https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
باعرض سلام خدمت استاد گرامی وخانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و تمامی دوستان،نشانه گام اول:من قبل هرچی میخوام اینجا به صورت کتبی تعهد بدم که هر روز یه گام پیش برم و یه رد پا بذارم چون یکی از ایرادهای من اینه که همه چیزو نصفه ول میکنم و میخوام این ایراد رو برطرف کنم،و اما کامنت این گام:من در این فایل یکی از پاشنه های آشیل خودمو پیدا کردم اونم شرکه البته که شرک در وجود همه هست ولی من شدت مشرک بودن خودمو درک نکرده بودم تازه دارم کم کم متوجه میشم که چقدر خودمو نمیشناختم و با خودم غریبه بودم،من فکر میکردم آدم با ایمانی هستم وحتی خیلی وقتها خودم از نظر ایمان بهتر از خیلی ها میدیدم الان متوجه شدم که کاملا در اشتباه بودم من برای خدا شریک های زیادی قرار داده بودم از محیط گرفته تا خانواده تا همسر تا رییس تا هزاران مورد دیگه ولی به صورت زبانی و ظاهری میگفتم همه چی دست خداست،البته یکتا پرستی برای من در این مداری که الان هستم سخته و باید کم کم تکاملمو طی کنم و گام به گام درجه شرک کم کنم و پیشرفت کنم،و خودمو خالق همه چی بدونم خالق صد در صد باید جسور بشم شجاع بشم باید جلو برم،نباید منتظر باشم کسی دستمو بگیره و منو به سمت جلو بکشه،امیدوارم هر روز بهتر از دیروز در این مسیر پیشرفت کنم
سلام به استاد عزیزمم و مریم جان مهربانم که دلم حسابی واسه دیدن چهرشون تنگ شده آخه خیلی وقته ویدئو از مریم جان نیومده روی سایت….
منم از دیشب تصمیم گرفتم قدم به قدم با شما جلو برم و تصمیم براین شد شبها قدم های جدید رو ببینم و صبح ها کامنت های فوق العاده ی دوستانم رو بخونم تا صحبت های شما توی ذهنم هک بشه و با کامنت های دوستان مرور بشه.
انشالا منم بتونم توی این خانه تکانی ذهن متعهدانه با شما جلو برم و کوتاهی نکنم. این کامنت هم صرفا نوشتم که تعهدم بیشتر بشه…
مثل همیشه صحبتاتون کاملا منطقی بود و وقتی به عمقش فکر میکنیم میبینیم دقیقا قوانین به همین شکله و جهان داره با این قوانین ثابت جلو میره … درسته شاید دردناک باشه برامون وقتی میشنویم هر خوب و بدی که داره برامون پیش میاد مسئولیت صد درصدش خودمون هستیم اما اگر غیراز این بود پس دیگه نمیشد اسم این خدا رو عادل گذاشت و همه چیز بی معنی میشد…
اینقدررررر مثال دارم از شرک ورزیدنام که تمومی نداره… متاسفانه ما روزانه چه تو افکارمون و چه توی عملمون اونقری شرک میورزیم که حتی به خودی خود متوجهش هم نمیشیم مگر اینکه مثل الان با فایلی چیزی بهمون تلنگر بخوره….
واقعا چی راحت تر از اینکه بشینیم توی خونه و بگیم الان تقصیر دولته که اینهمه همه چیز گرونه…تقصیر بابامه که به من پول نداد بیزنسمو بزنم…تقصیر مامانمه که به من زندگی کردنو یاد نداد و …. اینجوری خیلی شیک و مجلسی خودمون رو تبرئه میکنیم و میگیم عامل بدبختیمون اینها هستن ما هم که بنده ضعیفیم و کاری از دستمون برنمیاد و سرنوشتمون همین بوده… این سناریو به شکلای مختلف بین نود و نه درصد ماها هست اما برد رو اون کسایی کردن که یاعلی گفتنو پاشدنو گفتن نه اینجوری نمیشه من خودمم که باید زندگیمو بسازم .
جدیدا حتی وقتی همسرم کمی کج خلقی میکنه باهام یا بی حوصله برخورد میکنه باهام همون موقع که میخوام دهنمو باز کنمو غر بزنم یه حسی بهم میگه دلیل اینکه اینجوری باهات برخورد میکنه هم خودتی و خودت داری فرکانسشو میفرستی و همین باعث میشه بجای غر زدن سر اون یهو به خودم بیام و سعی کنم مشکل رفتار و فکرمو پیداکنم و بجای اصلاح اون دنبال اصلاح خودم باشم و حس میکنم از وقتی این مدلی دارم برخورد میکنم آرامش خودمم بیشتر شده آخه ما که نمیتونیم دیگرانو تغییر بدیم و واقعا تغییر دادن آدما تا زمانی که خودشون نخوان کار غیرممکنیه پس بجا حرص الکی خوردن میشینم روی خودم کار میکنم تا جهان اطرافم مطابق میلم بشه…
ایشالا خدا کمکم کنه بتونم توی این خونه تکونی هر روز کامنت بزارم و سرقولم بمونم…
یه سلام گرم و پر انرژی به همه ی دوستانم در این پروژه زیبا…..
جریان از اینجا شروع میشه که سیل رو خدا برامون میفرسته یا خودمون اون رو با فکرهامون به سوی خودمون فرا میخونیم؟؟
ما نگاهمون به خدا مثل یک آدمِ ولی خدایی که این جهان رو خلق کرده مثل یک سیستم میمونه که به افکار ما و فرکانسهای ما پاسخ میده
نمیدونم چند درصد جمله بالا رو باور داریم ولی مطمئنم که زندگی ما قدرت خلقش دست خودمونه و شاید یه روزی که خیلی هم دیر شده به این موضوع پی ببریم و از بابت این موضوع ناراحت بشیم
خدایی که ین جهان با عظمت رو خلق کرده میتونه راه درست زندگی ما رو هم بهمون نشون بده فقط کافیه که خوب بندگیشو کنیم و از شرک دوری کنیم
میدونم بعضی از ما آدما اینقدر به بعضی از عوامل بیرونی قدرت میدیم که یادمون میره که اون عوامل بیرونی رو هم خدا خلق کرده و به جای اینکه بیایم به منبع انرژی متصل بشیم چشممون به کمک آدمایی میمونه که بیشتر اوقات ضربه های سنگینی از این نوع تفکرمون میبینیم
مسئولین چه تاثیری در زندگی ما دارند؟!!
وقتی که قدرت خلق زندگیمون توی دستهای خودمونه ……
ارثی که قراره بهت برسه و تمام نگاهت به اونه ؟!!
مطمئن باش که این نوع تفکرت تو رو از ثروتهای بینهایت دنیا محروم میکنه و نمیذاره که درهای وفور نعمت به روی تو باز بشه…
اگه بازم فکر میکنی که یک عامل بیرونی مسئول شرایط زندگی توئه از همین لحظه افکارت رو عوض کن چون از همین لحظه که فکرت عوض میشه نتایجت هم تغییر میکنه
حتی یک اتفاق یکسان مثل سیل میتونه دو تا نتیجه رو برای دو نوع گروه با فکر های مختلف در بر داشته باشد و اینا همش به همون طرز فکرشون برمیگرده یه نفر میتونه توی همون اتفاق یکسان موفق بشه و ایده های خفنی به ذهنش برسه
و دسته دوم خودشون رو بدبخت میدونن و مسئولین رو مقصر !!
و در نهایت اگه باورات درست باشه بلایای طبیعی هم به نفع تو میشه و باعث رشد و پیشرفتت میشه…
اگهتوقع داری فلانی برات یه کار کنه سخت در اشتباهی!
همه ی کارات رو به خدا بسپار فقط اون کسی که تو رو آفریده میتونه راه درستش رو بهت نشون بده و ممکنه از دست آدم های مختلفی این کارو برات انجام بده
سلام به همه دوستان با اینکه منم مثل خیلی از دوستان کامنت گذاشتن برام سخته اما چون خانم شایسته گفتن ازخودتون رد پا بگذارید اومدم رد پای خودمو تو این فایل بنویسم.
موضوعی که خودم ازش مشکل دارم و تا این حل نشه اصن نمیتونم روی خودم هم خوب کار کنم همین مسئولیت پذیری و بار خودتو رو دوش بقیه نگذاشتنه که توی قران اینو به شرک خداوند معرفی کرده در واقع خداوند فرموده که من قدرت خلق زندگیتو دست خودت و باورات دادم ینی هیچ عاملی نمیتونه جلوی رسیدن شما به خواسته هاتون رو بگیره مگر مقاومت های ذهنی که در برابر خواسته اتون داری و نمونه بارزش اینه اگر اون خواسته من رو الان یکی توی زندگیش داره و تجربش میکنه ینی امکانپذیره چرا من نرسیدم پس من یچیزی توی ذهنم اجازه نمیده براش قدمی بردارم ینی اصن امکانپذیری خواسته رو قبول ندارم.بخاطر همین مهمترین کار اینه اول بپذیریم ما توانایی خلق تک تک اتفاقات زندگی خودرا به شکلی که میخوایم داریم از همه لحاظ و الگو خوبی که هست استاد عباسمنش به آنچه که خواسته رسیده از جایی بدتر از جایی که الان من دارم تازه من که وضعم از اون موقعه ایشون خیلی بهتره وقتی که من روی نیازم به خداوند باشه ینی تاثیر گذاری عوامل بیرون از خودمو بزارم کنار اونوقت خداوند راه حل اون مسئله یا خواسته رو قدم به قدم بمن نشون میده و هربار که شما مسئله ای از زندگیتون رو حل میکنید اعتماد بنفس بالاتر میره توی حل مسئله های دیگه قویتر میشید
و تکامله دیگه ولی خب نباید انتظار داشته باشیم یک شبه این باور تغییر کنه سالهای ساله که من از خانواده دوستان رسانه مدرسه و … شنیدم که فلانی نزاشت من به اون خواسته امبرسم دولت .دلار رفت بالا نتونستم ریس نمیدونم جمهور جدید باعث بدبختی منه همه اینا انقدر تکرار شدن تو مغزما که تغییر دادن یکشبش توهمه باید رو این باور کار بشه قدرت رو از عوامل بیرونی بگیریم بدیم به خدا و توانایی که به خودمون برای خلق زندگیمو داده اونوقته ما استوار تر قدم برمیداریم اونوقته پشتمون محکمه که خدا باهامون خدا که زیر قولش نمیزنه اونوقته لاخوف ولایحزنون میشیم.
درمورد سیل و بلاهای طبیعی خداروشکر من اصلا به این که سیل نفرین خداست زلزله خشم خداست که نشون بده مردم از راه بدر شدن بزار اوار بریزیم رو سرشون اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم مثل چشم زخم که دیقا من الان مثل استاد هرکیو تو فک فامیل خودم می بینم اعتقاد داره به چشم زخم مبگم برین تو شهر هرکی بنظرتون میتونه با چشمش بدبخت من کنه بیاریدش خیلی راحت میگم بدون هیج ترسی چرا بدون ترس میگم چون این موضوع واسم تمسخر امیزه
چشم یک انسان که نماد زیبایی یک انسانه چطور میتونه بدبخت یک انسان دیگه بکنه اصلا منطقی نیست و اینکه سیل و زلزله اتفاقا نعمت هستند تا وقتی که زلزله میاد بعدش ما میایم زیر بنا خونه هامون محکم ترمیکنیم که مقاومتر باشه تازه طول عمر بیشتریممیکنه همین سیل میاد باعث میشه حجم زیادی از آب هایی که از طریق سیل اومده را ما پشت سدهاجمع کنیم و برای کشاورزی ازش استفاده کنیم تازه ما سیل بند هم درست میکنیم که شهرمون در مقابل سیل بعدی در امان باشه ایندفعه از نعمت این همه ابش استفاده کنیم.
در ابتدا سپاسگزاری میکنم که صادقانه یک کامنت عالی نوشتی.
به خودت افتخار کن که با یکی از سختی ها مواجه شدی کامنت نوشتی اونم با چه قلم فوق العاده ایی
این کارت الگو قرار بده برای کارهای سخت پیش رو و به تمام اون چه که در دلت می گذرد برس و هر لحظه لذت ببر چون راز این جهان در این هست .
یاد اوری میکنم هم برای خودم و هم برای تو ما هستیم، که کارها را در ذهن مان سخت میکنیم و از آن ها غول مرحله اخر میسازیم.،
وقتی که بتونیم کنترل ذهن داشته باشیم کم کم افسار ذهن به دست میاوریم ، و هر چه بخواهیم اسان میکنیم و این وعده خداوند است در قرآن که برای بنده اش آسانی میخواهد البته اگر خودمان این را قبول کنیم.
سپاسگزارم برای وجود با ارزش ات در این جهان مادی شگفت انگیز
سپاسگزارم که خدا روح قدرتندی به تو عطا نموده و قرار بسیار کار های خلق کنی و انرژی به دلخواه به جریان بندازی و تجربه کنی و یاد بگیری و در اخر از همه چیز لذت ببری .
منم شمارو تحسین میکنیم بخاطر اینکه لایق بودی که وارد این مدار و این سایت شدی و قراره توی آینده نه چندان دور خواسته ها و آرزوهای شخصی خودت بهشون میرسی و اون زندگی زیبا و لذت بخشی که بخاطرش وارد این سرزمین شدی رو تجربه میکنی
تشکر میکنم از شما خانم شایسته عزیز بخاطر این پروژه
روزی دوباره برگشتم به سایت این پروژه شروع کردم و خیلی با شما فاصله داشتم تا شرایط جوری رفت که من از یه جایی به بعد با شما همگام شدم
امروز میخوام برای بار دوم این پروژه رو شروع کنم
استاد باید اعتراف کنم که من حرفهای شما رو باور ندارم دلیلش هم اینکه فهمیدم اینقدر میترسم که خانوادم متوجه بشن که دارن حرفهای شما رو گوش میدم یا این جنس حرفها رو و هر موقع کسی سر و کلش پیدا میشه سریع این ترس که نکنه بفهمه دارم این حرفها گوش میدم پیدا میشه و فایل پاز میکنم
حالم اصلا خوب نیست
حالم بهم میخوره این شرایط
از این خودم نبودن
از این منی که من واقعی نیست
از این منی که تا کسی یه چیزی میگه بدون اینکه فکر کنه ناخوداگاه باورش میکنه حالم بهم میخوره
از ترسو بودنم از بزدل بودنم حالم بهم میخوره
از این ضعیف بودنم حالم بهم میخوره
از این بی مسئولیتی توی وجودم حالم بهم میخوره که چطور مسئولیت اتفاق های نادلخواه زندگیم گردن بیرون انداختم
گردن خدا، پدر و مادرم و..
خدایا تو همونی هستی که وقتی ناخن پام. کنده شده یه ناخن جدید بهم دادی و داری میدی چطور فکر میکنم تو در من نیستی؟؟
حالم بهم میخوره از اینکه هنوز نتونستم برای خودم. زندگی کنم و استقلال فکری داشته باشم!!!
حالم بهم میخوره که همش فراریم از هرکسی که چیزی میگه و گوشام میگیرم که نشنوم نه این که میخوام ورودی هام کنترل کنم نه میخوام حرف همرو زیر سوال ببرم و بگم همه چرت و پرت میگن
گوشام میبندم که وقتی عباسمنش از خدا حرف میزنه از خواسته ها از رسیدن به رویاها حرف میزنه گوشام میبندم وقتی عباسمنش از قرآن صحبت میکنه وقتی این ایه میخونه و اذا سالک عبادی انی فانی…
گوشام میبندم وقتی عباسمنش میگه پدر و مادر مسئول زندگیت نیستن
بعد وقتی مادرم بدون در زدن وارد حریم خصوصیم میشه داد میکشم فکر میکنم مقصر اونه در حالی که من مقصرم من مسئولم
من من..
حالم بهم میخوره برای وقتایی که حتی توی سایت عباسمنشم برای خودم نیستم
برای خودم زندگی نمیکنم دنبال راضی نگه داشتن دیگران
منتظر دستی غیر خدا هستم تا بیاد سمتم
خدایا من چه کردم با خودم؟؟؟
چه کردم که اینچنین از تو دور شدم؟؟
امروز قراره برم امیدیه با مربی صحبت کردم که منو معرفی کنه به تیم فوتسالی در لیگ برتر
بهم گفت اول بیا تا بازیتو بببینم
خدایا یعنی تو نمیتونی دست منو بگیری امروز ببری سر تمرین نفت امیدیه با مربی این صحبت کنم و به دلش بندازی که فرصت اینو پیدا کنم به ارزوهام برسم خدایا من امروز میرم توی دل کار، چطور همه چیز دست دیگران دادم تو رو فراموش کردم، قول میدم تا اخرین روزی که توی این دنیا زندگی میکنم برای رسیدن به تو و داشتنت تلاش کنم که تو اگرچه از من دوری ولی مطمئنی خیالم راحته که وقتی بهت برسم کارم راه میندازی، رهام نمیکنی
هوامو داری ،باهام قدم میزنی
خدایا یادته بهت گفتم خیلی دوست دارم اگر مطمئن نبودم هیچ این تصمیم نمیگیرفتم
که دانشگاه و کنکور رها کنم برم فوتسال یادته اون روز که توی دفترم نوشتم
خدایا میدونم باهام قدم برمیداری
یادته وقتی روزهای اول توی سالن داشتم بازی میکردم وقتی بعد از گل بود یا حرکت خوب بود نمیدونم برگشتم سمت نیمکت دیدم بچهای نیمکت داشتن تشویقم میکردن گفتم بهت خدایا این تویی که داری تشویقم میکنی یادته ؟؟؟
خدایا من فقط تو رو میخوام
به ولله قسم که هیچ برای من تو نشد
به ولله قسم اونی که میگفت اگر خودکشی کنی من میمیرم تو نشد با یه دکمه بلاکم کرد و اگر من الان دارم از تو مینویسم بخاطر توعه من که از تو متنفر بودم فکر میکردم صدامو نمیشنوی
به ولله قسم اونی که میگفت بیا باهم درستش کنیم منو یه روز ترک کرد
چقدر میگفتم بهش میخوام برم توی تنهایی خودم با خودم فکر کنم میگفت نه بیا باهم درستش کنیم به حرفش گوش دادم بدبخت شدم اخرم که گذاشت رفت
خدایا تقریبا 1 ساعت میخوام برم
امروز هرچی شد قول میدم باز برگردم به خودت از خودت بنویسم توی سایت توی هر گام
دلم برات خیلی تنگ شده
امروز باهام باش اونجا هم غریبم هم نابلد
امروز کمک کن با کیفیت ترین ورژنی که خودمم از خودم ندیدم بذارم
که جز تو کی میخواد دستم بگیره
دلم میخواد گریه کنم بازم بنویسم ولی الان باید برم خدا جون
یا شکست میخورم یا برنده میشم که همش برای من برده اره اینجا بودن برده
مریم نترس خدا داری ذره ذره دستش توی دستت حس میکنی
نذار اگر نه شنیدی یا ناامیدت خواستن بکنن بیخیال آرزوت بشی ،مگه دوس نداری بازیکن تیم ملی بشی مگه دوس نداری بازیکن لیگ برتر بشی به ارامش برسی پس تحت هر شرایطی تسلیم نشو
باید برم، باید برم کم کم اماده بشم و یه سفر کوتاه دارم
سلام خدمت استاد عزیزم،خانم شایسته و هم فرکانسی های بی نظیرم
واقعا از صمیم قلب از خدای مهربانم سپاسگزارم که هروقت ازش کمک خواستم منو اجابت کرد اما من اونو اجابت نکردم بخاطر باور های اشتباه و غلطی که دارم
من سال 97 با سایت آشنا شدم و تصمیم گرفتم زندگیمو تغییر بدم اما مثل کسی که توی باتلاق گیر کرده همش دست و پا زدمو درجا زدم و نتیجه روز به روز بدتر از قبل
همش خدا هدایت میکرد من عمل نمیکردم همش میگفت دستتو بده به من اما من دستمو پس میکشیدم
الان که به این فایل هدایت شدم فهمیدم بزرگترین ترمز رو توی ذهنم داشتم اونوقت چرا باید انتظار موفق شدن داشته باشم؟!؟!!
خدایا خودت منو به بزرگی و لطف خودت ببخش که این همه مشرک بودم این همه به دیگران قدرت دادمو قدرتو از تو گرفتم
ازت سپاسگزارم که منو به این فایل توحیدی هدایت کردی چون منو بخشیدی و دست منو گرفتی تا فقط به تو ایمان داشته باشمو انتظارمو از بقیه پاک کنم.
انقد باید قدم به قدم روی خودم کار کنم که تمام شرک هایی که توی این هفت سال داشتمو از ذهنم پاک کنم و ذهنمو عادت بدم به توقع داشتن فقط از یک نفر یعنی فرمانروای جهانیان تنها قدرت هستی.
باید سر نمازم وقتی ایاک نعبد و ایاک نستعین میگم این جمله رو با پوست و استخونم حس کنم و ازش لذت ببرم چون نتیجه ایمان تبدیل شدن خواسته ها به روزمرگی زندگیه چون آرامش بجای استرس میاد چون عشق بجای کینه و نفرت میاد چون اعتماد به نفس و عزت نفس به جای شرمساری و خود کوچک بینی میاد.
من تمام این هفت سال فک میکردم آدم توحیدی هستم در صورتی که توی شرک مطلق بودم
میدونستم شرک یعنی چی میدونستم ایمان یعنی چی اما درک تطبیق دادنش با زندگیم رو نداشتم انگار گوشای قلبم کر شده بودن
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
الان که درک کردم امیدوارم به مرحله عمل برسونم و باید به خودم قول بدم که اینکارو بکنم
از خدای خودم هدایت میخوام برای عمل کردن به آگاهی های این دوره ارزشمند.
امروز دوم اسفند ماه 1403 هستش (دقیقاً 28روز یعنی به تعداد گام های این پروژه ، پروژه خانه تکانی ذهن)
از دیروز -پریروز که همسرم حرف از شروع خانه تکانی زد من هم به یاد خانه تکانی ذهن افتادم و چون قبلا ادامه نداده بودم نمی دونستم دقیقا چند جلسه داره و به خودم گفتم که شروع می کنم و اگر از تعداد روزهای باقیمانده سال بیشتر بود میگنجونم تو روزهای دیگر و شروع می کنم اما نمیدونم ذهنم به سمت چی رفت که فراموش کردم اما امشب هم دو دل بودم که این پروژه را شروع کنم یا روز شمار را ابتدا کفتم بیام از قسمت نشانه های سایت شروع کنم ام گفتم که نع شروع می کنم و پروژه را استارت زدم و دیدم که الله اکبر این خودش یه دلیل برای تثبیت این تصمیم است که دقیقاً تعداد گام ها به انداره تعداد روزهای باقیمانده سال است و دقیقا اگر خوب به آگاهی ها و تمرینات عمل کنم می توانم سال جدید را با ذهنی تکانده از باورها و آشغالهای قدیمی شروع کنم.
خب جلسه اول را شروع می کینم .
در ابتدا جا داره که مسئولیت تمام اتفاقات زندگی ام را بپذیرم.
اینجانب محمد رضا رئیس آبادی دانشجوی این دانشگاه “بنده ی مخلص خدا ساز”tasvirkhani.com متعهد می شوم که مسئولیت 100% تمام اتفاقات زندگی ام را بپذیرم.
من به عدالت خداوند ایمان دارم ، ایمان دارم که خداون این جهان را به گونه ای تعبیه کرده و برای اداره آن قوانینی وضع کرده و کدهایی نوشته تا این جهان بدون کوچکترین نقصی به پیشرفت و تکامل خود ادامه دهد .خداون یک انسان قدرتمند نیس که از اون بالا بالاها نگاه کن که چه کسی بیشتر التماس و دعا می کند و ترحم بیشتری جلب کند و برای چه کسی زهر چشم بگیرد .
افکار و باورهای ما اتفاقات زندگی ما را رقم میزند.
بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
این شرایط نیست تا من زندگی بهتری داشته باشم.
این دیگران نیستند تا زندگی من را بهتر می کنند.
این کشور نیست تا شرایط من بهتر شود.
این باورهای من هستند که زندگی من را متحول می کنند.
من می خواهم نتایجی متفاوت از نتایج اغلب جامعه بگیرم؛ پس باید باورهایی متفاوت از اکثریت جامعه بگیرم.
کسی که به عدالت خدا ایمان دارد و به خدا توکل کرده نیاز نیست به خاطــــــــــــر مردم کاری کند.
من بارها این فایل رو نگاه کردم تا آگاهی هاش رو بیشتر و بیشتر دریافت کنم.
این که خودت کاراتو انجام بدی یک تفکر هست!
یک نوع تربیت هست!
یک نوع فرهنگ! و یک آموزش!
ما از کودکی این شکلی باهامون رفتار شده که همه کارا رو ما بزرگتر ها.ما قوی تر ها.مایی که توانایی بیشتری داریم انجام میدیم و تو فقط بشین هیچ کاری نکن و فقط تماشا کن…در مقابل انتظار داریم که تویی که بچه خونواده مایی درس بخونی!
بچه خودش باید تشخیص بده درس بخونه یا ورزش کنه یا یک تخصص رو یاد بگیره…
بچه باید همه کاراشو خودش انجام بده از اون طرف هم خودش تصمیم بگیره چکار کنه…
ما فقط باید بهش بگیم که آب یه جا باشه میگنده…همیشه در حرکت باش و درنهایت یه حرفه ای که علاقه داری رو یاد بگیر!
این چیز ساده برای خیلی ها چیز پیچیده ای هست!
من شنیدم استاد راجب پسرش چی گفت که خودش بلند میشه میره مدرسه تازه فهمیدم یه عمر مامان بابا هامون چه مدلی کارای ما رو انجام دادن!خنده داره!
و در نهایت باور کردم که اگر ذهن آماده داشته باشی از باران سنگ هم پول میسازی چه برسه به سیل!
مهمترین درک من ازین فایل این بود که روی اونچه که به من مربوطه کار کنم
اقا ایرادای خودم رو برطرف کنم
تو ذهن من ایرادهایی هست که مربوط میشه به شرایط بیرونیم
فرکانسهایی ک توسط اون افکار میفرستم رو تغییر بدم
اتفاقات بیرونی رو خدا تغییر میده
خدا انسان نیست یک سیستمه که داره واکنش نشون میده به فرکانسهای من
اگه من فرکانس لیاقت بفرستم شرایط کاریم و عاطفیم و زندگیم تغییر میکنه اگه من به خداوند اعتماد کنم تمام اتفاقاتی ک برام میوفته همون چیزیه ک داره منو به خاسته هام میرسونه
پس باید بیشتر کار کنم بیشتر توکل کنم بیشتر بسپرم بهش کارهام رو
اینکه خداوند کارهارو میکنه خیلی مهمه که بیشتر تکرارش کنم
من قول میدم اگاهانه جملاتی ک بهم کمک میکنه رو جزو افکار غالبم کنم
من قول میدم که به سمت مسیر خداوند برم و آسان بشم برای آسانی ها.
الهی به امید تو
ردپای روز اول
چی شد که اومدم اینجا و شروع کردم نمیدونم اما حتما در مدار شنیدن این آگاهی ها بودم…..
پرورگار عزیزم من هیچ نمیدانم تو میدانی
بگو تا بنویسم…..
انتظارتو از بقیه به صفر برسون
همون روز هایی که به غیر تو احساب کردم و از بقیه به جای تو خواستم همون نقطه ،نقطه سقوط من بود.
همون روزهایی که روی تو حساب کردم نقطه عطف زندگی من بود…..
تویی که صاحب اختیاری و هر لحظه زندگی منو بهم قدرت خلقشو دادی،،،،چطور منه بنده روی غیر تو به راحتی حساب میکنم و میشم مشرک…..
مرسی استاد از این فایل عالیتون….
وقتی از خدا حرف میشه
وقتی از توحید میگید…..
توی چهرتون جه خوب میشه فهمید که رابطه عمیقی با خداوند داری:)
من خالق زندگی خودم هستم ……
اگه ما در مدار خوبی باشیم حتی اگه زمین و آسمونم یکی بشن همه چی به نفع ما میشه…..
و برعکس اگر در مدار درستی نباشیم ،هر اتفاقی به ضرر ما تموم میشه……
روز ها میگذره تا درک کنم و به تکامل برسم که قدرت برتر من تویی،،،،،،
تویی پناه من و تویی همون کسی که هر لحظه زندگی منو زیبا میکنه…..
اصل =توحید عملی
اصل=توکل به الله
اصل=قدرت به دست اوست
اصل =من نمیدونم ،،،بلدنیستم ،،،،نمیدونم کسب و کار خوب چطوره،من نمیدونم رابطه عالی از چه راهی به دست میاد،،،،،اما خوب میدونم تو بلدی تو عقل کلی:)
ورودی ها افکارو شکل میده و افکار باور هارو و در نهایت باور ها نتایج زندگی منو میسازه:)
به چی در طول روز گوش میدی
به چی توجه میکنی
آیا مثه بقیه داری عمل میکنی؟؟؟؟
اگه جوابت مثبته به خودم میگم اول ،،،،پس پس مثه هموناام نتیجه میگیری:)
چه قشنگ از تضاد ها گفتید استاد:
تضاد یعنی اینکه بدونم خواسته هام چیه
تضاد یعنی پل رسیدن به هدف و پیشرفت
تضاد یعنی چراغ راه تا بهتر خواسته هامو ببینم:)))))
حساب کردن روی بقیه=شرک
حساب کردن روی تو، جان جهان=توحید
و چه زیباست توحید با عمل همراه باشه
که اگه نباشه دیگع توکل و توحید نیست:)
خدایااااا منو در این مسیر ثابت قدم بدار:)
شکر که هدایتم کردی به اینجا.
باعرض سلام خدمت استاد گرامی وخانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و تمامی دوستان،نشانه گام اول:من قبل هرچی میخوام اینجا به صورت کتبی تعهد بدم که هر روز یه گام پیش برم و یه رد پا بذارم چون یکی از ایرادهای من اینه که همه چیزو نصفه ول میکنم و میخوام این ایراد رو برطرف کنم،و اما کامنت این گام:من در این فایل یکی از پاشنه های آشیل خودمو پیدا کردم اونم شرکه البته که شرک در وجود همه هست ولی من شدت مشرک بودن خودمو درک نکرده بودم تازه دارم کم کم متوجه میشم که چقدر خودمو نمیشناختم و با خودم غریبه بودم،من فکر میکردم آدم با ایمانی هستم وحتی خیلی وقتها خودم از نظر ایمان بهتر از خیلی ها میدیدم الان متوجه شدم که کاملا در اشتباه بودم من برای خدا شریک های زیادی قرار داده بودم از محیط گرفته تا خانواده تا همسر تا رییس تا هزاران مورد دیگه ولی به صورت زبانی و ظاهری میگفتم همه چی دست خداست،البته یکتا پرستی برای من در این مداری که الان هستم سخته و باید کم کم تکاملمو طی کنم و گام به گام درجه شرک کم کنم و پیشرفت کنم،و خودمو خالق همه چی بدونم خالق صد در صد باید جسور بشم شجاع بشم باید جلو برم،نباید منتظر باشم کسی دستمو بگیره و منو به سمت جلو بکشه،امیدوارم هر روز بهتر از دیروز در این مسیر پیشرفت کنم
سلام به استاد عزیزمم و مریم جان مهربانم که دلم حسابی واسه دیدن چهرشون تنگ شده آخه خیلی وقته ویدئو از مریم جان نیومده روی سایت….
منم از دیشب تصمیم گرفتم قدم به قدم با شما جلو برم و تصمیم براین شد شبها قدم های جدید رو ببینم و صبح ها کامنت های فوق العاده ی دوستانم رو بخونم تا صحبت های شما توی ذهنم هک بشه و با کامنت های دوستان مرور بشه.
انشالا منم بتونم توی این خانه تکانی ذهن متعهدانه با شما جلو برم و کوتاهی نکنم. این کامنت هم صرفا نوشتم که تعهدم بیشتر بشه…
مثل همیشه صحبتاتون کاملا منطقی بود و وقتی به عمقش فکر میکنیم میبینیم دقیقا قوانین به همین شکله و جهان داره با این قوانین ثابت جلو میره … درسته شاید دردناک باشه برامون وقتی میشنویم هر خوب و بدی که داره برامون پیش میاد مسئولیت صد درصدش خودمون هستیم اما اگر غیراز این بود پس دیگه نمیشد اسم این خدا رو عادل گذاشت و همه چیز بی معنی میشد…
اینقدررررر مثال دارم از شرک ورزیدنام که تمومی نداره… متاسفانه ما روزانه چه تو افکارمون و چه توی عملمون اونقری شرک میورزیم که حتی به خودی خود متوجهش هم نمیشیم مگر اینکه مثل الان با فایلی چیزی بهمون تلنگر بخوره….
واقعا چی راحت تر از اینکه بشینیم توی خونه و بگیم الان تقصیر دولته که اینهمه همه چیز گرونه…تقصیر بابامه که به من پول نداد بیزنسمو بزنم…تقصیر مامانمه که به من زندگی کردنو یاد نداد و …. اینجوری خیلی شیک و مجلسی خودمون رو تبرئه میکنیم و میگیم عامل بدبختیمون اینها هستن ما هم که بنده ضعیفیم و کاری از دستمون برنمیاد و سرنوشتمون همین بوده… این سناریو به شکلای مختلف بین نود و نه درصد ماها هست اما برد رو اون کسایی کردن که یاعلی گفتنو پاشدنو گفتن نه اینجوری نمیشه من خودمم که باید زندگیمو بسازم .
جدیدا حتی وقتی همسرم کمی کج خلقی میکنه باهام یا بی حوصله برخورد میکنه باهام همون موقع که میخوام دهنمو باز کنمو غر بزنم یه حسی بهم میگه دلیل اینکه اینجوری باهات برخورد میکنه هم خودتی و خودت داری فرکانسشو میفرستی و همین باعث میشه بجای غر زدن سر اون یهو به خودم بیام و سعی کنم مشکل رفتار و فکرمو پیداکنم و بجای اصلاح اون دنبال اصلاح خودم باشم و حس میکنم از وقتی این مدلی دارم برخورد میکنم آرامش خودمم بیشتر شده آخه ما که نمیتونیم دیگرانو تغییر بدیم و واقعا تغییر دادن آدما تا زمانی که خودشون نخوان کار غیرممکنیه پس بجا حرص الکی خوردن میشینم روی خودم کار میکنم تا جهان اطرافم مطابق میلم بشه…
ایشالا خدا کمکم کنه بتونم توی این خونه تکونی هر روز کامنت بزارم و سرقولم بمونم…
دوستون دارم
یه سلام گرم و پر انرژی به همه ی دوستانم در این پروژه زیبا…..
جریان از اینجا شروع میشه که سیل رو خدا برامون میفرسته یا خودمون اون رو با فکرهامون به سوی خودمون فرا میخونیم؟؟
ما نگاهمون به خدا مثل یک آدمِ ولی خدایی که این جهان رو خلق کرده مثل یک سیستم میمونه که به افکار ما و فرکانسهای ما پاسخ میده
نمیدونم چند درصد جمله بالا رو باور داریم ولی مطمئنم که زندگی ما قدرت خلقش دست خودمونه و شاید یه روزی که خیلی هم دیر شده به این موضوع پی ببریم و از بابت این موضوع ناراحت بشیم
خدایی که ین جهان با عظمت رو خلق کرده میتونه راه درست زندگی ما رو هم بهمون نشون بده فقط کافیه که خوب بندگیشو کنیم و از شرک دوری کنیم
میدونم بعضی از ما آدما اینقدر به بعضی از عوامل بیرونی قدرت میدیم که یادمون میره که اون عوامل بیرونی رو هم خدا خلق کرده و به جای اینکه بیایم به منبع انرژی متصل بشیم چشممون به کمک آدمایی میمونه که بیشتر اوقات ضربه های سنگینی از این نوع تفکرمون میبینیم
مسئولین چه تاثیری در زندگی ما دارند؟!!
وقتی که قدرت خلق زندگیمون توی دستهای خودمونه ……
ارثی که قراره بهت برسه و تمام نگاهت به اونه ؟!!
مطمئن باش که این نوع تفکرت تو رو از ثروتهای بینهایت دنیا محروم میکنه و نمیذاره که درهای وفور نعمت به روی تو باز بشه…
اگه بازم فکر میکنی که یک عامل بیرونی مسئول شرایط زندگی توئه از همین لحظه افکارت رو عوض کن چون از همین لحظه که فکرت عوض میشه نتایجت هم تغییر میکنه
حتی یک اتفاق یکسان مثل سیل میتونه دو تا نتیجه رو برای دو نوع گروه با فکر های مختلف در بر داشته باشد و اینا همش به همون طرز فکرشون برمیگرده یه نفر میتونه توی همون اتفاق یکسان موفق بشه و ایده های خفنی به ذهنش برسه
و دسته دوم خودشون رو بدبخت میدونن و مسئولین رو مقصر !!
و در نهایت اگه باورات درست باشه بلایای طبیعی هم به نفع تو میشه و باعث رشد و پیشرفتت میشه…
اگهتوقع داری فلانی برات یه کار کنه سخت در اشتباهی!
همه ی کارات رو به خدا بسپار فقط اون کسی که تو رو آفریده میتونه راه درستش رو بهت نشون بده و ممکنه از دست آدم های مختلفی این کارو برات انجام بده
انشاالله قطار زندگیمون همیشه در ریل توحید باشه
دوستتون دارم
در پناه الله یکتا
سلام به همه دوستان با اینکه منم مثل خیلی از دوستان کامنت گذاشتن برام سخته اما چون خانم شایسته گفتن ازخودتون رد پا بگذارید اومدم رد پای خودمو تو این فایل بنویسم.
موضوعی که خودم ازش مشکل دارم و تا این حل نشه اصن نمیتونم روی خودم هم خوب کار کنم همین مسئولیت پذیری و بار خودتو رو دوش بقیه نگذاشتنه که توی قران اینو به شرک خداوند معرفی کرده در واقع خداوند فرموده که من قدرت خلق زندگیتو دست خودت و باورات دادم ینی هیچ عاملی نمیتونه جلوی رسیدن شما به خواسته هاتون رو بگیره مگر مقاومت های ذهنی که در برابر خواسته اتون داری و نمونه بارزش اینه اگر اون خواسته من رو الان یکی توی زندگیش داره و تجربش میکنه ینی امکانپذیره چرا من نرسیدم پس من یچیزی توی ذهنم اجازه نمیده براش قدمی بردارم ینی اصن امکانپذیری خواسته رو قبول ندارم.بخاطر همین مهمترین کار اینه اول بپذیریم ما توانایی خلق تک تک اتفاقات زندگی خودرا به شکلی که میخوایم داریم از همه لحاظ و الگو خوبی که هست استاد عباسمنش به آنچه که خواسته رسیده از جایی بدتر از جایی که الان من دارم تازه من که وضعم از اون موقعه ایشون خیلی بهتره وقتی که من روی نیازم به خداوند باشه ینی تاثیر گذاری عوامل بیرون از خودمو بزارم کنار اونوقت خداوند راه حل اون مسئله یا خواسته رو قدم به قدم بمن نشون میده و هربار که شما مسئله ای از زندگیتون رو حل میکنید اعتماد بنفس بالاتر میره توی حل مسئله های دیگه قویتر میشید
و تکامله دیگه ولی خب نباید انتظار داشته باشیم یک شبه این باور تغییر کنه سالهای ساله که من از خانواده دوستان رسانه مدرسه و … شنیدم که فلانی نزاشت من به اون خواسته امبرسم دولت .دلار رفت بالا نتونستم ریس نمیدونم جمهور جدید باعث بدبختی منه همه اینا انقدر تکرار شدن تو مغزما که تغییر دادن یکشبش توهمه باید رو این باور کار بشه قدرت رو از عوامل بیرونی بگیریم بدیم به خدا و توانایی که به خودمون برای خلق زندگیمو داده اونوقته ما استوار تر قدم برمیداریم اونوقته پشتمون محکمه که خدا باهامون خدا که زیر قولش نمیزنه اونوقته لاخوف ولایحزنون میشیم.
درمورد سیل و بلاهای طبیعی خداروشکر من اصلا به این که سیل نفرین خداست زلزله خشم خداست که نشون بده مردم از راه بدر شدن بزار اوار بریزیم رو سرشون اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم مثل چشم زخم که دیقا من الان مثل استاد هرکیو تو فک فامیل خودم می بینم اعتقاد داره به چشم زخم مبگم برین تو شهر هرکی بنظرتون میتونه با چشمش بدبخت من کنه بیاریدش خیلی راحت میگم بدون هیج ترسی چرا بدون ترس میگم چون این موضوع واسم تمسخر امیزه
چشم یک انسان که نماد زیبایی یک انسانه چطور میتونه بدبخت یک انسان دیگه بکنه اصلا منطقی نیست و اینکه سیل و زلزله اتفاقا نعمت هستند تا وقتی که زلزله میاد بعدش ما میایم زیر بنا خونه هامون محکم ترمیکنیم که مقاومتر باشه تازه طول عمر بیشتریممیکنه همین سیل میاد باعث میشه حجم زیادی از آب هایی که از طریق سیل اومده را ما پشت سدهاجمع کنیم و برای کشاورزی ازش استفاده کنیم تازه ما سیل بند هم درست میکنیم که شهرمون در مقابل سیل بعدی در امان باشه ایندفعه از نعمت این همه ابش استفاده کنیم.
سلام دوست عزیزه هم فرکانسی ام
در ابتدا سپاسگزاری میکنم که صادقانه یک کامنت عالی نوشتی.
به خودت افتخار کن که با یکی از سختی ها مواجه شدی کامنت نوشتی اونم با چه قلم فوق العاده ایی
این کارت الگو قرار بده برای کارهای سخت پیش رو و به تمام اون چه که در دلت می گذرد برس و هر لحظه لذت ببر چون راز این جهان در این هست .
یاد اوری میکنم هم برای خودم و هم برای تو ما هستیم، که کارها را در ذهن مان سخت میکنیم و از آن ها غول مرحله اخر میسازیم.،
وقتی که بتونیم کنترل ذهن داشته باشیم کم کم افسار ذهن به دست میاوریم ، و هر چه بخواهیم اسان میکنیم و این وعده خداوند است در قرآن که برای بنده اش آسانی میخواهد البته اگر خودمان این را قبول کنیم.
سپاسگزارم برای وجود با ارزش ات در این جهان مادی شگفت انگیز
سپاسگزارم که خدا روح قدرتندی به تو عطا نموده و قرار بسیار کار های خلق کنی و انرژی به دلخواه به جریان بندازی و تجربه کنی و یاد بگیری و در اخر از همه چیز لذت ببری .
در پناه حق همیشه حال عالی برات ارزو مندم
محبوبه جان ممنونم
منم شمارو تحسین میکنیم بخاطر اینکه لایق بودی که وارد این مدار و این سایت شدی و قراره توی آینده نه چندان دور خواسته ها و آرزوهای شخصی خودت بهشون میرسی و اون زندگی زیبا و لذت بخشی که بخاطرش وارد این سرزمین شدی رو تجربه میکنی
آرزوی موفقیت دارم برات
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز
تشکر میکنم از شما خانم شایسته عزیز بخاطر این پروژه
روزی دوباره برگشتم به سایت این پروژه شروع کردم و خیلی با شما فاصله داشتم تا شرایط جوری رفت که من از یه جایی به بعد با شما همگام شدم
امروز میخوام برای بار دوم این پروژه رو شروع کنم
استاد باید اعتراف کنم که من حرفهای شما رو باور ندارم دلیلش هم اینکه فهمیدم اینقدر میترسم که خانوادم متوجه بشن که دارن حرفهای شما رو گوش میدم یا این جنس حرفها رو و هر موقع کسی سر و کلش پیدا میشه سریع این ترس که نکنه بفهمه دارم این حرفها گوش میدم پیدا میشه و فایل پاز میکنم
حالم اصلا خوب نیست
حالم بهم میخوره این شرایط
از این خودم نبودن
از این منی که من واقعی نیست
از این منی که تا کسی یه چیزی میگه بدون اینکه فکر کنه ناخوداگاه باورش میکنه حالم بهم میخوره
از ترسو بودنم از بزدل بودنم حالم بهم میخوره
از این ضعیف بودنم حالم بهم میخوره
از این بی مسئولیتی توی وجودم حالم بهم میخوره که چطور مسئولیت اتفاق های نادلخواه زندگیم گردن بیرون انداختم
گردن خدا، پدر و مادرم و..
خدایا تو همونی هستی که وقتی ناخن پام. کنده شده یه ناخن جدید بهم دادی و داری میدی چطور فکر میکنم تو در من نیستی؟؟
حالم بهم میخوره از اینکه هنوز نتونستم برای خودم. زندگی کنم و استقلال فکری داشته باشم!!!
حالم بهم میخوره که همش فراریم از هرکسی که چیزی میگه و گوشام میگیرم که نشنوم نه این که میخوام ورودی هام کنترل کنم نه میخوام حرف همرو زیر سوال ببرم و بگم همه چرت و پرت میگن
گوشام میبندم که وقتی عباسمنش از خدا حرف میزنه از خواسته ها از رسیدن به رویاها حرف میزنه گوشام میبندم وقتی عباسمنش از قرآن صحبت میکنه وقتی این ایه میخونه و اذا سالک عبادی انی فانی…
گوشام میبندم وقتی عباسمنش میگه پدر و مادر مسئول زندگیت نیستن
بعد وقتی مادرم بدون در زدن وارد حریم خصوصیم میشه داد میکشم فکر میکنم مقصر اونه در حالی که من مقصرم من مسئولم
من من..
حالم بهم میخوره برای وقتایی که حتی توی سایت عباسمنشم برای خودم نیستم
برای خودم زندگی نمیکنم دنبال راضی نگه داشتن دیگران
منتظر دستی غیر خدا هستم تا بیاد سمتم
خدایا من چه کردم با خودم؟؟؟
چه کردم که اینچنین از تو دور شدم؟؟
امروز قراره برم امیدیه با مربی صحبت کردم که منو معرفی کنه به تیم فوتسالی در لیگ برتر
بهم گفت اول بیا تا بازیتو بببینم
خدایا یعنی تو نمیتونی دست منو بگیری امروز ببری سر تمرین نفت امیدیه با مربی این صحبت کنم و به دلش بندازی که فرصت اینو پیدا کنم به ارزوهام برسم خدایا من امروز میرم توی دل کار، چطور همه چیز دست دیگران دادم تو رو فراموش کردم، قول میدم تا اخرین روزی که توی این دنیا زندگی میکنم برای رسیدن به تو و داشتنت تلاش کنم که تو اگرچه از من دوری ولی مطمئنی خیالم راحته که وقتی بهت برسم کارم راه میندازی، رهام نمیکنی
هوامو داری ،باهام قدم میزنی
خدایا یادته بهت گفتم خیلی دوست دارم اگر مطمئن نبودم هیچ این تصمیم نمیگیرفتم
که دانشگاه و کنکور رها کنم برم فوتسال یادته اون روز که توی دفترم نوشتم
خدایا میدونم باهام قدم برمیداری
یادته وقتی روزهای اول توی سالن داشتم بازی میکردم وقتی بعد از گل بود یا حرکت خوب بود نمیدونم برگشتم سمت نیمکت دیدم بچهای نیمکت داشتن تشویقم میکردن گفتم بهت خدایا این تویی که داری تشویقم میکنی یادته ؟؟؟
خدایا من فقط تو رو میخوام
به ولله قسم که هیچ برای من تو نشد
به ولله قسم اونی که میگفت اگر خودکشی کنی من میمیرم تو نشد با یه دکمه بلاکم کرد و اگر من الان دارم از تو مینویسم بخاطر توعه من که از تو متنفر بودم فکر میکردم صدامو نمیشنوی
به ولله قسم اونی که میگفت بیا باهم درستش کنیم منو یه روز ترک کرد
چقدر میگفتم بهش میخوام برم توی تنهایی خودم با خودم فکر کنم میگفت نه بیا باهم درستش کنیم به حرفش گوش دادم بدبخت شدم اخرم که گذاشت رفت
خدایا تقریبا 1 ساعت میخوام برم
امروز هرچی شد قول میدم باز برگردم به خودت از خودت بنویسم توی سایت توی هر گام
دلم برات خیلی تنگ شده
امروز باهام باش اونجا هم غریبم هم نابلد
امروز کمک کن با کیفیت ترین ورژنی که خودمم از خودم ندیدم بذارم
که جز تو کی میخواد دستم بگیره
دلم میخواد گریه کنم بازم بنویسم ولی الان باید برم خدا جون
یا شکست میخورم یا برنده میشم که همش برای من برده اره اینجا بودن برده
مریم نترس خدا داری ذره ذره دستش توی دستت حس میکنی
نذار اگر نه شنیدی یا ناامیدت خواستن بکنن بیخیال آرزوت بشی ،مگه دوس نداری بازیکن تیم ملی بشی مگه دوس نداری بازیکن لیگ برتر بشی به ارامش برسی پس تحت هر شرایطی تسلیم نشو
باید برم، باید برم کم کم اماده بشم و یه سفر کوتاه دارم
فعلا خدافص، میام بهت میگم خدا جون
سلام خدمت استاد عزیزم،خانم شایسته و هم فرکانسی های بی نظیرم
واقعا از صمیم قلب از خدای مهربانم سپاسگزارم که هروقت ازش کمک خواستم منو اجابت کرد اما من اونو اجابت نکردم بخاطر باور های اشتباه و غلطی که دارم
من سال 97 با سایت آشنا شدم و تصمیم گرفتم زندگیمو تغییر بدم اما مثل کسی که توی باتلاق گیر کرده همش دست و پا زدمو درجا زدم و نتیجه روز به روز بدتر از قبل
همش خدا هدایت میکرد من عمل نمیکردم همش میگفت دستتو بده به من اما من دستمو پس میکشیدم
الان که به این فایل هدایت شدم فهمیدم بزرگترین ترمز رو توی ذهنم داشتم اونوقت چرا باید انتظار موفق شدن داشته باشم؟!؟!!
خدایا خودت منو به بزرگی و لطف خودت ببخش که این همه مشرک بودم این همه به دیگران قدرت دادمو قدرتو از تو گرفتم
ازت سپاسگزارم که منو به این فایل توحیدی هدایت کردی چون منو بخشیدی و دست منو گرفتی تا فقط به تو ایمان داشته باشمو انتظارمو از بقیه پاک کنم.
انقد باید قدم به قدم روی خودم کار کنم که تمام شرک هایی که توی این هفت سال داشتمو از ذهنم پاک کنم و ذهنمو عادت بدم به توقع داشتن فقط از یک نفر یعنی فرمانروای جهانیان تنها قدرت هستی.
باید سر نمازم وقتی ایاک نعبد و ایاک نستعین میگم این جمله رو با پوست و استخونم حس کنم و ازش لذت ببرم چون نتیجه ایمان تبدیل شدن خواسته ها به روزمرگی زندگیه چون آرامش بجای استرس میاد چون عشق بجای کینه و نفرت میاد چون اعتماد به نفس و عزت نفس به جای شرمساری و خود کوچک بینی میاد.
من تمام این هفت سال فک میکردم آدم توحیدی هستم در صورتی که توی شرک مطلق بودم
میدونستم شرک یعنی چی میدونستم ایمان یعنی چی اما درک تطبیق دادنش با زندگیم رو نداشتم انگار گوشای قلبم کر شده بودن
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
الان که درک کردم امیدوارم به مرحله عمل برسونم و باید به خودم قول بدم که اینکارو بکنم
از خدای خودم هدایت میخوام برای عمل کردن به آگاهی های این دوره ارزشمند.
جلسه اول دوره پروژه خانه تکانی ذهن(گام به گام)
دوستدار همه شما،سینا
بسم الله الرحمن الرحیم.
یا رب ؛ هر آنچه دارم از آن توست.
امروز دوم اسفند ماه 1403 هستش (دقیقاً 28روز یعنی به تعداد گام های این پروژه ، پروژه خانه تکانی ذهن)
از دیروز -پریروز که همسرم حرف از شروع خانه تکانی زد من هم به یاد خانه تکانی ذهن افتادم و چون قبلا ادامه نداده بودم نمی دونستم دقیقا چند جلسه داره و به خودم گفتم که شروع می کنم و اگر از تعداد روزهای باقیمانده سال بیشتر بود میگنجونم تو روزهای دیگر و شروع می کنم اما نمیدونم ذهنم به سمت چی رفت که فراموش کردم اما امشب هم دو دل بودم که این پروژه را شروع کنم یا روز شمار را ابتدا کفتم بیام از قسمت نشانه های سایت شروع کنم ام گفتم که نع شروع می کنم و پروژه را استارت زدم و دیدم که الله اکبر این خودش یه دلیل برای تثبیت این تصمیم است که دقیقاً تعداد گام ها به انداره تعداد روزهای باقیمانده سال است و دقیقا اگر خوب به آگاهی ها و تمرینات عمل کنم می توانم سال جدید را با ذهنی تکانده از باورها و آشغالهای قدیمی شروع کنم.
خب جلسه اول را شروع می کینم .
در ابتدا جا داره که مسئولیت تمام اتفاقات زندگی ام را بپذیرم.
اینجانب محمد رضا رئیس آبادی دانشجوی این دانشگاه “بنده ی مخلص خدا ساز”tasvirkhani.com متعهد می شوم که مسئولیت 100% تمام اتفاقات زندگی ام را بپذیرم.
من به عدالت خداوند ایمان دارم ، ایمان دارم که خداون این جهان را به گونه ای تعبیه کرده و برای اداره آن قوانینی وضع کرده و کدهایی نوشته تا این جهان بدون کوچکترین نقصی به پیشرفت و تکامل خود ادامه دهد .خداون یک انسان قدرتمند نیس که از اون بالا بالاها نگاه کن که چه کسی بیشتر التماس و دعا می کند و ترحم بیشتری جلب کند و برای چه کسی زهر چشم بگیرد .
افکار و باورهای ما اتفاقات زندگی ما را رقم میزند.
بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
این شرایط نیست تا من زندگی بهتری داشته باشم.
این دیگران نیستند تا زندگی من را بهتر می کنند.
این کشور نیست تا شرایط من بهتر شود.
این باورهای من هستند که زندگی من را متحول می کنند.
من می خواهم نتایجی متفاوت از نتایج اغلب جامعه بگیرم؛ پس باید باورهایی متفاوت از اکثریت جامعه بگیرم.
کسی که به عدالت خدا ایمان دارد و به خدا توکل کرده نیاز نیست به خاطــــــــــــر مردم کاری کند.
هیچ بلایی وجود ندارد برای سوئیچیرو هونداها
خداوند هدایتگر همه ما.
سلام.
من بارها این فایل رو نگاه کردم تا آگاهی هاش رو بیشتر و بیشتر دریافت کنم.
این که خودت کاراتو انجام بدی یک تفکر هست!
یک نوع تربیت هست!
یک نوع فرهنگ! و یک آموزش!
ما از کودکی این شکلی باهامون رفتار شده که همه کارا رو ما بزرگتر ها.ما قوی تر ها.مایی که توانایی بیشتری داریم انجام میدیم و تو فقط بشین هیچ کاری نکن و فقط تماشا کن…در مقابل انتظار داریم که تویی که بچه خونواده مایی درس بخونی!
بچه خودش باید تشخیص بده درس بخونه یا ورزش کنه یا یک تخصص رو یاد بگیره…
بچه باید همه کاراشو خودش انجام بده از اون طرف هم خودش تصمیم بگیره چکار کنه…
ما فقط باید بهش بگیم که آب یه جا باشه میگنده…همیشه در حرکت باش و درنهایت یه حرفه ای که علاقه داری رو یاد بگیر!
این چیز ساده برای خیلی ها چیز پیچیده ای هست!
من شنیدم استاد راجب پسرش چی گفت که خودش بلند میشه میره مدرسه تازه فهمیدم یه عمر مامان بابا هامون چه مدلی کارای ما رو انجام دادن!خنده داره!
و در نهایت باور کردم که اگر ذهن آماده داشته باشی از باران سنگ هم پول میسازی چه برسه به سیل!
بنام خدای توانا
سلام استاد عزیزم
مهمترین درک من ازین فایل این بود که روی اونچه که به من مربوطه کار کنم
اقا ایرادای خودم رو برطرف کنم
تو ذهن من ایرادهایی هست که مربوط میشه به شرایط بیرونیم
فرکانسهایی ک توسط اون افکار میفرستم رو تغییر بدم
اتفاقات بیرونی رو خدا تغییر میده
خدا انسان نیست یک سیستمه که داره واکنش نشون میده به فرکانسهای من
اگه من فرکانس لیاقت بفرستم شرایط کاریم و عاطفیم و زندگیم تغییر میکنه اگه من به خداوند اعتماد کنم تمام اتفاقاتی ک برام میوفته همون چیزیه ک داره منو به خاسته هام میرسونه
پس باید بیشتر کار کنم بیشتر توکل کنم بیشتر بسپرم بهش کارهام رو
اینکه خداوند کارهارو میکنه خیلی مهمه که بیشتر تکرارش کنم
من قول میدم اگاهانه جملاتی ک بهم کمک میکنه رو جزو افکار غالبم کنم
من قول میدم که به سمت مسیر خداوند برم و آسان بشم برای آسانی ها.
سپاسگزارم از مریم عزیز برای شروع این پروژه عالییی
دوستتون دارم و به خدای بزرگ و قدرتمند میسپارمتون