«گاریِ زهوار در رفته ی افکار محدودکننده» را رها کن - صفحه 6

253 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بيرنگ گفته:
    مدت عضویت: 1841 روز

    سلام استاد.خداروسپاس که یه روزه خوبه دیگه صبح چشمم به دنیا بازشد.وخداروشکر که فایل هدایتم امروز این فایل بود.من شاگرده خوبی هستم واینو ازروی تغییرفرکانسام حس میکنم.اونقدبعضی ازتغییرات زندگیم بزرگه که اگه بخوام دربارش بنویسیم کتاب میشه.دوساله یه چیزی سوهان اعصابم بود.اون روزیه فایلی گوش دادم که گفتین ارزوهاتونو بنویسین.دومیش همون مورد رونوشتم وبخدا دوروز بعد اوکی شد.هنوزخودم توشوکم.رها شدم سبک شدم فهمیدم بخوام میشه فقط به اراجیفه ذهنم که نجوای شیطانه نبایدفکرکنم.حتی اتفاقاتی میفته که قبلا بحث میکردم وهمونا بازحالموبیشتر خراب میکرد حالا اصلابحث نمیکنم وبعدمیبینم که چقدر راحت وروی مدار راحت همه چی اوکی میشه.خدارو شکرمیکنم ودوست دارم این حاله خوبم روباهمه به اشتراک بزارم.تقدیمه همتون ومخصوصا شما استادیه دنیا شادی سلامتی وثروت.درپناه ایزدیکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2274 روز

    بنام خدای هدایتگر .

    سلام به بهترین استادهای دنیا استادومریم عزیزم.

    سلام به خانم فرهادی عزیز وعرض تسلیت باوت فوت پدر و مادر عزیزتون واز خداوند ارزوی سلامتی برای شما وعزیزاتون دارم.

    سلام به اقای ابراهیم عزیز .

    سلام به دوستان هم فرکانسی عزیزم.

    البته من هم ۳هفته پیش پدرم از دست دادم ومادرم چند سال از دست دادم چند وقتی حالم دگرگون بود ولی به امید الله مهربان الان حال خیلی خوبی دارم وسعی کردم ذهنم را کنترل کنم .

    به واقع حضور خدا را خیلی بیشتر از قبل توی زندگیم احساس کردم.

    این فایل نشانه امروز من بود انگار اگاهتر شدم واز خدا خواستم کمکم کنه تا بتونم ذهنم کنترل کنم متعهد باشم تا بتوانم زندگی خوبی برای خودم بسازم واین فایل این رو به من یاد آوری کرد که باید متعهد باشی وعملگرا وایمان قوی به خدای که الان همه کس زندگیم وواقعا جز اون کسی ندارم امروز نوشتم از خدا خواستم ومتعهد شدم به خودم وخدای خودم تا اگاهانه ذهنم کنترل کنم تا زندگیم را کنترل کنم وانشا الله به زودی وارد دوره دوازده قدم میشم ومی خواهم زندگیم دنیام خوب بسازم چون فهمیدم این چند وقت متوجه شدم حتی عزیزانت خانوادت همه به منفعت خودشون حرکت می کنن وچیزی براشون مهم نیست وبه خودم قول دادم واز خدا خواستم کمکم کنه تا زندگی خوبی برای خودم بسازم آینده زیبا ولذت ببرم از زندگیم ومدارم را بالاتر ببرم وتکیه بدم به خدای که تکیه گاه محکمی پایدار همیشگی وخیالم راحت همیشه در هر لحظه هست وتنهام نمی گذاره.

    سپاسگزارم از خدای که بی منت عشق میده ودست می گیره وواقعا معجزه می کنه برات الهی شکرت.

    استاد عزیزم سپاسگزارم ازت که دستی شدی از طرف خدا تو زندگیم ودیدم به این دنیا وجهان باز کردی خدای واقعی نشانم دادی دلم می خواهد آنقدر به خودم وخدایم متعهد باشم وعملگرا تا نتایج بسیار عالی بگیرم وبیام مثل بقیه دوستان عزیزم از موفقیت هام براتون بگم.

    نتایج وموفقیت بچها را بارها بارها شنیدم واشک ریختم از خوشحالی تحسین کردم سپاسگزاری کردم می خواهم من هم توی اون دسته از عزیزانم باشم.

    به امیدخدا مهربان و اون روزها .

    درپناه الله یکتا سلامت وشاد ثروتمند و موفق باشید

    😊😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سیده آمنه یاقوتی گفته:
    مدت عضویت: 1660 روز

    سلام سلام به همه ی دوستان وخانواده ی بزرگ عباسمنش😍

    استاد خداوکیلی چقد بچه، خواهر برادر و پدر و مادر دارین😁😍 که همه شدیم جزئی از این خانواده

    شدیم تکه های این خانواده بزرگ این خانواده ی پراز آگاهی و ارزشمند😍

    خانواده ایی که توش ارزشمندی، حس لیاقت، حس شایستگی و عشق و…… آمزش داده میشه که از هر مدرسه و دانشگاهی ارزشمندتره برام 😘

    چون درس هایی که یاد گرفتم و عملی دارم اجرا میکنم

    چون به خودم تعهد دادم💪🏻

    چون انقد توگوشی خوردم و سرم محکم به سنگ خورد که یه روز گفتم بسه😊

    وتسلیم شدم

    وهدایت شدم

    و راه بهم نشون داده شد

    ومسیر رفته رفته هموار شد

    و

    فهمیدم مسیرمنه که نتیجه رو میسازه ومهم مسیره نه مقصد

    مسیری که درش الخیر فی ماوقع هست وبس

    فهمیدم گاری بخودم نبندم

    این گاری دمار از روزگارم درمیاره و نابودم میکنه اگه رهاش نکنم😟

    یادمه در دوران ناآگاهی و جهالت تمام روزهام تلخ بود

    حتی وقتی پرفکت ترین هیکل رو باوزن۵۸کیلو داشتم(مثل همون موقه ایی بود که وزنم رسیدبه۸۵کیلو😅)

    یادمه حالم وقتی مجرد بودم زهرمار بود واقعا واین حال باازدواج هم خوب نشد وحتی وقتی ازدواج کردم هم دقیقا همون حال بد بدون ذره ایی کم وکاست وحتی بیشتر تازه داشتم😏

    یادمه وقتی باردار شدم اولش کمی خوشحال شدم اما بازهم حالم بدبود و نای بلند شدن نداشتم🙁

    وخلاصه یه گاری بسته بودم به خودم که تریلرهم نمی تونست بکشه😁😅

    وتازه این گاری سوراخ بود😩

    اصلا چرخ نداشت جون داداش😁😂

    شکسته پکسته بود🔨⚒️

    وبااین اوصاف دربه داغون کلی بار هم توش گذاشته بودم😂

    وجالب بود که مدام به خدا غر میزدم چرا پیشرفت نمیکنم عاخه😅

    چراپس رفت کردم

    چرا زندگی من اینجوریه

    وخلاصه چرا هرچی سنگه مال پای لنگه

    وبقول اون جک که میگفت(یک کسی هی میرفته حرم امام رضا و میگفته کمک کن تو فلان قرعه کشی برنده شم انقد پیگیری واصرار

    که یه شب امام رضا میاد بخوابش بهش میگه بابا تو حساب واکن تو اون بانک بعد مایکاریش میکنیم😁😅😅😅😅)

    حالا شده بود من که فقط یقه خدا رو چسبیده بودم که چرا نمیدی

    اصلا وجود داری😬

    واعتقادات مذهبی مخرب و حس گناه وعذاب وجدان هم اضافه بر وزن مورد نظر😵

    و واقعا انتظار نابجایی بود که چرا حرکت نمیکنم🙈

    اما از وقتی دوره ۱۲قدم رو بایکی از شاگردان استاد شروع کردم(هرچنداوایل مقاومتم خعععلی بالا بود ولیولی خیلی مهمهچون نتایج ریز دیده بودم وکم کم داشتم میفهمیدم چه خبره ادامه میدادم وبقول استاد شما متعهدانه به راهت ادامه بده و اصلا به نجواها اهمیت نده)

    وباشروع اصل قانون

    که

    حس خوب برابر است بااتفاقات خوب رخ داد

    ومن آرامشم خوب شد

    وتازه باعملی کردن نکات فایل ها دیدم من اصلا نمیدونم چکار باید بکنم

    من دریک سردرگمی بزرگ بسر میبردم

    من خودم هزاران تن وزن داشتم تو ذهنم که مجال اینکه از خودم خارج بشم و بهم نمیداد واحاطه شده بودم

    تازه فهمیدم من نمیدونم موفقیت یعنی چی

    نمیدونم درخواست چیه

    ومن تا حالا فقط ناخواسته هامو خواستم

    اونم با توجه و تمرکز بهشون🤒

    وهی بیشتر میشدن

    همیشه ادعا میکردم دلم آرامش میخواد اما

    فهمیدم من از آرامش متنفرم🤢

    چون باعصبانتیت و خشم وداد وفریاد به خواسته هام میرسیدم به زعم خودم🙊

    واصلا دیدم اصل کسی که داره گاری وحمل میکنه له له وپودره وهویتی نداره😢

    میدونی استاد من بااین فایل ها اول ازهمه هویتم و پس گرفتم😘😍

    بخدا یادم نمیره که بااشک قرآن و بقل کردم و رفتم تو اتاق تا فقط بتونم سر جگرم پسرقنگم عربده نکشم(چون بقول همسرم صورتت برافروخته بود و اصلا نمیشد پیشت احساس راحتی کرد)

    وخدا چقد قشنگ وقتی پسرم باگریه اومد دنبالم که مامان کجایی میترسم بهم گفت بغلش کن آروم میشی 💖واین قدم بعدی ساخت هویتم بود و اون روغن کاری شدن زندگیم وتازه فهمیدم موهبت خشم آرامشه برای من💕

    بعد که اصل واساس رو شکل دادم و چشم هامو وا کردم(بقول حضرت علی که فرمودن: الناس نیام فأذا ماتو انتبهو*مردم خواب هستن پس وقتی میمیرن تازه چشم وامیکنن و میبینن چه خبره) وخدارو هزاران هزار بار نه بیلیون هابار«هرچندنمیدونم بیلیون چندتاصفرداره😁» شکرمیکنم قبل از مرگ فیزیکی وبه خاک سپرده شدنم بیدارشدم

    وتازه دیدم واااااای این چیه بهم جوش خورده🤖

    بعد کم کم این

    جوش ها آب شد و فقط بایه طنابی وصل بود وبعد هم که 👻

    خیلی خیلی بهترشد والان

    میدونم تا فکرها ونجواها میان میگم گاری بخودت نبندی هااااااا🤓☺️

    میدونی استاد

    یکی از دوستان عزیزم دراین سایت که اسمش مریم وبا نام درجستجوی حقیقت تو سایت فعالیت داره

    زیبا و با درک وفهم نوشته بود که ما اول میشنویم بعد متوجه میشیم بعد میفهمیم بعد درک میکنیم بعد به آگاهی میرسیم و بعد شایستگی وعمل کردن

    وبقول خودش همه ی اینبعدهایک پروسه ی ذهنی هست که باید طی شه وتکامل پیداکنه

    وازوقتی این دیدگاه وخوندم دلیل اصرار شمابرای خوندن کامنت برام واقعا عیان شد که جواب هامون جلوی چشمامونه فقط کافیه از یه زاویه دیگه نگاه کنیم

    وهروقت دلسرد میشدم و توقعم بالا میرفت یاداین کامنت می افتم وحرف های شما

    که متعهدباش

    جانزن اگه موفقیت میخوای

    چون طبیعی اینه که عالی زندگی کنی

    وحتی حس میکنم مغزم درد میگیره

    چون داره جا باز میکنه برای درک وفهم مطالبی که از فایل های گوناگون شما میشنوم

    اصل قانون که من خالق زندگیم هستم

    پس رها کنم هرچیزی که نمیخوام رو

    چطور؟

    باتمرکز بر داشته ها، زیبایی ها، حس خوب داشتن و

    اصل

    من عرف نفسه فقد عرف ربه«هرکس خودش راشناخت رب خودرامیشناسد»

    واین اصل پایه و بیس کل این اموزش های عملیه که

    خودم و هویتم و بشناسم و اونوقت حتی خدا خودش وارد زندگیم میشه

    چرا؟ چون من بهش اجازه دادم باتغییر خودم

    وواقعا خیلی خیلی کار دارم و درمسیر قشنگ آموزش ویادگیری و درک وتوجه و تمرکز وووووووهستم

    تا به اصل خودم برگردم

    خیلی خوشحالم از هربار اومدن و نوشتن وخوندن و گوش دادن

    خیلی بهم حال میده و غرق در لذت میشم وخوشی

    وبقول

    مریم جونم وعزیز دل شما

    که البته عزیز دل من هم هست💋

    وچه کاری مهمتر از شناخت خودمون وکار کردن روی باورهامون

    ومن باهربا پرسیدن این سوال ازخودم میگم خدایی هیچی این مهمترین اصله ومهم ترین کار

    خدارو شکرمیکنم که هدایت شدم

    خداروشکرمیکنم که میتونم ببینم وبشنوم و بنویسم

    ولذت ببرم

    استاد دلم میخواد تاشب این جوششی که تو وجودم استارت خورده رو بنویسم و فقط لذت ببرم و غرق بشم بیشتر وبیشتر وبقول بچه ها اگه بخوام بنویسم یه کتاب میشه

    اخیش چقد خوشحالم چقد حسم خوبه که امسال چه فرکانس هایی فرستادم تو شب های قدر

    وچقدر عالی از این شبهای عالی استفاده کردم برعکس هرسال

    واین نیست جز فضل و رحمت رب من به من

    این است وجزاین نیست

    وهذا من فضل ربی

    ۱۵،۲،۱۴۰۰سیده آمنه یاقوتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    مــهـرک گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز و دوست های عزیزم

    اول از همه خدارو شکر بابت اینکه تنها حمایت کننده و هدایت کننده من در زندگیم بوده و هست

    خدا رو شکر بابت این آگاهی های عالی که خداوند از طریق وجود ارزشمند شما در این زمان داره به من میده و خدارو شکر بابت قوانین ثابت جهان …

    هر لحظه ای که از خدا میخوام که هدایتم کنه فایلی رو پلی میکنم که انگار دقیقا جواب سوال و تردید و ترس های من رو میده و خداوند با اراده خودم همه این ها رو با آگاهی، شجاعت و یکدلی جاش رو عوض میکنه…

    خدای حی و حاظر خدای سریع الجواب و زنده ، خدایی که 27 سال درون من بوده و اونجوری که هست نمیشناختمش…

    خدایی که بدون قید و شرط عاشق من بوده و حتی توی لحظه هایی که من درگیر مسائل به ظاهر بد زندگیم بودم، دقیقا دقیقا دقیقا توی همون لحظه ها داشته هدایتم میکرده دستش رو روی شونه هام میگذاشته تا به امروزم برسم و قوانینش رو و خودم رو بشناسم…

    الهی هزار مرتبه شکرت

    امروز به یکی از بزرگترین تضاد های زندگی بر خوردم اما فرقش با قبلا این بود که دیگه نمیترسیدم و مهمتر از همه چیز انگار توی همون لحظه ای که داشتم بلند بلند با خانومم حرف میزدیم خدا با زبون خودم باهامون حرف میزد… فقط کافیه که من اجازه بدم درونم جاری بشه…

    نه من فلجم و نه خدای من فلجه

    نه من ضعیفم و نه خدای من ضعیفه

    نه من محدودم و نه خدای من محدوده

    نه من ترسو ام و نه خدای من ترسوعه

    پس دوباره شروع میکنم و آستین هامو میزنم بالا و با همه قدرت خداگونه ای که درون وجودمه زندگیم رو اونجوری که میخوام میسازم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    سلام به استاد گلم

    سلام به تمام دوستان هم فرکانسی ام

    سلام به تمام دوستان گلم

    سلام به مریم عزیز

    سلام به این همه زیبایی

    این همه نعمت

    این همه آرامش

    این همه فراوانی

    این آمریکای زیبا

    این همه مردم خوب

    این همه انرژی مثبت

    سلام به استادی که نمیدونم چه جوری این طرز تفکر من را عوض کرد فقط میدونم که از وقتی که طرز تفکرم رو عوض کردم درهایی از نعمت پروردگارم به زندگی من باز شد

    خیلی حالم بهتره شادتر هستم سلامت تر هستم

    آزادی زمانی بیشتری رو دارم

    هر روز نشانه های بیشتر رو میبینم

    هر روز شاد تر هستم

    هر روز سلامت تر هستم

    هر روز از همنشینی با خودم از همنشینی با خدای خود از همنشینی با دیگران لذت میبرم

    هر روز از صحبت کردن در مورد قانون صحبت کردن با خودم صحبت کردن با دیگران

    صحبت کردن با خدای خودم لذّت می‌برم

    روزی نیست که توجه خودم را آگاهانه به سمت زیبا یی ها قرار ندهم

    روزی نیست که در مورد قانون جهان هستی با خودم حرف نزنم

    روزی نیست که در مورد خواسته هایم با خودم و با خدای خودم حرف نزنم

    روزی نیست که با خودم تلاش نکنم که باور هایم را درست کنم ✌️

    فقط می خواهم بگم که من پس از اینکه با آموزش ها و فایل های رایگان این سایت آشنا شده‌ ام

    با کتاب چگونه فکر خدارا در قرآن بخوانیم یا پیش‌بینی مالی شما در آینده یا فصل اول و دوم کتاب رویاهایی که رویا نیستند چند خصوصیت در من به وجود آمد 💪

    اول اینکه به طور آگاهانه و به طور عادت من در هر روز توجه ام به زیبایی ها هست

    الان طوری شده است که به طور ناخودآگاه هر روز به زیبایی ها توجه میکنم در زمان حال لذت می‌برم

    چقدر سلامت تر شدم چقدر شاد تر شدم و چقدر با خودم بیشتر در صلح هستم

    تنها زمانی که توجه خودم را روی زیبایی ها و تمامی زیبای های این دنیا گذاشتم تنها زمانی که قرآن را مطالعه کردم تنها زمانی که با خدای خودم حرف زدم با خودم حرف زدن از فایل های رایگان شما استفاده کردم از فایل های زیبای سفر به دوران آمریکا و فایل های زیبای سریال زندگی در بهشت استفاده کردم 🌹

    کمال تشکر رو از شما و مریم جان عزیز دارم به این دلیل که طرز تفکر من را عوض کردین 🌹🙏❤️

    خیلی از عادتها به طور ناخودآگاه در من به وجود آمد که زندگی من را تا به الان متحول کرده یکی از عادتها توجه به زیبای ها است یکی دیگر از عادتها مدام در مورد قانون با خودم به خدای خودم حرف زدن هست یکی دیگر از عادتها این است که من در زمان حال لذت می‌برم یکی دیگر از عادت‌ها این است که من هر روز در حال مطالعه کتاب زیبای قرآن هستم

    من کتاب‌های زیادی را مطالعه کردم و تا به حال هیچ کدام از آنها را دو بار مطالعه نکردم ولی تنها کتابی که الان دفعه سوم هست که با دقت و خلاصه برداری از آن کتاب در حال مطالعه آن هستند کتاب قرآن است

    کتابی که طرز تفکر من را به دنیا عوض کرد

    کتابی که تعریفی جدید از خدا به من داد

    کتابی که تمامی حرفهایی که شنیده بودم را نقض کرد کتابی که فهمیدم خدایی که در حال اداره کردن جهان است خدایی است که در قرآن آمده است

    نه آن خدایی که خانواده و منطقه تعریف کرده است نه خدایی که در کتاب‌های دینی خواندم

    نه آن خدایی که در جامع دیدم

    نه خدایی که در مدرسه به من آموزش دادن

    نه آن خدایی که در کلاسهای مسجد به من آموزش دادند

    و…

    از زمانی که با شما آشنا شده‌ ام چقدر شادتر شده‌ام چقدر سلامت تر شدم با اینکه الان که دارم این متن های زیبا را می نویسم کمتر از یک سال هست که با سایت تحقیقاتی شما آشنا شده ام

    من که در زمان های گذشته وقتی که در خیابان می خواستم از جایی به مکانی دیگر بروم سعی می‌کردم که سریع این مسیر را طی کنم و فقط به مقصد برسم اما الان جوری شده است که به طور آگاهانه آهسته می روم و سعی می‌کنم تمامی زیبایی ها را ببینم

    از دیدن شکوفه های درختان لذت ببرم از سرمای زمستان که به صورتم میخورد لذت ببرم از گرمای سوزان تابستان لذت ببرم از راه رفتن مردم لذت ببرم از راه رفتن خودم از حرف زدن از موهای زیبایی که دارم از قد بلندی که دارم از چشم های زیبایی که دارم از دست های کشیده زیبایی که دارم با پاهای بلند زیبایی دارم از همه و همه و همه لذت ببرم از این همه زیبایی این همه نعمت این همه فراوانی لذت ببرم این عادتی که به طور ناخودآگاه در من به وجود آمده

    که در هر لحظه زیبای ها را ببینم فقط با دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا برای من به وجود آمد این فایلهای رایگان این فایل های عالی و درجه یک توانستن زندگی من را متحول کنند

    الان که دارم این جملات زیبا را تایپ می کنم در اتاق خودم نشستم در یک اتاق تنها

    تنهای تنها

    فقط اینجا من هستم و خدای خودم و یک ساز زیبا که صبح تا شب و شب تا صبح او را در آغوش می گیرم و به واسطه آن بیشتر با خودم در صلح می شوم به واسطه تک تک نت هایی که اجرا می کنم با جهان هستی حرف می‌زنم به واسطه تک تک نت هایی که اجرا می‌کنم با خدای خودم حرف می‌زنم به واسطه تک تکه نت هایی که اجرا می کنم سلول به سلول بدنم می فهمد که این دنیا خدایی دارد

    این دنیا خدایی دارد خدایی که همیشه در حال کمک کردن است

    خدای که همیشه در حال یاری رساندن است

    خدایی که همیشه در حال مهربانی کردن است

    خدایی که همیشه در حال هدایت و کمک است

    و…

    نمی‌دانم چطوری از شما تشکر کنم نمی‌دانم چه جوری این طرز فکر جدیدی که به من القا کرده اید را شاکر باشم نمی دانم چه جوری از شما تشکر کنم فقط خدا رو شکر می کنم که در سال ۹۹ با شما آشنا شدم بدون شک سال ۹۹ نقطه عطف زندگی من بود سالی بود که در هر روز آن هر روز از روز قبل سالم تر بودم شاد تر بودم سلامت تر بودم با خودم بیشتر در صلح بودم و چقدر موفقیت کسب کردم تنها و تنها با استفاده کردن از فایلهای رایگان شما و تنها کاری که کردم این بود که من از نا خواسته هایم اعراض کردم و به خواسته هایم رو آوردم در مورد خواسته هایم حرف زدم در مورد خواسته هایم نوشتم در مورد خواسته هایم شنیدم در مورد خواسته‌هایم دیدم و در مورد خواسته‌ایم هر کاری که لازم می‌دانستم رو انجام دادم

    و در مورد نا خواسته هایم

    در مورد نا خواسته هایم هیچ کار را انجام ندادم فقط در مورد آنها حرف نزدم در مورد آنها هیچ چیزی را مکتوب نکردم در مورد آنها با خودم و با دیگران و حتی با خدای خودم هم سعی کردم صحبتی نکنم در مورد ناخواسته هایم ندیدم در مورد نا خواسته هایم نشنیدم تمام سعی و تلاشم را کردم که فقط و فقط در مورد خواسته هایم صحبت کنم فقط ورودی های ذهنم را کنترل کنم فقط به زیبای توجه کنم فقط از لحظه ی حال لذت ببرم فقط از اینکه امروز هم فرصت زندگی کردن دارم لذت ببرم فقط از اینکه امروز هم این فرصت را دارم که یک روز عالی را خلق کنم لذت ببرم فقط از بابت این سلامتی و شادی لذت ببرم فقط از بابت این زیبایی‌ها لذت ببرم شاید برای دیگران مبهم باشد که چقدر شکوفه های درختان زیبا هستند چقدر صدای کلاغ ها زیبا هستند چقدر صدای باران زیباست چقدر نم نم باران در خیابان زیباست چقدر خوشبو هستند چقدر زیباست چقدر زیبا وچقدر زیبا

    آن لحظه که در خیابان راه می‌روم با خودم و با خدای خودم حرف میزنم وقتی که شکوفه های درختان رو میبینم وقتی که نم نم باران را می فهمم و وقتی که عطر گل یاس را می‌فهمم تمام اینها را با تمام وجودم با تک تک سلول هایم می فهمم و با تمام وجودم از خداوند عزیزم سپاسگزارم که سلامت هستم و می‌توانم این زیبای ها را ببینم لمس کنم و آنها را درک کنم فکر می‌کنم این بزرگترین موفقیت است که برای من به وجود آمد 💪✌️

    منی که اصلاً به زیبایی ها توجه نمی کردم هرگاه که در خیابان راه می‌رفتم یا با وسیله ای در حرکت بودم فقط منتظر بودم که از مکانی به مکان دیگر برسم اصلاً حواسم به آسمان به ابرها به شکوفه ها به درختان و حتی آسفالت براق کف خیابان هم نبود ولی الان از لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه زندگیم لذت میبرم از سانتی متر به سانتی متری که در خیابان راه می روم لذت می بردم

    از دیدن آسمان به این بزرگی خورشید به این مهربانی ماه به این زیبایی شکوفه های درختان به این خوشبوی و حتی از برق آسفالت خیابان هم لذت میبرم از گرمای تابستان که پوست صورتم را می‌سوزاند لذت میبرم از سرمای زمستان که دستهایم را همانند یک چوب سفت و خشک می کند لذت میبرم از دانه های برف که به صورت می خورند لذت میبرم از دانه های باران که به شیشه عینکم برخورد می‌کنند لذت می‌برم و نمی دانید چقدر احساس خوبی است وقتی که میدانی هنوز زنده هستی و هنوز فرصت این را داری که زیبای ها رو ببینی و یک روز دیگر را هم برای خود خلق کنی

    نمی دانید چقدر لذّت می‌برم وقتی که آیه هایی از قرآن را می‌خوانم که خداوند کوه و دشت و بیابان آسمانها و زمین ستارگان و ماه و خورشید را مسخر من کرده است تا زندگی‌ام را آنطور که می‌خواهم خلق کنم

    تو نمیدانی چقدر حالم خوب می‌شود آن زمان که میفهمم خدا از بین این همه مخلوق فقط زمانی که من را خلق کرد به خودش گفت فتبارک الله احسن الخالقین فقط از بابت خلق من به خودش تبریک گفت نمی دانی که چه قدرتی می گیرم آن زمانی که میفهمم خدا به تمامی جهان هستی دستور داد که به پای من سجده کنند

    نمی دانی چقدر اعتماد به نفسم و عزت نفسم بالا می‌رود آن زمانی که میفهمم خالق من اینقدر به من بها داده است

    آره درسته من تنها مخلوقی هستم که خود خالق زندگی خودش است

    تنها مخلوقی که خود خالق زندگی خودش است

    و تنها مخلوقی که خود خالق زندگی اش است

    فکر می‌کنم این بزرگترین خوشبختی است که من در سال ۹۹ احساس کردم

    تا به حال تا به حال از خوردن غذا به این حد لذت نبرده بودم وقتی که می توانم بوی خوب غذا را بفهمم دانه های براق برنج را ببینم وقتی که میتواتم این زیبایی‌ها را ببینم وقتی که می توانم این همه غذای خوشمزه رو با سلامتی کامل بخورم وقتی که می‌توانم روی پاهایم راه بروم وقتی که می‌توانم با دستانم صورتم را نوازش دهم وقتی که می توان موهای زیبای سرم را شانه بزنم وقتی که می‌توانم با خودم حرف بزنم در آن نیمه های شب وقتی که می‌توانم با خدای خودم حرف بزنم وقتی که می‌توانم تجسم کنم وقتی که می‌توانم ببینم آینده ای را که می‌توانم آن را به کمک الله مهربانم بسازم

    و…

    تو نمی دانی که چقدر این موفقیت برای من موفقیت بزرگی است

    به نظر من سال ۹۹ نقطه عطفی در زندگی من بود از بین سال‌های گذشته یعنی از سال ۷۹ تا ۹۹ فکر می‌کنم سال ۹۹ بهترین سالم بود چرا که با شما آشنا شدم چقدر در کسب و کارم پیشرفت کردم چقدر شخصیتم عالی تر شد

    چقدر آرام تر شدم چقدر مهربان تر شدن چقدر با خودم رفیق تر شدم چقدر با خدای خودم رفیق تر شدم چقدر دنیا را بهتر دیدم چقدر فکر خدا را بهتر خواندم چقدر با خدایی که در قرآن معرفی شده بیشتر آشنا شدم

    چقدر فهمیدم که…

    همین الان داشتم ساز می زدم و این فایل را می دیدم که یهو یه حسی بهم گفت که سازت را کنار بگذار و بیا و این مطالب زیبا رو بنویس

    امروز چهارشنبه ۱۲ اسفند ماه سال ۹۹ و ساعت گوشی ام ساعت ده و ۲۶ دقیقه شب را به من نشان می‌دهد و چقدر این تنهایی من زیباست چقدر اینکه سازم را در دست گرفته ام و الان این مطالب را می‌نویسم زیباست چقدر این حال و هوا را دوست دارم

    چند روز پیش در تاریخ ۲۵ بهمن سال ۹۹ به خودم تعهد دادم که سال ۱۴۰۰ با دوره ی عالی ۱۲ قدم شروع کنم و تاریخ اول فروردین سال ۱۴۰۰ را با قدم اول از دوره زیبا و فوق العاده دوازده قدم شروع کنم

    هیچ نمی‌دانم که چطور مبلغ این دوره را به دست بیاورم چرا که الان بهای این دوره را به طور کامل ندارم و می خواهم به طور کامل بهای این دوره را پرداخت کنم و سال ۱۴۰۰ را با این دوره زیبا شروع کنم من تعهد دادم که سال ۱۴۰۰ را با دوره دوازده قدم شروع کنم و تمامی آگاهی ها و اطلاعات و آن باورها را باور کنم و به آنها ایمان بیاورم و به تمامی تمرین ها عمل کنم و سال ۱۴۰۰ را آن طور که می خواهم خلق کنم

    چرا که من لایق این هستم که زندگی خودم را به بهترین نحو ممکن خلق کنم چراکه من لایق بهترین ها هستم بهترین سلامتی شادترین زندگی سلامت ترین زندگی آزادی زمانی و مکانی و مالی

    چقدر این احساس را دوست دارم

    که من لایق این هستم که رابطه خوب و عالی را با خودم خدای خودم و دیگران داشته باشم من لایق این هستم چرا که قرار بر این بوده و هدف از خلقت من این بوده که خودم زندگی خودم را خلق کنم همانطور که گفتم تنها مخلوقی که خود خالق زندگی خودش است

    تنها مخلوقی که خود خالق زندگی خودش هست

    و تنها مخلوقی که خود خالق زندگی خودش است

    تعهد را زمانی دادم که در همین اتاقم نشسته بودم و تنها بودم

    خودم بودم و سازم و خدای خودم

    یک حس درونی خیلی عمیقی به من گفت که بیا و بنویس و می‌توانم قسم بخورم که حتی یک کلمه از نوشته‌ها و تعهدم را من ننوشتم

    تمامی آنها را پروردگارم به من الهام کرد خودش گفت بنویس و تعهد بده و امضا بزن من تمامش را برایت جور می کنم

    من می‌توانم همین و بس

    چرا که تا به امروز توانسته است چرا که تا به امروز «۱۲ بهمن» به تمامی مخلوقاتش روزی داده است به تمامی مخلوقاتش سلامتی و شادی داده است او همانیست که یک مورچه در دل خاک یک ماهی در دل آب و یک پرنده در دل آسمان ها را روزی می دهد او همانیست که از آسمانها وزمین روزی می‌دهد او همانیست که برای بندگانش کافی است او همانیست که بندگانش را خلق کرد و همواره در فکر کمک کردن به بندگانش است او همانی است که نزدیک ترین شخص به ما است او همانی است که همیشه در تارترین لحظه شب نور امید در دل من می کار تنها شخصی که ما می‌توانیم با او حرف بزنیم تنها شخصی که بی پرده می توانیم از او خواسته هایمان را بخواهیم او همانیست که به تک تک حرفهای ما گوش فرا می دهد به تک تک خواسته های ما گوش فرا می دهد به تک تک آرزوهای ما گوش فرا می دهد او همانی است که هر لحظه در فکر ما است و همانی است که هر آنچه ازش بخواهی را به تو عطا می‌کند و او همانی است که تا به امروز بدنی سالم به من داده است ذهنی آرام و بدنی شاد و سلامت او همانیست که به من کمک کرده است تا این همه موفقیت را کسب کنم

    او همانی است که…

    الان که در حال تایپ کردن این کلمات زیبا هستم نمی دانم چه بگویم

    آنقدر خوشحال هستم

    که مدتهاست که خدای درونم به من می‌گوید که سال ۱۴۰۰ با دوره زیبای دوازده قدم شروع می شود من نمی دانم که چطور می‌خواهد سال ۱۴۰۰ را برای من با دوره زیبایی ۱۲ قلم شروع کند چرا که نمی دانم تا به امروز این سلامتی و این شادی و این همه موفقیت را چگونه کسب کردند چرا که تا امروز نمی‌دانم این همه نعمت چگونه و چرا و چطور در زندگی من هست فقط می‌دانم که از لطف پروردگار عزیزم است فقط الان می خواهم اشک شوق بریزم از بابت اینکه پروردگار من همیشه به من کمک کرده است نمی توانم نعمتهایی که دارم را ببینم یا اینکه نمی‌توانم آنها را بنویسم یا اینکه در مورد آن و حرف بزنم چرا که آن قدر نعمت در زندگی من وجود دارد آنقدر زیبایی در زندگی من وجود دارد که من هر آنچه در مورد آنها فکر می‌کنم باز هم چیزهای جدیدی به ذهنم خطور می کند

    و خیلی از نعمت هایش را اصلا نمیشناسم و در حد درک و فهم من نست

    تو چه میدانی از آن زمانی که خدا را شناختم چقدر حالم خوب شد چقدر احساس شادی دارم چقدر اشک شوق میریزم از بابت اینکه همیشه با من هست

    تو چه میدانی که چقدر خوشحال هستم نمی دانی که چقدر امید دارم چقدر انگیزه دارم نمیدانی وقتی آیه‌های قرآن را می‌خوانم که خدا می‌گویند ما با تو هستیم نمیدانی وقتی که آیه های قرآن را می‌خوانم که خداوند می‌گوید ما به تو کمک می‌کنیم ما تو را نجات می دهیم نمیدانی آن زمانی که به این آیه می رسم که می‌گوید خدا برای بندگانش کافی است نمیدانی وقتی که به این جمله برخورد می کنم چقدر خوشحال می شوند چقدر امید در من به وجود می آید انگار سرچشمه هایی از عشق در من جاری می شود نمی دانی چقدر اشک شوق میریزم از بابت این خدای مهربان این دنیای قانونمند این همه نعمت این همه موفقیت این همه قوانین راحت و ساده و زیبا

    هر روز که از خواب پا می شوم هر روز صبح به خودم می‌گویم خدایا برای من نشانه ای قرار بده که من بفهمم در سال ۱۴۰۰ که حدوداً دو هفته تا سه هفته دیگر آغاز می‌شود لیاقت این را دارم که در دوره ۱۲ قلم شرکت کنم ولی نمی دانی که چقدر نشانه‌هایی به من داده می‌شود که قلبم گواه می دهد که می‌توانم

    و خدای درون می گوید نگران نباش دوره ۱۲ قدم در راه است مطمئن باش سال ۱۴۰۰ به تو داده می‌شود نمی‌دانم چگونه احساسم را بگویم نمی دانم چطور آن را بنویسد نمی دانم؟!

    اگر میشد احساس را بازگو کرد یا در مورد آن حرف زد یا در مورد آن به دیگران چیزی نشان داد یا آهنگی در مورد آن ساخت یا نقاشی در مورد آن کشید که دیگر احساس نبود

    احساس همانی است که خدای من در من قرارداد در من که اینقدر لطیف شدم

    احساس همانی است که در نیمه های شب بیدار میشوی و با خدای خودت حرف می‌زنی اشک شوق می ریزی از بابت این خدای مهربانی که داری

    و فردا صبح که از خواب بلند میشوی میبینی که تمامی خواسته‌اید که در دل شب به خدا گفته ای تمامی اش محقق شده است

    نمی‌دانی وقتی که میفهمی خدای مهربان همیشه حواسش به تو بوده است چقدر حالت خوب است نمیدانی وقتی که میبینی خدا همیشه در حال سوپرایز کردن تو است چقدر حالت خوب میشود

    من امشب آمدم که تعهدی که در ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ به خودم داده‌ام داده ام را اینجا هم ثبت کنم

    به امید روزی که در دوره دوازده قدم شرکت کنم

    استاد عزیزم خیلی ازت سپاسگزارم خیلی ازتون ممنونم از بابت این همه آگاهی که به من داده ای

    تو زندگی ام را متحول کرده ای

    من دیگر آن ابوالفضل قدیم نیستم من دیگر آن همه وابستگی ندارم آن همه شرک ندارم آن همه نگران آینده نیستم چرا که می‌دانم خدایی که تا به امروز تمامی کار هایم را انجام داده است

    بقیه مسیر را هم کمکم می کند

    🌞

    چرا که می‌دانم خدایی که به راحتی هرچه تمام تر چهار فصل سال را می‌چرخاند خودش می‌داند که چطوری چهار چرخ زندگی من را هم بچرخاند 👆✌️

    از تو ممنونم از بابت همه چیز

    از بابت این حال خوب

    امیدوارم که همیشه صحیح و سالم باشین

    امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشین

    بینهایت امید دارم که سال ۱۴۰۰ رو با قدم اول دوره زیبا و فوق العاده دوازده قدم شروع کنم

    و اینجا هم خواستم تعهدم را دوباره بنویسم که بگویم که سال ۱۴۰۰ رو با دوره دوازده قدم شروع می کنم تعهد من نه!!! تعهد خدای من تعهدی که خدای من به من داده است

    با قلم و با دست من نوشته اما خودش نوشته اما خودش گفته اما خودش به من الهام کرده است به خدا قسم که چند شب پیش بود که این تعهد را نوشتم انگار خودش داشت می‌نوشت انگار خودش داشت تعهد می‌داد انگار خودش مدام به من می‌گفت نگران نباش نگران نباش نگران

    انگار خودش می‌گفت تو لایق این هستی که زندگی ات را آنطور که میخواهی خلق کنی

    انگار خودش به من می‌گفت که تو لایق بهترین ها هستی انگار خودش به من می‌گفت تو لایق این هستی که سال ۱۴۰۰ را به نقطه عطف زندگی خود تبدیل کنی انگار خودش بود که به من می‌گفت تو لیاقت این را داری که سال تحویل سال ۱۴۰۱ به خودت بگویی که این سال تحویل با سال تحویل سال ۱۴۰۰ هیچ ارتباطی به همدیگر ندارند

    ، به امید دوره زیبای دوازده قدم

    به امید خداوندی که همیشه برای بندگانش کافیست در پناه الله یکتا

    خدانگهدار

    🌹✌️❤️💪🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      لیلا سنگونی گفته:
      مدت عضویت: 1831 روز

      سلام دوست عزیز بی نهایت لذت بردم از دل نوشته ی شما. انگار از زبان وقلب من نوشتین واقعا سپاسگزارم وتحسین تون میکنم بابت این آرامش واحساس خوبی رو که پیدا کردین

      به لطف الله در دوره ی 12 قدم میبینمتون 😊

      در پناه الله ثروتمند وشاد وپیروز باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      راحله گفته:
      مدت عضویت: 1939 روز

      سلام،،،زنده باشی آقا ابوالفضل عزیزم،،،چقدر حالم خوب شده با کامنتتون،،،راستش من هم چند ماهی هست که حسم بهم میگه در دوره دوازده قدم شرکت کن،،،و چند هفته بود که میخواستم من هم مثل شما با شروع سال جدید دوره رو بخرم و شروع کنم،،،ولی فعلا در مدارش قرار نگرفتم،،،امروز صبح از خدا یک نشانه خواستم،و روی دکمه من را به سوی نشانه ام هدایت کن زدم،،،و این نشانه برا اومد،،،و کامنت زیبای شما،،کامنت عاااالیه شما،،،ممنونم از شما،،،ممنونم از استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیزم،،سپاسگزار پروردگار مهربانم هستم،،چه نشانه ی عالی،،امیدوارم بزودی دوره دوازده قدم رو با همدیگه،،با تعهد فراوان شروع کنیم،آرزوی موفقیت دارم برات همکلاسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فاطمه رخشان گفته:
    مدت عضویت: 2506 روز

    بنام خدای هدایتگر هممون

    سلام عرض میکنم خدمت همه ی شما دوستان عزیزم

    امیدوارم که حالتون عااالی باشه

    استاد من یه ۶ ماهی میشه که قدم اول رو خریداری کردم و خب دارم روش کار میکنم و کامنت های بچه ها رو توی این دوره میخونم و فکر میکنم و همیشه از خداوند هدایت میخوام

    میخوام یکی از تجربیاتم درمورد رها کردن گاری و باز کردن زنجیری که نمیزاره پرواز کنم براتون بگم:

    استاد من حدود یک و نیم سال پیش از درآمد صفر رسیدم به در آمد ماهی ۶۰۰ تومن (درواقع روش اونجا اینجوری بود که من درصدی کار میکردم یعنی ۳۰ درصد سود کار برای من و ۷۰ درصد سود برای اونا و این در حالتی بود که من از اونا کار بلد تر بودم) و درواقع داستانش این بود که از طرف یه مغازه ای دعوت به همکاری شدم خلاصه من حدودا ۴ ماه اونجا کار کردم و در آذر ۹۸ با ایمان از اونجا استعفا دادم و این در حالی بود که من هیچ ایده ای برای ادامه ی مسیرم نداشتم و مشتری هم نداشتم که مثلا بگم خب من از اینجا استعفا دادم که خودم برم کار مشتری های خودم رو انجام بدم، نه، اما استعفا دادم و به خدا گفتم من سمت خودم رو انجام دادم نمیدونم میخواد چی بشه و چه برنامه ای برام داری فقط میدونم که الآن که استعفا دادم حالم خوبه و یه جورایی احساس آزادی داشتم خلاصه دقیقا بعد از حدود نیم ساعت بعد استعفام یکی از آشنا ها ۲ تا کیف بهم سفارش داد(من کارم تولید محصولات چرمی هست) و کار ما دیگه از اینجا شروع شد خب بماند اتفاق هایی که بعدش افتاد و مغازه هایی که باهاشون آشنا شدم برای اینکه باهاشون همکاری کنم و اینا؛ گذشتتت تا فکر میکنم خرداد ۹۹ که از سمت هامون مغازه ای که ازش استعفا دادم دوباره دعوت به همکاری شدم اما اینجا با حقوق بیشتر و درواقع پیشنهادشون این بود که سود کار ۵۰ ۵۰ میشه (از ۳۰ درصد رسیده بودم به ۵۰ درصد) و گفتن بهم که بیا تو مغازه هم باش و حقوق فروشندگی هم هست و خلاصه؛ راستشو بخواین یکم وسوسه شدم (یکم نه خیلی) که قبول کنم و خیلی این ذهن و قلبم با هم صحبت ها و دعوا هااا داشتن سر اینکه قبول کنم یا نه، سر اینکه با احساس لیاقت نپذیرم و یا با وسوسه سود بیشتر قبول کنم خلاصه من پیشنهادشون رو قبول نکردم (البته بگم که خیلی برام سخت بوداااا خیییلیییی) اما خب انگار بعد از نپذیرفتن پیشنهادشون باز یه پله عزت نفس من بالاتر رفته بود و اینم بگم که حدودا چند ماه بعد از اون پیشنهاد ۵۰ ۵۰ به من پیشنهاد ۷۰ ۳۰ رو دادن یعنی ۳۰ درصد سود برای خودشون و ۷۰ درصد سود برای من (یعنی بر عکس پیشنهاد اولی که به من دادن و من قبول کردم.. خنده) و من قبول کرده بودم و اگر کاری بود میگرفتم و انجام میدادم و راضی هم بودم این اوضاع خیلی مناسب ادامه داشت (دلیل اینکه میگم خیلی مناسب برای این که خب پیشرفت بود دیگه) تا اینکه من همین هفته ی پیش به خدا گفتم خدایا من میخوام تو سال جدید به این مبلغ درآمد در ماه برسم و چیکار کنم و باورتون نمیشه گفت دیگه ۷۰ ۳۰ هم باهاشون کار نکن اول یکم شکه شدم و ذهنم هی میگفت باشه براشون کار نکن ولی بهشون بگو که چون خودت کار داری فرصت نمیکنی و نگو که کلا نمیخوام برای شما کار کنم و میگفت که بعدا یه شاگرد میگیری برای خودت که کار های اونا رو انجام بده و سودی هم به خودت برسه.

    بقول استاد باباااا ثروت ها دست خداست بعد تو دنبال گرفتن این نون خورده ها از دست مردم هستیییی

    خلاصه من هفته ی پیش یعنی بهمن ۹۹ رفتم و بهشون گفتم که نمیخوام براتون کار کنم و اونا هم خیلی راحت گفتن اوکی و باز هم انگار یه پله عزت نفس من رشد کرده بود و واقعا احساس کردم که اون زنجیری که نمیزاشت اوج بگیرم رو باز کردم از پام و الآن کلی ایده دارم برای ادامه ی مسیرم که فقط خدا میدونه چه نعمت هایی رو بدنبال داره

    منی که یه زمانی سر مست بودم از اینکه درآمدم در ماه ۶۰۰ تومنه الآن به در آمد ۵ میلون در ماه رسیدم و تازه خدا میدونه که با ادامه دادن این مسیر و عمل کردن به تمرین های دوره ۱۲ قدم چقدرررر نتایجم میتونه بزرگتر بشه که بقول استاد الآن حتی نمیتونم تصورش رو بکنم

    خیلی خوشحالم که خداوند هر لحظه هدایتمون میکنه

    واقعا خدا رو شکر میکنم که در این مسیر رویایی هستم

    خدا رو شکر میکنم که دوستان فوق العاده ای دارم

    خدا رو شکر میکنم بخاطر قوانین ثابتش

    به قول استاد موفقیت یعنی پیشرفت دائمی نسبت به گذشته ی خودمون

    عاشقانه همتون رو دوست دارم

    مراقب خودتون و ورودی هاتون باشید

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

    به امید دیدارتون بوس بوس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2243 روز

    چرخ زندگیتون هر روز رونتر و رونتر و رونتر و رونتر…

    مهمترین قسمتی که نظر من رو به خودش در این فایل جلب میکنه احساس بی نیازیه که استاد در تبلیغ محصولاتش داره و با همین حس بی نیازیه که داره کار رو پیش میبره و فایل و محصول تولید میکنه. انگار تنها دلیلش برای انتخاب این راه توحیدی و آگاهی بخش لذتیه که از ابن صحبتها وبحثها وفایلها میگیره وانگار اصلا دغدغه و هدفش پول نیست چون با توجه به باورهایی که داره پول رو از هر جای دیگه ای میتونه راحت بدست بیاره اما از این سبک زندگی واین صحبتها وانتشار این آگاهیها اوج ذوق و لذت استاد هست و واقعا نمیتونه این کار رو انجام نده بخاطر همینه که هیچ حرص و ولعی در فروش محصولاتش نداره وانقدر سخاوتمندانه توی فایلهای دانلودی هم آگاهیهای ناب و زیبا رو به اشتراک میگذاره. این حس غنی و بی نیاز بودن استاد وعزت نفسش در پیشنهاد خرید محصولات بدون هیچ حرص و ولعی رو خیییلی تحسین میکنم.کیفیت تمام فایلها واقعا عالی هستن خدا رو بینهایت شکر.

    دومین نکته حائز اهمیت این فایل تکیه خیلی خیلی زیاد استاد بر بحث هدایت هست و اینکه خیلی ساده و راحت میگه که من جدا اعتراف میکنم که هیچ ایده و برنامه ای برای دوره دوازده قدم ندارم وفقط با تکیه بر الهامات وهدایتهای الهی پیش میرم.خدایا این ایمان و سادگی چقدرررر ستودنیه وچقدررر برای تقویت ایمانم و تکیه بر الهاماتم ازش ایده میگیرم, الهی بینهایت شکر واقعا بهت تبریک میگم استاد عزیز بخاطر این حد از ایمان و کار کردن بر روی باورها وهدایتها وعمل کردن به اونها.یک دوره غنی وپربار به نام دوازده قدم وپیش رفتن اون فقط وفقط با پشتوانه الهی وتکیه بر الهامات و هدایتها وایمان.واقعا مگه میشه مگه داریم?بدون هیییچ برنامه وپلنی?!

    یعنی تا چه حد ما میتونیم به خدا نزدیک بشیم وهدایتهاشو وصدای هدایتگر وروشنی بخشش رو با وضوح بشنویم وبر زبان جاری کنیم وبهشون عمل کنیم? خدایا واقعا شکرگزاری تو رو اونطور که باید وشاید نمیتونم به جا بیارم وفقط خیلی ساده میگم ازت ممنونم ودوست دارم.

    نکته سوم دیگه در مورد گاری چن تنی باورهای محدودکننده هست که به خودمون بسته بودیم وچرخهایی زنگ زده و درب وداغون داشت وبدون کفش داشتیم مسیر سربالایی رو طی میکردیم! خدایا واقعا بزرگترین باور ونعمت اینه که با تمام وجود باور کنی که مسبب تمام بدبختی ها ومشکلات وفجایع زندگیت فقط وفقط خود خودت بودی وهر چی شانس و خوشبختی وموفقیت هم داشتیم مسببش فقط وفقط خودمون هستیم پس تنها کسی که میتونه اوضاع رو بهتر وبهتر کنه فقط وفقط خود خودمون هستیم ویاری الله مهربان وایمان به او.

    در نتیجه در دنیای ما فقط وفقط میمونه خودمون وخدا و غیر خدا ونقش خوب وبدش در زندگی ما به صفر میل میکنه وفاصله خود وخدا هر هر بار کمتر وکمتر وکمتر میشه واین یعنی توحید.

    الهی بینهایت شکر بخاطر این آگاهیها وروشنیها.

    ایمان بیشتر یعنی کار وتلاش کمتر ولذت بیشتر ودرآمد وثروت وسلامتی ومعنویت وسعادت بیشتر .

    عاشقانه خدا رو بخاطر قوانین بی نظیر وسنتهای با شکوه و پرعظمتش شکر میکنم وتحسینش میکنم.

    چه زیبا گفت استاد که هر روز که از خواب بلند میشم به خودم قول میدم که امروز هر اتفاقی که افتاد طوری بهش نگاه میکنم که احساس خوبی بهم بده.واقعا زیبا وقدرتمند کننده س.

    با آرزوی بهترینهای خداوند در دنیا وآخرت برای هممون.الهی آمین

    🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛🐝🐛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    به نام خدای هدایت کننده

    گاری زهوار در رفته ی افکار محدود کننده ات را رها کن.

    استاد تو فایلاتون یادمه میگفتین که قسمت هایی که اول این راه بودین افراد بهتون میخندیدن و میگفتن دیوونه شدین در یک کلام قبول نداشتن این مسیرتون رو.

    تقریبا تو همچین مسیری هستم الان و همه از من مسیر بعد از عملی کردن الهامم رو میخوان و من نمیدوم چی جواب بدم هر چند که به خواستم رسیدم به جایی که ساکته و یک مکان بزرگ کلن در اختیار خودم هست در کنار در نفر آدمی که حالا نه زیاد ولی در صلح هستن با خودشون.

    برگردم به سمت محتوای فایل:

    من به معنای واقعی دارم این گاری رو حمل میکنم و الان دارم میبینم خدای من من به واسطه ی خودم چه رفتار هایی رو به سمت خودم جذب کردم جذب های مثبت این بود که افراد اطرافم خیلی بهم اهمیت میدن و نگران هستن برای آیندم و همینطور امروز به وضوح شنیدم که بهم گفته شد اون شخص حتی من رو از بچه های خودش هم بیشنر قبول داره و اینقدر توجه ها اومده سمت من که اصلااا میخوام فرار کنم از اینهمه توجه.

    جنبه های منفی و باورهای محدودم باعث شده که افراد با من رفتار خوبی نداشته باشن و خوب تحقیر کردن و به نظرم اینهم به خاطر یک باور پوسیده ایه که در منه انشالله در آینده میفهممش.جنبه ی منفی دیگش اینه که من واقعن برام سخت شده کنترل کردن ذهنم و همینطور شک کردن به مسیر ولی خداروشکر یه چیزی به اسم نتیجه و نتایج هست که من از شما به مقدار زیاد و از دوستان هم به مقدار زیادی دیدم و شک من رو برطرف میکنه.

    باورهای محدود دیگم اینه که درآمد ندارم و میخوام داخل همین حوزه ی مورد علاقم بمونم و یکم مستصل شدم که باید چی کار کنم.

    باور محدود کننده هم دارم راجب به اینکه آقا من این مسیرو رو رها کنم نکنه در آینده پشیمون بشم که چرا من همچین کاری رو کردم در صورتی که این الهام خداونده و تنها کسی که بین اینهمه آدم مسیر رو میدونه فرمانروای این جهان هست.

    یا یه باور محدود کننده ی دیگه ای که باعث شده به شدت دنبال خواسته ی جدیدم باشه این موضوع هست که آزادی داشته باشم تو انتخابم و هر انتخابی که بکنم به نفعم باشه(یه باور باحال شناسایی شد!)و طوری باشه که تایید دیگران رو بگیرم از انتخابم نه دلسوزیشون رو.من زندگیم هیچ وقت بر روال تایید دیگران نبوده ولی دوست دارم وارد مداری بشم که این دلسوزی ها و نصیحتها تموم بشن.

    یک عدد جنبه ی منفی دیگم که اینروزا شدیدا برام اتفاق میافته نصیحتههههه که همینطور به سمتم میاد و خوب اون افراد نصیحت کننده واقعا نتیجه ی خیلی خاص و اونطوری که من میخوام نگرفتن و زندگیشون پر از ناخواسته ونگرانی هست و هر بار این نصیحت ها رو میشنوم مطمئن تر میشم تصمیم درست هست.

    باور محدود کننده ی دیگه ای هم که دارم اینه که تمام تصمیماتم رو در صورت اینکه والدینم تاییدکنن باید انجام بدم در غیر اینصورت کار سختتر میشه و در نهایت اون تصمیم به ناکجا آباد ختم میشه.به نظرم چون هنوز درآمدی ندارم از این موضوع میترسم که تصمیمم رو عملی کنم ولی خوب از طرفی احترام به اونها هم میخام بزارم و بالاخره پدر مادرن دیگه حالا هر چه قدرم بدی کردن به نفعم بوده و خواسته ی جدیدم که شکل گرفت داخل این قسمت این بود که اوضاع من به گونه ای پیش بره که هر تصمیمی که گرفتم همون موقع انجامش بدم و در کنار اون هم مشورت داشته باشم و باز هم در کنارش احترام به تصمیمم رو از سمت والدینم داشته باشم.

    خوب من میخوام این گاری رو یواش یواش ول کنم پس به گفته ی خودتون استاد میام و هر روز صبح که بیدار مشک تعهد میدم که هر اتفاقی که در طول روز برام افتاد چه خوب چه بد فکر میکنم فقط و فقط به جنبه های مثبت اون موضوع و اگر هیچ چیز نداشتم به سادههههه ترین نکته ی مثبت مثل یک لیوان آب توجه میکنم. تا کانون توجهم ذره به ذره داخل مسیر درستش پیش بره.

    استاد دنبال مثبت اندیشی نبودین و الان هم قطعا نیستین چون ذات این دنیا طوری هست که نیکی رو بیشتر پیش میبره یعنی آدمی که به دنبال پیشرفت و یک خواسته ی بهتر و یک مکان بهتر هست(از نظر من نیکی)دنیا اون شخص رو به خاصتش قطعا میرسونه چون میخواد خودش گسترش پیدا بکنه .

    خوب من این رو فهمیدم ،نتایج شما رو هم دارم میبینم واقعا خاص هست نتیجه هاتون واقعا باورهایی که میگین خاص هست اونقدر خاص که افراد نمیتونن باور کنن.من مهم ترین چیز رو دارم میبینم ازتون پس باید وباید مطمئن بشم که در درسترین جایگاه خودم هستم الان و نزارم وعده های شیطان که ناشی از فقر و کمبود هستش من رو ناامید کنه.باورهایی که دوره از دیدگاه روحم و باعث میشه که من احساس بدی پیدا کنم.

    استاد گفتین این دوره ها برای کسایی هست که بها پرداختن و دقیقا من بها زیاد پرداخت کردم مخصوصا زمانهایی که از همه چیز این دنیا خسته شده بودم چون نتیجه ای برام به همراه نداشت ولی بازهم ادامه دادم با امید تا زمانی که به اینجا هدایت شدم.وتقعا خدارو شکر میکنم که بهای اینجا بودن رو پرداخت کردم تا قدر جایگاه الانم رو بیشتر بدونم.

    نعمت و ثروت در جهان به وفور هست پس چرا من ندارمشون؟همش به خاطر اون گاری زهوار در رفته است که ول نمیکنی.خدایا هدایتم کن که اون باورهای محدود رو دنبال خودم نکشم.

    1400 ساله که افراد به فرع چسبیدن.منهم از همون افراد منهم همون باورها رو حمل کردم پس نمیتونم یکشبه و سریع این همه سال باور رو تغییرش بدم و نیاز دارم به تکامل.

    استاد من دلم واقعا پر میکشه برای تهیه ی این دوره و امیدوارم خیلی زود آماده بشم برای این دوره.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    ملیحه شبانیان گفته:
    مدت عضویت: 3512 روز

    سلام

    زندگی طبیعی و واقعی!!!!!!!!!!!

    نکته ی طلایی این ویدئو و موضوعی که مدام تو ذهنم می چرخه و اونقدر کش و قوس گرفته که منو وادار کرد بیام اینجا و راجع بهش بنویسم.

    استاد درین ویدئو میگه با شیوه ای که زندگی میکنه داره واقعی زندگی میکنه؛ طبیعی زندگی میکنه. میگه روند زندگیش ثابت کرده دنیا بد و خراب نیست که او بخواد جور دیگه ای به دنیا نگاه کنه که زندگیش خوب بشه. اصل و اساس دنیا بر لذت و آزادیه.

    خیلی زیاد به این گفته فکر کردم و کلی مطلب از گذشته یادم افتاد. یادمه تو یه فایلی از استاد شنیده بودم که : “طبیعیه که ما شاد باشیم. طبیعیه که ما ثروتمند باشیم. طبیعیه که ما سلامت باشیم.” اونچه که غیرطبیعیه ناراحتی و فقر و بیماریه. اینها اگر هستن نتیجه ی باورهای محدودکننده ی ماست.

    وقتی در چند دقیقه کلیت زندگیم رو یه مرور کردم دیدم پایه و اساس زندگیم بر باورهای محدود کننده ای شکل گرفته که مدام در حال آماده شدن برای سختی ها و جلوگیری از ضررها و خیانتهام. دیدم چقدر مدام در حال ساختن دیوارهای بلند و قطور قلعه م بودم و آجر به آجر و سنگ به سنگ که روی هم می چیدم به این فکر میکردم که اگر فلانی اونجوری حمله کرد من اینجوری دفاع میکنم یا اگر بهمانی اونطوری برخورد کرد من اینطوری جواب میدم. یعنی مدام توجه و تمرکز بر نکات منفی و بغض آلود و کینه پرور. اونوقت هی میگم چرا فلان اتفاق خوب برام نمیوفته یا بهمان رابطه م منهدم میشه. خب مشخصه. با این بذر آت و آشغالی که من هر لحظه دارم میکارم معلومه بحران درو میکنم. دیدم چه فلسفه ای غلطی رو دارم زندگی میکنم و به اطراف هم که نگاه کردم دیدم همه همین شکلی زندگی میکنن. با شنیدن جمله ی کوتاه استاد درین ویدئو که دیروز شنیده بودم اما امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم اومد جلوی چشمم و کنار نرفت؛ کلمات این متن پشت سر هم دارن میان. مثل همیشه جمله جدید نبود اما انگار که ته نشین شده باشه تو ذهنم و جا افتاده باشه همه ی سرم رو پر کرده. درسته دلشوره دارم ازین درک چون همه چیم در آستانه ی تغییر و فروپاشیه اما خوشحالم و ته دلم آرومه.

    “اصل و اساس این دنیا بر وفور نعمت و خیره”. یاد کتابی افتادم که خیلی وقتا حتی بی ربط اسمش تو ذهنم می چرخید و دلیلش رو نمیفهمیدم و طبیعتا ازش میگذشتم. کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست / نوشته ی کیم وو چونگ، مدیر و موسس کمپانی دوو. حالا میفهمم چرا هی این جمله تو سرم می چرخیده. “سنگفرش هر خیابان از طلاست. ”

    “من با نعمات بی شمار و لایزال احاطه شده م.” به قول زبل خان، شخصیت بامزه ی انیمیشن دوران کودکیم، فقط کافیه دستمو دراز کنم تا هر آنچه میخوام بردارم. حتی اگر مثل زبل خان یه شیر درنده رو بذارن تو بغلم. همینقدر فانتزی.

    “اونقدر نعمات به من نزدیکن که من نمی بینمشون”. مثل زمانی که شیئی رو به نوک بینی مون می چسبونیم و اصلا نمیتونیم درست و واضح ببینیمش. به قول حافظ : بیدلی در همه احوال خدا با او بود / او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد. خدایی که میگه من از رگ گردن به شما نزدیکترم.

    مثل نفس کشیدن که اغلب یادمون میره چنین کاری در هر لحظه در حال انجامه و اونقدر عادی شده که متوجهش نمیشیم. به هر کسی بگیم تو داری نفس می کشی، میگه خب معلومه. مگه غیر ازین باید باشه. یعنی اینقدر طبیعیه که ما نفس می کشیم. اما خیلی کم بهش فکر می کنیم.

    اینقدر این مساله مهمه که سعدی کتاب گلستان رو با این عبارات شروع میکنه :

    “منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت ست و به شکر اندرش مزید نعمت (سوره ابراهیم – آیه ۷). هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات ست و چون بر می آید مفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.

    از دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش به در آید”

    “همه ی نعمات هم مثل نفسی که هر لحظه می کشیم با ما هستن.” فقط کافیه آغوش دریافت داشته باشیم. آغوش دریافت فقط با باورهای قدرتمند و ایمان به خالق باز میشه. این که ما وقتی احساس نداری می کنیم یعنی چیزی نیست. یعنی قدرت و عظمت خالق رو ندیدن. بدتر از اون موقعیه که میگیم چیزی هست ولی ما نداریم اما کسانی هستند که دارند. این احساس عدم لیاقت، نادیده گرفتن کرامتیه که خداوند به هر کدام از بندگانش بدون تبعیض بخشیده. هر دو برداشت کفران نعمت و زیرسوال بردن عدالت خداونده. اما بدتر از اینها این نگاهه که اون کسانی که دارند همه چیز رو انحصاری کردن و به ما نمیدن و یا راه ما رو بستن و ما رو از نعمات محروم کردن. یعنی زندگی من در دست دیگرانه و اگر اون آدما نخوان به من چیزی بدن میتونن و من باید کاری کنم که در نظر اونها خوش بیام تا نکنه بی چیز بمونم. این دیگه شرک محضه. اگر ندیدن نعمات و کرامت انسانی کفر محسوب میشه این سومی دیگه شریک تراشیدن برای خداوند و نابخشودنیه. به همین خاطر با این فکر بدبختی پشت بدبختی پیش میاد.

    باور این که طبیعیه ما هرطور دوست داریم زندگی کنیم و از هرآنچه میخوایم برخوردار باشیم باوریه که مثل نفس کشیدن باید مدام تکرارش کنم. چون یه عمر در حال ساختن قلعه ی دفاعی بودم. غافل ازین که داخل قلعه ی امنم خطرناکترین دشمن رو دارم پرورش میدم. با این جمله یاد ماجرای فرعون و موسی افتادم که چطور فرعون دست به قتل عام نوزادان زد و چطور همون کسی که قرار بود قلعه ش رو فرو بریزه با چه ارج و احترامی در آغوش خودش و زیر گوشش بزرگ شد.

    “طبیعیه من راحت زندگی کنم. طبیعیه من رو دوست داشته باشن. طبیعیه من عاشق باشم. طبیعیه من لذت ببرم. طبیعیه من آزاد باشم.” طبیعی نیست من برای هر کدوم ازینها تا سرحد مرگ بجنگم. طبیعی نیست من برای حفظ اینها جنگ راه بندازم. طبیعی نیست من برای داشتن اینها نقشه بکشم و دروغ بگم و از دیگران پله و سکوی پرتاب بسازم. جالبه همه ی آدما برای رسیدن به بهشت وعده داده شده زندگی میکنن. برای رسیدن به بهشت عبادت می کنن؛ فداکاری میکنن؛ می بخشن؛ می جنگن؛ از دست میدن؛ به دست میارن؛ و … چه بهشتی؟ بهشتی که وعده داده شده جاییه که هر آنچه بخواهی بدون زحمت و رنج در اختیارت میذارن. تعریفی که همه از بهشت دارن اینه و تمام زندگیشون رو روی همین اصل پایه ریزی می کنن. خود همین ثابت میکنه آدمی باور داره هست موقعیتی که هیچ رنجی در اون راه نداره. اما چون با باورهای محدودکننده و خام و بی تحقیق احاطه شده این جای امن و راحت رو به جهانی نسبت میده که در دسترس نیست. غافل از این که اون بهشت همینجاست. به قولی : گل جلوه ای از جمال جانانه ی ما / بلبل به ترانه وصف او می گوید. این دنیا مشتی ست نمونه ی خرواری که در پیشه.

    حافظ در بیتی میگه:

    دولت آن است که بی خون دل آید به کنار / ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست

    سپاسگزارم از استاد عباسمنش که این بخش “مرا به نشانه ام هدایت کن” رو تو سایت گذاشتن که برای من انگیزه ی فوق العاده ای شده که هر روز خودم رو با یک فضای جدید و تمرین باورهای قدرتمند و مطالب سرنوشت ساز شروع می کنم. قبلا هم میومدم و بنا به حال اون موقعم یه فایلی رو می دیدم و می شنیدم اما حالا با این بخش نشانه ها، هدفمندتر این کار رو انجام میدم و آموزه ها تو ذهنم مرتب تر جا میگیرن.

    سپاسگزار و قدردان خداوندم که اینگونه من رو هدایت میکنه. برای شما و همه ی کسانی که یاور این انرژی عظیم و باشکوه هستن آرزوی سعادتمندی دنیا و اخرت رو دارم.

    عزت زیاد ؛ ایام به کام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    ملیحه شبانیان گفته:
    مدت عضویت: 3512 روز

    سلام

    این فایل نشونه ی هدایت امروز منه و متن زیر دریافتهاییه که من از شنیدن این مطالب، نوشته م.

    ما زندگیمون رو در هر لحظه خودمون خلق می کنیم. در هر لحظه؛ با فرکانس هایی که خودآگاه و ناخودآگاه به جهان می فرستیم. ما فقط فرکانس می فرستیم. فقط. چه هدف مشخصی تعریف کرده باشیم و چه تعیین نکرده باشیم. اگر هدف واضح باشه که ارسال فرکانس و مداومت کار آسون تریه اما اگر تعیین نکرده باشیم در هر صورت این فرکانس های پراکنده به یک نقطه ی نامعلومی برخورد می کنن و ممکنه نعمتی که دریافت می کنیم زیاد محلی از اعراب نداشته باشه تو زندگیمون. یا بهتر بگم نشناسیم که به چه دردی میخوره. چون مبدائش رو آگاهانه مشخص نکرده بودیم. البته درین صورت هم راهی هست که میتونه ما رو راهنمایی کنه به منشا این نتیجه. اونم اینه که اون نتیجه خبر از چیزی مشابه در درون ما میده. میتونیم به این وسیله ناشناخته های وجودمون رو کشف کنیم و باورهای محدودکننده ای رو که باعث اون اتفاق شدند شناسایی و اصلاح کنیم و فرکانس های بعدی رو با کمک از این اکتشافات و اصلاحیات، دلخواه و دلپذیر بفرستیم. در هر صورت ارسال فرکانس یک عمل غیرارادیه. فقط دو وجه ازین ارسال ارادی و انتخابیه. این که آگاهانه جنسش رو معلوم کنیم و دیگه این که درین مسیر با تعهد صددرصدی مداومت و پشتکار به خرج بدیم. باقی کار به عهده ی جهانه. ما در مسیر دریافت فقط سرسپرده ی پیام های خداوندیم و هر آنچه رو که توسط ندای درونی و نشانه ها درک می کنیم انجام میدیم. ما به هیچ عنوان در چگونگی این مسیر دخالتی نمی کنیم چون به نفعمون نیست. اگر دخالت کنیم و بخوایم روش رو تعیین کنیم یا سرعت رسیدن و دریافت رو بالا ببریم با ایجاد مقاومت ناخواسته، خودمون سدی در برابر دریافت نعمات می سازیم. در نتیجه با تسلیم محض از سر راه هدایت الهی کنار میریم و با وسعت وجودی که هر روز با سرسپردگی در برابر خداوند پیدا می کنیم برای دریافت نعمات بی نظیر آماده میشیم. اگر مقاومتهای ذهنمون رو پیدا و رفع کنیم به همراه خواسته هایی که معین کرده بودیم نعمات بی شماری وارد زندگیمون میشن که اصلا انتظارشون رو نداشتیم. چون ما با یک مقاومت به ظاهر معمولی یا ناچیز راه ورود تمام نعمات همجنس اونها رو هم به زندگیمون می بندیم. مثلا وقتی مقاومت راجع به پول داریم یعنی یه عالمه باور محدودکننده داریم که در طی سالها به دنبال هم ساخته و پرداخته و ذخیره و محکم شدن. وقتی باور ساختن و داشتن پول در ذهن ما سخت به نظر بیاد پول کم و محدودی ساخته میشه و به دنبال اون خرج نکردن یا خرج کردن با نگرانی میاد که باعث خساست، طمع و حسادت میشه. این صفات به مرور در روابط مشکل ایجاد میکنن و در نتیجه تنهایی و انزوا و بخل و نفرت هر روز به عناوین مختلف رشد میکنه. اینها منجر به عصانیت، بدخلقی و ترس میشن که انواع بیماری ها رو بوجود میارن. بیماری هم ضعف و تنگدستی و حقارت رو می آفرینه. و در آخر هم دردناکترین مرگ. اینها سیر اجمالی از یک باور به ظاهر ساده س که البته به دلیل رواج عمومیش ساده به نظر میرسه؛ و میتونه زندگی نسل های پی در پی رو نابود کنه و میراث فاسد و بی ارزشی رو به جا بگذاره. پس با پاکسازی باورها از سر راه هدایت الهی کنار بریم و اجازه بدیم واقعا عبارت “اشرف مخلوقات” برازندمون باشه و با خسران، نعمت زندگی درین دنیا رو به کام خودمون و اطرافیانمون تلخ نکنیم. و بدین صورت ذهنمون رو کنترل کنیم که به هر چیزی اجازه ی ورود نده و اگر ورودی ناخواسته اتفاق افتاد بتونه آگاهانه پاکسازیش کنه.

    و اما نکته ی ظریف دیگری وجود داره که مقاومت سازه و نامرئی. اون هم اینه که خواستن چیزی با چسبیدن به اون فرق داره. اگر خواسته ای رو مشخص می کنیم باید حواسمون باشه که همین تعیین به یک مانع تبدیل نشه. چون وقتی خواسته ای رو مشخص می کنیم طبیعتا منتظر وقوعش میشیم اما چون زمان دریافت اصلا معلوم نیست و ارتباط مستقیم با طرز برخورد ما در دوران انتظار داره، ممکنه ما رو دچار اضطراب و نگرانی از نرسیدن و شک به خواسته مون کنه. که همین خودش یه مقاومت اساسی و بنیان کنه. باید حواسمون به این نکته باشه که وقتی چیزی می خوایم صبر پیشه می کنیم و با تحسین و شکرگزاری و توکل و ایمان و اعتماد به خداوند که بهترین راه ارسال خواسته رو بلده؛ خودمون رو رها می کنیم و از زندگی با هرآنچه در اختیار داریم لذت می بریم و به این شکل زمان دریافت خواسته آماده ی پذیرش هستیم و بهترین استفاده رو از نعمت تازه وارد به زندگیمون می بریم.

    نکته ی دیگه ای که دریافت کردم این بود: مهمترین باور اینه که دنیا فقط خیر و نیکی و لذت و نعمت و عشق و شادی و سلامتی و عزته. اما چیزی که ضمانت میکنه این شرایط در زندگی موندگار بشن، آگاهی از اصل تضاده. هر کدوم ازین موارد نقیض خودشون رو با خودشون دارن. چون نقیض اونها باعث تشخیصشون میشه. همونطور که وقتی ما به صورت ارواح در جهان مجردات بودیم چون با خدا یکی بودیم حسی نداشتیم. یعنی احساسات از جدایی ما از خداوند و ورود به این جهان در ما بوجود اومده. یعنی وقتی ما حس خوبی داریم یعنی به منبع و مبدا آفرینش نزدیک و وصل هستیم و وقتی حس بدی داریم یعنی از مسیر دریافت نعمات که اصل و اساس آفرینشه دوریم. در جهان مجردات اصلا واژه ی خیر وجود نداشت چون نیازی به اون نبود. همه خداوند بودند و بس. اما زمانی که هر روح قرار شد به هدفی به عالم مادیات قدم بذاره و صفتی از صفات خالق اعظم رو رونمایی کنه نیاز به نقیضش داشت تا بتونه اون رو تعریف کنه. مثلا وقتی قراره بخشش شناخته بشه حتما باید کار ناخوشایندی انجام بشه که انسان مخیر سر دوراهی قرار بگیره و انتخابش باعث مشخص شدن عیار بخشش بشه. این دوراهی، دوراهی بخشش و انتقامه. انسان میتونه در جواب اون کار ناخوشایند یکی رو انتخاب کنه. چون این دو با هم جمع نمیشن. هرچند در هم تنیده هستند و هر یک بدون وجود دیگری معنی نداره. به همین دلیل برای پاکسازی باورها و کنترل ذهن لازمه تمام صفات و ویژگیهای روانمون رو دو به دو بپذیریم. چون اگر یکی رو بپذیریم و نقیضش رو دفع و یا باهاش مبارزه کنیم به این معنیه که اون رو بیشتر از صفتی که پذیرفتیم به زندگیمون راه دادیم و مشکلش اینه که چون مدام دفعش می کنیم مخفی میشه و به ظاهر از نظر ناپدید. اما مترصد و در کمین در سایه همیشه ما رو دنبال میکنه که در فرصتی مغتنم حضور خودش رو اعلام کنه. اغلب این اعلام حضور بدون اطلاع قبلیه و ما رو شگفت زده میکنه. و اغلب این شگفتی دلخواه و زیبا نیست. چون از نظر ما دور بوده و بدون هیچ آگاهی و قدرتی از طرف ما بروز کرده و اغلب خلاصی از مشکلی که درست میکنه کار آسون و بی زحمتی نیست. به همین خاطر عاقلانه ترین کار اینه که هر آفریده ای رو با تمام ویژگیهاش بپذیریم که این پذیرش به خودی خود هم شکرانه ی نعمته و هم این که به خاطر مخیر آفریده شدن از خدا سپاسگزاری کنیم. چون طبق مثال قبل میتونیم بین بخشش و انتقام یکی رو انتخاب کنیم که کار راحتی نیست اما نعمتیه که خداوند به ما داده. پس بهتره نهایت استفاده رو ازش ببریم. برای پذیرش تام و تمام ویژگیها لازمه هر صفتی رو با نقیضش ببینیم که بتونیم با سرعت زیاد و در لحظه انتخاب کنیم. مثلا بخشش و انتقام؛ عشق و بی حسی؛ سفید و سیاه؛ نور و تاریکی؛ خیر و شر؛ پاکی و آلودگی؛ صداقت و دروغ؛ شادی و غم؛ فقر و ثروت؛ و … به این شکل دیگه لازم نیست مدام از چیزی بترسیم یا فرار کنیم. بعد از مدتی هم به این شیوه عادت می کنیم و فقط در مسیر هر آنچه خوبی و نعمته قرار می گیریم. چون با این نگاه مدارمون تغییر کرده و دیگه لازم نیست برخی چیزها رو درخواست کنیم چون خودبخود در اون مدار وجود دارن و میتونیم برخوردار باشیم. مثل موردی که استاد عباسمنش درین فایل بهش اشاره کردن. این که اونقدر آگاهانه ذهنشون رو کنترل کردن و سره از ناسره رو با دقت جدا کردن که بعد از مدتی در مداری قرار گرفتن که سرشار از خواسته هاشون و حتی فراتر از اونهاس. اما همچنان این حفاظت و کنترل ذهن رو هر روز و هر لحظه انجام میدن. چون این دوراهی همیشه و تا وقتی زنده هستیم وجود داره و ما دست به انتخابیم. رمز انتخاب سالم و سعادتمند سرسپردگی محض به فرمان و ندای خداوند در مسیریه که انتخاب کردیم. این بهره مندی از تسلیم و حاکمیت و انجامشون باهم، از شگفتی های آفرینشه.

    خدا رو شکر که درک این دریافتها رو نوشتم و از خدا میخوام در اجراشون هم کمکم کنه. آمین

    سپاس از همه ی شما همراهان راه روشنایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: