live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدف - صفحه 26
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/03/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-26 02:21:152024-11-08 04:55:18live | معجزه تمرکز 100 درصد بر هدفشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود بر استاد عزیز و همراهان آگاهی.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم که به جرگهی آگاهی پیوستم و عطر مراد را از منشا مریدی شایسته یافتم و سرچشمه همان بود که قلبم گواهی میکرد و افسوس که سالیان دراز درگیر انکار بودم و انکار و انکار.
ایکاش امکان ارسال فایل صوتی فراهم بود تا با صدای زیبایم داستانها میگفتم از آنچه بر حق بود و من نادیده گرفتم.
اکنون که وارد پنجمین دهه از زندگیم شدم تازه دانستم که راه سعادت همان است که بود.
خدا را شاکرم که دانستم و جاهل و نااهل به ادامهی زندگی پوچی که خود را درگیر آن کرده بودم ، نپرداختم. این لطف خدا بود که به محض آمادگیم بمن تقدیم شد.
خدایا من به هر خیری که از تو میرسد فقیرم.
چه روزهایی که قلبم شهادت داد بر وجود و حضورش و من نابخردانه به آنچه خود نمیدانم اصرار میکردم.
بگذریم از حکایت گذشته و بقول حکیم نیشابوری
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامدست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش عمر بر باد مکن
و اینگونه خیام درس زندگی را بمن گفته بود اما دانش درک آن در آگاهی هایی بود که با همراهی تو آموختم سید حسین عزیز.
چشمم با قانون جذب در قرآن تو به دنیای دیگری باز شد و دانستم آن کتاب که سالها به دشمنی با آن پرداختم ، تنها و تنها دوست و همراه ابدیست.
دانستم که در کشاکش دهر همواره خداوندم سنگ زیرین آسیاست و لازم نیست که رنجها را حامل باشم.
خدا را شاکرم که دانستم من او هستم و خالق و توانا همچون خالقم.
بسیار از تو ممنونم بابت این هدیهای که لطف کردی و من و امثال من را به خوان نعمت الهی دعوت فرمودی. هر چند :
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
قدرت خواستن و جویندگیم سرانجام مرا به تو هدایت کرد و اکنون پس از گذشت سالها سهل انگاری و پراکندگی ، حدودا یکسال است که بر موضوعی مشخص متمرکز شدم و در این لحظه در کسوت آموزشگر طی مسیر میکنم.
از خداوند ممنونم و از تو برادر عزیز سپاسگزارم که مرا پس از سالهای طولانی با خدا و خودم آشتی دادی.
خیر دنیا و آخرت را برایت طلب میکنم و ایمان دارم که رستگارانیم.
در پایان شعری از خودم را تقدیم میکنم
و خدا هست در این نزدیکی
در دل خاک به هر تاریکی
عاشقی کن که بدنیا از ما
حاصلی نیست بغیر از نیکی
بزودی منتظر دیدارم باش
دوستدارت آرش
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 5 آبان رو با عشق مینویسم
طیبه یادت نره چه هدفی داری
تمرکزت روی هدفت و رسالتت باشه ، که نقاشیه
این حرفو همکلاسی کلاس رنگ روغنم بهم گفت و من قشنگ حس کردم که خدا داشت بهم میگفت بسه دیگه ، گل سر نفروش ،داری از هدفت دور میشی
طبق اجازه ای که بهت دادم تا 11 آبان میتونی بفروشی
و بعد دیگه اجازه نداری گل سر قلاب بافی بفروشی
حتی اگر مادرت از خونه خواهرت دیر برگرده خونه و مثلا یه جمعه دیر بیاد خونه ،تو دیگه اجازه نداری بری برای فروش گل سر
ولی اجازه داری جمعه بری نقاشیاتو بفروشی
حتی اگر فروش گل سر درآمدشم عالی باشه باید بگذری و کار رو به مادرت بسپری و خودت فقط و فقط از طریق نقاشی درآمد داشته باشی ، و باورهاتو قوی کنی نسبت نقاشی
و به مرور، بهت میگم و با قوی شدن باور هات میبینی که از نقاشی و فروش کارهات بی نهایت ثروت بهت داده میشه
و ایده هایی بهت گفته میشه که در مدار دریافتشون قرار میگیری
اینا پیام خدا بودن برای من ، که داشت بهم میفهموند که آگاه باشم و به وعده ای که به خدا دادم عمل کنم و 11 آبان آخرین رفتنم به پل طبیعت برای فروش گل سر باشه
اگرم رفتم پل طبیعت میرم و نقاشیامو میفروشم
خدایا شکرت به خاطر تک تک نعمتهایی که بهم عطا کردی و میکنی و هر لحظه بی نهایت ،از همه جنبه ها به من میرسونی
امروز صبح که بیدار شدم ،تا برم سر کلاس رنگ روغنم
شنبه بهشتی من هست
چون تمرین کلاسمو انجام نداده بودم، بوممو خالی بردم ، ولی گل سرامو برداشتم تا برم تجریش کنار امامزاده بفروشم
وای خدای من چقدر طیبه امروز با طیبه یکسال پیش متفاوت تره
من که چند ماه پیش با کلی استخاره و ترس ، تو تجریش ، بارها میخواستم وسایلامو بفروشم و خجالت میکشیدم ،الان گل سرارو ،روسریم زدم و دارم راه میرم تو خیابون و مردم بهم نگاه میکنن و لبخند میزنن
به خاطر عجیب بودن گل سرا
چون گل سرا جدیدا مد شده و عین این میمونه که وقتی گل سر رو به سر میزنی انگار سرت کره زمینه و از سرت گیاه یا گل روییده و البته مدل های جدید هم باقی فروشنده ها میبافتن مثل اردکی که زیر یه برگه و یا ابر یا قارچ یا جوجه و کدوحلوایی و زنبور و قورباغه و خیلی چیزای دیگه که استفاده میکنن برای همه جذابیت داره و تازه هست
وقتی رفتم رسیدم تجریش ، از ساعت 10:30 تا 1 پیاده رفتم و بازارشو میگشتم و میدان وایمیستادم
اولین فروشم، یه خانم اومد سمتم گفت چقدر قشنگن و گفت میخواد گل رو بذاره جلو میز تلفنش
و بعد رفتم نشستم روبروی در ورودی امامزاده که یه خانم ، گل سر ازم خرید و گفت میخواد گلاش قرمز باشه تا شب یلدا هدیه بده به نوه هاش
و بعد یه پسر اومد و گل سر قلبی خرید ، و کارتخوانم بعد اتفاق دیروز ، سالم و سلامت داشت کار میکرد و از خدا بی نهایت سپاسگزارم
وقتی نشسته بودم و اذان ظهر گفته شد
دیدم یه دستفروش خانم که دستمال میفروخت گفت که ، شنیدی صدای اذان رو؟؟؟؟؟؟
گفتم بله
گفت من میرم نماز بخونم
لحن گفتنش که شنیدی صدای اذان رو ، پیامی داشت برای من
حس کردم که وقتی شنیدی چرا نمیای با من حرف بزنی؟ اول باید با اصلت در ارتباط باشی طیبه ، برو امامزاده و نمازتو ،توجهتو به من بده ،به ربّ و صاحب اختیارت و سریع برو و من پیام خدا رو دریافت کردم و گفتم همه چی که پول نیست ،چشم
ببخش خدا من الان میام باهم حرف بزنیم ،با اینکه اون لحظه داشتم باهاش حرف میزدم و گفتم که یعنی میذارن داخل امام زاده برم و با گل سرام برم داخل و نماز بخونم ؟ ،نمیدونم چی شد موقع اذان نرفتم ولی خدا بهم یادآوری کرد که اول باید با خودش صحبت کنم بعد به فکر فروش باشم
بعد سریع جمع کردم و رفتم نمازمو خوندم و دوباره برگشتم سرجام نشستم
وقتی یکم دیگه وایسادم ، به خدا میگفتم فروش رو به 500 یک میلیون ،برسون و وقتی برگشتم سر کلاس ، آینه دستی سفارش همکلاسیمو بهش تحویل دادم و داشتم بهش نشون میدادم که چه گل سرایی دارم که استادم اومد و گفت طیبه چیا درست کردی
و گفت چقدر خوبه
و جریان اتفاق دیروز رو که برای کارتخوانم افتاد رو به استادم گفتم و استادم هم متعجب شد از این اتفاق که چجوری میشه آخه که غلتک بیاد و بیفته تو کیف دستی
و همه اینا کار خداست
وقتی که کلاسمون شروع شد
رفتیم سر کلاس و یکم بعدش استادم گفت استراحت کنین یکم بعد کلاسو شروع میکنم
همین که رفت ، بچه های کلاسمون گفتن طیبه گل سراتو ببینیم
یه همکلاسیم گفت چقدر زمان میذاری برای اینا ؟ که گفتم تقریبا کل هفته رو میشینم گل سر درست میکنم
و یکی از بچه ها برگشت گفت
.هدف اصلیت که یادته ؟ هدفت نقاشیه و هدفتو گم نکن
وقتی اینو گفت حس کردم که خدا میخواد یه حرفی بهم بگه که پیامش رو گرفتم
و بعد سه نفرشون گل سر ازم خریدن و سریع واریز کردن
چقدر همه چی داره تغییر میکنه
قبلا من یادمه وقتی نقاشیامو بردم و جاکلیدیام 15 هزار تمن بود به بچه های کلاس گفتم و دو نفر خریدن ولی اینبار خود کسایی که قبلا به کارام نگاه نکردن و میگفتن ممنون ،خودشون ازم خرید کردن
البته در مورد نقاشی باور هام هنوز محدوده که فروشم سخت هست و باید روی باورهای قوی درمورد فروش نقاشی بیشتر کار کنم تا نتایج رو دریافت کنم
و همه اینا کار خداست که داره مشتری میشه برای من
بعد که استاد اومد و کلاس رو شروع کردیم ،آخر کلاس گفت کاراتونو ببینم
من کارمو نشون ندادم چون هیچ کاری انجام نداده بودم
و به خودم گفتم طیبه باید متمرکز بشی روی نقاشی هات
بعد که کلاسم تموم شد میخواستم برم کتاب طراحی منظره رو بخرم که استادم معرفی کرده بود تا بخونمش و یاد بگیرم
دروازه دولت پیاده شدم و رفتم انقلاب و انتشارات کتابای طراحی رو که پیدا کردم درست روبروی بی آر تی بود و خیلی خوشحال بود
وقتی وارد مغاره شدم با دیدن کتابای طراحی چنان ذوقی کردم که بلند یه صدای عجیبی از ذوق درآوردم و خودم خندم گرفت و مغازه دار متعجب نگام میکرد
خندیدم و گفتم ببخشید من داشتم ذوق میکردم
و خندیدم
دیگه برام مهم نبود که کی چی در موردم فکر میکنه
من قبلا نمیتونستم بیرون از خونه ذوق کنم
تو خونه ذوق میکردم و به چیزای کوچیک جوری ذوق میکردم که داداشم میگفت دیوونه ای تو دختر ببین چا ذوقیم میکنه
ولی نمیتونستم خود واقعیمو بیرون از خونه نشون بدم و هیچ ترسی نداشته باشم و حرف مردم برام اهمیتی نداشته باشه
ولی الان بدون توجه به جهان اطرافم خود به خود و با خیالی آسوده ذوقمو میکنم و یهویی میبینی وسط خیابون یا تو جمعیت شلوغ میخندم و با خدا حرف میزنم و به فارسی یا ترکی هرجور که شد صحبت میکنم
یا یهویی وسط یه جای شلوغ دستمو میبوسم
وای چقدر خدا باحاله آخه
ماچ ماچی تر از ربّ من هیچ جا نیست
لا اله الا الله
شهادت میدم که هیچ معبودی جز الله یکتا ،ربّ و صاحب اختیارم و البته ماچ ماچی من نیست
خیلی دوستش دارم خیلی
من داشتم ذوقم رو بدون هیچ ترسی بدون هیچ ماسکی به چهره ام ،خود خود واقعیم بودم و ذوق میکردم
خدایا شکرت که خود واقعیم رو نمایان کردی و الان دارم کیف میکنم
وقتی رفتم وسیله هام سنگین بود و به مغازه دار گفتم که من برم کتابارو ببینم و وسیله هام اینجا باشم
حدود یک ساعتی داخل انتشاراتی بودم که کلی کتاب طراحی و خوشنویسی و رنگ و همه چی داشت
وقتی رفتم نگاه کردم و خرید کردم یه کتاب رو نگرفتم و کتاب کلا توضیح بود و به نظر و عقل ناقص خودم گفتم که این فقط توضیحه چرا باید بخرمش و نخریدمش
و دو تا کتاب منظره و یه کتاب طراحی فیگور خریدم
و با عشق پرداخت کردم و رفتم تا برگردم خونه
تو بی آر تی که بودم ،خواهرم زنگ زد گفت طیبه اومدی برام نمد بخر و من گفتم باشه و رفتم بخرم
برگشتنی خدا بهم یادآوری کرد که باید فلش بگیرم و گرفتم
،خدا بهم گفته بود که باید هرچی فایل رایگان تو گوشیت داری رو انتقال بدی به فلش و تا زمانی که تمرکزت روی دوره 12 قدم باشه نباید گوش بدی به فایل های رایگان
و هرموقع نیاز به گوش دادن به فایل رایگان بود بهت گفته میشه و هدایت میشی تا از سایت گوش بدی
و من چشم گفتم و رفتم فلش 64 گیگ گرفتم تا برای دوره 12 قدم ، جا باز کنم در گوشیم
و وقتی رسیدم خونه فایل هارو انتقال دادم و صبح دو قدم رو خریده بودم و شب دو قدم دیگه خریدم که کلا از دوره 12 قدم تا قدم 5 رو خریداری کردم
تا یکی یکی دانلود کنم و به فلش انتقال بدم و هم تو گوشیم باشه و هم تو فلش نگه دارم فایل هارو
تا ساعت 12 من مشغول انجام انتقال فایل ها و دانلودشون بودم
که قدم اول رو که 1 آبان خریدم دانلود کردم و شروع به گوش دادن کردم
جلسه اولش رو
چقدر اولین دقیقه های این جلسه پر بود از آگاهی و خدارو بی نهایت سپاسگزاری کردم که هدایتم کرد به این دوره پر از آگاهی و اجازه خریدش رو بهم داد
و چقدر خوشحالم از اینکه دوره قانون سلامتی رو اول خرید نکردم
آخه من 30 ام مهر در پاسخ به یکی از دوستان که اسمشون زهرا خانم هست نوشتم که دوست دارم اولین دوره قانون سلامتی رو بخرم و از خدا خواستم که بتونم در مدار دریافتش قرار بگیرم
ولی در ادامه گفتم که هرچی خدا بگه اون بشه و هر دوره ای که باید اول بخرم و اگر در مدار دریافت آگاهی دوره ای قرار گرفتم هر دوره ای که خدا میگه رو بگه
چشم میگم
که خدا دو سه دقیقه بعدش در پاسخ یه دوست دیگه بهم گفت که قشنگ و واضح ، دوره 12 قدم رو اولین دوره بخر و من چشم گفتم و سریع قدم اول رو خریدم
خدایا شکرت
و الان 5 قدمش رو دارم و میدونم که انقدر آگاهی هاش ناب هست که البته من با عمل کردن به اون آگاهی ها صد در صد به بیشتر از آنچه که خواستم بهم عطا میشه
وقتی برای استاد عباس منش شده
صد در صد برای من هم میشه
تا اینجا که یکسال گذشته از شروع من که هر روز دارم به فایلای دانلودی رایگان گوش میدم خیلی خیلی پیشرفت داشتم و نتایجم نشون میده که من عمل کردم که الان تونستم دوره 12 قدم رو بخرم
و بی نهایت از خدا سپاسگزارم
بی نهایت دوستت دارم ربّ ماچ ماچی من
تو چقدر خاصی و عشقی
سپاس
برای تک تک اعضای خانواده ام در این سایت پر از عشق و آگاهی ،بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
ماچ بی نهایت زیبای خدا برای تک تک شما دوستان آگاهم
سلام عزیزانم
گام بیست و سوم
یکی از دلایلی که هدف هایی که انتخاب می کنم عملی نمی شود تعدد اهداف است و نمی توانم متمرکز باشم
من باید یک دفتر بردارم و خواسته هایم را بنویسم
نگاه م باید این طوری باشد که خدا داره این دفتر را می خواند من با اینکه نمی دانم چه گام هایی باید برای خواسته هایم بردارم فقط آنها را بنویسم نوشتن قدرتمند است خداوند به قلم قسم خورده نوشتن انرژی من را متمرکز می کند مشکل من این است که وقتی به هدفی فکر می کنم دارم به چطوری انجام دادنش فکر می کنم و چون اغلب شرایطش را ندارم خیلی زود نا امید و مایوس می شوم.
یک یا دو هدف اصلی را انتخاب کنم و روی آنها تمرکزی کار کنم گام هایی که بهم الهام شده را انجام دهم. خیلی مواقع که اصلا ایده ای در جهت هدفم ندارم باید این هدف را باید در گام اول بنویسم بعد به خداوند بگویم خدایا من را به راه حل هدایت کن ایده ای به من بده انسان ها و شرایطی را به سمت من هدایت کن راه کارهای ساده به من بده ذهنم را بازتر کن
خواسته حتی می تواند برای مدت کوتاه تری باشد مثلا امروز این هفته فقط باید خواسته هایی باشد که قابل باور باشد .
تا چیزی برایمان قابل باور نباشد عملا به آن خواسته نمی رسیم.
هر خواسته برای اینکه قابل باور شود نیاز به طی یک روندی دارد استاد دو شیوه برای قابل باور کردن رسیدن به خواسته را برایم گفتند اولین شیوه که بهترین شیوه است پیدا کردن الگو هایی است که به خواسته ی من یا به چیزی شبیه خواسته ی من رسیده اند بهشون فکر کنم و تحسین شان کنم دومین شیوه برای قابل باور کردن رسیدن به خواسته این است که نگاه کنم به گذشته به چه خواسته های غیر منطقی که داشتم رسیده ام آنها را بنویسم و با خودم تکرار کنم همان طوری که قبلا توانستم به خواسته ام برسم پس الان هم می توانم
اگر من کسی را تحسین کنم تبریک بگویم تمام انرژی اش به سمت من می آید اگر درباره دیگران حرف بد بگویم انرژی اش وارد زندگی خود من می شود
دیدن نکات مثبت بقیه و نوشتن و صحبت کردن درباره ی خوبی بقیه معجزه می کند و انرژی مثبتش به زندگی خودم وارد می شود
بهترین سرمایه گزاری روی خودم ایجاد این عادت است که بتوانم پشت سر دیگران خوبی بگویم با اختلاف باعث می شود که بقیه عاشقم شوند.
وقتی کسی از من بد گویی کند باید باید باید راهی پیدا کنم و از زاویه ای به مسئله نگاه کنم که به من احساس خوبی بدهد
مثل استاد وقتی یکسری افراد دستاوردهای استاد را قبول نمی کردند استاد به خودشون افتخار می کنند که اینقدر پیشرفت کردند که بعضی ها باورشان نمی شود.
کسانیکه بدگویی بقیه را می کنند به خودشان آسیب می رسانند
بهترین الگوی رسیدن به خواسته ها استاد هستند با دیدن زندگی استاد باید رسیدن به خواسته ها برایم منطقی شود اگر نتایج استاد را باور نکنم به ضرر خودم است و به استاد هیچ آسیبی نمی زند.
خیلی افراد برای رسیدن به هدفشون تلاش می کنند اما مسیر را اشتباه می روند.
قدم اول اینکه باور کنم که خواسته ام امکان پذیر است.
و بعد الگو هایی پیدا کنم که رسیدن به خواسته را برایم منطقی کند .
اگر می خواهم به خواسته ام برسم باید با تمام تمرکز روی خودم کار کنم.
آرنولد برای اندامش روزی 8 ساعت وقت گذاشت و در بازیگری هم همان وقت و انرژی را گذاشت تا به خواستهاش رسید.
من هم اگر می خواهم به خواسته ام برسم باید تمام وجودم را بگذارم
استاد وقتی تمام تمرکزش را گذاشت روی قانون سلامتی ایده ها ی کمک کننده آمد به قول استاد فوکس لیزر
تمرکز روی یک موضوع خاص معجزه می کند این کلید است که در الهامات را باز می کند
یک هدف که پیش نیاز اغلب هدف هام هست را در نظر بگیرم
هر بار و هر بار باید هدفم را بنویسم چون هربار می نویسم دارم بهش توجه می کنم و در فرکانسش قرار می گیرم و هر روز برای آن هدف اصلیه یک قدمی بردارم اصلا لازم نیست که قدم بزرگی باشد ولی هر روزه باشد وقتی تمرکزی بخام یه کاری را انجام دهم به طور خود به خود راهی باز می شود که بتوانم راحت تر قدم ها را بردارم.
تمرکز باعث می شود سراغ حاشیه ها نروم.
چیزهایی که تمرکزم را بهم می زنند مثل کندن قبر برای خودم است
عالی بودن مستلزم اینکه همیشه روی خودم کار کنم
من منتظر معجزات خداوند هستم.
سپاسگزارم
سلام استاد گرامی و دوستان همراه
الهی هدایتم را سپاس، زیبایی ها را سپاس، قوانین هستی را سپاس
دو روز هست که این فایل رو چندین بار گوش دادم، هر قسمت نکات کلیدی و خاصی داره.
*نوشتن خواسته ها
تمام خواسته ها رو بنویسیم، هر چیزی رو که میخوایم، حتی اون خواسته ها که فعلا هیچ ایده ای براش نداریم .
و به خدا بگیم، من این خواسته ها رو دارم، ذهنم رو آروم کن، ایده ها رو بهم بده، افراد مناسب رو در مسیرم قرار بده، راهم رو هموار کن، خدایا میخوام از مسیر راحت به خواسته هام برسم.
*بدونیم که مسیر رسیدن به خواسته ها یک روندی داره. و حتما یک راهی برای رسیدن به خواسته وجود داره.
*اولین قدم برای رسیدن به خواسته اینه که باور کنیم و برای باور کردن دو راه وجود داره؛
1_ الگوهای مناسبی که به اون خواسته رسیدن رو پیدا کنیم تا برای ذهن باورپذیر شه.
2_ موفقیت های قبلی که خودمون بدست اوردیم رو مرور کنیم.
*موفقیت افراد رو تحسین کردن، معجزه میکنه. دیدن نکات مثبت افراد، نوشتن، تحسین کردن، انرژیش به خودمون برمیگرده.
*وقتی افرادی پشت سر ما صحبت میکنن، باید راهی پیدا کنیم که به ما احساس بهتری بده.
*نتایج با تمرکز صد در صد روی هدف بدست میاد. این رو خیلی خوب متوجه شدم از روی نمودار سینوسی درامدم.
وقتی تمرکزی کار کردم، درامدم خوب، و وقتی تمرکزم رو برداشتم، درامدم کمتر شده و حتی به صفر رسیده.
*خواسته هامون رو فقط یکبار ننویسیم، مرتب بنویسم هر بار که دوباره نوشته میشه باعث میشه روش تمرکز کنیم.
* مجدد خواسته هام رو نوشتم. هدف اصلی رو انتخاب کردم. هر روز براش اقدامات کوچیکی انجام بدم، و هدایت میشم.
*هدف ارتباطات بهتر و بیشتر با افراد. نهایت این اقدامات تاثیر مستقیمی در کار و درامدم داره و با اون درامد خواسته های بیشتری براورده میشه.
من منتظر معجزات خداوندم
*وقتی استاد دیدن که دوست شون به در و دیوار میخورن و گفتن که نیا دیدنم تا وقتی که به خواستت رسیده باشی.
این جمله رو به خودم گرفتم که انگار استاد به من گفتن.
میرم که تمرکزی کار کنم و بعد رسیدن به خواسته هام در موردش صحبت کنم .
سپاس بابت آگاهی های دوره بینظیر
به نام خدای مهربان
خدایا شکرت که با آگاهی های این فایل هم مدار شدم.
این فایل در مورد قانون تمرکز برای رسیدن به خواسته ها هست.
اگر یک فردی توی یک حوزه ای خیلی موفق شده مثل ایلان ماسک به این معنا نیست که آدم عجیب و غریبیه نه به این معناست که این قانون تمرکز رو رعایت کرده. تمرکز لیزری. تمرکز صد درصد. تمرکز با تمام وجود. تمرکز صبح تا شب.
تمرکز نداشتن دقیقا پاشنه آشیل من هست. من خودم میدونم که اگر توی یک موضوعی نتیجه خوبی نمیگیرم به این دلیله که تمرکز من پراکنده اس. و خداروشکر میکنم این رو میدونم. چون اگر نمیدونستم دنبال عوامل بیرونی میگشتم و تقصیر رو مینداختم گردن اونها.
الان خیلی امیدوارم چون میدونم که به محض اینکه نشتی های فرکانسی رو بگیرم و تمرکزم رو بذارم روی یک موضوع خاص توش موفق میشم.
گرچه بارها خودم از این قانون تمرکز استفاده کردم و شخصا ازش نتیجه گرفتم ولی بازم یادم میره که اگر میخوام توی هدف بعدیم هم موفق بشم باید از همین قانون استفاده کنم.
اگر هدفم اینه که توی کسب و کار آنلاین موفق بشم باید تمام تمرکزم رو بذارم و قید چیزهای دیگه رو بزنم. این شجاعت میخواد که آدم قید اون کارهای اضافه رو بزنه و فقط روی یک حوزه تمرکز لیزری بذاره. اتفاقا بعد از دیدن این فایل که من به قانون تمرکز خیلی فکر کردم، صبح زود از خواب بیدار شدم و دیگه خوابم نبرد. یک ایده بهم الهام شد که یکی از کلاس های حضوریم رو برای ماه بعد کنسل کنم. اون یکی کلاسم رو هم در دو ماه اخیر کم کم کنسل کنم.
چون من خواسته ام رو به خدا گفتم که خدایا من آزادی زمانی و مکانی و مالی میخوام. خدا هم بهم گفت پس کم کم به سمت کار آنلاین شیفت کن. این وقت و انرژی و تمرکزی رو که داری میذاری روی کلاسهای حضوری روی کار آنلاین بذار. کنسل کردن کلاسهای حضوریم که داره به من یک ورودی مالی حداقلی میده شجاعت میخواد ولی میدونم که کم کم میتونم انجامش بدم. اول سعی میکنم پیج اینستاگرامم رو که از قبل داشتم، بیشتر فعال کنم و روش تمرکز بیشتری بذارم احساس می کنم این بخشی از تکامل من هست و دارم خیلی چیزها یاد میگیرم. ولی قطعا هدف اصلیم برای کسب و کار زندگیم سایت اینترنتی هست چون با آموزش های شما استاد عزیزم مطمئن شدم که درستترین کار برای کسب و کار آنلاین داشتن یک سایت اینترنتی هست.
خداروشکر که دارم هدایت میشم و کم کم دارم تکاملم رو طی میکنم. حالا که مطمئن شدم که باید روی سایت کار کنم باید زودتر سعی کنم که راه اندازی سایت رو شروع کنم و تکاملم رو توی کارهای مربوط به سایت مثل تولید محتوا و مدیریت سایت خودم طی کنم.
خدایا شکرت بخاطر هدایتهای نابت
سلام
امروز 1403/8/9
نمی دونم چی بنویسم برای بار دوم هست که توی سایت کامنت میزارم در طول دوسالی که عضو سایت هستم، البته بایه اکانت دیگه عضو بودم ولی بااین اکانت حدودیک ماه و نیم هست
فقط از خدا میخوام که به شما و خانم شایسته طول عمر و سلامتی بده برای این همه آگاهی که بهصورت رایگان در اختیار ما قرار میدید
تقریبا بیشتر فایل های رایگان سایت روگوش کردم،سریال زندگی در بهشت سفر به دور امریکا رو دیدم
از طریق هدیه عضویت تونستم فصل یک و دو کتاب رویاهایی که رویا نیستند رو خرید کنم و دیشب فصل سه این کتاب رو خریدم
نمیدونم چرا ذهنم اینقدر مقاومت داره در برابر کامنت گذاشتن توی سایت ولی این فایل رو وقتی گوش کردم دیگه هیچ صدایی تو ذهنم رو نشنیدم و این کامنت رو گذاشتم
سپاس گزارم از خدای بخشنده مهربان که تو فرکانسی هستم که می تونم استفاده کنم از آموزش های شما.
️
23ومین گام به گام خانه تکانی 1403/8/9به نام خداوسلام به خداوسلام به استادوخانواده گرامی مون.ازروزاول خانه تکانی سعی کردم که یک خواسته ای که دارم روبه صورت واضحتری بنویسم ومدام هم نمونه اش رامیبینم وگوشهایم راکه ورودی مهم است. راازآلودگی پاک میکنم وصدای هرشئ ویاحیوان وپرنده وخوردکردن سیب زمینی،پیاز،وسرخ شدن هرموادی والی آخر راباشکرگذاری به خدامیشنوم. خدایاشکرت که چشم وگوش وزبانم رامحافظت میکنم !خدایامن همینی که درتوان دارم اجرامیکنم. شب به همه ی شماخوش.
سلام ودرود بر استاد عزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی ممنون از شما دوعشق ما عاشقتونیم
استاد طبق صحبتهای ارزشمندی که توی این فایلها( لایوها) داشتید درسهای زیادی به ما میده امروز داشتم به خواهرم که هر دو عاشقانه داریم دنبال میکنیم فایلها را میگفتم واقعا این خانه تکانی ذهن مثل یک دوره ی بی نظیر هستش وچقدر استاد در همین فایلهای رایگان موارد ومطلبهایی را میگن که در دوره ها هم صحبت میکنن واین نشون میده که این فایلهای رایگان هم بسیار بسیار آگاهیهای نابی داره
استاد درمورد غیبت که چقدر من چیز یاد گرفتم
در مورد نوشتن خواسته هاکه دوباره برام یادآوری شد اما من چون در مورد مسائل مالی گمان میکردم چون نتیجه ی چشمگیری نداشتم یعنی خیلی تغییری نکردم
اما با دیدن این فایل فهمیدم بابا من دارائی وثروت زیادی دارم که باید توجه وتمرکزم را روی آنها گذاشته وسپاسگزار باشم واز خدابخوام که هر لحظه هدایتم کنه
من دیدم در زمینه ی غیبت چقدر عالی شدم وهیچ رغبتی دیگر به این کار ندارم واین یعنی انقلاب
من در طی یکی دوماه با درآمد خودم توانستم یک گوشی به قیمت 10میلیون بخرم شاید عدد بالایی نیست ولی برای من که درآمد جالبی نداشتم قابل تحسین بود
توی روابطم خیلی عالی شدم توی کسب مهارت ورشد شخصیتم بهتر شدم وبابت همه ی اینها از خدایم سپاسگزارم واز شما استاد بزرگوار که وسیله ای هستید دوستی از دستان خدا
خداحفظتون کنه
به نام یار همراه هم دم همیشگی واجابت کننده واگاهی بخشم
سپاسس برای یه روز توپ یه فایل هلو یه کامنت ارزشمند وهدایتی
صبح داشتم توی زهنم باورپزیر میکردم خدا باهات حرف میزنه قلبتو قدمی که باید برداریو برات روشن میکنه
بعد حالا نشونه واضح
من همین که باغ بودیم رفتم برم سراغ طراحی دلم تمایل داشت به خاب با اینکه قبلا کار کنم خابم میاد با زوق و باور سازی حرف ها فکرای قشنگ کردن در موردشبرام اسون میشد حالا این سری دلمون خاس اقا بریمروی تخت نازنیننرم یهخاب مشتی بکنم بعدش با سوتای همسری بیدار شم ترامیسو کیک بستنی که میخواستم با لیاقت ارزوهای کوچولومو بخورم
وکنارش فایل امروزمو تمرکزی ببینم
هدایت
استاد گفت من سرتو با لایو توجهتو میزارم به اموزش واصلاحت تازه امشبم شب چهارشنبه هس
اتفاقا منم امروز میخاستم کارمو بکنم کمبود خاب داشتم خابیدم قشنگ دونه دونه انگار وصله وصل بودم وبهام ربم داشت حرف میزد واقعا لدت بردم
دارم تحسین بقیه رو کار میکنم
بعد گاهی تو اختل ها زهنم مثل قبل میخاد بره حرفه بقیه رو راحت قبول کنه ولی بعد الگو هایی پیدا میشه زهنمو باور درستش ثبت میشه
مثلا دیروز مامانم میگفت ماها یه ساعت فقط در حد سلام ملکیم اونم کم همه زنو مردا بیشتر از یکم شام ناهار نمیتونن باهم راه بیان بعد مامانم اینا تا رفتن بیدار شن یدفعه یه بحث اومد وسط ولی همون روز استاد گفت منو همسری هفت ساله قشنگ مثل ما شش هفت ساله بیست چهار ساعته باهمن جز مسافرت های شخصی
ومن تحسینش میکنم قلبن که این الگو مشتیو بهشتیو دارم تو زهنم باور کنم روابط پایدار خلاف هزاران حرفی که شنیدم
تحسین کنم اختل های مثبتی که باهم هفت هشت ساعت با عشق لذت اختل جادویی میزنن
و اینجا هم تحسین کنم توی زهنم راه درست الهی از ثروت میگزره هزاران نفر ثروتمند هست که پیدا نیس ولی با استاد احساس کاملا اشنایی دارم و زهنم راحت باورش میکنه چون قبلا من زود باور بودم ولی الان نسبت به هر چی فیلتر دارم واستاد توی قلبم کاملا صادقه وحرفاش باور پزیر میدونم چون هزاران مثال واقعی هر روز میبینم از اثبات قانون و برام مرور میشه قانون وصداقت استاد
حالا میرم ادامه فایل
یه داستان
با ابجی داشتیم اختل میزدیم
میگفتیم مثل چند ساله دیگه پیش بیشنی کنیم برنامه بریزیم
بعدش گفت من بچه دارم نقاش حرفه ای شدم دیگه خونه بزرگ داریم سر سبز باغچه پر از درخت میوه دیگه ماشین مشکی درامد خلاصه ماله بقیه هم گفتیم خواهرم یه لحظه گفت زهرا زهنه من دیگه گنجایششو نداره خندم گرفت
منم قبلا جدی میخاستم هدف بزارم کوتاه بلند هر چی انگار نمیتونستم بگم چی میخام ولی احساس میکنم بزرگتر شدم که میتونم راحتر خیلی بهتر هدف بگم و باور کنم که میشه چون قبلا خیلی خواسته هام اجرا شدن
حالا اگه یکم سخت باشه غیر باورم باشه برای من بزرگ باشه یکم طول میکشه ولی اتفاق میوفته نشونه من عاشق موفقیت و برداشتن قدم درست بودم از بچه گی عاشق افراد موفق و باورهای جادویی بودم یادمه یه کانال گزاشته بودم برای خودم وداداش پولدارم دلم میخاست کمکش کنم چیزایی باورهای خفنمو به اونم بگم بعد الان خیلی موفقه ینی اینجا میخام علاقمو به باورسازی وکار روی خودم وتو راه درست باشی میگم
حالا نکته اصلی چیه من هدایت شدم به تنهایی مهاجرت خیلی ساده
حالا اومدم قم با همسری اونم سوپری داره سرش مشغول خلاصه یه تنهایی ویژه دارم
حالا استاد گفت اگه خدا تعهدتونو ببینه واقعا یه چیزیو میخاید ببینه بعد الهام میکنه هدایت میکنه کارو براتون اسون میکنه قسم میخورم احساس میکنم راحت حواس ادم پرت میشه وهمه چی میخاد تمرکزتو ببره یه چند روزه سفری داشتم دیدم میریم تو احساس خوب ولی من تمرکزی طبق قدمها تلوزیون حذف اینا چیزی نیس باور الکی بره تو زهنم الکی الکی یه چیزیو باور کنم طبق الگوی بهشتیم استادم هر باور الکی که بهم میگن کمبود خلافش فراوانیشو باور میکنم که وجود داره
نشونه کوچولو ولی کامل قابل باور
امروز رفتیم انار چینی بهم دستکش دادن اسم روش استاد بود زده بود رو دستکشه استاد
جالبیش این بود اولین نفر دوتا دستکش بود با اینکه به بقیه دوست تر بود نزدیکتر بود دستکشو داد به من ومن تا دستکش داشتم کار میکردیم دستکشو که یکی ازم گرفت گفتن خب دیگه کار بسته
خداجون از این حمایت شکر
از این ایمان بهت که شعله اش بزرگتر میشه شکر
از کلی نشونه های خفن واصح راحت قابل باورت شکر
پدرشوهرم
الان احساس کردم بگم
استاد میگه من فقط با نتایجم صحبت میکنم
دیشب پدرشوهرم ادمه موفقیه ثروتمند خونه ما بود یه معامله بود دیگه قرار بود بیان دیگه قدمهای اخرشه ولی به هیچ کس نمیگفت
اخه میگفت تا میگفت ما اینکارو کردیم ما خواستگار اومدن حرف بزنن وچندتا جلسه بودن اینا ما میگفتیم حله بعد میدیدیم نه
تو جمع احساس کردم ماها یه اتفاق میوفتاد زود باور میکردیم یه ایده میومد هنوز عمل نکرده جواب نگرفته به همه پیشنهاد میدادیم
این ایده خیلی خوبیه سفارش میدادن ماهم میخایم و کلی بخریم این حرفا
بدون تکامل وتست این حرفا ولی این مرد بزرگ اروم اروم قدم هارو درست برمیداشت با تحقیق گفت اگه تو هر چیزی شل بگیری ضرر میکنی توی هز کاری سعی دقتشو میزاش درست انجام بده
من فوکوس شده بودم روی شاهکار های بقیه و رفتارهای عالیشون
وچقد عاشق ادمای توی زندگیم مامانم پدرشوهرم وقدم ها ونتایج عالیشون شدم
پدرشوهرم میگفت مدرک درسته محظری پیشمه ینی با نتیجه با منطق کار میکرد خیلی خوشم میومد این مرد انقدد کنترل زهن انقد ارامش انقد منطقی بود
واز این مرد بزرگ خانم شایسته استاد واقعا سپاسگزارم اگاهی هاتون واقعا داره به قلبم میشنه ومنطقی میشه الگو هاش ونشونه های قانون
تمرین نوشتن اتفاقات معجزات خدا توی زندگیم
با عشق میخاهم شروع کنم و همینجور که هدایتی درس ها وشاهکار ها معجزات بقیه از توی زندگی هاشون چراغش برام روشن میشه درسهای جادویی
نشونه زهن ثروتمند وفقیر
دیروز هدایتی برامون یه مهمون اومد وشروع کرد به اختل همش هدایتی من داشتم تواشپزخونه ظرف میشستم اون طبق زهن منفیش میگفت اقا ما اینو فروختیم اینو ازمون گرفتن فلان چیزو فروختم این حرفا بعد زهن من جرقه زد اون داشته ناله میکرد
بعد گفتم این پولها از کجا میومدن که تو میفروختی گفت چمدونم بابات که بهم نمیداد بلاخره یه کاری میکردم یه جور جور میشه
زهن مثبتم اژی کشید
زهرا همه میتونن ارزش بسازن ثروت بسازن با اینکه زن باشی
و این جرقه توی زندگی بود تاحالا به این شاهکار معجزه نگاه نکرده بودم مامانم میگفت قالی میزدم با ماهی سی اینا بعد با یه پنج تومنش زده بودیه زمین بزرگ خریده بود باغ خریده بود پولاش ولی اب میشدن هرجوری بود باید میخوردش
ونقطه قوتشم ارزشسازیش بود زهرا همه ما ارزش سازیم وقدمهامون هدایتی ارزشمنده وثروت برامون میباره
شاهکار پدرشوهر میخام دوباره بگم اخه خیلی شبیه استاده
زهنش کاملا منطقی بود ومثبت ودنبال هدایت خدا بود برا کاراش وهمه چیزاشو لطف خدا میدونست امروز که رفتیم باغش یه باغ بزرگ خدا بهش داده بود کلی اجاره این حرفا به فراوانی گزاشت جلو ما به فراوانی و گفت هر که برنداره ضرر کرده بردارید زیاده قلبم باز شد
اخه ثروتمندان واقعا دستای خدان
ثروتمندان واقعن نورهای خدان روی زمین با نگاه بهشون ایمانتو زیاد میکنن حالا شاید بعضی از راه اشتب ثروت در بیارن وبیوفتنن وتو چاله
ولی خیلیام تو راه درست خدا میرن راحت کوچولو کوچولو انقد ثروت میسازن به فراوانی قدم های درست ونتیجه های عالی میگرن دمشون گرم
دمه خودمم گرم برا این تحسین این قدم طلایی کوچیک ارزشمندم
واقعا جرات برای کنترل زهن یه حس ارامش تو چشاش بود
یه حس لیاقت تو چشاش یود
انقد شور عشقی تو چشاش بود
انقد سپاسگزار بود انقد لذت میبرد
فهمیدم وقتی ازدواج کردم اومدم تو این خانواده واقعا جهتم مثبته و درحال رشدم که هم مدار شدم با این ادمای مثبت
همش از نعمتای خدا میگه پدرشوهر این اب چه نعمت بزرگیه این برق یه چیزایی عجیب زنشم بسیار سپاسگزاره واقعا با لیاقت با سپاسگزاری استفاده کردن هم با لیاقت هم با عشق
نشونه
من عجیب امروز از سفر اومدم و دعوت شدیم به شاهکار خدا وهدیه پدرشوهرم
یه باغ بزرگ پر از انار های خوشگل کلی انار به همه بخشید به فراوانی قده مصرف سالیانه انارو به همه بخشید تازه رب کنید هرکارری
و احساس میکنم کاره خدا بود بیام قم بعد با همسری برم باغ این حرفا
وکلی تحسین کنم وقلبم باز بشه
برای همتون احساس ایمان ولیاقت ربو برای هر نعمتی ونزدیکی وهم صحبتی باهاش براتون ارزو مندم
نشونه هدایتی اسوده وبا عشق به بستنی کیک خوشمزه که خواهرشوهرم شروع کرد به حرفش منم گفتم میخام خیلی خوشمزس وبعد همسری برام اورد خیلی حال میده ارزو های کوچیکو بزرگت بهشون میرسی نزدیک میشی
عاشقتم فرمانروا
به نام خدای فراوانی و عشق
درود براستاد عشقم و خانم شایسته عشق
خدایا هزارها بار سپاس برای مسیر بسیار زیبا (لایوهای گام به گام )که در سر راهم قرار دادی برای درخواست بهبود و تغییری که خواسته بودم برای شکوفایی و توانایی های خودم .
خدایا سپاسگزارم برای دستانی که به سمتم هدایت کردی استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز و خدارو هزار بار سپاس که پشت خودم ایستادم به لطف خودت و دارم در حدی که می تونم بندگی ات را میکنم و مطمئنم به بهترین شکل ممکن خدایی میکنی برام .
من واقعا از شروع این لایوها تا به الان به جرات میتونم بگم یه آدم دیگه شدم خداروشکر و واقعا خیلی سعی کردم تمرکزی ومتعهدانه روی فایلها کار کنم و خداروشکر خیلی خوب بوده و مطمئنم تا پایان آخرین لایو من نیتی که کرده بودم رو بهش میرسم .
من توی این مسیر واقعا بیشتر از قبل معنی تمرکز و تکامل را درک کردم و دقیقا در عمل و اجرا خودش را نشون داده خدا رو شکر و چقدر واقعا راحتر از قبل دارم یه سری کارها را انجام میدهم و دیدم که چقدر خوب قوانین دارن توی زندگیم کار خودشون را میکنند چون من در مسیر درست هستم خدارو شکر و به امید و یاری خدایم انشالله همیشه در این مسیر باقی میمانم چون بسیار زیباست.
من به جرات میتونم بگم بعد از 9سالو 8ماه دیشب تونستم هدف م را واضح بنویسم خدا روشکر و حالا به یاری خدا مراقبم که در مسیر باقی بمانم.
الهی بر امید تو