https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-14 01:05:402025-03-07 07:49:43درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1
693نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
الهی به امید تو ،الهی به امید تو، الهی به امید تو که هرآنچه دارم از آن توست.
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی نازنین و سلام به اهالی عزیز این سایت زیبا
استاد چقدر هدایت در لحظه شیرین میتونه باشه،چقدر لذت بخشه که خدای مهربون در لحظه بنده هاشو هدایت کنه ، که من شنیده بودمش و خیلی دوست داشتم تجربه کنم این جمله رو که خدای مهربونم امروز برام رقم زد با چندتا اگاهی جدید.
دیروز که به یه تضادی خوردم و حالم خوب نبود داشتم با خودم فکر میکردم و به خودم گفتم منم که با خواهرم همزمان دوره هم جهت با جریان خداوند رو شروع کردم چرا اون داره نتیجه میگیره من نمیگیرم؟؟.
و با طی کردن تکامل هدایت شدم به این فایل زیبا
امروز که داشتم جلسه ششم رو نُت برداری میکردم خوابم گرفته بود فایل رو استپ کردم و شروع کردم به ناهار خوردن وقتی ناهارم تموم شد گفتم خب الان چیکار کنم که هدایت شدم به معرفی دوره احساس لیاقت قسمت اول گوشش کردم رسیدم به یه نکته جالب:« که احساس لیاقت با تولد ما به ما داده شده و ما لایق بودیم که وارد این دنیا شدیم.»
و چقدر ارامش در لحظه شیرینه حتی بیشتر از داشتن یه دریای الماس.
به خدا گفتم گوشش کردم فایل بعدی من چیه؟ هدایت شدم به فایل پیدا کردن الگوهای تکرار شونده که جواب یکی دیگه از سوالاتم رو گرفتم ، خیلی قشنگ بود اون تیکه رو ضبطش کردم تا زمانیکه خواستمش دوباره گوشش بدم.
به خدا گفتم دومین جوابم رو گرفتم دیگه چی گوش بدم فایل بعدی چیه؟؟ هدایت شدم به سریال سفر به دور امریکا قسمت 66 که همون اول فایلی(دقیقه 50:00 تا 01:20) مریم جان داشتن از ماجرای سبزی هاشون برامون میگفتن که فکرشون جواب خیلی از ماها میتونه باشه و هست.(فکرشون: اون زمانیکه اون کشاورز توی ایران داشت این سبزی ها رو می پروروند هیچ ایده ای نداشت که این سبزی ها میان آمریکا و میشن قرمه سبزی برای بچه های سفر به دور امریکا ، میشن بخشی از لحظات لذت بخشی از هزارن آدمی که دارن این سریال رو می بینن .) با شنیدن این جمله این اگاهی در ذهنم به صدا اومد که دست خدا رو باز بزار و نگذار باور های کمبودت باعث رشد و پیشرفتت بشه و به چرایی خواسته هات فکر نکن خدا که خوابش نمیبره حواسش هست به قول استاد نیازم نیست هر لحظه بچسبیم به خواسته و یادآوری داشته باشیم.
سریال بی نظیر سفر به دور امریکا تموم شد. همینطور که داخل گالری بودم یهو فایل درس های زندگی از یک بازی نظرم رو جلب کرد . پلی کردمش همینطوری فایل رو رد میکردم تا رسیدم به دقیقه (39:05)و خدای من چیزی نبود جز گرفتن جواب اصلیم که چرا دنبال نگرفتن نتیجه بودم استاد خیلی قشنگ توضیح دادند که :« هرموقع که آدم با شور و شوق کاری رو انجام بده و وقتیکه بتونه فارغ از نتیجه لذت ببره از اون کاریی که داره انجام میده اتفاقا نتایج فوق العاده ای میگیره.»
و اونجا بود که این جلمه استاد که همیشه میگه هدایت ها در لحظس و ما هم مدار نیستیم رو دوباره لمسش کردم ، دوباره دیدمش، دوباره شنیدمش و نمی دونین چقدر اشتیاق من رو برای ادامه دادن و دلسرد نشدن از مسیر بیشتر و بیشتر کرد.
هر موقع که یکم نجوا زورش ازم بیشتر میشه و تلاش های منو نابود کنه به خدای عزیزم میگم خدایا کاری کن تا در مسیر بمونم و ادامه بدم. و امروز که توی تمرین بی نظیر ستاره قطبیم این خواسته رو به خدا ارسال کردم که خدای مهربونم امروز یه چیزی نشونم بده تا پایبند باشم به ادامه دادن مسیر و اتفاقی که منو قوی تر کنه برای ادامه مسیر.
میدونم کامنتم طولانی شده ولی خدا ازم میخاد یه نکته دیگه رو هم بهتون بگم .
با گوش دادن جلسه ششم دوره هم جهت اون تیکه که استاد عزیز گفتن (قبل از 40:00 هست )زندگی خیلی از افراد یک روند تکراری ناجالب تکرار شوندس. حالا اگر یه الگوی تکرار شونده داره برات رقم میخوره تو داری خلقش میکنی چون داری جوری فکر میکنی که قبلا فکر میکردی، همون سایت ها رو چک میکنی که دیروز چک میکردی، همون اهنگ رو گوش میدی که دیروز گوش میدادی که این روند دارع اتفاق میوفته و داره تکرار میشه.
با شنیدن این جمله از استاد به قول سپیده عزیز در فایل گفتگو از دوستان خیلی بهم برخورد استاد
حالا ایشون سیگارشونو ترک کردن من کل برنامه های که الان میفهمیدم چقد اضافی بودن توی گوشیم رو حذف کردم مثل تلگرام و اینستاگرام و …
و از ته دل از استاد بابت این حرفشون سپاسگذارم چون امروزه که میبینم چقد حالم از دیروز بهتره.
نکاتی که تو این فایل گفتید ، عالی و خیلی ساده بیان شد
دنیا و زندگی دقیقا مثل یک بازی هست و در بازی تمام تمرکز روی بازی هست و لذت بردن از بازی ، در دنیا هم همین طور باید باشه
من خیلی اوقات خال را رها می کنم و به گذشته و آینده می روم ،اینده خوبه ولی خیلی کم ولی رفتن به گذشته و شماطت کردن خودت، بدترین کار هست .
احساس قربانی بودن , در مورد خیلی اتفاقات دارم و همیشه خودم را قربانی میدانم به عنوان یک زن خودم را قربانی میدانم ، به عنوان یک مادر ، به عنوان یک خواهر و حتی یک دوست
این ماه چند اتفاق خیلی عالی برامرخ داده با اینکه از خدا هزاران بار تشکر کردم و می کنم ولی ته ذهنم میگم به این راحتی مگه میشه و با این تغییر فرکانس باعث انرژیم بیاد پایین و ادامه دادن در این مسیر را برایم سخت تر کنه ولی خداروشکر که زود متوجه مسیرم شدم و متعهدانه برمی گردم به مسیر موفقیت ورسیدن خواسته هام.
خداروشکر به خاطر اینکه شرک رو از دلم داری میبری و به جای آن توحید در قلبم مثل یک بذر کوچک در حال رشد هست و.متعهدانه تلاش میکنم تا از این بذر توحید مراقبت کنم
واقعا این طرز نگاه کردن به شکل همین بازی پینک پنگ که استاد عزیز گفتن خیلی به ما کمک میکنه تا بتوانیم زندگی ذهن خودمان را کنترل کنیم
من خودم این عدم احساس لیاقت رو باید خیلی روش کار کنم دقیقا هم همین طوره میبینیم بعضی موقع ها اوضاع داره خوب پیش میره حالا به هر موضوع چه اوضاع مالی یا روابط عاطفی در ناخود اگاه ما یک حس بدی میایه که انقدر هم تو لایق این ها نیستی اونجاست که ما باید ذهن خومان را کنترل کنیم و بتوانیم احساس مان رو خوب نگه داریم و سپاس گذار خداوند باشیم تا هدایت شویم به مسیر بهتر
به اندازه ای که ما روی ذهنمان کار میکنیم به همان اندازه میتوانیم روی زندیگیمان کنترل داشته باشیم در هر شرایطی که در زندگی هستیم چه خوب چه بد میتوانیم تعغیر کنیم ما باید در هر لحظه شاد باشیم لذت ببریم از زندگی و سپاس گذار نعمت هایی که همین لحظه داریم باشیم
سلام عزیزانم وقتتون بخیر امیدوارم حال دلتون عالی باشه که بزرگترین نعمت حال خوبه
به قسمت توپ های جادویی خانم شایسته عزیز که رسیدم دیگه طاقت نیاوردم و اومدم شروع کردم به نوشتن…دلم خواست بگم که چقد این بانو جذاب و دلنشین هستش چقدر زیبا پراز شور شوق صحبت میکنه و درعین حال صحبت های ایشون خیلی زیاد گیرا هستش واقعا از ته دلم ایشون رو ستایش میکنم…و شما استاد عزیز حدودا ده دقیقه از این فایل گذشته بود که باخودم گفتم اخه یه ادم چجوری میتونه از هرمسئله کوچیک روتینی یه موضوع جذاب مرتبط با کارش پیدا کنه و بیاد راجبش صحبت کنه و انقدر تاثیر گزار هم باشه صحبت هاش…این فایل واقعا توانمندی شمارو نشون داد از خلق نتایج از کوچیکترین فرصتها…فرصت هایی که شاید ما تو زندگی خودمون نبینیم و جدیشون نگیریم…چونکه بنظر ما کوچیکن،کماهمیتن…شما از هرفرصتی برای ارتقا کارتون و البته ارتقا دانش بچه های سایت استفاده میکنین قلبا و باتمام وجود از شما استاد عزیزم تشکر میکنم…الحق که شما بینظیرید و یک الگو عالی هستین برای من و دیگران…
ای هادی، تو هدایتم کن تا چیزهایی رو بنویسم که کلی ازش یاد بگیرم
قلبم رو به سوی تو باز می کنم
پاپوش هام رو درمیارم و با ذهن خالی به جریان هدایت وصل میشم
من هیچی نمی دونم و هیچی بلد نیستم و همواره محتاج توأم
┅┅┅┅┅┅┅༻༺┅┅┅┅┅┅┅
سلام به همه
استاد جانم از زمانیکه به فضل خدا متوجه شدم پاشنه آشیلم چیه… جریان هدایت اومده به کمکم تا راحت تر حلش کنم
این فایل رو من اردیبهشت پارسال گوش کرده بودم ولی استاد درک الانم خیلی با درک اون موقع فرق داره… الهی صد هزار مرتبه شکر… همه از فضل خداست و اعتبارش به خداست
دیروز جمعه 17 اسفند، جریان هدایت منو به این نتیجه رسوند که در یادداشت گوشی ثبت کردم الان میارمش اینجا:
هدف زندگی⬅️ لذت بردن از مسیر زندگی و فلاح
سخت نگیر…. لذت ببر… لذت بردن رو موکول نکن به زمان خلق خواسته هات… آرامش داشته باش، یکی هست که هرگز دیر نمی کنه، هرگز فراموش نمی کنه، حکم دست اونه، قاضی اونه، عزت دست اونه، اون داره همه چی رو مدیریت می کنه و هیچی از کنترلش خارج نمیشه، مطمئن باش اون حفیظ و وکیل توعه… آرامش داشته باش، نه نگران گذشته باش و نه از آینده بترس… اون همیشه هست… خدای موسی، خدای مریم، خدای ذکریا، خدای یوسف، خدای محمد، خدای ابراهیم،خدای سلیمان و داود، خدای تو هم هست… آرامش داشته باش و لذت ببر
درک عمیق قانون⬅️ باعث اخذ تصمیمات شجاعانه میشه… باعث درک اصل از فرع میشه.
++ کیفیت زندگی نه عدد بانکی
++ کیفیت رابطه نه طول عمر رابطه
++ کیفیت شغل نه پرستیژ اجتماعی و معیارهای جامعه…
++ من خودم چی دوست دارم نه اینکه چطوری تو ذهن مردم مقدس بمونم
++ من خالق شرایط هستم نه قربانی شرایط
آیـــــــــــا این رفتار، این تصمیم با قانون جهان (لعلک ترضی و فلاح) هماهنــــــــــــگه؟
ســـــــارا کوچولوی درونت الان چی رو می خواد تجربه کنه؟؟… فارغ از همه چی و هیاهوی جمع و جهان، اجازه بده تجربه اش کنه…فارغ از اینکه من با انجامش تو ذهن مردم مقدس می مونم یا نه… لذت بردن رو موکول نکن به زمان خلق خواسته، همین الان لذت ببر
و این فایل یه مکمل عالی بود برای این نتیجه گیری که امروز رزقم شد
==============================
«درس های زندگی از یک بازی»
مزایای بازی پینک پنگ برای استاد و عزیز دلش:
++ ویژگی لذت بردن از لحظه به لحظه ی زندگی
++ یادآوری هدف بازی⬅️ داریم بازی می کنیم نه برای اینکه مشخص بشه کی می بره و کی میبازه… بلکه برای لذت بردن هست… افزایش مهارت ها… سلامتی جسم…
++ توجه به ویژگی های مثبت فرد در رابطه⬅️ شخصیت کمک کننده استاد در شروع هر مهارتی… تحسین کردنشون… دنبال روش های جدید بودن استاد، باعث شده بود مریم جان هر بار به شیوه های جدیدی به چالش کشیده بشه و مهارتش بیشتر بشه و ذهنش خلاق تر بشه…
++ افزایش کیفیت رابطه در سطح عمیق تر
++ درک این نکته که استعداد مهم نیست، استمرار و اصلاح مسیرِ که باعث میشه، یه مهارتی کسب بشه
++ افزایش اعتماد به نفس تا حدی که با افرادی مسابقه بدی که سالها کار کردن
++ مهربون بودن با خود و تشویق بابت کوچکترین بهبودها… عدم تمرکز روی باخت ها و تمرکز روی اینکه دارم ورزش می کنم… همین عکس العمل یعنی پیشرفت، و تشویق بابت بهبودهای کوچک…
++ درک عمیق و سریع قانون و کنترل ذهن و عدم تمرکز… چه فرکانـــــــــسی(احساسی)، چه نتیجــــــــه ای خلق می کنه؟؟ … فرکانس انکار توانایی دیگران، فرکانس عدم تحسین، فرکانس خودسرزنشی، فرکانس عصبانیت، فرکانس عجله …. وقتی کنترل ذهن نداری، نمی تونی از توانایی هات استفاده کنی… کافیه به نتیجه فکر نکنی و فقط به ضربه ی بعدی فکر کنی… به ظاهر شرایط نگاه نکن، فقط سعی کن اون لحظه بهترین خودت باشی و لذت ببری و کاری نداشته باشیم به بقیه اش… فقط یه ضربه داری برای برد، ولی شل می کنی یا عجله می کنی و نتیجه رو میبازی…
++ این ما هستیم که اتفاقات رو تفسیر می کنیم و می تونیم نتیجه رو خلق کنیم
++ با چند بار برد این فکر میاد که اینقدر هم نباید راحت باشه، و همین فکر دیگه بازی رو سخت می کنه… احساس عدم لیاقت⬅️ و از دست دادن نعمت ها… احساس دلسوزی
++ احساس قربانی شدن… اون شانس آورد… انگار حق من خورده شده… باعث ایجاد عصبانیت و عدم کنترل ذهن و به راحتی امتیاز از دست بده تا وقتی کنترل ذهن رو به دست بیاره… احساس قربانی شدن تبدیل میشه به احساس عصبانیت، خشم، نفرت، افسردگی و اتفاقاتی خلق میشه که از همون جنس احساس وارد زندگیمون میشه… وقتی بیای ذهنت رو کنترل کنی و تفسیر بهتری داشته باشی(هماهنگی ذهن و روح) هماهنگی های بیرونی رو خدا برات اوکی می کنه و نتیجه به نفع تو خلق میشه
مثال خودم از اتفاقات دیروز:
دیروز قرار بود بریم خرید، از اونجایی که دم عید و همه جا شلوغه، من به همسرم گفتم صبح زود بریم که به ترافیک و شلوغی نخوریم… همسرم گفت : نه ساعت 3 ظهر میریم… منم مقاومت نکردم
رفتیم و همون اوایل مسیر خوردیم به ترافیک خیلی سنگین… از همون جا مومنتوم منفی شروع شد… و جنس گفت و گوهای ذهنم، احساس قربانی شدن بود که همش تلاش می کردم کنترلش کنم، نمیشد… خلاصه با اون حجم از ترافیک سنگین رسیدیم… من تو تمرین ستاره قطبی، آرامش و راحتی خرید و قیمت مناسب و کیفیت خرید رو نوشته بودم اما استاد خلق نشد
امروز دلیلش رو متوجه شدم
چون تو اون تایمِ مسیر، من همش فرکانس قربانی شدن رو ارسال کردم و جهان هم اتفاق ها، افراد، تصمیمات و … رو برام رقم زد که احساس قربانی شدن بیشتری رو تجربه کنم… مثلا پسرم گیر داده بود من کت و شلوار سبز می خوام(احساس قربانی شدن که چرا حرف گوش نمی کنه)… هدایت شدیم رفتیم از جایی کت و شلوار رو خریدیم که دقیقاً چند دقیقه بعدش متوجه شدیم دوبرابر قیمت خریدیم(احساس قربانی شدن و خشم و عصبانیت)… و استاد چند تا ناخواسته دیگه هم خلق شد که جنس احساسیش همین احساس قربانی شدن بیشتر بود…
شب، قبل خواب گفتم: آخه چرا همچین چیزایی رو خلق کردم؟؟
صبح پاسخ رو دریافت کردم… احساس قربانی شدن
استاد امروز هم تو مرکز یه اتفاقی افتاد
معمولاً تعداد افرادی که به من و همکارم مراجعه می کنن برابر هستن
امروز متوجه شدم مراجعه کننده های همکارم اومدن تو اتاق من و من کارشون رو انجام دادم و متوجه نشدم مراجعه کننده های من نیستن… چون علاوه بر تایمی که باید کارشون رو انجام بدیم همون تایم رو باید بزاریم تو سایت ثبت کنیم… خلاصه ریشه ی خلق این ناخواسته هم، احساس قربانی شدن بود… احساس قربانی شدن، چشمم رو کور کرد تا نتونم ببینم و نتیجه بشه احساس قربانی شدن بیشتر
یعنی می خوام بگم انگار حجم عظیمی از جنس گفت و گوهای ذهن من، همین احساس قربانی شدن هستش که چون تبدیل شده به باور، قدرت خیلی بیشتری داره به باورهای جدیدم که هنوز بذر هستن…
از خدا طلب هدایت و حمایت می کنم برای ریشه کن کردن این حس
ممنونم از جریان هدایت که اینقدر واضح و عالی داره پیش میره
خدایا صد هزار مرتبه شکر
++ نقش شور و شوق و لذت بردن از اون لحظه… اصلاً بی خیال نتیجه، فقط لذت ببریم… و نتایج فوق العاده میاد… صحبت با توپ که آرزو داری امتیاز کسب کنی، بیا اینم فرصت در اختیارت، برو آرزوت رو محقق کن
++ حضور در لحظه خیلی مهمه… اگر بری تو گذشته یا آینده، نتیجه تغییر می کنه… بی خیال دیروز امروز رو خوب خلقش کنم… بی خیال فردا، امروز رو خوب خلقش کنم… فقط این ضربه رو بهتر کار کن… فقط برای امروز پاک باش…
++ قدرت جادویی لذت بردن از چیزهای ساده… درهای نعمت رو به روت باز می کنه… لذت بردن رو به زمان خلق خواسته موکول نکن… قانون خداوند⬅️ وقتی از چیزهای ساده نتونی لذت ببری، چیزهای بزرگتر بهت داده نمیشه… به جای حسودی کردن، به جای حسرت خوردن بابت کمبودهات… به جای داد و بیداد کردن… اگر سپاسگزار باشی، من شما را می افزایم
سلام ودرود به استاد عزیزم،مریم جان و همه دوستان هم فرکانسیم…..
استاد چقدر عالی توضیح دادید
چقدر این صحبت ها ذهن ادم رو باز تر میکنه برای دریافت اطلاعات وحتی بازبینی یسری مسائل که ناخوداگاهانه توزندگیمون تجربش میکردیم .
وقتی صحبت های شمارو گوش کردم یاد یکی از اقوام افتادم که میگفتن الان چند وقتی هست که همه چی عالیه ومعمولا بعدش یه اتفاق بدی میفته
وواقعا هم همینطور میشد براشون
و الان به این رسیدم که برمیگرده به موضوع عدم احساس لیاقت که چقدر عالی توضیح دادید
من قبل ازینکه بخوام با شما اشنا بشم و قوانین رویاد بگیرم
اگه یجای خیلی مهمی میرفتم و طرف خیلی منو تحویل میگرفت دقیقا اون احساس عدم لیاقت بالا میومد که عه ببین چقدر طرف داره تحویلممیگیره بعنی من لیاقتشو دارم؟ و بعد احساس لذتی که میتونستم داشته باشم خراب میشد
یا مثلا دوسال پیش من پذیرفته شدم که در یک برند خیلی معتبری با یک استاد خیلی بزرگی کار کنم حتی ایشونم از نزدیک ببینم
کاری که ارزوی خیلی ها بود اونجا باشن و اون استاد رو از نزدیک ببینن
من بااینکه پذیرفته شدم اما هی شک میکردم به خودم وای من اینجام،یعنی من لیاقتشو دارم؟ یعنی من انقدر کارم درسته که اینجا اومدم
و باعث شد بعد از چند هفته به طرز خیلی عجیب غریبی بیام بیرون باوجود اینکه همه چی خوب پیش میرفت
برای احساس قربانی بودنم همینطور بعد از این اتفاق همش خودمو یه قربانی میدونستم که فلانی باعث شد من بیام بیرون
اما با اگاهی هایی که کسب کردم دیدم مشکل از من و افکارمبود که باعث شد این اتفاقاتو تجربه کنم
درود بر استاد بزرگوارم جناب سید حسین عباسمنش و بانو مریم شایستهی عزیز و یکایک دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش و همهی همراهان همفرکانسم
انگار که داستان این فایل الهی داستان زندگی منه!
در بیشتر موارد همیشه انگار تو یه مسابقه بودم و نمیدانستم که قراره از زندگی لذت ببرم! درواقع من بندهی خداوند یگانهی بسیار بخشایندهی بسیار مهربان که تنها فرمانروای جهانیان است هستم که وهّآب است! پس چه جای مقایسهی خودن با دیگران؟! چه جای عجله؟! چه جای سستی؟! چه جای سرمستی و غرور؟! چه جای تعجب از اینکه زندگیم روی روال بیفته و چرخش پیوسته روغنکاری بشه و هر بار روانتر از پیش بچرخه؟!
بچه که بودم و بودیم، خیلی راحت به هر کسی اعتماد میکردیم. به هرکسی که کمی به ما محبت میکرد اعتماد میکردیم و باهاش دوست میشدیم. باهاش بازی میکردیم، غذامون را تقسیم میکردیم و کُلّی باهاش کیف میکردیم و …
ولی نمیدونم این باورهای نادرست و محدود کننده که رفته توی ذهنمون و خدا میدونه چه اندازه عمیق و ریشهدار هستن، از خدای وهّآب برامون یه غول بیرحم ساخته، یه کسی را ساخته که نمیشه بهش اعتماد کرد. از خودمون که نگم، کسی هستم پیش خودم که انگار هیچ ارزشی ندارم، البته خدا را سپاس خیلی بهتر از گذشته شدم! اگر بهتر نمیشدم که برپایهی آموزشهای استاد بزرگوارم نمیرفتم یه جعبهی قرمز خوشگل روباندار بخرم و توش رو پُر کنم از تصویر رنگی هزار و دویست خواسته اونم با امضای وهّاب! نه بابا، من خودم را بیارزش نمیدونم! ولی هنوز راه دارم تا به یک احساس خود ارزشمندی بالا برسم. خدایا پروردگارا سپاسگزارم از لطف همیشگیت و اینکه همیشه هوای من را داری!
راستش من پیش از این همیشه انگار تو رقابت با دیگران بودم و همین الان هم کمابیش هستم و دارم خودم را با دیگران مقایسه میکنم و انگار که عقب افتاده باشم، احساس نگرانی دارم. ولی وقتی به یاد گفتههای شما استاد بزرگوارمان و بانو شایستهی عزیز میافتم که ایشان در آغاز اصلا تنیس روی میز را بلد نبودند و کمکم و تنها ب ای لذت بردن بازی کردند. کمکم بهتر و ش ند جوری که الان گاهی از شما استاد بزرگوارم میبرند. از اون همه بازیکن غیرحرفهای هم بردند، پس من هم باید کسب و کارم را نه برای پول درآوردن و نه برای جلوزدن از دیگران، بلکه برای لذت بردن ازش که دارم بهترین محصولات کاملا ارگانیک جهانی را به دست نیازمندانش میرسانم کار کنم و بدونم و به خداوند یگانهی بسیار بخشایندهی بسیار مهربان اعتماد داشته باشم که نتایج بسیار بسیار بهتر از پیش منتظر من هستند و من شایستهی پیشرفتهای بسیار بسیار بیشتر و بهتر از اکنون هستم چون بندهی وهّآب هستم و بس!
یادم هست که من در سالهای 1386 تا 1392 یه شرکت پیمانکاری داشتم که چندتا پروژهی کوچک و متوسط داشتیم ولی یه پیمان خیلی خوب را از شهرداری بهدست آوردیم ولی بهدلیل اینکه اصلا خودمون هم باور نداشتیم که چنین پیمانی داشته باشیم و خیلی راحت اون رو از دست دادیم و سالها گرفتار تضمینهای اون باشیم.
گاهی هم اینجوریه که من فکر میکنم که من دیگه پس از این چند سال که دارم تو این کسب و کار فعالیت میکنم حالا دیگه حق منه که اینجوری خوب پیش برم، یکدفعه شرایطی پیش میاد که درست برعکس میشه و این درصورتیه که اصلا قرار نیست که پوستم برای کار کنده بشه تا پیشرفت کنم! بلکه قراره که همهی کارها طبق گفتهی خداوند در قرآن، باید همه چیز مثل این برای من پیش بیاد که مثل دراز کردن دستم و برداشتن یک میوهی دلخواه از شاخههای پایین درختان است.
از احساس قربانی شدن که نگو، سالیان سال من این احساس را داشتم و چهها که نکشیدم از این احساس.
آهان! درست گفتید بانو مریم عزیز! اینکه برای من زندگی باید در هر لحظه لذت بردن است و این شور و شوق منه به زندگی و کارم و عشق با عزیز دلم و فرزندانم و کسب و کارم تا اینکه همیشه در لحظه باشم و اینکه بدونم من نه در گذشته و نه در آینده زندگی نمیکنم بلکه درست در اکنون زندگی میکنم و بس! پس چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟! پس حال و اکنون را عشقه! و باید فقط به گام بعدی که میخوام بردارم فکر کنم و به آینده نمانم. آیندهای که معلوم نیست که جی بشه.
الهی و ربّی من لی غَیرُک
خدایا پروردگارا پن جز تو کسی را ندارم و جز به تو به هیچ کس دیگری نیازمند نیستم ولی به هرآنچه از شما بهم برسه نیازمند و فقیرم و همه تویی و من هیچم!!!
درود بر استاد بزرگوارم جناب سید حسین عباسمنش و بانو مریم شایستهی عزیز و یکایک دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش و همهی همراهان همفرکانسم
عجب هدایتی کرد خدا من رو امروز صبح که اومدم و این فایل را گوش دادم. خدایا پروردگارا واقعا سپاسگزارم از لطف همیشگیت به من و همهی آفریدگانت.
دقیقا همینه که گفتید و تا یادم نرفته بگم که بانو مریم شایستهی عزیز در دقیقهی بیست و شش این فایل الهی( آره واقعا الهی چون شما دستان و زبان خداوند یگانهی بسیار بخشایندهی بسیار مهربان هستید که او من را بهوسیلهی شما هدایت میکنه. خدایا دارم از ذوق میمیرم و اشک شوق تو چشمام جمع شده) نکتهای بسیار کلیدی را گفتند که؛
پس از یه مدت که همه چیز داره خوب و روان پیش میره، به خودمون تردید میکنیم و خودمون را ارزشمند نمیبینیم که کارهامون همینجور عالی و روان پیش بره و دقیقا همین باعث میشه که تمرکزمون از مسیرمون برداشته بشه و جهان هم پاسخ احساس ارزشمند نبودن را بهمون میده و موفقیتهامون متوقف میشه.
من این را بارها تجربه کردم و بهویژه در کسب و کارم وقتایی بوده که همه چیز روان و عالی پیش میرفته و من تو دلم به خودم گفتم که ببین همیشه که اینجوری نمیمونه! آخه چرا من اینجوری فکر میکنم؟ مشخصه دیگه! پاسخ در کمبود احساس خود ارزشمندیه! خدایا اینها همه از باورهای محدودکنندهای هست که از کودکی در ذهن ما کاشته شده که نمیشه که کارها تا آخر همینجور خوب و روان و حتا بهتر و بهتر و با سرعت بیشتر و بیشتر پیش بره که! باید یه جایی روند موفقیت متوقف بشه اگه نشه که نمیشه! البته بماند که گاهی ممکنه که دچار غرور بشیم و همین هم تمرکزمون را اصل ماجرا برمیداره و نتیجش میشه شکست! ولی اینکه خداوند وهّآبه و بخشش او بیحسابه که هست، پس چرا باید از روانتر و روانتر شدن زندگی تعجب کنیم؟ درواقع ما خودمون را ارزشمند نمیدانیم که جهان برای ما همینجوری پشت هم موفقیت پیش بیاره و تا پایان زندگی فقط موفقیت داشته باشیم و بس!
همین شب گذشته بود که وقتی داشتم به یکی از اشتباهاتم فکر میکردم، داشتم به آیات سورهی آل فکر میکردم که خدا ما را به درستکاری خوانده و از ته دلم از خدا عذرخواهی کردم و گفتم خدایا من را ببخش برای این کارها و دیگه تکرار نمیشه که کسی با یک شمارهی ناشناس با من تماس گرفت و تقاضای محصولات را کرد. گفتم شما من را از کجا میشناسید؟ گفت: کسی از اقوام ایشان در سبزوار از محصولات کاملا ارگانیک ما تعریف کرده که بیماری پدرش را خوب کرده و حالا ایشان هم برای پدرشان تقاضا دارند. اولش گفتم باشه و خوشحال شدم که بتونم که کاری انجام بدم و البته محصولات را هم بفروشم ولی بعدش به خودم میگفتم که چه؟ چه جوری میشه که تو این چند روزه همینجوری مشتریان من بیشتر و بیشتر شدند؟ چهجوریه؟ خوب من به جای اینکه سپاسگزاری کنم و بدانم که همه چیز داره روان پیش میره و این کار قانون خداست، به جاش تعجب میکنم چرا؟ چون احساس خود ارزشمندی پایینی دارم!!!
سلام به همه عزیزان و استاد عباسمنش عزیز و همچنین مریم جان
چندوقتی هست که دقیقا احساس ناامیدی و شکست داشتم طبق قوانین با خودم میگفتم فایل های استاد رو گوش کن حس خوب باعث میشه حداقل این احساس کمتر شه ،،، همین که صفحه سایت رو باز کردم مثل همیشه نشانه های امروز روباز کردم
واقعا هربار که نشانه رو باز میکنم از فایلی که باز میشه مو به تنم سیخ میشه، اینقدر که به جوابی که باید بهم داده میشد نزدیک هست … دقیقا زمانی که احساس یاس کردم با خودم گفتم فقط یک امروز رو توی حال زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم همین امروز رو با احساس خوب زندگی کنم .. همین که فکرم به جاهای منفی زندگی یکنواختی زندگی میره توجهم رو به سمت خوشی ها وقت گذراندن باهمسرم فکر میکنم … و یک پلن میریزم تا اوضاع رو برای خودم هیجان انگیز کنم . کنترل ذهنم میتونه توی حال خوبم کمک کننده باشه .. واقعا از شما بابت انتشار این فایل ها سپاس گزارم
بسم الله الرحمن الرحیم.
الهی به امید تو ،الهی به امید تو، الهی به امید تو که هرآنچه دارم از آن توست.
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی نازنین و سلام به اهالی عزیز این سایت زیبا
استاد چقدر هدایت در لحظه شیرین میتونه باشه،چقدر لذت بخشه که خدای مهربون در لحظه بنده هاشو هدایت کنه ، که من شنیده بودمش و خیلی دوست داشتم تجربه کنم این جمله رو که خدای مهربونم امروز برام رقم زد با چندتا اگاهی جدید.
دیروز که به یه تضادی خوردم و حالم خوب نبود داشتم با خودم فکر میکردم و به خودم گفتم منم که با خواهرم همزمان دوره هم جهت با جریان خداوند رو شروع کردم چرا اون داره نتیجه میگیره من نمیگیرم؟؟.
و با طی کردن تکامل هدایت شدم به این فایل زیبا
امروز که داشتم جلسه ششم رو نُت برداری میکردم خوابم گرفته بود فایل رو استپ کردم و شروع کردم به ناهار خوردن وقتی ناهارم تموم شد گفتم خب الان چیکار کنم که هدایت شدم به معرفی دوره احساس لیاقت قسمت اول گوشش کردم رسیدم به یه نکته جالب:« که احساس لیاقت با تولد ما به ما داده شده و ما لایق بودیم که وارد این دنیا شدیم.»
و چقدر ارامش در لحظه شیرینه حتی بیشتر از داشتن یه دریای الماس.
به خدا گفتم گوشش کردم فایل بعدی من چیه؟ هدایت شدم به فایل پیدا کردن الگوهای تکرار شونده که جواب یکی دیگه از سوالاتم رو گرفتم ، خیلی قشنگ بود اون تیکه رو ضبطش کردم تا زمانیکه خواستمش دوباره گوشش بدم.
به خدا گفتم دومین جوابم رو گرفتم دیگه چی گوش بدم فایل بعدی چیه؟؟ هدایت شدم به سریال سفر به دور امریکا قسمت 66 که همون اول فایلی(دقیقه 50:00 تا 01:20) مریم جان داشتن از ماجرای سبزی هاشون برامون میگفتن که فکرشون جواب خیلی از ماها میتونه باشه و هست.(فکرشون: اون زمانیکه اون کشاورز توی ایران داشت این سبزی ها رو می پروروند هیچ ایده ای نداشت که این سبزی ها میان آمریکا و میشن قرمه سبزی برای بچه های سفر به دور امریکا ، میشن بخشی از لحظات لذت بخشی از هزارن آدمی که دارن این سریال رو می بینن .) با شنیدن این جمله این اگاهی در ذهنم به صدا اومد که دست خدا رو باز بزار و نگذار باور های کمبودت باعث رشد و پیشرفتت بشه و به چرایی خواسته هات فکر نکن خدا که خوابش نمیبره حواسش هست به قول استاد نیازم نیست هر لحظه بچسبیم به خواسته و یادآوری داشته باشیم.
سریال بی نظیر سفر به دور امریکا تموم شد. همینطور که داخل گالری بودم یهو فایل درس های زندگی از یک بازی نظرم رو جلب کرد . پلی کردمش همینطوری فایل رو رد میکردم تا رسیدم به دقیقه (39:05)و خدای من چیزی نبود جز گرفتن جواب اصلیم که چرا دنبال نگرفتن نتیجه بودم استاد خیلی قشنگ توضیح دادند که :« هرموقع که آدم با شور و شوق کاری رو انجام بده و وقتیکه بتونه فارغ از نتیجه لذت ببره از اون کاریی که داره انجام میده اتفاقا نتایج فوق العاده ای میگیره.»
و اونجا بود که این جلمه استاد که همیشه میگه هدایت ها در لحظس و ما هم مدار نیستیم رو دوباره لمسش کردم ، دوباره دیدمش، دوباره شنیدمش و نمی دونین چقدر اشتیاق من رو برای ادامه دادن و دلسرد نشدن از مسیر بیشتر و بیشتر کرد.
هر موقع که یکم نجوا زورش ازم بیشتر میشه و تلاش های منو نابود کنه به خدای عزیزم میگم خدایا کاری کن تا در مسیر بمونم و ادامه بدم. و امروز که توی تمرین بی نظیر ستاره قطبیم این خواسته رو به خدا ارسال کردم که خدای مهربونم امروز یه چیزی نشونم بده تا پایبند باشم به ادامه دادن مسیر و اتفاقی که منو قوی تر کنه برای ادامه مسیر.
میدونم کامنتم طولانی شده ولی خدا ازم میخاد یه نکته دیگه رو هم بهتون بگم .
با گوش دادن جلسه ششم دوره هم جهت اون تیکه که استاد عزیز گفتن (قبل از 40:00 هست )زندگی خیلی از افراد یک روند تکراری ناجالب تکرار شوندس. حالا اگر یه الگوی تکرار شونده داره برات رقم میخوره تو داری خلقش میکنی چون داری جوری فکر میکنی که قبلا فکر میکردی، همون سایت ها رو چک میکنی که دیروز چک میکردی، همون اهنگ رو گوش میدی که دیروز گوش میدادی که این روند دارع اتفاق میوفته و داره تکرار میشه.
با شنیدن این جمله از استاد به قول سپیده عزیز در فایل گفتگو از دوستان خیلی بهم برخورد استاد
حالا ایشون سیگارشونو ترک کردن من کل برنامه های که الان میفهمیدم چقد اضافی بودن توی گوشیم رو حذف کردم مثل تلگرام و اینستاگرام و …
و از ته دل از استاد بابت این حرفشون سپاسگذارم چون امروزه که میبینم چقد حالم از دیروز بهتره.
در پناه الله یکتا
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و درود به استاد عباس منش و خانم شایستهی گرامی و تمامی دوستان ارزشمندم
یه تمرینی رو چند روزی هست دارم انجام میدهم که به لطف خدا داره تداوم می بخشه ، به نگه داشتن احساس خوبم در طی روز
در نرم افزار گوگل کیپ ، یه لیبل / برچسب از قبل داشتم به نام «یادم باشه»
اونجا هر بار یک نت جدید باز می کنم با عنوان مرتبط به اون نوشته
بعد خود نت در طی یک یا چند پاراگراف می نویسم ، یکی یا چندتا عکس هم می گذارم
و
اگه یه جایی یه کار درستی انجام دادم بهش اشاره می کنم و به خودم افتخار می کنم بابت اون کار درست ، خودم رو تحسین می کنم
یا اونجایی که احساس خوبم باعث یک همزمانی و درس زیبا از زندگیم شده می نویسم
یا اونجایی که احساس خوبم باعث یه اتفاق خوب ، دریافت یک نعمت شده مینویسم
و تا الان ده پونزده تا نت زیبا درست کردم و در طی روز یا شب هربار میرم آگاهانه این صفحه رو نگاه می کنم ، عکس ها رو می بینم و نت ها رو می خوانم
از چند بُعد برای من این تمرین مفید هست
1- هربار که همزمانی ها رو می بینم و می خوانم اعتماد و توکلم نسبت به خداوند یه ذره بیشتر میشه
2- حسم خوب میشه ، خدا رو خیلی بیشتر شکر می کنم
3- بیشتر احساس مفید بودن و خود ارزشمندی می کنم ، چون دارم می بینم کارهای کوچیک درستم رو تایید می کنم ، از خودم تشکر می کنم ، خودم رو تحسین می کنم
به این شکل عمل کردنم باعث میشه کمتر احساس قربانی بودن سراغم بیاد و ذهنم منطقی می پذیره که آره من ارزشمندم
در پناه رب ، شاد سالم و ثروتمند باشید
سلام استاد عزیز
نکاتی که تو این فایل گفتید ، عالی و خیلی ساده بیان شد
دنیا و زندگی دقیقا مثل یک بازی هست و در بازی تمام تمرکز روی بازی هست و لذت بردن از بازی ، در دنیا هم همین طور باید باشه
من خیلی اوقات خال را رها می کنم و به گذشته و آینده می روم ،اینده خوبه ولی خیلی کم ولی رفتن به گذشته و شماطت کردن خودت، بدترین کار هست .
احساس قربانی بودن , در مورد خیلی اتفاقات دارم و همیشه خودم را قربانی میدانم به عنوان یک زن خودم را قربانی میدانم ، به عنوان یک مادر ، به عنوان یک خواهر و حتی یک دوست
این ماه چند اتفاق خیلی عالی برامرخ داده با اینکه از خدا هزاران بار تشکر کردم و می کنم ولی ته ذهنم میگم به این راحتی مگه میشه و با این تغییر فرکانس باعث انرژیم بیاد پایین و ادامه دادن در این مسیر را برایم سخت تر کنه ولی خداروشکر که زود متوجه مسیرم شدم و متعهدانه برمی گردم به مسیر موفقیت ورسیدن خواسته هام.
خداروشکر به خاطر اینکه شرک رو از دلم داری میبری و به جای آن توحید در قلبم مثل یک بذر کوچک در حال رشد هست و.متعهدانه تلاش میکنم تا از این بذر توحید مراقبت کنم
ممنون استاد عزیز
بنام خداوند هستی بخش مهربان
سلام به استاد عزیز و هم دوره ای های مهربان
واقعا این طرز نگاه کردن به شکل همین بازی پینک پنگ که استاد عزیز گفتن خیلی به ما کمک میکنه تا بتوانیم زندگی ذهن خودمان را کنترل کنیم
من خودم این عدم احساس لیاقت رو باید خیلی روش کار کنم دقیقا هم همین طوره میبینیم بعضی موقع ها اوضاع داره خوب پیش میره حالا به هر موضوع چه اوضاع مالی یا روابط عاطفی در ناخود اگاه ما یک حس بدی میایه که انقدر هم تو لایق این ها نیستی اونجاست که ما باید ذهن خومان را کنترل کنیم و بتوانیم احساس مان رو خوب نگه داریم و سپاس گذار خداوند باشیم تا هدایت شویم به مسیر بهتر
به اندازه ای که ما روی ذهنمان کار میکنیم به همان اندازه میتوانیم روی زندیگیمان کنترل داشته باشیم در هر شرایطی که در زندگی هستیم چه خوب چه بد میتوانیم تعغیر کنیم ما باید در هر لحظه شاد باشیم لذت ببریم از زندگی و سپاس گذار نعمت هایی که همین لحظه داریم باشیم
سلام عزیزانم وقتتون بخیر امیدوارم حال دلتون عالی باشه که بزرگترین نعمت حال خوبه
به قسمت توپ های جادویی خانم شایسته عزیز که رسیدم دیگه طاقت نیاوردم و اومدم شروع کردم به نوشتن…دلم خواست بگم که چقد این بانو جذاب و دلنشین هستش چقدر زیبا پراز شور شوق صحبت میکنه و درعین حال صحبت های ایشون خیلی زیاد گیرا هستش واقعا از ته دلم ایشون رو ستایش میکنم…و شما استاد عزیز حدودا ده دقیقه از این فایل گذشته بود که باخودم گفتم اخه یه ادم چجوری میتونه از هرمسئله کوچیک روتینی یه موضوع جذاب مرتبط با کارش پیدا کنه و بیاد راجبش صحبت کنه و انقدر تاثیر گزار هم باشه صحبت هاش…این فایل واقعا توانمندی شمارو نشون داد از خلق نتایج از کوچیکترین فرصتها…فرصت هایی که شاید ما تو زندگی خودمون نبینیم و جدیشون نگیریم…چونکه بنظر ما کوچیکن،کماهمیتن…شما از هرفرصتی برای ارتقا کارتون و البته ارتقا دانش بچه های سایت استفاده میکنین قلبا و باتمام وجود از شما استاد عزیزم تشکر میکنم…الحق که شما بینظیرید و یک الگو عالی هستین برای من و دیگران…
شادو موفق پیروز باشید ️
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که کافی ترین
خدایا با توکل بر تو این کامنت رو شروع می کنم
ای هادی، تو هدایتم کن تا چیزهایی رو بنویسم که کلی ازش یاد بگیرم
قلبم رو به سوی تو باز می کنم
پاپوش هام رو درمیارم و با ذهن خالی به جریان هدایت وصل میشم
من هیچی نمی دونم و هیچی بلد نیستم و همواره محتاج توأم
┅┅┅┅┅┅┅༻༺┅┅┅┅┅┅┅
سلام به همه
استاد جانم از زمانیکه به فضل خدا متوجه شدم پاشنه آشیلم چیه… جریان هدایت اومده به کمکم تا راحت تر حلش کنم
این فایل رو من اردیبهشت پارسال گوش کرده بودم ولی استاد درک الانم خیلی با درک اون موقع فرق داره… الهی صد هزار مرتبه شکر… همه از فضل خداست و اعتبارش به خداست
دیروز جمعه 17 اسفند، جریان هدایت منو به این نتیجه رسوند که در یادداشت گوشی ثبت کردم الان میارمش اینجا:
هدف زندگی⬅️ لذت بردن از مسیر زندگی و فلاح
سخت نگیر…. لذت ببر… لذت بردن رو موکول نکن به زمان خلق خواسته هات… آرامش داشته باش، یکی هست که هرگز دیر نمی کنه، هرگز فراموش نمی کنه، حکم دست اونه، قاضی اونه، عزت دست اونه، اون داره همه چی رو مدیریت می کنه و هیچی از کنترلش خارج نمیشه، مطمئن باش اون حفیظ و وکیل توعه… آرامش داشته باش، نه نگران گذشته باش و نه از آینده بترس… اون همیشه هست… خدای موسی، خدای مریم، خدای ذکریا، خدای یوسف، خدای محمد، خدای ابراهیم،خدای سلیمان و داود، خدای تو هم هست… آرامش داشته باش و لذت ببر
درک عمیق قانون⬅️ باعث اخذ تصمیمات شجاعانه میشه… باعث درک اصل از فرع میشه.
++ کیفیت زندگی نه عدد بانکی
++ کیفیت رابطه نه طول عمر رابطه
++ کیفیت شغل نه پرستیژ اجتماعی و معیارهای جامعه…
++ من خودم چی دوست دارم نه اینکه چطوری تو ذهن مردم مقدس بمونم
++ من خالق شرایط هستم نه قربانی شرایط
آیـــــــــــا این رفتار، این تصمیم با قانون جهان (لعلک ترضی و فلاح) هماهنــــــــــــگه؟
ســـــــارا کوچولوی درونت الان چی رو می خواد تجربه کنه؟؟… فارغ از همه چی و هیاهوی جمع و جهان، اجازه بده تجربه اش کنه…فارغ از اینکه من با انجامش تو ذهن مردم مقدس می مونم یا نه… لذت بردن رو موکول نکن به زمان خلق خواسته، همین الان لذت ببر
و این فایل یه مکمل عالی بود برای این نتیجه گیری که امروز رزقم شد
==============================
«درس های زندگی از یک بازی»
مزایای بازی پینک پنگ برای استاد و عزیز دلش:
++ ویژگی لذت بردن از لحظه به لحظه ی زندگی
++ یادآوری هدف بازی⬅️ داریم بازی می کنیم نه برای اینکه مشخص بشه کی می بره و کی میبازه… بلکه برای لذت بردن هست… افزایش مهارت ها… سلامتی جسم…
++ توجه به ویژگی های مثبت فرد در رابطه⬅️ شخصیت کمک کننده استاد در شروع هر مهارتی… تحسین کردنشون… دنبال روش های جدید بودن استاد، باعث شده بود مریم جان هر بار به شیوه های جدیدی به چالش کشیده بشه و مهارتش بیشتر بشه و ذهنش خلاق تر بشه…
++ افزایش کیفیت رابطه در سطح عمیق تر
++ درک این نکته که استعداد مهم نیست، استمرار و اصلاح مسیرِ که باعث میشه، یه مهارتی کسب بشه
++ افزایش اعتماد به نفس تا حدی که با افرادی مسابقه بدی که سالها کار کردن
++ مهربون بودن با خود و تشویق بابت کوچکترین بهبودها… عدم تمرکز روی باخت ها و تمرکز روی اینکه دارم ورزش می کنم… همین عکس العمل یعنی پیشرفت، و تشویق بابت بهبودهای کوچک…
++ درک عمیق و سریع قانون و کنترل ذهن و عدم تمرکز… چه فرکانـــــــــسی(احساسی)، چه نتیجــــــــه ای خلق می کنه؟؟ … فرکانس انکار توانایی دیگران، فرکانس عدم تحسین، فرکانس خودسرزنشی، فرکانس عصبانیت، فرکانس عجله …. وقتی کنترل ذهن نداری، نمی تونی از توانایی هات استفاده کنی… کافیه به نتیجه فکر نکنی و فقط به ضربه ی بعدی فکر کنی… به ظاهر شرایط نگاه نکن، فقط سعی کن اون لحظه بهترین خودت باشی و لذت ببری و کاری نداشته باشیم به بقیه اش… فقط یه ضربه داری برای برد، ولی شل می کنی یا عجله می کنی و نتیجه رو میبازی…
++ این ما هستیم که اتفاقات رو تفسیر می کنیم و می تونیم نتیجه رو خلق کنیم
++ با چند بار برد این فکر میاد که اینقدر هم نباید راحت باشه، و همین فکر دیگه بازی رو سخت می کنه… احساس عدم لیاقت⬅️ و از دست دادن نعمت ها… احساس دلسوزی
++ احساس قربانی شدن… اون شانس آورد… انگار حق من خورده شده… باعث ایجاد عصبانیت و عدم کنترل ذهن و به راحتی امتیاز از دست بده تا وقتی کنترل ذهن رو به دست بیاره… احساس قربانی شدن تبدیل میشه به احساس عصبانیت، خشم، نفرت، افسردگی و اتفاقاتی خلق میشه که از همون جنس احساس وارد زندگیمون میشه… وقتی بیای ذهنت رو کنترل کنی و تفسیر بهتری داشته باشی(هماهنگی ذهن و روح) هماهنگی های بیرونی رو خدا برات اوکی می کنه و نتیجه به نفع تو خلق میشه
مثال خودم از اتفاقات دیروز:
دیروز قرار بود بریم خرید، از اونجایی که دم عید و همه جا شلوغه، من به همسرم گفتم صبح زود بریم که به ترافیک و شلوغی نخوریم… همسرم گفت : نه ساعت 3 ظهر میریم… منم مقاومت نکردم
رفتیم و همون اوایل مسیر خوردیم به ترافیک خیلی سنگین… از همون جا مومنتوم منفی شروع شد… و جنس گفت و گوهای ذهنم، احساس قربانی شدن بود که همش تلاش می کردم کنترلش کنم، نمیشد… خلاصه با اون حجم از ترافیک سنگین رسیدیم… من تو تمرین ستاره قطبی، آرامش و راحتی خرید و قیمت مناسب و کیفیت خرید رو نوشته بودم اما استاد خلق نشد
امروز دلیلش رو متوجه شدم
چون تو اون تایمِ مسیر، من همش فرکانس قربانی شدن رو ارسال کردم و جهان هم اتفاق ها، افراد، تصمیمات و … رو برام رقم زد که احساس قربانی شدن بیشتری رو تجربه کنم… مثلا پسرم گیر داده بود من کت و شلوار سبز می خوام(احساس قربانی شدن که چرا حرف گوش نمی کنه)… هدایت شدیم رفتیم از جایی کت و شلوار رو خریدیم که دقیقاً چند دقیقه بعدش متوجه شدیم دوبرابر قیمت خریدیم(احساس قربانی شدن و خشم و عصبانیت)… و استاد چند تا ناخواسته دیگه هم خلق شد که جنس احساسیش همین احساس قربانی شدن بیشتر بود…
شب، قبل خواب گفتم: آخه چرا همچین چیزایی رو خلق کردم؟؟
صبح پاسخ رو دریافت کردم… احساس قربانی شدن
استاد امروز هم تو مرکز یه اتفاقی افتاد
معمولاً تعداد افرادی که به من و همکارم مراجعه می کنن برابر هستن
امروز متوجه شدم مراجعه کننده های همکارم اومدن تو اتاق من و من کارشون رو انجام دادم و متوجه نشدم مراجعه کننده های من نیستن… چون علاوه بر تایمی که باید کارشون رو انجام بدیم همون تایم رو باید بزاریم تو سایت ثبت کنیم… خلاصه ریشه ی خلق این ناخواسته هم، احساس قربانی شدن بود… احساس قربانی شدن، چشمم رو کور کرد تا نتونم ببینم و نتیجه بشه احساس قربانی شدن بیشتر
یعنی می خوام بگم انگار حجم عظیمی از جنس گفت و گوهای ذهن من، همین احساس قربانی شدن هستش که چون تبدیل شده به باور، قدرت خیلی بیشتری داره به باورهای جدیدم که هنوز بذر هستن…
از خدا طلب هدایت و حمایت می کنم برای ریشه کن کردن این حس
ممنونم از جریان هدایت که اینقدر واضح و عالی داره پیش میره
خدایا صد هزار مرتبه شکر
++ نقش شور و شوق و لذت بردن از اون لحظه… اصلاً بی خیال نتیجه، فقط لذت ببریم… و نتایج فوق العاده میاد… صحبت با توپ که آرزو داری امتیاز کسب کنی، بیا اینم فرصت در اختیارت، برو آرزوت رو محقق کن
++ حضور در لحظه خیلی مهمه… اگر بری تو گذشته یا آینده، نتیجه تغییر می کنه… بی خیال دیروز امروز رو خوب خلقش کنم… بی خیال فردا، امروز رو خوب خلقش کنم… فقط این ضربه رو بهتر کار کن… فقط برای امروز پاک باش…
++ قدرت جادویی لذت بردن از چیزهای ساده… درهای نعمت رو به روت باز می کنه… لذت بردن رو به زمان خلق خواسته موکول نکن… قانون خداوند⬅️ وقتی از چیزهای ساده نتونی لذت ببری، چیزهای بزرگتر بهت داده نمیشه… به جای حسودی کردن، به جای حسرت خوردن بابت کمبودهات… به جای داد و بیداد کردن… اگر سپاسگزار باشی، من شما را می افزایم
الحمدُلله الّذی تَحبّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنیٌّ عنّی
حمد و ستایش مخصوص خدائی است که مرا دوست دارد در حالیکه از من بی نیاز است
سلام ودرود به استاد عزیزم،مریم جان و همه دوستان هم فرکانسیم…..
استاد چقدر عالی توضیح دادید
چقدر این صحبت ها ذهن ادم رو باز تر میکنه برای دریافت اطلاعات وحتی بازبینی یسری مسائل که ناخوداگاهانه توزندگیمون تجربش میکردیم .
وقتی صحبت های شمارو گوش کردم یاد یکی از اقوام افتادم که میگفتن الان چند وقتی هست که همه چی عالیه ومعمولا بعدش یه اتفاق بدی میفته
وواقعا هم همینطور میشد براشون
و الان به این رسیدم که برمیگرده به موضوع عدم احساس لیاقت که چقدر عالی توضیح دادید
من قبل ازینکه بخوام با شما اشنا بشم و قوانین رویاد بگیرم
اگه یجای خیلی مهمی میرفتم و طرف خیلی منو تحویل میگرفت دقیقا اون احساس عدم لیاقت بالا میومد که عه ببین چقدر طرف داره تحویلممیگیره بعنی من لیاقتشو دارم؟ و بعد احساس لذتی که میتونستم داشته باشم خراب میشد
یا مثلا دوسال پیش من پذیرفته شدم که در یک برند خیلی معتبری با یک استاد خیلی بزرگی کار کنم حتی ایشونم از نزدیک ببینم
کاری که ارزوی خیلی ها بود اونجا باشن و اون استاد رو از نزدیک ببینن
من بااینکه پذیرفته شدم اما هی شک میکردم به خودم وای من اینجام،یعنی من لیاقتشو دارم؟ یعنی من انقدر کارم درسته که اینجا اومدم
و باعث شد بعد از چند هفته به طرز خیلی عجیب غریبی بیام بیرون باوجود اینکه همه چی خوب پیش میرفت
برای احساس قربانی بودنم همینطور بعد از این اتفاق همش خودمو یه قربانی میدونستم که فلانی باعث شد من بیام بیرون
اما با اگاهی هایی که کسب کردم دیدم مشکل از من و افکارمبود که باعث شد این اتفاقاتو تجربه کنم
خیلی مباحث عالی بودن و واقعا همینه
خداروشکر برای دریافت این اطلاعات ناب
خدایا شکرت
درود بر استاد بزرگوارم جناب سید حسین عباسمنش و بانو مریم شایستهی عزیز و یکایک دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش و همهی همراهان همفرکانسم
انگار که داستان این فایل الهی داستان زندگی منه!
در بیشتر موارد همیشه انگار تو یه مسابقه بودم و نمیدانستم که قراره از زندگی لذت ببرم! درواقع من بندهی خداوند یگانهی بسیار بخشایندهی بسیار مهربان که تنها فرمانروای جهانیان است هستم که وهّآب است! پس چه جای مقایسهی خودن با دیگران؟! چه جای عجله؟! چه جای سستی؟! چه جای سرمستی و غرور؟! چه جای تعجب از اینکه زندگیم روی روال بیفته و چرخش پیوسته روغنکاری بشه و هر بار روانتر از پیش بچرخه؟!
بچه که بودم و بودیم، خیلی راحت به هر کسی اعتماد میکردیم. به هرکسی که کمی به ما محبت میکرد اعتماد میکردیم و باهاش دوست میشدیم. باهاش بازی میکردیم، غذامون را تقسیم میکردیم و کُلّی باهاش کیف میکردیم و …
ولی نمیدونم این باورهای نادرست و محدود کننده که رفته توی ذهنمون و خدا میدونه چه اندازه عمیق و ریشهدار هستن، از خدای وهّآب برامون یه غول بیرحم ساخته، یه کسی را ساخته که نمیشه بهش اعتماد کرد. از خودمون که نگم، کسی هستم پیش خودم که انگار هیچ ارزشی ندارم، البته خدا را سپاس خیلی بهتر از گذشته شدم! اگر بهتر نمیشدم که برپایهی آموزشهای استاد بزرگوارم نمیرفتم یه جعبهی قرمز خوشگل روباندار بخرم و توش رو پُر کنم از تصویر رنگی هزار و دویست خواسته اونم با امضای وهّاب! نه بابا، من خودم را بیارزش نمیدونم! ولی هنوز راه دارم تا به یک احساس خود ارزشمندی بالا برسم. خدایا پروردگارا سپاسگزارم از لطف همیشگیت و اینکه همیشه هوای من را داری!
راستش من پیش از این همیشه انگار تو رقابت با دیگران بودم و همین الان هم کمابیش هستم و دارم خودم را با دیگران مقایسه میکنم و انگار که عقب افتاده باشم، احساس نگرانی دارم. ولی وقتی به یاد گفتههای شما استاد بزرگوارمان و بانو شایستهی عزیز میافتم که ایشان در آغاز اصلا تنیس روی میز را بلد نبودند و کمکم و تنها ب ای لذت بردن بازی کردند. کمکم بهتر و ش ند جوری که الان گاهی از شما استاد بزرگوارم میبرند. از اون همه بازیکن غیرحرفهای هم بردند، پس من هم باید کسب و کارم را نه برای پول درآوردن و نه برای جلوزدن از دیگران، بلکه برای لذت بردن ازش که دارم بهترین محصولات کاملا ارگانیک جهانی را به دست نیازمندانش میرسانم کار کنم و بدونم و به خداوند یگانهی بسیار بخشایندهی بسیار مهربان اعتماد داشته باشم که نتایج بسیار بسیار بهتر از پیش منتظر من هستند و من شایستهی پیشرفتهای بسیار بسیار بیشتر و بهتر از اکنون هستم چون بندهی وهّآب هستم و بس!
یادم هست که من در سالهای 1386 تا 1392 یه شرکت پیمانکاری داشتم که چندتا پروژهی کوچک و متوسط داشتیم ولی یه پیمان خیلی خوب را از شهرداری بهدست آوردیم ولی بهدلیل اینکه اصلا خودمون هم باور نداشتیم که چنین پیمانی داشته باشیم و خیلی راحت اون رو از دست دادیم و سالها گرفتار تضمینهای اون باشیم.
گاهی هم اینجوریه که من فکر میکنم که من دیگه پس از این چند سال که دارم تو این کسب و کار فعالیت میکنم حالا دیگه حق منه که اینجوری خوب پیش برم، یکدفعه شرایطی پیش میاد که درست برعکس میشه و این درصورتیه که اصلا قرار نیست که پوستم برای کار کنده بشه تا پیشرفت کنم! بلکه قراره که همهی کارها طبق گفتهی خداوند در قرآن، باید همه چیز مثل این برای من پیش بیاد که مثل دراز کردن دستم و برداشتن یک میوهی دلخواه از شاخههای پایین درختان است.
از احساس قربانی شدن که نگو، سالیان سال من این احساس را داشتم و چهها که نکشیدم از این احساس.
آهان! درست گفتید بانو مریم عزیز! اینکه برای من زندگی باید در هر لحظه لذت بردن است و این شور و شوق منه به زندگی و کارم و عشق با عزیز دلم و فرزندانم و کسب و کارم تا اینکه همیشه در لحظه باشم و اینکه بدونم من نه در گذشته و نه در آینده زندگی نمیکنم بلکه درست در اکنون زندگی میکنم و بس! پس چرا عشرت امروز به فردا فکنم؟! پس حال و اکنون را عشقه! و باید فقط به گام بعدی که میخوام بردارم فکر کنم و به آینده نمانم. آیندهای که معلوم نیست که جی بشه.
الهی و ربّی من لی غَیرُک
خدایا پروردگارا پن جز تو کسی را ندارم و جز به تو به هیچ کس دیگری نیازمند نیستم ولی به هرآنچه از شما بهم برسه نیازمند و فقیرم و همه تویی و من هیچم!!!
الهی چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
ارادتمند شما
درود بر استاد بزرگوارم جناب سید حسین عباسمنش و بانو مریم شایستهی عزیز و یکایک دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش و همهی همراهان همفرکانسم
عجب هدایتی کرد خدا من رو امروز صبح که اومدم و این فایل را گوش دادم. خدایا پروردگارا واقعا سپاسگزارم از لطف همیشگیت به من و همهی آفریدگانت.
دقیقا همینه که گفتید و تا یادم نرفته بگم که بانو مریم شایستهی عزیز در دقیقهی بیست و شش این فایل الهی( آره واقعا الهی چون شما دستان و زبان خداوند یگانهی بسیار بخشایندهی بسیار مهربان هستید که او من را بهوسیلهی شما هدایت میکنه. خدایا دارم از ذوق میمیرم و اشک شوق تو چشمام جمع شده) نکتهای بسیار کلیدی را گفتند که؛
پس از یه مدت که همه چیز داره خوب و روان پیش میره، به خودمون تردید میکنیم و خودمون را ارزشمند نمیبینیم که کارهامون همینجور عالی و روان پیش بره و دقیقا همین باعث میشه که تمرکزمون از مسیرمون برداشته بشه و جهان هم پاسخ احساس ارزشمند نبودن را بهمون میده و موفقیتهامون متوقف میشه.
من این را بارها تجربه کردم و بهویژه در کسب و کارم وقتایی بوده که همه چیز روان و عالی پیش میرفته و من تو دلم به خودم گفتم که ببین همیشه که اینجوری نمیمونه! آخه چرا من اینجوری فکر میکنم؟ مشخصه دیگه! پاسخ در کمبود احساس خود ارزشمندیه! خدایا اینها همه از باورهای محدودکنندهای هست که از کودکی در ذهن ما کاشته شده که نمیشه که کارها تا آخر همینجور خوب و روان و حتا بهتر و بهتر و با سرعت بیشتر و بیشتر پیش بره که! باید یه جایی روند موفقیت متوقف بشه اگه نشه که نمیشه! البته بماند که گاهی ممکنه که دچار غرور بشیم و همین هم تمرکزمون را اصل ماجرا برمیداره و نتیجش میشه شکست! ولی اینکه خداوند وهّآبه و بخشش او بیحسابه که هست، پس چرا باید از روانتر و روانتر شدن زندگی تعجب کنیم؟ درواقع ما خودمون را ارزشمند نمیدانیم که جهان برای ما همینجوری پشت هم موفقیت پیش بیاره و تا پایان زندگی فقط موفقیت داشته باشیم و بس!
همین شب گذشته بود که وقتی داشتم به یکی از اشتباهاتم فکر میکردم، داشتم به آیات سورهی آل فکر میکردم که خدا ما را به درستکاری خوانده و از ته دلم از خدا عذرخواهی کردم و گفتم خدایا من را ببخش برای این کارها و دیگه تکرار نمیشه که کسی با یک شمارهی ناشناس با من تماس گرفت و تقاضای محصولات را کرد. گفتم شما من را از کجا میشناسید؟ گفت: کسی از اقوام ایشان در سبزوار از محصولات کاملا ارگانیک ما تعریف کرده که بیماری پدرش را خوب کرده و حالا ایشان هم برای پدرشان تقاضا دارند. اولش گفتم باشه و خوشحال شدم که بتونم که کاری انجام بدم و البته محصولات را هم بفروشم ولی بعدش به خودم میگفتم که چه؟ چه جوری میشه که تو این چند روزه همینجوری مشتریان من بیشتر و بیشتر شدند؟ چهجوریه؟ خوب من به جای اینکه سپاسگزاری کنم و بدانم که همه چیز داره روان پیش میره و این کار قانون خداست، به جاش تعجب میکنم چرا؟ چون احساس خود ارزشمندی پایینی دارم!!!
باقی ادامه دارد
سلام به همه عزیزان و استاد عباسمنش عزیز و همچنین مریم جان
چندوقتی هست که دقیقا احساس ناامیدی و شکست داشتم طبق قوانین با خودم میگفتم فایل های استاد رو گوش کن حس خوب باعث میشه حداقل این احساس کمتر شه ،،، همین که صفحه سایت رو باز کردم مثل همیشه نشانه های امروز روباز کردم
واقعا هربار که نشانه رو باز میکنم از فایلی که باز میشه مو به تنم سیخ میشه، اینقدر که به جوابی که باید بهم داده میشد نزدیک هست … دقیقا زمانی که احساس یاس کردم با خودم گفتم فقط یک امروز رو توی حال زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم همین امروز رو با احساس خوب زندگی کنم .. همین که فکرم به جاهای منفی زندگی یکنواختی زندگی میره توجهم رو به سمت خوشی ها وقت گذراندن باهمسرم فکر میکنم … و یک پلن میریزم تا اوضاع رو برای خودم هیجان انگیز کنم . کنترل ذهنم میتونه توی حال خوبم کمک کننده باشه .. واقعا از شما بابت انتشار این فایل ها سپاس گزارم