درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/03/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-03-07 07:45:292025-04-30 07:34:38درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام استاد جان ، ممنون بابت این فایل عالی که پر از درس بود ؛
اولین نکته که منم توش مشکل دارم همون بحث نا امیدی تو شروع مسیره ، یعنی تا میخوام یکاری رو انجام بدم توی شروع یهو ناامیدی میاد سراغم و بخاطر کمالگرایی انگار انتظار دارم از همون اول توی اون کار عالی باشم ؛
نکته دوم بحث همون تکامل که شما همیشه تاکید میکنید ، بخاطر عجله زیادی که داریم انگار اصلا نمیخوایم از مسیر لذت ببریم ، یهو دوس دارم برسیم به اون نقطه پایانی ، فکر میکنم دلیل اصلیش هم مقایسه با دیگرانه ؛
استاد چقدر اون دستگاه جدیده باحال و جذاب و پر آپشن بود ، خیلییی حال کردم ؛
استادجان یچیز دیگه که توی کل فایل ذهن من درگیرش شد و کنجکاوی منو تحریک کرد این بود که اون مکان کجا بود ؟ آیا خونه جدید خریدین ؟
در کل ازتون ممنونم استاد عزیزم برای این اگاهی های مهمی که فقط با تکرار میتونیم درکشون کنیم ؛
سلام به استاد عزیزم
من با دقت گوش کردم و بسیار لذت بردم و نه تنها حرفهاتون با دل جون پذیرفتم حتی در در خودم و شما هم دیدم این تغییرات که چقدر پله پله و زیباست و واقعا نمیشه ره مثلا یک ساله رو یک شبه طی کرد .
مثلا در شما تغییراتی که من دیدم و عالی پله پله با شما بودم و میبینم اول روند قانون سلامتی و زیبایی چهره و شفافی پوست حتی در قسمتهایی که شما توپول بودین پوست صورتتون تیره است و….ولی من همش دارم میبینم شما روز به روز پوستی بهتر و هیکلی زیبا تر و عضلانی تر دارین و چقدر جمب و جوش بیشتر وقتی حرکات شما رو پشت میز میبینم میگم ببین 2 سال پیش ما عید قانون سلامتی رو گرفتیم شما بعد دو سال طی کردن مراحل و متعهد بودن به قانون چقدر در همه جنبه ها رشد کردین انگار کنترل خوراک باعث شده در حتی افکار و جسم هر دو با هم تاثیر گذار باشه و همه رو قوی کنه و دیدم حتی در احساس لیاقت یک جا میگین هماهنگی دست پا برای شما سخت بود ولی الان دیدم عالی عمل میکنید در جایی که دارین دستتون با سرعت حرکت میدین پاها هم خودش به صورت هماهنگ با دست حرکت میکنه و این مشخص حتی در چیزی که احساس میکنه ادم ممکن ضعیف باشه وقتی رو نقاط قوتت کار میکنی نا خداگاه نقاط ضعفت هم خودش حل میشه و تکامل رو من با لذت درشما و خودم که دارم از اموزشهای شما استفاده میکنم میبینم .
من 6 سال دارم ورزش میکنم از تو بیماری که کل جهان درکیر بود تی ار ایکس میرفتم که هیچ کس نمیرفت و یک جورهایی خدا برام ساخته بود پول کلاس گروهی بدم ولی فقط من بودم و علنا خصوصی میشد و چون از امورشهای شما استفاده میکردیم اون چند سال خوب و عالی همه اخبارها بسته و من ورزشم رو مرتب به سه فرزند در خانه میرفتم وخیلی فشار می امد روم چون ورز نکرده بودم و مرتب خسته و تن درد داشتم ولی رفتم و ادامه دادم 85 کیلو بودم با قد 170 وشده بودم 80 کیلو و سایزمم یک سایز تغییر کرده بود ولی مراب تو دلم و خواسته های هر روز در ستاره قطبی مینوستم پر انرژی بودن وزن کمتر سایز کمتر که قانون سلامتی امد دارم روند رشدم میگم بعد قانون سلامتی شدم 70 کیلو و از سایز 46 الان 38 هستم و در سن 45 سالگی که امروز تمام شد رفتم تو 46 سالگی بسیار پر انرژی هستم و دخترو داماد دارم و دوتا بچه مدرسه ایی و کار هنری خودم و کسب درامدم از فایل 3 دوازده قدم که نمایشگاه کارهای هنری رو نشون دادین با همون امکان گوشی دستم شروع کردم والان هم مربی گلدوزی با دست هستم با صدها شاگرد هم 9 ماه پیش خدا هدایتم کرد رفتم تخصص هوش مصنوعی رو گرفتم و دارم میبینم رشد و تکاملم رو اروم اروم و ازش لذت میبرم الان 2 سال دارم وذزش کراسفیت رو انجام میدم و خیلی دوسش دارم بازوها و عضلات شکمم ورزیده شده هر چند چون 3 تا زایمان داشتم باز هم عضلات بدنم شل و نیاز به کار داره عجله نمیکنم میدونم اونها هم حل میشه یک 4 ماه طول کشید تا حرکت هندواک ان شاالله درست بگم روی دست ایستادن تونستم درست انجام بدم اونم چون مربی قبلی مهارت نداشت یک مربی عالی امد و من چون ایستادم و نرفتم از اون باشگاه گفتم خدا خودش برام بهترینها رو جور میکنه مربی اورد اونجا که بی نظیر و جدیدا دراین سن هند واک میزنم از طناب تا سقف میرم بالا و وزنه برداری میکنم ددلیفت 70 کیلو میزنم و پول اپ تا روی سینه میرم بالا و کیف میکنم ولی مرتب باید کار کرد وگرنه بر میگرده و رشد خودم میبینم پله پله و لذت میبرم و با اینکه از همه تو کلاس سنم بیشتره عالی عمل میکنم و خدا رو شاکرم به خاطر اینکه منو افرید و شما رو سر راه من قرار داد استاد از قسمت 11 احساس لیاقت نمیتونم بگذرم که عجیب هر قسمتش ادم رو متحول میکنه و اتشی به وجود ادم میزنه و انقدر رشد داشتم از نظر شخصیتی که مرتب دعوت میشم به سمینارهای هوش مصنوعی که نتایجم رو جلوی بقیه بگم استادم از روند رشد و خلاقیتهای من بسیار راضی و جلوی چند صد نفر میرم صحبت میکنم هر چند صدام یکم اولش میلرزه و اینم تکامل میخود و به صورت نا خداگاه من اگهی بازرگاهی رو دارم انجام میدم دوستون دارم در پناه خدا باشید
سلام ملیحه عزیزم دوست جان
الهه ام با اکانت برادرم
از خوندن کامنت شما بسیار لذت بردم
عالی بود چقدر حس خوبی داشت
در همه زمینه ها پیشرفت کردین چقدر لذت بخشه
هنگام خوندن کامنتتون احساس سرزندگی و انرژی داشتم احساس نشاط بهم دست داد
درتمام کلمات امید و ایمان رو حس میکردم
احساس هرلحظه لذت بردن از زندگی احساس لذت از تک تک تجربه ها
خداروشکر برای این همه پیشرفت و رشد تکلاملی
تحسینتون میکنم برای تمام رشدی که دارین
سپاسگذارم تجربیاتتون رو در اختیا مون گذاشتین
در پناه خدا میسپارمتون
هرلحظه شاد شاد باشین
سلام دوست عزیزم
الهه ام با اکانت برادرم
از خوندن کامنت شما بسیار لذت بردم
عالی بود چقدر حس خوبی داشت
در همه زمینه ها پیشرفت کردین چقدر لذت بخشه
هنگام خوندن کامنتتون احساس سرزندگی و انرژی داشتم احساس نشاط بهم دست داد
درتمام کلمات امید و ایمان رو حس میکردم
احساس هرلحظه لذت بردن از زندگی احساس لذت از تک تک تجربه ها
خداروشکر برای این همه پیشرفت و رشد تکلاملی
تحسینتون میکنم برای تمام رشدی که دارین
سپاسگذارم تجربیاتتون رو در اختیا مون گذاشتین
در پناه خدا میسپارمتون
هرلحظه شاد شاد باشین
به نام خدای مهربان
سلام و صد سلام به استاد جان
سلام و درود به مریم عزیزم
سلام به صبح زیبای بهشتی جمعه هفدهم اسفند
سلام به خود عزیزم
سلام به همه دوستان خواهران و برادران عزیزم
خدارو شکر میکنم که بمن فرصت نوشتن داد
دیروز صبح به محض چشم باز کردن گفتم ستاره قطبیم رو مرور کنم گفتم خدایا پول میخام بعد گفتم پول رو برای چی میخام جوابم این بود برای خرید چیزهایی که لازم دارم
اصلاحیه زدم گفتم خدایا خودت مایحتاج منو بده حالا یا مستقیم پولشو بده یا خود جنس رو.
مادرم تماس گرفت و گفت تعداد زیادی مرغ گرفتیم بیا هم تمیزشون کن هم دوتاشو ببر
با دخترم رفتیم اونجا و ماجراهای عالی پیش اومد
از کار برادرم کت و شلوار داده بودن که سایز خودش نبود و اون کت و شلوار سایز همسرم شد
خدایا شکرت
برادر دومی یک پیراهن خریده بود براش بزرگ شد اونم قسمت همسرم شد خدایا شکرت
عصر رفتیم برای مادرم مانتو بخریم یک دست کت و شلوار خیلی قشنگ و شیک هم بعنوان عیدی برای من خرید خدایا شکرت
و یک جفت دمپایی یک بسته موی ریسه ای رنگی رنگی برای دخترم خرید بازم خدایاااا هزاران بار شکر
شب که برگشتم خونه از شدت شوق و خوشحالی مونده بودم این نتایج رو تو کدوم قسمت از فایلها بنویسم گفتم تو همین آخرین فایلی که روی سایت هست ردپامو مینویسم ولی خسته بودم چند تا کامنت که خوندم خوابم برد صبح ادامه کامنتهایی که ایملش برام میاد رو خوندم و نکته بارزش این شد که
ما دائما باید در حال حل مسائلمون باشیم راکد نباشیم آب راکد یکجا بمونه می گنده
بعد گفتم برم تو سایت و ردپامو بنویسم که آغاااا بنر جدید و استاد ورزشکار خودم
به به تحسین میکنم جناب آقای استاد بزرگوار
استاد جان من حالا حالا مونده تا پی به شخصیت شما ببرم یعنی بدونم شما کی هستید و کجاها سیر میکنید
من یک ذره یک درجه بهتر از قبلم شدم و این آگاهی ها منو دیوانه میکنه
این روزا پسرم با چالشی روبرو شده که هی نجوای ذهن میخاد حال منو خراب کنه هی با خودم میگم مومنتوم مثبت یادت نره
حالا معنی و مفهومش رو درسته مثل بچه های دوره متوجه نشدم ولی اسمش قشنگه هی با خودم میگم مومنتوم
مومنتوم
مومنتوم
برای خرید دوره هم میدونم تکاملم رو طی نکردم هنوز
پس نه عجله دارم نه حس بد دیگه ای
خودش به وقتش اتفاق می افته
برای امروز صبح هم گفتم خدایا آگاهی های بیشتری میخام و حتما این فایل اجابت خدای مهربانم هست هنوز فایلو ندیدم
میرم دوباره برمی گردم
غرق نور الهی باشید.
دوستتون دارم
خدایا برای تک تک نفس هایی که می کنم شکر
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
تولدتون مبارک استاد
انشاالله هزار ساله بشید
خوشحالم با یک فایل جدید دیدار تازه شد با استاد .
البته دوره جدید اومده و هنوز فرصت نکردم وارد بشم به دلیل شلوغی کارم به لطف اموزه های استاد و تغییرات وسیعی که در زندگی و کسب و کارم رخ داد.
استاد اول بگم لذت بردم از هر دو ربات که یک حریف تمرینی عالی هستش در غیاب خانم شایسته.
نکاتی رو تو این فایل گفتین خیلی برام جالب بود و یاداور این نزدیک به سه سالی که تو سایت هستم برام بوده . هیجانات ، عدم صبر و عدم درک قانون تکامل ، عجله در کسب نتیجه و بصورت کلی تقلا کردن در روزها و ماههای اول اشنایی باشما. الان در بعضی موارد پیشرفت داشتم و البته گاهی هم ذهنم از مسیر خارج میشه . نکته جالب این بود که فرمودین یک حرکت این ربات رو باید هزاران بار انجام داد تا بشینه روی حافظه عضله و قسمت مهمش این بود که اغلب مشکل داریم ی حرکت اشتباه رو یادگرفتیم و ادامه دادیم و الان قصد داریم درستش کنیم. باورهای ذهنی ما تا قبل از اشنایی باشما دقیقاً همینطور بوده یکسری باورهای غلط که روش پافشاری داشتیم و بعضاً تعصب و الان فهمیدیم اشتباه بوده و فکر میکنیم راحت تغییر میکنه ولی هر زمان به چالش میخوریم میبینیم هنوز باور قدیمی تو ذهن ما فعاله.من بعد از ٣ سال تازه یک موضوع رو تونستم درک کنم و نتایج عالی گرفتم ، جمله طلایی شما در دوره ها: تغییر باورهای ما باید باعث تغییر رفتار بشه تا نتایج پایدار بدست بیاد.
تازه این موضوع رو تونستم تا حدودی انجام بدم و یک سری باورها در حال بنیادی شدن هستش که بدون فکر انجام میدم و شده قسمتی از ذهن من.
این همون تکرار هزاران بار انجام یک تمرین ربات پینگ پنگ هستش . استاد با افتخار اعلام میکنم سال ١4٠٣ تنها سال عمرم بود که هرگز لنگ پول نبودم و همیشه مبلغ قابل توجهی پول داشتم به اندازه خودم و باورهای خودم. استاد تازه ذهنم داره درک میکنه یک سری مسائل رو و مقاومت نداره و جالبه هر چه پیش میرم راحتتر میشه درک باورها و عمل کردن به اونها . تازه یادگرفتم باور ساختن یعنی چی و وقتی باوری ساخته میشه دیگه نیاز نیست حواست باشه که چطور رفتار کنی میشه قسمتی از وجودت دقیقاً مثل زاویه مچ دست که موقع بازی همیشه رو به پایین میمونه و نیاز نیست بهش فکر کنیم که اشتباه نباشه.
استاد درک قوانین در عمل نیاز به زمان داره طبق باورهای ما ولی لذت این درک بسیار عالییه بخصوص وقتی میبینی با عمل به قوانین نتیجه گرفتی.
از شما سپاسگزارم در هر چیزی قوانین رو میبینید و به ما هم منتقل میکنید ، درک قوانین از دید هر کس متفاوت هستش ولی خود قانون تغییر نمیکنه مثل فرتاپ تو در یک حالت و واکنشهای دست استاد به صورتهای مختلف .
استاد بینهایت سپاسگزارم برای اشنایی من با خداوند اون خدایی که حالم باهاش خوبه.
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و اشناست
دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
……
پر امید- شاد و سلامت باشید
به نام خداوندبخشنده و مهربان
سلام به شما استاد عباس منش عزیز
استاد اول از همه خریدخونه جدیدتون وتبریک بگم مبارکتون باشه انشاالله ،تو دوره هم جهت باخداوندگفتید که خیلی وقته تنها زندگی میکنید ولی من فکر کردم توی RV زندگی میکنی والان با دیدن این خونه جدید چقدر تحسینتون کردم خیرشو ببینی استاد.
اول برم سراغ نکات مثبت این فایل :
چقدر اون نقشه آمریکا و جهان که روی دیوار نصب کردی فوق العاده بودولذت بردم از دیدنش،چقدر رنگ موبلها زیبا بود چه تابلوهای خوشگلی روی دیوار نصب شده ،چقدر اندام شما عالی بود وچه لباسهای خوش رنگ وباکبفییتی به تن داشتی..
رباط تنیسور:
چه ایده فوق العاده ای واقعا تحسین کردم اون شرکت سازنده این رباط و..
یک کمپانی خلاق اومده با حل کردن یک مسأله برای افرادی که عاشق تنیس بازی کردن هستند ومیخاندتمرینات پیوسته وحرفه ای انجام بدن و به یک حریف داعمی دسترسی ندارند ،یک محصول خوب ارائه داده و مسأله افراد زیادیوحل کرده وبرای خودشم ثروت ساخته. چقدر عالی بود.لذت بردم.
درسهایی که من از این فایل گرفتم که خودمم در رشته ورزشی کوه نوردی دارم تجربه میکنم :
اول یادگیری اصولی در هر زمینه ای ،چقدر کمک میکنه که در ادامه مسیر کمتر انرژی صرف بشه ،برای تصحیح مسیر واین روند باعث سرعت در پیشرفت میشه.
من خودم چون علاقه زیادی به کوه نوردی دارم وجزیی از برنامه روزانه من رفتن به کوه وتمرین کردنه یه سری از اصول ودرست بلد نبودم والان رفته توی ناخودآگاهم.
چند روز پیش یک جذب فوق العاده ای توی کوه داشتم چون خیلی وقت بود درخواستشو به خدا داده بودم اونم یک همنوردی که سطحش از من بالاتر باشه و بتونم ازش یاد بگیرم.
وخداوند به این درخواست من پاسخ داد ویک انسان بسیار خوش برخورد و حرفهای در کوه نوردی ودقیقا توی مسیر کوه گذاشت سر راهم ،وابنم از معجزاتی بود که بعداز ورود به دوره جدید جذب کردم.
خلاصه بعداز همنورد شدن بااین بنده خدا خودم ازش درخواست کردم که هر جا ایرادی دارم بهم بگه واونم قبول کرد،اینم بگم با اینکه از من سابقه بسیارطولانیتری توی این حرفه داره ولی از نظر استقامتی وقدرتی من خیلی بهترم واینواول ازهمه مدیون خداوند هستم بعد شما استاد عزیزو عمل به دوره قانون سلامتی وتمرینات پیوسته وقدرتی..
ولی بااین حال من ایشونو به عنوان استاد توی کوه نوردی قبول کردم ودارم ازش یادمیگیرم.
حالا یک سری از رفت وبرگشتها رو توی کوه وشیب زنیهارو من اشتباه انجام دادم و رفته توی ناخودآگاهم والان برای اجرای صحیح اونها خیلی باید انرژی بزارم در صورتی که اگه از همون اول درست انجام داده بودم الان کارم راحت تر بود وفقط باید توی اونها بهتر میشدم،وبه بهبود داعمی میرسیدم.
درس بعدی این بود که برای رفتن به مرحله بعد عجله نکنیم وتا زمانی که توی هر مرحله به یک عملکرد خوب ودرک قابل قبولی نرسیدیم نخواهیم وارد مرحله بعد بشیم.
استاد دقیقا مثالش برای من دوره جدیدهم جهت با جریان خداونده، که خیلی عجله دارم جلسه بعدی بیاد روسایت در صورتی که همون جلسه قبل وهنوز به درک کامل نرسیدم وباید خیلی بیش از اینها تکرارش کنم .
خیلی لذت برم از این فایل فوقالعاده با دیدنش چقدرانرژیم بالاتر رفت واحساسم عالی شد.
دوستون دارم وبه خداوند یکتا میسپارمتون .
به امید دیدار شما استاد عزیز
به نام خدای وهابی که رب من است
سلام استاد جون، مریم عزیز و همه ی بچه های سایت الهی عباسمنش دات کام
یک الگویی رو میخوام مثال بزنم که خیلی از ماها تجربه اش کردیم. میخوام درباره رانندگی صحبت کنم. درباره گواهینامه صحبت کنم. من خودم سه تا گواهینامه گرفتم. گواهینامه پایه سوم گرفتم که برای ماشین های معمولی و وانت بارهاست. گواهینامه موتورسیکلت گرفتم. گواهینامه پایه دوم هم که به تازگی گرفتم و برای خاور و مینی بوس استفاده میشه.
توی همه ی این تجربه هایی که داشتم قوانین رو بیشتر درک کردم. توی اولین گواهینامه که پایه سوم بود فاصله زیادی افتاد اما من در نهایت گرفتم. دلیل اصلی فاصله افتادن هم موضوع سربازی بود. اما با وجود فاصله افتادن نگفتم که من نمی تونم. چند وقته دارم میرم هنوز نتیجه نگرفتم یا اصلا توی سربازی نمیشه. این ها رو نمی گفتم. عجله نداشتم و چون توی خونوادمون هم کسی گواهینامه نداشت خودم رو مقایسه نمی کردم.
گواهینامه موتورسیکلت رو خیلی راحت تر و زودتر دریافتش کردم. یکی از دلایلش هم این بود که من قبل از این که گواهینامه موتورسیکلت بگیرم یه موتور صفر خریدم و خودم توی جاهای خلوت تمرین میکردم. ولی در زمینه گواهینامه پایه سوم ماشین نداشتم و اصلا تا حالا رانندگی نکرده بودم. خود گرفتن گواهینامه پایه سوم هم کمک کرد تا این ایمان برام بوجود بیاد که با تمرین و تلاش، گواهینامه موتور رو هم میتونم بگیرم. از نتایج گذشته به این فکت رسیدم که میشود. بازم خودم رو مقایسه نمی کردم و انصافا کسی هم توی خاندان مون نبود که گواهینامه موتور داشته باشه که اصلا بخوام خودمو مقایسه کنم.
چون پاشنه آشیل من مقایسه خودم با اطرافیان نزدیکم هست و توی دوره هم جهت با جریان خداوند دارم روی این نقطه ضعف کار میکنم و همواره جلسه اول و دوم قسمت تعهدها بهم کمک میکنه. خودمو زیاد با غریبه ها مقایسه نمی کنم. برعکس خیلی ام تحسین شون میکنم. اما در مورد نزدیکان انگار یه حس حسادت وجود داره و درکش میکنم. از خدا میخوام که کمکم کنه.
خلاصه ایمان و باور داشتم که می تونم گواهینامه موتورسیکلت رو هم بگیرم و خیلی راحت گرفتم.
در مورد گواهینامه پایه دوم که برای خاور و مینی بوس و البته ون هاست اما از همه ی این ها هم شوق بیشتری داشتم. چون من عاشق ون هستم. دوست دارم ون بگیرم و تجهیزش کنم. از کمپر ون خیلی خوشم میاد. الان پولش رو ندارم ولی سمت خودم که گرفتن گواهینامه اش بود رو به تازگی انجام دادم. سپردم به خدا و فقط بهش توجه میکنم. فقط توی تجسم ها باهاش زندگی میکنم. گویی که دارمش. اصلا هم فکر نمی کنم که ندارمش. عجله ای برای داشتنش هم ندارم و میدونم خدا بهم میده. چون خداوند بهم وعده داده. وعده فزونی و ثروت داده. وعده داده که انقدر بهت میچشونم که نتونی بشماری. الهی شکرت.
توی همه ی این گواهینامه گرفتن ها اصل اینه که شما مهارت کسب کنی. اگه به مهارت کافی برسی و خوب کار کنی دریافتش میکنی. نخوای کلاس ها رو بپیچونی، سعی کنی حتی اگر ضعیف هستی کلاس بیشتری برداری، خیلی زودتر دریافت میکنی. برای رسیدن به هدف ها باید بها پرداخت کرد.
مثالش همین گرفتن گواهینامه خاور و مینی بوس بود. این گواهینامه برام سخت تر بود ولی من راحتتر گرفتم. دلیلش هم این بود که من برای یادگیری اصلا کم نمی ذاشتم. هر دفعه که امتحان رو رد میشدم تا دو هفته بعد که بازم امتحان داشتم کلاس آزاد برمی داشتم تا دستم بیشتر راه بیفته. از پول پرداخت کردن ترس نداشتم. از یادگیری لذت میبردم. هر دفعه که امتحان رو رد میشدم به خودم میگفتم یه تجربه دیگه کسب کردم. به خودم میگفتم ادامه میدم. بازم میرفتم کلاس میگرفتم و نمی ذاشتم به قول دوره هم جهت با جریان خداوند مومنتوم مثبت بخوابه. خودم رو درگیر یادگیری میکردم. سر جلسه امتحان با افرادی که اومده بودن امتحان بدن صحبت نمی کردم و خودم رو کنار میکشیدم. چون اون ها حرف هایی میزدن که به من ترس میداد. به جاش قدم میزدم و نقطه قبولی و امضای سرهنگ رو تجسم میکردم. توی تجسمش عشق میکردم و از خدا سپاسگزاری میکردم.
این موارد باعث شد که موفق بشم.
استاد ممنونم بابت نکاتی که توی این جلسه عنوان کردی.
باید در مورد خواسته های دیگه ای که از این پس دارم خیلی بیشتر و محکم تر از این قوانین کمک بگیرم. برنامه ام اینه که (توی دوره هم جهت با جریان خداوند دارم کار میکنم, استاد جون دوست دارم این دوره تا ابد ادامه پیدا کنه) :
خودم رو با هیچ کس مقایسه نکنم. با مقایسه خودم با دیگران فقط آتیشش تو چشم خودم میره. وقتی با فردی که از من بالاتره خودم رو مقایسه کنم احساس بی لیاقتی و ضعف سراغم میاد. این حس سراغم میاد من کی میخوام شبیه اون فرد بشم و این مومنتوم مثبت منو متوقف میکنه. منو وارد فاز حسرت میکنه. به جای این کار باید فقط روی پیشرفت خودم سرمایه گزاری کنم. باید تشنه یادگیری باشم.
اگر خودم رو با آدم هایی که از من مدارشون پایین تره مقایسه کنم احساس غرور و خودبرتر بینی سراغم میاد. از مدار دریافت آگاهی های بیشتر خارج میشم. از درگاه خداوند همچون شیطان که تکبر ورزید رانده میشم.
در هر دو جنبه نباید وارد مقایسه بشم و از هر لحظه بهتر شدم لذت ببرم. از مسیر زیبای رشد لذت ببرم. یادم باشه که من فقط در نقطه رسیدن به خواسته ام برداشت نمی کنم، من در طول مسیر دارم زندگی رو تجربه میکنم.
یادم باشه که همواره برای یادگیری کنجکاو باشم. استاد الگوی خوبی است که انقدر دقیق کار میکنه. دست مریزاد.
مهارت کسب کنم. ادامه بدم و ناامید نشم.
تا ابد برای خودم هدف و انگیزه ایجاد کنم. نشه یه زمانی بگم دیگه من عالی شدم. دیگه من همه چیز رو فهمیدم. باید همواره روی قانون کار کنم.
یادم باشه که روی هدایت الهی همواره حساب ویژه باز کنم و همواره در همه امور ازش سوال بپرسم. چون او از تمام زوایا به شرایط من آگاهه و من چیزی نمی دونم. توی دل مسیر راهکارها بهم گفته خواهد شد. نگران آینده نباشم و از تنها نیروی خیر کمک بگیرم.
وقتی مسیر تازه ای رو شروع میکنم به خودم فرصت بدم تا درس هام رو یاد بگیرم. نخوام سریع نتیجه بگیرم. نخوام تکاملم رو طی نکرده گام بزرگی بردارم که خودم رو در شرایط شکست قرار بدم، این طوری فقط سرخورده میشم. اعتماد بنفسم و خودباوریم از بین بره.
توی مسیر جدید فندانسیون خوبی درست کنم. ساختمونم رو روی زمین ماسه ای نسازم. وقت بذارم اول اسلوب رو درست کنم و بعداً روی سرازیری که افتادم فقط برداشت کنم. سوت بزنم و از نتیجه ها لذت ببرم. ولی یادم باشه که نتیجه لذت داره اما لذت واقعی توی راهی است که طی میکنی، مسائلی که حل میکنی، رشدی که در وجودت اتفاق میفته.
مهمترین نکته هم اینکه:
هدف نهایی اگر در مومنتوم مثبت پایدار ادامه بدم لاجرم اتفاق میوفته.
الهی شکرت.
استاد جون سپاسگزارم.
میام آمریکا باهم پینگ پنگ میزنیم. یقین دارم اتفاق میوفته. دوست دارم.
خدانگهدار
در پناه الله یکتا شاد، سالم و ثروتمند باشیم.
به نام خدای بخشنده ی مهربان
خدایی که هر چه دارم ازاوست وهرروز بابهتر شدن باورهایم بیشتر میبخشد.
خدایا توکلمات رابرذهنم جاری میکنی ومن مینویسم.
سلام ودرود خدمت استادعباسمنش عزیزوخانم شایسته ی عزیزوهمه ی دوستانی که دراین سایت توحیدی حضوری مستمر وفعال دارند وباعث درک وآگاهی وگسترش جهان میشوند.
سوال 1_کجاهابه قانون تکامل عمل کردم ومسیربرایم سهل وآسان شد؟
من درزمینه ی موسیقی درحال یادگیری هستم ازسال 1399 شروع کردم اول بسیار برایم سخت بود طوری که هرکس تمرینات من رامیدید ومیشنید فراری بود وصدا آزاردهنده بود ولی هرروز روزی یک ساعت تمرین کردم الان هرکس صدای سازم رامیشود میگوید دراتاق راباز بگذار تاما هم بشنویم.این خود قانون تکامل است چون الان برایم سهل وآسان شده است ولی هنوز باید تکاملم راطی کنم.
سوال2_کجاها برای رفتن به مرحله ی بعدی صبرداشتم وبه جای عجله روی بهبودهای مستمر تمرکزکردم تاجاییکه پایه های این مرحله به اندازه کافی تقویت شدوتوانستم موفقیت های آینده راروی آن بنا کنم؟
من زمانیکه استاد موسیقی یک قطعه 4صفحه ای راشروع میکرد به شکل پازل نگاه میکردم که هرهفته یک قسمت پازل را درذهنم قراربدهم ودریادگیری صبرمیکردم طوری که بعداز چندهفته که تمام تکه های پازل درذهنم کنارهم قرارمیگرفتند درنهایت یک قطعه ی بسیار زیبامی نواختم که حالم راخوب میکرد وازنواختن آن کلی لذت میبردم به طوریکه دردوهمایش موسیقی که دریک سالن بزرگ برگذار شدکه این همایش ازطرف آموزشگاه بود من توانستم لوح تقدیر دریافت کنم.
خدایا شکرت.
سوال3_کجاهابرعکس عمل کردم یعنی به جای بهبودهای کوچک ومستمر تقویت فوندانسیون درونی خودم دراین مرحله،عجله داشتم بدانم مرحله ی بعدی چه خبر است یابه خاطر مقایسه ی خودم بادیگران نمیخواستم ازقافله عقب بمانم وبه جای تقویت فوندانسیون باراضافه برآن گذاشتم وقبل ازتکمیل ساختمان آنرا ویران کردم؟
من ازسال 1396 شروع به حفظ قرآن کردم ازاولین صفحه شروع کردم البته باحضور هرهفته درکلاس تاصفحه ی127 سوره مائده رسیدم ولی چون فوندانسیون محفوظاتم قوی نبود فراموش میکردم چون فقط میخواستم ازقافله عقب نمانم وهربار که استادازاول قرآن یا مرور سوال میپرسید من کم می آوردم خلاصه به جایی رسیدکه حفظ راکنارگذاشتم چون هربار فراموش میکردم .
سوال 4_برنامه ی من برای استفاده ازاین درس درهرجنبه اززندگیم چیست؟
الان میخواهم اولا این فایل راچندبار دیگرگوش کنم تا بیشتر باورکنم که برای یادگیری هرکاری روند تکاملی (بهبودهای کوچک امامستمرودائمی )رادرنظرداشته باشم وخودم را بالاترازخودم مقایسه نکنم بلکه با خودم بادیروز خودم مقایسه کنم واستعداد را ملاک ندانم بلکه تلاش وپشتکار داشته باشم وبرای هرموفقیت کوچکی برای خودم جشن بگیرم وازمسیرم لذت ببرم.
استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته ی عزیز ازشماسپاسگذارم که باعث رشد وآگاهی وگسترش جهان میشوید.
خداوند حافظ ونگهدارتان باشد.
20.
به نام خداوند مهربان
با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم
استاد ماشالله به جونتون با این بدن زیبا
خداروشکر واقعا که بدنتون رو از کجا به کجا رسوندین
سپاسگزارم که چه قدر زیبا آموزش می دین از هرجایی با هرکاری که انجام می دیم می تونیم درس های زندگی رو آموخت و ازشون استفاده کردن
قانون تکامل واقعا یکی از زیباترین و در عین حال خیلی زود فراموشمون می شه اگه ذهنمونرو کنترل نکنیم وسریع فکر می کنیم که می شه قانون تکاملروزد
خداروشکر که قانون چه قدر ساده هست فقط تکرار و تمرین بیشتر و مهارت بیشتر می خواد
تنور دلتون گرم
به به سلام به استاد عزیزم، سلام به مریم جانِ عزیز دل
سلام به همه دوستان عزیز در این سایت بهشتی
به به چه سِتینگی، چه جای قشنگی چه پنجره هایی چه حس تازگی و سرزندگی قشنگی داره این فایل:)
تو هیچ کلاس و درس و استاد دیگه ای نیست که انقد قشنگ از بازی هم بتونیم درس بگیریم، تازه خیلی هم قشنگ و ملموس
خدایا شکرت برای این آگاهی ها و شکرت که ما در مدار دریافت این آگاهی ها هستیم:)
چقد این تکامله مهمه، چقد قوانین در عین سادگی، رعایت کردن دونه دونه شون مهمه،
قانون تکامل
قانون کانون توجه، کنترل ورودی ها
قانون حس خوب=اتفاقات خوب
قانون کنترل افکار و احساس منفی و جلوگیری از ایجاد مومنتوم منفی
قانون ادامه دادن و تداوم و ایجاد مومنتوم مثبت
قانون حرف نزدن درباره چیزایی که نمیخوای به هر دلیلی، به هیچ شکلی درباره ش حرف نزنیم، چون درواقع با حرف زدن راجع به اون اتفاق یا هرچیزی که هست، داریم بهش توجه میکنمیم و میریم تو فرکانسش
قانون احساس بد مثل آتیشه، به هر دلیلی دست بکنیم تو آتیش میسوزیم، پس هرطور شده نمونیم تو احساس بد
قانون هم فرکانس شدن با چیزی که میخوایم، هدف و خواسته ای که داریم بریم تو فضاش تو فرکانسش، ما تو هر مدار و فرکانسی باشیم فقط به اتفاقات و آدم ها و شرایطِ موجود تو اون مدار و فرکانس دسترسی داریم
قانون رهایی، خواسته مون که روشن و مشخص شد، سمت خودمون رو که انجام دادیم، دیگه ولش کنیم، بسپاریم به خدا و فرکانس ها و یونیورس و نچسبیم بهش و مطمئن باشیم که بهش میرسیم
اصل توحید و اطمینان و توکل، فقط از خدا بخوایم، و قدرت رو فقط به خدا بدیم، هیچ عامل بیرونی رو دخیل ندونیم
و اهرم ها و ابزارهایی که بهمون کمک میکنن:
اهرم رنج و لذت، pain and pleasure، سعی کنیم در مورد چیزی که میخوایم، این اهرم رو درست جا بندازیم، خوبی ها و امتیازات و لذتِ رسیدن به اون خواسته و داشتنش رو جا بندازیم برای خودمون و رنج و مشکلاتِ ناشی از نداشتن اون رو (به جای اینکه به سختیهای مسیر برای رسیدن به اون خواسته فکر کنیم)
ابزار تجسم و تصورِ داشتنِ خواسته، با احساس خیلی خوب و بدون فکر کردن به چگونگیِ رسیدن به اون خواسته
ابزار تمرین و تکرار، نوشتن، کامنت گذاشتن
خدایا شکرت که همینجوری یه دفه هدایتم کردی قوانین رو مرور کنم برای خودم، موقع شروع کامنت اصلا همچین ایده ای نداشتم:)
اما در مورد تکامل و نکاتی که استاد تو این فایل توضیح دادن، من یه نمونه ی عینی از خودم برام تداعی شد که وقتی تمرین رقص میکردم، همین 4-5 هفته پیش، دقیقا همین حالت که استاد گفت برام پیش اومد، عجله میکردم هی میخواستم زودتر یاد بگیرم، و خب عملا بدون طی تکامل نمیشه، یه سلسله ویدیوهای آموزشی رو داشتم نگاه میکردم که قشنگ جدا جدا و به ترتیب حرکات دست و پا رو یاد میداد، خود مربی هم هی تاکید میکرد که هرکدوم این حرکات رو انقدر برای خودتون تکرار کنین که جا بیفته خودکار بشه بعد برین حرکت بعدی و بعد از اینکه این حرکات جدا جدا کامل جا افتاد برین سراغ حرکات ترکیبی. ولی خب من هی میرفتم جلسه های بعدو نگاه میکردم و طبیعتا نمیتونستم اونجوری انجام بدم و سرخورده میشدم.
به قول استاد باید Muscle memory مون درست جا بیفته.
باز یه جای دیگه استاد راجع به حرکات پینگ پونگ توضیح میداد یاد رانندگی افتادم. من خیلی خیلی وقت پیش رانندگی یاد گرفتم، بیشتر از بیست سال پیش، ولی قشنگ یادمه اولا که تازه یاد گرفته بودم، اگر دستم رو مثلا سمت آینه میبردم، خود به خود اون دستِ رو فرمون هم تکون میخورد و ماشین یه کم به این سمت منحرف میشد، یا برای همون کلاچ و دنده چقدر باید با توجه و هماهنگی عمل میکردم، کاری که بعدنا از حفظ انجام میدادم و اصلا دست و پا و چشم و مغز و اینا همه خودکار هماهنگ با هم عمل میکردن حتی بدون اینکه من متوجه باشم، ناخودآکاه بود دیگه.
این از تمرین زیاد و “جا انداختن”ِ حرکات حاصل شد. پس تو هر یادگیریِ دیگه هم باید همینکار رو بکنم.
استاد یه دنیا ممنون از شما با این آگاهی های ناب، که چراغ زندگی ما میشه و یه دفه یه جایی بهمون چشمک میزنه میگه این مورد رو میتونی با اون آگاهی ها، با اون قانون درست کنی.
چقدرم خوب بود که یه کمی از فضای خونه رو نشون دادین من کلی ذوق کردم:) اولا که یه جورایی دیدنِ جایی که شما زندگی میکنین برای ما خودش جالبه:) بعدم اینکه خیییییییلی فضای قشنگی بود خیلی من لذت بردم و اینم دیدن و توجه کردن به زیبایی هاست:)
خدایا شکرت برای اینکه کامنت نوشتن رو رزق امروزم کردی
درحالیکه اول اصلا قصدش رو نداشتم:) امروز خواهر بزرگم رو دعوت کردم خونمون که تو شهر Barrie یک ساعتیِ شمال تورنتو هستن و به امید خدا قراره یه روز عالی و خوشگل و خوشمزه با هم داشته باشیم:) قصد داشتم بعد صبحانه برم مشغول تدارکات بشم ولی یه دفه دلم خواست بنویسیم، دقیقا یه حسی بهم گفت بنویس:)
من برم به تدارکاتِ ساده ی مهمونیِ کوچولوم برسم.
که البته همین دعوت کردن خواهرم برای من کلی ذوق و احساس قشنگ داره
همین جمله الان خودش یاد من انداخت که چقدر قشنگ تکاملمون رو تو این سه سال و اندی که از مهاجرتمون میگذره طی کردیم.
دیروز رفتم برای امروز یه کم خرید کنم، یه دفه یادم افتاد من کاسه ی بزرگ مناسب سالاد ندارم، یا مثلا روی کاناپه م اگر دو سه کوسن داشته باشم خیلی قشنگتر و کوزی و راحت تر میشه. و راحت اونا رو خریدم. این برای من خیلی کیف داشت و حواسم بود که قبلنا نمیتونستم اینجوری خرید کنم و چقدر ذوق کردم و خدا رو شکر کردم از این پیشرفتی که کردیم:)
راستی اینم خودش یه قانون یا ابزار دیگه ست که توجه داشته باشیم به مسیرمون، همیشه یه چکاپی از وضعیتمون داشته باشیم و روند رشدمون رو یه جا ثبت کنیم، موفقیت ها مون رو هرچند کوچیک بنویسیم و مرور کنیم. چون بعدها اصلا یادمون میره که قبلا چقدر پایین تر بودیم و الان چقدر بهتر شدیم. این تکرار و یادآوریِ “تونستن ها” و “شدن ها” خودش خیلی بهمون انگیزه میده و کمکمون میکنه:)
خدایا شکرت
به نام خدا وند رزاق،وهاب،حسیب
سلام استاد عباسمنش و سلام استاد شایسته
● در هر کار و زمینه ای که می خواهی پیشرفت کنی مراحل… و 1،2،3 را به ترتیب مراعات کن
توضیح( اگر بخواهی از مرحله یک به 4و5 بروی چون آمادگی لازم را نداریم وفقط ظاهری آن مورد را آموختیم و به اصطلاح وارد گوشت و خون نشده .در این حالت با یک تضاد کوچک وعدم توانایی برای آن احساس بی عرضگی به ما دست می ده وچه بسا بعد مدت کوتاهی تصور کنیم درآن مورد توانایی نداریم و بی خیال شویم.
اما مسئله مهم ما عدم تکامل بوده ونه عدم استعداد.)
● مورد مهم بعدی: وقتی من درحرفه ای،ورزشی،بیزینسی فعالیتم را شروع می کنم با هم سطح های خودم با 1یا2 لول بالاتر خودم را مقایسه کنم یاارزیابی کنم یا اگر ورزشی است موردم تمرین را با انتخاب درست حریف ادامه دهم. توضیح( با هم سطح خودم که 1 هست یا کمی بالاتر کار کنم نروم به سطح پایین تر که اعتماد به نفس کاذب بگیرم که مانع تلاشم می شود.و از طرفی هم نروم با لول بسیار بالاتر کار کنم که با سختی وتضادی خودم را تحقیر کنم که در کارم وارد نیستم و استعدادی ندارم و نتیجه اش این شود کلا ببوسم و کنارش بگذارم.
نکته مهم قانون تکامل: بسیاری از مواقع در تئوری وبیان آن برای دیگری استاد هستیم اما به خودمان که می رسد.سریع دوست داریم به مرحله بعدی برویم و یادمان می رود که باید اول با سه کارمندم اکی شوم .مسائل وراه حل های احتمالی را یاد بگیرم،طی تکامل کنم بعد 30 تا کارمند دیگر را استخدام کنم.توضیح( یکی از کارمندان فرزند کوچک دارد پس تمرکزش کم هست یا برعکس برای تولید جنس من یا خدمات من آن شخصی که فرزند کوچک دارد مزیت هست برای نوع کار من یا دیگری زبانش قوی نیست و هی از من سوال می پرسد یا موارد دیگر که در هر کار وحرفه ای نیازمند نوع خاصی تخصص هست اگر تکامل را طی کنید در انتخاب افراد جدید ملاکهای بهتری را قرار می دهید به کارآیی بهتر می انجامد.
قسمت حرفه و فعالیت نیز در ابتدا شروع شاید مشخص نباشد اما اگر ادامه دهیم و آرام آرام موانع را بشناسیم و یاد بگیریم وقتی مسئلهای بوجود آمد چه طور از پسش بر آیم ودر مقابلش اگر تکامل طی نشود با پس لرزه کوچک فرو می ریزد و یا دوباره از اول باید شروع کنیم و البته که اغلب بی خیال شده ،دنبال مورد بعدی می رویم.
●راه حل : قانون تکامل را مراعات کنیم ومد نظرمان بهبود همیشگی باشد.
با بهبودهای کوچک به خود پاداش دهیم نگوییم این که چیزی نیست بلکه خودمان را تحسین کنیم وبعد مرحله بعدی یه کوچولو سخت تر و..
ادامه دهیم.
● اگر قرار هست محصول تولید کنم همزمان دنبال چند تا نمی روم در ابتدا یا قرار هست شعبه بزنم در ابتدا استارت 40 شعبه را در شروع کارم نمی زنم و کم کم شروع می کنم.
● خودمان وحرفه مان را با دیگری مقایسه نکنیم
مثال : فلانی هم بیزینس من را دارد الان در چند کشور شعبه دارد حواسمان نیست که 8سال جلوتر از من شروع کرده و مقایسه بی جا دارم.
زبان : چند ماه هست زبان کار می کنم بعد یک فیلم سنگین ببینم وچیزی ازش نفهمم بعد خودم را تخریب کنم که چیزی بلد نیستم فکر می کردم بلدم.
عاقلانه این بود فیلم در سطح خودم ببینم .70درصد معنی اش را بفهمم و کلی لذت ببرم و ادامه دهم با شوق.
●استاد جان چقدر جالب با بازی پینگ پنگ قانون تکامل را باز کردند و شرح دادند.
هم بازی و همراه نازنین دارند اما رباط نیز فواید خودش را دارد.
البته قبل ها به پینگ پنگ جبهه داشتم که ورزش راحتی هست و خیلی به درد نمی خورد و در ذهنم ورزشهایی با فعالیت بدنی زیاد یا هیجان ورزش مفیدتری تلقی می شد اما بعد ها که فواید پینگ پنگ را برای مغز فهمیدم نظرم عوض شد.
● در ابتدا که استاد عزیز ربات را توضیح می دادند به ذهنم رسید صحبت نمی کند که در دومی توضیح دادند که حرف می زند.
●تا استاد جان گفتند من رباط پینگ پنگ باز دوم را خریده ام دو مورد برایم پر رنگ شد اول : آزادی مالی .
وبعدی : باور مخرب در مورد اسراف و اینکه چه کاریه یکی بود سریع مچ ذهنم را گرفتم که : با خرید به شرکت سازندگانش و افراد زیادی سود رسیده ودر مقابل به پیشرفت علم و دانش کمک می شود.
● قانون تکامل در زندگی مثال: جاده جنگلی که دو استاد نازنین باهم در بهشت زیبایشان درست کردند خیلی مشهود بود .
بار های اول شاخه ها را کنار می زنند گیر نکن تا رد شوند .زمین ناهمواری بعد تر آرام آرام درختان ودرخچه ها پاکسازی شد و زمین صاف تر شد .
● مثال جالب بعدی سخنرانی استاد که ابتدا در دانشگاه بندر عباس استرس داشتند یا مثال یادشون نیامده اما با طی تکامل ،سمینار هزار نفره برگزار کردند بدون نوشته .
برای خودم: در زمینه دلخواهم انگیزه ایجاد کنم .از 1،2،3 شروع کنم خداوند را شاکر باشم که هر آموزشی در شبکه ها هست به واسطه انسانهای عالی.
درست یاد بگیرم ،اصلاح کنم و مسیر جدید در مغز ایجاد کنم تا ناخود آگاه حرکت ها درست شود.
خدایا به استاد جانها انرژی فوق العاده بده تا فایل های بیشتری را برای من ودوستان آماده کنند.
تا بیشتر در مسیر ثابت قدم باشیم.