live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

619 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1148 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    استاد ی جایی از فایل تقریبا وسطاش میگه آقا تمام اون چیزی ک باید بدونی تا زندگیتو تغییر بدی همین مسئله کانون توجهه و من هم با همین قانون خیلی ساده زندگیمو تغییر دادم

    یادم افتاد روزهایی رو ک بابت هر اتفاقی خوشحالی میکردم بابت هررررر اتفاقی

    این‌نبود ک اگر ظاهرا خیلی بد بود ناراحت بشم این قدر ایمان داشتم ب فرکانسی ک فرستاده بودم و خداوند ک فقط لذت می‌بردم و خداوند هم طبق وعده اش همونجور ک باورش کنی پاسخ میده

    وقتی ک با نهای وجود شکرگزاری و حالت خوبه این یعنی داری میگی خدایا من ب تو اعتماد دارم به تنها قدرت بودن تو

    یادش ب خیر همه اتفاقات جوری شیرین ب نفع من‌تموم میشد ب صورت خودکار ک من دوباره غرق شادی میشدم

    چقدر باحاله خدا میگه تو فقط شادی کن و شکرگزاری بقیش با من ت. فقط همینو درست انجام بده من‌حتی سیئات تو رو هم‌ب حسنات تبدیل میکنم همونایی ک فکر میکردی ب ضررت بوده من ب نفعت تموم میکنم

    چقدر قشنگ بود رابطه هام ،زندگیم ،کارم،پول درآوردن

    همه چی مثل آب خوردن و ساده بود و من فقط لذت می‌بردم

    این‌جمله شاید خیلی ساده است اما اصل و اساس

    ((من عاجزم تنها کتری ک میتونم لذت بردن است))

    خدایا ی بار دیگه میخام‌ب پشتوانه تو بابت هر اتفاقی تورو شکر کنم و لذت ببرم

    و این حرکت رو میخام‌تا آخر عمرم طی کنم مثل استاد

    دیگه خسته شدم بسته دیگه چک و لگد ها

    میخام درست زندگی کنم زندگی پر از نعمت ها

    خدایا خودت کمکم کن

    تنها مشکل خود منم

    من‌اگر ب قول استاد کارمو بندگیمو شادیمو درست انجام بدم خدا کارشو درست انجام‌میده

    چه زندگی زیبایی در انتظارمه خدایا شکرت

    رابطه های عالی، درآمد راحت، سادگی در همه جنبه ها و….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک دست‌اندرکاران سایت الهی عباس‌منش و همه‌ی عزیزان همراه و هم فرکانس من

    امروز تونستم با فیلم گرفتن از یه درختی که نامش را نمی‌دانم و پشت دانشکده فنی ما هست بگم. این درخت که از دسته درختان همیشه سبز نیست، ولی در آبان ماه تازه گل میده و چه گل‌های زیبا و خوشگلی! گل‌های این درخت در اول کار کرم رنگ هستند و کم‌کم به رنگ صورتی درمیان و کار به جایی می‌رسد که کاملا صورتی و پر رنگ میشن. من خیلی از تماشای این درخت لذت می‌برم و همیشه با دیدنش به خودم میگم که، ببین این درخت تویی! تویی که برخلاف دیگران، در پاییز گل می‌دی و وقتی همه دارن زرد و پژمرده میشن تازه تو گل می‌دی و کلی کیف می‌کنی!

    ولی، به خودم گفتم که خدا تو قرآن گفته: ما شما را بالا و پایین می‌بریم پس، من باید همیشه در حال کار کردن روی خودم باشم و همیشه تو شرایط دشوار گل داشته باشم و امیدواری کاملم به خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان را از دست ندم و اگر هم خطا کردم، زودی خدا که بهم گوشزد کرد، بفهمم و به راه درست و راست بازگردم. یه همچین خدایی هیچ وقت من رو کنار نمی‌گذاره و فراموشی دون ذات مقدسشه.

    با این وجود، امروز پس از خرید بلیط هواپیما از آژانس مسافرتی آشنا، وقتی یک ساعت گذشت و پیام اطلاعات پرواز برای من نیامد، آشفته شدم و نگران به دفتر آژانس زنگ زدم و پرس و جو کردم و متوجه شدم که مسئول فروش بلیط، کارش را درست انجام داده و من بیخود نگران بودم! خدایا هنوز خیلی ضعیفم و باید روی خودم بیشتر و بیشتر کار کنم تا در هر حال مسیر بمانم و ایمانم را از دست ندم. البته تلاش کردم که به موضوعات مثبت توجه کنم ولی، نجواهای شیطان دست از سرم بر نمی‌داشت. خدایا من را به راه راست هدایت کن.

    تازه دارم می‌فهمم که این‌همه سال من چه اندازه مشرک بودم و همین الان هم چه اندازه دچارش هستم. واقعا ما قرار نیست که کار آنچنانی انجام بدیم و تنها کاری که باید بکنیم اینه که، ایمان‌مان را در هر وضعیتی که تنها حامی ماست را محکم نگاه داریم و پیوسته کانون توجه‌مان را به مثبت‌ها نگاه داریم و از منفی‌بافی دوری کنیم. من امروز این کار را درباره‌ی نرفتن به اتاق اساتید خوب انجام دادم. البته تا دم در اتاق رفتم ولی تو نرفتم. نرفتم چون اونجا پر است از فرکانس‌های منفی و باورهای محدود کننده اونم از کسانی که خودشون را فرهیخته و دانا می‌دانند. برای همین هم با این کار به کائنات پیام دادم که عزمم در این مورد جزمه! همچنین، در مورد نگرانی برای خانواده‌ام، امر پشتیبانی و نگرانی برای اونا را به خدا سپردم و شب گذشته در این مورد یعنی کاستن میزان وابستگی به ایشان، موفق‌تر از گذشته بودم. البته این به معنای رفع مسئولیت نیست، بلکه انجام مسئولیتی که با نگرانی و خود خوری همراه نیست. به خودم یادآوری می‌کردم که با نگرانی تو و توجه به نامطلوب‌ها، بیشتر و بیشتر از این دست موارد در زندگیت میاد. پس به خودم گوشزد کردم که، تو تلاشت را بکن و همه چیز را به خدای یگانه بسپار!

    دیگه امروز از شر فکر کردم به مردم خلاص بودم و برای خودم هم دل‌سوزی نکردم چه رسد به دیگران.

    وقتی من تلاشی برای تغییر وضعیت دیگران نمی‌کنم، انرژیم ذخیره میشه تا به نزدیک‌ترین فرد زندگیم یعنی خودم خدمت کنم. از امروز تصمیم گرفته‌ام که دیگر اول خودم مهم باشم و سپس دیگران.

    این که هیچ‌گاه پیامبران الهی دست به شمشیر نبرده‌اند، نشانه‌ی این است که چه اندازه ایشان با خود و با کائنات در صلح بوده‌اند. با این حال، کسانی که پیرامون ایشان بوده‌اند، مانند ایشان نبودند. مگر کسی مثل حضرت علی که حتا در زمان دست یافتن به دشمن هم، ابتدا درنگ می‌نمود و پس از فرونشستن خشمش با ایشان می‌جنگید آنهم بری دفاع.

    از بچگی بهمون آموزش دادن که می‌خوای بزرگ شدی چه کنی؟ بیشتر بچه‌ها در تبعیت از دیگران و به‌دست آوردن تائید اونا،‌ میگن می‌خوام به کشورم خدمت کنم. کسی نمیگه که می‌خوام به خودم که مهم‌ترین کس زندگی خودم هست، خدمت کنم! همه می‌خواهند قیافه‌ی آدم‌های مهم و دلسوز را درارند و به همین خاطر هم یه جوری صحبت می‌کنن و انشاء می‌نویسن که مهم جلوه کنن! اینه که از همین جا بچه‌ها یاد می‌گیرند که خودشون را در درجه اهمیت دوم و یا سوم و یا پایین‌تر بگذارند. اصلا وطن یعنی چه؟ یک تیکه خاکه که ما توش توسط زن و مردی به نام مادر و پدر که البته بهشون علاقه داریم و دستشون داریم به دنیا اومدیم. به گفته‌ی شما استاد بزرگوارم، خانواده پر درجه اهمیت دومه چه رسد به وطن. به گفته‌ی سهراب سپهری:

    نصبم شاید به زن فاحشه‌ای در شهر بخارا برسد.

    سهراب این‌جا می‌خواد بگه که اصلا این جور چیزها اهمیتی ندارد که مثلا به ایرانی بودنشان افتخار می‌کنند. به استقلالی بودنشان( خود من هم از طرفداران استقلال بودم که دارم با دانستن این موضوعات، کم‌کم دیگه تعصب را روی این تیم و اصلا تعصب را فراموش می‌کنم) افتخار می‌کنند و غیره و چه مسائلی سر همین تعصبات بیهوده بوجود نمیاد!

    دارم کم‌کم مثل یه درخت که توی پاییز هست، برگ‌هایی را نباید نگاهشون دارم را از شاخه‌های خودم می‌ریزم و سبک میشم و چه لذتی داره این سبک شدن!

    بنابراین، من تنها مسئول زندگی خودم هستم و برای همینه که در روز رستاخیز، تنها از خودم پرسش میشه و نه از دیگران در مورد من. به گفته‌ی شما استاد بزرگوارم، حتا ظلم هم در قرآن به این شکل آمده اصلا خبری از مسئله‌ی حق‌الناس چیزی گفته نشده و خدا در قرآن میگه که اونا( کسانی که شرک ورزیدند و کافر شدند) به خود ظلم کردند و به همین دلیل زیان‌کار هستند. یعنی اگر کاری کنیم که به رشد خود آسیب برسانیم، ما می‌شویم ستم‌کار و اصلا دیگری مهم نیست!‌و‌هیچ پرسشی در مورد حق دیگران از ما نخواهد شد! بلکه از ما در این مورد می‌پرسند که چرا زندگیت را به هدر دادی؟ چرا از لطف خدا ناامید شدی؟ چرا با این‌همه گستردگی جهان، مهاجرت نکردی؟ چرا کاری را از آن آزار می‌دیدی، ترک نکردی؟ و غیره و همه‌ی پرسش‌ها در مورد حق خودمان خواهد بود و بس! زیرا که ما نمی‌توانیم بر زندگی دیگران کوچک‌ترین اثری بگذاریم و اصلا هم نیازی به دلسوزی ما نیست! که این یعنی شرک.

    خدایا شکر که هر بار که این لایو را تماشا می‌کنم درس‌های آموزنده‌‌ی جدیدی می‌گیرم. خدایا پروردگارا حالا که داری این‌جوری مرا هدایت می‌کنی و به من لطف داری، پس خودت هم کمکم کن تا مسیر را پیوسته و بدون توقف طی کنم. آمین یا رب العالمین.

    خدایا پروردگارا سپاس بیکران از این‌که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و خورشیدهای هدایت را بر سر راهم نهادی تا راه گم نکنم.

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    نرگس احسان گفته:
    مدت عضویت: 116 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته خوش کلام

    این فایل را چندین بار قبلا گوش کردم ولی حس میکنم امروز با این بار شنیدنش متوجه خیلی نکات جدید شدم و چقد حس خوب گرفتم بخاطر نتایج فوقالعاده عالی که در زندگی خودم گرفتم با رعایت کردن این قانون جهان استی.

    زندگی من پور شده از اتفاقات بزرگی که هر روز بخاطرشان اشک در چشمانم جمع میشود و واقعا نمیفهمم به چی نحوه از خداوند بزرگ بخاطر این همه نعمت سپاسگذاری کنم.

    سالها قبل که 16 سالم بود و با سایت عباس منش آشنا نبودم و علاقه شدید به رشد شخصی داشتم، کتاب های موفقیت زیادی را مطالعه کردم و آنها خیلی در ابتداء مسیر به رشد شخصیتیم کمک کرد. بعدا که با استاد عزیز آشنا شدم، عادت کردم به توجه کردن به نکات مثبت زندگیم و هر روز چندین صفحه سپاسگذاری ام را از خداوند مینویشتم و این عادت خوب درها و فرصت های را در زندگیم باز کرد که همین الان باورش برایم سخت است.

    در زمان قرنطین که مکاتب بسته بود، من صنف نقاشی میرفتم و تمام روز مصروف نقاشی بودم و به سخنرانی های استاد گوش میدادم و این کار را مدت چندین ماه ادامه دادم. بعد متوجه شدم اون قرنطین پور برکت ترین دوره تمرین نقاشی من بود. هیچوقت از اون ویروس نترسیدم و حس میکردم کلا توهم است و بس. هیچ کارم ره عقب نینداختم و بلکه چندین برابر بیشتر از دیگر مواقع که باید مدرسه هم میرفتم زمان داشتم که روی مهارت نقاشی ام کار کنم. دو سال بعدش که با آمدن طالبان افغانستان سقوط کرد، همان روز همه رفته بودن میدان هوایی برای فرار و یک آشوبی در کشور بود ولی من بازم دیدم همه جای تعطیل است و یک کتاب 700 صفحه یی را که خیلی وقت بود میخواستم بخانم تمام وقتم را روی آن گذاشتم و در هفته اول آمدن طالبان تمام کردم و تلاش کردم از اوضاع کشور شکایت نکنم و میفهمیدم هر اتفاقی بیوفتد برای من خیر است.

    یک سال بعد از فارغ شدن از مدرسه رفتم در دانشگاه هنردستی و صنایع برای دانشگاه ثبت نام کردم ولی یک هفته بعد از شروع شدن درسهای ما طالبان اعلان کردن که دیگر دختر خانم ها اجازه تحصیل ندارد و داشنگاه بسته شد و بازم من حتی یکبار درین مسئله ناراحتی نشان ندادم و میفهمیدم برای من خیر است. بعد از بسته شدن دانشگاه بلافاصله بعد از چند روز رفتم در یک صنف شخصی هنر منیاتوری که بیحد دوست داشتم یاد بگیرم ثبت نام کردم . و مدت شش ماه قبل از ظهر در یکی از اطاق های خانه مان از طرف یک موسسه استاد بودم و بچه های کوچک را درس میدادم و پولش ره فیس صنف منیاتوری ام میدادم. من در جریان همین شش ماه قبل از ظهر تدریس میکردم و بعد ظهر کامل صنف منیاتوری میرفتم. در جریان همین صنف منیاتوری همه از بسته شدن مکاتب و محروم شدن دخترا شکایت میکرد من حتی یکبار در باره اینکه من از تحصیل باز مانده باشم فکرم نکردم چون میفهمیدم اگر خودم بخواهم، فرصت یادگیری از هرجای پیدا میشود. در جریان همین زمان صنف میناتوری، من در یک بورسیه تحصیلی کاملا رایگان ثبت نام کردم و موفق شدم و بلافاصله بعد از پایان دوره صنف منیاتوری، ویزه ام گرفته شد و بدون مصرف هیچ پولی بصورت کاملا رایگان اول رفتم ایران و از آنجا دبی و بعدش بنگلادیش. فعلا ام اینجا همه هزارن دلیل دارن برای شکایت کردن دارن و من حس میکنم دارم در بهشت زندگی میکنم که از در و دیوارش فرصت رشد و پیشرفت میباره. و دقیقا بعد از یکسال اینجا، کسب و کار آنلاینم را شروع کردم و بصورت کاملا رایگان از طرف سازمان ملل به یکی از کنفرانس های خیلی مهم به کشور تایلند دعوت شدم که اون هم بدون مصرف هیچ پولی برایم فراهم شد. این فقط نصف داستان زندگیم است و انشالله بقیه اش ره در فرصت مناسب تعریف میکنم.

    و حس میکنم همه این فرصت ها و آسانی های زندگیم بخاطر ایمان به خدا و توجه به نکات مثبت زندگی ام است

    تشکر فراوان از استاد عزیز و سایت فوقالعاده عالی شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3083 روز

    من فکر نمی کنم کسانی که از جنبش و اعتراضات مردمی که تحت ظلم و زور هستند ٬ حمایت کنند هدفشان منحصرا طرفدار جمع کردن باشد . خیلی راه های ساده تر و امن تر جهت طرفدار جمع کردن هست . بهر حال شجاعت و جسارت این افراد را باید تحسین کرد . حمایت از آزادی وقتی حتی خودت ممکن باشد در رفاه باشی .

    البته من نمی گویم من خودم این کار را می کنم ٬ از این جهت هم می نویسم که به استاد بگویم درسته شما فاصله زیاد از مدار افراد ضعیف یا حتی معمولی یا متوسط دارید اما افرادی که نزدیکترند بهتر درکشون می کنند و رفتارشون را قضاوت نمی کنند .خب بیشتر افراد اعتراض می کنند حق هم دارند چرا که در مدارشون طبیعی است ٬شاید اگه ما جایی اونها بودیم بدتر ز اونها اعتراض می کردیم .

    من که می دونم مدار جنگ و اعتراض حتی دفاع یا اعتراض مسالمت آمیز داریم افرادی موفق بودن مثل گاندی وماندلا و .. این امریکا 50 سال پیش پر از تبعیض و برده داری بود اگه اعتراض و جنگ نمی کردن که الان کشور آزادی نبود . خیلی ها روش درست جنگ و در حقیقت بهتر بگویم دفاع را باید انجام بدهند وگرنه تغییری در جوامع رخ نمی دهد .

    در قران دفاع اومده است را توصیه کردن و حتی خدا نکوهش کرده از جنگ یا دفاع در مواقع ضروری فرار کنیم . هر چند انسان می تونه انتخاب کنه . به قول خدا اگه تونست مهاجرت کنه اگه شرایطش نشد که باید توجهشو ابتدا به نکات مثبت و چیزهای دلخواه ببره . این چیزیه که من از استاد عباس منش یاد رفتم و آره نمی خواهم تمرکز کنم روی فلسفه دفاع یا جنگ که حتی روش درستش چیه یا بخواهم از اعتراضات حمایت کنم یا بخواهم خودم اعتراضی بکنم . چون کار درست تری بلدم و اون همینه که شما توصیه می کنید که روی نعمت ها وخوبی ها حتی کسانی که دوستش نداریم تمرکز کنیم .

    دغدغه من آزادیه و خدا روشکر با مقایسه گذشته خودمون بانوان ایرانی آزادی در این کشور توسعه نیافته بیشتر شده است و نعمت های زیادی داریم که نمیشه کتمانش کرد .لازم نیست با افراد ناراحت و داغون درگیر شویم و مدارمون را پایین ببریم خب طبیعیه اگه به سمت یک استخر خالی شیرجه بزنیم صدمه می بینیم یا حتی مرگ یا اتفاقات بدتری در انتظارمونه . آدم عاقل باید از جونش مراقبت کنه .

    البته استاد عباس منش در دوره ها گفته بود که هر جا دریافتی داشتین فایل رو نگه دارید و نظر دهید من این کار را کردم و هنوز به توصیه ها نرسیدم اما خواستم توضیح بنویسم که هر دو گروه را گفتید از قران نقل می کنند . به نظر من قران معجزه است و این شگفتی اونه که این طور با فرکانس ادم ها قبل تنظیمه و هم هدایت می کنه هم گمراه و هر کسی دستاویزی ازش می گیره . اصلا کتاب عجیبیه .

    فکر نمی کنم پیشگویی درستی باشه . ما که از مبارزه و جنگ چیزی نمی دونیم . حتی دانشش رو هم نداریم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1850 روز

    سلام بر همه عزیزان

    امشب بعد از مدتها نشانمو چک کردم چون یمدت فقط روزشمار میدیدم و تو عقل کل میچرخیدم برای همین نشانه های واضح ازش و میدیدم اما امروز امشب احساس کردم کوچه پس کوچه های سایت خلوته و گذری به نشانم زدم همین چند وقت پیش برای این فایل کامنت گذاشتم و مجدد دلم میخواد ازش رد پا به جا بزارم

    همون سه کلید اول فایل خودش کلن همه حرفها رو بمن زد

    1- اعراض از ناخواسته :

    دو سه روزی بود که کامنتم تو یه فایل گذاشتم و گفتم یه ناخواسته ای برام بوجود اومد که نمیگم چیبود بهرحال حس منو منفی کرد اولین قدمی که براش برداشتم رفتم بیرون یکم قدم زدم هوای خوب بصورتم بخوره یکم تنها باشم و ارامش بگیرم بعد گفتم خب بیام مسایلی که مربوط بود به این موضوع که باهم قاطی نشه بهتره رو حل کنم یه تماسی بود که انجام دادم بعد کلی با خودم حرف زدم دلایل منطقی اوردم نکات مثبت ش که خیلی سخت پیدا میشد اما پیدا شد دو تا دلیل محکم براش اوردم که می ارزید به تمام منفی ها محکم ترینش اینبود که حالا که داری روی فلان موضوع و فلان موضوع کار میکنی باید نشون بدی ادا نیست و رفتارت تغییر کرده باید عملکردت و نشون بدی و این خیلی محکم ترم میکرد و هم منو بسمت خواستم میبرد هم اعراض از ناخواسته

    2- جهت دهی اگاهانه به کانون توجه :

    مورد اول شامل این مورد هم میشد قدمهای بعدی که براش برداشتم اینبود که بیشتر رو دوره ها فایل ها و سایت باشم بمباران کنم خودمو حتی یه جاهایی ذهنم میرفت سمت ناخاسته هه ولی بعدش میرفتم سراغ کارهای دیگه و میزاشتم فایل استاد ولی بشه شاید اون لحظه نفهمم اما همین که ناخوداگاهمم بشنوه خودش امتیاز مثبته

    3- ما خالق شرایط خودمون هستیم :

    این خودش دنیای حرفه هم موضوعی بود که چند وقت بود داشتم روش کار میکردم هم اینکه به ناخواسته ای که باهاش روبرو شدم خیلی مربوط بود خلاصه سخت بود اما از پسش براومدم شاید در طول روندش از صد درصد 30 درصد ذهنمو نمیتونستم کنترل کنم اما اون 70 درصد و خیلی برای خودم بلد میکردم و افتخار میکردم

    کوتاه بود اما خواستم بهش اشاره کنم و اینم به خودم یاداور بشم هر ادمی ممکنه سبک و طرز فکر خودش و داشته باشه اما اینکه ما سبک خودمون و داشته باشیم نتیجه خودمون میگیریم اگه میخواهیم مثل استاد زندگی کنیم سلامتی ثروت روابط ارامش فوق العاده داشته باشیم سبک و راه و روشی که ایشون رفتن و دنبال کنیم اگه میخواهیم مثل بقیه مردم فکر کنیم عمل کنیم پس نتیجه ای رو میگیریم که اونا گرفتن نتیجه شم نداشتن ارامش هربار جنگیدن علیه هرچیزی و چیزی در پی نداشتن نداشتن ثروت و… در اخر نداشتن توحید و شرک ورزیدن

    استاد عزیزم واقعا افتخار میکنم که شاگرد شما هستم و ترجیح میدم مسیر شما رو برم که بارها از روشتون نتیجه گرفتم تا مسیری که اینهمه سال میرفتم و نتیجه ش هم برای خودم مشخص بود پوچی ….

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2063 روز

    به نام الله.سلام به استاد عزیزخانم شایسته نازنین وهمه دوستان عزیز وممنون از همه به خاطر کامنتهای عالیشون.

    من مدت کوتاهی قبل از آشنایی با استاد آموزش‌های آقای عرشیانفر رو گوش میدادم واولین باور اشتباهی که خیلی سریع فرو پاشید این بود که فکر میکردم اهنگ گوش دادن گناهه مخصوصا جمعه ها.بعد که دیدم آقای عرشیانفر که طلبه هم بود تو ویسهاش کلی آهنگهای شاد داشت دیگه باور منم عوض شد گفتم بابا این که دیگه آخر دین ومذهبه پس اشتباه که آهنگ گوش دادن گناهه.

    چندتا نکته مهم که دوباره در این ویس یاد آوری شد

    شرایط بیرونی هیچ تاثیری در زندگی ما ندارند

    اگر موثر بدانیم در واقع شرک داریم

    ما هم هیچ تاثیری در زندگی عزیزانمون نداریم پس تلاش بیهوده نکن

    چیزی که جالب بود این بود که استاد حتی یک نگاه هم به اون جمعیت معترض نکرد چیزی که خیلی از ماها هنوز اینقدر درکش نکردیم میگیم حالا یکم که هیچی نمیشه حالا یه حرف یه توجه یه گوش دادن که اتفاقی نمیفته.

    به هرچی توجه کنیم به همون سمت کشیده میشیم.

    وقتی در مسیر درست باشیم در اغلب موارد همیشه اتفاقهای خوب میفته.

    اگر با نازیبایی ها بجنگیم بیشتر می‌شوند

    اگر زیبابین باشی همش اتفاقهای زیبا میفته

    از همون لحظه که شروع به تغییر میکنی شرایط تغییر می‌کند

    آدمهایی که حالشون خوبن جذب ادمهایی میشون که حالشون خوبه وبرعکس

    برادرم همیشه از مریضی میگه خانمش وبچه هاش هم دوره ای مریض میشن که قانون رو تایید میکنه

    شوهرم هم همیشه میگه دولت دزد وفلانه تو کسب وکار چندین بار سرش کلاه گذاشتن چک ها رو پاس نمیکنن .

    همیشه شوهرم به موهای توخونه توجه میکنه اگر مو تو غذا باشه 100درصد تو ظرف اون میفته حتی تو عروسی از ظرفش مو دراومده بود

    همه چی فرکانس‌های ماست نقطه سر خط

    خیلی سپاسگذارم از راه اندازی این پروژه که چقدر باعث شد دوباره این آگاهی ها تکرار شود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    به نام خدای بخشنده ومهربان

    خداروشکر برای اگاهی ودرک الانم واین ظرف که همواره بزرگتر میشه شکر این ظرفی که اروم اروم سوراخ هاشو میگریم‌باهم وظرفم برای درکت بیشتر میشه و نعمتم بیشتر برام میباره

    شکرت برای دست هدایتگرت که توی قلبم خورشیدی از ایمانو روشن کرده واقعا وقتی صدای استادو میشنوم و منطق هاش روی زهنم سوار میشه دیگه خیلی از فکرها الکی وترسهام میبره

    ترس از کمبود

    کمبود وقتیه که خدا نیس

    خدا وقتی که تو خودت متعهدباشی واقعا بخاهی ازش هدایت بخایی وبه کاری که میگه گوش کنی دیگه انجام بدی میبرتت تو بهشت

    مثال

    خلق تمیزی

    یکی از تغیررات واضحم فک میکنم تمیزیه ونظم

    قبلش واقعا برام یه رویا بود هنوزم برای خیلی از اطرافیانم هست و بهتر شدن ولی من راحت تونستم از خدا بخاهم وراحت بهش هدایت بشم

    بزار روش درگیری با ناخواسته

    روش توجه وتحسین خواسته

    روش درگیری

    مثلا روش x

    میخاست بقیه رو تغییر بده اشغال نریزن

    با نوه ها درگیر میشد اشغال نریزید با داداش با مامان

    نتیجه

    فقط اعصابشو خط خطی میکرد وهمه هم ازش فرار میکردن چقد غر میزنه

    ویه دقیقه تمیز میشد دوباره بهم ور بدتر

    …..تا اینکه رها کرد ودیگه توجه نکرد براش مهم نبود وداره نظمش میره بالاتر

    روش y

    جوش وحرص میخورد ابرومون رفت اخ جلو فلانی بدشداین حرفا اینجور و اون جور گفتن خلاصه توجهشو سخت گزاشته بود جلو بقیه تمیز باشه واگه یه زره یه گوشش بد میشد براهمه غر میزد وتا اینکه همیشه یه گوشه نامرتب بود یام ما حتی با تقلا همه جارو تمیز میکردیم عجیب چاه میزد بیرون یه چیزی میریخت خلاصه ما مبارزه با کثیفی واز در دیوار میریخت

    میگفتیم دیگه کارهای خونه تموم نشدنیه همیشه کار داره یام میگفتیم اگه بخایی خونت تمیز باشه باید پدرت در بیاد همش بدویی چون ما هر کار میکردیم فایده نداش

    تا اینکه ما دیگه به جای تقلا الکی خواهری رفت سر کار و اونجام تمرکزش از روی خونه رفت واونجا همه چیز تمیز بود بعد اروم اروم خونم تمیز تر شد

    من خودم اومدم خونه مادرشوهر اونجا همیشه تمیز بود خیلی راحت همه جا هلو بود منم پیگیر یادگیری و البته دیگه حساس نبودم روی خونه وبه جای درگیری تحسین می‌کردم زیبایی هارو وخونم شده بهشت خیلی کارهای خونمو برام مهم و ساده اند وچقد برام این نظم ارزشمند چون زمانی ارزوم بوده و بعد به لطف خدا خلقش کردم

    /1403/8

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    Raini گفته:
    مدت عضویت: 2044 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیز .خداروشکر که این سایت در اختیار ما هست و خدا هرکدوممونو یک جوری بهش هدایت کرده که هرروز صبح آگاهانه با گوش دادن به حرف های شما پرده های بیشتری برام کنار بره و یادم نره که داستان چیه و باید به نشونه ها توجه کنمخداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    سلام استاد عزیزم سپاسگزارم از فایل با ارزشمند تون.

    من این فایل رو سال گذشته دیده بودم و برام بسیار با ارزش بود. بسیار کمکم کرد در کنترل ذهنم در وقت تغییراتی که در شرایط کشوری خودم (افغانستان) اینکه راهی رو برم که مسیر خداوند و ایمان هست، و خودم رو از اکثریت جامعه دور کنم.

    اون روز هایی که مردم به فکر فرار کردن و گوش دادن به صحبت های مناسب درمورد حکومت فعلی بودن من وقتم رو میزاشتم روی خودم و انگلیسی مو تمرین میکردم، میرفتم جاهای قشنگ شهرم و زیبایی ها شو تحسین میکردم، وقتی که اکثریت دختر ها دست رو دست گذاشته بودن که مدرسه و دانشگاه تعطیل هست من برای خودم کلاس آنلاین گرفته بودم و تمرین میکردم دیزاین کردن رو ، روی مهارت صحبت کردنم در انگلیسی کار میکردم خلاصه وقتم رو میزاشتم روی کار های ارزشمند وقتی که همه گی داشتن تحلیل میکردن که قراره چطور بدبخت بشیم با دولت جدید من داشتم صحبت های شما رو تحلیل میکردم که چطور به مسیر های ساده و راحت و آسان هدایت بشم چطور پول سازی راحت داشته باشم چطور از همین شرایطی که دارم با همین توانایی هایی که دارم به درآمد برسم.

    سپاسگزارم استادم و همچنین از خودم که به صحبت های چنین استاد گوش میده و تو زندگیش عمل میکنه.

    و لذت میبره از زندگیش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    فریبا آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1029 روز

    به نام الله سلام به استاد عزیزم.چند وقتی که از فضای کامنت گذاشتن دور شدم .دارم رو خودم کار میکنم.نسبت به آشناییم با قوانین نتایجی هم گرفتم .هر روز دارم بیشتر با قوانین آشنا میشم.خداروشکر میکنم با تمام وجودم به خاطر حضور شما در زندگیم.اصلا یکی از شکر گزاری های ثابت من که اکثرا هر روز توی دفتر شکر گزاریم مینویسم.اشنایی با شما بوده وهست.استاد چقدر این فایلتون بی نظیر از روزی که این فایل اومده روی سایت تقریبا من هر روز دارم گوش میکنم.همونجور که خودتون گفتین .خدایا شکرت که دارم این حرفارو میشنوم.خدایا شکرت که بعد از 38 سال زندگی ویه عمر دعا کردن والتماس کردن به درگاهت بلاخره فهمیدم که اصلا نیازی نیست به تو التماس کنم.فقط کافی یک انسان موحد باشم وهر چیزی که ازت خواستم هرگز نگران نباشم .استاد عزیزم کلمه به کلمه ایی که شما تو این فایل گفتین برای من اگاهی هستش.مطمئنم که به زودی زود میام از نتایج خیلی بزرگی که کسب کردم براتون مینویسم.در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: