درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

281 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    شکرت برای یه ارتباط ویژه وپر از ارامش دیگه

    چقد این فایل با پروژه این روزهای من همخونی داره

    مدتیه خیلی کار تمرین هامو برای خودم زیاد کردم جوری که کنترل زهن برام یکم سخت شده

    کلی تمرین طراحی

    کلی تمرین سایت

    روزه ورژیم یک وعده ای و ترک شیرینی جات

    با اینکه باید بینشون تعادل بهبود کوچیک بزارم برنامه سبک تر وپایه ای قوی کنم

    فعلا ایده ای که دارم

    در مورد اصول روابط

    اصول طراحی

    اصول بدن تحقیق کنم و بعد و اینکه بازم از خدایی وهدایتش ممنون با این فایل کار راه اندازم میخام همیشه تو هدایت باشم کارهام روال وهدایتی باشن اگاهی به وقت مناسب بچشم وقدم مناسب به وقته مناسب بردارم

    الگو دوستداشتنی زوج رویایی موفق من

    بازم تحسین میکنم موفقیت توی زندگیتون متوقف نمیشه وهمیشه تمرکز دارید روی رشدتون

    واقعا از شما دست خدا ممنونم که شما یه نفر چقد توی زندگی به شوق برای رسیدن اهداف ایمان ارامش بخشید وچشمام باز کردید من میخام خداجونی هدایتم کنمتو راه شما تو راه رشد پیشرفت نعمتهای دنیایی واخرتی باشم

    اینو گفتم که بگم تولدتون مبارک

    با تمام قلبم از خدام به خاطر همه نعمتاهاش به خصوصم شما استاد همه فنحریفم ممنون

    اسفندی عزیز تولدت مبارک

    کجاها توانستید به قانون تکامل عمل کنید و مسیر برای شما آسان و لذت بخش شد؟

    توی مدرسه والیبال بازی میکردیم زنگهای ورزش وتوش حساسیت خاصی نبود هر هفته تیم میشدیم با عشق بازی میکردیم بازی منم اروم اروم بهتر بهتر میشد واقعا لذت میبردم وطوری بودم انگار هماهنگی خوبی توی پرتاب گرفتن ها پیدا کردم با اینکه مدتهاس میگزره ولی خیلی شده یه چیزی از تو دستم رها شده وتوی هوا به طور خودکار گرفتم وخیلی اتفاقات عجیب قریب که زهنم به سرعت انجام داده

    تمیزکاری

    توی نوجوانی مامانم فشار زیادی رومون بود خونه داریو یادمون بده وبعد ازدواج دیگه انگار اون فشار نبود و اون موقعه با تمرین های ساده واصولی تونستم نظم بیشتر بیشتر کنم مثلا اول یه تمرین بود واقعا رعایتش میکردم اولش سخت بود بعد برام ساده شد وهمینطور تمرینای بیشتر ونظم بیشتر البته اینو بگم اول یه تمرین بود ظرف شستن بعد غذا تا مدتها تمرینش میکردم دیگه بعد که رفت تو گوشت استخونم مثلا بهبود دادن هفتگیو وجدا از اون دارم میزارم برای خودم وبرام خیلی ساده و اصولی دارم یادش میگیرم

    حتی یادم بچه هم بودم به طور ناخوداگاه اینطور عمل کردم تمرینای ساده وهمیشگی مثلا از راه میومدم لباس میزم به کمدم وبعدها هر کدوم از این تمرینها برام سخت بودن و در طول زمان بدون عجله تمرین کردم وبهترو بهش کردم

    کجاها برای رفتن به مرحله‌ی بعدی صبر داشتید و به‌جای عجله، روی بهبودهای مستمر تمرکز کردید، تا جایی که پایه‌های این مرحله به‌اندازه‌ی کافی تقویت شد و توانستید موفقیت‌های آینده را روی آن بنا کنید؟

    وابستگی

    توی روابط

    موقعه ازدواجم من از دهات اومدم شهر

    اولش من وابستگیمو کمتر میکردم یه جا میرفتم بیشتر میموندم و به جای اینکه بقل مامانم بچسبم سعی میکردم اون فضا بهره ببرم یکم دیگه که بزرگ شدم هر از چندی اتفاقی پیش میومد راحت میرفتم خونه خواری میموندم یه سری شبها میرفتم من بیشتر از خواهرم وبعدم سره اتفاقی ده روز موندم و بعدم که ازدواج میکردم یه روز دو روز و بعد میوموچند وقت یه بار خونه مجردیش وبعد هی بیشتر میشد تا موقعه عروسیمون تونستم باز راحت تر دل بکنم همون شاید کمی سخت بود بعدم خونمون خانه داری شاید روابط کلی تغییر کرد رفتو امدم کمتر شد ولی با تکامل اتفاق افتاد خیلی ازیت نشدم برام ساده اسون بود با اینکه یه کاره نشد بود واولش شبها بیرون از خونه برامون سخت بود ولی بعد اسون شد

    والان مدتهاس تو خونمونیم دوتایی یا تنهایی بلاخره دهاتم هفتگی ولی میدونی میخام بگم اون وابستگیه داره میشه رهایی وخیلی تکاملی وریز

    کجاها برعکس عمل کردید؟ یعنی به‌جای تمرکز بر بهبودهای کوچک اما مستمر و تقویت فونداسیون درونی خود در این مرحله، عجله داشتید بدانید در مرحله‌ی بعدی چه خبر است، یا به خاطر مقایسه با دیگران، نمی‌خواستید از قافله عقب بمانید. در نتیجه، به‌جای تقویت فونداسیون، بار اضافه‌ای بر آن گذاشتید و قبل از تکمیل ساختمان، آن را ویران کردید.

    عجله توی قدم یک

    من هنوز توی اصلاح باور ها درک قانون بودم دوره یکو با یه جورایی نه میشه بگی قرض خریدی به زور طلبمو گرفتم خریدم ودر حال عجله درسشو بگیرم که پول بسازم قدم بعدم بگیرم خلاصه فکنم توی یه هفته چند روز تمومش کردم اصلا به تمرینهاش یه جور رد میکردم وانقد عجله داشتم فقط لذتم این بود فایلش جدیده تا حالا ندیدم و مثل باد هفت تا جلسه چندتاشو دیدیم به امید وردی مالی بلاخرخ یه وردیهایی ویه عالمه اتفاقات خوب افتاد ولی انقد قدرت نداش که منو به قدم دو برسونه

    یه نا امیدی قانون روی من که جواب نمیده منی که انقد تمرکز میزارم روش و برام مثل یه کینه روش افتاد جوری که حاظر بودم سایتو زیرو رو میکردم ولی قدم یکم فقط ستاره قطبی انجام میدم وبعد رها کرد حالا هر از چندی گوش میدمش وهر دفعه برام اگاهی درکی داره که قبل نداشته

    و البته این درسو برام داشت که نمخاد عجله کنی همه دوره ها جلسه ببینی رد بشی سعی کن درک کنی تمرین کنی لذتشونو ببری بدون عجله توش استاد بشی

    تمرین کنترل زهن

    جدیدا یه اتفاقی برام میوفته نیاز به کنترل زهن دارم وبه محظ اتفاق همه ی اگاهی حرفای استاد برام مرور میشن تا ردش کنم

    کنترل زهنم واقعا چالش های خودشو داره بلاخره یه نقطه های طعفی داری وبرات اتفاق میوفته تا تو بتونی زهنتو کنترل کنی وافسار زهن سرکشتو بکشی وبزاریش توراه

    امروز چندین چالش داشتم وتا حالا سعی کردم به خوبی مدیریتشون کنم تا حاله منو نتونن بد کنن تازه لدتم ببرم

    توی مهارت طراحیم

    فقط میخاستم تمرین هارو بفرستم وکارم به پول بخوره همین

    وبا عجله فقط میگفتم این تمرین اون تمرین این کارو طرح میزنم اون کارو طرح میزنم وچندین طرح زدم ولی خبری از پول نیس حال فهمیدم راه موفقیت شوق داشتنو عشق به کار نه پول چون عشق به اون کار کمکت میکنه سر تمرینات کارت بمونی وگرنه پول که میگه خب حالا باید بری سر فلان کار بار وهمینجور دور سرت میکنه باید تمرکز کنی وتمرین کنی روی کار مورد علاقت توش حرفه ای بشی برات اسون بشه واروم اروم رشد کنی پولم برات میاد من سه تا دوره طراحی گرفتم یه بار با اینکه با عجله تقلا گزروندم ولی بازم برام لدت بخش بود وچقد رشدم داده حالا میخام دوباره دوره هامو شروع کنم با تمرکز بالاتر

    پروژه های باورسازیم

    سریال سفرنامه

    روزشمار

    وتمرکز روی اهرم و جلسه سرمایه اصلی

    و نشونه

    قدم یک

    خیلی برنامه ام شلوق شده باید تمرین اهرم سرمایه اصلیمو ادامه بدم با سفرنامه تا برنامه ای سبکتر بشه تا راحت بتونم ادامش بدم

    4. برنامه شما برای استفاده از این درس‌ها در هر جنبه‌ای از زندگی خود، چیست

    توی روابط

    برم اصول روابط مناسبو در بیارم به نظرم یکیش کنترل زهن باشه

    توی همه چی به کارم میاد

    فک میکنم اصول زندگیه

    خیلی شده اتفاقاتی افتاد انگار دست گزاشتی رو زخمم وخیلی منو عصبانی میکنه و من باید سعی کنم اون نقاط ظعفمو حساسیتامو کمتر کنم تا روابط قویتری داشته باشم

    کلن این چند هفته انگار همینجوره واقعا دلم میخاد درس اعراض به خوبی رد کنم وکنترل زهنمو قویتر قویتر کنم

    توی کار

    اینکه استاد وخیلی هارو میبینم درامد هاشون طاهرا ساعتی مثل هلو میره بالا بالاتر ولی حالا من چی توی اموزش اولیم مشکل دارم

    توی راهم گاهی به شک میوفتم

    حالا باید چیکار کرد

    مقایسه ممنوع

    خودتو با خودت مقایسه کن

    با هم سطح خودت کار کن

    یادم یه جا اموزش میدیدم استاد یه مسابقه گزاشته یا عالمه دانشجو داشت توی سنای مختلف

    بعد بین همه شون مسابقه گزاشته من اول خوشحال بودم میگفتم من انقد استعداد دارم حتی از رده های خودمم بالاتر استاد متوجه استعداد بالای من میشه ودوره های بالاترشو دیگه میده به من اصلا میگه دیگه نمخاد اموزش ببینی استاد شدی

    ومن هم نمیدونستم توی درکم نبود تمرین زدن اموزش راهی باید همیشه بری به استادی شاگردی نیس تو با خودت رقابت داری وباید بهتر بشی

    خلاصه توی مسابقه بچه هایی که از من کوچیکتر بودن به خاطر تمرین هاشون وبا تکامل طرحای بسیار زیباتر میزدن و منم عزتم خورد میشد تو با این همه کب کبه غرورت سنت از همش بیشتر بود نمیتونی یه طرح بکشی با اینکه سطحشون از من بالاتر بود و من هم دلم میخاست دوره هارو بگزرونم پشت سرهم به پول بخورم ولی هر چی میدیدم فقط تمرینو اموزش پولم خبری نیس

    و حالا میفهمم استاد میگه بیشتر افراد عجولن من به یه سال طراحی کار کردم ولی تفریحی روز شاید یه ساعت مهارت خوبی پیدا کردم ولی از خودم توقع ملیونی تابلو های بزرگ مشتری های زیادو دارم واین توقعه بالا از خودم ارامشو عشقو از خودم میگیره زندگی برام سخت میشه

    اتفاق این ماه

    ماه رمضونه ومن خودم به روزه یه وعده ای عادت دادم وبعد یه هفتم ترک تنقلات حتی خرمایی چیزی و احساس میکنم خیلی دارم تند میرم وباید به خودم اسوده تر بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    به نام پروردگارجهانیان

    سلام واحترام فراوان به همه ی عزیزانم

    خداروشکر که بازم میتونم بنویسم استاد

    نوشتن بهم احساس فوقلعاده ی میده ومن رو به مسیر درست هدایت میکنه

    نوشتن یادم میاره که از کجا به کجارسیدم

    خدایا شکرت که آروم ترم منی که نمیدونستم آرامش چی هس

    خدایا شکرت که شخصیتم قوی تر وبهتر شده منی که فقط وقتی حالم خوب بود که بقیه ازم تعریف میکردن

    خدایا شکرت به خاطر ایمانم به تو که دارم تورومیشناسم منی که هرخواسته ی داشتم همیشه متوسل به واسطه ها بودم ویادم نمیاد هیچوقت ازته دل برای دعاهایی که میکردم خدارو صدا کرده باشم

    خدایا ممنونم برای همه ی چیزایی که یادم میره سپاسگذاری کنم

    استاد عزیییزم من توزندگیم عجله خیلی کردم تو کارام یه نمونه ش توی همین فایلهای شما که فک میکنم باید همه رودانلود کنم حالا گوش ندادمم ندادم فقط دانلود کنم

    غافل ازاینکه من باید یه فایل گوش بدم نکته هاشو بفهمم و اجراکنم بعد برم فایل بعدی

    نمیدونم چراعجله میکنم

    تمام فایلهای شما یه اصل روگفته

    خدایا کمکم کن عمل کنم

    ‌من روبعضی چیزا به نظرم نمیتونم فراوانی روباور کنم

    مثلا سلامتی

    من دارم میبینم شوهر عمه م بعد از 38 سال یه باربه دکتر نرفته پس سلامتی هست وهرلحظه هم بیشتر میشه

    یامثلا دلم میخواد حیکل چاقی داشته باشم من دارم میبینم دختر همسایمون که قبلا بینهایت لاغر بود ولی به راحتی توزمان بسییییااار کم حیکلش چاق وزیبا شده

    پس این نشون میده میشود به راحتی بدون هیچ مواد شیمیایی چاق شد

    زندگی زیباست

    قدرت فقط خداست

    کارها هرلحظه آسونتر میشه

    ثروت بیشترمیشه

    آدمهای خوب بیشتر میشن

    سلامتی بیشتر میشه

    دوستون دارم استاد وخانوم شایسته جانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محسن درخشان گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و سایر دوستان که در این مسیر و در این سایت همراه هستیم.

    در ابتدا سال 1404 را به همه‌ دوستان تبریک میگم و از خداوند سالی پر خیر وبرکت و همراه با سلامتی و موفقیت برای دوستان این جمع خواستارم..

    در مورد تکامل ورعایت نکردن آن، خاطره ای دارم که عبرت سنگین شد برای من.

    در سال 96 بود که من در پروژه ای فعال بودم و وقت آزاد داشتم و دنبال کسب و کار جنبی برای افزایش درآمد بودم ولی متاسفانه آگاه نبودم که باورهای غلط هم در ناخودآگاه دارم و آنها مشعول کنترل زندگی من هستند.

    خلاصه من بدنبال کسب وکار جانبی بودم که روزی یک بنده خدا به من پیشنهاد تولید زغال دادو با چند کلیپ تصمیم گرفتیم به شروع کار ،بدون حتی یک ساعت تحقیق و تجربه و شناخت از موضوع.برای سرمایه اولیه هم آپارتمان پس اندازم را فروختم و مبلغ 50 میلیون تومان هم قرض کردم و کار را شروع کردیم.ولی متاسفانه در همان اوایل راه اصلا چرخ کار راه نیافتاد و پس از سه ماه تلاش فراوان وپیگیری شدید ،کار جور نشد که نشد و ماهم که با چند کلیپ شروع کرده بودیم هاج و واج با کلی سرمایه وزمان از دست رفته و شکست خورده ادامه دادیم که پس از چند روز،بدلیل عدم آشنایی و عدم تجربه بطور کامل نا امید شدم و کار را تعطیل کردم و پروژه با شکست مواجه شد .و هم آپارتمان رفت و هم بدهکار شدم .

    خلاصه الان که با داستان فرکانس و خلق زندگی توسط باورها آشنا شدم ،متوجه شدم که اولا باید فرکانسها و باورها هم جهت با خواسته باشد و ثانیا طبق درس این جلسه باید تکامل و آموزش توام لابد وسرلوحه امور.پثل مالک کارخانه امرسان که از کارگری شروع کرد و الان با توکل به خدا به این دستاوردها موفق شده است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3632 روز

    سلام به همه

    استاد تشکر میکنم بابت این فایل آگاهی بخش و دقیقا این روزا که دارم با تمام تمرکزم و وجودم روی دوره ثروت 1 کار میکنم و جهاد اکبر راه انداختم برای تغییر باورهام، همچین فایلی یعنی تکامل که اتفاقا الان تو بحث فراوانی مشغول به کار هستم تو دوره، خیلی با ارزشه. جالبه که دیشب داشتم یک فایلی از زندگی در بهشت می دیدم که داشتید راکت های پینگ پنگ خودتون رو نشون می‌دادید. جالبه که دارم اهرم رنج و لذتی هم کار میکنم با موضوع رعایت تغذیه مناسب و افزایش تمرکز برای افزایش دانش و مهارتهای فوتبالیم و شما این فایل رو گذاشتید. عوض شدن فرکانس رو می بینم. خدایا شکرت

    تحسین میکنم ثروت استاد رو که اینقدر آزاده هم مالی هم زمانی و مکانی که به راحتی همچین وسایلی که به پیشرفت و لذت زندگیش کمک می‌کنه رو به راحتی تهیه می‌کنه و البته باید تبریک بگم به شما استاد عزیزم بابت خرید خونه جدید.

    خب من باید شکرگزار‌ خداوند هم باشم که همیشه عشق و علاقه من یعنی فوتبال همیشه از تلویزیون پخش می‌شده و ناخودآگاه دیدن آدمای حرفه ای، باعث میشده که اصول درست در ذهنم جا بیافته و حافظه عضلانیم با اطلاعات درستی پر شده و همیشه اینو از مربیام و دوستام شنیدم که چه استایل خوبی داری و چقدر خوب بازی میکنی.

    واقعا توی فوتبال اگر عاشق دریبل زدن و کار با توپ و ریزه کاری با توپ باشی، لیونل مسی گزینه بسیار عالی ای هست برای یادگیری انواع اصول، از اینکه چطور پاس بدی، با کجای پا یا بدن در موقعیت‌های مختلف استپ کنی که توپ بیشتر تحت کنترلت باشه یا حتی با همین استپ دریبل بزنی، چطور شوت خوبی بزنیم، حمل توپ خوب چطور انجام میشه، چطور به توپ ارتفاع بدیم، چطور توپ زمینی بلند بفرستیم، آگاهی محیطی چیه؟ چطور اجراش کنیم؟ چطور یک دو کنیم؟ و هزاران موردی که اصل فوتباله و میشه از ایشون یاد گرفت. یعنی نه اینکه به طور خاص نگاه کنیم که فلان جا چه نوع دریبلی زده که منم همونو انجام بدم، نه چون به احتمال زیاد ما هنوز اون پایه قوی رو نداریم که همچین دریبلی بخوایم بزنیم و باید اصول رو بکشیم بیرون از بازی مسی و وقتی اصول رو درک کنیم و این اصول رو از پایه ای ترین حالت اجرا کنیم مثل استاد که از آسونترین مرحله شروع کرد و هزاران بار تمرین کرد و همون مرحله اولش رو برای خودش هی سخت‌تر می‌کنه تا حرفه ای بشه و بشینه حرکات به وجودش، هم بهتر میفهمیم چرا مسی اونجا اینکارو کرد، هم خودمون میتونیم خلاقیت بیشتری داشته باشیم و نه اینکه صرفا تقلید کننده یک نفر دیگه باشیم و با طی کردن تکاملمون، خودمون خلاقیت بدیم به کار. خیلی مثال خوبی زدید استاد که مثلا تو همین فورهند ساده چقدر میشه تغییرات اعمال کرد و مثلا به میز بچسبی یا فاصله کمی بگیری یا خیلی بری عقب و تمرین کنی و چقدر به همین شکل من میتونم توی تمرینات فوتبالم، تنوع و حالت و درجه سختی بوجود بیارم.

    به شخصه من خودم فهمیدم که با اینکه مهارتهای خوبی کسب کردم ولی یه جاهایی که لنگ میزنم و همیشه خوب نمیتونم اجرا کنم، دلیلش اینه که نیومدم از کوچیک اون مهارت رو یاد بگیرم و خواستم یهویی اون مهارت سخته رو، انجام بدم، خب وقتی هنوز پایه ها سفت و محکم نشده و زمین زیر پات شله، لیز میخوری میری پایین همون جایی که بودی و حتی قبلترش چون اعتماد به نفست رو هم از دست میدی. مثلاً در مورد تکنیک درست برای زدن شوت، کاری که من میکردم این بود که می‌آمدم کلی تحقیق میکردم و بازیکنای خوب رو می دیدم و یاد می‌گرفتم اصول شوت زدن اونا رو و بعدش میرفتم ورزشگاه، توپ رو میزاشتم و‌ اینقدر توپ به سمت دروازه میزدم تا یاد بگیرم ولی مشکل اول این بود که من باید در کنار این آدمای حرفه ای، از کسایی که دارن به بچه ها و از پایه ای ترین اصول شوت، آموزش میدن، ببینم تا تکاملم رو طی کنم و حتی راحتتر اون آدم حرفه ای رو درک کنم ولی به خاطر مقایسه و عجله و باور عدم لیاقت که مگه من بچه ام که بخوام از اینقدر کوچیک شروع کنم، خودمو در مسیر سختی قرار میدادم و میخواستم با تمرین زیاد مهارت پیدا کنم، نه اینکه اصول رو یاد بگیرم و از کوچیک اجرا کنم و در مرحله اول اینقدر مهارتم خوب بشه و استاد بشم که بعد برم مرحله بعدی و یه جورایی غرورم باعث میشد که بگم اصلا برای من افت داره که بخوام مثلا بچسبم به دروازه و فقط استایل درست رو تمرین کنم. مشکل دوم هم این بود که من با اینکه از بچگی تکنیک درست رو دیده بودم و خودم اجرا کرده بودم عالی ولی یه مدت طولانی به خاطر مسئله ای، نتونسته بودم با پای راستم شوت درست ‌و‌ حسابی بزنم و یه جورایی ذهنم و حافظه عضلانیم، ضعیف شده بود برای این حرکت. بعدش که با دوره احساس لیاقت کار کردم و غرورم از بین رفت و خودمو ارزشمند دونستم همونجوری که هستم، اتفاقی که افتاد این بود که یک دوستی که خدا خیرش بده، گفت بیا تو فاصله کم یعنی یک قدمی با توپ بایست و یه زاویه تقریبا 30 درجه می‌گرفتم پشت توپ و ضربه با استخوان بزرگ در امتداد و بالای شست پا، زده میشد و گفت همینو تمرین کن. خیلی هم ساده بود، یعنی دورخیز نداشت، درسته سخت‌تر بود برای کسی که تمرین نکرده چون باید توپ رو به فاصله دورتر میفرستادی با اینکه دورخیز زیادی پشت توپ نکردی ولی برای من که تمرین کرده بودم و آماده بودم، خوب بود و داشت استایل شوت زنی منو درست میکرد و یک جلسه اونجا با دوستم تمرین کردم و یک جلسه هم خودم رفتم دو روز بعدش استادیوم و 1 متری دروازه وامیستادم و هدف فقط درست ضربه زدن به توپ بود با استایل درست و در نهایت وقتی همون جلسه استادیوم، رفتم از فواصل دورتر ضربه زدم، از زیبایی و دقت و قدرت ضرباتم لذت می‌بردم. چیزی که قبلش هرچندتا ضربه یکبار اتفاق می افتاد، حالا با تکنیک درست، همش پشت سرهم داره اتفاق می‌افته.

    با دیدن این فایل به خودم گفتم باید منم از مرحله یک دوباره شروع کنم و مهارتها و اصول پایه رو انجام بدم و هی واسه خودم سخت‌تر کنم تا اگر جایی هست که هنوز پایه محکم نشده، این اتفاق بیافته خصوصا که الان در حالت تمرکزی ای هستم که هیچوقت نبودم و تمام شاخ و برگ های اضافی رو هرس کردم و ذهنم بسیار آماده و متمرکزه. با توپ هم که میشه هزاران کار کرد، میتونی با بقل پا یا روی پا یا پشت پا یا بیرون پا یا کف پا استپ کنی و هر کدوم چقدر میشه تمرین کرد و هی سختترش کرد. میشه شوت زد به بالای توپ که توپ زمینی بره، میشه زد به وسطش که ارتفاع مطلوب بگیره و میشه زیرش زد که ارتفاع زیاد بگیره و میشه به بقل چپ بالای توپ ضربه زد و به نتیجه ای گرفت و میشه به بقل راست وسط توپ ضربه زد و یک نتیجه ای گرفت. میشه با چرخش مچ پا نتایج متفاوتی از شوت زدن یا پاس دادن گرفت. میشه حرکات فیک رو موقع استپ یا شوت یا دریبل استفاده کرد. یعنی قشنگ می بینم که چقدر راحت میتونم تنوعی از تمرینات رو با همین کارهای ساده ایجاد کنم که چقدر مهارتم رو می‌بره بالا و چقدرم سادس و بعدش اینقدر که این پله رو خوب برمی‌دارم، پله های بعدی برام مثل آب خوردن برداشته میشه.

    اگر عجله نکنم و‌ خودمو مقایسه نکنم با دیگران، به راحتی هرروز زمان لازم رو برای تمرین میزارم، بدنم رو هم جوری فشار نمیارم که روز بعد نتونم کار کنم، نه، خیلی لذتبخش تمرین میکنم و خسته شدم، می‌زارم برای روز بعد که بیام و به این شکل لذت هرروزه تمرین کردن و مستمر و پیوسته یک مسیری طی کردن رو میبرم و هرروز با هر قدمی که برمیدارم، یک پیشرفت کوچولو میکنم و به خودم افتخار میکنم و به خودم یادآوری میکنم که یه شبه نمیشه حرفه ای شد و باید آروم و پیوسته ولی با قدم‌های کوچیک، حرکت کنی با تمرکز بالا و بعد به موقش که به آستانه فرکانسی مشخص برسه، اتفاقات رخ میده.

    من خودم توی شروع مسیرم همین اشتباه رو کردم و هنوز تازه فوتبال رو شروع کرده بودم و کلا دو سه تا بازی رسمی در رده های سنی انجام دادم، میخواستم برای بزرگسالان بازی کنم و کنارشون تمرین کنم درصورتیکه هنوز پایه های اولیه محکم نشده بودن، هنوز خیلی چیزا رو نمی‌دونستم، هنوز یک دهم اون فشار تمرینات رو تجربه نکرده بودم و خیلی چیزای غیر تکاملی دیگه و باعث شد که اعتماد به نفسم رو از دست بدم، احساس لیاقتم رو گم کنم و چه روزهای سختی بود چون عجله داشتم و باور کمبود داشتم و مقایسه میکردم خودمو با دیگران و احساس عقب افتادگی داشتم. ولی بعدش که روند درست رو طی کردم و مقایسه نکردم و احساس عجلم کمتر شد، دیدم چقدر همه چیز راحتتر اتفاق افتاد و من به اندازه تمرکزی که گذاشتم، نتایج بهتری هم گرفتم.

    خدایا شکرت

    استاد عاشقتونم که همیشه قانون رو تکرار میکنید و این لذت‌بخشه

    پیشاپیش از دوستان هم بابت کامنت‌ های زیباشون تشکر میکنم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    حمید سالکی گفته:
    مدت عضویت: 2486 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    خدایا بی نهایت ازت سپاسگذارم بابت این هدایت آشکار.

    امروز دم افطار رفته بودن تا برای افطار خرید کنم

    موقعی که رسیدم خونه دیگه تقریبا اذان گفته بودن

    به خدا گفتم خدایا من ازت هیچی نمیخوام

    فقط بهم بگو چمه

    چرا حالم بده

    چرا با اینکه فکر میکنم دارم روی دوره احساس لیاقت کار میکنم اما بدترین احوال رو در این 2 هفته دارم

    هر چی فکر میکردم نمی‌فهمیدم چمه

    به عجز رسیدم و تسلیم شدم

    حتی در مقابل شنبدن فایل های دوره ها هم مقاومت داشتم

    از شنیدن آموزشهای مربوط به کارمم انگار زده شده بودم

    خلاصه که هیچی راضیم نمیکرد

    احساس ضعف و فرکانس پایین

    و اما خدا از جایی که به گمانت نمیرسه روزیت رو‌ میده

    خداوند هدایت کرد

    (من طبق آموزشهای استاد در دوره لیاقت الان بیش از دو ماهه اینیستاگرام ندارم

    و از پیج استاد هم خبر ندارم

    چون فرکانس پایینی داشتم

    حقیقتا حوصله اومدن تو سایت هم نداشتم

    اما خانمم اینیستاگرام داره

    همسرم فایل جدید رو در اینیستاگرام میبینه و مجذوب دیزاین خونه میشه و از من می‌پرسه این کدوم خونه استاده

    و من اینطوری میفهمم که استاد فایل جدید گذاشته

    (من هنوز فایل رو کامل ندیدم

    تا نصفش رسیدم و گفتم بیام کامنت بزارم

    استاد فقط بگم قربون این خدا برم که استاد همزمانی هاست.

    خدای من هدایتگره که هروقت از صمیم قلب هدایت خواستم ازش اونم عاشقانه هدایت کرد.

    استاد تمام چیزهایی گه گفتین برای من بود.

    دلیل حال بدی من بود.

    از عجله کردن.

    از استخدام نیروی اضافه

    از اضافه کردن شاخه جدید به کسب و کارم

    از مقایسه خودم با افراد بسیار حرفه ای در حوضه کارم

    از احساس عدم اعتماد به نفس

    از احساس عدم لیاقت در کسب و کارم

    از افت کردن درآمدم

    از پیدا شدن مشتری های ناراضی در کسب و کارم

    از عدم تمرکز روی کسب و‌کارم

    و …

    و تمام موارد که گفتین

    استاد الان انقدر ذوق زده ام که فهمیدم دلیل حال بدیم رو که حد نداره

    من دیروز تصمیم گرفتم که نیروی جدیدی که استخدام کردم رو مرخص کنم و تسویه حساب کنم باهاش

    و یه دو روز تنها باشم توی مغازه تا با تمرکز بالاتری روی خودم کار کنم

    استاد جان حق یا شماست

    عدم رعایت تکامل خیلی بده

    این 1 ماه کلی ازم انرژی و تمرکز گرفته شد بایت استخدام اشتباه یک نیرو

    خدایا شکرت که هدایتم کردی

    خدایا ازت ممنونم

    من برم تا بقیه فایل رو گوش کنم تا بیشتر لذت ببرم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مینا غفوری گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عباسمنش گرامی و خانم شایسته عزیز

    استاد جان اول از همه خونه جدید خیلی خیلی مبارک تون باشه .

    اول از همه وقتی عکس فایل جدید رو روی بنر سایت دیدم خیلی به وجد آمدم ،خیلی دوست داشتم خونه جدیدتون روببینم و خداوند اجابت کردو خداوند سپاسگزارم بابت این خواسته ام .

    و چقدر خونتون زیبا ،پراز آرامش ،در عین سادگی بسیار شیک و تمیز و همه وسایل کاربردی در انجا بود ونه لوازم اضافه بدون استفاده، که پر از درس هست ،هر چقدر ثروت مند و پر می‌شوی دیگه دنبال حاشیه و خود نمایی نمیری و از چیزی که خوت دوست داری و در اولویت هست لذت میبری .من بادیدن عکس و لحضه های اول همش تحسین کردم این سبک از زندگی رو و زندگی شما از نظر من رویایی ترین زندگی دنیا هست که من عاشق سبک زندگی شما هستم .

    واون خونه زیبا رو چقدر تحسین کردم .

    وچقدر من تمرکز رو این خونه های فلوریدا هست ،ایمیل های من یا اعضای موردعلاقه ام در سایت هست یا املاک های فلوریدا که خونه های فروشی برام ارسال میکنند . الان که دیدم اون خونه ها برام تداعی شد .

    به امید اون روزی هستم که جذب اش کنم و در او ایالت زندگی کنم .

    استاد درس از بازی پینگ پنگ منو یاد رانندگی انداخت من از همون 18 سالگی گواهینامه ام رو گرفتم ،سال 83بود چون عاشق ماشین و رانندگی هستم (بر میگرده به شغل پدرم که راننده کامیون بود ومنم یه خانم عشق ماشین و کامیون هستم ،راستی چقدر اون ماکت کامیون جلو تلویزیون زیبا بود ،)

    و من همون اول شروع به رانندگی کردم و تمرین وتمرین واستمرار و خ ب بعد یکی دو سال من عالی شدم و االان دیگه ناخودآگاه من رانندگی میکنه دیروز داشتم تنها از شمال می‌آمدم تهران و خیلی جاها تو جاده من داشتم به خواسته هام فکر میکردم فایل جلسه 4 دوره هم جهت با جریان خداوند رو دیدم وبعد راه افتادم من تو راه داشتم فکر میکردم به خواسته هام و محو اونا بودم لذت میبرم، الان که توضیح دادید ،من یاد این افتادم که واقعا من دیگه ناخودآگاهم رانندگی میکنه و من اصلا مسیر رو متوجه نمیشم ،

    و همه کارها زندگی میتونه مثل همین راحت و آسان بشه با تمرین و تکرار و استمرار که دیگه جزئی از وجودت میشه ،

    استاد شما در کارتون همین طور هستید با عشق و علاقه و استمرار دیگه سالهاست راحت شدی برای آسانی ها و ایده ها هر لحظه میاد و شما ساعت ها میتونید در موردش صحبت کنید با عشق و بدون هیچ زور و تقلایی ،

    و حتی شما عمل به قوانین هم در ناخودگاه هتون رفته و جزئی از وجود و شخصیت شما شده .

    و یاد گیری در هر کارواقعا همینه تمرین و تکرار و استمرار در مسیر و در یک روند تکاملی قرار گرفتن .

    عجله کردن می‌تونه روند رو طولانی تر کنه طبق قانون .

    استاد سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد مهدی کامیاری گفته:
    مدت عضویت: 817 روز

    سلام خدمت تمامی اعضای سایت و پیامبر زمانه ام️

    بینهایت سپاسگزارم از شما بابت این فابل ارزشمندی که به رایگان در اختیار ما قرار دادید.️

    خواستم خیلی کوتاه ولی دقیق به تمرین این فابل عمل کنم:

    1*2/یادمه از وقتی ورزش رو شروع کردم چون در حوضه بدنسازی فعالیت میکنم نخواستم یک دفعه بزرگ بشم و نچرال جلو رفتم، در منطقه مون باشگاه نبود از خانه با دمبل هایی که خودم درست کردم اول شروع کردم و بعدش خداوند هدایتم کرد دمبل و هالتر و میز ساده خریدم به دلیل اینکه طبق گفته هاتون لذت میبردم از مسیر روز به روزم افزایش اعتماد به نفس و نتایج پایدار بود، طبق هدایت هایی از جمله سبک شدن وزنه هام هدایت شدم به یه باشگاه خیلی ضعیفی از لحاظ امکانات یعنی یه نمونه بهتر از تجهیزات خانه من چون تو روستا هستم امکانات بدنسازی نیست و اونجا ادامه دادم تا اینکه الان بدنم بهترین بدن منطقه ام شده اونم با کمترین زمان کار و نچرال و با امکانات حداقلی و احساس میکنم هدایت ها داره کم کم منو به سمت مهاجرت میکشونه و امیدوارم که هرچه زودتر هم این اتفاق بیفته چون اینجایی که هستم بهترینم.تمام این طی کردن درست تکاملم هم استاد به خاطر کمک های بینظیر و آگاهی های پروردگارم از زبان شماست.دم شما و اون بالایی گرم️️

    3/من در این زمینه مربیگری رو با هدایت های پروردگار و فرمایشات شما شروع کردم یعنی کاری رو بکن که عاشقشی و از عشق کردن و کاری که عاشقشی پول بساز.

    اوایل شاگرد نداشتم ولی بعد از یک سال اولین شاگردمو گرفتم ولی یه مقدار که بیشتر شدن تکاملم رو نخواستم طی کنم و بهای برنامه‌ها رو بیشتر کردم و این بیشتر کردن هم به قول شما استاد با احساس خوب فهمیدم که نیست دلیلش این بود که احساس می‌کردم خیلی مهارتم بیشتر ارزش داره و خیلی مبلغ کمی می‌گیرم برای این کار به جای اینکه باورهام رو تقویت کنم و شونه‌هاش رو ببینم و ادامه بدم و کم کم مبلغ رو بالا ببرم یک دفعه این کار را کردم بدون کار کردن روی باورهام مخصوصاً باورهای ثروت اینکه چون من دوره‌ای از شما نگرفتم فقط روی فایل‌های رایگان کار می‌کنم و خلاصه این شد که همون تعداد شاگرد که داشتم رو خیلیاشون رو از دست دادم دوباره روی خودم کار کردم ناامید نشدم و گفتم منی که همین تعداد رو داشتم می‌تونم دوباره هم داشته باشم ولی درسی رو از اون تضاد گرفتم که میلیون‌ها تومن برام ارزش داشت و ادامه دادم و الان دوباره داره جون می‌گیره این کارم و اینکه میگم من سر یک سال شاگرد گرفتم این نبود که هیچ مطالعه‌ای نداشته باشم نه من قبل از اینکه حتی خودم شروع کنم به تمرین تو خونه یکی دو سال قبلش مطالعه داشتم و در همون حین تمریناتم حتی در همون خانه م مطالعه می‌کردم و کلی اطلاعاتم را مثل شما استاد عزیزم که در دوره قانون سلامتی این کار را کردی ن هم به همین شکل عمل کردم و تمرکزی کاری کردم که افراد توی چند سال می‌کنند و خودم مربی خودم بودم چون در منطقه ما هیچ مربی نبود یعنی این تکامل رو طی کرده بودم در این زمینه ولی در زمینه گرفتن شاگرد نه چون خیلی تحت فشار مالی بودم و وقتی که احساسم بد می‌شد تصمیماتی که در احساس بد هم گرفته بشه 100 درصد اشتباهه ولی خدا را شکر درس‌های زیادی را از این اتفاقات و تضادها گرفتم اینکه من تو اون مدتی که درآمد نداشتم کارهای مختلفی را انجام می‌دادم که درآمدی داشته باشم تا الان که خدا را شکر همه چیز بهتر شده.

    از شما استاد عزیزم سپاسگزارم و اون پروردگارم که منو لحظه ای تنها نمیذاره️

    استاد جان اگه این کامنتو خوندی به این درخواستم هم فکر کنید ممنونتون میشم دوره جدیدی که گذاشتید بر اساس نتایج دوستان فهمیدم راه حل خیلی از چالش‌های زندگی ما رو بهمون میده و اون بحث مومنتومی که دوستان گفتن رو خیلی کنجکاوم روی کارم عملی کنم ولی شرایط شرکت در دوره رو ندارم ازتون می‌خوام اگر ین کامنت رو خودتون می‌خونین که نشونش هم همینه کامنت‌های دوره جدید رو حداقل برای افرادی مثل من دوستان دیگه‌ای که خیلی براشون مهمه کار کردن روی خودشون و مخصوصاً فایل‌های رایگان باز کنید

    ممنونتونم مهدی دوست دار شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    اول باید تحسین کنم این همه ثروت و نعمتی که وجود داره هرروز ابزار ها و تکنولوژی بهتر و بهتر میشه هرروز خواسته های جدید بوجود میاد هرروز توانایی رسیدن به خواسته ها راحت تر میشه و این نشون میده جهان هر لحظه در حال تغییره در حال گسترشه و هرکسی به این‌ روند کمک کنه جهان هم بهش پاسخ میده

    درخصوص این فایل مهمترین چیزی که به ذهنم اومد قانون تکامله ، ما باید روند تکاملی مونو در همه جنبه های زندگی طی کنیم و اگر در اوایل کار در یک زمینه ای هستیم و درست اجراش نمیکنیم جا نزنیم و ادامه بدیم زود نا امید نشیم

    برای پیشرفت باید بارها و بارها تمرین کنیم باید صبور باشیم و با عجله نخوایم زودتر بریم مرحله بعد چون عجله کارو خراب میکنه و اگه تو این مرحله درست یاد نگیریم وقتی بریم مرحله بعد اصلا چیزی بلد نیستیم این درحالیه که مراحل بعد چالش ها و مسائل سخت تر هم‌میشن

    باید انقدر مراحل ساده و راحت رو تکرار کنیم که بشه ملکه ذهنمون و بعد بریم سراغ مرحله بعد

    دومین چیزی که به ذهنم‌اومد اگر یه چیزی رو اشتباه یاد بگیریم و مدت زیادی به همون صورت رفتار کرده باشیم تغییر و اصلاح اون روش یا اون رفتار کار بسیار سختیه چون بارها تکرارش کردیم، مثل یک نهال کوچیک وقتی که نازک هستش و تازه رشد کرده رو با بستن به یک چوب نازک دیگه میشه مسیر رشدشو تغییر داد ولی درختی که سالهاست رشد کرده و یه مسیری رو رفته شاید هیچوقت دیگه نشه تغییر مسیر داد

    مثال از‌خودم بگم من به تازگی بینی مو عمل کردم و دکتر بهم گفته تا مدتی باید طاق باز بخوابم و نباید دمر یا به پهلو بشم چون برای بینی خوب نیست این درحالیکه که من سالهاست بود که دمر یا به پهلو خوابیده بودم و خوابیدن بصورت طاق باز کار محالی بود واسم ولی وقتی مجبور شدم اولش برام خیلی سخت بود و هر دو ساعت یه بار میخواستم بچرخم ولی وقتی دیدم بینیم تو خطره برمیگشتم به حالت قبل ، الان که سه هفته گذشته دیگه راحت تر طاق باز میخوابم ولی بازم واسم سختی داره ؛ این یه نمونه از تغییر رفتار برای چیزی بود که سالها در یه مسیر اجرا شده بود، در مورد باورها هم همینطوره سالها به ما گفتن که پول بده پولدارا آدم های خلاف کار و زورگو و قاچاقچی هستن یا مسائلی که تو دوره روانشناسی ثروت یک گفتین و برای تغییر این روش به این ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست یا ثروتمندا آدم های خیری هستن و روی خودشون کار کردن تا به ثروت رسیدن ،باید حسابی روش کار بشه چون بارها و بارها تکرار شده

    مورد بعدی اینکه با افرادی رقابت کنیم که هم رده با خودمون هستن اول اینکه خودمون رو‌باکسی مقایسه نکنیم بعدش اگه خواستیم رقابت کنیم یا خودمونو بسنجیم با کسی باشه که همه رده خودمون باشه ؛ اگه با کسی که بالاتر از ماست رقابت کنیم و شکست بخوریم ممکنه جا بزنیم وناامید بشیم و برعکس اگه باکسی که پایین تر از ماست رقابت کنیم خودمون هم ضعیف میشیم

    مورد بعدی باید بهبود های خودمون رو ببینیم به خودمون یادآوری کنیم و یه ذره یه ذره خودمون رو بهتر کنیم، سطحی نگذریم و با هر پیشرفت اعتماد به نفس و احساس لیاقتمون رو بالا ببریم

    مورد بعدی کنترل ذهنه که هرچقدر بیشتر بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم بیشتر تو خورد مون میره و در ادامه کار واسمون راحت تر میشه

    خیلی ممنونم استاد عزیز خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1107 روز

    سلام خدمت استاد و هم فرکانسی های عزیزی که کامنت رو میخونند

    خداوند وعده هاش حقه یعنی ب واقعیت میرسه

    ب شرطی ک ب همه کاره بودنش ایمان داشته باشم و از همه مهم تر بهش اعتماد داشته باشم

    این ایمان و اعتماد نتیجش روی چهره میشه خنده و شادی

    اگر بهش اعتماد نداشته باشم از مسیر گمراه میشم و بعدا حکمت رو ک بفهمم عمگین میشم

    تنها قدرت اونه و اونه ک داره پیش میبره

    همه دنیا ب فرمان او هستن

    باید صبر کرد چاره ای جز صبر وجود نداره

    صبر یعنی اعتماد با احساس خوب

    با این وجود از خدا میخاهم بر من آسان گیرد این دعا هم اجابت میشه صد در صد

    غم نشانه ی بی ایمانی ب خداست

    این یعنی دارم قدرت رو میدم دست آدم ها و با ای کار دارم ب خودم ظلم میکنم

    انسان مومن هیچ وقت غمگین نمیشه اگر حتی دنیا هم رو سرش خراب بشه میدونه ک خدا دعاهای رو اجابت کرده و این اتفاق هم ب واسطه اجابت اون دعاهاست و الان نمی فهمه اگر صبر کنه خیلی زود میفهمه حکمت اون اتفاق ب ظاهر بد رو

    باید تسلیم باشم تسلیم بودن ب این معنا نیست ک ی جا بشینم و کاری نکنم بلکه برعکس باید ب هر ایده ای ک میاد چنگ بزنم و عمل کنم تا در حد توان اخرم و در آخر وقتی همه کاری کردم هر اتفاقی افتاد تسلیمش باشم و شکرش کنم و بهش اعتماد داشته باشم و بدونم ک من هیچی نمیدونم

    اون بنا بر تضادهایی ک من در طی مسیرم بهش میخورم دعاهام اجابت میکنه و ممکنه برای رسیدن ب درخواست هام شرایطی ب وجود بیاد ک فکر کنم همه جی تمومه دیگه در حالی ک باید ب وعده هاش اطمینان داشته باشم

    باز هم ب خوم میگم باید اعتماد کنم بهش حتی وقتی ب ظاهر همه چی تموم شده باشه

    گر ز حکمت ببندد دری

    ز رحمت گشاید در دیگری

    این یکی از سنت ها خداست

    باید بدونم اگر من درخواست خالصانه ای بهش گفته باشم و اون نشونه برام بفرسته و بهم بگه اجابت کردم و مژده میدم بهت باید حرکت کنم و هر جایی ب تضاد خوردم باید مطمئن باشم ک راه برام باز میشه

    خدا کسی رو ک با توکل ب خودش حرکت کرده باشه رها نمی کنه و راه رو براش باز میکنه

    و اگر خر راهی باز شد قدم بردارم حتی اگر ب ظاهر اونی نیستش ک من میخاستم باید یادم باشه ک من هیچی نمیدونم و خدا میدونه

    چاره ای جز اعتماد ندارم

    باید اعتماد کنم تا بعدا دلیل هارو بفهمم

    من هیچی نمیدونم هیچی

    همه کاره اونه

    راه هارو باز میکنه

    نباید شکایت کنم فقط باید اعتماد کنم و شکرش رو کنم

    وقتی اون موفقیت و یا وصال در مسیری رو مژده داده باید حرکت کنم و هر کاری از دستم برمیاد انجام بدم و هر جا ک گیر کردم اینو بدونم در مسیر خدا همه جیز خیره حتی همون گیر کردنه

    همه جیز همه جیز قربونش بشم

    وقتی مسیر گذشته صرفا برای عبرت ب یاد میارم ب این نکته میرسم ک اگر دوباره برمیگشتم در اون مسیر بابت هر اتفاقی خوشحالی میکردم حتی گیر کردن ها

    چون همون گیر کردن ها هم جزوی از مسیره

    خدا تنهام نمیزاره وقتی مسیری رو با توکل بر خودش رفتم و خودش مژده داده موفقیت رو همه چیزش خیره

    خدایا شکرت تو گفتی و من نوشتم

    ب لطفت با این کامنت لبخند ب روی لب خودم و آرامش بیشتری بر قلبم جاری شد امیدوارم برای دیگران حال خوب داشته باشه

    وقتی خدا مژده میده و هدای میکنه همه جیز اون مسیر زیباست

    ی نکته خیلی مهم ک خدا لطف کرد و بهم گفته جدیدا

    این ک خدا وقتی مژده میده هیچ وقت تحت هیچ شرایطی رهات نمیکنه ابلیس میاد میترسونه با هر اتفاق ب ظاهر بد ک خدا تو. رو رها کرده خدا دوستت نداره

    در خالی ک خدا وقتی قولی میده مثل من قول نمیدادن تا تهش هس تا من رو ب اون چیزی ک قول داده برسونه باز هم ب خودم میگم تحت هیچ شرایطی رها نمیکنه فقط باید بهش اعتماد داشته باشم و تسلیمش باشم و جا نزنم و نترسم

    وقتی خدا وعده بهشت میده باید شاد باشم و لذت ببرم

    اوضاع تغییر می‌کنه صد در صد

    ای مسیر بهشتی همه چیزش خیره

    باید صبر کرد وقتی همه کاری ک فکرم میرسید انجام دادم بسپرم ب خودش و رها باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    Maryam h گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    به نام خداوندبخشنده مهربان

    سلام به استادعزیزومریم جان ودوستان ناب

    من ازوقتی تاحدودی قانون تکامل رودرک کردم واسه هیچ کاری عجله نمیکنم ونجواهاروتشخیص میدم وکنترل میکنم والبته میدونم که تکامل به تعدادتجربه ست واگه بخوام سرعت بدم به موفقیتم بایدتجربه هام روبیشترکنم.

    البته من اول اینکه ازکارمندی اومدم بیرون ومیخواستم کارخودم روشروع کنم الهامات پشت هم می اومدوداشت خوب پیش میرفت ولی عجله کردم ووالبته اون موقع ازقانون تکامل چیزی نمیدونستم ونتونستم کارموشروع کنم ولی درس روگرفتم وادامه دادم والان دیگه همه چی داره خوب پیش میره واینقدرهمه چی روان وخوبه که مطمئنم همه چی عالی داره پیش میره…

    درپناه حق سلامت وسعادتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: