live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 48 (به ترتیب امتیاز)

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن فصاحت گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    بر گیر شراب طرب‌انگیز و بیا

    پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا

    مشنو سخن خصم که بنشین و مرو

    بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا

    از رباعیات زیبای حضرت حافظ

    استاد عشق و آگاهی عباسمنش عزیز:

    همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

    چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی

    و همراهان سایت زیبای عباسمنش :

    صبح است بیا تا که غزل نوش کنیم

    آواى خـوش چـکاوکان گوش کنیم

    برخیز که خورشید طلوع کرد به مهر

    هر نکته به جز عشق فراموش کنیم.

    تفاوت نگرش و نگاه و مسئولیت پذیری و پاسخگویی به تمام اعمال و رفتارمان و حساب کردن فقط روی هدایت خداوند و کنترل فکر و آرام آرام به ایده های بهتر و

    عمل به دانسته ها

    عمل به دانسته ها

    عمل به دانسته ها

    فاصله گرفتن از شرک

    عدم توقع و انتظار از دیگران

    باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت روابط جسم سالم و…

    انگیزه و کمک از شرایط ناجالب و ناخواسته و تضاد

    نیاوردن بهانه آوردن توجیه مقصر را دیگران دانستن

    جهان مانند یک کاتولیک در دستان من است.

    من خالق زندگی خویشتنم.

    بلبل از فیض گل آموخت غزل

    وگرنه نبود اینهمه تعبیه در گفتارش.

    سپاس از اینهمه آگاهی و زیبایی بی نظیر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 3043 روز

    سلام بر دوستان و اساتید عزیزم

    من این گام اول رو انجام دادم و نکته برداری کردم و یاد یک تجربه ای افتادم که همین اواخر اتفاق افتاد جریان از این قرار بود که من میخواستم در حوضه کاریم خودم رو به چالش بکشم و یکی از ترمز هام این بود که من برای این چالش سرمایه ندارم و دخترم مقداری پول پس انداز داشت میخواستم از اون بگیرم و به همسرم گفتم که کارت بانکی رو درست کنه که من بتونم پول رو جابه جا کنم و همسرم گفت که نمیخاد موقعی که پول خواستی به خودم بگو بریزم به حسابت و من سفارش رو انجام دادم و به همسرم گفتم که پول بزنه به حساب من و اون هم شروع به نالیدن کرد که ندارم و این حرفها و من فهمیدم که نباید روی دیگری غیر از خودم و خدای خودم حساب باز کنم و یک مقداری هم از ایمان خودم خجالت زده شدم و من سفارش رو کنسل کردم و گفتم که من با پارت بعدی انجام میدم و به خدای خودم گفتم که کمکم کن و روز بعد دیگه ذهنم ساکت شده بود و من یک آرامش عمیقی داشتم یک دفعه به من گفته شد که به فلانی و فلانی زنگ بزن و پولی که دستشان داری رو درخواست کن و وقتی گفته میشه یک احساس خیلی خوبی تو رو فرا میگیره و من عین روز برام روشن بود که درست میشه و من هم فورا زنگ زدم هم پول سفارش هم پول کرایه و هم پول خریدن وسیله برام جور شد و اگر همین دستور العمل من یادم بمونه و همیشه اجرا کنم توی هیچ زمینه ای کارم لنگ نمی‌مونه و برای اینکه این همیشه یادمون بمونه نیاز به همون خانه تکانی ذهن داریم و این تجربه خیلی به من کمک می‌کنه و من خیلی سپاسگزارم برای داشتن این تجربه خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سید جواد همتی گفته:
    مدت عضویت: 2068 روز

    به نام خدا که به شدت کافیست

    به شرط پاکی دل وطهارت روح وپرهیز از معامله با ابلیس

    سلام خدمت استاد عزیزم وبانو شایسته مهربان بنیان گذار این پروژه فوق العاده توحیدی و تمام دوستان عزیزم وعاشقان این مسیر توحیدی

    کامنتم را با جمله ای از پیامبر اسلام که از استاد عزیزم شنیدم ودرکش کردم شروع میکنم که بسیار زیاد بهم کمک کرده برای درک بیشتر توحید

    شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است

    خدایا به تو پناه میبرم از شر شیطان وگمراهی اش به مسیر شرک خدایا یاری ام کن تا توحید وایمان و اعتماد وتوکل بیشتر را به تو داشته باشم خدایا یاری ام کن تا هدایت تو را دریافت کنم ودر مسیر کسانی باشم که به انها نعمت دادی نه کسانی که به انها غضب کردی ونه گمراهان

    مسیولیت پذیری

    همیشه به این موضوع فک رمیکنم وخیلی برام جالبه چقدر از بچگی اتفاقاتی برایم رخ داده که باعث شد در این مسیر قرار بگیرم که مسیولیت پذیر باشم در سن شش سالگی پدرم در یک حادثه تصادف پایش شکست جوری که از کار افتاده شد و من بودم ومادرم تا تقریبا یک سالی این اتفاق باعث شد در اون سن تا جایی که در حد توانم باشد شروع کنم به کمک کردن به مادرم صبح های زود میرفتم نون وایی ونون میگرفتم برای خونه واز مغازه پدر بزرگم خرید خونه انجام میدادم و میوه میگرفتم و کمک دست مادرم بودم نمیدونم چی شد که بعد از اون اتفاق به صورت بنیادی این حس در وجودم قرار گرفت که تو میتونی کار ها رو انجام بدی و از اون جا بود که اون قدرتی که در وجودم از قبلش حسش میکردم بیشتر وبهتر درک شد بیشتر فهمیدمش چون واقعا توی اون سن خیلی بعضی مواقع شرایط سخت میشد واز اونجایی که مادرم هم در این شهر غریب بود وکسی رو نداشت وبا فامیل پدرم هم زیاد رفت وامدی نداشتیم واصلا خبری از هم نداشتیم حتی با اون شرایط پدرم خوب به خیلی از تضاد ها خوردم در اون زمان واقعا اوضاع سخت شده بود هم از لحاظ مالی وضعیت خوبی نداشتیم هم کسی کسی کمک نمیکرد هم خیلی تنها شده بودیم من ومادرم یادمه اون موقع خیلی با خدا خلوت میکردم باهاش حرف میزدم هر کجا کار گره میخورد چون دیگه میدونستم کسی نیست صداش میزدم از خودش میخواستم تو همون سن بچگی و واقعا با چشم خودم میدیدم که چطور کارها رو انجام میده اون موقع من زساد درک نمیکردم خدا چیه و قدرتش چیه و چطور داره اینکارا انجام میشه فقط میدونستم یکی هست که از درونم با من حرف میزنه یکی هست که هی میگه نترس درست میشه واقعا درکش میکردم نمیدونستم کیه چیه ولی بعد ها وقتی با استاد اشنا شدم و قانون رو درک کردم وفهیمدم توحید ومسیولیت پذیری چیه فهمیدم که اون زمان چی بود که اون طوری درها رو باز میکرد واقعا اون زمان زمان طلایی زندگی من بود واقعا چون هنوز سن کمی داشتم وورودی های نامناسب در وجودم برایم ذهنیت وباور های اشتباه رو نساخته بودم به معنای واقعی هدایتش را دریافت میکردم وحسش میکردم که فقط میگفت تو بگو من انجام میدم میفهمیدم که واقعا کسی نیست که بهش تکیه کنم فقط مادرم کمی میتونست بار رو از زندگی برداره که اونم بنده خدا میومد پیش من وگریه میکرد وبا من درد و دل میکرد اون زمان بود که با وجود همه اون تضاد ها وهمه اقداماتی که صورت گرفت حرکت هایی که در اون سن انجام شد وتمام چیزها یی که میدیدم چطور خدا درست میکنه انگار وجودم مسیولیت پذیری رو میخواست چون حتی بعد از اون اتفاق هم چیزی درست پیش نرفت پدرم در همان زمان ها بود که درگیر بیماری اعتیاد شد پایش سالم شد وکار میکرد ودرامد داشتیم اما زندگیمان دچار تضاد های دیگری شد دچار بیماری های دیگری شد که از اونجا شروع به تشکیل باورهای اشتباه در درون من بود اما یادمه که اون حس مسیولیت پذیری در درونم زنده بود جوری که در همان زمان ها به پدرم التماس میکردم که من رو ببره سرکار و باهاش سه ماه تابستون رو میرفتم سرکار یادمه همیشه در وجودم این باور کم رنگ بود که چون اونا من رو به دنیا اوردن مسیول زندگی من خریدن همه چیز برای من هستن یا حتی باید به من پول بدن یا همه کار برام بکنن و این موضوع که اصلا خانواده من توانایی خرید همه چیز رو نداشتن را هم پذیرفته بودم همیشه یادمه اگر میخواستم چیزی رو بخرم خودم دست به کار میشدم یادمه تو همون دوران بچگی میخواستم دوچرخه بخرم چون میدیدم دوستام دوچرخه دارن منم این خواسته در درونم شکل گرفته بود و با خودم حرف میزدم فکر میکردم باید چیکار کنم حالا که دوچرخه میخوام یادمه فقط یه بار به پدرم اول شروع تعطیلات تابستون گفتم میخوام سه ماه تابستون رو کار کنم وبا پولش دوچرخه بخرم اونم من رو میبرد سرکار وپولی بهم نمیداد اما اخر تابستون دوچرخه رو خریدم خدا روشکر همیشه این حس در درونم بود که کسی توانایی اینو نداره که به من کمک کنه درسته شاید تا یه جاهایی خیلی به خودم فشار اوردم که به خانواده ام فشار نیاد چون واقعا وضعیت زندگی خوبی نداشتیم حداقل تا سن یا زده دوازده سالگی که پدرم خدا روشکر پاک شد وزندگی خانواده ام رنگ و بوی دیگه گرفت واقعا تا قبل از اون در شرایط سختی زندگی میکردیم و همین مسیله باعث شد که من با این حس مسولیت پذیری بزرگ وبزرگ تر بشم و انقدر بهش عادت کردم که حتی بعد از اینکه زندگیمون کمی بهتر شد بازهم این عادت رو ترک نکردم همیشه یادمه پدرم وقتی پول تو جیبی بهم میداد به یه طریقی برمیگردوندم تو جیبش تا بتونه خرج خونه کنه خدا روشکر میکنم که این حس در وجودم شکل گرفت خدا روشکر میکنم به خاطر همه اون تضادها خدا روشکر میکنم که با وجود همه تضادها باز هم دنبال خواسته هایم رفتم خدا روشکر میکنم که خیلی زودتر از اونی که باید یه عادت خوب در وجودم رشد کرد که هنوز هم با من هست یادمه تو دوران نوجوانی ام هم سعیم رو میکردم که خودم کار کنم و خودم خرجی خودم رو حداقل بدم مدرسه میرفتم اما زمان های بیکاری ام رو میرفتم سر کار و این مسیله مسیولیت پذیری خیلی تو زندگیم باعث رشد درونی ام شد خیلی کارها رو انجام دادم برق کشی ساختمان گچ کاری با پدرم میرفتم بنایی میکردم یادمه حتی وقتی زمانی میخواستم یه موتور بخرم شروع کردم به انگیزه ساختن وکار کردن با هدف خرید موتور خدا روشکر کار کردم وپولش هم جور شد وموتور رو خریدم یه موتور صفر خریدم و همیشه انقدر این حس رسیدن خواسته وحرکت کردن وهدف داشتن واون نشانه ها و به خواسته هام رسیدن چنان عزت نفس بیشتری در وجودم زنده میکرد که کوه ها رو میشد باهاش جابه جا کرد یادمه تو دوران دانشگاهم هم بین کلاس هام وزمان های بیکاری ام رو میرفتم سرکار هم درس میخوندم هم کار میکردم برام جالب بود هر کدوم از دوستام و هم سن وسال هام که کمی به زندگی ام وبه خانواده ام نزدیک تر میشدن همشون میگفتن جواد تو دیونه ای وهمشون هم دلیلشون این بود که تو پسر یکی هستی چرا انقدر کار میکنی اینهمه تلاش وکار کردن وزجر وبدبختی البته از نظر اونا برای چیه تو که بابت میتونه برات فراهم کنه یه خورده به خودت اسون تر بگیر یادمه سوال ها بیشتر این بود که چرا بابات برات هیچ کاری نمیکنه چرا همش داری کار میکنی من خودمم تا زمانی که با استاد اشنا نشده بودم واقعا نمیدونستم خیلی چیزا درسته یا اشتباه ویکیش هم این بود که این حد از مسیولیت پذیری وکار کردن وتلاش کردن برای زندگی در صورتی که به راحتی میشد از همون ابتدا زور بیارم به خانواده ام و اونا رو مجبور کنم وبه راحتی تقصیر رو بندازم گردن اونا واونا رو مسیول بدونم چرا اینکارنمیکردم و واقعا با اینکه جواب این که این کار درسته یا نه رو نمیدونستم اما به قول استاد درونم از همون اول این رو میخواست اینکه کسی نیست که تو رو به خواسته هات برسونه باید بلند شی و خودت دست به کار بشی باید حرکت کن ی از تو حرکت از خدا برکت سعی میکردم همیشه به این فکر کنم که چطور هر مسیله ای در زندگیم رو میتونم حل کنم یادمه اون دوستی که دستی از دستان خدا وند شد تا من با استاد اشنا بشم هم این جمله رو بارها وبارها بهم گفت که تو با این ذهنیت هایی که داری اگر بیای تو این مسیر منظورش کار کردن با استاد بود میترکونی تو زندگیت چون بعد از مدتی دوستی با من یه شناختی به من وذهنیتم پیدا کرده بود میگفت من نمیدونم چطور ولی تو خیلی از کارایی که داری میکنی درسته با اینکه خیلی چیزا رو نمیدونی منظورش قانون ها بود که همین جا ازش تشکر میکنم حمید رضا جان ممنونم ازت سپاسگزارم که من رو با استاد اشنا کردی هر کجا هستی برات بهترین ها رو ارزو میکنم ازت سپاسگزارم

    ولی واقعا هر چقدر در این مسیر با استاد بیشتر اشنا شدم وقانون رو درک کردم خدا رو بیشتر شناختم خودم رو باورهام رو درک کردم وبیشتر شناختم فهمیدم واقعا راست میگفت اما همیشه تا میومد غروری برای این موضوع در درونم شکل بگیره به خدا میگفتم خدایا ظرفم رو خالی کن من هنوز خیلی راه دارم تا به ارامش به خوشبختی به سعادت در این دنیا واون دنیات برس من هنوز اون ایمان رو به تو ندارم ولی در کنارش سپاسگزاری میکردم ازش که بهم کمک کرد وخیلی زود نور ایمانش را در وجودم روشن کرد

    هر چقدر به هر مرحله وقسمتی از زندگی ام فکر میکنم که به موفقیت وبه ارامش درونی رسیدم به این میرسنم که توحید بود واقعا وقتی استاد میگه همه چیز توحیده همه چیز خداونده درکش میکنم وقتی میگه مسیولیت پذیری یعنی توحید وشرک نورزیدن درکش میکنم ومیپذیرم هر کجا ضربه خوردم از شررک پنهان یا اشکار خودم بود وقتی استاد میگه همه چیز ایمان هست یا ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است واقعا درک میکنم وقتی بارها وبارها میگه اولین قدم برای تغیر پذیرفتن تمام مسیولیت زندگیم هست میفهمم چی میگه و به اندازه ای که این جملات رو درک کردم وباور کردم به سمت توحید حرکت کردم همه چیز تغیر کرد در زندگی ام استاد هر روز فایل انگیزشی شماره سه رو گوش میکنم این فایل فوق العاده است چقدر از همون اولین بارکه این فایل رو دیدم درک کردم اونجایی که میگید اولین قدم برای تغیر پذیرفتن تمام مسیولیت زندگیتون هست اگر بخوای منتظر کسی باشی هیچ وقت موفق نمیشی هیچ وقت به جایی نمیرسی یادت باشه هیچ کس مسیول زندگی تو نیست نه پدرت نه مادرت نه دولت و تنها کسی که میتونه به تو کمک کنه خودت هستی هیچ دوستی بیرون از تو وجود نداره هیچ تنها کسی که میتونه جلوی تو رو بگیره خودت هستی هیچ دشمنی بیرون از تو وجود نداره همه چیزایی که برای رسیدن به هدفت میخوای همین الان داری اگر حرکت کنی شرایط فراهم میشه من خیلی سخته واقعا منتظر چیی یا کسی موندن اصلا در این مورد صبر ندارم اینکه یکی دیگه باید یه کاری انجام بده برام تا یه نتیجه ای رخ بده خدا روشکر میکنم که همیشه در درونم این ندا بود که بهونه نیار چون یا بهونه میاری یا نتیجه میگیری واقعا تنها چیزی که میتونه از همه چیز من رو باز داره بهونه اوردن هست خدا روشکر که همیشه در درونم این بود که هدف هیچ وقت وسیله رو توجیح نمیکنه

    خدا روشکر میکنم که خداوند مرا در این مسیر قرار داد واقعا حسش میکنم هر بار بیشتر وقتی توکل میکنم ووقتی بهش میگم که ایمان دارم بهش وقتی دسته چکم رو پاره کردم بیشتر حسش کردم بیشتر درک کردک که شیطان درونم زانو زد و کم اورد وقتی مستقل شدم با همه شرایط موجود وحرکت وتلاشم را برای زندگی ام بیشتر کردم بیشتر خدا رو حس کردم وقتی خودم سعی کردم توکل کنم ومسیولیت پذیری ام را با وجود تنها بودن بیشتر کنم وبه خدا بگم من تو رو بیشتر میخوام من میخوام زمین بازی بزرگ تزربشه برام من خواسته ام اینه که قدرت تو رو باور کنم ومسیولیت همه چیز را وخلق همه چیز را به خودم وایمانی که به تو دارم گره بزنم چون تو عاشق این هستی که خلق کنم تو من رو به این دنیا اوردی تا خلق کنم تو مرا یاری میکنی تا همه چیز را خلق کنم تو لذت میبری از اینکه بندگی تو را کنم وقدرت تو را بی نهایت ببینم وخلق کنم هر انچه دوست دارم پس منم بندگی میکنم ایمان میارم بیشتر وبهتر استاد خدا شاهده خدا روشکر انقدر توحید داره درونم رشد میکنه که حتی با وجود سپردن به خداوند وتوکل کردن به خودش حتی برای راه رفتنم باز هم هر لحظه در درون همه چیز دقت میکنم که شرک نورزم و توحید داشته باشم چون تضادهایی رو زندگیم دیدم که دیگه نمیخوام تکرار بشن با بی ایمنی خدا روشکر میکنم که هر لحظه بهش فکر میکنم من نتیجه ای تو زندگیم ندارم من کاری برای خودم ندارم یه ماشین خریدم اما تصمیم گرفتم ماشینم بفروشم ومستقل بشم انجامش دادم ولی واقعا با وجود اینکه نتیجه پر رنگی در زندگیم ندارم همین که در این مسیر هستم وهر روز دارم نشونه های خدا رو میبینم میبینم واضح که داره کارها رو برام انجام میده وهمه چیز داره برام میشه خانواده پول کار خوب سلامتی ارمش این به من از هزار تا نتیجه به ضعم دیگران بالاتر این ایمانم را بیشتر میکنه برای ادامه دادن در این مسیر وقتی خودش برام امید وتوکل وانگیزه میشه بقیه چیزا درست میشه وقتی میدونم خودم دارم ایمانم را بهش بیشتر میکنم اونم میدونه و به اندازه سر سوزنی خطا نمیکنه وهمیشه پاسخ ایمان حس خوبه واتفاقات خوب خد روشکر میکنم که هر روز مسیولیت پذیری ام بیشتر وبهتر میشه وتوحید عملی ام بهتر وبیشتر رشد میکنه خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم که همه چیز تحت کنترل وسیطره ومدیریت وقدرت خودش هست خدا روشکر میکنم که اون همیشه خیره در زندگی من واگر ایرادی هست اگر مشکلی هست اگر کمبودی هست همش منم اینا منم میپذیرم که من کمم من محدودم من باورهای درستی ندارم من کوچکم و اون بزگه اون دلی دریا دارد اون بی نهایته اون قدرته و من حکم قطره ای در دل دریا را هم ندارم در برابرش من هیچی نیستم همیشه خدا روشکر

    سپاسگزارم ازتون بانو شایسته ممنونم به خاطر این پروژه متشکرم استاد عزیزم سپاسگزارم از همتون از تمام دوستان قشنگ وزیبا و عالی که دارم در این خانواده دوست داشتنی ممنونم از همتون امید وار م این نوشته ها که با حس خوب بود رد پای بی نظیری برای اینده باشه و امید وارم این حرف ها و خاطرات وتمام این اگاهی ها که کلام خداوند بود وجاری شد در نوشته های من نشانه ای برای دوستای عزیزم باشه خدا روشکر میکنم

    براتون بهترین ها رو از خداوند میخوام چون لیاقتش رو دارید

    هر کجا هستید شاد و موفق و پیروز و سربلند باشید در لحظه به لحظه زندگیتون توحید وحضور خداوند را حس کنید

    دوستتون دارم

    یادت باشه جواد

    اگر مثل بقیه فکر کنی به خدا مثل بقیه نتیجه میگیری

    یادت باشه

    تو اومدی به این دنیا ورسالتت ایمان وتوحید خداوند است

    یادت باشه

    هیچ کس غیر از تو مسؤل زندگی تو نیست

    یادت باشه

    یا بهونه میاری یا نتیجه میگیری

    یادت باشه

    هر اتفاقی افتاد چه خوب چه بد سریع برگردی به درون خودت انگشت اشاره همیشه به سمت خودت باشه نه دیگران چون تو داری خلق میکنی هیچ کس مقصر نیست تو محدودی تو باور درست نداری پس تغیر درونی داشته باش ایمان داشته باش همه چیز در بیرون تغیر میکنه این قانونه خداونده وهرگز تبدیل وتغیری در ان نیست

    یادت باشه

    تو خالقی نه هیچ چیز نه هیچ عامل بیرونی

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حسن بدرقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2109 روز

    درودوعشق براستادعباسمنش عزیزم وبانوی مهربان خانم شایسته…من امروزصبح پنج مهر1403بانام خدای مهربان واردپروژه خانه تکانی ذهن گام به گام شدم ودوتامسئله داشتم که هیچ کاری به ظاهرنمیتوانستم برایش انجام بدهم وطبق گفته بانوشایسته تصمیم گرفتم روزی دوساعت برلی خودم وقت.بزارم البته چندروزی هست دوباره مدام درحال گوش کردن فایلهای رایگان استادعزیزم بودم ولی چون راننده تاکسی اینترنتی هستم درهین رانندگی گوش میدادم ولی امروزتصمیم گرفتم طبق گفتاربانوشایسته برای خودم زمان بزارم پارک کردم واولین گام راتناشاکردم وبرای اولین بارباتمرکزونکته برداری ازگفتاراستادعزیزم نوشتم ودرپایان ازخالق عشقم خواستم که تاپایان این گام‌ها این دومسئله که یکی روابط باهمسروفرزندانم. هست ودیگری امورمالیم اصلاح شود.پس ازپایان اپلیکیشن اسنپ راروشن کردم واولین سرویس رارفتم وبه مقصدکه رسیدم هنوزمسافرم پیاده نشد که یک خودروباسرعت به خودروی من زد وخسارت نسبتازیادی به خودروی من زد من همیشه قبلا خیلی تصادف میکردم وبعدازتصادف هم خیلی عصبانی میشدم وفحاشی ودعواو….میکردم ولی ازوقتی که دوباره روی خودم کارمیکنم چندماهی هست خداراشکرتصادف. نکردم تاامروز ولی خیلی برام جالب بود اصلا نه عصبانی شدم نه نگران شدم همان موقع که پیاده شدم خداراشکرکردم وگفتم خدایاشکرت که به خیرگذشت همین که خودم ودومسافری که درماشینم بود.حتی راننده ای که ازپشت به ماشین من زد سلامتی شکرخدایاصدهزاربارشکرت ومیدانم قطعا خیریتی دراین تصادف هست ومدام ذهنم میخواست مراگول بزندمیگفت دیدی تاروی خودت کارمیکنی وتاشروع کردی که ذهنت راکنترل کنی تصادف کردی ولش کن این کارهارا ولی من محلش نزاشتم وبازهم خداوندعشقم راشکرگزاری کردم واکنون هم شروع کردم به نوشتن این پیام برای شما وصنیمانه ازاعماق وجودم ازشما استادعزیزم وبانوشایسته مهربان سپاسگزارم عاشقتونم ویک سوال هم دارم وقتی من وارداولین گام می‌شویم بجز فایل اصلی دوفایل دیگرهم هست فایل قبلی وبعدی آنهاراهم ببینیم؟️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    نرگس بِنساله گفته:
    مدت عضویت: 743 روز

    درود ب استاد عزیزم.

    ب خودوم افتخار میکنم ک استادم میگن من برای همه صحبت نمیکنم و فقط برای اون تعداد اندکی صحبت میکنم ک میخوان زندگیشون تغییر بدن.خدایا شکرت ک جزئه اون اندک افرادم و در فرکانسش قرارم دادی.و هرگس نتیجه ی افکار خودشونو میبینم.

    سیل و زلزله و طوفان… یک کنش واکنش طبیعی جهان هست و خداوند یک انسان نیست با احساسات انسانی ک بخواد پاسخ رفتارهای ما رو رفتار کنه خداوند یه سیستم و یه انرژیه ک واکنش نشون میده .و هرتضادی در دنیا ب وجود میاد و باعث یه سری ایده ها و اختراعات و اکتشافات میشه و حالا هر کی در فرکانس بالا باشه و افکارش ب درستی هدایت شده باشه از این خرابیها نفع میبره و اگه در فرکانس خوبی نباشه خسارتش بهش میرسه. و ما باید بپذیریم 100٪مسئولیت زندگیمونو و ن دولت ن پدر و مادر و و خدا… مسئول زندگی من نیستن و اگه کسی ب دنبال این باشه ک مسئولین و دولت … بیان زندگی منو مدیریت کنن زندگی منو و اونا برای من یه کاری کنن،این یه تله هست ک ما ب دورن خودمون رجوع نکنیم و این توقع از دیگران باعث میشه ک جلوی هزاران هزار دلار ثروت ک خودمون میتونیم خلق کنیمو بگیره

    ب قول استاد:تو همین خرابیها چجوریه یه سری ها ازش نفع میبرن ولی یه سری ها دارن خسارت میبینن؟!نکنه اینا بر میگرده ب افکارت؟؟؟!

    این اشتباهه ک اگه یکی داره باید کمک کنه و اون بشه منجی بقیه.مُنجیی درکار نیست و هر کس خودش باید خلق کنه.

    این یه شرک هست ک باید یکی بیاد زندگی ما رو درست کنه. بپذیر هر شرایطی ک در زندگیت هست،خودت ساختی.و این تضادها باید کمک کنه برای تغییر زندگیت.

    تمام آدمهایی ک این ویژگی رو دارن ک یکی از بیرون بیاد زندگیه اینارو درست کنه،بدون استثنا همشون بدبختن.وقتی تو خدارو باور کنی ب عنوان فرمانروای کل جهانیان و کیهان اون کل امکانات دنیارو برات فراهم میکنه،ما بندگی کنیم خدا خوب بلده خدایی کنه.

    اگه داری مثل بقیه فکر میکنی پس نتایج بقیه رو میگیری و اغلب مواقع نقطه ی مقابل تفکر عموم جامعه،تفکر درسته.

    هر کاری میکنید ک دل مردمو ب دست بیارید شرک آلودترین کار دنیارو انجام داده و کسی ک خدارو قبول کنه برای مردم کاری نمیکنه.

    تو خدای خودتو بشناس بقیه ش حل میشه.یک اتفاق یکسان دوتا نتیجه ی متفاوت خلق میکنه و بستگی داره چطور بهش نگاه کنیم

    کسی ک بنده ی خوبی باشه خدا

    و منتظر بودن برای اومدن منجی ک مسائل منو حل کنه یک تفکر بیماری زا هست و

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    نیاز گفته:
    مدت عضویت: 2451 روز

    خدایا کمکم کن تا از اعماق قلبم تنها تو را بپرستم و تنها از تو کمک بخام.

    سلام به اساتید ارجمندم

    سلام به دوستان هم فرکانسم.

    آنقدر این پروژه برای من بوووووود که به جا گذاشتن رد پا رو برای خودم ادای دین میدونم.چقدر مناسب این روزهای منه. دمتون گرم استاد شایسته ی زیبا یم.

    هر چند که این ردپا بیشتر از هر کس دیگه ای برای حال الان و آینده خودم سودمنده.

    درمورد بلایای طبیعی : این مسایل هرجا امکان دارد اتفاق بیفتد چرا‌ ما فکر میکنیم خدا اونجا نشسته و میخاد حال بگیره و طوفان ایجاد کنه. خداوند یک انرژی و سیستم است و پاسخ فرکانسها ی مارا میدهد.

    بلایای طبیعی باعث پیشرفت جهان شده. و باعث شده خانه ها هوشمندانه تر ساخته شوند.

    اصل اصل اصل همه چیز: ما مسئول زندگی خودمان هستیم.

    هیچکسی در قبال زندگی ما هیچ‌ مسئولیتی ندارد.

    مسئولین هیچ‌ مسئولیتی در قبال ما ندارند. پدر مادر ریس جمهور هیچکدام.

    توی آمریکا در طوفان هیچ کمکی از طرف دولت نمیشه.

    هیچ آدمی بیرون از ما مسئول تامین زندگی ما نیست مسئول اتفاقات زندگی ما نیست.

    اگر زندگیت میخای عوض بشه افکارت و عوض کن. کسی که منتظر کمک دیگران مینشیند، و خودش را مسئول زندگیش نداند به جایی نمیرسد.

    این نگاه که کسی دیگه ای باید بیاد زندگی مو تغییر بده بریز بیرون. باید نگاه مون به بیرون نه، بلکه به درون خودمون باشه.

    هروقت یه فکر اومد تو سرت که یک عامل بیرونی باید تغییر کند برای پیشرفت ت. بدان به بیراهه میری.

    اگر یک اتفاق یکسان نتایج متفاوت را برای افراد متفاوت میاره باید فکر کنم دربارش.

    وقتی فکرم عوض بشه تمام شرایط من عوض میشه از هر لحاظ پیشرفت میکنم.

    یا توی طایفه وقتی یکی ثروتمنده باید به بقیه کمک کنه.

    و همه ازش توقع دارن. خدا کنه یکی نماینده مجلس بشه همه ازش میخان کار کنه برای طایفه خودش.

    توقع از افراد یعنی شرک.

    توی کشورای پیشرفته مالیاتِ مردم هست که همه جا رو میسازن دولتها.

    نگاه اینکه یک کسی یک کاری باید بکنه برای ماها، این باعث بدبختی هست.

    اگر میخای متفاوت از بقیه باشی، باید قبول کنی اتفاقات رو خودت رقم میزنی و هیچکسی نمیتونه کاری برات بکنه.

    سعی کن به درون خودت نگاه کن و باورها و افکار خودت رو ببین‌

    یه سریا همیشه مینالن. و یه سریا همیشه خوب کار میکنن. شادن موفقن و تعدادشون کمتره.

    هر چیزی از فکر شما شروع میشه. صبر کن و بگذار افکار جدیدت شکل بگیره. باید عمل کنی به دانسته هات چرا که ایمان بدون عمل حرف مفته

    الان تو بگی باشه میپذیرم که افکارم کنترل میکنه زندگیمو ولی در زندگی روزمره جوری رفتار کنی، جوری حرف بزنی جوری فکر کنی که قدرت رو به عوامل خارجی بدی این یعنی عمل نکردی و ایمان نداری.

    اگر از بقیه توقع داری یعنی در مسیر غلطی. باید اول بپذیری که هر شرایطی که داری بخاطر باورها و افکار خودت هست

    من میتونم هزار بهانه بیارم تا بگم محیط و افراد اطرافم باعث شدن به شرایط بدی برسم.

    ولی من باید از اتفاقات و شرایط بد و تضادها کمک بگیرم تا انگیزم قوی باشه.و به خواسته هام برسم.

    بهانه خانواده، زن ،شوهر ،کشور ،سن بچه ،جنسیت فامیل، قابل قبول نیست. تمام آدمای خوشبخت اولین ویژگی شون قبول مسئولیت زندگی خودشونه. من باید درست کار کنم و درست فکر کنم. من باید باور و ایده درست داشته باشم و نترسم‌ .

    و… شرک نداشته باشم.

    باورهای در مورد خداوند رو به خودم هزاران بار باید بگم.

    اون خداست همه کارا رو انجام میده و منو هدایت میکنه.

    مارا به راه راست هدایت کن. این درخواست همیشگی من باید باشه.وقتی باورش کنم که میشود و در وجود منه و ازدیگران کمک نخام، ازدیگران توقع نداشته باشم، مسئولیت زندگیمو به گردن دیگران نندازم، توی قلب خودم با خدای خودم اون درخاستها رو ازش بخام.خدا همه کارهامو درست میکنه.

    کسی که بندگی خدا رو بکنه، خداوند همه کار براش،میکنه.

    وقتی خدا رو به عنوان قویترین فرمانده کل دنیا بپذیری. کسی که قدرت کل دنیاها دست اون هست خدارا اونطوری باور کنی. خدا هم برات همه کاری میکنه.

    ما از همه ، غیراز خدا، توقع داریم. چطور هست که باور میکنی وقتی توی گوگل و اپل کار کنی امکانات خیلی خوبی بهت میدن از هر لحاظ، ولی نمیتونی باور کنی که اگه بندگی برای خدا کنی نعمت ثروت میده بهت؟؟؟

    تو بنده خوبی باش، تو ایاک نعبد و ایاک نستعین رو از اعماق قلبت باور و عمل کن همچین نعمت بهت میده که کل مردم جمع شن نمیتونن اینقدر بهت کمک کنن.

    اگر داری مثل بقیه ، فکر و عمل میکنی، مثل بقیه هم نتیجه میگیری‌ باید متفاوت فکر کنی و متفاوت عمل کنی.

    همه چی خدا و همه چی توحید هست.

    یک کار کن قلب و خدات خوشحال باشه نه مردم.

    هرکاری که میکنی برای اینکه مردم خوششون بیاد از شما، این شرکه.

    اگر باور توحیدی در قلبت باشه کلا فکر و نگاه و عملت تغییر میکنه.

    توحید عملی یعنی مسئولیت زندگی خودتون رو خودتون بعهده بگیرین.

    نه اینکه اگه شریک داشتم، اگه فالور داشتم اگه .،.

    همون مردم که تورو میبرن بالا با یه بشکن میارنتون پایین.

    شما رو خودتون کار کنین بقیش درست میشه.

    اتفاقات طبیعی و یا هر اتفاق بد دیگه ای رو گردن خدا نندازین و از بیرون توقع نداشته باشین بهتون کمک کنن. بگین خودم زندگی مو میسازمش و انجامش میدم. هرچند وقتی باور درست داشته باشین هر اتفاق به ظاهر بدی هم به نفع شما تموم‌ میشه. هر اتفاقی درون خود ش نعمتهایی داره ولی اون نعمتا رو فقط یه سریا دریافت میکنن.

    کسانی که در مدار درست باشن، از همون بلایای طبیعی هم‌پول در میارن، ایده میگیرن راهکار میدن و زندگی خودشونو و بقیه رو درست میکنن.

    ممنونم استاد عباس منش و استاد شایسته

    خیلی از بودن توی این سایت لذت میبرم و حسم عالیه از بودن در کنار شما

    یه عالمه چشم قلب قلبی برای همه تون

    خدایا شکرت به اندازه ی تمام موجوداتی که آفریدی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Zahra Gheraat گفته:
    مدت عضویت: 2495 روز

    گام 1 ، خونه تکونی ذهن

    به نام خداوند رزاق و هدایتگر

    سلام به مریم جاان عزیززز‌‌ که چه عمقی توی ویس تون بود.. شدیدا به دلم نشست

    درود بر استاد عباس منش عزیزم که صبحت هاتون همه در و گوهر هست‌ و برای ما در راه ماندگان چراغ راه

    خداوند به عمر و زندگی و سلامتی تون برکت فراوان بده.

    من در سال 1400 که تقریبا حضور هر روزه ام رو توی سایت شروع کرده بودم، جالبه یک همچین دستورالعملی رو با اولین دوره “روزشمار تحول زندگی من” اجرا کردم. و عملا در طول اون سفر که 40 روز برای من طول کشید، برکات فراوانی برام اومد و باگ های خیلی مهمی که در ذهنم داشتم برام باز شد و بعدش هم برکت پشت برکت. نعمت پشت نعمت

    من معجزاتش رو واااقعا به عینه دیدم

    باز دلم می خواست که چنین مسیری رو تکرار کنم..

    با اینکه از ابتدای سال 1403 در دوره آف لاین 12 قدم‌ هستم‌ و تازه هم قدم‌ 7 رو خریداری کردم ، ولی دلم یک چیزی شبیه دوره هایی که تازه روی سایت میاد و همون شور و حس و حال و موج انرژی رو می خواست..

    مثل تجربه اتصال و همزمانی که با دوره احساس لیاقت داشتم. ( اون دوره را در همون هفته اول رونمایی به لطف الله خریداری کرده بودم)

    در دوره احساس لیاقت، برای انگیزه بیشتر و گذاشتن رد پا در سایت و همچنین به دلیل اینکه برنامه سفر به هند رو داشتم، تصمیم گرفتم برای نوشتن هر کامنت به خودم 10 دلار جایزه بدم. و در طول برگزاری دوره احساس لیاقت موفق شدم به خودم 200 دلار جایزه بدم‌‌.

    ولی اتفاق قشنگی که رخ داد این بود که خداوند و کائنات میزان دلارهای من را به حدود 2000 دلار رسوند.. اونم از راه های کاملا طبیعی و آسون و به صورت واقعا شگفت انگیز.. واااقعاا شگفت انگیز… که در برخی از کامنت هام بهشون اشاره کردم.

    چند روز قبل باز هم با خودم برنامه گذاشتم که برای نوشتن هر روز ستاره قطبی به خودم 1 دلار و برای نوشتن هر کامنت به خودم 10 دلار جایزه بدم…

    خداااای من، همون روز دیدم که بنر دوره خونه تکونی ذهن روی سایت است. واقعا خوشحال و سورپرایز شدم

    خدا را سپاس گفتم که در فرکانس چه اتفاق های خوبی قرار دارم و بستر برای رشد و جهش بیشتر برام مهیا می کنی .. خدااایااا شکرررت

    راستش خواستم یک بهانه حرکت بهم بده تا برکاتش رو باران وار به وجود و زندگیم بباراند

    و جهان هم صدای تصمیم من رو شنید و من را هم مدار با این دوره و با حال و هوای قشنگ‌دوستان کرد

    خدایا شکرررت

    @@@@

    امروز یکی از همکاران قدیمی ام که ارتباطات گسترده ای دارد ازم پرسید می خوای از اداره بری؟ یک چیزهایی شنیدم؟

    گفتم: انشالله. گفت: بازنشستگی ؟ گفتم: باز خرید

    گفت؛ خوب به کی گفتی برات انجام بده؟ گفتم؛ خداا

    گفت: من برات درستش می کنم. سفارشت می کنم… سفارش نشی کارت رو انجام نمیدن. سر میدونن… گفت؛ من با فلانی صحبت کنم کارت حله.. فقط نامه ات رفت بهم بگو… گفتم: خیره انشالله .ممنونم ازتون.

    ولی خدا میدونه خنده ام گرفته بود.. با اینکه می گفت من برات ردیفش می کنم… ولی من اصلا لحظه ای دلم و ذهنم سمتش نچرخید

    تو دلم گفتم بقیه کی اند؟؟؟ اگر خدا بخواد به راحتی واسطه میشن..

    ولی من چشم طمع و امیدی به اونها ندارم

    چون میدونم خداوندی که شجاعت و شهامت گذر کردن از کار و درآمد اداری را بهم داده، خودش هم کارها را برام خوشگل ردیف می کنه. بنده خدا چی کاره هست؟؟

    خودش هدایتم می کنه..‌

    خودش مهره ها رو قشنگ می‌چینه

    خودش منو سهل و آسون به نتیجه عالی می رسونه

    قدرت دست خودشه..

    امضا دست خودشه..

    همه چی دست خودشه..

    اونه که باید موافقت کنه ..

    خدایا شکرررت از صراط مستقیمت

    چقدر توحید و اتصال به منبع آدم رو قوی می کنه..

    چقدر از خار و ذلیل بودن دور میشی

    چقدر خیااالت راحته از همه چی

    چقدر ترس و واهمه هات کمرنگ میشن و یا در عرض چند ثانیه محو میشن

    چقدر عمری مسیر چپه رفتیم ولی باز هدایت شدیم به مسیر درست

    چطور میشه شکرگزار این مسیر آگاهی شد. مسیر اتصال به درون. مسیر توحید

    خدایا شکررت بابت اولین گامم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    الهام لطیف گفته:
    مدت عضویت: 1687 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    خانه تکانی ذهن

    گام اول

    سه شنبه 8:38

    سلام به همه ی دوستان

    هر کسی در این جهان نتیجه افکار خویش را میبیند.ما نگاه مون به خدا مثل یه موجود محدوده.در صورتی که او یک سیستم و انرژیست که پاسخ فرکانس های ما رو میده.از پدیده های یاد شده که افراد به عنوان بلایای طبیعی ازشون یاد میکنند.که بسته به دیدگاه افراد نتیجه اش تو زندگی هر فرد، متفاوتی.

    کسانی که تحت عنوان بلا ازشون یاد میکنن، قطعا بغیر از مصیبت چیز دیگری نخواهد داشت.و برای دسته ی مخالف که از زاویه دیگری نگاه میکنن، دقیقا همان سود و منفعت و بهبود خواهد بود.

    در غالب خانه ها و سازه های نو، محکم و مقاوم، ساخت راه های اصولی تر، پر آب شدن سدها و قنات ها و….

    نکته ای که خیلی واضح اشاره کردن استاد اینه که ما خودمون مسئول زندگی مون هستیم و لاغری حتی خدا.

    چقدر همه ی ما این دیدگاه رو داشتیم و اکثرا داریم و ازش چه ضربه ها که نخوردیم.من خودم از اون دسته آدمایی بودم که برای شفای فرزندم خیلی زور الکی میزدم و همیشه چشمم به دست پزشک ها بود.

    حالا این یه مثال بود، توقع می‌تونه خیلی معنی گسترده ای داشته باشه.

    از توقعات مالی گرفته تاکمک های فیزیکی،حل مسائل،تغییر شرایط و….

    نگاه مون باید به خودمون باشه.به قدرت و توانایی های درون مون.نه هر عامل بیرونی.

    باید فکر کنیم وقتی با فلان چالش مواجه شدیم چکاری از دست مون بر میاد.

    اگر ایرادی در بیرون هست، در وجود خودم، نگاهم و افکارم هست.

    استاد میگن به محض عوض کردن باورها و افکار نتایج بیرونی هم عوض میشن، که برای خود من همیشه اولین دریافت آرامش و شادی عمیق هست.

    نکته بعدی اینکه وقتی توقع مالی داریم از دیگران برای داشتن مبلغ های ناچیز، جلوی دریافت میلیون ها دلار رو سد میکنیم و می‌بندیم. این نمونه رو بارها و بارها تو خانواده خودم دیدم. که چقدر برای گرفتن وام یا قرعه کشی یا خرید قسطی منتظر میمونن، نقشه براش می‌کشن و آخر سر همایون سودی که فکر میکردم بهشون نامیده و جلوی دریافت رزق بغیرالحساب رو میگیرن.

    حتی به نظر من پرداختی برای بیمه هم خودش یه باور غلطه.یا مثلا موضوع مالیات در ایران ،ببینیم چقدر بوده و چقدر انرژی میزارن برای دور زدن مالیات.حتی به خود من میگن کارت خوان به نام خودت نگیر، یا برای واریزی هات شماره کارت خودت رو نده و….

    به قول استاد تو کشوری که دائم داره قوانین عوض میشه، دولت عوض میشه و..یک عده همیشه آنلاین هستن و به زمین و زمان بدو بیراه میگن.

    باز یاد یکی از اعضای خانواده ام افتادم که همیشه چشم به دولت بعدی داره و هیچوقت شرایط و اوضاع براش مهیا نشده که هیچ ، دائم داره از هر لحاظ عقب گرد میکنه، چرا؟؟؟ چون از دولت و ملت و سران مملکت توقع بیجا داره!

    آقا این موضوع منجی که مطرح شد اصلا دیدم چقدر به اسم دین و آیین باور غلط دادن به خورد ذهن مردم.چقدر خدا رو مورد سوال قرار میدم پس کی این منجی ظهور میکنه؟ دیگه بدبختی ها از این بیشتر؟فساد از این آشکارتر ؟چرا منجی رو نمیفرستی که بی عدالتی و ظلم رو برداره؟ گرونی رو کم کنه؟

    اون بیاد مسائل رو حل کنه، با شمشیرش مشرکان رو از لبه تیغ رد کنه و از این جور حرف های مفت که همه مون هم زیاد شنیدیم

    اتفاقات و مسائل رو خودمون باید حل کنیم.با قدرت خلق زیبایی که خداوند در اختیارمان قرار داده.

    مثلا خودم هر وقت برای خرید میرم از خدا می‌خوام بهترین و با کیفیت ترین جنس مورد نظرم رو در کمترین زمان ممکن، خیلی آسان پیدا کنم و با قیمت بسیار مناسب بخرم.برای ماشینم بهترین جای پارک رو فراهم کن(دیروز حتی آیتم تو سایه باشه رو هم اضافه کردم )و بعد تجسم میکنم با لبخند، به خداوندی خدا جوری منو شگفت زده می‌کنه و کارهام رو همونجور که خواستم انجام میده، که لبخند رضایت از روی لبهام مخو نمیشه تا مدت ها.

    تازه الان میفهمم که در مورد حضرت محمد میگفتن، که یکی از خصوصیات بارز اخلاقیش، این بوده که همیشه لبخند به لب داشته یعنی چی!این لبخند همیشگی از کجا ناشی میشده؟

    خوب معلومه!

    از رضایتش

    از سپاسگزاریم

    از آرامش عمیقش

    از خودش و خداوند برای خلق داشته هایش

    برای روانی در کارهاش

    برای هدایت‌های همیشگی و….

    به قول استاد اتفاقات و مسائل رو خودمون قادر به خلشون هستیم.اگر باورهای درست در مسیر خواسته ها داشته باشیم.

    اگر تقوا داشته باشم

    اگر مداومت بر رفتار و عملکرد صحیح

    و صبر برای نتیجه

    داشته باشیم.با طی تکامل به نتیجه دلخواه یا بیشتر میرسیم.

    استاد گفتن: باید به دانسته هامون عمل کنیم

    فقط اطلاعات جدید و جدید انباشته نکنیم.

    در پله اول خودمون رو مسئول زندگی مون بدونیم و بعد قدم برداریم.

    از اتفاقات ناجالب انگیزه بگیریم برای تغییر

    وقتی خداوند رو قبول کنیم به عنوان تنها قدرت جهان افرینش، از مواهب این باور درست استفاده میکنیم.و اون سریع الاجابه میشه

    من دیروز تو فکر کسی بودم که یه #باگ بزرگی تو وجودم پیدا کردم. در مورد لیاقت.

    آقا من همیشه بطور ناخوداگاه، هر کسی کمک لازم بود با جان و دل کمک میکردم. و دیگران میگفتن تو خیلی مهربونی. و همیشه هم یه نفر با مشکلات پیدا میشد که دوست داشتم مشکلش رو حل کنم.

    اما دیروز فهمیدم :من کمک میکنم تا بواسطه اون ممکن خدا هم یه جایی برام جبران کنه، دستمو بگیره، تلافی کنه،!!!

    موش رو گرفتم، گفتم نخیر، دیگه نمیشه این سیکل معیوب رو ادامه بدی.به خودم یادآور شدم من برای جلب رضایت دیگران یا تلافی خدا نباید کمک کنم.

    هر وقت زمان رو مناسب دیدم یا شرایط رو مناسب دیدم میتونم با توجه به باور فراوانی کمک بدم.حالا نه صرفا مالی.من باید با نیست گسترش مهربانی و خال خوب ،اول برای خودم و بعد جهان اطرافم دستگیری کنم.ولو با لبخندی ملایم به کودکی که از پنجره ماشین کناری در حال نگاه کردن است.

    از دیروز زاویه دیدم به کمک کردن رو عوض کردم، و منتظرم نتیجه ها تغییر کنند.

    یه موضوع جالب استاد گفتن .با اینکه قبلاً به این درک رسیده بودم اما صحبتشون مهر تایید شد:

    اغلب مواقع نقطه مقابل تفکر جامعه و دیدگاه مردم،تفکر و دیدگاه درستیه.

    این موضوع خیلی کمک می‌کنه تا درست در بین مردم زندگی کنم و از متفاوت بودن خودم بین شون دلگیر نشم.

    صرفا حرف مون و کارهامون برای خودمون و خداوند باشه، نه اینه مردم خوششون بیاد،

    اینه اون خلوص و توحید،تمرکز مون رو بزاریم رو خودمون.نگرانی های بیرونی رو بریزیم دور وقتی داریم رو خودمون کار میکنیم.

    دوستان عزیزم تمام مواردی که در بالا ذکر شده نه به این معنیِ که خودم کاملا درک و عمل کردم،تنها برداشت های بنده در مورد این فایل رو نوشتم.تا قوانین رو مرور کنم و در راه درک، عمل و استمرار ساعی باشم ،انشاالله

    روز همگی شما بخیر و نیکی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمدرضا بهبودی گفته:
    مدت عضویت: 2437 روز

    بنام خدای مهربونم ک هر لحظه در حال هدایت منی ب سمت خواسته هام ب سمت زیبایی ها ب سادگی براحتی و کاملا طبیعی

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته و مهربون و تک تک بچه های این سایت الهی مون

    خداروشکر میکنم واقعاً ک بازهم ب من فرصت داده تا رشد کنم تا پیشرفت کنم تا از زندگیم لذت ببرم

    من فایل « دستورالعمل خانه تکانی ذهن ، گام ب گام » ک مریم جان شایسته صحبت کردن گوش کردم و تصمیم گرفتم گوش کنم ب صحبت های شما خانم شایسته عزیز و با این نشونه ک : من اگه هدایت شدم ب این فایل ، پس باید بهش عمل کنم و دوره ی شیوه حل مسائل و اون مسئله ای ک بخاطرش ب این دوره هدایت شده بودم رو رها کردم و چسبیدم ب این مجموعه و شروع کردم

    خیلی خیلی از شما سپاسگزارم خانم شایسته عزیز

    گام اول : توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی

    چقدر نام گذاری این گام ب گام درست و اصولی و متناسب و تکاملی انجام شده

    «. توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی »

    یعنی اگه بتونیم توحید رو باورش کنیم و بعد بهش عمل کنیم ، این قدرت خلق درونی ک ب ما خیلی هم نزدیکه و همیشه با ما بوده و هست ، ب مرور فعال میشه و ما هرچقدر بیشتر ازش استفاده میکنیم ، قوی تر میشه و اتفاقات بزرگتری رو رقم می‌زنیم

    این روزا ک این خونه تکانی رو با شما شروع کردم ، ب قول مریم جان ، بیشتر از همیشه دارم این جمله رو باور میکنم و میپذیرم ک : فقط و فقط من هستم ک مسئول تمام اتفاقات شرایط و تجربیات زندگیم هستم و چقدر خوبه این پذیرفتن

    چون واقعاً ب من آرامش درونی میده

    چون وقتی من مسئولیت 100 درصد زندگیم رو میپذیرم ، یعنی حالا ک من این مسئولیت روپذیرفتم ، حالا خودم هم میتونم تغییرش بدم

    ک البته این پذیرش و باور تکامل میخواد اما با این منطق واقعاً احساس من از درون بصورت واقعی خوب میشه و لذت میبرم

    من از شما استاد عباس منش عزیز و مریم جان شایسته سپاسگزارم

    بریم سراغ فایل ؛

    داستان از بارانی شروع شد ک اگه اشتباه نکنم بهار سال 98 بارید و فکر میکنم حدودا 1 هفته تا 10 روز کم و بیش ادامه داشت

    خدای من ، من اون موقع در چ شرایطی بودم و حالا در چ شرایطی هستم ؟

    در واقع دارم چکاپ فرکانسی انجام میدم

    اون موقع ما من و داییم تازه مغازه مون رو جمع کرده بودیم ب دلایل مختلف ک مهم ترین و ریشه ای ترینش شراکت بود و من واقعاً خسته شده بودم از اون وضعیت و اون روزها من بیکار بودم و اسنپ کار میکردم و یادمه ک ی سفر رفته بودم کرج از تهران و رفتم ب ی جایی ک ی جوی آب تقریبا بزرگی وجود داشت ک آب بارون چنان از این جوی آب سرازیر شده بود و می‌رفت ک من ب خودم میگفتم : احتمال زیاد پشتش ی سیل شدید میاد و من واقعیتش کمی ترسیدم از حجم آبی ک در هر لحظه در حال جاری شدن بود و بارانی ک همچنان داشت می‌بارید و تصمیم گرفتم ی سفر بگیرم و برگردم تهران

    دقیقاً یادمه اون روز رو …

    یادمه همون موقع ها استاد عباس منش عزیز توی یکی از فایل ها ک خاطرم نیست ، درباره اون بارون و کامنت یکی از بچه های عزیز سایت صحبت کردن ک ایشون ب این اتفاق از این زاویه نگاه کرده بودن ک : خدای ما خداوندی هست ک می‌تونه تمام کم آبی های سال های اخیر رو تنها در عرض 1 هفته کاملا جبران کنه و حتی بیشتر

    پس این خداوند می‌تونه تمام ناکامی های ما رو هم در مدت کوتاهی ب بهترین شکل ممکن جبران کنه و ما با همچین خدایی طرف هستیم و من خیلی از این نوع نگاه ب این اتفاقات لذت بردم واقعاً ، چون خیلی منو امیدوار کرد ب اینکه ادامه بدم تا خواسته هام رو تجربه کنم

    و حالا وضعیت حال حاضرم اینه ک : ب لطف خدای وهاب و مهربونم ، 2 سال هست ک توی ی شرکت مهندسی پزشکی کار میکنم اونم در مهم ترین و آخرین بخش شرکت یعنی QC و ب لطف خدای بزرگ جای مهمی وایسادم و توی این مدت اعتماد بنفس و احساس خودارزشمندیم بسیار زیاد رشد کرده و خیلی بیشتر از قبل از خودم و کارم راضی هستم و واقعاً لذت میبرم ، چون کارمو دوست دارم

    این چکاپ فقط در بخش شغل و جایگاه شغلی بود

    چون در جنبه های دیگه هم خیلی زیاد رشد و پیشرفت کردم و نتایج خوبی گرفتم

    و تمام اینها برمیگرده ب خداوندی ک هر لحظه درحال هدایت و حمایت منه ب سمت خواسته هام ب سمت زیبایی ها

    نکته مهم دیگه اینه ک ؛ ما شناخت و تعریف درستی از خداوند نداریم و فکر میکنیم خداوند مثل ی آدم بزرگ و بسیار قوی هست ک از این اتفاقات استفاده می‌کنه تا خشم خودش رو ب ما نشون بده

    ما باید خداوند رو درست بشناسیم و تعریفی درستی از خداوند توی ذهنمون بسازیم و برای اینکار بنظرم جلسات 7,8,9,10 دوره راهنمای عملی دستیابی ب رویاها و کتاب چگونه فکر خداوند را بخوانیم منابع جامع و خیلی خوبی هستن برای رسیدن ب تعریف و شناخت درست خداوند ک البته این هم تکامل میخواد اما تجربه من اینه ک ؛ هر چقدر من این آگاهی ها رو در ذهنم بیشتر تکرار کردم ، من با قوانین خداوند هماهنگ تر شدم و ب همون میزان نتایج و اتفاقات زندگی من بزرگتر و بهتر شد و این موضوع هم تا بی نهایت ادامه داره و حدی براش وجود نداره چون این انرژی نهایتی ندارم

    نکته بعدی ؛ ساختن دیدگاه متفاوت نسبت ب مسائل و ب اصطلاح مشکلات هست

    در واقع مسائل و مشکلات ن تنها نماد خشم خداوند نیستن بلکه مسائل فقط ب این دلیل میان ک ب ما کمک کنن تا ما با حل کردنشون رشد کنیم و در واقع ظرف ما بزرگتر بشه و شخصیت ما قوی تر بشه و در نتیجه نعمت های بیشتر و بزرگتری وارد زندگی مون بشه تا بیشتر خودمون و جهان مون رو تجربه کنیم

    من مسئول 100٪ اتفاقات و شرایط زندگیم هستم

    در واقع شرایطی ک الان هر کدوم از ما داریم تجربه میکنیم ، نتیجه باورهای ماست و خبر خوب اینه ک ؛ ما توانایی تغییر باورها مون رو داریم چون ما ناظر بر افکار مون هستیم و ما هستیم ک میتونیم افکار مون رو کنترل کنیم و تغییر بدیم

    بنابراین ما توانایی کامل و 100 درصدی برای تغییر شرایط زندگی مون رو در هر وضعیتی داریم و این قدرت از طرف خدای ما ب ما داده شده است

    ی نکته ای ک توجه منو جلب کرد این هست ک ؛ استاد وقتی شروع کردن ب صحبت کردن در مورد این باور ک ؛ من هستم ک مسئول صد درصد اتفاقات و تجربیات زندگیم هستم ، ی دفعه از صندلی بلند شدن و شروع ب حرکت کردن و این حرکت برای من نشونه از باور داشتن قلبی و عملی ب این باور بنیادین هست ک برامون واقعاً درس داره

    یعنی برای من این درس رو داره ک ؛ اگه من این جمله رو میگم اما تغییر در من رخ نمیده ، یعنی من فقط دارم حرف مفت میزنم و اصلا بهش باور ندارم

    چون این فقط ی جمله هست ک فکر میکنم بهش باور دارم

    چون منجر ب عمل و حرکت نشده در من

    در واقع ب میزانی ک ؛ من مسئولیت تمام و کمال اتفاقات زندگیم در تمام جنبه های رو میپذیرم ، اون وقت میتونم نتایج زندگیم رو تغییر بدم

    ی مثال فوق العاده ای استاد فرمودید ک ؛ چطوره ک مثلا توی ایران ی اتفاق مثل بالا رفتن قیمت طلا ، دلار یا ملک رخ میده اما این اتفاق یکسان دو تا نتیجه کاملا متفاوت داره ؟

    دلیلش کاملاً واضحه ، چون اونی ک زندگیش رو وابسته ب عوامل بیرون از خودش مثل اتفاقاتی شبیه ب این می‌دونه ، بایدم نتایج زندگیش با همچین اتفاقاتی تغییر کنه دیگه

    و این کاملاً طبیعی و درسته

    و توحید عملی یعنی اینکه ؛ در هر شرایطی من هستم ک مسئول اتفاقات و شرایط زندگیم هستم و اگه این جمله تبدیل ب باور من بشه ، اون وقت من آرام آرام میام و ب مسائل زندگیم طوری نگاه میکنم ک میخوام حلشون کنم و وقتی ب این شکل عمل میکنم ، قطع ب یقین خداوند هم منو ب مسیر درست حل مسائلم هدایت و حمایت می‌کنه و ایمان عملی نتیجه میده

    کسی ک ب توحید عملی باور داره ، کسی ک باور داره خداوند انقدر بهش قدرت داده ک زندگی خودش رو در تمام زمینه ها بطور کامل اونطوری ک میخواد خلق کنه ، اون فرد دیگه اصلا منتظر کسی دیگه نمی‌مونه ک بیاد و تمام مسائل جهان رو حل کنه و جهان رو پر از عدل و داد کنه !

    اصلا کسی ک درک درستی از جهان مادی و دوقطبی بودن جهان داره و این موضوع رو طبیعت جهان برای رشد و گسترش می‌دونه ، اصلا فکر نمیکنه ب اینکه بخواد ی روزی تمام مسائل جهان در این دنیای مادی حل بشه و جهان گل و بلبل و بدون مسئله بشه

    چون می‌دونه ک لازمه رشد ، حل مسائل هست

    چون می‌دونه ک ؛ ما زنده ب آنیم ک آرام نگیریم

    موجیم ک آسودگی ما عدم ماست

    چون می‌دونه ک زندگی و زنده بودن با حرکت معنا پیدا می‌کنه

    چون می‌دونه ک خداوند از خلقت ما هدفی داشته و قطعا هدف خداوند از خلقت ما این نبوده ک ؛ ب این دنیا بیاییم تا برای ظهور منجی دعا کنیم ، در حالی ک خودش ب ما قدرت فکر و اختیار داده تا تصمیم بگیریم ک ؛ ی کاری رو انجام بدیم یا ن …؟!

    بنابراین میرسیم ب این نتیجه ک ؛ ما چ بخواهیم چ نخواهیم ما مسئول صددرصد اتفاقات و تجربیاتی هستیم ک برامون رخ میده بواسطه ی باورهای خودمون

    اولین قدم در حل مسئله اینه ک ؛ من بپذیرم ک هر مسئله ای در زندگیم وجود داره ، مسئول صددرصدش منم و وقتی این حقیقت و واقعیت محض رو بپذیرم ، اون وقته ک میتونم اون مسئله و تمام مسائل زندگیم رو حل کنم و اگه هنوز مسئله ای هست در زندگیم ک مدتهاست وجود داره و هنوز حل نشده ، فقط ب این دلیله ک ؛ من مسئولیتش رو نپذیرفتن و خودم رو در حل اون مسئله ناتوان می‌دونم

    جمله طلایی : اگه منم دارم مثل بقیه فکر میکنم و مثل بقیه عمل میکنم ، باید مطمعن باشم ک مثل بقیه نتیجه میگیرم

    و اگه دوست دارم متفاوت از بقیه نتیجه بگیرم ، پس باید متفاوت از بدنه جامعه فکر کنم و متفاوت عمل کنم

    نکته مهم دیگه : اغلب مواقع نقطه ی مقابل تفکر جامعه ، همون تفکر درسته

    کسی ک ب خداوند ایمان داشته باشه ، کار درست رو انجام میده ، ن کاری ک مردم بگن درسته

    نکته مهم دیگه : تنها کار زندگی من اینه ک من فقط و فقط روی خودم روی درون خودم کار کنم

    بقیه چیزها در بیرون خودبخود درست میشه

    این قانون ثابت جهانه

    اگه ی اتفاق ب ظاهر ناجالب میوفته ، نخواهیم ک دنبال مقصر بگردیم تا خودمون از مسئولیتش شونه خالی کنیم

    ب این فکر کنیم ک « الخیر فی ما وقع »

    خیر و خوبی و برکت در چیزی هست ک اتفاق میوفته

    بی نهایت از خدای مهربونم سپاسگزارم ک منو ب صراط مستقیم خودش هدایت و حمایت کرده

    بی نهایت از شما استاد عباس منش عزیزم و مریم جان شایسته سپاسگزارم ک بانی و باعث این همه رشد و گسترش هستید و خوب زندگی میکنید و کمک میکنید جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه و از خداوند میخوام ک ب من هم کمک کنه تا ب این شکل زیبا زندگی کنم

    برای همگی آرزوی سلامتی شادی عشق ثروت و سعادت در دنیا و آخرت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    علی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 759 روز

    سلام به همه کسانی که این کامنت رو میخونن

    حرفمو با یه جمله از استیون هاوکینگ در مصاحبه اختصاصیش شروع میکنم(جسم من هر چی باشه اوضاعش اونقدری بد نیست که بتونه مانع ایجاد کنه در کار من)

    من از روزی که این فایل استاد عباسمنش رو گوش کردم هدایت شدم به چیزهایی که این باور رو در من قوی تر کرد و خوشهالم

    من دیگه دنبال امضا گرفتن از هیچ رئیس خاصی نیستم من دیگه شرایط بیرونی رو هرگز مقصر نمیدونم

    مثل آهنگساز بزرگی که در جنگ جهانی دوم توی تایمی که همه فکر جنگ بودن اون نشست و آهنگ ساخت و الان ماندگار ترین آهنگساز تاریخه

    بتهوون رو میدونید کر بود؟؟؟آثار بسیار برجسته‌ای که درون مایه اکثر آنها شجاعت است وقتی کر شد و شنواییش رو از دست داد در این دوران شکل گرفتند. این آثار بزرگ‌ترین و مشهورترین آثار موسیقی کلاسیک را شامل می‌شود.

    بچه ها فکر کنید فقط کا اگر بتهوون بودید و کر می‌شدید و نمیشنیدید چی میکردید؟؟؟

    من شاید نا امید میشدم

    ولی اون دست نکشید و شرایط براش مهم نبود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: