live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

344 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی بیاد گفته:
    مدت عضویت: 747 روز

    چی باید بگم

    جز تشکر از الله مهربان که مارا در مسیر هدایت حمایت میکنه

    من با شما

    حرفهای شما

    عمل به اونا

    براحتی شغلی بسیااااار بزرگ و پرحجم و استرس زا رو با شغلی که دوستش دارم و با اهدافم سازگاره عوض کردم هرچند ظاهرا سخت بود

    براحتی مهاجرت کردم درکوتاهترین زمان به شهری ک دوستش دارم

    و الان دارم این دوره خانه تکانی ذهن رو از روز اول طی میکنم

    و منتظر اتفاقات خوب این دوره هستم

    چون ایمانم نسبت به قبل بسیار فرق کرده

    فقط دوستان عزیز صبور باشید

    ادامه بدید

    و با کسی صحبت نداشته باشید

    واقعا کسی ک در مدار نباشه فقط انرژی از شما میگیره!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    Samira Zare گفته:
    مدت عضویت: 875 روز

    به نام خداوند جهان آفرین

    سلام به دو استاد عزیزم

    سلام بر تمام دوستان عزیز

    تضادها باعث می‌شود که ما به خواسته‌هایمان برسیم.

    آرزوها را باید نوشت و قدم برداشت این گونه باعث می‌شود که انگیزه بگیریم و با این نگاه باعث می‌شود که خواسته شکل بگیرد و خواسته برآورده شود.

    من الان با این باورها این جایگاه را دارم ا گر همه توانسته‌اند این نعمت‌ها را داشته باشند ،من هم با

    تغییر باورها می‌توانم داشته باشم پس اگر کسی توانسته داشته باشد من هم می‌توانم داشته باشم.

    و دلیل به این نیست که من ناتوانم اگر من مسئولیت زندگی خودم را بر عهده داشته باشم به خواسته‌هایم می‌رسم.

    اگر من بتوانم تحسین کنم آدم‌ها و هر ایده‌ای که به ذهن می‌آید را عمل کنم و هم یک ذره بهتر و یک ذره بهتر بشوم و ایده‌هایی که می‌آید را عمل کنم باورها تغییر می‌کند ایده‌هایی که به شرایط فعلی ما هماهنگ است.

    «ثروت نتیجه حال خوب است»

    ایده‌ای که به ذهن می‌آید،ایده‌ای باشد که به عوامل بیرونی برنگردد وگرنه شرک محسوب می‌شود مانند در شغل شریک شدن با دیگران و…

    آن ایده‌هایی که به شما الهام می‌شود یک چیز یک ذره بهتر است را عملی کنید نه اینکه یک شبه صاحب همه چیز شویم.

    اگر ما قانون خداوند را یاد بگیریم به راحتی تغییر می‌کنیم و به خواسته‌هایمان می‌رسیم.

    اگر ما مسئولیت چیزی را گردن کسی بیندازیم این شرک محسوب می‌شود.

    هر کلمه‌ای که از ریشه صخره استفاده شده به معنای مسخر است. یعنی ما و خداوند با هم هستیم و یکی هستیم ماباید باورهای خدایی داشته باشیم چون ما خلق می‌کنیم.

    چون خداوند این وعده را به من داده است وقتی به زمین آمدی هر کسی از من پیروی کنه نترسی داره نه غمی…

    ما اگر وصل شویم به خداوند همه چیز را به ما می‌گوید.

    شادباشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  3. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2790 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    خدایا هرآنچه که دارم ازآن توست و ازتودارم.

    خدایا هر موفقیتی که دارم از آن توست و واز تو دارم.

    خدایا هر توانایی که دارم از آن توست و از تو دارم.

    خدایا مرا هدایت کن به راه راست ، راه کسانی که به آنها نعمت داده ای.

    سلام

    سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان سایت.

    استاد جانم شما را تحسین می‌کنم برای خلق و داشتن این همه ثروت و نعمت .

    گوارای وجودتان.

    خدارا سپاس برای هدایتم به گام ششم و دیدن این همه زیبایی و شنیدن آگاهی های ناب از کلام استاد جانم.

    از خداوند هدایت خواستم برای نوشتن کامنت امروز .

    هیچ ایده ای برای نوشتن نداشتم ، تااینکه خداوند مرا متوجه سیر تکاملی ام در این مسیر زیبا کرد.

    تمام اتفاقات عالی که فقط طی این 2 سال گذشته برایم رخ داده مثل فیلم در ذهنم عبور کرد.

    واقعا همه ی خواسته ها دست یافتنی هستن و بزرگ و کوچک هم ندارد.

    یه وقتی فکر میکردم اگه به وزن ایده آل برسم دیگه خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم، این درحالی بود که رسیدن به این خواسته خیلی در ذهنم بزرگ و غیر قابل دسترس بود.

    ولی الان من به این خواسته رسیدم ، خیلی وقت هم هست که رسیدم خیلی ساده و راحت ، اصلا نفهمیدم چی شد ، خیلی ساده و راحت.

    این ها را برای خودم مینویسم که به خودم یادآور بشم که :

    اولا خواسته های من خیلی راحت و ساده و در زمان مناسب خودش ، وقتی که من در فرکانس دریافتش قرار بگیرم با باورهای درست ، وارد زندگی ام می شوند.

    دوم اینکه ، این رسیدن به خواسته نیست که برای من خوشبختی و حال خوب میاره بلکه مسیر خواسته هست که لذت بخشه .

    به خودم یادآور می‌شم که یادت باشه که :

    همیشه باید روی شخصیت مثبت اندیش خودت کار کنی.

    یادت باشه باید روی شخصیت، تحسین کردن افراد موفق کار کنی.

    یادت باشه ، اول شخصیت تو رشد می‌کنه، بعد وارد مدار دریافت نعمت ها میشی.

    پس این رشد شخصیت و ایجاد عادت‌های سالم و مناسب در خودت را همیشه ادامه بدی

    دارم فکر می‌کنم چقدر این روزها حال و احساس بهتری دارم .

    کاملا میفهمم که چقدر من در طی این 6 روز چقدر حال و احساس بهتری دارم.

    چقدر احساس قدرت میکنم.

    چقدر برایم باور پذیرتر شده خلق خواسته هایم

    چقدر امیدوارتر و با انگیزه تر شدم در مسیر اهدافم.

    چون من کارهایی دارم انجام میدم و قدم‌هایی دارم برمیدارم که قبلا انجام نمیدادم و نتیجه ی این فرکانسهایی هست دارم میفرستم .

    خدایا برای شرایط همین الان ام شکر گزار توهستم.

    خدایا از هر خیری که از توبه من برسد من فقیرم.

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری

    می خواهم.

    خدایا هدایتم کن تا فقط وابسته تو باشم.

    خدایا هدایتم کن تا فقط محتاج توباشم.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      سید حسن گفته:
      مدت عضویت: 1071 روز

      سلام به الهام عزیز

      خیلی به صورت هدایتی وارد کامنت شما شدم

      گفتین…

      ، این رسیدن به خواسته نیست که برای من خوشبختی و حال خوب میاره بلکه مسیر خواسته هست که لذت بخشه

      منو برد تو قدم دوم از جلسه دوم از دوره دوازده قدم

      خیلی حس قشنگی هست که مسیر رسیدن به خواسته هم جهت باشد با خواسته ات هست

      خیلی وقت ها به خواسته ها میرسیم ولی مهم اون مسیری که طی میشود مهم است که استاد در قدم اول جلسه دوم در تمرین ستاره قطبی گفت

      مسیر رسیدن به خواسته ها باز است

      یکی با سختی خواسته هایش می‌رسد

      یکی هم در مسیر سوت میزنه و لذت میبره و به خواسته اش می‌رسد حالا از مسیر سنگ لاخی به خواسته میرسیم یا از مسیر سر سبز و زیبا

      و همین عادات زیبا در من ایجاد شده و یقین 100درصد دارم که به تمام خواسته هام میرسم و همون با حس خوب بهش میرسم

      هر روز داره مهر تایید این حس خوب برام میخوره این کامنت زیبای شما هم یک تایید دیگر بود که میشه لذت برد و به خواسته ها برسیم

      موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»

    گام هفتم live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها

    خدایا امروز می‌خوام با بهترین ها و دل خوشی ها و کامیابی ها سوپرایزم کنی

    چقدر جالب همزمانی من با روز هفتم مهر مصادف شد با گام هفتم از این بهتر و از این قشنگتر !!!! این همزمانی ها یعنی نشانه های الهی برای من و شما عزیزی که داری این کامنت و میخونونی

    الهی حال دلتون عالی و احوالتون متعالی باشه

    سلام و هزاران درود و سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و ساکنین این سایت بهشتی و فضایی

    خانم شایسته جان عزیزم

    خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که این فایل رو به دو قسمت کردید . چون آنقدر موضوعات مختلف در فایل بوده که واقعا جا داشته بع قسمت های کوچکتر تقسیم بشه . وقتی به یک موضوع خاص تمرکز بشه بیشتر می تونیم متمرکز بشیم .. آخه استاد عزیزمون آنقدر این آموزه هاشون عمیق ها و پر محتوا ست که من هر وقت می‌خوام کامنت بنویسم نمی تونم همه ی مطالب رو در یک کامنت بنویسم تازه برای یک موضوع خاص آنقدر کامنتم طولانی میشه که جا داره پیشاپیش از دوستان عزیزم تشکر کنم که حوصله بخرج میدم و کامنت طولانی منو با حوصله می خوانند

    از دوستان عزیزم هم تشکر و قدردانی میکنم که با خواندن کامنت ها ی زیبا و پر محتواشون منو به نشانه ها و درک و آگاهی بیشتری هدایت میکنند ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت

    موضوع صحبت این لایو اینکه وقتی ما به تضادی برمی خوریم خواسته هامون شکل میگیره و استاد بخاطر آن تضادهایی که برای موتور قدیمی داشتند و بخاطر آن تضادها ی گذشته شون این خواسته و آرزو در وجودشون شکل گرفت و به موتور علاقه ی زیادی داشتند و با تمرکز به خواسته شون به این خواسته شون هم رسیدن و الان بهترین و زیباترین موتورها رو داخل خونه شون گذاشتند تا همیشه جلوی چشمشان باشد تا همیشه یادشون بمونه که چطور به خواسته شون رسیدن و الان خیلی بهتر از آن چه که تصورش را می کردند و فکر میکردند به موتورها ی زیبا و بهتر و قشنگتری رسیدن و دارند … خدایا شکرت

    و آن پارکینگی که بهترین ماشین ها و دوچرخه ها و جت اسکی روی آب و آن خانه ی فوق العاده زیبا در بهترین منطقه ی ثروتمند نشین با اون محیط دل انگیز و سرسبز و جدول بندی شده و بینظیر در بهترین نقطه ی کره زمین در بهترین کشور و ایالت و منطقه دارند .. آن آب و هوای فوق العاده عالی و سرزمین های همیشه سرسبز خدایاااا شکرت که روز گذشت این فایل رو دیدم و چندین و چندین بار مدام این فایل رو تماشا کردم یعنی با آگاهی های الآنم خیلی خیلی بیشتر تمرکز کردم … خیلی بصدای پا و حرکت استاد گوش دادم … پیش خودم گفتم حرکت کردن باید اینجوری باشه ها.. صدای حرکت باید دلنشین باشه . صدای حرکت باید یک ریتم منظم و بهم پیوسته داشته باشه … صدای حرکت باید کوتاه کوتاه و منظم باشه..؟!!!

    منم باید صدای حرکاتمو بشنوم

    منم باید صدای حرکاتمو منظم کنم ..

    صدای راه رفتن من با دلنشین باشه

    ترو خدا یکبار دیگه این فایل رو پلی کنین!!

    گوش کنید!!!

    ببینید من چی میگم!!!

    بخدا صدای راه رفتن استاد با اون دمپایی روی آسفالت داشت با من حرف میزد .. ! فقط گوش کنیدددد

    بعدش بقول خانم شایسته عزیز گفتند . میبینید انگار جرقه ای در ذهن زده میشه و یک آگاهی خالص رو دریافت میکنی !!!؟

    انگار منم همئن جوری شده بودم . هی استپ میکردم دوباره می‌دیدم و گوش میدادم ..

    روز گذشته بعد از نوشتن کامنت گام ششم برنامه ریزی کرده بودم که اتاق تکونی کنم و و اتاقمو زیر و رو تر و تمیز کنم و چیزهایی که مورد نیازم نیست رو جمع آوری کنم و بریزم دور … پیش خودم گفتم حالا که می‌خوام شروع به کار کنم چنتا از فایل ها رو بصورت رندم بذارم در حین کار گوش کنم و ببینم .. بقول استاد میگفتند در زمانی که فایل های ضبط شده خودشون رو گوش میکردند توی تاکسی هم کار میکردند و فعالیت میکردند .. اینجور نبود که توی اتاق بشینند و تجسم سازی کنند .. بلکه در حین کار کردن روی باورهاشون هم کار میکردند .. اتفاقا دیروز پیش خودم گفتم سه تا فایل چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنیم رو بذارم همینطوری صبح تا شب گوش کنم شاید بالای هفت هشت ده بار گوش دادم هی استپ میکردم و هی فایل رو گوش میدادم بعدش گفتم باید یک فایل دیگه رو تنگش کنم و ببینم … بعد آن فایل که برنامه نویس زندگیت باش را کلیک کردم و گوش کردم و موتور سواری استاد و خانم شایسته را نگاه میکردم .. یعنی استاد همش تاکید داشتند که به خواسته هامون توجه داشته باشیم یهویی یاد گذشته های دور خودم افتادم و داشتم فکر میکردم که چقدر خواسته های کوچیک و بزرگ خوب و عالی داشتم ولی بهشون نرسیدم … بعد همینطور که داشتم این فایل ها رو گوش میدادم درس هایی رو که از تضادهای گذشته ام گرفته بودم همینطور میومد جلوی چشم .. رفته بودم بالای چهار پایه جلوی پنجره نشستم و به آسمان خیره شدم .

    پیش خودم گفتم من خیلی هدفهای قشنگی داشتم و مدام در برای رسیدن به خواسته ام هم تلاش میکردم پس یهویی چی شد؟؟؟

    چی شد همانجا و در گذشته ی آرزوهام استپ کردم؟؟

    خیلی خوبع آدم بطور عمیق به تضادهایی فکر کنه که بفهمه اصلا چی شد که آنطوری که میخواست طبق خواسته اش پیش نرفت ..و این خیلی جای سوال داشت برام

    مثلا به یادگذشته های خیلی دور افتادم و به یادم اومد که یادمه کلاس پنجم دبستان بودم داشتم با کتابام ور میرفتم مادرخدابیامرزم یکروز ازم پرسید وقتی درس تو تمام کردی می‌خوایی چیکاره بشی!؟ هنوز انقلاب نشده بود منم خیلی دختر شاداب و سرزنده ای بودم . خیلی سریع بهش گفتم می‌خوام میهماندار هواپیما بشم .. مادرم کمی بهم نگاه کرد و خوشحال شد که چنین طرز تفکر خوبی دارم با خوشحالی بهم گفت (هنوز چهره ی خوشحالی آنموقشو یادمه ) گفت خوبع می‌دونی میهماندار هواپیما باید قد بلند باشه!!!؟. در صورتی که من نسبت به هم سن و سال های خودم هم خوش اندام بودم و هم خیلی زیبا با موهای پر پشت مشکی بلند .. گفت الان تو سن رشد هستی سسعی کن هی بپری بالا تا قدتت بلند بشه .. منم همش توی مدرسه شیشه ی بالای سر در کلاس مون رو نشونه میکردم که دستم به بالای شیشه ی بالای سر در کلاس برسه .. توی راهروی مدرسه می‌دویدم یه چیزی رو بالای دیوار نشونه میکردم که بلند بپرم تا دستم بهش بخوره .. می پریدم که توپ رو بندازم توی حلقه ی بسکتبال .. می دیدم با پرش بلند می دویدم … سال بعدش وارد راهنمایی شدم آنموقهع توی مدرسه برای کلاس ورزش مون باید اعلام میکردیم که چه ورزشی رو دوست داریم یعنی باید ثبت نام میکردیم .. میخواستم بسکتبال ثبت نام کنم ولی انگار تعدادش به اندازه نبود یعنی متقاضی در آن موقع کم بود بخاطر همین کلاسش در یک مقطعی دیرتر تشکیل شد . بعدش رفتم والیبال ثبت نام کردم فقط بخاطر اینکه بپرم بالا و پایین که قدم بلند بشه .. آنموقع ما کلاس موسیقی هم داشتیم .. یک مربی آقای جوان خوش تیپ با ذوق داشتیم که پیانو و اورگ درس میداد . از همانجا به پیانو علاقمند شدم و شلوغ ترین کلاس همین کلاس موسیقی بود چون رِنج سنی وجود نداشت از اول تا سوم راهنمایی توی یک سالن بزرگ دور این استاد خوش تیپ جوان جمع می‌شدیم کلی برامون آهنگ های خوشکل میزد و فکرشو بکنید این دخترها چقدر میخندیدن و خوشحالی میکردند . البته مدرسه ما بقول معروف مختلط بود. یعنی دختر و پسر با هم در مدرسه درس میخوانند فقط سر نیمکت ها معمولا جداگانه مینشستن ولی همه با هم مهربان و بامحبت بودند .. پسرهای بزرگتر هم خیلی روی دخترهای مدرسه غیرتی بودند .. یعنی کسی جرآت نداشت که مزاحم دخترا بشن واقعا وقتی یادم میاد میبینم چقدر احساس امنیت وجود داشت چقدر در کنار همین پسرا احساس غرور میکردیم و از آنجایی که دختر و پسرا یک نوع رقابت از نظر درسی بین شون وجود داشت و از اینکه معلم بچه ها رو برای پاسخگویی میاوردشون پای تخته که درسو جواب بدهند معمولا سعی میکردند درساشون رو بخونن تازه تقلب هم به دخترا می رسوندن . و بقول معروف جلوی هم خیط نشن . پسرا خیلی هوای دخترا را داشتند بخاطر همین یک جو و فضای فوق العاده دوست داشتنی و رقابتی و گرم و صمیمی بود .. توی حیاط برای دخترا پفک و چیپس می خریدن !!!!! یادش بخیر

    خیلی الان احساسم خوب شد وقتی یاد آن زمان های شیرین و زیبا افتادم آنقدر حواسم به نوشتن بود که یادم رفت الان داره بارون قشنگی می‌باره یهویی صدای بارون رو شنیدم و ذوق کردم و از روی همون چهار پایه دوباره به آسمان و گل های روی بالکنم نگاه لذت بخشی کردم خدایااآاا شکرت

    روز گذشته همین طور که بساب بساب و بشور بمال میکردم و فایل ها رو گوش میدادم پیش خودم گفتم .. انگار من باید همیشه آن زمان های خوشکل رو بیاد بیارم و خودمو کنناکش کنم ببینم آخه چی شد که من دنبال خواسته ام نرفتم … چی شد به آن خواسته ی رویاییم نرسیدم .. چقدر خواسته هام قشنگ و دست یافتنی بود .. آنقدر دست یافتنی بود که همش فکر میکردم خیلی زود بهش میرسم و میرم کلاس های دوره ی میهمانداری هواپیما رو میگذرونم و مشغول میشم. یعنی اینقدر راحت بود همه چی !!! خلاصه‌ی داستان

    اینکه دقیقا یادم نمیاد که دوم و یا سوم راهنمایی بودم که انقلاب بثمر رسید و مدرسه ها تا مدتها تعطیل و شلوغ پلوغی بود . و کلا همه چی انگار برای من تموم شده بود .. آنموقع ما گوهردشت کرج توی یک خانه ویلایی خیلی بزرگ زندگی میکردیم . ما توی خیابان چهارم شرقی بودیم کلا گوهردشت کرج در آن زمان ده دوازده تا خیابان شرقی غربی بیشتر نداشت و دو تا هم فلکه بقیه اش بیابانی بود و مدرسه ی راهنمایی جدید التاسیس ما هم در آخرین خیابان بود ولی یک مدرسه ی فوق العاده بزرگ و نوساز و شیک و عالی با بهترین امکانات و اصولی ساخته بودند با نیمکت های جدید و نو تخته سیاه بزرگ و خوشکل دستشویی های زیاد و بزرگ جداگانه پسرانه و دخترانه .. آن موقع توی خیابان سیزدهم غربی بود که یک خیابان آسفالت شده برتر و تمیز طویل .. بخاطر افتتاحیه ی مدرسه ی راهنمایی کل آن خیابان را آسفالت تازه کرده بودند . وقتی الان بیاد میارم خیلی لذت میبرم .. آره بچه ها. آخرین خیابان سیزدهم گوهردشت بود و همه ی اطرافش تا پای کوه بر و بیابون بود فقط یک مدرسه جدید التاسیس در آن وجود داشت .. الان فکر کنم تا پای کوه خیابان شده. یک روزی که با خواهرم رفتیم گوهردشت خیلی خیلی برگ شده بود …

    وقتی زنگ آخر میخورد و بچه ها تعطیل می شدند می‌رفتند خانه اگر کسی جا می موند توی اون خیابان خیلی ترسناک بود چون پرنده پر نمی‌زد می ترسیدی که بیایی بیرون . من همیشه می‌دیدم که یوقت عقب نمونم .. چون واقعا هیچی و هیچی توی اون خیابان وسیع و بزرگ وجود نداشت ..

    خلاصه بعد از انقلاب کشور نا امن شده بود بخصوص گوهردشت و مهرشهر .. کارگران به خانه های ویلایی شبیخون میزدن .. با اینکه ما با مادر بزرگ و پدربزرگ و دو تا دایی هام و دوتا خاله هام زندگی میکردیم و بقول معروف جمعیتی بودیم ولی روزا همه سر کار می‌رفتند و ما هم مدرسه بودیم و کلا مادر بزرگ و پدر بزرگم و پسر خاله ی یکی دو ساله ام که از پدر یتیم شده بود و پیشمون زندگی میکرد تنها میشدن … خاله ام هم بعد از فوت شوهرش در جوانی رفت سر کار و شیفت بیمارستان طبی کودکان بود از کرج می یومد تهران سر کار گاهی شبها شیفت بود و نمی یومد خانه .. خلاصه دیگه هیچکس توی آن خانه ی بزرگ ویلایی ششصد متری نمی تونست زندگی کنه .کسی نبود .. این بود که ظاهر قضیه خیلی نا امن شده بود و بخاطر همین اونجا رو فروختیم اومدیم خیابان سی و سوم یوسف آباد تهران طبقه ی اول حیاط دار سیصد متری از یک ساختمان سه طبقه که خیلی هم خوشکل بود .. هر چند برای ما خیلی سخت بود که از یک خانه ی ششصد متری بیایی توی خانه ی حیاط دار سیصد متری !!!! واقعا الان که فکرشو میکنم میبینم چقدر ما شاهانه زندگی میکردیم و ثروتمند بودیم که خانه ی سیصد متری برامون کوچیک بود ولی هیچوقت احساس نمی‌کردیم که ما ثروتمند هستیم چون ما از اول توی خانواده ی بزرگ و خوب زندگی میکردیم ..

    نمی‌دونم چی شد صحبت های من به این اینجا ها کشیده شد !!! .. آره داشتم داستان اینکه من چه خواسته ای داشتم و به خواسته ام که می خواستم میهماندار هواپیما بشم شروع شد و رسیدم به این حرفاااااا !!!

    آره بعد از اینکه اومدیم تهران هنوز چند سالی جو متشنج بود و تمام دانشگاهها تعطیل شده بود و منم کلا دلسرد شده بودم از اینکه دیگه آرزوهام بر باد فنا رفته بود و هنوز دیپلم نگرفتم که دختر عموی همسر خدا بیامرزم همسایه ی دیوار به دیوار مون توی یوسف آباد بودیم اومدند خواستگاری و در یک چشم به هم زدن ازدواج و غیره ….

    دیروز با شنیدن فایل های استاد یک جرقه ای به ذهنم زده شد

    گفتم ببین رویااااا .. اگر تو برای رسیدن به خواسته آت مصمم بودی نباید زیر بار ازدواج میرفتی . دانشگاه تعطیل شده که شده … یعنی یکجوری شده بود که فکر میکردیم دیگه هیچوقت دانشگاهها باز نمیشن .. مثل الان طالبان. در افغانستان شده بود .. انگار هنگ شده بودم. .. اصلا به هیچی دیگه فکر نمی‌کردم و انداختم به گردن خدا …

    آره دیگه خدا نخواست

    خدا اینجوری خواست

    قسمت مون همین بود

    و یک مشت باورهای مذهبی درب داغون..

    دیروز همش بخودم میگفتم..!

    باید به هدفت فکر می کردی .. باید مثل همون پرشی که میکردی تا دستت به هدفت بخوره برای اینکه قد بلند بشه به خواسته آت تمرکز میکردی ..باید یکسره به اون هدفت چشم میدوختی ..بلاخره ضربالمثل جوینده یابنده هست بدرد همین روزا میخوره دیگه !!

    یهویی با صدای بلند فریاد زدم .. ایندفعه دیگه نمی‌زارم … این دفع دیگه از هدفم چشم نمی پوشم … این دفع به شرایط ظاهری نگاه نمیکنم … ایندفعه دیگه نمیگم خب حالا اوضاع که اینجوریه و یا اونجوریع پس خواسته ی من دست نیافتنیه !!!

    دیگه کوتاه نمیاممممم

    خدا رو شکر دخترم خونه نبود و خدا رو شکر چند روزه که تهرانه .. منم با خیال راحت بلند بلند با خودم فریاد میزدم حرف میزنم …

    دیشب میخواستم بیام این احساس مو براتون بنویسم ولی آنقدر خسته ی کار شده بودم که نمی تونستم بشینم با حوصله بنویسم .. باور کنید این باور آنچنان با دیدن این فایل ها در ذهنم جرقه زد که تا شب با خودم بلند بلند صحبت میکردم . میگفتم دیگه به هیچکس اجازه نمیدهم که خواسته های منو به باد فنا بده .. آنقدر سماجت بخرج میدم آنقدر بهش تمرکز میکنم آنقدر تکرار و تکرار و تمرین میکنم که خوده خداوند خودش از این استمرارم خجالت بکشه .. آن موقع ها از این آگاهی ها و مدارها و فرکانس ها اطلاعی نداشتم ولی الان که آگاه شدم . الان که فهمیدم داستان چیع …. الان که من فهمیدم که به هر آنچه توجه کنم از اساس آن جنس توجه ام وارد زندگیم میشه .. الان که چنین استادانی دارم .. الان دیگه اینترنت هست . الان دیگه این فایل های استادان هست … دیگه نمی تونی بندازی گردن دولت و جامعه و خانواده و فرهنگ و دلار و ریس جمهور و غیره… حتی اگر سنگ هم از آسمان بیاره. من کوتاه نمیاممممم

    هر روز دارم روی باورهام کار میکنم نه یکساعت و دو ساعت و سه ساعت و چهار ساعت بلکه بطور شبانه روزی .. صبح تا شب چندین بار مجبور میشم گوشیمو بذارم شارژ بشه … زمانی که گوشیم شارژ میشه میرم توی دفتر شروع به نوشتن میکنم بعدش کلی همینطور فکر میکنم و فکر میکنم و باورهای قدرتمند برای خودم می سازم دیگه نـــــــه خسته میشم و نه دیگه کنار میکشم و نـــــــه خواسته مو فراموش میکنم و نـــــــــه دیگه هیچ مسایل بیرونی نمیتونه منو از خواسته ام جدا کنه .. اگع این افکار منه که زندگی مو می سازه . اگه این تمرکز و تکرار و تکرار مداومت زندگی منو می سازه . اگه این تلاش های شبانه روزی من برای رسیدن به هدفم زندگی منو می سازه ..!!! دیگه کوتاه نـــمــیـــام!!ممممم!

    چقدر خوب شد وقتی داشتم کارای خانه تکونی و یا اتاق تکونی رو انجام میدادم این فایل ها رو بطور رندم گوش دادم و نگاه میکردم انگار واقعا به ذهنم و افکارم هم یک تکون حسابی دادم و همینطور که دارم کار میکنم دارم باورها مو هم تقویت میکنم . همش میگم بـــــاید بـــشه. باید بشود . باید این خواستمو بهش برسم آن هم بسادگی براحتی به آسانی و سهولت به زیبایی و عزتمندانع و از کوتاهترین مسیر!!!

    طبیعیع که براحتی بشود ..

    چون قانونش اینه که بخواهیم و بشود!!!

    چطوری شو ؟؟؟. مـــــن نمیدونم

    از کجا شو ؟؟؟ مـــــن نمی‌دونم

    خودت راهشو بلدی و باید بهم نشون بدی!!!

    خودت باید ذهنمو باز کنی!!!

    خودت باید هدایتم کنی!!

    من خواستم تو هم باید اجابتش کنی .. به من هیچ ربطی نداره وظیفه تویه که شرایط رو برام مهیا کنی !!

    خودت قدم به قدم ها ی من باید باشی

    خودت منو باید روی شانه هایت بنشانی وببری به همان‌جایی که رسالتم هست !!

    خودت باید برام بسازی !!!

    خودت باید برام بیاری!!

    التماست هم نمیکنم … وظیفهتع که هدایتم کنی… یعنی دیگه زدم به سیم آخررررررر

    من که عقلم نمی رسه . من که هیچی بلدش نیستم . من که خودمو بدست تو سپردم

    خودت هم باید برنامه ریزی و هندلش کنی

    من فقط می‌دونم آن خواسته ای که در قلبم نشاندی یعنی رسالت منع و منم بــــایـــد بهش بـــــرســـم پــــس خــــودت دستمو محکم توی دســـتـــای خودت گره بزن+++++

    خدایااا دیدی که دارم به خودت میگم پس تو هم وظیفه اتع که منو بسمت آن مسیرم هدایتم کنی

    خدایا الان که من جزیی از تو هستم پس بهم جواب بده کدامیک از رسیدن به خواسته ها و آرزوها و اهدافم پیش نیاز رسیدن به دیگر اهداف مقدسم هست که باید انجام بشه؟؟؟؟؟

    امروز من باید چه کاری انجام بدم که به هدفم نزدیکتر بشم؟؟؟!

    تو برای من چه کاری می‌کنی که نشانه ها و هدایت های الهی تو را بوضوح و به روشنی ببینم ؟؟؟

    تو برام چه اتفاقات و شرایط و همزمانی هایی در نظر گرفتی که سوپرایزم کنی؟؟؟؟

    خدایا خودت با بهترین ها سوپرایزم کن الهی آمین

    خدایا خودت کمکم کن که همه ی کارها و همه ی برنامه ها و همه ی امورات زندگیم را با مدیریت خودت چیده مان و برنامه ریزی و هماهنگ و هندلش کنی و سروسامان ببخشی که والاترین نظم و هماهنگی و آرامش و آسایش و سلامتی و نعمت و پول و ثروت و برکت الهی در زندگیم حاکم است الهی آمین

    سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا از طریق این فایل های گرانبها و ارزشمند استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد برای رسیدن به اهداف و خواسته هایم.

    خدایااا خودت هدایتم کن و با من حرف بزن

    با بهترینع بهترین هدایت هایت و صدای بلند الهام و شهود و خواب و رویا .. چشم و دل من رو روشن کن تا بتوانم نشانه های واضح و آشکار پر رنگ ترا بوضوح و به روشنی ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم

    خدایا شکرت

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

    شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      معصومه پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 1144 روز

      سلام به خواهر عزیزم رویا جان

      انشاالله به تمام آرزو هایت برسی خواستن توانستن است.

      بااین همتی که کردی وارده ی قوی به هدفت می‌رسی

      من هم یه کار گاه کوچک خیاطی دارم چند نوع پوشاک را تولید میکنم

      تقریبا 7ساله که کار گاه دارم اما این آرزو وهدف را بیست سال پیش با همسرم داشتیم که همچین تولیدی بزنیم اما راه وچاه را نمی‌دانستیم واز خیاطی سر در نیاوردم چندین سال فقط تو آرزو هام بود و اقدامی نتونستم بکنم چون میترسیدم از اینکه نتونم به سر انجام برسانم

      تا 7سال پیش باز دفتر این هدفم باز شد حتی پول یک چرخ خیاطی را هم بخرم نداشتم از برادرم قرض گرفتم و تقریباً سه

      ماه تو یه کارگاه رفتم کار چرخ کاری را یاد گرفتم خیلی خوشحال بودم که من دارم فقط راسته دوزی میکنم بعد هم یه مقدار وام برداشتم وپارچه خریدم و شلوار زنانه تولید کردم وآنقدر تو رویاهایم می‌دیدم که یه کار گاه تولیدی دارم چند تا خیاط برام کار میکنن که طی این چند سال من کامل خیاطی را با علاقه ای که داشتم بدون اینکه آموزشگاه برم یاد گرفتم هم اکنون ده تا خیاط دارم و تقریبا فصلی همه چیز تولید میکنم

      من آنقدر ذوق خیاطی داشتم که ساعت 5 صبح شروع میکردم وبعضی اوقات تا 12شب مشغول خیاطی بودم

      همسرم بعضی اوقات اعصابش بهم می‌ریخت می‌گفت من کار گاه را جمع کنم اما من پافشاری میکردم وشبانع روزی کار کردم وپا بر جا ماند والان خیلی خوشحالم وقتی میرم مغازه های شهرم تولیدات خودم را پشت ویترین ها وتو رگال ها میبینم به خودم افتخار میکنم که کار خودمه

      خواهر عزیزم انشاالله بتونی به خواسته است برسی

      .موفق باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        پریسا و جلال گفته:
        مدت عضویت: 1172 روز

        به نام خداوند بخشنده مهربان

        سلام خدمت دوست عزیزم معصومه جان

        عزیزم تحسینت میکنم به خاطر اراده قوی که برای ادامه راحت داشتی

        بسیار عالی بود

        کامنت زیبایی رو گذاشتی

        مچکرم که اون رو به اشتراک گذاشتی و باعث شدی آگاهی من بالا بره

        هر کجا که هستی شاد و موفق باشی

        پریسا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آرزو کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 510 روز

      سلااااااام خوشگلم ،سلام قشنگم

      سلام به رویایی که من از کامنتاش صبوری ،طی کردن تکامل رو بدرستی،ارامش رو درک میکنم …

      بببیییییین لذت بردم (همش میگفتم آره همینه یا ممیریم یا به اهدافمون میرسیم)

      بابا عالیییییی بود کامنتتون ،مرسی که نوشتی یعنی من کاملا تجسم کردم خونه پدر بزرگتونو همه رو حتی اونجا که تنها بودین و فریاد زدین که این دفعه باید برسم به هدفم بااااااایدیه عاقاااااااا جان

      رویا جونم تو رووووو خداااااااا تمام تلاشتو بکن به هدفت برسی تا من بکوبم به دهن ذهنم

      منطقشو قانع کنم

      من بهت افتخار میکنم حالمو عالی کردی حالت عالیییییییی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پریسا و جلال گفته:
      مدت عضویت: 1172 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام خدمت دوست عزیزم رویا جان

      دختر تو بینظیری

      واقعا من از خاطرات و کامنت زیبات لذت بردم

      باورهای عالی رو مطرح کردی

      خداروشکر که هدایت شدم که کامنت شما رو بخوانم

      و خداروشکر که شما هدایت شدی که کامنت بزاری

      مچکرم

      هر کجا که هستین با احساس خوب و آرامش زندگی رو سپری کنین

      موفق باشید

      پریسا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1400 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت استاد ابراهیم نشانم

    سلام خدمت استاد شایسته عزیزم

    سلام خدمت همگی دوستانم

    چه فایل ارزشمند و پر از آگاهی هست.همون چیزی که احتیاج الانم بود.انگار خانم شایسته میدونه ما چی می‌خواهیم.

    احساس خوب مساوی اتفاقات خوب

    اتفاقات خوب وقتی می افته که احساسمون خوب باشه،احساس خوب پایدار هم از اطمینان قلبی می آد.

    از ایمان می آد ،از این می آد که آدم صد در صد بدونه که اتفاقات زندگی رو خودش با افکارش رقم میزنه.

    من خودم خالق زندگیم بودم و هستم.فیلم و بعد کتاب راز رو همون اوایل که اومده بود دیدم و خوندم و پذیرفتم ،منتها یه مشکلی در قسمت مذهب داشتم که میگفتم پس اگه من خالقم خدا جایگاهش کجاست و به همین دلیل یادمه یه روز گفتم یا باید کتاب‌های دینی و قرآن رو بزارم کنار یا کتاب‌های به قول خودم در اون زمان ،غربی رو بزارم کنار که کتاب‌های موفقیت اساتید آمریکا و غرب رو دیگه نخوندم.

    تا رسید سال 1400 و آشنایی دوباره با استاد و فهم بهتر و خدا رو شکر که الان به این درک رسیدم.

    تمام اتفاقات زندگی خودمون رو دوباره میگم تمام 100درصد اتفاقات زندگی خودمون رو خودمون ساختیم و می‌سازیم.چه آگاهانه چه نا آگاهانه .

    هر اتفاقی دلیلی داره که فرکانس اثر گذاشته.هیچ وقت به هیچی گیر نده،به بختت،سرنوشتت، اقبالت،دعا دیگران،جادو و…‌.

    خودم مسئولم کنترل کنم افکارم رو و خودم حالا که میدونم آگاهانه تولید انرژی درست کنم.

    چقدر استاد الگوی خوبی هستند و چقدر استاد خوبی هستند و چقدر بزرگواری و کرامت دارند که در اختیار میزارن داشته هاشون رو.همونها که روزی آرزو بوده براشون رو خلق کردن و فیلم گرفتن.

    در مورد هدایت ها هم ،با باورهای درست وصل شدنه که البته من تو این مورد خوب نیستم و دارم سعی میکنم باورهای درست بسازم .

    استاد عزیزم سپاسگزارم از اینکه با عشق مسیر رو رفتین و توضیح میدین و دوست دارید دیگران هم پیشرفت کنند.

    استاد عزیزم تحسین میکنم آزادی مالیتون رو،عزت نفستون رو،توحیدتون رو،عشقتون رو،ایمانتون رو و امیدوارم روزی من هم مثل شما بشم.

    استاد شایسته عزیز خدا قوت عرض میکنم،سپاسگزارم که پس از درک اصل دارید سعی می‌کنید ما هم به شما برسیم و جا نمونیم.

    الهی هزاران میلیارد بار شکرررررررررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  6. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 588 روز

    بنام خداوند هدایت گر من بنام خداوند این شهامت وشجاعت رو بهم داد که خودم قطعی از وجود اون دونسته باشم بنام خداوندی خیر مطلق هست خدایا شکرت بنام خداوند شما سر راه من گذاشته تا از طریق شما باورهای توحیدی وخدای در خودم ایجاد کنم چقدر زیبا در مورد تضاد صحبت کردی چطور این تضاد ها پشت سر گذاشته وباعث شده خواست شکل بگیرد وقتی به خواست رسیدی چقدر،احساحس سپاسگزاری،میکنی این حس حال مرا از درون تعغیر دادی که پذیرفتم تضاد که الان برایم پیش اومده نتیجه باورهای خودم ونتیجه افکار بیمار خودم با یک تضاد بعد هدایت خداوند شده که هیچ وقت نا امید به درگاه خداوند نشدم اگر الان شراط مالیم شرایط روحی شراط، توی هر وضعیت هستم اومدن که مرا خواسته درمن شکل بگیرد خدایا اول از هر چیزی در درون آین تضاد می خواهم طعم خوشبختی رو توی همین وضعیتی که دارم بچشم با همین بدهکاری ها با همین وضعت که دارم خوشبختی یعنی خداوند درون بدون وابستگی خوشبختی یعنی احساحس،خوب بدون اینکه کوچکترین وابستگی،به عوامل بیرون مثل پول همسر وفرزندان ماشین ویا هر چیزی بیرون از خودت خوشبختی یعنی توجه به زیبای ها ی خداوند وتوجه نشانه ای خداوند خداوند خواسته من در برابر قدرت تو خیلی،کوچیکه بدون شک هر ایده ای بهم بده ای که شراط مالیم تعغیر کنه که وردی منزل تعغیر بدم در کنار احساحس،خوبم بی نظیر واجرای میکنم بدون هیچ حساب کتابی،اون ایده رو اجرای میکنم خدایا شکرت خدایا در درون این تضاد مرا هوشیار وآگاه بیداروسپاسگزلری کن آرزوی قلبی هست مثل زمان هدایت خودت از نعمت های اطرافم نه فقط،مال خودم نعمت های اطراف بینم وسپاسگزار باشم چون زمان هدایت دقیقا ه. جا نعمتی ثروتی زیبای پیشرفتی ایده ای رو نی دیدم از خداوند سپاسگزاری می کردم دوست. دارم اون شرایط،در درون این تضاد دوره درمن ایجاد بشود با توجه به آگاهی ها که جدیدن به دادی که خداوند خیر مطلق هست که باید توجه ام به چه چیزی باشد خدایا دوست دارم وآرزو دارم یکی آرزوهایم باورهای استاد در مورد توحید در درون خودش ساخته همون باورها رو به صورت تکاملی در درون خودم بسازم وقتی هدفت توحید باشه هر آنچه بخواهی بدست می آوری وقتی هدفت توحید تکاملی باشه همان طور که باورهای استاد رو گذشته وزندگی نامه اش،می خونه ام شراط من خیلی شاید بهتر از اون هم باشه وپس اکر اون تونسه باورهای توحیدی در خودش بسازه پس من می توانم در عمل این رو انجام بدم چون اون نیرو در درون هر دوی ما وجود داره اون نیرو نه وفقط،در درون ما درون همه بندگان وجوداره خداوند این لطف بهدمن کرد چون از ش درخواست کردم ایم نیرو رو در درون من بیدار وهشیار کرد باید با بقیه مردم متفاوت فکر کنم که نتیجه متفاوت بگیریم چون من فقط،رو قدرت اون نیروی درونی وخدای که مرا هدایت کرده حساب میکنم خدایا شکرت خدای که از طریق درونم واز طریق طبیعت با اویکی می شوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  7. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    به نام خدایی که منو آنی و کمتر از آنی به حال خودم رها نکرده همواره منو به طرز ویژه ای هدایت میکنه

    سلام به استادان عزیزم و دوستان عزیز

    این دو قسمت از این اگاهیها رو خود من نیاز دارم با قدرت خود خدا بفهممش به همین دلیل عین همون گفته های استاد رو نوشتم خدایا خودت این اگاهیها رو در وجودم قلبی کن

    اصل خوشبختی چی هست

    سعی کردم هرچی تو این قسمت استاد گفت عینش رو بنویسم تا خودم ودوستان عزیزم انشالله در مدار درکش قرار بگیریم

    فکر نکن داشتن اون پول و خونه وماشین همه خوشبختی رو به تو میده

    نه خوشبختی از همین حالا تو همین شرایط شکرگزار خدا باشی و تحسین کنی زیبایی های اطرافت رو تحسین کنی ثروتمندان رو

    خوشبختی احساس خوبه نه ماشین وخونه و اگر تو بهترین کشور دنیا باشی بهترین وسایل رو داشته باشی اما اگر فکرت بیمار باشه غصه بخوری ،گیر بدی ،غر بزنی ،نق بزنی ،تو دلت کینه و نفرت داشته باشی هیچ وقت خوشبخت نیستی

    اما اگر باورهات درست باشه و از لحظاتت لذت ببری ،تمرکژت رو بزاری بر روی زیباییها ،حالت خوب باشه ثروت و خوشبختی میاد

    ثروت نتیجه حال خوبه ،نتیجه طبیعیه باورهای خوبه خودش وارد زندگیت میشه نمیخواد کار خاصی بکنی

    حالا اینارو ما میگیم یه سری ها تو مدارش هستند می‌فهمند،یه سری ها نیستند نمیفهمند بعدا می‌فهمند یه سری ها هم هیچ وقت نمی فهمند

    باور توحیدی

    این نگاه که مسئولیت زندگیمون رو بدیم به یکی دیگه و از بقیه انتظار داشته باشیم شرکه

    کل داستان همینه ،روزی که خدای خودتو باور میکنی ،میگی دیگه بقیه ای وجود نداره

    خداکجاست ؟خدا تو قلب منه ،خدابامنه ،خداپیش منه ،من و خدا یکی هستیم

    خدایی که تو قرآن گفته هرجا از کلمه سخره ،از ریشه سخره به معنای تسخیر به معنای مسخر شدن استفاده کرده مثلا گفته ما فلان کوه ها و دریاها و زمین و آسمون مسخر خداونده مسخر خودمون کردیم توی آیه های دیگه اومده عین همون رو گفته ما مسخر شما کردیم یعنی ما و خدا با هم یکی هستیم ما باهم تفاوتی نداریم ما از خداییم

    ما باورهای خدایی داشته باشیم ما مثل خداوند زندگی خودمون رو خلق میکنیم چون این وعده رو به ما داده

    چون به ما در آیه صریح قرآن گفته وقتی به زمین اومدید هدایت از طرف من میاد هرکسی از هدایت من پیروی کنه لا خوف علیهم و لا تحزنون نه ترسی و نه غمی داره

    یعنی اینجوری نیست که ما بگیم ما رها شده ایم توی باد رها شدیم و خودمون باید….نه ما وصل بشیم به خدا به ما میگه تو همه چی به ما میگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  8. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2588 روز

    سلام مریم نازنین

    سلام استاد دلها

    مریم جان خیلی ممنونم بابت این کار ارزشمندی که انجام دادی عزیزم ، خدا حفظت کنه ، موجی از آگاهی و شادی در قلب ما راه انداختی با این کار هدایتی و الهی ، قطعا خداوند شما رو در این مسیر قرار داد تا ما رفرش بشیم

    این نغزگویه ها در سایت بوده مثل یک کتاب قدیمی ارزشمند که کسی متوجهش نبوده ولی شما تر و تازه و زنده اش کردین

    من عاشق فایل های نغز و کوتاهم که بتونم ده‌ها بلکه صدها بار برکه خشکیده وجودم رو باهاش آبیاری کنم و دریایی و صیقلی بشم

    از صبح چندین بار این فایل رو گوش دادم

    نمی‌دونی چه نوری در دلم تابیده ،ان شالله روشن بمونه

    مطلب زیاده در مورد این فایل ، برای هر جمله اش میشه یه کتاب کامنت نوشت،

    فقط هدفم تشکر خالصانه و مخلصانه برای این تلاش و حرکت مقدس شما بود.

    شما و استاد عزیز و همه دوستان رو به خدا می سپارم و براتون بهترین ها را آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این پروژه الهی

    من همیشه خیلی زیاد به مفهوم خوشبختی فکر میکنم یعنی از یه جایی به بعد متوجه شدم که صرف داشتن یا تجربه کردن یه سری خواسته‌ها باعث تجربه خوشبختی نمیشه برای همین برام مهم شد که بفهمم خوشبختی یعنی چی و چطور میشه به خوشبختی رسید.

    شکرخدا هدایت‌ها هم هربار داره من رو به درک بیشتر و تجربه بهتر این مفهوم سوق میده.

    به نظرم پایه و اساس خوشخبتی در زندگی درک قوانین جهان هستیه یعنی وقتی ما با کارکرد جهان آشنا میشیم این به ما کمک میکنه که بتونیم خودمون رو هماهنگ کنیم با این کارکرد و هرچقدر که در عمل بهتر این کار رو انجام میدیم، سطح باکیفیت‌تری از مفهوم خوشبختی رو در زندگیمون تجربه میکنیم.

    به عبارت بهتر، فارغ از اینکه ما در حال حاضر در چه شرایطی هستیم، به محض اینکه تلاش میکنیم که طبق اصول جهان هستی عمل کنیم، از همان نقطه ما در مسیر خوشبختی قرار داریم و در ادامه، این روند خودش ما رو به درجات بالاتری از این مفهوم هدایت میکنه و تمام ابزار و آگاهی‌هایی که مورد نیازمون هست رو سر راهمون در زمان مناسب قرار میده.

    برای من درک این روند تبدیل به حیاتی‌ترین موضوع زندگیم شده واقعاً.

    تو این فایل هم استاد به چندتا از مهم‌ترین اصول کارکرد جهان هستی اشاره کردند مثل مفهوم و کارکرد تضادها، تحسین دیگران، فراموش نکردن آرزوها.

    اگر بخوام یه پژوهشی در زندگی خودم داشته باشم باید اعتراف کنم که در بسیاری از اوقات زندگیم من درگیر تضادهایی شدم که در زندگیم رخ داده و دقیقاً در همان زمان گله و شکایت‌ها اتفاق افتاده، حسادت‌ها و کینه‌ورزی‌ها رخ داده و درنهایت اثری از آرزوها که نبوده هیچ، تمام فضای ذهن و زندگی به این سمت رفته که چکار کنم فقط این مسئله نباشه و بتونم یه نفس راحت بکشم.

    وقتی به بخش‌هایی از تجربه زندگی خودم و اکثریت جامعه که نگاه میکنم میبینم دقیقاً همین الگو داره تکرار میشه و ازونجایی که انقدر این الگو تکرار شده ذهن من و بقیه به این نتیجه رسیده که اصلاً راهش همینه دیگه تو وقتی یه مشکلی برات پیش میاد باید یه کاری کنی اون مشکل نباشه، درصورتی‌که مفهوم تضاد کارکردی فراتر ازین حرفا داره. به نظرم خدا انقدر بیکار نیست که بشینه برای تک تک ماها فکر کنه ببینه خب الان این داره خیلی حال میکنه چکار کنم حالشو بگیرم یکم علافش کنم یه مدت کاری با من نداشته باشه.

    شما به یه کامپیوتر نگاه کنید یا به یک ماشین، چقدر انسان‌ها دارند تلاش میکنند، تکنولوژی داره پیشرفت میکنه و پیچیده‌تر میشه که درنهایت کاربری ساده‌تری رو ایجاد کنه، بعد وجود انسان با تمام پیچیدگی‌هاش برای این خلق شده که درگیر اجاره خونه یا چیزهای پیش‌پا افتاده باشه؟

    وقتی ما به این درک میرسیم که تمام جهان هستی از انرژی تشکیل شده و این انرژی در هرلحظه درحال تبدیل شدنه میتونیم به این حقیقت هم برسیم که اگر ما با توجه به قدرتی که در اختیارمون قرار داده شده آگاهانه این انرژی رو تبدیل نکنیم این انرژی خودش رو تبدیل میکنه و احتمالاً ما به این نتیجه میرسیم که خب چقدر زندگی نادلخواه شده اما درحقیقت این کم‌کاری و بی‌توجهی خودمون بوده.

    مثلاً وقتی استاد داشتند در مورد تحسین کردن دیگران صحبت میکردند من داشتم به حقیقت این موضوع فکر میکردم و با خودم میگفتم ببین وقتی تو یک نفری رو تحسین میکنی و توجه میکنی به یک اتفاق خوشایند تو داری این انرژی رو تبدیل میکنی به اون حالتی که می‌خوای و وقتی این کارو میکنی خیلی خوب میفهمی که دلیل اینکه زندگی داره رویی رو به تو نشان میده که تو دوست نداری دقیقاً به این معناست که تو این اصول رو به خوبی درک و اجرا نکردی.

    نمی‌خوام از بحث خارج بشم اما خیلی‌ها این حقیقت رو درک نکردن، خود من به این وضوحی که دارم میگم این حقیقت رو در عمل اجرا نمیکنم اما ایمان دارم که طی یک روند تکاملی بهبودهای بیشتری در این زمینه رخ میده.

    دیروز با یکی از دوستان داشتم صحبت میکردم و ایشون داشتند از اساتید دیگه‌ای که درحال آموزش هستند صحبت میکردند و من بهشون گفتم که به نظرم این کنجکاوی ذهن برای دنبال کردن راهنمایی‌های مختلف به‌نوعی فرار از درک و اجرای اصول ساده زندگی میشه. ذهن ما خیلی دوست داره که یه راهی پیدا کنه که اصل رو اجرا نکنه و من خودم از وقتی که فهمیدم آگاهانه دارم سعی میکنم جلوی این کنجکاوی‌هارو بگیرم.

    تمام احساسات منفی، تضادها و مسائلی که در زندگی پیش میاد، هشدارهایی از سمت جهان هستی‌اند که به ما میگن حواست به این تبدیل انرژی باشه. به افکارت، رفتارهات، عادت‌ها، صحبت‌هات، واکنش‌هات و احساسات غالبت در زندگی توجه کن. داری چه شکلی به این انرژی میدی؟ آیا شکلی که داره دوست داشتنیه؟

    همین امروز قبل از اینکه بیام این کامنت رو بنویسم از خودم این سوال رو پرسیدم که الان چه چیزهای خوبی تو زندگیم هست؟

    بعد که شروع کردم به لیست کردن و قشنگ داشتم حس میکردم اثر مثبت اون نعمت رو همانجا به خودم گفتم که ما چقدر ساده از این نعمت‌ها غافل شدیم. اگر به اندازه‌ای که ما توجه میکنیم به تضادها و مسائل نادلخواه، توجه کنیم به چیزهایی که داریم و بتونیم حسشون کنیم چه اتفاقی در زندگی ما رخ میده؟

    من به این نتیجه رسیدم که باید وقت گذاشت، آگاهانه باید این کارو انجام داد و به عنوان حیاتی‌ترین موضوع زندگی بهش نگاه کرد نه با احساس نگرانی، با این احساس که من میدونم که خودم خالق زندگیم هستم و این قدرت بهم داده شده پس برای خلق زندگی دلخواهم آگاهانه وقت میگذارم، فارغ از شرایطی که الان دارم آگاهانه وقت میگذارم، این کارکرد و مفهوم اصلیه صلاه است.

    مکانیزم انسان فراموش میکنه، درگیر میشه، بی‌تفاوت میشه اما وقتی که این صلاه آگاهانه تبدیل به یک عادت میشه درصد این حالت‌ها و خروج از مسیر خلق آگاهانه زندگی کمتر میشه.

    راهش همینه، راه رسیدن به چیزهایی که مارو به خوشبختی باکیفیت‌تر میرسونه درک و اجرای همین اصوله

    همه چیز میتونه تغییر کنه، ما این قدرت رو داریم که تغییرش بدیم و فقط باید روی این مسئله کار کنیم

    واقعاً خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم و هربار کیفیت بهتری از خوشخبتی رو تجربه میکنم.

    از استاد عزیز، خانم شایسته که آماده کردند این پروژه رو و همه دوستان خوبی که همراه هستند در این پروژه تشکر میکنم و از خدای مهربان برای هممون آرزوی بهترین لحظات و ناب‌ترین تجربیات رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      زهرا سرلک گفته:
      مدت عضویت: 891 روز

      سلام به احسان جان مقدم برادر توحیدی عزیزم

      دو ماهی هست کامنت هاتون رو دنبال میکنم شگفت زده شدم از روح لطیف شماو نوشته های پر از درک و آگاهی شما،بی نهایت تحسینتون میکنم بابت درک بالاتون واقعا من خیلی از کامنت های شما استفاده میکنم ،باکامنت هاتون دریچه ای توی قلب من بازمیشه وخدامیدونه که چه انرژی بهتون برمیگرده،بنویسید که امثال من با فایل های استاد عزیزم ونوشته های شما بهتر قانون رو درک میکنند و به مدار بالاتری میرن،هرچقدر سپاسگزاری کنم از شما جبران درک وفهمی که با نوشته هاتون به من می‌دین نمیشه،بهترین هارو برای شما وهمه ی دوستان عزیزم آرزومیکنم،از خداوند می‌خوام که سرشار از نور و ثروت وآگاهی باشید،درپناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    به نام خدای بخشنده بخشایشگر

    پروژه خانه تکانی ذهن/ گام به گام

    گام هفتم

    خدای هدایتگرم سلام. خودت نور ذهن و قوت قلبم باش

    استاد عباسمنش عزیزم، استاد مریم جانم سلام. عاشقتونم و مثل همیشه رهرو سبک شما و ارادتمند همیشگیتون

    دوستان محبوبم سلام و احترام.

    امروز می خوام با یادآوری زمانهایی که به هدایتهام عمل کردم و نتایج شگفت انگیز دیدم به ذهنم منطق بدم برای باورپذیری تحقق خواسته هام.

    اول اینو بگم که نمی دونم چرا دیشب افکار آزاردهنده بهم هجوم آوردن و احساسات منفیمو به مرز انفجار رسوندن، مثل یک طوفان ناگهانی که بصورت اشکهای بی وقفه از چشمام جاری شد.

    اما تنها پناهگاهی که داشتم آغوش گرم پروردگارم بود.

    دفتر نویسیمو با این جمله شروع کردم: الهی و ربی من لی غیرک؟

    بعد به روش استاد شروع کردم به یاد آوردم نعمتهام رو.

    اعتراف می کنم به طرز عجیبی انقدر حالم بد بود که خیلی اولش برام مشکل بود که حالمو خوب کنم و از نعمتهام سپاسگزاری کنم.

    اصلا بدجور هورمونهام آب روغن قاطی کرده بودن.

    پس به خودم فرصت دادم و ابتدا از حمد و ستایش پروردگار شروع کردم.

    دقیقا صحبتهای استاد بود که تو ذهنم تکرار میشد، هرچند هنوز فایل امروز روی سایت نیومده بود ولی من از قبل این قوانین توی ذهنم جای گرفته بود. اینکه:

    خوشبختی و احساس آرامش باید از درون بجوشه و وابسته به هیچ عامل بیرونی نباشه

    هیچکسی مسئول آروم کردن من نیست و من باید بتونم قائم به ذات خودم باشم و فقط از رب قدرتمندم بخوام که کمکم کنه در همه حال آرام و شکرگزار باشم

    پس شروع کردم به نوشتن صفات نیک خداوند. ستار العیوب، کاشف الکروب، رفیق من لا رفیق له، شفیق من لا شفیق له، مسبب الأسباب، رافع الدرجات، راحم العبرات و و و ….

    بعد که کمی احساس منفیم کمتر شد و اشکهام از غم و ترس تبدیل به اشک عجز و ناتوانی در مقابل خالق توانگرم شد، شروع کردم به یادآوری نعمتها و داشته هام.

    نوشتم و نوشتم و اشک ریختم و قلبم بیشتر و بیشتر شستشو شد. روحم آروم آروم جلا پیدا کرد.

    با نهایت عجز و احساس بندگی در مقابل خدای بلندمرتبه بینا و شنوا، تو مرحله بعد شروع کردم به درخواست کردن. تضاد پیش روم رو برعکس کردم و ویژگیهای خواسته ام رو با جزییات مورد علاقه ام نوشتم.

    به نوشتن ادامه دادم تا بالاخره اشکهام تموم شد. حالم خوب شد. دوباره خط فکریم صاف شد (نسبت به حالت خط خطی قبلش). سپاسگزار شدم. سبک شدم.

    اونجا بود که بقول استاد تونستم تضادم رو وسیله ای بکنم برای شفاف شدن خواسته ام. همونجایی که توی فایل امروز موتورهای بسیار زیبا و متعددشون رو نشون می دادن و می گفتن من یک موتور 100 درب و داغون داشتم و آرزوم بود موتور خوب داشته باشم، حالا که دارمشون گذاشتم جلوی چشمم که همیشه نعمت داشتنشون برام تازگی داشته باشه.

    منم دوباره نعمتهای زندگیم رو با خودم تکرار کردم تا برام تکراری و بدیهی نشن. که سپاسگزارتر بشم و احساسم رو به سمت بهتر شدن جهت دهی کنم.

    چقدر این فرمولی که از استاد یاد گرفتم موثر و قدرتمنده.

    یعنی منطق دادن به ذهن چموش برای مهار کردنش از طریق یادآوری نعمتهایی که قبلا نبود و بعد خلق شد.

    من به لطف الله مهربان صاحب زندگی مشترکی شدم که درصد بسیار بالایی از آرامش و فراوانی و احترام و عشق توش جاریه.

    ثروتهای مادی و معنوی این زندگی مشترک بیشتر شده و داره ماه به ماه و سال به سال بیشتر هم میشه.

    یادمه زمانی که دلم واقعا می خواست ازدواج سالم و موفقی داشته باشم اما هنوز تو مدارش قرار نگرفته بودم و چقدر اذیت بودم. چه سالهای سختی به من گذشت. چون با قانون آشنا نبودم و بلد نبودم از موقعیتم لذت ببرم.

    کمتر از یک سال شد که شروع کردم به تغییر و همین تغییر یک همسر بسیار خوب رو به زندگیم دعوت کرد و من در دریایی از آرامش خاطر آروم و قرار گرفتم.

    من مادر شدم و این نعمت برام بیش از اونچه فکر می کردم خوشایند اومده.

    من تصمیم گرفتم تغییر کنم و شخصیتم رو بهتر کنم و این بهبود شخصیت برام برکات بسیار بیشتری از جنبه های متعددی به ارمغان آورده که فکرشم نمی کردم اون جنبه ها هم خودبخود رشد کنن.

    من از خدا دور بودم و نمی شناختمش، خدا برام یه غریبه بود که از دور منو نگاه میکنه و گهگاهی کارمو راه میندازه و گاهی هم ازم عصبانی میشه ولی به لطف این تغییرات خدا رو به طرز متفاوتی در دلم دعوت کردم که همیشه همراهمه، عاشق منه و قبل از درخواست کردن به فکر اجابت منه.

    خدایی که ترسناک نیست و اگر رو به سوی مهر و نورش کنم فقط مهر و نور دریافت می کنم.

    و این منم که اگر بهش پشت کنم در سایه خفت بار بی کسی و بی نعمتی زجر می کشم.

    به یاد آوردم زمانهایی که قدمی حتی کوچیک برداشتم و خدا درها و دروازه ها برام باز کرد.

    همین الانم که دارم بازنویسی می کنم هنوزم داره موارد فراموش شده ای یادم میاد و به لیست ذهنیم اضافه میشه. الهی شکر!

    بله همش خداست. اول و آخر خداست. فقط منم و خدای من. نه هیچ ذره ای از جهان خارج از من.

    من حتی برای جرأت قدم برداشتن هم محتاج خودشم. وقتی قدمهام سست میشه فقط ملجأ و منبع قدرتم خود خودشه.

    اونه که به اعضای بدنم، به ذهنم انرژی و قوت میده که کوچکترین حرکتی بکنم.

    دیشب هم نوشتم: قوّ علی خدمتک جوارحی

    خدایا من از تو نور و انرژی حرکت به سوی خودت می خوام همونطور که ده ها و صدها جای دیگه تو زندگیم خودت حرکتم دادی.

    من هیچ بودم و تو همه.

    الانم اقرار می کنم که من به هر خیری که از جانب تو به من برسه فقیرم

    مسیر حرکت به سوی خودت رو برام هموار کن.

    خودت قوت قلب و نور افکارم باش.

    منو از هرکس و هرچیزی غیر از خودت بی نیاز کن

    همونطور که اون جاهایی که فقط من می دونم و خودت، بارها و بارها دستمو گرفتی و کمکم کردی توحید و ایمان عملیم رو نشون بدم.

    این بار هم منو در مسیر اقدامات موثر توحیدی قرار بده.

    مثل بندگان صالحت که در موردشون گفتی: فَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1491 روز

      سلام سعیده ی عزیزم

      کامنتت برام ارزشمنده ممنونم که نوشتی

      مرسی که صفات خدارونوشتی ومن باخوندش اشک توچشمام حلقه زد

      واقعا با داشتن همچین خدایی نگران چی باشیم اخه؟؟؟

      منم یادم میره گاهی اوقات قدرت وعظمتشو ودرگیر نجواها میشم مهم اینه که توش نمونیم وبتونیم ازاون افکارمنفی خود ارزشمندمون رو نجات بدیم وبه دریای ارامش برسیم

      افرین بهت سعیده جان که خوب اینکارو انجام دادی

      یه راه براش پیداکردی وازاحساس بد به خوب رسیدی بهت تبریک میگم عزیزم این خودش موفقیته

      امادلیل اصلی کامنت نوشتنم ایه اخر کامنتته که عجیییب به دلم نشست چون هدایت قرانی امروزم بود ومن چقدر بااین ایه امروززیرباران زیبای پاییزی با خدا عشق بازی کردم اینقدر خوش گذشت اینقدر توحال خودم بودم وبقیه رو نمیدیدم که حسابی خیس خیس شدم

      ایه رو که توکامنتت خوندم نتونستم برات ننویسم ….

      بااین همزمانی بسیار شکرگزارخداوندم

      موفق وشادباشی سعیده جانم درپناه الله یکتا

      راستی توکارمورد علاقت هم که شروعش کردی اول بگم شاید اوایل بالا وپایین بشی ولی هیچ وقت ناامید نشو بالاخره نتیجه میگیری با ایمان قدم هاتو بردار

      خداهواتوداره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2010 روز

        سلام به خودت و لبخند زیبات زهرا جانم

        چه سورپرایز جالب بود رسیدن کامنتت در این موقع شب. هیچوقت ندیده بودم توی این ساعت کامنتها منتشر بشه و من پاسخ دریافت کنم.

        الهی شکر چه نعمت زیبایی روزیم کردی.

        اول خدا رو شکر کنم بابت بارون بسیار بسیار زیبا و پربرکتی که از دیشب دلم رو با خودش برده.

        هزار بار شکر کردم، اینم یه بار دیگه.

        چه هوایی شده، چه بهشتی شده خدایا بی اندازه شکرت.

        زهرا جان اون آیه آخر یه نوایی به قلبم داد که اشکهام بلافاصله سرازیر شد. اون قسمت آخرش لهم مغفره و رزق کریم

        میگه تو حرکت کن من روزی باارزش و کریم بهت میدم.

        نگفته چه نوع روزی، این نعمت و روزی هرررر چیزی میتونه باشه ولی متاسفانه ماها ذهنمون فقط میره دنبال پول و مادیات.

        در صورتیکه رزق خیلی معنای گسترده تر و عمیقتری داره.

        من ازش خواستم و اونم اینجوری جوابمو داد. شرمنده ام کرد مثل همیشه.

        امشب خیلی حال خوشی دارم. ستاره قطبیم تقریبا 90 درصدش تیک خورده و شبم همچنان ادامه داره و به لطف خدا میتونم اون مقدار باقیمونده رو هم انجام بدم و تیک بزنم.

        اینه معجزه ستاره قطبی و توکل.

        روزی حتی میتونه زمانیکه فکرشو نمی کنی، خارج از روال و روتین همیشگی به دستت برسه، مثل این کامنت محبت آمیز شما.

        متشکرم بالت قوت قلبی که بهم دادی واسه کارم.

        اونم به لطف خدا آروم ولی پیوسته در جریانه.

        من هستم. آهسته و پیوسته. به امید سرعت بیشتر و پیوستگی منسجمتر.

        الهی شکر….

        متشکرم متشکرم متشکرم دوست خوبم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: