live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 76
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-28 05:06:452024-09-28 05:41:29live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهندهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز پیمانکار پروژه خانه تکانی ذهن-گام به گام
گام هشتم-ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
اگر میخوای متفاوت نتیجه بگیری باید متفاوت فکر کنی و عمل کنی
اگر مثل بقیه بخوای فکر و رفتار و عمل کنی همون نتیجه ای میگیری که اونا میگیرنا
دیشب یه خواسته ای درم به وجود اومد که خب توی پاییز و زمستون میشه تجربش کرد اما دیدم عه هیچ فکری نمیبینم چون قدرت دادم دست یکی دیگه فکر میکنم اگر اون باشه میتونم به خواستم برسم نباشه نمیتونم
بعد همین الگوی فکری رو توی زندگی یکی از ادمهای زندگیم دیدم
بعد امروز صبح یه خواسته دیگه برام به وجود اومد بعد باز دیدم من دست خدا بستم
من به غیر خدا وابسته شدم، قدرت به غیر خدا سپردم
بعد من دارم میبینم همه جوره قدرت به غیر خدا دادم
نعمت ثروت و ازادی و اختیار در رسیدن به خواسته هام رو وابسته به یه عامل بیرونی میبینم
خدایاشکرت
باید ادامه بدم.. باید ادامه بدم
یه چیزی که امروز بهش فکر کردم این بود که باید ذهنمو خالی کنم
باید هرانچه بلدم هرانچه میدونم و هرچی که دارم بذارم زمین به خدا گوش بدم
من خیلی خفنم من خیلی خوبم من خیلی کارا انجام دادم خیلی با ارادم ولی این اراده من بدون حضور خدا هیچ دستم نداده
جز خود سرزنشی بیشتر که ببین نشد
ببین نمیرسی
ببین به نتیجه نرسیدی
اره باید هرانچه که میدونم و فکر میکنم بلدم بذارم کنار و اجازه بدم خدا بهم بگه خدا زندگیم دربر بگیره
به صدای خدا گوش بدم
این یه مسیر البته ارام ارام درونم اتفاق میوفته پس مستلزم ادامه دادن منه
مسلتزم تعهد منه
مستلزم اینکه حرفهای استاد عباسمنش باور کنم بدون هیج گونه نویزی
تمرین گام چهارم
هدفت بنویس و بگو چه قدم های براش میتونی برداری، قدم های کوچیکی میتونی برای فوتسال برداری؟
در پناه خدا
با ایمان
مریم درویشی
به نام خدای مهربان
سلام واحترام
گام هشتم/ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
1) ذهنم را تربیت کنم تا از یک ذهن واکنش دهنده به یک ذهن خالق تبدیل بشه.
(( خب افرین.. بزای تبدیل این جمله به باور همین کار کردن گام به گام ارام ارام ذهن من رو رام میکنه و در مسیر درست میذارتش و تبدیل میشه به یک ذهن خلاق و ایده پرداز ))
2) اگر از لحاظ فکری تغییر کنم از لحاظ مکانی هم تغییر میکنم.
(( خب افرین… بزای تبدیل این جمله به باور،، من باید هر روز و هر روز به صورت مستمر روی ذهنم کار کنم .. چون شرایط زندگی من رو یک فکر لحظه ای یا یک فکر یک روزه یا فکر یک ماهه تعیین نمیکنه ،، بلکه شرایط زندگی من رو یک فکر ادامه دار تعیین میکنه و این فکر باید اینقدر ادامه پیدا کنه تا تبدیل بسه به باورهای غالب ،، یعنی من باید یک روند فکری رو هر روز تکرار کنم و سعی هر روز به یک شکل فکر کنم ))
3) اگر مثل بدنه ی جامعه فکر کنم مثل اون ها هم نتیجه میگیرم..
بدنه ی جامعه خیلی علاقه داره مسئولیت زندگی خودش رو قبول نکنه و ادای روشن فکرا رو دربیاره و مسئولین و مملکت رو مقصر بدونه ،، خیلی از مردم با شنیدن این حرف ها به شدت جوش میارن ،، چون استاد عباس منش همیشه میگه ما خودمون مسئول زندگی خودمون هستیم ،، ولی اغلب ادم ها ازونجایی که حاضر نیستن این یه جمله رو که ما خودمون اتفاقات رو رقم میزنیم بپذیزن و ازونجایی که باورشون اینه مملکت خرابه و مسئولین فاسدن ،، وقتی این حرف ها رو میشنون خیلی جوش میارن و شاکی میشن !!! در صورتی که این تفکر که اغلب جامعه داره ،، ترفند شیطانه برای گمراه کردن ادم ها ..چون خود شیطان هم وقتی از درگاه خداوند مهربان رانده شد حاضر نشد، مسیولیت غرور و تکبر و اشتباهش رو بپذیره و به خدا گفت تقصیر تویه و تپ منو گمراه کردی !!!
سندش هم این آیه س:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿١۶ اعراف ﴾
گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین می کنم!
شیطان به خدا میگه تقصیر توئه و تو منو گمراه کردی !!
و شیطان اغلب ادم ها رو گول زده و گمراهسون کرده که مسئولیت پذیر نباشن ..
ولی خدا چی میگه ؟؟
إِنَّ اللَّهَ لَا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا وَلَٰکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( یونس 44)
خداوند هیچ به مردم ستم نمیکند؛ ولی این مردمند که به خویشتن ستم میکند!
خدا میگه بابااااااا شما خودتون دارید به خودتون ظلم میکنید به من چه ربطی داره اخه ؟؟!! شما خودتون توی دام ترفند شیطان افتادیددددد اخه چرا مثل این ابلیس خبیث یقه ی من رو میگیرید ؟؟!!
میدونی اغلب ادم ها توی دام شیطان اسیر شدن و تفکرشون شیطانی شده ! ولی ادم ها این موضوت را یادشون رفته !!! و خدا رو و مسیولین زو و مملکت رو و دولت رو ووو مقصر میدونن ،، و اون ها همه چیز رو دلیل بدبختی مشکلاتشون میدونن الی خودشون و تفکرشون !!!
و اینجاست که شیطان ادم ها رو گمراه کرده و اون ها رو ناسپاس کرده !!!
(( خب افرین برای اینکه شیطان من زو هم گمراه نکنه میتونم هر روز صبح که از خواب بلند شدم این جمله رو با خودم تکرار کنم که :
خدایا هدایتم کن به راه راست ،، به راه کسانی که به اون ها نعمت دادی و نه گمراهان و نه غضب شدگان ))
خب اینم رد پای من از گام هشتم،، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم.
خدایا شکرت که دروازه ی جدیدی از اگاهی به رویم گشودی
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به همه دوستان عزیزم
◀ ذهن رام نشده پوسته به دنبال چیزی برای بد نشان دادن اوضاع و خراب کردن حل است و اگر بها بهش بدی و افسارش رو کنترل نکنیم به قهقرا میبرد .یادمه زمانی اینقدر ذهنم توی فشار قرار داده بود که بارها تصمیم گرفتم خودمو بکشم چون ناامید بودم . چون ذهن افسار رو گرفته بود و برای همین هست که تفاوت نتایج در کنترل ذهن است
جالب اینه که ادم وقتی برای خودش ارزش قائل باشه اصلا دنبال حرف مردم وراه بقیه نیست و کسایی که دنبال جار و جنجال هست از درونی خلا و احساس بی ارزشی میکنن و میخوان این را ابراز کنند
یه دوران خیلی طولانی در مراکز مذهبی و نظامی فعالیت میکردم و اسه همین همیشه دنبال بحث با افراد و یا همراهیو نشستن پای حرفای سیاسی بودم و باز وقتی از این جو اومدم بیرون هنوز غرق در سیاست بودم و باعث میشد اینقدر مدت روی خوب زندگی رو نببینم و جهانم درگیرم کنه و از موقعی که خداروشکر با استاد اشنا شدم میفهمم چقدر نعمت بزرگی هست که از جمعیت و این فضا دور باشی و چقدر میتونی خوشبختی و حال خوب را تجربه کرد . اینم برای من زمانی بود که تسلیم شدم ول کردم .مهم اینه که عاشق خودت باشی و به خودت برسی .
خداروشکر
سلام و درود فراوان به استاد عزیز و گرامی خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی دیدگاه خودمو راجع به این فایل قبلاً نوشتم منتهی یه نکته ای به ذهنم رسید که خواستم بهش اشاره کنم و اون اینه که در گذشته به خاطر باورهای غلطی که داشتیم احساسمون نسبت به اینجور حوادث و اتفاقات ناجالبی که در کشورمون رخ میداد، جور دیگه بود. در واقع چون اکثریت به این قضایا طور دیگه ای نگاه میکردن، خواه و ناخواه ما هم تحت تاثیر قرار میگرفتیم .رویداد و اتفاقات ناجالبی مثل سیل ، زلزله و پیش اومدن حوادثهای ناجالبی مثل آتش سوزی و خبرهای ناگواری مثل کشت و کشتار در کشورهای مختلف باعث میشد ناخودآگاه بدون اینکه متوجه بشیم به احساس بد بریم. خیلی وقتا در ادامه ی حس دلسوزی، احساس گناه و عذاب وجدان سراغمون میومد و این باعث میشد که عزت نفس و حس خود ارزشمندی خودمونو زیر سوال ببریم .
حتی خیلی جاها حس لیاقت را از خودمون بگیریم. چرا که همیشه در مقایسه با این افراد با توجه به موقعیت و شرایطشون به همین جایگاه خودمون بسنده میکنیم و احساس میکنیم ما به نسبت این افراد خیلی هم عالی هستیم. خیلی خوبه که آدم توجه به داشتههاش بکنه و بخاطرشون سپاسگزار باشه اما نه با این نگاه !
سپاسگزاری باید در هنگام لذت بردن از داشتههات باشه تا بتونی حس لیاقت بیشتری در خودت به وجود بیاری . اینکه از سر اجبار و یا در مقایسه با آدمهای ضعیف یا با آدمهایی که شرایط جالبی ندارن، بخواهیم سپاسگزاری کنیم به نظرم این سپاسگزاری نمیتونه قدرتمند باشه چون حس میکنم ریشش تو ترسها و نگرانیهامونه .
خب توی فرهنگ و کشورمون خیلی از باورها تحمیل شده که خیلی از باورهای غلطی تو وجودمون شکل گرفته .هنوزم که هنوزه خیلیا بر این باورن که نسبت به این حوادث احساس دین میکنن. از سر دلسوزی و حس مسئولیت پذیری تلاش میکنن ، بتونن کمکی کنن تا زندگی این افراد رو تغییر بدن.
کمک کردن به دیگران یکی از اخلاقهای پسندیده هر فردی میتونه باشه اما خیلی خوبه که قبل از کمک کردن هدف خودمونو از انجامش بدونیم.
ما یاد گرفتیم هر کاریو بخاطر خودمون و برای به دست اووردن حال خوب برای خودمون انجام بدیم.
بر این باوریم که حس دلسوزی از حسهای مخربی هستش که نمیتونه بهمون کمکی کنه.
به خاطر احساس گناه و عذاب وجدان هم اگر کاری کنیم به خودمون خسارت زدیم.
اصلاً چرا عذاب وجدان میگیریم ؟! چون فکر میکنیم در قبال دیگران مسئول هستیم و اگر نتونیم کمکی کنیم یا خدمتی برسونیم از انسانیت به دور شدیم حتی دیدم بعضیا کمک و خدمت رسانی به دیگران میکنن منتهی فقط به خاطر دیده شدن و یا برای جبران اشتباهاتشون. خیلیا از روی ترسشون یعنی
به خاطر ترس از خدا و مجازاتی که فکر میکنن در پیش رو خواهند داشت کمک میکنن . خیلیا هم برای پاداش گرفتن و یا تایید شدن از سمت بقیه ، کمک و یا خدمت رسانی میکنن. خلاصه اینکه نیتها و هدفها متفاوته و اکثراً به خاطر توقع و انتظاری که از بقیه دارن انجام میدن. بعضیا وقتی به کسی کمک میکنن چنان غروری میگیرتشون که گاهی منت کارشونو میتونی حس کنی .
بنابراین یکی از خدا توقع میکنه و دیگری از بندههای خدا .
کسانی هم که ظاهراً به خاطر خدا کمکی میکنن بعداً از خداوند متوقع میشن و مثل طلبکارا با خدا حرف میزنن. بنابراین اینکه یاد بگیریم بدون حس دلسوزی و احساس گناه فقط و فقط به خاطر خودمون به کسی کمکی کنیم خیلی خوبه .
باید به این باور برسیم که هر کسی تو هر جایگاه و شرایط و موقعیتی که داره میتونه خودش از خداوند درخواست کمک و هدایت کنه.
همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم و منه نوعی هیچ نقشی در تغییر زندگی کسی ندارم. میتونم در حد توان خودم با نیت خلوص بدون هیچ توقع و انتظاری به کسی کمک یا خدمت رسانی کنم. قراره ما تسلیم باشیم ما حتی دعایی که برای دیگران میکنیم ، فقط فرکانس مثبت به خودمون ارسال میکنیم . با دعا کردن ما کسی به جایی نمیرسه و زندگی کسی تغییر نمیکنه . فقط یه حس خوبیه که خودمون دریافتش میکنیم.
نباید خودمونو مسئول کسی بدونیم. هر کسی طبق باورها و فرکانسی که خودش ارسال میکنه پاسخ دریافت میکنه . همانطور که هیچکس مسئول زندگی ما نیست ما هم مسئول زندگی کسی نیستیم و نیازی به عذاب وجدان و احساس گناه و حس دلسوزی نیست. به جای اینکه تمرکزمونو بذاریم روی چنین اخبار و حوادثی که به هر نحوی ما رو به احساس بد میبره ، بهتره تمرکزمون روی تغییر باورهای خودمون باشه .
این جمله به این معنی نیست که هیچ جا به کسی کمکی نکنیم فقط خیلی خوبه که وقتی به کسی کمکی میکنیم باورهای درستی داشته باشیم که با نتایج خوبی مواجه بشیم.
هیچ وقت هیچ چیزی وظیفه شما نیست هیچ وقت با افراطی کمک کردن به کسی به اون فرد آموزش ندید که همیشه نگاش به دستای این و اون باشه و خودش هیچ تلاشی نکنه خیلی جاها ناآگاهانه به دیگران یاد میدیم که ترحم کنن و خودشونو کوچیک و بیارزش کنن تا از بیرون کمکی دریافت کنن همه ی اینا به میزان ایمان ما برمیگرده و اینکه چقدر خداوند بخشنده و قدرتمند رو شناختیم .
کمک کردن و عشق دادن باید بدون توقع و انتظار باشه و همون لحظه فراموش بشه . و هیچ وقت با این دید که میخوای کمک کنی تا زندگی کسیو تغییر بدی به کسی کمک نکن .اگه به همچین درکی رسیدیم اون وقت میتونیم به دیگران عشق بدیم.
تو این راستا قضاوت و نگاه بقیه هم برات مهم نباشه کاری رو انجام بده که خودت میدونی درسته.
مردم در هر حالی حرف میزنن. حرف زدن و قضاوت کردنشون هم ، طبق باورهایی هستش که تو ذهنشون دارن. ما نمیخوایم اون شکلی که دیگران میخوان باشیم ما میخوایم اونی باشیم که خودمون بر این باوریم که درسته.
استفاده از تجارب گذشته و دیدن الگوهای خوب و حتی آدمهایی که فقط تظاهر به خوب بودن میکنن میتونه تو این زمینه بهمون کمک کنه .
تو زندگی روزمره ی خودمون هم با این موضوعات خیلی مواجه میشیم باید یاد بگیریم که هر کاری رو برای دل خودمون و خوشحال کردن خودمون انجام بدیم تا تمام توقعاتمون نسبت به دیگران از بین بره .
کمبودها و باورهایی که ما را به سمت کمبود میبرن خیلی تو این قضیه تاثیرگذار هستن.
اگه فراوانی و فزونی نعمتهای خداوند رو باور داشته باشیم ، اگه شرک نورزیم و باور کنیم که همه ی قدرت دست خداوند هستش ،اگه به عدالت خداوند ایمان داشته باشیم و اگه به قوانین جهان اعتماد داشته باشیم میتونیم درست تصمیم بگیریم و به جا و به موقع به دیگران کمک کنیم.
خیلی وقتا تو شرایطهای نامناسب این ما هستیم که به دیگران یاد میدیم که با چ باورهایی پیش برن.
کمک و محبت از سر دلسوزی هیچ وقت نه تغییری در روند زندگی اون شخص ایجاد میکنه و نه اینکه باعث خوشحالی ما میشه . فقط وقت و انرژی و گاهی مالمون رو از دست میدیم.
استاد جونم مرسی که هستید .
ممنون و سپاس از تمام آموزههای قشنگتون.
به نام پروردگار هدایتگر و مهربان
گام هشتم از دوره خانه تکانی ذهن
سلام خدمت استاد عباس منش و بانو شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی
خدا رو سپاسگزارم که هدایت شدم به این آگاهی های ناب
استاد اگر اون موقع که این اتفاقات توی ایران افتاد و من این فایل را می شنیدم واقعا از شما انتقادهای شدیدی میکردم. اما الان خدا رو شاکرم که توی این مدت چهار ماهی که با شما و سایت الهی وار تون آشنا شدم سخنان تون برام قابل درک و قابل هضم هست. به قول شما این برهه حساس و تاریخی هم میشه بوده و هست و الان که سال 1403 هست بازهم به قول دوستان برهه تاریخیه. خدا رو شکر میکنم که توی این مسیرم و هر روز تلاش میکنم بهتر بشم.
از خداوند متعال برای خودم و همه دوستان هم مسیر، استمرار و ثابت قدمی در این راه را خواستارم.
در پناه حق
سلام به همه دوستان
ردپای من از این فایل:
کل داستان اینه که شما خالق هستید یعنی هر اتفاقی رو که تجربه میکنید هر شرایطی برای ما به وجود میاد برمیگیرده به کانون توجه ما که یعنی چه اینو قبول کنیم چه نکنیم این حقیقته این اصله این هسته اصلی به وجود اومدن اتفاقاته که واقعا پذیرفتنش برای مننوعی کار اسونی نیست حالا منی که با کانون توجهم دارم خلق میکنم نیم ساعت اینده و تا وقتی زنده هستم دیگه باید یاد بگیرم اول آگاهانه کانون توجهمو کنترلکنم بعد آگاهانه بزارم روی خواسته هام کل این کارباید اگاهانهرخ بده وقتی اتفاق بدی میفته به ظاهرمعمولا اتفاقاتی که کل جامعه بهش واکنش نشونمیدن بده وگرنه اکثر جامعه اتفاقای خوبو اصلا نمی بینن یا اگر میبینن عادی میدونن مثلا امروز یک سد افتتاح میشه بجای اینکه خوشحال بشن که حالا با این سد میشه اینقدر اب جمع کرد به کشاورزی یا حالا به مسئلا کمبود اب شرب یا تولید برق یا هرچیز مثبتی که ازش به عمل میاد میگن خب حالا یک سدیم بزور تونستن درست کنن مگه چکار کردن بازم گیر میدن به مسئولین و بعدش بجای اینکه من مثل بقیه بیام منم واکنش نشون بدم بیام اگر نکته مثبتی توش بود به خودم یاداوری کنم اگرم پیدا نکردم اصلا اعراض کنم بگم بمن چ من کاری ندارم قراره چی بشه من مسیر خودمو میرم من خالق زندگی خودم هستم خیلی وقتا من چون پدرمم ادم واکنشیه من ناخوداگاه مثل پدرم عمل میکنم چون کنار اون بزرگ شدم البته تا قبل اگاه شدن از قوانین میگم به هر اتفاقی واکنش نشون میدادم چون پدرم خیلی عاشق اخباره میومد میگفت ای اسرائیل فلان شده باز چکار کرده بعد من یه حرفاش توجه میکردم منم چهار کلام اضافه میکردم بعد نمیگفتم حالا اسرائیل هر مشکلی داره باهرکس بمن چ من بیام اعتراض کنم یا دلسوزی کنم چی بمن میرسه ایا من اصلا این احساس ارامش رو میخوام تجربه کنم یا ترحم ودلسوزی بیچاره شدن بقیه رو واقعا ک کار اسونی نیست انقدر باید تمرین کنی تا اروم اروم اولا واکنش نشون ندی دوما از مدار همچین افرادی خارج بشی
به نام بزرگ ترین فرمان روای جهان
سلام به استاد و مریم بانوی مهربان
ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
آگهی های این فایل
خبرهای بد همیشه هستند اگر بخوایم ذهنمون باز نگه داریم همیشه اون خبرهای بد میان بنابراین باید همیشه ورودی های ذهنمون کنترل کنیم تا خروجی بهتری داشته باشیم
نتایج عالی تری رقم بخوره
من وقتی بتونم صبح که از خواب پا میشم با حس خوب بیداربشم به همه چیز عشق بدم
برای داشته هام سپاس گذاری کنم اطرافیانمو دوست داشته باشم میبینم که اون روز چقدر قشنگ تر میگذره و آرامشم بیشتره و حالم خوب تره
جمله(شرایط حساس کنونی) همیشه بیشتر افراد جامعه به زبون میارند
از نظر اون هاهمیشه شرایط حساس کنونی هستش و شرایط برای اون ها هیچوقت خوب نمیشه
این قاعده رو به یاد داشته باشم =اگر دارید مثل بقیه افراد جامعه فکر می کنید اگر دارید مثل بقیه افراد جامعه عمل می کنید مطمئنن مثل اونا نتیجه میگیرید
خوب من باید این جمله رو درک کنم و توی تک تک مسائل زندگیم ازش استفاده کنم خوب معلومه من نمیخام هیچوقت مثل بقیه نتیجه بگیرم توی مسیری که بقیه رفتن که پراز مشکلاته
پراز دردسره پراز اتفاقات منفی پراز احساسات
بده منم باشم
من باید از مسیری برم که به قول استاد مسیر همواریه که سرسبزه خوش آب وهوایه سوت بزنم و برم و لذت ببرم
و اینو فراموش نکنم افکارم و کانون توجه ام نتایجو برام به وجود میاره
ووقتی اینو درک کردم تصمیم گرفتم ذهنمو کنترل کنم کانون توجهمو کنترل کنم روی زیبایی ها تمرکز داشته باشم باورهامو درست کنم
کلیت جامعه منتظرن یک اتفاقی بیوفته بشینن تا مدت ها در مورد اون اتفاق صحبت کنن
وفکر می کنن این یک طوفانیه و اونا برگی هستن که اون طوفان تصمیم میگیره اونارو به کدوم سمت ببره
استاد وقتی تصمیم گرفتن که روی باور هاشون کار کنند شرایط جامعه خوب نبود
اونجا تصمیم گرفتن ذهنشون پاک کنن و توجه کنن به اون چیزی که می خوان
کارراحتی نیس باید تمرین کرد ما انسانیم یک جاهایی ممکنه از دستمون در بره ولی با تمرین هی توی این کار بهتر میشیم
این قاعده رو یاد میگیرم و درک میکنم و در زندگیم کاربردی میکنم=آیا دوست دارم زندگیمو جریان ها یا سیاست های دولت ها یا کشورها بسازه یا خودم زندگیمو بسازم
دلیل این اتفاقات ناگهانی مثل سقوط کردن هواپیما یا……
دلیل این ها یک عده ی زیادی از جامعه 95درصدجامعه که همش بلا سرش میاد درگیری باهم دیگه هستش
مقاومت هایی باخودشون دارندباخودشون در آرامش نیستندبه خاطر همون دلیل اصلیشم همونو
درمورد قضاوت کردن
هرموقع خاستیم قضاوتی بکنیم با خودمون فکر کنیم اگر من جای فلانی بودم آیا اون اشتباه انجام نمیدادم؟
اگر جوابم مثبت بودپس حداقل ساکت باشم و دنبال ایراد گرفتن نباشم
بعضی موقع ها بوده زندگی افرادی رو نگاه میکردم که در ظاهر زندگیشون خوب بوده ولی ازهم جداشدن باخودم میگفتند عجب مادر بدی که بچه هاشو ول کرده رفته اما وقتی متوجه شدم دلیل اصلیش چی بوده اون وقت متوجه شدم نباید قضاوت میکردم شاید منم جای اون بودم اشتباهی بدتر از اونو میکردم
اینجوری شد تصمیم گرفتم به کار کسی کاری نداشته باشم و دنبال قضاوت کردن کسی نباشم
چون ماهمه آدمیم ممکنه هرلحظه خطا و اشتباه داشته باشیم
رد پای گام هشتم
خداجونم عاشقتم
در پناه خدای بزرگ
1403/9/26بانام وسلام به خدا56مین ردپای روزشمارزندگی سلام به استادوکل خانواده ی سایت بهشتی .من ازقبل ازآگاهی باکائنات خیلی دنبال حواشی هم نبودم الان که دیگه خیلی فرق کردم ومدام باخداحرف میزنم فایل گوش میکنم کامنت میخونم وکامنت مینویسم وازمملکت که بماندازدنیابی خبرم به فکرزندگی خودمم صبح میرم آشپزخونه ماشاالله خانواده جمعیت بابرکت ظهروشب ازمادرخانواده چی میخوان! هم زندگی خودموبچرخونم شاهکارکردم وحیف من نیست که بشینم به قضاوت دیگران ،خودم منبع خطاهستم! الهی توفیق دوستی باخودم وخودت رابرام محکمتربگردان خدایاالان برای من بدن سالم واحساس خوب وجیب پرپول مهمه دیگه کاری هم به اتفاقات تودنیاندارم!اصل منم .فقط احساساتی هستم که بایدروخودم کارکنم.وبه خودم سخت نگیرم.واقعادارم به خودم زجرمیدم عاشقتونم براهمه آرامش وشادی وسلامتی وثروتمندی آرزودارم شبخیر.
سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز
نشسته بودم توی طبیعت داشتم با خودم در مورد انسان و قدرت هاش و تفاوتش با بقیه موجودات فکر میکردم
از بچگی برام این حس یکی بودن با طبیعت برام جالب بود و احساس نمیکردم در کل با بقیه موجودات از لحاظ ریشه ای فرقی بکنیم ولی میدونستم که یه فرق اساسی داریم که این همه نتایج ما با بقیه موجودات فرق میکنه
الان که داشتم با خودم فکر میکردم دیدم انسان میتونه ماهی بشه و توی اعماق اقیانوس ها شنا کنه
میتونه پرنده بشه و سریع تر و بلند تر از بقیه پرنده ها پرواز کنه
میتونه حتی از سیارش خارج بشه و بره یه سیاره دیگه
میتونه صد ها برابر سریع تر از یه یوزپلنگ باشه میتونه لانه ای داشته باشه که هیچ موجودی در ارزوش هاش هم نمیگنجه میتونه هزاران برابر بلند تر از زرافه بشه
میتونه هر آنچه که میخواد رو خلق کنه و این تنها تفاوت مهم انسان با بقیه جانوران هست که اونو متمایز میکنه
دقیقا چشمه از قدرت خالق تو وجود ما هست که میتونیم مثل اون عمل کنیم
خلق کنیم هر آنچه که میخواییم رو بدون محدودیت
بانام و احساس خالق بی همتا
سلام و روز بخیر به استاد قدرتمند و همسر و همسو استاد خانوم شایسته با منش و همینطور به هم فرکانس های عزیز
خداراشکر بابت امروز خیلی خوشحالم که در مسیر رشد و آگاهی و توسعه شخصیتی هستم و امیدوارم با استمرار در این مسیر بتونم نتایج قشنگ تری را برای خودم خلق کنم.
بله من خودم خلق میکنم خالق دستی از دست خدا روی این گیتی خداوندی که مرا خداوند کرده و برای این بازی قوانین مشخص کرده و هیچ وقت نه عوض میشه نه استثنایی قرار میده خداوندی که بدون احساس عمل میکنه و چقدر درسته و چقدر دقیق .
قانون چی میگه میگه تمام اتفاقات ما به واسطه افکار ما رقم میخوره افکار ما از ورودی های ذهن ما نشعت میگیره ورودی ها چیا هستند چیز هایی هستند که ما داریم میبینیم گوش میدیم حتی بو میکنیم کسانی که باهاشون صحبت میکنیم در مرود چی صحبت میکنیم؟، ورودی هرچی باشه خروجی هم همونه اگر مثبت باشه خروجی هم بدون شک مثبته و با تکرار افکار باور ها شکل میگیرند اون باور های نهادینه قلب دارند جهانمون بهمون نشون میدند.
پس من برگی توی باد نیستم من خالقم من قدرت خلق کنندگی دارم من میتونم جهت بدم من خودم میسازم همه چیزم را
من روابطمم
من ثروتمند
من سلامتیمم
من من من
دنبال می هستیم واقعا دنبال چی میگردیم؟
اصلا داریم چیکار میکنیم؟
به قول اسکاول شیب : زندگی یک بازیه قوانینش را یاد بگیر.
چقدر شیرینه که برام رخ میده یک دوستی بهم خبری را میده که من اصلا نیستم نفهمیدمم که مثلا اتفاق افتاد بعد منم همون موقع میگم چه جالب درسته …
چقدر کنترل ورودی مهمه این کانون توجه اگر درست باشه ما به هرچی بخواهیم میرسیم هر روز داریم تجربه میکنیم کانون توجه را ، چقدر تمرکزم روی ساخت و توسعه خودم خدای خودم روی شغلم هست اصلا توی شغلم به شغلم فکر میکنیم اصلا به خودم و اتفاقات فکر میکنم .
چقدر این فایل قدرتمند کننده هست امیدوارم بیشتر بیشتر بتونم خودم را مدیریت کنم کانون توجه هم را چقدر تمرکز مهمه خداوندا هدایتم کن من تسلیم توام .
واقعا همینطوره که اگر به موضوعی توجه کنی این تمومی نداره هر چقدر تمرکز بیشتر و بیشتر
الان بهتر میفهمم که جهان بدون قضاوت به فرکانس هام پاسخ میده و به هرچیز باور داشته باشی چه درست و چه اشتباه جهان اون را به ما نشون میده خدایی من چقدر قوانین جهان دقیق هستند یعنی اگر بگی جای پارک نیست، نیست و بگی برای من خدا اوکی میکنه به خدا که اوکی میشه کجا و چطور نمیدونم اما این را میدونم جهان پاسخ میده باید قوانین را به بازی میگیرم امتحان کنیم واقعا شروع کنم بیشتر امتحان کنم بعد متوجه میشم چقدر شیرینه چقدر خوبه میتونم با قانون برانگیختگی مساعلم راحت حل بشه چقدر خوبه رها باشم و به خودم بگم بیرون زتو نیست هرچه در عالم هست در خود بطلب هر آن چه خواهی که تو
یا آب در میون کوزه بوده و من گرد جهان میگشتم یار من تو تو خونه ( درون )بوده من تشنه لبون میگشتم.
واقعا چیکاره هستیم قوانین خیلی ساده هست تکرار همین قوانین رسیدن هست و گر نه همه دم از آگاهی میزنند فقط صدا و تکنیک ها و احساسشون فرق میکنه دنبال اصل باشیم و مهم بریم برای جستجو و لذت بردن .
ثروتمندان فریاد نمیزنند واقعا یعنی چی بریم به بقیه بگیم یا صدا کنیم نتیجه خودش صدای مهیبی داره.
واقعا درسته که مسیر موفقیت نیازمند به مانند هرکاری به استمرار تکرار هست هرکاری اولش نیازمند به انرژی بیشتری هست بعد راحت میشه امین
باید متفاوت عمل کنیم فکر کنیم تا متفاوت نتیجه بگیریم.
اگر کنترل ذهن کار راحتی بود که همه میرسیدند خوب پس نیاز داره به صبر کنترل استمرار خداوند خداوند هدایتم کنه .
باید بتونم بیشتر همه چیز از نگاه قوانین بگیرم من باید بهتر استفاده کنم از این موضوع که از هرچیزی قوانین جهان را در بیارم هم خودم کنترل کردم و هم باور های خودم محکم تر کردم .
هیچ بشری نیست که بگه من اشتباه نکردم اون خودشان اصلا نشناخته قوانین نمیدونه اصلا جهان با تضاد ها رشد را میگه نشونه میده اصلا قانون با استفاده از تاریکی روشنی را به ما نشون میده چقدر قشنگ چقدر خداوند عالم و مقتدر هست مثلا وقتی درختی میشکنه این باعث میشه شاخه آیی رسد کنه قوی تر از قبلی که با باد مثل بادی که شکسته بودش نشکنه .
باید تغییر کنم تا بیرون تغییر کنه تا وقتی رفتارم تغییر نکنه یعنی باور هام تغییر نکرده بچه بازی امین بزار کنه بلند شو محکم وایسا بساز.
خیلی ها خیلی ها در هر زمان در هر شرایط در هر موقعیت در همین کشور ایران دارند درآمد و شرایط فوقالعاده آیی میسازند من امین به چشم میبینم خداوندا هدایتم کن تو برام پازل ها بچین من عاشقتم که عاشقمییی
استاد تحسین میکنم عملگرایی شما را امیدوارم عملگرایی بیشتر برسم خیلی عاشقتونم
بهترین ها برای بهترین ها