https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اگر کسی توی مدار خوب باشه هر اتفاق برایش بیفتد به نفعش است
مسئول زندگی خودم،خودم هستم.
راحت طلبانهترین و بیمصرفوارترین حالت ممکن این است که منتظر بنشینیم تا کس دیگری زندگی ما را درست کند.
اگر میخواهید زندگیتان تغییر کند این نگاه که دیگران مسئول هستند یا منجی را بریزید دور.
نگاهمون به درونمون باشه قدرت و توانایی خودمان را باور کنیم فقط بهونهها را بگذاریم کنار اینکه دیگران مسئول هستند را بگذاریم کنار این باور که مردم را برای خودمان نگه داریم بگذاریم کنار ،به جایش بگویم خودم باید چه کار کنم
سپاسگزاری و تغییر در افکار باعث غییر نتایج میشود.
هر وقت که این فکر اومد تو سرتون که یک عامل بیرون از خودتون باید تغییر کنه تا زندگیتون بهتر بشه… ( از راه به دَر شُدید )
هرجا ایرادی در زندگی بوده در نگاه من در باورهای من بوده
مسئولیت 100٪ زندگیم با خودم است هر اتفاقی در زندگی من میافتد به افکارم مربوط است نه به هیچکس یا عامل بیرونی.
اگر یک اتفاق یکسان رای دو گروه فکری آدم نتیجه متفاوتی را رقم میزند باید این هشدار را در ما روشن کند که نکند داستان چیز دیگریست و ما هستیم که اتفاقات را برای خودمان رقم میزنیم ما هستیم که شرایط را به وجود میآوریم افکار ما باورها ی ما اتفاقات اطراف ما را رقم میزند
وقتی افکارم را عوض کنم زندگیم در تمام ابعاد عوض میشود
این باور را به صورت بنیادین تغییر دهم که منم که اتفاقات را رقم میزنم منم که شرایط را تعیین میکنم اصلاً هیچکس دیگری وجود ندارد. (فقط من هستم و خدا و پاسخ به فرکانس های ارسالی من؛ همین)
(لا موثر فی الوجود الا الله ، غیر از این شرک است)
همه اتفاقات را خودم میتوانم برای خودم ایجاد کنم.
مرتب درون خودم را بنگرم و ایرادها را در درون خودم در افکارم در باورهایم پیدا کنم. مسائل و مشکلاتم را خودم باید حل کنم.
تفکر بیماریزا : کسی از بیرون باید بیاید مسائل و مشکلات مرا حل کند.
همه چیز از فکر شروع میشود وقتی فکرت را کنترل میکنی به مسیرهای درست به ایدههای درست هدایت میشوی منظور از درست یعنی بهتر از قبل آرام آرام با رعایت قانون تکامل.
صبر داشته باشیم بگذاریم افکار جدید قدرت بگیرد عمل کنیم به دانستههایمان، ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. عمل یعنی اینکه امروز بگویم من مسئول زندگیم هستم اما پس فردا در رفتارم در گفتارم نشان بدهم که شخص دیگری را مسئول میدانم.
هر وقت بگویم از فلانی توقع دارم فلان کار را بکند یا از فلانی توقع نداشتم فلان کار را بکند بدانم در مسیر نادرست هستم.
تمام اتفاقات زندگیم را خودم تا حالا رقم زدم و از این به بعد هم با افکارم و باورهایم دارم رقم میزنم.
بهانهها را بگذارم کنار هیچکس دیگری را عامل اتفاقات زندگیم ندانم من مسئولم
اولین ویژگی تمام افراد موفق و ثروتمند این است که خودشان را مسئول 00 1٪ زندگیشان می دانند.
از هر جهت مسائل نگاه کنی میبینیم خودمان داریم اتفاقات را رقم میزنیم.
این باورهای درست را هزاران بار با خودمان تکرار کنیم.
وقتی خدا را به عنوان قدرتمندترین فرمانروای جهان بدانم، قدرت کل دنیا ،آن وقت است که از مواهبش هم استفاده میکنم.
اون وقت ما این خدا با این عظمت و قدرت را باور نمیکنیم که بندگیش را بکنیم می تواند تمام امور مرا با قدرت و سهولت انجام دهد.
مشکل اینجاست که ما خوب بنده اش نیستیم.
اگر من ایاک نعبد و ایاک نستعین را در وجودم درست بکنم همچین درها را برایم باز بکند نعمتها را به رویم بگشاید که اگر کل مردم دنیا جمع بشوند با هم نمیتوانند انجام دهند.
جمله طلایی اگر داری مثل بقیه فکر میکنی اگر داری مثل بقیه عمل میکنی مثل بقیه هم نتیجه میگیری
همه چیز خداست همه چی توحید است همه چی توکل است.
کسی که برای خداوند کاری انجام دهد به نگاه مردم، نظر مردم کاری ندارد کار درست را انجام میدهد.
توحید عملی یعنی مسئولیت زندگیت را خودت به عهده بگیر نه اینکه این کار را باید فلانی برایم انجام میداد یا شریکم باید فلان میکرد.
خدا همه کار برایمان میکند ما باید درونمون را درست کنیم تا بیرونمان درست شود نگرانی بیرونی نداشته باشید درونتان را درست کنید بیرون خود به خود درست میشود
چیزی به اسم بلایای طبیعی نداریم همش نعمت است کسانی که در مدار مناسب باشند از همان بلایای طبیعی پول و نعمت میسازند ایده میگیرند راهکار میگیرند برای بهتر کردن زندگی.781
من با تمام وجودم مسولیت100%زندگی ام را میپذیرم نه شوهرم نه همکار و حامی من
.چون هر بار که تلاش میکنم به موفقیت برسم نتیجه بیگیرم. خودم را بیشتر میشناسم .
اگر خودم را بیستر بشناسم به خود شناسی عمیق برسم راحت تر ترمز های مخفی را پیدا میکنم، ترمز های مخفی پیدا بشه ماشین ارزو هایم به سمت خواسته ها م روانتر حرکت میکنه
چقدر تفکر میتواند زندگی ما را تغییر دهد باید تمام بهانه ها را کنار بگذارم دیگران هیچ تأثیری در روندتغییر زندگی و رشد ! من ندارند مگر اینکه خودم بخواهم تغییر کنم
نگاه خودم را نسبت به مسائل تغییر دهم
وقتی نگاه من این باشه که خودم تمام اتفاقات زندگی ام را خودم تغییرمیدهم هیچ کس نمیتونه زندگی من را خراب کنه و هیچ کس نمیتونه زندگی من رو درست کنه
من با ارسال فرکانس های خود، دارم تک تک اتفاقات زندگی ام را رقم میزنم افکار و باور های من دارن با سرعت تمام تر واکنش نشون میدن و اتفاقات را رقم میزنند.
پس مهم است که هر روز باور های بهتر و قدرتمند کننده تر بسازم
نه پدر نه همسر نه دولت هیچ وظیفه ای در قبال تغییر زندگی ما ندارن
من باور بنیادین میسازم که هیچ کس قدرت خلق خوبی و بدی را در زندگی من ندارد
من هستم که قدرت خلق تمام اتفاقات زندگی ام را دارم نه رییس ،نه دولت ،نه رهبر ،نه فامیل ثروتمند ،نه همسر ،
خودم مسول صد در صد خوشبختی خودم هستم
همسرم میگه نمیخواد کار کنی که پولدار شی من خودم تمام مسولیت زندگی را میپذیرم وهر ماه فلان مبلغ را به تو میدهم برو حالش و ببر اما من شاید همون لحظه خوشحال میشوم که همسرم چقدر من رو دوست داره اما فکر میکنم که تا کی میخوام همسرم منجی من باشه و مسائل من رو حل کنه تا کی جور کار من رو گردن داشته باشه اون وقت معنی قانون (خودم هستم که زندگی ام را خلق میکنم )کجا میره
من باید روی افکار درونی ام کار کنم دنیای بیرون خودش تغییر میکند .
پس اینکه میگن حامی من لیدر من بالا سری من ،فلانی هست که من و کشوند بالا صد درصد اشتباهه
اگه اون ادما خودشون رو بکُشَن که من تغییر کنم نمیتوانند
من خودم تصمیم میگیرم خودم عملیش میکنم خدا هدایتم میکنه راه کار بهم میده چون خودم خواستم از اون الهامات استفاده کنم . اگر نخواهم هدایت خداوند را نیز نمیبینم نمی شنوم .
این چند ماه اخیر یه مشکلی تو زندگی یکی از خواهرام رخ داده من و شوهرم خودمون رو دخالت دادیم ،قضاوت کردیم ،مقصر دونستیم همسر شو ، نظر میدادیم که باید فلان کار کنید ، اما به قول گفتنی اومدیم اَبروش رو درست کنیم زدیم چشمش و در آوردیم . مهم تر از همه تو فرکانس منفی بودیم بحث و ناراحتی ها رو توجه میکردیم تا اینکه روی زندگی خودم هم تاثیر گذاشت از لحاظ جسمی بیمار شدم همش نتیجه فرکانس خودم بود چون من روی قانون دارم کار میکنم و با استفاده از قانون:
توجه به نکات مثبت داشتن حال و احساس مثبت ==========با دریافت اتفاقات مثبت و دریافت الهامات رخ دادن اتفاقات مثبت
وتوجه به نکات منفی و داشتن حال و احساس منفی =====با رخ دادن اتفاقات منفی بیشتر ودرگیر شدن ما از لحاظ جسمی و روحی بیشتر
فهمیدم که عه این سرماخوردگی از کجا اومد من که احساس سرما نمیکردم ولی بدنم درگیر شد و به من هشدار داد که آهای حنیفه مواظب ارسال فرکانس های منفی ات باش که داری بیش از حد درگیر میشی برای همین خودم و کشیدم بیرون از این ماجرا خواهرم و گفتم که خودش میتونه بهترین تصمیم رو برای زندگیش بگیره اون باید زندگی کنه نه من
از خداوند سپاسگزارم بابت هم زمان، شدن این پروژه گام به گام. که بتونم حال و احساسم را بهتر کنم تا بهبود پیدا کنم
خدارو شکر میکنم بابت این هشدار به موقع اش که در فرکانس بد نمونم .
تمرکز بیشتر گذاشتم روی بهبود زندگی خودم که از تضاد درس بگیرم. قانون وضوح از تطریق تضاد
یعنی هر کاری که خواهرم انجام داده نتیجه غلط گرفته من اون کار رو نکنم که غلط نتیجه بگیرم
من با استفاده از قانون، فرکانس مثبت ارسال میکنم و میپذیرم که خودم تمام اتفاقات زندگی ام را خودم رقم زدم نه شوهرم
شرایط طبق خواسته های من رقم میخورد
وقتی من ادم ها رو مسول زندگی خودم ندونم .وقتی که من باور های درست ایجاد کنم دور میشوم از شرک مخفی،،،و دیگر این نگاه تغییر میکنه که شوهرم من رو خوشبخت میکنه یا بدبخت ،در اصل خودم هستم که تصمیم میگیرم خوشبخت زندگی کنم یا بدبخت .وشرایط چنان تغییر میکنه که من درخواستش کنم .
خدایا شکر بابت این هشدار که من بفهمم و به یاد بیارم قانون رو
خدایا شکر بابت قانون بدون تغییرت قانون ،قانونه ، ادم ها باید طبق قانون عمل کنن ،
قانون عوض نمیشه
من سپاسگزارم بابت این فایل بی نظیر
استاد عزیم و خانم شایسته عزیزم من از شما سپاسگزارم که خداوند شما رو سر راه من قرار داد تا با تغییر افکار و باور هاتون و بهبود در روند عالی شدن زندگی خودتون من هم درس بگیرم وباز هم خودم هستم که انتخاب میکنم عالی زندگی کنم یا بدبخت
خداوندا تو هدایتم میکنی میشود که من هم خودم و بکشم بالا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته همیشه مهربون و دوستان پر انرژی
خیلی وقت بود کامنت نذاشته بودم و بیشتر مطالعه میکردم نظرات بچه ها رو.
ولی با هدایت بسیار روشن خداوند در قلب خانم شایسته و هدایت در این مسیر شگفت انگیز برای ما، بسیار بسیار ترغیب شدم که نظر بذارم و توجه و تمرکزم رو بیشتر معطوف کن به مسیر و هدایت روشن.
منجی
در خیلی از ادیان صحبت های زیادی شده ولی در اسلام مخصوصا در قران به صورت مستقیم چیزی گفته نشده.
و فقط برداشت های متفاوت بوده از یک سری آیاتی که فقط میشود برداشت کرد نه اینکه دقیقا اعلام کنه.
یه سری ها هم میگن باید قران در کنار ائمه قرار داد و هر چه آنها میگن غیر از قرآن نیست ولی خب 1400 سال که گذشته و میتونه روایت ها به کلی تغییر کنه و احتمال خیلی زیاد اکثرشون جعلی هستن، چرا حضرت علی در نهج البلاغه در موردش عنوان نکرده؟؟؟
و اما منجی
چیزی که من در خودم دیدم و در اطرافیانم میبینم که الان به اطرافیان افراد دیگه کار ندارم و فقط میخوام ذهن خودم رو بگم.
من خودم همیشه حس اینو دارم که روی یکی حساب باز کنم.
مثلا روی استاد عباسمنش حساب باز کنم که میتونم باهاش زندگیم رو تغییر بدم
روی فلان نفر حساب کنم که توی کاری تخصصی م پیشرفت کنم
روی فلان دوره های اموزشی حساب کنم که بتونم یه مهارتی رو یاد بگیرم
روی خونه ایی که هستم حساب کنم که همیشه پناهگاه من خواهد بود.
روی مهارت رانندگی م حساب باز کنم که میتونم از عهده هر چالشی بربیام.
روی باهوشی خودم حساب باز کنم که فکر میکنم با یادگیری مهارت های حل چالش میتونم از پس هر چالشی بربیام.
روی اطلاعات خودم حساب کنم که چون زیاد کتاب میخونم.
روی حافظه خودم حساب کنم که میتونم خیلی چیزهارو به یاد بسپارم و ازشون استفاده کنم.
و ……….. و………………………………………. و……………………………………………………… روی همه چیز برای هر بخش از زندگیم حساب باز میکنم جز خدا
بخاطر همین هم هست که پیشرفت خاصی نمیتونم بکنم چون کلا دارم روی همه چی حساب باز میکنم جز خدا.
همیشه فکر میکردم دارم روی خدا حساب باز میکنم ولی با این فایل که ریز شدم روی زندگیم دیدم در مرحله عمل، روی همه چیز و همه کس حساب میکنم جز خدا.
و این تفاوت نتایج من با کسایی که روی خدا حساب باز میکنن.
میخوایم یه جنسی بخریم، روی یه سایت بی جان مثل دیجی کالا حساب باز میکنیم که تخفیف بهمون بده یا شرایطی رو فراهم کنه که مثلا توی ذهنمون سود کردیم که پول کمتری دادیم.
یا وقتی یه کسی لطف و محبتی میکنه، مخصوصا مالی چقدرررررررررررررر بزرگ میشه توی ذهنمون، چقدررررررررر محترم میشه، چقدررررررر عزیز میشه ….
واقعا دارم درک میکنم که توی عمق غفلت بودم و متوجه نمیشدم چونکه دائم فکر میکردم که دارم روی خدا حساب باز میکنم.
ولی قربون بخشندگی فوانین خداوند بشم که بی حساب روزی میده وگرنه حداقل ترین ش اینه که الان از شدت زهرمار بودن زندگی خودکشی کرده بودم ولی اون همیشه هست حتی اگه من نباشم با اون.
چرا غافل شدی در این زمانه؟ / ز ذکر و حمد و تسبیح شبانه
غفلت روزگار در کارم کرد / اینهمه رسوایی در سرم کرد
عمری پی سر مستی و غفلت بودیم / شکرگذار ایزدان به عادت بودیم
پس تو خدا یار دیرین جهان / بشکاف این پرده ی غفلت از سرمان
چند وقتی بود که به این درک رسیده بودم که غافل شدم از جانم و خدایم. چند روزی دقیقا قبل از شروع این مسیر و این فایل.
چرا همه رو بزرگ میکنیم جز خدا؟؟؟؟
شاید چون نمیبینیم یا مثلا چون لمس نمیکینم؟؟؟
ولی با خودمون نباید بگیم پس چطور داره اجزا بدنم کار میکنن؟؟؟ چطور نیروی گرانش داره کار میکنه؟؟؟ چجوری قلب داره پمپاژ میکنه؟؟؟ چطوری اکسیژن بینهایت رایگان در اختیارمون که نمیریم در صورتی که برای لحظه ایی نباشه میمیریم؟؟
برای همینه که قرآن تاکید داره به انسان هایی که تامل میکنن در افرینش، در هستی، در نشانه ها….
برای همینه که توی قرآن از فعل مضارع استفاده میکنه برای همه چی؛ میگه مومنین کسانی هستن که دائما به خدا توکل میکنن، آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.
و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آخرت یقین دارند.
آنانند که از سوی پروردگارشان بر هدایت اند و آنانند که رستگارند.(بقره)
و قبل از همه این آیات میگه: ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾
در این کتاب هیچ شکی نیست؛ سراسرش برای متقین هدایت است. (2)
حالا نکته مهم اینجاست. #متقین#
(این مفهوم زیر از صفحه ایی کپی کردم)
تفاوت تقوا و ورع: تقوا از ریشه “وقی” به معنای پرهیز و حفاظت شدید است.
انسان متقی کسی است که از گناه بپرهیزد،
ورع از تقوا هم بالاتر است زیرا در ورع انسان نه تنها باید از گناهان اجتناب کند، بلکه از شبهات و حتی گاهی از کارهای حلال و مباحی که ممکن است مقدمه ای شود برای داخل شدن به گناه، نیز دوری کند.
استاد همیشه میگن که تفاوت ما با پیامبران و امامان فقط و فقط فقط در تقواست.
تقوا چیه ؟؟؟
تقوا به صورت کلی پرهیز و حفاظت شدید.
حفاظت از چی؟؟؟؟ پرهیز از چی؟؟؟
(واقعا استاد عاشقتم، که اینقدر ظریفانه این مفاهیم رو 10 تا 15 سال پیش شروع به یادگیری و درک کردی و عمل کردی و هضم کردی و باهاشون زندگی کردی و بعدش اینقدر شفاف و ساده و روان به ما انتقال دادی. واقعا ممنونم از شما و خدایی که شما و همه مون رو هدایت میکنه.)
پرهیز و حفاظت = ورودی های ذهنی
چی میشنویم ؟؟؟ چی میبینیم؟؟؟ چی گوش میدیم؟؟؟ در مورد چی حرف میزنیم؟؟؟ به چی فکر میکنیم؟؟؟ چی رو تصور میکنیم؟؟؟؟؟؟
اینا میشه هم پرهیز و هم محافظت
پرهیز کنیم از چیزایی که رنگ و بو شرک دارن و حفاظت کنیم از چیزایی که توحیدی هستن.
جلو ورودی هامون رو بگیریم و ورودی های قدرتمند بدیم.
حالا چه زمانی غفلت میاد؟؟؟؟؟
زمانی که جلو ورودی ها رو نمیگیریم آگااااااااااااااااهاااااااااااااااااااااانه
مهرداد عزیز این آگاهانه خیلی مهمه خیلیییییییییی
وقتی دائما حواسمون به ورودی ها نباشه پس تو حفاظت نمیکنی پس پرهیز نمیکنی پس انتظار رستگاری نداشته باش، تلاش کن؛ کار کن، متعهد باش، جدی باش در انجام وظیفه ت
رستگار میشی.
برای همینه باید همیشه روی خودمون کار کنیم، نه اینکه چون استاد میگه چون استاد قوانین رو درک کرده چون قران داره میگه چون قوانین حاکم بر این دنیا اینه که باید همیشه به یاد داشته باشی؛ یاداوری کنی، تکرار کنی، تا غافل نشی تا درگیر روزمره نشی
اصلااااااااا دقیقا این قضیه برمیگیرده به لیاقت…..به ارزشمندی…..
اگر خودت رو ارزشمند بدونی، لایق رستگاری بدونی، دقیقاااااااا میای تکرار میکنی، میای به یاد میاری، میای حفاظت و پرهیز میکنی….
ریشه رو دریاب…..
ته وجودمون دوست داریم به یکی به یه چیزی تکیه کنیم… ولی نمیدونیم به کی تکیه کنیم…. باید آگاهانه به چیزی تکیه کنیم که بدونیم زندگیمون برای همیشه تغییر میکنه و بهترین اتفاقات میفته…. شاید بگی چرا به خدا تکیه کنیم؟؟
خب من میگم به هرکسی دوست داری تکیه کن بالاخره یه نتیجه ایی داره، به هرکس و هرچیز تکیه کن، جواب گرفتی نوش جان ولی اگه نگرفتی بیا اینجا که عاشقانه منتظر توست….
عجیب همه چی رو ناجی میدونیم جز خدا…. همه چی….
بابا من حتی دارم الان فکر میکنم حتی حرکات بدنم رو ناجی کارای روزمره م میدونم
خدایا غفلت من رو ببخش
خیلی سخته استاد خیلییییی ولی میشه، شما توی بدترین شرایط انجام دادین و تلاش جدی و بزرگ کردین و شده پس منم انجام بدم با همون جدیت و بزرگی میشه
خیلیییییییییییی خیلیییییییی حرفها دارم، خیلی چیزا از خودم دیدم بعد از فکر کردن به این فایل و ممنونم ازتون استاد و ممتنوننمم ازتون خانم شایسته عزیز که این فایل رو قرار دادین
اگر بنده کوشش کند بندهوار / عزیزش بدارد خداوندگار
وگر کُندرای است در بندگی / ز جانداری افتد به خربندگی
قدم پیش نِه کز ملَک بگذری / که گر باز مانی ز دد کمتری
سلام و عرض ادب به تمام دوستان هم مداریام و استادِ جانم و خانم شایسته عزیز
من فکر میکردم شخصِ توحیدی هستم
من فکر میکردم تنها بر روی خدا حساب میکنم
من فکر میکردم تنها به قدرت او ایمان دارم
من فکر میکردم توحیدِ عملی دارم
من فکر میکردم …
اما
اما وقتی توی جمعی حاضر میشدم، تنم میلرزید از اینکه نگاه ها روی منه… از اینکه دیگران دارن چه فکری راجبم میکنن..
اما وقتی با یه شخص موفق خواستم ارتباط بگیرم، صدام میلرزید، کلماتم رو گم میکردم، حرفام فراموشم میشدن..
اما انقدر روی آدم ها حساب میکردم که میخواستم هرجور که شده نظر اون هارو جلب کنم، با هر حرفی، هرکاری، هر ایده ای، هر لباسی، هر پوششی و…
اما وقتی شریک عاطفیم باهام طبق استاندارد های خودم خوب رفتار نمیکرد، روزها حالو احساسم بد بود..
اما همش منتظر بودم تا رفیقم، برادرم و … کارم رو پیش ببرند و من رو به هدفم برسونن..
اما همش منتظر شخصی از بیرون بودم، که فن بیانش بهتره، که تجربش بیشتره، که ارتباط های خوبی داره، که افراد بیشتری رو میشناسه، که یسری موفقیت ها داره و… تا یسری از کارهایم رو به او بسپارم، چون باور داشتم از عهده من خارجه
و..
و..
و…
شرک در تاروپود وجودم بود اما گمان میکردم که شخص توحیدی هستم و خدایم برایم همه چیز و همه کس هست
و همیشه گله مند از او که چرا به من ثروت نمیدهی، چرا به من رابطه خوب نمیدهی، چرا ارتباط هایم را بهبود نمیبخشی، چرا بیزینسم را گسترش نمیدهی…
اره من همه را بنده بودم، الا الله را…
هرچند اخیرا با کار کردن روی خودم خیلی بهتر شدم اما همچنان پاشنه آشیل هایی دارم..
شب قبلی از خدا هدایت خواستم و خیلی واضح گفت برو به سایت سر بزن، و من چشم گفتمو وارد شدم..
و دیدم دقیقا پاشنه آشیل من رو استاد داره آنالیز میکنه..
(( توحید، یعنی پذیرفتن مسئولیت صد در صد زندگی خودم، توحید یعنی باور به اینکه توانایی تغیر زندگیم رو دارم، توحید یعنی روی دیگران حساب نکردن، توحید یعنی منتظر دیگران نماندن، توحید یعنی عمل کردن به ایده هایی که بهم الهام میشوند))
اره، وقتی خدارو باور کنیم به عنوان کسی که موفقیتت در دست اونه، به عنوان قدرت مند ترین فرمانروای جهان ها، دیگه روی کسی حساب نمیکنی، دیگ صدات جلوی کسی نمیلرزه
وقتی خداوند رو باور کنی به عنوان منبع ثروت و روابط و زیبایی، دیگه برای جلب توجه هرکسی دست به هرکاری نمیزنی، چون میدونی شرکه این و پاسخ شرک پر واضحه
وقتی اورا باور کنی به عنوان عقل کل، به عنوان کسی که تمام اتفاقات در دست اوست، به عنوان کسی که هرلحظه در حال هدایت توست و بهترین راه هارا میداند و به تو میگوید، دیگه منتظر کسی نمیمانی تا بیاید و منجی تو بشود، بیاید و گره از کارت بگشاید، دیگ قدرت به برادرت، پدرت، رفیقت، پارتنرت نمیدی…
چون اوست که همه چیز هست
همه چیز اوست…
و مردم در مقابل او هیچ چیز نیستند..
نقل است که از مولانای جان پرسیدند: او را کجا جویم؟
سلام به استاد ومریم عزیزم و دوستان عزیزم در این دوره
با گوش دادن این فایل از استاد و یادداشت برداری که کردم خواستم در این مورد منم تجربیاتم بنویسم
این فایل دقیقا منو یاد زمانی انداخت که من واقعا هیچی درکی در مورد قوانین و حتی خدا ومن چی هستیم نداشتم ولی تضادهایی ک وارد زندگیم میشد فشارهایی ک واقعا زجر اور بود باعث شد سوال چرا ؟؟؟؟ در وجودم شکل بگیره سوال چرا خدا مگه منو نمبینه چرا انقدر سختی چرا این همه فرق بین ادمها خلاصه طوری شد که از تموم وجودم درخواست کردم خدایا خودتو بمن نشون بده بزار درک کنم و واقعا جوابشو گرفتم یادمه اولین فایلی ک گوش دادم کشف قوانین جهان هستی بود که خواهرم برام فرستاد
و در همین حین من کلی باور مخرب داشتم
فکر میکردم خدا مثل یه ادم قوی هس که اگه عشقش بکشه و ببینه بندش با گریه و زاری چیزی بخاد و شاید دلش بسوزه کمکش کنه یادمه همیشه ترسی تو وجودم از خدا بود چیزی از بچگی به ما گفته بودن مدرسه خانواده اطرافیان و… فک میکردم شاید خیلی بنده بدی هستم ک کارایی ک خدا میخاد مثل نماز و روزه و … انجام ندادم خدا کاری برام نمیکنه یا داره عذابم میده چقدر ترس چقدر حس پوچی و اتفاقا در مورد همین فایل همون زمان با سیل و زلزله اینا میگفتم فساد زیاد شده خدا داره عذاب میفرسته
ولی با همون شروع گوش دادن فایلها قلبم پذیرفت نه خیلی جدی ولی اروم تر شدم البته برداشتهای اشتباهی زیادی داشتم اول مسیرم ولی انگار ندای خدا درونم منو بیشتر تشویق میکرد وانگیزه میداد ادامه بدم و البته که تو زندگیم تغییرات رو میدیدم حالم بهتر بود ولی هنوز درک درست از خدا نداشتم ولی شروع کارم با شکرگزاری داشته هام بود هر چی بیشتر ارامش میگرفتم انگار حرفای استاد بیشتر درک میکردم البته که درک از خداوند و قوانینش برای منم چند سال طول کشید که به درک الانم برسم ولی همه چیز در وقت مناسبش بود درست با تضادهایی ک بر میخوردم و بعضی جاها کم میاوردم باز خدای درونم کمکم میکرد ادامه بدم پیگیر بشم و این همون تکامل من بود …خب من چون فرزند اخرم و همیشه همه چیز برام تقریبا نسبت به خواهر و برادرم راحت تر فراهم میشد من توقع داشتم از تک تک شون کارایی ک میخاستم برام انجام بدن توقع داشتم از مادرم وپدرم تا اینکه ازدواج کردم توقع من باز چند برابر شد از همسرم توقع ی زندگی توی رفاه ولی چیزی ازین همه توقع نصیب شد ضربه سنگین بخودم بود هیچ چیزی اونطور میخاستم تو زندگی مشترکم پیش نمیرفت هر روز مشکل دعوا کم کم افسردگی و در اخر تسلیم شدم از خدا خواستم کمکم کنه ولی اولین چیزی که کمکم کرد حالم بهتر بشه این بود توقع رو کنار بزارم خودمو ببخشم خودمو دوست داشته باشم و دوره اعتماد بنفس واقعا تو زندگیم معجزه بود بعد تسلیم خدا بودن به دست بسته اش اعتماد کردن وای حرفای استاد چقدر تو اون روزا ب من کمک میکرد در خصوص کار پیدا کردن خیلی پیگیر کار پیدا کردن بودم گفتم من نمیدونم چطوری ولی روزی رسون من تویی حرف استاد باز چقدر خوب بود ایمانی که عمل به بار نیاورد حرف مفت هست پس ترس رو کنار گذاشتم قدم برداشتم رفتم یک مغازه لوازم ارایشی و گفتم من میخام کار کنم اینجا وتجربع ای ندارم صاحب مغازه گفت خب برای امتحان یه هفته کار کن بدون حقوق اگه خوب بودی ماهی یک میلیون میدم و میتونی از فردا بیای وای چقدر من خوشحال شده بودم فرداش اماده شدم و رفتم در مغازه ولی دیدم بستس ! یک ساعت گذشت من منتظر بودم و دیدم خبری نشد کمی نا امید شدم ولی توی دلم گفتم عیب نداره خدا خودت کمکم کنه و توی بازار قدم زدم دقیقا چشمم خورد چند متر اونورتر و دیدم روی شیشه مغازه نوشته نیازمند فروشنده !!!منم سریع رفتم داخلش و با صاحب مغازه حرف زدم و اتفاقا قبول کرد منم کارکنم از همون لحظه با حقوق یک میلیون وپونصد تو دلم گفتم خدایا دمتگرم چقدر مهربونی خیلی ذوق کردم و خوشحال بودم بعد چند روز کار تو مغازه فهمیدم این کار واقعا حوصله سر بر بود و همین هیچ تایم استراحت درستی نداشتم اخر هفته ها باید مغازه میرفتم شبها حتی تا یازده شب میشد وایمیستادم تو مغازه و این شد تضاد خلاصه ماجرایی شد که من اون کارو رها کردم باز دلسرد میشدم ولی خدا همیشه میگفت میشه میشه اعتماد کن .که یکی از دوستام گفت کارگاه خیاطی هست اونجا برو زمان کاریش مشخصه اخر هفته ها تعطیلی داره و شاید اونطوری بخای باشه منم رفتم اونجا صحبت کردم و در مورد حقوق ب من گفت ماهی 2 میلیون پونصد اینجا بود که گفتم خدایاشکرت من قدم برداشتم ب تو اعتماد کردم ببین چه نکردی برام خلاصه محیط کاریش عالی کلی دوست پیدا کردم حالا من فایل ها روگوش میدادم تمریناتو انجام میدادم و هی حس خوبمن بیشتر میشد دیگه طوری شده بود هی باخودم حرف میزدم هی تحسین میکردم کلا کنترل ذهنم دستم بود من به ماه نکشید مسئول بخش بسته بندی اون کارگاه شدم چقدر انرژی من عالی شده بود چقدر حس خوب تجربه کردم صبحها ک بیدار میشدم برم سمت کار میگفتم خدایا امروز بتو میسپارم تو برام زیبا بساز اسان بساز بر من اسانی ها رو و چقدر همه چی خوب پیش میرفت حتی همون زمان من ویزای مهاجرتم اومد همون خواسته ای چهار سال منتظرش بودم هی نق میزدم چرا نمیشه چون رها کردم و تسلیم خدا بودم شد .
واقعا لطف خدا همیشه با من بود ولی من سد راه خودم بودم من مشرک بودم ولی خدا همواره رحمتش رو برای بنده هاش میفرسته بخایم حتما کمکمون میکنه اگاه بشیم بیدار بشیم و از زندگی از لحظه لحظه اش لذت ببریم . فقط تمرین استمرار میتونه و اینکه در گیر نشخوار های ذهنی نشیم از یاد نبریم این همه لطف خدا رو … خدایا شکرت الانم تضادهایی هست تو زندگیم و کلی بهم ریختگی ذهنی ک مریم جان عزیز چقدر خوب گفتن که باید ذهنمون هم خونه تکونی بکنیم این همه لطف و عشق خدا رو فراموش نکنیم ایمانمون روحفظ کنیم
بازم خدارو شکر میکنم اینجام حال دلم عالیه از کامنت دوستان لذت میبرم و خودمم وقتی مینویسم ب یاد میارم واقعا از ته دلم خوشحال میشم
ممنونم بابت این دوره ایشالله خداوند یاریم کنه ثابت قدم بمونم و کلی اتفاقات قشنگ رقم بزنم برای خودم وباز تعریفشون کنم وذوق کنم ️
خدایا خودت هدایتم کن خودت درهای آگاهی به روی من باز کن تا آگاهی های این فایل باورهای منو تغییر بده و منو هدایت کن و بهم الهام کن من باید از این فایل چه درسی رو بگیرم و چه قدمی بردارم و چه تغییری توی رفتارم ،افکارم ،حرف زدنم ،زندگی کردنم ایجاد کنم که رشد کنم و ظرف وجودم بزرگ تر کنم و اعتماد به نفس و احساس لیاقتم افزایش بدم
نکته ای که استاد همیشه توی تک تک فایلاش بهش تاکید میکنن و من ساده ازش میگذرم اینکه خدا جهان آدما اتفاقات شرایط بر اساس اون چیزهایی که من باور کردم و باور دارم بوجود میان یعنی هر باور مخرب یا خوبی که داشته باشم زندگیم بر اساس همونا خلق میشه
این نکته ای که من باید همش دائم به خودم یادآوری کنم که مهدیه مهم نیست مامانت چی فکر میکنه و چجوری به تو نگاه میکنه و چه فکری راجب تو و آیندت داره
مهم نیست بابات چه افکاری داره
مهم نیست خواهرات چه باورهایی دارن و چجوری به تو نگاه میکنه
مهم نیست که بقیه میخوان تو به اون شرایط برسی یا نه
اصلا مهم نیست که بقیه چه فکری برای تو دارن یا دوست دارن تو چه کاری انجام بدی و چجوری باشی
یا اصلا مهم نیست که بقیه بخوان تو با کی ازدواج کنی
تنها چیزی که توی زندگی تو مهمه خواسته های توعه و تو اگر باورهای هماهنگ با خواسته هات بسازی و از خدا بخوای و خدا رو تنها قدرت محض ببینی و خدا رو منبع ثروت و خوشبختی و زیبایی و روابط عاشقانه ببینی خدا برای تو دست به کار میشه چون میبینه که تو اونو باور داری چون میبینه که تو چشماتو باز کردی و مثل بقیه ادما سرتو زیر برف نکردی که خدارو نبینی تو چشماتو باز کردی و خدارو دیدی و باور کردی که اون همه چیزه اگر تو از اون بخوای و باور داشته باشی که خدا قدرت محضه پس حالت خوب میشه و آرومی و میگی من خواستم به منبع قدرت این هستی گفتم پس اون منو به خواستم میرسونه چون توانای مطلق اونه چون قدرت مطلق اونه چون اونه که هر چی روابط عاشقانه ببخشه بازم از دارایی هاش کم نمیشه چون اونه که هرچی زیبایی و ثروت و خوشبختی ببخشه از خزانه نعمت هاش کم نمیشه بلکه با تو رفیق ترم میشه چون تو خواستی اون تورو در آغوش بگیره چون میبینه تو باورش کردی و بهش اعتماد کردی و محاله ممکنه که خدا به اعتماد کسی نسبت به خودش لطمه بزنه
استاد گفت اون آدمی که منتظره مشکلاتشو کسه دیگه ای بیاد حل کنه همیشه مشکل داره همیشه گیره و همیشه باید منتظر بمونه
من میخوام به این جملات استاد از زاویه خودم و جوری نگاه کنم که بتونم ربط این حرفارو با زندگی خودم پیدا کنم
استاد اینجا داره چی میگه به تو مهدیه ؟
استاد داره مستقیما به خوده تو میگه اگر منتظری آدما درست شن اگر فکر میکنی اینکه فقط منتظر گذر زمان باشی تا یا آدما درست شن یا گذر زمان شرایط درست کنه یا اون آدما بیان از تو معذرت خواهی کنن و اونا درد تورو کم کنن و تورو آروم کنن و اینجوری تو خوشبخت بشی و یه زندگی قشنگ برات ساخته بشه سختتتتتت در اشتباهی
من هرچی داره بهم گفته میشه رو مینویسم
تو باید اینو بفهمی و درک کنی که هر اتفاقی که افتاده برای تو بخاطر این بوده که تو توی اون نقطه بودی تو در مسیر یه سنگ عظیم و بزرگ بودی و اونم اومد از روی تو رد شد و تورو له کرد تو اگر اونجا نبودی تو اگر توی اون مدار نبودی تو اگر جلوی سنگ نمیرفتی تو اگر ضربه پذیر نبودی اونجوری ضربه نمیخوردی مهدیه تو ضربه پذیر بودی که بهت ضربه زدن
حالا که اینجوری مسئله رو برات باز کردم به نظرت کاره درست چیه
به نظرت وظیفه تو چیه
به نظرت وظیفه تو مسئولیت تو چیه که استاد داره توی این فایل بهش اشاره میکنه
استاد داره میگه یا خودت بلند میشی خودتو درست میکنی آدمی میشی که دیگه ضربه پذیر نیست و اینجوری از جلوی سنگ های ویرانگر جهان میری کنار و سالم میمونی و زندگی میکنی یا اگر خودت خودتو قوی نکنی خودت شخصیته ضربه پذیرتو تبدیل نکنی به یه شخصیت فوق العاده قوی و محکم توی همون نقطه ثابت میمونی و نه تنها زندگیت بهتر نمیشه بلکه دوباره یه سنگ میاد از روت رد میشه و لهت میکنه
تو باید از اون نقطه بیای بیرون
مامانت نمیتونه کاری بکنه هیچ آدمی نمیتونه دست تورو بگیره و از اون نقطه خارجت کنه
اگر تو جاتو عوض نکنی زندگیت بهتر نمیشه
اگر تو جاتو عوص نکنی و همین آدم ضربه پذیر و فوق العاده آسیب پذیر بمونی هیچی عوض نمیشه هیچی
تو میخوای به حرفای استاد عمل کنی دیگه درسته
تو اومدی توی این پروژه تا قدم به قدم مدارت تغییر کنه دیگه درسته اگر آره تو بایددددددد به حرف استاد توی این فایل گوش بدی
استاد میگه نشین بگو دولت و کشور باید اینکارو بکنن اونکارو بکنن درسته تُو، تو شرایط و موقیعت خودت کاری به دولت و کشور نداری اما تو به جای دولت و کشور میگی فلانی نباید اینکارو میکرد باهام میگی مامانم نباید اینجوری باشه باید اونجوری باشه میگی تقصیر فلانیه میگی فلانی نامردی کرد
هرکس هر کاری که کرد بخاطر باورها و عزت نفس و احساس لیاقت خودت بود بخاطر این بود که تو غل و زنجیر هایی که به پات بسته شده بودن (باورهای اشتباه و ویرانگر )نشکستی و حرکت نکردی و در مسیر سنگ وایستادی اونم لهت کرد
حالا که تو میدونی چرا ضربه خوردی
حالا که تو میدونی چون تو ضعیف بودی ضربه پذیر بودی آسیب پذیر بودی اون آدما در مسیرت قرار گرفتن و لهت کردن حالا که میدونی تو باید مسیرتو عوض کنی ، اون آدما بازتاب آسیب پذیری تو بودن توونباید بشینی منتظر باشی گذر زمان همه چیو درست کنه زندگیتو درست و قشنگ کنه تورو آروم و درست کنه !
تا وقتی آسیب پذیر باشی آدم هایی به تورت میخورن که آسیب بهت میزنن به قول استاد هرجا ظالمی هست حتما یه مظلومی هم هست
تو باید خودتو درست کنی اگر خودتو درست کنی دیگه در مسیر سنگ ها قرار نمیگیری
استاد توی این فایل میگه مسئولیت زندگیتو بپذیر و خودت زندگیتو بساز چون تو این قدرت داری
پس قدم بردار مهدیه
همش به خودت یادآوری کن من باید الان این قدم بردارم همش به خودت بگو من تمرکزم میزارم روی بهبود خودم بهبود زندگیم بهبود رفتارم بهبود اخلاقم و بهبود فکرهایی که توی سرم میچرخه
هی بهتر شو هر روز یه کوچولو یه قدم کوچیک بردار ببین تو یه مدت زمان کم چقدر تغییر میکنی
این فایل پاشنه اشیله منه
این مخصوص منه
اره استاد توی زندگی منم یه طوفان اومد زندگیمو خودمو با خاک یکسان کرد رفت
درسته روی خودم کار میکردم تو این چند وقت و فهمیده بودم چرا اون طوفان اومد ولی انگار الان یه چیزایی دارم میفهمم که چرا من توی این موقعیت ثابت موندم و از این مرحله از زندگیمگذر نمیکنم و دارم در جا میزنم
چون من هی اون اتفاق مرور میکنم و البته واقعا نمیتونم ذهنم کنترل کنم و برام خیلی سخته ولی باید تمرین کنم نمیتونم نداریم
بعد از گذشت یکسال هنوز شبا خوابه اون آدمو میبینم
من هنوز آروم نشدم هنوز با خودم با اون اتفاق به صلح نرسیدم گفتوگوهای ذهنم همش میگن چرا اینکارو کرد جرا این حرف زد چقدر آدم بدی بود چقدر آدم نامردی بود که اینکارو من گناهم چی بود
هنوز دارم اینارو شخم میزنم
سخته برام واقعا سخته
اما درمان چیه
درمان اینکه فایل های شمارو بیشتر گوش بدم و بیشتر روشون کار کنم
الان تا نوشتم درمان چیه نمیدونستم جمله بعدی چی باید بنویسم اما این اومد به ذهنم که درمان بیشتر کار کردن روی خودمه
به قول استاد اون طوفان ها اون سیل ها باعث پیشرفت بشر شده
حالا که منم اون همه ویران شدم باید خودمو از نو از عمق فوق العاده قوی تر و محکم تر و زیبا تر بسازم
نه اینکه بگم من الان بعد از گوش دادن این فایل به این نتیجه رسیدم و میخوان تازه از نو شروع کنم نه من خیلی وقته شروع کردم اما من برای اینکه بتونم خودمو فوق العاده زیبا و محکم و قوی و زندگیمو مثل یه عمارت بسازم به دوتا چیز نیاز دارم
اول به عهده گرفتن تمام مسئولیت اون ماجرا ،به عهده گرفتن مسئولیت اون ماجرا به این معنی نیست که بگم من مقصر همه چیز بودم نه یعنی بپذیرم اون باورهایی که من راجب خودم داشتم اون اتفاقات آورد تو زندگیم و بپذیرم من چون آسیب پذیر بودم آسیب زدن بهم همین ،اگر من بتونم اینو بپذیرم دیگه به اون آدم فکر نمیکنم دیگه خوابشو نمیبینم دیگه از جنگیدن باهاش توی ذهن و وجودم میام بیرون و دیگه نمیجنگم با هیچ کس
خدایا کمکم کن من این قدم بردارم
دوم زمانه
اگر من اون مطلب بپذیرم دیگه هر روز آروم آروم بهتر میشم آروم آروم زخمای وجودم التیام میبخشم آروم آروم شخصیتم بهتر میشه آروم آروم صبور تر میشم و آروم آروم من عوض میشم
استاد میدونی من چرا توی این یکسال اونجور که باید عوض نشدم اونجوری که میخواستم صبور نشدم ،اون موضوع فراموش نکردم ؟ الان دلیلشو قشنگ میفهمم و میتونم توضیحش بدم
دلیلش این بود که مسئولیت این قضیه رو کامل نمیپذیرفتم که بابا من خودم چون ضعیف بودم اون اتفاقا توی زندگیم بوجود اومدن چون برای خودم ارزش قائل نبودم اون آدما اونجوری خوردم کردن ،روی خودم کار میکردم فایل گوش میدادم ولی توی اعماق وجودم یه زخم عمیق و دهن باز بود که با مرور کردن اون اتفاق با جنگیدن توی ذهنم با اون آدم هی اون زخم باز تر میشد عفونت میکرد خونریزی میکرد و این درد این یکسال روی دل من بود چون هی اون زخم باز میشد هر بار به یه دلیلی اون ماجرا توی زندگی من خاتمه پیدا نمیکرد یا مامانم به یادم میآورد و راجبش باهام بحث میکرد که من دوباره برمیگشتم به جنگیدن توی ذهنم و باز کردن اون زخم ،البته تازه فهمیدم اینکه این مسائله قضیش توی زندگیم تموم نمیشه و این زخم کهنه هرچند هفته یه بار باز میشه دلیلش باز توی خودمه و برای همینم دوره شیوه حل مسائل خریدم
تو این یکسال هی میرفتم بالا باز خودم با مرور اون خاطراتت خودمو میزدم زمین
استاد گفت این نگاه که آدما باید عوض شن شرایط باید عوض شه پدر مادر باید عوض شه تا من شرایطم تغییر کنه زندگیم تغییر کنه بریز دور تو همون جایی که هستی عوض شو بعد خدا تورو میبره به جاهای بهتر با سطح بالاتر و شرایط فوق العاده بهتر
استاد گفت بهانه هارو بریز دور
تو کاری به پدر و مادر نداشته باش
کاری نداشته باش اونا چی میگن چه فکری راجبت میکنن چه نظری راجبت دارن چه توقعی از تو دارن توقع دارن گوش به فرمان همه باشی یا هر چیزی دیگه ای تو اصلا به این چیزا فکر نکن توی برای خودت ارزش قائل باش و برای خودت زندگیت کن زندگیتو اونجوری که دوست داری با باورهات بساز و کاری به کار هیچ کس نداشته باش و نخواه به هیچ کس کوچک ترین حرفی بزنی کوچک ترین حرکتی نکن برای اینکه کسی رو قانع کنی که راهت درسته
اینکه تو منتظر باشی کسی بیاد کاری برای تو بکنه کسی دیگه بیاد تورو خوشحال کنه بقیه برای تو ارزش قائل باشن بقیه به فکر تو باشن بقیه درست بشن استاد گفت اینا شرکه یعنی تو قدرت از خودت کع میتونی با فرکانس هات هرچیزی اونجوری که میخوای خلق کنی میگیری میدی دست بقیه یعنی تو قدرت از خدا از تنها فرمان روای کیهان از قدرت مطلق هستی میگیری میدی دست آدما
من باید اینو بپذیرم با پوست و گوشت و استخونم که من زندگیم آیندم شرایطم دست خودمه و من میتونم و این قدرت دارم که زندگی اونجوری که میخوام خلق کنم من باید باور کنم که من قدرت اینو دارم الان توی هر شرایطی که هستم خودم حال خودمو خوب کنم احساسم خوبم کنم و فکر نکنم اگر فلانی رفتارشو بامن عوض کنه اگر فلانی بیاد دنبال من اگر من الان با فلان آدم ازدواج میکردم فقط اینجوری میشد که من حالم خوب بشه و مسائل و مشکلاتم حل بشه و حالا که من هنوز ازدواج نکردم هنوز اون شرایطی که میخوام ندارم پس من هیچ کاری نمیتونم بکنم من نمیتونم احساس خوبی داشته باشم چون فلانی هست چون افکار مامانم اذیتم میکنه ،پس من باید منتظر بشینم تا اوضاع خوب بشه من باید صبر کنم تا یه ادم خیلی خوب بیاد من ازدواج کنم از این جا برم تا شرایطم خوب شه تا حالم خوب بشه تا بتونم روی خودم کار بکنم ،نه این اشتباه محض این یعنی من عرضه ندارم همینجایی که الان هستم توی همین شرایطی که الان هستم زندگیمو درست کنم باید منتظر کسی دیگه بمونم ،در صورتی که قدرت تو مغز منه که داره فرکانس هارو ارسال میکنه من باید باورهای پوسیده رو از مغزم جدا کنم تا غل و زنجیر ها باز بشن و اینجوری فرکانس های من به مدار بالاتر میرن و من در شرایط بهتر در موقیعت های بهتر قرار میگیرم
من خیلی نیاز دارم به اینکه این فایل بارها و بارها گوش بدم
خانم شایسته این فایل که به عنوان گام اول روی سایت گذاشتن برای من واقعا قدم اوله انگار خدا داره بهم میگه اگر میخوای تغییر کنی اگر میخوای اوضاع زندگیت تغییر کنه اگر میخوای به خواستت برسی اگر میخوای آروم بشی قدم اول اینکه باور کنی و بپذیری اون شرایط اون اوضاع خودت به وجود آوردی انگار وقتی آدم به خودش میگه اینو دیگه رها میشه از همه چیز و همه کس میدونید چرا چون وقتی باور کنی که بابا اون طوفان خودت بوجود آوردی دیگه درد نداری دیگه وجودت خالی از کینه میشه دیکه نفرت نداری از کسی دیگه هی نمیجنگی با اون اتفاق نمیجنگی با آدماش نمیگی فلانی کرد فلانی بد کردی فلانی اینجوری فلانی اونجوری اصلا دیکه هیچ کس تو مغز تو وجود نخواهد داشت که بخوای بهش فکر کنی و من چقدر به این نیاز دارم، دیکه کسی مقصر نمیدونی چون کسی نیست اصلا چون مغزت خالی از اونا آدمایی میشه که شبا خوابه شونو میدیدی و من هر بار این فایل گوش میدم هر بار فکر میکنم به این جمله که به خدا همه چی تویی هر چیزی که تو زندگیت بوجود میاد تو داری به وجودش میاری انگار حکم یه آتیش شعله وری رو دارم که با شنیدن این جمله در آن واحد خاکستر میشه در آن واحد خاموش و سرد میشه و من نیاز دارم اینو همش در هر ثانیه به خودم بگم و قدم اول برای من همینه اولین و اصلی ترین قدم برای من برای رها شدن و آزاد شدن از درد همینه برای خاموش شدن اتیشم همینه
استاد گفت عمل کردن این نیست که تو الان این فایل گوش بدی بگی آره استاد راست میگه دوروز دیگه باز منتظر باشی کسی کاری بکنه باز منتظر باشی تا یه ادم بیاد توی زندگی تو تا شرایط تو عوض بشه
چقدر نیاز دارم این فایل گوش بدم
خدایا کمکم کن هدایتم کن خدایا من دیگه نمیخوام درجا بزنم من میخوام دیگه از امروز به بعد فقط بالا برم فقط رشد باشه فقط بهتر شدن اوضاع باشه نه اینکه یه روز اوضاع خوب بشه یه روز من یه پله برم بالا باز فردا دوتا پله بیام بیام من میخوام این پروژه نقطه شروع روند رشد روبه بالا باشه راه بهم نشون بده و خودت دست منو بگیر منو ببر
با سلام خدمت استاد گرامی و خانوم شایسته عزیز و تشکر ویژه بابت آپدیت این فایلها
اول اینو بگم من جسته گریخته فایلای دانلودی و محصولات رومرور میکردم و هر روز یه فایل از دسته بندی اجرای توحید در عمل رو میدیدم ولی چند روز یه ندایی از درونم میگفت برو سراغ لایوها
و میگفت لایوها مطالب ارزشمندی داری برو از لایو 1 شروع کن تا آخرش
و خدا شاهده وقتی آپدیت جدید رو دیدم کلی ذوق کردم و گفتم آره آره همینه و تاییدی شد بر اینکه در مسیر درستی هستم
دوستان زحمت کشیدند و نکات مهم فایل رو نوشتن
من بیشتر دوست دارم دنبال مثال تو زندگیم و زندگیدیگران باشم تا حرفا برام تایید بشه
پیشینه زندگی من دقیقا مثل استاد همراه با یک پدر سخت گیر وعصبی، یه خانواده متشنج و درگیر مشکلات فراوان
اون دوران بچگی من وخواهرم چون فاصله سنی کمی با هم داشتیم و بچه های ارشد خانواده بودیم همراه با مشکلات و اختلافات خانوادگی پدر ومادرمون بزرگ شدیم
ولی از همین شرایط یکسان من وخواهرم دقیقا دو تفکر متضاد با هم داشتیم و خدارو شکر من اون نفری بودم که از اول نگاهم به بقیه نبود
یعنی خواهرم مسولیت تمام اتفاقات زندگیش رو پدرم میدونست اینکه طلاق گرفته ، رشته دانشگاهی که انتخاب کرده و به نتیجه نرسیده و اینکه ازدواج مجددش که بازم راضی نبوده همه رو انگشت اشاره به پدرم داشت
و الان هم که چندین سال از اونموقع گذشته و پدرم فوت شده اگه پای صحبتاش بشینی همین حرفا روتکرار میکنه که من اگه ……
ولی من از همون اول نگاهم از خانوادم بریدم و گفتم من خودم و خودمم والبته که اونموقع چنین طرز فکر و دیدگاههای توحیدی نداشتم ولی نگاه به غیر هم نداشتم
و خدارو شکر تو تمام مراحل زندگی نتیجه های خوب گرفتم
پدرم فوت شد وای من هیچکینه ودلخوری ازش نداشتم و ندارم و تازه بعضی وقتا میگم من اگه همچین پدر و همچین خانواده ای نداشتم مطمنا موفقیت های کمتری نسبت به الان داشتم
الان هم تو زندگی خودم اصلا نگاهم به همسرم نیست با هم روابط خوبی داریم ولی همیشه میخوام خودم باشم
خدایا شکرت بابت این که هر لحظه درک من بیشتر می شود با گوش دادن فایل ها استاد که اصول اساسی آن پایه توحید است در همه این فایل ها استاد میخواهد که ما به اصل وصل شویم ما به انرژی منبع وصل بشم به آگاهی بدون فرم وصل شویم که اون انرژی به فرم همه چی برامون درمیا ثروت عشق افراد آگاهی همه چی هرچه بخواهیم. میشود
من در گام اول فهمیدم. توحید یعنی خالق بودن خالق شرایط بودن خدایا که رب العالمین هست مربی جهان هستی خالق بوجود آورنده جهان هست این قدرت را به من هم داده که خلق کنم شرایط دلخواهم خلق کنم اتفاقات خوب مسولیت همه چی بپذیرم. هیچکس مقصر ندانم. چون خودم قادر به خلق شرایط هستم خدا یه سیستم هست انرژی هست. خصومت. با هیچکس نداره بخواه پدر دربیاره اگر در مدار درست باشیم هرچه پیش بیاد به نفع ما هست من بنده خوبی باشم تسلیم شوم خدا کارش خوب بلد هست وظیفه من بندگی هست وظیفه اون خدایی بندگی یعنی از فقط از تو کمک میخواهم. ایام نعبدو ایام نستعین عوامل بیرونی هیچ قدرتی. ندارن.
به علت فوت یکی از اقوام عروس عروسی کنسل شد خیلی حالمان بد بود دیگه نمی تونستم خودم را کنترل کنم. از خداوند هدایت خواستم به سایت عباسمنش مراجعه کردم و این فایل را که تازه بارگزاری شدا بود دیدم و خداوند را در این فایل یافتم و تونستم حالم را کمی بهتر کنم خدایا هزاران بار شکرت مرا به صراط مستقیم هدایت کن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ ﴿6﴾ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ ﴿7)
سلام به همه عزیزان به خصوص استاد عزیزم،
اصل همین است ایاک نعبد و ایاک نستعین.
هرکس نتیجه افکار خودش را میگیرد
خدا یک انرژی است که پاسخ فرکانسهای ما را میدهد
اگر کسی توی مدار خوب باشه هر اتفاق برایش بیفتد به نفعش است
مسئول زندگی خودم،خودم هستم.
راحت طلبانهترین و بیمصرفوارترین حالت ممکن این است که منتظر بنشینیم تا کس دیگری زندگی ما را درست کند.
اگر میخواهید زندگیتان تغییر کند این نگاه که دیگران مسئول هستند یا منجی را بریزید دور.
نگاهمون به درونمون باشه قدرت و توانایی خودمان را باور کنیم فقط بهونهها را بگذاریم کنار اینکه دیگران مسئول هستند را بگذاریم کنار این باور که مردم را برای خودمان نگه داریم بگذاریم کنار ،به جایش بگویم خودم باید چه کار کنم
سپاسگزاری و تغییر در افکار باعث غییر نتایج میشود.
هر وقت که این فکر اومد تو سرتون که یک عامل بیرون از خودتون باید تغییر کنه تا زندگیتون بهتر بشه… ( از راه به دَر شُدید )
هرجا ایرادی در زندگی بوده در نگاه من در باورهای من بوده
مسئولیت 100٪ زندگیم با خودم است هر اتفاقی در زندگی من میافتد به افکارم مربوط است نه به هیچکس یا عامل بیرونی.
اگر یک اتفاق یکسان رای دو گروه فکری آدم نتیجه متفاوتی را رقم میزند باید این هشدار را در ما روشن کند که نکند داستان چیز دیگریست و ما هستیم که اتفاقات را برای خودمان رقم میزنیم ما هستیم که شرایط را به وجود میآوریم افکار ما باورها ی ما اتفاقات اطراف ما را رقم میزند
وقتی افکارم را عوض کنم زندگیم در تمام ابعاد عوض میشود
این باور را به صورت بنیادین تغییر دهم که منم که اتفاقات را رقم میزنم منم که شرایط را تعیین میکنم اصلاً هیچکس دیگری وجود ندارد. (فقط من هستم و خدا و پاسخ به فرکانس های ارسالی من؛ همین)
(لا موثر فی الوجود الا الله ، غیر از این شرک است)
همه اتفاقات را خودم میتوانم برای خودم ایجاد کنم.
مرتب درون خودم را بنگرم و ایرادها را در درون خودم در افکارم در باورهایم پیدا کنم. مسائل و مشکلاتم را خودم باید حل کنم.
تفکر بیماریزا : کسی از بیرون باید بیاید مسائل و مشکلات مرا حل کند.
همه چیز از فکر شروع میشود وقتی فکرت را کنترل میکنی به مسیرهای درست به ایدههای درست هدایت میشوی منظور از درست یعنی بهتر از قبل آرام آرام با رعایت قانون تکامل.
صبر داشته باشیم بگذاریم افکار جدید قدرت بگیرد عمل کنیم به دانستههایمان، ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است. عمل یعنی اینکه امروز بگویم من مسئول زندگیم هستم اما پس فردا در رفتارم در گفتارم نشان بدهم که شخص دیگری را مسئول میدانم.
هر وقت بگویم از فلانی توقع دارم فلان کار را بکند یا از فلانی توقع نداشتم فلان کار را بکند بدانم در مسیر نادرست هستم.
تمام اتفاقات زندگیم را خودم تا حالا رقم زدم و از این به بعد هم با افکارم و باورهایم دارم رقم میزنم.
بهانهها را بگذارم کنار هیچکس دیگری را عامل اتفاقات زندگیم ندانم من مسئولم
اولین ویژگی تمام افراد موفق و ثروتمند این است که خودشان را مسئول 00 1٪ زندگیشان می دانند.
از هر جهت مسائل نگاه کنی میبینیم خودمان داریم اتفاقات را رقم میزنیم.
این باورهای درست را هزاران بار با خودمان تکرار کنیم.
وقتی خدا را به عنوان قدرتمندترین فرمانروای جهان بدانم، قدرت کل دنیا ،آن وقت است که از مواهبش هم استفاده میکنم.
اون وقت ما این خدا با این عظمت و قدرت را باور نمیکنیم که بندگیش را بکنیم می تواند تمام امور مرا با قدرت و سهولت انجام دهد.
مشکل اینجاست که ما خوب بنده اش نیستیم.
اگر من ایاک نعبد و ایاک نستعین را در وجودم درست بکنم همچین درها را برایم باز بکند نعمتها را به رویم بگشاید که اگر کل مردم دنیا جمع بشوند با هم نمیتوانند انجام دهند.
جمله طلایی اگر داری مثل بقیه فکر میکنی اگر داری مثل بقیه عمل میکنی مثل بقیه هم نتیجه میگیری
همه چیز خداست همه چی توحید است همه چی توکل است.
کسی که برای خداوند کاری انجام دهد به نگاه مردم، نظر مردم کاری ندارد کار درست را انجام میدهد.
توحید عملی یعنی مسئولیت زندگیت را خودت به عهده بگیر نه اینکه این کار را باید فلانی برایم انجام میداد یا شریکم باید فلان میکرد.
خدا همه کار برایمان میکند ما باید درونمون را درست کنیم تا بیرونمان درست شود نگرانی بیرونی نداشته باشید درونتان را درست کنید بیرون خود به خود درست میشود
چیزی به اسم بلایای طبیعی نداریم همش نعمت است کسانی که در مدار مناسب باشند از همان بلایای طبیعی پول و نعمت میسازند ایده میگیرند راهکار میگیرند برای بهتر کردن زندگی.781
بر گیر شراب طربانگیز و بیا
پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو
بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا
از رباعیات زیبای حضرت حافظ
استاد عشق و آگاهی عباسمنش عزیز:
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
و همراهان سایت زیبای عباسمنش :
صبح است بیا تا که غزل نوش کنیم
آواى خـوش چـکاوکان گوش کنیم
برخیز که خورشید طلوع کرد به مهر
هر نکته به جز عشق فراموش کنیم.
تفاوت نگرش و نگاه و مسئولیت پذیری و پاسخگویی به تمام اعمال و رفتارمان و حساب کردن فقط روی هدایت خداوند و کنترل فکر و آرام آرام به ایده های بهتر و
عمل به دانسته ها
عمل به دانسته ها
عمل به دانسته ها
فاصله گرفتن از شرک
عدم توقع و انتظار از دیگران
باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت روابط جسم سالم و…
انگیزه و کمک از شرایط ناجالب و ناخواسته و تضاد
نیاوردن بهانه آوردن توجیه مقصر را دیگران دانستن
جهان مانند یک کاتولیک در دستان من است.
من خالق زندگی خویشتنم.
بلبل از فیض گل آموخت غزل
وگرنه نبود اینهمه تعبیه در گفتارش.
سپاس از اینهمه آگاهی و زیبایی بی نظیر.
بسم الله الرحمن الرحیم
امروزم را با نام توکل بر خدای مهربان شروع میکنم
من با تمام وجودم مسولیت100%زندگی ام را میپذیرم نه شوهرم نه همکار و حامی من
.چون هر بار که تلاش میکنم به موفقیت برسم نتیجه بیگیرم. خودم را بیشتر میشناسم .
اگر خودم را بیستر بشناسم به خود شناسی عمیق برسم راحت تر ترمز های مخفی را پیدا میکنم، ترمز های مخفی پیدا بشه ماشین ارزو هایم به سمت خواسته ها م روانتر حرکت میکنه
چقدر تفکر میتواند زندگی ما را تغییر دهد باید تمام بهانه ها را کنار بگذارم دیگران هیچ تأثیری در روندتغییر زندگی و رشد ! من ندارند مگر اینکه خودم بخواهم تغییر کنم
نگاه خودم را نسبت به مسائل تغییر دهم
وقتی نگاه من این باشه که خودم تمام اتفاقات زندگی ام را خودم تغییرمیدهم هیچ کس نمیتونه زندگی من را خراب کنه و هیچ کس نمیتونه زندگی من رو درست کنه
من با ارسال فرکانس های خود، دارم تک تک اتفاقات زندگی ام را رقم میزنم افکار و باور های من دارن با سرعت تمام تر واکنش نشون میدن و اتفاقات را رقم میزنند.
پس مهم است که هر روز باور های بهتر و قدرتمند کننده تر بسازم
نه پدر نه همسر نه دولت هیچ وظیفه ای در قبال تغییر زندگی ما ندارن
من باور بنیادین میسازم که هیچ کس قدرت خلق خوبی و بدی را در زندگی من ندارد
من هستم که قدرت خلق تمام اتفاقات زندگی ام را دارم نه رییس ،نه دولت ،نه رهبر ،نه فامیل ثروتمند ،نه همسر ،
خودم مسول صد در صد خوشبختی خودم هستم
همسرم میگه نمیخواد کار کنی که پولدار شی من خودم تمام مسولیت زندگی را میپذیرم وهر ماه فلان مبلغ را به تو میدهم برو حالش و ببر اما من شاید همون لحظه خوشحال میشوم که همسرم چقدر من رو دوست داره اما فکر میکنم که تا کی میخوام همسرم منجی من باشه و مسائل من رو حل کنه تا کی جور کار من رو گردن داشته باشه اون وقت معنی قانون (خودم هستم که زندگی ام را خلق میکنم )کجا میره
من باید روی افکار درونی ام کار کنم دنیای بیرون خودش تغییر میکند .
پس اینکه میگن حامی من لیدر من بالا سری من ،فلانی هست که من و کشوند بالا صد درصد اشتباهه
اگه اون ادما خودشون رو بکُشَن که من تغییر کنم نمیتوانند
من خودم تصمیم میگیرم خودم عملیش میکنم خدا هدایتم میکنه راه کار بهم میده چون خودم خواستم از اون الهامات استفاده کنم . اگر نخواهم هدایت خداوند را نیز نمیبینم نمی شنوم .
این چند ماه اخیر یه مشکلی تو زندگی یکی از خواهرام رخ داده من و شوهرم خودمون رو دخالت دادیم ،قضاوت کردیم ،مقصر دونستیم همسر شو ، نظر میدادیم که باید فلان کار کنید ، اما به قول گفتنی اومدیم اَبروش رو درست کنیم زدیم چشمش و در آوردیم . مهم تر از همه تو فرکانس منفی بودیم بحث و ناراحتی ها رو توجه میکردیم تا اینکه روی زندگی خودم هم تاثیر گذاشت از لحاظ جسمی بیمار شدم همش نتیجه فرکانس خودم بود چون من روی قانون دارم کار میکنم و با استفاده از قانون:
توجه به نکات مثبت داشتن حال و احساس مثبت ==========با دریافت اتفاقات مثبت و دریافت الهامات رخ دادن اتفاقات مثبت
وتوجه به نکات منفی و داشتن حال و احساس منفی =====با رخ دادن اتفاقات منفی بیشتر ودرگیر شدن ما از لحاظ جسمی و روحی بیشتر
فهمیدم که عه این سرماخوردگی از کجا اومد من که احساس سرما نمیکردم ولی بدنم درگیر شد و به من هشدار داد که آهای حنیفه مواظب ارسال فرکانس های منفی ات باش که داری بیش از حد درگیر میشی برای همین خودم و کشیدم بیرون از این ماجرا خواهرم و گفتم که خودش میتونه بهترین تصمیم رو برای زندگیش بگیره اون باید زندگی کنه نه من
از خداوند سپاسگزارم بابت هم زمان، شدن این پروژه گام به گام. که بتونم حال و احساسم را بهتر کنم تا بهبود پیدا کنم
خدارو شکر میکنم بابت این هشدار به موقع اش که در فرکانس بد نمونم .
تمرکز بیشتر گذاشتم روی بهبود زندگی خودم که از تضاد درس بگیرم. قانون وضوح از تطریق تضاد
یعنی هر کاری که خواهرم انجام داده نتیجه غلط گرفته من اون کار رو نکنم که غلط نتیجه بگیرم
من با استفاده از قانون، فرکانس مثبت ارسال میکنم و میپذیرم که خودم تمام اتفاقات زندگی ام را خودم رقم زدم نه شوهرم
شرایط طبق خواسته های من رقم میخورد
وقتی من ادم ها رو مسول زندگی خودم ندونم .وقتی که من باور های درست ایجاد کنم دور میشوم از شرک مخفی،،،و دیگر این نگاه تغییر میکنه که شوهرم من رو خوشبخت میکنه یا بدبخت ،در اصل خودم هستم که تصمیم میگیرم خوشبخت زندگی کنم یا بدبخت .وشرایط چنان تغییر میکنه که من درخواستش کنم .
خدایا شکر بابت این هشدار که من بفهمم و به یاد بیارم قانون رو
خدایا شکر بابت قانون بدون تغییرت قانون ،قانونه ، ادم ها باید طبق قانون عمل کنن ،
قانون عوض نمیشه
من سپاسگزارم بابت این فایل بی نظیر
استاد عزیم و خانم شایسته عزیزم من از شما سپاسگزارم که خداوند شما رو سر راه من قرار داد تا با تغییر افکار و باور هاتون و بهبود در روند عالی شدن زندگی خودتون من هم درس بگیرم وباز هم خودم هستم که انتخاب میکنم عالی زندگی کنم یا بدبخت
خداوندا تو هدایتم میکنی میشود که من هم خودم و بکشم بالا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته همیشه مهربون و دوستان پر انرژی
خیلی وقت بود کامنت نذاشته بودم و بیشتر مطالعه میکردم نظرات بچه ها رو.
ولی با هدایت بسیار روشن خداوند در قلب خانم شایسته و هدایت در این مسیر شگفت انگیز برای ما، بسیار بسیار ترغیب شدم که نظر بذارم و توجه و تمرکزم رو بیشتر معطوف کن به مسیر و هدایت روشن.
منجی
در خیلی از ادیان صحبت های زیادی شده ولی در اسلام مخصوصا در قران به صورت مستقیم چیزی گفته نشده.
و فقط برداشت های متفاوت بوده از یک سری آیاتی که فقط میشود برداشت کرد نه اینکه دقیقا اعلام کنه.
یه سری ها هم میگن باید قران در کنار ائمه قرار داد و هر چه آنها میگن غیر از قرآن نیست ولی خب 1400 سال که گذشته و میتونه روایت ها به کلی تغییر کنه و احتمال خیلی زیاد اکثرشون جعلی هستن، چرا حضرت علی در نهج البلاغه در موردش عنوان نکرده؟؟؟
و اما منجی
چیزی که من در خودم دیدم و در اطرافیانم میبینم که الان به اطرافیان افراد دیگه کار ندارم و فقط میخوام ذهن خودم رو بگم.
من خودم همیشه حس اینو دارم که روی یکی حساب باز کنم.
مثلا روی استاد عباسمنش حساب باز کنم که میتونم باهاش زندگیم رو تغییر بدم
روی فلان نفر حساب کنم که توی کاری تخصصی م پیشرفت کنم
روی فلان دوره های اموزشی حساب کنم که بتونم یه مهارتی رو یاد بگیرم
روی خونه ایی که هستم حساب کنم که همیشه پناهگاه من خواهد بود.
روی مهارت رانندگی م حساب باز کنم که میتونم از عهده هر چالشی بربیام.
روی باهوشی خودم حساب باز کنم که فکر میکنم با یادگیری مهارت های حل چالش میتونم از پس هر چالشی بربیام.
روی اطلاعات خودم حساب کنم که چون زیاد کتاب میخونم.
روی حافظه خودم حساب کنم که میتونم خیلی چیزهارو به یاد بسپارم و ازشون استفاده کنم.
و ……….. و………………………………………. و……………………………………………………… روی همه چیز برای هر بخش از زندگیم حساب باز میکنم جز خدا
بخاطر همین هم هست که پیشرفت خاصی نمیتونم بکنم چون کلا دارم روی همه چی حساب باز میکنم جز خدا.
همیشه فکر میکردم دارم روی خدا حساب باز میکنم ولی با این فایل که ریز شدم روی زندگیم دیدم در مرحله عمل، روی همه چیز و همه کس حساب میکنم جز خدا.
و این تفاوت نتایج من با کسایی که روی خدا حساب باز میکنن.
میخوایم یه جنسی بخریم، روی یه سایت بی جان مثل دیجی کالا حساب باز میکنیم که تخفیف بهمون بده یا شرایطی رو فراهم کنه که مثلا توی ذهنمون سود کردیم که پول کمتری دادیم.
یا وقتی یه کسی لطف و محبتی میکنه، مخصوصا مالی چقدرررررررررررررر بزرگ میشه توی ذهنمون، چقدررررررررر محترم میشه، چقدررررررر عزیز میشه ….
واقعا دارم درک میکنم که توی عمق غفلت بودم و متوجه نمیشدم چونکه دائم فکر میکردم که دارم روی خدا حساب باز میکنم.
ولی قربون بخشندگی فوانین خداوند بشم که بی حساب روزی میده وگرنه حداقل ترین ش اینه که الان از شدت زهرمار بودن زندگی خودکشی کرده بودم ولی اون همیشه هست حتی اگه من نباشم با اون.
بـه غفلـت رفـت عمـر نـازنینم / هـوای نفس، گشتـه هـمنشینم
چرا غافل شدی در این زمانه؟ / ز ذکر و حمد و تسبیح شبانه
غفلت روزگار در کارم کرد / اینهمه رسوایی در سرم کرد
عمری پی سر مستی و غفلت بودیم / شکرگذار ایزدان به عادت بودیم
پس تو خدا یار دیرین جهان / بشکاف این پرده ی غفلت از سرمان
چند وقتی بود که به این درک رسیده بودم که غافل شدم از جانم و خدایم. چند روزی دقیقا قبل از شروع این مسیر و این فایل.
چرا همه رو بزرگ میکنیم جز خدا؟؟؟؟
شاید چون نمیبینیم یا مثلا چون لمس نمیکینم؟؟؟
ولی با خودمون نباید بگیم پس چطور داره اجزا بدنم کار میکنن؟؟؟ چطور نیروی گرانش داره کار میکنه؟؟؟ چجوری قلب داره پمپاژ میکنه؟؟؟ چطوری اکسیژن بینهایت رایگان در اختیارمون که نمیریم در صورتی که برای لحظه ایی نباشه میمیریم؟؟
برای همینه که قرآن تاکید داره به انسان هایی که تامل میکنن در افرینش، در هستی، در نشانه ها….
برای همینه که توی قرآن از فعل مضارع استفاده میکنه برای همه چی؛ میگه مومنین کسانی هستن که دائما به خدا توکل میکنن، آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.
و آنان که به آنچه به سوی تو و به آنچه پیش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آخرت یقین دارند.
آنانند که از سوی پروردگارشان بر هدایت اند و آنانند که رستگارند.(بقره)
و قبل از همه این آیات میگه: ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾
در این کتاب هیچ شکی نیست؛ سراسرش برای متقین هدایت است. (2)
حالا نکته مهم اینجاست. #متقین#
(این مفهوم زیر از صفحه ایی کپی کردم)
تفاوت تقوا و ورع: تقوا از ریشه “وقی” به معنای پرهیز و حفاظت شدید است.
انسان متقی کسی است که از گناه بپرهیزد،
ورع از تقوا هم بالاتر است زیرا در ورع انسان نه تنها باید از گناهان اجتناب کند، بلکه از شبهات و حتی گاهی از کارهای حلال و مباحی که ممکن است مقدمه ای شود برای داخل شدن به گناه، نیز دوری کند.
استاد همیشه میگن که تفاوت ما با پیامبران و امامان فقط و فقط فقط در تقواست.
تقوا چیه ؟؟؟
تقوا به صورت کلی پرهیز و حفاظت شدید.
حفاظت از چی؟؟؟؟ پرهیز از چی؟؟؟
(واقعا استاد عاشقتم، که اینقدر ظریفانه این مفاهیم رو 10 تا 15 سال پیش شروع به یادگیری و درک کردی و عمل کردی و هضم کردی و باهاشون زندگی کردی و بعدش اینقدر شفاف و ساده و روان به ما انتقال دادی. واقعا ممنونم از شما و خدایی که شما و همه مون رو هدایت میکنه.)
پرهیز و حفاظت = ورودی های ذهنی
چی میشنویم ؟؟؟ چی میبینیم؟؟؟ چی گوش میدیم؟؟؟ در مورد چی حرف میزنیم؟؟؟ به چی فکر میکنیم؟؟؟ چی رو تصور میکنیم؟؟؟؟؟؟
اینا میشه هم پرهیز و هم محافظت
پرهیز کنیم از چیزایی که رنگ و بو شرک دارن و حفاظت کنیم از چیزایی که توحیدی هستن.
جلو ورودی هامون رو بگیریم و ورودی های قدرتمند بدیم.
حالا چه زمانی غفلت میاد؟؟؟؟؟
زمانی که جلو ورودی ها رو نمیگیریم آگااااااااااااااااهاااااااااااااااااااااانه
مهرداد عزیز این آگاهانه خیلی مهمه خیلیییییییییی
وقتی دائما حواسمون به ورودی ها نباشه پس تو حفاظت نمیکنی پس پرهیز نمیکنی پس انتظار رستگاری نداشته باش، تلاش کن؛ کار کن، متعهد باش، جدی باش در انجام وظیفه ت
رستگار میشی.
برای همینه باید همیشه روی خودمون کار کنیم، نه اینکه چون استاد میگه چون استاد قوانین رو درک کرده چون قران داره میگه چون قوانین حاکم بر این دنیا اینه که باید همیشه به یاد داشته باشی؛ یاداوری کنی، تکرار کنی، تا غافل نشی تا درگیر روزمره نشی
اصلااااااااا دقیقا این قضیه برمیگیرده به لیاقت…..به ارزشمندی…..
اگر خودت رو ارزشمند بدونی، لایق رستگاری بدونی، دقیقاااااااا میای تکرار میکنی، میای به یاد میاری، میای حفاظت و پرهیز میکنی….
ریشه رو دریاب…..
ته وجودمون دوست داریم به یکی به یه چیزی تکیه کنیم… ولی نمیدونیم به کی تکیه کنیم…. باید آگاهانه به چیزی تکیه کنیم که بدونیم زندگیمون برای همیشه تغییر میکنه و بهترین اتفاقات میفته…. شاید بگی چرا به خدا تکیه کنیم؟؟
خب من میگم به هرکسی دوست داری تکیه کن بالاخره یه نتیجه ایی داره، به هرکس و هرچیز تکیه کن، جواب گرفتی نوش جان ولی اگه نگرفتی بیا اینجا که عاشقانه منتظر توست….
عجیب همه چی رو ناجی میدونیم جز خدا…. همه چی….
بابا من حتی دارم الان فکر میکنم حتی حرکات بدنم رو ناجی کارای روزمره م میدونم
خدایا غفلت من رو ببخش
خیلی سخته استاد خیلییییی ولی میشه، شما توی بدترین شرایط انجام دادین و تلاش جدی و بزرگ کردین و شده پس منم انجام بدم با همون جدیت و بزرگی میشه
خیلیییییییییییی خیلیییییییی حرفها دارم، خیلی چیزا از خودم دیدم بعد از فکر کردن به این فایل و ممنونم ازتون استاد و ممتنوننمم ازتون خانم شایسته عزیز که این فایل رو قرار دادین
اگر بنده کوشش کند بندهوار / عزیزش بدارد خداوندگار
وگر کُندرای است در بندگی / ز جانداری افتد به خربندگی
قدم پیش نِه کز ملَک بگذری / که گر باز مانی ز دد کمتری
(سعدی)
چهارشنبه – 4 مهر 1403 – ساعت 2:33 بامداد
بنام الله یکتا
سلام و عرض ادب به تمام دوستان هم مداریام و استادِ جانم و خانم شایسته عزیز
من فکر میکردم شخصِ توحیدی هستم
من فکر میکردم تنها بر روی خدا حساب میکنم
من فکر میکردم تنها به قدرت او ایمان دارم
من فکر میکردم توحیدِ عملی دارم
من فکر میکردم …
اما
اما وقتی توی جمعی حاضر میشدم، تنم میلرزید از اینکه نگاه ها روی منه… از اینکه دیگران دارن چه فکری راجبم میکنن..
اما وقتی با یه شخص موفق خواستم ارتباط بگیرم، صدام میلرزید، کلماتم رو گم میکردم، حرفام فراموشم میشدن..
اما انقدر روی آدم ها حساب میکردم که میخواستم هرجور که شده نظر اون هارو جلب کنم، با هر حرفی، هرکاری، هر ایده ای، هر لباسی، هر پوششی و…
اما وقتی شریک عاطفیم باهام طبق استاندارد های خودم خوب رفتار نمیکرد، روزها حالو احساسم بد بود..
اما همش منتظر بودم تا رفیقم، برادرم و … کارم رو پیش ببرند و من رو به هدفم برسونن..
اما همش منتظر شخصی از بیرون بودم، که فن بیانش بهتره، که تجربش بیشتره، که ارتباط های خوبی داره، که افراد بیشتری رو میشناسه، که یسری موفقیت ها داره و… تا یسری از کارهایم رو به او بسپارم، چون باور داشتم از عهده من خارجه
و..
و..
و…
شرک در تاروپود وجودم بود اما گمان میکردم که شخص توحیدی هستم و خدایم برایم همه چیز و همه کس هست
و همیشه گله مند از او که چرا به من ثروت نمیدهی، چرا به من رابطه خوب نمیدهی، چرا ارتباط هایم را بهبود نمیبخشی، چرا بیزینسم را گسترش نمیدهی…
اره من همه را بنده بودم، الا الله را…
هرچند اخیرا با کار کردن روی خودم خیلی بهتر شدم اما همچنان پاشنه آشیل هایی دارم..
شب قبلی از خدا هدایت خواستم و خیلی واضح گفت برو به سایت سر بزن، و من چشم گفتمو وارد شدم..
و دیدم دقیقا پاشنه آشیل من رو استاد داره آنالیز میکنه..
(( توحید، یعنی پذیرفتن مسئولیت صد در صد زندگی خودم، توحید یعنی باور به اینکه توانایی تغیر زندگیم رو دارم، توحید یعنی روی دیگران حساب نکردن، توحید یعنی منتظر دیگران نماندن، توحید یعنی عمل کردن به ایده هایی که بهم الهام میشوند))
اره، وقتی خدارو باور کنیم به عنوان کسی که موفقیتت در دست اونه، به عنوان قدرت مند ترین فرمانروای جهان ها، دیگه روی کسی حساب نمیکنی، دیگ صدات جلوی کسی نمیلرزه
وقتی خداوند رو باور کنی به عنوان منبع ثروت و روابط و زیبایی، دیگه برای جلب توجه هرکسی دست به هرکاری نمیزنی، چون میدونی شرکه این و پاسخ شرک پر واضحه
وقتی اورا باور کنی به عنوان عقل کل، به عنوان کسی که تمام اتفاقات در دست اوست، به عنوان کسی که هرلحظه در حال هدایت توست و بهترین راه هارا میداند و به تو میگوید، دیگه منتظر کسی نمیمانی تا بیاید و منجی تو بشود، بیاید و گره از کارت بگشاید، دیگ قدرت به برادرت، پدرت، رفیقت، پارتنرت نمیدی…
چون اوست که همه چیز هست
همه چیز اوست…
و مردم در مقابل او هیچ چیز نیستند..
نقل است که از مولانای جان پرسیدند: او را کجا جویم؟
مولانا جواب داد: کجا جستی که نیافتی؟
سپاس خداوند هدایت گرم را..️
سلام به استاد ومریم عزیزم و دوستان عزیزم در این دوره
با گوش دادن این فایل از استاد و یادداشت برداری که کردم خواستم در این مورد منم تجربیاتم بنویسم
این فایل دقیقا منو یاد زمانی انداخت که من واقعا هیچی درکی در مورد قوانین و حتی خدا ومن چی هستیم نداشتم ولی تضادهایی ک وارد زندگیم میشد فشارهایی ک واقعا زجر اور بود باعث شد سوال چرا ؟؟؟؟ در وجودم شکل بگیره سوال چرا خدا مگه منو نمبینه چرا انقدر سختی چرا این همه فرق بین ادمها خلاصه طوری شد که از تموم وجودم درخواست کردم خدایا خودتو بمن نشون بده بزار درک کنم و واقعا جوابشو گرفتم یادمه اولین فایلی ک گوش دادم کشف قوانین جهان هستی بود که خواهرم برام فرستاد
و در همین حین من کلی باور مخرب داشتم
فکر میکردم خدا مثل یه ادم قوی هس که اگه عشقش بکشه و ببینه بندش با گریه و زاری چیزی بخاد و شاید دلش بسوزه کمکش کنه یادمه همیشه ترسی تو وجودم از خدا بود چیزی از بچگی به ما گفته بودن مدرسه خانواده اطرافیان و… فک میکردم شاید خیلی بنده بدی هستم ک کارایی ک خدا میخاد مثل نماز و روزه و … انجام ندادم خدا کاری برام نمیکنه یا داره عذابم میده چقدر ترس چقدر حس پوچی و اتفاقا در مورد همین فایل همون زمان با سیل و زلزله اینا میگفتم فساد زیاد شده خدا داره عذاب میفرسته
ولی با همون شروع گوش دادن فایلها قلبم پذیرفت نه خیلی جدی ولی اروم تر شدم البته برداشتهای اشتباهی زیادی داشتم اول مسیرم ولی انگار ندای خدا درونم منو بیشتر تشویق میکرد وانگیزه میداد ادامه بدم و البته که تو زندگیم تغییرات رو میدیدم حالم بهتر بود ولی هنوز درک درست از خدا نداشتم ولی شروع کارم با شکرگزاری داشته هام بود هر چی بیشتر ارامش میگرفتم انگار حرفای استاد بیشتر درک میکردم البته که درک از خداوند و قوانینش برای منم چند سال طول کشید که به درک الانم برسم ولی همه چیز در وقت مناسبش بود درست با تضادهایی ک بر میخوردم و بعضی جاها کم میاوردم باز خدای درونم کمکم میکرد ادامه بدم پیگیر بشم و این همون تکامل من بود …خب من چون فرزند اخرم و همیشه همه چیز برام تقریبا نسبت به خواهر و برادرم راحت تر فراهم میشد من توقع داشتم از تک تک شون کارایی ک میخاستم برام انجام بدن توقع داشتم از مادرم وپدرم تا اینکه ازدواج کردم توقع من باز چند برابر شد از همسرم توقع ی زندگی توی رفاه ولی چیزی ازین همه توقع نصیب شد ضربه سنگین بخودم بود هیچ چیزی اونطور میخاستم تو زندگی مشترکم پیش نمیرفت هر روز مشکل دعوا کم کم افسردگی و در اخر تسلیم شدم از خدا خواستم کمکم کنه ولی اولین چیزی که کمکم کرد حالم بهتر بشه این بود توقع رو کنار بزارم خودمو ببخشم خودمو دوست داشته باشم و دوره اعتماد بنفس واقعا تو زندگیم معجزه بود بعد تسلیم خدا بودن به دست بسته اش اعتماد کردن وای حرفای استاد چقدر تو اون روزا ب من کمک میکرد در خصوص کار پیدا کردن خیلی پیگیر کار پیدا کردن بودم گفتم من نمیدونم چطوری ولی روزی رسون من تویی حرف استاد باز چقدر خوب بود ایمانی که عمل به بار نیاورد حرف مفت هست پس ترس رو کنار گذاشتم قدم برداشتم رفتم یک مغازه لوازم ارایشی و گفتم من میخام کار کنم اینجا وتجربع ای ندارم صاحب مغازه گفت خب برای امتحان یه هفته کار کن بدون حقوق اگه خوب بودی ماهی یک میلیون میدم و میتونی از فردا بیای وای چقدر من خوشحال شده بودم فرداش اماده شدم و رفتم در مغازه ولی دیدم بستس ! یک ساعت گذشت من منتظر بودم و دیدم خبری نشد کمی نا امید شدم ولی توی دلم گفتم عیب نداره خدا خودت کمکم کنه و توی بازار قدم زدم دقیقا چشمم خورد چند متر اونورتر و دیدم روی شیشه مغازه نوشته نیازمند فروشنده !!!منم سریع رفتم داخلش و با صاحب مغازه حرف زدم و اتفاقا قبول کرد منم کارکنم از همون لحظه با حقوق یک میلیون وپونصد تو دلم گفتم خدایا دمتگرم چقدر مهربونی خیلی ذوق کردم و خوشحال بودم بعد چند روز کار تو مغازه فهمیدم این کار واقعا حوصله سر بر بود و همین هیچ تایم استراحت درستی نداشتم اخر هفته ها باید مغازه میرفتم شبها حتی تا یازده شب میشد وایمیستادم تو مغازه و این شد تضاد خلاصه ماجرایی شد که من اون کارو رها کردم باز دلسرد میشدم ولی خدا همیشه میگفت میشه میشه اعتماد کن .که یکی از دوستام گفت کارگاه خیاطی هست اونجا برو زمان کاریش مشخصه اخر هفته ها تعطیلی داره و شاید اونطوری بخای باشه منم رفتم اونجا صحبت کردم و در مورد حقوق ب من گفت ماهی 2 میلیون پونصد اینجا بود که گفتم خدایاشکرت من قدم برداشتم ب تو اعتماد کردم ببین چه نکردی برام خلاصه محیط کاریش عالی کلی دوست پیدا کردم حالا من فایل ها روگوش میدادم تمریناتو انجام میدادم و هی حس خوبمن بیشتر میشد دیگه طوری شده بود هی باخودم حرف میزدم هی تحسین میکردم کلا کنترل ذهنم دستم بود من به ماه نکشید مسئول بخش بسته بندی اون کارگاه شدم چقدر انرژی من عالی شده بود چقدر حس خوب تجربه کردم صبحها ک بیدار میشدم برم سمت کار میگفتم خدایا امروز بتو میسپارم تو برام زیبا بساز اسان بساز بر من اسانی ها رو و چقدر همه چی خوب پیش میرفت حتی همون زمان من ویزای مهاجرتم اومد همون خواسته ای چهار سال منتظرش بودم هی نق میزدم چرا نمیشه چون رها کردم و تسلیم خدا بودم شد .
واقعا لطف خدا همیشه با من بود ولی من سد راه خودم بودم من مشرک بودم ولی خدا همواره رحمتش رو برای بنده هاش میفرسته بخایم حتما کمکمون میکنه اگاه بشیم بیدار بشیم و از زندگی از لحظه لحظه اش لذت ببریم . فقط تمرین استمرار میتونه و اینکه در گیر نشخوار های ذهنی نشیم از یاد نبریم این همه لطف خدا رو … خدایا شکرت الانم تضادهایی هست تو زندگیم و کلی بهم ریختگی ذهنی ک مریم جان عزیز چقدر خوب گفتن که باید ذهنمون هم خونه تکونی بکنیم این همه لطف و عشق خدا رو فراموش نکنیم ایمانمون روحفظ کنیم
بازم خدارو شکر میکنم اینجام حال دلم عالیه از کامنت دوستان لذت میبرم و خودمم وقتی مینویسم ب یاد میارم واقعا از ته دلم خوشحال میشم
ممنونم بابت این دوره ایشالله خداوند یاریم کنه ثابت قدم بمونم و کلی اتفاقات قشنگ رقم بزنم برای خودم وباز تعریفشون کنم وذوق کنم ️
فایل توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی
بسم الله رحمن الرحیم
خدایا خودت هدایتم کن خودت درهای آگاهی به روی من باز کن تا آگاهی های این فایل باورهای منو تغییر بده و منو هدایت کن و بهم الهام کن من باید از این فایل چه درسی رو بگیرم و چه قدمی بردارم و چه تغییری توی رفتارم ،افکارم ،حرف زدنم ،زندگی کردنم ایجاد کنم که رشد کنم و ظرف وجودم بزرگ تر کنم و اعتماد به نفس و احساس لیاقتم افزایش بدم
نکته ای که استاد همیشه توی تک تک فایلاش بهش تاکید میکنن و من ساده ازش میگذرم اینکه خدا جهان آدما اتفاقات شرایط بر اساس اون چیزهایی که من باور کردم و باور دارم بوجود میان یعنی هر باور مخرب یا خوبی که داشته باشم زندگیم بر اساس همونا خلق میشه
این نکته ای که من باید همش دائم به خودم یادآوری کنم که مهدیه مهم نیست مامانت چی فکر میکنه و چجوری به تو نگاه میکنه و چه فکری راجب تو و آیندت داره
مهم نیست بابات چه افکاری داره
مهم نیست خواهرات چه باورهایی دارن و چجوری به تو نگاه میکنه
مهم نیست که بقیه میخوان تو به اون شرایط برسی یا نه
اصلا مهم نیست که بقیه چه فکری برای تو دارن یا دوست دارن تو چه کاری انجام بدی و چجوری باشی
یا اصلا مهم نیست که بقیه بخوان تو با کی ازدواج کنی
تنها چیزی که توی زندگی تو مهمه خواسته های توعه و تو اگر باورهای هماهنگ با خواسته هات بسازی و از خدا بخوای و خدا رو تنها قدرت محض ببینی و خدا رو منبع ثروت و خوشبختی و زیبایی و روابط عاشقانه ببینی خدا برای تو دست به کار میشه چون میبینه که تو اونو باور داری چون میبینه که تو چشماتو باز کردی و مثل بقیه ادما سرتو زیر برف نکردی که خدارو نبینی تو چشماتو باز کردی و خدارو دیدی و باور کردی که اون همه چیزه اگر تو از اون بخوای و باور داشته باشی که خدا قدرت محضه پس حالت خوب میشه و آرومی و میگی من خواستم به منبع قدرت این هستی گفتم پس اون منو به خواستم میرسونه چون توانای مطلق اونه چون قدرت مطلق اونه چون اونه که هر چی روابط عاشقانه ببخشه بازم از دارایی هاش کم نمیشه چون اونه که هرچی زیبایی و ثروت و خوشبختی ببخشه از خزانه نعمت هاش کم نمیشه بلکه با تو رفیق ترم میشه چون تو خواستی اون تورو در آغوش بگیره چون میبینه تو باورش کردی و بهش اعتماد کردی و محاله ممکنه که خدا به اعتماد کسی نسبت به خودش لطمه بزنه
استاد گفت اون آدمی که منتظره مشکلاتشو کسه دیگه ای بیاد حل کنه همیشه مشکل داره همیشه گیره و همیشه باید منتظر بمونه
من میخوام به این جملات استاد از زاویه خودم و جوری نگاه کنم که بتونم ربط این حرفارو با زندگی خودم پیدا کنم
استاد اینجا داره چی میگه به تو مهدیه ؟
استاد داره مستقیما به خوده تو میگه اگر منتظری آدما درست شن اگر فکر میکنی اینکه فقط منتظر گذر زمان باشی تا یا آدما درست شن یا گذر زمان شرایط درست کنه یا اون آدما بیان از تو معذرت خواهی کنن و اونا درد تورو کم کنن و تورو آروم کنن و اینجوری تو خوشبخت بشی و یه زندگی قشنگ برات ساخته بشه سختتتتتت در اشتباهی
من هرچی داره بهم گفته میشه رو مینویسم
تو باید اینو بفهمی و درک کنی که هر اتفاقی که افتاده برای تو بخاطر این بوده که تو توی اون نقطه بودی تو در مسیر یه سنگ عظیم و بزرگ بودی و اونم اومد از روی تو رد شد و تورو له کرد تو اگر اونجا نبودی تو اگر توی اون مدار نبودی تو اگر جلوی سنگ نمیرفتی تو اگر ضربه پذیر نبودی اونجوری ضربه نمیخوردی مهدیه تو ضربه پذیر بودی که بهت ضربه زدن
حالا که اینجوری مسئله رو برات باز کردم به نظرت کاره درست چیه
به نظرت وظیفه تو چیه
به نظرت وظیفه تو مسئولیت تو چیه که استاد داره توی این فایل بهش اشاره میکنه
استاد داره میگه یا خودت بلند میشی خودتو درست میکنی آدمی میشی که دیگه ضربه پذیر نیست و اینجوری از جلوی سنگ های ویرانگر جهان میری کنار و سالم میمونی و زندگی میکنی یا اگر خودت خودتو قوی نکنی خودت شخصیته ضربه پذیرتو تبدیل نکنی به یه شخصیت فوق العاده قوی و محکم توی همون نقطه ثابت میمونی و نه تنها زندگیت بهتر نمیشه بلکه دوباره یه سنگ میاد از روت رد میشه و لهت میکنه
تو باید از اون نقطه بیای بیرون
مامانت نمیتونه کاری بکنه هیچ آدمی نمیتونه دست تورو بگیره و از اون نقطه خارجت کنه
اگر تو جاتو عوض نکنی زندگیت بهتر نمیشه
اگر تو جاتو عوص نکنی و همین آدم ضربه پذیر و فوق العاده آسیب پذیر بمونی هیچی عوض نمیشه هیچی
تو میخوای به حرفای استاد عمل کنی دیگه درسته
تو اومدی توی این پروژه تا قدم به قدم مدارت تغییر کنه دیگه درسته اگر آره تو بایددددددد به حرف استاد توی این فایل گوش بدی
استاد میگه نشین بگو دولت و کشور باید اینکارو بکنن اونکارو بکنن درسته تُو، تو شرایط و موقیعت خودت کاری به دولت و کشور نداری اما تو به جای دولت و کشور میگی فلانی نباید اینکارو میکرد باهام میگی مامانم نباید اینجوری باشه باید اونجوری باشه میگی تقصیر فلانیه میگی فلانی نامردی کرد
هرکس هر کاری که کرد بخاطر باورها و عزت نفس و احساس لیاقت خودت بود بخاطر این بود که تو غل و زنجیر هایی که به پات بسته شده بودن (باورهای اشتباه و ویرانگر )نشکستی و حرکت نکردی و در مسیر سنگ وایستادی اونم لهت کرد
حالا که تو میدونی چرا ضربه خوردی
حالا که تو میدونی چون تو ضعیف بودی ضربه پذیر بودی آسیب پذیر بودی اون آدما در مسیرت قرار گرفتن و لهت کردن حالا که میدونی تو باید مسیرتو عوض کنی ، اون آدما بازتاب آسیب پذیری تو بودن توونباید بشینی منتظر باشی گذر زمان همه چیو درست کنه زندگیتو درست و قشنگ کنه تورو آروم و درست کنه !
تا وقتی آسیب پذیر باشی آدم هایی به تورت میخورن که آسیب بهت میزنن به قول استاد هرجا ظالمی هست حتما یه مظلومی هم هست
تو باید خودتو درست کنی اگر خودتو درست کنی دیگه در مسیر سنگ ها قرار نمیگیری
استاد توی این فایل میگه مسئولیت زندگیتو بپذیر و خودت زندگیتو بساز چون تو این قدرت داری
پس قدم بردار مهدیه
همش به خودت یادآوری کن من باید الان این قدم بردارم همش به خودت بگو من تمرکزم میزارم روی بهبود خودم بهبود زندگیم بهبود رفتارم بهبود اخلاقم و بهبود فکرهایی که توی سرم میچرخه
هی بهتر شو هر روز یه کوچولو یه قدم کوچیک بردار ببین تو یه مدت زمان کم چقدر تغییر میکنی
این فایل پاشنه اشیله منه
این مخصوص منه
اره استاد توی زندگی منم یه طوفان اومد زندگیمو خودمو با خاک یکسان کرد رفت
درسته روی خودم کار میکردم تو این چند وقت و فهمیده بودم چرا اون طوفان اومد ولی انگار الان یه چیزایی دارم میفهمم که چرا من توی این موقعیت ثابت موندم و از این مرحله از زندگیمگذر نمیکنم و دارم در جا میزنم
چون من هی اون اتفاق مرور میکنم و البته واقعا نمیتونم ذهنم کنترل کنم و برام خیلی سخته ولی باید تمرین کنم نمیتونم نداریم
بعد از گذشت یکسال هنوز شبا خوابه اون آدمو میبینم
من هنوز آروم نشدم هنوز با خودم با اون اتفاق به صلح نرسیدم گفتوگوهای ذهنم همش میگن چرا اینکارو کرد جرا این حرف زد چقدر آدم بدی بود چقدر آدم نامردی بود که اینکارو من گناهم چی بود
هنوز دارم اینارو شخم میزنم
سخته برام واقعا سخته
اما درمان چیه
درمان اینکه فایل های شمارو بیشتر گوش بدم و بیشتر روشون کار کنم
الان تا نوشتم درمان چیه نمیدونستم جمله بعدی چی باید بنویسم اما این اومد به ذهنم که درمان بیشتر کار کردن روی خودمه
به قول استاد اون طوفان ها اون سیل ها باعث پیشرفت بشر شده
حالا که منم اون همه ویران شدم باید خودمو از نو از عمق فوق العاده قوی تر و محکم تر و زیبا تر بسازم
نه اینکه بگم من الان بعد از گوش دادن این فایل به این نتیجه رسیدم و میخوان تازه از نو شروع کنم نه من خیلی وقته شروع کردم اما من برای اینکه بتونم خودمو فوق العاده زیبا و محکم و قوی و زندگیمو مثل یه عمارت بسازم به دوتا چیز نیاز دارم
اول به عهده گرفتن تمام مسئولیت اون ماجرا ،به عهده گرفتن مسئولیت اون ماجرا به این معنی نیست که بگم من مقصر همه چیز بودم نه یعنی بپذیرم اون باورهایی که من راجب خودم داشتم اون اتفاقات آورد تو زندگیم و بپذیرم من چون آسیب پذیر بودم آسیب زدن بهم همین ،اگر من بتونم اینو بپذیرم دیگه به اون آدم فکر نمیکنم دیگه خوابشو نمیبینم دیگه از جنگیدن باهاش توی ذهن و وجودم میام بیرون و دیگه نمیجنگم با هیچ کس
خدایا کمکم کن من این قدم بردارم
دوم زمانه
اگر من اون مطلب بپذیرم دیگه هر روز آروم آروم بهتر میشم آروم آروم زخمای وجودم التیام میبخشم آروم آروم شخصیتم بهتر میشه آروم آروم صبور تر میشم و آروم آروم من عوض میشم
استاد میدونی من چرا توی این یکسال اونجور که باید عوض نشدم اونجوری که میخواستم صبور نشدم ،اون موضوع فراموش نکردم ؟ الان دلیلشو قشنگ میفهمم و میتونم توضیحش بدم
دلیلش این بود که مسئولیت این قضیه رو کامل نمیپذیرفتم که بابا من خودم چون ضعیف بودم اون اتفاقا توی زندگیم بوجود اومدن چون برای خودم ارزش قائل نبودم اون آدما اونجوری خوردم کردن ،روی خودم کار میکردم فایل گوش میدادم ولی توی اعماق وجودم یه زخم عمیق و دهن باز بود که با مرور کردن اون اتفاق با جنگیدن توی ذهنم با اون آدم هی اون زخم باز تر میشد عفونت میکرد خونریزی میکرد و این درد این یکسال روی دل من بود چون هی اون زخم باز میشد هر بار به یه دلیلی اون ماجرا توی زندگی من خاتمه پیدا نمیکرد یا مامانم به یادم میآورد و راجبش باهام بحث میکرد که من دوباره برمیگشتم به جنگیدن توی ذهنم و باز کردن اون زخم ،البته تازه فهمیدم اینکه این مسائله قضیش توی زندگیم تموم نمیشه و این زخم کهنه هرچند هفته یه بار باز میشه دلیلش باز توی خودمه و برای همینم دوره شیوه حل مسائل خریدم
تو این یکسال هی میرفتم بالا باز خودم با مرور اون خاطراتت خودمو میزدم زمین
استاد گفت این نگاه که آدما باید عوض شن شرایط باید عوض شه پدر مادر باید عوض شه تا من شرایطم تغییر کنه زندگیم تغییر کنه بریز دور تو همون جایی که هستی عوض شو بعد خدا تورو میبره به جاهای بهتر با سطح بالاتر و شرایط فوق العاده بهتر
استاد گفت بهانه هارو بریز دور
تو کاری به پدر و مادر نداشته باش
کاری نداشته باش اونا چی میگن چه فکری راجبت میکنن چه نظری راجبت دارن چه توقعی از تو دارن توقع دارن گوش به فرمان همه باشی یا هر چیزی دیگه ای تو اصلا به این چیزا فکر نکن توی برای خودت ارزش قائل باش و برای خودت زندگیت کن زندگیتو اونجوری که دوست داری با باورهات بساز و کاری به کار هیچ کس نداشته باش و نخواه به هیچ کس کوچک ترین حرفی بزنی کوچک ترین حرکتی نکن برای اینکه کسی رو قانع کنی که راهت درسته
اینکه تو منتظر باشی کسی بیاد کاری برای تو بکنه کسی دیگه بیاد تورو خوشحال کنه بقیه برای تو ارزش قائل باشن بقیه به فکر تو باشن بقیه درست بشن استاد گفت اینا شرکه یعنی تو قدرت از خودت کع میتونی با فرکانس هات هرچیزی اونجوری که میخوای خلق کنی میگیری میدی دست بقیه یعنی تو قدرت از خدا از تنها فرمان روای کیهان از قدرت مطلق هستی میگیری میدی دست آدما
من باید اینو بپذیرم با پوست و گوشت و استخونم که من زندگیم آیندم شرایطم دست خودمه و من میتونم و این قدرت دارم که زندگی اونجوری که میخوام خلق کنم من باید باور کنم که من قدرت اینو دارم الان توی هر شرایطی که هستم خودم حال خودمو خوب کنم احساسم خوبم کنم و فکر نکنم اگر فلانی رفتارشو بامن عوض کنه اگر فلانی بیاد دنبال من اگر من الان با فلان آدم ازدواج میکردم فقط اینجوری میشد که من حالم خوب بشه و مسائل و مشکلاتم حل بشه و حالا که من هنوز ازدواج نکردم هنوز اون شرایطی که میخوام ندارم پس من هیچ کاری نمیتونم بکنم من نمیتونم احساس خوبی داشته باشم چون فلانی هست چون افکار مامانم اذیتم میکنه ،پس من باید منتظر بشینم تا اوضاع خوب بشه من باید صبر کنم تا یه ادم خیلی خوب بیاد من ازدواج کنم از این جا برم تا شرایطم خوب شه تا حالم خوب بشه تا بتونم روی خودم کار بکنم ،نه این اشتباه محض این یعنی من عرضه ندارم همینجایی که الان هستم توی همین شرایطی که الان هستم زندگیمو درست کنم باید منتظر کسی دیگه بمونم ،در صورتی که قدرت تو مغز منه که داره فرکانس هارو ارسال میکنه من باید باورهای پوسیده رو از مغزم جدا کنم تا غل و زنجیر ها باز بشن و اینجوری فرکانس های من به مدار بالاتر میرن و من در شرایط بهتر در موقیعت های بهتر قرار میگیرم
من خیلی نیاز دارم به اینکه این فایل بارها و بارها گوش بدم
خانم شایسته این فایل که به عنوان گام اول روی سایت گذاشتن برای من واقعا قدم اوله انگار خدا داره بهم میگه اگر میخوای تغییر کنی اگر میخوای اوضاع زندگیت تغییر کنه اگر میخوای به خواستت برسی اگر میخوای آروم بشی قدم اول اینکه باور کنی و بپذیری اون شرایط اون اوضاع خودت به وجود آوردی انگار وقتی آدم به خودش میگه اینو دیگه رها میشه از همه چیز و همه کس میدونید چرا چون وقتی باور کنی که بابا اون طوفان خودت بوجود آوردی دیگه درد نداری دیگه وجودت خالی از کینه میشه دیکه نفرت نداری از کسی دیگه هی نمیجنگی با اون اتفاق نمیجنگی با آدماش نمیگی فلانی کرد فلانی بد کردی فلانی اینجوری فلانی اونجوری اصلا دیکه هیچ کس تو مغز تو وجود نخواهد داشت که بخوای بهش فکر کنی و من چقدر به این نیاز دارم، دیکه کسی مقصر نمیدونی چون کسی نیست اصلا چون مغزت خالی از اونا آدمایی میشه که شبا خوابه شونو میدیدی و من هر بار این فایل گوش میدم هر بار فکر میکنم به این جمله که به خدا همه چی تویی هر چیزی که تو زندگیت بوجود میاد تو داری به وجودش میاری انگار حکم یه آتیش شعله وری رو دارم که با شنیدن این جمله در آن واحد خاکستر میشه در آن واحد خاموش و سرد میشه و من نیاز دارم اینو همش در هر ثانیه به خودم بگم و قدم اول برای من همینه اولین و اصلی ترین قدم برای من برای رها شدن و آزاد شدن از درد همینه برای خاموش شدن اتیشم همینه
استاد گفت عمل کردن این نیست که تو الان این فایل گوش بدی بگی آره استاد راست میگه دوروز دیگه باز منتظر باشی کسی کاری بکنه باز منتظر باشی تا یه ادم بیاد توی زندگی تو تا شرایط تو عوض بشه
چقدر نیاز دارم این فایل گوش بدم
خدایا کمکم کن هدایتم کن خدایا من دیگه نمیخوام درجا بزنم من میخوام دیگه از امروز به بعد فقط بالا برم فقط رشد باشه فقط بهتر شدن اوضاع باشه نه اینکه یه روز اوضاع خوب بشه یه روز من یه پله برم بالا باز فردا دوتا پله بیام بیام من میخوام این پروژه نقطه شروع روند رشد روبه بالا باشه راه بهم نشون بده و خودت دست منو بگیر منو ببر
با سلام خدمت استاد گرامی و خانوم شایسته عزیز و تشکر ویژه بابت آپدیت این فایلها
اول اینو بگم من جسته گریخته فایلای دانلودی و محصولات رومرور میکردم و هر روز یه فایل از دسته بندی اجرای توحید در عمل رو میدیدم ولی چند روز یه ندایی از درونم میگفت برو سراغ لایوها
و میگفت لایوها مطالب ارزشمندی داری برو از لایو 1 شروع کن تا آخرش
و خدا شاهده وقتی آپدیت جدید رو دیدم کلی ذوق کردم و گفتم آره آره همینه و تاییدی شد بر اینکه در مسیر درستی هستم
دوستان زحمت کشیدند و نکات مهم فایل رو نوشتن
من بیشتر دوست دارم دنبال مثال تو زندگیم و زندگیدیگران باشم تا حرفا برام تایید بشه
پیشینه زندگی من دقیقا مثل استاد همراه با یک پدر سخت گیر وعصبی، یه خانواده متشنج و درگیر مشکلات فراوان
اون دوران بچگی من وخواهرم چون فاصله سنی کمی با هم داشتیم و بچه های ارشد خانواده بودیم همراه با مشکلات و اختلافات خانوادگی پدر ومادرمون بزرگ شدیم
ولی از همین شرایط یکسان من وخواهرم دقیقا دو تفکر متضاد با هم داشتیم و خدارو شکر من اون نفری بودم که از اول نگاهم به بقیه نبود
یعنی خواهرم مسولیت تمام اتفاقات زندگیش رو پدرم میدونست اینکه طلاق گرفته ، رشته دانشگاهی که انتخاب کرده و به نتیجه نرسیده و اینکه ازدواج مجددش که بازم راضی نبوده همه رو انگشت اشاره به پدرم داشت
و الان هم که چندین سال از اونموقع گذشته و پدرم فوت شده اگه پای صحبتاش بشینی همین حرفا روتکرار میکنه که من اگه ……
ولی من از همون اول نگاهم از خانوادم بریدم و گفتم من خودم و خودمم والبته که اونموقع چنین طرز فکر و دیدگاههای توحیدی نداشتم ولی نگاه به غیر هم نداشتم
و خدارو شکر تو تمام مراحل زندگی نتیجه های خوب گرفتم
پدرم فوت شد وای من هیچکینه ودلخوری ازش نداشتم و ندارم و تازه بعضی وقتا میگم من اگه همچین پدر و همچین خانواده ای نداشتم مطمنا موفقیت های کمتری نسبت به الان داشتم
الان هم تو زندگی خودم اصلا نگاهم به همسرم نیست با هم روابط خوبی داریم ولی همیشه میخوام خودم باشم
درود استاد یکتا پرستی درود ابراهیم زمان
خدایا شکرت بابت این که هر لحظه درک من بیشتر می شود با گوش دادن فایل ها استاد که اصول اساسی آن پایه توحید است در همه این فایل ها استاد میخواهد که ما به اصل وصل شویم ما به انرژی منبع وصل بشم به آگاهی بدون فرم وصل شویم که اون انرژی به فرم همه چی برامون درمیا ثروت عشق افراد آگاهی همه چی هرچه بخواهیم. میشود
من در گام اول فهمیدم. توحید یعنی خالق بودن خالق شرایط بودن خدایا که رب العالمین هست مربی جهان هستی خالق بوجود آورنده جهان هست این قدرت را به من هم داده که خلق کنم شرایط دلخواهم خلق کنم اتفاقات خوب مسولیت همه چی بپذیرم. هیچکس مقصر ندانم. چون خودم قادر به خلق شرایط هستم خدا یه سیستم هست انرژی هست. خصومت. با هیچکس نداره بخواه پدر دربیاره اگر در مدار درست باشیم هرچه پیش بیاد به نفع ما هست من بنده خوبی باشم تسلیم شوم خدا کارش خوب بلد هست وظیفه من بندگی هست وظیفه اون خدایی بندگی یعنی از فقط از تو کمک میخواهم. ایام نعبدو ایام نستعین عوامل بیرونی هیچ قدرتی. ندارن.
سلام
به علت فوت یکی از اقوام عروس عروسی کنسل شد خیلی حالمان بد بود دیگه نمی تونستم خودم را کنترل کنم. از خداوند هدایت خواستم به سایت عباسمنش مراجعه کردم و این فایل را که تازه بارگزاری شدا بود دیدم و خداوند را در این فایل یافتم و تونستم حالم را کمی بهتر کنم خدایا هزاران بار شکرت مرا به صراط مستقیم هدایت کن