live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2100 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام و درود بی‌پایان خدمت استاد عباسمنش عزیز و دوستداشتنی خودم

    و سلام و شب بخیر زیبا خدمت مریم بانوی گل و گلاب و تمام دوستان خوبم

    خدا رو شاکر و سپاسگزارم به خاطر دریافت این اگاهی های ناب از زبان شما استاد عزیز

    به خاطر این سایت الهی

    به خاطر تک تک دوستان خوبم با کامنتای قشنگ و فوق‌العادشون

    به خاطر این لحظات زیبا و خاطره انگیز

    استاد عزیزم الان که دارم این کامنتو براتون میذارم تقریبا سر شب هست

    جاتون خالی الان توی یه پارک بزرگ و زیبا روی نیمکت نشستم

    فضای اینجا بینظیره

    خنکی هوا

    صدای جیرجیرک ها

    اون عطر دلنشین گل و گیاهها

    ارامش و سکوتی که توی فضا حاکمه

    یه انرژی مثبت خاصی که قشنگ میشه حسش کرد

    اون قدر حس و حالش عالیه که میشه ساعت ها این جا با خدا راز و نیاز کرد

    و ازش تشکر کرد

    بابت این همه لطف و عنایتی که بهمون داشته

    بابت این همه نعمتی که شامل حالمون کرده

    بابت تک تک لحظاتی که همراهمون بوده و لحظه ای تنهامون نذاشنه

    بابت رحمت های زیبایی که از جایی وارد زندگیمون کرده که اصلا به فکرمون هم نمیرسیده

    بابت اعتماد به نفس و قدرتی که از وجود خودش درونمون جاری کرده

    بابت این همه توانایی و استعدادهایی که بهون هدیه داده

    بابت این همه شادی و این همه حس و حال خوب که تو وجودمون قرار داده

    بابت معجزه های قشنگ و سورپرایزهایی که هر روز برامون تدارک میبینه

    که اگه تا صبح در مورد این همه لطف و بخشندگی خدا بخوایم صحبت کنیم بازم وقت کم میاریم

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم خواستم این فضای روحانی و این لحظات زیبای خاطره انگیز رو براتون بنویسم

    و ازتون تشکر و قدردانی کنم

    بابت این همه لطف و محبتی که دارین

    بابت این همه انرژی مثبت و حس و حال فوق‌العاده ای که بهمون انتقال میدین

    بابت این همه اگاهی و دانشی که با عشق برامون تدارک میبینین

    عاشقتونم

    دوستون دارم

    بینظیرین شما

    از اینجا براتون کلی فرکانس و انرژی مثبت و خوب و عالی میفرستم

    در پناه الله بزرگ شاد و سلامت و سر بلند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    شيدا نوید گفته:
    مدت عضویت: 2144 روز

    قدم بیست و شش: استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلاق/ 9 مهر 1403

    1. آدم‌ها غافل هستند از انرژی ذهنیشون و غافل از اینکه چقدر افکارشون قدرت داره و درگیر روزمره میشن و موقعیت فعلیشون رو ابدی می دونن و فکر می کنن همینه که هست و باید بسوزیم و بسازیم. اونهایی که باور دارند به خداوند و باور دارن که افکارشون هست که زندگیشون رو خلق می کنه و ایمان دارند به نعمت های خداوند و تغییر در زندگی. اونهایی که فارغ از اینکه تو کدوم کشور زندگی می کنی تو کدوم خانواده هستی و فارغ از اینکه تو گذشته چه اشتباهاتی داشتی می تونه شرایط عوض بشه نه اینکه شرایط ی ذره عوض بشه بلکه به صورت بنیادین تغییر کنه این شخص میاد از قدرت تجسم استفاده می کنه.

    2. همه ما صبح تا شب داریم از قدرت تجسم استفاده می کنیم. تجسم چیزی نیست جز اونچه که داریم بهش فکر می کنیم. تجسم کردن چیزی به جز جهت دهی به افکار به موضوعی در آینده نیست. تجسم فقط وجه مثبت نداره ما در 95 درصد مواقع به چیزهایی توجه داریم که نمی خوایم و داریم چیزهایی رو که نمی خواهیم می سازیم توی ذهنمون و به خاطر همینه که چیزهایی که نیم خواهیم تو زندگیمون اتفاق میوفته. بنابراین مراقب ورودی هاتون و افکارتون باشید و یاد بگیرید. کنترل افکار یک روند تکاملی است.

    3. آگاهانه از شرایط فعلی بیا بیرون. موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته شما و پذیرش این موضوع قدم اول هست که چیزی که تو زندگیت هست رو خودت بوجود آوردی و ربطی به پدر و مادر و دوستات و کشورت و…… شاید اونها روی تو تاثیر گذاشته باشن و تو تاثیر پذیرفته باشی و خلق کرده باشی اما در نهایت تو تاثیر پذیرفتی تو خلق کردی تو باور کردی و توی ذهنت مرور کردی. پس اولین قدم اینه که بپذیری شرایط فعلی خودت رو تو خلق کردی.

    4. وقتی پذیرفتی شرایط زندگی خودت رو خودت خلق کردی چه آگاهانه و چه ناآگاهانه و حالا در مرحله بعدی باید آگاهانه افکارت رو کنترل کنی. تغییر افکار اینطوری نیست که شما همون لحظه بهش فکر کنی و اتفاق بیوفته یک فاصله زمانی هست بین زمانی که شما فرکانس می فرستی و فرکانس تقویت میشه. یعنی با یکبار فکر کردن اتفاق خاصی نمیوفته نه فکر مثبت و نه فکر منفی. با تکرار اون افکار چه در جهت مثبت و چه منفی اون اتفاق میوفته که ما بهش می گیم باور. وقتی فکری بارها و بارها تکرار میشه باور ایجاد می کنه و اتفاقات رو رقم می زنه چه در جهت مثبت چه در جهت منفی.

    5. حالا آگاهانه میایم افکارمون رو کنترل می کنیم و آگاهانه به چیزهایی که می خواهیم فکر می کنیم. اصلا شالوده آموزش های استاد اینه که افکاری که توی ذهنتون دارید رو جهت دهی کنید و بیاید باورهای مناسب بسازید و آنچه که خودتون می خواهید رو بسازید و این باورها رو ایجاد کنید.

    6. این چیزی که تو زندگی شما هست شرایط دائمی و پایدار نیست. حالا که می تونیم با افکارمون زندگی خودمون رو تغییر بدیم پس روی این موضوع وقت بذار و روش سرمایه گذاری کن.

    7. همه تضادها کمک می کنه متوجه بشی که دقیقا چی می خوای

    8. افراد معمولی وقتی که چیزی می شنون که نامناسب هست حالا تو هر موضوعی میان شروع می کنن در مورد اون موضوع نامناسب تجسم کردن و فکر کردن و حرف زدن و تو ذهنشون داستان می سازن از چیزهایی که نمی خوان. اما نمی دونه که افکار تو می تونه اون موضوع رو واقعی کنه. باورهای تو اونو واقعی می کنه وگر نه شرایط در هر لحظه در حال تغییر هستن و تو داری اینکار رو می کنی و تو می تونی همه چی رو تغییر بدی. بعضی افراد دارن به راحتی به جای اینکه از این قدرت استفاده کنن و خلق کنن زندگیشون رو دارن زندگیشون رو نابود می کنن.

    9. تو دوره 12 قدم شما آرم آروم تغییر ذهنت شروع میشه. قدرت دست توئه. کم کم و قدم به قدم واکنش گرا بودن بهتر میشه. کوچکترین تغییر مثبت نتایج بزرگ ایجاد می کنه. هیچ کس در دنیای مادی کامل نیست و همه چیز بین صفر و یک قرار داره.

    10. خداوند قوانینی رو گذاشته که به راحتی می تونیم تغییر بدیم. وقتی ذهنت داره خلق می کنه پس شروع کن هر چی رو که دوست داری بهش فکر کن و تجسم کن و کاری نداشته باش که چطوری قرار هست انجام بشه.

    11. پس همه اونچه رو که تو روابط عاشقانه یا سلامتی یا کاری و مالی و………. می خواهید توی ذهنتون بسازید. اونچه که به دست میارید از حد تصوراتتون هم بالاتر میره.

    12. همه چیز می تونه تغییر کنه فارغ از اینکه شرایط تو الان چطوریه به شرطی که در کنترل ورودی ها و ساختن باورهای درست تمرکز داشته باشید. اگر افکارت رو جهت دهی کنی به سمت خواسته هات همه مسائلی که درگیرشون هستید میشه نعمت.

    13. وقتی شما دارید کار می کنید روی خودتون شرایط شما تغییر می کنه و یک عالمه آدم از زندگی شما میره بیرون و سرتون خلوت میشه شاید تنها باشی یک مدتی و این تنهایی خیلی خوبه و این تنهایی فرصتی هست که روی افکارتون کار کنید. این تنها بودن نشونه است که افکار شما داره کار می کنه. و کم کم آدم های مناسب وارد زندگیتون میشه.

    14. با صحبت کردن می تونید بیشتر و بهتر روی خواسته هاتون تمرکز می کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز

    روز 141

    رفتم کلاس زبان ثبت نام کردم به صورت خصوصی

    ده جلسه،6 تومن

    چندماه پیش به خودم زمان داده بودم ک شروع کنم به خوندن،وقتی به حدی رسیدم ک احساس کنم امادگی دارم،برم موسسه ثبت نام کنم

    چند روز پیش از خودم پرسیدم ندا مگه رو باور فراوانی کار نمیکنی؟مگه نمیگی ترمزه بزرگتو میشناسی؟ خب چه رفتارایی از تو تغییر کرده؟؟

    دیدم خیلی جاها دارم تحسین میکنم

    خیلی جاها نتایج مالیه بقیرو تایید میکنم

    ولی هنوززززر خیلی جاها یواش سرمو میندازم پایین و از موقعیتی ک باید از باور فراوانی استفاده کنم،در میرم تا روبرو نشم تا زحمت نکشم برم توی دل ترس از باور کمبود و نشون دادنه ایمانم

    از خودم پرسیدم واقعا زمان دادی به خودت ک خودت به تنهایی زبان بخونی تا اماده بشی،یا بخاطر یه ترم بالاتر افتادن و هزینه ی الکی برای یه ترم ندادن،تصمیم گرفتی ؟؟

    اره من بخاطره اینک ی ترم الکی پول ندم،داشتم به زور خودمو مجاب میکردم زبان بخونم

    در عین حال که میدونستم من با موسسه رفتن و داشتن استاد ،بهتر پیش روی میروم

    و این ایده ی قابل اجرا که برای پروسسه ی مهاجرت،بهم الهام شده بود رو به تعویق یا نامرتب انجام میدادم

    همون لحظه دست خودمو گرفتمو بردم موسسه ،ثبت نام کردم

    گفتم حالا هم به زبانت کمک کردی،هم باعث شدی یه موسسه ،یک استاد و کلی دسته دیگ خداوند در جهان با همین اقدامت،توسعه پیدا کنن

    با همین یک قدم از سمت تو

    بیشتر ک عمیق شدم ،گفتم چطور از جهان توقع ثروت و فراوانی داری،وقتی خودت برای یک کلاس،دو دوتا چهارتا میکنی ک بری؟؟

    چطور توقع داری خدا برات شاگرد خصوصی بفرسته وقتی خودت نمیتونی خصوصی بری؟؟

    رفتارتو عوض کن دختر

    جهان رفتارشو باهات عوض میکنه

    پول کلاس توی حسابم بود ولی نمیخواستم برم ثبت نام که چرا؟ چون حیف پولم نیس ک ی ترم پول بدم وقتی خودم میتونم بخونم؟دختر تو اگه بخون بودی تا اللن باید تموم شده بود

    چون طبق باورهای مزخرف قبلم،پولتو نگه دار شاید جای دیگ بازم باشه

    ووایی از خودم حرصم میگیره یاد رفتارای متناقض با باورهایی ک میدونم چقدر کارسازه برام،میفتم

    مورده بعدی ک این روزها برام اتفاق افتاده،چندماه قبل من از خدا این خواسترو داشتم که کمکم کنه متمرکز شم روی خودم

    بتونم بهتر تمرکزم رو بزارم روی خودم

    و در مقابل ،یه شاگردی دارم ک کم کم شد یکی از دوستای خوبم

    این به موجب محبتا و لطفای بی حسابش بود

    از تک تکه کارا و رفتاراش خیرو برکت و لطفه خدا ،برای من جاری بو‌د

    ولی تایم زیادی به بطالت میگذشت

    از بیکاری،بین کلاسام میرفتیم کافه و‌رستوران و خرید لباسو …

    یه جوری ک این رفتارام توی‌وجودم منو کلافه میکرد..

    مسائلی هم پیش میومد و من ورودیایی از مسائل خوبوبد دوستم داشتم

    در واقع میل قلبیم این بود که همه تمرکزم روی خودم باشه حتی نخوام مسائل نه‌تنها این دوسته خوبمو،بلکه حتی پارتنرمو بشنوم

    احساس میکردم احتیاج دارم برم توی وجوده خودمو با خودم زندگی کنم ببینم این دختر،کجای باوراشه

    تا تقریبا این دو سه هفته ی اخیر..

    رفتار دوستم به‌طرز عجیبی عوض شد

    نمیدونم دلیلش چیه!اولش فک میکردم من باعثه ناراحتیشم

    تا جایی ک میشد تلاش کردم خودمو زیر سوال نبرم

    ولی در عین حال،سه بار تلاش کردم که حالشو بپرسم

    واون خیلی با مقاومت زیاد،هیچی نگفتو میگفت خوبم

    در صورتی ک من سنگینیو از وجودش حس میکردم

    ندای قبل ،نه تنها احساس مسئولیت برای حال این بزرگوار میکرد بلکه با زور و تقلا دنبال دلیل این رفتارا و زدن برچسب به خودش بودو خودشو مقصر میدونست

    در ضمن ،برای جبران همه لطفا و کادوهای این دوست هم که شده،برای تایید گرفتن از این دوست ک بعدا نگه ندا چقد بی معرفته حتی حالمو نپرسیده،چه کارها ک نمیکرد..

    ندای امروز،یاد گرفته که در حد اعتدال زندگی کنه

    من سه بار تلاش کردم حال دوسته مهربونتر از مهربونمو بپرسم

    اما خودش دوس نداره حرف بزنه

    من اصله خودمو زیر سوال نمیبرم و برای تایید گرفتن از کسی ،خودمو اون خدای درونمواون ارزشه وجودیمو زیر پای کسی نمیذارم،به ظاهر خودخواهیه و غروره ولی نه،من تلاشمو بدون اذیت کردنه خودم کردم

    من نمیتونم ادمهارو مجبور به کاری کنم

    و به‌خودم یاداوری میکنم که ندا تو تعهد دادی به خودت،که راجب این اگاهی ها با کسی حرف نزنی پس دنبال این راه نباش ک بخوای دلیل ناراحتیه دوستتو بدونی تا بتونی کمکش کنی

    حتی اگه ازتوام ناراحته،باید اونقدر بزرگو قوی باشه ک راجبش بعد از سه بار تلاشه تو حرف بزنه واگع نمیزنه و همچنان داره سنگینو عجیب رفتار میکنه،مشکله تو نیس و چه خوب ک اصلا تو با ادمهایی مراوده داشته باشی ک حرف زدن و شجاعت در حرف زدن و حل کردنه مسائل داشته باشن تا اینک بخوان مدلشونو عوض کنن

    میرسم به این حرف استاد،که ادمها در مدارهای مختلفن

    اگه هم مدار باشین،کنارهمین

    اگه نه،خیلی راحت جدا میشین

    من قضاوتی ندارم ک کدوممون بالاتر یا پایین رفتیم ولی رهام نسبت به این دوستی

    هنوزم میاد سر کلاسا و تمرین داریم

    ولی دیگ اون وقت گذرونیا رو نداریم

    و میبینم چقد به خواسته ای ک قبلا داشتم نزدیک تر شدم

    بیشتر وقتمو تنها هستم

    پیاده رویها بیشتر روی‌فایلا متمرکز میشم تا اینک بخوام حرف بزنم

    دیگ گوش شنوا نیسم برای مسایل بقیه

    و برای اینک این ذهن نخواد تلاش کنه و منو زیر سوال ببره که حتما تو مقصری یا ایرادی در تو هست یا نگرانم کنه برای این حال دوستم ک چش شده ،فقط هروز رفتارها و کارهای خوبه دوستمو مرور میکنم و شکر میکنم

    تمرکز میکنم روی ویژگیهای خوبش و بیاد میارم ک کجاها،خدا از طریق این فرشته،بهم لطف کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    سلیمان صفری گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    سلام بر استاد عزیزم و بچه های عزیز سایت الهی.

    تجسم خلاق ،این واژه چقدر زیباست!!؟؟

    یادمه سال قبل تجسم میکردم و در خیالم می پروراندم که امسال و سال بعد آنقدر سفارش دریافت میکنم که از آماده کردن سفارش های مشتریان عزیز و با برکتم خسته میشم و این اتفاق سال قبل کمی و امسال که داره معجزه میشه – حالا بماند که ترمز ذهنی ام رو تازگیا پیدا کردم که:«بابا چرا باید خسته بشی ؟از خدا بخواه و البته شایستگی داشتن همراه و همکار خوب رو درونت ایجاد کن که سفارشات مثلاً دو یا سه برابر بشن و به بهترین شکل ممکن ،راهی که خدا برات هموار خواهد کرد.پس از این هم راحت تر بدست میاری و به راحت ترین شکل ، – و دلیل اینکه مدتهاست کامنت نگذاشتم همین سفارشات زیاد همکاران عزیزم هست و با این فروش زیاد هم در امدم زیاد شده ،هم راحت خرج میکنم و هم دلیل اتفاقات رو میفهمم و اینکه تداوم و استمرار در هر عملی باعث رشد و گسترش من و جهان در حال توسعه میشه_

    سپاسگزارم از خدای وهابم که قوانین رو خیلی بهتر میفهمم.

    من سپاسگزارم از استاد عزیزم و خدای وهابم که زندگی من و همسرم را واقعا از تکرار و روزمرگی در آورده و داره روز به روز بیشتر و بهتر از قبل در مسیر درست هدایتم می‌کنه و این جمله ی «انا علینا للهدی»چقدر دقیقه و درست و صد البته که باید اجازه ی هدایت رو به خدا بدهیم،

    با سپاسگزاری

    با دیدن نعمتها

    با تلاشهای ذهنی

    با تلاشهای درست عملی(الذین آمنو و عمل الصالحات)

    با احساس خوب که نتیجه اش اتفاقات خوبه

    و

    و

    و

    .

    .

    درک بیشتر قوانین و عمل به آنها

    و تکرار

    و تکرار

    و تکرار

    و

    و…

    خیلی خوشحالم

    از این آگاهی های ناب

    از این حس و حال خوب

    از این سایت الهی

    از این نوع زیستن

    از این نوع نگرش

    استاد عزیزم سپاسگزارم و در پناه مهر بی پایان خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سحر جهان تیغ گفته:
    مدت عضویت: 509 روز

    به نام‌ خداوند هدایت گر

    خدای من منو هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت دادی

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون و دوستای هم فرکانسیم

    به شدت دلم خاست کامنت بزارم چون هر بار راجب فایلی که میام کامنت میزارم باورای منو قوی تر میکنه راجب باورایی که با دیدن یا شنیدن اون فایل در من شکل میگیره من حتما راجب اون فایل هم با همسرم که هم مسیره با من حرف میزنم کلام میگم هم میام کامنت میزارم تا به خودم یادآور شه و باورام با تکرار قوی شه واقعا منم این حرفای استاد و تجربه های استاد رود تو زندگیم وقتی انجامشون دادم نتیجه گرفتم و حتی وقتایی که شرایطی به ظاهر نا جالب تو زندگیمون پیش میومد سریع به خودم میگفتم اها سحر داستان اینه که اول خودت نه همسرت نه فرزندت هیچکس و هیچ چیزی تاثیر نداشته فرکانس و باورای تو این مساله رو به وجود آورده حالا با ابزارایی که تو این پنج سال یاد گرفتی و هر بار بهت نتیجه داد اینو حلش کن و هر بار با قدرت بیشتر و ایمان بیشتر حرکت میکنم واسه حلشون چون دیدم ک این ابزارا که همون سپاس گزاری با احساس خوب تجسم با احساس خوب عبارات تاکیدی با احساس خوب و ایمان به اینکه نتیجه می‌دهد و من فقط باید رو خودم و فرکانسیم کار کنم و بزارم تو زمان درستش خدا و سیستم برام حلش کنن من سمته خودمو درست انجام بدم درسته که واگویه هست ترس هست غم هست ولی من به قول استاد یکم احساس بهتر دوباره فکرهای بهتر میاد دوباره باز یکم احساس بهتر و فکرهای بهتر تا کم کم ازون احساس بد و ترس بیای بیرون ولی موندگار نیس شرایط بد و ناخواسته مسائل گاهی وقتا با خودم فک میکنم میان تا به قول استاد ببینن تو چی میخای ولی تو با تکنیکایی که یاد گرفتی میتونی اونارو حلشون کنی

    در پناه الله یکتا شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    مهدی حکمتی گفته:
    مدت عضویت: 1784 روز

    سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم

    بنازم زمانبندی خدا رو، بنازم هم‌زمانی خدا رو. خدایا، این همه سال این فایل رو نگهداشتی نگهداشتی نگهداشتی تا توی همچین موقعی منتشرش کنی؟ توی این موقعی که من انقدر بهش نیاز داشتم؟ وقتی سردرگم بودم که بدونم دلیل اتفاق بدی که برام افتاده چیه؟ واقعا سپاسگزارتم خدا جونم. و همینطور از استاد و خانم شایسته که به الهام خدا گوش کردن و این فایل رو فارغ از کیفیتش منتشر کردن.

    این فایل از طرفی برای من همزمان شد با فایل جلسه 23 دوره روانشناسی ثروت1 که اون هم موضوعش شرک بود. و من این 2 فایل رو باهم پیش بردم. و باهم کامنت‌هاشون رو میخوندم. تا امروز که تمامی کامنت‌هاشون تموم شد.

    من باید اعتراف کنم که مشکل خیلی بزرگی در مبحث تجسم دارم و ذهنم خیلی نمیتونه باورش کنه و بین تجسم و توهم فرقی نمیذاره. یادمه توی یکی از جلسات دوره عزت نفس هم درمورد این موضوع صحبت شد ولی من اون موقع هم نتیجه‌ای نگرفتم. بخاطر همین هم هست که خودم رو ملزم کردم که کل کامنت‌های دوستان رو بخونم تا برام باورپذیرتر بشه. چقدر هم کامنت‌ها و نتایج ناب بودن واقعا.

    و چون دیدم استاد میگن که اولش سخته پس دارم با امیدواری تجسماتم رو ادامه میدم. قدم‌های عملی‌ای که باید بردارم رو برداشتم. و توی اون پروژه خانه‌تکانی ذهن هم هستم و تا اونجا که میتونم دارم ذهنم رو کنترل میکنم و تجسماتم رو نوشتم و با خدام راجع‌به تجسماتم حرف میزنم.

    و اینکه طبق گفته استاد دور من هم خلوت شده و مثلا یه وقفه‌ای در خلال تمرینات تئاترمون پیش اومده و مشغله‌هام تقریبا به صفر رسیده تا بتونم روی خودم کار کنم.

    مواردی که با تجسماتم برام پیش اومده:

    1. ویولون زدنم. همیشه دوست داشتم و خدا از طریق یکی از فامیل‌هامون که ویولون میزد منو تشویق کرد به این کار، و خود خدا هم پولش رو اوکی کرد.

    2. گوشی‌ای که الآن دارم.

    3. بازیگر شدنم.

    4. وارد این سایت شدنم. همیشه دوست داشتم یک استاد راهنما و یک سری دوست داشته باشم تا از خدا و قرآن و اینجور مسائل با هم حرف بزنیم.

    5. دوره عزت نفس رو من با تجسمم خریدم. 5روز تخفیف داشتم. پولم نمیرسید. اومدم تمام کامنت فایل معرفی دوره رو خوندم و گذاشتم توی سبد خرید. پدرم مبلغی رو بهم بدهکار بود. خواهرم بهش زنگ زد که ازش شماره کارت بگیره که بدهکاریش رو به بابام بریزه. بابام گفت من به مهدی بدهکارم، بریز برای مهدی. و من تونستم دوره رو بخرم.

    من قطعا از نتایج تجسماتم در این مدت خواهم نوشت.

    ان‌شاءالله همیشه همه‌مون به فضل خدا شاد و موفق و خوشبخت باشیم.

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    هادی همایونی گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گل

    بچه ها یه نکته ای استاد در مورد آر وی یا همون اتوبوس مسافرتی شون گفتن که دوست داشتم باهاتون به اشتراک بزارم.

    وقتی تازه با استاد آشنا شدم و دنبالشون میکردم دقیقا زمانی بود که استاد سفر به دور آمریکاشون رو شروع کرده بودن و اواسط دوره دوازده قدم بود

    منم خیلی دوست داشتم که یه همچین ماشین مسافرتی تو زندگیم داشته باشم و هرجایی که دلم میخواد برم و همیشه تجسم میکردم و سفرنامه رو دنبال میکردم.

    از اونجایی که هم سفرنامه و هم سریال زندگی در بهشت رو بطور کامل دنبال کردم و دیدم الان آرزوهام خیلی بهتر شده و خودمم راحتتر شدم

    حالا اصل مطلب چیه ؟؟؟

    سفر به دور آمریکا از نظر من 3 بخش هست

    اول اینکه استاد با آر وی میره سفر

    دوم با ماشین سواری میره و هتل میگیره

    سوم اینکه با فورد دوست داشتنی میره

    حالا چون من استاد رو دنبال میکردم و آرزو داشتم یه آروی داشته باشم راستش رو بخواید الان دیگه آرزوم نیست انگار با استاد تجربه اش کردم و من اون مدل هتل گرفتن رو خیلی بیشتر دوست دارم و دلم میخواد اون رو تجربه کنم

    و واقعا واقعا ازت ممنونم استاد که چقدر کار مارو جلو انداختی و راحتمون کردی و الان نیازی نیست که برم آر وی بخرم و تجربه اش کنم دمت گرم

    من عاشق اینم که برم با ماشینم هرجایی که دلم خواست بهترین هتل رو بگیرم و هر چقدر دلم خواست بمونم ، حتی در مورد سریال زندگی در بهشت هم همین طور مثلا من همیشه دوست داشتم چندین ماشین و مثل پورشه آبی و لندکروز سفید و هایلوکس قرمز و یک بنز مشکی داشته باشم ولی وقتی سریال زنگی در بهشت رو دنبال کردم انگار داشتن همه اینها رو تجربه کردم و با مزایا و معایب آرزوهام آشنا شدم و الان فقط دلم اون لندکروز سفید رو میخواد بعضی وقتها ما خیلی چیزای زیادی دلمون میخواد داشته باشیم ولی وقتی زندگی استاد رو میبینیم دیگه راه واسمون واضح تر میشه اصل چیه و فرع چیه

    بخدا که سفرنامه ها خودش میتونست یه دوره باشه و به دید یک فایل رایگان بهش نگاه نکنید چون توی همین سفرنامه ها میتونید اجرای قوانین رو توی زندگی استاد ببینید

    یه مثال واستون بزنم توی سریال زندگی در بهشت استاد داشت اون حفاظهای چوبی درو خونه رو با چکش بزرگش ازجا میکند که یهو میفته توی آب من انقدر اونجا جوش خوردم با اینکه من چیزی از دست نمیدادم ولی استاد خیلی راحت گفت اشکالی نداره فعلا با یه چکش دیگه کار میکنیم تا به یه راهی هدایت بشیم و بیاریمش بالا که بعد هم با اون آهنربای فوق قوی آوردیمش بالا

    مثال خیلی دارم که واقعا میگم هر روز داره بیشتر واسم واضح میشه چی رو میخوام

    مثلا دوست داشتم چندین خونه داشته باشم که اینم با دیدن زندگی استاد الان کامل میدونم چی رو میخوام و خودم الان تجسمم روی خواسته هام داره میشه لیزری

    مثل مرغ و خروس داشتن که استاد چه تکاملی رو طی کرد و به اینجایی رسید که الان جامع و کامل شده

    آره چقدر چیزای خوبی از این سفرنامه ها آدم یاد میگیره

    خدایا شکرت

    استاد دمت گرم خانم شایسته دمت گرم که زحمت این فایلها روی دوش شماست

    ازتون ممنونم بابت همه چی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    سلن بانو گفته:
    مدت عضویت: 240 روز

    سلام خدمت استاد محترم و خانم شایسته عزیزم و همه کسانیکه کامنت منو میخونن…

    توی کامنت قبلی من گفتم که چطوری تونستم با تجسم کردن به 3 از تا اهدافم برسم… بعد از اون من خییییییییلی حس خوبی داشتم… خوشحال از اینکه خدای من داره اتفاق میفته!! اونچیزی که من بهش فکر کردم الان جزوی از واقعیته….

    و من خوشحال و شادان از اینکه تونستم به واسطه ی ذهنم خلق کنم چیزی رو…

    با خودم گفتم حالا که خدا منو خالق زندگیم قرار داده، حالا که من میتونم خلق کنم چیزی رو که میخوام، چرا بیشتر نخوام؟!!!!!

    به سرعت 3 تا از خواسته هام جلوی چشمم اومدد…

    اما یه لحظه به خودم گفتم ببین تو اصلااا پوولی نداری که بخوای حتی یکیشم عملی کنی…. اما یه حسی در درونم گفت بخواه، بیشتر بخواه…..

    وقتی این حس درونیم بهم گفت که بیشتر بخواه خدا بهت میده،،،،، یه خواسته دیگمم اومد جلو چشمم و حالا من 4 تا خواسته داشتم…. و مدام این خواسته هارو تجسم میکردم در ذهنم که بهشون رسیدم و حالا دارم ذوق میکنم از اینکه تونستم خلق شون کنم در زندگیم…. و مدام میگفتم خدایااااا ممنون که هدایتم کردی….

    اولین خواسته ام که دائم توی ذهنم تصورش میکردم خرید یک طلای یک گرمی بود….خودمو تصور میکردم که اینو خریدمش و خوشحال و شادان دارم میرم خونه…. و اصلا هم در حین تجسمم به این فکر نمیمردم که اخه سلن از کجاااااااااا!!!؟! طلا که الان گرمی 5 میلیونه!!!

    خواسته دومم تهیه پول و گرفتن نوبت واسه لیزر صورتم بود(چیزی که من در این 28 سالگی که از خدا عمر گرفتم، ارزوم بود که جای زخمی که از بچگی روی صورتم مونده خوب بشه و من این جای زخمو که ظاهر بدی هم داشت همیشه تحمل میکردم و بسیاااار در اعتماد به نفسم اثر گذاشته بود،، اما حالا شجاعت اونو پیدا کرده بودم که بهش فکر کنم… به بهبود صورتم فکر کنم!!!! )

    و حالا من دائما صورتم رو تصور میکردم که دیگه این جای زخم روش نیست که صاف صاف شده… خداااااای من چه حس خوبی بهم میده حتی فکر کردن بهش….. هزینه اولین جلسه لیزرم 2 میلیون و 200 هست.

    خواسته سومم این بود که بتونم 3 تومن جور کنم و توی کاری که مدنظرم بود عضو بشم…. کاری که پیشرفت زیادی داره….

    خواسته چهارمم این بود که بتونم دوره ای که واسه کسب و کارم لازمه رو بخرم و استارت کارم رو بزنم…. هزینه این دوره 3 میلیون و 500

    یه حساب سر انگشتی که کردم دیدم حدودا 14 میلیون نیازه واسه محقق شدن این چند تا هدف….

    ولی من کاری به این چیزا نداشتم من فقط تجسم میکردم برای تک تک شون تجسم کردم و بابت رخ دادنشون از خدا تشکر کردممم…..

    خدااااای من فقط دو سه روز گذشت…. و بعد از این دو سه روز پول و نعمت و فراوانی بود که به سمتم میومد… 5 میلیون شوهرم واسه روز زن بهم داد، مبلغی رو از کارت مادرم استفاده کردم مبلغی از طرف خواهرم…… و جور شددددددددددددددد

    بدون اینکه من تلاش خاصی کرده باشممممم

    من فقط تجسم کردم و از خداوند هدایت خواستم و شکرگزاری کردم….. اما حس میکنم مدارم بالاتر رفته چون شکرگزاری خیییلی راحت شده برااام خیییلی….

    امروز من به بازار رفتم یک گرم طلایی که تصور کرده بودمو به بهترین قیمت خریدم، نوبت لیزر صورتمو زدم واسه پنج شنبه یا نهایتا جمعه….

    اون دوره واسه کسب و کارمو خریدم….

    با پرداخت 3 میلیون در اون کاری که میخواستم هم عضو شدم…

    خدااااااااااااای من،،،،، من همه اینارو یه روزی ارزو داشتم ولی فکر نمیکردم که بهشون برسم… من در این 28 سال اینهارو نداشتم چون نخواستم که داشته باشم چون امیدی به محقق شدنشون نداشتم امااااااا خلق شددددد برای من با دو سه روز تمرین و تجسم خلق شدددددددد

    الان و در این لحظه من خوشحال ترینممم…. خداااای من قانون جواب میده…. حس و حالم که خوب نگهش داشتم، داره جواب میده….. درخواست کردم هدایت رو از خداوند و خداوند داره بهم پاسخ میده …. حس و حالم وصف ناپذیره…. من الان چیزایی رو دارم که قبلا فک نمیکردم داشته باشمشون…. و این ایمان منو هزار برابر میکنه….

    خدایااااااشکرت….

    استاد ممنون که این اموزش هارو به ما میدین…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    یاسمن سالاری گفته:
    مدت عضویت: 795 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ألیس الله بکاف عبده : آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟؟؟

    بله ک هست صد در صد ک هست ، وقتی خدا میشه دوستت ، رفیقت ، پدرت ، مادرت ، خواهرت ،برادرت و همه زندگیت اصلا مگه چشمت جز خدارو میبینه؟ مگه صدای کسی دیگه رو میشنوی؟

    خدایا نمیدونم چطوری ازت ممنون باشم چطور ازت سپاسگزار باشم ک لایق ذات مقدس تو باشه خدای مهربون من

    استاد جانم هزاراااان بار ممنون شما هستم بابت این سایت آسمونی ک کلمه ب کلمه سخن الله مهربونه

    استاد شایسته چطوری ازتون تشکر کنم بابت این دل دریایی شما ، بابت محبت و لطف شما هزاران مرتبه سپاسگزارتونم و از کیلومترها فاصله شما رو در آغوش میگیرم

    خداروشکر بابت قدرت تجسم ک تو ذهنمون زندگیمونو میسازیم مثل ماکت معماری و بعدش میایم در دنیای مادی مثل همون و گاها بهترشو میسازیم

    مثل من ک سال 98 یک دختر ساده با حقوق پایین تو شهرستان مرزی و کوچیک زندگی میکردم و با تجسم( قانونو نمیدونستم) زندگی در شهر بزرگ با حقوق بالارو ترسیم کردم

    یا وقتی گوشیم خراب شد تجسم کردم و گوشیمو عوض کردم

    استاد من الان قدم دومم ،البته تا قدم نهم خریدم ولی تا قدم دوم پیش رفتم اینقدر ک این جلسات پر محتواست و برای من ک هنوز یک ساله دارم روی خودم کار می‌کنم چقدر آموزندس و البته کمی سنگین،

    استاد وقتی خودمو مقایسه می‌کنم میبینم وای خدا چقدر تغییرات تو این یک سال ، اینقدر ذوق دارم خودمو تو قدم دوازده ببینم ک کجام چون مطمئنم خودمم باورم نمیشه ، استاد تازه من یک صدم درصد قوانینو باور دارم فکر کنید اینقدر نتیجه گرفتم حالا ببینید قدم دوازدهم چقدر عوض بشم

    ( شغلمو عوض کردم، مسافرت رفتم بعد 4 سال، بدهیامو صاف کردم ، گوشیمو عوض کردم، ایرپاد گرفتم و…کلی جاهای دیدنی و زیبا دیدم ، تمرکز بر زیبایی‌هارو یاد گرفتم و این حال خوب و توکل و…)

    استاد خیلی لذت داره از بدنه جامعه جدا بشی عجب حسیه ، وقتی تنهایی تازه زندگیت شروع میشه ، وقتی با خدا حرف می‌زنی و اصلا متوجه تنهایی نمیشی

    ولی واقعا استاد همه چی تکامله حتی حرفای شمارو بعد ها ما تازه متوجه میشیم و این واقعا تحسین بر انگیزه

    حتی تجسم من اول زور میزدم بعد فهمیدم همین گفتگوی ذهنیم ینی تجسم

    استاد ممنونم بابت زحمت هاتون ، بابت اینکه با سخاوت این اصول رو ب ما یادآوری میکنید ، ممنون از خانم شایسته عزیز و مهربونم ، ممنون از هم کلاسی های گلم ک با کامنت های نابشون ب جا افتادن بیشتر قوانین در ذهنمون کمک میکنن ، ممنون از خودم ک دنبال اصل بودم و خدا هدایتم کرد، ممنون از گوشیم از اینترنت از تکنولوژی

    خدااااااجون هزاراااان مرتبه عاشقتم و ممنونتم رفیق جینگ من ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    مرتضی گفته:
    مدت عضویت: 1355 روز

    به نام خالق هستی همان خالقی که از روح خودش در من دمیده تا من هم خالق زندگی خودم باشم

    سلام استاد عشق

    سلام دوستان

    تو سن 18سالگی خواستم این بود که یه خونه 3خواب یه ماشین ویه کار شرکتی که اموراتم با درامدش اصلاح بشه داشته باشم زود ازدواج کردم چون میتونستم از عهده متاهلی بر بیام و میخاستم دوتا فرزند یکی پسر و دیگری دختر که فرزند اولم پسر و در سن 40سالگیم باهام رفیق باشه تا بتونم بیشتر کمکش کنم الان پسرم 14ساله ومن 36ساله هستم اون خانه و ماشین چند ساله دارم

    چند سالی عشق مدرک دانشگاهی و تحصیلات بالا داشتم ودر موردش صحبت میکردم، 2 سال هست که مدرک لیسانس با وجود کار و خانواده و فرزند بدست اوردم

    بعد چند سال کار شرکتی خسته شده بودم وهمیشه به این فکر بودم که کسب و کاری داشته باشم و الان یه کاسب موفق هستم

    دوستان اینها تماما قبل از اشنایی من با استاد بود از زمانی که با خانواده عباسمنش اشنا شدم بهتر بیشتر و سریعتر رشد کردم تمام زندگیم وام و بدهی بود امروز هیچ قسط و بدهی ندارم

    از فایلهای رایگان استفاده میکردم که رفیقهای چند سالم ازم دور شدند یه مشکلی پیش امد اصلا باور نکردنی یک سالی هست که پدرم رو ندیدم به جد میگم واقعا منفی گراس ایشون بعد پدر خانم ومادر خانم به طور کل رابطه ندارم دعوا نکردم توهین نکردم سر یه مسئله پوچ این رابطه قطع شد اینها جزع عزیزانم هستند از حالشون با خبرم ولی ارتباطی ندارم

    استاد عزیز واقعا برام صحبتهای شما تجربه شده من قانون فرکانس با تمام وجود حس میکنم هر چغدر دارم رشد میکنم افراد نزدیک به من هم تغییر میکنند

    دوره عزت نفس و ثروت یک رو تهیه کردم نتایج عجیب و عالی شکل گرفت البته هنوز من کامل و دقیق تمرینات انجام ندادم و درحال تکرار هستم این شده نتیجه

    امروز که دارم این رد پا رو به جا میگذارم نسبت به قبل تنهاتر هستم اما خیلی خوشحالتر وراضی تر از قبل با خودم بیشتر لذت میبرم و دوست دارم بیشتر خلوت کنم زمان زیادی تو سایت عباسمنش باشم

    حال دلم خوبه کمتر ناراحتم و بیشتر خوشحال در مورد مباحث روز مره بحثی با هیچ کس ندارم واین زمانهارو برای فکر کردن به قوانین و ارزوهام میزارم میدونید هر جا که ازم بخواند صحبت میکنم والا سکوت بهترین راه میبینم برای فکر کردن

    و کنترل ورودی ها

    عاشقتونم

    زیبایی و زیبا زندگی کردن حق شماست

    خدا حافظتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: