درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش - صفحه 33

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1813 روز

    سلام بر همه عزیزان

    این فایل و دانلود کرده بودم اما ندیدم تا زمانی که انیمیشن و ببینم چون من عاشق انیمیشن هستم و تقریبا اکثر انیمیشن های معروف و دیدم اخرین انیمیشن معروفی که چنتا جایزه هم گرفت اگه اشتباه نکنم روح soul بود که اونم کلی درس های اموزنده و عالی داشت بعد اون چنتا دیگه هم دیدم اسماشونو یادم نیست کلن خیلی لذت میبرم از رسانه ای که بچه ها رو از همون اول با دیدگاه فوق العاده و تربیت زیبا رشد میده افرین فک کنم اونقدری که بزرگسالا انیمیشن میبینن خود بچه ها نمیبینن

    امروز این انیمیشن زیبا رو دیدم و چقدر لذت بردم چقدر از قسمت قبلیش قشنگتر بود و اموزنده تر

    استاد دقیقا تمام نکاتی که گفتین من هم تایید کردم هم الان هم اون موقع که داشتم میدیدم اما اصلا به این نکته توجه نکردم که زمانهایی که گربه جوناشو از دست داد همش غرور زیادی داشت و چه زیبا گفتین که در برابر خداوند متواضع ترینین چقدر باز من یاد گرفتم ازتون واقعا چرا متواضع نباشیم و همش اینو به خودمون یاداوری نکنیم که فراموش نکنیم انسانم و انسان فراموشکاره اینو مدام برای خودم مثال بزنم نماد گربه چکمه پوش غرور همیشه یادم بمونه که غرورش داشت به کشتنش میداد و ترسشم باعث افسردگیش شد و چقدر زود باهاش کنار اومد تا زمانی که اون دختر و خرس ها دست خدا شدن که تو اون حالت نمونه و اون سگ و اون اتفاقات درس هایی که باید میفهمید و بهش فهموندن و اونم درسهاش و گرفت فهمید غرور و ترس باعث نابودیش میشن غرور که ظاهرش براش خوب بود و متوجه ش نشده بود

    نکته دیگه ای که میخوام بهش اشاره کنم اون سگ کوچولوئه بود با اینکه ظاهر چرکولکی داشت اما قلبش و فرکانسش اینقدر ناب بود که به دلت مینشست و در واقع از یه جایی به بعد همه دنبالش بودن و سگی که خانوادش میخواستن بکشنش الان هم دوست پیدا کرده بود هم یجورایی خانواده و هم موضوع مهم همه شده بود و برای بدست اوردنش بقیه تلاش میکردن

    یه قسمت دیگه هم گربه دختر گفت اینقدر که همه بهم بی اعتمادی کردن ارزوم این بود با کسی باشم که بتونم بهش اعتماد کنم کانون توجه هم یجورایی قانونش و بیان کرد اینجا ظاهر گربه چکمه پوش ادم مشتی با مرام و قابل اعتمادی بود اما جهان ب گربه دختر این درس و داد که توجه ت رو هرچیزی باشه اونو جذب میکنی حتی این گربه چکمه پوش یجورایی هردو برای هم درس داشتن اون غرورش براش به تصویر کشید و ازش گفت و گربه پسر هم کانون توجه ش و از طریق جهان نشون دختر داد

    حتی من یه جاهایی فکر میکردم خرس ها به دختره خیانت کنن در صورتی که برعکس بود و قصد دختره جدایی ازونا بود واقعا لحظه به لحظه ش پر نکات و درسهایی بود که همش و تو قانون شما بهمون یاد دادین

    موی بدنم راست شد وقتی فرشته مرگ گفت بوی ترس میاد دقیقا فکر میکنم همه مون این تجربه رو داشتیم که شاید ترس فلجمون کرده اینقدر که نه تونستیم تصمیم بگیریم نه از جامون تکون بخوریم و…

    بقیه نکات فوق العاده هم که شما و مریم جان به زیبایی بیان کردین

    خدایا شکرت که هرلحظه با دیدن فیلم سریال روزمرگی تضاد و.. قوانینتو بهمون یاداور میشی ممنونم استاد بابت بیانشون و مریم جان عزیزم که برامون فیلم تهیه کردن خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    مینا گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز، مریم خانم گل و دوستان خوبم.

    من این انیمیشن رو ندیدم،فقط فکر میکنم گربه چکمه‌پوش، یکی از شخصیت‌های داستان شرک و فیونا هست که به‌صورت جدا داستان خودش رو هم ساختند.

    وقتی استاد گوشه‌هایی از داستان رو تعریف کردند،چندتا نکته به نظرم اومد،مثل اینکه “عدو شود سبب خیر،اگر خدا خواهد”،اونجا که سگ رو میندازند تو جوراب تا بمیره،اما همون جوراب براش لباس میشه.

    نکته بعدی که استاد هم در فایل‌های مختلف و در قالب‌های متفاوت به اون اشاره کردند، این هست که باید سعی کنیم در مسیر موفقیت “کر” باشیم و صدای اون کسانی که میخوان ما رو بی‌انگیزه کنند،نشنویم. مثل اون ناشنوایی که توی گرداب گرفتار بوده و مردم فریاد می‌زدند بیخود تقلا نکن،نجات پیدا نمیکنی،ولی اون چون نمیشنیده، فکر می‌کرده که دارن تشویقش می‌کنن و میگن تو موفق میشی که درنتیجه باورهاش خراب نمیشه و نجات پیدا میکنه.

    در این داستان هم تلقینات گویا روی اون گربه تاثیر داشته؛تلقین اینکه جونت در خطره، آخرین جونت هست و غیره.

    اون تلقین باعث میشه ترس به جونش راه پیدا کنه و تن به زندگی در منطقه امن (به عنوان گربه خانگی) بده و یه زندگی بی‌کیفیت و خوار داشته باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    اسماعیل ریاحی گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    خدایا شکرت

    سلام دوستان عزیزم

    واقعا عجب فایل بی نظیریه.

    در مورد فروتنی که تازه تقریبا دوماهه باهاش آشنا شدم و خیلی به خشوع هم نزدیکه

    باعث شد ک بفهمم شجاعت واقعی یعنی چی

    حرکت یعنی چی

    اصلا منبع همه چیز خداست یعنی چی

    خدایا شکرت .

    من در محیط کار فقط خوبی میبینم و همکاری خوبی دارم و جالب این جاست که خداوند همه کارهارو برام هرجور ک خودش می‌دونه انجام میده

    و از طرفی هم حقوقم مقداری بالاتر رفت بااینکه به مدیریت گفتم من بیشتر نمی‌خوام اما توی دلم از خدا میخواستم هدایتم کنه به ثروت بیشتر .

    و دارم بخودم یاد میدم ک چشم از دیگران بردارم و فقط خدارو اول و آخر هرچیزی ببینم هرچند سخته اما خدا آسانی هاست مگر اینکه باورش نکنیم.

    خدا سرعت و راحتی هاست مگر اینکه باورش نکنیم

    خدا دقت بی نهایت و کامل و عالی هاست مگر اینکه باورش نکنیم و

    به اندازه ی یقینمون دریافت میکنیم در هر لحظه .

    من خیلی چیزا یاد گرفتم و همیشه خداوند به هرچیزی ایمان میارم دقیقا همون موضوع رو توی فایل ها یا اتفاقات و … بهم نشون میده تا یقینم بیشتر بشه و من احساس میکنم رئوف بودن و مهربانی خدا همین باشه

    من منیتم از خداست و سپاسگرزم ک من شد و خلقم کرد ک وجود داشته باشم و لذت ببرم و تجربه کنم .

    آخه عجیبه من قبلاً خدارو دور می‌دیدم و توی فاز توسل و گدایی بودم . اون مسیرو افتخار می‌دیدم و زیبایی ها و نعمت ها و خیلی چیزارو یا ازخودم دور می‌دیدم یا از طرف مخلوقات .

    اما الان نسبتا بهتر میتونم در همون موقع تودلم بگم خدایا اینا کار خودته و تویی ک داری همه کارها رو می‌کنی برام .شکرت یارب

    خداوند کمک نمیکنه دراصل داره منو توی خودش حرکت میده و بهم میگه اینو دیدی یا میخای اینم تجربه کنی میخای بدونی چقدر توانام میخای بیشتر بفهمی ؟همش میگه میخاهی؟

    البته اینو تازه دارم کم کم میفهمم و امیدوارم خداوند گسترش بده فهم و درک منو و عمل های بهتر و بزرگترین بشه برام تا بیشتر و بزرگتر تجربش کنم .

    هرچند می‌دونم الان اجابت شد چون خواسته ها و آرزوها و دعا همش یکیه و خودشه.

    پس خدایا شکرت بابت همه ی زیبایی ها و پیشرفت ها و امکانات و موقعیت ها و افراد و شرایط هایی ک برام شدی .

    خدایا شکرت که پیروزی تویی ک من همیشه پیروز و موفقم .

    در هرچیزی درسی هست و سودی.همین خودش پیروزی بزرگیه.

    خدایا شکرت خودت میگی خودت می‌نویسی

    شکرت ای ارزش و مقام

    ای ظاهر و باطن ای خاص و عام

    خیلی دوستتون دارم عزیزان و خدا رو شکر ک منو به شما عاشقان عشق و توحید هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فرزاد بازیار گفته:
    مدت عضویت: 780 روز

    سلام خدمت همه یه داستان جالب که برام اتفاق افتاده اینه که از بچگی دوست داشتم شبیه اون گربه میشدم یعنی گربه خونگی البته این داستانی که می‌خوام بگم طولانیه جهت یادآوری به خودم میگم اینو که کامنت بذارم تو ذهنم بمونه،مثلا دوست داشتم تو خونه یه نفر بودم البته جنس مخالف و بهش کمک میکردم که زندگیش مرتب باشه وپیشش باشم تو همه چی کمکش کنم اینا مال دوران نوجوانی هست،جالب اینجاس که بزرگ که شدم عاشق روزاو ماه تولدا شدم و خودم هرچی درباره ماه تولد می‌خوندم همون گربه بودم یعنی ماه سال تولد میشد گربه اینارو الان که دارم می‌نویسم متوجه شدم که که غرور چه کارایی که نمیکنه،یه بار با بابام رفتیم یه شهر دیگه خونه فامیل یه اتفاقی واسم افتاد یه خورده ناخوش شده بودم که حال و هوای عوض بشه، از خونه زدم بیرون یه بارون جالبی میومدم من حالم بده شده بود همینطور تو خیابون سرگردون بودم که یهو رفتم جلو در یه خونه یه خانمی میخواست تو اون بارون سوار ماشین بشه پیش خودم گفتم برو بهش بگو ازش کمک بخواه اما نرفتم غرور بود که نذاشت یا ترس نمیدونم، تو انیمیشن انسان روباه و اسب و موش کور یه جمله یی هست میگه بزرگترین شجاعت کمک خواستنه، برگشتم خونه دوباره حالم بد شد و این ماجراهای غرور برام باز اتفاق افتاد تو چیزای دیگه که هی منو میکشوند به عقب و هی تکرار تا اینکه بعد از چند سال الان متوجه شدم که اگه بترسی و فرار کنی چیزی به دست نمیاری،پشت همه ترسها چیزایی که دوست داری و آرامش بهت میده هست،تازه دارم یاد میگیرم اونی که باید پیششون باشم کنارشون باشم خونواده هست،همون مثال یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم خوشبختی مثل همون سلامتی و تاجیه که رو سرمونه و فقط خودمون نمیبینیمش…امیدوارم منظورم و رسونده باشم همتون شاد خوش باشین همیشه و هر لحظه حال دلتون خوب و خوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2385 روز

    اتفاقا من ی داستان باهمین سگا دارم تو کل دوره ی زندگیم که تعریف کردنش خالی از لطف نیست؛

    من اولین خاطره ای که از سگ یادم هست یک سگ سفید زیباست که حدودا تو دوره دبستان اواخرش باهاش مواجه شدم

    داستان ازین قرار بود که من میخواستم برم خونه ی دوستم و باهاش تمرین ریاضی انجام بدم

    و از قضا خونه ی این دوست عزیز وسط باغا بود ینی ی عالمه خونه باغ

    و از قضا من هم تنها میخواستم برم

    و البته این خیلی عجیب بود که من همیشه تنها به خونه دوستام میرفتم از بچگی و اصلا ازین جریانات وجود نداشت که مامانم بببره بابام بیاره و ازین داستانا و من همینجوری که داشتم میرفتم و واسه خودم خوش بودم

    یهو یه سگ دیدم که داره از روبرو میاد

    و تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که الان باید چیکار کنم ! فکر اینجاشو نکرده بودم !

    و نمیدونم چطور شد که این تو ذهنم اومد که نباید تکون بخوری و نباید فرار کنی و من ی جا وایسادم و فقط دعا میکردم که این سگ به من کاری نداشته باشه ( که در اصل داشتم یک فرکانس مثبت به جهان میفرستادم)

    و اینجوری شد که اون سگ همینجوری اومد نزدیک تر و من واساده بودم و حتی شاید ی ذره داشتم میلرزیدم

    ولی همینجوری تو دلم داشتم از خدا کمک میخواستم و از بیرونم سعی میکردم تکن نخورم و همش حواسم به حرکت سگه بود

    و سگه …

    همیجور میومد نزدیک تر

    انقد اومد جلو که یک یا دوسانت باهام فاصل داشت و منو بو کرد

    و من …

    بازم امیدواربودم که نجات پیدا کنم

    ولی شدیدا داغون بودم و در حال لرزیدن

    ولی سعی میکردم خودم و حفظ کنم و یجورایی فقط تمومه فکرم این بود که بره خدا کنه بره

    و تموممممم تمرکزم روی این قضیه بود

    و شدیدا امیدوار بودم

    در حالی که شدیدا همه چی علیه م بود:)

    و کارم تموم بود؛)

    و این سگ منو بو کرد چند ثانیه طولانی

    که برام چند ساعت گذشت؛)

    و یواش یواش ازم دور شد

    نمیدونم شاید این ی امتحان بود

    امتحانی که برام باور ساخت

    امتحانی که باعث شد با پاس کردنش من شاید جزو تنها کسایی ام تو بیشتر ادمایی که میشناسم که با حیوونا حتی از نوع وحشیش رابطه خوبی دارم

    و میدونم که همه چی باوره و فقط نباید بترسی و باید به ترست غالب شی کاری که من کردم تو اون لحظه

    غلبه به ترسم

    ترس بزرگ

    تو بچگی

    اونم تنها!

    و الان شرایط جوریه که من تو شهری زندگی میکنم که پر از سگه و خانوما اصولا تنها بیرون نمیرن مخصوصا تو طبیعت و پیاده روی و واسشون خیلی ترس بزرگیه

    در صورتی که من شبا پیاده رویمو میرم و همه یکی از بزرگترین سوالاشون از من اینه که از سگا نمیترسی؟؟؟

    و این سوال واسم خنده داره چون من روابط سالم و خوشی با هار ترین سگا تونستم برقرار کنم

    ی وقتایی بوده که یه اکیپ سگ و در حالی که میخواستن یکیو تیکه پاره کنن

    دیدم و فقط با توکل به خدا اون سگا صدای سوسوشون درومده

    و اینا برای من باورای بزرگی ساخته درین مورد

    برخورد با این حیوون زیبا همیشه برای من درس بزرگی داشته

    و این چند نکته رو خواستم باهاتون درمیون بزارم….

    خدایا شکرت بخاطر این درسا

    و این که همین قدم ها از کودکی منو به اینجا رسونده که بتونم قدمایی بردارم که بقیو فکر انجامشم نتوننن تو کلشون بیارن چه برسه که بخوان انجامش بدن!!

    همین باورها یی که من از کودکی درحال ساختش بودم باعث این تفاوته

    اینم بگم که من مامانم همیشه منو تنها میفرستاد این اونور و اون

    اونموقعها و حتی بعد اون من همیشه ازین تفاوتی که با بققیه داشتم یکمم ناراحت بودم

    و میگفتم چرا انقد من شخصیتم قویه و بقیه عجیب بهم نگاه میکنن

    نکنه ایراد از منه چرا من مثل اون خانومایی که میشناسم و دورو اطرافم هستن رفتار نمیکنم و دورو وریا انقد با من فرق دارن در صورتی که الان فهمیدم چه در گرانبهایی و همیشه با خودم حمل کردم از همون کودکی اینکه میشود و به جنسیت ربطی نداره

    و حتی یادمه تواناییام از پسرای فامیلمونم بیشتر بود

    و الان روزیه که

    روزیه که به تواناییام افتخار میکنم ….

    روزی که تازه دارم به مهارتایی که کسب کردم افتخار میکنم و اون تواناییا شدن بیس همه ی قدمای بعدی که میخوام بردارم و چقد به کمکم اومدن و چقد خوشحالم بخاطر تموم اون قدمایی که برداشتم که همه ی اینا همه ی اینا همه ی اینا از لطف پروردگاه مهربونم بوده من هیچ کاره بودم و مک فقط یه انجام دهنده بودم به کارایی که اون میگفته انجام بدم و اون احساسای بدم بخاطر ندوستن قوانین جهان بوده و الان خیلی خوشحالم ….

    خدایا شکرت بخاطر این همه هدایت و نعمت :)

    دمت گرم .

    شکرت که خودت قدمامو مدیریت کردی همیشه و همه جا و منو بدون اینکه بدونم کی داره کارارو انجام میده هدایت کردی

    امیدوارم بتونم شکر گزار نعمتات باشم

    ازت میخوام کمک کنی شکر گزارت باشم و بتونم تو راحت قدم بردارم دوباره و دوباره

    دوستت دارم خدای من

    شکرگزارتم…

    خدا نگهدارتون دوستای عزیزم ؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    نکاتی که از فایل استاد دریافت کرده ایم :

    – زمانی که موقعیت خوبی از نظر ثروت یا موفقیت و……به دست می اوریم هیچگاه نباید مغرور شده و نتایج ان را به خودمان نسبت دهیم. بلکه همواره باید با فروتنی در مقابل خداوند بدانیم که او ما را با قوانین ثابت و بدون تغییرش به این مسیر هدایت کرده همان گونه که مار ا از کودکی تا به حال حفظ کرده و همواره هدایتگر و حامی ما بوده است.

    – از هر چیزی که بترسیم حتما برای ما اتفاق خواهد افتاد . پس یک بار برای همیشه بر ترسهای خود غلبه کرده و بدانیم که تمام ترسهای ما توهمی است که ذهن ما ساخته است و با مواجه شدن با ان متوجه می شویم که ترسناک نبوده و با غلبه کردن بر ان ظرف وجودی ما بزرگتر می شود و رشد می کنیم. جهان فرکانس ما را دریافت خواهد کرد و اگر بترسیم حتما با ان موارد ناجالب مواجه می شویم.

    – مسیر زندگی کاملا بستگی به زاویه دید ما داشته اگر ان را اسان و لذت بخش ببینیم برای ما اسان و لذت بخش می شود.اگر با تمرکز بر نکات منفی شکایت و غر زدن ان را سخت ببینیم برای ما سخت می شود.

    – افرادی که خوش بین بوده تمرکز انها بر روی نکات مثبت و زیبایی ها است همیشه به افراد شرایط و موقعیتهای خوب هدایت شده و می توانند رفتار منفی افراد را به نفع خود به سمت مثبت برانگیخته کرده و اتفاقات خوب را برای خود رقم بزند.

    – زندگی مسیر لذت بخشی است که باید با تمرکز بر زمان حال و نعمتهای کنونی که در اختیار داریم از ان بهره برده و همیشه در فکر رسیدن به خواسته ها و زمان ان نباشیم و نعمتهای کنونی خود را دیده و سپاسگذار ان باشیم. وقتی به درستی به نعمتهایی که خداوند به ما عطا کرده توجه می کنیم می بینیم که ما بدون داشتن خواسته هایمان بسیار خوشبخت هستیم.

    – اگر زاویه نگاه خود را تغییر داده و سپاسگذار باشیم دنیا روی زیبایش را به ما نشان خواهد داد.

    – هیچگاه بر روی عقلمان حساب نکرده و اجازه دهیم خداوند با الهاماتش ما را به مسیر خواسته یمان هدایت کند.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    الهام رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 2896 روز

    سلام استاد جانم و مریم جان عزیزم

    سلام دوستان قدرتمندم

    امروز دوتا تجربه برای در لحظه حال بودن و توجه به نکات مثبت داشتم که خیلی برام لذت بخش بود

    دوست داشتم باهاتون به اشتراک بذارم

    وقت دندون پزشکی داشتم و رفتم سوار تاکسی شم تاکسی ی مقدار دیر اومد و بعدم خوردیم به ترافیک

    ذهنم یکم نجوا داشت که دیر میرسی(چون آدمیم که به موقع رسیدن برام مهمه ،هم همزمان نجوا میومد که به وقت دکتر نمیرسم،هم خود سرزنشی)البته شاید در حد خیلی کم یکی دو دقیقه

    تو ذهنم بود رسیدم اونجا چی بگم و….

    بعد یهو به خودم گفتم الهام الان فقط به لحطه ی حال بچسب بعدا وقتی رسیدی اونجا هر چی‌میخوای بگو

    (ترافیکم شدید بود)

    گفتم خب بیا تو لحظه ی حال،و شروع کردم

    به حس کردن بیناییم،شنواییم و شکرگزاری کردن بابتشون

    اینکه میتونم رنگ ها رو ببینم و تشخیص بدم

    صداها رو بشنوم و تشخیص بدم

    همینطور غرق شده بودم واسه چند لحظه

    یهو دیدم راه باز شد

    استاد واقعا باز شد و بعد اون ماشین جوری با سرعت میرفت که من نه تنها دیر نرسیدم بلکه یه ربع هم زودتر رسیدم به مطب دکتر

    قبلش هم تو کد نویسی صبح نوشته بودم میخوام کار دندونم کم باشه مثل سری پیش نباشه سریع انجامش بده و…

    و دقیقا همین اتفاق افتاد سری پیش 45 دقیقه طول کشید

    این سری 20 دقیقه

    الهی شکرت رب من

    خب میرسیم به برگشت

    موقع برگشت از مطب یه تاکسی وایساده بود

    و من تنها مسافرش بودم

    هی اول نجوا اومد که داری الاف میشی پاشو برو سر خیابون شاید زودتر بری و…

    آفتابم بود

    دوباره آگاهانه گفتم بیا از لحظه لذت ببر

    صبحش یکی از دوستان یه هتل از مارماریس ترکیه برام فرستاده بود

    یهو یاد اون افتادم

    چشمام رو بستم گفتم خودت رو تصور کن تو ساحلش نشستی و داری آفتاب میگیری

    آخخخ چقدر چسبید

    تو همین حین آفتاب گرفتن بودم دیدم

    چند تا مسافر دیگه سوار شدن و راه افتاد ماشین

    چقدر این در لحظه بودن و لذت بردن و کنترل ذهن مهمه

    چقدر مسیرو برامون هموار تر و قشنگتر میکنه

    الهی شکر برای این مسیر

    برای این آگاهی ها

    برای وجود پر برکت شما استاد جانم که ما رو با این قوانین آشنا کردین

    قلبتون پر از عشق و نور

    عاشقتونم

    خدا کارشو بلده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فاطمه عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 3505 روز

      سلام الهام جون نشانه امروزم این فایل بود ومن چون عجله داشتم (خخخخ) فایل رو گوش نکردم و اترین کامنت رو خوندم که کامنت شما بود و دیدم نشانه امروزم کامنت شماست عجله نکنم فریب ذهنه در لحظه زندگی کنم و چقدر در لحظه بودن شادبودن درلحظه و سپاسگزاری رو قشنگ درقالب خاطره امروزت گفتی گویا خدا بهم گفت چکار کنم مرسی دختر قشنگ و دوست داشتنی

      در پناه نور و عشق خداوند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        الهام رجب پور گفته:
        مدت عضویت: 2896 روز

        سلاااام فاطمه جانم

        ممنون که برام نوشتی عزیزم

        دقیقا خیلی باید حواسمون به این قضیه باشیم که در لحظه بمونیم،از لحظه لذت ببریم،

        به قول استاد جانم هر چند وقت یه بار در طول روز از خودمون بپرسیم سلام حالت چطوره؟چه احساسی داری؟

        اگر ترس داری یعنی تو اینده ای

        اگر غم یعنی تو گذشته ای

        پس خودمون رو بیاریم تو لحظه حال

        تمرکز روی همین لحظه و داشته هامون

        بودن در لحظه بزرگترین هدیه ایه که‌میتونیم به خودمون بدیم…

        پس از خودمون دریغ نکنیم

        با خودمم الهام از خودت دریغ نکن لذت و آرامش در لحطه بودن رو

        موفق باشی عزیزدلم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    بنیامین خیری گفته:
    مدت عضویت: 1473 روز

    به نام خدای زیبا و قدرتمند

    سلاااااااااام

    زندگی زیباست ای زیبا پسند

    زنده اندیشان به زیبایی رسند

    ممنون ممنون ممنون استاد زیبا و بانو مریم زیبا

    تشکر از شما که نکته های زیبارو خیلی عالی توضیح میدین

    و واقعا همینجوره من هم باور دارم و ایمان دارم به زیبا بینی و نگرش مثبت

    و الخیر فی ما وقع

    برای یک نفر باران میشود خانه خراب کن

    برای دیگری میشود برکت

    که هردو به نگاه افراد بر میگردد

    و خدارو شکر میکنم بابت این توانایی که در من قرار داده تا زیبا ببینم زیبا صحبت کنم هر پیش آمدی پیش میاد جنبه مثبتش رو ببینم خدایا شکرت

    به نظر من زیبا دیدن و مثبت دیدن همه امور

    به این بر میگرده که باور داشته باشیم که خدای ما همه کارهایش خیر است و برای پیشرفت ما

    همه اتفاقهای زندگی ما رو به جلو میبره و برای کمک ماست هیچ کاستی هیچ کمبود هیچ پسرفتی در جهان هستی وکائنات وجود نداره و اگر وجود داره از ذهن از باور و از ترس ماست

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    ((گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

    سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش))

    این هم شعر خودم تقدیم به استاد عزیز و زیبا و خانواده عباسمنش

    عشق الهیست که جاریست

    خیرو برکت ثروت و روزیست که جاریست

    این همه وفور نعمت که تو داری

    ازفضل و کرم و عشق الهیست که جاریست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    بنیامین خیری گفته:
    مدت عضویت: 1473 روز

    به نام خدای زیبا و قدرتمند

    سلاااااااااام

    زندگی زیباست ای زیبا پسند

    زنده اندیشان به زیبایی رسند

    ممنون ممنون ممنون استاد زیبا و بانو مریم زیبا

    تشکر از شما که نکته های زیبارو خیلی عالی توضیح میدین

    و واقعا همینجوره من هم باور دارم و ایمان دارم به زیبا بینی و نگرش مثبت

    و الخیر فی ما وقع

    برای یک نفر باران میشود خانه خراب کن

    برای دیگری میشود برکت

    که هردو به نگاه افراد بر میگردد

    و خدارو شکر میکنم بابت این توانایی که در من قرار داده تا زیبا ببینم زیبا صحبت کنم هر پیش آمدی پیش میاد جنبه مثبتش رو ببینم خدایا شکرت

    به نظر من زیبا دیدن و مثبت دیدن همه امور

    به این بر میگرده که باور داشته باشیم که خدای ما همه کارهایش خیر است و برای پیشرفت ما

    همه اتفاقهای زندگی ما رو به جلو میبره و برای کمک ماست هیچ کاستی هیچ کمبود هیچ پسرفتی در جهان هستی وکائنات وجود نداره و اگر وجود داره از ذهن از باور و از ترس ماست

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    ((گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع

    سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش))

    این هم شعر خودم تقدیم به استاد عزیز و زیبا و خانواده عباسمنش

    عشق الهیست که جاریست

    خیرو برکت ثروت و روزیست که جاریست

    این همه وفور نعمت که تو داری

    ازفضل و کرم و عشق الهیست که جاریست

    همه چی خوبه

    همه چی هست

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام خانم شایسته عزیز

    یکی ازاهداف و برنامه های امسالم کنترل ذهن گذاشته بودم و کل فایل های پوشه کنترل ذهن را طی چند ماه چندین و چند بار مرتب گوش دادم،در نتیجه کنترل ذهن برایم خیلی راحت تراز قبل شده بود،طی این مدت اتفاقاتی برام افتاد که راحت تر از قبل ذهنمو کنترل میکردم و آن مسئله آسان و راحت و معجزه آساحل میشد حتی باورش برای خودم سخت بودکه چطور با کنترل ذهن میشه به حس و حال خوب و موفقیت رسید

    اما توی یک مورد کنترل ذهن برایم سخت بود هرچه تلاش میکردم باز شیطان راهی برای نفوذ ونجواپیدامیکرد،ماجرا ازاین قرار بود که دو تا از دوستام کارهایی انجام داده بودند که به مشکل برخوردند ومن از قبل بهشون اشاره ای کرده بودم که این کار شما اشتباه است و نتیجه خوبی نخواهد داشت،اما بی توجه به صحبتهای من آن کار را انجام داده بودند و نتایج به شدت بدی براشون پیش امد و ذهنم درگیر گرفتاریهای آنهاشد جالبه اصلادرد سری برای من نداشت اما تمرکزم رفته بود روی اشتباهاتشان و تو ذهنم مرتب سرزنششون میکردم هر چه تلاش برای کنترل ذهنم میکردم اما موفق نمی شدم گرچه مسائل انها به من ربطی نداشت اما شیطان در این مورد افسار ذهن مرا میکشید و هر کجا که میخواست با خودش میبرد

    بارهااز خداوند هدایت خواستم که علت عدم کنترل ذهنم در این مورد چی است ، میدونستم یک عیب و ایرادی درونم است که مانع از کنترل ذهنم میشود

    فایل استاد که روی سایت آمد،متوجه آن عیب و ایرادم شدم وان غرور بود من دچار غرور همه چی دونستم شده بودم و بعد از شنیدن فایل احساس آرامش عجیبی کردم گفتم خدایا اقرار میکنم که غرور من مانع از کنترل ذهنم شده بود تا این زمان متوجه پررنگ بودن این عیب در وجودم نشده بودم که چطور کنترل ذهنم را دردست گرفته بود این فایل را چندین و چند بار گوش دادم و موفق تر از قبل تونستم عمل کنم و کم کم دوستان را رها کردم

    ممنونم استاد

    ممنونم خانم شایسته عزیز با توضیحات عالی تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: