https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
من یکی از بزرگترین باگ هام همین اعتقاد به جبره که کم کم تو ذهنم شکل گرفته بخاطر ورودی هایی که از ادما دریافت کردم.
وقتی مسئولیت زندگیت رو به طور صددرصدی بپذیری دوتا حالت ممکنه پیش بیاد:
1. احساس گناه برای کم کاریایی که کردی و باورای شرک الودت.
2. حس رهایی و حس قدرت و اینکه به هرچی بخوای میرسی چون دیگه عامل بیرونی نیست و همه چی به خودت بستگی داره و توکلت به خدا عامل حرکتته.
برای اینکه از اون احساس گناه فرار کنیم میایم چیزای اشتباهی که انجام دادیم رو به عوامل بیرونی نسبت میدیم
اما خبر نداریم این باور که عوامل بیرونی در زندگی ما نقش داره باعث میشه از یه حدی بیشتر دیگه نتونیم پیشرفت کنیم چون هرکار میخوایم بکنیم نگرانیم که دولت چیکار کنه، شانس یار باشه یا نه، فلانی چوب لای چرخمون نذاره و….
درحالی که برای رفع حس گناه باید به یاد بیاریم که خدا هزاران بار خودش رو غفور و رحیم و رحمان معرفی کرده. خدا حتی به موسی گفته با فرعون به نرمی حرف بزن. جادوگرای فرعون رو بعد از سالها فرعونی بودن، وقتی ایمان اوردن بخشیده. خود حضرت موسی به اشتباه مرتکب قتل شده! اینا همش نشونه از اینه که ادما اشتباه میکنند و این طبیعت انسانه تا یادبگیره و نباید خودت رو بخاطر اشتباهاتت سرزنش کنی فقط باید درس بگیری و رد شی و سعی کنی بهتر بشی.
ولی وقتی ب خدا توکل کنی
ایاک نعبد و ایاک نستعین
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
اون فرمانروای تمام این قدرت کوچولو هاست که فکرمیکنی قدرت دارن
اون قدرت کله
اون همه چی دستشه
هو رب العرش العظیم
هو علی کل شیئ قدیر
قدرتی بالاتر از اون وجود نداره. تو اگه در مسیرش باشی و باورش کنی اونم خداییشو میکنه. تو اگه فقط اونو بپرستی و فقط از اون یاری بخوای.
کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!
خدایاشکرت
باورای شرک الودی که از خودم شناسایی کردم:
اعتقاد به جبر
اعتقاد به اینکه اگه طور دیگه بود زندگی بهتری داشتم، درحالی که این یک توهمه. هزاران نفر از فقر به ثروت و موفیت رسیدن. حتی انسانهای معلول به بهترین جایگاه ها رسیدن مثل خانم ایران درودی. بهونه فقط باعث میشه خودتو قانع کنی و همینجایی که هستی بمونی. هر کم کاری که کردی تموم شده. از الان میتونی درستش کنی.
اینکه انگار میخوام ببینم همسن و سالام چیکار میکنن و مثل اونا زندگی کنم! به جای اینکه راهی رو برم که قلبم و خداوند تایید میکنه.
نگاهم به زندگیم از بیرون به خودمه نه از درون به بیرون
برای این که درستش کنم باید بیشتر مراقبه کنم، نماز بخونم و ببینم خودم چی میخوام. باید بنویسم افکارمو. باید هدف بذارم برای خودم تا بفهمم در چه مسیری دارم حرکت میکنم. باید بدونم چرا چنین چیزی رو میخوام. باید ورودی هام رو کنترل کنم و درمورد لایف استایل، دیگه با بقیه حرف نزنم. به جاش فایلای استاد و اساتید معنوی رو ببینم. چون من میخوام لایف استایل توحیدی داشته باشم پس بای ببینم ادمای توحیدی چجوری زندگی میکنن و همون شکلی زندگی کنم و فکرام وتغییر بدم.
استاد عزیزم اوووه کی بوده این فایل ضبط شده اما من این روز ها تو مدار شنیدنش بودم
از اینکه اینقدر فاصله زمانی هست ناراحت نیستم بلکه ی دنیا خوشحالم که بالاخره تو مسیرش قرار گرفتم
و چقدر برام درس داشت به لطف الله
استاد انصافا من همیشه حتی از بچگی این اعتقاد رو داشتم که همه چی به خود ادم ربط داره
خدایی یادمه همه میگفتن سرنوشت اینو نوشته ولی من حتی به شعار هم شده میگفتم همه چی کف دست خود ادمه
حتی سالیان قبل که تو ی شرکت نظامی بودم ی همکاری داشتم همیشه به همه چی گله داشت و با اینکه دختر با استعدادی بود میگفت جای من اینجا نیست و من همیشه میگفتم فاطی دقیقا خودمون خواستیم که اینجاییم اگه اونایی که جایگاهشون بهتر از ماست بیشتر از ما تلاش نکردن؟میگفت چرا ولی فلانی فلان جا پارتی داشت من گفتم بابا درسته اون سرپرست باعث شده ارتقا بگیره اما قبول کن رفتارش نوع برخوردش بهتر از تو بوده میگفت خب استعداد من بیشتره
استاد یادمه همیشه بهم میگفتن تو همیشه ساز مخالف میزنی هر کس هر نظری میده تو مخالفش نظر میدی حتی ی خواهرم همیشه میگه تو فقط بلدی همه چی رو نقض کنی و ی نظر دیگه بدی
قبلا بابت این موضوع خیلی اذیت میشدم حتی بارها میشد از جمع خیلی از دوستام طرد میشدم اما الان میفهمم من ذاتا چقدر نااگاهانه پیرو این مسیر الهی بودم با اینکه اصلا از قانون هیچی نمیدونستم اما همیشه ی جور عجیبی با خدا رابطه داشتم و گاها هر وقت سر ی موضوعی ناراحت میشدم همیشه مینوشتم و از خدا کمک میخواستم و همیشه اون نوشتن ها واقعا معجزه بود برام
استاد عزیزم گاها افسوس میخورم سال 88 که من داشتم کتاب راز میخوندم و تمرین مینوشتم کاش اون موقع ی روزنه ای بود من با شما اشنا میشدم و کلی زندگیم زیر رو میشد اما به خودم میگم ببین ساناز زمان مهم نیست الان که تو مسیر قرار گرفتی اینقدر خوب عمل کن اینقدر به تعهداتت عمل کن تا همه اون هدررفت ها جبران شه و انصافا دقیقا امسال خیلی خیلی چیزا جبران شد
استاد بابت اینکه باعث شدین اینقدر تو روابط من عالی بشم که همه ازم تعریف میکنن خیلی خیلی ازتون ممنونم
دیروز مامان دوستم برای اولین بار منو دیده
کلی ازم تعریف کرده و جالب اینجاست که برای چندین بار بهم میگفت خوشحالم دختر خداشناسی هستی
خدایا هزاران بار شکرت
برام سوال بود مگه چجوری حرف زدم یا رفتار کردم که میگفت خداشناسی
همش میگفتم خدایا شکرت که مهر منو تو قلب ادما انداختی
از همه جالب تر چنان رفتار همکارام باهام عالی شده که انقلابه واسه خودش
یکی از همکارام که هیچ ارتباطی با هم نداشتیم و گاها ارتباط مشکل دار داشتیم بعد از ی سال پیام داده و میفگت بیا ی قیمت هماهنگ شده جنسارو بفروشیم و خدارو هزار مرتبه شکر اینقدر عزت نفس داشتم که گفتم شما قیمت خودتو بده منم قیمت خودمو بدم خود مشتری تصمیم میگیره اما اگه اون ساناز قبل بود بدون هیچ تفکری میگفت باشه حتما
از اینکه اینقدر رشد کردم و روز به روز دارم عالی تر میشم خدایا هزاران بار شکرت
استاد کلا ادمای ضعیف همیشه تقصیر میندازن گردن این و اون
اگه پدرم این اگه مادرم اون
اگه خانوادم اینجا بود
اگه مدرسم اونجا بود
اگه اون رشته قبول میشدم
اگه دولت این کارو میکرد
اگه حجاب نبود
اگه ورزشگاه مختلط بود
اگه فلان رشته مجاز بود
اگه موتور سواری مجاز بود
اگه رپ مجاز بود
قوب دارم گاها ی سری مسائل میشه لذت خاص ی افراد
اما میشه اون داستان کویر و برنج کاشتن
شاید خودمم جز این افراد بودم اما به لطف این سایت الهی اینقدر رشد کردم و فقط خواسته هام برام مهم شدن که دیگه زمان و مکانش مهم نیس
نمیدونم شاید در جریان باشین این روزها داستان مالیات تو ایران خیلی رو مده
و هرجا میریم میگن دولت داره خون ملت میکنه تو شیشه تا هر جور شده ازش مالیات بگیرن
و همین من نوعی رو ی ماه پیش بانک خواست بابت گردش مالی دو میلیارد تومان در سال 401
اولش ی کم به هم ریختم چون بانک گفت اگه مدارک ارائه ندی اسمت میره تو لیست سیاه بانک مرکزی و حسابات مسدود میشه
ولی از بانک اومدم بیرون خیلی خدارو شکر کردم
گفتم خدایا ازت ممنونم اینقدر به من توانایی دادی که در این کشور که هر روز همه مینالن از گرونی و دلار و فقر
من تو ی سال فقط ی حساب بانکیم دو میلیارد گردش مالی داشته و خدارو هزار مرتبه شکر من چقدر انسان مفیدی بودم و در مسیر این گردش مالی خدا میدونه به هزاران نفر سود رسوندم چقدر مسئله حل کردم چقدر به اقتصاد کمک کردم
تنها من نوعی که اصلا این مبالغ به ذهنم نمیرسید
و حتی این تذکر باعث شد نخوام پول دیگران به حسابم بیارم و وقتی جنسی میفروشم به خریدار بگم مستقیم به حساب صراف واریز کنه
از همه مهمتر به ذهنم گفتم ببین تو فقط تو ی سال فقط ی حساب بانکیت این گردش داشته و اینجور مبلغ رو ذهنم قبول میکنه که هست که به وجود اومده و خدا میدونه این اتفاق چقدر برای من باورهای قدرتمند کننده ثروت ساخت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
من همیشه هر کاری میکنم ی جمله شما رو برای خودم یاداوری میکنم که فرض کنین تو این دنیا خودتون تنها هستین ایا بازم این کارو میکنی ؟
اگه انجام میدی پس داری برای خودت زندگی میکنی
پس دیگه دولت و ملت و کشور مابقی این وسط هیچ نقشی ندارن
استاد من با تک تک سلول های بدنم سپاس گذارم شمام که چراغ مسیر من شدین و از خدا ممنونم که شمارو سر راه زندگی من قرار داد و منو به این مسیر الهی هدایت کرد
اتفاقا چند روز پیش همسر منم داشت میگفت از اول سال تا الان 5 میلیارد خرید کرده جنس برای مغازه و من در دلم تحسینش کردم این حجم از مبلغ رو که برای اولین باره توی شغلشون و زندگیمون داریم تجربش میکنیم
تضادها میان ولی الهامات هم میان
با هر تضادی ما بیشتر پیشرفت میکنیم قویتر میشویم و متوکل تر
امیدوارم روزی برسه منم هم چون شما گردش مالی پر پولی داشته باشه حسابام
براتون روزی پربرکت از خداوندم آرزو میکنم دوست عزیزم
چقدر خوب بود این فایل استاد مثل همیشه وقتی از توحید فایل میبینم بند بند وجودم درگیر میشه و همه وجودم میشه گوش تا بشنوم و درک کنم
امشب با خودم گفتم شاید دلیل اینکه این مدت فایل از توحید میاد یه چیزی باید تو بحث ایمان من بهتر بشه اره اره همینه من شاید فکر میکردمکه ایمان دارم و اونقدری که باید روی رب جهان حساب نکردم
وقتی یکمدقت میکنم میبینم برای شرایط به ظاهر بده خودم یه جاهایی عصبی شدم یه جاهایی به بقیه زنگ زدم که فلان کار و کن یه جاهایی از کوره در رفتم و غر زدم و چشم بستم روی ایمان و خدا و قانونش
پس اون عملکردن به دانسته ها چی میشه ؟فقط گوش دادن چه فایده داره؟
عبارت تاکیدی چه فایده داره برای کی بخوای شوآف کنی؟خودتو گول میزنی
دنبال اینی که 4تا حرف قشنگ یاد بگیری به بقیه بگی؟کجا داری میری داش وحید؟جدی تر عمل کن تا نتیجه بگیری
چک مشتریات برگشت میخوره از ترس ابروی خودت که پیش یکی نره به این و اون غر زدی و عصبی شدی دنبال این بودی که فلانی چکت برگشت خورده خواهشا ردیفش کن دست کسی بوده یا فلانی چکت برگشت نخوره !اصن چک چیه که تو کسب و کار تو هست؟ اصن هست چرا از بندش میخوای
چرا اون اصل کاریو فراموش کردی؟چرا فک میکنی یه عامل بیرونی که باعث میشه چک مشتریات برگشت بخوره و به تو زنگ بزنن و تحت فشار باشی،چرا میگن بازار فلانه توام سریع قبول میکنی؟نخیر مدار من ایراد داره باورهای من ایراد داره
من باید تغییر کنم تا محیطم تغییر کنه نه خدا نه بندش و هیچچیزی فقط منم که باعث این شرایط شدم پس ارامشمو حفظ میکنم و همه چیو حل میکنم چقدر این فایل برام زنگ بیداری داره استاد و چقدر دوستش دارم
خدارو شکر بابت این همه فراوونی که به تصویر کشیدین خداروشکر بابت این همه زیبایی
ماشالله به این ایمان
چقدر قدرت میگیرم وقتی یادم میاد که من مسئول همه چیزم و باید همه چیزو بهتر کنم اونم فقط با افکارم
چقدر ارامش میگیرم وقتی میفهمم که خدا منو رها نکرده و اگه من بندگی کنم و اون خدایششو بلده
وقتی باورش کنم به عنوانرب العالمین پس دیگه نگران چیم؟خودش همه چیو درست میکنه
خودش خدایی میکنه به شرط بندگی من
من باید متفاوت باشم نسبت به بقیه تو تفکر و اقدام تا بتونم راهمو درست برم و هدایت هامو دریافت کنم
در اخر من باید حالمو خوب کنم و روی قشنگیا تمرکز کنم
دیگه بقیش ردیفه
خداروشکر که هر لحظه داره هدایتم میکنه و هر لحظه بهم درس میده
️ اولین و مهمترین قدم برای سازمان دهی ذهن و به سکان گرفتن شرایط زندگی،
=> جسارت و شجاعت پذیرفتن تمام مسؤلیت ها در تمام جوانب زندگی مون و قبول کردن موقعیت فعلی و نتایج فعلی خودمونه که به نظرم یکی از شاه باورهای این فایل هست که قدرت درونی که خداوند با همه عدلش به ما هدیه داده رو تقویت میکنه تا من به یاد بیارم تا الان هرچی نتیجه گرفتم مطلقا بخاطر باورهای خودم بوده و نه بخاطر هر عامل بیرونی!
تا این قدرت رو یادآوری کنم از جایی که شرایط فعلیم رو خودم رقم زدم پس قدرت دست من و خدای منه، پس میتوانم شرایط فعلی خودم رو هرچقدر عالی یا که نادلخواه هست به شیوه فوقالعاده تر و دلخواه تغییر دهم..
اگر قراره یک چیز و فقط یک فاکتور تغییر کنه تا دنیای من گلستون بشه اون فاکتور طلایی چیزی نیست جز خودم و باورهای خودم
=️> خداوند با واگذار کردن 100درصد شرایط زندگیم به خودم، عدالتش رو بر من تمام کرده تا من هم بتونم طعم خالق بودن رو بچشم، تا من هم بتونم مسئولیت پذیر باشم، تا من هم بتونم قدرت هایی که خداوند با سخاوت تمام در من به ودیعه گذاشته رو بالفعل و ازشون استفاده کنم، تا سپاسگزارتر باشم تا متوکل تر و متصل به این نیرو بشم، تا به نقطه بندگی برسم. به نظرم با پذیرفتن قدرت خلق کنندگی که خداوند در تک تک ما قرار داده، تسلیم بودن مون رو در برابر خداوند نشون میدیم که این قدرت ها رو ببینیم بپذیریم و برای خلق کردن ازشون استفاده کنیم، این سپاسگزاری و توجه ما رو به توحید معطوف میکنه که اگر میخوام بنده بهتری برای این نیروی بی انتها باشم و متصل بشم به منشأ و اصل، باید به یاد بیارم و بپذیرم که من توانمند و قدرتمندم ونیاز به هیچ عاملی که اسمش رو قدرت بیرونی گذاشتم ندارم
=️> قدرت دادن به دیگران برای تغییر زندگی خودم نه تنها به اصلی ترین ریشه باورهای محدودکننده یعنی شرک میرسه بلکه بی مسئولیتی من نوعی رو به جهان نشون میده، و دروازهای رو در ذهنم باز میکنه که به “احساس قربانی شدن” و “از زیر مسئولیت در رفتن” منتهی میشه که اگر چیزی باب میل پیش نرفت و مسئله ای ایجاد شد، زود بگم اینها همه تقصیر فلانی و فلانی بود چون ایده از اونها بود و.. و دنبال مقصر بگردم و همینجاست دقیقا که بحث انتظار پاش رو به ماجرا باز میکنه..
من اگر خیلی قوی باشم اجازه نمیدم کسی به جام تصمیم بگیره چون بیشتر انسانها از تقبل مسئولیت های زندگی خودشون هم فراری هستند، و با تمام قدرتم شروع میکنم به قوی کردن عضله تصمیم گیریم تمرین میکنم انقدر تا خطا هام کمتر بشن و از ترس اشتباه تصمیم گرفتن پشت تصمیم فرد دیگه ای قائم نمیشم، مسئولیتش رو قبول میکنم و اتفاقا یااد میگیرم چطور باید توکل کرد، چطور باید ایمان داشت و چطور باید با خدای خودم همکاری و کارهام رو تقسیم کنم تا هدایت هاش رو ببینم تا الهامات رو بشنوم تا عمل کنم
=️> درک سیستمی بودن خداوند و قوانینی که بر جهان تعبیه شده و دور شدن از سؤبرداشت دید انسانی و واکنش گرا نسبت به خداوند
=️> تفکر و تعمق نسبت به شرایط، سبک و سنگین کردن شون، پیدا کردن آبشخور باورهای پشت دیدگاه ما نسبت به اونها.. مثلا آیا این دیدگاه خشم خداوند و در نتیجه سیل، آتش سوزی، زلزله و هر بلای طبیعی و بالاتر از اون هر تضادی که در زندگی باهاش مواجه میشم از کجا اومده؟! از گذشتگان من؟! به سود منه و یا فقط محدودم میکنه؟! جلوی چه پیشرفت هایی رو از من میگیره؟ و باید با چه باور هماهنگ و بهتری در شرایط تضاد جایگزین شه؟! با خودم خلوت کنم ببینم الان دارم به چی فکر میکنم اگر باورهای محدودکننده پشت افکارمه بشناسم و شروع کنم جایگزین کردن با باورهای قدرتمند کننده و درست و آوردن منطق هایی برای ثبات شون در ذهنم
این از ضعف منه و عدم درک قوانینِ که شرایطم رو هرچقدر نادلخواه به خشم خدا نسبت بدم، از عدم درک قوانین خداوند و حتی قوانین طبیعت هست که حتی درخت ها هم با وجود آتش سوزی که در جنگل ها رخ میده این نیییاز اونهاست تا بذرهاشون جوونه بزنه و جنگلی انبوه تر با شکوه تر و زیباتر تشکیل بشه این قانون طبیعتِ ما چی کمتر از درختان داریم که نتونیم باورهای قبل مون که اتفاقا اغلب هم محدودکننده هستند رو بسوزونیم و اونها رو با بذرهای تازه و پر از امید جایگزین کنیم؟!
=️> اهمیت داشتن دیدگاه الخیر فی ما وقعه در شرایطی که شرایط به ظاهر نادلخواه هست، مسائل به ظاهر حل نشدنی هست، کنترل ذهن در واکنش به موقعیت سخت هست.. اینجاست که صبر و توکل پشت باور “الخیر فی ما وقعه” نقشش پر رنگ تر میشه که فارغ از اینکه الان من با چه موقعیتی روبرو هستم اما چون از قوانین آگاهم برای به کنترل گرفتن کانون توجه ذهنم و تغییر دادن شرایط به نفع خودم صبرر و استقامت میورزم و از تضاد برای پله کردنش برای رشد بیشترم استفاده میکنم و میدونم آخرش همه چیز به نفع من پیش میره چون من در مسیر درست هستم و کسی که در مسیر درست قرار داره براش فرقی نداره اون بیرون داره چه اتفاقی میفته! بلکه مسیر درست خودش رو ادامه میده و دنبال رشد و پیشرفت و سکو کردن اتفاقات به نفع خودشه.
=️> قرار گرفتن در مسیر درست، نتایج درست در زمان درست رو به همراه داره اگر موقعیتی هم دلخواه من پیش نرفت باید انقدر وسعت دیدم بزرگ باشه که بدونم این شرایط همون بهترین شرایطی هست که برای الان من لازمه و نیاز دارم بهش تا شخصیتم و باورهام رو قوی تر و بهتر کنم
=️> از ترس مواجه نشدن و حل نکردن مسائل، نخوام کس دیگهای برام اونها رو حل کنه برم راهش رو پیدا کنم قدم هایی که فکر میکنم درسته و باید رو بردارم و قدرت رو به هیچ عامل بیرونی برای خوشبخت کردنم یا گذروندن این مسئله ندم که بعد انقدر برای ذهنم بزرگ شه که در مسائل بعدیم هم منتظر بقیه و هر عامل خارج از خودم باشم و اینطوری اعتماد به نفسم، عضله تصمیم گیری، خلاقیت ذهنم، قدرت هایی که خداوند درونم برای حل مسئله گذاشته و همکاری خودم با نیروی منبع برای روبرویی با مسائل تضعیف کنم و بجاش ترس از روبرویی با مسائل و وابستگی به دیگران رو در خودم پر رنگ کنم!! چون با هر بار فرار از هر مسئله و پاس دادنش به هر عامل بیرون از خودم برای حل کردنش فقط فرصت رشد رو از خودم میگیرم! فرصت قوی شدن و جسارت رو از خودم میگیرم! فرصت شکوفا شدن توانایی هام رو از خودم میگیرم! فرصت هدایت خواستن و متوکل بودنم به خداوند رو از خودم میگیرم! و جدای از اینها، اندازم رو برای مسائل بعدیم هم کوچک نگه میدارم!!
=️> بندگی خداوند کلید قرار گرفتن در مسیر درست و صراط مستقیم، هدایت شدن و هماهنگ شدن با درون و اصل هست؛
این اصل اساسی رو هر روز با خودم تکرار کنم که “توحید” رمز رسیدن به هر آنچه که میخوام هست، باور کردن و اعتماد کردن تنها و فقط تنها به یک نیرو، یک قدرت و یک ربّ برای نه تنها الان بلکه تا آخر عمرم و برای رسیدن به هر خواسته و آرزویی که میخوام تجربش کنم برام کفایت میکنه و نیاز نیست برای اینکه زودتر یا سریعتر به خواسته هام برسم به بنده خدا و هر چیزی که فکر میکنم میتونه بهم کمک کنه و ذهنم بهش قدرت میده متوصل بشم و تازه منت دار هم بشم و از کلی ثروت و نعمت و برکت که قرار بود در زمان مناسبش بهم داده بشه رو بگیرم!!
اگر قراره نیازمند باشم، نیازمند خدایی باشم که بی منت بهم میبخشه و به اندازهای که به درگاهش خودم رو ناتوان میبینم جلوی بنده هاش سرم بالاست، زندگیم زیباست و همه چیز سرجای خودش قرار میگیره و در زمان مناسبش به بهترین شکل به خواسته هام هم من رو میرسونه، بهترین و درست ترین زمانی که بیشترین لذت رو از تجربه کردن شون میبرم و هیچ کسی نمیتونه انقدر دقیق و برنامه ریزی شده رقم بزنه.
=️> نتیجه حال خوب و تنظیم شدن و ثبات فرکانسی من با اصل خودم، ورود جریان ثروت به زندگیمه و منظور از ثروت فقط جنبه مالی نیست! بلکه تجربه ثروت روابط دلخواه با اطرافیانمه، ثروت آرامش ذهنی و جسمی و سلامتی منه، ثروت ورود نعمت ها و شرایط جدید در زندگی منه، ثروت دیدن زیبایی های بیشتر و تحسین کردن و تایید کردن شونه، ثروت یک رابطه رویایی با خالق و خداوندمه و..
چون بحث ثروت یک بحث ذهنیه و یادم باشه که یک ذهن ثروتمند بازتاب باورهای خودش رو در تمام جنبه ها نشون میده پس سعی کنم در هرر شرایطی کنترل ذهنم رو به دست بگیرم و احساسم رو کمی بهتر از قبل کنم
خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا ذهنم رو با بهترین و قدرتمندترین ورودی ها تغذیه کنم، درس هام رو بگیرم و در این جریان عالی شخصیت بهتری بسازم^^
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا و همه دوستان
روز اول خانه تکانی ذهن
این روزها قدرت زیادی درونم حس میکنم
و همه ی این قدرت رو مدیون الهامی هستم ک درجا عمل کردم
من برای برپایی باشگاه ،طبق تمام اگاهیی هام و خط قرمزهایی ک برای خودم مشخص کرده بودم و انصافا خیلی خوب هم متعهد بودم،از کسی پول نخواستم( یکسال پیش و روز شمار زندگی ک باعث این اتفاق بود)
برادرم خودش به خواست قلبیه خودش،بهم پول داد و موقعی ک باز هم از سر الهامی ک بهم شده بود تا به اندازه ای ک در توانم بود پولشو برگردونم،بهم گفت نمیخوام،کل پول برای خودت
خواهرم هم همینطور،خودش به خواست خودش پول داد و خدا هم کمک کرد و خیلی زود پولشون پرداخت شد
پدرم خیلی بیشتر پول داده بود و نکته ی قابل توجه این بود من هیچ درخواستی نکرده بودم،به اصرار خودشون این نعمت و ثروت وارد زندگیم شده بود و بارها گفته بودم ک من نمیدونم کی برگردونم،و اونها با رضایت میگفتن ما عجله نداریم
ولی صادقانه اعتراف کنم اصلا حسم خوب نبود
بحث،بحث احساس لیاقت نیست،بسیار خودمو لایقه ثروت و نعمتو فراوانی میدونم ،ولی این پول به هر طریقی،یه باره اضافه بود
ذهن و توجیحاش خیلی منو گول میزد
میگفت ،مگه تو گفتی پول بدن؟مگه بابات خودش نخواست بده؟چرا هی خودتو اذیت میکنی؟برو حال کن برو مسافرت برو لباس بخر،حست خوب باشه پول اونم جور میشه! خودتو لایق بدون…!اگاهی هارو داشت چپکی بهم تزریق میکرد
ولی قلبم نه! قلبم حالش خوب نبود
قلبم میفهمید ک این ینی اشغالارو ریختی زیر مبل
هرچند ک طی همین یکسال تقریبا صد میلیون،برگردونده بودم
اما هر موقع میخواستم بازم پولو بدم بابام به سختی قبول میکرد
و من جزو معدود بدهکارهایی بودم ک برای دادن پول،اصرار میکرد ولی طرف قبول نمیکرد
ینی همیشه برای پرداخت پولم،از طرف بابام مقاوت میدیدم که اونم بخاطر بزرگیو معرفتش بود
ولی من نگاهم به خودم این بود ک دختر خوب ،تو این پولو باید دیر یا زود پرداخت کنی ،نگاه به رابطه ی پدر دختری نکن،همه چی سرجاش و این پول هم سرجاش
خلاصه من مقداری طلا داشتم و همین چند روز پیش،بعد از فایلی ک برای ابجی لیلا اماده شد،دوباره این نشونه اومد ک ندا طلاهاتو بده بابات!
شاید گفتنش باور پذیر نباشه،اما تقریبا یکساعت من داشتم التماس میکردم ک پدرم قبول کنه
ایشون و مادرم با توجه به باورهای خودشون،اینطور فکر میکردن ک من طی سال هم پس انداز کنم هم پولو یواش یواش بدم،و چی بهتر ازین برای کسی که در مسیر استاد عباسمنش نیس؟ چه بهتر ازین برای اکثریت جامعه؟
ی پول زیاد بگیری و عشقو حال کنی و ریز و ریز پرداخت کنی و پس اندازم کنی
اما این برای من خوب نبود
حس میکردم یه سنگ بزرگ گذاشتم جلوی رود پر از نعمتو ثروته زندگیم!
من طلاهارو گذاشتم خونه و اومدم باشگاه
خودم میدونستم چیکار کردم
خودم میدونستم چه دری به روی زندگیم باز کردم
میدونستم چه انرژیی به زندگی وارد کردم
از نظر خودم،درست نبود ک طلا داشته باشم که البته پول حساب میشه،ولی بدهکار باشم
اما پدرو مادرم بر خلاف همه،اصرار داشتن من ب خودم فشار نیارم و پولو نم نم بدم
که باز هم این رفتارمهربونو بخشندگیشونو میزنم به اعتبار باور مسئولیت پذیریه خودم
من هیچ وقت توی این یکسال نبوده ک به فکر برگردوندنه پولشون نباشم،به قول استاد ک فرمودن کفش نمیخریدن تا بدهیشونو پرداخت کنن،من هم هروقت چیزی میخواستم بخرم،بخورم،بگردم،یه شعله ای توی وجودم روشن بودو منو میسوزوند
بخاطر همین ،این باور رو توی خودم ساختم که هیچ وقته هیچ وقت،حتی به خواست خود ادمها،پولی نگیرم
چون من با شناخت خودم،خیلیییی خودمو درگیر میکنم
و از زمانی ک این اقدامو انجام دادم،حسم جوره دیگ شده
قشنگ با عمق وجودم،حس میکنم که فراوانی به سمت من در حرکته
جوری که ب ابجی لیلا گفتم از طرف من برای بابام بنویسه،ک من سال بعد این موقع،چندین برابره هر انچه ک تقدیمش کردم،میسازم
اصلا ناراحت نباشه که من این طلاهارو برای بدهیم دادم(پدرم دوس نداشت من اینکارو کنم و پولو یجا برگردونم،به زعم خودش من خودمو به سختی انداختم،اما خودم فقط میدونم ک چقدر قوت قلب گرفتم ،چقدر بیشتر به خدا وصل شدم ،چقدر با تمام وجودم حس قدرت دارم)
این همه ،از جمله ی نابه استاده: ک مسئول خودت،فقطو فقط خودتی
هیچ چیزو نباید قاطیه این باور کنی
همسرمه،خواهرمه،پدرمه،برادرمه…
همه چیز خودتی و اینجوریه که حس قدرت داری
یکی دیگ از اگاهی هایی ک دریافت کردم و برام یاداوری شد
من تقریبا یکساله هیچ فعالیتی در فضای مجازی ندارم
اینم به لطف باورهای خوبه توحیدیه
که تو رو خودت تمرکز کن،فرکانسات تورو اعتبار میدن
تو نیازی به نشون دادنه خودتو معرفی کردنه شغلو باشگاهت نداری
اون اوایل سخت بود واسم
میگفتم خب چجوری ادمها بفهمن من باشگاه دارم یا بیان پیشم؟کاره ذهنه و انصافا خوب بلده خودشو مقابله قلب بزاره
اما جهادکردم!گفتم نه قلبم برنده شد و پیجو بستم
تمرکز کردم روی خودم
روی فایلا،تمرین خودم
و همین تمرکز روی خودم و کارو تمرین خودشناسی،فرکانسی میفرسته ک خودش کارو انجام میده
و چقدر به قلبم نشست وقتی استاد توی فایل کامنت ابجی لیلا،انقدر قشنگ این باوره منو تایید کرد ک ماهاست نمیان فایل بزارن،ولی مگه نگران فراموش شدن یا بی رونق شدنه کسبو کارشونن؟؟
چون بحث،بحثه فعالیت فیزیکیو هروز توی چشم بودن نیس،بحث اینه چقدر توی کارت غرقیو عشق بازی میکنی باهاش؟ فرکانسا خودش اون کارو میکنه
و نشونش اینکه هر دفه،میشنوم شاگردایی ک چندین سال قبل،بامن کار میکردن،منو ب بقیه معرفی کردن! با اینک من سالهاست اصلا ندیدمشون
این روزها،حسو حال عجیبی دارم
اگاهیی ها،برام عمق پیدا کردن
قبلا فقط انگار هی گوش میدادم ک بفهمم جوره دیگه ام هست
اما الان با تمام وجودم،باور دارم که زندگی جوره دیگست
درود بر استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل
پروژه خانه تکانی ذهن، ،،،گام اول
بلاهای طبیعی وقتی بوجود میاد اکثریت جامعه آگاه نیستن شروع میکنن به ناله کردن و غر زدن و خدا رو مقصر دونستن و شروع میکنن به ناسپاسی کردن اگه بدونن ک این خرابی هایی که از طریق زلزله یا سیل یا طوفان به وجود میاد توش خیریت هست ایده های میاد ک خونه ها رو مقاومتر بسازن و جاهایی قدیمی تر و بافت فرسوده از بین میره و خانه های زیباتر و مقاومت تر ساخته میشه و این خیلی کمک میکنه
و اینو باید و 100درصد بپذیریم که من هستم که دارم اتفاقات زندگیم رو خودم خلق میکنم و هیچ عوامل بیرونی تاثیر در زندگیمون نداره وقتی باور این رو داریم ی کسی از بیرون باید بیاد مسائل زندگیم رو حل کنه کلا از بیس اشتباه هست چون از کودکی توی ذهن ما این بوده ک منجی میاد همه ما رو نجات میده با اسب سفید میاد و همیشه این باور بوده و خودمون رو مسئول اتفاقات زندگیمون نمیدونستیم و همه مقصر بودن الی خودمون و چقدر گمراه بودیم از این تفکرات پوچ که بخورد ما دادن و باور کردیم و خدا رو شکر میکنم ک از وقتی دارم کار میکنم روی خودم کمتر دیگران رو مقصر میدونم و کمتر غر میزنم دارم سعی خودم رو میکنم ک این باور رو داشته باشم ک منم ک دارم زندگیمو خلق میکنم با فرکانسهام با افکارم و باورهام و باید در عمل و رفتارم همین باشه که دنبال منجی نباشم منجی خودم هستم
وقتی خدا رو باور کنیم به عنوان قدرتمند ترین
فرمانروای دنیا اون وقته که از اون مواهبش استفاده میکنی و قتی با اصل وصل بشم و از اون کمک بخوام و بهش اعتماد کنم به همچی میرسم وقتی چنین خدایی داریم ک وعده فزونی و فراوانی میده چرا اعتماد نداریم و در عمل ی اتفاقی ک میفته به همه فکر میکنیم الا خدای خودمون از همه کمک میخوایم بعد نتیجه نمیده آخر خدا رو صدا میزنیم و بعد میبینیم چطور کمک میکنه یکی از دستانش میفرسته برای کمک ما بازم اونقدر ناسپاس هستم ک دوباره فراموش میکنم و میرم بازی بیرون و دنبال روزمرگی خدا همیشه حواسش بمن و همه ما بوده اما وقتی به ته باتلاق میرسیم صداش میزنم اما دارم تمام سعی خودم رو میکنم که فراموش نکنم چون وقتی خوشی هام زیاد میشه باید حواسم باشه ک خودش هم در اون لحظات شادی هم صداش کنم و سپاسگزارش باشم چون این کار رو میکنم خوشیهام هم زیادتر میشه فقط خودش برام کافیست همه جا هوامو داشته و کنارم بوده
اگه دارم مثل بقیه فک میکنم و رفتارم میکنم مثل همونا نتیجه میگیرم و مثل همونا باید تقلا کنم برای دویدن و ناسپاس میشم و افسرده
اگر میخوام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت فکر کنم و متفاوت عمل کنم
اغلب مواقع نقطه مقابل اکثریت جامعه تفکر درسته
همه چی خداست ،همه چی توکله همه چی توحیده
کسی ک به خداوند ایمان داشته برای مردم کاری نمیکنه راه درست و کار درست رو انجام میده
اگه توحید تو قلبتون بیشتر بیشتر بشه نحوه فکر کردنتون ،نحوه عملکردنتون تغییر میکنه
تو خدای خودت رو بشناس بقیه اش درست میشه
توحید عملی اینه ک مسولیت زندگی خودت رو بپذیری در عمل نه توی حرف زدن
مردمی ک روشون حساب میکنید با ی بشکن میارن پایین پس وقتی خدایی داریم که بی منت میبخشه بهت عزت واحترام میده و عاشقته و دوستت داره و همیشه کنارته و کارهات رو انجام میده و بهت شهرت میده بهت ثروت میده مشهورت میکنه همه چی بهت میده واقعا مث خود من باید بشینم فکر کنم چرا به چنین خدایی تکیه نمیکنیم و اعتماد نمیکنم وقتی توکل کردم و اعتماد کردم همه کارهام به آسانی انجام شد وقتی به غیر خدا حساب کردم بدجوری خورد توی دهنم ک به غیر از خدا حساب نکنم عاشقتم خدا جونم دوست دارم در عمل و رفتارم خدا گونه عمل کنم خدا جونم کمکم کن در هر لحظه بیادت باشم و صدات کنم و عادتم بشه صدا کردن تو رو در لحظه
امروز 16 آذر1403 برگشتم از اول فایل های خانه تکانی ذهن رو گوش بدم و اول دفترم رو که مطالب رو نوشته بودم خوندم بعد بهم گفت فایل رو هم دوباره گوش بده.
مطالب گام اول رو که قبلا نوشته بودم رو خوندم به خودم گفتم باید امروز و فردا کل مطالب رو بخونم یهو بهم گفت نخیر هنوزم همون آدمی همه اش عجله داری بابا کجاااا صبر کن تو اول مطالب همین فایل رو بفهم بهشون فکر کن بعد برو مطلب بعدی. دیدی که هر وقت با دقت و تمرکز کار کردی چطور ذهنت بهتر منطق ها رو درک کرده و بیشتر پیشرفت کردی.
گفتم چشمممم پس شروع کردم به خوندن مطالب فایل گام اول
اولین فایل، این باور توحیدی قدرتمند رو به ما یاد میده که من مسئول زندگیم هستم یعنی من خالق و به وجود آورنده زندگی خودم هستم در پس همین کلی باور کوچولو شکل می گیره.
اینکه هیچ کس در زندگی من قدرتی نداره قدرت دست خداست
اینکه منم قدرت ندارم تو زندگی کسی تغییری ایجاد کنم.
اینکه وقتی تو خودت رو مسئول زندگی خودت بدونی دنبال حل مسائل خودت میری و اون قدرت درونیت با حل هر بار مسائلت قوی تر میشه در کنارش ایمانت قوی تر میشه، اعتماد به نفس تو رشد می کنه
ولییییی هر بار که میگی نه تقصیر فلانیه، تقصیر دولته، تقصیر این وضعیت اقتصادی هست اون توانایی و قدرتی که درون تو هست ضعیف تر میشه و تو تبدیل میشی به یه موجود ضعیف و ذلیل که زیر دست بقیه هست آیا خدا تو رو اینطوری آفریده؟ نهههه خدا این قدرت خلق رو به تو داده و از همون اول با دادن این قدرت به ما نشون داده ما ارزشمند هستیم حالا چرا من بیام بگم دلار گرون شد، تورمه تو اینجوری داری به ذهنت میگی من هیچ کاره ام من بدبختم من توانایی ندارم خب چطور میخوای به تو راهکار هدایت بشی ، ایده بده به تو بلاک کردی تو اجازه ندادی بهش اصلا اجازه نمیدی به تو راهکار بده. فکر کردی چرا تو قرآن هیچ وقت از اومدن منجی صحبت نکرده؟؟؟؟؟
چون نیازی نیست کسی از بیرون بیاد زندگی من رو تغییر بده از منظر قرآن تو باید تغییر کنی تا زندگیت تغییر کنه
(من تاریخ خوندم یادم میاد استادم میگفت هر زمان که برای مردم شرایط و اوضاع سخت میشده این باور که منجی بیاد قوی تر میشده و مردم منتظر ظهور بودن تا جایی که بعضی ها اسب جایی می بستن آماده باشه برای امام زمان، یا این که جایی این رو تکرار می کردن نادری باید یعنی شخصی مثل نادر دوباره باید بیاد و مردم ایران رو از این وضعیت نجات بده
پس این باور که ما منتظر یه کسی از بیرون هستیم تا بیاد و زندگی ما رو متحول کنه یه باور ریشه دار هست)
همانا کسانی که فرشتگان آنها را در حالی که ستمکار نفس خویشند قبض روح می کنند ( به آنها ) گویند: در چه ( حالی از نظر دین ) بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف بودیم . فرشتگان گویند: آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟! پس آنان جایگاهشان جهنم است و آن بد جای بازگشتی است.
نگفته نه اینا گناه دارن بقیه بهشون ظلم کردن نه میگه تو خودت مقصر بودی.
الان هم قدرت رو به دولت، حکومت یا شخصی نده تو خودت مسئولی
نشینی بگی پدرم فلان کرده، تو شهر کوچکی هستم، کشورم فلانه، نه اینا بهااااانه هستن و اجازه نمیدن تو تغییر کنی تو رو همین طور متوقف می کنن و نتیجه توقف و سکون بدتر شدن اوضاع و احوال تو هست.
⭕مقدرات شما قبل از هر چیز، و هر کس، در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت می کند.
️شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها، هیچ کدام پایه و اساس ندارد، بلکه اساس و پایه این است که: سربلندی و سرافرازی هر ملتی و یا به عکس ذلت و زبونی او به دست خودش می باشد. حتی لطف خداوند، یا مجازات او، بی مقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملت ها و تغییرات درونی آنهاست، که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد. به تعبیر دیگر، این اصل قرآنی که یکی از مهم ترین برنامه های اجتماعی اسلام را بیان می کند به ما می گوید: هر گونه تغییرات برونی متّکی به تغییرات درونی ملت ها و اقوام است، و هر گونه پیروزی و شکستی که به قومی برسد از همین جا سرچشمه می گیرد.
این تفسیر رو هم براش نوشتن خوب بخونش.
تا تو تغییر نکنی بیرون هیچی تغییر نمی کنه
الان این تضاد بهترین فرصت برای رشد تو هست به جای ناله و شکایت ببین چکار کنی چه تغییری کنی بهتر بشی. تو هدایت میشی تو به حال خودت اینجا رها نشدی فقط اول هدایت ها کوچکه چون تو تغییرات کمه هر چه تکاملت رو بهتر طی کنی هدایت ها هم رشد می کنه و متناسب با تغییراتت اونها هم قوی تر میشه و ایمانت بیشتر میشه
الگیی از استاد بهتر که خودشون بارها توضیح دادن تو چه شرایطی بودن اگر نشسته بودن هی بهانه آورد بودن الان اینجا نبودن!!!!
به درون خودت نگاه کن ببین ایراد افکار و باورهات رو پیدا کن.
دیگه اون بهانه ها رو بذار کنار هر وقت سر و کله شون پیدا شد سریع دورشون کن چون اونها سریع افکار هم جنس خودشون رو دعوت می کنن یهو می بینی در عرض چند لحظه ناک اوت شدی حالت بد شد پس همون ثانیه اول دورشون کن و قدرت خودتت رو بیاد بیار.
خدایا ازت ممنونم، سپاسگزارم برای هدایت های نابت برای لطف و رحمتی که به ما داری
استاد عزیزم، خانم شایسته دوست داشتنی بسیار سپاسگزارم برای بارگزاری این فایل و مطالب ارزشمندتون برای صحبت های بی نظیرتون
به نام خداوندی که تمام و ثروت و نعمت و قدرت از آن اوست
سلام و احترام
گام اول/ توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی
مسئول و ناجی زندگی خودم تنها و تنها خودم هستم و نباید چشم انتظار مسئولین و ارث و میراث و کمک والدین باشم. بلکه باید اینقدر احساس لیاقت و ارزشمندی داشته باشم تا بتونم خدا رو به عنوان تنها منبع خوشبختی و ثروت باور کنم و بر اون خدا توکل کنم و از این خدا توقع داشته باشم و توقعم رو هر چقدر که میتونم از مسئولین و پدر و مادر و ادم ها کمتر کنم و در عوض بیشتر و بیشتر از خدای خودم متوقع باشم.
خیلی این نگاه در ما القا شده که همش باید منتظر و چشم انتظار مسئولین باشیم و مسئولین وظیفه دارن یه کاری برای ما انجام بدن !!! و این نگاه غلط باعث شده خدا رو از یاد ببریم و حتی بدتر باور داشته باشیم رها شده هستیم !!
در صورتی که من رها شده نیستم و یک نیروی هدایتگری هر لحظه داره با من حرکت میکنه ولی باوری احساس عدم لیاقت باعث میشه نتونم این نیزو رو با خودم و درون خودم باور کنم و بهش متکی باشم و در نتیجه این نوع تفکر که از باورها عدم لیاقت میاد باعث میشه به جای اینکه نگاهم به درون باشه،، همش چشم انتظار عوامل بیزونی باشم !!!
بذار ساده تر حرف بزنم :
چقدر همش به ما میگفتن برید رای بدید تا شاید فلان ادم براتون کاری بکنه !!!
چقدر به ما گفتن اگر شناسنامت مهر انتخاباتی نداشته باشه جایی کار بهت نمیدن (( نمیخوام بگم انتخابات بده و یا رای دادن بده ها ،، میخوام اینو بگم با چه تفکری داریم میریم رای میدیم ؟؟ اغلب ادم ها با این تفکر پای صندوق میرن و رای میدن تا شاید فلانی بزاشون کاری انجام بده !! ))
چقدر توی مغز ما کردن مملکت پارتی بازیه و بدون پارتی نمیشه به جایی رسید !!
و این ها احساس لیاقت رو از ما گرفته و اجاژه نمیده وصل بشیم به درون خودمون !! و حتی بدتر اینکه باعث شده باور داشته باشیم که رها شده هستیم و نیزوی هدایتگری وجود ندارد !!
پس هر چقدر که میتونم به این نگاه نزدیکتر و نزدیکتر بشم که مسئول زندگی خودم،، تنها خودم هستم. یعنی من حتی مسئولیت زندگی خودم رو به گردن خدا هم نباید بندازم !!! که عااااای خدااایااااا تو این بلا رو سر من اوردیااا !!!!
خدا وجود دارد ولی به اون شکلی که من باور کردم وجود ندارد !!! اون شکلی که من خدا رو باور کردم این بوده که خدا یک موجود و یک انسان و یک مادر دلسوز و فداکاره که همش به من عشق میده و عشق میده و خدا فقط عشق مطلقه !!!
نه این درست نیست… خدا وجود دارد ولی یه صورت یک انرژی قانونمند وجود دارد.. خدا یک انرژیه که قوانین خودش رو داره… مثل الکتریسیته که قوانین خودش رو داره… مثل مکانیک که قوانین خودش رو داره .. مثل جاذبه که قوانین خودش رو داره … مثل شیمی و ریاضیات و فیزیک که قوانین خودشون رو دارن ووووو …. شاید اصلا مشکل ازونجایی شزوع میشه که ما تعریفمون از قانون اشتباهه و اصلا نمیدونیم کلمه ی قانون چی هست ؟؟ و به خاطر همینه که خیلی ها توی این مملکت قوانین رو رعایت نمیکنند !! چون از بیس با کلمه ی قانون مشکل دارن و نمیدونن قانون چی هست ؟؟
و حالا در اسکیل بزرگتر شاید اصلا هنوز نمیدونیم قانون خداوند چی هست ؟؟!!
خدا وجود دارد و یکسزی قوانین وضع کرده است.. ولی خدا به صورت یک انسان قانونمند وجود ندارد.بلکه به صوزت یک انرژی قانونمند وجود دارد !!
مثلا قانون الکتریسیته میگه اگر دست به برق بزنی برق میگیرتت .
مثلا قانون جاذبه میگه اگر از ارتفاع خودت رو پرت کنی میوفتی زمین و احتمالا خواهی مرد !!! که بستگی به ارتفاع داره زنده موندنت !!
قانون خدا میگه اگر در احساس بد بمانی و نتونی ذهنت رو کنترل کنی قطعا اتفاقات بد رو تجربه میکنی و اکر به زیبایی ها توجه کنی قطعا به سمت زیبایی ها هدایت میشی !!!
ولی چرا این قانون ساده رو باوز نمیکنم ؟؟!! چون ذهنم زو پیچ و تاب خارهای درخت باور عدم لیاقت بسته !! و بنابزاین نمیتونم باور کنم همه چی سادس !!
چون با پیچیدگی های عوامل بیزونی که اینم ناشی از عدم لیاقته بزرگ شدیم !! و این ذهن رو این باورها بستن و ما رو از اصلمون دور کردن !!!
این از رد پای من از گام اول .. خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.
خدایا هر آنچه که دارم از آن توست و تو به من دادی .
خدایا هر موفقیتی که دارم ازآن توست و تو به من دادی .
خدایا هر توانایی که دارم از آن توست و تو به من دادی.
خدایا می پذیرم که تو داری همه کارا انجام میدی .
خدایا هدایتم کن تا فقط وابسته تو باشم.
خدایا هدایتم کن تا فقط محتاج توباشم.
خدایا هدایتم کن تا فقط روی تو حساب کنم .
سلام
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان سایت.
امروز هدایت شدم به این فایل هر چقدر هم صحبتهای استاد را گوش میکنم باز هم برای من تازگی داره و اصلا تکراری نمیشه با وجود اینکه من چند روز پیش هدایت شدم به این بخش از سایت ولی خدا داره میگه هنوز نیازه که دوباره گوش کنی مگه نمیخوای رشد کنی بیا این هم آگاهی که الان بهش احتیاج داری .
من امروز از خدا خواسته بودم که منو در فرکانس دریافت آگاهی ات قرار بده چیزی که نیاز الان منه.
خدایا سپاسگزار توهستم برای این نعمت زیبای امروزم.
امروز صبح با یه تضاد کوچولو مواجه شدم ولی سعی کردم ذهنم را کنترل کنم و به خودم گفتم این تضاد اومده تا منو رشد بده
دقیقا همین هم شد من به واسطه اون تضاد پول دستم رسید آن هم نقد . بعد یادم افتاد که از خدا خواسته بودم که رزق به غیر حساب دریافت کنم و خدا هم برایم رساند . خیلی ذوق کردم بعد به خودم گفتم چرا چرا روی خداحساب نمیکنی ؟
چرا هنوز یکسری ترسها داری ؟
چرا نگران آینده هستی ؟
چرا ایمان نداری ؟
چرا هنوز روی آدمها حساب میکنی ؟
دیگه خدا باید برای تو چه کار کنه که ایمان بیاری؟
نگاهی به نعمتهای زندگی ات بنداز / نگاهی به شرایط خوبی که داری بنداز/ همه چیز خودش میاد تو سفره ات / حتی خیلی جاها تو کاری نمیکنی و نعمت خودش میاد.
یعنی باید سیلی بخوری تا بفهمی که بابا همه چیز در توحیده .
خدایا هدایتم کن تا جاهل و نادان و مشرک از دنیا نروم.
خدایا مرا هدایت کن به راه راست / راه کسانی که به آنها نعمت دادی.
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می خواهم .
استاد جانم به قول شما قسم حضرت عباس خوردن نداره، برا اینکه کسی حرفهای شمارو باور کنه، کسیکه آمادگی داشته باشه برای درک این مطالب که شما توتمام فایلهاتون فریاد میزنید، اونهارو با گوش دل می شنوه وبا قلبش دریافت میکنه ومی پذیره، خودتونم سالهاست که میدونید چیزیهایی که میگید تجربشون کردید ودارید باهاشون زندگی می کنید ونتیجشم قشنگ معلومه تو زندگیتون…
باید انقدر از خودت از فکرت از ذهنت از اصول وعقاید وباورهات خسته وعاجز شده باشی که با تمام وجودت بگی خدایی که خلقم کردی من نه میدونم نه می تونم، توکه بلدی توکه میتونی نشونم بده، بهم یاد بده، دستمو بگیر منو ببر تومسیری که آگاههانه زندگی کنم…
انوقته که مسیر نورانی میشه، مثل روز روشن میشه برات که بابا ای بی خبر از همه جا، ایکه صدای منم منمهات گوش فلک رو کر کرده بود، این توبودی که داشتی خودت رو هر روز بدبختر میکردی، بیمارتر میکردی، فقیرتر میکردی، غمگین تر میکردی…!!
چند روز فقط چند روز سکوت کن، آروم باش، برو توطبیعت، برو قدم بزن، برو با خودت خلوت کن، ببین بیرون از تو کی قدرت اینو داره که آرامشت رو بگیره وقتی تو با جهان در صلحی وبا جهان یکی شدی؟
استاد جانم از وقتی شما با زبانی شیرین وساده و رسا گفتید که ما روحهای مفردی هستیم که تنهای تنها اومدیم وتنها هم میریم از این دنیا،من کلا دیدم به خودم وجهان عوض شد خصوصا وقتی فایلهای ظلم به خود از دیدگاه قرآن رو چندبار گوش کردم، دیگه مطمعن شدم که فقط وفقط خودم هستم که به خودم بد ( ظلم) کردم وگرنه اخه کی می تونسته بهم ظلم کنه؟
کی اصلا قدرتش رو داشته؟ به قول شما حتی اگه یکی بزنه منو بکشه مگه با مردن من نابود میشم؟
من یه روح هستم توی این جسم، اگه بگم پدرو مادرم مقصربودند که خیلی سختی از سر گذروندم!! باید بدونم که از یه تایمی من انقدر بزرگ شده بودم که خودم برای خودم زندگیمو بسازم، اگه بگم اطرافیان و جامعه و …مقصر بدبختی های من بودن اخه چطور امکانش وجود میداشت وقتی من تصمیم گیرنده واجرا کننده تمام تصمیمات زندگیم خودم بودم وهستم، کسی غیر خودم رو مقصر بدونم؟
مامانم همیشه یه حرف قشنگی میزنه میگه نادونی ما آدمها تمومی نداره، تا دم مرگ!!!
واقعا راست میگه، هر بار فکر می کنیم عاقل ودانا شدیم( یکتاپرست وتوحیدی ومتوکل) باز کافیه یه اتفاقی بیفته باز می گیم خانواده، جامعه، اوضاع اقتصادی و….. ریخته بهم جطور ما بهم نریزیم؟ مگه ما تواین جامعه زندگی نمی کنیم؟( همرنگ جماعت شدن) به قول خدا که توکتابش میگه، اگر از روی رحمتمان چیزی به او ببخشیم شاد ومغرور میشود ومی گوید خدا عزیزم کرده واگر از روی حمکت(امتحان) چیزی از او بستانیم غمگین وسرخورده میشود(ناامید) ومی گوید خدا خارم کرده!!!
خلاصه که بعضی وقتها بد مرامی داریم ما آدمها، بعضی وقتها انگاری خود خواسته میخوایم دلیل موفق نشدنهامون(نادانیهامون) رو بندازیم گردن این و اون…
خدا خیرتون بده استاد جان که گفتید تلوزیون و اخبار و…بی خیال بشیم،دو ساله دری از درهای بهشت بروم باز شده، والله من اصلا میخوام از حال کل جهان، به غیر از حال خودم وخدا و رابطمون، بی خبر باشم…
چی غمی دارم وقتی همه چیز با پذیرش صد درصد مسئولیتهای زندگیم شراکتی بین من وخدا از طریق ستاره قطبی انجام میشه، فارغ از اینکه کیا پدرو مادرم هستند وکجای این دنیان، اصلا خانواده وفامیل و کل مردم دنیا، و رئیس جمهور مملکتم و اوضاع اقتصادی کشور چطوریه و قوانین کشور چیه؟
وقتی خدای من هر لحظه جاری وساری هست توی هر چیزیکه روحم حس میکنه چشمهام می بینه، گوشهام میشنوه و جسمم لمسش میکنه وادارکم درکش میکنه…
وقتی خدا همه چیز وهمه کس میشه برام…
چه تو بیابون باشم جه وسط شهر، چه تنها باشم چه توی جمع…
به همون اندازه که توقع ام وچشم امیدم به هرکه غیر خودش هست برداشته وبسته بشه …
امااا به شرط پاکی دل، به شرط صداقت، به شرط توکل برخودش وایمان به قدرتش…
با خدا نه چیزی تموم میشه، نه از بین میره، نه دیر میشه، نه زشت میشه، نه کم میشه …..
همه چیز درون منه، در قلب من واز من، ومن موقعه ای می تونم درونم رو ببینم که فروتن ومتواضع شده باشم در برابر عظمتی که تنها رب جهانیانه اماااااااا در اوج قدرت برای منی که به سمتش دست دوستی دراز کنم اندازه فهم ودرک من کوچیک میشه دستمو میگیره و منو اندازه فهم خودش ودرک عظمت وجلال وشکوه خودش بزرگ میکنه…
اینا موقعه ای اتفاق میفته که قشنگ چک ولگد روزگار و آدمهاشو خوردی دیگه جون نداری افتادی یه گوشه تک وتنها وعاجز و تسلیم..
انوقت میاد با شکوه وجلالش، بهت میگه ما تورا تنها رها نکردیم!!!!!!!
میگه بیا دوتایی انجامش بدیم ، شراکتی، تویه سهم کوچیک که خودم بهت میگم چیه وچقدره و من برای تو سهم بزرگی رو انجام میدم ….
میدونی با گفتن نمیشه که، باید به اون درجه بسی، تا بفهمی، درکش کنی ، حسش کنی…
انشالله حالا که بهمون نعمت عطاء کرده و به راه درست زندگی آورده همیشه وهر لحظه تواین مسیر هدایتمون کنه…آمین
به نام خدا
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
من یکی از بزرگترین باگ هام همین اعتقاد به جبره که کم کم تو ذهنم شکل گرفته بخاطر ورودی هایی که از ادما دریافت کردم.
وقتی مسئولیت زندگیت رو به طور صددرصدی بپذیری دوتا حالت ممکنه پیش بیاد:
1. احساس گناه برای کم کاریایی که کردی و باورای شرک الودت.
2. حس رهایی و حس قدرت و اینکه به هرچی بخوای میرسی چون دیگه عامل بیرونی نیست و همه چی به خودت بستگی داره و توکلت به خدا عامل حرکتته.
برای اینکه از اون احساس گناه فرار کنیم میایم چیزای اشتباهی که انجام دادیم رو به عوامل بیرونی نسبت میدیم
اما خبر نداریم این باور که عوامل بیرونی در زندگی ما نقش داره باعث میشه از یه حدی بیشتر دیگه نتونیم پیشرفت کنیم چون هرکار میخوایم بکنیم نگرانیم که دولت چیکار کنه، شانس یار باشه یا نه، فلانی چوب لای چرخمون نذاره و….
درحالی که برای رفع حس گناه باید به یاد بیاریم که خدا هزاران بار خودش رو غفور و رحیم و رحمان معرفی کرده. خدا حتی به موسی گفته با فرعون به نرمی حرف بزن. جادوگرای فرعون رو بعد از سالها فرعونی بودن، وقتی ایمان اوردن بخشیده. خود حضرت موسی به اشتباه مرتکب قتل شده! اینا همش نشونه از اینه که ادما اشتباه میکنند و این طبیعت انسانه تا یادبگیره و نباید خودت رو بخاطر اشتباهاتت سرزنش کنی فقط باید درس بگیری و رد شی و سعی کنی بهتر بشی.
ولی وقتی ب خدا توکل کنی
ایاک نعبد و ایاک نستعین
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
اون فرمانروای تمام این قدرت کوچولو هاست که فکرمیکنی قدرت دارن
اون قدرت کله
اون همه چی دستشه
هو رب العرش العظیم
هو علی کل شیئ قدیر
قدرتی بالاتر از اون وجود نداره. تو اگه در مسیرش باشی و باورش کنی اونم خداییشو میکنه. تو اگه فقط اونو بپرستی و فقط از اون یاری بخوای.
کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!
خدایاشکرت
باورای شرک الودی که از خودم شناسایی کردم:
اعتقاد به جبر
اعتقاد به اینکه اگه طور دیگه بود زندگی بهتری داشتم، درحالی که این یک توهمه. هزاران نفر از فقر به ثروت و موفیت رسیدن. حتی انسانهای معلول به بهترین جایگاه ها رسیدن مثل خانم ایران درودی. بهونه فقط باعث میشه خودتو قانع کنی و همینجایی که هستی بمونی. هر کم کاری که کردی تموم شده. از الان میتونی درستش کنی.
اینکه انگار میخوام ببینم همسن و سالام چیکار میکنن و مثل اونا زندگی کنم! به جای اینکه راهی رو برم که قلبم و خداوند تایید میکنه.
نگاهم به زندگیم از بیرون به خودمه نه از درون به بیرون
برای این که درستش کنم باید بیشتر مراقبه کنم، نماز بخونم و ببینم خودم چی میخوام. باید بنویسم افکارمو. باید هدف بذارم برای خودم تا بفهمم در چه مسیری دارم حرکت میکنم. باید بدونم چرا چنین چیزی رو میخوام. باید ورودی هام رو کنترل کنم و درمورد لایف استایل، دیگه با بقیه حرف نزنم. به جاش فایلای استاد و اساتید معنوی رو ببینم. چون من میخوام لایف استایل توحیدی داشته باشم پس بای ببینم ادمای توحیدی چجوری زندگی میکنن و همون شکلی زندگی کنم و فکرام وتغییر بدم.
به نام خدای معجزه ها
یادگار 74
سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم
سلام به همه همراهان این مسیر الهی
استاد عزیزم اوووه کی بوده این فایل ضبط شده اما من این روز ها تو مدار شنیدنش بودم
از اینکه اینقدر فاصله زمانی هست ناراحت نیستم بلکه ی دنیا خوشحالم که بالاخره تو مسیرش قرار گرفتم
و چقدر برام درس داشت به لطف الله
استاد انصافا من همیشه حتی از بچگی این اعتقاد رو داشتم که همه چی به خود ادم ربط داره
خدایی یادمه همه میگفتن سرنوشت اینو نوشته ولی من حتی به شعار هم شده میگفتم همه چی کف دست خود ادمه
حتی سالیان قبل که تو ی شرکت نظامی بودم ی همکاری داشتم همیشه به همه چی گله داشت و با اینکه دختر با استعدادی بود میگفت جای من اینجا نیست و من همیشه میگفتم فاطی دقیقا خودمون خواستیم که اینجاییم اگه اونایی که جایگاهشون بهتر از ماست بیشتر از ما تلاش نکردن؟میگفت چرا ولی فلانی فلان جا پارتی داشت من گفتم بابا درسته اون سرپرست باعث شده ارتقا بگیره اما قبول کن رفتارش نوع برخوردش بهتر از تو بوده میگفت خب استعداد من بیشتره
استاد یادمه همیشه بهم میگفتن تو همیشه ساز مخالف میزنی هر کس هر نظری میده تو مخالفش نظر میدی حتی ی خواهرم همیشه میگه تو فقط بلدی همه چی رو نقض کنی و ی نظر دیگه بدی
قبلا بابت این موضوع خیلی اذیت میشدم حتی بارها میشد از جمع خیلی از دوستام طرد میشدم اما الان میفهمم من ذاتا چقدر نااگاهانه پیرو این مسیر الهی بودم با اینکه اصلا از قانون هیچی نمیدونستم اما همیشه ی جور عجیبی با خدا رابطه داشتم و گاها هر وقت سر ی موضوعی ناراحت میشدم همیشه مینوشتم و از خدا کمک میخواستم و همیشه اون نوشتن ها واقعا معجزه بود برام
استاد عزیزم گاها افسوس میخورم سال 88 که من داشتم کتاب راز میخوندم و تمرین مینوشتم کاش اون موقع ی روزنه ای بود من با شما اشنا میشدم و کلی زندگیم زیر رو میشد اما به خودم میگم ببین ساناز زمان مهم نیست الان که تو مسیر قرار گرفتی اینقدر خوب عمل کن اینقدر به تعهداتت عمل کن تا همه اون هدررفت ها جبران شه و انصافا دقیقا امسال خیلی خیلی چیزا جبران شد
استاد بابت اینکه باعث شدین اینقدر تو روابط من عالی بشم که همه ازم تعریف میکنن خیلی خیلی ازتون ممنونم
دیروز مامان دوستم برای اولین بار منو دیده
کلی ازم تعریف کرده و جالب اینجاست که برای چندین بار بهم میگفت خوشحالم دختر خداشناسی هستی
خدایا هزاران بار شکرت
برام سوال بود مگه چجوری حرف زدم یا رفتار کردم که میگفت خداشناسی
همش میگفتم خدایا شکرت که مهر منو تو قلب ادما انداختی
از همه جالب تر چنان رفتار همکارام باهام عالی شده که انقلابه واسه خودش
یکی از همکارام که هیچ ارتباطی با هم نداشتیم و گاها ارتباط مشکل دار داشتیم بعد از ی سال پیام داده و میفگت بیا ی قیمت هماهنگ شده جنسارو بفروشیم و خدارو هزار مرتبه شکر اینقدر عزت نفس داشتم که گفتم شما قیمت خودتو بده منم قیمت خودمو بدم خود مشتری تصمیم میگیره اما اگه اون ساناز قبل بود بدون هیچ تفکری میگفت باشه حتما
از اینکه اینقدر رشد کردم و روز به روز دارم عالی تر میشم خدایا هزاران بار شکرت
استاد کلا ادمای ضعیف همیشه تقصیر میندازن گردن این و اون
اگه پدرم این اگه مادرم اون
اگه خانوادم اینجا بود
اگه مدرسم اونجا بود
اگه اون رشته قبول میشدم
اگه دولت این کارو میکرد
اگه حجاب نبود
اگه ورزشگاه مختلط بود
اگه فلان رشته مجاز بود
اگه موتور سواری مجاز بود
اگه رپ مجاز بود
قوب دارم گاها ی سری مسائل میشه لذت خاص ی افراد
اما میشه اون داستان کویر و برنج کاشتن
شاید خودمم جز این افراد بودم اما به لطف این سایت الهی اینقدر رشد کردم و فقط خواسته هام برام مهم شدن که دیگه زمان و مکانش مهم نیس
نمیدونم شاید در جریان باشین این روزها داستان مالیات تو ایران خیلی رو مده
و هرجا میریم میگن دولت داره خون ملت میکنه تو شیشه تا هر جور شده ازش مالیات بگیرن
و همین من نوعی رو ی ماه پیش بانک خواست بابت گردش مالی دو میلیارد تومان در سال 401
اولش ی کم به هم ریختم چون بانک گفت اگه مدارک ارائه ندی اسمت میره تو لیست سیاه بانک مرکزی و حسابات مسدود میشه
ولی از بانک اومدم بیرون خیلی خدارو شکر کردم
گفتم خدایا ازت ممنونم اینقدر به من توانایی دادی که در این کشور که هر روز همه مینالن از گرونی و دلار و فقر
من تو ی سال فقط ی حساب بانکیم دو میلیارد گردش مالی داشته و خدارو هزار مرتبه شکر من چقدر انسان مفیدی بودم و در مسیر این گردش مالی خدا میدونه به هزاران نفر سود رسوندم چقدر مسئله حل کردم چقدر به اقتصاد کمک کردم
تنها من نوعی که اصلا این مبالغ به ذهنم نمیرسید
و حتی این تذکر باعث شد نخوام پول دیگران به حسابم بیارم و وقتی جنسی میفروشم به خریدار بگم مستقیم به حساب صراف واریز کنه
از همه مهمتر به ذهنم گفتم ببین تو فقط تو ی سال فقط ی حساب بانکیت این گردش داشته و اینجور مبلغ رو ذهنم قبول میکنه که هست که به وجود اومده و خدا میدونه این اتفاق چقدر برای من باورهای قدرتمند کننده ثروت ساخت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
من همیشه هر کاری میکنم ی جمله شما رو برای خودم یاداوری میکنم که فرض کنین تو این دنیا خودتون تنها هستین ایا بازم این کارو میکنی ؟
اگه انجام میدی پس داری برای خودت زندگی میکنی
پس دیگه دولت و ملت و کشور مابقی این وسط هیچ نقشی ندارن
استاد من با تک تک سلول های بدنم سپاس گذارم شمام که چراغ مسیر من شدین و از خدا ممنونم که شمارو سر راه زندگی من قرار داد و منو به این مسیر الهی هدایت کرد
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
سلام ساناز عزیز
تحسینت میکنم به خاطر گردش مالی عالی ات رو
اتفاقا چند روز پیش همسر منم داشت میگفت از اول سال تا الان 5 میلیارد خرید کرده جنس برای مغازه و من در دلم تحسینش کردم این حجم از مبلغ رو که برای اولین باره توی شغلشون و زندگیمون داریم تجربش میکنیم
تضادها میان ولی الهامات هم میان
با هر تضادی ما بیشتر پیشرفت میکنیم قویتر میشویم و متوکل تر
امیدوارم روزی برسه منم هم چون شما گردش مالی پر پولی داشته باشه حسابام
براتون روزی پربرکت از خداوندم آرزو میکنم دوست عزیزم
به نام خدای خوب و تنها قدرت جهان
سلامبه استاد عزیزم و همه رفقا
چقدر خوب بود این فایل استاد مثل همیشه وقتی از توحید فایل میبینم بند بند وجودم درگیر میشه و همه وجودم میشه گوش تا بشنوم و درک کنم
امشب با خودم گفتم شاید دلیل اینکه این مدت فایل از توحید میاد یه چیزی باید تو بحث ایمان من بهتر بشه اره اره همینه من شاید فکر میکردمکه ایمان دارم و اونقدری که باید روی رب جهان حساب نکردم
وقتی یکمدقت میکنم میبینم برای شرایط به ظاهر بده خودم یه جاهایی عصبی شدم یه جاهایی به بقیه زنگ زدم که فلان کار و کن یه جاهایی از کوره در رفتم و غر زدم و چشم بستم روی ایمان و خدا و قانونش
پس اون عملکردن به دانسته ها چی میشه ؟فقط گوش دادن چه فایده داره؟
عبارت تاکیدی چه فایده داره برای کی بخوای شوآف کنی؟خودتو گول میزنی
دنبال اینی که 4تا حرف قشنگ یاد بگیری به بقیه بگی؟کجا داری میری داش وحید؟جدی تر عمل کن تا نتیجه بگیری
چک مشتریات برگشت میخوره از ترس ابروی خودت که پیش یکی نره به این و اون غر زدی و عصبی شدی دنبال این بودی که فلانی چکت برگشت خورده خواهشا ردیفش کن دست کسی بوده یا فلانی چکت برگشت نخوره !اصن چک چیه که تو کسب و کار تو هست؟ اصن هست چرا از بندش میخوای
چرا اون اصل کاریو فراموش کردی؟چرا فک میکنی یه عامل بیرونی که باعث میشه چک مشتریات برگشت بخوره و به تو زنگ بزنن و تحت فشار باشی،چرا میگن بازار فلانه توام سریع قبول میکنی؟نخیر مدار من ایراد داره باورهای من ایراد داره
من باید تغییر کنم تا محیطم تغییر کنه نه خدا نه بندش و هیچچیزی فقط منم که باعث این شرایط شدم پس ارامشمو حفظ میکنم و همه چیو حل میکنم چقدر این فایل برام زنگ بیداری داره استاد و چقدر دوستش دارم
خدارو شکر بابت این همه فراوونی که به تصویر کشیدین خداروشکر بابت این همه زیبایی
ماشالله به این ایمان
چقدر قدرت میگیرم وقتی یادم میاد که من مسئول همه چیزم و باید همه چیزو بهتر کنم اونم فقط با افکارم
چقدر ارامش میگیرم وقتی میفهمم که خدا منو رها نکرده و اگه من بندگی کنم و اون خدایششو بلده
وقتی باورش کنم به عنوانرب العالمین پس دیگه نگران چیم؟خودش همه چیو درست میکنه
خودش خدایی میکنه به شرط بندگی من
من باید متفاوت باشم نسبت به بقیه تو تفکر و اقدام تا بتونم راهمو درست برم و هدایت هامو دریافت کنم
در اخر من باید حالمو خوب کنم و روی قشنگیا تمرکز کنم
دیگه بقیش ردیفه
خداروشکر که هر لحظه داره هدایتم میکنه و هر لحظه بهم درس میده
ممنون از شما استاد نازنین و خدای خوبم
درپناه خودش شاد باشید و مسرور و پیروز️
به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی
گام اول از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”
~ایاک نعبدو و ایاک نستعین~
️ اولین و مهمترین قدم برای سازمان دهی ذهن و به سکان گرفتن شرایط زندگی،
=> جسارت و شجاعت پذیرفتن تمام مسؤلیت ها در تمام جوانب زندگی مون و قبول کردن موقعیت فعلی و نتایج فعلی خودمونه که به نظرم یکی از شاه باورهای این فایل هست که قدرت درونی که خداوند با همه عدلش به ما هدیه داده رو تقویت میکنه تا من به یاد بیارم تا الان هرچی نتیجه گرفتم مطلقا بخاطر باورهای خودم بوده و نه بخاطر هر عامل بیرونی!
تا این قدرت رو یادآوری کنم از جایی که شرایط فعلیم رو خودم رقم زدم پس قدرت دست من و خدای منه، پس میتوانم شرایط فعلی خودم رو هرچقدر عالی یا که نادلخواه هست به شیوه فوقالعاده تر و دلخواه تغییر دهم..
اگر قراره یک چیز و فقط یک فاکتور تغییر کنه تا دنیای من گلستون بشه اون فاکتور طلایی چیزی نیست جز خودم و باورهای خودم
=️> خداوند با واگذار کردن 100درصد شرایط زندگیم به خودم، عدالتش رو بر من تمام کرده تا من هم بتونم طعم خالق بودن رو بچشم، تا من هم بتونم مسئولیت پذیر باشم، تا من هم بتونم قدرت هایی که خداوند با سخاوت تمام در من به ودیعه گذاشته رو بالفعل و ازشون استفاده کنم، تا سپاسگزارتر باشم تا متوکل تر و متصل به این نیرو بشم، تا به نقطه بندگی برسم. به نظرم با پذیرفتن قدرت خلق کنندگی که خداوند در تک تک ما قرار داده، تسلیم بودن مون رو در برابر خداوند نشون میدیم که این قدرت ها رو ببینیم بپذیریم و برای خلق کردن ازشون استفاده کنیم، این سپاسگزاری و توجه ما رو به توحید معطوف میکنه که اگر میخوام بنده بهتری برای این نیروی بی انتها باشم و متصل بشم به منشأ و اصل، باید به یاد بیارم و بپذیرم که من توانمند و قدرتمندم ونیاز به هیچ عاملی که اسمش رو قدرت بیرونی گذاشتم ندارم
=️> قدرت دادن به دیگران برای تغییر زندگی خودم نه تنها به اصلی ترین ریشه باورهای محدودکننده یعنی شرک میرسه بلکه بی مسئولیتی من نوعی رو به جهان نشون میده، و دروازهای رو در ذهنم باز میکنه که به “احساس قربانی شدن” و “از زیر مسئولیت در رفتن” منتهی میشه که اگر چیزی باب میل پیش نرفت و مسئله ای ایجاد شد، زود بگم اینها همه تقصیر فلانی و فلانی بود چون ایده از اونها بود و.. و دنبال مقصر بگردم و همینجاست دقیقا که بحث انتظار پاش رو به ماجرا باز میکنه..
من اگر خیلی قوی باشم اجازه نمیدم کسی به جام تصمیم بگیره چون بیشتر انسانها از تقبل مسئولیت های زندگی خودشون هم فراری هستند، و با تمام قدرتم شروع میکنم به قوی کردن عضله تصمیم گیریم تمرین میکنم انقدر تا خطا هام کمتر بشن و از ترس اشتباه تصمیم گرفتن پشت تصمیم فرد دیگه ای قائم نمیشم، مسئولیتش رو قبول میکنم و اتفاقا یااد میگیرم چطور باید توکل کرد، چطور باید ایمان داشت و چطور باید با خدای خودم همکاری و کارهام رو تقسیم کنم تا هدایت هاش رو ببینم تا الهامات رو بشنوم تا عمل کنم
=️> درک سیستمی بودن خداوند و قوانینی که بر جهان تعبیه شده و دور شدن از سؤبرداشت دید انسانی و واکنش گرا نسبت به خداوند
=️> تفکر و تعمق نسبت به شرایط، سبک و سنگین کردن شون، پیدا کردن آبشخور باورهای پشت دیدگاه ما نسبت به اونها.. مثلا آیا این دیدگاه خشم خداوند و در نتیجه سیل، آتش سوزی، زلزله و هر بلای طبیعی و بالاتر از اون هر تضادی که در زندگی باهاش مواجه میشم از کجا اومده؟! از گذشتگان من؟! به سود منه و یا فقط محدودم میکنه؟! جلوی چه پیشرفت هایی رو از من میگیره؟ و باید با چه باور هماهنگ و بهتری در شرایط تضاد جایگزین شه؟! با خودم خلوت کنم ببینم الان دارم به چی فکر میکنم اگر باورهای محدودکننده پشت افکارمه بشناسم و شروع کنم جایگزین کردن با باورهای قدرتمند کننده و درست و آوردن منطق هایی برای ثبات شون در ذهنم
این از ضعف منه و عدم درک قوانینِ که شرایطم رو هرچقدر نادلخواه به خشم خدا نسبت بدم، از عدم درک قوانین خداوند و حتی قوانین طبیعت هست که حتی درخت ها هم با وجود آتش سوزی که در جنگل ها رخ میده این نیییاز اونهاست تا بذرهاشون جوونه بزنه و جنگلی انبوه تر با شکوه تر و زیباتر تشکیل بشه این قانون طبیعتِ ما چی کمتر از درختان داریم که نتونیم باورهای قبل مون که اتفاقا اغلب هم محدودکننده هستند رو بسوزونیم و اونها رو با بذرهای تازه و پر از امید جایگزین کنیم؟!
=️> اهمیت داشتن دیدگاه الخیر فی ما وقعه در شرایطی که شرایط به ظاهر نادلخواه هست، مسائل به ظاهر حل نشدنی هست، کنترل ذهن در واکنش به موقعیت سخت هست.. اینجاست که صبر و توکل پشت باور “الخیر فی ما وقعه” نقشش پر رنگ تر میشه که فارغ از اینکه الان من با چه موقعیتی روبرو هستم اما چون از قوانین آگاهم برای به کنترل گرفتن کانون توجه ذهنم و تغییر دادن شرایط به نفع خودم صبرر و استقامت میورزم و از تضاد برای پله کردنش برای رشد بیشترم استفاده میکنم و میدونم آخرش همه چیز به نفع من پیش میره چون من در مسیر درست هستم و کسی که در مسیر درست قرار داره براش فرقی نداره اون بیرون داره چه اتفاقی میفته! بلکه مسیر درست خودش رو ادامه میده و دنبال رشد و پیشرفت و سکو کردن اتفاقات به نفع خودشه.
=️> قرار گرفتن در مسیر درست، نتایج درست در زمان درست رو به همراه داره اگر موقعیتی هم دلخواه من پیش نرفت باید انقدر وسعت دیدم بزرگ باشه که بدونم این شرایط همون بهترین شرایطی هست که برای الان من لازمه و نیاز دارم بهش تا شخصیتم و باورهام رو قوی تر و بهتر کنم
=️> از ترس مواجه نشدن و حل نکردن مسائل، نخوام کس دیگهای برام اونها رو حل کنه برم راهش رو پیدا کنم قدم هایی که فکر میکنم درسته و باید رو بردارم و قدرت رو به هیچ عامل بیرونی برای خوشبخت کردنم یا گذروندن این مسئله ندم که بعد انقدر برای ذهنم بزرگ شه که در مسائل بعدیم هم منتظر بقیه و هر عامل خارج از خودم باشم و اینطوری اعتماد به نفسم، عضله تصمیم گیری، خلاقیت ذهنم، قدرت هایی که خداوند درونم برای حل مسئله گذاشته و همکاری خودم با نیروی منبع برای روبرویی با مسائل تضعیف کنم و بجاش ترس از روبرویی با مسائل و وابستگی به دیگران رو در خودم پر رنگ کنم!! چون با هر بار فرار از هر مسئله و پاس دادنش به هر عامل بیرون از خودم برای حل کردنش فقط فرصت رشد رو از خودم میگیرم! فرصت قوی شدن و جسارت رو از خودم میگیرم! فرصت شکوفا شدن توانایی هام رو از خودم میگیرم! فرصت هدایت خواستن و متوکل بودنم به خداوند رو از خودم میگیرم! و جدای از اینها، اندازم رو برای مسائل بعدیم هم کوچک نگه میدارم!!
=️> بندگی خداوند کلید قرار گرفتن در مسیر درست و صراط مستقیم، هدایت شدن و هماهنگ شدن با درون و اصل هست؛
این اصل اساسی رو هر روز با خودم تکرار کنم که “توحید” رمز رسیدن به هر آنچه که میخوام هست، باور کردن و اعتماد کردن تنها و فقط تنها به یک نیرو، یک قدرت و یک ربّ برای نه تنها الان بلکه تا آخر عمرم و برای رسیدن به هر خواسته و آرزویی که میخوام تجربش کنم برام کفایت میکنه و نیاز نیست برای اینکه زودتر یا سریعتر به خواسته هام برسم به بنده خدا و هر چیزی که فکر میکنم میتونه بهم کمک کنه و ذهنم بهش قدرت میده متوصل بشم و تازه منت دار هم بشم و از کلی ثروت و نعمت و برکت که قرار بود در زمان مناسبش بهم داده بشه رو بگیرم!!
اگر قراره نیازمند باشم، نیازمند خدایی باشم که بی منت بهم میبخشه و به اندازهای که به درگاهش خودم رو ناتوان میبینم جلوی بنده هاش سرم بالاست، زندگیم زیباست و همه چیز سرجای خودش قرار میگیره و در زمان مناسبش به بهترین شکل به خواسته هام هم من رو میرسونه، بهترین و درست ترین زمانی که بیشترین لذت رو از تجربه کردن شون میبرم و هیچ کسی نمیتونه انقدر دقیق و برنامه ریزی شده رقم بزنه.
=️> نتیجه حال خوب و تنظیم شدن و ثبات فرکانسی من با اصل خودم، ورود جریان ثروت به زندگیمه و منظور از ثروت فقط جنبه مالی نیست! بلکه تجربه ثروت روابط دلخواه با اطرافیانمه، ثروت آرامش ذهنی و جسمی و سلامتی منه، ثروت ورود نعمت ها و شرایط جدید در زندگی منه، ثروت دیدن زیبایی های بیشتر و تحسین کردن و تایید کردن شونه، ثروت یک رابطه رویایی با خالق و خداوندمه و..
چون بحث ثروت یک بحث ذهنیه و یادم باشه که یک ذهن ثروتمند بازتاب باورهای خودش رو در تمام جنبه ها نشون میده پس سعی کنم در هرر شرایطی کنترل ذهنم رو به دست بگیرم و احساسم رو کمی بهتر از قبل کنم
خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا ذهنم رو با بهترین و قدرتمندترین ورودی ها تغذیه کنم، درس هام رو بگیرم و در این جریان عالی شخصیت بهتری بسازم^^
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا و همه دوستان
روز اول خانه تکانی ذهن
این روزها قدرت زیادی درونم حس میکنم
و همه ی این قدرت رو مدیون الهامی هستم ک درجا عمل کردم
من برای برپایی باشگاه ،طبق تمام اگاهیی هام و خط قرمزهایی ک برای خودم مشخص کرده بودم و انصافا خیلی خوب هم متعهد بودم،از کسی پول نخواستم( یکسال پیش و روز شمار زندگی ک باعث این اتفاق بود)
برادرم خودش به خواست قلبیه خودش،بهم پول داد و موقعی ک باز هم از سر الهامی ک بهم شده بود تا به اندازه ای ک در توانم بود پولشو برگردونم،بهم گفت نمیخوام،کل پول برای خودت
خواهرم هم همینطور،خودش به خواست خودش پول داد و خدا هم کمک کرد و خیلی زود پولشون پرداخت شد
پدرم خیلی بیشتر پول داده بود و نکته ی قابل توجه این بود من هیچ درخواستی نکرده بودم،به اصرار خودشون این نعمت و ثروت وارد زندگیم شده بود و بارها گفته بودم ک من نمیدونم کی برگردونم،و اونها با رضایت میگفتن ما عجله نداریم
ولی صادقانه اعتراف کنم اصلا حسم خوب نبود
بحث،بحث احساس لیاقت نیست،بسیار خودمو لایقه ثروت و نعمتو فراوانی میدونم ،ولی این پول به هر طریقی،یه باره اضافه بود
ذهن و توجیحاش خیلی منو گول میزد
میگفت ،مگه تو گفتی پول بدن؟مگه بابات خودش نخواست بده؟چرا هی خودتو اذیت میکنی؟برو حال کن برو مسافرت برو لباس بخر،حست خوب باشه پول اونم جور میشه! خودتو لایق بدون…!اگاهی هارو داشت چپکی بهم تزریق میکرد
ولی قلبم نه! قلبم حالش خوب نبود
قلبم میفهمید ک این ینی اشغالارو ریختی زیر مبل
هرچند ک طی همین یکسال تقریبا صد میلیون،برگردونده بودم
اما هر موقع میخواستم بازم پولو بدم بابام به سختی قبول میکرد
و من جزو معدود بدهکارهایی بودم ک برای دادن پول،اصرار میکرد ولی طرف قبول نمیکرد
ینی همیشه برای پرداخت پولم،از طرف بابام مقاوت میدیدم که اونم بخاطر بزرگیو معرفتش بود
ولی من نگاهم به خودم این بود ک دختر خوب ،تو این پولو باید دیر یا زود پرداخت کنی ،نگاه به رابطه ی پدر دختری نکن،همه چی سرجاش و این پول هم سرجاش
خلاصه من مقداری طلا داشتم و همین چند روز پیش،بعد از فایلی ک برای ابجی لیلا اماده شد،دوباره این نشونه اومد ک ندا طلاهاتو بده بابات!
شاید گفتنش باور پذیر نباشه،اما تقریبا یکساعت من داشتم التماس میکردم ک پدرم قبول کنه
ایشون و مادرم با توجه به باورهای خودشون،اینطور فکر میکردن ک من طی سال هم پس انداز کنم هم پولو یواش یواش بدم،و چی بهتر ازین برای کسی که در مسیر استاد عباسمنش نیس؟ چه بهتر ازین برای اکثریت جامعه؟
ی پول زیاد بگیری و عشقو حال کنی و ریز و ریز پرداخت کنی و پس اندازم کنی
اما این برای من خوب نبود
حس میکردم یه سنگ بزرگ گذاشتم جلوی رود پر از نعمتو ثروته زندگیم!
من طلاهارو گذاشتم خونه و اومدم باشگاه
خودم میدونستم چیکار کردم
خودم میدونستم چه دری به روی زندگیم باز کردم
میدونستم چه انرژیی به زندگی وارد کردم
از نظر خودم،درست نبود ک طلا داشته باشم که البته پول حساب میشه،ولی بدهکار باشم
اما پدرو مادرم بر خلاف همه،اصرار داشتن من ب خودم فشار نیارم و پولو نم نم بدم
که باز هم این رفتارمهربونو بخشندگیشونو میزنم به اعتبار باور مسئولیت پذیریه خودم
من هیچ وقت توی این یکسال نبوده ک به فکر برگردوندنه پولشون نباشم،به قول استاد ک فرمودن کفش نمیخریدن تا بدهیشونو پرداخت کنن،من هم هروقت چیزی میخواستم بخرم،بخورم،بگردم،یه شعله ای توی وجودم روشن بودو منو میسوزوند
بخاطر همین ،این باور رو توی خودم ساختم که هیچ وقته هیچ وقت،حتی به خواست خود ادمها،پولی نگیرم
چون من با شناخت خودم،خیلیییی خودمو درگیر میکنم
و از زمانی ک این اقدامو انجام دادم،حسم جوره دیگ شده
قشنگ با عمق وجودم،حس میکنم که فراوانی به سمت من در حرکته
جوری که ب ابجی لیلا گفتم از طرف من برای بابام بنویسه،ک من سال بعد این موقع،چندین برابره هر انچه ک تقدیمش کردم،میسازم
اصلا ناراحت نباشه که من این طلاهارو برای بدهیم دادم(پدرم دوس نداشت من اینکارو کنم و پولو یجا برگردونم،به زعم خودش من خودمو به سختی انداختم،اما خودم فقط میدونم ک چقدر قوت قلب گرفتم ،چقدر بیشتر به خدا وصل شدم ،چقدر با تمام وجودم حس قدرت دارم)
این همه ،از جمله ی نابه استاده: ک مسئول خودت،فقطو فقط خودتی
هیچ چیزو نباید قاطیه این باور کنی
همسرمه،خواهرمه،پدرمه،برادرمه…
همه چیز خودتی و اینجوریه که حس قدرت داری
یکی دیگ از اگاهی هایی ک دریافت کردم و برام یاداوری شد
من تقریبا یکساله هیچ فعالیتی در فضای مجازی ندارم
اینم به لطف باورهای خوبه توحیدیه
که تو رو خودت تمرکز کن،فرکانسات تورو اعتبار میدن
تو نیازی به نشون دادنه خودتو معرفی کردنه شغلو باشگاهت نداری
اون اوایل سخت بود واسم
میگفتم خب چجوری ادمها بفهمن من باشگاه دارم یا بیان پیشم؟کاره ذهنه و انصافا خوب بلده خودشو مقابله قلب بزاره
اما جهادکردم!گفتم نه قلبم برنده شد و پیجو بستم
تمرکز کردم روی خودم
روی فایلا،تمرین خودم
و همین تمرکز روی خودم و کارو تمرین خودشناسی،فرکانسی میفرسته ک خودش کارو انجام میده
و چقدر به قلبم نشست وقتی استاد توی فایل کامنت ابجی لیلا،انقدر قشنگ این باوره منو تایید کرد ک ماهاست نمیان فایل بزارن،ولی مگه نگران فراموش شدن یا بی رونق شدنه کسبو کارشونن؟؟
چون بحث،بحثه فعالیت فیزیکیو هروز توی چشم بودن نیس،بحث اینه چقدر توی کارت غرقیو عشق بازی میکنی باهاش؟ فرکانسا خودش اون کارو میکنه
و نشونش اینکه هر دفه،میشنوم شاگردایی ک چندین سال قبل،بامن کار میکردن،منو ب بقیه معرفی کردن! با اینک من سالهاست اصلا ندیدمشون
این روزها،حسو حال عجیبی دارم
اگاهیی ها،برام عمق پیدا کردن
قبلا فقط انگار هی گوش میدادم ک بفهمم جوره دیگه ام هست
اما الان با تمام وجودم،باور دارم که زندگی جوره دیگست
بنام خداوند رزاق و هدایتگرم
خدایا هر آنچه ک دارم همه از آن توست
درود بر استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز و دوستان گل
پروژه خانه تکانی ذهن، ،،،گام اول
بلاهای طبیعی وقتی بوجود میاد اکثریت جامعه آگاه نیستن شروع میکنن به ناله کردن و غر زدن و خدا رو مقصر دونستن و شروع میکنن به ناسپاسی کردن اگه بدونن ک این خرابی هایی که از طریق زلزله یا سیل یا طوفان به وجود میاد توش خیریت هست ایده های میاد ک خونه ها رو مقاومتر بسازن و جاهایی قدیمی تر و بافت فرسوده از بین میره و خانه های زیباتر و مقاومت تر ساخته میشه و این خیلی کمک میکنه
و اینو باید و 100درصد بپذیریم که من هستم که دارم اتفاقات زندگیم رو خودم خلق میکنم و هیچ عوامل بیرونی تاثیر در زندگیمون نداره وقتی باور این رو داریم ی کسی از بیرون باید بیاد مسائل زندگیم رو حل کنه کلا از بیس اشتباه هست چون از کودکی توی ذهن ما این بوده ک منجی میاد همه ما رو نجات میده با اسب سفید میاد و همیشه این باور بوده و خودمون رو مسئول اتفاقات زندگیمون نمیدونستیم و همه مقصر بودن الی خودمون و چقدر گمراه بودیم از این تفکرات پوچ که بخورد ما دادن و باور کردیم و خدا رو شکر میکنم ک از وقتی دارم کار میکنم روی خودم کمتر دیگران رو مقصر میدونم و کمتر غر میزنم دارم سعی خودم رو میکنم ک این باور رو داشته باشم ک منم ک دارم زندگیمو خلق میکنم با فرکانسهام با افکارم و باورهام و باید در عمل و رفتارم همین باشه که دنبال منجی نباشم منجی خودم هستم
وقتی خدا رو باور کنیم به عنوان قدرتمند ترین
فرمانروای دنیا اون وقته که از اون مواهبش استفاده میکنی و قتی با اصل وصل بشم و از اون کمک بخوام و بهش اعتماد کنم به همچی میرسم وقتی چنین خدایی داریم ک وعده فزونی و فراوانی میده چرا اعتماد نداریم و در عمل ی اتفاقی ک میفته به همه فکر میکنیم الا خدای خودمون از همه کمک میخوایم بعد نتیجه نمیده آخر خدا رو صدا میزنیم و بعد میبینیم چطور کمک میکنه یکی از دستانش میفرسته برای کمک ما بازم اونقدر ناسپاس هستم ک دوباره فراموش میکنم و میرم بازی بیرون و دنبال روزمرگی خدا همیشه حواسش بمن و همه ما بوده اما وقتی به ته باتلاق میرسیم صداش میزنم اما دارم تمام سعی خودم رو میکنم که فراموش نکنم چون وقتی خوشی هام زیاد میشه باید حواسم باشه ک خودش هم در اون لحظات شادی هم صداش کنم و سپاسگزارش باشم چون این کار رو میکنم خوشیهام هم زیادتر میشه فقط خودش برام کافیست همه جا هوامو داشته و کنارم بوده
اگه دارم مثل بقیه فک میکنم و رفتارم میکنم مثل همونا نتیجه میگیرم و مثل همونا باید تقلا کنم برای دویدن و ناسپاس میشم و افسرده
اگر میخوام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت فکر کنم و متفاوت عمل کنم
اغلب مواقع نقطه مقابل اکثریت جامعه تفکر درسته
همه چی خداست ،همه چی توکله همه چی توحیده
کسی ک به خداوند ایمان داشته برای مردم کاری نمیکنه راه درست و کار درست رو انجام میده
اگه توحید تو قلبتون بیشتر بیشتر بشه نحوه فکر کردنتون ،نحوه عملکردنتون تغییر میکنه
تو خدای خودت رو بشناس بقیه اش درست میشه
توحید عملی اینه ک مسولیت زندگی خودت رو بپذیری در عمل نه توی حرف زدن
مردمی ک روشون حساب میکنید با ی بشکن میارن پایین پس وقتی خدایی داریم که بی منت میبخشه بهت عزت واحترام میده و عاشقته و دوستت داره و همیشه کنارته و کارهات رو انجام میده و بهت شهرت میده بهت ثروت میده مشهورت میکنه همه چی بهت میده واقعا مث خود من باید بشینم فکر کنم چرا به چنین خدایی تکیه نمیکنیم و اعتماد نمیکنم وقتی توکل کردم و اعتماد کردم همه کارهام به آسانی انجام شد وقتی به غیر خدا حساب کردم بدجوری خورد توی دهنم ک به غیر از خدا حساب نکنم عاشقتم خدا جونم دوست دارم در عمل و رفتارم خدا گونه عمل کنم خدا جونم کمکم کن در هر لحظه بیادت باشم و صدات کنم و عادتم بشه صدا کردن تو رو در لحظه
ایاک نعبد و ایاک نستعین
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلامممم
به استاد بی نظیرم، خانم شایسته عزیز
و دوستان نازنینم
امروز 16 آذر1403 برگشتم از اول فایل های خانه تکانی ذهن رو گوش بدم و اول دفترم رو که مطالب رو نوشته بودم خوندم بعد بهم گفت فایل رو هم دوباره گوش بده.
مطالب گام اول رو که قبلا نوشته بودم رو خوندم به خودم گفتم باید امروز و فردا کل مطالب رو بخونم یهو بهم گفت نخیر هنوزم همون آدمی همه اش عجله داری بابا کجاااا صبر کن تو اول مطالب همین فایل رو بفهم بهشون فکر کن بعد برو مطلب بعدی. دیدی که هر وقت با دقت و تمرکز کار کردی چطور ذهنت بهتر منطق ها رو درک کرده و بیشتر پیشرفت کردی.
گفتم چشمممم پس شروع کردم به خوندن مطالب فایل گام اول
اولین فایل، این باور توحیدی قدرتمند رو به ما یاد میده که من مسئول زندگیم هستم یعنی من خالق و به وجود آورنده زندگی خودم هستم در پس همین کلی باور کوچولو شکل می گیره.
اینکه هیچ کس در زندگی من قدرتی نداره قدرت دست خداست
اینکه منم قدرت ندارم تو زندگی کسی تغییری ایجاد کنم.
اینکه وقتی تو خودت رو مسئول زندگی خودت بدونی دنبال حل مسائل خودت میری و اون قدرت درونیت با حل هر بار مسائلت قوی تر میشه در کنارش ایمانت قوی تر میشه، اعتماد به نفس تو رشد می کنه
ولییییی هر بار که میگی نه تقصیر فلانیه، تقصیر دولته، تقصیر این وضعیت اقتصادی هست اون توانایی و قدرتی که درون تو هست ضعیف تر میشه و تو تبدیل میشی به یه موجود ضعیف و ذلیل که زیر دست بقیه هست آیا خدا تو رو اینطوری آفریده؟ نهههه خدا این قدرت خلق رو به تو داده و از همون اول با دادن این قدرت به ما نشون داده ما ارزشمند هستیم حالا چرا من بیام بگم دلار گرون شد، تورمه تو اینجوری داری به ذهنت میگی من هیچ کاره ام من بدبختم من توانایی ندارم خب چطور میخوای به تو راهکار هدایت بشی ، ایده بده به تو بلاک کردی تو اجازه ندادی بهش اصلا اجازه نمیدی به تو راهکار بده. فکر کردی چرا تو قرآن هیچ وقت از اومدن منجی صحبت نکرده؟؟؟؟؟
چون نیازی نیست کسی از بیرون بیاد زندگی من رو تغییر بده از منظر قرآن تو باید تغییر کنی تا زندگیت تغییر کنه
(من تاریخ خوندم یادم میاد استادم میگفت هر زمان که برای مردم شرایط و اوضاع سخت میشده این باور که منجی بیاد قوی تر میشده و مردم منتظر ظهور بودن تا جایی که بعضی ها اسب جایی می بستن آماده باشه برای امام زمان، یا این که جایی این رو تکرار می کردن نادری باید یعنی شخصی مثل نادر دوباره باید بیاد و مردم ایران رو از این وضعیت نجات بده
پس این باور که ما منتظر یه کسی از بیرون هستیم تا بیاد و زندگی ما رو متحول کنه یه باور ریشه دار هست)
یاتونه همون آیه که همیشه استاد میگن:
إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً
همانا کسانی که فرشتگان آنها را در حالی که ستمکار نفس خویشند قبض روح می کنند ( به آنها ) گویند: در چه ( حالی از نظر دین ) بودید؟ گویند: ما در زمین مستضعف بودیم . فرشتگان گویند: آیا زمین خداوند وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟! پس آنان جایگاهشان جهنم است و آن بد جای بازگشتی است.
نگفته نه اینا گناه دارن بقیه بهشون ظلم کردن نه میگه تو خودت مقصر بودی.
الان هم قدرت رو به دولت، حکومت یا شخصی نده تو خودت مسئولی
نشینی بگی پدرم فلان کرده، تو شهر کوچکی هستم، کشورم فلانه، نه اینا بهااااانه هستن و اجازه نمیدن تو تغییر کنی تو رو همین طور متوقف می کنن و نتیجه توقف و سکون بدتر شدن اوضاع و احوال تو هست.
آیه دیگه که :
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
⭕مقدرات شما قبل از هر چیز، و هر کس، در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونی در خوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت می کند.
️شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثیر اوضاع فلکی و مانند اینها، هیچ کدام پایه و اساس ندارد، بلکه اساس و پایه این است که: سربلندی و سرافرازی هر ملتی و یا به عکس ذلت و زبونی او به دست خودش می باشد. حتی لطف خداوند، یا مجازات او، بی مقدمه دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت، بلکه این اراده و خواست ملت ها و تغییرات درونی آنهاست، که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا می سازد. به تعبیر دیگر، این اصل قرآنی که یکی از مهم ترین برنامه های اجتماعی اسلام را بیان می کند به ما می گوید: هر گونه تغییرات برونی متّکی به تغییرات درونی ملت ها و اقوام است، و هر گونه پیروزی و شکستی که به قومی برسد از همین جا سرچشمه می گیرد.
این تفسیر رو هم براش نوشتن خوب بخونش.
تا تو تغییر نکنی بیرون هیچی تغییر نمی کنه
الان این تضاد بهترین فرصت برای رشد تو هست به جای ناله و شکایت ببین چکار کنی چه تغییری کنی بهتر بشی. تو هدایت میشی تو به حال خودت اینجا رها نشدی فقط اول هدایت ها کوچکه چون تو تغییرات کمه هر چه تکاملت رو بهتر طی کنی هدایت ها هم رشد می کنه و متناسب با تغییراتت اونها هم قوی تر میشه و ایمانت بیشتر میشه
الگیی از استاد بهتر که خودشون بارها توضیح دادن تو چه شرایطی بودن اگر نشسته بودن هی بهانه آورد بودن الان اینجا نبودن!!!!
به درون خودت نگاه کن ببین ایراد افکار و باورهات رو پیدا کن.
دیگه اون بهانه ها رو بذار کنار هر وقت سر و کله شون پیدا شد سریع دورشون کن چون اونها سریع افکار هم جنس خودشون رو دعوت می کنن یهو می بینی در عرض چند لحظه ناک اوت شدی حالت بد شد پس همون ثانیه اول دورشون کن و قدرت خودتت رو بیاد بیار.
خدایا ازت ممنونم، سپاسگزارم برای هدایت های نابت برای لطف و رحمتی که به ما داری
استاد عزیزم، خانم شایسته دوست داشتنی بسیار سپاسگزارم برای بارگزاری این فایل و مطالب ارزشمندتون برای صحبت های بی نظیرتون
به نام خداوندی که تمام و ثروت و نعمت و قدرت از آن اوست
سلام و احترام
گام اول/ توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی
مسئول و ناجی زندگی خودم تنها و تنها خودم هستم و نباید چشم انتظار مسئولین و ارث و میراث و کمک والدین باشم. بلکه باید اینقدر احساس لیاقت و ارزشمندی داشته باشم تا بتونم خدا رو به عنوان تنها منبع خوشبختی و ثروت باور کنم و بر اون خدا توکل کنم و از این خدا توقع داشته باشم و توقعم رو هر چقدر که میتونم از مسئولین و پدر و مادر و ادم ها کمتر کنم و در عوض بیشتر و بیشتر از خدای خودم متوقع باشم.
خیلی این نگاه در ما القا شده که همش باید منتظر و چشم انتظار مسئولین باشیم و مسئولین وظیفه دارن یه کاری برای ما انجام بدن !!! و این نگاه غلط باعث شده خدا رو از یاد ببریم و حتی بدتر باور داشته باشیم رها شده هستیم !!
در صورتی که من رها شده نیستم و یک نیروی هدایتگری هر لحظه داره با من حرکت میکنه ولی باوری احساس عدم لیاقت باعث میشه نتونم این نیزو رو با خودم و درون خودم باور کنم و بهش متکی باشم و در نتیجه این نوع تفکر که از باورها عدم لیاقت میاد باعث میشه به جای اینکه نگاهم به درون باشه،، همش چشم انتظار عوامل بیزونی باشم !!!
بذار ساده تر حرف بزنم :
چقدر همش به ما میگفتن برید رای بدید تا شاید فلان ادم براتون کاری بکنه !!!
چقدر به ما گفتن اگر شناسنامت مهر انتخاباتی نداشته باشه جایی کار بهت نمیدن (( نمیخوام بگم انتخابات بده و یا رای دادن بده ها ،، میخوام اینو بگم با چه تفکری داریم میریم رای میدیم ؟؟ اغلب ادم ها با این تفکر پای صندوق میرن و رای میدن تا شاید فلانی بزاشون کاری انجام بده !! ))
چقدر توی مغز ما کردن مملکت پارتی بازیه و بدون پارتی نمیشه به جایی رسید !!
و این ها احساس لیاقت رو از ما گرفته و اجاژه نمیده وصل بشیم به درون خودمون !! و حتی بدتر اینکه باعث شده باور داشته باشیم که رها شده هستیم و نیزوی هدایتگری وجود ندارد !!
پس هر چقدر که میتونم به این نگاه نزدیکتر و نزدیکتر بشم که مسئول زندگی خودم،، تنها خودم هستم. یعنی من حتی مسئولیت زندگی خودم رو به گردن خدا هم نباید بندازم !!! که عااااای خدااایااااا تو این بلا رو سر من اوردیااا !!!!
خدا وجود دارد ولی به اون شکلی که من باور کردم وجود ندارد !!! اون شکلی که من خدا رو باور کردم این بوده که خدا یک موجود و یک انسان و یک مادر دلسوز و فداکاره که همش به من عشق میده و عشق میده و خدا فقط عشق مطلقه !!!
نه این درست نیست… خدا وجود دارد ولی یه صورت یک انرژی قانونمند وجود دارد.. خدا یک انرژیه که قوانین خودش رو داره… مثل الکتریسیته که قوانین خودش رو داره… مثل مکانیک که قوانین خودش رو داره .. مثل جاذبه که قوانین خودش رو داره … مثل شیمی و ریاضیات و فیزیک که قوانین خودشون رو دارن ووووو …. شاید اصلا مشکل ازونجایی شزوع میشه که ما تعریفمون از قانون اشتباهه و اصلا نمیدونیم کلمه ی قانون چی هست ؟؟ و به خاطر همینه که خیلی ها توی این مملکت قوانین رو رعایت نمیکنند !! چون از بیس با کلمه ی قانون مشکل دارن و نمیدونن قانون چی هست ؟؟
و حالا در اسکیل بزرگتر شاید اصلا هنوز نمیدونیم قانون خداوند چی هست ؟؟!!
خدا وجود دارد و یکسزی قوانین وضع کرده است.. ولی خدا به صورت یک انسان قانونمند وجود ندارد.بلکه به صوزت یک انرژی قانونمند وجود دارد !!
مثلا قانون الکتریسیته میگه اگر دست به برق بزنی برق میگیرتت .
مثلا قانون جاذبه میگه اگر از ارتفاع خودت رو پرت کنی میوفتی زمین و احتمالا خواهی مرد !!! که بستگی به ارتفاع داره زنده موندنت !!
قانون خدا میگه اگر در احساس بد بمانی و نتونی ذهنت رو کنترل کنی قطعا اتفاقات بد رو تجربه میکنی و اکر به زیبایی ها توجه کنی قطعا به سمت زیبایی ها هدایت میشی !!!
ولی چرا این قانون ساده رو باوز نمیکنم ؟؟!! چون ذهنم زو پیچ و تاب خارهای درخت باور عدم لیاقت بسته !! و بنابزاین نمیتونم باور کنم همه چی سادس !!
چون با پیچیدگی های عوامل بیزونی که اینم ناشی از عدم لیاقته بزرگ شدیم !! و این ذهن رو این باورها بستن و ما رو از اصلمون دور کردن !!!
این از رد پای من از گام اول .. خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.
خدایا شکرت
بنام خدای بخشنده و مهربان
خدایا هر آنچه که دارم از آن توست و تو به من دادی .
خدایا هر موفقیتی که دارم ازآن توست و تو به من دادی .
خدایا هر توانایی که دارم از آن توست و تو به من دادی.
خدایا می پذیرم که تو داری همه کارا انجام میدی .
خدایا هدایتم کن تا فقط وابسته تو باشم.
خدایا هدایتم کن تا فقط محتاج توباشم.
خدایا هدایتم کن تا فقط روی تو حساب کنم .
سلام
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته و دوستان سایت.
امروز هدایت شدم به این فایل هر چقدر هم صحبتهای استاد را گوش میکنم باز هم برای من تازگی داره و اصلا تکراری نمیشه با وجود اینکه من چند روز پیش هدایت شدم به این بخش از سایت ولی خدا داره میگه هنوز نیازه که دوباره گوش کنی مگه نمیخوای رشد کنی بیا این هم آگاهی که الان بهش احتیاج داری .
من امروز از خدا خواسته بودم که منو در فرکانس دریافت آگاهی ات قرار بده چیزی که نیاز الان منه.
خدایا سپاسگزار توهستم برای این نعمت زیبای امروزم.
امروز صبح با یه تضاد کوچولو مواجه شدم ولی سعی کردم ذهنم را کنترل کنم و به خودم گفتم این تضاد اومده تا منو رشد بده
دقیقا همین هم شد من به واسطه اون تضاد پول دستم رسید آن هم نقد . بعد یادم افتاد که از خدا خواسته بودم که رزق به غیر حساب دریافت کنم و خدا هم برایم رساند . خیلی ذوق کردم بعد به خودم گفتم چرا چرا روی خداحساب نمیکنی ؟
چرا هنوز یکسری ترسها داری ؟
چرا نگران آینده هستی ؟
چرا ایمان نداری ؟
چرا هنوز روی آدمها حساب میکنی ؟
دیگه خدا باید برای تو چه کار کنه که ایمان بیاری؟
نگاهی به نعمتهای زندگی ات بنداز / نگاهی به شرایط خوبی که داری بنداز/ همه چیز خودش میاد تو سفره ات / حتی خیلی جاها تو کاری نمیکنی و نعمت خودش میاد.
یعنی باید سیلی بخوری تا بفهمی که بابا همه چیز در توحیده .
خدایا هدایتم کن تا جاهل و نادان و مشرک از دنیا نروم.
خدایا مرا هدایت کن به راه راست / راه کسانی که به آنها نعمت دادی.
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می خواهم .
درپناه الله یکتا
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز هفتادو چهارم، روز شمار زندگی من!
استاد جانم به قول شما قسم حضرت عباس خوردن نداره، برا اینکه کسی حرفهای شمارو باور کنه، کسیکه آمادگی داشته باشه برای درک این مطالب که شما توتمام فایلهاتون فریاد میزنید، اونهارو با گوش دل می شنوه وبا قلبش دریافت میکنه ومی پذیره، خودتونم سالهاست که میدونید چیزیهایی که میگید تجربشون کردید ودارید باهاشون زندگی می کنید ونتیجشم قشنگ معلومه تو زندگیتون…
باید انقدر از خودت از فکرت از ذهنت از اصول وعقاید وباورهات خسته وعاجز شده باشی که با تمام وجودت بگی خدایی که خلقم کردی من نه میدونم نه می تونم، توکه بلدی توکه میتونی نشونم بده، بهم یاد بده، دستمو بگیر منو ببر تومسیری که آگاههانه زندگی کنم…
انوقته که مسیر نورانی میشه، مثل روز روشن میشه برات که بابا ای بی خبر از همه جا، ایکه صدای منم منمهات گوش فلک رو کر کرده بود، این توبودی که داشتی خودت رو هر روز بدبختر میکردی، بیمارتر میکردی، فقیرتر میکردی، غمگین تر میکردی…!!
چند روز فقط چند روز سکوت کن، آروم باش، برو توطبیعت، برو قدم بزن، برو با خودت خلوت کن، ببین بیرون از تو کی قدرت اینو داره که آرامشت رو بگیره وقتی تو با جهان در صلحی وبا جهان یکی شدی؟
استاد جانم از وقتی شما با زبانی شیرین وساده و رسا گفتید که ما روحهای مفردی هستیم که تنهای تنها اومدیم وتنها هم میریم از این دنیا،من کلا دیدم به خودم وجهان عوض شد خصوصا وقتی فایلهای ظلم به خود از دیدگاه قرآن رو چندبار گوش کردم، دیگه مطمعن شدم که فقط وفقط خودم هستم که به خودم بد ( ظلم) کردم وگرنه اخه کی می تونسته بهم ظلم کنه؟
کی اصلا قدرتش رو داشته؟ به قول شما حتی اگه یکی بزنه منو بکشه مگه با مردن من نابود میشم؟
من یه روح هستم توی این جسم، اگه بگم پدرو مادرم مقصربودند که خیلی سختی از سر گذروندم!! باید بدونم که از یه تایمی من انقدر بزرگ شده بودم که خودم برای خودم زندگیمو بسازم، اگه بگم اطرافیان و جامعه و …مقصر بدبختی های من بودن اخه چطور امکانش وجود میداشت وقتی من تصمیم گیرنده واجرا کننده تمام تصمیمات زندگیم خودم بودم وهستم، کسی غیر خودم رو مقصر بدونم؟
مامانم همیشه یه حرف قشنگی میزنه میگه نادونی ما آدمها تمومی نداره، تا دم مرگ!!!
واقعا راست میگه، هر بار فکر می کنیم عاقل ودانا شدیم( یکتاپرست وتوحیدی ومتوکل) باز کافیه یه اتفاقی بیفته باز می گیم خانواده، جامعه، اوضاع اقتصادی و….. ریخته بهم جطور ما بهم نریزیم؟ مگه ما تواین جامعه زندگی نمی کنیم؟( همرنگ جماعت شدن) به قول خدا که توکتابش میگه، اگر از روی رحمتمان چیزی به او ببخشیم شاد ومغرور میشود ومی گوید خدا عزیزم کرده واگر از روی حمکت(امتحان) چیزی از او بستانیم غمگین وسرخورده میشود(ناامید) ومی گوید خدا خارم کرده!!!
خلاصه که بعضی وقتها بد مرامی داریم ما آدمها، بعضی وقتها انگاری خود خواسته میخوایم دلیل موفق نشدنهامون(نادانیهامون) رو بندازیم گردن این و اون…
خدا خیرتون بده استاد جان که گفتید تلوزیون و اخبار و…بی خیال بشیم،دو ساله دری از درهای بهشت بروم باز شده، والله من اصلا میخوام از حال کل جهان، به غیر از حال خودم وخدا و رابطمون، بی خبر باشم…
چی غمی دارم وقتی همه چیز با پذیرش صد درصد مسئولیتهای زندگیم شراکتی بین من وخدا از طریق ستاره قطبی انجام میشه، فارغ از اینکه کیا پدرو مادرم هستند وکجای این دنیان، اصلا خانواده وفامیل و کل مردم دنیا، و رئیس جمهور مملکتم و اوضاع اقتصادی کشور چطوریه و قوانین کشور چیه؟
وقتی خدای من هر لحظه جاری وساری هست توی هر چیزیکه روحم حس میکنه چشمهام می بینه، گوشهام میشنوه و جسمم لمسش میکنه وادارکم درکش میکنه…
وقتی خدا همه چیز وهمه کس میشه برام…
چه تو بیابون باشم جه وسط شهر، چه تنها باشم چه توی جمع…
شادی میخوام؟ آرامش میخوام؟ آزادی میخوام؟ روابط عاشقانه میخوام؟ پول ومال واموال میخوام؟ آبرو عزت میخوام؟ اصلا هرچی بخوام بهم عطاء میکنه .. ..
اماااا …
به همون اندازه که توقع ام وچشم امیدم به هرکه غیر خودش هست برداشته وبسته بشه …
امااا به شرط پاکی دل، به شرط صداقت، به شرط توکل برخودش وایمان به قدرتش…
با خدا نه چیزی تموم میشه، نه از بین میره، نه دیر میشه، نه زشت میشه، نه کم میشه …..
همه چیز درون منه، در قلب من واز من، ومن موقعه ای می تونم درونم رو ببینم که فروتن ومتواضع شده باشم در برابر عظمتی که تنها رب جهانیانه اماااااااا در اوج قدرت برای منی که به سمتش دست دوستی دراز کنم اندازه فهم ودرک من کوچیک میشه دستمو میگیره و منو اندازه فهم خودش ودرک عظمت وجلال وشکوه خودش بزرگ میکنه…
اینا موقعه ای اتفاق میفته که قشنگ چک ولگد روزگار و آدمهاشو خوردی دیگه جون نداری افتادی یه گوشه تک وتنها وعاجز و تسلیم..
انوقت میاد با شکوه وجلالش، بهت میگه ما تورا تنها رها نکردیم!!!!!!!
میگه بیا دوتایی انجامش بدیم ، شراکتی، تویه سهم کوچیک که خودم بهت میگم چیه وچقدره و من برای تو سهم بزرگی رو انجام میدم ….
میدونی با گفتن نمیشه که، باید به اون درجه بسی، تا بفهمی، درکش کنی ، حسش کنی…
انشالله حالا که بهمون نعمت عطاء کرده و به راه درست زندگی آورده همیشه وهر لحظه تواین مسیر هدایتمون کنه…آمین