live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-12 01:48:112024-10-12 03:44:55live | خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با تمام وجودم سپاس سپاس سپاس از استاد عزیزم
شما واسطه ی خدا برای من بودین و هستین
با چشمانی اشکبار از سپاسگزاری خدایم که شرایط زندگیم را آرام کرده این متن رو نوشتم
واقعا به مرحله ای رسیدم که با تمام وجودم حتا از یک لیوان چایی لذت میبرم
بی نهایت سپاس از کل خانواده ی عباسمنش
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
امروز این فایل بینظیر نشانه من بود، و خدارو بینهایت سپاسگزارم به خاطر وجودم در این سایت و استاد چقدر به خودم بالیدم اونجا که گفتیم بچه های سایت تحسین برانگیزن و بینهایت با شنیدن این فایل حال دلم خوب شد وکلی انرژی گرفتم و قوت قلبی بود برای من
استاد یه مدت هر کاری میکنم درجا میزنم و انگار توی یک گره کوری گیر کردم و این باعث شده کلی از انرژیم گرفته بشه و همینطور که میگید وقتی از مسیر دور بشیم بدن سریع نشون میده واقعا من که مدتی از سردردم خبری نبود سردرد بودم و دیروز کلی کم انرژی بودم
هنوز نمیدونم کدوم باورمه که باعث درجا زدنم شده اما فهمیدم که من اول باید باورهامو درست کنم بعد برم برای درامد زایی
«یک چیزی که از درون من بجوشه»این جمله ی شما زنگی بود در ذهنم ببینم چیه که از درونم بجوشش بیاد چکاری انجام بدم
چکار کنم وقتی روی باورهام کار میکنم رها نکنم؟(سوالی من این مدت با درجا زدنم بارها از خودم میپرسم و میگم چکار کنم)
من چقدر باور دارم که کار کردن روی ذهنم نتایج خوبی همرا داره؟
من چقدر باور دارم که توجه به زیباییها نتایج خوبی به همراه داره؟
من چقدر باور دارم که نوشتن و شکرگزاری نتایج خوبی به همراه دار؟
من چقدر باور دارم که کنترل ذهن نتایج خوبی به همرا داره؟خیلی من باور دارم با کنترل ذهنم میتونم خلق کنم.
استاد با مثال بانک رفتنتون یاد امروز صبح افتادم مدتیه میخوام برم برای یک کار بانکی اما امروز فردا میکنم تا اینکه دیروز کارت بانکی همسرم گم شد و به اجبار باید امروز میرفت بانک تا کارت بانکی جدیدی بگیره رفتیم و نوبت گرفت و من بیرون منتظرش بودم و خداروشکر عادت کردم هر کجا هستم دنبال زیباییها باشم اطرافمو میدیدم و دنبال ماشینهای زیبا و ماشین دلخواه خودم بودم.اینم بگم موقع رفتن گفتم منم برم کارمو انجام بدم اما باز گفتم ولش کن،چون اصلا حوصله نداشتم، الان که فکر میکنم اون موقع به خودم گفتم خدایا با خودت اون موقع اصلا متوجه نبودم که اینو گفتم الان که اومدم و این کامنت و مینویسم یادم اومد خلاصه رفتیم و به همسرم گفتن نمیشه باید بره شعبه دیگه تا کارتشو بگیرن همسرم اومد و منو صدا زد و گفت تو بیا کارتو انجام بده منم رفتم و یک فرم به من دادن تا پر کنم و اون کارمند تمام کارهای منو انجام داد و نوبت به گوشی من رسید که باید همراه من میبود ولی چون دخترم کلاس مجازی داشت گذاشته بودم خونه و همراهم نبود اون کارمند بانک به من گفت پیامک براتون اومد منم گفتم گوشیم همراه نیست اون اقا یک نگاهی به من کرد و گفت خوب پس من چطوری الان بفهمم که درسته یا نه، گفتم گوشی خونه س چون دخترم کلاس مجازی داشت، در حالت معمول باید من میرفتم و گوشیمو میآوردم تا کار من انجام شه اما اون اقا در تمام مدت با مهربونی و صبوری کار منو بدون همراه داشتن گوشی انجام داد و الان که فکر میکنم من در تمام مدت دنبال نکات مثبت در بانک و بیرون بانک بودم من نا خوداگاه عادت کردم به دیدن و تحسین زیباییها واکثر اوقات توی خیابون دنبال ماشین دلخواه خودمم و ماشینهایی که زیباست و یا خانومی که راننده س رو تحسین میکنم امروز وقتی شما گفتین شکر گزاری استپ زدم و رفتم دفتر شکر گزاریمو اوردم و شروع کردم به نوشتن و شکرگزاری، یادم اومد که دیشب که رفته بودم خرید چقدر فروشنده با من با مهربانی برخورد کرد و عذر خواهی کرد فقط به خاطر چند دقیقه منتظر بودن من برای اینکه کار مشتری قبل از منو انجام بده فقط به اندازه خرید کردن و حساب کردن خرید مشتری قبل از من .
موقع شکر گزاری واقعا اشکم در اومد و اون حس شکر گزاری واقعا در وجودم یک احساس خوبی ایجاد کرد و واقعا با نوشتن میشه در خودم فرو برم و ببینم اون چیزی رو که خیلی ساده از کنارش عبور میکنم
استاد گفتین «توجه به نکات مثبت و سپاسگزاری که به احساس خوب میرسه نتیجه رو میده» و من واقعا سردردم خوب شد و حالم تغییر کرد و به حس خوب رسیدم و و تا اخر شب شاد و پر انرژی بودم
استاد گفتین« ما فراموشکاریم نتایج میاد بعد درگیر میشم یواش یواش عامل رو یادمون میره و برمیگردیم به حالت قبل»به خودم گفتم من که نتایج خوبی تا به حال گرفتم حتی از لحاظ مالی من که همیشه کارت بانکیم صفر بود اما حالا توی کارتم پول هست من همیشه به خدا میگفتم به اسانترین و راحترین شکل در امد داشته باشم مدام میگفتم پول در اوردن اسانترین کار دنیاس و واقعا هم تا حالا به همین شکل بوده پس این نتیجه رو با درست کردن باورهام و توجه به نکات مثبت بدست اوردم هر زمان میرم خرید به قدری مشتری این سوپری محله ما شلوغه که همیشه میدیدم مشتریهای زیاد رو و شکر گزار بودم میدیدم برخوردهای خوب مهربانانه اطرافیانم رو و شکر گزار بودم و دیروز و امروز صبح هیچ توجهی به برخورد خوب اطرافیانم نداشتم وبرام عادی بود
به گفته شما «فراموش کردم عامل اصلی خوشبختی چیه؟»فراموش کردم حس خوب مهمترین نکته س و با اینهمه نتیجه اما با درد ناخن کوچیک پام همه چیز یادم رفت و بهشت خودمو جهنم کردم و چسبیدن به خواسته و زور زدن برای رسیدن به خواسته از مسیر دور شدم و بدنم این الارم رو به من داد
استاد این جمله طلاییه که«سپاسگزاری در هر حالی معجزه میکنه یک ابزاری هست که در تمام حالتها کمک میکنه به اوضاع بهتر شدن و پیشرفت»
سپاسگزاری واقعی قلبت باز میشه، حالت خوب میشه، و وقتی تمرکز روی نعمت سلامتی و نکات مثبت اطرافت باشه اتفاقات خوب همراه داره
اگر ادم شروع به سپاسگزاری کنه که احساس خوب بده قلب به من میگه ،بدنم سبک میشه، ارامش پیدا میکنه.
توجه به نکات مثبت که به احساس خوب میرسه نتیجه رو میاره
یاد اون گفتگوی دوستمون در کلاپ هوس افتادم که میگفت چیزی برای سپاسگزاری پیدا نمیکرد و برای سیب توی یخچال سپاسگزاری میکرد و از اون حالت روحی داغون به حال خوب و موفقیت رسیدو گفتم من که خیلی چیزها برای سپاسگزاری دارم و خدا هزاران بار شکر نیازی نیست زیاد فکر کنم و دنبال بگردم
استاد با نوشتن نعمتها و شکر گزاری همین طور که گفتین همون لحظه تک تک سلولهای بدن عکسالعمل نشان میده
من وقتم و فرکانس و تمرکزم رو برای چی میزارم در مورد چی صحبت میکنم تمرکزم روی چیه ؟ من بیشتر وقتم برای کارهای خونه و رسیدن به هدفم و در کوچکترین زمانی که بیکار هستم و فرصت دارم در این سایتم و همیشه دنبال فرصتم برای اومدن در این سایت چون همیشه حالم خوب میشه و تمام سعی خودمو میکنم اصلا از نازیباییها صحبت نکنم و حتی به دیگران اجازه نمیدم از نازیباییها برای من بگن و الان دیگه خودشون متوجه شدن و با من در مورد نازیباییها حرفی نمیزنن و گاهی که حرفی میزنن وقتی با کم توجهی من مواجه میشن دیگه حرفی نمیزنن
استاد درمورد قران خوندن واقعا فکر میکنم وقتی این قوانین رو میدونی راحتر قران رو میفهمی چون من قبل هم قران میخواندم اما نمیفهمیدم یا شایدم باورم این بوده که نمیفهمم ونمیفهمیدم اما الان شکر خدای مهربونم خیلی بهتر قران رو میفهمم
هر انچه باور داشته باشی اتفاق میفته وقتی طبق قانون پیش بری
خلاصه ای از نکات مهم در این فایل
«(من توی بهشتم باشم اما با کوچکترین چیزی انگار توی جهنمم این کار شیطان هست»)
«ا(گر سپاسگزار باشی شما رو میافزایم شما رو بزرگ میکنم»)
«(سپاسگزاری بزرگترین دروازه نعمتهاس)»
«(سپاسگزاریی واقعییی از ته قلب که باعث میشه نه غمی ونه ترسی باشه»)
«(سپاسگزاری برای استعدادها و تواناییها به خاطر ویژگیهای خوب خودم »)
« در بدترین حالت کنترل ذهن و سپاسگزاری و توجه به نکات مثبت و زیباییها همه چی عوض میشه به نفع منه»)
«(من توانام من خالق هستم »)
«( با دیدن نازیباییها شیطان من رو گمراه میکنه و باگوش کردن به خدای درون و دیدن نکات مثبت همه چی خوب میشه و همونطوری میشه که من میخوام»)
«(برای پیشرفت و موفقیت نیاز به تقلا و زجر کشیدن نیست »)
«(با تمرکز روی فراوانی من دیگه ترسی از کمبود ندارم»)
بهترین راه شناسایی باورها عملکرد
وقتی ادم روی خودش کار میکنه اگر در فضای نا مناسب هست میریم به جای بهتر، جهان هل میده مگر وابستگی شدید داشته باشه وقتی مکانهای بهتری باشه برای فرکانس جدید من هدایت میشم مگر اینکه مقاومت داشته باشم انچه اطراف من هست هماهنگ با فرکانس من هست
«(هر حرکتی به امید تجربه های جدیدتر»)
«(احساس ترس توهم هست وقتی توی دلش بری ترسی اصلا وجود نداره»)
«(وقتی باور فراوانی در من قوی بشه من دیگه ترسی برای اینده مالی خودم ندارم»)
«(هر انچه باور داشته باشی اتفاق میفته وقتی طبق قانون پیش بری»)
در پناه خدای مهربونم باشید
با سلام حضور استاد عزیز و گرانقدر و خانم شایسته فوق العاده .روزی که درگیری ذهنی شدیدی داشتم و سعی ام بر کنترل اون بود فرداش هدایت شدم به فایل لایو ۲۱ و هر چه فایل جلوتر میرفت انگار برای من نسخه میدادین .در حد تکاملم و درکم گوش دادم و کلمه شکر رو تو قرآن سرچ کردم و چه آیه هایی آورد و چه قدر ایمانم به قانون و سپاسگذاری بیشتر شد .مدت طولانی ای بود که بار نخواندن قرآن روی دوشم سنگینی میکرد میدونستم باید بخونم ولی بهانه ی نبود فرصت و فلان و بهمان اجازه نمیداد . این سرچ بهانه ای شد که شروع کنم دوباره قرآن رو بخونم سالها قبل من با تفسیر قران رو خونده بودم ولی الان میبینم درکم درحد صفر بود حتی با تفسیر . ولی با گوش دادن به فایلهای شما و درک کنه و اصل مطلب قرآن و شناخت الله الان به لطف آشنایی با شما انگار پرده های ضخیمی از پیش روی نگاه من برداشته شد. حالا باز در حد درکی که دارم قران برایم قابل فهمتر میشود . و من بسیار خوشحال و مسرورم از این اتفاق . خدا رو سپاسگزارم به خاطر آشنایی با شما، به خاطر درک و توانایی که درونم قرار داد تا از درک کنندگان کلامش باشم و توفیق درک بیشتر قوانینش را داشته باشم . رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
با سلام و احترام و یک دنیا عشق و حس خوب به خانواده ی عباسمنش نازنین
این کامنت رو از این جهت میزارم که یک نشانی باشد برای خودم ..
صبح که از خواب بیدار شدم وارد سایت شدم و گفتم خدایا با من حرف بزن بهم بگو دقیقا چیکار کنم توی این مسیر چون گیج و گنگ شدم ..
من تقریبا سه هفته پیش بایک سلسله تضاد هایی مواجه شدم که با کار کردن روی خودم جواب های شگفت انگیزی گرفتم اما خب درگیر روزمرگی های زندگی شدم و کمی از مسیر خارج شدم حالم یک طوری بود …
هر چقدر با خودم فکر میکردم که من اون روزها واقعا چکار میکردم چه ورودی هایی داشتم از ذهنم پاک شده بود
امروز واقعا با تمام وجودم از خداوند مهربانم خواستم هدایتم کنه گفتم خدا جون با من حرف بزن ….
این قسمت هدایت من بود وقتی گوش دادم همه چیز برام مثل یه نوار فیلم تو ذهنم اومد حتی کیفیت اون حال خوبم ….
در اون شرایط سخخخخخت تلفنی که به من شد اتفاقات به ظاهر بدی که واقعا هیچ ایده ای برای حلش نداشتیم اما من واقعاااااا در اون لحظات آرامش داشتم سپاسگزار بودم انگار یکی در وجود من بود که به جای این من الان بود …
با گوش دادن این فایل خیلی از سوال هام بر طرف شد…
ورودی های ذهنی که اون روزها داشتم همش تمرکز بر زیبایی ها و نکات مثبت ادمها و وقایع بود ….
خدایاااااا هزاران مرتبه شکر که باهام حرف میزنی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
این یک رد پاست از حال این روزهای من …روزهایی که تمام ذهنم درگیر پسر کلاس اولیم هست و خودم رو خواسته هام رو و تمرکزم رو فراموش کرده بودم اما خداروشکر دارم برمیگردم توی این مسیر سبز و زیبا
خدایا شکرت خدایا شکرت
برای همه دوستان بهترین هارو آرزو دارم …زندگی تون سرشار از خیر و برکت و سلامتی و زیبایی🍁😊
سلام به همه دوستان همین جور استاد عباسمنش فرمودند تو سایت کامنت بزارید منم دارم این پیام مینویسم
خیلی خوشحالم ک دارم به اشتراک میزارم بخشی از زندگی مو و دوس دارم کلش رو بنویسم.
من مسعود از مشهد ۲۳ سالمه تقریبا ۵ ساله اعتیاد داشتم خیلی خلاصه میگم اینقدر ترک کرده بودم برگشته بودم ک یک متخصص شده بودم خلاصه خسته شده بودم تو این سن موهام کم پشت شده بود و قیافم بیشتر از سنم بود و…
دیگ تقریبا همه راه ها رو امتحان کرد بودم ی حسی بهم میگفت فقط این و بزار گنار بعد ببین چ پیشرفتی میکنی خلاصه ی روز نمیدونم دقیقا چ اتفاقی تو بدنم افتاد ک کلن حس مو ب اون کار رفت ینی هیچ میل ب اون کار نداشتم خودم باور نمیشد بارها خودمو تو موقعیت مختلف گزاشتم ولی واقعا هیچ رمقی نداشتم و الان تقریبا ۷ ماه ک پاکم این ی نتیجه
نتیجه دیگم معافیت دایمم بود ک خیلی دوس داشتم همش میگفتم ما از روح خداییم و اختیار داریم و میتونیم زندگی مون خلق کنیم
چقدر نوشتم چقدر تجسم کردم چقدز مو ب مو با جزییات نوشتم و دست خدا رو باز گزاشتم یادمه فایل گفتگو با دوستان ی خانمی مهاجرت کرده بود و میگفت ایمان باید عمل بیار…
خلاصه من معاف دایم شدم و کارت مو دقیقا همون جا ک مشخص کردم زیر قران گزاشتم
نتیجه بعدیم شرکت پخش بود ک خدا رو شکر اونم ب ثمر رسید و ماهی ۱۵ تومن درامدم
ممنون ک خوندیم
خدایا رو شکر
فقط خدا همیشه پای برگهام مینویسم
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)❤
الان خیلی خوابم میاد ولی طبق تعهدی که دادم باید اینجا باشم💖
الان روز ی سومیه که تصمیم گرفتم به مسیر برگردم و دوباره به اصل وصل بشم.
من تصمیم گرفتم که دوهفته تمرکزمو بر نکات مثبت زندگیم بزارم و نتیجشو بیبینم.
میخوام بر ورودی های ذهنیم کنترل داشته باشم.
امروز به غیر از صبح که یه مقدار ناراحت بودم سریع سعی کردم حالمو خوب کنم.
صبح که میرفتم بیرون احساس میکردم دوباره متولد شدم.
دوباره میتونم زیبایی هارو بیبینم و توجهم دوباره به صدای پرندگان جلب میشه.
این یعنی من دوباره دارم در مسیر درست قرار میگیرم.
از صبح به وضوح دارم هدایت الهی رو میبینم.
رو لباس همه دارم میبینم نوشته فقط حرکت کن.
استاد تو فایلاش بهم میگه حرکت کن راه معلوم میشه.
تو قران میخونم که میگه ارام باش و توکل کن خدا وعده فزونی به بنده هاش داده.
دوباره ارامشمو به دست اوردم. چیزی که نبودش رو حس میکردم.
دوباره خواسته هامو مشخص کردم و با اشتیاق بهشون فکر میکنم.
حتی در راستاش قدم هایی بر داشتم و کتاب میخونم.
تو اسمون صحنه ای دیدم که خیلی جالب بود
و چیزی به ذهن من رسوند که مطمعنا هدایت الهی بوده . من به اسمون نگاه میکردم و خورشید تو اسمون بود .
ابری جلوی خورشید رو گرفت و خورشید هنوز از پشتش می تابید و صحنه خیلی زیبایی بود .با خود گفتم این ابر مثل تضاد می مونه که خودش باعث زیبا تر شدن زندگیه.
و خورشید از پشت اون ابر بزرگ که من فک میکردم دیگه همیشه اونجاس در اومد . و نشون داد که تصاد ها هرچقدر هم بزرگ رفتنین و فقط اومدن تا مارو بزرگ کنن. وباید ازشون رد شد.
کلا این چند روز که به زیبایی ها توجه میکنم حالم خوبه و هی داره بهتر میشه.
خدارو شکر.
در پناه الله
فعلا(◍•ᴗ•◍)❤
سلام عزیز دلم ای دست زیبایی که خدای مهربانم من رو به سمت نوشته زیبات هدایت کرد ونوشته قشنگت شد نشانه راهم
من همین که فایل رو شروع کردم رفتم و تو دفترم نوشتم به مدت یک هفته تمام تمرکز و توجه ام رو میزارم روی زیبایی ها و به تمام جنبه های زندگیم از ضاویه ای نگاه میکنم که بهم حس شادی و شکرگزاری و حس خوب بده
و تاریخ هم زدم و بعد گفتم بزار یه نگاهی هم به کامنت ها بندازم که به نوشته زیبای شما هدایت شدم و دیدم این تنها من نیستم که بعصی مواقع قوانین رو فراموش میکنم و از مسیر به کلی خارج میشم
و واقعا هرچقدر هم که دور بشیم و فراموش کنیم همین که تصمیم بگیریم با قدرت و ایمان از همون لحظه دوباره خداوند هدایتمون میکنه و کمکمون میکنه که برگردیم به مسیر درست
خداوند حافظ و نگهدارت دوست نازنین واقعا با تمام وجود از خدای بینهایت بخشنده و مهربانم از این نشانه زیباش سپاسگذارم 💕
هر جا هستی شاد باشی آروم باشی غرق در آرامش و امنیت پروردگارت
بهترین هارو برات آرزو میکنم 💕🌸
سلام به استاد گرامی و مریم بانوی نازنین و یاران سرزمین عشق، لایو رو ندیدم اما ذخیره شده رو دیدم و گوش جان سپردم، خیلی قشنگ بود، هر چی هست ذهن هست و لاغیر. امروز با این لایو فکرم خیلی بابت شکر گزاری مشغول شد، از خدا خواستم شکرگزاری حقیقی رو بهم نشون بده و میدونم میده، استاد گفتین اگه تو فرکانس شکرگزاری قرار بگیرین، شکرگزاری رو درک می کنین، حالا استاد سئوال من اینه ک چگونه در شوق و فرکانس شکرگزاری قرار بگیرم.
سلام به استاد عشق
سلام به خانم شایسته و دوستای عزیزم
با اینکه هر روز فایل های استاد را مرور میکنم و استفاده میکنم ولی بیشتر اوقات تو بکار بردن اون آموزه ها تو زندگیم دچار فراموشی میشم.
امروز غروب افکار پریشان اومده بودن سراغم و داشتن منو آزرده میکردن و اومدم تو سایت تا آروم بشم و خدا منو هدایت کردن به دیدن این لایو زیبا و اونجا که استاد گفتید تو بانک بودید و بخاطر شرایط بوجود اومده ناراحت شدید و شروع کردید به کنترل ذهن و دیدن زیبایی ها و شرایطی براتون مهیا شد که کارهای بانکی شما به راحتی انجام شد اون لحظه فایل را متوقف کردم و با خودم گفتم آره خودشه چرا خودم این موضوع را فراموش کردم که تو شرایط نادلخواه باید زیبایی ها رو ببینم و ذهنم را کنترل کنم و شروع کردم به کنترل ذهن و سعی کردم زیبایی را را تصور کنم با اینکه خیلی برام سخت بود و ذهن چموش من
میخواست در بره ولی هر طور بود کنترلش کردم نمیگم خیلی عالی تونستم کنترل کنم ،به ۲۰دقیقه طول نکشید که در رابطه با اون موضوع که ناراحت بودم و داشت اعصابم به هم می ریخت همسرم اومد خونه وبا گفتن یه حرفه هایی در رابطه اون موضوع کاملا آرامش گرفتم جوری که اصلا فکر نمیکردم به این راحتی موضوع حل بشه و من هر بار که این معجزه های کوچک را میبینم و تجربه میکنم ایمانم و باورهام قوی تر میشن و مطمئن تر میشم به این حرف که زندگیمون را خودمون با افکارمون رقم میزنیم.
خدایا شکرت بخاطر قوانین بدون تغییرت و شکرت بخاطر اینکه عضو این سایت هستم و شاگرد استاد عباسمنش هستم.
سلام بر استاد عزیزم،سلام بر مریم بانوی جان
سلام به شما که اینقد حس ما رو خوب میکنید.
این لایو عالی نشونه ی من بود و به خودم قول دادم تا زمانی که کامنت نزارم حق ندارم برم سراغ فایل دیگه ای.
شما ۲۲ سالتونه ولی من هنوز به دنیا نیومدم هنوز تکاملم به حد مناسبی نرسیده ،دارم روی خودم کار میکنم تا بیام به این دنیا و نعمتها رو بهتر بتونم ببینم ، الان تو شکم مادرم هستم در همون حد دارم نعمتها و زیبایی های اطرافم رو میبینم.
از رنگ آبی بگم که چقدر زیبا بود آبی لباستون، آبی دریاچه و آبی آسمون .خدا رو شکر به خاطر رنگ آبی😍من عاشق رنگ آبیم.
از لایو عالی بگم که چقدر معنای شکر گزاری رو بهتر برام جا انداخت.حدود دوسالی میشه شکرگذاری میکنم و مینویسم.نتیجه هم تا حدودی گرفتم ولی وقتی شما در موردش صحبت کردید وقتی گفتید سپاسگزاری میکنید احساس سپاسگزاری داشته باشید و وقتی قلبتون به شما میگه تو مسیر درست هستید اون سپاسگزاری واقعیه ، انگار تازه مطلبو گرفتم. فکر کردم به سپاسگذاریهام ،دیدم که آره ،اونا فقط برای رفع تکلیفه ،برای اینه که بگی آره من چندتا دفتر سپاسگزاری تموم کردم.
گفتید وقتی سپاسگزاری میکنید دفترتون خیس میشه، خیلی دلم خواست منم همچین حسی داشته باشم البته حس میکنم نسبت به قبل خیلی قلبم رقیق تر شده یه چیزی که حسمو درگیر میکنه یا آهنگایی که گوش میدم و مخاطبشو خدا جونم قرار میدم اشکم سرازیر میشه چه تنها چه توی جمع بعدش به خودم میگم زشته، یعنی چی گریه میکنی تو اگه میخوای بهتر باشی و به خدا نزدیکتر باید عمل کنی به دانسته هات.
خلاصه امروز که بیدار شدم از خواب،شروع کردم به سپاسگزاری ، ولی این دفعه با تمام وجودم مینوشتم ،انگار خدا هم توی دفترم بود پیش جمله هام بود،به خاطر نعمتهایی که بهم داده، به خاطر نشانه هایی که بهم نشون میده، به خاطر این که چند روزه بهتر متوجه شدم که خودم دارم خلق میکنم ، احساس لیاقت رو بهتر درک کردم ، اینکه قدرت دست منه نه دست بیماری، وقتی نجوای ذهنی میاد بهش میگم من ، من دارم میسازم.بازم میگه اگه نشد چی؟ بازم میگم من میسازم.و حالا این منم که خدا، زندگیم رو دست خودم داده، خدایا شکرت.
به خاطر پولهایی که توی حسابم میاد، به خاطر قانونی که گذاشته و … همشونو نوشتم و اون اشکه هم اومد با من شریک شد تو سپاسگزاری
و چقدر خوب گفتید وقتی آدم اینقدر نعمت داره شرمنده میشه بخواد به نداشته هاش فکر کنه.
استاد جان یک ساعت نگذشته بود که پول به حسابم واریز شدم ، گفتم خدای من آخه تو چقد سریع الاجابی! خدا جونم اشکمو جاری کردی منو بیچاره کردی.😍الانم اشکم در اومد.چه حس خوبی داره واقعا.شکرت خدا جونم.
پولی که به حسابم اومد ، چند برابر پولی بود، که با کار فیزیکی انجام داده بودم. این فقط نتیجه ی یه کار ذهنی و شکر گزاری بود ولی اونو دوروز وقت گذاشته بودم براش.خدایا چقد خوب قانونت جواب میده.
ممنونم ازتون و امیدوارم بتونم این بازی ساده رو به خوبی بازی کنم ،همون جور که میگید،همین چیزای ساده رو تمرین کنیم، تکرار کنیم و هی بهتر بشیم و باورمون به این قوانین بیشتر بشه، بیشتر ذهنمونو کنترل کنیم و هی نتایج بهتری بگیریم.❤️❤️❤️
سلام عرض میکنم خدمت استاد بزرگوار و دوستان عزیز
این اولین باره که درسایت نظرمو مینویسم
بر خودم واجبب دونستم که این اتفاق رو برای شما عزیزان تعریف کنم چرا که بقول استاد آدم هرچی نشانه های قانون رو بیشتر ببینه ایمانش هم بیشتر و بیشتر میشه.
بعد اینکه گواهی نامم رو گرفتم همیشه تو ذهنم ترس تصادف و اینکه من نمیتونم ماهرانه رانندگی کنم رو پروش میدادم.قسمتی از این ترس رو گردن خانواده مینداختم که اجازه نمیدادن تنها پشت فرمون بشینم و فقط میتونستم کنارشون اون هم جاهایی که شلوغ نیست بشینم.
با وجود اینکه رانندگیم خیلی خوب شده بود این ماجرا تا بیشتر از دوسال ادامه داشت.(قطعا مقصرش خودم بودم)
میدونستم اگه خودم ماشین بخرم دیگه مستقل میشم و کسی نیست که دائما ایراد بگیره و بهم استرس وارد کنه.
چون دائما از خونه محبور بودم بیرون برم بخاطر دانشگاه و کارآموزی ها بخصوص جاهای دور از منزل چشمم به بقیه بود که تو رفت و آمد کمکم کنن و یا برام زودتر ماشین بخرن.
افکار منفی (من بد شانسم یا من لیاقت ندارم یا همه چیز تقصیر خانوادم هست و…) و حسادت به اطرافیان هم سن و سالم که ماشین داشتند حال خوب رو کاملا از من گرفته بود و انگار همه جنبه های زندگیم از رابطم با اطرافیان تا درس و سلامتی و.. اثر منفی گذاشته شده بود و فک میکردم همش دارم بدشانسی تو جنبه های مختلف زندگیم میارم و بقیه به من اهمیت نمیدن.
تا اینکه با استاد عزیزم آشنا شدم و صحبت هاشون رو گوش میکردم.مدتی با خودم فکر میکردم و متوجه شدم نیازهست رو باورهام کار کنم.
بعد چند ماه تغییرات رو حس کردم البته جزئی ولی همون هم برام ارزشمند بود.با وجود اینکه کار کردن رو خودم رو خیلی بیشتر نکردم و حتی گاهی پسرفت میکنم اما باز هم تاثیرات مثبت و حال بهتر رو یافتم.
سعی کردم بقیه رو مقصر ندونم سعی کردم خودم رو لایق داشتن ماشین مناسب بدونم سعی کردم اعتماد به نفس رو بالا ببرم.به جنبه های مثبت زندگیم فکر کنم و شکرگزارررر خداوند مهربان باشم.از خدا خواستم بهم کمک کنه در همه جهات زندگیم و دستمو بگیره.
البته خیلی وقتها افکار منفی سراغم میاد ولی تلاش کردم کمتر توجه کنم چون با توجه به اونها حال روحیم بدتر میشد.
کم کم اون حس داشتن کمبود مالی و حرص تو وجودم کمرنگ شد.تا اینکه به لطف خدای مهربونم شرایطی رو برام ایجاد کرد و به قول استاد دست های خداوند بسراغم اومد که بتونم در پیش فروش خودرو ثبتنام کنم.خیلی ها بهم میگفتن که اینا همش الکیه و ماشین ها رو فقط واس خودشون نگه میدارن و…بار اول اسمم در نیومد و افکار منفی دیگران تو سرم میومد ولی هربار سعی کردم حواسم رو پرت کنم و به چیزهای مثبت فکر کنم.
سری دوم با حال بهتری ثبتنام کردم و با خودم گفتم اگرم اسمم درنیاد اشکالی نداره خدا از یک طریق دیگه منو به خواستم میرسونه.دیروز قرعه کشی بود و و نشانه دیروزم هم این فایل زیبا.بعد گوش دادن بهش با حال خوب شروع کردم به شکرگزاری و در ذهنم برخی نعمت های خداوند رو مرور کردم سپس شروع کردم به تجسممم…اینکه فردا که زمان اعلام نتایج هست بهم پیامک تبریک میرسه.تجسم اینکه پشت ماشینم نشستم و دارم از رانندگی لذت میبرم و به محل کار موردعلاقم میرم.این تجسمات کلی حس شادی و هیجان بهم داد و ناخودآگاه لبخند رو لبهام نشست.
از صبح منتظر بودم سایت نتایج رو اعلام کنه و حسم به موفقیت قوی بود
تا اینکه امروز ظهر ۱۴۰۰/۳/۹پیامک بهم رسید.ضمن عرض تبریک شما در طرح فروش محصولات منتخب شده اید…
خدایا شکرت که منو هدایت کردییییی
دوستان عزیزم میخوام بگم حتی بعد شنیدن این خبر با وجود اینکه کلییی ذوق کردم و خدارو شکر گفتم ولی بازهم افکار منفی سراغم اومد (ممکنه ماشینو خیلی دیر تحویل بدن ؛ نکنه سر جاپارک تو پارکینگ به مشکل بخوری ؛ نکنه اون دوستت که همسرش بخاطر مشکلات مالی ماشینشو فروخت ناراحت بشه و…)اما تلاشمو میکنم که بهشون توجه نکنم.
بدونین افکارمنفی همیشه میان این ماییم که اونها رو موندنی یا رفتنی میکنیم