live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 44
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-28 05:06:452024-09-28 05:41:29live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهندهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز پنجاه و ششم از سفرنامه من؛
درک قوانین جهان هستی…اصل و اساس تمام صحبتهای استاد عزیز دل…ما خالق زندگی خودمون هستیم….
مشکل 99٪ مردم جهان همینه که هنوز این قانون رو درک نکردن و نپذیرفتن، خیلی ها تو حرف میگن که قانون جذب وجود داره یا ما به کائنات اعتقاد داریم ولی هیچ کس مفهوم واضح و اصلیشو نمیدونه و درک نمیکنه و متاسفانه تو زندگی هم پیاده نمیکنن، حتی اگه ازشون بپرسیم هم جوابی برای گفتن ندارن…
مثل خود من تا قبل از آشنایی با استاد عباس منش و این سایت الهی، که قانون جذب رو بارها و بارها شنیده بودم ولی درکش نمیکردم که چجوری باید چیزایی که میخوام رو جذب کنم و چجوری میتونم این قانونو تو زندگیم اجرا کنم …؟!؟
غافل از اینکه باباااااا من خالق زندگی خودم هستم و نیازی نیست بخوام تقلا کنم تا به چیزی برسم، تنها کافیه که ورودی های مغزمو کنترل کنم و به ناخواسته ها و نا زیبایی ها توجه نکنم و به جاش آگاهانه توجهمو بذارم روی چیزایی که دوست دارم و میخوام که تو زندگیم بیشتر اتفاق بیفته ،اون وقت تمام اتفاقات زیبا و مثبت به صورت کاملا طبیعی و طبق قانون بدون تغییر خدا تو زندگیم رقم میخوره چون من تونستم بهشون توجه کنم و خلقشون کنم…
اگر نتایج متفاوت میخوایم، باید اعمال و رفتار و کردار و توجهاتمون رو تغییر بدیم تا نتایجات جدید از جنس فرکانسهای جدید ما به وجود بیاد و زندگیمون هر روز عالی و عالی و عالیتر بشه…
توجه و فکر کردن به اخبار منفی و نادلخواه فقط و فقط حالمون رو بد میکنه و آرامش درونیمون رو بهم میزنه…
امید که هممون به بهترین شکل ممکن بتونیم ورودی های ذهنمون روکنترل کنیم و زندگیمون رو اونجور که دوست داریم و لایقشیم زیبا و رویایی بسازیم…
در پناه الله یکتا و بی همتام شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم…
یا حق…
به نام هستی بخش بی همتا
سلااااام به روی ماه استاد ،سلام به دوستان هم فرکانسی گلم،چندروزیه کامنت نذاشتم چون درگیرقدمهام وبرگشتم ازقدم یک دوباره گوش میکنم تامطالب بیشتری رویاد بگیرم،این فایل هدایتی امروزمه،این جمله (درشرایط حساس کنونی) واقعاً همیشه همیشه این توجیه واین بهونه همیشگی با همه ماطبق عادت بوده وهست،یکی ازتغییرات مثبت من ازابتدای قدم ها تاالان اینه خودمو ازبدنه جامعه وفکرکردن مثل همه جداکردم ودارم به کنترل ذهن فکر میکنم که چقدر مهمه کلیت جامعه به چیخفکرمیکنن؟؟به اتفاقهای مشترک منفی به صورت مکرر واسمشو میزارن آگاهی ،حالا من میدونم باجریان منفی جامعه جلونرم،زندگیمو جوری خلق کنم که مجبور نیستم با جمله معروف همه میگن،همه اینکارومیکنن خودمو گول نزنم،این کارخییلی سخته این اتفاق توخانواده هم میفته یه اتفاق میاد منم میبره چرا چون فکر میکنم دارم همدردی میکنم ولی باید یادبگیرم مگه وقتی همه دارن توجریانی غرق میشن توام باید بپری تو؟؟!!امروز اگاهانه خودمو کنار میکشم تا درگیر موضوعاتی که بهم ربط نداره نکنم همیشه طرز فکرم این بود چون اینجا تواین کشور تواین مکان هستم پس محکومم حالا باوردارم که تواگه مثل بقیه فکر نکنی ازاون جریان جدامیشی این اتفاق وقتی چندبار افتاد ایمان آوردم که اگر کنترل ذهن داشته باشی به چیزهای مثبت هراتفاق فکر کنی درگیر نشی ازجریان جدامیشی،صلح باخودم ،صلح بادیگران،منطقی فکرکردن ،چون بارها وبارها یک اتفاق که با یک راهکار ساده حل میشد بادرگیر شدن احساساتم اون مساله پیچیده تر میشه ،گاهی فقط باید هوشمندانه کنار کشید وآرام ماند تاخدا هدایت کنه به سمت راهکار درست،این موضوع رو به اتفاقات جامعه هم بسط بدیم همینه،چه کسی میتونه ادعا کنه اگرتوی اون جایگاه نبود این حادثه پیش نمیومد این تفکر اگاهانه مانع میشه بریم توجریانهای پیچیده ،اگراین اتفاق میفته چون هیچ کس نتونسته عاقلانه ذهنشو کنترل کنه ،من این موضوع رواول ازخانواده بعد توجامعه انجام دادم نتایج فوقالعاده س،دیگه کسی نمیتونه بیاد منو ببره تو ماجراهای پیچیده چون من انتخاب کردم که خودمو کنار بکشم وبافکر کردن بتونم عواقب بدتر روبهبود بدم ،من نمیخام بادلسوزی برم جلو چون منجر به شکست میشه،توجه به اتفاقات خوب ،ازهمون اتفاقات بیشترشو توزندگیم جاری میکنه،توجه به زیباییها ماروهدایت میکنه به زیباییها،هیچ وقت بافحش ودادوبیداد موضوع حل نمیشه جالبه کسی به فکر حل مساله نیست این مهمه ،همه میخوان فقط با سطح جامعه یکی بشن بدون تفکر!!!! ورفتارهای احساسی واکنش های هیجانی میاد جلوی کنترل ذهن رومیگیره خدارو برای این آگاهی ها سپاس ،برای صحبتهای دلنشین استاد،وتجربیات همه دوستان هزار بار شکر
روز 56مسیر
دارم تلاش میکنم هر ویس شما را ربط بدم به هدفم
چون موضوعاا خودش دنیایی از اگاهی هست اما از کامنت یکی از دوستان متوجه شدم که اگه من هدفم تغییر شغلی و تحول شغلی هست پس باید دریافتی اگاهیمم از همین موضوع باشه
با هدایت از کامنت ندا جدا اومدم باورهای شرک الودم نوشتم بعد هم به خودم قول دادم مثل قبل فکر نکنم باز نرم در مسیر دیکه بخاطر پول چون پیشنهاد کاری برام پول داشت اما باز مسیر مورد علاقم نبود فهمیدم مشکل من اینه دنبال پول بیشتر ادامه میدم در نتیجه از علایقم دور میشم شاید باور شرک که من نیاز به ادامه دادن شغلم دارم برای پول اما در واقع باور درست اینه از هر کار و راهی میشه پول ساخت
الانم موضوع این فایل برمیگرده به این تجربه ای که هر شخصی داشته اینکه بقیه را قضاوت کردیم بخاطر اشتباهات و خودمون بدتر بودیم حالا بخوام این فایل را مرتبت با هدفم توضیح بدم میشه این موضوع که من یک اشتباه دارم تکرار میکنم و باز بخاطر پول میخوام مسیری برم که دوسش ندارم پس به خودم کفتم بسه دیگه چند بار میخوای اینکار بکنی یکبار مدل خودت برو تو که با هر روشی پول بدست اوردی نشد برات نداره پس امروز پر انرژی بیدار شدم هدایت شدم به مسیری در گرو اهدافم و باز شروع کردم از قضاوت بقیه ترس داشتم که چی میخوان بگن ولی الان میبینم در هر شرایطی قضاوته هست مثل مثالی که شما زدین حالا اگه هواپیما جنگی بود و شاسی نمیزد خب باز هزار تا داستان براش بود حالا خطا کرد باز هزار تا داستان کلا هیچوقت بقیع زاضی نمیشن و ما نباید بخلطر حرف بقیه ادامه بدیم چه تصمیم درست چه اشتباه خودمون پیش بریم که حداقل بگیم خودم انجام دادم
امروز میخوام یک نه قوی بگم
دیگه نزارم مثل باد با پیشنعادهای بقیه چرخ بزنم
مبخوام اینبار مدل خودم برم هر چی شد شد
چقدر استاد نگاهتون زیباست من تاحالا این مدل اتفاقات ندیده بودم منم همون ادم یرزنشگر بودم مثل بقیه اما با حرف شما فهمیدم خودمم دست کمی از خطا کننده ندارم پس چرا انقدر قضاوت کزدم
این داستان مربوط به قبله و الان تموم شده اما همون موقع منم مثل بقیع فکز میکردم
بنام خدای مهربان و هدایتگر
بنام خدای لحظه های طلایی
سلام
از وقتی فهمیدم که من از روح خداوند هستم، لحظه لحظه زندگی من طلایی است.
از وقتی فهمیدم انا لله و انا الیه راجعون،مبدا و مقصد من خداوند است. جوری دیگر آرامش دارم.
از وقتی ادعونی استجب لکم، کشف کردم، دنبال چیزی نمیگردم خداوند تمام احساسم را میفهمد. تلاش میکنم خواسته هایم را بفهمم. خواسته هایم را آگاهانه و با هدایت خداوند بر زبان بیاورم.
از وقتی قانون جذب را درک کردم، خداوند علاوه تمام خواسته هایم ، تمام توجهات من را در نظر دارد بیشتر به خداوند عاشقتر شدم.
از وقتی که شنیدم که خداوند با من حرف میزند، به آینده امیدوار تر شدم؛ به صراط مستقیم مطمئن تر شدم.
از وقتی خداوند با من صحبت میکند، نگران نیستم. راهها را بهتر و راحتر میروم. گویی همیشه در جاده آرام و روشن راه می روم.
از وقتی فهمیدم خداوند نزدیک است،
اذا سالک عبادی عنی فانی قریب
شجاعت من بیشتر شده است.با خودم بیشتر در صلح هستم.گرگ بارا دیده تر شدم. اعتمادم به خودم بیشتر شده است. مسیرم هموارتر شده است. طبیعت برایم زیباتر شده است. خداوند را بیشتر میبینم.
بجای لحظات حساس و شرایط بحرانی کنونی لحظات طلایی و روشن ، روزهای بلند عاشقی چشمک میزند.
وقتی جهان را اداره میکند اداره زندگی من برایش ناچیز است. من هم تسلیم میشوم و خودم را در پناه خداوند قرار میدهم.
وقتی چشمم به هرچیز میافتد مال خداوند است؛ حتی تمام خواسته هایم ، من هم از خداوند میخواهم. چون که خداوند من همواره وهاب است.
انگار این روزها کسی دستم را گرفته است و با خود راه میبرد.
انگار روی درختی نشستهام، کارهایم کسی انجام میدهد. بعضی وقت ها نجواهای شیطانی به گوشم می رسد که اگر شاخه بشکند ولی بازم خداوند با من صحبت میکند و ترس غم را از دلم و قلبم پاک میکند.
خداوند کارهای که برای من انجام داده است را میشمارد و مرا بیشتر به خودش مطمئن میکند، بیشتر آرامش میبخشد.راهم را سادهتر میکند.
این روز تصمیم گرفتم که حرفهای که خداوند میزند درک کنم چون خداوند سالها است با من حرف میزند آنهم بسیار آرام و بی صدا و در سکوت
من میخواهم بیشتر توجه کنم.
خداوند بیشتر از هرکسی در زندگی من حضور دارد.
خداوند بیشتر از هر کسی در کنار من حضور دارد.
خداوند بیشتر از هر کسی مرا هدایت میکند و هوادار من است.
خداوند بیشتر از هر کسی مرا درک میکند.
خداوند همواره در بهترین شرایط مرا از خواب بیدار میکند.
خداوند همیشه در بهترین زمان و لحظه میگوید کامنت بنویسم.
من سعی میکنم بیشتر توحیدی باشم.
خدایا اهدنا صراط المستقیم.
خدایا میخواهم بیشتر سپاسگزار باشم
الحمدلله رب عالمین.
تو خدای هستی که قبل تولدم نسبت به من بخشنده بودی و تا یوم الدین هم بخشنده ای.
الرحمن الرحیم.
بخشندگی ات بینهایت است ،به اندازه ملکی و قدرتی که به سلیمان بخشیدی. به اندازه عمری که به نوح بخشیدی، به انداز گنجی که به قارون بخشیدی. به انداز عزتی که به پیامبر خاتم بخشیدی.
تنها تو چنین وهابی ای خدای یگانه من.
من به هر چیزی که نزد تو است فقیرم(آیه 25 سوره قصص)
خدایا من به تو محتاجم.
خدایا من ذرهای از وجود تو هستم.
خدایا تو به اندازه ذرهای از خردل میتوانی ببخشی یعنی تا چنین جزئیات میتوانی ببخشی.
خدایا کمکم کن تا من ترا بهتر ببینم؛
بهتربفهمم؛
بهتر و راحتر انتخاب کنم.
این رد پای روز 56از سفرنامه تحول زندگی من است.
دوستان خوبم من عاشق تون هستم. من هر وقت ضعیف میشوم و روشنایی کوچههای محل ما کم میشود به شهر بهشت می آیم و در روشنای سایت قدم میزنم و چراغهایم را روشن میکنم.
دستتون درد نکنه.
چون هرکدام از شما چراغی در دست دارید و دلم را شاد میکند.
مخصوصاً مریم خانم شایسته و استاد عزیزم من عاشق تون هستم.
دلم می خواهد بیایم آمریکا شما را ببینم.
دل من پروانه است رقص کنان با هدایت خداوند به آسمان بهشت میرود.
در پناه خداوند آرام و سلامت وثروتمند باشید.
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا!
روز 56اموتعهد من!
واقعا باور همه و مدل فکریه همرو باید رها کرد حتی عزیزترین ادمهای زندگیت،نزدیک ترین ادمهای زندگیت…
در این پروسه ی درخواست من برای مستقل شدن،امروز از طریق شاگردام بهم گفته شد،ندا خب چرا نمیری اداره تربیت بدنی،شرایط مجوز روبپرسی؟
که دیگ منتظر یا دوبه شک نباشی راجب کاربریه ملکی که میگیری؟
گفتم اره همینه!
رفتم اداره ورزش و جوانان، البته نرسیده به اونجا،یه عکسی دیدم که نوشته بود فلان باشگاه،بخاطر نداشتن مجوز پلمپ شد…
بخودم گفتم ایننشونست،منحتما بایددرستو تمیز کارمو انجام بدم…
توی اداره،بهم گفتن متراژ باید باید بالای 150متر باشه وچندتا چیز دیگ…
ک من پیش خودم گفتم خب من سرمایم اونقدر نیستک اولا بتونم یه جای 150 متری بگیرم
والبتهکتجهیزش کنم!!!!
بهم شماره داد گفت شنبه زنگبزن،بهت دقیقا میگیم
اومدم پیش برادرم! شروع کرد به گفتناینک ،توخوشی زده زیر دلتکه از کارت اومدی بیرون
اونجا نهمالیاتمیدی،نه کرایهمیدی،درصدتمخوبه…
خلاصه کاملا منو سرزنش و انتقاد کرد بابت تصمیم
و بدتر از همه ک گفت:کل پولت میره ،در واقع همون یکمی پولی که دارم
به لطف خدا ک قبلترش استاد فایلای معرفی دوره کشف قوانین،انتقاد ها روگذاشتهبود وگوش داده بودم،تا حدی تونستم ذهنمو کنترل کنم
ولی بخودم گفتم،داداشهمن خودش مگه مونده توی کارگری برای مردم؟مگه الان مغازه نخریده؟مگه الان مستقل نیس؟
و اصلا با باورهای خودش این حرفارو زده!
ندا مگه بتو الهام نشده که اعلام کن میخوای از کارت بزنی بیرون برای احساس لیاقت خودت؟پس گوشاتو ببند
ازونجا زدم بیرون،موقع برگشت به خونه،زنگ زدم به صاحب یه برند برای تجهیزات ورزشیه من،که ازش بپرسم ایا متراژ باید این همه زیاد باشه وتقربیا تجهیزات چقدر میشه؟؟؟
اونم شروع کرد با باورهای خودش ادوایس دادن
شما داری اشتباه میکنی،بنزین قراره گرون بشه ،اما شما نمیتونی شهریتوزیاد کنی،ازونور کرایه ها میره بالا ،تا ته ماجرا تعریف کرد و از دید ایشون،در نهایت من یک ورشکسته ی بدبخت شدم..
بخودم هی میگفتم اخه چرا به این زنگ زدی؟
هی خودمو سرزنش میکردم که چرا دل به دل حرفای اون دادی..
اینجور بگم که واقعا فرکانسم اومد پایین و تا یکی دوساعت،اکی نبودو حتی به اینک فکر کردم ک مستقل نشم دوباره برگردم جای قبلیم
که اره ندا اونجا بهتر بود،حتی توجیهم میکردم ذهنمو،که اینا نشونست و تو دوبار شنیدی این حرفو
تا اینک به خودم گفتم،ایا اینا بهت حس خوب دادن؟؟
نه
اتفاقا باور کمبود
شرک
حساب کردن روی اون ادمها ک دارن بمن حقوق میدن و با وجود اینوضع مملکت،اونا تازه هوای منم دارن
خلاصه تونستم با پیدا کردن این ترمزا که بفهمم نه من اون 95 درصد جامعه نیستم
اینایی کامروز بهت اون حرفارو زدن،عمومه مردم
ایا تو داری روی خودت کار میکنی که بازم مثل اونا،همون جنس نگرانیو باورهارو داشته باشی؟؟
به خودم گفتم مگه بهت الهام نشد که زنگ بزنی به مدیریت؟
پس حالا چرا نگران شدی؟؟
مگه نشونه های درست بودنه تصمیمتو ندیدی؟؟
مگه شجاعتتو به جهان اعلام نکردی؟؟
پس رو خدایی که ب دلت اون تصمیمو انداخت وتو عمل کردی حساب کن
ایمان داشته باش فکره همه جارو کرده واست
رها کن الان و دیگ به اون شنیده های امروزت فکر نکن!
به خودم گفتم اصلا مجوز چیه،یه هوم جیم بزن و با باورات که هیچ کس،نمیتونه برای من قانون بزاره که پلمپ کنه،من سرمایم کمه و نباید بخاطر نداشتن سرمایه ی کم،خودمو لایقه این نبینم که میتونم خودم پول بسازم،خودم ازادانه کار کنم..
به ساعت نکشید یهو به دلم افتاد ساعت 11 شب به یکی از شاگردام که از قضا اونم مربیه یه رشته ی دیگست پیام بدم و ازش سوال کنم باشگاه حایی میشناسه من سانس بگیرم تا شاگردامو که منتظره خبره من هستنو ببرم؟؟
نه یکی ،نه دوتا ،نه سه تا،6تا جا معرفی کرد و بهم گفت برمو حضوری صحبت کنم!
این واسم یه نشونه ی عالیییی بود که ندا تو تصمیمت درسته!فکر نکن اشتباه کردی
ایناها ببین!!!
احساستوخوب کردی
بفرما اینم نشونه
چند دقیقهنگذشته بود که همسر ابجی لیلا،همون خانم زیبای رهای عباس منشی،ساعت 11:52 شب زنگ زد گفت یه جای 285 متری ،یکی بهش پیشنهاد داده برای رستوران،اما وقتی ایده ی باشگاهو گفتن به اون اقا،اون اقا گفته چرا که نه!!!!
فقط دوماه بعد امادهمیشه!
گفتم خدایااااا اصلا کاری ندارم که چی میشه،اما تو الان بهم گفتی ،بهم نشون دادی نتیجه همین فرکانسام وکنترل ذهنمو…
خدایااااا عاشقتم….
و الان در این لحظه
ساعت حدود 7 صبحه و من کنار رود خونه،کوهای داراباد،اتیش کنارم و کتری روش،یه سنگ اونور تر، ابجی لیلا که داره کدهای امروزه کشفه قوانینشون مینویسه،صدای جریان اب،پای من داخل اب،پشتم تکیه به یه تخته سنگ،صدای پرنده ها…
بغضم گرفت..
دارم راجب معجزه های همین دیشب ،ردپا میذارم
من نمیدونم چجوری!
خدایا من رها شدم
و الان رهاتر از همیشم
در این لحظه
به هیچ چیز فکر نمیکنم
هیچی هیچی
فقط دارم به این طبیعت نابت نگاه میکنم،
گوشه چشمم به اون عشقم ک شلوار سبز(رنگ مورد علاقه ی منه) مانتوی سفیدو طرحای کوچولوی سبز،صورته ماهش که تمرکز کرده روی کدهاش، نگاه میکنم
به لبخنداش،که معلومه اونم توی ارامشه محضه
خدایا عاشقتم
به نام خدای بخشنده و مهربان
استاد جاااااانم سلام
استاد اولین بار که این فایل رو گوش دادم،چون ایمان دارم به شما،پذیرفتمش
ولی ذهنه دیگه
میخواد چموش بازی دربیاره
پذیرفتم ولی از اونجایی که واقعا کنترل ذهن کار سختیه ولی بالاخره به اندازه امروز وارد نبودم و بالاخره اخبار میرسید …
ولی این روزها تو مدار بالاتری هستم
واقعا تمام تلاشم کنترل ذهنه
نشنیدن اخبار
پای صحبت بقیه نشیتن
اصلا وقت این چیزها رو ندارم
یا مشغول کار و فعالیتم
یا مشغول کار کردن روی اموزش های استاد عباس منش عزیزم
الان ساعت 12:50 نیمه شبه و من منتظر یکی از همکاران که هم مسیر هستیم با هم
چون شلوغ بودم و نرسیدم به کامنت امروزم،دیدم زمان مناسبیه بیام توی سایت و تکلیف امروزم رو به اتمام برسونم
میخوام بگم اینقدر حالم با شما و دوستان و بودن تو فضای این سایتی که مثل گنج ارزشمندی میمونه که وقتم پره و توی مداری ام که انکار فاصله گرفتم از خیلی از ادما ,درحالیکه تو محیط کاری بسیار شلوغی ام ولی واقعا صحبتی نمیشه چون من دیگه نمیخوام و اون قدر حالم خوبه که ادما برای ناله کردن من و انتخاب نمیکنن چون نمیخوام
خدایا شکرت
واقعا استاد این که میگید جهان پاسخ میده به حال خوب ادما دفیقا اینطوریه
الان تو شرایط کاری هستم که همه جوره دوسش دارم
پیشنهاد کاری بهم شده و با عشق دارم انجامش میدم ،منی که یکی از باورهای محدود کننده ام این بود که باید برای شروع کار سرمایه داشت با درست شدن این باور درهایی به روی من باز شده که مدام در حال شکرگزاری از خداوندم
اگه میخوای نتیجه های بزرگ بکیری باید مثل عموم جامعه فکر نکنی
وای استاد دارم لمس میکنم این جمله شما رو
استاد دارم میبینم که جهان واقعا پاسخ میده به فرکانس های ما
استاد ممنونم ازتون
استاد دوستتتتتون دارم
به نام خداوند بزرگ به نام خدایی عاشق مهربان به نام خدایی روف رحیم به نام خدایی رحمان به نام پروردگار جهانم
به نام و یاد کسی که ارامش دهنده قلب ها هست خدا جانم شکرگذارت هستم که تو در وجودم هستی با این نفس که زیبا مرا میکشه با این قلبی زیبایی که مرا میتپه خدایا سپاسگذار تو هستم که مرا انسان اشرف المخلوقات و جانشین خودت هست کردی و برایم کرامت دادی و من را ارزشمند ساختی خدایا شکرت برای همه کس و همه چیز خدایا بجای همه تو برایم کافی هستی رب زیبایی پاکیزه
سلام به استاد عزیزم الگویی زنده گیم و دستی از دستان خداوند برای من
بعضا استاد به خودم میگویم میگم پاکیزه چقدر این خدا مهربان هست و عاشق تو هست چقدر این خدا عظیم و بزرگ هست
وقت های که به عملکرد های شما فکر میکنم و میبینیم بزرگ میشوید در زهنم این سخن ها را به خودم میگویم میگویم استاد نیامد بگوید پاکیزه این هست سایت من بیا من تورا تغییر میدهم یا زنده گی ات عالی عالی میسازم این کار خدایم بود که توسط یکی از دست هاش حرف هایش را برای من میرساند مرا به مسیر های زیبا هدایت میکند آیا من عاشق چنین بنده نوازی این خداییی رحیم رحمان نشوم ؟؟ مرا با انسان های مهربان چون عباس منش و بچه های این سایت آشنا کرد گفت بیا پاکیزه جای تو در جمع بنده های مقرب درگاه من هست خدایا شکرت عاشقانه بنده گی تو را میکنم که بنده گی تو سروری هر دو دنیا هست
سلام به مریم قشنگ خانم با اراده و با قلب بزرگ
سلام به همه دوست های عزیزم مرسی که هستین
استاد اول باید بگویم واقعا واقعا باید شما را تحسین کنم چون خارق العاده هستین همیشه اصل میگین تشکر استاد واقعا تشکر امروز یک سمیناری از شما از سال هشتاد هشت تان دیدم زیاد جوان بودین چقدرر زیبا جذاب بودین پر از انرژی مثل حالی استاد زیبایم قانون تکامل را با دیدن ویدیو درک کردم چطور رفته رفته عالی ترین شدین آفرین خداوند بر شما
چقدر لذت بردم از دیدن او ویدیو و پیشرفت شما چقدر آدم های دوست تان دارد از همان سابق و هر روز به تعداد علاقه مند هایتان اضافه میشود استاد این هم ایمان توحیدی تان را برایم ثابت ساخت تا در خودم ایجاد کنم
بیایم سر نکته امروز باید به خودم هزار آفرین بگویم چقدر عالی عمل کردیم همین دقایق پیش با خودم حرف میزدم خودم را تحسین داشتم من که یک ساعت تنها نمیبودم حالی ساعت ها با خودم و خدایی خودم حال عالی دارم من که همیشه با گروه از دختر ها قدم میزدم میخندیدم هیچ وقت دوست نداشتم تنها باشم حالی فقط با خودم و خدایی خودم قدم میزنم شکرگذاری میکنم به زیبایی ها توجه میکنم امروز بیرون قدم زدن رفته بودم در حالی که عبارات تاکیدی میگفتم ولی دیدم که من کم کم عادت کردیم به دیدن زیبایی و تحسین شان مثلا سرک مقبول آسمان زیبا پرنده ها در حال پرواز طفل های زیبا آدم های جذاب امروز ناخود آگاه به یک خانم لبخند زدم او هم زد چقدر حسم عالی شد ناخود آگاه به یک دخترر بلند گفتم چقدر چپلی ات مقبول هست بعد متوجه شدم اینا ناخودآگاه بود
چقدر حالم عالی بود با خدایی خودم حتی کم بود گریه کنم از این همه عشق خدا
دیدن به آسمان و عظمت خدایی بزرگ
چقدر این قانون عالی هست خداوند به پاس خوشحالی ات برایت هدیه میدهد
هم حالت خوب باشد هم شادی هم هدیه او هم هدیه یی از طرف خداوند که هدیه خداوند شاهکار هست آیا این قانون زیبا نیست حس حال ات عالی توجه هایت زیبا گفته هایت زیبا شخصیت ات خداگونه نعمت های زنده گیت فروان هدیه های خداوند هم بیشتر بیشتر
تمام آدم ها فرشته های از خداوند میشوند تا برایت خدمت کنند زمانی که خانه آمدم برای کار و هدف که دارم جمله تاکیدی میگفتم خدایا شکرت که کار عالی با درآمد عالی دارم که ناگهان از کلکین اطاقم موتر کار دلخواه ام را دیدم اشک ریختم وگفتم این هم بیگی نشان از طرف خداوند که هدف و خواسته ات در چند قدمی تو آمده این هم نشان واضح از خدایی خودم.
تمام اتفاقات زنده گی ما را خودم ما رقم میزنیم میلیون فیصد خالق تمام شرایط خودمان هستیم ما خالق هستیم یا خودمان را خوشبخت میسازیم یا بدبخت
کانون توجه ما قدرت آفرینش دارد
استاد این را هم بگویم قانون توجه مهم ترین هست بخدا اصل هست در اطراف خانه ما یک پرنده سیاه با بال های بنفش هست یک دانه هست زیادد مقبول هست همیشه او را میبینم حسم عالی میشود تحسین میکنم بخداا باور تان نمیشود او که در اطراف خانه ما باشد هر کجایی خانه باشم وقتی به طرف آسمان بیبینم او را میبینم با وجودی که بسیارر کم میباشد ولی تنها همیشه مه میبینم حتی او روز در سرک خانه ما بودم در حال پرواز بود ناخودآگاه به آسمان دیدم او را دیدم گفتم بیبین توجه جقدرر مهم هست در حالی که مادرم دیگران حتی خود او پرنده ره نه دیدن در اطراف خانه ما زمانی که از مقبولی اش میگم میگه ما هیچ نه دیدیم چون یک دانه هست و او روز دیدم وایی خدایی من این هفت دانه چوچه کرده هست دیدم هفت دانه چوچه مقبول در آسمان با این پرواز دارند گفتم چقدر دنیا فراوانی هست قانون فراوانی چقدر زیبا هستن
و دیگر استاد توجه به شما وقت که در مدار شما نبودم یکبار شما را دیدم در زمان جاهلیت خودم شما را قضاوت کردم ولی حالا در هر جا صدایی شما هست برای من به گفته یکی از بچه های سایت شنیدن حرف های دیگران بجز حرف های شما حرام هست (ههههه)
ما زنده گی ما را توسط باور ها و کانون توجه ما میسازیم و اتفاقات خلق میکینم
ما میتوانیم با کنترول کانون توجه و ورودی هایمان باور های ما را تغییر بدهیم و زنده گی دلخواه ما را خلق کنیم من با تمام وجود خودم را تحسین میکنم و بالایی خودم افتخار میکنم واقعا انسان خارق العاده هستم از وقتی این مسایل فهمیدم و با استاد هستم هر روز هر لحظه کانون توجه مه کنترول کردیم ورودی های زهنم در حد اخیر کنترول کردیم تمام اپ های چون انستا واتساپ تمام دوستان حذف یا کم رنگ فامیل های که میدانم در مدارم نیستندرفتن به هر جا حذف حتی همرای فامیل خودم نمیشینم چون میدانم افکار شان با کلیت جامعه یکی هست همه چیز فسخ تلویزیون رسانه خبر بسیارردیررررر وقت میشود نمیبینم با هر کس نمیشینم فقط در اردوگاه تنهایی خودم هستم واقعا خودم را تحسین میکنم نتایج عالی هم گرفتم نی هدف های که دارم بلکه خواسته های که هر روز شکل میگرد کوچک هایش انجام میشوند و این برایم ثابت میکند که قانون درست هست به گفته استاد باید همیشه کار کنیم باید همیشه متوجه و بیدار باشیم تا تغییرات پایدار باشد نی یک روز دو روز یکماه
امروز که با خودم قدم میزدم باید با خودم صادق باشم و همه حرف هایم رک راست میگویم
دیدم خودم را با یکی که طرز لباس زیبا و چهره زیبایی داشت مقایسه کردم این ناخودآگاه بود حالم دفعتا بد شد و من دانستم دوباره به خودم حرف های گفتم تا آرام شوم این را بخاطری یاد کردم که امکان این هست که هر لحظه باورهای مخرب ما کد مخرب زهن ما هر لحظه خودش را نشان دهد و من دانستم و گفتم این خوب هست من دانستم که باید بیشتر کار کنم بیشتر بیشتر تا درک کنم من انسان ارزشمند هستم من عاشق خودم هستم همین چیزی که هستم خودم را پذیرفتیم با هر طرز پوشش محترم عالی هستم و از هیچ فرد نی پایین هستم نی بالا همه ما ذره یی از خداوند هستیم و گفتم تا میتانم روی عزت نفس و این بخش وجودم کار کنم به خانه همسایه مقابل ما دیدم که مهمان دارند دو فامیل با هم نشستن غذای محلی آماده دارند به اونا خوشحال شدم و شکرگذاری کردم ولی دیدم ته دلم آرزو کردم چون مدت زیادی شد تنهای را انتخاب کردیم شاید این خواسته را کردم ولی بعدا با خودم فکر کردم باز هم خودم تحسین کردم گفتم پاکیزه این کار که تو میکنی کار هرکس نیست چون این انتخاب خودت هست که هر جا نشینی و نروی نمیدانی چی سخن های بین اونا رد بدل میشوند اگر تو به همین روند که داری بالایی خودت کار کنی ایول تا چند وقت دیگه از میلیون ها هم سن سالت جلو میفتی که به گرد پاتم نمیرسن و یک زنده گی کاملا رویایی برای خودت میسازی خودم را تحسین کردم چون واقعا خودم چنین خواستم با تعهد که به خودم دادیم
روز شمار تحول زنده گی من روز پنجاه و ششم
در پناه تنها فرمانروایی جهان الله بزرگ شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
کمنت من زیاد دراز هم شد ولی چیکنم همه شما را دوست دارمممممممم شکر که هستین
چاقو اسماعیل را نکشت
آتش ابراهیم را نسوزاند
نهنگ یونس را نخورد
یوسف در چاه نماند
دریا موسی را نبلعید
با خدا باش تا نگهبانت باشد
سلام به پاکیزه ی عزیز و زیبا و دوست داشتنی
شما چقدر لباستون زیباست و چقدر کامنت پر محتوایی، از شما سپاسگزارم
نمیدونم الان چه چیزی بهتون بگم ولی با خوندن کامنت زیبات واقعا یه حس خیلی خاصی گرفتم خیلی لذت بردم
ازت سپاسگزارم زیاد
اونجایی که گفتی خداوند به پاس خوشحالیت بهت هدیه میده و ادامه اش تا آخر بی نهایت فوق العاده بودش
ازت سپاسگزارم
خیلی خوشحال هستم که احساس خوبتون رو من گرفتم
خدا بهتون خیر و برکت و صفا و ثروت و عشق زیاد برای همیشه بده، شما فوق العاده هستین
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم و همه دوستان سایت
روز پنجاه و ششم از روزشمار من
از اینکه مدت هاس دیگه اخبار گوش نمیدم واقعا خوشحالم
وقتی ام که رو نکات مثبت ماجرا تمرکز میکنم جریان طوری پیش میره که اصلا هیچ خبری بدی به گوشم نرسه یا تو محیطی باشم، با کسانی باشم که فقط از خوبی ها و زیبایی ها میگن
و همیشه باید ذهنمو کنترل کنم تا بتونم که خوب پیش برم
استاد وقتی که میگید که قضاوت نکنیم و خودمونو بجای اون افراد بذاریم ببینیم ممکن بود ماهم همین اشتباه رو بکنیم یاد روزهایی میفتم که راجبه همه چی میخواستم که دیگران مقصر بدونم تا هم عذاب وجدانم کمتر بشه هم اینکه احساس گناه نکنم که کم کم از شما یاد گرفتم بدترین احساس ها همین حس گناه و عذاب وجدان هست
یاد گرفتم که بجای داشتن احساس بد، از اون جریان درس بگیرم بخودم بگم اگه فکرای مخرب داشته باشی، اگه حس و حال خوب نداشته باشی، حتما اتفاقات خوبی هم نمیفته چون همیشه احساس خوبه که اتفاقات خوب رقم میزنه
اینکه وقتی شما میگید اگه داریم خلاف جهت اکثریت مردم پیش میریم باید به خودمون افتخار کنیم که مثل بقیه فکر نمیکنیم،قضاوت نمیکنیم… به شخصه تونستم با همین گفته و نگاه شما منم تو خیلی از جاها خودمو تحسین کنم و انگیزه بگیرم که بازم باید به همین شکل ادامه داد
با اینکه یروزهایی میشه که افکاری میاد که اذیت کنندس ولی تمام سعیمو میکنم که بقول خودتون هی کم کم کنترلش کنم،حسمو بهتر کنم تا نگم که شرایط بیرونی داره همه چیو پیش میبره
و هی این تلنگر به خودم بزنم که با ناراحتی،با احساس بد، با سناریوهای منفی هیچی درست نمیشه و فقط باعث آزار خودتو بقیه میشی!!
و میخوام تو اینجا که همه چی پر از حس و حال خوبه، همه مثبت و مشتاق یادگیری هستند باشم تا اجازه هیچ ورودی منفی رو بخودم ندم
سپاسگزارم بخاطر همه حرف ها و حس های قشنگتون
️
به نام خدای بزرگ ومهربان
سلام به استاد مهربانم وخانم شایسته عزیز
جدا شدن از جامعه شجاعت می خواهد وبه کنترل ذهن نیاز داره که به نا خواسته ها توجه نکنی ودر مورد آن صحبت نکنی وخودت را از بحثهایی که درجمها واطرافیانت می شود جدا کنی واز فضای مجازی وشبکه های اجتماعی دور باشی وبلاخره اینکه ذهنت را ایمن نگه بادری تا در مسیر نعمتها وزیباییها قرا بگیری.
خداراشکر میکنم که آگاهانه خودم را از اخبار واتفاقات نا جالب دور میکنم.
وهمیشه به یاد داشته باشم که با افکارم اتفاقات زندگیم را خلق میکنم وسعی کنم تا با تغییر باورهام وتغییر زاویه دیدم به مدار ثروت ونعمت وبرکت خداوند برسم وهر لحظه از زندگیم لذت ببرم
سپاسگزارم از استاد نازنینم برای این آگاهیهای بی نظیرشون
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان
وسلام به تک تک دوستانم
روز پنجاه وششم، روزشمار تحول زندگی من!
استاد جانم من در گذشته خیلی افراد رو قضاوت میکردم، خصوصا اگه کسی از من بهتر بود توهر حیطه ای اگه مرتکب یه خطاء یا اشتباهی میشد سریع ازش انتقاد میکردم یا پشت سرش بدگویی وقضاوتش میکردم..
البته که پدر ومادرم افراد بسیار قضاوتگری بودند نسبت به اطرافیان وخب طبیعی بود منم درگیر این موضوع شده بودم، اما از یه جایی به بعد هی اتفاقات بد وشرایط بد برام پیش میومد یا اتفاقی مشابه اتفاقاتی که در مورد دیگران مورد قضاوت قرار داده بودم، گذشت وگذشت تا این اواخر با اتفاقاتی که برام افتاد و شکر خدا انموقعه ها وارد مسیر شما شده بودم وبا هر فایلی از شما بیشتر به شناخت خودم وخداوند وقوانین جهان هستی می رسیدم وبیشتر می فهمیدم که چقدررررررر خودم پراز نقص و پراز خطاء واشتباه هستم، وچه کارهایی کردم وچه حرفهایی یه جاهایی زدم که نباید انجام میدادم ونباید میزدم، حرفها وکارهایی که به قیمت اسیب زدن به خودم وزندگیم وروابطم تموم شد….
مثلا یادمه وقتی همسرم پشت سر همسر اولش مادر بچش غیبت میکرد، من پابه پاش میشستم وگوش میدادم تازه در تایید حرفهای همسرم، همسر سابقش رو زیر سوال میبردم قضاوت وسرزنشش میکردم که چطور تونسته ، چرا اونکارو کرده، یا مثلا چرا قید بچشو زده!!!
چند ماهی از ازدواجمون گذشته بود که دقیقا همسرم با همون لوکیشن وهمون پوزیشن و همون حرفها ورفتارها شروع کرد بد رفتاری کردن با منو ….بماند هی نمیخوام منفی حرف بزنم به خاطر اینکه مثال بزنم مجبور میشم از اتفاقاتی که یکی دوسال اخیر تجربش کردم بگم..
خلاصه من دقیقا تو همون شرایط اون خانوم قرار گرفتم توی زندگی باهمسرم ومثل روز برام روشن شد که اون بنده خدا چرا قید بچه 2سال 7 ماهشو زد و مهرش رو بخشید و دوتا پا داشت دوتا پاقرض کرد و رفت پی زندگیشو جدا شده از این مرد!!!
این درس بزرگی برای من شد از همون موقعه تا الان که سعی کنم دیگه کسی رو قضاوت وسرزنش نکنم، حتی همین همسر سابقم رو، چون فهمیدم که پدرو مادرش با اختلاف سنی زیادی که باهاش داشتند خیلی با همسرم وبرادرش بد رفتار میکردند واونا هم مثل من و خواهرام وبرادرم تو دعواهای پدرو مادرشون بزرگ شدن وکلی آسیب دیده بودند، فقط فرق ما واونا این بود که ما بی پول وفقیر هم بودیم ولی اونا پولدار و مرفع، و مشکلاتشون رو پشت مال وملک وپول و داراییهاشون پنهان میکردن..
خیلی جالبه که حالا بعد جداییمون که من با پسرم زندگی می کنیم با اینکه دارم روی خودم کار میکنم تا عادات ناپسندی دیگه نداشته باشم باز می بینم یه جاهایی مثل همسر سابقم با پسرم رفتار میکنم، مثلا همسرم میگفت: مفت میخوری میخوابی از وقتی زن من شدی وظیفته مدام در اختیار من وبچم باشی، مگه کار خونه وبچه داری وآشپزی و..خستگی داره که میگی خیلی خسته شدم امروز!!
حالا دقیقا من یه وقتایی به پسرم این حرف رو میزنم بهش میگم توفقط میری مدرسه ومیای، سر کار که نمیری، میخوری ومیخوابی انوقت خسته هم میشی؟!!!
ای واااااای بر هر آدم قضاوت گر، سرزنشگر و پراز عیب ونقص!!!!
منی که هزار تا عیب تو وجودم باشه باز بگردم عیبهای دیگرانو بشمارم و قضاوت کنم دیگرانو…
شکر خدا حداقل الان دیگه تا میام از نقص هام استفاده کنم مچ خودم رو میگیرم، میگم آهای مینا خانم باز داری میری تو باقالیا؟!
به قول حکیمی که میگفت: هنوز از محاسبه ی عیبهای خودم فارغ نشدم که به عیبهای دیگران بپردازم…
منم مدتهاست دارم رو عیب ونقصهام کار میکنم به لطف الله، به قول شما انقدر تمرکزم روی خودمه که اون بیرون، بیرون از من دنیا کن فیکون بشه من تمرکزم روی خودمه، از وقتی به این درک رسیدم که خودم مسئول صد درصد زندگیم هستم،حواسمو دادم به افکار واعمال ورفتارم، چرا الکی بیام وقت باارزشمو بذارم رو چیزهایی، یا افرادی، یا شرایطی که هیچ کنترلی روش ندارم، من حتی به این باور رسیدم که روی بچه خودمم هیچ کنترلی ندارم، وفقط تمام تلاشم رو میکنم درست زندگی کنم تا الگوی خوبی براش باشم، وگرنه نه بار گناه وخطای پسرم یا هرکسی به دوش منه و نه بار گناه وخطای من روی دوش کسی، هر چی بکارم همونو درو میکنم، بسه هر چی فوضولی زندگی دیگران و ملت و دولت و کشور و مردم دنیا و خدا رو کردم..
مهمترین رابطه ی زندگی من رابطه ی منو خداست ومهمترین کار من در این دنیا استفاده از نعمتها، قدردان بودن به خاطرشون، لذت بردن از داشته ها وامیدوار بودن وایمان داشتن به لطف ورحمت خداست…
تنها دلخوشیم اینه که خدای من انقدر بخشنده ومهربان و پاداش دهنده هست که وقتی می بینه من توبه کردم از خطاهام جوری برام جبران میکنه، که جبران تمام از دست دادنها باشه…
خدارو شکر به خاطر قوانین بدون تغییر خداوند، خدارو شکر که جاهل از دنیا نرفتم و کمی آگاه شدم..
استاد عزیزم میدونم برای شما عادی شده تشکر وقدردانی ما، اما من هم از خداوند وهم از شما سپاسگزارم بابت دریافت ودرک این اگاهیها…
انشالله خیردنیا واخرت نسیبتون باشه هر لحظه وهمیشه که بیدارم کردید از خواب غفلت..