live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 103

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1153 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و گرانقدرم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    من یه دوره از این خونه تکانی رو کار کردم شاید برای چن تا از فایلهاش موفق نشدم دیدگاه بنویسم .

    تاثیرات خوبی ازش دریافت کردم بیشترم به منزله اینکه مریم جون اسم این دوره ی کوتاه رو خانه تکانی ذهن گذاشته . دقیقاً چون خانه تکانی ذهن تو ذهنم میاد فایلها رو با دقت و تمرکز بیشتری گوش میدم چون میدونم پیامها و درسهای زیادی میتونم ازش دریافت کنم .

    هرچند خیلی از این فایلها رو قبلاً گوش کرده بودم منتهی اینبار با یه نگرش دیگه‌ای و چون احساس میکنم در مدار دیگه‌ای هستم با دقت بیشتری گوش میدم و سعی می‌کنم در هر فایل نظرات و تجارب خودمو تا جایی که به ذهنم خطور میکنه بنویسم.

    اول از اینکه خدا رو شکر میکنم هیچ وقت از اون دسته آدمایی نبودم که ذهن خودمو درگیر حوادث و اتفاقات جامعه بکنم همیشه شنیدم و بی‌توجه ازش رد شدم هیچ وقت فکر نکردم و هیچ وقت نگاهی نداشتم که سران مملکتمون باید کاری انجام بدن تا ما به آسایش و رفاه برسیم . از اونجایی که به حوادثی چون سیل ، زلزله ، آتش سوزی و … دقت و تمرکزی نداشتم هیچ وقت ترسی هم به خاطرشون نداشتم چون ذهنم درگیرشون نبود.

    و اما بابت منجی ای که همچنان خیلیا منتظر اومدنش هستن ، باید بگم که اینم از اون داستانهایی بود که هیچ وقت تو کتم نمی‌رفت اگرچه به خاطر باورهای غلطم که به آخرتم ربط میدادم ، خیلی زور زدم که بپذیرمش اما خدا رو شکر از این درگیری ذهنی نجات پیدا کردم و خودم به این نتیجه رسیدم که لزومی نداره به چیزی که وجود نداره حداقل در حال حاضر وجود نداره فکر کنم .

    بنابرای اینم از اون مواردی شد که از ذهنم پاکش کردم .

    می‌دونیداصلا جالب نیس که ذهنمونو به خاطر خیلی چیزای الکی شلوغ کنیم من این تجربه رو داشتم که هرچی ذهنم شلوغ‌تر بوده عصبی‌تر و آشفته‌تر بودم در یک کلام داغون‌تر بودم . داغونی در حدی که حس نفرت نسبت به خودم داشتم چرا که تو هیچ موضوعی نمی‌تونستم درست تمرکز کنم و راه فراری تو خودم نمی‌دیدم به همین جهت فقط این افکار و باورهای غلط رو تو ذهنم نگه می‌داشتم و مدام بالا و پایینش می‌کردم و چون سطح آگاهیم پایین بود به هیچ نتیجه ی درستی نمی‌رسیدم. در واقع شناخت کافی نسبت به خداوند و قوانینش و حتی شناخت کافی نسبت به خودمو و علایق و احساسات و اعتقاداتم نداشتم. همیشه کارام تقلیدی و از روی ترس بود هیچ وقت نشستم با خودم درست و منطقی فکر کنم و همه ی جوانب رو بسنجم . کمی به خودم احترام بذارم کمی به خودم توجه کنم و احساسات و افکار و باورهای مخرب رو از خودم دور کنم . در کل هر چیزی که تو ذهنمون آزارمون میده رو باید بریزمش دور.

    اول بسنجیم و منطقی و اصولی در موردش تفکر داشته باشیم و بعد که به نتیجه ی درستی رسیدیم برای همیشه پروندشو تو ذهنمون ببندیم. این میشه که آرامش می‌گیریم و وقتی که آرامش داشته باشیم بهتر فکر می‌کنیم . بهتر راه درست رو پیدا میکنیم .

    قسمت بالا گفتم از اولم هیچ اعتقادی به اینکه دولت و سران مملکت دخلی به آسایش زندگی من داشته باشند نداشتم اما این حرفم به این منظور نبود که هیچ عوامل بیرونی رو برای بدست اووردن ثروت دخیل نمیدونستم ! من از اون خانومهایی بودم که بیش از اندازه از همسرم توقع فراهم کردن آرامش و آسایش تو زندگیم رو می‌خواستم . وقتی میگم بیش از اندازه ، منظورم اینه کلاً وظیفه ایشون مید‌ونستم که باید منو به خواسته‌هام برسونن و ایشون به تنهایی باید این مسیرو بره تا من به خواسته‌هام برسم . خب این طرز تفکر و این طرز نگاه برای زمانی بود که سطح آگاهیم خیلی پایین بود و طبق رسوم و افکار باورهای غلطی که تو عموم جامعه بود پیش می‌رفتم.

    دقیقاً از مسئولیتهایی که خودم داشتم شونه خالی می‌کردم و تنها نقش من انتظار کشیدن بود. و ای کاش این انتظارم با سکوت همراه بود ولی متأسفانه این انتظارم با جنگ و ستیز ، دعوا و مشاجره ، خشم و عصبانیت و کینه و نفرت همراه شد. طوری که هم خودمو ، هم همسرم و هم زندگیمو از پا در اوورد .

    آسیبهای خیلی زیادی هم به خودم زدم هم به همسرم واینکه که هیچ لذتی از خیلی از سالهای زندگیم نبردم چون تمام تمرکزم روی کنترل کردن کارها و رفتارهای همسرم بود .هیچ توجهی به خودم نداشتم ، خودمو نمی‌دیدم . دنبال خودم تو همسرم می‌گشتم ینی فکر می‌کردم همسرم باید به یه جایی برسه بعد من دیده بشم . آرامش بگیرم . خوب زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم و این در حالی بود که من یه آدمه کاملاً بی‌مسئولیت و خودخواهی بودم. جالب اینجاست که همیشه فکر می‌کردم مسئولیت پذیر هستم و هر جایی که نقش خودم باشه سهم خودمو درست انجام میدم این باور غلط باعث شده بود هیچ وقت دنبال تغییر نباشم و هیچ وقت متوجه ی اشتباهاتم نشم که بخوام تغییرشون بدم . بنابراین همه چیز یعنی اوضاع ناجالب زندگیم همیشه سر جای خودش بود و حتی گاهی شکست‌ها و ناکامی‌ها به زیر صفر درجه هم می‌رسید.

    از استاد عزیزم مثل همیشه تشکر و قدردانی می‌کنم که منو از این منجلاب نجات دادن. تو این قضیه خیلی از باورهامو تغییر دادم و روی خیلی از افکار رفتارهام کار کردم .

    تمام دوره‌ها برای تغییراتم مثمر ثمر بودن بخصوص دوره ی کشف قوانین و دوره ی احساس لیاقت که تاثیرات شگفت انگیزی در درون من ایجاد کردن.

    با کارکرد هر دوره یه کم تغییر کردم تا روند تکاملی شکل گرفت البته میدونم تا زنده هستم نیاز به بالا بردن سطح آگاهی دارم و پرونده ی تغییر افکار و باورها هیچ وقت بسته نمیشه . تا وقتی که تلاش می‌کنم و وقت میزارم برای گوش کردن و دریافت آگاهی ، اوضاع درست پیش میره. اگه به این موضوع اهمیت ندم و دست از تلاش بردارم باز برمی‌گردم سر جای خودم.

    خدا رو شکر یه حسنی که دارم اینه که عاشق مطالعه کردن و نوشتن و گوش کردن فایل هستم و از اونجایی که عاشق استاد عزیز خودم عباس منش هستم همیشه با عشق و هیجان پذیرای پیامها و درسها و تجارب ایشون هستم.

    برای داشتن عملکرد درست و استفاده از تجارب استاد عزیز تمرینها و ممارست زیادی داشتم که همین‌ها باعث شد خیلی جاها مقاومت‌هام شکسته بشن .

    امروز با آگاهی‌هایی که کسب کردم متوجه شدم و پذیرفتم تو همه ی زمینه‌ها خودم مسئول خودمم و نباید هیچ انتظاری از کسی داشته باشم.

    متوجه شدم که قدرت اصلی دست خودمو و خدای خودمه .

    هماهنگی بین منو و خدا باعث بدست اووردن هر آنچه که میخوام میشه میخواد سلامتی باشه میخواد ثروت باشه میخواد روابط خوب و عالی با همسر و دیگران باشه میخواد آرامش و خوشبختی باشه ، همه و همه در گرو هماهنگی بین ذهن و روحمه !

    و این هماهنگی بدست نمیاد مگر اینکه با خودم در صلح باشم .

    چطور با خودم در صلح باشم ؟!

    اینکه خودمو با تمام ویژگی‌ها و خصوصیت‌هایی که دارم بپذیرم .

    دنبال چیزی در بیرون نگردم .

    با هر مشکل یا تضادی که بر خورد کردم به خودم رجوع کنم .

    تو زندگی هیچ چیز و هیچ کسی رو مقصر ندونم .

    سعی کنم در لحظه زندگی کنم و از زندگیم لذت ببرم سعی کنم تمرکزم رو داشته‌هام بزارم و بیشتر سپاسگزار خداوند باشم.

    سعی کنم به ویژگی‌های مثبت بقیه نگاه کنم .

    سعی کنم زیبایی‌های جهان را بیشتر ببینم .

    عاشق خودم باشم به خودم احترام ویژه‌ای بزارم.

    برای خودم ارزش بیشتری قائل باشم .

    برای خودم وقت بیشتری بزارم ، خودمو بیشتر ببینم بیشتر به خودم عشق بورزم و بیشتر به خودم بها بدم . حال خودم که از درون خوب باشه تمام اتفاقات بیرون هم درست میشه .

    می‌پذیرم که خودم خالق تمام اتفاقات خوب یا بد زندگیم هستم بنابراین دیگه جنگی با ناخواسته‌هام ندارم . اگه ناخواسته‌ای هست یا برای رشد منه یا به خاطر فرکانسهای خودمه که بوجود اومده . در هر دو صورت باید دنبال راه حل مسئله باشم. با توجه به ایمانی که به خدای قدرتمند پیدا کردم دیگه تنها نیستم و با تکیه بر قدرت خداوند سعی می‌کنم مسئله‌هامو به بهترین شکل ممکن حل کنم .

    برای حل مسئله باید مقاومتها رو شکست و پا از رو ترمزها برداشت اینا رو که پیدا کنی یواش یواش مسئلت حل میشه.

    استاد جونم مرسی .

    ممنون و سپاس بخاطر وجود با ارزشتون.

    از خداوند بهترین لحظات رو براتون آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سجاد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 887 روز

    بسم الله الغفورالرحیم

    سلام به استاد عزیزم و بانوی زیبای تمپا

    سلام به خانواده عزیز توحیدی

    غصه ی فردای نیامده و آینده نیامده ، ساعات و لحظات پیش نیامده رو خوردن،یعنی ترس داشتن و خداوند با وجود این مانع راه خداوند رو برای خودم بستم و این یعنی پیروی از شیطان نجواگر و سرزنشگر که ماموریت ناامید کردن و بی ایمان کردن مارو برعهده گرفته و قول شرف به خداوند داده تا گمراهمون کنه..اما خداوند فرموده به دل های مؤمنان راهی نداری ، آنهایی که اندوهگین نمی شوند ، یعنی بندگانی که توحید دارند،توحید وقتی معنا پیدا میکنه که با وجود اتفاقات به ظاهر ناخوشایند؛ ایمانم و نگاهم و عملکردم توحیدی و وابسته به خداوند باشه، و قادر مطلق و خالق مطلق رو باور کنم تا نگرانی نداشته باشم و این روند تکاملی بوجود میاد و صبر با عشق و بااحساس خوب و بادیدگاه توحیدی،باعث میشه ایمانم به خداوند راسخون فیها باشه..این روند تکاملی ،باید بااحترام و صلح درونی همراه باشه،چرا که در مسیر تکامل،اشتباهات رخ میده تا من درس بگیرم و باورم به ادامه مسیر ، قوی تر و آگاهانه تر باشه و خودسرزنشی باعث تکرار اتفاقات ناخوشایندی میشه که خودم با تنبیه کردنم،دعوتش کردم ..پس با خودم مهربان باشم برای رسیدن به هرخواسته ای ، باعشق باخودم رفتار کنم..توجه به بهبود خودم،نشان از قدم گذاشتن در مدار توحیدی هست،توجه به تغییر دادن دیگران،یعنی در مسیر و مدار شرک قدم گذاشتن..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 1557 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلامممم

    به استاد بی نظیرم، خانم شایسته عزیز

    و دوستان نازنینم

    امروز 16 آذر1403 برگشتم از اول فایل های خانه تکانی ذهن رو گوش بدم و اول دفترم رو که مطالب رو نوشته بودم خوندم بعد بهم گفت فایل رو هم دوباره گوش بده.

    مطالب گام اول رو که قبلا نوشته بودم رو خوندم به خودم گفتم باید امروز و فردا کل مطالب رو بخونم یهو بهم گفت نخیر هنوزم همون آدمی همه اش عجله داری بابا کجاااا صبر کن تو اول مطالب همین فایل رو بفهم بهشون فکر کن بعد برو مطلب بعدی. دیدی که هر وقت با دقت و تمرکز کار کردی چطور ذهنت بهتر منطق ها رو درک کرده و بیشتر پیشرفت کردی.

    گفتم چشمممم پس شروع کردم به خوندن مطالب فایل گام اول

    اولین فایل، این باور توحیدی قدرتمند رو به ما یاد میده که من مسئول زندگیم هستم یعنی من خالق و به وجود آورنده زندگی خودم هستم در پس همین کلی باور کوچولو شکل می گیره.

    اینکه هیچ کس در زندگی من قدرتی نداره قدرت دست خداست

    اینکه منم قدرت ندارم تو زندگی کسی تغییری ایجاد کنم.

    اینکه وقتی تو خودت رو مسئول زندگی خودت بدونی دنبال حل مسائل خودت میری و اون قدرت درونیت با حل هر بار مسائلت قوی تر میشه در کنارش ایمانت قوی تر میشه، اعتماد به نفس تو رشد می کنه

    ولییییی هر بار که میگی نه تقصیر فلانیه، تقصیر دولته، تقصیر این وضعیت اقتصادی هست اون توانایی و قدرتی که درون تو هست ضعیف تر میشه و تو تبدیل میشی به یه موجود ضعیف و ذلیل که زیر دست بقیه هست آیا خدا تو رو اینطوری آفریده؟ نهههه خدا این قدرت خلق رو به تو داده و از همون اول با دادن این قدرت به ما نشون داده ما ارزشمند هستیم حالا چرا من بیام بگم دلار گرون شد، تورمه تو اینجوری داری به ذهنت میگی من هیچ کاره ام من بدبختم من توانایی ندارم خب چطور میخوای به تو راهکار هدایت بشی ، ایده بده به تو بلاک کردی تو اجازه ندادی بهش اصلا اجازه نمیدی به تو راهکار بده. فکر کردی چرا تو قرآن هیچ وقت از اومدن منجی صحبت نکرده؟؟؟؟؟

    چون نیازی نیست کسی از بیرون بیاد زندگی من رو تغییر بده از منظر قرآن تو باید تغییر کنی تا زندگیت تغییر کنه

    (من تاریخ خوندم یادم میاد استادم میگفت هر زمان که برای مردم شرایط و اوضاع سخت میشده این باور که منجی بیاد قوی تر می‌شده و مردم منتظر ظهور بودن تا جایی که بعضی ها اسب جایی می بستن آماده باشه برای امام زمان، یا این که جایی این رو تکرار می کردن نادری باید یعنی شخصی مثل نادر دوباره باید بیاد و مردم ایران رو از این وضعیت نجات بده

    پس این باور که ما منتظر یه کسی از بیرون هستیم تا بیاد و زندگی ما رو متحول کنه یه باور ریشه دار هست)

    یاتونه همون آیه که همیشه استاد میگن:

    إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً

    همانا کسانی که فرشتگان آنها را در حالی که ستمکار نفس خویشند قبض روح می کنند ( به آنها ) گویند: در چه ( حالی از نظر دین ) بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف بودیم . فرشتگان گویند: آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟! پس آنان جایگاهشان جهنم است و آن بد جای بازگشتی است.

    نگفته نه اینا گناه دارن بقیه بهشون ظلم کردن نه میگه تو خودت مقصر بودی.

    الان هم قدرت رو به دولت، حکومت‌ یا شخصی نده تو خودت مسئولی

    نشینی بگی پدرم فلان کرده، تو شهر کوچکی هستم، کشورم فلانه، نه اینا بهااااانه هستن و اجازه نمیدن تو تغییر کنی تو رو همین طور متوقف می کنن و نتیجه توقف و سکون بدتر شدن اوضاع و احوال تو هست.

    آیه دیگه که :

    إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

    ⭕مقدرات شما قبل از هر چیز، و هر کس، در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت می کند.

    ️شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها، هیچ کدام پایه و اساس ندارد، بلکه اساس و پایه این است که: سربلندی و سرافرازی هر ملتی و یا به عکس ذلت و زبونی او به دست خودش می باشد. حتی لطف خداوند، یا مجازات او، بی مقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملت ها و تغییرات درونی آنهاست، که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد. به تعبیر دیگر، این اصل قرآنی که یکی از مهم ترین برنامه های اجتماعی اسلام را بیان می کند به ما می گوید: هر گونه تغییرات برونی متّکی به تغییرات درونی ملت ها و اقوام است، و هر گونه پیروزی و شکستی که به قومی برسد از همین جا سرچشمه می گیرد.

    این تفسیر رو هم براش نوشتن خوب بخونش.

    تا تو تغییر نکنی بیرون هیچی تغییر نمی کنه

    الان این تضاد بهترین فرصت برای رشد تو هست به جای ناله و شکایت ببین چکار کنی چه تغییری کنی بهتر بشی. تو هدایت میشی تو به حال خودت اینجا رها نشدی فقط اول هدایت ها کوچکه چون تو تغییرات کمه هر چه تکاملت رو بهتر طی کنی هدایت ها هم رشد می کنه و متناسب با تغییراتت اونها هم قوی تر میشه و ایمانت بیشتر میشه

    الگیی از استاد بهتر که خودشون بارها توضیح دادن تو چه شرایطی بودن اگر نشسته بودن هی بهانه آورد بودن الان اینجا نبودن!!!!

    به درون خودت نگاه کن ببین ایراد افکار و باورهات رو پیدا کن.

    دیگه اون بهانه ها رو بذار کنار هر وقت سر و کله شون پیدا شد سریع دورشون کن چون اونها سریع افکار هم جنس خودشون رو دعوت می کنن یهو می بینی در عرض چند لحظه ناک اوت شدی حالت بد شد پس همون ثانیه اول دورشون کن و قدرت خودتت رو بیاد بیار.

    خدایا ازت ممنونم، سپاسگزارم برای هدایت های نابت برای لطف و رحمتی که به ما داری

    استاد عزیزم، خانم شایسته دوست داشتنی بسیار سپاسگزارم برای بارگزاری این فایل و مطالب ارزشمندتون برای صحبت های بی نظیرتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1468 روز

    یه سلام گرم و پر انرژی به همه ی دوستانم در این پروژه زیبا…..

    جریان از اینجا شروع میشه که سیل رو خدا برامون می‌فرسته یا خودمون اون رو با فکرهامون به سوی خودمون فرا میخونیم؟؟

    ما نگاهمون به خدا مثل یک آدمِ ولی خدایی که این جهان رو خلق کرده مثل یک سیستم می‌مونه که به افکار ما و فرکانس‌های ما پاسخ میده

    نمی‌دونم چند درصد جمله بالا رو باور داریم ولی مطمئنم که زندگی ما قدرت خلقش دست خودمونه و شاید یه روزی که خیلی هم دیر شده به این موضوع پی ببریم و از بابت این موضوع ناراحت بشیم

    خدایی که ین جهان با عظمت رو خلق کرده می‌تونه راه درست زندگی ما رو هم بهمون نشون بده فقط کافیه که خوب بندگیشو کنیم و از شرک دوری کنیم

    می‌دونم بعضی از ما آدما اینقدر به بعضی از عوامل بیرونی قدرت می‌دیم که یادمون میره که اون عوامل بیرونی رو هم خدا خلق کرده و به جای اینکه بیایم به منبع انرژی متصل بشیم چشممون به کمک آدمایی می‌مونه که بیشتر اوقات ضربه های سنگینی از این نوع تفکرمون می‌بینیم

    مسئولین چه تاثیری در زندگی ما دارند؟!!

    وقتی که قدرت خلق زندگیمون توی دست‌های خودمونه ……

    ارثی که قراره بهت برسه و تمام نگاهت به اونه ؟!!

    مطمئن باش که این نوع تفکرت تو رو از ثروت‌های بی‌نهایت دنیا محروم می‌کنه و نمی‌ذاره که درهای وفور نعمت به روی تو باز بشه…

    اگه بازم فکر می‌کنی که یک عامل بیرونی مسئول شرایط زندگی توئه از همین لحظه افکارت رو عوض کن چون از همین لحظه که فکرت عوض میشه نتایجت هم تغییر می‌کنه

    حتی یک اتفاق یکسان مثل سیل می‌تونه دو تا نتیجه رو برای دو نوع گروه با فکر های مختلف در بر داشته باشد و اینا همش به همون طرز فکرشون برمی‌گرده یه نفر می‌تونه توی همون اتفاق یکسان موفق بشه و ایده های خفنی به ذهنش برسه

    و دسته دوم خودشون رو بدبخت میدونن و مسئولین رو مقصر !!

    و در نهایت اگه باورات درست باشه بلایای طبیعی هم به نفع تو میشه و باعث رشد و پیشرفتت میشه…

    اگه‌توقع داری فلانی برات یه کار کنه سخت در اشتباهی!

    همه ی کارات رو به خدا بسپار فقط اون کسی که تو رو آفریده می‌تونه راه درستش رو بهت نشون بده و ممکنه از دست آدم های مختلفی این کارو برات انجام بده

    انشاالله قطار زندگیمون همیشه در ریل توحید باشه

    دوستتون دارم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2637 روز

    بنام خداوند رزاق و هدایتگرم

    خدایا هر آنچه ک دارم همه از آن توست

    درود بر استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل

    پروژه خانه تکانی ذهن، ،،،گام اول

    بلاهای طبیعی وقتی بوجود میاد اکثریت جامعه آگاه نیستن شروع میکنن به ناله کردن و غر زدن و خدا رو مقصر دونستن و شروع میکنن به ناسپاسی کردن اگه بدونن ک این خرابی هایی که از طریق زلزله یا سیل یا طوفان به وجود میاد توش خیریت هست ایده های میاد ک خونه ها رو مقاوم‌تر بسازن و جاهایی قدیمی تر و بافت فرسوده از بین میره و خانه های زیباتر و مقاومت تر ساخته میشه و این خیلی کمک میکنه

    و اینو باید و 100درصد بپذیریم که من هستم که دارم اتفاقات زندگیم رو خودم خلق میکنم و هیچ عوامل بیرونی تاثیر در زندگیمون نداره وقتی باور این رو داریم ی کسی از بیرون باید بیاد مسائل زندگیم رو حل کنه کلا از بیس اشتباه هست چون از کودکی توی ذهن ما این بوده ک منجی میاد همه ما رو نجات میده با اسب سفید میاد و همیشه این باور بوده و خودمون رو مسئول اتفاقات زندگیمون نمیدونستیم و همه مقصر بودن الی خودمون و چقدر گمراه بودیم از این تفکرات پوچ که بخورد ما دادن و باور کردیم و خدا رو شکر میکنم ک از وقتی دارم کار میکنم روی خودم کمتر دیگران رو مقصر میدونم و کمتر غر میزنم دارم سعی خودم رو میکنم ک این باور رو داشته باشم ک منم ک دارم زندگیمو خلق میکنم با فرکانسهام با افکارم و باورهام و باید در عمل و رفتارم همین باشه که دنبال منجی نباشم منجی خودم هستم

    وقتی خدا رو باور کنیم به عنوان قدرتمند ترین

    فرمانروای دنیا اون وقته که از اون مواهبش استفاده میکنی و قتی با اصل وصل بشم و از اون کمک بخوام و بهش اعتماد کنم به همچی میرسم وقتی چنین خدایی داریم ک وعده فزونی و فراوانی میده چرا اعتماد نداریم و در عمل ی اتفاقی ک میفته به همه فکر میکنیم الا خدای خودمون از همه کمک میخوایم بعد نتیجه نمیده آخر خدا رو صدا می‌زنیم و بعد میبینیم چطور کمک میکنه یکی از دستانش می‌فرسته برای کمک ما بازم اونقدر ناسپاس هستم ک دوباره فراموش میکنم و میرم بازی بیرون و دنبال روزمرگی خدا همیشه حواسش بمن و همه ما بوده اما وقتی به ته باتلاق می‌رسیم صداش می‌زنم اما دارم تمام سعی خودم رو میکنم که فراموش نکنم چون وقتی خوشی هام زیاد میشه باید حواسم باشه ک خودش هم در اون لحظات شادی هم صداش کنم و سپاسگزارش باشم چون این کار رو میکنم خوشیهام هم زیادتر میشه فقط خودش برام کافیست همه جا هوامو داشته و کنارم بوده

    اگه دارم مثل بقیه فک میکنم و رفتارم میکنم مثل همونا نتیجه میگیرم و مثل همونا باید تقلا کنم برای دویدن و ناسپاس میشم و افسرده

    اگر میخوام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت فکر کنم و متفاوت عمل کنم

    اغلب‌ مواقع نقطه مقابل اکثریت جامعه تفکر درسته

    همه چی خداست ،همه چی توکله همه چی توحیده

    کسی ک به خداوند ایمان داشته برای مردم کاری نمیکنه راه درست و کار درست رو انجام میده

    اگه توحید تو قلبتون بیشتر بیشتر بشه نحوه فکر کردنتون ،نحوه عملکردنتون تغییر میکنه

    تو خدای خودت رو بشناس بقیه اش درست میشه

    توحید عملی اینه ک مسولیت زندگی خودت رو بپذیری در عمل نه توی حرف زدن

    مردمی ک روشون حساب میکنید با ی بشکن میارن پایین پس وقتی خدایی داریم که بی منت میبخشه بهت عزت واحترام میده و عاشقته و دوستت داره و همیشه کنارته و کارهات رو انجام میده و بهت شهرت میده بهت ثروت میده مشهورت میکنه همه چی بهت میده واقعا مث خود من باید بشینم فکر کنم چرا به چنین خدایی تکیه نمیکنیم و اعتماد نمیکنم وقتی توکل کردم و اعتماد کردم همه کارهام به آسانی انجام شد وقتی به غیر خدا حساب کردم بدجوری خورد توی دهنم ک به غیر از خدا حساب نکنم عاشقتم خدا جونم دوست دارم در عمل و رفتارم خدا گونه عمل کنم خدا جونم کمکم کن در هر لحظه بیادت باشم و صدات کنم و عادتم بشه صدا کردن تو رو در لحظه

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    فاطمه وطنی گفته:
    مدت عضویت: 1133 روز

    یه نام خدای هدایتگر که هر چه داریم از آن اوست .

    چقدر جالبه من قبلاً ،زمانی که مریم جان شروع کرده به استارت دوره خانه تکانی ذهن من این فایل نزدیک 20 بار گوش دادم.گفتم خوبه متوجه شدم .

    ولی وقتی دوباره اومدم گوش دادم دیدم خیلی چیزها اصلا من نشنیدم قبلاً ….

    وچقدر جالبه تکامل فرکانسی .

    استاد و مریم جان ،من واقعا از شما ممنونم که میتونم کنار شما باشم .

    وحالم با این فایلها کلی عوض میشه .

    خدا را شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد تاجیک گفته:
    مدت عضویت: 904 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته

    تشکر بابت این دسته بندی عالی که واقعا نقشه راهه

    پذیرش اینکه ما تماما مسوول اتفاقات زندگی خودمون هستیم شاید بنیادی ترین باوری باشه که باید درکش کرد

    با پذیرش چنین باوری در تمام مراحل زندگی حتی اگر مسیری رو به اشتباه بریم برمیگردیم و میبینیم که خب من چه اشتباهی کردم و چه فاکتوری رو رعایت نکردم که به این حالت دچار شدم و میای درستش میکنی و میبینی که نتیجه عالی شد و اگر این باور رو نداشته باشی از هیچ چیزی نمیتونی درسی بگیری چون عملا خودت رو مسئولش نمیدونی

    دقیقا این اتفاق برای من زمانی که میخواستیم ماشینمون رو بخریم اتفاق افتاد خب ما میخواستیم ماشین بخریم و من یک ماشین خاصی رو مد نظرم بود و فقط و فقط به دنبال همون ماشین بودم

    اقدام کردیم برای خرید ماشین و از اونجایی که اینقدر ذوق خرید ماشین رو داشتم اصلا انگار یادم رفته بود که بابا یه سری چیزها رو باید در نظر بگیری

    خلاصه بگم ما ماشین رو خریدیم و تنها چیزی که اون ماشین برای ما داشت خرج بود و خرج

    و در همین حال من اون شخص فروشنده رو مقصر میدونستم که اون دروغ گفته به من ، اون باید عیب هاش رو میگفت و اینجور داستانا که تقصیر رو بندازم گردن اون شخص

    و این حالت حدودا یکی دوماه ادامه داشت که من هی پیگیری میکردم که اقا تو باید خسارت بدی و از این حرف ها

    دیگه بعد از دوماه که پیگیری هام جواب نداد و هر روز حسم بدتر و بدتر میشد، حس کردم که من قرار بود با خرید این ماشین لذت بخش ترین روزهای عمرم رو داشته باشم حالا چی شده که روزگارم بدتر شده، گفتم دیگه بسه باید از خر شیطون بیام پایین

    گفتم چی اخه تو رو اینقدر بهم ریخته؟ مگه تو نمیگی خودم مسوول زندگی خودمم پس این کارا چیه، مگه تو نرفتی ماشین رو خریدی، مگه تو نمیتونستی ماشین رو به چندجا نشون بدی ، مگه تو نمیتونستی به جای اعتماد چشم بسته یه کارشناس میاوردی، پس دیگه بپذیر، بپذیر که تو خودت ماشین رو خریدی و خودت باعث این اتفاقات بودی

    به جای اینکه هر روز غصه بخوری که چرا و چطوری اینطوری شد، بیا و درسش رو بگیر که دیگه این اشتباهو نکنی

    به خاطر اینکه حس بهتری پیدا کنم اصلا گفتم بابا تو باید این اشتباه رو میکردی تا باگت رو متوجه میشدی خداروشکر که متوجه شدی

    و انگار استاد رها کردن نقطه عطف اتفاقات خوبه

    چون ذهنی که دیگران رو مقصر میدونه نمیتونه رها کنه ، میگه یعنی چی ، اون تو رو به همچین وضعی انداخته میخوای رهاش کنی؟ و باهات شروع میکنه به جنگیدن

    و اینجا انگار باید ثابت کنی که واقعا من بالاتر از اینم که یک مشکلی به این کوچیکی بتونه من رو متوقف کنه و نذاره که من حالم بهتر بشه

    دیگه از اینجا بود که رها کردم و شروع کردم به ایجاد احساس بهتر نسبت به اون اتفاق تا جایی که وقتی مشکل جدیدی برای ماشینمون پیدا میشد با خنده به همسرم میگفتم: یه روزی یاد این خاطرات میوفتیم و باهم میخندیم

    و البته یه جمله ای که همیشه خودم رو توی مشکلات آروم میکنه و به خودم میگم : تنها چیزی که توی این دنیا متوقف نمیشه زمانه و این زمان هم میگذره

    و الان دقیقا همون روزهاست

    من ماشین قبلیم رو فروختم و درسم رو یاد گرفتم و خداوند هدایتم کرد به بهترین ماشینی که میتونستم با اون پول بخرم و شاید باورتون نشه من از ماشینی که هر روز توی یه تعمیرگاه بود و هر یکساعت یکبار باید توش یه لیتر اب میریختم رسیدم به ماشینی که الان که یکسال از خریدش میگذره حتی یک تعمیرگاه هم نرفته و همیشه در بهترین حالتش بوده و چقدر مسافرت های مختلف و مسیرهای طولانی بدون حتی ذره ای دلهره نسبت به خراب شدنش باهاش طی کردیم و خدارو سپاسگزارم که در هر لحظه همراه ماست

    ممنون از شما استاد عزیز به خاطر این آموزه های ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1504 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر ابن پروژه خانه تکانی که واقعا من توش رشد کردم متشکرم

    . سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسیم در این مسیر توحیدی زیبا الهی شکرت

    من لت خونه تکانی ذهن شروع شد کامنت نوشتنم که لطف خدا و دستان پر محبت استاد شایسته و آقای استاد عشق

    بوده و هست .

    روی دیگران حساب کردن و خدا را در زندگی ندیدن جزو روتین زندگی مردم جهان هست و بس به غیر عده معدودی

    که تسلیم خداوند هستند و ابراهیم وار زندگی زیبای بهشتی را مثل استاد عزیزمون تجربه میکنن انشالله که بتونم

    جای پای تسلیم بودنتان حرکت کنم و چنگ بزنم به ریسمان یکتا پرستی قوانینی زندگی کردن سخته آقا سخت

    چون اکثریت مردم دارن به شکل هم زندگی میکنن به قول استاد گوسفند وار دارن زندگی میکنن من هم در این

    جامعه بزرگ شدم و تغذیه ام خوب مشخصه ورودی خروجیش چیه و نتیجه ها هم که گویای کلیت منه

    واقعا در بین مردم بودن و همرنگ انها نشدن جهادی اکبر میخاد استادم خدا کمکم کنه بتونم بیشتر اوقات بیام

    و از این سایت تغذیه جدیدمو رژیم تغذیه روحی خودمو مداومت داشته باشم تا مدارم بالا بره و در فرکانس خدا

    قرار بگیرم و نتایج هم میاد و انگیزه بیشتر و قوی تر میشه ایمان بالا میره و اهرم رنج و لذت هم داشته باشم

    خودمو همیشه گشنه قوانین نگه دارم تا از ریل توحید خارج نشم میشه برایم شده بود و الانم داره جواب میده

    اینم نتیجه اش که فکر کنم از زمان خونه تکونی ذهن من حدود دوماه بیشتر بشه که دارم هر شب و روز تمام

    وقتم را رو سایت گذاشتم تقریبا کلا 24 ساعت درگیرش هستم و کامنت مینویسم و به لطف خدایم حالم عالیه

    و میدونم خودش نتیجه بزرگی است که برای من عادی شده حال خوب احساس عالی درونی داشتن برای

    ادمهای غیر قوانینی ارزوست واقعا تجربه نکردن و بیشتر شادی زود گذر را میخان فکر میکنن که با لذتهای

    بیرونی شادتر میشه که کلا مسیر را برعکس دارن میرن و انتهاش شادی زود گذر لذتهای آنی انتهاش افسردگی

    میاره براشون بی انگیزه میشن و همش کارهای عجیب و قریب انجام میدن و دور میکنن خودشون را از

    ذات اصلیشون فاصله میگیرن و فاصله فرکانسی بسیار زیادی دارن اصلا نمیشنون پرده ایجاد شده

    به لطف خدا من دارم تاتی تاتی جای پای استاد راه میرم و امیدوارم ایمان دارم به غیب الله مهربان و بخشنده ام

    که تا به امروز برام همش خیر و خوبی بوده بعدش هم که به لطف خودش بتونم شکر گذار نعمتهای خدا جونم باشم

    استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم از شما و خانم شایسته بی نظیر قوانینی الهی شکرت

    همه شما را به خدای مهربان و بخشنده میسپرم

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2055 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

    که دوست خود روش بنده پروری داند

    سلام و دوصد سلام به خانواده عباسمنش

    خیلی وقت بود که کامنت ننوشتم، نه اینکه پیگیر فایلها و سایت نباشم، نه، می نوشتم اما برای خودم

    امروز و همزمانی ها باعث شد تا دیگه تصمیم بگیرم که این پروژه خانه تکانی ذهن را شروع کنم.

    توکلت علی الله

    واقعا که چقدر این شرک در درون ذهنم مخفی هست.

    این بار که با تمرکز بهتر این فایل را گوش و نکته برداری می کردم بهتر فهمیدم که چقدر شرک دارم، چقدر از دیگران انتظار دارم، چقدر روی دیگران حساب می کنم، با اینکه در نوشته ها و درخواستهام از خداوند می خواهم، ولی امروز دیدم که از دیگران هم انتظار دارم، به نوعی روی اونها حساب می کنم، برای ذهن انسانی که از زمانی که چشم باز کرده خودش را وابسته و نیازمند به پدر و مادر دیده، سخته که به این راحتی دست از این مسحورشدگی و مسمومیت به وابستگی و شرک بکشه، این مسمومیت به شرک از اولین جرعه شیری که از پستان مادر نوشیده شروع شده و هر بار بیشتر و بیشتر شد این همون داستان سحر دسته جمعی بشر هست، این همون داستان حضرت موسی و ساحران هست که نشاندهنده عمق فاجعه است، انقدر مسموم به شرک شده بودند که نمی توانستند چنین نشانه و آیه خارق العاده ای را درک کنند و بیدار بشوند.

    این داستان یک نمونه از میلیونها باری است که این شرک و مخفی بودنش تذکر داده شده

    اگر بخواهم موضوع را برای خودم بومی سازی کنم، باید بگویم: یا رب العالمین، ایاک نعبد و ایاک نستعین

    الهی مرا آنی و کمتر از آنی به خودم وا مگذار

    مهربانم تو خوب از ناتوانی و ضعفم آگاهی، تو خوب میدانی که ایمان و اعتقادم چگونه است، از تو هدایت میطلبم،

    زیبای من از جانب خودم هیچ ماوا و پناهگاه و تکیه گاهی ندارم، هر چه هست از آن توست و تو به دیده لطف و رحمت به بنده عطا کردی، و این شوربختی من است که مخلوق تو را به جای تو نشاندم، باقی را رها کردم و فانی را برداشتم، قوی را رها کردم و بر ضعیف تکیه زدم

    اگر تو هدایتم نکنی و دستم نگیری از گمراهان می شوم.

    دستم بگیر و به صراط المسقیم هدایتم کن، به راهی که سرشار از نعمت و برکت تو است، هیچم و هیچ ندارم جز امیدی که به لطف و عطای تو بسته ام

    مرا از شرک مخفی درون رهایی ده و با نور ایمان و معرفتت آشنایی ام ده

    الهی شکرت برای این فایل و این آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1813 روز

    وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَهٍ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ ۚ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ

    و اگر روی گرداندن آنان بر تو سنگین و دشوار است، اگر بتوانی نقبی در زمین، یا نردبانی برای راه یافتن در آسمان بجویی تا [از عمق زمین و پهنه آسمان] معجزه ای برای آنان بیاوری [این کار را انجام ده ولی آنها ایمان نمی آورند]؛ و اگر در مشیت خداوند قرار میگرفت، همه آنان را به راه هدایت گرد می آورد؛ پس هرگز از بی خبران مباش

    ———————————————————————————————————————————

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامی

    این باور یکی از ریشه ای ترین باورهای خود منه که روش کار کردم و بهاشو انصافا پرداخت کردم و خیلی بهتر شدم اما خیلی جای کار داره.. من سالها خونه پدرم نشستم و همیشه چشم انتظار حمایت هاش بودم چون از کودکی تا نوجوانی و جوانی این مدلی در خانواده رشد کردم و پدرم همه کاره بود و من حتی به سیاه و سفید دست نزده بودم..

    اما یه صدایی از درون همیشه بهم میگفت اگه میخوای خوشبخت بشی باید این گاو شیرده رو بکشی!! و انصافا در کشتنش مثل قوم بنی اسرائیل نیومدم مدام منطق بچینم و بهونه بیارم که چرا یا چطوری..

    اولین قدم در دوران دانشجویی بهم گفته شد که هزینه های مالیتو خودت باید تامین کنی.. یادمه اون دوران خیلی از لحاظ فکری درگیر بودم و شرایط روحی اسفناکی داشتم.. و هنوز با این سایت توحیدی آشنا نشده بودم..

    قدم اول هر دو تا مسئله من رو پوشش داد..سه ماه تابستون رو رفتم تو شرایط سخت که یه ماهش رمضون بود با زبان روزه و در کار صحافی مشغول شدم برای این که هم پول درارم و هم از شدت کار و خستگی ذهنم مجال نجوا نداشته باشه.. آره من بهاشو پرداختم…

    قدم بعدی بعد از این سه ماه بهم گفته شد!! خدا گفت باید ازدواج کنی؟ در حالی که تمام دوران دانشجویی با این فکر سپری شد که یه شغل دست و پا کنم و پولی جمع کنم تا بعدش بتونم ازدواج کنم و خدا بهم گفت اگر اینا رو میخوای که ازدواج کنی پس اصلا چرا ازدواج؟! ازدواج کن تا اینا تامین بشه و من بهت وعده دادم..

    وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَىٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ ۚ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ

    و منی که اعتماد به نفسم نابود بود و پدرم به شدت منطقی بود و اصلا اهل ریسک نبود و شرایط مالی خوبی هم نداشت، با یه آرامشی رفتم پیشش و باهاش مطرح کردم..

    و گزینه ای که بهش گفتم دختری بود که خدا برام انتخاب کرده بود!! و از چند طریق از دوست و آشنا باهام مطرحش کرده بود چون واقعا از خودش خواسته بودم و تسلیمش بودم..

    و پدرم بدون هیچ مقاومتی پذیرفت!!

    و ما رفتیم خواستگاری دختری که کلی خواستگار رد کرده بود.. و خانواده اصیلی داشت.. و ازشون طی چندتا رفت و آمد و صحبت بله رو گرفتیم طوری که من خودم باورم نمیشد!!

    و اون دختر شد زندگیم، شد رفیقم، شد عشقم.. شد همون که حضرت موسی گفت:

    وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی تا اونجا که میگه: کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا

    و ما با هم بسیار خدا رو به فضلش یاد میکنیم و شدیم لباس هم و ضعف هامونو پوشش دادیم.. همون که خدا میگه:

    هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ

    و یکماه مونده به تاریخ عروسی که همسرم پیشنهاد داد در حالی که من هنوز شغلی نداشتم و ما خدا رو امتحان کردیم!!

    شغلم جور شد و همینطوری معجزه پشت معجزه..

    همسری که فقط رفیق نبود.. همسری که باهاش ساعتها حرف میزنی و عیب هاتو پیدا میکنی و روی ضعف هات کار میکنی..

    و من از یه آدم بچه ننه که محصول زندگی قبل از ازدواج بود تبدیل شدم به مرد زندگی.. و خداوند تمام اینها رو به ما تفضل کرد..

    فقط کافیه به خدا اعتماد کنیم..و بهش ایمان بیاریم وکسی و چیزی رو شریکش قرار ندیم..

    و صد درصد مسئولیت زندگیمون رو بپذیریم.. و خدا میدونه بعد از این چه اتفاقاتی در راهه و از برکات توحید چه نعمتهایی خدا نصیبم کرد

    از خونه و شغل و رسمی شدن گرفته تا سه تا زندگی، سه تا بچه که نمیشه با هیچ عبارتی ارزششون رو تخمین زد.. و یه زندگی پر از گرما و عشق

    خداوندا سپاسگذارم… و شاکرم که یکبار دیگه به توفیق تو این دوره 28 روزه رو شروع میکنم و ان شاالله از دستاوردهام خواهم گفت…

    وَاذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

    و نعمت خدا را بر خود و پیمانش را که [توحید و یکتاپرستی] با شما محکم و استوار کرد، یاد کنید، هنگامی که گفتید: شنیدیم و اطاعت کردیم. و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا به آنچه در سینه هاست، داناست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      علی قادری چاشمی گفته:
      مدت عضویت: 2055 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام

      سلام حسین آقای گل

      صد رحمت و صد آفرین بر دستی که این جملات رو نوشته

      منزه هست پروردگاری که اینچنین زیبا هدایت می کنه

      این از اعجاز و اعجاب حضرت دوسته که هر بار قلبم رو منور به نور خودش می کنه

      داداش حسین مطمئنم که تو روحت هم خبر نداشت که داری جواب یک سری درخواست رو می نویسی

      اره این کامنت تو برای من شده مثل اون سبد میوه ی حضرت مریم از رب العالمین که چشم یحیی رو روشن کرد و قلبش رو مطمئن که این خدا خیلیییی خیلییی کارش درسته و هوای بنده هاشو داره

      بارالها

      یاد ده ما را سخن‌های دقیق

      که ترا رحم آورد آن ای رفیق

      هم دعا از تو اجابت هم ز تو

      ایمنی از تو مهابت هم ز تو

      گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن

      مصلحی تو ای تو سلطان سخن

      کیمیا داری که تبدیلش کنی

      گرچه جوی خون بود نیلش کنی

      این چنین مینا‌گر‌ی‌ها کار تست

      این چنین اکسیر‌ها اسرار تست

      آب را و خاک را بر هم زدی

      ز آب و گل نقش تن آدم زدی

      سبحان الله

      این چه نقلی و چه حرفی است که جاری می کنی

      خدایا از اینکه امروز این جملات گوهر بار را روزیم کردی تو را تقدیس و تسبیح می کنم

      تو را سپاس می گویم

      حسین جان یکی از اصلی ترین خواسته هایم همسری همنفس و همدم و همفکر بود که در لیست خواسته هایم از چند سال پیش که فهمیدم که باید درخواست کنم بود.

      اما این باور هایم بود که نمی گذاشت تا در مدار این خواسته قرار بگیرم

      تا این چند ماه پیش که یکسری موضوعات بیدارم کرد و جدیتر درخواستم را فریاد زدم، اما باورهایم مخصوصا باور مالی که بزرگترین پاشنه آشیلم در این موضوع هست مانع حرکت کردنم می شد و خوب می دانستم که ترس ها و بی ایمانی های ذهنی ام هست که مانع ورود خیر کثیر خداوند به زندگی ام می شود. تا اینکه دو ماه پیش به اتفاق خانواده به مشهد رفتیم و یک روز که مشرف حرم امام رضا(ع) شدم جایی که خداوند حاجت بندگانش را به فضل و رحمتش اجابت می کنه با حالی خوب از خدا خواستم که فرد مناسب را وارد زندگی ام کند.

      الحمد لله

      الآن که نگاه می کنم خدا داره بعد از این سفر هر بار الگو هایی رو نشون من میده تا باورم رو تغییر بده

      خدایا شکرت

      برای من هنوز بزرگترین ترمز موضوع مالی هست با اینکه قلبم گواهی میده که موضوع خیلی ساده تر از اون چیزی که فکرشو می کنم برام اتفاق می افته اما هروقتی این ذهن کارخودشو می کنه

      خوب می دونم که خدا کارشو خوب انجام میده مثلا این کامنت تو که سرشار از ایمان و یقینم کرد.

      وَیَرۡزُقهُ مِنۡ حَیثُ لَا یَحتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمرِهِۦۚ قَدۡ جَعَلَ ٱللَّهُ لِکُلِّ شَیۡءࣲ قَدۡرࣰا

      و از جایى که گمان نمى‌برد به او روزى مى‌رساند و هر کسى بر خدا توکل کند، خدا او را بس است؛ زیرا خداوند فرمانش بر همه چیز غلبه دارد و خدا براى هر چیزى اندازه‌اى قرار داده است. طلاق 3

      با اینکه هنوز هم شغل خاصی ندارم ولی از این نوشته طلاکاری تو مطمئن شدم که او از فضل خودش سیرابم می کنه.

      خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنتت و دستی رو می بوسم که این کامنت رو نوشت و دستی که منو به این کامنت هدایت کرد.

      الهی ممنون

      الهی ممنون

      الهی ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حسین و نرگس گفته:
        مدت عضویت: 1813 روز

        سلام بر علی آقای گل.. ان شااالله خداوند به شما این توفیق مبارک رو عنایت کنه.. واقعا وقتی با پدرم موضوع ازدواج رو مطرح کردم.. اونم پدری که بی نهایت حسابگره و اصلا اهل ریسک نیست شرایط پدرم به لحاظ مالی بسیار بد بود.. اینا رو میگم که بدونی چند تا مسئله رو خدا با هم حل کرد.. پدرم حتی نمیتونست به پسرش در تهیه جهیزیه کمک کنه چه برسه به پول پیش خونه.. من خودم که اصلا کار نداشتم و هیچ شغلی .. تازه اینا مهم نیست.. من خودمم قبول نداشتم و احساس لیاقت پایینی داشتم.. یادمه حتی به خاطر احساس گناه و این حد از عدم احساس لیاقت به خانمم تو جلسه اول خواستگاری ایراداتم رو لیست کردم گفتم ببین من اینم اینم..

        ولی علی آقا یه چیزی رو اینجا بگم.. تو همون جلسه خواستگاری به خانمم گفتم.. ببینی من درسته که این مسائل رو دارم .. که کوچیکش مسائل مالی بود.. اما یه چیزی میخوام که به خاطرش اومدم اینجا خواستگاری.. به پشتوانه موضوعی اومدم اینجا خواستگاری.. و اون موضوع اینه که من میخوام با شما خوشبختی و موفقیت رو تجربه کنم!! بهش گفتم من تو رو برای نه فقط این دنیا، بلکه برای اون دنیا میخوام که باهم باشیم و با هم به پیشرفت و موفقیت برسیم.. الان هیچی ندارم. حتی به لحاظ شخصیتی خیلی سطحم پایینه اما میخوام بسازمش.. اون موقع از قانون هیچ چی نمیدونستم..بخدا خانمم از یه خانواده خیلی ممتازه.. اما خدا وقتی بنده کار رو بهش بسپاره دلها رو نرم میکنه.. اصلا بخدا این دختر نازنین رو خدا واسم انتخاب کرد و بهترین انتخاب رو کرد.. علی آقا به خدایی که میپرستم با این همسر درک کردم که خدا میگه از نفس شما همسرانی براتون قرار دادم.. چون وقتی پیش هم هستیم هیچوقت فکر نمیکنیم دو نفریم!! انگار همیشه با هم بودیم. علی آقا فقط صادقانه بهش بسپار.. با همین الگو خدا خونه دارمون کرد.. با همین الگو خدا شغلمو درست کرد و هزار تا اتفاق.. حالا با همین الگو میخوام به توفیقش کسب و کار خودمو داشته باشم و از کار رسمی بیام بیرون و صد البته تکامل رو رعایت خواهم کرد.

        ان شاالله موفق باشی و با خبرای خوب ما رو شاد کنی.

        وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ۖ وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          علی قادری چاشمی گفته:
          مدت عضویت: 2055 روز

          سلام بر داداش حسین دوست داشتنی

          الهی شکرت که دستانت را برای تقویت ایمانم اینچنین زیبا می فرستی

          ممنونم ازت حسین جان که این بار تخصصی برایم نوشتی

          ذوق کردم و لذت بردم و جانم تازه شد

          مخصوصا که از آخر کامنتت را با این آیه فوق العاده به پایان رساندی

          وعده الله حق است و چه کسی راست گفتار تر از خدا

          این روزها همزمانی ها و هدایتهایش را با ذره بین جستجو می کنم و حواسم به قطب نمای درونم هست

          این روزها خداوند دارد مرا برای یک تحول آماده می کند، تزکیه می کند و می آراید.

          یک مربی همه چیز تمام

          بارها کامنتت را خواندم و می خوانم تا باور کنم که این خدا برایم کافی است، اوست که مرا به این خانه تکانی دعوت کرد و به خواندن جملات گوهر بارت رساند

          آری اوست که قادر مطلق و دانای مطلق است

          اوست رزاق و وهاب

          اوست که گفته : إِنْ یَکُونُوا فُقَرَاءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ

          چه کسی راست گفتار تر از او

          خدا شکرت

          خدایا شکرت

          خدایا شکرت

          حسین جان حتما از خبر های خوبی که حضرت دوست در راهم قرار داده برایت بازگو خواهم کرد.

          سلام و سلامتی ام نثار تو و فرشته های زندگی ات

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: