live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/03/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-26 02:21:152024-11-08 04:55:18live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدفشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
تمرکز صددرصدی روی یک هدف
تمرکز صددرصدی روی یک هدف، از منظر قوانین کیهانی، به معنای
همجهت کردن ذهن، احساسات، و عمل انسان با جریانهای طبیعی کائنات است. این تمرکز نه تنها باعث ایجاد هماهنگی در زندگی فرد میشود بلکه به او این امکان را میدهد که نیروهای کیهانی به نفع او عمل کنند. برای درک دقیقتر، این مفهوم را میتوان با استفاده از اصول مختلف قوانین کیهانی توضیح داد:
1. قانون ارتعاش و جذب (Vibration and Attraction)
در کائنات، هر چیزی دارای ارتعاش خاص خود است. افکار، احساسات، و اعمال انسانها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. وقتی فرد تمرکز کامل بر روی یک هدف دارد، ارتعاشات ذهنی او به طور طبیعی با هدفی که در نظر دارد همراستا میشود. این ارتعاشات به نوبه خود باعث جذب منابع، افراد، فرصتها و حتی شرایط مناسب از کائنات میشود.
چگونه این فرآیند کار میکند؟
با تمرکز بر یک هدف خاص، فرد از طریق افکار و احساسات خود، فرکانس خاصی را به کائنات ارسال میکند. کائنات، که خودش نیز از انرژی و ارتعاشات تشکیل شده، به طور خودکار این ارتعاشات را شبیهسازی میکند و به افراد، فرصتها و شرایطی که همراستا با هدف فرد هستند، توجه میکند. بنابراین، تمرکز صددرصدی به معنای همراستایی با قوانین انرژی است که به فرد کمک میکند تا به سمت هدفش هدایت شود.
مثال: فردی که تمرکز بر رسیدن به یک سطح بالای آگاهی روحی دارد، بهطور ناخودآگاه محیط و افرادی را جذب میکند که او را در این مسیر حمایت کنند، مثل مربیان معنوی، کتابهای مناسب، یا فرصتهای معنوی.
2. قانون نیت (Intention)
یکی از اصول اساسی در کیهان، این است که نیت انسان نقش بسیار مهمی در شکلدهی به واقعیت دارد. نیت خالص و واضح باعث میشود که کائنات مسیرهایی را برای تحقق آن هدف باز کند. این نیت هنگامی که با تمرکز کامل همراه میشود، تأثیر بسیار عمیقتری دارد.
چگونه این نیت تأثیر میگذارد؟
وقتی انسان هدفی را با نیت پاک و قوی به کائنات ارسال میکند، این نیت بهطور مستقیم انرژیها و منابعی را که برای تحقق آن هدف ضروری است، جذب میکند. اما این نیت باید کاملاً خالص و بدون تردید باشد. تردید یا نیتهای متناقض میتواند مانع از جذب منابع مناسب شود.
مثال: فردی که قصد دارد در زندگی شخصی و حرفهای پیشرفت کند، باید نیت واقعی و معناداری برای موفقیت داشته باشد. اگر این نیت با تمرکز و ایمان کامل باشد، کائنات بهطور خودکار شرایط و فرصتهایی را فراهم میآورد که این پیشرفت را تسهیل کنند.
3. قانون عمل (Action)
وقتی فرد تمرکز خود را بر هدفی معین میگذارد، تنها فکر کردن کافی نیست؛ باید اقداماتی همراستا با آن هدف انجام دهد. این عمل هماهنگ با کائنات، بر اساس قوانین علت و معلول است که میگوید هر عملی نتیجهای خواهد داشت. وقتی فرد با تمرکز کامل دست به عمل میزند، کائنات این اعمال را در جریان پیشرفت هدف فرد میبیند و به آن پاسخ میدهد.
چگونه عمل بر نتیجه تأثیر میگذارد؟
کائنات تنها به افکار و نیتها پاسخ نمیدهد بلکه وقتی انسان در عمل، نیتهای خود را به حقیقت تبدیل میکند، نیروهای طبیعی به کمک او میآیند. این عمل به معنای برقراری یک ارتباط فعال با جهان است که در آن شخص نشان میدهد که آماده است تا بهطور واقعی مسئولیت مسیر خود را بپذیرد.
مثال: فردی که هدفش رسیدن به یک شغل خاص است، باید نه تنها بر این هدف تمرکز کند بلکه با ارسال رزومه، شرکت در مصاحبهها و ایجاد روابط حرفهای نیز به آن نزدیک شود.
4. قانون همراستایی (Alignment)
زمانی که فرد تمرکز خود را بهطور کامل بر روی هدف میگذارد، باید بهطور مستمر تلاش کند که افکار، احساسات و اعمالش در هماهنگی کامل با این هدف باشند. این هماهنگی، موجب همراستایی فرد با جریان طبیعی کائنات میشود.
چگونه همراستایی باعث موفقیت میشود؟
همراستایی با هدف به این معنی است که فرد نه تنها در سطح ذهنی بلکه در سطح احساسی و عملی نیز با هدف خود همخوانی دارد. در این حالت، کائنات تمام شرایط را بهگونهای ترتیب میدهد که فرد در مسیر درست قرار گیرد.
مثال: فردی که تصمیم گرفته است بهطور کامل روی سلامت جسمی خود تمرکز کند، بهطور مداوم و بدون هیچگونه تزلزلی بر این هدف متمرکز است و از هر نوع عمل یا تصمیمی که با این هدف همراستایی ندارد اجتناب میکند.
5. قانون زمان و صبر (Time and Patience)
کائنات نیازمند زمان است تا هر چیزی در زمان و مکان مناسب خود به وقوع بپیوندد. تمرکز کامل به این معناست که فرد باید به این واقعیت پی ببرد که رسیدن به هدف ممکن است زمان ببرد، ولی این زمان، در حقیقت جزئی از فرآیند رشد و تحقق هدف است.
چگونه صبر و زمان تأثیر میگذارد؟
افراد موفق بر این نکته تأکید دارند که در مسیر رسیدن به هدف، نیاز به صبر و زمان است. وقتی تمرکز فرد صددرصد است، او بهطور طبیعی از زمان بهعنوان یک ابزار استفاده میکند و انتظار ندارد که همه چیز فوراً محقق شود. صبر در این راستا باعث میشود که فرد در جریان طبیعی کائنات قرار گیرد و با اطمینان بیشتری به جلو حرکت کند.
مثال: فردی که در حال یادگیری یک مهارت جدید است، ممکن است در ابتدا با مشکلات و موانع زیادی روبرو شود. اما با تمرکز کامل و صبر، او در نهایت میتواند این مهارت را بهطور عالی یاد بگیرد و در مسیر موفقیت قرار گیرد.
مثالهای از افراد :
1.آبراهام لینکلن
یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ ایالات متحده بود که با تکیه بر تمرکز صددرصدی، پشتکار و ایمان به اهدافش توانست به یکی از بزرگترین رهبران تاریخ تبدیل شود.
لینکلن در آغاز زندگیاش با فقر شدید، مشکلات خانوادگی و تحصیلات محدود مواجه بود. اما او هیچگاه از هدف خود که خدمت به مردم و اتحاد ایالات متحده بود، دست نکشید. در مسیر رسیدن به این هدف، او با شکستها و شکستهای زیادی روبرو شد. از شکستهای انتخاباتی تا مشکلات اقتصادی، اما هرگز از ایمان به تواناییهای خود و تمرکز بر روی هدفش دست نکشید.
در نهایت، او با تمرکز صددرصدی بر هدفش، به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید و در دوران ریاست جمهوری خود، در جنگ داخلی آمریکا موفق به حفظ اتحاد کشور شد و قوانین آزادی را برای میلیونها نفر در ایالات متحده به تصویب رساند. او بهدلیل ایمان به هدف و تلاش مستمر، نه تنها مشکلاتش را پشت سر گذاشت، بلکه به یکی از بزرگترین و محترمترین شخصیتهای تاریخ تبدیل شد.
“وَقُلْ رَبُّ زِدْنِی عِلْمًا”
(سوره طه، آیه 114)
“و بگو پروردگارا، بر علم من بیفزا.”
این آیه از قرآن به ما یادآوری میکند که در مسیر رشد و پیشرفت، باید همیشه در جستجوی افزایش علم و آگاهی باشیم. این درخواست از خداوند به معنای تلاش برای رسیدن به کمال و افزایش دانش در هر زمینهای است. این آیه نه تنها به جنبههای علمی اشاره دارد بلکه به معنای بهرهبرداری از فرصتها و منابع طبیعی برای پیشرفت است.
لینکلن، مشابه این آیه، در مسیر خود هیچگاه از جستجوی بیشتر علم و آگاهی در زمینههای مختلف زندگی و سیاست دست نکشید. او بهطور مداوم به دنبال یادگیری و ارتقای دانش خود بود، بهویژه در مسائلی چون آزادی، حقوق بشر و متحد کردن مردم کشورش. او به شکلی مستمر در تلاش بود تا خود را به سطح بالاتری از درک و دانش برساند که به او در حل مسائل پیچیده کشور کمک میکرد.
نتیجه موفقیت آبراهام لینکلن بهوضوح نشان میدهد که تمرکز صددرصدی، تلاش بیوقفه و ایمان به هدف میتواند انسان را از بزرگترین چالشها عبور دهد و به او اجازه دهد که نه تنها مشکلات را پشت سر بگذارد بلکه تغییرات عظیمی در جهان ایجاد کند. مشابه آنچه که در آیه قرآن آمده، لینکلن با درخواست برای افزایش علم و درک، در مسیر صحیح پیشرفت قرار گرفت و در نهایت توانست به نتایج بزرگی دست یابد. او به ما یاد میدهد که در راستای اهداف خود، هیچگاه از تلاش و یادگیری دست نکشیم و همواره به کائنات و تواناییهای درونی خود ایمان داشته باشیم.
2.تامس ادیسون
یکی از بزرگترین مخترعان تاریخ است که با تمرکز صددرصدی روی اهدافش توانست اختراعات عظیمی مانند لامپ برق و دستگاههای صوتی را به ارمغان بیاورد. او در طول زندگیاش با شکستها و مشکلات بسیاری روبرو شد اما هرگز از تلاش و تمرکز بر روی هدفش دست نکشید.
ادیسون از حدود 10,000 بار تلاش برای اختراع لامپ برق ناموفق بود، اما هیچگاه تسلیم نشد. او به جای اینکه شکستها را دلیلی بر ناتوانی خود بداند، آنها را گامهایی برای رسیدن به موفقیت میدید. تمرکز او بر هدفش – که بهبود زندگی انسانها از طریق اختراعات بود – باعث شد که کائنات به او کمک کند تا به موفقیت دست یابد.
در نهایت، با پیگیری تمرکز صددرصدی بر هدفش، او توانست به اختراع لامپ برق نهایی دست یابد که انقلابی در صنعت برق و زندگی روزمره مردم ایجاد کرد. او همچنین اختراعات دیگری را در زمینههای مختلف ایجاد کرد که تاثیرات عمیقی بر دنیای مدرن گذاشت.
“فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا”
(سوره شرح، آیه 6)
“پس بهراستی که همراه سختی، آسانی است.”
این آیه به ما یادآوری میکند که در هر سختی و چالشی، راهی برای آسانی و موفقیت وجود دارد. در زندگی هر فردی، لحظات سختی و دشواری وجود دارد، اما این بدان معنا نیست که فرد باید از هدف خود دست بکشد. بلکه باید به این باور داشته باشد که پس از هر سختی، آسانی و فرصتی برای موفقیت وجود خواهد داشت.
ادیسون نیز در زندگی خود با مشکلات بیشماری روبرو شد و بسیاری از اختراعاتش در ابتدا شکست خورد. اما او با ایمان به این که بعد از هر چالش، موفقیت وجود دارد، به مسیر خود ادامه داد. این آیه به خوبی بیانگر این است که هیچگاه نباید از مشکلات و چالشها ناامید شد، بلکه باید به آنها بهعنوان گامی به سوی موفقیت نگریست.
نتیجه موفقیت تامس ادیسون بهوضوح نشان میدهد که تمرکز صددرصدی بر هدف، ایمان به روند طبیعی و عدم تسلیم در برابر مشکلات میتواند منجر به دستاوردهای بزرگ شود. او با پیگیری بیوقفه هدف خود، و با ایمان به این که هر سختیای به آسانی و موفقیتی خواهد انجامید، توانست نتایج بزرگی خلق کند. مشابه آنچه که در آیه قرآن آمده، ادیسون از شکستها نه تنها ناامید نشد بلکه آنها را به عنوان بخشی از فرآیند موفقیت در نظر گرفت. او به ما میآموزد که در مسیر اهداف خود هیچگاه نباید از تلاش دست کشید و همواره به آیندهای روشنتر امید داشت.
و با ایمان به این که هر سختیای به آسانی و موفقیتی خواهد انجامید، توانست نتایج بزرگی خلق کند. مشابه آنچه که در آیه قرآن آمده، ادیسون از شکستها نه تنها ناامید نشد بلکه آنها را به عنوان بخشی از فرآیند موفقیت در نظر گرفت. او به ما میآموزد که در مسیر اهداف خود هیچگاه نباید از تلاش دست کشید و همواره به آیندهای روشنتر امید داشت
3.استیو جابز
یکی از بنیانگذاران شرکت اپل است که با تمرکز و ارادهی بینهایت بر روی هدفش توانست نتایج شگفتانگیزی خلق کند. جابز از جوانی بهطور بیوقفه بر روی ایدههای نوآورانه خود متمرکز بود و هرگز از شکستها دست نکشید. او در ابتدا از اپل اخراج شد، اما هیچگاه از رویای خود دست نکشید و حتی با تاسیس شرکتهای جدیدی مثل NeXT و Pixar، توانست به موفقیتهای عظیم دیگری دست یابد.
او در نهایت با بازگشت به اپل، این شرکت را از بحران نجات داد و محصولات انقلابی مانند آیفون، آیپد و آیپاد را به بازار عرضه کرد که تحولاتی عظیم در صنعت فناوری ایجاد کردند. استیو جابز همیشه بر این باور بود که باید بر روی چیزی که به آن علاقه دارد تمرکز کند و از هیچچیز برای رسیدن به هدف خود هراسی نداشته باشد. تمرکز صددرصدی او بر نوآوری، کیفیت و تاثیرگذاری به او اجازه داد که محصولات اپل به محبوبترین و موفقترین محصولات در تاریخ فناوری تبدیل شوند.
“إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ”
(سوره الرعد، آیه 11)
“بیگمان خداوند سرنوشت هیچ قوم و گروهی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خود آنها آنچه در درونشان است را تغییر دهند.”
این آیه به ما میآموزد که تغییرات بزرگ در دنیای بیرونی باید از درون فرد آغاز شود. در واقع، برای رسیدن به موفقیت و تغییر وضعیت زندگی، فرد باید ابتدا به درک عمیقی از خود دست یابد و نگرش، باورها و رویکردهای خود را تغییر دهد. زمانی که فرد تغییرات درونی ایجاد کند، کائنات نیز به او کمک میکند تا تغییرات بیرونی را تجربه کند.
استیو جابز با تمرکز کامل بر اهداف خود و تغییر درونگرایانهاش، از شکستها درس گرفت و نگرش و روشهای نوآورانهای را در پیش گرفت. او همچنین بهطور مداوم خود را از نظر فکری و روحی تغییر داد و از هر فرصتی برای پیشرفت استفاده کرد. این تغییرات درونی و تمرکز صددرصدی بر هدف باعث شد که اپل از یک شرکت در حال سقوط به یکی از بزرگترین شرکتهای فناوری جهان تبدیل شود.
موفقیت استیو جابز نشان میدهد که تغییر واقعی و دستیابی به نتایج بزرگ نیازمند تمرکز کامل بر هدف است. او با تمرکز بر روی ایدههای نوآورانه و ایمان به تواناییهای خود، توانست بر چالشها غلبه کند و تأثیرات عظیمی در دنیای فناوری به جا بگذارد. مطابق با آیه قرآن، جابز با تغییر درونی خود و ایمان به اهدافش توانست دنیای بیرونی خود را تغییر دهد و به موفقیتهای بزرگی دست یابد. او به ما میآموزد که برای تغییر و رشد، باید ابتدا درونی خود را تغییر دهیم و سپس با تمرکز کامل بر روی هدفهای خود، به دنیای بیرون آن را منتقل کنیم.
4.مایکل جوردن
یکی از بزرگترین بسکتبالیستهای تاریخ است که با تمرکز صددرصدی بر روی هدفش توانست نتایج شگفتانگیزی خلق کند. جوردن در آغاز مسیر خود با چالشهای فراوانی روبرو بود، از جمله این که در دوران دبیرستان از تیم بسکتبال کنار گذاشته شد. اما او هرگز از تلاش دست نکشید. جوردن معتقد بود که هر شکستی فرصتی برای یادگیری است و این باور او را به سمت بهبود مستمر هدایت کرد.
او بر روی تکنیکها، آمادگی جسمانی و ذهنی خود تمرکز کرد و با تمرینهای بیوقفه، توانست به یکی از برجستهترین ورزشکاران جهان تبدیل شود. در طول دوران حرفهایاش، جوردن شش بار به قهرمانی NBA رسید و برای بسیاری از جوانان در سراسر جهان الهامبخش بود. تمرکز او بر هدف و اعتماد به تواناییهای خود باعث شد که در عرصه بسکتبال به یک اسطوره تبدیل شود.
“وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ”
(سوره هود، آیه 88)
“و توفیق من جز به کمک خداوند نیست. بر او توکل کردهام و به سوی او باز میگردم.”
این آیه به ما یادآوری میکند که تمام موفقیتها و توفیقات در زندگی در نهایت از جانب خداوند است. این آیه بر اهمیت توکل به خداوند تأکید میکند و همچنین بر این حقیقت که انسان باید در عین تلاش مستمر، به خداوند اعتماد کند و ایمان داشته باشد که او از راههای غیرقابل پیشبینی کمک خواهد کرد.
مایکل جوردن نیز با وجود تمام تمرکز و تلاشهای بیوقفهاش، در نهایت به توفیق و حمایتهای الهی ایمان داشت. او با تمرکز بر روی هدف و تقویت خود از طریق تلاش و تمرین مستمر، توانست به بالاترین سطح ممکن در ورزش بسکتبال برسد. این آیه به خوبی نشان میدهد که هر موفقیتی، حتی اگر به نظر نتیجهی تلاشهای خود انسان باشد، در حقیقت تحت هدایت و توفیق خداوند است.
موفقیت مایکل جوردن بهخوبی نشان میدهد که تمرکز صددرصدی بر هدف، تلاش بیوقفه و ایمان به تواناییهای خود میتواند به نتایج شگفتانگیز منجر شود. او با پذیرش شکستها به عنوان بخشی از مسیر رشد و با تمرکز کامل بر هدفهای خود، توانست به بزرگترین ورزشکار تاریخ تبدیل شود. مطابق با آیه قرآن، جوردن همچنین توانست توفیق خود را به خداوند نسبت دهد و در کنار تمام تلاشهای خود، به توکل و ایمان به قدرت الهی اعتماد کند. این آیه به ما یاد میدهد که در مسیر موفقیت باید علاوه بر تلاش، به خداوند اعتماد کنیم و از او یاری جوییم.
نتیجهگیری منطقی:
تمام افراد موفقی که در مثالهای مختلف به آنها اشاره شد، از تامس ادیسون تا استیو جابز و مایکل جوردن، یک ویژگی مشترک دارند: تمرکز صددرصدی بر روی هدفشان. آنها با وجود تمامی چالشها، شکستها و موانع، هرگز از مسیر خود منحرف نشدند و تمام انرژی و تلاش خود را به تحقق هدفشان معطوف کردند. در هرکدام از این موارد، مهمترین عامل موفقیت، ارادهی قوی و تمرکز مداوم بر روی هدف بود که به آنها اجازه داد به موفقیتهای عظیم دست یابند.
این تمرکز به همراه ایمان به خود و به تواناییهای فردی، همراه با توکل به خداوند و پذیرش راههای الهی، میتواند مسیر موفقیت را هموار کند. در نهایت، همانطور که در آیات قرآن آمده، «توفیق» و «نتیجهگیری» از خداوند است، اما انسان باید تلاش و تمرکز لازم را در جهت هدف خود داشته باشد.
“ز هر که خواهی کامیابی و خیر،
بر هدف خود باش همیشه تو امیر.”
این بیت به ما یادآوری میکند که برای رسیدن به موفقیت، باید هدف خود را کاملاً شفاف و مشخص کنید و تمام تمرکز و اراده خود را برای رسیدن به آن هدف معطوف کنید. در این مسیر، هیچچیز نباید شما را از مسیرتان منحرف کند و تنها با ایمان و اراده ثابت، میتوانید به بزرگترین نتایج دست یابید.
من در مورد: “ساخت باور و اقدام کردن با باور درست”
یک نظر دارم دوست دارم دوستان دیگه هم که کامنت منو میخونن نظراتشون رو مفصل توضیح بدن و اون اینکه:
باور درست و مثبت کی ساخته میشه؟
باور درست زمانی ساخته میشه که ما در جهت ساخت اون باور به قول استاد حرک کرده باشیم؛
به قول معروف با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه
با فکر مثبت و حرفهای خوب ولی بدون اقدام و عمل کردن باوری در ذهن ساخته نمیشه چون باور را به نوعی میشه به ایمان ترجمه کرد باور همون ایمانه …
پس تا وقتی من اقدام و حرکتی نکنم نمیتونم در مورد ساخت باور یا ایمان درست ادعایی داشته باشم.
پس اینکه من بشینم دست رو دست بزارم و فقط فایلهای استاد رو ببینم و جملات تاکیدی بگم تا هر وقت باور و ایمان درست درمن ساخته شد اون وقت حرکت میکنم؛ یک ایده اشتباهه
ما وقتی یه آگاهی بدست اوردیم باید اقدام کنیم حرکت کنیم حتی با 10 درصد ایمان اونوقت درمسیر به گفته خواهد شد که چه کنیم و با عمل به الهامات ایمانمان قوی و قوی تر میشه
خداوند هم در قرآن میفرمایند: یا ایها الذین آمنو و عمل الصالحات
ای کسانی که ایمان اورده اید و عمل صالح انجام میدهید
یعنی ایمان و باور کی در ماساخته میشه؟ زمانی که عمل صالح وجود داشته باشه
هرچه عمل صالح را بیشتر و بیشتر تمرین کنیم ایمان و باور درست درما بیشتر و بیشتر تقویت خواهد شد.
دوستان اگر نظری دارن بفرمایند استفاده میکنیم.
درپناه الله یکتا شاد موفق پیروز و ثروتمند باشید
سلام استاد عزیزم و خانوم شایستهی عزیز قربون صورت ماه جفتتون بشم که که حتی دیدنتون بهم انرژی میده هزار بار استاد تحسینتون میکنم که انقدر زیبا مسلط و تاثیر کذار صحبت میکنین هزاران بار خدارو شکر میکنم بخاطر وجود شما روی زمین و در زندگیم چقدر این فایل درس داره چقدر کامل و زیبا قانونو بلدین و چه ساده برام بازش میکنین ممنونتونم استاد عزیز
و بسیار بسیار تشکر میکنم از خانوم شایسته برگوار که خانه تمانی ذهنو اماده کردن چقدر نیاز داشتم به این خانه تکانی هربار هرفایلی گوش میدم اشکم درمیاد که خدا چقدر در زمان مناسب کنارم هست چقدر به بخشندگی خدا مهربونی خدا اینکه از من بیشتر میخاد من موفق بشم داره تلاش میکنه و منو هدایت میکنه چقدر راحت مسیرو بهم نشون میده و هدایتم میکنه هزاران بار شکر خدا و سپاسگزار شما هستم که کنار من هستین
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
فکر کنیم که هزار سال پیش از این ما را فریز کردن باشند و الان دوباره به دنیا آمده باشیم. ولی تی چشممان باز میشود، احتمالا فکر میکنیم که یک سری موجودات فضایی و عجیب دور و برمان هستند و یا اینکه شیاطین بر دنیا حاکم شدهاند. چرا؟ چون، چیزهایی میبینیم که هزار سال پیش، حتا فکر کردن به آنها هم کفر به حساب میآمد. مردم آن دوران حتا دوچرخه ندیده بودند، چه رسد به اتومبیلهای پیشرفتهی امروزی، موبایل، ماهواره، تلویزیون، رادیو، لامپهای برق، جادهها و خیابانهای امروزی، تکنولوژی آیآر، هوش مصنوعی و …
احتمالا یا دوباره سکته میکردیم و میمردیم و یا اینکه به کوه و جنگل قرار میکردیم و مانند حیوانات زندگی میکردیم. زیرا که دیدن این همه عجایب برای ما ناممکن و باورناپذیر مینمود! اینکه وقتی با مسائلی و خواستههایی که تاکنون به آنها فکر هم نمیکردیم بهعنوان ممکنها برخورد میکنیم، جا میخوریم و متوقف میشویم و در برابر آنها ایستادگی میکنیم و آنها را غیر ممکن میدانیم و به جای اعتماد به خالق یگانهی جهانیان، به ذهن محدودمان اعتماد میکنیم و از ترس به گوشهای میخزیم و نمیخواهیم باور کنیم که هر چیزی در این جهان امکان، ممکن است، یک امر طبیعی است. اتفاقاً، فکر کردن به ناممکنها و اعتماد کردن به آنها و شدنی بودن آنها، یک امر غیرطبیعی و نادر است که کار هر کسی نیست! و این است که تعداد کسانی که جهان را دگرگون میسازند، بسیار کم است! این است که تعداد سید حسین عباسمنشها و ایلان ماسکها، آرنولد شوراتزنگرها، اینشتاینها و … کم است ولی، همین تعداد معدود هستد که جهان را دگرگون میکنند و زمانی که اینگونه شد، همه در مورد آن سخن میگویند و کارشناس آن اموری میشوند که روزی آنرا ناممکن میدانستند!
حکایت باور به نا دیدههاست! حکایت پیش کشیدن مسئلهی خدای نادیدنی برای مشرکینی است که عمری بتها را به جای خدای یگانهی نادیدنی پرستیدهاند. برای همین است که شرک حتا در دل مومنین هم هست( همان که پیامبر اسلام گفت: شرک در دل مومن، چونان حرکت موری بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب است). این است که سخن گفتن از ناممکن بودن کارهای بزرگ، برای همه شیرینتر از ممکن بودن آنهاست! من هم از این قاعده مستثنی نیستم. ولی حال که این را میبینم که همین موبایلی که دارم با آن و با یک اپلیکیشن ساده برای شما متنی را مینویسم، روزی حتا در رویاهای من هم نبود، باید ایمان بیاورم که هیچ ناممکنی در جهان نیست! به هرچیزی که در ذهنمان بپروریم، ممکن میشود!
یادم میاد، زمانی که دانشجوی کارشناسی شیمی بودم و ما را برای دیدار از مرکز کامپیوتر دانشگاه برده بودند. مسئول محترم مرکز یک آقای مهندس بسیار ماهری بودند که داشتند هارد دیسکهایی را از درون مخزن آنها بیرون میآوردند که به شکل هشتتایی در یک محفظه قرار داشتند. هر یک از مجموعههای هشتتایی به اندازهی یک چمدان کوچک بودند و حافظهی آنها، تنها یک گیگ بود. تردید ندارم که اگر آن جناب مهندس به کما رفته بودند و امروز پس از تقریبا چهل سال از کما بیرون میآمده بودند، دیدن چنین پیشرفتهایی برایشان باور نکردنی بود! ولی، گذشت زمان نشان داد که همهی آن ناممکنها، ممکن بوده است. الان هم همین است. وقتی به داشتن چیزی که تاکنون یک صدم آنرا هم نداشتم فکر میکنم، طبیعی است که آنرا ناممکن میدانم. این نه به این دلیل است که آن چیز اصولاً ناممکن باشد، بلکه به این دلیل است که ظرف ذهنی من برای پذیرش آن کوچک است و من باید روی خود کار کنم و به جای درگیر کردن خودم با آن چیزی که اینک برای من بزرگ و ناممکن مینماید، اهدافم را خرد کنم و چون بهدست آوردن اهدافی که برای من منطقی هستند ممکن مینماید، پس در برابر آن مقاومتی ندارم و آنرا ممکن دانسته و با تمام وجود برای آن میکوشم.
بگذارید از خودم بگویم. من حتا برای اهداف کوچکی که آنها را بارها بهدست آوردهام هم ترس دارم. فکر میکنم که دلیل این مسئله این باشد که، نباید به راه و شیوهی امکانپذیر شدن آن فکر کنم و آنرا به خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان واگذاری و به او اعتماد کنم که مرا به این دنیا آورده تا خواستههایم را برآورده سازد و این کار را با دستان خودم و انسانهای دیگر و دیگر عوامل( کائنات) بگذارم! تنها مسئله، مسئلهی اعتماد به خداست! همان خدایی که پیش از به دنیا آمدن من، شیر را در سینههای مادرم( خدای رحمتش کند) گذاشته بود. جالبه، من بچهی کوچک خانواده و به قولی، ته تغاری بودم و خواهر بزرگ من که از دنیا رفتهاند هم دو ماه پس از مادرم با دار شده بودند. مادر من شیر کافی برای خوراک من نداشتند ولی، خدای رحمان چنان در سینههای خواهر من شیر گذاشته بودند که برای من هم شیر کافی داشتند. خدایا پروردگارا وقتی به این مسئله فکر میکنم از اینکه خواستههایم را ناممکن بدانم از خودم خجالت میکشم و به خودم میگویم که نگاه کن، این خدا همان خدایی است که آن چنان غذای تو را پیش از دنیا آمدنت فراهم کرده بود. پس، حق نداری که هیچ خواستهات را ناممکن بدانی. بیا به جای اینکه به لطف و قدرت بینهایت رب العالمین تردید کنی، اداقت را مطابق با اندازهی ظرف ذهنی خودت خرد کن و هر بار یک بخش را پیگیری کن تا این که با برآورده شدن آن بخش، راه کمکم تو گفته شود. البته که مهمتر از این خرد کردن اهداف، احساس خود ارزشمندی است که آیا من آن اندازه در نزد خداوند یگانه ارج و قرب دارم که خواستهای داشته باشم؟ آنگاه که به پاسخ مثبت این پرسش ایمان داشته باشم، میتوانم اهدافم را خرد کرده، بر آن متمرکز شوم و طعم پیروزیهای پیوسته را بچشم.
با پوزش از شما، چون موبایلم شارژش کمه، باقی را چند دقیقه دیگر مینویسم!
ارادتمند شما
بنام خداوند زیبایی ها!
سلام میکنم به استاد عزیزم و تمام عزیزانیکه عاشقانه درین مسیر رشد هستن.
گام 23 | معجزه تمرکز 100٪ باهدف
خدارا سپاسگذارم که درمدار شنیدن آگاهی های بینظیر این گام هستم.
بازم هم مثل همیشه چقدر زیبا بیان کردین استاد عزیزم این آگاهی ناب این موضوعات فوقالعاده را.
+: بنوسید از خدا چی میخواهیم. نویشتن خیلی قدرتمنده، اون اهدافی را که میدانیم از کجا شروع کنیم واسه انجام دادنش انجامش بدید و اون اهدافی رو یا خواسته های رو که نمیدانیم چجوری انجامش بدید از خدا بخواهیم که ایده بده و مسیر رو روشن کنه.
نویشتن معجزه میکنه، خداوند درقرآن قسم خورده به قلم، خدایا هزاران بار تشکررر..
+: ما باید یادبگیریم همیشه پشت سر افراد ازشون تعریف کنیم، خوبیهای شونو بگیم، تحسین شون کنیم، این کار معجزه میکنه، بدون استثنا هر فردی که پشت سر آدم ها غیبت میکنه بدی شان میگه امکان نداره زندگی اش بهم نریزه،
+: به هر چیزی توجه کنیم از جنس همون بیشتر وارد زندگی مون میشه، بهترین سرمایه گذاری اینه که پست سر دیگران خوبی بگیم، با اختلاف کاری میکنه که آدم ها عاشق مون میشن. خدایا شکرت بخاطر قوانین زیبایت،
+: وقتی بقیه پشت سر ما بد گویی میکنن ما باید از زاویه ای نگاه کنیم که بما احساس بهتری بده.
مثلا بگیم ما چقدر کار فوقالعاده ای انجام دادیم که بقیه پشت سرما حرف میزنند.
+: تمرکز روی یک موضوع خاص جادو میکنه، وقتی تمام تمرکز تو روی یک هدف میزاری درهاباز میشه و در مسیرش قرار میگریم. خدایا شکرت.
سپاسگذارم خدای مهربانم که من را درمدار این مسیر زیبا قرار دادی و هدایتم کردی به این سایت الهی و این مسیر زیبا که هر چقدر بیشتر ادامه اش میدی زیبایی های بیشتر رو تجربه میکنی و زندگی لذت بخش تری رو داری.خدایا هزاران بار تشکرررر.
درپناه خدا باشید عزیزانم،شاد سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت…!
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود بر استاد توحیدیم و مریم بانوی نازنین و دوستان عزیزم در پروژه خانه تکانی ذهن
گام 23 : معجزه تمرکز 100٪ بر هدف
نکتههای گام بیست و سوم؛
+ بنویسیم از خدا چی میخوایم، خواستههامونو بنویسیم؛ مثلاً من میخوام این تجربه رو داشته باشم، من میخوام این مسافرتها رو برم،
نوشتن خیلی قدرتمنده، خداوند قسم خورده به قلم. کانون توجه شما رو بهش قدرت میده.
+ برای نحوه رسیدن به هدف؛ ابتدا باید کارهایی که میتونیم براش انجام بدیم رو بهش بپردازیم مثل زبان انگلیسی، یه سری چیزها هس که آدم میدونه اونارو باید انجام بده ولی خیلی موقعها هس خیلی چیزارو آدم نمیدونه.
اونایی که نمیدونید که چه جوری بهش برسیدرو فقط بنویسید و از خدا بخواید و بگید که چه شرایطی رو برام فراهم کن یعنی نمیدونه چه جوری و میایم اونارو توی دفترمون مینویسیم و میگیم که خدایا من الان ایدهای ندارم منو هدایت کن به ایدهای که کمکم میکنه به هدفم برسم. آدمهایی رو شرایطی رو به سمت من بیار، اتفاقاتی رو برای من رقم بزن که من رو به هدفم برسونه. مسیر رو برای من کوتاهتر کن، ذهنمو بازتر کن، باورامو قویتر کن و بعد به نوشتن ادامه بدیم.
+ خواستههامون میتونه برای امروزمون باشه، هفته دیگه باشه، ماه بعدی باشه و ما اون خواستههایی رو بهشون میرسیم که برامون قابل باور باشه. اگر قابل باور نباشه بهش نمیرسیم مثلاً خونه خوب میخواین الان هیچی ندارید ولی کم کم در طول مسیر با دیدن الگوها افرادی که شرایط مالی خوبی نداشتند ولی در نهایت خونهدار شدن، ماشیندار شدن، شرایطشون بهتر شده، آروم آروم باوراتون قوی میشه که میشود به همون اندازه به هدفتون نزدیک و نزدیکتر بشید.
+ وقتی آدم پشت سر کسی غیبت میکنه به شدت زندگیش به هم میریزه. در مورد خوبی دیگران پشت سرشون صحبت کردن معجزه میکنه.
+ تمرکز کردن بر نکات مثبت رفتاری آدمها و صحبت کردن در موردشون و این فرکانس دوست داشتن ارسال بشه رابطهها با آدمها خوب پیش میره.
+ به هرچی توجه کنی از جنس همون بیشتر وارد زندگی خودمون میشه. بهترین سرمایهگذاری اینه که پشت سر دیگران خوبی بگیم با اختلاف کاری میکنه که آدمها عاشقتون میشن.
+ وقتی که بقیه پشت سر شما بدگویی میکنن باید یک راهی پیدا کنید، از یک زاویهای به اون اتفاق نگاه کنید که به شما احساسِ بهتری بده.
+ بگردید دنبال الگوهایی که به هدفهای شما رسیدن البته قانون تکاملم باید طی بشه.
+ خیلی موقعها هس ما تلاش میکنیم برای رسیدن به هدف مون ولی مسیر رو بلد نیستیم. قدم اول اینه که باور کنیم که هدف ما دست یافتنیه.
برای باور کردن دو تا راهکار داره؛ اول الگوهارو ببینیم که به هدفهای ما رسیدن و دوم خودمون به هدفهای کوچیکی که قبلاً رسیدیم اونارو بنویسیم و هِی باورپذیر بشه که من توانایی رسیدن به خواستههامو دارم.*
+ وقتی تمام تمرکزتو برای هدفی میذاری راه حلها پیدا میشه و توی مسیرش قرار میگیری.
+ اگر روی یه چیزی تمرکز بزاری و تمام وجود تو روی اون بزاری بعد هدایت میشه آدم، درب الهامات هم برات باز میشه وقتی که شما روی یک موضوعی تمرکز میکنی و براش حرکت میکنی و تنها میکنی خودتو و بهش فکر میکنی، حالا نه به این معنا که دیگه اگر ایدهای نداشتی براش همینجوری وایستی هِی بگی خدایا چه جور نه، یه ذره به خودت استراحت بدی، پیادهروی کنی، بِری یه دوش آب سرد بگیری، بِری توی آب شنا کنی، بری توی جنگل پیادهروی کنی ولی توی بک گراند ذهنت این باشه که من میخوام توی هرچی که هس راه این موضوع رو پیدا کنم، این بسیار به شما کمک میکنه برای رسیدن به هدف تون.
+ تمرکز روی یک موضوع خاص جادو میکنه.
واقعا تمرکز جواب میده توی هر موضوعی که بعنوان هدف دنبالش میکنیم چون نشونه ها میاد چون داریم بهش توجه میکنیم جهان بهمون نشونه هارو نشون میده ، راههارو میگه از طریق نشانه ها و ما هدایت میشیم به سمتش و چقدر خلق خواسته ها حس خوبی به آدم میده. خدایا شکرت
بی نهایت سپاسگزارم از استاد برای نشر این آگاهی ها برای کسانی که هدایت شده هستن.
بی نهایت سپاسگزارم از مریم جون که بانی این پروژه جهت یادآوری این آگاهی ها برای ما شدن.
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
ما را به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
دوستتون دارم توحیدی وار
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 12 آبان رو با عشق مینویسم
صبح که داشتم حاضر میشدم تا برم کلاس رنگ روغن ،به این فکر میکردم که دیروز که من تازه شروع کردم به عمل کردن به حرفای استاد که تو فایل قرآن میگفت
گفتم چی شد تو اولین بار که خواستم عمل کنم و طبق گفته های استاد مثل حضرت موسی درخواستمو جور دیگه از خدا بخوام ،جواب داد ؟
وقتی بیشتر فکر کردم یاد حرف استاد افتادم که میگفت کافیه خرفامو باور کنین وقتی باور کنین و عمل کنین نتایج سریع براتون رخ میده و وقتی بیشتر باورتون رو قوی بکنین ،نتایج بزرگتر میشه
صبح که دیدم از بانک به صورت کلی فروش دیروزم واریز شده ،اولین کارم این بود که 10 درصد سهم خدارو پرداخت کنم
وقتی راه افتادم برم تجریش
اول گفتم میرم بازار تا ببینم دفترکلاسوری که میخواستم رو آوردن که طرح خاصی باشه و من بخرمش و اول رفتم 15 خرداد
اولبن کارم این بود که 10 درصد خدارو سریع بفرستم به مادرم که برای انفاق هست و 10 درصد دیروزم میشد 1 میلیون و 378
چقدر جالبه
من که الان خیلی راحت این 10 درصد رو پرداخت میکنم ،اگر طیبه چند ماه قبل و یا یک سال قبل بود اصلا از این پول نمیگذشت و میگفت چرا باید انفاق کنم
خودم نیاز دارم به این پول
ولی الان با هر درآمدی که به دستم میرسه
حتی 100 هزار تمن
اولین کارم اینه ،سریع ده درصدشو حساب میکنم و کنار میذارم و میگم خدایا حواسم هستا که باید برای انفاق کنار بذارم و اولین کار دادن سهم تو باشه
و اینم میدونم که من از خودم هیچی ندارم و حتی باقی پول که 12 میلیون برای خودم بود هم برای من نیست و برای خداست
وقتی رفتم عابر بانک مرکز خرید محله مون ،دیدم کارت بخ کارت نشد گفتم اشکالی نداره از بازار انتقال میدم و رفتم
تو راه کلی گل بافتم و با خودم کاموا برده بودم
بعد که رسیدم بازار رفتم لوازم تحریری و تو دلم بود که گفتم خدایا میخوام شیرینی بخرم ولی به جای شیرینی برای بچه های کلاسمون هدیه بخرم ؟ یهویی حس کردم برم روان نویس شکل کلید بخرم و هدیه بدم
به خدا گفتم گفت میتونی بخری
ولی نجوای ذهنم میخواست مانعم بشه و میگفت پولت تموم میشه نخر ولی من انقدر خوشحال بودم که میدونستم بیشتر از اونو دریافت میکنم از خدا
و حتی نجوای ذهنم میگفت که این هفته دیگه نمیری برای فروش و اگر نری پولت تموم میشه پولتو نگه دار برای چیزای دیگه چرا برای بچه های کلاس وسیله میخری که باز هم به حرفاش گوش ندادم
بعد من به لایو معجزه تمرکز 100 در 100 به هدف رو گوش میدادم که دیشب بود فکر کنم هدایت شدم به این فایل
نمیدونم قبلا به این فایل گوش دادم یا نه
چون هرچی فایل رایگان دانلود کرده بودم و خدا بهم گفت انتقال بده به فلش و تمرکزت رو بذار روی دوره 12 قدم
و هرموقع نیاز باشه هدایتت میکنم از سایت فایل رایگان گوش بدی
و من چون یکم این هفته گل سرارو باید تحویل مادرم بدم تا تمام مسئولیت فروش و ساختش با خودش باشه ،فرصت نکردم تمرکزی بشینم و بنویسم جلسه اول دوره 12 قدم رو
و اگر خدا بخواد و ان شاء الله از روزی که مادرم اومد و تحویل دادم کار رو بهش ،شروع میکنم دوره 12 قدم رو
وقتی گوش میدادم تو پیاده راه 15 خرداد داشتم میرفتم به سمت لوازم تحریریش که شنیدم استاد گفت
بنویسید تو دفترتون که چی میخواین و هدف هاتون رو بنویسید
و نگاهتون این باشه که خداوند داره دفتر شمارو نگاه میکنه
و من داشتم میرفتم دفتر بخرم
درسته دفتر داشتم و دفتر شکرگزاری بود، وبرای الان برای دوره 12 قدم درستش کردم تا برای دفتر 12 قدم یه دفتر جدید بخرم و دفتر شکر گزاری و تمریناتم رو دوباره در همون دفتر بنویسم
تو راه گوش میدادم وفکر میکردم که چه خواسته هایی دارم و مرور میکردم و به خودم گفتم ببین ،خدا هدایتت کرد به این فایل رایگان تا بهت بگه دیگه تمرکزتو بذار روی نقاشی
و من داشتم میگفتم که الان با پولی که دیروز تو جمعه بازار بهم عطا کردی شهریه کلاسمو تا اسفند میذارم کنار و برای بقیه اش چی بخرم؟؟
تو بگو خدا
و بعد داشتم میگفتم میخوام قدم 6 و 7 رو هم بخرم و تا قدم 7 داشته باشم و شروع کنم به گوش دادن آگاهی هاش و مطمئنم که طبق گفته استاد انقدر با هر قدم پیشرفت میکنم که وقتی قدم اول رو تموم کردم
صد در صد میتونم تا قدم 12 رو بخرم که الان اگر امروز قدم 6 و 7 رو بخرم ، 5 قدم رو مونده
و وقتی داشتم فکر میکردم و گوش میدادم
استاد گفت که فقط بنویسید که من میخوام و یه بار ننویسید چندین بار بنویسید همون خواسته هاتونو تا متمرکز بشید روی اون هدف
همینجور داشتم گوش میدادم قشنگ و واضح و بلند از دلم اومد و گفته شد که برو مداد رنگی بخر
الان میتونی بخری
در صورتی که من اصلا اون لحظه به مدادرنگی فکر نمیکردم و قبلا تو سایت و تو دفترم نوشته بودم که دلم میخواد مداد رنگی فابر کاستل 60 رنگ کلاسیک بخرم و دوره مداد رنگی که گرفته بودم رو شروع کنم
بعد اول رفتم دفتر کلاسوری بخرم که هرچی از طرحاشو دیدم چیزی نبود که به دلم بشینه و برگشتم تا برم مداد رنگی بخرم
وقتی بهم گفته شد برو و مداد رنگی رو بخر، خیلی خوشحال شدم و گفتم خدایا از کجا بخرم ؟
یادمه چند وقت پیش رفته بودم از یه مرکز پخش مداد رنگی پرسیده بودم 1 میلیون و 600 بود وفروشنده میگفت از جای دیگه نخر اگر دیدی کمتر از این قیمت هست
اگر کمتر باشه غیر اصل هست
منم طبق گفته فروشنده ذهنم طبق باور های محدودش مانعم میشد که از مغازه های دیگه بپرسم
بعد که من رفتم قسمت لوازم تحریری یه مغازه دیدم که مداد رنگیای فابر کاستل میفروخت قیمت کردم گفت 1میلیون 400
هی نجوای ذهنم میگفت که نخر از اینجا غیر اصل هست برو از اونجایی که گرونه بخر که فروشنده اش گفته فقط برای اونا اصله
بعد منم تو دودلی و شک بودم گفتم خدایا تو بگو چیکار کنم بعد راه افتادم و رفتم به اون مغازه ای که گرون تر بود
دیدم بسته هست و برگشتم هی پرسیدم خدایا بمونم بیاد باز کنه ازش بخرم یا برم از جایی که ارزونه بخرم
منتظر یه نشونه بودم و میدیدم که هیچی دریافت نمیکنم ،به خودم گفتم طیبه آروم باش و راهتو برو
گفتم خدا من برمیگردم اگر عدد 60 رو ببینم میرم از مغازه ارزون میگیرم
نمیدونم چی شد و چرا عدد 60 رو گفتم
یهویی به زبونم اومد
آروم که داخل بازار راه میرفتم چشمم به یه مغازه افتاد که چسب میفروخت یه لحظه چشمم به قیمت روی قفسه افتاد که چسبونده بود رو چسبا دیدم نوشته 60
گفتم وای خدای من
باشه میرم از اون مغازه ای که ارزونتر میفروشه میخرم
و از مغازه رد شدم و یه لحظه گفتم بذار ببینم درست دیدم؟
وقتی داشتم برمیگشتم قشنگ شنیدم که گفت چرا تردید داری و برمیگردی بخونی عدد رو ؟
گفتم میخوام آرام بشم و وقتی رفتم روی وسیله ای که قیمت 60 نوشته بود ،ظرف پر از مداد تراش بود که بین اون همه چسب اونجا تو قفسه بود
جالب شد برام خندیدم و گفتم ببین پس به مداد رنگی مربوطه که این نشونه رو دادی که برم از اونجا بخرم
یه چیزی خیلی جالب تر انگار خدا اون مغازه رو که گرونتر بود قیمتش بسته بود تا من از اونجا خرید نکنم
و رفتم و خریدم انقدر ذوق مداد رنگیارو داشتم و کیف میکردم
من داشتم به آرزوی چند ساله ام دست میزدم و لمسش میکردم و رنگای مداد رنگی رو میدیدم
یادمه سال ها پیش من آرزو داشتم یه مداد رنگی فابر کاستل داشته باشم
درسته فعلا نتونستم مداد رنگی 120 رنگ پلی کوروم فابر کاستل رو بخرم که قیمتش 10 میلیونه و گرون تر از اون رو هم دارن
ولی من آرزوم داشتن هم گرونترین مداد رنگی و هم این مداد رنگی کلاسیک فابر کاستل بود و امروز خریدمش
خدا بهم عطا کرد و ازش بی نهایت سپاسگزارم
این روزا خیلی لذت بخشه که چیزایی که میخوام رو خرید میکنم
مثلا منی که پول یه رنگ معمولی رنگ روغن وینزور رو نداشتم ،الان سه تا رنگ فوق آرتیست خریدم که استادم گفت بخرین
خدای شکرت
و از خودکار های طرح کلید هم 20 تا خریدم تا ببرم سر کلاس و به بچه های کلاسمون هدیه بدم
وقتی رسیدم تجریش کل مسیر رو به این فایل گوش میدادم و به خودم میگفتم باید تمرکزت رو بدی به نقاشی
و این هفته که برای مادرت گل و برگای گل سر رو درست میکنی از جمعه دیگه هیچ کاری رو به عهده نمیگیری
و سعی دارم که بیشتر به حرفای خدا گوش بدم
وقتی رسیدم و منتظر بودم کلاس استادم تموم بشه نشستم و گل بافتم و وقتی استاد طراحی اومد بهش گفتم بیاد و اول خودکار کلیدارو بهش نشون دادم و گفتم یکی رو انتخاب کن
گفت چیه
گفتم خودکار، انقدر خوشحال شد گفت دنبال خودکار میگشتم که بشه با خودم همه جا سر کلاس داشته باشم
خیلی خوبه و کلیدش خیلی قشنگه طرحش
وقتی داشت خوشحالی میکرد گفتم خدایا شکرت که به جای شیرینی اجازه دادی خودکار بخرم
وقتی بچه های کلاس یکی یکی اومدن تمرینای همدیگه رو دیدیم و وقتی کلاس قبل ما تموم شد رفتم و از خودکارای طرح کلید به استادم بدم برای استادم هم جالب بود و به همکلاسی هام دادم اونا هم خوششون اومد
باز هم خداروشکرگزارم که اجازه داد تا من خودکار طرح کلید بخرم
اولش به خدا گفتم که خدا میخوام وقتی اینارو هدیه دادم از تو بگم اگر قراره بگم خودت به زبونم جاری کن
وقتی کلاس شروع شد بگم
و حس میکردم الان وقتش نیست و نباید حرفی بزنی
یکی از همکلاسیام پسرشو با خودش آورده بود انقدر ناز و با نمک بود که خیلی زیبا رو بود و خوشگل
استادم یه کتاب جدید آورده بود و گفت که هرکدوم یه صفحه بخونیم
به نوبت من که رسید استادم گفت طیبه نخون بذار یه چیزی بهتون بگم
و گفت که نمایشگاهی در آمریکا هر سال برگزار میشه و از الان به فکرش باشید تا هرچی که تو تصورتون هست و میخواین نقاشی بکشید رو از الان بهش فکر کنین تا دوسال بعد که استاد شدین یه تابلو کار کنین و من بفرستمش نمایشگاه آمریکا که گفتن به هنرجوهات بگو تا کار کنن و نقاشیاشونو بفرستن
چون استادم چندین تابلوشو فرستاده و تو موزه گذاشتن ،بهش مپیام میدن که میتونی کار هنرجوهات رو بفرستی و اگر تایید شد تو نمایشگاه به نمایش گذاشته بشه
من سوالاتی از استادم میپرسیدم و متوجه شدم سوال اصلی من هزینه رفتن به آمریکا چقدره ؟؟
بعد هی میپرسیدم که باید نقاشیامون عالی باشه که بپذیرن؟ استادم گفت بله و اگر از داوری قبول نشه هزینه ای که برای شرکت کردن میدین میره
و من بازهم گفتم 35 میلیون بره ؟! پس نمیخوایم
و همه اش داشتم به هزینه هاش فکر میکردم و این یه نشونه از محدود بودن باور های من بود که برای رفتن به آمریکا یا هر کشور دیگه پول نیاز هست ،پول خیلی زیاد
و این نشان از محدود بودن باور فراوانی من درمورد ثروت بود
بعد استادمگفت که حتی خودتونم دعوت میکنن و میتونید برید نمایشگاه شرکت داشته باشین که باز هم گفتم هزینه شو اونا میدن یا باید خودمون بدیم هزینه رفت و برگشتمونو
دوستام خندیدن گفتن طیبه تو نقاشیتو بکش و مهارت کسب کن و نقاشیت عالی بشه ما خودمون پول رفت و برگشتت و میدیم
و همه خندیدیم و من اونجا متوجه شدم که چقدر باورم نسبت به سفر به کشورهای خارجی محدوده و باید باور قدرتمند کننده شو بسازم و الگوهاش رو پیدا کنم که چقدر راحت آدما سفر میرن به کشورهای خارجی
نمونه اش خود استاد که خیلی راحت به کشورهای خارجی سفر میکردن و در نهایت به آمریکا مهاجرت کردن
وقتی داشتیم درمورد نمایشگاه صحبت میکردیم ، من سوالام بیشتر بود یکی از بچه ها گفت استاد انگار واقعا طیبه میخواد بره
و یکی گفت طیبه تو زودتر از ما میری، اگه رفتی تورو خدا مارو هم با خودت ببر
وای من یه لحظه به خودم اومدم تو دلم گفتم خدایا این یه نشونه هست که از زبان همکلاسیام بهم میگی که تو هم میتونی بری آمریکا و لایقش هستی و نقاشیات ارزشمندن و نقاشیات رو در بهترین نمایشگاه ها بفروش برسونی به قیمت بی نهایت که صفراشو نتونی بشمری
و مثل نقاشایی که میلیون دلاری نقاشیاشونو میفروشن تو هم میتونی و برای تو هم میشه
و همه اینارو تو اون لحظه میدیدم و حس میکردم
و برگشتم به همکلاسیم گفتم باشه حتما شمارو هم با خودم میبرم
رفتم آمریکا دعوت نامه میفرستم بیاین ،همکلاسیم گفت با خنده پول سفرمونم بدیا
گفتم باشه حتما و خندیدیم و استادم گفت طیبه خوش به حالت و بازم خندیدیم
انقدر جدی گفتم این حرفو که : باشه پول اومدنتونو میفرستم و دعوت نامه میفرستم بیاین
انگار من الان آمریکا بودم و فردا دعوت نامه میفرستادم به دوستام
الان که مینویسم رد پام رو قبلش گفتم بذار یه بارم گوش بدم به فایل
جالبه تو همین فایل استاد میگفت که برای رفتن به آمریکا خیلی راحت رفتن و در دو هفته همه چی راحت جور شد و رفتن آمریکا و این هم برای من نشونه هست
حتی تو دفتر هایی که خواسته هامو نوشتم، که نقاشیام بره تو نمایشگاهای آمریکا و کشورای دیگه به فروش برسه
همه اینا یه نشونه هست
که طیبه وقتی استاد عباس منش تونسته راحت بره آمریکا ،پس تو هم میتونی راحت سفر کنی و هزینه رفت و برگشت و حتی شرکت کردن تو نمایشگاه آمریکا خیلی راحت به حسابت میاد و تو شرکت میکنی و نقاشیات به فروش میرسن
خدایا شکرت
تو دقیقه 43 این فایل برام سوال پیش اومد که استاد گفتن تمرکز که داشت ایلان مایک و خیلیای دیگه و خونه شونو نتونستن مرتب کنن
برام سوال شد من شنیدم که تمیز بودن و مرتب بودن خونه باعث ورود ثروت میشه و نظافت نیمی از ایمانه و آرامش ذهن میاره
و چند وقتیه چون من خودمم وقتی مشغول نقاشیم و ساخت گل سر بافتنی قلاب بافی ، زیاد فرصت نمیکنم اتاقمو مرتب کنم و یهویی میبینی یه ماه شده من نتونستم دستی به سر و روی اتاقم بکشم
که البته این نرسیدن به اتاقم کار این یکی دوماه نیست
از وقتی که یادم میاد من نقاشی رو شروع کردم که پیج اینستاگرام باز کنم و بفروشم کارامو تقریبا همیشه اتاقم نامرتب بود و مشغول نقاشی بودم و فرصت کم پیش میومد که من مرتب کنم اتاق رو
ولی وقتی شنیدم استاد گفت ایلان ماسک اینجوری بوده و خیلی از افراد موفق دیگه
این سوال برام پیش اومد مگه نباید همیشه خونه تمیز بود ؟؟؟؟
حتی این یادم اومد که چند ماهیه فکر کنم دو ماه یا سه ماه شد که اجازه خوندن قرآن بهم داده نمیشه و هر بار اومدم قرآن رو باز کنم و بخونم یه حسی بهم میگفت که تو هنوز به یه جیز عمل نکردی و به چند تا از آگاهی هایی که از قرآن یاد گرفتی و تا زمانی که بهشون عمل نکنی نباید قرآن بخونی
و یکیش نظم شخصی و نظافت و دیسیپلین که میگن هست و یه جورایی برنامه ریزی درست و ادامه دار که استاد میگفت متمرکز بشین روی هدفتون و حتی تو این فایل گفتن که
هدف هاتونو بنویسید و براشون قدم های کوچیک بردارین
و من تا زمانی که تمرکزم رو ندم به عمل کردم به این آگاهی ها نمیتونم قرآن بخونم
و البته که آیات قرآت رو میشنوم یا مثلا خدا بهم نشونه میده
ولی خودم اجازه اینو ندارم که قرآن رو بگیرم دستم و مثل قبل بخونم و فکر کنم به آیات
و سعیمو میکنم بهش عمل کنم
وقتی سر کلاس داشتیم نگاه میکردیم به کار کردن استاد و کلاس تموم شد
استادم گفت برین قلموی جدید معرفی میکنم از اون بخرین و من رفتم و خریدم اونم نه یکی نه دوتا
8 تا قلمو خریدم که حدود 600 شد و خیلی ذوق داشتم که امروز کلی خرید کردم که قبلا با تردید اینکه الان پول دارم یا نه خرید میکردم
خدایا شکرت
وقتی خرید کردم تو راه برگشت تو مترو ،قدم 6 و 7 دوره 12 قدم رو خریدم
بعد پول یه رنگ فوق آرتیست که استادم گفته بود رنگ قهوه ای بخریم رو واریز کردم به حساب فروشنده ای که رنگ میفروخت و رنگم رو سفارش دادم
خیلی خوشحال بودم 680 هم به رنگ فوق آرتیست دادم
چقدر خوب بود حس خرید کردن و اینکه هرچقدر ثروتمند تر باشی به خدا نزدیک تر میشی و سپاسگزار تر میشی
و من دائم میگفتم خدایا شکرت
خدایا به تمام انسان های جهان هستی بی نهایت ثروت و عشق و شادی و سلامتی و آرامش عطا کن
و مهم تر از همه آگاهی عطا کن که انقدر باهات حرف بزنن و بشناسنت و نزدیکت باشن که لذت ببرن از هم صحبتی با تو ربّ ماچ ماچی من
ماچ بهت
الان که داشتم مینوشتم ماچ بهت
به زبونم اومد ماچ به کله ات
خندم گرفت
چند روز پیش هم اینو گفتم
گفتم خدا ماچ بهت ،ماچ به کله ات
یه لحظه گفتم چی داری میگی طیبه این چه حرفیه
بعد گفتم چه حرفیه راست میگم دیگه ماچ به کله ات خدا
خب الان سر من که برای من نیست ،منی وجود نداره و همه و همه برای خداست پس من ماچ رو به کله خدا میدم که خیلی ماچ ماچیه و خاصه
خیلی دوستش دارم که هرچی پیش میرم بیشتر عاشق شخصیت خدا میشم که چقدر بی نهایت نور و مهربانی و عشقه
خدایا شکرت
تو بازار هم که بودم پول 10 درصد خدارو همراه 500 هزار تمن هدیه واریز کردم به مادرم تا به خواهرم هدیه شو بده
و دیشب 200 به خواهرم و 100 به خواهر زاده ام دادم خیلی حس خوبی داشتم
از کلاس که برگشتم رفتم میدان انقلاب تا کتاب طراحی منظره که استادم گفته بودو بخرم و خیلی حس خوبی داشتم از خریدهام خدایا شکرت
و تو راه از خدا اجازه خواستم که پیراشکی شکلاتی که خریده بودم یکیشو بخورم
و اجازه داد بهم ولی از روزی که دوره قانون سلامتی رو اگر بخوام بخرم دیگه نباید بخورم اینو حسم بهم میگه و البته که یه وقتایی اجازه خوردن شیرینیجات رو بهم نمیده
وقتی برمیگشتم خونه ،نزدیک خونه بودم مادرم زنگ زد گفت 1 میلیون برام میفرستی یه میز میخوام بخرم برای خواهرت
من یهویی به هم ریختم و میدونم چرا به هم ریختم و گفتم من پول ندارم بعدشم باید به خانمایی که قلاب بافی انجام میدن پول بدم برات کار ببافن الان ازم 1 میلیون میخوای ،اگه بدم دیگه به خانما پول ندارم بدم
و مادرم گفت باشه تو یک میلیون بفرست به خانما پول نده این جمعه نمیرم بفروشم
درصورتی که 4 میلیون داشتم و همه اینا باورای محدود من بودن که اینجوری رفتار میکردم که میترسیدم پولم تموم بشه و باورم محدود بود درمورد فراوانی ثروت
و باید بیشتر دقیق بشم و براشون باور قوی بسازم و الگو پیدا کنم
بعد مامانم گفت حداقل 500 بفرست الان میخوایم بخریم، پول ندارم
وقتی قطع کردیم و میخواستم واریز کنم یه صدایی بهم میگفت که چرا این رفتارارو کردی تو کا پول داری چرا فکر میکنی تموم میشه ؟؟؟؟
و یه لحظه پشیمون شدم از اون رفتارم و یک میلیون واریز کردم به حساب مادرم
و بعد فکر میکردم که چه کارهایی باید انجام بدم تا بخشنده تر باشم
و از خدا درخواست کردم قلبم رو برای بخشنده بودن باز کنه
تا مثل خودش بی نهایت بخشنده باشم
و رفتم خونه و امروزبهشتیم رو بی نهایت سپاسگزاری کردم از خدا
خدایا شکرت
وقتی مداد رنگیامو به داداشم و خواهرم نشون دادم خیلی ذوق داشتم گفتم ببین داداش مداد رنگی خریدم و داداشم میخواست بره خونه آبجیم و بلیت داشت و قرار بود سه شنبه بامادرم برگردن
و من دیگه باید کار فروش قلاب بافی رو به مادرم تحویل بدم
خدایا شکرت
به خاطر تک تک درس ها ،تک تک هدایت ها ،تک تک ایده های ثروت ساز و بی نهایت هایی که بهم عطا میکنی
شکرت
برای تک تک خانواده صمیمی عباس منش ، بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
خدایا شکرت
سلام طیبه عزیزم
کامنتت چقدر زیبا و پر از درس هست. خیلی تشکر میکنم. واقعا استاد راست میگن که مدام تأکید میکنن و میگن کامنتها رو بخونین گنجهایی تو این کامنتها نهفتست. الان درک میکنم.
و یه چیزی فکرم رو مشغول کرد از همون موقع که کامنتها رو میخونم و چندباری گفتین که اجازه قرآن خوندن حس میکنم ندارم. به نظرم به نظرم نه صد در صد این از طرف خداوند نیست که اجازه نده قرآنش رو بخونید. قرآن کتاب هدایت هست. دیدین خیلیا ناراحتن نگرانن یا بالاخره یه مشکلی دارن رو میارن به نماز و قرآن. برای اینکه بهشون حس آرامش میده. (الا باالذکر الله تطمئن القلوب) شما هر وقت قران رو بخونین در هر شرایطی در هر شرایطی با حضور قلب و با توجه به معنیش ارامش دارید. و به گفته خود استاد نشونهی اینکه بفهمید خدا داره باهاتون حرف میزنه یا شیطانه این هست که بعدش. قلبتون باز میشه ارامش دارین. دیگه نگران نیستین….
من زیاد اهل کامنت نوشتن نیستم البته این خوب نیست باید رو خودم کار کنم. ولی یه حسی هی بهم میگفت این چیزهارو بیام و بهت بگم. همونجور که یه حس خیلی قوی هم وقتی دوباره قدم اول رو شروع کردم به کار کردن و وقتی باورهایی رو که استاد برای نمایشگاه نقاشی میگفتن رو گوش میدادم یادت افتادم. و وقتی کامنتهات رو میخوندم یک حسی بهم میگفت بهت بگم دوره دوازده قدم رو شروع کنی. ولی خوب عمل نکردم و کامنت ندادم. که بعدا فهمیدم یه کس دیگه بهت کامنت داده که قدم اول رو بخری. اون وقت بود که گفتم خدایا شکرت راست میگن که خداوند به هزاران طریق با بندهش حرف میزنه و پیامشو میرسونه به من اول گفت ولی من اصلا اعتنایی نکردم. بعد خدا از یه طریق دیگه بهت پیغامشو رسوند.
الانم یک حس خیلی قوی بهم گفت درباره قرآن خوندن همین حس قبلا هم اومده بود چون شما قبلا هم کامنت نوشته بودین که اجازه قرآن خوندن ندارین. همونجا پیش خودم گفتم این از هدایت خدا نیست و بدوره. قرآن از طرف خودشه….
کامنت ندادم اونموقع و اینبار این حس دوباره تکرار شد و خیلی قوی بود اونقدر قوی که مجبور کرد به نوشتن. همین…
چقدر خوشحالم که باهات آشنا شدم طیبه وکامنتهاتم که واقعا مثل سریال جذاب هست دنبال میکنم.
امیدوارم در پناه اله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
به نام ربّ
سلام مریم جان
من الان داشتم گل سر میبافتم تا صبح برم جمعه بازار و هدایت شدم به سایت و دیدم یه عالمه برام پاسخ اومده ،یکی یکی خوندم تا رسیدم به پیام شما
الان که پیامتونو خوندم انقدر اشک ریختم که اواخر نوشته تون بی اختیار بلند شدم و قرآن آبیم رو که چند ماه پیش محکم بغلش میکردم و هر روز سعی میکردم یه صفحه بخونم و سعی کنم عمل کنم به آگاهی هایی که خوندم ،برداشتم و بغلش کردم و فقط اشک ریختم
وقتی پیامتونو خوندم یه لحظه گفتم آخه من حس بدی نداشتم وقتی حس میکردم نباید قرآن بخونم ، و حتی به این حس ها هم توجه کردم که نکنه نجوای ذهنم باشه و نخواد قرآن بخونم
یه بارم شنیده بودم فکر کنم استاد عباس منش میگفت عجله نکنید در خوندن قرآن اگر درست یادم بوده باشه میگفتن عمل کنید
اگر بخونید و عمل نکنید به هیچ دردتون نمیخوره
یه بارم از الهی قمشه ای شنیدم که آیه 16 سوره قیامت رو میگفت
لَا تُحَرِّکۡ بِهِۦ لِسَانَکَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ
(اى رسول در حال وحى) با شتاب و عجله زبان به قرائت قرآن مگشاى
فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ
و آن گاه که بر خواندیم تو پیرو قرآن آن باش
چون من دائم میشنیدم که نظافت اتاقت و خونه رو رعایت نمیکنی و نظافت رو باید رعایت کنی تا بتونی قرآن بخونی و سعی کن اتاقت رو تمیز نگه داری
و من فقط حس میکردم اجازه گرفتن قرآن به دستم و خوندنشو ندارم و از اپلیکیشن قرآنم هم نمیخوندم .
ولی از فایلای استاد و هرجایی که قرآن رو میخوندن گوش میدادم و میرفتم از گوگل به معنیاش نگاه میکردم و میخوندم و سعی میکردم عمل کنم به آگاهی هاش
ولی تو این چند ماه نرفتم سمت قرآن آبی روی میز کارم و الان با پیام شما با اشک برداشتمش
راستشو بخواین وقتی داشتم رد پامو مینوشتم ، اونروزی که نوشتم این رد پام رو
یه حسی بهم گفت بردار قرآن رو ،ولی باید نظافتت رو رعایت کنی براش قدم بردار تا کمک بشه بهت ، ولی مقاومت کردم و به این حس گوش ندادم یه جورایی حس گناه داشتم که من که هنوز نظم رو رعایت نمیکنم در اتاقم پس اجازه ندارم
گفتم من که هنوز نتونستم اتاقمو مرتب کنم
نقاشیام یه سمته بافتنیا یه سمته حتی گرد گیریم فرصت نشده انجام بدم
یه جورایی حس میکردم من از بی نظم بودنم اجازه ندارم قران بخونم
ولی بازم میگم هیچ حس ناخوبی درموردش نداشتم تا اینکه این فایل رو دیدم و حس کردم میتونی قرآن بخونی ، ولی اون لحظه حس گناه داشتم که نکنه دارم توجیح میکنم بی نظمیم رو و خودم میخوام برم قرآن رو بردارم
و بی اعتنایی کردم به اون حسی که گفت میتونی ولی باید قدم برداری برای نظم داشتنت
تا اینکه فایل استاد رو که دیدم میگفتن ایلان ماسک انقدر متمرکز بوده روی کارش که فرصت نمیکرده اطرافش رو مرتب کنه
برام سوال شد
و واقعا به فکر رفتم
پرسیدم خدا چرا پس به من گفتی نمیتونم قرآن بخونم
من سعیمو میکنم تمیز کنم اطرافمو ولی انقدر مشغول نقاشیام و کارای دیگه میشم نمیرسم تمیز کنم
واتاقم همیشه به هم ریخته هست
و اونموقع با سوالاتم حس کردم که میتونی قرآن بخونی ولی باز مقاومت داشتم
الان خدا با این پیام شما بهم گفت که قرآن بخون و من با اشک قرآن رو باز کردم
سوره انفال آیات 62 تا 75 اومد
اولین آیه
وای خدای من
وَإِن یُرِیدُوٓاْ أَن یَخۡدَعُوکَ فَإِنَّ حَسۡبَکَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِیٓ أَیَّدَکَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِینَ
و اگر دشمنان به فکر فریب دادن تو باشند البته خدا تو را کفایت خواهد کرد، اوست که به نصرت خود و یارى مؤمنان تو را مؤیّد و منصور گردانید
ٱلۡـَٰٔنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنکُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمۡ ضَعۡفࣰاۚ فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّاْئَهࣱ صَابِرَهࣱ یَغۡلِبُواْ مِاْئَتَیۡنِۚ وَإِن یَکُن مِّنکُمۡ أَلۡفࣱ یَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفَیۡنِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِینَ
اکنون (پس از جنگ بدر) خدا بر شما تخفیف داد و معلوم کرد که در شما ضعف (ایمان) راه یافته، پس اگر صد نفر از شما صبور و پایدار باشند بر دویست نفر و اگر هزار، بر دو هزار آنان به اذن خدا غالب خواهند شد، و خدا با صابران است
چقدر دقیقه خدا
که با این صفحه وآیه بهم گفت وقتی بهت اجازه دادم فریب نخور و مقاومت نکن
شروع کن
ولی سعیت رو بکن تا نظافت اتاقت رو رعایت کنی
کافیه که شروع کنی کمکت میکنم طیبه
من اینجوری درک کردم که
این مدت که حس میکردم اجازه ندارم واقعا از طرف خدا بوده چون وقتی به آیاتی که گفته فکر میکنم و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و تا عمل نکنیم آگاهی بعدی بهم گفته نمیشه
ولی درسته من دقیقا اون روز که این رد پامو نوشتم حس کردم که میتونم قرآن بخونم ولی مقاومت کردم و یه جورایی حس گناه داشتم
بازم نمیدونم انگار هنوز مقاومت دارم
ولی قرآن رو که گرفتم دستم و باز کردم اشک جوری جاری بود که مثل رود ،روی گونه هام سرازیر میشد
چون من دیروز سر موضوع نظافت و تمیز بودن اتاقم با خواهرم بحثم شد و همه اش فکر این بودم که خدایا راهی نشونم بده ،چرا نتونستم نظم رو رعایت کنم
انگار با پیام شما بهم گفت تو شروع کن به قدم های کوچیک
و در ادامه بهت گفته میشه چه کاری انجام بدی تا منظم تر بشی
بی نهایت سپاسگزارم ازت مریم جان که برای من نوشتی
خیلی آروم شدم با گریه کردن و گرفتن قرآن به دستم و محکم بغلش کردم
بی نهایت سپاسگزارم و بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت خدای برای شما دوست ارزشمندم
خیلی دوستتون دارم
ممنونم که به حسی که بهتون گفت بنویسید گوش دادین و برام نوشتین
سلام طیبه عزیزم
امیدوارم هرجا هستی موفق باشی. کامنت زیبایت رو خوندم.
من از تابستان شروع کردم به خوندن معانی قرآن. قبلا قران رو فقط برای ثوابش میخوندم. و درکی ازش نداشتم. ما خونمون یه زیرزمین داره که به صورت انباری ازش استفاده میکنیم. من هر روز تابستون دو سه ساعت میرفتم زیرزمین و قرآن میخوندم(البته الان با شروع مدرسه کمتر وقت شده) به هم ریختگی زیرزمین اصلا برام مهم نبود ( به نظرم این یک محدودیتی هست که خودت برای خودت ایجاد کردی) برام یک جای بی سروصدا و ساکت بدونه صدای تلویزیون و صدای بچهها مهم بود. و نمیدونی چقدر برای یک همچین جایی از خداوند سپاسگذار بودم و هستم.
یک جایی که بتونی در سکوت بلند بلند با خدا حرف بزنی و قرآن بخونی. این برام مهم بود یک جای آرام و ساکت.
و اینکه گفتین شتاب و عجله در خوندن قران نداشته باشیم. منظور طوطی وار قرآن خوندن(کاری که من قبلا انجام میدادم) باید قران رو با تعمق خوند.من شده تا بحال چندین بار ایه هایی رو که نمیفهمم میخونم تا منظورش رو بفهمم اگر نفهمیدم رهاش میکنم میرم بقیشو میخونم. بعدا در سورههای بعد دوباره میبینم تکرار کرده با یه مثال دیگه یا همونطوری ولی دیگه اون موقع فهمیدم چون درکم از قران کمی بیشتر شده.
و اینکه میگید عمل کردن کاملا باهاتون موافقم. عمل کردن کار یک روز دو روز یا کار یک ماه یا یک سال نیست. عمل کردن یک جریانه. یک جریانی که باید تا آخره عمر ادامه پیدا کنه. و هر روز و هر لحظه باید از این آگاهیها در عمل استفاده کنیم و این تکامل میخواد و هر دفعه آدم توش قوی و قویتر میشه.
مثل وقتی که شروع کردم به خودن قرآن با معنیش. اوایل چون معنی قرآن رو ریزتر از خود قرآن نوشته بود سخت بود تا چشمم عادت کنه و اینکه زیر زمین بود و لامپ همیشه روشن. نیم ساعت میخوندم خسته میشدم یا خوابم میگرفت. ولی بعدا که ادامه دادم چنان با شوق و ذوق بود بعضی آیهها انقدر حس قشنگ به آدم میده چندین بار میخای بخونی و همینجور با خداوند حرف میزنی و اشک میریزی انقدر که قشنگ مثال زده.اصلا یک دنیای دیگست. الان که دارم میگم دلم تنگ شد برای اون روزهایی که سه چهار ساعت زیرزمین بودم و آخرم با صدای بچهها که مامان بیا بالا بچه داره گریه میکنه میرفتم بالا( من یه پسرم یکونیم سالشه)
ممنونم طیبه جانم از کامنت پر از احساست که باعث شد همه اینها برام یادآوری بشه. خدا را شکر خدا را شکر قلبم گفت و من نوشتم. و داره بهم میگه که باید دوباره وقت بزارم پنجشنبه و جمعهها وقتم آزادتره و زمان بیشتری با تمرکز بیشتر باید بشینم و قرآن بخونم.
امیدوارم همیشه موفق و سلامت و شاد و ثروتمند و سعادتمند باشی .
به نام ربّ
سلام مریم جان عزیزم
من روز جمعه کامنتتون رو خوندم
الان که اومدم بنویسم برای شما 21 آبان هست
با خودم گفتم ،آخه من یادمه جواب نوشتم چرا در سایت منتشر نشده ؟
نمیدونم شایدم من یادم نیست
ولی دوباره مینویسم
وقتی دوباره نوشته هاتونو خوندم
اینجا که نوشتین
ولی بعدا که ادامه دادم چنان با شوق و ذوق بود بعضی آیهها انقدر حس قشنگ به آدم میده چندین بار میخای بخونی و همینجور با خداوند حرف میزنی و اشک میریزی انقدر که قشنگ مثال زده.اصلا یک دنیای دیگست
دقیقا منو یاد اون روزایی انداختین که شبا بیدار میموندم و قرآن میخوندم و با خدا حرف میزدم
یه وقتایی چراغای اتاقمو خاموش میکردم و چراغ قوه گوشیمو روشن میکردم و رو آیات میگرفتم و معنیای قرآن رو میخوندم و اشک میریختم و فکر میکردم
و مثل شما وقتی چیزی رو درک میکردم انقدر ذوق میکردم
تا اینکه برخوردم به این موضوع نظم و حس کردم اجازه خوندن قرآن رو ندارم
خیلی دلم میخواست قرآن بخونم
ولی وقتی یاد حرفای استاد میفتادم که شنیده بودم میگفت خونه افراد ثروتمند تمیزه و دقیق جمله شون یادم نیست
میگفتن وقتی چیزی خراب میشه برو یه نوشو بخر
و یه فایل تیکه ای از اینستاگرام شنیده بودم که اگر میخوای ثروتمند باشی باید مثل افراد ثروت مند باشی و نظم رو رعایت کنی
در هر کاری
اینجا که نوشتین
به نظرم این یک محدودیتی هست که خودت برای خودت ایجاد کردی
نمیدونم شاید آره مقاومت ذهنم انقدر زیاده که محدودیت ایجاد کردم
سعی میکنم از این به بع هم قرآن بخونم
و هم عمل کنم به حرفایی که شما بهم گفتین ،که اگر قدم بردارم و مثلا برای تمیز کردن اتاقم بعد کار آروم آروم زمان بذارم
خدا درایی رو برای من باز میکنه که خودمم الان خبری ازشون ندارم
باید در عمل ایمان به غیب رو اجرا کنم
و قدم اول رو به قول استاد عباس منش بردارم و ببینم که خدا در قدم بعدی چی بهم میگه
ممنونم از اینکه برام نوشتین تا فکر کنم و دوباره قرآن عزیزم رو که حرف های ناب ربّ خوشگل و ماچ ماچی من هست رو بخونم و فکر کنم و سعی کنم که عمل کنم به حرف هایی که از قرآن میخونم و درک میکنم
بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا برای شما طلب میکنم
مریم جان خیلی سپاسگزارم و دوستت دارم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
نکات ارزشمند استاد:
ما تمرکزی بر روی یک هدف نداریم چون تعدادش زیاد است باید یک یا دو هدف اصلی را برای در سال در نظر گرفت و بنویسیم.
یعنی خواستههامون رو بنویسیم که میخواهیم این تجربهها را در زندگی کسب کنیم از همه لحاظ و قدم اول نوشتن باشد.
خواستهای که هیچ ایدهای نداریم برایش انجام دهیم نوشتن خیلی قدرتمند است نوشتن انرژی کانون توجه شما را به آن قدرت میدهد.
وقتی ما به هدفمان فکر میکنیم نحوه رسیدن به هدف است و بعد بلافاصله به این فکر میکنیم با این شرایط مالی روحی و جسمی چطور میخواهم به آن برسم.
اغلب چون شرایطش را نداریم مایوس میشویم و ما باید بیاییم آن چیزی که اول باید در آن خوب شویم را انجام دهیم.
مثال برای بهتر شدن زبان انگلیسی تمرین کنیم و فایل گوش دهیم و تکرار کنیم و این چیزها را که میدانیم انجام میدهیم و بعضی مواقع خیلی چیزها را که نمیدانیم چطور باید انجام دهیم داخل دفترمان مینویسیم و از خداوند میخواهیم و میگیم که من هیچ ایدهای ندارم و هدایتم کن آدمها و شرایطی را به سمت من بیاور که مرا به هدفمان برساند مسیر را برای من کوتاه کن ذهنم را قویتر کن و خواستههایمان را مینویسیم.
نکته: «ما به چیزهایی میرسیم در زندگی که برایمان قابل باور است و اگر قابل باور نباشد به آن چیز نمیرسیم»
ما در طول مسیر آرام آرام باورمان قویتر میشود شرایط قابل پذیر باشد برایمان به همان اندازه خواستههای ما برآورده میشود.
بهترین شیوه برای این روند و رسیدن به خواسته پیدا کردن الگوهای منطقی که به آن خواسته رسیدهاند.
اگر من کسی را تحسین کنم انرژی آن برمیگردد توی زندگی خودم و اگر کسی را تخریب کنم باز انرژی آن برمیگردد به خود من اگر حسادت بورزم بلا سر خود من میآید اگر تبریک میگویم به خودم برمیگردد.
پشت آدمها باید از خوبی صحبت کرد و این معجزه میکند و رابطه خوبی بین آنها برقرار میشود باید با خودت از خوبی های آن فردصحبت کرد.
بهترین سرمایهگذاری روی خودمان این هست که پشت سر دیگران خوبی بگوییم.
وقتی که بقیه پشت سر شما غیبت میکنند و شما را قضاوت میکنند باید یک راهی را پیدا کنی که احساس بد به شما ندهد و از زاویهای نگاه کنید که احساس بهتری به شما دهد.
عدم باورپذیری باعث میشود که آدم به هدفش نرسد.
خیلی موقعها ما تلاش میکنیم برای رسیدن به هدف ولی مسیر را بلد نیستیم چون ذهنیتمان را باید تغییر دهیم و عوض کنیم در مورد باورها و بعد که قانون را فهمیدیم آرام آرام هدایت میشویم در مسیر درست و راه میافتیم.
اگر روی چیزی تمرکز بزاری و توجهت را روی آن بگذاری میتوانی بهترین باشی و جادو میکند و هدایت میکند آدم را.
مانند ماری کوری که در واقع رادیو اکتیو را کشف کرده بود.
وقتی روی آن پروژهکار کنی و تمرکز گذاشتن روی یک نقطه خاص جادو میکند و در الهامات را باز میکند.
یک هدفی را انتخاب کنید که سریع به آن میرسید و این هدف پیش نیاز باشد و انگیزهای میشود که به بقیه هدفهایتان برسید.
و این هدف اصلی را بنویسید و یک قدم برای آن بردارید و این قدم حتی اگر کوچک باشد و آن هر روز باشد وقتی که آدم تلاش میکند برای هدفهایش یک راهی پیدا کنید جهان درها را برایش باز میکند.
یکی از چیزهایی که آدم وقتی تمرکز روی چیزی میگذارد کمتر سراغ حاشیهها میرود .
و اتفاقات خوب برای خودتان و اطرافیانتان و دوستانتان میافتد بنویسید و انرژی بیشتری به آن بدهید.
شاد باشید.
بنام خدایی هدایتگرم
سلام به همه
گام 23 .
از آگاهی های ناب پروژه خانه تکانی ذهن
خواسته هایکه در اول سال انتخاب میکنیم باید براساس توانی باشد که داریم نه بر اساس خواستههای تمام عُمر ما که در همین سال برایش برسیم .
نوشتن معجزه میکند هر آنچیزیکه میخواهیم را بنویسیم و بعد حتما بوجود میآییند بار ها و بار ها تجربه هم کردیم .
استاد من چند ماه پیش در دفتر خواسته هایم ( دفترچه که هر وقت نیازی احساس داشتن چیزی میکنم میروم ودر آن کتابچه مینویسم که خدایا فلان چیز را میخواهم و پیشاپیش بابت اش سپاسگذارت استم ) نوشته بودم که یک موبایل عالی میخواهم و خداوند بعد از تقریبا سه روز مرا به خواسته ام رساند با وجودیکه نه پولی برایش پس انداز کرده بودم و این مساله مرا دقیقا بیاد همان گپ تان میندازه که میگین خداوند بینهایت روش دارد تا شما را به خواسته تان برساند.
پس این باور در من شکل گرفت که من میتوانم برسم به هر آنچیزیکه بخواهم بدون در نظر داشت تصور مسیر رسیدن برای آن دگه آن را خداوند میگویید.
خواسته های مانرا قابل باور بسازیم و بعد در
زنده گی حقیقی حتما اتفاق میفتد .
با تکرار باور اینکه اگر به خواسته های دیگر که قبلا فکر میکردی رسیدی پس به این خواسته دیگرت هم میرسی.
تحسین و قدر دانی از دیگران انرژی اش بر میگردد بخود ما و من چقدر دوست دارم آدم های را که از کوچک ترین کار من سپاسگذار استند و من هم از سپاسگزاری شان تشکر میکنم .
چقدر خوب است که در پشت سر مردم هم در مورد خوبی ها و نکات مثبت افراد هم صحبت کنیم ، اگر چه مشکل است اما تا حد امکان باید کوشش کنیم .
و چقدر خوب که آنها هم این فرکانس را دریافت میکنند. حالا فرق نمیکندکه حسادت کنیم غیبت کنیم و یا هم سپاسگذار باشیم در هر حالت به خود ما بر میگردد.
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای این سایت الهی .
حال ما را بد نکنیم حتی زمانیکه دیگران کار خوب مارا فحش میدهند و طوری نگاه کنیم به مساله که حال ما را بد نکنند .
باور پذیری بودن رسیدن به خواسته ها باعث رسیدن به آنها میشنوند و عدم باور پذیری باعث میشود که نمیرسی دگه.
بخاطر این کار باید بگردیم و آدمای را پیدا کنیم که همان اهداف که ما داشتیم را به ساده گی رسیدند . و باور پذیر کنیم که میشود. و خودمان هم باید به اهداف که رسیدیم فکر کنیم .
تمرکز ؛ کار کردن با تمام وجود و فقط روی یک مساله در یک مدت زمان معین و پی در پی .
تمرکز مرا بیاد زمانی کانکور میندازه چون در کانکور 12 ساعت در روز درس میخواندیم و در مدت یک سال الی دوسال و نتیجه که گرفتم باور نکردنی بود و توانسته بودم که بلند ترین نمره را درسطح مکتب ام بگیرم یعنی باید بگویم که تمرکز معجزه میکند . و این دوره کانکور من یک الگو برای تمام اهدافم است که حالا اگر از هدفی خسته شوم بخودم میگم آیا همانقدر که تمرکز در دوره کنکور داشتی بالای این هدف هم داری یا خیر که در اکثر اوقات جواب من نی است و این یک الگو خیلی مناسب برای من است.
اگر بتوانی با تمام وجود کاری را تمرین کنی حتما بهترین آن مساله میشوی .
درست مثل استاد عزیزم.
مهمتر از همه در الهامات را باز میکند.
چون جهان و خداوند تعهد مارا میبیند.
من فکر میکنم استاد در اول باید احساس لیاقتم و عزت نفسم کار کنم و بعدا مسائل دیگر . و این هدف اصلی فعلی ام است.
تمرکز کردن باعث دوری از حاشیه میگردد و تمرکز بر اصل و هدف اصلی .
خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی که در این فایل بود
سپاسگذار تان ام
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
گام 23
معجزه تمرکز صد در صدی
اول خدارو هزاران بار سپاس میگویم برای شنیدن این فایل با حال خوب اینکه حالم در مسیر بهبودی هست و اینکه انرژی جسمانیم خیلی بهتر شده و خدارو هزار. مرتبه شکر که دارم در این گام هم کامنت مینویسم.
خدایا شکرت کامنت نوشتن برام راحتر شده
بحث تمرکز که استاد فرمودین واقعا بسیار مهم هست و پاشنه اشیل من
امیدوارم هر روز کمی بهتر عمل کنم و شرایط خوب در زندگیم وارد تصاعد بشه
به خواسته استاد من دوباره اهدافی که میخام برسم بهشون را نوشتم
امیدوارم در پایان سال حال روحی و جسمی هینطور هر روز بهتر بشه و اینکه من هر روز قدم به قدم به خواسته ام هدایت شوم و در نهایت به آسانی انرا در آغوش بگیرم
خدایا منو آسان کن برای آسانی ها
خدایا مرا هدایت کن به راه راست
خدایا رب شرح لی و یسرلی امری
خدایا امسال به هارون برا من بفرست و پشتمو بهش گرم کن تا با هم بندگی تو را بکنیم و لذت ببریم نمیدونم چطوری ذهنم هم خیلی مقاومت داره ولی من نوشتمش تو اجابت کن خدا جونم
قضیه خونه را آنطور که صلاحم هست ختم به خیر کن من که نمیدونم باید چیکار کنم که کار ددرست باشه خدا جون هدایتم کن
به امید خدا در این شرایط و این جواب آزمایش برایم خیر کثیر است
خدایا کمکم کن تنها تو را بپرستم و تنها از تو یاری جویم
خدایا من به هر خیری که برام بفرستی محتاجم
بی نهایت سپاسگزارم استاد عزیز و خدای مهربونم برا همه چی