live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 12

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1587 روز

    سلام استاد عزیزم

    امشب بصورت هدایتی این فایل رو دوباره گوش دادم. توی این یکماه اخیر بخاطر این اتفاقات اخیر خیلی ذهنم ناراحت بود. البته تمام مردم کشور ناراحت بودن. باوجود اینکه میدونستم قانون چیه و باید به چی توجه کنم و به چی توجه نکنم، اما ناخوداگاه وقتی توی خیابون میدیدم جوانها رو میزنن و سوار ماشین می‌کنن و صدای جیغ و ماشین پلیس و این چیزارو میدیدم یا می‌شنیدم، بشدت ناراحت میشدم و چنان خشمی توی این یکماه در دلم داشتم که اصلا نمیتونستم به هیچ چیز خوبی توجه کنم. حتی دیگه تمریناتی که انجام میدادم یادم رفت و حتی شکرگذاری . کلا حالم دگرگون شده بود. امشب با ناامیدی با خودم گفتم برم صحبتهای استاد رو گوش بدم، هر چند شاید همه‌ی قوانین دروغ باشه، چون اگر حتی قوانینی که استاد درک کرده درست باشه، پس قانون کارما چی میشه و چرا سران کشور که اینهمه اختلاس و دزدی کردن و جوانها رو اذیت کردن چرا نتیجه‌ی کاراشونو ندیدن؟ باز با خودم گفتم ولش کن ، فقط برم یکی از صحبتهای استاد رو گوش بدم چون استاد خودشم زندگی کودکی سختی داشته و حرفاش باد هوا نیست، حرفاش عرفانی نیست که خدا فقط زیبایست وفلان.

    اومدم توی سایت و دانلودها رو زدم و روی فایل کنترل ذهن زدم، همه‌ی فایلهای کنترل ذهن رو آورد، گفتم هر کدومو احساسم بگه میبینم. احساسم گفت این لایو رو ببینم. وقتی گوش دادم انگار همه چیو خدا داشت بهم میگفت. مطمئنم این هدایت خدا بود که من این صحبتهای شمارو گوش بدم‌ استادم. واقعا درسته من یکماهه که از وقتی این تشنجات توی کشور شروع شد ، علاوه یر اینکه روی خودم کار نکردم بلکه هر روز یک خبر بد می‌شنیدم و البته هنوز می‌شنویم و میبینیم. اما با خودم گفتم من باید حرف استادو گوش بدم‌ . من آرامش میخوام من آزادی و آسایش و صلح و امنیت میخوام. استاد ممنونم که هستی

    خداروشکر که هستی

    دوستت دارم و همیشه تحسین‌تون میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سحر دیزجانی گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    سلام و صبح بخیر استاد عزیز و مریم جون شایسته و همه دوستان عباسمنشی،

    نشانه امروز من ، این فایل و قبلا هم شنیده بودم ، ولی این دفعه با تمرکز بیشتر ، امروز صبح استاد ی فایل جدید دیگه از سفر به دور آمریکا روی سایت قرار دادند که متاسفانه برای من لود نشد ، بنابرین تصمیم گرفتم برای نشانه کامنت بزارم ،

    خدایا سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این سایت عالی ، من تقریبا از سال ۱۴۰۱ تصمیم گرفتم که کامنت بخونم و کامنت هم بنویسم ، ولی خیلی زود یادم رفت ، البته کامنت می خوندم تا اینکه فایل هادی عزیز اومد روی سایت و در یک اقدام سریع اینستا رو پاک کردم و بعد هم که اینترنت به مشکل خورد ،نتیجه اینکه من بیشتر روی کامنت و سایت تمرکز کردم ، دوره عزت نفس رو دوباره شروع کردم به لطف خدا با انجام تمارین ، چند روزه پشت سر هم تمرین آگهی تبلیغاتی رو در محل کارم برای چندین نفر انجام دادم و کلی باز خورد عالی گرفتم (خدایا شکرت) چند روز پیش که داشتم فایل استاد رو با صدای بلند گوش می کردم همکار کناریم که تازه اومده بودن اونجا اومدن و با ذوق گفتن : شما هم عباسمنش گوش،میدین😍 و خلاصه خودتون تا آخرش بخونین…..🥰🥰🥰👏🏻👏🏻👏🏻

    خدایا کمکم کن تا بتونم در این مدار عالی محکم و ثابت قدم ادامه بدم

    خدایا کمکم کن تا سپاسگزاری هام رو با حس عالی تر و با حضور قلب انجام بدم

    خدایا کمکم کن که بتونم تقوا پیشه کنم و ذهنم رو کنترل کنم

    خدایا کمکم کن تا بیشتر و بیشتر زیباییهای این دنیا رو ببینم و بیشتر لذت ببرم و رها باشم

    خدایا کمکم کن که کمتر وابسته باشم و مشرک و در همه جا و همه کاری فقط تورا ببینم

    استاد عزیزم متشکرم از اینکه این راه زیبا رو رفتی و تجربیاتت رو با خلوص در اختیار ما قرار میدی ،از صاحب اختیارم می خوام که کمکم کنه منم مثل استادم در این راه محکم و استوار پیش برم تا اخر عمرم

    برای تمام دوستانم از خدای مهربانم شادی و سلامتی میخوام🙏🏻🙏🏻🤗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الهه گفته:
      مدت عضویت: 1587 روز

      چه دعاهای خوبی کردی

      منم آمین گفتم چون همون لحظه دعای منم همین بود. خدایا کمکم کن بیشتر زیباییهای دنیا رو ببینم. بیشتر نعمتها پی تورو ببینم. مشرک نباشم و تورو ببینم. فقط تورو ببینم

      کمکم کن قوانینی که به لطف استاد یاد گرفتم، و استاد میگه صددرصد این قوانین درسته، انجام بدم. کمکم کن شیطان بمن غلبه نکنه و تو تو زندگی من باشی. ممنونم سحر جون از دعاهای خوبت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سحر دیزجانی گفته:
        مدت عضویت: 1309 روز

        سلام الهه جان، خداروشکر که احساست خوب شد، منم ممنونم که کامنتم رو خوندی 🙏🏻

        برات از خدا بهترینها رو میخوام ،چون تو لایقشی 🤗🥰

        امیدوارم همه دوستان عباسمنشی سایت بتونن پرقدرت ادامه بدن و با گرفتن نتایج عالی زحمات استاد و مریم جون و که بدون هیچ چشمداشتی تجربیاتشون رو در اختیار ما قرار میدن تا حدی جبران کنن

        به امید اونروز با تمام توان💪🏻

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نسترن گفته:
    مدت عضویت: 2238 روز

    سلام استاد جانم سلام روی ماهتون

    استاد داشتم این لایو ۲۱ رو تو سیوام گوش میکردم

    از همون اول که گفتین یه اتفاقای جدیدی میافته که نمیتونید قدرت خلق کنندگی ذهنتون رو نادیده بگیرید و یه همزمانی هایی رخ میده که …

    میخوام بگم من الان دقیقا تو همون نقطم همین امروز همین ساعت تو همون نقطم

    یه همزمانی هایی داره واسم رخ میده که وقتی میخوام درموردش حرف بزنم واقعا دست خودم نیست سریع بغض میکنم گریم میگیره در حیرتم از قدرت خدا و قدرت ذهن انسانی که خلق کرده و اون انسان منم

    شاید واسه بقیه چیزای کوچیکی باشه اما اتفتقایی که که داره واسم میافته انقدر همزمان خود جنسه از نوع کتابی که مربوط به رشتمه بگیرید تا حرفای شما و…

    میتونم با جرئت بگم همش مربوط به همه وقتی میگم همش واقعا همشا

    من از خدا هدایت خواسته بودم که بفهمم اصل معماری چیه معمار کیه چی کار میکنه خلاقیت چیه ؟

    و نمیتونید تصور کنید به کتابایی هدایت شدم که علاوه براینکه اصل معماری رو داره میگه

    کاملا مربوط به تجسم و ذهن به ارتباطاتته

    یا به مستندی از مغز هدایت شدم که دقیقا چیزایی که دارم تو این کتابا میخونمو اثبات میکنه با اینکه هیچ برنامه ای واسه دیدن اون مستند نداشتم

    همه اینا دقیقا داره همزمان باهم رخ میده

    هر چقدر بنویسم نمیتونم این حجم از همزمانی مطالب رو ابراز کنم

    یا مثلا اتفاقی امروز افتاد

    دوستی بهم زنگ زد که من درخواست ستاره قطبیم واسه هفته پیش بود

    و اون فرد تا الان یک بارم به من زنگ نزده بود اما زنگ زد گفت کلی ام دلم تنگ شده واست

    به جز اون فرد

    همین امروز ۳ نفر دیگه بهم زنگ زدن و مضمون همه مکالمشون این بود که میخواستن حالمو بپرسن و اینکه چقدر دوستم دارن

    میخوام بگم زنگخور گوشی من خیلی کمه چون خودمم خیلی اهل دائم حرف زدن نیستم

    اما امروز انقدر همزمان ۴ نفر حدودا تو طول ۵ ساعت بهم زنگ زدن و میخواستن حالمو بپرسن دلشون واسم تنگ شده بود و به فکرم بودن

    علاوه بر همزمانی قشنگ فهمیدم فاصله فرکانسی که استاد میگه بین دادن درخواست تا دریافته یعنی چی

    چون خواسته من واسه ستاره قطبی هفته پیش بود و واقعا من امروز حالم خوب نبود ولی چون قبلا فرکانسای خوبی ارسال کرده بودم انگار امروز وقت نتیجه بود واسم که اصلا این نشونه هارو دیدم گفتم بابا حال بد چیه پاشو پاشو اینا اتفاقی نیست بیشتر کار کن رو خودت یعنی امروز با تموم جونم این قضیه رو حس کردم و همین ۱ ساعت پیشم به این فایل هدایت شدم گفتم باید کامنت بذارم ردپام بمونه

    …………..‌.‌

    درمورد موضوعی که گفتین تو بانک ذهنتونو کنترل کردید تو دانشگاه همین دوماه پیش واسم این اتفاق افتاد

    من یک جلسه ام سر کلاسم حاضر نشدم

    اما اخر ترم کارارو چون عملیم بود انجام دادم که ببرم تحویل بدم این درحالی بود که استاد تو گروه گفته بود هرکی نیومده سر کلاس که ظاهرا فقط من یه نفر بودم مطمئن باشه میافته و … اما من گفتم حالا بزار کارامو انجام بدم که ببرم

    ولی باز چون مسافرت بودم خودم نتونستم ببرم تحویل استاد بدم و دختر عمم رفت تحویل بده

    بچه ها خیلی بهم گفتن که بابا نسترن استاد که تورو تاحالا ندیده بزار اونی که داره میبره بگه نسترنه و استاد لج نکنه که چرا واسه تحویلم خودش نیومد اما من قبول نکردم گفتم بزار همه چی درست پیش بره براساس صداقت

    این از این که نخواستم دروغ بگم

    خلاصه دخترعمم کارامو برد و دوروز بعد استاد اومد توگروه نوشت کسایی که واسه تحویل خودشون نیومدن هیچ انتظاری واسه قبول شدن نداشته باشن

    همون لحظه تو دلم گفتم الخیر فی ماوقع

    گفتم خدایا من از تو میخوام با بقیه کاری ندارم و تمرکزمو برداشتم از موضوع و کلی ام تو نسافرت حال کردم کلی ام عشق کردم و گفتم نهایتش اینه یه ترم دیگه برمیدارم اشکال نداره

    میدونید چه اتفاقی افتاد ؟

    سیستم دانشگاه موقع وارد کردن نمرات به مشکل خورد و اونطوری که من شنیدم خود استاد نمره هارو وارد نکرده بود و انجمن این کارو کرد و انگار شانسی نمره داده بود به بچه ها و نمره منی که قرار بود بیافتم شد ۱۷ حتی از نمره یه سریا بالاتر شدم حتی یکی از بچه ها درسو حذف کرد قبل نمره دادن استاد چون هیچ امیدی نداشت که قبول شه اما من حسم گفت نکن اینکارو تا تهش برو نتیجه با خدا

    من باور داشتم که خیره و خیر شد خداروشکر که تو این موضوع خوب عمل کردم

    یه مورد دیگه به صداقتم افتخار میکنم میدونید چرا؟

    چون همین ترم با همون استاد من کلاس دارم و اگه خدا منو هدایت نمیکرد که راستشو بگو همین ترم که داره میاد جلوی استادم خورد میشدم اما الان با افتخار به صداقتم هر جلسه تو اون کلاس میشینم

    مورد دیگه اینکه امروز زنگ زدم دانشگاه واسه ترم جدید یه درسو واسم تایمشو جابه جا کنه با اینکه خودش بهم گفته بود هماهنگ کن واست درستش میکنیم اما وقتی زنگ زدم اصلا خوب برخورد نکردن

    و من دوباره صبح گفتم الخیر فی ما وقع

    من دیگه اصرار نمیکنم وقتی چیزی بخواد به زور درست شه یعنی ایراد داره

    خیر من احتمالا کلاس سه شنبست نه دوشنبه

    ترم جدید تازه شروع شده ولی کلاسا هنوز تشکیل نشده خدا میدونه چه خیری پشت این انجام نشدن واسم هست که ایشالا میامو مینویسم چون مزه خیر بودنو چشیدم یه بار خیلی شیرین بود همون نمره ۱۷ رو میگم

    تازه اول اول راهم تازه دنیا داره بهم جواب میده قانون جواب میده خدا بهم کمک کنه ثابت قدم باشم تداوم داشته باشم خیلی راه دارم هنوز خیلی زیاد

    استاد خیلی دوستون دارم خیلی عاشقتونم دیشبم خوابتونو دیدم

    در پناه قدرت خدا باشیم همه ایشالا 💜🍃❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    امید شکروی گفته:
    مدت عضویت: 1205 روز

    سلام به استادعزیزم وهمسرمحترمشون

    واقعااااا استادممنونم ازتک تک حرفایی که باعشق واسه مامیزنین خیلی خیلی کیف کردم

    واقعاخداروشکرمیکنم که شماروپیداکردم وازدیدنتون وشنیدن صداتون واقعاارامش میگیرم ولذت میبرم وازته دلم ازخدای بزرگ ومهربونم سپاسگزارم که من راباشماآشناکرد

    واقعانوشتن سپاسگزاری وشکرگزاری ازخداوندبهترین روش و واقعاجواب میده

    بازم ممنونم ازفایل زیبایی که دراختیارماگذاشتین

    خداروهزاران بارشکربابت همه چیز🤲

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مژگلن حاجی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1121 روز

    سلام

    در ابتدا از طریق خواهرم با سایت شما آشنا شدم ،ایشون منو راهنمایی کرد ووقتی متوجه شدم ایشون درحال رسیدن به بزرگترین آرزوهاش هستم بهش گفتم کدام دوره رو خریداری کردی ؟ ایشون دوره قوانین آفرینش رو دراختیارم قرار داد.تمام بیماری پسوزیاسیس من ناپدید شد ،گوارش من به بهترین شکل ممکن کار میکنه پسرم راحت میخوابه ،مشتری هام به معنای واقعی بیشتر شدند ،دخترم ،سه روزه دیگه کانادا میره ،تنش های همسرم با من از بین رفت.وزندگی رو دوست دارم .از چهره خودم لذت میبرم .خلاصه خدا راشکر که زندگیم قشنگ شد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    انرژي مثبت گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    استاد عزیزم سلام و ارادت ممنونم از لایو پرمحتوا عالی بود واقعااا .. خواستم بگم منم با همین مسله مواجه شدم که مدتی سپاسگزاری کردم شرایط خوب بود برام ولی وقتی به مرور سپاسگزاری به چرخه فراموشی سپرده شد دوباره شرایط برگشت به عقب .. واقعا نکته خوبی بود که در این فایل بیدارم کرد .. اتفافا دیشب یکی از فایهای زندگی در بهشت رو میدیدم قسمت 259 اول سریال یه بارندگی شدید بود که واقعا متحیر کننده بود همونجا گفتم خدایاشکرت چه بارون خفنی چقدر عالی و همونجا بهش گفتم منم دلم میخاد این بارون رو تجربه کنم .. همینو گفتم و اونم با حس خوب … الانم که تابستونه هوا گررم غروب بلندشم قول داده بودم پسرم رو ببرم پارک دیدم هوا ابریه یکم ولی گفتم ابر از کجا اومده .. بارون کجا بود .. خلاصه رفتیم پارک .. استاد وارد پارک که شدیم اگر به شما بگم بارون پارادایس گررر گرفت باور نمیکنید اصلا یه چیز رویایی باور نکردنی بود به همون شدت میبارید گفتم خدااایا شکرت واقعا دمت گرررم سریع اجابت کردی اونم به هموم شکل که من خواستم .. خیلی لذت بخش بود واقعا خدایا شکرت و ممنونم از شما استاد عزیز و خانم شایسته با ذوق که این محتوا ثمربخش رو تولید میکنید خواستم تجربه م رو به اشتراک گذاشته باشم .. مراقب خودتون باشید از دوستان عزیزم هم ممنونم که وقت گذاشتند مطلب منو خوندند :))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    رویا گفته:
    مدت عضویت: 1105 روز

    سلام به استاد عباسمنش بزرگوار و خانم شایسته

    حدود یک هفته س که با سایت شما آشنا شدم و حالم بسیار بینظیره💚💚💚

    از این جنس حرفا خیلی شنیده بودم ولی به این شکل تا حالا به دلم نشسته بودم،از خدا خواستم کمکم کنه و به قلبم بیاد بتونم با دیدن فایلهای دانلودیتون هدایت بشم به مسیری که آرزوشو دارم 💜💜💜

    به خودم افتخار میکنم که دیدن این جنس حرفها به شیرینی عسل در دل و جانم نفوذ میکنه و دنبال کوچکترین فرصت هستم تا بتونم از صحبت‌های مخصوصا قرآنی استاد بهرمند بشم 🌹🌹🌹

    سپاسگزاری بهترین نتیجه ای که برای من داشته تقریبا بعد از یکسال انجام مداومش این بوده که الان اینجام و هر لحظه شاکرم که به این سایت هدایت شدم 💫💫💫💫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلام و درود به استاد عباس منش

    برای سومین بار دارم این فایل رو میبینم ، درحالیکه تازه دوره دوازده قدم رو شروع کردم. دیروز تمرین ستاره قطبی رو انجام دادم و امروز صبح این فایل نشانه من بوده … چطور باور نداشته باشم که خداوند داره منو هدایت میکنه، چطور باور نداشته باشم خود خداوند داره سایت رو‌ مدیریت می‌کنه.

    از درگاه خداوند متعال درخواست هدایت بیشتر و بیشتر ،اگاهی بیشتر و بیشتر ،و‌ عملگرایی بیشتر و بیشتر به آگاهی ها دارم .

    در مورد شکرگزاری گفتین استاد ، من همیشه به این کلمه «لأزیدنکم» زیاد توجه میکنم، بر شما می افزایم ؛ باور دارم که خداوند داره میگه بر همه جنبه های مثبت زندگی تون می افزایم . نه فقط نعمت و رزق روزانه. و در جایی دیگر هم میگه « وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکور» فقط عده کمی از بندگانم ‌‌شکور هستن.

    خدایا بر لحظه لحظه زندگیم ، بر هر تپش قلبم، و هر دم و بازدمم و هر پلک زدنم تو را شکر میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    نوشا گفته:
    مدت عضویت: 3144 روز

    استاد عباس منش عزیزم،

    الان ک دارم این کامنت و مینویسم حدود ۶ سالی میشه ک با شما آشنام،تو مسیر آموزه هاتونم و غالب محصولات تونو خریدم از سایت،

    دیشب و امروز داشتم باخودم فک میکردم چرا من مدتیه مث سابق نتیجه نمیگیرم،سه سال پیش اتفاقات خوووب از درودیوار برام میریخت،در عرض چندماه خونه خریدم،ماشین خریدم،زندگی سابق مو با همسرم تموم کردم و احساس کردم ک چقد رها شدم و این زندگی چیزیه ک همیشه دلم میخاست ش،

    سرکار میرفتم و استقلال مالی م خیلی برام لذت بخش بود،یادمه اون روزا حالم خیلییی خوب بود،ب آموزه ها و دوره های شما متصل بودم و ب درون خودم،صبح ها میرفتم سرکار تو ماشین آواز میخوندم،ماه درمیون میرفتم سفر و دوستای بی نظیر و اتفاقای محشر میفتاد برام،انقد مردم باهام مهربون بودن و بهم کمک میکردن ک نگوو،یه کارایی یه کسایی برام انجام دادن ک وقتی راجع بهشون با یکی از همکارام تو محیط کار صحبت میکردم (ک البته متوجه شدم اشتباه میکردم و نباید با کسی ک هم فرکانس م نیست راجع ب این مسائل حرف بزنم چون احساس خوب مو خراب میکنه) با بدبینی خاص خودش میگفت اگه فلانی اینکارو برات کرده میخاد بهت پیشنهاد بده(چون من تنها زندگی میکردم و یه دختر مجرد تنها بودم در ظاهر ولی درواقع خدا بامن بود) یا ازت میخان سوءاستفاده کنن ب ادما اعتماد نکن و حواست و جمع کن،جوری ک من کم کم ذهن منطقی م شبیه این همکارم شد و ب تدریج ترسو شدم و تصورم از ادما این شد ک میخان بهم آسیب بزنن و هیچ کس منو بخاطر خودم دوست نداره و هرکسی ب فکر خودشه و اگه بهم زنگ میزنن یا مهربونی میکنن یا کارامو انجام میدن وقتی ازشون درخواست کمک میکنم،برا اینه ک ازم بعدا سوءاستفاده کنن یا بهم پیشنهاد بدن یا بهرحال یه چیزی میخان ازم و اینجوری بود ک من خوشحالی هام کمتر شد و احساس خوب م هم کمتر شد در پی ش و نتایج خوبی ک میگرفتم ب تدریج متوقف شد،تازه باید خداروشکر کنم ک نتایج بد نگرفتم و اتفاقات بد برام نیفتاد و صرفا متوقف شد،چندوقت بعدش من محل کارمو عوض کردم و یکی از همکارای سابق م ک دوسال پیش بامن همکار بود منو دید و چون من پزشک هستم،باهم مریض میدیدیم و اون داروخونه بود و دارو میداد ب مریضام،یه چندروز ک گذشت بهم گفت دکتر نسبت ب یکی دوسال پیش چقد بداخلاق تر شدین،یکم خودم فک کردم بعد این حرفش و متوجه شدم ک راست میگه،اره من بداخلاق شده بودم و اون روزایی ک حالم خوب بود و ب آموزه های شما چسبیده بودم و رو خودم کار میکردم همه چیز راحت تر برام میگذشت،طوری ک من اصن متوجه نشدم طرحم کی تموم شد،انقد ک تو دوران طرح با همکارا خندیدیم و بهمون خوش گذشت،باوجودی ک اکثر پزشکا خاطره ی خوبی از روزای طرح شون ندارن و روزشماری میکنن هرچی زودتر تموم شه،

    یکی دو روزه خیلی دارم باخودم فک میکنم ک چرا نتایج م مث سابق نیست و متوجه شدم ک چون من مث سابق نیستم و اون تمرکز و توجهی ک گذاشته بودم قبلا برا کنترل ذهنم و توجه ب خواسته هامو الان ندارم،الان مدتهاس ک درگیر گوش کردن ب غرزدن های همکارام راجع ب مسائل مالی و اوضاع اقتصادی جامعه هستم طوری ک چندروز پیش مچ خودمو موقع صحبت کردن راجع ب شرایط بد جامعه گرفتم و متاسف شدم براخودم،باخودم گفتم نگار چی ب سر خودت و زندگی ت داری میاری؟چیکار داری میکنی دقیقا؟حواست هست ک اگه جلوی این ماجرارو نگیری اوضاع ازینی ک هست هم بدتر میشه ب مرور؟

    براهمین اومدم اینجا بعد مدتها این کامنت و بنویسم ک بگم ازین ب بعد متعهد میشم ک مث ۳سال پیش بچسبم ب آموزه هاتون و تو نوشتن کامنتا مرتب فعال باشم و رو خودم کار کنم و تمام تمرکزم و بذارم رو توجه ب خواسته هام و اشتباه سابق مو تکرار نکنم ک راجع ب نتایج مثبتی ک میگیرم و معجزاتی ک تو زندگی م اتفاق میفته با هرکسی حرف بزنم،چرا ک همه تو مسیر و مدار فرکانسی ما نیستن و ممکنه با تمسخر و بدبینی شون نتایج تورو کوچیک نشون بدن و تو باخودت بگی عه؟اینی ک من فک میکردم معجزه س یعنی معجزه نبوده؟یعنی صرفا اون ادم میخاسته ازت سوءاستفاده کنه؟ و …

    استاد عزیزم،

    خیلی خوشحالم ک تو دوره ای زندگی میکنم ک معاصر با شمام،میشناسم تون،استادم هستین و سالهاست دارم از آموزش هاتون استفاده میکنم،این رشته ی پیوندم ب شما هیچ وقت بطور کامل قطع نشد،درسته ک کم و زیاد میشد ولی هیچ وقت نشد ک کاملا قطع بشه ارتباطم با این مباحث ولی خب بعدازین متعهدترم و جدی تر رو مباحث کار میکنم،

    سابقا دفتر سپاسگذاری داشتم،یه کلاسور هم داشتم برا نوشتن نکات مثبت آدمای زندگی م و مدتهاس ک دارن گوشه ی کتابخونه م خاک میخورن،با جدیت میرم و شروع میکنم تمرینامو،ب نظرم هیچ سرمایه گذاری ای تو زندگی مهم تر از کنترل ذهن و تلاش برا خوب نگهداشتن احساس خوب ت و توجه ب خواسته هات نیست،چون فقط این مسیره ک تورو مستقیم ب جایی میرسونه ک عاشقشی و میتونی رو همین زمین،بهشت خدارو برا خودت بسازی و بری توش،درعین حال ک از مسیر رسیدن ب خواسته هاتم لذت میبری ب شدت وقتی حتی هنوز ب خواسته هات نرسیدی،من الان دقیقا از لحظه ای ک فایل این جلسه رو گوش کردم اروم شدم،احساس خوووب دارم،حالم عالی شد،همینم کافیه واقعا برام،

    خیلی دوستون دارم،

    همیشه درخشید ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فرشته رحیمی گفته:
      مدت عضویت: 1319 روز

      سلام خانم دکتر کامنت زیبایت رو خواندم خیلی لذت بردم البته چندین با خوندم برام خیلی درس داشت متوجه شدم ک چطور روی ورودیهای ذهنم تمرکز کنم و برای داشته هایم سپاسگزار خدا باشم ودفتر شکرگزا ی رو منم کنار گذاشتن فعالش کنم ازت سپاسگزارم از خوندن کامنت بسیار لذت بردم ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    با سلام و احترام

    سه تا نکته میخاستم بگم که ترمز ذهنی خودمه و اینجا استاد بهشون اشاره کرد.

    اول، سپاسگداری باعث میشه که نعمت های بیشتر و اتفاقات بهتر وارد زندگیمون بشه. جالبه من یک عمر برعکس این حرف رو شنیدم. مامانم اعتقاد راسخ داشت که هر کس شکرگزارتر باشه خدا و بنده هاش بیشتر بهش زور میگن. حتی خودش و مادبزرگم رو خیلی شاکر میدونست و میگفت میبینی ما چون شکرگزاریم خدا بهمون توجه نمیکنه. البته که الان متوجه میشم که ناسپاس بودن و مدام در حال غیبت کردن بودن. شرک خفی داشتن و شدیدا به چشم زخم و اینکه دیگرا حسودی زندگی اونا رو میکنن داشتن. یک قصه ای هم تعریف میکردن که خدا به یکی بلا میفرستاد اون شکر میکرد، خدا هم بیشتر براش می فرستاد😁 من خیلی وقته شکرگزاری و نوشتن نعمت هام رو شروع کردم که بهم ارامش میده اما هنوز ته دلم میگه نکنه شکر کنی خدا ازت بگیره که دارم رو این باور غلط کار میکنم.

    دوم. وقتی استاد قضیه بانک رو داشتن تعریف میکردن، من یه لحظه با خودم گفتم حتما رفتن حساب استاد رو چک کردن بعد گفتن این پولداره کارش رو انجام بدیم. بیشتر که فکر کردم روی این عقیده ام، با خودم گفتم اصلا به فرص که این شکلی باشه، میشه نتیجه گرفت که وقتی ما به نکات مثبت توجه میکنیم، فرد مقابل هم به این فکر میکنه که چه نکته مثبت و منفعتی وجود داره که کار ما رو راه بندازه و بالعکس.

    سوم، وقتی استاد گفتن که من چند سال پیش زندگی خودم رو پیش بینی کردم و گفتم مطمین هستم که چند ساله آینده به این خواسته هام میرسم و چه موقعیتی در زندگی دارم ته دلم یه جوری مور مور شد. چون همیشه به من یاد دادن که اگر تو با اطمینان از چیزی صحبت کنی حتما خداوند نمیزاره بهش برسی که بهت بگه نباید از خودت مطمین باشی باید بگی انشالله و به خدا توکل کنی. همیشه هم قصه ملانصرالدین رو تعریف میکنن که میخاست بره باغش چون نگفت انشالله کلی بلا سرش اومد و در نهایت مجبور شد که از کاری که میکنه مظمین نباشه. و میگن که ادم از یه دقیقه دیگش خبر نداره هیچ وقت نباید مطمئن حرف بزنه.

    این باورهای غلط به قول استاد یک شبه به وجود نیومده که با یه بار تمرین از بین بره، خیلی هاشون پاشنه آشیل هستن چون در بطن جامعه و خانواده اموزش داده میشن، اما انشالله با کار کردن گام به گام درست میشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: