live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

619 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1382 روز

    ❤️☝️هو☝️❤️

    سلام بر استاد عزیزم و برادر بزرگم

    استاد، خدارو شکر میکنم که با شما و این مسیر زیبا آشنا شدم

    استاد،به قول قدیمیا:تاریخ تکرار میشه

    واقعاً این حرف درسته

    چون وقایع،بارها تکرار میشن

    اما نه برای ما که توی این مسیر آگاهی هستیم،

    هرچندسال یکبار،این داستانها تکرار میشه،

    و واقعاً اشتباهه اگر انسان کانون توجه خودشو ببره بسمت این مسایل

    خدارو شاکرم که در این مدت،اصلا به این داستانها، واکنشی نشون ندادم و جالب اینجاس که روز ب روز در تمام جوانب زندگیم،خصوصا در این 3ماهه، خیلی خیلی موفق تر از قبل شدم

    استاد همین امروز داشتم قرآن رو میخوندم و رسیدم به آیات آخر سوره بقره که معروفه به آمن الرسول

    خداوند دقیقا قرموده: لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت:

    هرکار نیکی انجام بدید به نفع خودتونه

    هرکار بدی انجام بدین به ضرر خودتونه

    خدا میدونه که اگر ما انسانها فقط به همین یک آیه توجه کنیم، هم در دنیا،هم در آخرت رستگار خواهیم شد،،

    ما باید کانون توجه خودمون ببریم بسمت زیباییها و نیکی ها، تا عاقبت بخیر بشیم در دنیا و آخرت

    بازم ممنونم استاد

    یاحق🙏🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1522 روز

    به نام الله مهربان و قدرتمند جهان هستی

    درود بر استاد عشق و توحید ،استاد عباس منش عزیزم و مریم بانوی شایسته همراه همیشگی استاد و همه دوستان هم فرکانسی در سایت

    خدا را هزاران مرتبه سپاسگزارم که با شما عزیزانم هم مدار شدم و این آگاهی های بینظیر را دریافت میکنم …

    خدا را بینهایت سپاسگزارم که من را با قانون جهان هستی و بازی دنیا آشنا کرد، توجه به نکات مثبت و زیبایی ها و تقوی و کنترل ورودی های ذهن ، سپاسگزاری و شکرگزاری از پروردگارم که مرا خالق و آفریننده زندگی ام قرار داد و از روح خود در من دمید.

    سپاسگزار خداوندی هستم که عاشقانه من را دوست دارد و من هم عاشقانه میپرستمش و فقط وابسته به وجودش هستم …️

    سپاسگزار خداوند هدایتگر ام هستم ، که در این مسیر دریافت آگاهی های ناب یاد گرفتم توحیدی عمل کنم و شرک را از وجودم بزدایم …

    استاد از وقتی اومدم تو این سایت ، چقدر شخصیت ام عوض شده ، چقدر با خودم در صلح و آرامش ام و‌هماهنگ ترم ، کینه و‌نفرت و عصبانیت و غم و‌اندوه و افسردگی و ترس و اضطراب و نگرانی هام کمتر و کمتر شده .

    یاد گرفتم لذت از مسیر زندگی هدف اصلی است نه رسیدن به مقصد . ..

    یاد گرفتم همه اتفاقات خوب و بد زندگی ام خیر است و تضادها در من خواسته های بیشتر و ایجاد میکنه …

    یاد گرفتم فرکانس همین لحظه حال من آینده من ، یک ثانیه و یک ساعت و یک سال و ده سال من و رقم میزنه و زندگی همین لذت از مسیر حال است و نه هیچ چیز دیگه

    این روزها چقدر از بدنه جامعه و این هیاهوی اطرافیانم دورم ، من به چه درک عمیقی از این دنیا رسیدم ، با احساس خوب ، اتفاقات خوب را برایم رقم میزند . ..

    نتیجه بهتر از این که دارم هرروز بیشتر روی خودم کار میکنم و آرام‌ترم و توحیدی ‌و موحد و متوکل و باایمان تر شدم و خدای هدایتگرم رو در قلبم یافتم و الهامات اش را دارم دریافت میکنم ، معنای واژه هدایت اش را دارم درک میکنم …به قول شما بزرگ‌ترین نعمت ها ، سلامتی هم‌جسمی و هم روحی و خواب آرام و راحت تری دارم ،در مسیر کار کردن روی ارتباطات و وضعیت مالی بهتر خودم کار میکنم نه با تقلا و دست و پا زدن با آرامش و احساس خوب …

    استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که طریقه متفاوت زندگی کردن را به من آموختید …

    میدونم هنوز خیلی راه دارم که کانون توجه ام و کنترل کنم ، مهم‌ترین کاری که الان باید انجام بدم و کلی تمرین و‌تکرار ‌و استمرار و ادامه دادن می‌خواد ، ولی خیلی خوشحالم اینجام و هرروز دارم بیشتر فکر خدا و سیستمی بودن جهان رو میفهمم…🪷

    امروز در روزهای آخر پاییز رنگارنگ حین رانندگی پشت فرمون ، برگریزون رویایی درختان پاییزی شهرم توجه ام رو جلب کرد ، توجه به زیبایی ها و فراوانی جهان هستی و سیستمی بودن فصلهای بهار و تابستان و پاییز و زمستون و سپاسگزاری از خداوند جهان هستی …

    استاد دوستون دارم و سپاسگزارم از شما

    سمیرا شاگرد دانشگاه توحیدی شما

    29 آذر ماه 1401

    از شهر گرگان زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1326 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام

    نیازی نیست بگم که این فایل جواب نود درصد گفتگوی ذهنی من بود

    چون میدونم بچه هایی که به این فایل هدایت شدند ،همگی قبلا سوالهایی داشتند که هدایت شدند به این جواب

    گفتنش ساده است

    ولی اینکه به قانون عمل کنی و بیای تو مسیر و تسلیم بشی

    اصلا ساده نیست

    چون مطمئنا کلی سیلی خوردی

    من یه مدتی تمام تلاشم این بود که مهاجرت کنم

    اما اصلا نمیشد

    به حرف استاد گوش دادم که باید تو شرایط فعلی از زندگی لذت ببرم تا بهترش بیاد تو زندگیم

    کم کم از محیط زندگیم لذت بردم تا الان که زمزمه های مهاجرت تو خونمونه

    امان از ذهن فقیری که برای ما ساختن

    همیشه فکر میکردم من اصلا مقاومت ندارم

    اما الان که باهاش روبرو شدم…فهمیدم …ای دل غافل ،چقدر باورهام فقیرانه است

    منی که تازه یه قدم جلوتر از بقیه هستم و باورم این بوده که خداوند حامی و روزی رسانمه

    همش فکر میکنم که خیلی گنجشک روزی هستم

    چقدر ظرف دریافت ثروتم کمه

    من مثل استادتو زمینه ی روابط زودتر جواب گرفتم

    امیدوارم دوباره بیام و نتیجه عملی شدن صحبت های استاد رو تو زندگیم براتون بنویسم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام و درود بر سید بزرگوار؛ مریم جان و عزیزان سایت

    الان که میخواهم شروع به نوشتن مطالب این فایل کنم ساعت دقیقآ 22:22 دقیقه است.

    استاد من امروز ساعت 4 صبح از خواب بیدار شدم و حسی درونی به من گفت که از رختخواب جدا شوم و روزم را آغاز کنم.طبق معمول هر روز ابتدا سری به سایت زدم چون منتظر بارگذاری فایل جدید سفرنامه بودم ولی وقتی متوجه شدم که مصاحبه شما با استاد عرشیانفر در تاریخ 20 آبانماه بوده خیلی بیشتر ذوق و شوق دیدنش را داشتم و بلافاصله هم فایل صوتی و هم تصویری رو برای دانلود انتخاب کردم.

    استاد من بدلیل اینکه هیچ شبکه اجتماعی عضو نیستم، از انجام این مصاحبه بی خبر بودم و خدا را شکر میکنم که این فایل روی سایت آمده است.

    مطالب و نکات این فایل بقدری زیاد و ارزشمند است که هر چقدر آنرا ببینیم و گوش بدیم به قول شما بسته به فرکانسمان باز مطالب جدیدی را پیدا می کنیم که متوجه نشده ایم! و توصیه من به کسانی که توانایی خرید محصولات استاد را ندارند بهره گرفتن از این گونه فایلهای ناب است که رایگان در سایت بارگذاری می شوند.من خودم از وقتی که بیدار شده ام تا الان بیش از 10بار فایل صوتی این مصاحبه را از طریق هدفون گوش داده ام و آنرا در پلی لیستیم قرار داده ام که هر روز گوش کنم.یکبار دیگر هم فایل قانون تغییر ناخواسته ها که استاد در 8 مهر ماه امسال در سایت قرار داده بودند را نگاه کردم و نکات تازه ای از آن فایل دریافت کردم و نیز کامنت و دیدگاه خودم را در این رابطه مرور کردم تا چارچوب مطلب برایم واضح تر شود. طبق توصیه استاد سعی می کنم مطالب را در چهار بخش تقسیم کنم.

    موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل :

    1- در ابتدا مروری داریم بر قوانین ثابت جهان هستی؛ «ما در هر لحظه با افکارمان در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی هستیم و جهان هستی نیز شرایط و اتفاقاتی مشابه با افکارمان در زندگی مان پدید می آورد»؛ تولید و ارسال فرکانس از طریق «توجه کردن» اتفاق می افتد بگونه ای که ما به هر چیزی که در زندگیمان توجه می کنیم داریم این فرکانس و این پیام را به جهان میفرستیم که من از این جنس اتفاقات در زندگیم بیشتر می خواهم! و خداوند نیز فارغ از اینکه چنین فرکانسی به نفع ما است یا به زیانمان؛ به درخواست ما پاسخ مثبت می دهد.

    2- بر مبنای مفهوم فرکانس می فهمیم که ما «خودمان» خالق زندگی خودمان هستیم و هیچ کسی از پدر و مادر . برادر و خواهر و همسر و فرزند گرفته تا رئیس و وزیر و دولت و حکومت و کشور نقشی در سرنوشت ما ندارند و عدل خداوند نیز همین را تائید می کند.

    3- خیلی شجاعت می خواهد که بخواهیم خلاف انتظار و توقع عامه مردم

    رفتار و عمل کنیم. چنین افرادی دارای عزت نفس بالایی هستند که نیاز به گرفتن تائید دیگران برای انجام کارشان را ندارند به همین دلیل فارغ از اینکه دیگران خوششان بیاید یا خوششان نیاید؛ روی اصول خودشان پافشاری می کنند و همواره نظر خودشان را شفاف بیان و همانگونه نیز عمل می کنند.

    کسانی که از طریق رسانه ها و شبکه های مجازی دیگران را تحت فشار قرار می دهند که موضع گیری داشته باشند همان کسانی هستند که هیچ اعتقادی به آزادی ندارند و نخواهند داشت و اگر روزی به قدرت برسند کارهایی به مراتب بدتر از کسانی که الان منتقدشان هستند را انجام می دهند. در واقع آزادی از نگاه آنها به معنای مطابق میل آنها اندیشیدن و رفتار کردن است، نه آزادی به معنای واقعی!

    من شجاعت و عزت نفس بالای استاد عباسمنش عزیز؛ استاد آزمندیان عزیز و استاد عرشیانفر عزیز را تحسین میکنم و برایشان درود می فرستم.

    4- هرگز از یک راه نادرست نمیتوان به نتیجه ی درستی دست یافت.

    5- اگر دنباله رو «اکثریت» باشیم همان نتیجه ای را می گیریم که اکثریت می گیرند!

    6- تنها کسانی مطالب و سخنان گفته شده را درک می کنند و می فهمند که در «فرکانس» آن باشند لذا تلاش برای فهماندن چیزی که شخص در فرکانس آن نیست غیر ممکن و آب در هاون کوبیدن است.

    7- وقتی که ما خودمان به نتیجه ای میرسیم و آن را تجربه می کنیم و از آن نتیجه میگیریم آنچنان باورهایمان تقویت می شوند که اگر کل دنیا هم بسیج شوند نمی توانند به ما بقبولانند که مسیرمان اشتباه است و یا در اراده و باور ما خللی وارد کنند.

    8- ما در هر شبانه روز دو دنیا را تجربه می کنیم که یکی دنیای تک قطبی است (زمان خواب) و دیگری دنیای دو قطبی (زمان بیداری).

    در دنیای دو قطبی اصل نسبیت برقرار است یعنی ما هر چیزی را در قیاس با چیز دیگری مقایسه و اندازه گیری می کنیم مانند شب و روز؛بالا و پائین؛ گرم و سرد؛ بلند و کوتاه؛ زیبا و زشت،ثروتمند و فقیر …

    سیستم جهان اینگونه کار نمی کند که اگر ما مثلا از سرما بدمان بیاید و به سرما فوش و دری وری بگوئیم، سرما برود و گرما بجایش بیاید! بلکه سیستم جهان در دنیای دو قطبی اینگونه است که برمبنای قانون جذب ما به هر چیزی توجه کنیم به سمت همان چیز هدایت می شویم و دلیل دو قطبی بودن جهان نیز همین است که ما اختیار داریم به کدام قطب توجه کنیم؛ به قول مولانا:در جهان هر چیز، چیزی جذب کرد/ گرم، گرمی را کشید و سرد ، سرد.

    اگر ما آزادی می خواهیم و داریم به محدودیت توجه می کنیم و از اینکه داریم به محدودیت توجه می کنیم عصبانی هستیم و فوش و بد و بیراه میدیم و می گوئیم من آزادی می خواهم در واقع داریم به محدودیت بیشتر «توجه» می کنیم.

    وقتی که ما داریم به محدودیت؛ فقر؛ بیماری … توجه می کنیم، ما فقط می توانیم هدایت شویم به محدودیت؛ فقر و بیماری بیشتر!! زیراخداوند آن چیزی را به ما می دهد که ما دنبالش هستیم و درخواست آنرا داریم خواه برایمان خیر باشد خواه شر!! به همین دلیل خداوند در آیه 20 سوره اسراء می فرمایند:کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا (و ما به هر دو فرقه به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد).

    لذا طبق این آیه به این باور میرسیم که خداوند آنچیزی را به ما می دهد و در مسیری به ما کمک می کند که ما دنبالش هستیم. چه برایمان خیر باشد و چه شر! برخلاف باور ی که معتقد است خداوند فقط عشق مطلق است و از او به ما تنها خیر و نیکی می رسد!

    خداوند همواره ما را به زیبائی ها و خوبی ها دعوت می کند اما اگر ما اصرار ورزیدیم و بخواهیم به سمت زشتی ها و ناخواسته ها برویم؛ خداوند نیز در این مسیر یاریمان می کند و در را برایمان چنان باز می کند که تا اسفل السافلین پائین برویم و به قول قرآن خداوند آسان مان می کند برای سختی ها و آنقدر کتک خورمان را ملس می کند که تا جا داریم بخوریم تا جایی که نای بلند شدن نداشته باشیم و جانمان بالا بیاد و مانند موسی دستانمان را به نشانه تسلیم بودن بالا بگیریم و بگوئیم ما به هر خیری که از جانب تو بما رسد فقیریم . در حالی که اگر دعوت خداوند را به سمت خوبی ها و زیبائی ها بپذیریم آنگاه خداوند آسانمان می کند برای آسانی ها و ما را در این مسیر کمک می کند تا به نعمت ها و ثروت های بیشتر برسیم.

    9- کل بازی ، الگوریتم و داستان جهان هستی در اینست که ما در جهانی دو قطبی زندگی می کنیم و ساختار جهان هستی بر پایه دو قطبی بودن بنا شده است.لذا:

    ما در این جهان هرگز و هرگز خیر مطلق نخواهیم دید!

    در این جهان مادی هرگز و هرگز همه ثروتمند نخواهند بود!

    در این جهان مادی هرگز و هرگز همه سالم نخواهند بود!

    در این جهان مادی هرگز و هرگز همه دما یکسان نخواهند بود!

    زیرا این ساختار دو قطبی جهان مادی است که هر کجا خیر است، شر و ظلم هم وجود دارد. هر کجا ثروت است، فقر هم وجود دارد. هر کجا سلامتی است، مریضی هم وجود دارد و هر کجا گرما است، سرما نیز وجود خواهد داشت. برخلاف جهان تک قطبی که فلت است، نه زمان وجود دارد نه مکان نه سرما و نه گرما و… مانند زمانی که خواب میبینیم یا در جهان غیر مادی و قیامت هستیم!

    زیبایی جهان مادی و دو قطبی بودن در اینست که خداوند می فرمایند: به هر آنچه که در آن توجه کنید، از اساس همان جنس را وارد زندگیتان می کنم. هم فقر داریم و هم ثروت؛ هم سلامت داریم و هم مریضی؛ هم تشنج و اضطراب داریم و هم آرامش …

    حال ما اختیار داریم که انتخاب کنیم وانتخابمان را با «توجه» مان به آن انجام می دهیم و معیار توجه کردن احساس خوب داشتن به آن است . اگر ما ثروت، سلامت و آرامش را خواستیم ولی احساس خوبی به آن نداریم و «احساس» مان بد است و حالمان بد است، احساس بد ما و حال بد ما نشان دهنده اینست که ما در ذهنمان داریم به چیزی توجه می کنیم که نمی خواهیم در زندگیمان اتفاق بیفتد! مانند فقر و مریضی و اضطراب و … و اینگونه متوجه می شویم که برای اینکه حال و احساسمان را خوب کنیم باید توجه کنیم به چیزهایی که به ما حال و احساس بهتری می دهد. و برعکس اگر احساس و حالمان خوب است یعنی در ذهنمان داریم به چیزی توجه می کنیم که دوست داریم در زندگیمان اتفاق بیفتد.

    10- قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و قانون احساس بد= اتفاقات بد.خداوند می گوید وقتی که عصبانی می شوید از فرکانس من بیرون می می روید.

    هنگام عصبانیت 72 هزار کانال ما بهم میریزد.تحقیقی که در دانشگاه آکسفورد انجام شده نشان می دهد که وقتی ما عصبانی می شویم 12 نوع سم در خونمان ترشح می شود بگونه ای که اگر خونمان را در آن حالت بگیرند، به هر حیوانی تزریق کنند آنرا خواهد کشت! حداوند در آیه 63 سوره فرقان می فرمایند:وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا. «بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند» یعنی نه تنها به ناخواسته ها توجه نمی کنند و واکنشی نشان نمی دهند بلکه با روی گشاده رد می شوند و گذر میکنند و سلام می دهند.

    طبق قانون بدون تغییر خداوند وقتی که ما توجهمان را بر ناخواسته ها و چیزهای ناجالب قرار می دهیم داریم این پیام را به جهان میفرستیم که من از این جنس ناخواسته و اتفاقات بد بیشتر می خواهم و جهان نیز درخواست ما را اجابت خواهد کرد! و ما هدایت می شویم به تجربه ناخواسته ها و اتفاقات بدتر!َ

    حال اگر ما آگاهانه توجهمان را بر خواسته هایمان قرار دهیم و اگر احساس و حالمان بد شد بلافاصله به خودمان نهیب بزنیم که این حس و حال بد اتفاقات بدتری را برایم بوجود می آورد ، آنوقت تلاش خواهیم کرد توجه مان را از آن ناخواسته برداریم و آگاهانه به چیزی توجه کنیم که به ما احساس بهتر می دهد تا هدایت شویم به خواسته ها و اتفاقات بهتر .

    تکنیک هایی که در این مواقع انجام می دهم و به من کمک می کنند اینست که از خودم می پرسم :

    خداوند چه نکته مثبت یا درسی در این اتفاق برایم قرار داده است؟

    آیا این اتفاق چند سال دیگر هم اینقدر برایم اهمیت دارد؟

    با ادامه دادن به این احساس و حال بد دارم اتفاقات بدتری را جذب خودم میکنم. به قول استاد دارم دستم را در آتیش قرار می دهم

    هر اتفاق به ظاهر بدی ممکنست نتیجه مثبتی برایمان داشته باشد لذا همواره ایمانمان را به خداوند محکم کنیم و با خودمان بگوئیم الخیر فی ماوقع

    اگر اتفاق بدی هم برایمان رخ داد هرگز در مورد آن با هیچکسی صحبت نکنیم (زیب دهنمان را ببندیم) و سعی کنیم به آن توجه نکنیم و ذهنمان را درست کنیم تا خداوند هدایتمان کند به راه حل مساله.و این کل بازی است که ما در این جهان باید انجام دهیم تا لاجرم به سمت آدم های بهتر، جاهای بهتر، زیبائی های بیشتر ، ثروت ها و درآمد بالاتر و در کل به سمت خواسته هایمان هدایت شویم فارغ از مکان جغرافیایی،دولت ، حکومت و هر چیز دیگر.

    11- در هیچ جای قرآن گفته نشده که برید مبارزه کنید و کشته شوید. بروید جهاد کنید تا وضعیتتون تغییر کند و تمام مواردی که در مورد جهاد است مربوط به مواقعی است که مشرکان و کفار به مسلمین حمله کرده اند و قرارداد صلح را ملغی کرده اند و برای دفاع از جان و مال خداوند دستور جهاد داده است. در تمام جنگهایی که پیامبر حضور داشته است به نقل قول از تمام مورخان پیامبر هرگز سنگی هم برنداشته است از زمین که شروع کننده جنگ باشد و همه جنگها، جنگهای دفاعی بوده است.

    هرگز خداوند نگفته به موسی که برو فرعون را بکش یا به ابراهیم که با نمرود برو بجنگ یا به محمد که به ابوسفیان حمله کن!

    زیرا اینها با قانون خداوند ناسازگار است و توجه به ناخواسته هاست . و همه ما در زندگیمان اینرا تجربه کرده ایم که توجه به ناخواسته ها سبب قدرت دادن و انرژی دادن بیشتر به آن می شود و طبق قانون جهان اتفاقات و ناخواسته های بیشتری را از همان جنس برایمان میفرستد و هر روز آنرا تجربه می کنیم.

    اگر آزادی می خواهیم بجای اینکه برویم بجنگیم و توجه کنیم در عمل به محدودیتها! بیائیم توجه کنیم به زیبائی ها به آزادی ها تا طبق قانون خداون من را هدایت کند به زیبائی ها و آزادی های بیشتر. و این ما هستیم که انتخاب می کنیم در زندگیمان خواهان چه چیزی هستیم؟ و به محض این که تمرکز و توجهمان رامی گذاریم روی خواسته ها و چیزهایی که می خواهیم و نشانه و قطب نمای آن احساس خوب است ؛ جهان بلافاصله واکنش نشان می دهد به خواسته ما و ما را هدایت می کند به سمت خواسته ها و زیبائی های بیشتر و عدالت خداوندنیز اینگونه معنا می یابد.

    12- هیچکسی نمی تواند جهان را یکدست و تک قطبی کند؛ زیبا کند؛ ثروتمند کند و … زیرا خداوند چنین چیزی را برای این جهان نخواسته است و ذات جهان بر دو قطبی بودن است.کاری که هیتلر میخواست انجام بده همین تک قطبی کردن جهان و زیبا کردن جهان بود به همین دلیل دستور داد همه سگ ها را بکشند؛ افراد معلول رابکشند؛ همجنسگرا ها را بکشند و … مردم آلمان نیز با این فکر او هم نظر بودند ولی خداوند اجازه چنین کاری را نداد زیرا اگر چنین چیزی میخواست جهان را اینگونه خلق می کرد.

    13- دلیل اینکه خداوند جهان را تک قطبی نیافریده اینست که میفرمایند:اگر جهان یک قطبی و یکدست بشه، جهان فساد می شود! . و ما به عینه در کشورمان می بینیم که هر وقت دولت و مجلس از یک طیف بوده و همه ارکان حکومت در دست یک حزب و تفکر بوده بیشترین اختلاس و ناکارآمدی را شاهد بوده ایم.

    14- اگر این ناآرامی ها؛ اعتراضات منجر شود به تغییر حکومت، طبق قانون آنهایی که در این درگیری ها و اعتراضات بوده اند و این فشار را وارد کرده اند که حکومت باید عوض شود به جایی می رسند که التماس می کنند کاش حکومت قبلی برگردد و قطعآ اوضاعشان از الان بدتر خواهد شد زیرا جهان تنها می تواند آنرا به نازیبائی ها وناخواسته های بیشتر هدایت کند. این جمله را باید با طلا نوشت و تاریخ آنرا به ما ثابت کرده است و منحصر به کشور یا جای خاصی نیست این قانونه! و برعکس کسانی که هیچ گونه دخالتی در این تحولات و اتفاقات نداشته اند باز طبق قانون بیشترین منفعت نصیبشان می شود و همه چیز برایشان همواره خوب پیش می رود. تک تک ما در بین نزدیکانمان چنین افراد و سرنوشتشان را دیده ایم ولی عبرت نمی گیریم!غافلانه زندگی می کنیم نه آگاهانه!

    15- این دیدگاه که اگر ایران بهتر شود، شرایط زندگی من بهتر می شود از اساس ایراد و مشکل دارد اینکه اگر می خواهم زندگیم بهتر شود باید ایران بهتر شود ، برای اینکه من بهتر زندگی کنم باید جامعه بهتر شود، آزادتر شود. اینکه حکومت زندگی من را حکومت تعین می کند، دولت تعیین می کند، رئیس تعیین می کند و دیگران تعیین می کنند دقیقآ مصداق شرک است زیرا زندگی من را فرکانس هایم، افکارم، باورهایم و اعمالم تعییین می کند. و جهان به فرکانس ها و افکار تک تک ما (مستقل از هم) پاسخ می دهد و زندگی ما بهتر می شود فارغ از اینکه نزدیکان، اطرافیان و دیگران چه فکری می کنند.

    16- هیچکسی از ما قادر به تغییر زندگی فرد دیگری نیستیم حتی اگر آن فرد فرزند یا برادر یا خواهرمان باشد چه برسد به افراد دیگر زیرا جهان به افکار و فرکانسهای ما مستقل از همدیگر پاسخ می دهد و اگر هم بخواهیم زندگی آن را تغییر دهیم و توجهمان را معطوف آن کنیم آنوقت ما هم در فرکانس آن شخص قرار خواهد گرفت و خودمان نیز نابود خواهیم شد!

    وقتی که ما خودمان را درست کنیم آنوقت جهان ما را به جایی هدایت خواهد کرد که درست است. و این اتفاق از همین لحظه ای که شروع کرده ایم این فایل را بارها و بارها گوش دادن اتفاق می افتد و خداوند سریع پاسخ می دهد افکار و فرکانس های خوب را بر خلاف افکار و فرکانسهای بد و این از بخشندگی و مهربانی و وهابیت خداوند است لذا فکر نکنیم زمان زیادی اینکار طول خواهد کشید!

    17- هیچکدام از ما وطن، شهر، دین، قومیت و زبان …. را خودمان انتخاب نکرده ایم و کسب نکرده ایم و به قول آزاده جان برای چیزی که هیچ نقشی در کسب آن نداشته ایم نباید به خودمان کردیت و امتیازش را بدهیم و هویت و شخصیت خودمان را به آن گره بزنیم .اگه شهر دیگر یا کشور دیگر بدنیا میآمدیم زبان و دین وطنمان همین بود؟ مگر پیامبر در مکه بدنیا آمده بود گفت من باید در مکه بمانم و مکه را آباد کنم؟ ما به دنیا آمدیم که بریم دنبال خواسته هایمان برویم دنبال چیزهایی که دوست داریم و میخواهیم تجربه کنیم !

    وطن جائیه که حالمان خوبه؛ وطن جائیه که لذت میبریم از زندگیمان به همین دلیل است که میلیونها نفر که به خارج مهاجرت کردند چه قبل و چه بعد از انقلاب هرگز حاضر به بازگشت به کشوری که در آن متولد شده اند نشده اند!

    در قرآن آمده است که وقتی فرشتگان قبض روح می کنند، می پرسند شما در زمین چگونه زیستید؟ و پاسخ داده می شود که ما مستضعف بودیم! ما مورد ظلم واقع شدیم! پاسخ داده می شود مگر زمین خداوند پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!. اگر در این دنیا زجر میکشیم و فقیر و مستضعفیم فکر نکنیم آن دنیا به ما پاداش داده خواهد شد بلکه برعکس عذاب سختتری نسبت به این دنیا در انتظارمان خواهد بود.

    اگر ما نمی توانیم فرعون(استعاره) را عوض کنیم ولی میتوانیم جایی برویم(هجرت) که فرعون نیست!. دلیل اینکه چسبیدیم به نامی بعنوان وطن تنها بدلیل ترسها ؛ نگرانی ها ؛ وابستگی ها و بی ایمانی مان است. و جهان نمی تواند به ما که قدرت حرکت کردن و عمل کردن نداریم پاداشی دهد و ترسها بی ایمانی ها و وابستگی های بیشتری را برایمان می آورد.

    اینکه کمپین بزنیم، هشتک بزنیم، تبلغ کنیم که آشغال نریزید (توجه به ناخواسته ) آیا تجربه نکردیم که هر کجا میرویم آشغال

    از در و دیوار میزند بالا!! بجای آن توجه و تمرکزمان را بگذاریم بر روی زیبائی ها، نمیخواهد ما دیگران را تغییر دهیم؛ جهان ما را هدایت می کند به جایی که مردم آشغال نمی ریزند و فقط زیبائی ها را میبینیم!. اینهمه کمپین ریشه کنی فقر ، اینهمه گلریزان، اینهمه جشن عاطفه ها، اینهمه کمیته امداد… آیا فقر ریشه کن شد؟در سریال سفر به دور آمریکا من به وضوح این مساله برایم اثبات شد و همواره در کامنت هایم آنرا تحسین میکردم و حالا می فهمم که دلیل خلوتی، زیبایی، تمیزی و هر چیز دیگری که مشاهده کردم، کشور و مردم آمریکا نیستند بلکه توجه و تمرکز استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته بر زیبائی ها، تمیزی ها و … بود و فرکانسی که از خود به جهان صادر کردند و جهان نیز لاجرم به این فرکانس اینگونه پاسخ می دهند! که باز هم جای تحسین و سپاسگزاری دارد.

    18- خیلی زودتر از آنچه که تصورش را می کنیم زندگی برای افرادی که روی خودشان کار می کنند زیبا و بهتر می شود و خیلی زودتر از آنچه که تصورش می شود زندگی برای کسانی که روی خودشان کار نمی کنند بدتر و بدتر می شود.

    19- در بین مردم آدمهایی هستند که همیشه حالشان خوب است و یکعده هم هستند که همیشه حالشان بد است. در بین دولتها و حکومتها هم یکعده هستند که همیشه حالشان خوبه یکعده هم هستند همیشه حالشان بد است.طبق قانون جذب آدمی که حالش خوبه آدمی را جذب خودش میکند که حالش خوب است و برعکس کسی که حالش خوب نیست آدمی را جذب خودش میکند که حالش بد است( در جهان هر چیز ، چیزی جذب کرد/ گرم گرمی را چشید و سرد، سرد).لذا آدمهایی در حکومت که حالشان خوب نیست آدمهایی در مردم را که حالشان خوب نیست را جذب می کنند و این دو دسته شروعمی کنند بهگیر دادن و اذیت کردن همدیگر و ضرب و شتم و زندان و کشتن همدیگر به همین دلیل می بینیم که خیلی ها که قبل از انقلاب حالشان بد بود و در زندان بودند بعد از انقلاب نیز حال خوبی نداشتند و باز به زندان افتادند. و این الگوها دائمآ در حال تکرار است و برای کسی که قانون را می داند مانند استاد عزیز آینده به راحتی می توانند پیش بینی کنند.

    20- وقتی که ما افرادی را می بینیم که صبح تا شب در مورد نازیبائی ها، در مورد حوادث و اتفاقات بد، در مورد مریضی، در مورد تورم و گرانی، سیاست و دولت و حکومت و مسئولین صحبت می کند و با همسایه، همکار و دیگران درگیر است باید با دیدن زندگی اش و نتایج زندگی اش؛ قانون برایمان اثبات شود.

    همه ما این ضرب المثل را شنیده ایم که «هر چه سنگه؛ پیش پای لنگه» از نظر عوام دلیل این اتفاق طالع بد آن شخص یا بدشانسی آن فرد است و در نهایت مقصر را خداوند می دانستیم و عدالت او را زیر سوال می بردیم در حالی که وقتی قوانین جهان هستی را بدانیم متوجه می شویم که دلیل تمام این اتفاقات نتیجه افکار، توجه و تولید فرکانس هایی است که به جهان می فرستد و جهان نیز اتفاقاتی از اساس همان فرکانس به زندگیش می فرستد و اتفاقات زندگی هر کسی را خود آن شخص با «توجه» ،«افکار» و «فرکانس» هایی که تولید می کند، می سازد و در واقع این عین عدالت است.

    کدام موارد بیشتر به من کمک کرده است؟

    1- موارد اشاره شده در بند 15و پی بردن به باور اشتباه «برای اینکه من زندگی بهتری داشته باشم باید ایران کشور بهتری شود یا جامعه بهتر شود» و ریشه «شرک» داشتن چنین نگاه و دیدگاهی!

    2- دو قطبی بودن جهان و فلسفه تک قطبی نبودن آن بخصوص از نگاه قرآن

    3- واضح تر شدن دلیل توجه نکردن به اتفاقات اخیر و موارد مشابه آن در گذشته یا در آینده

    4- وطن کجاست و چگونه جایی است!

    چه تجربیات آموزنده ای در این رابطه دارم؟

    1- استاد عزیز در این 343 روزی که با شما آشنا شده ام و از آموزه هایتان بهره می گیرم زندگیم ؛ جهان بینیم؛ نگاهم به خودم و خداوند و جهان هستی و اطرافم زمین تا آسمان تفاوت کرده است و خداوند را بی نهایت سپاسگزارم که من را در فرکانس این آگاهی ها قرار داد تا بتوانم خودم را بیشتر بشناسم، خداوند را در درونم لمس کنم و در آغوش بگیرم و هر لحظه مثل دو دوست دو معشوق دو یار دستمان در گردن هم باشد و او را از دریچه وجودم نظاره گر باشم . چقدر از تنهایی درآمده ام با اینکه بیشتر از هر زمان دیگر از عمرم از دیگران گریزانم و دور شده ام!چقدر بهتر زندگی کنم، بیشتر تلاش کنم، و از کار کردن روی خودم لذت میبرم.

    استاد این قوانین به ظاهر ساده زندگی هر انسانی را از بیخ و بن زیرو رو می کنند. بعنوان مثال همین قانون به ظاهر ساده احساس خوب= اتفاقات خوب چقدر در زندگی به من آرامش داده است؛ چقدر احساس و اعتماد به نفس مرا بیشتر کرده است.من آدمی بودم که تا قبل از آشنایی با این قوانین همواره با ترس زندگی می کردم! ترس از روز مبادا! ترس از اتفاقات و بلاهای یهویی! ترس از اتفاقات پیش بینی نشده! و بدتر از همه اینها منتظر این اتفاقات بودن بود ولی الان که قانون را دریافته ام نه تنها اتفاق بدی برایم رخ نداده و اتفاقات برای من خوب و خوبتر بوده بلکه برداشته شدن بار همین افکار از ذهنم چقدر توانسته آرامش زندگیم را بالا ببرد؛ ایمانم را تقویت کند؛ شادی و لذت زنگی بمن ببخشد و چقدر با خودم و خدایم و اطرافم در صلحم و هزاران مورد دیگر که تا صبح میتوانم در موردشان بنویسم.

    استاد چقدر دیدن فایلهای سفرنامه دیدن و توجه مرا به دیدن زیبایی ها تقویت کرده است و چقدر من را شکر گزارتر و سپاسگزار تر کرده است بابت نعمت هایی که دارم که هر روز هزاران بار بابتشان شکر گزار خداوندم.

    2- استاد شما در دوره قانون آفرینش گفتید وقتی که ما قانون را بدانیم پیش بینی کردن نتایج دیگران با توجه به رفتارشان و در کل پیش بینی کردن آینده برایمان راحت و بدیهی خواهد بود زیرا قوانین خداوند تعییر ناپذیرند. و در همین فایل شما بر اساس همین قوانین پیش بینی کردید آینده ای که در انتظار کسانی که در این اتفاقات دارند به نازیبائی ها تمرکز می کنند و به جای تغییر خودشان بدنبال تغییر حکومتند! موردی که برای خودم اتفاق افتاد و به غینه این مساله برایم اثبات شد بر می گردد به عوض کردن سرمربی و رئیس فدراسیون فوتبال قبل از جام جهانی. استاد من رشته ورزشی اصلیم فوتبال بود و وقتی که این اتفاق افتاد بر خلاف سایرین این اتفاق را اتفاق میمونی برای فوتبال کشورم ندیدم و با آگاهی ای که از قوانین به دست آورده بودم در بحثی که بین همکاران در این خصوص داشتیم گفتم که این فدراسیون و این سرمربی به هیچوجه در جام جهانی موفق نخواهند شد زیرا هیچکدامشان از راه درستی به این سمت نرسیده اند و نتایج تیم ملی این پیش بینی را تائید کرد که در واقع تائید قوانین است.

    3- استاد موارد زیادی از ردپای قوانین در همین جام جهانی من دریافت کردم ولی بعنوان آخرین نمونه میخواهم به مقایسه ناکامی بزرگ رونالدو در این مسابقات با موفقیت امباپه بپردازم که خالی از لطف نخواهد بود.

    همه ما شاهد بودیم که بازیکن بزرگی مانند رونالدو جام جهانی را با مصاحبه ای جنجالی (تمرکز بر ناخواسته ها) که منجر به جدایی اش از باشگاه منچستر یونایتد شد آغاز کرد و حواشی این مصاحبه و واکنش هم تیمی های باشگاهی اش در تیم ملی و اظهار نظر های مختلف در این خصوص سبب حواشی زیادی برای این بازیکن و به تبع تیم ملی پرتغال گردید که نتیجه آن حذف زود هنگام پرتغال و ناکامی بزرگ رونالدو در این تورنمنت بزرگ و مهم بود. روی دیگر سکه بازیکنی به نام امباپه بود که در نقطه مقابل این داستان قرار دارد. بازیکنی که تمام تمرکزش را به این مسابقات و موفقیت در آن قرار داده بود و برای اینکه لحظه ای تمرکزش را از دست ندهد حاضر نشده بود با هیچ خبرنگاری مصاحبه کند و در اظهار نظر جالبی گفته بود که برای همه رسانه ها و خبرنگاران ارزش و احترام زیادی قائل هستم اما نمی خواهم لحظه ای تمرکزم را در این مسابقات از دست بدهم! کاری که سبب جریمه تیم ملی فرانسه شد و امباپه گفته بود من این جریمه را شخصآ پرداخت می کنم(پرداخت بها) زیرا منصفانه نیست که فدراسیون کشورم بهای تصمیم شخصی من را بپردازد! و همانطور که همگان مشاهده کردیم این بازیکن تا لحظه آخر جنگید و در فینال این مسابقات به تنهایی 4 گل زد ( سه گل در جریان بازی و یک گل در ضربات پنالتی) و توانست صاحب کفش طلای مسابقات و بهترین گل زن جام شود.

    برنامه شخصی من برای اجرای این موارد اساسی در عمل:

    استاد من به محض آمدن این فایل روی سایت هم فایل تصویری و هم فایل صوتی را دانلود کردم و فایل صوتی را به پلی لیستم در موبایل انتقال دادم و تا الان که ساعت 10 ونیم شب است بارها و بارها آنرا گوش کرده ام شاید اگر بگویم بیش از 14 ساعت در این دو روز با سرعت های مختلف به این فایل گرانبها و پر از آگاهی گوش کرده ام و نکته برداشته ام و در حال تایپ کردنم و میدانم به قول شما هر بار که این فایل را گوش کنم نکات فراوان بیشمار دیگری را از این فایل دریافت خواهم کرد زیرا هر دفعه فرکانس من نسبت به قبل تغییر خواهد کرد و این فایل و پلی لیستم را آنقدر گوش خواهم داد که ذهنم اینگونه ببیند و اینگونه جنریت کند و اینگونه بیندیشد و اینگونه عمل کند.

    با تشکر و سپاس فراوان از شما استاد ارجمند و سپاسگزاری بابت این فایل ارزشمندو شب یلدا را به شما، مریم بانو و عزیزان سایت تبریک و شاد باش عرض میکنم و بهترینها را برایتان آرزو میکنم، با احترام و عشق آخرین روز و ساعات پائیز 1401

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      مریم نادعلی گفته:
      مدت عضویت: 2375 روز

      سلام دوست عزیز

      بسیار بسیار از خوندن کامنت شما لذت بردم .و همین کامنت شما و آگاهی‌هایی که تو این کامنت ذکر کردید چند بار نیاز به مطالعه داره و بی نهایت ازتون سپاسگذارم که اینقدر درست و دسته بندی شده و عالی همه چیز رو ذکر کردید و از داشتن چنین دوستانی در سایت از خداوند سپاسگذارم .و این روزها یکی از سپاسگزاری های من از خداوند وجود انسانهای شریف و درست در این سایت هست.براتون نعمت و عشق و آرامش آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        اسداله زرگوشی گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلام مریم جان دوست عزیز و هم فرکانسی ، ممنونم از لطف و محبت تان و خوشحالم که در فرکانس این مطالب قرار گرفته ای و کامنت من براتون مفید بوده است.

        واقعیتش اینست که این فایل به قدری ارزشمند است که من دو روز تمام هدفون گوشم بود و فایل در حال تکرار و تکرار شدن و من در حال نوشتن و نوشتن، ولی همانطور که استاد عزیز گفتند این فایل بقدری آگاهی درش نهفته است که اگر هزار بار هم گوشش بدیم و در موردش بنویسیم باز مطالب جدیدی رو ازش دریافت میکنیم و من خیلی از مثالها و نمونه های عینی که از این قوانین در زندگی و اتفاقات اخیر دریافت کردم را بعلت طولانی شدن و وقت گیر بودن کامنت نوشتن، حذف کردم . و گرنه همین متن دو برابر طولانی تر میشد. این مطلب ردپایی بود برای خودم که بیشتر از هر کسی نیاز دارم که این مطالب را بخوانم و این فایل را باز هم بارها و بارها گوش دهم تا ذهنم اتوماتیک وار و ناخودآگاه اینگونه فکر کند و اینگونه عمل کند.

        بازم ممنون از توجهتان. برایتان سلامتی، شادی و ثروت از خداوند رزاق و وهاب آرزومندم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مریم نادعلی گفته:
          مدت عضویت: 2375 روز

          سلام و درود دوست عزیز

          حق با شماست این فایل مثل یه جواهر نابه که دلت نمی‌خواد از خودت دورش کنی مثل یه نوشیدنی ناب که باید جرعه جرعه نوشید و ازش لذت برد دلت نمی‌خواد فایل تموم بشه و البته تمام فایلهای استاد همین ویژگی رو دارند ولی بعضی از فایلها انگار استاد داره دقیقا تو چشم هات نگاه می‌کنه و تو مخاطب خاص هستی و هر آگاهی که گفته میشه پخش میشه تو تک تک سلولات بدجوری میشینه رو چهارستون قلب ادم.و این فایل و لایوهای 49 تا 52 اگه درست بگم که باز هم با استاد عرشیانفر عزیز هست هم بسیار ناب و پر از آگاهی هست.و من سالهاست که استاد بهترین دوستم بهترین همراه مثل یک بردار یا نمی‌دونم چی اسمش رو بذارم از هر کسه دیگه ای تو زندگیه من تاثیر گذار بوده و من از ته چاه گمراهی با ایشون آشنا شدم …..

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1188 روز

    سلام بر استاد مهربان

    درود بر دوستان خوبم

    بار دوم است که در حال گوش دادن به این فایل لایو زیبا هستم

    واقعا عالی بود

    چقدر زیبا جریان و هدایت افکار جامعه را استاد تشریح کردند و چقدر عالی توضیح دادند

    یاد گرفتم که در این فایل تمام تمام تمام تمرکز خودم را بگذارم بر روی زیبایی ها

    به هر آنچه توجه کنم

    در مورد آن صحبت کنم

    نظر بدهم

    شرح بدهم آن را

    حس در مورد آن داشته باشم

    همه اینها سبب می شود که در زندگی من به مرور رخ بدهد و یک زمان به جایی می رسم که گرفتار و دستخوش جریان های جامعه می شود

    آنوقت دیگر من خودم نخواهم بود و نمی توانم به نچه که دوست دارم دست پیدا کنم

    بنابراین همان طور که می شود به نازیبایی ها و ناخواسته ها توجه کنم

    می توانم به خوبی هاگ

    زیبایی ها

    اتفاقات عالی

    افتتاحیه ها

    مغازه های پر از مشتری

    ساخت و ساز های عالی و با دکوراسیون فوق العاده

    هم اینها می تواند زیبایی ها باشد و توجه کردن به آنها از همان جنس را وارد زندگی من می کند

    وقتیکه که من به زیبایی ها نگاه می کند خوب حس هم خوب می شود و ذوق می کنم و لبخند روی لبهای من نقش می بندد

    این لبخند و این حس خوب به جهان هستی این را اعلام می کنم که من این زیبایی ها را می بینم و از این جنس هم در زندگی من بیشتر و بیشتر رخ می دهد

    خدا رو شکر که این قوانین چقدر عالی و ساده در سر راه من قرار می دهد

    نکته عالی دیگری که استاد فرمودند این بود که وقتیکه فکر افراد این است اگر ایران بهتر بشود زندگی آنها هم بهتر می شود

    این اشتباه ترین نکته و غلط افراد است

    آنکه منتظر است تا جریان ها بهتر بشود تا زندگی او بهتر بشود همیشه عقب است و شکست خورده

    من می توانم خودم زندگی خودم را بسازم و فرکانس های من است که جهان من را می سازد

    الهی شکر

    ممنون از خدای فراوانی ها

    خودم می سازم آنچه که در ذهن دارم

    خوب خوب می سازم

    زیبا می سازم

    آرزوها و هدف های خودم را می سازم

    می دانم حالم خوب باشد آدم هایی سر راه من سبز می شود که در مدار و فرکانسی حال خوبی هستند

    پس به امید ساختن روزهای عالی برای خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    سلام بر همه عزیزان

    گام 28 خانه تکانی ذهن

    این فایل مورد علاقه منه و بالای 10 بار تا الان گوش دادم مخصوصا این اواخر چند ماه پیش بود که مجدد رفتم سمتش و تقریبا 3/4باری کامنت گذاشتم هربار براش اینقدر که اگاهی های ناب خالص و منطقی در اون وجود داره ممنونم استاد بینظیرم

    تقریبا یسری نکات و مجدد نوشتم بعنوان تمرین و یادآوری قانون بدون تغییر خداوند بعدش هم چنتا مثال های جدید یادم اومد که بنویسم

    یادآوری دنیای دو قطبی:

    جهان دو قطبی با توجه تو هدایتت میکنه به همون سمت و بستگی به خودت داره تو این دنیای دو قطبی توجه تو به کدوم سمته خواسته ت یا ناخواسته ت؟ از چه طریق؟ احساست

    من راجع به توجه چنتا تجربه بگم

    بارها تکرار کردم که وقتی توجه م روی مرگ بود و ترس از دست دادن پشت سر هم چندین مرگ عزیزانم و تجربه کردم یا درباره همین موضوع من کلن ادمی بودم که دنبال بحث و مخالفت و بعبارتی سرم درد میکرد برای اینکه یه همچین موضوعات عامی در کشورم رخ بده و منم بدوام برم اون سمتی خصوصا بحث حجاب که انگار داشتن منو خفه میکردن وقتی مجبور بودم حجاب داشته باشم یا بهم میگفتن حجابت و رعایت کن یا همچین موضوعاتی یعنی از احساسم نگم براتون تا حد انفجار پیش میرفتم و خب طبیعتا همچین مواردی رو هم جذب میکردم که تو فایل حجاب در قرآن توضیح دادم راجع بهش ولی از وقتی توجه م از روی این موضوع برداشتم واقعا یادم نمیاد کسی راجع به حجاب باهام صحبت کرده باشه یا تذکری داده باشه حتی مادرم که سلطانه تو این موضوع :))) اما هنوز حتی همین برهه فقط راجع به نماز صحبت میکنه الان خیلی بهتر شده ولی قبلا چپ میرفت راست میومد میگفت نمازاتون و بخونین یا حتی قبلا با ما تو خیابون راه نمیرفت بخاطر پوشش هامون و یا اگه پیش میومد هی میگفت حجابتنون و رعایت کنین خدا شاهده الان یادم اومد وقتی باهم بیرون میریم حتی شال ما میفته هم میبینه چیزی نمیگه نه که خودش و نگه داره یا ما از قصد اینکارو کنیم اصلا انگار به چشمش نمیاد یه مکثی کردم و قانون توجه رو برای خودم یادآوری کردم تو اون دوره که این اتفاق افتاده بود دقیقا وسط بودم یعنی بخشی از من فکر میکرد باید کاری انجام بده و اعتراض یا هرچی بخشی از من میگفت نه با ناخواسته نجنگ و این موارد که هنوز اون زمان این فایل و گوش ندادم یا اگه یبارم گوش دادم شاید خیلی در من تاثیر نزاشت نمیدونم ولی از یه جا به بعد به روند زندگیم نگاه کردم و دیدم ذهنم بیشتر موافق صحبتهای استاده و داره این سمتی میره و بعدش که بارها و بارها گوشش دادم با تمام وجودم ازش تاثیر گرفتم و به خودم افتخار میکنم که حداقل تو این مورد شاگرد خوبی بودم و عمل کردم و نتیجه ش هم دیدم جوری که من میرفتم سرکار یادمه دقیقا یه روزی که تجمع کرده بودن تو بازار و ما رفتیم سمت انبارمون همه تا ساعت شش و هفت شب اونجا بودم تا شرایط یکم اروم بشه بتونیم بریم و انبارمون با اینکه نزدیک مترو بود ولی انگار فرسنگها فاصله داشت از بس که استرس زا بود شرایط و هر لحظه ممکن بود اجتماع مردم قاطی بشه و ناخواسته هدف تیر قرار بگیری البته تیرها اکثرش مشقی بود و ازین تیرهای رنگی که یکم درد داره برای بازی پینت بال استفاده میشه خلاصه خیلی نمیخوام زوم بشم اینم الان یادم اومد که وقتی من و چنتا از همکارام تونستیم برسیم به مترو انگار یه لحظه همه چی حالت استپ شد و ایستاد تا ما سالم برسیم چون اصلا نگم براتون از فضا و خیابون ها جوری که حتی خلوتی ش هم ترسناک بود تو هرباری که این شرایط بود من روی شونه های خدا سالم میرسیدم به مقصدم چون اگاهانه هم کنترل میکردم ورودی های ذهنم و حتی تو شرایطی که واقعا خیلی خیلی سخت بود چون تو دلش بودی اما میدونستم راه حل هست و خیال راحتی و اطمینان ازینکه در سایه امن خدا هستم این مواردی که گفتم خیلی از اشناهام و دوستا و اطرافیان که تو بازار بودن رهگذری اسیب دیده بودن ربطی به اعتراض کننده و افراد حکومتی نداشتا یعنی ممکن بود از هر دو طرف اسیب بببینی دیگه اونی که اگاهانه میرفت تو دل اعتراضات و اینا رو کاری ندارم و هرچی میگذشت و من نتیجه میگرفتم از ارامشم از صحیح سلامت بودنم از روند طبیعی زندگیم تو اون شرایط که حتی روزی نبود نگن نیا سرکار میرفتیم اگه اوضاع بد میشد زود برمیگشتیم و استرسی که مادرم هربار میکشید تا من و خواهرم برگردیم و دیگه خیلی ادامه ندم …

    موضوع بعدی درباره توجه دیشب وقتی دیدم هنوز گام جدید روی سایت نیومده رفتم قسمت 6 قدم دوم رو دانلود کردم و گفتم گوش بدم ولی خب فرصت نشد و رفتم سراغ متن نوشتاری ش که نوشته بود

    ما هر لحظه با توجه مون (صحبت کردن، فکر کردن زیاد، تحسین، سپاسگزاری و تایید و نگرانی و ترس و…) داریم فرکانس میفرستیم به جهان*

    بعد داشتم با خواهرم صحبت میکردم میگفتم همین موضوعی که هربار استاد تو هر فایلی به هر شکلی تکرارش میکنه و باز هم وقتی ازش میخونی یا میشنوی انگار برات تازگی داره و هنوز درکش نکردی همین که راجع به ناخواسته ت حتی صحبت نکنی این ساده ترین روش برای کنترل ذهن رو رعایت نمیکنیم یا بهتره بگم نمیکنم بعد چه انتظاری دارم و اگاهانه سعی میکردم اگه حتی فراموشم شده باز به خودم بگم ندا حرف نزن راجع به ناخواسته ت و همون موقع استاپ کردم و امروزم با این فایل حکم تایید اومد

    وقتی تو مسیر نادرست باشی حتی خیلی خیلی نادرست خدا خیلی آروم بلا سرت میاره ولی به محض اینکه برمیگردی به مسیر درست خیلی زووود اتفاقات عالی برات میفته جهان جهان خیر و درستی و پیشرفت هست

    این هم موردی هست که انگیزه راه میشه و هربار که میشنومش میخوام که تکرارش کنم

    در راستای صحبتهاتون راجع به هویت و نچسبیدن و اینا بگم اینو

    من همیشه خدا رو شک میکنم بابت تجربه هایی که داشتم چون اونا همیشه برای ذهن من مثال زدنی هستن مثلا تجربه اینو داشتم که بهترین جاها در بهترین مناطق کار کنم محل کارم هم از لحاظ شعاف بودن هم محله هم مکان هم درامد همیشه تو سطح بالایی بوده ولی جهان بهم ثابت کرده اونا دلیل اصلی موفقیت و ثروت نیست چون همیشه هشتم گرو نهم بوده و دقیقا همون کارها برام پولساز نبوده حتی یکیش که مدیر عامل اصلی و بنیان گزارش یه ادم خیلی خیلی معروف که اسم نمیارم بوده همه م میشناسنش حتی یروزم اومد دفترمون و جلسه داشتن ولی خود مدیری که اونجا رو بهش داده بود مدیر داخلی ش چند ماه بود حقوق ما رو نداده بود با اینکه برای دفتر حتی خدماتی داشتن دفتر برق میزد تمام وسایل برند بود تویکی از بهترین خیابان های نیاوران بهترین ساختمون و…

    یا در مورد روابط این تجربه رو داشتم همیشه با افراد پولدار چه دختر چه پسر دوست میشدم دوستای معمولی همیشه از خودم خیلی پولدارتر بودن و خیلی وقتا برای اینکه نمیتونستم پا به پای تفریحاتشون برم باهاشون کات میکردم و دوست پسرهایی که داشتم همه از دم خوشتیپ و خوش قیافه همه ورزشکاری خلاصه ویترین زندگیم همیشه نما بوده خیلی هاش اگاهانه جذب میکردم خیلی هاشم نااگاهانه ولی بهرححال با اولین توجه بقیه موارد هم به همین شکل پیش میرفت و حالا قانون تکامل که بنظرم میشه قانون تجربه هم اسمشو گذاشت گذر کردن و اشنایی با سایت معجزه کرد و فهمیدم اصلا داستان اصلی چیز دیگه ای هست هدف لذت بردن و ارامش هست تا قبل این یعنی تا 4/ سال پیش هم معتقد بودم لذت واقعی یعنی زندگی در بهترین منطقه تهران یعنی داشتن مدل بالاترین ماشین و شغل خاص و ادم خاص و افراد لاکچری بعد که فهمیدم لذت بردن از زندگی اصلا به این چیزها نیست و کم کم عوامل بیرونی رو حذف کردم یاد گرفتم از داشته هام سپاسگزار باشم همه اونایی که من چسبیده بودم بهش و اتفاق نمیفتاد خودشون به بهترین شکل ممکن اومدن سراغم در ساده ترین حالت ممکن با لذت خیلی بیشتر از اون زمانی که اگه حتی بهش میرسیدم شاید لذت نمیبردم خیلی خیلی موردها هست که شاید بتونم ساعتها دربارش بگم و بازش کنم و بگم زندگی که تو این چهار سال دارم اندازه یه پشه هم قابل مقایسه با زندگی 5/6 سال قبلمم نیست پشه چیه پشه بزرگه مورچه اندازه مورچه ریزها

    استاد من شما بینظیری هربار که با اون صدای جذابتون بلند بلند میگفتین آقااااااا اصلا اینطوری نیست میخواستم با بلندگو برای ذهنم هربار پلی کنم و تایید کنم هرچند که میگم تو این مورد حداقل موارد این شکلی و شرایط حساس کنونی :)) افتخار کردم که لحظه ای به عقب برنگشتم و دیگه طاقت الگوی تکراری دیدن و نداشتم دوستتون دارم خیلی خیلی زیاد ممنونم ازتون از شما و مریم عزیزم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  7. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1554 روز

    سلام و صد سلام به خانواده عباسمنش من و کسی که برای من پدری کرده، استاد عباسمنش عزیز

    دوستان امروز رو میخوام بذارم روز تولد دوباره خودم!

    من یک سال و 9 ماه هست که با استاد دارم پیش میرم اوایل که خیلی با ایشون گارد داشتم و داستان هدایت من خیلی جالبه خودم هروقت بهش فکر میکنم کلی درس ازش یاد میگیرم

    ولی امروز واقعاااا روز عجیبی بود!

    من دوره های زیادی رو از سایت تهیه کردم ولی جالب بود که هیچ وقت درست نمیفهمیدم استاد چی میگن… انگار مثلا من یه بچه ای بودم که ضرب و تقسیم هم بلد نیودم یعد همش به استادم التماس میکردم که توروخدا به من انتگرال یاد بده، من اگه انتگرال رو یاد بگیرم خوشبخت میشم

    بعضی جاهارو میفهمیدم ها ولی خیلی گنگ و مبهم بود، عمل هم که صفر همین باعث شد نتایج من مثل یه نمودار سینوسی باشه

    یه وقت هایی عالی و خیلی رو یه رشد، اما سریع با سر سقوط میکردم…

    تا اینکه تو بدترین شرایط مالیم تصمیم گرفتم دوره ی عشق و مودت رو بخرم ، چون رابطم با عزیزدلم ، با خانوادم، با خواهر قشنگم، با دوستام و با همهههه داغون شده بود!

    از روز اولی که پامو گذاشته بودم توی سایت، خواهر مهربونم مدام میگفت ساراااا توروخدا دوره عشق و مودت رو بخر

    من میدونین چی میگفتم؟ میگفتم من اگه پول نداشته باشم اعصابم همش داغونه، اعصابمم داغون باشه نمیتونم با کسی مهربون باشم پس من اول باید دنبال پول باشم چقدر استدلالم اشتباه بود

    قبلا سر همچین اشتباهاتی خودمو فحش میدادم ولی الان مثل یه مادر مهربون خودمو میبخشم و میگم حق داشتم، از جوونی و خامی و بی تجربگی بوده…

    خلاصه که پول میومد ولی زیاد نمیومد، خوشحالی نمیومد، ارامش نمیومد، سلامتی نمیومد

    تا اینکه دل و زدم به دریا و دوره عشق و مودت رو خریدم

    وااای جلسه اول من رو دیوانه کرد! تازه فهمیدم مدار چیه، تضاد چیه، احساس چیه، توجه چیه، خواسته چیه، دیدن زیبایی چیه، خدا کیه

    نزدیک دو هفته فقط نیم ساعت جلسه اول رو گوش دادم، یکم نتایج مورچه ای میومد ولی چون هی ول میکردم و دو سه روز گوش نمیدادم سریع خراب میشدن

    تا اینکه دیشب من و عزیزدلم همدیگه رو دیدیم و برای اولین بار قهر نکردیم! حتی با هم تلفنی هم بعدش صحبت کزدیم ولی هیچ دعوا و توهینی توش نبود

    امروز صبح که بیدار شدم فکر کردن به این اتفاق خیلی منو تکون داد

    که شاید واقعا این حرفا جواب میده، دفتر و پتو رو زدم زیر بغلم و رفتم پشت بوم فقط گوش دادم و نوشتم

    ( میدونم شاید عجیب باشه براتون ، ولی باور کنین من و عزیزدلم نمیتونستیم یک مکالمه بدون دعوا و توهین داشته باشیم حتی عادی ترین صحبت های ما باید ختم میشد به دعوا و ناراحتی ، برای همین یک قرار بدون دعوا و قهر برای من واقعا اتفاق عجیبی بود)

    بعدش به خودم اومدم دیدم تو همین دو سه ساعت یه ادم دیگه شدم! دیدم انقدر اروم شدم که انگار تمام وجودم التماس میکردن برای این اگاهی ها

    مثل کسی که سال ها تشنه بوده و الان یه دریا اب خنک و تمیز و زلال بهش دادن

    حس میکردم مثل یه نوزاد ارومم، شادم، نورانی ام، قشنگم، ارزشمندم

    حتی یک لحظه حس تنهایی تو وجودم نبود

    به خودم قول دادم برای یک بار هم که شده توی زندگیم یه کاری رو تا اخر انجام بدم و این دوره رو تموم کنم

    کنارش یه خواسته هم از خدا داشتم، لطفا بیشتر از این اگاهی ها بهم بده، یه دوره ای یه فایلی که من بیشتر بفهمم این قوانین رو

    اومدم تو سایت و این فایل رویایی رو دیدم، من تو این لایو حضور داشتم و نکته برداشتم اما خدا شاهده یک کلمه از چیزهایی که الان دارم میشنوم رو نشنیده بودم…

    این فایل ارزشمند خلاصه خیلی از قوانینی هست که میتونه شمارو به خوشبختی برسونه، اگر شرایط خرید دوره ها رو ندارید این فایل رو حداقل ده بار گوش بدین خوب به نکاتی که استاد گفتن فکر کنین

    نکات مهم مثل دو قطبی بودن جهان، مثل درک درست تضادها، مثل اینکه تمرکز و کانون توجه رو کجا بذاریم، مثل اینکه تو سخت ترین شرایط استاد چطور کنترل ذهن میکردن، راجب نگاه زیبا بین و هزاران نکته که توی همین یک فایل هست

    میدونین حس میکنم قلبم الان توی نور و خوشبختی غرق شده و میدونم این بار برعکس تمام هزاران دفعه ای که تصمیم گرفتم و ول کردم قراره ادامه بدم

    و بیام انقدر از داستان های موفقیتم چه توی روابط ، چه توی شناخت خودم و خدا، چه توی سلامت و چه توی ثروت بنویسم که همه ی افرادی که دنبال نشانه هستن داستان های من رو الگوی خودشون قرار بدن و شروع بکنن

    همونطور که داستان های استاد عزیزم و دوستان مهربون سایت الگوی من شد تا هدایت بشم و بالاخره نکاتی رو که مدت ها برای فهمیدنشون تلاش میکردم رو با گوشت و استخون لمس و درک کنم

    خوشحالم که میتونم اینجا و با شما حرف بزنم و در یک محیط زیبا و ایزوله به نام سایت عباسمنش دات کام ، ذهنم رو برای دیدن زیبایی های بیشتر و نزدیک شدن به خالقم پرورش بدم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1389 روز

    استاد عزیزم سلااااام

    اینقدر حالم خوبه ک حد نداره.

    استاد خوبم واقعا واقعا واقعا ممنونم از شما ک این اگاهی های ناب رو در اختیار ما میزارین و نگاه مارو ب زندگی زیبا تر میکنین…

    ازتون ممنومم ک ب من یاد دادی ک سپیده تو با کانون توجهت داری اتفاقات رو ب زندیگت دعوت میکنی…

    استاد خوبم ممنونم ازتون ک من رو با خدا و خودم اشنا کردین

    استاد خوبم ممنونم ازتون ک ب من فهموندین ک قدرت خلق زندگیت تو دستای خودته ن خانواده و ن دولت مردان ن هیچ عاملی بیرون از تو…

    استاد خووووبم بهترین استاد دنیااااا ازتون واقعا مچکرم ک ب من یاد دادین ک چجوری فرکانس هامو کنترل کنم.

    ب من یاد دادین ک اگ میخوای فرکانس هایی هم جهت با خواسته هات بفرستی ببین ک ب چی داری توجه میکنی ،ورودی هاتو چک کن ، ب افکارت و نجواهای ذهنت توجه کن،ببین ک چی در درون تو میگذره…

    ب من گفتی حواست ب احساسی ک در هر لحظه داری باشه،احساست بهت میگه ک تو الان در مسیر هستی یا داری میزنی جاده خاکی…

    استاد خوبم بهترین جان من همه اینا رو فقط از فایل های دانلودی شما ک ی دنیا برای من ارزشمند هست یاد گرفتم(تازه اینقدر این فایل ها و اگاهی ها زیاد هست ک من هنوز نتونستم همشون رو تموم کنم)

    استاد خوبم من حس کردم لمس کردم وقتی مراقب ورودی هام هستم و وقتی ک وزودی هامو بمباران میکنم با فایل ها و اموزش های شما چقدددر زندیگم و حال و احوالم عالی میشه چرخ زندگیم روعن کاری میشه

    و اینو هم حس کردم و زندگی کردم زمان هایی ک از اموزش و فایل ها شما فاصله گرفتم و درگیر روزمرگی هام شدم چ ادم ها و چ موقعیت های نامناسب کم کم وارد زندگیم شد

    (این حرف ک شما میگین وقتی روی خودت کار میکنی نتایج سریع رخ میده و کقتی ک داری از مسیر خارج میشی نتایج کم کم تعییر میکنن رو من واقعا توی زندیگم لمس ش کردم تجربه اش کردم.مثل غورباقه ای ک توی دیگ اب میزارن و زیرش اتیش میزارن و کم کم اب گرم میشه و متوجه نیس ک داره میپزه تا غورباقه ای ک ی دفه بندازنش توی اب جوش متوجه تغییر دما میشه و عکس العمل نشون میده از خودش)

    استاد خوبم من مثل اون غورباقه ک دمای اب رو کم کم میبردن بالا و اون متوجه تغییر دما نمیشده شده بودم و اینقدر نرم نرمک شرایط و حال خوبم داشت رو ب بد شدن میرفت ک انگاری نمیفهمیدم ولی از اونجا ک هدایت خدای مهربونم در هر لحظه در زندگی من جاریه دوباره شروع کردم و تمرکز لیزری گذاشتم روی سایت و ورودی هامو فقط صدا و فایل های شما قرار دادم…

    استاد خوبم چند روزی هست ک تصمیم گرفته بودم ک تمرین اگهی بازگانی رو انجام بدم چون من خیلی دوست دارم ک دوره عزت نفس شما رو تهیه کنم ولی هنوز هم مدار این دوره بی نظیر نشدم بعد توی کامنت ها و حرف های شما متوجه شدم ک توی این دوره تمرینی هس ب اسم اگهی بازرگانی ک باید خصوصیات مثبت خودت رو ب غریبه ها مطرح کنی خب من از انجام این کار میترسیدم و این ترمزی هم شده بود برام و با خودم میگفتم خب بهتر ک دوره رو نداره چون باید این تنرین رو انجام بدم فعلا ک ندارمش پس مجبور نیستم ک انجامش بدم،

    ی چند باری هم هی بهم الهام میشد ک برو این تمرین رو انجام بده ولی هی نجوا میومد ک بابا تو ک دوره رو نداری تا قشنگ بهمی ک این تمرین چی ب چی هست و خلاصه از اینجور بهانه ها..

    ولی این دفه تصمیم گرفتم ک این تمرین رو با وجود اینکه دوره هزت نفس رو ندارم انجام بدم .

    رفتم توی عقل کل سرچ کردم و دیدم ی دنیاااا بچه ها جواب دادن و ایده دادن و من کلی انگیزه گرفتم ک میشود اگ بچه ها تونستن پس منم باید بتونم…

    من این تمرین رو میخواستم برای این انجان بدم تا ب خدا و دنیا و کائنات ثابت کنم ک میتونم و من متعهدم توی این مسیر میخواستم ثابت کنم ک اقا جان من لیاقت داشتن این دوره رو دارم.

    و ب ذهن چموشم بگم دید این کار انجام شد اینقدر ازش میترسیدی سخت ترین تمرین ممکن همین بود ک من انجامش دادم و میخواستم اینجوری ترمزی ک برای خرید دوره داشتم رو از بین ببرم.

    (جالبه الان ک دارم اینارو مینویسم چ چیز هایی از خودم فهمیدم)

    من وقتی توی عقل کل جواب ها رو میخوندم با خودم گفتم سپیده تو حتی نمیدونی ک چ ویژگی های مثبتی در وجودت هست چ برسه ک بخوای بری ررای بقیه توضیح بدی

    وقتی جواب بچه ها رو توی عقل کل خوندم رفتم و فگر کردم ک خب من چ ویژگی های مثبتی دارم و کلی ویژگی یادم اومد و کلی خودم رو شناختم و چقدر ب خودم افتخار کردم برای ی همچین ویژگی های عالی ک دارم .

    بعد رفتم برای چند نفر از اشنایانم این تمرین رو انجام دادم چون برای من بخوام از نکات مثبتم ب اشنایانم بگم سخت تره تا ب غریبه ها بگم البته ک حتما این اگهی رو بیرون برای غریبه ها هم انحام میدم .

    و بعد من فهمییوم ک این تمرین برای از بین بردن ترس از حرف مردم و ترس از قضاوت شدنه

    من با این تمرین یاد گرفتم ک چجوری میشه تو دل ترس ها رفت و فکر کردم ک چ ترس های دیگ ای دارم ک میتونم از ببین ببرمشون

    و استاد اینقدر حس خوبی بهم دست داد وقتی تو دل این نرسم رفتم و اینقدر برام راحت شد و فهمیدم ک چقدر من الکی ی چیزی رو گندش کرده بودم و اصلا ترسناک نبود و من الکی هی این تمرین رو عقب مینداختم.

    خلاصه استاد عزیزم همینجور ک توجه میکردم ب اینکه سپیده از چی میترسی ک باید از بین بریش و بگم ک خدای خوبم کلی جواب این سوالم رو از طریق کامنت های دوستانم تو سایت بهم داد…

    و من ب این فکر میکردم ک بر ترسم غلبه کنم

    چون من توی شغلم سر این ترسم و باکر های محدودم خیلی ضربه خوردم خیلی ..

    ..

    جالبه ک اتفاقا خوابی هم دیدم و خدا انگار خودش باهام حرف زد و من رو توی ی موقعیتی قرار داد انگار ک اب بود انگار کف اقیانوس بودم و خدا خیلی قشنگ برام توضیح داد ک ببین هیچیت نشد ببین من مراقبتم مراقب هر کسی ک اینجا باشه هستم و تو اگ میترسی ب خاطر اینه ک هنوز ب من ایمان نداری هنوز منو باور نکردی ک میتون مازت مراقبت کنم

    بعد انگار توی خشکی بودم و توی خواب با خودم فکر کردم ب موقعیتی ک توش بودم و گفنم من اگ اگاهانه بخوا مبرم اونجا میترسم واقعا اصلا نمیرم و صدای خدا رو شنیدم ک میگفت بخاطر اینکه ب من ایمان نداری ک میترسی…

    خیلی این خواب برام جالب بود چون همیشه دوست داشتم خدا مستفیم باهام حرف بزنه و این خواب دقیقا خواسته من بود ک اجابت شد…

    و استاد عزیزم ی چیز دیگ بگم و تموم کنم خیلی طولانی شد…

    من امروز صب ک این خواب رو دیده بودم حالا نمیدونم این خوابه قبل از این اتفاق بود یا بعدش.

    من دم دمای صبح سردم شد و بیدار شدم پتو روم بود ولی گردن و کمر پتو نشسته بود روش و سردم شده بود

    حوصله اینکه تکونی ب خودم بدم ک خب گردن و کمرم رو قشنگ بپوشونم نداشتم

    تو همون گیجی تو دلم ب خدا گفتم خدایا گردنم یخ زد بپوشونش برام(واقعا چی شد ک من ی همچین حرفی زدم؟؟؟)

    بعد همون لحظه شوهرم تکون خرد و پتو اومد رو گردنم

    ی لبخند زدم گفتم خدایا کمرم چی اونم یخ زده اقا اونو هم درستش کن(فک ککککن اخه چرا واقعا؟؟!!!)

    اتفاقا دقیقاااا دوباره شوهرم ی تکونی خرد ک باعث شد قشششنگ پتو بشینه رو کل بدنم و من گرم بشم

    یعنی اصلا هم هنگ بودم هم خواب داشتم

    بیدار ک شدم ب این جریان فکر کردم دیدم خدای من چقدد سریع الجوابه واقعااااا

    فهمیدم ک من چقدر راحت طلبم و صد البته ک خدای من من رو اسون کرده بود برای اسونی ها دیگه

    خدایا دمت گرم برای ثروت هم کمکم کن ک همینقدر اسون بشم برای اسونی ها)

    واینکه تو خواسته ات رو دقیق کن واضح کن..

    چرا توی همون حرکت اول هم کمر هم گردنم پوشیده نشد؟؟؟

    چون فک نمیکردم ک در این حد جوتب بده گفتم حالا بزار ببینم این گردنه پوشیده میشه یا ن بعد انگار ایمانم باور ب توانایی خدا بیشتر شد و بعد درخواست دومم رو از خدا کردم و حالشو بردم

    یاد حرف شما افتادم استاد خوبم ک ساز و کار این جهان اینجوریه ک تو درخواست میکنی و میشود اگ میبینی نمیشه یا دیر میشه تمش ب خاطر باور های محدود و ترمز هایی ک داری…

    من خیلی این رو توی زندگیم تجربه کردم از درخواست هایی ک داشتم و زودی پاسخش رو گرفتم ولی این یکی خیلی باحال بود

    چون الان قانون رو بهتر از قبل میدونم چون الان ورودی هام واقعا رگباری کردم از فایل های شما و همش در حال ورودی مثبت فرکانس مثبت هستم این پاسخ خدا و این خواب خیلی چسبید بهم …

    استاد عزیزم بهترین بهترین بهترین بهترین هاااا واقعا ممنومم ازتون برای این بهشتی ک برای من و دوستان هم فرکانسیم خلق کردی و اینققققدر بی منت این اگاهای های ناب رو در اختیار من و دوستانم قرار میدین…

    ب زودی یمام و از غلبه بر ترس های دیگه ام و ورودی ها مالی ک دارم و موفقیت هام براتون مینوسیم…

    خیلی دوستون دارم سلام من رو ب خانم شایسته عزیزززز ک واااقعا از صمیم قلبم دوسشون دارم برسونید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    غـــزل گفته:
    مدت عضویت: 2257 روز

    به نام خدا. سلام به استاد و همه دوستان عزیز.

    این اولین باریه که از ته دلم دارم واژه استاد رو در این سایت به کار میبرم. تا الان نسبت بهش مقاومت داشتم و میگفتم آدم نباید راحت از این واژه استفاده کنه. هنوزم نظرم درباره‌‌ش همینه. ولی استاد عباسمنش ما، یکی از شایسته‌ترین افراد برای این واژه‌ست. اگه استاد ما که «زندگی کردن» رو به ما یاد میده شایسته‌ش نیست، پس کی شایسته‌شه؟

    استاد ما که رها از قیل و قال‌ها، داره دنیا رو می‌فهمه و به فهمش عمل میکنه.

    استادی که فرق مهمش با بسیاری از کسانی که به راحتی استاد صداشون میکنیم، فروتنی‌شه. طبیعی زندگی کردن، طبیعی پوشیدن و طبیعی حرف زدنشه.

    استادی که خودش هم دوست و همکار خودش رو که تو عالم کار، اسمش می‌تونه رقیب باشه رو «استاد» صدا می‌کنه.

    دوست دارم این فایل رو هرروز گوش کنم و هرروز ذهنم رو باهاش شارژ کنم. اصولاً این دسته فایل‌ها که اصل و اساس قانون رو توضیح میدن، برای من خیلی کارایی دارن. نجواها رو خاموش میکنن و انرژی‌م رو مضاعف

    نکته‌‌ی اساسی فایل برای من، بحث دو قطبی بودن جهانه. روی دیگری از قانون تضاد.

    یادآوری این نکته، انگار به طور عمیق‌تری بهم یاد داد که در هر لحظه یا داریم به چیزی که می‌خوایم توجه میکنیم، یا به چیزی که نمی‌خوایم. حد وسط نداره. نمیشه نمیشه نمیشه هی به خاطرات بدت فکر کنی و انتظار داشته باشی فردا صبح اتفاق جدید خوبی برات بیفته.

    این فایل به شدت به من احساس جسارت میده. میگه بخواه! درخواست کن!

    چون تو درهر صورت داری درخواست می‌کنی! یا از قطب دلخواهت، یا از قطب نادلخواهت! پس دلخواهت رو بخواه! در هر لحظه! در هررر لحظه!

    با یادآوری این نکته، بیشتر و بیشتر احساس میکنم دستم برای توجه کردن به خواسته‌هام خیلی بازه! انگار این نکته داره بهم میگه که تو « حق داری به هررررچی میخوای فکر کنی» . بدون محدودیت. چون اگه این کارو نکنی و فکرت رو آزادانه انتخاب نکنی، ناخودآگاهت برات این کار رو می‌کنه. و در هر دو صورت دریافتش می‌کنی! خیلی سریع!

    نتایجی که تا الان از قانون گرفتم، کاملا موید این اصل هستن. هرجا به ذهنم اجازه دادم که فراتر از داشته‌های قبلی، خواسته جدیدی داشته باشه و به قطبی مخالف اون چیزی که تا الان تجربه کردم فکر کنه، دریافتش هم کردم.

    و هرجا که به محدودیت‌های ذهنم چسبیدم و قطب فعلی رو تو کانون توجه‌م نگه داشتم، تغییری هم رخ نداده.

    به عنوان مثال اگه در زمینه پول، قطب منفی ذهنم رو به مثبت تغییر دادم، و در زمینه اعتماد به نفس و دوست‌داشتنی بودن، همیشه قطب مثبت تو ذهنم بوده و تغییرش ندادم، و در زمینه رضایت از همکاران، همیشه قطب منفی تو ذهنم بوده و تغییرش ندادم، حاصلش شده این پکیج: ورود به شغلی که توش وضع مالی بهتری دارم و اطرافیان دوستم دارن، و یه جای کار از نظر همکارها میلنگه!

    نکته بعدی این که اونجای فایل که استاد گفت به خرشانس‌ترین آدمی که می‌شناسین فکر کنین، این کارو کردم. و اونجایی که گفت ویژگی مشترکشون، ساده گرفتن زندگیه، منم مثل اون شاگردهای سمینارهای حضوری، گفتم اَاااا دقیقااا! و از ذوقم سریع پا شدم رفتم پیش خواهرم و این تمرین رو براش برگزار کردم! و با هم 5,6 تا از افراد خیلی خوش‌شانس که می‌شناسیم رو یادآوری کردیم و واقعاً ویژگی مشترک همه‌شون همینه!

    یه دوست عزیزی دارم که توی دوران کنکور، در حالی که همه بچه‌ها درگیر استرس و کلاس و آزمون و… بودن و اون فضای ملتهب کنکور رو تجربه میکردن، واسه خودش ریلکس میومد مدرسه و می‌رفت. و یکی از بهترین قبولی‌های کلاس شد. بعدها توی کنکور ارشد هم همینطور شد. بدون استرس بود و از بقیه هم بیشتر خوش میگذروند و پایه تفریح بود. یکی از دانشگاه‌های تاپ کشور قبول شد. به همین ترتیب آیلتس گرفت. سر کار رفت. بعدا بدون دنگ و فنگ و تردید و… از کارش استعفا داد و اپلای کرد و دو ماه بعد پذیرش گرفت و مهاجرت کرد. از روزای اول مهاجرتش، دوست‌های جدید پیدا کرد و از همون ماه‌های اول، سفر رفتنو تو اروپا شروع کرد و… . خلاصه داره واسه خودش از مواهب دنیا بهره می‌بره خداروشکررر . و من از وقتی می‌شناسمش این توصیفو ازش دارم: آدم ریلکس و رها! یادم نمیاد هیچوقت ازش شنیده باشم که ناله کنه یا چیزیو سخت بگیره.

    و چند مورد دیگه‌ای هم که سراغ داشتیم با خواهرم، همه همینطور بودن.

    پس در مجموع، نکته دریافتی من از این فایل اینه: سعی کنم در هرلحظه به قطب دلخواهم توجه کنم. وگرنه برعکس میشه.

    برنامه عملی‌م برای اجرایی کردن این نکته:

    1-اجازه فکر کردن و رویاپردازی درباره هر مدل خواسته، اعم از منطقی و غیرمنطقی و فضایی و… رو به خودم بدم! نه لزوماً به هدف این که من دارم به x فکر میکنم پس قراره x رو دریافت کنم. بلکه فراتر از این، به این هدف که من وظیفه‌مه به قطب مثبت فکر کنم! و x، توی قطب مثبته. پس در این لحظه بهش فکر میکنم.

    اینطوری دوز مقاومت ذهنم خیلی پایین میاد.

    مثلاً توی یه مثال واقعاً فضایی، فکر کردن درباره «سفر به مریخ» برای من فکری جذاب و غیرمنطقیه!! پس بهش فکر نمی‌کردم. چون مقاومت‌ها میگفتن تو که میدونی نمیشه بری مریخ. ولی الان به عنوان یک تمرین جدید، کاری با نتیجه ندارم. وظیفه‌مه به چیزهایی که توی قطب مثبت ذهن من هستن توجه کنم. پس به سفر به مریخ فکر میکنم و حس خوبشو میگیرم!

    ( و قطعاً طبق قانونی که یاد گرفتم و در عمل بارها تجربه‌ش کردم، اتفاقاتی از جنس این قطب مثبت رو تجربه میکنم. )

    2- علی بی‌‌غم باشم. بدونم کار دنیا ساده‌ست. پیچیده‌‌ش نکنم. اینو توی شرایط مختلف به خودم یادآوری کنم. و برای این کار، بازم یه جورایی برمیگردم به بند قبلی. به جهان دو قطبی. به قانون تضاد. یعنی یادم باشه اگه ناخواسته‌ای هست، نمیتونم بهش فکر نکنم. بلکه «باید به قطب مخالفش فکر کنم» . حتی اگه قطب مخالفش، سفر به مریخ باشه

    بازم ازتون ممنونم استاد عزیزم. این فایل بسیار بسیار ارزشمند بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
      مدت عضویت: 1983 روز

      سلام دوست عزیز غزل جان

      خیلی از خوندن دیدگاه شما لذت بردم و از مثالهایی که گفتید خیلی استفاده کردم. خیلی کاربردی صحبتهای استاد رو جمع بندی کردی و دوست دارم بارها و بارها دیدگاه ات رو بخونم تا بهتر درکش کنم و ازش الگو بسازم برای تصمیم گیری های بهتر…

      تصمیم گیری برای اینکه آسون گیر تر از قبل باشم

      تصمیم گیری در مورد اینکه آیا این فکری که وارد ذهنم شده رو ادامه بدم یا خیر…اگه داره بهم حس خوبی میده فارغ از اینکه چقدر الان برام ممکنه ادامه اش بدم و اگه بهم حس خوبی نمیده حتی اگه واقعی به نظر میرسه ادامه اش ندم

      تصمیم گیری در مورد الویت دادن به کارهام…که چون من با کنترل ذهنم و کانون توجه ام دارم زندگی ام رو میسازم…پس الویت کارهای روزانه من باید کارهایی باشن در راستای ورودی خوب به ذهن دادن….باورهای خوب به ذهن تزریق کردن

      ممنونم از دیدگاهت که باعث شد دوباره قانون اصلی جهان برام جمع بندی بشه

      هر روز صبح نیازه این قانون اصلی رو به یاد خودمون بیاریم

      امیدوارم همیشه در پناه الله مهربان شاد باشی و باشاد بودن اتفاقات خواستنی برای خودت خلق کنی دوست من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    سلاااام سلام سلااام به جان دلم استاد نازنینم

    هزاران سلااام به مریم بانوی دلنشینم و به تک تک دوستان دوست داشتنیم

    به خداوندی خدا قسم که هر چه شکرگزاری کنم کمه. من با تمام وجود شکر میکنم اما همین لحظه تمام وجودم با شوق فریاد میزنه نگااار هر چی شکر کنی باز کمه، دیشب قلبم عجیب غریب غرق شادی شد وقتی این خط از کتاب «رویاهایی که رویا نیستند را خواندم که نوشته بودید: «بنابراین اگر این کلمات را می‌خوانید، به این معنی است که شما در فرکانس موفقیت قرار دارید» ناخودآگاه لبخند میزدم و حس میکردم درونم جشن و پایکوبی نور هاست انگار سراپای وجودم، از اینور به اونور رو ریسه هایی از نور کشیدن، قند تو دلم آب شد و گفتم آخداااا جونم من آماده ام برای رشد بیشتر، من آماده‌ام برای محقق کردن هر آنچه به دلم افتاده که انجام بدم. امروز هم شرایط طوری پیش اومد که من خونه تنها باشم و با آرامش مطلق بخوام مجدد کتاب و بخونم که مواجه میشم با این فایل بی نظیر.

    استادم، جان دلم لحظه به لحظه این فایل، صوت به صوت، آوا به آوا، نفس به نفس کلام شما کلید هست، کلید هایی از جنس نور از جنس خدا. باورتان میشه به حدی محو صحبت های شما بودم و باور کرده بودم که با من دارید صحبت میکنید که وقتی بین صحبت های شما صدای جناب عرشیانفر میومد، تعجب میکردم این صدای کی بود؟ بعد یادم میومد که لایو بوده و باز ناخودآگاه لبخند میزدم و میگفتم آخ جون من تو مسیر موفقیت ام و گرنه اینجوری محو نمیشدم. استادم تصمیم گرفتم اول بیام هر مطلبی را که در این فایل متناسب با مداری که الان در آن قرار دارم و دریافت کرده ام را منظم به صورت پرسخ و پاسخ دسته بندی کنم و بعدا در دیدگاه های بعدی بیام در خصوص تجارب شخصی‌ام و برنامه هایی که برای اجرا دارم را بنویسم. امیدوارم که هم برای خودم و سایر دوستان هم مفید باشه.

    • ساختار این جهان مادی یا قاعده و اصول زیستن در این دنیا چیست؟

    • آیا این خواسته و تقلای درستی است که می‌خواهیم تجاربمان در این جهان به صورت تک بعدی «خیر مطلق» بخواهیم؟

    • تسلیم بودن در مسیر یعنی چه؟ آیا اگر ضربه ای خوردیم بگوییم منتظر دیگری هستیم؟ هسته اصلی هر تضاد چیست؟

    • خداوند در این راستا چه فرموده اند؟ و دستورالعمل ما برای بالا بردن کیفیت زندگی مان چیست؟ برای تغذیه ذهن به چه منبع های مفیدی می‌توان رجوع و از چه نابعی پرهیز کرد؟

    • حرکت‌های جمعی افراد در جوامع چه در عصر حاضر چه در زمان‌های قبل، آینه تمام نمای کدام قوانین جهانی است که استاد آموزش داده اند؟

    • چرا می‌باست توجه و تمرکزمان را از حرکت جمعی کنونی برداریم؟

    • چطور بفهمم که مسیر من درست هست و توجه من به کدام بعد (بعد مناسب یا نامناسب) است؟

    • برای برخورداری از آزادی و موفقیت چه باید کرد؟ آیا نیاز به اتحاد جمعی و ایجاد تشکلات و کمپین ها است تا بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم؟ باید دست در دست هم دهیم تا زندگی عزیزان و دیگران را رونق ببخشیم؟

    • همه ما در اطرافیانمان افراد همیشه خوش شانس «علی بی غم داریم» چراچنین شرایطی برای آنها پیش میاد؟ آیا پیش آمدها و تجارب این جهان بر پایه شانس است که بگوییم آن ها خوش شانس هستند و ما بد شانس هستیم.

     ما با دو جهان رو به رو هستیم:

    1- جان تک بعدی (عالم باقی)

    2-جهان دو بعدی

    جهان تک بعدی: این همان جهانی است که قبل از حضورمان در این دنیا، در آن بوده ایم و پس از مرگ جسمی مان، به آن دنیا باز میگردیم. در این دنیای مادی، کماکان ارتباط ما با جهان تک بعدی برقرار است و پل ارتباطی این دنیا و ان دنیا هر 24 ساعت در زمان خوابیدن ما اتفاق می افتد و ماهیت تک بعدی بودن آن جهان را همگی در خواب تجربه کرده ایم و بارها و بارها در خواب دیده ایم که زمان، مکان، سرما، گرما و … وجود ندارد.

    جهان دو بعدی، قانون بدون تغییر خداوند یا اصول زیستن در این دنیا:

    همین دنیایی که الان در آن هستیم، جهانی دارای دو وجه از تمامی چیزها و حالات: زیبا- زشت، فقر-ثروت، سلامت- بیماری، تولد جسمی- مرگ جسمی، غم- شادی و …. برای همین است که در این جهان هرگز خیر مطلق نداریم، مثلا همه ثروتمند نیستند همه بیمار نیستند ؛خداوند می‌فرماید: ثُمَّ‌ رَدَدْنٰاهُ‌ أَسْفَلَ‌ سٰافِلِینَ‌ ……(سوره تین، آیه 5) همیشه در کنار کوه‌هاى بلند – دره‌هاى بسیار عمیق وجود دارد، و در برابر آن قوس صعودى تکامل انسان، قوس نزولى وحشتناکى دیده مى‌شود، چرا چنین نباشد در حالى که موجودى است مملو از استعدادهاى سرشار که اگر در طریق صلاح از آن استفاده کند بر بالاترین قله افتخار قرار مى‌گیرد، و اگر این همه هوش و استعداد را در طریق فساد به کار اندازد بزرگترین مفسده را مى‌آفریند.

    اینجا از یک چیز واحد صحبت شده « موجودى است مملو از استعدادهاى سرشار» خدا نگفته گروه بندی کرده ایم، به برخی داده‌ایم و به برخی نداده ایم پس این ما هستیم که با توجه به «قدرت اختیار» ی که به اذن خدا داریم، می توانیم شرایط را خلق کنیم حال بنا به انتخاب و اختیارمان آفریننده افتخارات و تجربه حال خوب در تمامی جنبه ها یا آفرینش بزرگترین مفسده هدایت شدن و تجربه «أَسْفَلَ‌ سٰافِلِینَ‌». به قول استاد: خداوند با انواع و اقسام نشانه هدایت کرده که دنبال زشتی نرو اما اگر باز اصرار داری به این مسیر، من مسیر سختی را برات آسان می‌کنم.

    در این جهان دو بعدی چنین مقرر شده که همواره جریانی پویا، زنده ، با نظم و هماهنگی بی نقصی آماده به خدمت ما باشد که در هر لحظه با توجه به فرکانس‌های ما (افکارما، کانون توجه ما) به صورت سیستماتیک جریانات و وقایع فراخوانده شده مان به سمت ما هدایت می‌کند. هر آنچه تا به حال تجربه کرده ایم در تمامی ابعاد زندگی همه و همه بر اساس باورها و فرکانس های ارسالی ما به جهان پیش آمده و باتبع از این به بعد هم پیش خواهد آمد. ما در این جهان قانون جذب داریم نه قانون دفع، برای همین است که به هر آنچه هر آنچه توجه کنی به سمتت خواهد آمد. هیچ کس و هیچ امتی حتی با اتحادی بی نظیر نمی‌توانند این قانون را تغییر دهند و این جهان را به جهانی یک دست تبدیل کنند بارزترین مثال تفکرات هیتلر و نتایج نهایی جنبش او است.

    خبر خوب، ما بر حسب قدرت اختیار و لطف خداوند میتوانیم در هر لحظه جریاناتی که خودمان با افکار و باورهایمان فرا خوانده‌ایم را کنترل و تغییر دهیم یعنی محکوم به انتخابات قبلی ناموفق مان نیستیم چون هدف جهان رشد و تکامل است برای همین است که میتوانیم با بازبینی مسیری که تا کنون آمده ایم و با تمرین، ممارست و تقویت ایمان مان، باورهای مناسبی در تمامی جنبه های زندگی مان بسازیم. این خلاف قانون هست که من با اختیاری که دارم بیام با افکارم و کانون توجه ام زنگ با صدای نامناسب را به صدا دربیارم و پرسنل مربوط به وجه زیبایی و دلنشین را جلوی خودم نبینم.

    در جهان هر چیز، چیزی جذب کرد …. گرم گرمی را کشید و سرد ، سرد…

    آیه 26 سوره نور: الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ ۖ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ۚ گویای همین قانون است.

     اینجوری تجسم کردم که ما برای تمامی ابعاد زندگی دو تا زنگ داریم که بنا بر اختیاری که داریم میتونیم آزادانه هر کدوم را به صدا دربیاریم؛ یکی با صدای دلنشین که متصل به پرسنل آماده به خدمت ما برای پیشکش کردن زیبایی ها است و زنگ دیگر با صدای نا زیبا که متصل به پرسنل آماده به خدمت ما برای پیشکش کردن آن وجه نا مطلوب مسایل است. این زنگ ها حساس به افکار و کانون توجه ما است که خودجوش به محض توجه ما به صدا درمیاد و پرسنل مربوط به خودش را صدا میکنه و این باز زیبایی جهان است که در هر دو حالت، باز ما در رشد جهان سهیم هستیم. به قول استاد «حتی یک معتاد یا یک دزد هم در رشد جهان نقش دارد چون باعثر می‌شوند هم درس عبرتی برای دیگران باشند که عاقبت این اتخاب آن ها چه بوده و هم باعث می‌شه امنیت در برابر ترفند های دزدی بیشتر بشه»

    باز خبر خوب دیگه که تماما نشان از عشق الهی به ما هست: سرعت دریافت نتایج با ارسال فرکانس های مثبت به مراتب بیشتر از مواجه مان با تجارب منفی مان که متناسب با افکار منفی مان بدست آورده ایم، است. اولین نشانه و نتیجه ارسال صحیح فرکانسی که ماحصل افکار و کانون توجه مثبت هست، احساس خوبی هست که در همان لحظه احساس میکنیم پس ما مجهز به یک قطب نمای درجه یک و همیشگی هستیم بنام قلب، جایگاه دریافت احساسات، شهود، ندای درون یا هر عنوانی که به آن دهیم که به زیباترین و شفاف ترین حالت ممکن نشان میدهد زمانی که فرکانس درست داریم یا در مسیر درست قدم برمیداریم از درون احساس خوبی داریم و یا بالعکس؛ با کنترل کانون توجه و اثبات ثابت قدمی مان به جهان الهامات به سمت مان می‌آیند و اتفاقات و تجارب دلنشین با سرعت بیشتری از قبل بر مبنای «قانون تکامل» و پس از مدتی بر اساس«قانون تصاعد» رخ می‌دهد.

    نکته مهم: ما به صورت جمعی زندگی میکنیم اما تنها و تنها می‌توانیم تغییر دهنده شرایط زندگی خودمان باشیم. خداوند به تک تک ما، قدرت اختیار داده و هرگز چیزی به نام «اختیار منوط به اختیار جمع، شرط موفقیت =همرنگی با جماعت نداریم» زندگی ما مستقل و منحصر به فرد است حتی مستقل از زندگی مادر، پدر و نزدیکانمان است براساس همین قانون است که استاد تاکید دارند «ما به غیر از زندگی خودمان هرگز نمی‌توانیم زندگی فرد دیگری را تغییر دهیم و اگر خلاف این عمل کنیم تنها نتیجه این شرک چنین است که نه تنها انرژی مان را بیهوده صرف کرده ایم بلکه خودمان هم نتایج منفی و ناملایمات را تجربه می‌کنیم، پس روی باورهای خودت کار کن و نتایج زیبایی خلق کت آن وقت است که عزیزانت یا هر آن کس که واقعا آماده قرار گرفتن در مدار موفقیت باشد، خودجوش به سمت تو می‌آید و راه موفقیت تو را پرس و جو می‌کند.

    در قانون بدون تغییر خداوند روشی با این مفهوم که «برای کسب موفقیت لازم است که بجنگی» وجود ندارد. ماهیت جنگ منفی است، توجه به نکات منفی است هدف حتی اگر جنبه های مثبت مثل آزادی، رفاه بیشتر و جنگیدن برای وطن، هموطن و … باشد چون ماهیت جنگ توجه و تمرکز بر نازیبایی است پس قطعا شکست را دارد و اگر این مسیر را ادامه دهیم به حدی از جهان چک و لگد می‌خوریم که «تسلیم می‌شویم» باز در اینجا هم رحمانیت خدا وجود داره که اگر در این نقطه هم خدا هدایت می‌کنه؛ پس در مسیر درست حرکت کن، مداوم مراقب کانون توجه ات باش؛ خود جهان به راحتی تو را به مسیر درست، مکان درست و زمان درست هدایت می‌کند. تاریخ نه تنها مملو از این حرکت های جمعی ناموفق است بلکه نشان داده که حتی اگر تغییری ایجاد بشه به حدی در مدار منفی بلاتری قرار میگیرند که آرزومند بازگشت شرایط پیشین خود هستند؛ پس تعریف درست وطن این است که در جای مناسب با فرکانس هایت قرار داری و تمامی حرکات جمعی با این عنوان ریشه در شرک، نیاز به تایید شدن، ترس از طرد شدن و یا کسب موفقیت پوشالی بر مبنای جو پوچ ایجاد شده است.

    خداوند به وضوح در آیه 97 سوره نسا می فرماید: آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.

    پس زمانی که به مسیر و باورهایمان ایمان داریم دیگر نیازی نه نیاز به پیکار نیست خدا به بهترین و راحت ترین راه ممکن راه را برای رسیدن به خواسته هایمان فراهم میکند چه بسا در آیه 21 سوره احزاب می فرمایند: همانا براى شما در (سیره‌ى) رسول خدا الگو و سرمشقى نیکوست، (البتّه) براى کسانى که به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد مى‌کنند.

    این همان نکته بارز در افراد به اصطلاح «علی بی غم» است که هر کدام مان حداقل یک نمونه از آنها را دیده ایم، جهان تصادفی خلق نشده که پیشامدهایش تصادفی باشد رمز موفقیت این افراد، تسلیم بودن، فراغ خاطر با این چشم انداز هست که «خدا خودش درست میکنه» توجه شان معطوف به اخبار یا مستندات منفی و ناخوشایند نیست.

    و نکته پایانی، تضاد ها یا پله ای برای ارتقای مدارمان: در مسیر درست گاها پیش میاید که با چالشی مواجه شویم، این چالش‌ها هرگز از جنس ناملایمات نیستند بلکه مانند خارج شدن پروانه از پیله که باعث میشه بدن پروانه قوی بشه برای پرواز، برای ما هم در مسیر رشد این قبیل تضادها پیش میاد که ما را آماده زیبایی های رویایی دیگری کند که شاید در خواب هم نمیدیدم؛ پس فقط کافیه بخواهیم و ثابت قدم باشیم و از منابع نابی مثا فایل های استاد، تجربیات دوستان استفاده کنیم به قول دوست نازنیم «خودمون و بدوزیم به فابل های استاد» و روزه نکات منفی بگیریم و از اخبار، صفحات اجتماعی، فیلم ها و جمع های منفی دوری کنیم و چه لذت بخش تر از این که به محض شروع این تصمیم جهان با سرعت و اشتیاق بیشتر خودش افراد مناسب را از ما دور می‌کند و فضا برای معاشرت با افراد مناسب باز می‌شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: