https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام خدا .شنیدن این فایل برام قویترین مسکنه .ازدیروز سر یه مسئله ای حالم گرفته بود صبح ندای درونم گفت که بیام کوه .اومدم واین فایل هم هدایتی گوش کردم .اینقدر ارومم که روح من تو اسمون پرواز میکنه خدایا سپاسگذارم بابت این اگاهی .تویی رب جهان که همه چی دست خودته فقط ماییم که ازمسیر خارج میشیم وراه رو گم میکنیم .وگرنه تو چراغ ثابتی خدایا شکرت بابت وجود استاد که دستی از دستان توئه .الان از هیچی نمیترسم .واقعا این حالم وباهیچی عوض نمکنم .هیچ چیزی برام مهم نیست چون میدونم خداهست وهوای من وزندگیم وداره ..خودش داده وخودش هم مواظبشه .پروردگار من شکرت بابت این فایل واین اگاهی
هر چی که میگذره این بحث توحید عملی بیشتر برام باز میشه و بیشتر متوجه اش میشم.
که سپاسگذار استاد هستم که اینقدر قشنگ توضیح میدن
من از وقتی که متوجه شدم و پذیرفتم که مسئولیت تمام زندگی من به عهده ی خودم هست افسردگی گرفتم که دیگه نمیتونم بهونه بیارم.دیگه نمیتونم کسی رو مقصر کنم،شاید بتونم دیگران رو گول بزنم اما نمیتونستم خودم رو گول بزنم
و اینکه دیگه نمیتونم خودم رو گول بزنم خیلی برام دردناک بود
و حالا باید یه عمری که هیچ تلاشی نکردم واسه خودم و زندگیم چون همه رو مقصر میدونستم جز خودم رو حالا باید شروع کنم از نو به ساختن شخصیت جدید و زندگی جدید
اولش خیلی خیلی برام سخت بود چون ذهنم مقاومت میکرد و اینکه عادت کرده بود به بهونه هام اما وقتی اومدم شروع کردم به فکت گفتن بهش اونم راضی شده الان که باهام همکاری کنه
استاد همیشه شما رو خیلی خیلی تحسین میکنم و همیشه به خودم میگم ببین استاد چقدر باورهای توحیدیشون زیاده که توی چندین سال متوالی همه اش در حال اوج گرفتن هستن و این پایه ها رو اینقدر محکم بنا کردن که با هیچ طوفانی ویران نمیشه
و منم تا الان به این درک رسیدم که اگه من فقط، فقط،فقط روی خودم کار کنم و توحیدی برم جلو محاله که نشه
هر چی میگذره به این مسیر به لطف الله مهربان بیشتر اعتماد میکنم.بیشتر امیدوارم،بیشترراضیم،بیشترآرامش دارم،ساعت های طولانی سعی میکنم توی حس خوب و سپاس گزاری باشم.
خیلی دوست دارم توی مسیر توحیدی بیشتر پیشرفت کنم بیشتر شرک ها رو بشناسم ،بهتر قدم بردارم در مسیر هموار.
خداوندم را سپاسگزارم که امروز قلبم را باز کرد برای نوشتن و ردپا گذاشتن…
خدایا من به هر خیری که به سویم نازل کنی سخت فقیرم…
گام اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اولین نکته فایل که برام جالب بود نگاه کردن به حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان با زاویه دیدی متفاوت و به عنوان فرصتی برای رشد و گسترش جهان، چقدر این دیدگاه رو دوست داشتم که اصلا چرا باید از بچگی تا الان به این حوادث با نگاه بلاهای نازل شده از سمت خداوند نگاه میکردیم.
هیچ اتفاق به ظاهر بدی نتیجه یکسانی برای همه گروه های فکری نداره…
میتونه برای برخی که درمدار مناسبی هستند فرصتی برای رشد و پیشرفت باشه و برای برخی که در مدار نامناسبی هستند بلا و عذاب محسوب بشه و همواره خشک و تر با هم سوزانده نمی شوند کار خداوند اینه که ایمان و باورهای مردم نتیجه هر نوع اتفاقی رو تعیین کنه که بلا باشه واست یا پیشرفت اگر همواره تو سعی کنی در مدار مناسب باشی نتیجه برای تو خیره فارغ از اینکه چی اتفاق بیفته فقط باید تسلیم باشی و رها و باور داشته باشی به حق و صبر پیشه کنی…
مگر کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده اند
من از این سوره این دریافت رو دارم که همواره هرچی اتفاق میفته به حق هست و در مقابلش باید صبر داشت و باورهای مناسب به خداوند و عمل شایسته وگرنه در خسران و زیان بزرگی هستی…
پس اینقدر دنبال دلیل اتفاقات و مقصر دانستن این و اون نباشیم هرکدوم سهم خودمون رو انجام بدیم و سعی کنیم ایمان و عمل صالح داشته باشیم نتیجه قطعا برای ما خیر میشه فارغ از اینکه بیرون چه خبره خداوند فرمانروای جهان خوب بلده همزمانی هایی رو برامون ایجاد کنه که برای ما فقط رشد و پیشرفت بیشتر باشه اینجا جاییه که باید تسلیم باشیم و رها…
نکته دوم دیگه که دریافت کردم اینه که من مسئول زندگی خودم هستم، که اگر ذهن و قلبم رو از انتظار داشتن از دیگران، هرکسی غیر از خودم ببندم خداوند برای من کافیست خداوند هدایتم میکنه به سمتی که به هیچ کسی جز خودش محتاج نباشم…
اینقدر من ارزشمندم اینقدر من توانا هستم بر هرکاری که خداوند بر خودش مقرر کرده من هرچی بخوام رو خلق کنم اگر تنها و تنها بندگی خودش رو بکنم و از خودش بخوام مشرک نباشم،کافر نباشم هدایت میشم و بعدش فقط با عمل کردن به هدایت هاست که به خیر دنیا و آخرت میرسم به همین سادگی….
حدود 1 سال و 3 ماه هست که با این تیم قدرتمند آشنا شدم
و اوایل به خاطر تعصبات دینی که داشتم
اصلا نمیتونستم فایل های تصویری شما رو نگاه کنم
و به لطف گوش دادن روزانه تفسیر و گوش دادن به آموزه های استاد عزیزم آقای عباسمنش و خانم گلشون، این تعصب از بین رفته
و من از دیدن شما کیف میکنم
و باید بگم هر روز تحسین تون میکنم و جالبه هر روز عشق من نسبت به همسرم بیشتر میشه
من و همسرم همکار هم هستیم و شما یک الگوی خوب برای من هستین
پس ازتون خییییلی سپاسگزارم
و در ادامه خوشحالم که در این پروژه خانه تکانی شرکت کردم
امروز این فایل رو گوش دادم و دیدم چقدددددر توی این مدت تغییر کردم و اصلا گاردی نسبت به حرف های استاد ندارم و حالم خیلی خوبه و تقریبا این رو خیلی از جاهای زندگیم فهمیدم که: من خودم مسئول زندگی خودم هستم
اینکه میگم خیلی جاها این رو فهمیدم، نه همه جاها! به این خاطره که دارم تکاملم رو طی میکنم و اگر برسه روزی که همه جاها خودم رو مسئول زندگیم بدونم که جایگاه الانم رو ندارم
من مدت هاست که تلویزیون نگاه نمیکنم
گروه ها و کانال هایی که درشون عصر بودم رو مدت هاست که ترک کردم
مدت هاست که دیگه بحث سیاسی نمیکنم و اصلا سیاست رو دیگه دنبال نمیکنم
و همین الان که دارم به زندگیم نگاه میکنم، میبینم که چقددددر در طول روز کار مفید انجام میدم
چقدر درآمدم بیشتر شده (البته به نسبت قبل)
چقدر جسمم سالم تر شده
چقدر رابطه با بچه هام صبورانه تر شده
چقدددر با همسرم مهربون تر شدم
چقددددر کمتر دیگران رو قصاوت میکنم
چقدددر کما برای زندگی دیگران غصه میخورم و یا نسخه میپیچم
چقدر تلفن هایی که خبرهای عمناک رو بهم میداد کم شده
چقدر آزاد تر شدم
و هر روز دارم مسلمان تر میشم
و بزرگترین آرزوی زندگیم اینه که توحیدی خیییییلی زیاد بشه
جوری که هر لحظه خدا رو در کنار خودم ببینم
و از همین خدا، ثروتی که از راه علم به زندگیم وارد میشه بیشتر و بیشتر بشه
دیگه دلم میخواد ثروتمند بشم و خونه و ماشین عالی داشته باشم
و سفرهای زیادی برم
و به واسطه سفر،قدرت و زیبایی و نظم خداوند رو بیشتر درک کنم
دلم میخواد به واسطه ثروت، توحید بیشتر و بیشتر بشه
و اگر این مسیر رو ادامه بدم، لازم نیست به زود خانواده خودم رو (خواهرام، برادرام،مادرم و دوستام) رو دعوت به این مسیر کنم
کافیه این ریشه هایی که زده، تبدیل به نهالی بشه که عزیزانم ببینند
اون وقت خودشون دعوت میشن به این مسیر
پس خدا برای من کافیست
و ثروتمند شدن، معنوی ترین کار جهانه
چون نزدیکی به خدا رو، مساوی با ثروت مند شدن میبینم
الهی صد هزار مرتبه شکر برای لحظه اکنون که خداوند توفیق داد فایل استاد عزیزم رو گوش کنم استاد حساب کردن روی خدا خیلی مرحله داره وتکاملی هست من از همون ابتدا که خدا وند رو تو قلبم احساس کردم اولین بار پرسیدم برای درمان یک بیماری کوچک که فرزندم داشت چی خوبه توی قبلم صدا اومد که عسل از اون لحظه فهمیدم که خداوند هست ومن میتوانم روی او حساب کنم استاد گذشت ومن بیشتر وبیشتر روی خودم کارکردم وایمان قوی تر شد وتصمیم به مهاجرت گرفتم از روستا به شهر با وجود مخالفت های خانواده همسرم که باز اونا هم برای درس داشت صحبت هاشون واز خداوند خواستم که کمکم کنه همسرم رو راضی کنه که کرد وخانه برای ما ردیف کنه که کرد ومن خیاط هستم خواستم که خانه یک جوری باشه یک اتاقش در به بیرون داشته باشه استاد خانه ای که من در اون دارم زندگی میکنم پارکینگش یک در به خانه ویک در به بیرون داره ومن اونو خیاطی کردم ودارم خودم اجاره خونه رو میدم وخیاطی میکنم ولذت میبرم از فضایی که خداوند منو هدایت کرده هر لحظه روی او حساب میکنم استاد من برای اینکه خیاطی مطرح بشه ومنو بشناسن کمک خواستم و خداوند گفت که لباس های فرم مدرسه نزدیک خانه رو قبول کنم که اونم هم به طرز معجزه آسایی درست شد و اکنون امروز آخرین لباس ها رو دارم میدوزم وتحویل میدم میخوام بگم سعی میکنم که هر روز به خداوند بیشتر ایمان بیاورم وتکیه کنم و زندگی خودمو خودم رقم بزنم با وجود سه فرزند هرگز دست از تلاش برنمیدارم وسعی میکنم که فک کنم چه جوری راحتر پول بدست بیاورم تا خداوند هم منو راهنمایی کنه موفق وپایدار باشید
فوق العاده بود بینظیر بود اتفاقأ چند روز پیش این مثال رو برای دوستم زدم که توی کتاب فارسی اول دبستان توی ایران چیزی که به ما یاد میدن اینه
بابا آب داد و همه منتظرن که پدر براشون همه چیز بیاره و همه کار بکنه و اونا هیچ تلاشی نکنن و توی ژاپن در بدو ورود دانش آموز به مدرسه مسئولیت اون کودک شروع میشه آموزش داده میشه به اون کودک هم مطالب درسی هم مسئولیتهای روزانه مثل شستن سرویس بهداشتی ،تمیز کردن زمین ، احترام به پدر و مادر و فکر میکنم توی کشور چین آیینی رو دارن بنام شستن پای والدین و به این صورته که یک روز مشخص پدر یا مادر ها به مدرسه میان روی صندلی میشینن و بچه ها با یک ظرف آب میان و پاهای اونا رو ماساژ میدن
این اولین پیام من بود توی این مدتی که از نظرات ارزشمند شما دوستان هم فرکانسی استفاده کردم
رد پای روز 1403/7/4 رو با عشق در اولین گام خانه تکانی ذهن مینویسم
تو روی خودت کار کردی ، سعی نکردی تا هر روز قوانین رو مثل اوایل ورود به سایتت به همه بگی و مشغول تمرین کردن و تمرین و استمرار هر روزت بودی
درسته هر از گاهی خواستی دیگران رو تغییر بدی ولی بعد آگاه شدی و رها کردی و ادامه ندادی
و این روی خودت کار کردن و تغییر دادن شخصیتت به انداره ای که روی خودت کار میکنی ،نتایج رو برای تو میاره
و بهت تبریک میگم طیبه جان تو در مسیر درست داری قدم برمیداری و باید پر قدرت تر ادامه بدی
وقتی من این پیام هارو از خدا به شکل های مختلف دریافت میکنم
مثلا یهویی پیامشو حس میکنم
یا یهویی منو یاد اتفاق روزم میندازه تا بهش فکر کنم و درسمو بگیرم
یا اینکه قشنگ صدایی مثل صدای خودم میشنوم که میدونم خدا داره باهام صحبت میکنه
و خیلی راه دیگه که به بی نهایت طریق مراقبم هست و کمکم میکنه در این راه
امروز یه اتفاق جالبی افتاد که من داشتم همه اش میخندیدم و متعجب بودم که مادربزرگم هم چقدر تغییر کرده ، البته تغییر اصلی از درون من بوده که از بیرون این تغییرات رو حس میکنم
صبح که بیدار شدم شروع کردم به بافتن جوانه و داداشم حاضر میشد ، میخواست بره سرکارش
و پیش خودم گفتم وقتی داداشم بره ، سه پایه و بوم نقاشیمو میبرم تو حال پذیرایی اونجا کار میکنم
وقتی خواست بره عموم زنگ زد و گفت طیبه خونه ای ؟؟
من مادر بزرگ رو میارم ناهار خونه شما ،من خودم کار دارم باید برم جایی
گفتم باشه بیاین
نجوای ذهنم گفت بیا ، خواستی کار کنی ، مهمون میاد و نمیتونی کار کنی که سریع جوابشو دادم
گفتم ببین مهمون هم بیاد من کار خودمو انجام میدم
وقتی داداشم رفت ، گفت میرم ماشینمو بفروشم و از اونجا میرم سرکار ،امشبم نمیام خونه میرم خونه استادم و بهم گفت تو هم تنها نمون زنگ بزن خواهر بیاد اینجا
اونجا بود که گفتم چرا تنها نمونم فکر میکنی تنها بمونم میترسم؟! نه نیازی نیست بیان
تو دلم گفتم من و خدا باهمدیگه کلی قراره کار انجام بدیم
کمکم کنه کارامو به سرعت انجام بدم
وقتی رفت، پاشدم یکم وسایلامو مرتب کردم و خونه یکم نامرتب بود ،تمیز کردم
من چند هفته میشه که قرآن نخوندم ، چون اجازه خوندنشو ندارم
الان که نوشتم خونه نامرتب بود و تمیز کردم ،دوباره بهم یادآوری شد که تا شروع نکنی و انضباط شخصی که استاد عباس منش میگفت و افراد موفق دارن رو انجام ندی و اتاقت همیشه مرتب و تمیز نباشه و خونه و خودت و نقاشیات ، هر آنچه که لازمه باید تمیز باشه
تمیز یعنی اینکه مرتب و بدون بهم خوردگی
تا اینو رعایت نکنی چند تا کارو نمیتونی انجام بدی
اول اینکه اجازه خوندن قرآن رو نداری
و اینکه نمیتونی ثروت زیاد رو به سمت خودت جاری کنی
حتی بارها خواستم قرآن بخونم که حس کردم اجازه ندارم و فقط اینو درک میکردم که باید نظافت اتاقم رو رعایت کنم
جالبه من همیشه فکر میکردم باید هر روز قرآن بخونم ولی الان که آگاه تر شدم و این حس و صدای زیبا هدایتم میکنه ،تازه متوجه شدم که تا عمل نکنم حتی اجازه خوندن قرآن رو ندارم
و همون حس بهم گفت وسایلتوهر وقت کار کردی باید مرتب کنی
نظافت اینکه هر روز وقتی کلی وسیله رو میذارم زمین و کار میکنم ،شب، همه رو جمع کنم و تمیز کنم اتاقمو
و تا وقتی اتاقم و خونه و حتی شستن ظرفارو درست انجام ندم نمیتونم قران بخونم
و این رو باید مسئولیت پذیری شو انجام بدم
چون باید به آگاهی هایی که کسب کردم عمل کنم تا بتونم آگاهی دیگه ای رو دریافت کنم و مدارم بالاتر بره
و خدا بارها بهم گفت که باید این یه مورد رو انجام بدی وگرنه نمیتونی قرآن بخونی
حالا من جاهای دیگه قرآن رو شنیدم، ولی اجازه خوندن و فکر کردنشو ندارم
شاید اگر کسی اینو بخونه بگه مگه میشه اجازه خوندن قرآن رو نداشته باشی !!و باور نکنه حتی خودمم بارها گفتم آخه مگه میشه قرآن نخونم خدا ؟؟؟
که با هر بار رفتنم سمت قرآن بهم گفته میشد که تو هنوز به یه قانون عمل نکردی و اجازه خوندن قرآن رو نداری
این ماجرا منو یاد همون درخت توت ، که تو ایستگاه بی آر تی نزدیک خونه مون هست ،میاره
چون چند ماه پیش ،من هرچی به درختا و گلا میخواستم دست بزنم و سپاسگزاری کنم مدام یه صدایی بلند میگفت اجازه دست زدن به هیچ درخت و گل و سبزه ای رو نداری
که بعدش، تو رد پاهامکامل نوشتم مسیر این جریانو ، هدایتی خدا متوجهم کرد که من به یه درخت محبت میکردم که تو ایستگاه بی آر تی هست و سه ماه بود نرفته بودم بهش سر بزنم
و به همین دلیل بود که اجازه دست زدن به هیچ گلی و درختی رو نداشتم
وقتی به این ماجرا فکر میکنم و اینکه وقتی متوجه شدم دلیل منع شدنم از دست زدنم یا محبت کردنم به درختای دیگه ،چیه
بهتر میتونم درک کنم که چرا اجازه ندارم قرآن بخونم
و من باید برای نظافت و نظم شخصی خودم در همه جنبه ها باید قدم های کوچک ولی مستمرم رو بردارم تا خدا هم برای من قدم برداره مثل خیلی چیزای دیگه که تو این یکسال با قدم برداشتنم برای من بی نهایت قدم برداشت
یه چیزی هم جالبه برام
من اوایل ورودم به سایت خیلی خیلی ایرادات شخصیتی داشتم که باید اصلاح میشد و هر بازه زمانی تو یک یا سه تا از این ها ،رو بهش فکر میکردم و کم کم بردتشته میشدن و انگار تکامل رو هم در این موضوعات به هم پیوسته دارم یاد میگیرم که همه چی آروم آروم و مرحله به مرحله هست
یادمه یه کتابی اوایل آگاهیم میخوندم
توش نوشته بود هر روز بگین دوستت دارم منو ببخش متاسفم ازت ممنونم
الان برام خنده دار میاد اینو مینویسم
تو اون کتاب که اسمش محدودیت صفر بود میگفت که اینارو بگین
و من فکر میکردم که اگر فقط اینارو بگم همه چی درست میشه ولی اصلا نمیدونستم که باید عمل کنم
خداروشکر میکنم که بهم کمک کرد تا با عمل کردن به تک تک آگاهی ها الان اینجا باشم تو این سایت زیبا
بخوام مثال بگم :
خجالتی شدید بودم و تقریبا هیچ چیزی از ارتباط برقرار کردن بلد نبودم و شدیدا محتاج عشق و محبت بودم که گدایی میکردم محبت رو به طرق مختلف
که یکی از این گدایی هام این بود که به همه بی دلیل هدیه میدادم و انگار میخواستم اینجوری منو دوست داشته باشن که کاملا برعکس میشد و این محبتم رو برعکس متوجه میشدن
و در اصل من با خودم در صلح نبودم و دوست نداشتم خودم رو
و از لحظه ای که شروع کردم ،با اینکه به شدت سخت بود ،ولی گفتم باید انجامش بدم ،یادمه عمرا من بیرون از خونه بلند با خودم صحبت میکردم ،یا چیزی میخوردم ،یا جای شلوغ میرفتم
ولی الان با همه اینا و خیلی چیزای دیگه به کل محو شده و من در ارتباط برقرار کردن با آدما به نسبت یکسال قبلم فوق العاده شدم ولی بازهم باید روی خودم کار کنم و بهتر و بهتر بشم
مثال برای اتفاقاتم زیاده ولی اینو به خودم میگم که طیبه اگر برای نظم شخصی هم قدم برداری ،صد در صد مثل همین ارتباط برقرار کردن و رفع خجالتت و رفع وابستگیت به آدما و… ،صد در صد اینم هر روز بهتر و بهتر میشه
پس پر قدرت ادامه بده
استاد عباس منش همیشه میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
و با این تاکید که باید عمل کنی که لایق دریافت بشی
حتی چند وقت پیش من رفتم همون مسجدی که تو میر دادماد بود و خدا یه سوره رو بهم نشونه داد، فکر کنم سوره اعراف بود ،اونجا قرآن رو باز کردم یه صفحه شو بخونم ، هیچی متوجه نشدم و اونجا حس کردم که نباید بخونی
در صورتی اجازه داری ، که به یه کار که انضباط شخصیه عمل کرده باشی
همینجا از خدا میخوام که بهم بگه چه کاری باید انجام بدم تا منضبط تر از هر لحظه ام باشم و تمیز تر باشه همه چیز
وای خدای من الان که مینوشتم یه صدایی بلند و یهویی گفت
جوابت اینه
عمل کن
قدم بردار
سعی کن روزی نیم ساعت رو شروع کنی به انضباط و رعایت نظم اتاقت ،مسئولیتش رو برعهده بگیری و هر آنچه که نیاز به انضباط شخصی در زندگیت داره رو رعایت کن
اینم مثل خیلی از کارای دیگه که برات سخت بود مطمئن باش خیلی راحت میشه برات
مثلا یک سال پیش انقدر سخت بود برات کنترل کنی ورودی ذهنت رو ولی الان خیلی راحت شده
پس میتونی نظم رو هم شروع کنی
وقتی تمیز و مرتب میکردم به حرفای مریم خانم شایسته که گام اول خونه تکونی ذهن رو صحبت میکردن رو گوش میدادم
و بعد به فایلای دیگه استاد گوش میدادم و وقتی مادر بزرگم اومد ،مدام میگفت من اومدم نذاشتم به کارات برسی
گفتم نه بابا من کارامو انجام میدم نگران نباش
وقتی اومد، گفت طیبه به منم یاد میدی ببافم ،چون خودش مهارت داره تو قلاب بافی و خیلی چیزا بافته ،بهم گفت شاید یکم یادم رفته باشه ولی بلدم
بعد بهش یه تیکه دادم ، پایه گل سرو ببافه فقط یه ردیفشو توضیح دادم و مشغول بافت کارای خودم شدم یهویی دیدم گفت طیبه بیا تموم شد
خیلی خوب درآورده بود
وقتی تحسینش کردم بهم گفت منم میتونم ببافم پول بافتشو بهم بدی؟؟؟..
جااب بود با دیدن فعالیت من و شنیدن اینکه من انقدر در یک روز فروش داشتم بهم گفت منم میتونم ببافم برات ،واقعا ذوق داشت
فکر کن مادربزرگم حدود 82 سالشه
وقتی ناهارو حاضر کردم و برنج و کوکو کرفس درست کردم با سبوس گندم ،خیلی خوشش اومده بود و گفت خیلی وقت بود نتونسته بودم کوکو سبزی درست کنم
بعد که ناهارمون تموم شد مادر بزرگم استراحت کرد و منم سریع رنگ روغنامو برداشتم و شروع کردم به کار تمرین کلاسیم
مادر بزرگم که دید رنگ میسازم گفت چقدر سخته کارت ، خندیدم گفتم آره ولی ارزش داره و من با تلاش به کمک خدا که برام آسون میکنه ،آسون میشم برای آسانی ها
وقتی بعد از ظهر عموم اومد تا مادربزرگمو ببره وقتی شنید من کارآفرینی رو شروع کردم ،گفت طیبه میتونی به مادربزرگتم بگی ببافه برات
و انگار عموم هم به ذوق اومده بود
جالبه چقدر داره جهان اطرافم و انسان های اطرافم تغییر میکنن چقدر خوشحالم از این بابت
خدایا شکرت
امروز اولین پرداختی بود ، من برای خانمی که برای کار در منزل که همکاری کرد باهام 205 هزار تومان پرداخت کردم
خیلی خوشحال بودم
شب که رفتم کارارو ازش تحویل بگیرم نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم دیدم کارش تمیزه بهش گفتم میشه شما این تیکه رو فقط برای من ببافین ؟
و گفت باشه و برگشت گفت من قبلا از کاردد منزل که برگه اای بانکی میداد میگرفتم که دونه ای 350 تک تومنی بود وای شما 5 تمن برای بافت یه تیکه پرداخت میکنید و بهم گفت که من نیاز دارم به پولش و شما مثل یه چراغ شدین برای من
اونجا بود که سریع گفتم من هیچ کاره ام و خدا ،تو بودی که من رو به این مسیر هدایت کردی
و به خودم یادآور شدم که هیچی نیستم ،هیچی
وقتی داشتیم برمیگشتیم از خدا درخواست کردم انقدر زیاد بهم بده که من اگر به کسی کار دادم تا برام انجام بده پول خوبی بابت زحمتی که میکشه پرداخت کنم
و میدونم که خدا هدایتم میکنه به هموار ترین مسیری که به راحتی همه چی رو خودش مدیریت میکنه
امروز خیلی اتفاقات برای من افتاد که کلی درس داشت و خدا اونایی رو پر رنگ میکنه که لازمه بنویسم
تا هر وقت خوندم بی نهایت سپاسگزارش باشم
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوسداشتنیی دوستان عباس منشی
خداجونم سپاسگذارم که هدایتم کردی بالاخره کامنت این گام رو بذارم وای خداجونم بازم سپاسگذارم که درک کردم فرکانسم بالاتر رفته چون الان چیزایی شنیدم و درک کردم که سری های قبل اصلا این موضوعات رو نشنیده بودم زیاد طولانیش نمیکنم و نکات مهم رو مینویسم که تکرارشون کنم و باور جدیدی باشون ایجاد کنم.
1_درک اینکه خدا آدم نیست و انرژی که به فرکانس های ما واکنش نشون میده.
2_هرمسئله و مشکلی توی جهان باعث شده که جهان پیشرفت کنه(توی زندگی واقعی هم هرتضاد و مشکلی برای پیشرفت ماست)
3_بی قید و شرط بپذیرم که خودن مسئول زندگیم هستم و مسئول تمام اتفاقات و شرایط زندگیم خودن هستم نه شخص دیگه ای حتی خانواده و پدر و مادر…
خیلی باید روش کارکنم و به صورت طبیعی بخوام ازخداوند مسائل رو حل کنه و قرض و کمک خواستن از خانواده و دوستان و بقیه رو بندازم دور اگر استاد تونسته پس منم میتونم.
4_هراتفاقی که توی زندگی ما میوفته بخاطر افکارمونه.
5_استاد میگه فکر من عوض شد زندگی من بعدش عوض شد.
اره افکار ما همینقدر قدرتمندن و اگر مشکلی هست درمنه وگرنه من سالنی که کار میکردمم عوض کردم پس مشکل از باورهای منه که فراوانی مشتری رو تجربه نکردم هنوز راه حلی ندارم و فقط به این پروژه پناه اوردم و گام به گام پیش میرم خداکارو انجام میده هدایت هاشو خدا بم میگه و منم عملی میکنم و پس دیگه نمیخوان نگرانش باشم و فقط میخوام تمرکزمو روی خواسته هام بذارم و فراوانی مشتری رو تصور کنم و ببینم.
6_به خودت به خدای خودت به توانایی هات به نیروی درونیت تکیه کن که خوشبختی رو تجربه کنی.
7_همه اتفاقات رو خودتون میتونید برای خودتون ایجاد کنید و منتظر دیگران نباشید.
8_همه چیز از فکر شروع میشه وقتی فکرمون رو کنترل کنیم به مسیرهای درست به ایده های درست هدایت میشیم.
9_استاد خیلی تاکید میکنن به عمل به دانسته ها و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست.
10_اگر ازدیگران توقع داری یعنی درمسیر غلط هستی.
11_از شرایط و تضادها کمک بگیر برای تغییر اینا باید بهت انگیزه بدن.
12_این ریشه که کس دیگه ای باید یطوری باشه که من از زندگیم لذت ببرم ویه کس دیگه ای باید یکاری بکنه که من خوشبخت بشم یا من به خواسته هام برسم تماج افرادی که این ویژگی رو دارن ادمای بدبختین.
یه چیزی که فهمیدم من وقتی میبینم یکی از دوستام داداش نداره و باباشم باشون زندگی نمیکنه و اون خیلی ازادی داره این باورو دارم که منم اگر داداش نداشتم و بابام خونه نبود کلی ازادی داشتم که دیر وقت برگردم خونه و… ولی این اشتباه و باید درست بشه من الان قدرت رو دست بنده ی خدا دادم دیگه دست داداشم و بابام چرا؟بخاطر اینکه مامانم ازبچگی مارو ازشون ترسونده و من قبول کردم و پذیرفتم که ازادیم دست اوناست درسته الان ازادترم نسبت به قبل ولی اینم یه باگه و من لایق ازادی بی قید و شرطم و ازادیم دست خودمه ولی اگر من قبول کنم دست اوناست حتما اونطور رقم میخوره پس نباید اینو بپذیرم.
13_کسی که بنده ی خوبی باشه و بندگی خدارو بکنه خداوند همه کار براش میکنه.
ما بنده ی خوبی باشیم خدا خداییش رو خوب بلده باورهای توحیدیمون رو قوی کنیم و فقط از خدا توقع داشته باشیم نه بنده ی خدا.
14_خدایجوری درهارو برات بازمیکنه نعمت هارو برات میاره که کل مردم جهان هم جمع بشن نمیتونن اون کارو برات انجام بدن.
15_اگر میخوای متفاوت نتیجه بگیری باید متفاوت فکرکنی باید متفاوت عمل کنی.
16_اغلب مواقع نکته مقابل تفکریت اغلب جامعه تفکر درست.
17_همه چیز خداست همه چیز توحیده همه چیز توکل.
18_اگر داری کاری رو میکنی که مردم ازتو خوششون بیادو مردم و راضی نگه داری اون کارو انجام نده.
19_خودتون رو درست کنیدبیرونش خودش درست میشه خدا همه کار میکنه براتون.
20_تنها مسیر برای تجربه خوشبختی؟توحید
21_توحید عملی=مسئولیت زندگی ات را بپذیر= خلق شرایط دلخواه.
22_تولازم نیست برنامه بچینی فقط بگو چی میخوای اون خدایی که کهکشان هارو هدایت میکنه بلده تورو به خواستت برسونه.
23_ازخودت و کارت کلی تبلیغ کن (منظورم همون تعریف کردنه و نه تبلیغ پولی)و اون اعتماد بنفس و عزت نفس که باید تقویت بشه.
24_شادی یه چیزذهنی و درونی و به زمان و مکان و شرایط خاصی وابسته نیست.
25_خداروزی بنده ب مومن رو ازجایی که انتظارش رو نداره میرسونه.
خداجونم روزی فردارو خودت بهم بده و کاری کن ذهنم اروم تربشه و مطمئنم کن با یه نشونه.
26_خدااگر اراده کنه درعرض چند روز محاسبات چندیت ساله عقل و منطق انسان هارو حل میکنه.
قدرت و عظمت و بزرگی خدارو میرسونه پس تسلیمش باش و با تمام وجودت بهش اعتماد کن.
27_این بارندگی ها باور خوبی که میتونست بسازه این بود که رحمت و قدرت خدا و راحت انجام شدن کارها انقدرجامعه از کمبود گفت و حالا فراوانی ابی که خدا راه انداخت و راحت انجام شدن کارها خیلی مهم یادبگیرم کارها باید راحت و راحتر انجام بشن.
28_خدامیتونه انقدر حساب بانکی من رو پر کنه که هیج بنده ای توی مغزش نگنجه چطوری.
خیلی این فایل پرباربود و سعی کردم خلاصه کنم اگاهی هاشو و درنهایت این شد اینم بمونه ازاولین گام من.
شه مقصربیرون ازخودم میدیم واقعا با فایلهای به ظاهررایگان چقدرپیشرفت کردم وبابه روز
رسانی کردن فایلها چه خانه تکانی وپاکسازی دردرون وجودم میشه وهمین تکرار باعث پیشرفت من میشه یعنی خودم خالق زندگی خودم هستم خدایا عاشقتم وعاشقانه دوستت دارم سپاسگزارم ازاستادبزرگواروخانم شایسته درپناه والله شادسالم سلامت دردنیاوآخرت…
واما میگفتم که فایل ها رو گوش میدادم خیلی لذت میبردم وتا جایی که میتونستم رو ودرک میکردم ولی نمیتونستم عملیش کنم
تا اینکه یکی ازدو ستان توی یکی از کامنتها گفته بود که خانم شایسته میگه روزی دوساعت روی خودتون کار کنید ومن گوش دادم ونوشتم ونکته برداری کردم
من هم پیش خودم گفتم که من که هر روز بیشتراز دو ساعت فایل گوش میدم فقط نکته برداری نمیکنم امروز بیام این کار رو بکنم
وای خدای من این حرف رو هم مرتب استاد گفته بود ولی گوش من بدهکار نبود
نا گفته نماند چند فایل از دوره 12 قدم رو سال قبل نکته برداری کرده بودم وراضی هم بودن از خودم
ولی بعد فراموش کردم
اومدم دفترو خودکار آوردم واز گام اول شروع کردم
خدای من ،من این فایل رو بارها بارها گوش داده بودم ول میتونم قسم بخورم خیلی از نکات ریز وکار بردی رو یا اصلا نشنیده بودم یا بعضی جاها رو هم درک نکرده بودم
وقت نوشتن (نتونستم یک سره بشینم وفایل رو کامل بنویسم تکه تکه وقت میکردم میومدم ومینوشتم)
تعجب میکردم که من اصلا این قسمت رو برای اولین بار بود که میشنیدم
ولی تجربه عالی بود
به خودم قول دادم هر طور شده هر وروز یک فایل رو بنویسم که بهتر درکش کنم
واز دوستانم میخوام که برای اینکه بتونم توحید رو بیشتر توی زندگیم بیارم اگر راهنمایی دارند،لطفا کمکم کنن
چون عاشق توحید ویکتا پرستی هستم وخیلی دوست دارم بیشتر به خدای خودم وخدای درونم نزدیکتر بشم وتوکل کنم بهش
توحید یعنی خداوند خالق همه چیزه و به ما اختیار تام داده که شرایط زندگیمون رو خلق کنیم. بنابر این تعریف توحید و توکل به طور فرایندی رشد می کنه چون ما آرام آرام تغییر می کنیم.
البته که هرچه زمان بیشتری در مسیر تغییر باورها و احساس خوب بمونیم تکامل هم سریعتر طی می شه
بنام خدا .شنیدن این فایل برام قویترین مسکنه .ازدیروز سر یه مسئله ای حالم گرفته بود صبح ندای درونم گفت که بیام کوه .اومدم واین فایل هم هدایتی گوش کردم .اینقدر ارومم که روح من تو اسمون پرواز میکنه خدایا سپاسگذارم بابت این اگاهی .تویی رب جهان که همه چی دست خودته فقط ماییم که ازمسیر خارج میشیم وراه رو گم میکنیم .وگرنه تو چراغ ثابتی خدایا شکرت بابت وجود استاد که دستی از دستان توئه .الان از هیچی نمیترسم .واقعا این حالم وباهیچی عوض نمکنم .هیچ چیزی برام مهم نیست چون میدونم خداهست وهوای من وزندگیم وداره ..خودش داده وخودش هم مواظبشه .پروردگار من شکرت بابت این فایل واین اگاهی
سلام به استاد و مریم عزیز
هر چی که میگذره این بحث توحید عملی بیشتر برام باز میشه و بیشتر متوجه اش میشم.
که سپاسگذار استاد هستم که اینقدر قشنگ توضیح میدن
من از وقتی که متوجه شدم و پذیرفتم که مسئولیت تمام زندگی من به عهده ی خودم هست افسردگی گرفتم که دیگه نمیتونم بهونه بیارم.دیگه نمیتونم کسی رو مقصر کنم،شاید بتونم دیگران رو گول بزنم اما نمیتونستم خودم رو گول بزنم
و اینکه دیگه نمیتونم خودم رو گول بزنم خیلی برام دردناک بود
و حالا باید یه عمری که هیچ تلاشی نکردم واسه خودم و زندگیم چون همه رو مقصر میدونستم جز خودم رو حالا باید شروع کنم از نو به ساختن شخصیت جدید و زندگی جدید
اولش خیلی خیلی برام سخت بود چون ذهنم مقاومت میکرد و اینکه عادت کرده بود به بهونه هام اما وقتی اومدم شروع کردم به فکت گفتن بهش اونم راضی شده الان که باهام همکاری کنه
استاد همیشه شما رو خیلی خیلی تحسین میکنم و همیشه به خودم میگم ببین استاد چقدر باورهای توحیدیشون زیاده که توی چندین سال متوالی همه اش در حال اوج گرفتن هستن و این پایه ها رو اینقدر محکم بنا کردن که با هیچ طوفانی ویران نمیشه
و منم تا الان به این درک رسیدم که اگه من فقط، فقط،فقط روی خودم کار کنم و توحیدی برم جلو محاله که نشه
هر چی میگذره به این مسیر به لطف الله مهربان بیشتر اعتماد میکنم.بیشتر امیدوارم،بیشترراضیم،بیشترآرامش دارم،ساعت های طولانی سعی میکنم توی حس خوب و سپاس گزاری باشم.
خیلی دوست دارم توی مسیر توحیدی بیشتر پیشرفت کنم بیشتر شرک ها رو بشناسم ،بهتر قدم بردارم در مسیر هموار.
استاد خیلی دوستتون دارم
خانه تکانی ذهن:گام اول
به نام الله یکتا
خداوندم را سپاسگزارم که امروز قلبم را باز کرد برای نوشتن و ردپا گذاشتن…
خدایا من به هر خیری که به سویم نازل کنی سخت فقیرم…
گام اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اولین نکته فایل که برام جالب بود نگاه کردن به حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان با زاویه دیدی متفاوت و به عنوان فرصتی برای رشد و گسترش جهان، چقدر این دیدگاه رو دوست داشتم که اصلا چرا باید از بچگی تا الان به این حوادث با نگاه بلاهای نازل شده از سمت خداوند نگاه میکردیم.
هیچ اتفاق به ظاهر بدی نتیجه یکسانی برای همه گروه های فکری نداره…
میتونه برای برخی که درمدار مناسبی هستند فرصتی برای رشد و پیشرفت باشه و برای برخی که در مدار نامناسبی هستند بلا و عذاب محسوب بشه و همواره خشک و تر با هم سوزانده نمی شوند کار خداوند اینه که ایمان و باورهای مردم نتیجه هر نوع اتفاقی رو تعیین کنه که بلا باشه واست یا پیشرفت اگر همواره تو سعی کنی در مدار مناسب باشی نتیجه برای تو خیره فارغ از اینکه چی اتفاق بیفته فقط باید تسلیم باشی و رها و باور داشته باشی به حق و صبر پیشه کنی…
چیزی که خداوند در سوره والعصر هم به وضوح میگه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْعَصْرِ
سوگند به زمان
إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ
که واقعا انسان دستخوش زیان است
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
مگر کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده اند
من از این سوره این دریافت رو دارم که همواره هرچی اتفاق میفته به حق هست و در مقابلش باید صبر داشت و باورهای مناسب به خداوند و عمل شایسته وگرنه در خسران و زیان بزرگی هستی…
پس اینقدر دنبال دلیل اتفاقات و مقصر دانستن این و اون نباشیم هرکدوم سهم خودمون رو انجام بدیم و سعی کنیم ایمان و عمل صالح داشته باشیم نتیجه قطعا برای ما خیر میشه فارغ از اینکه بیرون چه خبره خداوند فرمانروای جهان خوب بلده همزمانی هایی رو برامون ایجاد کنه که برای ما فقط رشد و پیشرفت بیشتر باشه اینجا جاییه که باید تسلیم باشیم و رها…
نکته دوم دیگه که دریافت کردم اینه که من مسئول زندگی خودم هستم، که اگر ذهن و قلبم رو از انتظار داشتن از دیگران، هرکسی غیر از خودم ببندم خداوند برای من کافیست خداوند هدایتم میکنه به سمتی که به هیچ کسی جز خودش محتاج نباشم…
اینقدر من ارزشمندم اینقدر من توانا هستم بر هرکاری که خداوند بر خودش مقرر کرده من هرچی بخوام رو خلق کنم اگر تنها و تنها بندگی خودش رو بکنم و از خودش بخوام مشرک نباشم،کافر نباشم هدایت میشم و بعدش فقط با عمل کردن به هدایت هاست که به خیر دنیا و آخرت میرسم به همین سادگی….
خداوندا ازت سپاسگزارم برای درک این آگاهی ها
سلام به مریم شایسته عزیزم
میخوام یک اعترافی بکنم
حدود 1 سال و 3 ماه هست که با این تیم قدرتمند آشنا شدم
و اوایل به خاطر تعصبات دینی که داشتم
اصلا نمیتونستم فایل های تصویری شما رو نگاه کنم
و به لطف گوش دادن روزانه تفسیر و گوش دادن به آموزه های استاد عزیزم آقای عباسمنش و خانم گلشون، این تعصب از بین رفته
و من از دیدن شما کیف میکنم
و باید بگم هر روز تحسین تون میکنم و جالبه هر روز عشق من نسبت به همسرم بیشتر میشه
من و همسرم همکار هم هستیم و شما یک الگوی خوب برای من هستین
پس ازتون خییییلی سپاسگزارم
و در ادامه خوشحالم که در این پروژه خانه تکانی شرکت کردم
امروز این فایل رو گوش دادم و دیدم چقدددددر توی این مدت تغییر کردم و اصلا گاردی نسبت به حرف های استاد ندارم و حالم خیلی خوبه و تقریبا این رو خیلی از جاهای زندگیم فهمیدم که: من خودم مسئول زندگی خودم هستم
اینکه میگم خیلی جاها این رو فهمیدم، نه همه جاها! به این خاطره که دارم تکاملم رو طی میکنم و اگر برسه روزی که همه جاها خودم رو مسئول زندگیم بدونم که جایگاه الانم رو ندارم
من مدت هاست که تلویزیون نگاه نمیکنم
گروه ها و کانال هایی که درشون عصر بودم رو مدت هاست که ترک کردم
مدت هاست که دیگه بحث سیاسی نمیکنم و اصلا سیاست رو دیگه دنبال نمیکنم
و همین الان که دارم به زندگیم نگاه میکنم، میبینم که چقددددر در طول روز کار مفید انجام میدم
چقدر درآمدم بیشتر شده (البته به نسبت قبل)
چقدر جسمم سالم تر شده
چقدر رابطه با بچه هام صبورانه تر شده
چقدددر با همسرم مهربون تر شدم
چقددددر کمتر دیگران رو قصاوت میکنم
چقدددر کما برای زندگی دیگران غصه میخورم و یا نسخه میپیچم
چقدر تلفن هایی که خبرهای عمناک رو بهم میداد کم شده
چقدر آزاد تر شدم
و هر روز دارم مسلمان تر میشم
و بزرگترین آرزوی زندگیم اینه که توحیدی خیییییلی زیاد بشه
جوری که هر لحظه خدا رو در کنار خودم ببینم
و از همین خدا، ثروتی که از راه علم به زندگیم وارد میشه بیشتر و بیشتر بشه
دیگه دلم میخواد ثروتمند بشم و خونه و ماشین عالی داشته باشم
و سفرهای زیادی برم
و به واسطه سفر،قدرت و زیبایی و نظم خداوند رو بیشتر درک کنم
دلم میخواد به واسطه ثروت، توحید بیشتر و بیشتر بشه
و اگر این مسیر رو ادامه بدم، لازم نیست به زود خانواده خودم رو (خواهرام، برادرام،مادرم و دوستام) رو دعوت به این مسیر کنم
کافیه این ریشه هایی که زده، تبدیل به نهالی بشه که عزیزانم ببینند
اون وقت خودشون دعوت میشن به این مسیر
پس خدا برای من کافیست
و ثروتمند شدن، معنوی ترین کار جهانه
چون نزدیکی به خدا رو، مساوی با ثروت مند شدن میبینم
الهی صد هزار مرتبه شکر برای لحظه اکنون که خداوند توفیق داد فایل استاد عزیزم رو گوش کنم استاد حساب کردن روی خدا خیلی مرحله داره وتکاملی هست من از همون ابتدا که خدا وند رو تو قلبم احساس کردم اولین بار پرسیدم برای درمان یک بیماری کوچک که فرزندم داشت چی خوبه توی قبلم صدا اومد که عسل از اون لحظه فهمیدم که خداوند هست ومن میتوانم روی او حساب کنم استاد گذشت ومن بیشتر وبیشتر روی خودم کارکردم وایمان قوی تر شد وتصمیم به مهاجرت گرفتم از روستا به شهر با وجود مخالفت های خانواده همسرم که باز اونا هم برای درس داشت صحبت هاشون واز خداوند خواستم که کمکم کنه همسرم رو راضی کنه که کرد وخانه برای ما ردیف کنه که کرد ومن خیاط هستم خواستم که خانه یک جوری باشه یک اتاقش در به بیرون داشته باشه استاد خانه ای که من در اون دارم زندگی میکنم پارکینگش یک در به خانه ویک در به بیرون داره ومن اونو خیاطی کردم ودارم خودم اجاره خونه رو میدم وخیاطی میکنم ولذت میبرم از فضایی که خداوند منو هدایت کرده هر لحظه روی او حساب میکنم استاد من برای اینکه خیاطی مطرح بشه ومنو بشناسن کمک خواستم و خداوند گفت که لباس های فرم مدرسه نزدیک خانه رو قبول کنم که اونم هم به طرز معجزه آسایی درست شد و اکنون امروز آخرین لباس ها رو دارم میدوزم وتحویل میدم میخوام بگم سعی میکنم که هر روز به خداوند بیشتر ایمان بیاورم وتکیه کنم و زندگی خودمو خودم رقم بزنم با وجود سه فرزند هرگز دست از تلاش برنمیدارم وسعی میکنم که فک کنم چه جوری راحتر پول بدست بیاورم تا خداوند هم منو راهنمایی کنه موفق وپایدار باشید
سلام استاد
فوق العاده بود بینظیر بود اتفاقأ چند روز پیش این مثال رو برای دوستم زدم که توی کتاب فارسی اول دبستان توی ایران چیزی که به ما یاد میدن اینه
بابا آب داد و همه منتظرن که پدر براشون همه چیز بیاره و همه کار بکنه و اونا هیچ تلاشی نکنن و توی ژاپن در بدو ورود دانش آموز به مدرسه مسئولیت اون کودک شروع میشه آموزش داده میشه به اون کودک هم مطالب درسی هم مسئولیتهای روزانه مثل شستن سرویس بهداشتی ،تمیز کردن زمین ، احترام به پدر و مادر و فکر میکنم توی کشور چین آیینی رو دارن بنام شستن پای والدین و به این صورته که یک روز مشخص پدر یا مادر ها به مدرسه میان روی صندلی میشینن و بچه ها با یک ظرف آب میان و پاهای اونا رو ماساژ میدن
این اولین پیام من بود توی این مدتی که از نظرات ارزشمند شما دوستان هم فرکانسی استفاده کردم
امیدوارم خدای مهربان از من رضایت داشته باشه
در پناه خدای مهربان باشیم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 1403/7/4 رو با عشق در اولین گام خانه تکانی ذهن مینویسم
تو روی خودت کار کردی ، سعی نکردی تا هر روز قوانین رو مثل اوایل ورود به سایتت به همه بگی و مشغول تمرین کردن و تمرین و استمرار هر روزت بودی
درسته هر از گاهی خواستی دیگران رو تغییر بدی ولی بعد آگاه شدی و رها کردی و ادامه ندادی
و این روی خودت کار کردن و تغییر دادن شخصیتت به انداره ای که روی خودت کار میکنی ،نتایج رو برای تو میاره
و بهت تبریک میگم طیبه جان تو در مسیر درست داری قدم برمیداری و باید پر قدرت تر ادامه بدی
وقتی من این پیام هارو از خدا به شکل های مختلف دریافت میکنم
مثلا یهویی پیامشو حس میکنم
یا یهویی منو یاد اتفاق روزم میندازه تا بهش فکر کنم و درسمو بگیرم
یا اینکه قشنگ صدایی مثل صدای خودم میشنوم که میدونم خدا داره باهام صحبت میکنه
و خیلی راه دیگه که به بی نهایت طریق مراقبم هست و کمکم میکنه در این راه
امروز یه اتفاق جالبی افتاد که من داشتم همه اش میخندیدم و متعجب بودم که مادربزرگم هم چقدر تغییر کرده ، البته تغییر اصلی از درون من بوده که از بیرون این تغییرات رو حس میکنم
صبح که بیدار شدم شروع کردم به بافتن جوانه و داداشم حاضر میشد ، میخواست بره سرکارش
و پیش خودم گفتم وقتی داداشم بره ، سه پایه و بوم نقاشیمو میبرم تو حال پذیرایی اونجا کار میکنم
وقتی خواست بره عموم زنگ زد و گفت طیبه خونه ای ؟؟
من مادر بزرگ رو میارم ناهار خونه شما ،من خودم کار دارم باید برم جایی
گفتم باشه بیاین
نجوای ذهنم گفت بیا ، خواستی کار کنی ، مهمون میاد و نمیتونی کار کنی که سریع جوابشو دادم
گفتم ببین مهمون هم بیاد من کار خودمو انجام میدم
وقتی داداشم رفت ، گفت میرم ماشینمو بفروشم و از اونجا میرم سرکار ،امشبم نمیام خونه میرم خونه استادم و بهم گفت تو هم تنها نمون زنگ بزن خواهر بیاد اینجا
اونجا بود که گفتم چرا تنها نمونم فکر میکنی تنها بمونم میترسم؟! نه نیازی نیست بیان
تو دلم گفتم من و خدا باهمدیگه کلی قراره کار انجام بدیم
کمکم کنه کارامو به سرعت انجام بدم
وقتی رفت، پاشدم یکم وسایلامو مرتب کردم و خونه یکم نامرتب بود ،تمیز کردم
من چند هفته میشه که قرآن نخوندم ، چون اجازه خوندنشو ندارم
الان که نوشتم خونه نامرتب بود و تمیز کردم ،دوباره بهم یادآوری شد که تا شروع نکنی و انضباط شخصی که استاد عباس منش میگفت و افراد موفق دارن رو انجام ندی و اتاقت همیشه مرتب و تمیز نباشه و خونه و خودت و نقاشیات ، هر آنچه که لازمه باید تمیز باشه
تمیز یعنی اینکه مرتب و بدون بهم خوردگی
تا اینو رعایت نکنی چند تا کارو نمیتونی انجام بدی
اول اینکه اجازه خوندن قرآن رو نداری
و اینکه نمیتونی ثروت زیاد رو به سمت خودت جاری کنی
حتی بارها خواستم قرآن بخونم که حس کردم اجازه ندارم و فقط اینو درک میکردم که باید نظافت اتاقم رو رعایت کنم
جالبه من همیشه فکر میکردم باید هر روز قرآن بخونم ولی الان که آگاه تر شدم و این حس و صدای زیبا هدایتم میکنه ،تازه متوجه شدم که تا عمل نکنم حتی اجازه خوندن قرآن رو ندارم
و همون حس بهم گفت وسایلتوهر وقت کار کردی باید مرتب کنی
نظافت اینکه هر روز وقتی کلی وسیله رو میذارم زمین و کار میکنم ،شب، همه رو جمع کنم و تمیز کنم اتاقمو
و تا وقتی اتاقم و خونه و حتی شستن ظرفارو درست انجام ندم نمیتونم قران بخونم
و این رو باید مسئولیت پذیری شو انجام بدم
چون باید به آگاهی هایی که کسب کردم عمل کنم تا بتونم آگاهی دیگه ای رو دریافت کنم و مدارم بالاتر بره
و خدا بارها بهم گفت که باید این یه مورد رو انجام بدی وگرنه نمیتونی قرآن بخونی
حالا من جاهای دیگه قرآن رو شنیدم، ولی اجازه خوندن و فکر کردنشو ندارم
شاید اگر کسی اینو بخونه بگه مگه میشه اجازه خوندن قرآن رو نداشته باشی !!و باور نکنه حتی خودمم بارها گفتم آخه مگه میشه قرآن نخونم خدا ؟؟؟
که با هر بار رفتنم سمت قرآن بهم گفته میشد که تو هنوز به یه قانون عمل نکردی و اجازه خوندن قرآن رو نداری
این ماجرا منو یاد همون درخت توت ، که تو ایستگاه بی آر تی نزدیک خونه مون هست ،میاره
چون چند ماه پیش ،من هرچی به درختا و گلا میخواستم دست بزنم و سپاسگزاری کنم مدام یه صدایی بلند میگفت اجازه دست زدن به هیچ درخت و گل و سبزه ای رو نداری
که بعدش، تو رد پاهامکامل نوشتم مسیر این جریانو ، هدایتی خدا متوجهم کرد که من به یه درخت محبت میکردم که تو ایستگاه بی آر تی هست و سه ماه بود نرفته بودم بهش سر بزنم
و به همین دلیل بود که اجازه دست زدن به هیچ گلی و درختی رو نداشتم
وقتی به این ماجرا فکر میکنم و اینکه وقتی متوجه شدم دلیل منع شدنم از دست زدنم یا محبت کردنم به درختای دیگه ،چیه
بهتر میتونم درک کنم که چرا اجازه ندارم قرآن بخونم
و من باید برای نظافت و نظم شخصی خودم در همه جنبه ها باید قدم های کوچک ولی مستمرم رو بردارم تا خدا هم برای من قدم برداره مثل خیلی چیزای دیگه که تو این یکسال با قدم برداشتنم برای من بی نهایت قدم برداشت
یه چیزی هم جالبه برام
من اوایل ورودم به سایت خیلی خیلی ایرادات شخصیتی داشتم که باید اصلاح میشد و هر بازه زمانی تو یک یا سه تا از این ها ،رو بهش فکر میکردم و کم کم بردتشته میشدن و انگار تکامل رو هم در این موضوعات به هم پیوسته دارم یاد میگیرم که همه چی آروم آروم و مرحله به مرحله هست
یادمه یه کتابی اوایل آگاهیم میخوندم
توش نوشته بود هر روز بگین دوستت دارم منو ببخش متاسفم ازت ممنونم
الان برام خنده دار میاد اینو مینویسم
تو اون کتاب که اسمش محدودیت صفر بود میگفت که اینارو بگین
و من فکر میکردم که اگر فقط اینارو بگم همه چی درست میشه ولی اصلا نمیدونستم که باید عمل کنم
خداروشکر میکنم که بهم کمک کرد تا با عمل کردن به تک تک آگاهی ها الان اینجا باشم تو این سایت زیبا
بخوام مثال بگم :
خجالتی شدید بودم و تقریبا هیچ چیزی از ارتباط برقرار کردن بلد نبودم و شدیدا محتاج عشق و محبت بودم که گدایی میکردم محبت رو به طرق مختلف
که یکی از این گدایی هام این بود که به همه بی دلیل هدیه میدادم و انگار میخواستم اینجوری منو دوست داشته باشن که کاملا برعکس میشد و این محبتم رو برعکس متوجه میشدن
و در اصل من با خودم در صلح نبودم و دوست نداشتم خودم رو
و از لحظه ای که شروع کردم ،با اینکه به شدت سخت بود ،ولی گفتم باید انجامش بدم ،یادمه عمرا من بیرون از خونه بلند با خودم صحبت میکردم ،یا چیزی میخوردم ،یا جای شلوغ میرفتم
ولی الان با همه اینا و خیلی چیزای دیگه به کل محو شده و من در ارتباط برقرار کردن با آدما به نسبت یکسال قبلم فوق العاده شدم ولی بازهم باید روی خودم کار کنم و بهتر و بهتر بشم
مثال برای اتفاقاتم زیاده ولی اینو به خودم میگم که طیبه اگر برای نظم شخصی هم قدم برداری ،صد در صد مثل همین ارتباط برقرار کردن و رفع خجالتت و رفع وابستگیت به آدما و… ،صد در صد اینم هر روز بهتر و بهتر میشه
پس پر قدرت ادامه بده
استاد عباس منش همیشه میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
و با این تاکید که باید عمل کنی که لایق دریافت بشی
حتی چند وقت پیش من رفتم همون مسجدی که تو میر دادماد بود و خدا یه سوره رو بهم نشونه داد، فکر کنم سوره اعراف بود ،اونجا قرآن رو باز کردم یه صفحه شو بخونم ، هیچی متوجه نشدم و اونجا حس کردم که نباید بخونی
در صورتی اجازه داری ، که به یه کار که انضباط شخصیه عمل کرده باشی
همینجا از خدا میخوام که بهم بگه چه کاری باید انجام بدم تا منضبط تر از هر لحظه ام باشم و تمیز تر باشه همه چیز
وای خدای من الان که مینوشتم یه صدایی بلند و یهویی گفت
جوابت اینه
عمل کن
قدم بردار
سعی کن روزی نیم ساعت رو شروع کنی به انضباط و رعایت نظم اتاقت ،مسئولیتش رو برعهده بگیری و هر آنچه که نیاز به انضباط شخصی در زندگیت داره رو رعایت کن
اینم مثل خیلی از کارای دیگه که برات سخت بود مطمئن باش خیلی راحت میشه برات
مثلا یک سال پیش انقدر سخت بود برات کنترل کنی ورودی ذهنت رو ولی الان خیلی راحت شده
پس میتونی نظم رو هم شروع کنی
وقتی تمیز و مرتب میکردم به حرفای مریم خانم شایسته که گام اول خونه تکونی ذهن رو صحبت میکردن رو گوش میدادم
و بعد به فایلای دیگه استاد گوش میدادم و وقتی مادر بزرگم اومد ،مدام میگفت من اومدم نذاشتم به کارات برسی
گفتم نه بابا من کارامو انجام میدم نگران نباش
وقتی اومد، گفت طیبه به منم یاد میدی ببافم ،چون خودش مهارت داره تو قلاب بافی و خیلی چیزا بافته ،بهم گفت شاید یکم یادم رفته باشه ولی بلدم
بعد بهش یه تیکه دادم ، پایه گل سرو ببافه فقط یه ردیفشو توضیح دادم و مشغول بافت کارای خودم شدم یهویی دیدم گفت طیبه بیا تموم شد
خیلی خوب درآورده بود
وقتی تحسینش کردم بهم گفت منم میتونم ببافم پول بافتشو بهم بدی؟؟؟..
جااب بود با دیدن فعالیت من و شنیدن اینکه من انقدر در یک روز فروش داشتم بهم گفت منم میتونم ببافم برات ،واقعا ذوق داشت
فکر کن مادربزرگم حدود 82 سالشه
وقتی ناهارو حاضر کردم و برنج و کوکو کرفس درست کردم با سبوس گندم ،خیلی خوشش اومده بود و گفت خیلی وقت بود نتونسته بودم کوکو سبزی درست کنم
بعد که ناهارمون تموم شد مادر بزرگم استراحت کرد و منم سریع رنگ روغنامو برداشتم و شروع کردم به کار تمرین کلاسیم
مادر بزرگم که دید رنگ میسازم گفت چقدر سخته کارت ، خندیدم گفتم آره ولی ارزش داره و من با تلاش به کمک خدا که برام آسون میکنه ،آسون میشم برای آسانی ها
وقتی بعد از ظهر عموم اومد تا مادربزرگمو ببره وقتی شنید من کارآفرینی رو شروع کردم ،گفت طیبه میتونی به مادربزرگتم بگی ببافه برات
و انگار عموم هم به ذوق اومده بود
جالبه چقدر داره جهان اطرافم و انسان های اطرافم تغییر میکنن چقدر خوشحالم از این بابت
خدایا شکرت
امروز اولین پرداختی بود ، من برای خانمی که برای کار در منزل که همکاری کرد باهام 205 هزار تومان پرداخت کردم
خیلی خوشحال بودم
شب که رفتم کارارو ازش تحویل بگیرم نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم دیدم کارش تمیزه بهش گفتم میشه شما این تیکه رو فقط برای من ببافین ؟
و گفت باشه و برگشت گفت من قبلا از کاردد منزل که برگه اای بانکی میداد میگرفتم که دونه ای 350 تک تومنی بود وای شما 5 تمن برای بافت یه تیکه پرداخت میکنید و بهم گفت که من نیاز دارم به پولش و شما مثل یه چراغ شدین برای من
اونجا بود که سریع گفتم من هیچ کاره ام و خدا ،تو بودی که من رو به این مسیر هدایت کردی
و به خودم یادآور شدم که هیچی نیستم ،هیچی
وقتی داشتیم برمیگشتیم از خدا درخواست کردم انقدر زیاد بهم بده که من اگر به کسی کار دادم تا برام انجام بده پول خوبی بابت زحمتی که میکشه پرداخت کنم
و میدونم که خدا هدایتم میکنه به هموار ترین مسیری که به راحتی همه چی رو خودش مدیریت میکنه
امروز خیلی اتفاقات برای من افتاد که کلی درس داشت و خدا اونایی رو پر رنگ میکنه که لازمه بنویسم
تا هر وقت خوندم بی نهایت سپاسگزارش باشم
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
سلام طیبه جانِ هنرمند.
هدایت شدم به خوندنِ کامنت هات.
لذت میبرم از نوشته های صمیمی و صادقانه ات.
تحسینت میکنم طیبه جانِ زیبایِ هنرمند، تلاشگر و کارآفرین.
برام خیلی جالب بود که از نوشته هات متوجه شدم هم خودت اثر هنری خلق میکنی هم کارافرینی میکنی.
اینکه چطور با شجاعت و اعتماد به نفس محصولاتت رو میفروشی و خلقِ ثروت میکنی برای خودت، بسیار تحسین برانگیزه.
اینکه در زندگیت متوجهِ درس های روزانه ات میشی و تمرین میکنی برای بهبود، تحسین برانگیزه.
خدا هر اون چیزی رو که درخواستشو بهش دادی، بده بهت، به آسانی و شیرینی.
نقاشی که تو پروفایلت هست بسیار زیباست.
از داستانِ مادربزرگِ نازنین و تلاشگرت هم که نوشتی خیلی لذت بردم.
شاد و ثروتمند باشی همیشه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت.
به نام ربّ
سلام سمانه جان
سپاسگزارم از اینکه زمان گذاشتی و برای من نوشتی و رد پامو خوندی
بینهایت عشق عظیم خدا برای شما باشه
و بابت تک تک نوشته هاتون سپاسگزارم
خیلی خیلی سپاسگزارم نقاشی که تو پروفایل هست رو رفته بودم یه نمایشگاه که اونجا تصمیم گرفتم جدی تر ادامه بدم مسیر نقاشی رو
و فوق العده کار شده بود تابلو های نقاشی
باز هم سپاسگزارم از شما
گام اول:
به نام خدای نور
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوسداشتنیی دوستان عباس منشی
خداجونم سپاسگذارم که هدایتم کردی بالاخره کامنت این گام رو بذارم وای خداجونم بازم سپاسگذارم که درک کردم فرکانسم بالاتر رفته چون الان چیزایی شنیدم و درک کردم که سری های قبل اصلا این موضوعات رو نشنیده بودم زیاد طولانیش نمیکنم و نکات مهم رو مینویسم که تکرارشون کنم و باور جدیدی باشون ایجاد کنم.
1_درک اینکه خدا آدم نیست و انرژی که به فرکانس های ما واکنش نشون میده.
2_هرمسئله و مشکلی توی جهان باعث شده که جهان پیشرفت کنه(توی زندگی واقعی هم هرتضاد و مشکلی برای پیشرفت ماست)
3_بی قید و شرط بپذیرم که خودن مسئول زندگیم هستم و مسئول تمام اتفاقات و شرایط زندگیم خودن هستم نه شخص دیگه ای حتی خانواده و پدر و مادر…
خیلی باید روش کارکنم و به صورت طبیعی بخوام ازخداوند مسائل رو حل کنه و قرض و کمک خواستن از خانواده و دوستان و بقیه رو بندازم دور اگر استاد تونسته پس منم میتونم.
4_هراتفاقی که توی زندگی ما میوفته بخاطر افکارمونه.
5_استاد میگه فکر من عوض شد زندگی من بعدش عوض شد.
اره افکار ما همینقدر قدرتمندن و اگر مشکلی هست درمنه وگرنه من سالنی که کار میکردمم عوض کردم پس مشکل از باورهای منه که فراوانی مشتری رو تجربه نکردم هنوز راه حلی ندارم و فقط به این پروژه پناه اوردم و گام به گام پیش میرم خداکارو انجام میده هدایت هاشو خدا بم میگه و منم عملی میکنم و پس دیگه نمیخوان نگرانش باشم و فقط میخوام تمرکزمو روی خواسته هام بذارم و فراوانی مشتری رو تصور کنم و ببینم.
6_به خودت به خدای خودت به توانایی هات به نیروی درونیت تکیه کن که خوشبختی رو تجربه کنی.
7_همه اتفاقات رو خودتون میتونید برای خودتون ایجاد کنید و منتظر دیگران نباشید.
8_همه چیز از فکر شروع میشه وقتی فکرمون رو کنترل کنیم به مسیرهای درست به ایده های درست هدایت میشیم.
9_استاد خیلی تاکید میکنن به عمل به دانسته ها و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست.
10_اگر ازدیگران توقع داری یعنی درمسیر غلط هستی.
11_از شرایط و تضادها کمک بگیر برای تغییر اینا باید بهت انگیزه بدن.
12_این ریشه که کس دیگه ای باید یطوری باشه که من از زندگیم لذت ببرم ویه کس دیگه ای باید یکاری بکنه که من خوشبخت بشم یا من به خواسته هام برسم تماج افرادی که این ویژگی رو دارن ادمای بدبختین.
یه چیزی که فهمیدم من وقتی میبینم یکی از دوستام داداش نداره و باباشم باشون زندگی نمیکنه و اون خیلی ازادی داره این باورو دارم که منم اگر داداش نداشتم و بابام خونه نبود کلی ازادی داشتم که دیر وقت برگردم خونه و… ولی این اشتباه و باید درست بشه من الان قدرت رو دست بنده ی خدا دادم دیگه دست داداشم و بابام چرا؟بخاطر اینکه مامانم ازبچگی مارو ازشون ترسونده و من قبول کردم و پذیرفتم که ازادیم دست اوناست درسته الان ازادترم نسبت به قبل ولی اینم یه باگه و من لایق ازادی بی قید و شرطم و ازادیم دست خودمه ولی اگر من قبول کنم دست اوناست حتما اونطور رقم میخوره پس نباید اینو بپذیرم.
13_کسی که بنده ی خوبی باشه و بندگی خدارو بکنه خداوند همه کار براش میکنه.
ما بنده ی خوبی باشیم خدا خداییش رو خوب بلده باورهای توحیدیمون رو قوی کنیم و فقط از خدا توقع داشته باشیم نه بنده ی خدا.
14_خدایجوری درهارو برات بازمیکنه نعمت هارو برات میاره که کل مردم جهان هم جمع بشن نمیتونن اون کارو برات انجام بدن.
15_اگر میخوای متفاوت نتیجه بگیری باید متفاوت فکرکنی باید متفاوت عمل کنی.
16_اغلب مواقع نکته مقابل تفکریت اغلب جامعه تفکر درست.
17_همه چیز خداست همه چیز توحیده همه چیز توکل.
18_اگر داری کاری رو میکنی که مردم ازتو خوششون بیادو مردم و راضی نگه داری اون کارو انجام نده.
19_خودتون رو درست کنیدبیرونش خودش درست میشه خدا همه کار میکنه براتون.
20_تنها مسیر برای تجربه خوشبختی؟توحید
21_توحید عملی=مسئولیت زندگی ات را بپذیر= خلق شرایط دلخواه.
22_تولازم نیست برنامه بچینی فقط بگو چی میخوای اون خدایی که کهکشان هارو هدایت میکنه بلده تورو به خواستت برسونه.
23_ازخودت و کارت کلی تبلیغ کن (منظورم همون تعریف کردنه و نه تبلیغ پولی)و اون اعتماد بنفس و عزت نفس که باید تقویت بشه.
24_شادی یه چیزذهنی و درونی و به زمان و مکان و شرایط خاصی وابسته نیست.
25_خداروزی بنده ب مومن رو ازجایی که انتظارش رو نداره میرسونه.
خداجونم روزی فردارو خودت بهم بده و کاری کن ذهنم اروم تربشه و مطمئنم کن با یه نشونه.
26_خدااگر اراده کنه درعرض چند روز محاسبات چندیت ساله عقل و منطق انسان هارو حل میکنه.
قدرت و عظمت و بزرگی خدارو میرسونه پس تسلیمش باش و با تمام وجودت بهش اعتماد کن.
27_این بارندگی ها باور خوبی که میتونست بسازه این بود که رحمت و قدرت خدا و راحت انجام شدن کارها انقدرجامعه از کمبود گفت و حالا فراوانی ابی که خدا راه انداخت و راحت انجام شدن کارها خیلی مهم یادبگیرم کارها باید راحت و راحتر انجام بشن.
28_خدامیتونه انقدر حساب بانکی من رو پر کنه که هیج بنده ای توی مغزش نگنجه چطوری.
خیلی این فایل پرباربود و سعی کردم خلاصه کنم اگاهی هاشو و درنهایت این شد اینم بمونه ازاولین گام من.
خداجونم سپاسگذارم بابت فردای پراز اتفاقات عالی و معجزات خوشحال کننده.
شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.
سلام خدمت استادبزرگواروخانم شایسته وبچه های سایت
گام اول؛
الان با این کامنت نوشتم می بینم چقدرپیشرف
ت کردم وچه شرک هائی دروجودم بوده همی
شه مقصربیرون ازخودم میدیم واقعا با فایلهای به ظاهررایگان چقدرپیشرفت کردم وبابه روز
رسانی کردن فایلها چه خانه تکانی وپاکسازی دردرون وجودم میشه وهمین تکرار باعث پیشرفت من میشه یعنی خودم خالق زندگی خودم هستم خدایا عاشقتم وعاشقانه دوستت دارم سپاسگزارم ازاستادبزرگواروخانم شایسته درپناه والله شادسالم سلامت دردنیاوآخرت…
سلام بر استاد عزیزم واستاد شایسته نازنین
اول از هر چیزی برای این گام هایی که تنظیم کردین بسییییار سپاسگزارررررم
واقعا بینظیرند
من این چند روز گام ها رو هر روز گوش میدادم
از گام اول تا اون گام جدید هر روز که روی سایت میومد
چندین بار هرگام رو گوش میدادم
چون یک تضادی توی زندگیم هست که هر هفته تکرار میشه میدونستم که یک باگی من دارم ولی نمیتونم که کاملا روی خودم کار کنم
البته مرتب توی سایت میام فایل هدیه یا 12 قدم رو گوش میکنم سعی میکنم که کامنت بخونم
سعی میکنم که همه چیز رو به خدا بسپارم
این توحید وتوکل رو هر چه میکنم نمیتونم کاملا توی زندگیم اجراش کنم
خیلی تلاش میکنم ولی به وقتش ذهنم درگیر چیز های دیگه میشه
توحید یکی از آرزوهای من شده که بتونم توی زندگیم بیارمش
میدونم صد در صد کارهام هم که پیش نمیره برای اینه که روی خدا نمیتونم حساب کنم تلاشم رو میکنم ولی نمیشه ذهنم اجازه نمیده
نسبت به قبلا بهتر شدم ولی از خودم بیشتر از اینا توقع دارم ولی این بتون های مغزم نمیزاره بهتر بشم
واین که نمتونم کاملا بنویسم والبته همیشه توی نوشتن مشکل دارم
خییییلی دوست دارم که توی نوشتن مشارکت کنم ولی …
واما میگفتم که فایل ها رو گوش میدادم خیلی لذت میبردم وتا جایی که میتونستم رو ودرک میکردم ولی نمیتونستم عملیش کنم
تا اینکه یکی ازدو ستان توی یکی از کامنتها گفته بود که خانم شایسته میگه روزی دوساعت روی خودتون کار کنید ومن گوش دادم ونوشتم ونکته برداری کردم
من هم پیش خودم گفتم که من که هر روز بیشتراز دو ساعت فایل گوش میدم فقط نکته برداری نمیکنم امروز بیام این کار رو بکنم
وای خدای من این حرف رو هم مرتب استاد گفته بود ولی گوش من بدهکار نبود
نا گفته نماند چند فایل از دوره 12 قدم رو سال قبل نکته برداری کرده بودم وراضی هم بودن از خودم
ولی بعد فراموش کردم
اومدم دفترو خودکار آوردم واز گام اول شروع کردم
خدای من ،من این فایل رو بارها بارها گوش داده بودم ول میتونم قسم بخورم خیلی از نکات ریز وکار بردی رو یا اصلا نشنیده بودم یا بعضی جاها رو هم درک نکرده بودم
وقت نوشتن (نتونستم یک سره بشینم وفایل رو کامل بنویسم تکه تکه وقت میکردم میومدم ومینوشتم)
تعجب میکردم که من اصلا این قسمت رو برای اولین بار بود که میشنیدم
ولی تجربه عالی بود
به خودم قول دادم هر طور شده هر وروز یک فایل رو بنویسم که بهتر درکش کنم
واز دوستانم میخوام که برای اینکه بتونم توحید رو بیشتر توی زندگیم بیارم اگر راهنمایی دارند،لطفا کمکم کنن
چون عاشق توحید ویکتا پرستی هستم وخیلی دوست دارم بیشتر به خدای خودم وخدای درونم نزدیکتر بشم وتوکل کنم بهش
شاد وپیروز ومانا باشید
سلام مژگان عزیز
توحید یعنی خداوند خالق همه چیزه و به ما اختیار تام داده که شرایط زندگیمون رو خلق کنیم. بنابر این تعریف توحید و توکل به طور فرایندی رشد می کنه چون ما آرام آرام تغییر می کنیم.
البته که هرچه زمان بیشتری در مسیر تغییر باورها و احساس خوب بمونیم تکامل هم سریعتر طی می شه
درود بر شما