live | پاسخ های کلیدی به چند سوال - صفحه 53 (به ترتیب امتیاز)

670 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خدایا شکرت گفته:
    مدت عضویت: 1950 روز

    بنام الله یکتا

    سلام ب استادتوحیدی ومریم عزیزوهمه خانواده

    دمت گرم استادک شما کاشف این اصل واساس توحیدی بودن در لای قوانین هستید..ک تو هیچ کتابی ن غلط ن درست نیومده بود..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    الهه سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1697 روز

    سلام به همسفران عزیزم 🌹

    استادجانم چه منظره ی قشنگی ،چه رودخانه پر ابی ،چه آدم‌هایی زیبایی که واقعا دارن لذت میبرن ،حال اون خانمی که آفتاب میگیره رو خیلی دوست دارم انگار احساس باز شدن قلب میکنه ❤️❤️

    من اسکوتر سواری خیلی خیلی دوست دارم 😍😍و نکته ای که خیلی دلم میخواد هزار بار پوز کنم و پلی کنم اینکه:::

    هیچکس اصلا وجود ندارد چه برسد به اینکه بخواد کاری کنه یا نه،هیچ مانعی و هیچ محدودیتی وجود ندارد فقط خودم و باورهام هستم که خوشبختی یا بدبختی رو رقم میزنه.

    همه چیز در زمان خودش اتفاق میوفته وقتی عزت نفسم بره بالاتر ،کاملتر بشم و باورهام قویتر بشه .

    فقط و فقط من هستم با خدا و جهانی که همش از خیر ثروت نعمت و فراوانی است و همه چیز در سیطره قدرت و علم اوست .

    پس حالا که یخورده بهتر از دفعه قبلم درک کردم مکانسیم جهان رو پس باید خودمو قویتر کنم و هیچ کاری باارزشتر از سرمایه گزاری روی خودم نیست اگر واقعا میخوام خوشبخت شم …

    باید خیلی بیشتر از قبل حواسم به دیده ها و شنیده هام باشه ،باید خیلی قدرتمندتر از دیروزم حواسم به گفتگوهای ذهنی ام باشه و این کارها باید اولویت من در هرلحظه باشه و این یعنی بهبود دائم ،یعنی پیشرفت ،یعنی کارکردنی که استاد در تمام فایلهاش به ما میگه 💪

    استاد جونم ازت ممنونم ،فکر کردن در مورد همین موضوع واقعا نفسمو جا آورد و یک احساس رهایی خوبی .

    خداجونم ای تنها نیرو و تنها خالق تمام جهان دوست دارمممم و ازت سپاسگزارم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    زهرانجفی گفته:
    مدت عضویت: 1564 روز

    استادجان ومریم جان سلام گرم منو پذیرا باشید.سلامی که ازاعماق وجودم باآرزوی سلاپتی برای شما به سمتتون روانه میشه.

    ردپای گام پنجم:

    اززمانی که با استادآشنا شدم آگاهانه سعی کردم تمرکزم برروی زیبایی هاونعمت هاباشه.بله خطاولعژش هم داشتم زیادم داشتم هنوزم دارم ولی مدام درتلاشم که درمسیرصحیح باشم وانصافا پاداش این تلاش آرامش بیشتر وحال خوبی درونی پایداریه که بمن هدیه داده شده.خیلی خیلی روی اخلاق ورفتارم تاثیر گذاشته به خوبی متوجه این تغییرات شدم وحتی متوکل تروسپاسگزارتر از قبل شدم.خیلی زیاااااااد

    حسادت دروجودم همیشه به مقدارخیلی کم بود حقیقتش بیشتر غبطه خوردم به حال اطرافیان تا حسادت کنم ولی آگاهانه سعی کردم هرجفتش رو کنار بذارم که توی این زمینه هم بسیارموفق بودم.وانگاری دیگه هیچ چیز زندگی دیگران برام مهم نیست حتی تااندازه ای که مشتاق باشم اطلاع پیداکنم که توزندگیشون چی میگذره وچه اتفاقی براشون افتاده.حتی زندگی عزیزانم واعضای خانوادم که این واقعا آرامش عجیبی برام به ارمغان آورده.حتی آگاهانه از شنیدن مشکلاتشون هم سرباز میزنم وگوشی برا شنیدن غرولند،مشکلات،بیماری،درد ودل و…ندارم.

    هرچی بیشترمیگذره خیلی راحت ترمیتونم زمانی که اتفاق به ظاهرناجالبی میفته خودم روجمع وجور کنم وحال خودم رو خوب کنم.اولش اگر برام ببینم سخته میخوابم و وقتی بیدارمیشم قشنگ حس میکنم آرومتر شدم بعدکم کم خودم رو آروم میکنم تا به حال خوبتر برسم واون موضوع کلا ازذهن وقلبم پاک شه.

    جدیدا خیلی بهتروبلندتر از قبل صدای خدارو میشنوم انگار ی نفر دیگه در درون من هست که داره باهام مکالمه میکنه اون ی چیزی میگه منم ی چیز دیگه.اوایل فکر میکردم صدای افکارخودمه ولی دقتم رو بردم بالا دیدم نه اصلا ی چیز دیگس ی جنس دیگه از ی جای دیگه میادو از ی جای دیگه شنیده میشه و ی حس عجیبی رو هم القا میکنه.

    نمیدونم توی سایت گفتم یانه؟ولی ی گوشه باتاریخ وساعت ثبت نوشتاریش کردم که چندروز قبل سر ی داستانی یهو ناامیدی ب دلم چنگ زد و انگار ترسی تودلم اومد.بعد به صورت کاملا واضح ی صدایی از فرق سرم وارد سرم شدوگفت مگه توخدا نداری؟ از چی میترسی؟صدا توی سرم پخش شد و آروم محو شد.خیلی شوکه شده بودم یهوبه خودم اومدم دیدم ناخواسته دارم لبخند میزنم و دیگه هیچ حس ترس وناامیدی تووجودم حس نمیکنم.اشکم از ذوق دراومد.شاید باورش سخت باشه ولی واقعا با بندبندوجودم صدای خداوند عزیزترازجانم رو شنیدم ودرک کردم.

    درمورد مهاجرت به امریکا من شخصا خیلی علاقمندم به این موضوع وخیلی ذوقشو دارم وطبق آموزه های استاد اصلا به حرفهای منفی دیگران توجهی نمیکنم وشک ندارم که این اتفاق برای من خواهدافتادوخدا همه کارهای منو انجام میده ومن خودمو توی اون کشور میبینم.

    چون حس وحالم هرروز خوبه وشادوسرحالم برعکس روزگارگذشته حس میکنم درمسیرتکامل هستم .ازلحاظ گوارش وسلامت جسمانی ام که نگم براتون شکرالله مهربان فوق العاده سالم وروپا هستم.منی که دستگاه گوارشم کم کم ماهی یبار بهم میریخت الان اززمانی که باورهامو درست کردم اصلا تجربه بهم ریختگی دستگاه گوارش رو نداشتم.

    من توپیاده روی هام یا ازموسیقی بیکلام تجسمی استفاده میکنم.یا جملات تاکیدی ویا فایلای استاد وحالم خیلی باهاشون خوبه.

    منم از دکمه نشانه من وقدم بعدی خیلی خیرهای زیادی دیدم وخیلی جاها کمکم کرده.یکی دیگه از مزایاش اینکه که به محض اینکه ازاین دکمه ها استفاده میکنم وبهش عمل میکنم وتصمیم قطعی میگیرم وعمل میکنم بهش تمام استرس واضطراب ناشی از اون افکار از وجودم کنده میشه

    درپناه خداباشید.آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    تقی گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    بنام خدای عزیزم که مثل هوا همه جا پخشه

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون

    به لطف شما و آگاهی هاتون من تونستم اینستاگرام،واتساپ،تلگرام و همه ایردراپ هایی که داشتم رو حذف کنم چون فهمیدم اینا تمرکز من رو از رو هدف برمیداره و منو سرگرم میکنه و وقتمو میگیره

    اینا نشتی های انرژی من بود که خیلی خوب و راحت تونستم بزارمشون کنار

    و الان تازه میفهمم چقد وقت اضافی دارم چقد متمرکز تر شدم چقد انرژی رفته بالا چقد ورودی های ذهنمو کنترل کرد چقد آروم شدم…و چقد حس و حال دلم خوب تر خوب تر میشه…

    استاد عزیزم بابت تک تک حرفاتون باورهاتون و آگاهی هاتون ازتون سپاسگزارم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    حسن صالحی گفته:
    مدت عضویت: 592 روز

    سلام

    من خیلی خوشحالم که درجمعی هستم که همدیگررامی فهمیم وتجربه هایی شبیه به هم داریم وازاینکه تجربه های مشترک باعث تقویت دیدگاه وباورهای ماخواهد شد خوشحالم من اززمانی که نگرش وباورهایم رو سعی کردم کنترل کنم واحساس خوب داشته باشم هرانچه را درذهن وضمیرم تصورکردم روبهش رسیدم یا نزدیک تربرام شده یاباورش برام راحت ترشده

    من زمانی که قانو رونمی دونستم یه مشکلی برام پیش اومد وباکسی به خاطرملک درگیر شدم حتی وکیل گرفتم اما هرکاری کردم به ضرر خودم شد هرچند حق با من بود فکرمیکردم باید من پیروز بشم اشکال من این بود که که همش متمرکز برروی احساس بد بودم وکینه ونفرت سراسروجودم پرشده بود وبه همین خاطر طبق قانون قسمتی ازمنافعم ازبین رفت چون برطبق قانون عمل شده بود اما وقتی کینه روباوجود خسارتی که طرف مقابل به من زده بود ازخودم دورکردم وخودم رواروم کردم اینجا کارها درست شد مقداری ازملکم روکه باقی مونده بود زنده شد وبرام منافع زیادی داد وحتی تاحالا همون مقدارکم بازجوری شده که دارای ارزش زیادی شده واحتمالن باقسمتی ازاون برای اینده هدفم سرمایه گزاری کنم وواقعا تمرکز برخوبی وارامش باعث میشه مابه اهداف وخواسته هامون راهت تربرسیم اگرچه ظاهرن قوانین بشری وهرچی خلاف تصورما باشه قانون کارخودش رومیکنه ومابه خواستمون طبق قانون میرسیم یه باربرای یه بررسی بازاریک کالایی قرارشد برم به کشورامارات یه دوستی توی بازاربندرداشتم باهاش مشوره کردم که می خوام برم دبی برای برسی کالا وبازارکالای مورد نظر اون هم کفت اتفاقا یه دوستی اونجا دارم که درهمین زمینه کارمیکنه وباهاش هماهنگ میکنم کمکت کنه من هم برای ویزا وکارسفرم اقدام کردم تا این که روزسفروپروازم به دبی نزدیک شدی یک روزقبل ازپرواز ازدوست بازاریم پرسیدم فردا پروازم هست وشماهماهنگی بادوستت کردی واون هم گفت ببخشید من یادم رفته بهش زنگ بزنم وهماهنگی کنم البته این دوست خوش قول من به من اطمینان داده بودکه همه چی هله ومن کارهاتو ردیف میکنم ومن هم فقط به اون وقولش اعتماد کرده بودم وقتی بهش زنگ زد اون گفت یک ساله که کشورعمان رفته ودیگه امارات نیست من خیلی ناراحت وعصبانی شدم که مگه تونمی دونستی که اون امارت نیست وبرچه اساسی تواین قول صددرصد رو به من دادی فرداپرواز منه ومن اصلا کسی رواونجا نمی شناسم وهرینه ام همش برباد شد خیلی ناراحت شدم وبه سمت خونه حرکت کردم ماه رمضون بود برای افتاری رسیدم نزدیک خونه یکی ازدوستان بلوچ که مستاجرپدرخانومم بود منودید ومن قبلش با وجود ناراحتی که داشتم چون ما ه رمضون بود کلا بی خیالش شدم واحساسم روکنترل کردم وریلکس شدم وقتی دم درمغازش رسیدم ازاونجایی که

    دوست بلوچ من خبرداشت برای یه سفرتحقیقی تجاری قراربود برم دبی ازم سوال کرد پس کی به سلامتی مسافری ومن هم بهش ماجرارفیق خوش قولم روگفتم وگفتم که کنسل شد چون کسی که قراربود راهنما وکارشناس من باشه ازاونجا رفته اونم گفت پس دیگه نمی ری من هم گفتم بااین وضعیت دیگه نه اما ته دلم یه حسی خوبی داشتم که باوجود مشکلات یه جوری به خیرختم میشه اون بهم گفت پسرخواهرمن دبی هستش اگه می خوای بهش بگم من اول گفتم نه اون که منو نمی شناسه ویهو مزاهم بشم خوب نیست اون گفت نه پسرخیلی خوبیه وخون گرمه ومهمون نوازه خوشحال میشه بتونه کمک کنه واون هم بهش زنگ زند وبنده خدا هم بهش گفته بود که من عکس من رووتاریخ پروازم وساعت پرواز روبراش بفرستم واون بیاد فرودگاه دبی دنبال من وخلاصه ما اون شب این کاروکردیم ومن فرداش باپرواز رفتم دبی ومتاسفانه ازفرودگاه قشم رفتم وشخصی باپارتی بازی یک کالایی ارسالش روبا برچسب کارت پروازمن وبال گردنم کرد که این کاربرام دردسرسازشد ومقداری توی فرودگاه دبی الاف شدم نیم ساعت ازنشستن پروازما گذشته بود ومن مجبورشدم کالای وبال گردن روببرم بیرون فرودگاه وبه کسی که شماره تلفنش روی کالا بود تحویل بدم بعد توبیرون فرودگاه یکی اسم منو صدازد ومن نگاهش کردم ومتوجه شدم کسی هست که اومده دنبال من خلاصه من روبه دفترشرکتشون برد وبعد به اپارتمانش رفتیم خلاصه بدون هتل والافی باهمکاری این دوست عزیزکه واقعا دستان خدا بود من اون سفرروبه خوشی وسلامتی رفتم وبرگشتم وارامش وکنترل ذهن وافکارروببینید چقدردرمسیرزندگی وکارما برخلاف اون چیزی که ظاهرن هست رورقم مبزنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگم

    خدایا هرآنچه که دارم از آن توست من از خودم هیچ ندارم به هر خیری که از تو بهم برسه نیازمندم .

    سلام به اساتید توحیدی در این جهان زیبا

    روز پنجم الهی شکرت که منو ثابت قدم کردی در این مسیر بهشتی که مریم بانو مهربان آغازگرش بود بی نهایت سپاسگزارم

    فایلی کوتاه ولی پر از کلیدهای گنج بود واقعا پر از آگاهی هست اول در مورد توانایی دیدن زیبایی ها که ما باید آگاهانه روتین کنیم که اوایل کمی سخته همون ادا دراوردنش هم مارو عادت میده و استمرار و تداوم آن حالمون را بهتر میکنه در فرکانس خدا قرار میده و تکاملی میشه دید زیباتری به دیدن آگاهانه زیبایی ها در هر جایی چیزی شخص باشیم در واقع به صورت جرفه ای میشیم با تکاملش شکارچی دیدن زیبایی ها که باید شروع کنیم و اول بدانیم باورش کنیم که چقدر اهمیت و حیاتی است برامون دیگه وسواس میشیم به نظرم ابتدا باید ما هر کاری میخایم انجام بدیم منطقش را درک کنیم که آقا این رفتار عملکرد نتیجه میشه این دیگه منطقی شده بتونیم این کارو کنیم که استاد عزیزم در این زمینه منطق دیگه تهش هست که از خودشون یاد گرفتیم که منطقی کردن بهمون کمک زیادی میکنه در واقع ایمانمون با منطقی شدن در اون موضوع بالا بره دیگه گل را زدیم میمونه تکامل که همیشه در تمام موضوعات باید رعایت و دیده بشه همون مثال ورزش

    در مورد حسادتم منم اوایل قبل قوانین درگیرش بودم ولی خیلی نسبت به بدنه جامعه کمتر بود یه جورایی زور میزدم که خودمو کنترل کنم باید همچنان کار بشه برای سوخت حرکت ما اتفاقا خوبه که غیرتی بشیم با جدیت بیشتری به حرکت عملگرایی با باورهای درست ادامه دهیم به نظرم حسادت خوبه چاشنی گزاشته خدا که ما از اون یه اهرمی بشه حرکت وانستیم به جای حسادت اگر بتوانیم ارام ارام اوایل سخته که ابتدای کار اعراض کنیم کوچولو کنترل کنیم خودمونو تکاملی میشه به تحسین برسونیم و این همچنان ادامه دارد چون همه ماها در کار خودمون همکارانی داریم که وقتی موفق میشن ناخود آگاه حسود میشیم که چرا برای من نه و اینم خوبه که سوخت بشه نه تو مدار حسادت فرکانسش را بفرستیم که حالمونو بدتر کنه.

    باید آگاهانه بتونیم همانطور که در مورد تغزیه خودمون وسواس به خرج میدیم برای ورودی های زهن اهمیت بدیم اینم اینو میخاد که ما اول بدونیم که چقدر این موضوع مهمه همون منطقی کردنش که آقا با هر منطقی دست تو آتیش کنیم به قول استاد عزیزم دستمون میسوزه برای این ورودی ها هم بتونیم عادت بدیم به خودمون اهمیتش بالا بره دیگه نا خود آگاه نمیزاریم نشتی انرژی به وجود بیاد مراقب روحمون هستیم تا غبار آلود نشه تاریک نشه حالمون را بد کنه آلارم حال بد هم که نشانه خوبی برای خودمون که سریع خودمون را از اون محیط بکشیم بیرون و یا اعراض کنیم حالا برای هر آدمی با روش خودش میتونه این کار را انجام بشه تبدیل بشه به عادت به کنترل ورودی .

    هیچ برگی بدون ازن خدا زمین نمیفته اگر باور ایمان به این داشته باشیم در مواقع اتفاقات یهویی که میفته خودشو نشون میده من در این مدار دارم ریز میشم به تضادهای یهویی که میفته توجه میکنم که بفهمم با این همه کار با قوانین با خودم جند چندم واقعا یک تداوم استمرا میخاد برای هر باوری در تمام موضوعات باور توحیدی باشه که خیلی عالیه تقویتش کنیم که همه چی حول و حوش همین ایمان و توکل هست من برای خودم دیدم کسی که بخاد پایین بکشه تورو در صورتی که خدا بخاد بالا بکشه و برعکسش همین هیچ نیرویی در جهان نمیتونه این کارو بکنه اینجا فقط اون باور است ایمان ماست اندازش نشان میده که چقدر اعتماد داریم به خداوند و قوانینش .

    برای داشتن احساس خوب کار کردن بنیادین روی باورها در تمام موضوعات و شکرگزاری دیدن زیبایی ها میتونه ما را همیشه در احساس خوب نگه داره اینم خوب تکامل داره برای هر آدمی فرق میکنه .

    امشب با خانمم فیلم پیشگویی اسمانی را دیدیم در مورد الهامات و شهود بود و دیدن زیبایی ها هم زمانی جالبی بود با این فایل خدا رو شکر توصیه میکنم ببینید فیلم قوانین برامون خوبه .

    خدارو شکر برای چنین فضایی که بوی خداو بهشت میده سپاسگزارم برای میزبانی شما فرشتگان توحیدی

    تا کامنت بعد همه شما را به خدای بزرگم میسپرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    احسان مرادیان گفته:
    مدت عضویت: 964 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم عزیزم و همه دوستان خوشکلم …

    خدایا شکرت….

    اول از همه سپاسگزارم از مریم خانوم عزیز که با این دوره چه کار کردند با ما…

    الان که اومدن برای روز پنجم کامنت بذارم یکی از کامنتای بچه ها رو دیدم که گفته بود دوباره رفتم از اولین گام تمرکزی شروع کنم من هم گفتم دوباره برم و با اینکه من واقعا تمرکز کردم و دارم فایلا رو گوش میدم و تفکر و تعقل میکنم،یادداشت هم بکنم…

    فایل گام اولو گوش دادم،آگاهی ها رو یادداشت کردم و مدیا پلیر گوشیم بلافاصله بعد از تموم شدن فایل رفت سراغ توضیحات سر کار خانم شایسته و دستور العمل رو دوباره گوش دادم و نکاتش رو نوشتم…

    بعدش رفتم کامنتای جدید همون صفحه رو خوندم و چقدر خوشحال شدم….

    خوشحال از اینکه این بچه ها هدایت شدن به این مسیر که اینقدر خوش انرژی شده و این همه داره نتیجه میده…

    و نکاتی رو در کامنت دوستانم دیدم که انگیزه های خودم رو دوباره و دوباره بیشتر و بیشتر کرد برای ادامه مسیر…

    اونا رد پا گذاشتن و میخوان تازه ورود کنن،ولی من میبینم که حال و احوالشون تقریبا مو نمیزنه با حال و هوای 5 روز پیش من…

    و از اون جالب تر که فقط توی 5 روز من کجام و اون آدم کجا…

    خیلی دقت کنید عزیزانم فقط 5 روز…

    خانم شایسته در جایی میگن شما تغییر رو که شروع کنید خیلی زود و باز هم تاکید کردند که خیلی زود نتایج به وجود میاد،آرامش میاد،ارتباط با اصل میاد و و و ….

    حالا خودم اینو کاملا با گوشت و پوست و خون دارم حس میکنمش.

    با اینکه فقط 5 روز گذشته من باید تقریبا خیلی فکر کنم که یادم بیاد 5روز پیش چه حالی داشتم…

    خیلی از اون نجواها و نگرانی ها نیستن؛

    به همین راحتی….

    تاکید میکنم؛

    به همین راحتی….

    خدایا ازت متشکرم و بسیار بسیار سپاسگزارم که منو هدایت کردی به این جاده زیبا و صاف و هموار پر از گنج…

    واقعا ازت ممنونم دمت گرم…

    بر طبق لایو استاد در همین گام پنجم متوجه شدم که داریم بهترین غذا رو برای روحمون استفاده میکنیم که اینقدر تونسته بهش انرژی بده و حالشو خوب کنه…

    دوستان عزیزم هممون داریم رشد میکنیم و کیف میکنیم…

    ادامه میدیم به امید الله مهربان و انشاءالله که بهترین نتایج رو به دست خواهیم آورد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1443 روز

    سلام استاد عزیزم

    ممنونم خانم شایسته

    چند مدت قبل متوجه پررنگ شدن حس حسادت توی وجودم شدم برای رفعش از خداوند هدایت خواستم، فایل‌هایی که استاد در این مورد داشتند زیاد گوش داده و به تمریناتش عمل کردم بهترین کار تحسین کردن بود واقعا معجزه می کنه من تو زمینه مالی خیلی این حس در وجودم پررنگ میشد خصوصا اگر با ان طرف کدورتی داشتم که پررنگ تر میشد اما اینقدر این تحسین را تمرین میکردم تا به احساس خوب میرسیدم مثلاً یک مدت قبل گوشیم به مشکل بر خورد حالم گرفته شد و دیدم شخصی که زیاد هم حسی خوبی بهش نداشتم 3_ 4تا گوشی موبایل داره کلی هم کلاس میگذاره اول کمی حسم بد شد اما بعد شروع کردم به تحسین کردنش و حسمو خوب کردم یک مدت بعد خداوند با معجزاتش یک گوشی عالی بهم داد .

    من یک دفتر دارم به نام به حال خوب وقتایی که توی زمینه های مختلف حالم بد میشه توی دفترم آن مورد را نوشته و با نگاهی متفاوت و مثبت در موردش توضیحاتی می‌نویسم این کار عجیب حالمو خوب می‌کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    معصومه چاپاشی گفته:
    مدت عضویت: 1459 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم خانم شایسته ی گل…

    ردپای گام پنجم

    من زمانی که با استاد عزیزم آشنا شدم قوانین رواززبون ایشون می‌شنیدم ولی زیاد متوجهش نبودم ولی هندزفری رو میزاشتم توگوشم وتا کارای خونه م ویاپیاده روی که میکردم به فایلهای استاد گوش میدادم وهرروز یک سریال از فایلهای دانلودی رومیدیدم والبته الآنم دارم میبینم .من اون موقع نمی‌دونستم دارم پیشرفت میکنم یانه ولی الان که نگاه میکنم زمین تاآسمون باهم فرق کردم

    چون با شنیدن و دیدن نکات مثبت و فراوانی غذای سالمی به روحم میدادم وهربار خدا روبه خاطر نعمت های هرروزم شاکربودم واحساسم بهتروبهترمیشد وشاید اولش متوجه قوانین نبودم ولی هربار که گوش میدادم به صورت تکاملی سطح آگاهیم بالاترمیرفت وبهتردرکش میکردم

    وآروم آروم نشانه ها میومدن وهدایت شدیم تا اینکه خداروشکر ازشهرمون به کرج مهاجرت کردیم

    وحالمون خیلی بهتر شده چون دوباره باید غذای سالم تری به روحم میدادم واین شهر شده پرازنعمت

    و سپاسگزاری برای من ..

    داستان هدایت شدن انسان :یعنی وقتی که آدم به این حس میرسه یه احساسی ،یه حالی داره عجیب ،سبک سبک هستی وبه قول استاد ازخیابون هم که میخوای ردبشی ازش می‌پرسی وبهت جواب میده.

    بهترین دوسته خداوند…

    خدایا شکرت که هدایت شدم به این مسیر واین استاد واین سایت..

    خدایارونگهدارهمه ی ما باشد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سحر احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2572 روز

    سلام به همه

    گام پنجم.خانه تکانی ذهنی.

    چند پاسخ کلیدی

    خدایا من هرآنچه دارم از توست

    من به هر خیری که از تو برسد فقر هستم.

    همه چیز قابل تغییر است.

    حتی اگر اوضاع بد باشد باز هم میشود شرایط تغییر داد اگر ذهن کنترل کنیم احساس خوب داشته باشیم. در شرایط سخت با تغییر زاویه دید و تغییر بنیادین باورها میتوان به احساس خوب رسید.دولت و قوانین توجه نکنید .خداوند که این جهان را خلق کرده به افکار و باور شما پاسخ میدهد.هر اتفاقی ممکن است.

    کیست که خدا بخواهد ببرد بالا.کسی بتواند پایین بیاورد.باایمان بخدا هم چیز ممکن است. همه چیز در زمان مناسب رخ می‌دهد وقتی من بهتر شوم اتفاق میفتد.اتفاقات بخاطر کانون توجه و باور من رخ می‌دهد.

    تقوا کنترل ذهن در شرایط خوب و بد است.و پاداش بی نهایت است.

    حسادت نکنیم چون هرکسی هرجاهست شایستگی آن را دارد.

    مسیر درست یعنی حالم خوب است سلامت هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: