درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-04 05:51:392023-08-04 05:53:32درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
چقدررر خوبید شما استاد تو قوانین
به خودم میبالم و خداروشکر میکنم که استادی چون شما دارم..
من این انیمیشن جذاب رو دو بار نگاه کردم و با اینکه بقول خودم قوانین رو میدونم،اصلا متوجه این موضوعات و سکانس های مهم نشدم تو این انیمیشن.
از وقتی شما گفتین تلویزیون رو حذف کنیم چون برنامه هایی نشون میده که ذهن و ناخودآگاه مارو به کمبود و بیماری و… عادت میده من همیشه فکر میکردم انیمیشن ها و فیلمارو هم به شیوه های مختلف میسازن تا ذهن مارو از بچگی رو فقر و بیماری و کمبود پایه ریزی کنن.حتی یک درصد هم به این توجه نکردم که میتونن مفید باشن با اینکه انیمیشن خیلی جذابی بود اما دیدگاه من بخاطر این باور غلط کاملا متفاوت بود…
چقدررر عالی توضیح دادید استاد و چقدررر خانوم شایسه خوب توضیح دادن.
ماشالله خانوم شایسته هم استادی هستن تو درک قوانین و ارائه به ماها.
خیلی دوستون دارم عزیزای دلم.خدا برامون نگهتون داره.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان
و همه دوستان عزیز در سایت الهیه عباسمنش
استاد از شما ممنونم بابت اشتراک گذاری این فایل بسیار زیبا و آموزنده و شما را واقعاً تحسین میکنم که رد پای قانون رو در کوچکترین و ریزترین مسائل زندگی و روزمره دنبال میکنید و قانون را از توش میکشید بیرون و با ما به اشتراک میگذارید
وباعث میشید که قوانینو بهتر لمس ودرک کنیم
واقعا چقدر قشنگ این فایلو توضیح دادین چقدر این انیمیشن زیبا رو قشنگ توصیف کردید چقدر نکات جالبی رو با یه دیدگاه بسیار بسیار متفاوت توضیح دادید شاید هر کس دیگهای میخواست این فیلمو تعریف کنه با دیدگاه خودش تعریف میکرد ولی دیدگاه شما بسیار خاص و تک و متمایزه و آگاهی و قانونمندی جهان هستی رو شرح میده چقدر نکات آموزشی توش بود و ما متوجه شدیم
شاید اگر اول فیلمو میدیدیم بعد توضیحات شما رو گوش میکردیم شاید در نگاه اول اصلاً از این دید بهش نگاه نمیکردیم ولی توضیحات شما باعث شد که روشنتر به این مسئله بپردازیم
و یه نکته جالب دیگهای که وجود داشت این بود که توی فایل گفتین ما نعمتهامونو نمیبینیم خوشبختیمونو نمیبینیم و همیشه میگیم اگه یه چیز دیگه باشه اگه اونم بیاد دیگه راضی هستیم ولی وقتی اونم میاد هنوز راضی نیستیم بازم میگیم یه چیز دیگه یه چیز دیگه و هیچ وقت احساس رضایت نمیکنیم احساس خوشبختی نمیکنیم همیشه انگار یه خلاعی هست یه کمبودی هست و از لحظه حالمون لذت نمیبریم و این نشان از ناسپاسی و ناشکر بودن ما داره و اینکه همه چیزو موکول میکنیم به بعد که اصلاً شاید بعدی وجود نداشته باشه و به همین صورت تمام عمرمونو پشت سر میذاریم بدون احساس رضایت بدون احساس خوشبختی بدون احساس شادی انگار همش منتظریم منتظریم که یه اتفاقی بیفته منتظریم یه طوری بشه تا ما اون احساس خوبه رو پیدا بکنیم
امیدوارم که هدایت شیم به سمت بهترینها
هدایت بشیم به سمت سپاسگزاری
هدایت شیم به سمت درک قوانین جهان هستی
هدایت شیم به لذت بردن از داشته هامون
و از خواب غفلت بیدار شیم
به نام خداوندی که مالک و فرمانروای جهانیان است.
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد، خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی ام
استاد گرامی، تحسین تان میکنم که هر چی را برای یاد گرفتن و درس گرفتن از قوانین و سنت های ثابت الله یکتا نگاه و بررسی می کنید و با ماها به اشتراک میذارید.
من به همراه خانواده ام، اول فایل شمارو گوش کردیم بعد انیمیشن رو دیدیم و بعد خیلی برام قابل درک و هضم بود توضیحات جنابعالی و نیز استاد، دید شما به قانون در هر چیزی باعث میشه دید بنده هم باز بشه و درکم و آگاهیم از قانون و سنت های بدون تغییر بیشتر بشه و از زندگی و کارم بیشتر و بیشتر لذت ببرم و قدر تک تک لحظات رو بدونیم و در کل خوش باشیم هم در دنیا و هم در آخرت.
در پناه الله یکتا همیشه سلامت، شاد، سعادتمند و ثروتمند باشید.
سلام بر استاد دل ها و مریم شایسته ی عزیز
خدای من ،صدای گریه ام کل فضای اتاقم را پر کرد اونقدر گریه کردم که غرور در خداشناسی هم هست ،بله بچه ها ،طبق آیات قرآن داریم شیطان تو را فریفته ی زیادتی خودت می کنه .
این فریفته ی زیادتی خود یعنی غرور ،منیت ،خودپسندی
و ماه هاست که از خدا خواسته ام خدایا غرور و منیت را از من دور کن و مرا بیارا ،آراسته کن برای خودت
استاد دقیقا من یکی از کسانی بودم که فریفته ی زیادتی خودم شدم ،دختری که در هر زمینه ای در مدت زمان کم هر چی را راحت یاد می گرفت و همین به اصطلاح ماهر شدنه خودم را از خود واقعی ام دور کرد و جالبه که این روزا که یه شخم اساسی به شخصیتم زدم و در درگاه الهی تواضع و خشوع نشان دادم و هر روزم شده الهی رب انی لما انزلت علی من خیر الفقیر خدایا من به خیری که تو نازل فرمایی محتاجم شما فرکانسم را گرفتی و این فایل را گذاشتی و مرا منقلب تر کردید.
من بنده ی ناسپاسی نیستم تلاشم این بوده سعی کردم نباشم و این اتفاقات تمامش درس هایی برام داشته که یقین دارم ظرفم را بزرگتر کرده ،خداوند لحظه ای لحظه ای ما را از یادش از نعمت هاش از جود و کرمش غافل نکنه که ما بی او هیچیم و هر چه هست اوست هر چه داریم از اوست
وقتی خودکار دستم می گیرم و می نویسم لحظه ای مبهوت انگشتانم می شوم و اشک می ریزم که خدایا تمام عصب و عضله و ربات و لیگامنت ها و بند بند انگشتانم در نوشتن ها سپاسگزاری می کنند .فقط فکر اینکه یه لحظه یه لحظه انگشتات کار نکنه تو چه قدرتی داری منو به خودم میاره استاد عزیز تر از جانم
ما هیچ هیچ هیچیم در برابر عظمت و بزرگی و شکوه و جلالش
هیچ
در حال که فقط قدرتش را باور کنیم قدرتشان میدهد شوکتش را باور کنیم شوکت میدهد
من مهربانی و بخشش و وهاب بودنش را باور دارم
اوست که نیکی های مارا ثبت می کند و خطا ها را فرصت میدهد تا توبه کنی .
پس خدایا ما را لحظه ای به حال خودمون رها نکن و غرور و منیت را از ما دور کن
ورد هر لحظه ی من
خدایا تو را دارم چه غم دارم چه کم دارم
باش هر لحظه و مرا بنده تر کن
در پناه خدای مهربون سالم و شاد و سربلند باشید
سلام به استاد عزیز ،خانم شایسته و همه ی دوستان عزیزم در این سایت
وقتی چند دقیقه اول این فایل رو دیدم و همچنین توضیحاتتون رو خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم
اینکه چه موضوع جالبی رو توی این انیمشن دارن نشون میدن به مخاطبینشون که مخصوصا بچه ها هستن و چقدر خوب دارن روشون کار میکنن.
این شد که فایل رو استپ کردم و رفتم دیدم فیلم رو و واقعا از لحاظ محتوایی خوب بود.
تقریبا همه چیز هایی شما توی فایل گفته بودین رو ته انیمشن حتی با جمله بندی های خودتون به خودم میگفتم و یه چیز جالبی هم که پیدا کردم که به نظرم میتونه مفید باشه و خواستم بگم:
زمانی که وارد جنگل عجیب شدن ، و نقشه براساس شخصیت هرکدوم راهی رو براشون نشون میداد ،درسته که راه برای گربه ها سخت بود در هر حالت و یه سری تضاد ها داشت ولی ولی ولی
جالب تر از اون اینکه این تضاد حتی برای سگ خوش بین و خوش حال و هماهنگ هم وجود داشت
درسته که راه برای اون پر از زیبایی بود بر اساس شخصیتش ولی باز هم تضادهایی در مسیر داشت
گل های بنفش سر راهشون که باهاشون مواجه شدن .
هر کدومشون به یه طریقی شروع کردن به مقابله با تضاد و اون چیزی که سر راهشون قرار گرفته
گربه ها شروع کردن به درگیر شدن با گل ها و قطع کردنشون و جنگیدن باهاشون و نکته جالب اینه که نه تنها گل ها کمتر نشدن بلکه وقتی یه سرشون قطع میشد دوبرابر درجا رشد میکردن و بیشتر مانع میشدن. وقتی این رو دیدم یاد تضاد ها افتادم اینکه اگه بجنگی ، اگه درگیر شی ،داستانت بیشتر میشه
باید درسو بگیری لذت ببری و رها کنی ، باید مسئله و حل کنی و جلو بری و سپاسگزار باشی
دقیقا همون کاری که سگ کرد دیگه…
درگیر نشد ، نجنگید ، بلکه با حال خوب رو به رو شد بو کرد و دید که همون گل ها چه طور راه رو براش باز کردن تا به اسونی جلو بره
و همزمانی جالب این فایل و همین نکته که گفتم با راه اندازی بیزینسم زمانی که به یه سری مسائل برخورد کردم خیلی برام کمک کننده بود و باعث شد زاویه دیدم رو عوض کنم و خیلی خیلی سریع ،راه حل به لطف رب دانا و حکیم و مهربانم بهم گفته شد و تصمیم گرفتم این کامنت رو بزارم.
برای هممون بهترین هارو از رب قدرتمند و دانا و هدایتگر و مهربانم درخواست دارم.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر بنام الله یکتا . تنها شادی بخش دلها . سلام به استاد زیبایم که نور الهی در چهره زیبایش موج میزنه و سلام به بانوی گل خانم شایسته عزیز. عاشقتونم استاد نمیدونم چجوری شروع کنم وقتی که بحث توحید رو در آخرای فایل بازکردید من باز اشک درچشام جمع شد از شادی. و خیلی کمک کرد تا بذر توحید رو در وجودم با تمام قدرت بکارم. نمیدونم چرا هروقت بحث از توحید میشه بی اختیار اشک میریزم و خدا درقلبم ازخوشبختی و سعادتی که ازش با تمام قلبم ازش درخواست کردم عاشقونه حرف میزنه و یقین میده و احسااااااس عشق خوشبختی سعادت شاااادی وصف ناپذیررر در من ایجاد میشه و عاشقانه سجده میکنم و سپاسگذاری میکنم با تمام قلب و روحم و چقدر احساسش میکنم. الهی شکرت. استاد میخواستم در مورد سگها که گفتید داستانی رو تعریف کنم و دیگ بحث توحید اومد و قلبم باز شد و این کامنتارو نوشتم باعشق. استاد 3 سال پیش من ساعت 2 بامداد رفتم بیرون و تو اون منطقه سگهای خیابوونی این ساعتها میان بیرون بعد ازینکه همه میرن خونه و تک و تنها خودم بودم و از سمتی که من رد میشدم دست کم 40 تا سگ گشنه بود که همشون پارس میکردن و از گرسنگی میخواستن همدیگه رو بخورن. ومن با ایمانی که داشتم بدون یه ذره ترس وقتی درست از وسط اونها رد میشدم صداشون اروم و وحشتناک بود و اصلا بهم نگاه هم نکردن و سالها قبل تر ازون اتفاق من و 2 تا از دوستان دبیرستانیم میرفتیم از یک جاده خلوت و خاکی صبح ساعت 7 و دیرمون شده بود به درخواست من بادوستان از جاده پشت دبیرستان و خاکی رفتیم که زود برسیم و داشتیم میرفتیم هوا هم بارونی و زیبا بود آذر ماه بود فک کنم سال 92 و اون سمت یک کارخونه بود که 5 تا سگ وحشی داشت دوتاشم سیاه بود و هرموقع کسی رو میدیدن که داره ازونجا رد میشه وحشتناک حمله میکردن و من یکی دوبار قبلا با دوستان دیگه ازونجا گذر کرده بودم و هیچ اتفاقی هم نیوفتاده بود و تو جاده خاکی نزدیک اون کارخونه که میشدیم این دوستام بار اولشون بود وقضیه رو نمیدونستن که ایجا سگه و حمله هم میکنن وگرنه از اولش بامن به این جاده نمیومدن و یهو اون سگهااا باز حمله کردن به سمت ما که من به دوستام گفتم نترسین همینجا بمونین و اونام داشتن میومدن وحشیانه و نزدیک که شدن تقریبا 1.5 متر دوستام فرار کردن و منی که وسط بودم سگا تو فاصله 1.5 متری از حمله به من تغییر جهت دادن به سمت دوستانم که فرار کردن و یکیشون سر خورد چون گلی بود بارونم باریده بود و نقش برزمین شد و سگ بهش نزدیک شد و بعد برگشتن جاشون برگشتم دیدم اون یکی دوستمم یجوری فرار کرده این سمت که از دید داره دور میشه و من رفتم دنبالش گفتم چررا فرار کردین که اومد سمتتون و خلاصه که این دوستمون که خورد زمین پشیمون شد از تزس و فرارش و دید که این ترس پوچ و خالی بود و سگه باهاش کاری نداشت بعدازینکه خورد زمین ووایساد چون اگر همینطوری به فرار ادامه میداد بازم دنبالش بود سگا . و من از ایمان و باوری که داشتم عشق کردم ولی اونموقع به این حد از قوانین وفرکانس و بوی ترس آگاه نبودم و الان فهمیدم که چرا اونموقع سگها اصلا به من حمله نکردن. استاد تجربه خوبی بود و کلی ازین فایل لذت بردم واقعا خاطره خوبی بود . استاد من تو زندگیم به این باورم که بهترین باور ( ️و ایمان اینه که از ته دل واقعا ایمان داشته باشی که خدا همیشه پیشته️) وقتی این باور رو درخودم واقعی ایجاد کردم ترس در وجود من بصورت باور نکردنی خشکید والانم ذره هایی که مونده بود اونام دارن به لطف الله میخشکن. خدارو صد هزازمرتبه شکر استاد منو ول کنی از توحید حرف میزنم هزاران بار و خسته نمیشم و این کامنت زیبایی که نوشتم لحظه تایپش الان اصلا احساس خستگی ندارم میتونم صدبار دوباره برگردم بنویسم بدون حتی یکبار کپی پیست و انگشتانم رو با عشق رو کیبورد تایپ میکنم عاشقانه و این انرژی خدا هس که میتونم بدون خستگی و خوردن آب و غذا صد بار این کلمات کهکشانی رو تایپ کنم. استاد با عشق این کامنت رو نوشتم و یقین دارم دوستانی که با حوصله این متن رو بخونن خییلی تاثیر داره که باورهای قدرتمند توحیدی رو در وجودشون ایجاد کنند . عاشقتوووونم یه روز توی آمریکا از نزدیک میبینمتون و همینطور در بهشت زیباتون و کلی برات حرف دارم. .و لحظه دیدار عاشقانه در آغوش بکشم تورو️ بارالها سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
سلام دوست عزیزم.
افرین به شما و شجاعتتون بابااا
واقعا نترسیدن از سگ یه شجاعت بسیار قابل تحسینه.
من خودم از اونا که حتی از سگای پا کوتاه هم میترسم. البته الان خییلی بهتر شدم خیلی بهتر.
من از حیوونا میترسیدم اما با تقویت ایمان و شجاعتم گربه و سگ و گوسفند و لمس کردم. البته سگ فقط یکبار.
با این فامیل استاد دوباره این به فکرم افتاد که برم سمت ترسم و با سگ ها رفیق بشم.
دوستاتی مثل شما هم میشن الگو که باورپذیری این عمل و برام بیشتر میکنن.
سپاسگزارم از کامنت زیباتون و خداروشکر میکنم برای وجود همنوعایی مثل شما که ایقد عاشقانه به خودش نزدیکه. اینقدر عاشقانه به خداوند عشق میورزه و شور و اشتیاق و امید و در بقیه هم زنده میکنه.
عاشقتونم شاد باشید
اتفاقا من ی داستان باهمین سگا دارم تو کل دوره ی زندگیم که تعریف کردنش خالی از لطف نیست؛
من اولین خاطره ای که از سگ یادم هست یک سگ سفید زیباست که حدودا تو دوره دبستان اواخرش باهاش مواجه شدم
داستان ازین قرار بود که من میخواستم برم خونه ی دوستم و باهاش تمرین ریاضی انجام بدم
و از قضا خونه ی این دوست عزیز وسط باغا بود ینی ی عالمه خونه باغ
و از قضا من هم تنها میخواستم برم
و البته این خیلی عجیب بود که من همیشه تنها به خونه دوستام میرفتم از بچگی و اصلا ازین جریانات وجود نداشت که مامانم بببره بابام بیاره و ازین داستانا و من همینجوری که داشتم میرفتم و واسه خودم خوش بودم
یهو یه سگ دیدم که داره از روبرو میاد
و تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که الان باید چیکار کنم ! فکر اینجاشو نکرده بودم !
و نمیدونم چطور شد که این تو ذهنم اومد که نباید تکون بخوری و نباید فرار کنی و من ی جا وایسادم و فقط دعا میکردم که این سگ به من کاری نداشته باشه ( که در اصل داشتم یک فرکانس مثبت به جهان میفرستادم)
و اینجوری شد که اون سگ همینجوری اومد نزدیک تر و من واساده بودم و حتی شاید ی ذره داشتم میلرزیدم
ولی همینجوری تو دلم داشتم از خدا کمک میخواستم و از بیرونم سعی میکردم تکن نخورم و همش حواسم به حرکت سگه بود
و سگه …
همیجور میومد نزدیک تر
انقد اومد جلو که یک یا دوسانت باهام فاصل داشت و منو بو کرد
و من …
بازم امیدواربودم که نجات پیدا کنم
ولی شدیدا داغون بودم و در حال لرزیدن
ولی سعی میکردم خودم و حفظ کنم و یجورایی فقط تمومه فکرم این بود که بره خدا کنه بره
و تموممممم تمرکزم روی این قضیه بود
و شدیدا امیدوار بودم
در حالی که شدیدا همه چی علیه م بود:)
و کارم تموم بود؛)
و این سگ منو بو کرد چند ثانیه طولانی
که برام چند ساعت گذشت؛)
و یواش یواش ازم دور شد
نمیدونم شاید این ی امتحان بود
امتحانی که برام باور ساخت
امتحانی که باعث شد با پاس کردنش من شاید جزو تنها کسایی ام تو بیشتر ادمایی که میشناسم که با حیوونا حتی از نوع وحشیش رابطه خوبی دارم
و میدونم که همه چی باوره و فقط نباید بترسی و باید به ترست غالب شی کاری که من کردم تو اون لحظه
غلبه به ترسم
ترس بزرگ
تو بچگی
اونم تنها!
و الان شرایط جوریه که من تو شهری زندگی میکنم که پر از سگه و خانوما اصولا تنها بیرون نمیرن مخصوصا تو طبیعت و پیاده روی و واسشون خیلی ترس بزرگیه
در صورتی که من شبا پیاده رویمو میرم و همه یکی از بزرگترین سوالاشون از من اینه که از سگا نمیترسی؟؟؟
و این سوال واسم خنده داره چون من روابط سالم و خوشی با هار ترین سگا تونستم برقرار کنم
ی وقتایی بوده که یه اکیپ سگ و در حالی که میخواستن یکیو تیکه پاره کنن
دیدم و فقط با توکل به خدا اون سگا صدای سوسوشون درومده
و اینا برای من باورای بزرگی ساخته درین مورد
برخورد با این حیوون زیبا همیشه برای من درس بزرگی داشته
و این چند نکته رو خواستم باهاتون درمیون بزارم….
خدایا شکرت بخاطر این درسا
و این که همین قدم ها از کودکی منو به اینجا رسونده که بتونم قدمایی بردارم که بقیو فکر انجامشم نتوننن تو کلشون بیارن چه برسه که بخوان انجامش بدن!!
همین باورها یی که من از کودکی درحال ساختش بودم باعث این تفاوته
اینم بگم که من مامانم همیشه منو تنها میفرستاد این اونور و اون
اونموقعها و حتی بعد اون من همیشه ازین تفاوتی که با بققیه داشتم یکمم ناراحت بودم
و میگفتم چرا انقد من شخصیتم قویه و بقیه عجیب بهم نگاه میکنن
نکنه ایراد از منه چرا من مثل اون خانومایی که میشناسم و دورو اطرافم هستن رفتار نمیکنم و دورو وریا انقد با من فرق دارن در صورتی که الان فهمیدم چه در گرانبهایی و همیشه با خودم حمل کردم از همون کودکی اینکه میشود و به جنسیت ربطی نداره
و حتی یادمه تواناییام از پسرای فامیلمونم بیشتر بود
و الان روزیه که
روزیه که به تواناییام افتخار میکنم ….
روزی که تازه دارم به مهارتایی که کسب کردم افتخار میکنم و اون تواناییا شدن بیس همه ی قدمای بعدی که میخوام بردارم و چقد به کمکم اومدن و چقد خوشحالم بخاطر تموم اون قدمایی که برداشتم که همه ی اینا همه ی اینا همه ی اینا از لطف پروردگاه مهربونم بوده من هیچ کاره بودم و مک فقط یه انجام دهنده بودم به کارایی که اون میگفته انجام بدم و اون احساسای بدم بخاطر ندوستن قوانین جهان بوده و الان خیلی خوشحالم ….
خدایا شکرت بخاطر این همه هدایت و نعمت :)
دمت گرم .
شکرت که خودت قدمامو مدیریت کردی همیشه و همه جا و منو بدون اینکه بدونم کی داره کارارو انجام میده هدایت کردی
امیدوارم بتونم شکر گزار نعمتات باشم
ازت میخوام کمک کنی شکر گزارت باشم و بتونم تو راحت قدم بردارم دوباره و دوباره
دوستت دارم خدای من
شکرگزارتم…
خدا نگهدارتون دوستای عزیزم ؛)
سلام بر همه عزیزان
این فایل و دانلود کرده بودم اما ندیدم تا زمانی که انیمیشن و ببینم چون من عاشق انیمیشن هستم و تقریبا اکثر انیمیشن های معروف و دیدم اخرین انیمیشن معروفی که چنتا جایزه هم گرفت اگه اشتباه نکنم روح soul بود که اونم کلی درس های اموزنده و عالی داشت بعد اون چنتا دیگه هم دیدم اسماشونو یادم نیست کلن خیلی لذت میبرم از رسانه ای که بچه ها رو از همون اول با دیدگاه فوق العاده و تربیت زیبا رشد میده افرین فک کنم اونقدری که بزرگسالا انیمیشن میبینن خود بچه ها نمیبینن
امروز این انیمیشن زیبا رو دیدم و چقدر لذت بردم چقدر از قسمت قبلیش قشنگتر بود و اموزنده تر
استاد دقیقا تمام نکاتی که گفتین من هم تایید کردم هم الان هم اون موقع که داشتم میدیدم اما اصلا به این نکته توجه نکردم که زمانهایی که گربه جوناشو از دست داد همش غرور زیادی داشت و چه زیبا گفتین که در برابر خداوند متواضع ترینین چقدر باز من یاد گرفتم ازتون واقعا چرا متواضع نباشیم و همش اینو به خودمون یاداوری نکنیم که فراموش نکنیم انسانم و انسان فراموشکاره اینو مدام برای خودم مثال بزنم نماد گربه چکمه پوش غرور همیشه یادم بمونه که غرورش داشت به کشتنش میداد و ترسشم باعث افسردگیش شد و چقدر زود باهاش کنار اومد تا زمانی که اون دختر و خرس ها دست خدا شدن که تو اون حالت نمونه و اون سگ و اون اتفاقات درس هایی که باید میفهمید و بهش فهموندن و اونم درسهاش و گرفت فهمید غرور و ترس باعث نابودیش میشن غرور که ظاهرش براش خوب بود و متوجه ش نشده بود
نکته دیگه ای که میخوام بهش اشاره کنم اون سگ کوچولوئه بود با اینکه ظاهر چرکولکی داشت اما قلبش و فرکانسش اینقدر ناب بود که به دلت مینشست و در واقع از یه جایی به بعد همه دنبالش بودن و سگی که خانوادش میخواستن بکشنش الان هم دوست پیدا کرده بود هم یجورایی خانواده و هم موضوع مهم همه شده بود و برای بدست اوردنش بقیه تلاش میکردن
یه قسمت دیگه هم گربه دختر گفت اینقدر که همه بهم بی اعتمادی کردن ارزوم این بود با کسی باشم که بتونم بهش اعتماد کنم کانون توجه هم یجورایی قانونش و بیان کرد اینجا ظاهر گربه چکمه پوش ادم مشتی با مرام و قابل اعتمادی بود اما جهان ب گربه دختر این درس و داد که توجه ت رو هرچیزی باشه اونو جذب میکنی حتی این گربه چکمه پوش یجورایی هردو برای هم درس داشتن اون غرورش براش به تصویر کشید و ازش گفت و گربه پسر هم کانون توجه ش و از طریق جهان نشون دختر داد
حتی من یه جاهایی فکر میکردم خرس ها به دختره خیانت کنن در صورتی که برعکس بود و قصد دختره جدایی ازونا بود واقعا لحظه به لحظه ش پر نکات و درسهایی بود که همش و تو قانون شما بهمون یاد دادین
موی بدنم راست شد وقتی فرشته مرگ گفت بوی ترس میاد دقیقا فکر میکنم همه مون این تجربه رو داشتیم که شاید ترس فلجمون کرده اینقدر که نه تونستیم تصمیم بگیریم نه از جامون تکون بخوریم و…
بقیه نکات فوق العاده هم که شما و مریم جان به زیبایی بیان کردین
خدایا شکرت که هرلحظه با دیدن فیلم سریال روزمرگی تضاد و.. قوانینتو بهمون یاداور میشی ممنونم استاد بابت بیانشون و مریم جان عزیزم که برامون فیلم تهیه کردن خدایا شکرت
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام استاد،.واقعا چه فایل مهمی که چمدماهی فراموش کردمش، دقیقا روز و ساعتی که برای مهاجرت به آمریکا داشتم میرفتماین آگاهی پنتشر شد، اما اون موقع یه مقدار گوش دادم اما بعدش به فراموشی رفت. الان که فکر میکنم انگار قبل مهاجرت به من اخطار داده شده بود که آقا!! یادت باشه که خدای تو این نعمت و نعمت های دیگه ای که داری و خواهی داشت رو داده! پس خدارو بنده باش! خدا دستیار تو نیست! خدا خالق توه، رب تو و تو همیهش فروتنیتو نیازه حفظ کنی!
خب حرف راستی بود اما خب اون زمان شاید درک کاملی نداشتم! اتفاقا همون روز تو هواپیما وقت زیاد داشتم برای همین انیمیشنو دیدم و این کمک کرد که اینجا درک بهتری برسم، اتفاقا الان که بعد چندماه رو عزت نفس، اعتماد به نفس و توانایی حل مسئلم کارکردم و کمیم توحید انگرا تازه سوادم به اندازه ای شد که درک کنم این حرف هارو، خب متوجه شدم از یک باگی که انتظار نداشتم باشه ولی مثل اینکه ریز رشد کرده و خب خوشبختانه قبلا هم تجرهب روبرویی باهاش داشتم و میدونم که سعیمو کنم کنترل میشه، اونمغروره بخصوص درمقابل خدا، و جقدر اتفاقا متوجه شدم که چه الگوهای رفتاری رو میتونم تغییر بدم تا دچار تضادهای ی که تو این چندماهه شدمنشم، تضادهایی که یکم شبیه گربه چکمه پوش بود.
و چقدرجالب که امروز به محض اینکه دوره شیوه حل مسائل زندگی رو پیش بردممتوجه شدم که مسئله ای که نیاز به حل شدن داره چیه.
خیلی سپاسگذارم از این تحلیل فیلم که هم تفریح شد و هم یادگیری.
سلام به شما استاد عزیز و مریم عزیز
چقدر لذت بردم از کاری که شما دو بزرگوار دارید انجام میدید
و غبطه خوردم به رابطه بین استاد و خانم شایسته
که اوج یک رابطه عاطفی می تونه این شکلی باشه
که یک انیمیشن ببینید و اینهمه نکات مثبت و جذاب و درس های اموزنده و درس زندگی از داخلش استخراج کنید
به هر دو شما عزیزان افتخار میکنم
ایشالله رابطه تون روز به روز شیرین تر از قبل باشه
ممنونم به خاطر معرفی این کارتون جذاب