم و تحسین کنم حسرت و حسادت و حرص خوردن فرکانسهای بد من بود ، نمیرفتم جلو سلام کنم احساس می کردم اون ها باید به من سلام کنن ومن با سلام کردن کوچک میشوم نگو بابا این کوچکی الان تو فرکانسم است . دفعه بعد که دیدمشون خودم پیش قدم شدم برای سلام با روی باز با اینکه هنوز ذهن اذیتم می کرد و خوشش نمی اومد.

          ناگفته نماند ما هفته ای یکبار تقریباً همدیگر را تو مسجد می‌بینیم ، و امشب که اومدم با همه سلام احوالپرسی کردم با روی باز و همه قبل من لبخند میزدن و حتی خانمی که همبشه جدی و سفت با همه برخورد میکند اینبار خوشرو و با لبخند خودش اومد جلو و اول سلام کرد ، به نظرت غیر خدا کی می تواند دل ها را نرم کند ؟حال منو خوب کند و دستم را باز کند برای نوشتن .

          کی این کار رو می کند وقتی تو بخواهی که خوب بشی بخواهی ازش از وضع موجودت ناراحتی و نمی خواهی تو حال بد بمونی ، خودش غیر سوء حالنابحسن حالک میشود .

          خدایا لحظه لحظه زندگی ام را دوست دارم با یاد خ.دت بگذرونم تو توانایی بر اینکه دائم به من انسان دچار نسیان متذکر شوی قدرتت را و عشقت را و مهرت را و تمام صفاتت را

          برای تو هم همین را از خدا می خواهم لحظه به لحظه در آغوش خدا باشی .

          امیدوارم این توکل را در مورد ثروت هم به خدا پیدا کنم .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            زهرا نظام الدینی گفته:
            مدت عضویت: 2398 روز

            سلام به روی ماهت نفیسه‌جانم.

            نقطه‌ی آبی که روشن می‌شه، هر زمان و هر مکانی باشه، همون بهترین زمان و بهترین مکانه.

            نقطه‌ی آبی یعنی یه نفر که هرگز ندیدیش، دلش برای تو می‌تپه و دوست داره تجربیاتش رو با تو شریک بشه. و این خیلی قشنگه.

            من گاهی دلم برای بچه‌های سایت تنگ می‌شه.

            نقطه‌ی آبی تو هر زمان و مکانی روشن بشه، یعنی تو هم‌فرکانس شدی با یه نفر تو این دنیا که قصد داره خود بهترش رو به دنیا نشون بده.

            نقطه‌ی آبی یعنی خدا صدات می‌زنه که حواست باشه، از اینجا دور نشو، اینجا جای خوبیه برای نزدیک‌شدن به من و از همه مهم‌تر نقطه‌ی آبی یعنی تو با این طرز فکرت توی این دنیا تنها نیستی.

            پس نقطه‌ی آبی هر موقع روشن شد باعث خوشحالیه و باید بابتش خدا روشکر کنیم.

            خوشحالم که هم‌فرکانس با افراد ثروتمند مهربان شده‌ای.

            یقین دارم روزبه‌روز این فرکانس بالاتر می‌ره. اصلا وجود همین افراد در کنارت نشان از ارتعاش بالای خودته که باید قدرش رو بدونی.

            از این به بعد اگه حضورشون آزارت داد به خودت یادآوری کن اینکه الان اینجا و در کنار اون‌ها هستم یعنی در وجود من چیز ارزشمندی هست که هم‌سنگ ارتعاش بالا و ثروت ارزشمند آن‌هاست وگرنه در یک مدار قرار نمی‌گرفتیم. سرت رو بالا بگیر و با لبخندی که از عمق وجودت ناشی می‌شود، برو در کنار دوستانی که خدا برات فرستادتشون، خوش باش.

            عاشق این جمله‌ت شدم، کلی خندیدم از این توصیف دقیقت: «من نابلد قانون ندون زبان نافهم»

            به دستان مهربان خدا می‌سپارمت!

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              Nafis گفته:
              مدت عضویت: 1065 روز

              سلام زهرا ی عزیز و مهربانم.

              با اشک شوقم دارم برات می‌نویسم ، چون تایید خدا را تو بهم دادی .

              قبلاً نمیدونم گفتم بهت یا نه خیلی سعی کردم از اهرم رنج و لذت تو روانشناسی ثروت نتیجه بگیرم تو 21روز نشد دوباره سعی کردم نشد چند باره سعی کردم ، نشد . از روش نپریدم ،ایگنورش نکردم دوباره و دوباره گوش دادم تا فهمیدم هنوز تو ذهن من کار یعنی رنج ، چجوری فهمیدم ـ یک روز که کارهای آشپزخانه ام از صبح تا آخر شب درگیرم کرد همون وسط ها شروع کردم غر زدن ناگفته نماند این کارهای آشپزخانه تمرینی بود برای بالابردن توان کاری ام اما من کم آوردم و غر غر و غر …، همون جا تو ذهنم این جرقه زد که این نشونه کسی است که کار تو ذهنش یعنی رنج ، البته این تمرین و نشانه من بود .

              خلاصه باز هم اهرم رنج و لذت را ادامه دادم این بار هر صبح دیگر فقط نمی خوندم هر بار از اول می نوشتم فکر کنم روی این اهرم شش هفت ماه یا بیشتره موندم تا جاش بندازم و احساس امروزم مثل کسیست که از درد فقر بی خوابه و بی قرار. اونم برای من خواب آلو مدرسه موشها. منی که خواب را حتی به خوردن ترجیح می دادم الان بیدارم تا دوباره بشینم روانشناسی ثروت را ادامه بدهم اومدم گوشیم را باز کنم پیامت از طریق ایمیل دیدم باز کردم و تایید خدا بود که ادامه بده. ممنونم که وقت باارزشت را گذاشتی و در بهترین زمان و مکان عشق را بهم رسوندی .

              پی نوشت من هم سرمایی مدرسه موش ها ایییییش. هم خواب آلو ، بودم . اون زمان این کارتون ها بهترین بودن.

              دست پر مهر خداوند همیشه روی قلبت آرامش و عشق و نور برات ببارد.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه ی دوستان خوبم:

    منم این انیمیشن رو به همراه همسرم دیده بودم و کلی لذت برده بودم ولی انصافا اینهمه درسی که استاد فرمودند رو متوجه نشده بودم.

    چقدر عالی بود ،بحث اینکه سپاسگزار این نعمتهایی که همین حالا ،هممون بلا استثنا داریم باشیم،نعمتهایی که برامون روتین شدند و اگر یه بار نداشته باشیم ،اون وقت قدرشون رو بیشتر میدونیم.

    احساس خوشبختی این نیس که به اون چیزی که نداریم برسیم و همیشه در حسرت و دودیدن باشیم ،بلکه از لحظه لحظه زندگیمون لذت ببریم اونوقت هست که هر نعمت بیشتری هم که بخواهیم به ما داده میشود و البته اون نعمت بیشتر در مکان و زمان درستش هم داده میشود که بتونیم بیشترین استفاده رو ازش ببریم.

    ترس باعث فریز شدنمون میشیم ،باعث میشه که ما رشد نکنیم ،اما وقتی بدونیم ترسها توهمی هستند و تنها راه گذر کردن از هر ترسی وارد شدن به اون هست، اون وقت دیگه اجازه نمیدیم که ترسهامون رشد کنن.

    من خودم عاشق رانندگی هستم البته با رعایت کلیه نکات ایمنی.

    ولی حرفهای منفی اطرافیانم باعث شده بود که کمترین اعتماد به نفس رو داشته باشم و اصلا برام یه رویا دست نیافتنی بشه.این در حالی بود که من در بعضی مسابقات حتی مقام اول کشوری رو داشتم و در مسابقات مدرسه ای هم رتبه بیارم.نمرات تحصیلی عالی هم داشتم.

    اما وقتی با این ذهنیت منفی وارد آموزش شدم به سختی بسیار زیاد که واقعا هفت خوان رستم برام بود،تونستم گواهینامه ام رو بگیرم.

    میخوام بگم وقتی من ترس داشتم از اینکه مثلا نتونم دفعه اول گواهینامه بگیرم ،و خیلی از ترسهای دیگه ،مثل مسخره شدن توسط اطرافیان و اثبات حرف برادرم که میگفت تو موفق نمیشی و از این حور حرفها .خلاصه با این ذهنیت مخرب ،من اقدام به گرفتن گواهینامه ام کردم، و جهان هم سخت ترین راهها رو جلوی پایم گذاشت.

    مثال اینکه اولین مربی ام ،در خیابان یه متلک میشنید ،کلا از کوره در میرفت و وارد احساس منفی میشد و طبعا به منم انتقال میداد.جوری که من بارها پس از جلسه اموزشی گریه میکردم که خدایا چرا من ،یاد نمیگیرم. و این در حالی بود که همواره در دوران تحصیلم مخصوصا تا دبیرستان ،یا نفر اول بودم یا جز نمرات برتر بودم.

    و اون موقع نمیدونستم که احساس بد من ،باعث شده بود این اتفاقات برام رقم بخوره.

    ولی بعد از گواهینامه گرفتن ،مدتی رو با همسرم کارکردیم وواقعا خیلی بهترشدم.درسته که هنوز هم تنها نمیشم ولی تلاشم رو کردم که برترسم غلبه کنم و البته دیگه ذهنیت مثبت تری به خودم داشتم ،که من هم میتوانم.

    راجب مغرور بودم که دیگه هیچی نگم بهتره ،یادمه مثلا در دوران دانشگاه یکی از بچه ها در جمع دوستانمون میگفت ،خوش به حالت که استاد برنامه میده به راحتی مینویسیش و به راحتی هم اجرا میشه.اصلا مصداق انا اکون کن فیکون شدی!

    منم غرور میگرفتم.

    البته ظاهر من ،اینو نشون نمیداد ولی قلبا بسیار مغرور میشدم که من کی هستم که برنامه های به این سختی رو حل میکنم.

    خلاصه گذشت تا اینکه درس گرافیک کامپیوتری داشتیم و این درس رو بگم حتی بچه هایی که کمترین نمرات رو داشتن ،به راحتی و نمره خوب قبول شدند و حدس میزنید که ،من به راحتی افتادم.

    جوری عجیب بود ،که یکی از بچه ها بهم میگفت ،حتی فلانی و فلانی هم این واحد رو پاس کردند ،توچطور نتونستی مگر از اونها کمتر بودی؟

    و دوستم نمیدونست که من دچار منیت و غرور شده بودم.

    میخوام بگم من ظاهرا خیلی افتاده و متواضع نشون میدادم ولی در قلبم بسیاری از جاها،به شدت مغرور شدم و از همون جایی که منیت کردم سقوط کردم.

    سپاسگزارم ازتون استاد و خانم شایسته گرامی به خاطر تجربه های زیبایی که از خودتون گفتید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: