live | کنترل ورودی های ذهن - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

679 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Princess Ela گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    به نام رب

    یگانه هدایتگرم

    به نام خدایی که وقتی از او سوال کردند فرمود به بندگانم بگو من نزدیکممممم

    نزدیکترین و اجابت میکنم دعوت و درخواست هر اجابت کننده ای را

    سلام بر مردخدا

    سلام بر استاد فوق العاده ام و سلام و هزاران عشقم نثار مریم جان بی نظیرم

    خداوندم را…رب نازنینم را بی نهایت سپاسگذارم

    خدای درونممممم..خدای بی نظیرم سپاسگذارم که امروزم فرصتی دادی که بتونم ببینم این همه زیبایی ها و قشنگی و فراوانی ها و ثروت هاتو

    ببینم و لذت ببرم و تجربه کنم و تجربه کنم و تجربه

    رب یکتا و یگانه هدایتگرم

    سپاسگذارم که امروز فرصتی دادی زندگی دادی

    فرصت نفس کشیدن

    فرصت عشق ورزیدن

    فرصت هدیه ات را درست و به بهترین و عالی ترین شکل استفاده کردن…

    فرصت بازم تلاش کردن روی خودمون و عشق کردن و روی خودمون روی فرکانسامون روی باورامون تمرین و تکرار کردن

    باز فرصت عالی شادی و لذت و ف

    درک بیشتر دقیق تر از دقیق قانون ثابت و بی تغییرش…

    خدایاشکرت برای این اگاهی هایی که جانم

    استاد بی نظیرمممممم استاد عزیزتر از جانم

    در اختیارمون گذاشته

    شکرت برای داشتن این چنین خانواده ای…برای داشتن این.چنین کهکشانی

    برای داشتن این چنین خونه ی بهشتی ام

    اینجا همه ی زندگی منه

    همه چیزممممم

    خونمه..روحمهِِ.قلبمه…استاد بی نظیرممم صدای خداگونه اتون…تو اذامشو قدرتی که هر لحظه از چشاتون میگیرم و درکش میکنم

    همیشه با منه….همیشه ی همیشه

    زندگی رو فقط که نه….شما الهام رو متحول کردینِِِ…خدای شما…خدای درون شما…الهام درونمو شکوفا کرده

    بیدار کرده…زنده تر از زنده کرده.و من الان دیوانه وار عاشق این الهام بی نظیرمممممم

    خدایاشکرت هزاران بارشکرت برای هر لحطه اگاهی های نابی که بهم میگی و من با سلول سلول بند بند وجود ارزشمندم با عشقققق دریافتش میکنممممم و تاییدش میکنم خدایاشکرت درکم رو

    اگاهی های بی نهایت نابم.رو وسیع تر و بزرگتر و عمیق تر و گسترده تر کن

    خدایاشکرت

    استاد عزیزممم بی نهایت سپاسگذارم برای این عاشق بودنتون

    برای این عشق ورزیدن به دونه ددنه بچه هاتون

    خدای مننننن…ببین چقدر ما قدرتمندیمممم

    ببین چقدر سیستمی خلق شدیمممم

    چقدرررر بی نقص و پاک خلق شدیم

    واقعااااا از عظمت و خلقت این قانون بی نظیر خداوند قانونی که حتی درمان همه چیز رو در بدن با ارزشمون خلق کرده

    حتی درمانش را مسئولیتش را برعهده ی سیستم ایمنی بدنمون گذاشته

    و حتی اونم غذا داه..اونم نیاز به تقویت داره..حتی این.سیستم ایمنی عزیز بدنمون هم.نیاز به کنترل ذهن داره

    این که میگم نیازِ…چون انسانیم…و انسان یعنی قانون زیبای تکامل…قانونی که قدم به قدم خلقتش طی شده و ارام آرام به درجه ی انسان بودن رسیده…

    انسانیم و خاص

    متفاوت و مخصوص مخصوص مخصوص خود خود خود خداوند

    تو دانشگاه 12 قدمی هستیم که استاد راهنمایش خود خود خداست

    و اموزه هایش رسیدن به بهشتی که خودمان با باورهایمان

    با جهاد های اکبرمان

    با با خود در صلح بودنمان

    با عزت نفس بی نظیرمان

    با کنترل ذهنمان

    با کانون زیبای توجهمان بروی تمام زیبایی ها و فراوانی ها و ثروت ثروت ثروتتتت(که وقتی ثروت میگمممممم دلم.قنج میره از اسمشششش وایییی خدایاشکرت واسه این همه ثروتتتتت )

    با احساس بی نظیر عالی مان که شاه کلید این دانشگاهمونه

    اره ما متفاوتیم و خدایاشکرت که متفاوتیم و جز اون یه درصدی که هدایتشون کردی به سمت درک این قوانین ثابتت که بتونیم.ماهم خلق کنیم

    ما هم بیافرینیم

    خدایاشکرت که بهم یاد دادی این نیرو و قدرت که درونمه و خدایی میکنه چقد میتونه بی نظیر ک.شکفت انگیز کار کنه و جواب میده

    هر لحظه بیشتر و سریع تر از قبل جواب میده

    خدایاشکرت

    استاد عزیزدلمممم

    این کنترل ذهن خیلییییی زیباست

    و ببین چقدر کارایی داره که بدنمون هم به اون.نیاز داره…اره

    دقیقاااا همه چیز باوره…همه چیزززز فرکانس هایی توست که حتی اگه ذره ایییی اینور و اونور شد فرکانس هات میتونی حتی از جسمت هم متوجه بشی ک به قول یکی از عشق های عزیزم الارمه واسمونننننننن

    واسه اینکه بگه بهمون

    قشنگممممم

    الای بی نظیرممممم دقت

    دقت

    دقتتتتتتتتت….تو در روی شانه های من سفر میکنی و هدایت میشی..ِ.من تورا میبرممم و هر لحظه هدایتت میکنم

    فقط به من گوش کن

    به خدای درونتتتتت

    به خالقتتتت

    به درون پاک و بی انتهایتتتت

    خدایاشکرتتتت که هر لحظه یاری ام میکنی به بهترین شکل ممکن و راحت ترین شکل که هر لحظه بهتر و عالی تر کنترل ذهن کنم

    و پاسخش را جهانبی نظیرم خواهد داد…

    و خداوند به شجاعان پاسخ میدهد

    ممنونم استاد بی نظیرم…شکرتتتتتت هزاران بار شکرت خداجونم

    سپاسگذارم استاد بی نظیرم که این بیماری که بهتره بگیم بهانه…بهانه شد که بازم کل تمرکزمون بره روی یکی از قدرتمند ترین توانایی انسان که اونم اعراض از هر ناخواسته ایست و عشق و احساس خوب به هر خواسته ای

    استاد عزیزمممممممم من دیوانه شدم از این جمله ی بی نظیرتوننننن

    اصلا بال دراوردم چقدررر چسبیددددددد

    خدااا…کیف کردم که ارهههه

    که هر فرکانسی یه باره ی زمانی داره

    و فرکانس الان ما و فرکانس اون خواسته ایی که می‌فرستیم یه مدت زمانی داره و این با تمرکز و تکرار ورودی های ذهنمون هم جهت میشه و فزکانس خودم و فرکانس خواسته ام توی یه مدار قرار میگیره

    و اینم باز کنترل ذهنههههه

    خدایاشکرتتتتت

    هر ورودی که تزریق میکنیم به ذهنمون

    و اگه تکرارش کنیم و هی تکرار و هی تکرار

    به اون فرکانس

    به اون خواسته قدرت میدیم برای خلقش

    و این ماییم که انتخاب میکنیم به چی قدرت میدیممممم

    خداجونم من میخوام به تو قدرت بدممممم

    به خدای درونمممممم

    به تمامممممم تمامممممممم زیبایی ها و فراوانی ها و عشقققق عشققققو ثروت و پول و شادی و لذت ک فراوانی

    خدایاشکرتتت کههر جا رو میبینم تو وجود داری

    حضور تو جریان داره

    حتی دز این نوع شرایط که ما با تمرکزمون میتونیم با کنترل ذهنمون میتونیم جوری تفسیرش کنیم توی ذهنمون که حتی اگاهی هامون ختی درکمون نسبت به قانون بی نظیر و شگفت انگیزش بیشترو بیشتر و بیشتر بشه

    همه چیز باورهههههه

    همه چیزززز خداستتتت..فقط خداستتت

    خدایاشکرتتتتت

    هزاران بارشکرتتتتتتتت

    شکرت که هر لحظه به بهترین شکل هدایتم میکنی و نشانه و الهاماتتو رو بهم نشون میدی و من لمسش میکنم

    تاییدش میکنم سپاسگذاریش میکنم

    حسش میکنم و با جان و روحم میشنومممم

    خدایاشکرت که امروزم همسفر و همسیر استاد بی نظیر و عزیزتر از جانم قرارمان دادی

    محبوبم مارو به راه کسانی که به انان نعمت دادی ثروت دادی فراوانی و برکت و عشق و ارامش و بی نهایتتتتتت زیبایی دادی هدایت کن و سپاسگذارم برای هر لحظه هدایت هایت

    سپاسگذارم برای اگاهی هایی که هر لحظه بیشتر و بیشتر بهمون الهام میکنی و در اختیارمون میذاری

    و به استاد بی نظیرم میگی

    استاددددددددد جونم عاشقتونمممممممم

    بی نهایت عاشقتونمممممم و بی نهایت سپاسگذار

    مریم جانم دلم برات میره بانوی زیبایی ها عاشقانه سپاسگذارم عشق جان

    عاشقتونم بچه ها…

    در پناه الله یکتا ثروتمندترین و شاد ترین باشید💝😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      امیرحسین خواجوی گفته:
      مدت عضویت: 1694 روز

      سلام به دختر زیبا، توحیدی و در صلح با خودش

      خیلی عالی بود کامنتتون

      موقعی که یکی از جمله های استاد رو گفتین: فاصله ی بین عمل و نتیجه یه بازه زمانی داره یعنی فاصله بین فرکانس ارسالی ما و خلق شدنش بازه زمانی داره تا بوجود بیاد و بستگی به استمرار ما و توجه کردن ما به خواسته مون داره و خلق میشه

      عالی بود تکرار خوبی بر اگاهی من بود

      قطعا کسانی که کنترل ذهن دارن و یا سعی میکنن کنترل کنن ذهن شون رو حتی کمی بهتر از قبل قطعا پاداششون نعمت و ثروت و سلامتی و روابط عاطفی و شادی خواهد بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نسترن بهداروند گفته:
      مدت عضویت: 2141 روز

      سلام به شما هم فرکانسیه عزیز.لذت برم و اشک شوق چشمانم رو پر کرد.خدا میدونه که قراره چه لذهت هایی رو با استاد جانه عزیز دل بسازیم.خداجانم ممنونم ممنونم ممنونم.عاشقتونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        Princess Ela گفته:
        مدت عضویت: 2409 روز

        سلام عزیزدلممممم

        سلام به روی ماهت

        عشق من چقدررررر ماهی دوست عزیزم

        سپاسگذارم برای این همه مهربانی هایت

        خدایاشکرت که این چنین خانواده ی بی نظیری دارممممم

        خدایاشکرت

        شکرتتتتتت برای این همه فراوانی و ثروت و عشق😘😘

        برایت بی نهایت شادی و عشق و بی نهایت ثروت و ثروت و ثروت از خداوندم خواستارم

        خدایاشکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    به نام خدایی که همیشه هست و اجابت می کند.

    پروژه خانه تکانی ذهن/گام به گام

    گام چهاردهم

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته نازنین

    سلام به همه دوستان همگام

    الهی شکر بابت این فایل بی نظیر

    الهی شکر بابت این پاسخ به موقع

    الهی شکر برای اینهمه آگاهی بجا و درست

    من امروز دقیقا به همین حرفها نیاز داشتم.

    امروز اتفاق ناجالبی افتاد و کسی حرفهایی بهم زد که سالها بود نشنیده بودم و در چنین موقعیتی قرار نگرفته بودم.

    چندتا نکته داشت این اتفاق.

    یکی اینکه فهمیدم خداروشکر چقدر این مدت دو سه ساله ی اخیر خوب روی خودم کار کردم که این جنس از رفتارهای زننده باهام نشده بود.

    دوم اینکه وقتی اتفاقی ناجالبی خیلی تکرارشونده نباشه و یک بار رخ میده من دچار خودسرزنشی نشم و خودم رو مقصر ندونم. سریع خودم رو ببخشم و بگم خوب، حالا که این مسئله رخ داد وظیفه من چیه؟ چطور حالمو خوب کنم؟

    یا به قول استاد از چه زاویه ای بهش نگاه کنم که احساس بهتری بهم بده؟

    سوم اینکه من اجازه میدم چه ورودی هایی به خورد ذهنم داده بشه؟ اگر این اتفاق رو دوست ندارم باید اجازه بدم هی نشخوارهای ذهنیم اثرش رو قویتر بکنه یا برعکس کاری کنم تاثیرش کم و کمتر بشه؟

    قطعا من نباید احساس بد اون لحظه رو تکرار کنم و هی آشغالهایی که از دهن اون فرد خارج شده رو دوباره و دوباره به ذهنم تحمیل کنم.

    من باید بتونم یا اعراض کنم یا در حالت بهتر از اون قضیه انگیزه بگیرم برای بهتر شدن خودم.

    اوایلش توی مدار ناراحتی و عصبانیت و دفاع از خودم قرار گرفتم.

    بعدش که متوجه شدم دارم به خودم ظلم می کنم سعی کردم دست نگه دارم و دفاع نکنم.

    یادم اومد که استاد گفتن من در مقابل کسانی که ازم انتقاد می کردن و پشت سرم یا جلوی روم حرفهای نادرست میزدن، هیچ واکنشی نشون نمی دادم.

    یادم اومد که استاد گفتن برای اعراض کردن میتونی کاری که بهت آرامش میده رو انجام بدی، مثلا دوش بگیری یا بخوابی یا فعالیت فیزیکی کنی.

    منم هم دوش گرفتم، هم خودمو بستم به کار فیزیکی توی خونه و هم بعدش گرفتم خوابیدم.

    یکمی بهتر شدم.

    بعدش تلاش کردم زاویه دیدم رو عوض کنم و اون توهین ها و تحقیرها رو تبدیل به انگیزه ای برای حرکت رو به جلو با ایمان و تعهد بیشتر کنم.

    هی داشتم تراسم رو می شستم و هی با خودم تکرار می کردم که فلانی من ازت متشکرم بابت اون حرفت. چون باعث شدی من به فلان خواسته ام با قدرت بیشتری فکر کنم.

    ازت ممنونم که عصبانیم کردی چون این عصبانیته باعث شد تصمیمم واسه انجام فلان کار جدیتر بشه.

    بعد خدا رو شکر کردم بابت این اتکا به نفس و ایمان به هدایت و حمایت و حفاظت خداوند.

    گفتم که خدایا این حرفهایی که امروز شنیدم به این خاطر بود که من تصمیم گرفتم ورودی نامناسب به ذهنم ندم و بنا بر این تصمیم به کسی که در شرایط بسیار نامناسب روحی و زندگی قرار داره زنگ نزدم خالش رو بپرسم یا احوالش رو از اطرافیانش جویا بشم. من متهم شدم، سرزنش شدم چون نخواستم هی اتفاق بد زندگی اون شخص رو برای خودم تکرار کنم و داشتم بر طبق قانون درست عمل می کردم.

    اما اونها این رو متوجه نیستن و انگ های مختلفی به من و همسرم زدن.

    همون لحظه یادم اومد که خداروشکر همسرم هم داره هم فرکانس با من عمل میکنه و این هماهنگی چقدر جای شکر داره.

    پس باز هم حالم بهتر شد.

    با خودم گفتم اینم یه نکته مثبت دیگه که همسرم بدون اینکه شاگرد استاد عباسمنش یا هیچکس دیگه ای باشه داره درست به قانون عمل میکنه و میگه هرکسی خودش مسئول زندگی خودشه و من توی زندگی هیچکسی دخالت نمی کنم.

    چقدر این دیدگاهش رو دوست دارم و بابتش شکرگزارم.

    بخصوص اینکه من و ایشون در این زمینه همسو و هم نظریم خیلی بهم چسبید.

    بعد یواش یواش هی حالم بهتر شد.

    معجزه سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت حتی از دل تضادها رو به عینه دیدم.

    عصرش ترانه رو بردم خانه بازی در حالیکه دیگه سبک بودم و خوشحال بودم که یک ساعت اونجا فرصت دارم کامنت بنویسم.

    شروع کردم به نوشتن که وسطش مادر نازنینم زنگ زد.

    از خانمی که دوست دوران کودکیش بود برام تعریف کرد که چه سختیهایی کشیده و سالها با خدا قهر بوده. و بعد از چندین سال همین قهرش تبدیل به تغییر شخصیتش به سمت نور شده.

    خدا رو از نو پیدا کرده و حالا جوری شیفته و مجذوب الله مهربان شده که هرجا پا می گذاره همه مردم عاشقش میشن.

    مادرم گفت ایشون دو شبانه روز مهمانشون بوده و توی این 48 ساعت دنیایی از نور و آگاهی با خودش هدیه آورده.

    هر کلامش همراه با عشق و شفای روح بوده و اصلا انگار یک فرشته در قالب انسان مجسم شده.

    خوب این یک نشونه واضح برای من بود که حرکت از تاریکی به سوی نور باعث میشه خدا در وجود انسان تجلی کنه و به بالاترین درجات انسانیت دعوت بشه.

    کاری که همه ما سعی داریم انجامش بدیم.

    از دنیا گذشته، حتی از فرزند گذشته، حتی از فرزند دیگر گذشته.

    این خانم دختر 10 ساله اش رو سال 72 از دست میده و با خدا قهر میکنه ولی وقتی که به سمت هدایت خداوند برمی گرده اینبار که پسر 39 ساله اش خودکشی میکنه، ایشون فقط خدا رو شکر میکنه و میگه الهی شکر که اتفاق بدتری نیفتاد، الهی شکر که همسر یا فرزندش رو نکشت.

    پسرم سفر آسمانیش رو آغاز کرد.

    همسرشون رو هم که از دست میدن در موردش میگن: همسرم سفر آسمانیش رو آغاز کرد و من غیر از لباس سفید چیزی نمی پوشم.

    این همزمانی بین شنیدن این سرگذشت و تلاش ذهنی من برای شکرگزار بودن و کنترل ذهن و تابع قانون موندن خیلی برام جالب بود و جای تأمل داشت.

    حالم اصلا دگرگون شد و سپاسگزارترم کرد.

    همیشه دستهای خدا برای شفای روح ما جاری هستند.

    خدای حی و قیوم همیشه در نزدیکترین جا حاضره تا ازش بخواهیم تا اجابتمون کنه.

    من امروز بارها و بارها از خدا خواستم منو در مدار درست قرار بده و عزت نفس و احساس خودارزشمندیم رو تقویت کنه.

    خواستم کمکم کنه در احساس خوب غوطه ور بشم و ذهنم رو خوب مدیریت کنم.

    و خدای ارحم الراحمین اینجوری پاسخم رو داد.

    من همچنان روی دیدگاه خودم مصرانه هستم و به کسی که خودش به دست خودش رنج و بی عزتی رو در زندگیش رقم زده زنگ نمی زنم.

    من آرامش زندگی خودم و تغذیه مناسب روحم رو در اولویت قرار میدم و هیچ اهمیتی نمیدم در موردم چطور فکر می کنند.

    من خودم رو به خدای این قوانین ثابت می سپارم چون خدا خودش گفته حامی مومنین و متوکلینه.

    من دفاعی نمی کنم چون خدا خودش مدافع ایمان آورندگانه.

    عالی بود، این جلسه برای من عالی بود. متشکرم بی نهایت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1904 روز

      سلام عزیزم.

      خیلی جالبه.

      منم درگیر یه ناخواسته شدم، هم دیروز ظهر، هم امروز ظهر تو حیطه ی روابط.

      البته که فکر کردم من چه رفتاری کردم که این واکنش و حرفها رو برانگیخته کردم؟

      اثبات، دفاع کردن، توضیح دادن، تو موضع ضعف رفتن، بحث کردن، سعی در تغییر دادن دیگری، اعراض نکردن، عدم توجه به نکات مثبت، خشمگین بودن از درون، کینه داشتن، دنبال تایید بودن و ‌‌‌‌….

      این جمله تو خوندم انگیزه داد که بنویسم:

      مدار ناراحتی و عصبانیت و دفاع از خودم قرار گرفتم.

      خب منم عصبانی شدم.

      بعد از مدت ها.

      صدام بالا رفت.

      خودم میفهمیدم دارم کاری میکنم که خیلی وقته انجامش ندادم.

      منم رفتم حمام.

      بعدش مسیله آروم شد.

      صحبت کردم و اینبار اما وارد بحث نشدم، فهمیدم که عاجزم از تغییر دیگری، احترام گذاشتم به نظر دیگران.

      درست و غلط نگاه و نظر و رفتارش هم باشه برای خودش.

      تله ی حمایت از دیگری فعال شد و من وارد بیراهه شدم.

      چیزهایی شنیدم که خشمم رو شعله ور کرد از این بی منطقی و خودخواهی هایی که شنیدم در مورد یکی از عزیزانم…

      الان پاسخ درست رو به خودم میدم:

      تو عاجزی از تغییر دیگران.

      چه یه بار توضیح بدی، شفاف کنی، چه صد بار.

      تو عاجزی از تغییر دیگران.

      بتونی این جمله رو درک کنی، نه کل کل میکنی، نه توضیح میدی، نه دفاع میکنی، نه اثبات میکنی.

      یه چیزی…

      جهان میچرخه تا آدم ها رو متوجه اشتباهاتشون بکنه.

      اینکه کجا برداشت اشتباه داشتن و دارن.

      خود منم خارج از این قاعده نیستم.

      هر چی کمتر اثبات کنم، اتفاقا باعث میشه بهتر درک کنم فرقِ درست و غلط رو.

      من فایل رو گوش دادم امروز ولی فاصله داشتم با درکش.

      اما کامنتت رو که خوندم دیدم از تجربه مشترک صحبت میکنی و کامنتت رو بهتر درک کردم.

      مرسی که نوشتیش.

      این ایام برات آرامش میخوام ثانیه به ثانیه تا صحیح و سلامت و شاداب وضع حمل کنی و یه شادی به شادی هات اضافه شه و نوا جان رو در آغوش بگیری به یاریِ اللهِ مهربان.

      جالبه، چند روز پیش کامنتی تو دوره قدم ازت خوندم که برای وقتی بود که نوشتی ترانه جان 9 ماهش بوده.

      برام جالب بود که تو هم تو دوران کوچولوییه بچت تو سایت فعالیت میکردی.

      خودمو تحسین کردم که تقریبا 4-5 روز بعد از زایمان دوباره برگشتم سایت و کامنت و …

      درس مهم این دو چالش برای من:

      – روی خودت کار کن فقط سمانه.

      لازم نیست مشاور بقیه شی.

      نجات دهنده بقیه شی.

      دلسوز بقیه شی.

      همون به خودسازیِ خودت برسی عالی میشه.

      تو عاجزی از تغییر دیگران.

      نظر دیگران محترمه، نظرشه، چه درست چه غلط، عبور کن، لازم نیست اثبات کنی غلطه و دفاع کنی.

      دلسوزی نکن.

      سرزنش نکن، چه خودتو چه بقیه رو.

      این جمله تو هم خیلی دوست داشتم:

      ازت ممنونم که عصبانیم کردی چون این عصبانیته باعث شد تصمیمم واسه انجام فلان کار جدیتر بشه.

      اولش خیلی شوکه شدم و سختم شد که دیدم واکنش گرا عمل کردم و ذهنیت خالق وجود نداشت برام.

      ولی بعدش سعی کردم اروم کنم خودمو.

      از خدا میخوام یادم بده چطوری ذهنیت خالق داشتن رو تمرین کنم.

      ماچ بهت سعیده جانم.

      سلام به آبانی جانم، نوای نازنین.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2005 روز

        وای سمانه تو چقدر خوبی!

        سلام رفیق جان

        سلام و عشق به هر کسی که اینو میخونه

        عشق عشق عشق!

        این واژه خیییییلی عمیق و گسترده است.

        وقتی کسی ترسها و افکار منفیش رو در قالب یک حس ناجور با کلمات و لحن نامناسب روت خالی میکنه تا در واقع خودش رو تخلیه روانی کنه خییییییلی سخته که تو همون دقایق یا ساعات اولیه قبول کنی که اون شخص با تمام خصوصیاتش و رفتاری که باهات کرده تکه ای از وجود نورانی خداست و یک نمود عشق الهیه.

        این حرف به ظاهر زیبا و آسونه ولی در عمل اون لحظه ای که دلت می خواد فریاد بزنی و از خودت دفاع کنی، بقول تو اثبات کنی، خشمگینی و بعد از مکالمه هی حرفها برات تکرار میشن و با خودت هی جوابهای تازه ای رو مرور می کنی، آروم موندن سخت ترین کار دنیاست.

        اونجا بود که با خودم گفتم بابااااا استاد عباسمنش اینهمه داره میگه چه توی ایران چه این سالها توی امریکا که هستم خیلیها ازم انتقاد کردن، بدگویی منو کردن، تهمت زدن، تهدیدم کردن، خواستن به من ضربه بزنن ولی کیست که خدا بخواهد به او عزت و نعمت دهد، او را بالا برد و مردم بتوانند او را پایین بکشند؟

        همیشه کلام الله است که رفیع و خدشه ناپذیر است.

        همش با خودم می گفتم سعیده اینجاست که باید تفاوت خودت رو در عمل نشون بدی.

        اگر تو داری سالهاست روی خودت کار می کنی باید بالاخره یه جایی خودشو بروز بده. ببینم چند مرده حلاجی؟

        میتونی اهمیت ندی و اعراض کنی؟

        میتونی گفتگوهای ذهنیت رو خاموش کنی؟

        میتونی اون فرد رو دوست داشته باشی و ازش تشکر کنی که با این کارش تضادی برات ساخته که میتونه باعث رشدت بشه؟

        یادت میاد استاد فرزند 2 ساله اش رو از دست داد و بدون اینکه توی جمع دوستانش حرفی بزنه جمع رو ترک کرد و افتاد تو جاده و فقط چند ساعت حالش بد بود؟

        میتونی یک هزارم درصد مثل استاد عمل کنی؟ عمل کنی؟ عمل کنی؟ (صدام اکو شد!!!!)

        همین حرفها رو تکرار کردم ذره ذره حالم بهتر شد. چیزهایی برای اعراض پیدا کردم. بهشون فکر کردم و ذهنم کمی منحرف شد.

        با خودم مهربونتر حرف زدم و گفتم من باااااید از این قضیه درس بگیرم و قویتر بشم.

        میگن تو عصبانیت تصمیم نگیر. ولی وقتی آرومتر شدم تصمیم گرفتم خواسته هام رو واضحتر بنویسم تا رشد من بجای من ازم دفاع کنه.

        این جمله هم یادم اومد: شاد بودن بزرگترین انتقامی است که می توان از غمهای دنیا گرفت

        یا یه همچین چیزی…

        اینم قبول دارم که هر اتفاقی توی زندگیم میفته رو من ساختم.

        من این ناخواسته رو خلق کردم با اینکه تکرارشونده نیست ولی حتما فرکانس ضعف من به حدی رسیده که اینجوری به نمود عینی تبدیل شده.

        من می پذیرمش و خدا رو شکر می کنم که منو متوجه یه زنگ خطر کرد.

        من باید خودم رو بیشتر دوست داشته باشم. من باید ارزشمندی خودم رو بیشتر احیا کنم.

        من باید بدون نیاز به کلام این حس قدرت و عشق به خود رو پیشاپیش به جهان بفرستم.

        من همچنان نیازمند بهبود دائم هستم. تا آخر عمر….

        هیچوقت تمرین خودسازی کافی نیست. همیشه باید درحال تمرین بود و خدا رو شکر می کنم بابت وجود این تضادها.

        خدا رو شکر برای وجود استادهای شریفم، شماها دوستای عالی و عشق!

        ممنونم بابت اینهمه توجهت. آره یادمه توی یه کامنتی نوشته بودم ترانه 9 ماهشه. ابتدای دوره 12 قدم بودم برای بار اول!

        خدا شما و خانواده عزیزت رو حفظ کنه. بخصوص کپل خان عزیزدلمو.

        راستی اینم بگم فدای سرت که عصبانی شدی و صدات بالا رفت. ما موجودات صفر و یکی نیستیم. ما معجونی از سیاه و سفیدیم که طبیعیه گاهی خاکستری تیره میشیم و گاهی روشن. مهم اینه که زود جهت حرکت رو برگردونیم به سمت سفید.

        عاشقتم دوست خوبم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    خانه تکانی ذهن گام به گام

    کام چهاردهم

    سلامت خدمت استاد و خانم شایسته

    این فایل از اون فایلهایی هستش که هزاران سال قبل و هزاران سال بعد با برخورد به چالش میشه ازش استفاده کرد . مثل بدنه جامعه نبودن شاید سخت باشه ولی لذتبخش هستش وقتی روی ذهن کار میکنیم در تمام لحظات فقط دنبال تنهایی و خلوت با خود هستیم و دوست داریم فقط باخودمون خلوت کنیم و با خدا حرف بزنیم . من یکسال قبل برای موفق شدن و حرکت کردن رو به جلو تصمیم گرفتم ورودی ها رو با دقت بیستر کنترل کنم و در اولین اقدام و مهمترین اقدام برنامه اینستاگرام رو پاک کردم ، زمان مفید در یک روز من چندین برابر شد و کلی کار مفید انجام دادم و البته نتایج بسیار عالی و پایدار شد.

    تنها جایی که بدون تحقیق میتونستم با خیال راحت حضور داشته باشم و بهترین ورودی رو به ذهنم بدم سایت استاد بود و مدت زمان زیادی در طول روز تو سایت بودم . این موضوع رو تو کامنت دیکه ای امروز نوشتم و دوباره اینجا مینویسم، زندگی من ٢ حالت داشت این مدت:

    ١- گوشی دستم بود و تو سایت بود

    ٢- گوشی دستم نبود و در حال کار بودم و فایلهای استاد رو گوش میدادم.

    با بمباران ذهن با نکات مثبت و درست دیگه با اخبار و ادمهای منفی برخورد نکردم الان چند ساله همون زندگی ، همون خونه ، همون امکانات ، برام لذتبخش شده طوریکه انگار تازه به این شرایط رسیدم.

    در مورد سلامتی من به واسطه داشتن باغ میوه و خوردن میوه روی درخت همیشه باور داشتم همه چیز تمیزه و نیاز به شستن نداره و سالهاست میوه رو نمیشورم و میخورم و بیماری خیلی به ندرت سراغ من میاد و اونم در حد سرماخوردگی یک روزه . با اشنایی با استاد و باورهای استاد در زمینه های مختلف چندساله فقط شادی، ثروت، سلامتی، زیبایی و عشق مهمان دائمی زندگی من هستش و فقط در حال لذت بردن هستم.

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  4. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این پروژه الهی

    خداروصدهزار مرتبه شکر که فرصت دارم برای اینکه هر روز متعهدتر از دیروز روی خودم کار کنم و هرلحظه شاهد روی زیباتری از زندگی باشم.

    دیروز خبر فوت یه عزیزی رو شنیدم که ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد اما با یه احساس متفاوت نه از روی غم، عین یک یادآوری و تذکر که “ببین یه روزی هم نوبت تو میشه”

    همان موقع به خودم گفتم واقعاً اگر اونجوری که قرآن درباره واقعیت مرگ صحبت میکنه رو ما باور کنیم چقدر احساسمون تغییر میکنه؟

    ترسمون تبدیل میشه به شوق

    بی‌تحرکیمون تبدیل میشه به حرکت به سمت بهبود

    واقعاً شگفت‌انگیزه

    من همیشه فکر میکنم درباره تأکید و تکرار قرآن درباره موضوع مرگ و اهمیتش رو به‌خوبی تو زندگی حس میکنم. زمانی که آدم به مرگ فکر میکنه خیلی قشنگ‌تر زندگی میکنه، همه چیزش اصلاح میشه، انگار در لحظه نگرانی‌ها و غم‌هاش از بین میره، بیشتر سعی میکنه مراقب رفتارهاش باشه، بیشتر سعی میکنه مثبت باشه و این خیلی عالیه به نظرم.

    یه نگاهی به دستام کردم با خودم گفتم یه روزی میرسه که این دستا دیگه تحرکی ندارن، نه فقط دستات، تمام اعضای این بدنت، به اون لحظه فکر کن. لحظه‌ای که به‌سوی رب خودت برمیگردی. چه لحظه‌ای باشکوه‌تر از اون لحظه میتونه باشه؟

    ترس از مرگ هم یه چیزی که جامعه به ما خورونده، چرا؟ چون ناآگاهه، نمیدونه قراره با چه چیزی روبرو بشه.

    دیدی وقتی قرار میذاری با کسی که دوستش داری بری بیرون یا یه کاری که خیلی دوستش داری رو انجام بدی چه حسی داری؟

    حالا فکر کن به اینکه چه کسی دوست داشتنی‌تر از رب؟ و چه کاری دوست داشتنی‌تر از مراجعه به او؟

    یه موضوعی که خیلی به نظرم مهمه بدونیم قاطع بودن در اجرای قوانین الهیه.

    اون مثال غذای کثیف واقعاً مثال هوشمندانه‌ایه، یعنی ما خیلی قاطع برخورد میکنیم با همچین غذایی اما باید اعتراف کنم خود من به اون قاطعیت درباره قوانین عمل نمیکنم. البته که به نسبت گذشته خیلی بهتر دارم عمل میکنم.

    قاطعیت و تعهد ما در کنترل ورودی‌های ذهن باعث تسریع روند خلق اتفاقات دلخواهمون میشه چون ما داریم خلق میکنیم در هر لحظه داریم جذب میکنیم در لحظه و زمانی که ورودی‌ها کنترل میشن ما آگاهانه مثبت‌هارو خلق و جذب میکنیم. من نتیجه این موضوع رو بارها و بارها تجربه کردم. هر زمانی که من متعهد شدم که ورودی‌های ذهنم رو کنترل کنم قشنگ دیدم که نتایج تغییر کرد و الان خیلی وقته که انصافاً تمرکز خوبی داشتم روی این موضوع.

    همین پروژه خانه تکانی ذهن هم تو این مدت کوتاه خیلی زیاد کمک کرده که بهتر بتونم ورودی‌های ذهنم رو کنترل کنم و یک تجدید میثاق با خودم و خدای خودم بود این پروژه.

    در تک تک فایل‌ها داره نکات بسیار مهمی گفته میشه اغلب هم هدایت میشم به یه فایل دیگه‌ای از یه دوره یا فایل رایگان که بهم کمک میکنه بهتر موضوع گفته شده رو درک کنم چون وقتی حسم بهم میگه الان یه فایل رو گوش بده خیلی بهش اعتماد دارم بعد که اجراش میکنم میبینم من دقیقاً به شنیدن همان آگاهی نیاز داشتم و به همین خاطر خیلی این مسیر کمک کرد که عملگرایی بهتری نسبت به قانون داشته باشم.

    دوست دارم بار دیگه از خانم شایسته عزیز سپاس‌گزاری کنم برای تهیه این دوره. وقتی انسان در مسیر درست خودش قرار میگیره همه چیزهای خوب رو با هم تجربه میکنم و چقدر خوشحالم برای استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار که راهنما و الگوی تمام عیار این مسیر هستند.

    از خدا می‌خوام به همه مایی که داریم متعدانه روی خومون کار میکنیم کمک کنه تا بتونیم با قدرت بیشتری این مسیر رو ادامه بدیم و هرلحظه اتفاقات شگفت‌انگیزتری رو خلق کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    مجتبی گفته:
    مدت عضویت: 2774 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد گرامی و تمام دوستان عباس منشی

    خیلی جالبه که من دارم یک مدتی روی خودم بیشتر کار میکنم و بیشتر فایل گوش میدم و درکم از چیزایی که میشنوم متفاوت تر از گذشته است. با اینکه تمام این فایلها و مطالب رو بارها و بارها شنیدم ولی این روزا چیزای جدید و واضحی ازشون به گوشم میخوره و مطالب جدیدی دریافت میکنم. مثلا تو همین فایل ابتدای صحبت شما میگید که اگر به مسایلی که براتون اتفاق میفته واکنش نشون بدی از جنس همون مسایل تو زندگیت بیشتر و بیشتر اتفاق میفته. فکر کنم این جمله رو بیشتر از صد هزار بار تا حالا هممون شنیدیم از زبون شما ولی امروز من درک متفاوتی ازش داشتم مخصوصا وقتی با مثال اینکه اگر مشتریت کم بشه واکنش نشون میدی همراه شد. درک جدیدم از این صحبت اینطوریه که وقتی دارم روی خودم کار میکنم و حالم رو در ساعتهای بیشتری از روز خوب نگه میدارم، هر اتفاقی که بیفته به نفع منه و باید سپاسگزار خداوند باشم وبازهم ذوق کنم از اون روزی که به من عطا کرده تا زندگی خودمو خلق کنم… حالا چه مشتری باشه چه نباشه… من باید از نبودن مشتری هم ذوق کنم چرا که به نفع من بوده حتما… داره به من درس میده که بیشتر روی خودت کار کن تا مشتری بیشتری خلق کنی و یا خودتو باید آماده کنی و بزرگتر بشی تا مشتری بیشتری هم سراغت بیاد. برداشت من اینطوری بود از این صحبتها…

    در همین راستا چند وقت پیش داشتم کتاب میخوندم و به این درک جدید هم رسیدم:

    کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین – در مخفی توفیق – بر سر چند راهی:

    در آیه سیزدهم از باب بیست و چهارم صحیفه یوشع به موضوعی درخور توجه بر می خوریم:

    و زمینی که در آن زحمت نکشیدید و شهرهایی که بنا ننمودید به شما دادم که در آن ساکن می باشید و از تاکستانها و باغات زیتون که نکاشتید می خورید.

    این نشان می دهد که آدمی نمی تواند چیزی را بدست آورد و برکات او بصورت هدیه به او عطا می شود تا هیچ کس برای موهبتها و عطایا فخر نکند.

    بعد از گذشت سالها تازه پس از خوندن دوباره این جملات فهمیدم که دلیل سپاسگزاری ام باید چی باشه و حالا منطقی شد برام که سپاسگزاری را چرا و چطوری باید انجام بدم.

    خدایا شکرت و سپاسگزارم برای تمام موهبتهایی که به من عطا نمودی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1409 روز

      سلام خدمت آقا مجتبی گل

      کامنتتون بسیار عالی و تاثیر گذار بود ولی قسمتی از اون که گفتید تازه درکتون از اون بالا رفته رو برام مبهم و سوال برانگیز بود که اگه لطف کنید و اون درکتون رو از اون جمله برام بازتر کنید سپاسگذارتون میشم!

      این نشان می دهد که آدمی نمی تواند چیزی را بدست آورد و برکات او بصورت هدیه به او عطا می شود تا هیچ کس برای موهبتها و عطایا فخر نکند.

      تا هیچ کس برای عطایا و موهبت ها فخر نکند!؟

      پیشاپیش سپاسگذارتون هستم از پاسخگویی تون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مجتبی گفته:
        مدت عضویت: 2774 روز

        سلام اعظم عزیز و ممنون که کامنت منو خوندی

        بله… تا هیچ کس برای عطایا و موهبت ها فخر نکند…

        یعنی هیچ کس خودش چیزی بدست نیاورده که بخواد به دیگران فخر کنه. همه آنچه که ما داریم را خدا بهمون هدیه داده. مثالش رو استاد از قرآن هم میارن… اونجایی که خدا به محمد میگه فکر کردی شما تیر انداختین و دشمنانتون رو از بین بردین؟ نه، خدا تیر انداخت

        درک من از این موارد اینه که ما فقط باید سعی کنیم در تمام لحظات زندگی حال خودمونو خوب نگه داریم و اگر هم واکنشی به مسایل زندگی داریم واکنش کاملا خوشایندی باشه و سعی کنیم زاویه دید خودمونو طوری تنظیم کنیم که حالمون خوب باشه باهاش و لذت ببریم و لذت ببریم. خدا همه کارها رو انجام میده و ما لایقش هستیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2516 روز

    و همان خدایی که همه چیز می‌شود

    همه کس را…..

    ●گام چهاردهم خانه تکانی ذهن●

    》》آگاهی های این فایل و نتایج من از قوانین《《

    سلام استاد جانم و مریم جانم خداقوت حسابی بهتون میخوام خیلی سریع برم سر اصل مطلب از این فایل

    خیلی حرفا برای گفتن دارم

    میخوام‌ کامنت بزارم که برای خودم مرور بشه قانون

    خدایا شکرت…

    خب استاد اینجا اومد از حذف تی وی حرف زد

    به افتخار میگم که به مدت 7ساله که تی وی از زندگی من حدف شده و البته حضورش هم تاثیر چندانی نداشت چون آدم تی وی بازی نبودم

    ولی فیلم باز هستم اونم هندی درسته جلو تی وی نبودم اما جلو لب تاپ یا گوشی بودم که فیلم هندی و رقص های هندی میدیدم چون علاقه دارم….

    بگذریم پس تا اینجا میخوام بگم آرامش من از زمانی بیشتر شد که تی وی و ریموش کزدم

    اما یه مشکل اساسی بود…

    پدر گرامی _ ایشون همینطور که شما گفتید استاد

    خوراکش صبح تا شب اخبار و رسانه ها تو ماهواره

    و همینطور شب تا صبح تی وی روشن

    با اخبار می‌خوابید با اخبار بیدار می‌شد

    با صدای بی بی سی بیدار می‌شد

    با صدای آوای آمریکا می‌خوابید

    خلاصه بگم کار سال‌های پدرم این بودد

    و اما نتیجه:::===

    زندگیش هر روز بدتر از روز قبل میشد

    روابطش با همسر و فرزندانش خراب و خراب تر

    به طوری که من اون روزا خواستم این بود یه جایی از خودم داشته باشم که بتونم خودم باشم و فایل های لستاد

    وضعیت مالی افتضاح این روند سال ها ادامه داشت

    مادرم برای جدایی اقدام کرد

    شرایط خونه هر روز بد و بدتر می‌شد

    یه شرایط سمی و داشتیم تجربه میکردیم

    خلاصه بگم طبق قانون نتایج خوبی در برنداشت….

    تا اینکه اون روزها من خیلی با بابا حرف میزدم

    کلا همیشه با کسی که بیشتر حرف می‌زد من بودم

    و خیلی بهش قانون و میگفتم ولی کی بود که عمل کنه

    از یه جا به بعددیگه کار به کارش نداشتم

    خسته شده بودم

    تمرکز گزاشتم روی زندگی خودم…

    .

    .

    .

    مدتی گذشت آروم‌اروم داشت تغییر می‌کرد

    تی وی دیدنش به یک پنجم رسیده بود

    مامان و بابا باهم خوب شدن

    خونمونو عوص کزدیم

    آروم آروم داشت طبق حرفای من میرفت جلو

    فایل های شمارو براش ریخته بودم توی موبایلش

    تکاملی داشت به سمت بهبود قدم برمیداشت

    این روند ادامه داشت

    تا پارسال که با جلسات NA آشنا شد

    از زمین تا آسمون همه چیز تغییر کرد

    از دعواهای شبانه و جنگ و بحث و جدل و حرف های زشت و بی پولی و شرایط مالی بد

    خبرای بد و پشت مردم حرف زدن و حتی بی احترامی به مامان و به ما

    بدخلقی و بی اعصابی و تنش زیاد

    همه اینا رو در نظر بگیرید

    به معنای واقعی کلمه در مدت زمان کوتاهی

    معجزه رخ داد…

    بابایی که از خوراکش دیدن تی وی و اخباراش بود که به قول خودش وقتی میگفتم بابا الان اینا نون میشن برات یا آب؟

    میگفت باباجان اگه آدم اخبار نبینه چطور میخواد آگاه بشه بر اطرافش

    دیدگاه پدرم بر اخبار آگاهی بود

    بله دوستان:)))

    خلاصه بگمتون معجزه ای که مدت ها و سالها دنبالش بودم رخ داد

    زندگیمون عوص شد

    و خودم که تو اون شرایط متمرکز بر زیبایی ها بودم و نمیذاشتم حرف های پدرم و مادرم و اخبار و رسانه ها روی من اثری بزاره

    الان به مدت 3ساله که مستقل هستم

    و خونه ای جداگانه در شهر خودم دارم و بهشت من اینجاست

    نتیجه کانون توجهم این زندگی بهشت وارانه هست که دارم

    درسته الان دیگه تو خونه ما تی وی روی اخبار نیست

    اما در هر صورت تی وی هست

    ولی مائده ای دیگه نیست

    جوری از نورم خانواده منو خداوند جدا کرد

    که روزی نیست سجده شکر به جا نیارم…

    خدایا شکرت….

    و الانم من به شرایط پدرم کاری ندارم میخواد هر طور رفتار کنه بکنه

    من مسئول زندگی خودمم

    بهم ثابت شد اگر کانون توجهم روی زیبایی ها باشه چه اتفاقی میوفته

    بهم بارها ثابت شده

    مورد بعدی سلامتی هست:::====

    در اون شرایط پندمیک کوید 19 از اونجایی که مامان قشنگم خیلی خوشگل توجهش روی این مسائل بود و هر چقدر بهش هشدار میدادم

    کانون توجهتو بزار روی سلامتی انجام نمیداد

    این ویروس زیبا اومد سراغ مامان قشنگم:)

    یک ماه با مامان زندگی کرد

    تو اون یک ماه من شبانه روز کنارش بودم

    و از اونجایی که مدت ها قبلش روی باوزهای سلامتیم با استاد کار میکردم

    منو درگیر خودش نکرد با اینکه من اصلا آدم ماسکی نبودم که ماسک‌بزنم

    در صورتی که پدرم خودشو از چار جانب تیکه می‌کرد که مائده لطفا باباجان ماسک بزن میری پیش مامان

    ولی من میگفتم

    بدن من سیستم ایمنی من اونقدر قویه اینقد با انگیزه است که هیچ ویروسی سمت من نمیتونه بیاد

    می‌ترسه از من بیاد سمتم

    این باوری بود که من داشتم و خب ورزش هم میکردم همزمان کیک بوکس و بدنسازی و میرفتم

    عجیب سیستم ایمنیم قوی ترین سوفلا بود

    و خب عزت تفس واعتماد به نفس اینم درونم رفته بود بالا که سیستم ایمنی قوی دارم

    خلاصه یک ماه گذشت و من در سالم ترین حالت ممکن

    همه براشون سوال شده بود کل خانواده درگیرش شدن جز منو هدیه

    خداروسکر هر روز الانم باید روی باورهای سلامتیم کار کنم به قول استاد مثل اون زمان قوی نیست

    چون خیلی وقته روش کار نکردم

    اما الان که یادم میاد نتیجه دارم دستم از باورهای سلامتیم دوباره انگیزه گرفتم که روش کار‌کنم….

    و خب خداروشکر برای بدن سالمی که دارم

    برای اندام های سالمی که دارم

    برای انگشتان سالمی‌که میتونم کامنت بزارم

    پروردگارا شکرت شکرت شکرت …..

    خب مورد بعدی که عجیب دوسش دارم و خیلی دارم‌روش کار میکنم گه یک قانون هست

    اونم اینکه….

    “”به اتفاقات نازیبا یا اخباری که ناخوبه پخش میشه از زاویه دید بهتری نگاه کنم‌که حالم‌بهتر بشه””

    حدود چند وقت قبل که مناظرات ریاست جمهوری آمریکا بود و ترامپ هم سخنرانی داشت

    یه اتفاقی برای این آقا میوفته که میخواستن ترورش کنند

    منم اینجا که اصلا از این قضایا خبر نداشتم

    به لطف عزیزدلم که خیلی این چیزارو پیگیری میکنه

    منم اطلاع دار شدم که همچین داستانی پیش اومده:)

    وقتی داستان ترورشو فهمیدم که چطور در کمتر از چند دهم ثانیه وقتی میخواسته گلوله بهش بخوره

    سرشو برمیگردونه و فقط به گوشش اصابت میکنه

    حقیقتا برگام ریخخخخخ گفتم الله و اکبر

    خدای من

    تو چقدر بزرگی

    با این اتفاق نگاهمو به داستان میگم::::

    که این داستان ترور آقای ترامپ حکایت عدو شود سبب خیر شد

    یعنی با این‌اتفاق کسانی که طرفدارش بودن یا حتی کسانی‌که هواخواهش هم‌نبودن

    جذب این آقا شدن و این آقا محبوبیتش چندین برابر شد عوض اینکه از دیده ها محو بشه

    اتفاقا باعث دیده تر شدن بیشتر شد

    من نگاهمو فقط نسبت به این داستان گفتم

    دقیقا نگاهی که وقتی مامان درگیر بیماری شد گفتم

    مامان میدونی چیشده؟؟؟

    گفت چی؟؟؟

    گفتم قراره سیستم بدنت رفرش بشه و قراره تمام اندام های جسمانی گوارشی تنفسی یه استارحت ویژه بکنند

    و بعد دوباره اکتیو تر از قبل ادامه بدن

    و این ویروس نیاز داشته وارد بدنت بشه تا یه خورده بدنت رفرش بشه

    و تو قدر نعمت سلامتیتو بیشتر بدونی

    یا حتی چند وقت پیش من موهام شپش میکنه:)

    خیلی اتفاقی به مامان میگم

    مامان سرم خیلی چند روزه میخاره بیا ببین چیشده

    میاد میبینه میگه وااااااااای مائده شپش کرده سرت

    …………

    من در کمال بی تفاوتی و خونسردی جلو مامان گفتم خب بکنه

    مگه سره من موهای من دل ندارن شپش‌بیاد سراغشون

    حتما سرم نیاز داشته به این فنچولا که اومدن تو سرم

    و دارن از موهام تغذیه می‌کنند

    الخیر فی ما وقع

    اینم‌نگاه من نسبت‌به شپشای سرم

    که خب وقتی کنرتل ذهن کردم و نگاهمو عوض کردم

    کمتر از دو سه روز رفتن و خبری ازشون نیست

    عوض اینکه غر بزنم و نق نق کنم و گله و شکایت

    اومدم نگاهمو تغییر دادم به داستان

    و تازه کلی هم خندیدیم

    اذییت هم نشدم

    اما اگر میخواستم با نگاه مادرم برم که همونجا دغ میکردم

    اینم از یه مورد دیگه خدایا شکرت….

    یه چیز دیگه هم بگم و بپایان برسونم

    یه حرف دیگه استاد هم برام خیلی شفاف شد

    اینکه استاد میگن اگر توجه و کانون توجه ما روی زیبایی ها باشه هدایت میشیم لاجرم به زیبایی ها

    ما تموم‌وجودم درکش کردم

    و حتی بالعکس هم اتفاق میوفته

    به عنوان مثال یکی از دوستانم زمانی که به مهاجرت کردن هدایت شد با من خیای حرف می‌زد

    و من خیلی کانون توجهشو می‌بردم به سمت زیبایی ها

    زمانی که مهاجرت کرد بعد از مدت 6ماه دوباره برگشت ایران

    فقط به یک خاطر اونم اینکه دقیقا زمانی که ایران بود توجهش روی زیبایی ها بود

    زمانی گه مهاجرت کرد توجهش رقت روی نا زیبایی ها و از اونجایی که قانون کارشو بلده

    برگشت دوباره به ایران …..

    خدایا شکرت عاشقتم برای این قانون بدون تغییرت

    دوستون دارم:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  7. -
    خرم خمرنیا گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    سلام و درود

    گام 14

    رسیدم به اصلی ترین موضوع پروژه « کنترل ورودی های ذهن

    به چه معناست: جهت دادن توجه و تمرکز به خواسته ها

    اگه بخوام از پس کنترل ذهنم بربیام باید مرتب تمرین کنم بصورت آگاهانه تا راحت تر بتونم انجامش بدم

    تا جای ممکن دوری از رسانه ها و حرف اکثریت مردم به نفعمه …

    چرا رسانه ها مرتب با اخبار منفی و اتفاقات منفی مانور میدن؟ چون مردم استقبال می کنن

    چطور می تونم ورودی های ذهنم رو درباره بیزینسم « ترید » کنترل کنم؟ ابتدا باید ذهنم رو با نکات مثبت کسب و کارم پر کنم و همین کارو مرتب تکرار کنم تا هدایت بشم به نتایج دلخواهم

    در صورت تکرار این رویه فرکانس هام در این مورد قدرت می گیرن و نتایج خلق میشن

    یادم باشه وقتی روی باورهام در هر زمینه « ثروت ، روابط ، سلامتی ، شادابی ، توحیدی » کار نکنم رفته .. رفته از قدرتشون کم میشه و از مسیر درست خارج شدم

    من ثروتمندم در تمام جنبه هااااااا

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  8. -
    علیرضا خنجری گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    سلام خدمت دوستان عزیز استادعباسمنش خانم شایسته

    استاد به نکته خیلی ریزی و مهمی اشاره کردی اینکه

    سیستم ایمنی انسان ها تکامل یافته تا چندسال پیش مردم از بیماری هایی چون وبا آنفلوزا طاعون سل مالاریا انسان میمرد در صورتی که کشندگی کورنا خیلی خیلی کمتر از این بیماری هاست ک گفتم و ولی دیگ کسی از این بیماری ها نمیمره

    دلیلش این نیست ک ویروس ها از بین رفتن و در جهان ویروسی به نام آنفلوزا طاعون سل مالاریا نباشه هست تا دلت تون هم بخواد هست ولی سیستم ایمنی ما انسان ها انقده قوی شده و تکامل یافته ک ی انسان بیماری وبا میگیره متوجه نمیشه چون بدن تو دو روز ویروس را از بین میبره ویروسی ک تا چندسال پیش خیلی خطرناک برای انسان بود

    ولی تضاد جالب این روزها برایم خیلی جالب بود

    حدیث امام علی : انسان وقتی متوجه نعمت سلامتی خود میشود که ان را از دست بدهد

    یا به قول سعدی در غزل ۸

    مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس

    ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

    واقعا سلامتی نعمت خیلی بزرگی است ک الله یکتا به ما هدیه داده

    ما وقتی سالم باشیم میتونیم

    خرید بریم

    مهمونی بریم

    تحصیل کنیم

    گردش بریم

    مسافرت بریم

    و…..

    و الله یکتا را سپاسگزارم به خاطر این نعمت فوق العاده اش

    《 هدیه سلامتی مرا زنده نگه داشته 》

    الان بهترین کار

    1 توکل بر عظمت الله یکتا

    فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ .

    . . . هنگامی که تصمیم گرفتی [ قاطع باش و ] توکل بر خدا کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد .

    فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّکَ عَلَی الحَقِّ المُبینِ .

    پس توکل بر خدا کن که تو بر جایگاه حقِّ آشکار قرار داری .

    وَ لاتُطِعِ الکافِرینَ وَ المُنافِقینَ وَدَع أذیهُم وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ وَ کَفی بِاللهِ وَکیلاً .

    و از کافران و منافقان پیروی مکن و به آزارهای آن‌ها بی‌اعتنا باش و توکل بر خدا کن و همین بس که خدا حامی و مدافع [ تو ] باشد [ و با توکل بر خدای متعال از هیچ‌کس نهراس ]

    . . . فَعَلَی اللهِ تَوَکَّلتُ فَاَجمِعُوا اَمرَکُم وَ شُرَکائَکُم ثُمَّ لا یَکُن اَمرُکُم عَلَیکُم عُمَّهً

    . . . من تنها بر خدا توکل می‌کنم ، شما هم به اتفاق بتان و خدایان باطل خود هر مکر و تدبیری دارید همه را فراهم آورید و هیچ چیز از اسباب و وسایل بر شما مستور نماند . . .

    اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَی الَّذینَ امَنُوا وَ عَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ .

    چرا که او [ : شیطان ] بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند تسلّطی ندارد .

    فَقالُوا عَلَی اللهِ تَوَکَّلنا رَبَّنا لا تَجعَلنا فِتنَهً لِلقَومِ الظّالِمینَ

    گفتند : تنها بر خدا توکل داریم . پروردگارا ! ما را تحت تأثیر گروه ستمگر قرار مده .

    . . . فَاَعرِض عَنهُم وَ تَوَکَّل عَلَی اللهِ وَ کَفی بِاللهِ وَکیلاً .

    . . . به آن‌ها اعتنا مکن [ و از نقشه های آن‌ها وحشت نداشته باش ] و توکل بر خدا کن و کافی است که او یار و مدافع تو باشد .

    فَاِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِیَ اللهُ لا إلهَ اِلّا هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیمِ .

    اگر آن‌ها روی [ از حق ] بگردانند [ نگران مباش ] بگو خداوند مرا کفایت می‌کند ، هیچ معبودی جز او نیست ، بر او توکّل می‌کنم و او صاحب عرش بزرگ است [ و همه ی عالم در قبضه ی قدرت اوست و تمام قدرت‌ها در برابر قدرت او ناچیز است ] .

    . . . وَ ما تَوفیقی اِلّا بِاللهِ عَلَیهِ تَوکَّلتُ وَ اِلَیهِ اُنیبُ .

    . . . و توفیق من جز به خدا نیست ، تنها بر او توکل دارم و تنها به سوی او باز می‌گردم .

    . . . وَ اِلَیهِ یُرجَعُ الاَمرُ کُلُّهُ فَاعبُدهُ وَ تَوَکَّل عَلَیهِ . . .

    . . . و همه ی کارها به او باز می‌گردد ، پس او را بپرست و بر او توکّل کن . . .

    2 اعراض از ناخواسته (بیماری)

    «… فاجتنبوا الرجس من الاوثـن واجتنبوا قول الزور؛

    … از پلیدیها یعنی از بتها اعراض کنید و از سخن باطل و بی اساس بپرهیزید.»

     واعرض عن الجـهلین؛ 

    و از جاهلان روی بگردان

    .فتقطعوا امرهم بینهم زبرا کل حزب بما لدیهم فرحون• فذرهم فی غمرتهم حتی حین؛ 

    اما آنها کارهای خود را به پراکندگی کشاندند و هر گروهی به راهی رفتند (و عجب اینکه) هر گروه، به آنچه نزد خود دارند خوشحالند

    ربما یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین• ذرهم یاکلوا ویتمتعوا ویلههم الامل فسوف یعلمون؛

    کافران (هنگامی که آثار شوم اعمال را ببینند) چه بسا آرزو می‌کنند مسلمان بودند! • بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنانرا غافل سازد، ولی به زودی خواهند فهمید.»

    3 توجه به سلامتی

    شکر خدا به خاطر این نعمت فوق العاده 🙏🙏

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّـهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿البقره: ١٧٢﴾

    هان اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! از نعمتهاى پاکیزه‏اى که روزى شما ساخته‏ ایم، بخورید و سپاس خدا را بگزارید؛ اگر تنها او را مى‏ پرستید.

    باارزوی سلامتی 💛🙏

    در پناه الله یکتا💛✋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  9. -
    علیرضا جلالی گفته:
    مدت عضویت: 2020 روز

    نامه های بسیار زیبا و حیرت آور از سوی پروردگار به همه انسانها:

    💗💗💗💗💗💗

    سوگند به روز، وقتیکه نور میگیرد و به شب، وقتیکه آرام میگیرد، که من نه تو را رها کرده‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام. (ضحی 1-2)

    افسوس که هرکس را بسوی تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم، او را بسخره گرفتی! (یس 30)

    و هیچ پیامی از پیامهایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4)

    و باخشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام. (انبیا 87)

    و مرا بمبارزه طلبیدی وچنان متوهم شدی که گمان کردی خودت بر همه چیز توانایی! (یونس 24)

    و این درحالی بود که حتی مگسی را هم نمیتوانستی و نمیتوانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمیتوانی از او پس بگیری. (حج 73)

    پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام

    وجودت لرزید(چه لرزشی!)، گفتم کمکهایم در راهست و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما بمن شک کردی. (چه شکهایی!) (احزاب 10)

    تا زمین با آن وسعتش بر تو تنگ آمد. پس حتی ازخودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من بسوی تو باز گشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی، که من مهربانترینم در بازگشتن. (توبه 118)

    وقتی در تاریکیها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم، با من میمانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری درعشقت شریک

    کردی. (انعام 63-64)

    این عادت دیرینه ات بوده که هرگاه خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رو بسوی دیگر کردی و هر وقت سختی به تو رسید از من نا امید شدی. (اسرا 83)

    آیا من برنداشتم از دوشت باریکه میشکست پشتت را؟ (سوره شرح 2-3)

    آیا غیر از من، خدایی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف 59)

    پس کجا میروی؟ (تکویر 26)

    پس از این سخن، دیگر بکدام سخن میخواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)

    چه چیز جز بخشندگیم باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6)

    مرا بیاد می آوری؟ من همانم که بادها را میفرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنند و ابرهای پاره پاره را به هم فشرده میکنم تا  قطره ای باران ازخلال آنها بیرون آید و بخواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این درحالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم 48)

    من همانم که میدانم در روز روحت چه جراحتهایی برمیدارد! و در شب، تمام روحت را درخواب بازپس میگیرم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آنرا بزندگی بر انگیخته، و تا مرگت که بسویم بازگردی، به اینکار ادامه میدهم. (انعام 60)

    من همانم که وقتی میترسی، به تو امنیت میدهم. (قریش 3)

    برگرد، مطمئن برگرد، تا یکبار دیگر با هم باشیم. (فجر 28-29)

    تا یکبار دیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.

    (مائده 54)

    خدایا شکرت که من رادراین راه قراردادی که تورابهتر بشناسم و باور کنم و ممنون از استاد عباس منش که آگاهی بخش من شده ومیشود

    باخداهمه چیز ممکن میشود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      امیرحسین خواجوی گفته:
      مدت عضویت: 1694 روز

      سلام دوست عزیزم

      ازتون تشکر میکنم که این آیه ها رو به من یاد آوری کردید

      من یکبار قران رو معنیش رو تا اخر خوندم ولی این آیه ها رو ندیده بودم

      الان که شما ایه ها رو اوردید و گفتید چه سوره ای چه ایه ای هست رفتم قران تو گوشیم رو باز کردم و متعجب که این ایه ها رو چرا ندیده بودم

      خداروشکر بخاط هدایتم به سمت کامنت شما

      به سمت هدایت و برکت

      به سمت نعمت و فراوانی

      هرجا هستید شاد سلامت ثروتمند در پناه الله باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      منیژه حکیمیان گفته:
      مدت عضویت: 942 روز

      سلام آقا جلالی عزیز

      خدارا هزاران بار شکر که به کامنت شما هدایت شدم

      هر سطرش را با اشک وبا عشق به الله خواندم

      چقدر سبک شدم چقدر حال دلم را خوب کردی خدا حال دلت را خوب کنه برادر عزیزم

      چقدر قشنگ معانی قرآن را درآوردید نوشتید با ذکر آن سوره

      ممنونم انگار 5 سال پیش این کامنت را برای امروز من نوشته بودید

      واقعا نمیتونم از حالم بگم از عشقی که با خدایم کردم

      خدارا شکر برای این سایت الهی وبرای انسانهای خوب وعالی مثل شما

      خدایا از هدایت ممنونم

      برادر خوبم از خدا برایت حال خوب، خوشبختی وسلامتی خواستارم

      در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2319 روز

    سلام بر استاد عزیزم ومریم بانوی شایسته ودوستان عزیز هم فرکانسی

    امروز روز شلوغی دارم وکلی کار برای انجام دادن که باید طبق برنامه انجام بشه اما در سحرگاه باشنیدن این فایل نتوانستم سکوت کنم پیش خودم گفتم این ناسپاسی به استادست که با اجرای آموزه های استاد در آن روزها طبق گفته ی استاد به نتیجه رسیده ای والان سکوت کنی .پس تصمیم گرفتم قبل از شروع هر کاری این کامنت را بنویسم.

    الان که این کامنت را می نویسم بر روی نیمکت محوطه ی جلوی خانه نشسته ام ،خنکای نسیم پاییزی در بین موهایم می پیچد ،هوا پر از موسیقی صدای گنجشکها وکبوترهاست،نور خورشید رقص کنان بر چمن های سبز پای می کوبد وآسمان آبی با ابرهای پنبه ای سفیدش در بالای سرم خودنمایی می کندومن فرسنگها دور از هیاهو وشرایط حساس کنونی در خلیج زیبای مکزیک همچنان تلاش میکنم که ذهنم را کنترل کنم وتمرکزم را از ناخواسته ها واخبار بد بردارم.

    استاد عزیزم وجود شما در آن روزها معجزه ای بود در زندگیه همه ما.من وهمسرم در آن روزها طبق آموزه های شما ذهنمان را کنترل کردیم ،خداراشکر از قبل از آشنایی با شما سالها بود که تلویزیون از خانه ی ما حذف شده بود،ولی قرنطینه موهبتی بود که از بدنه ی جامعه هم جدا شویم وبهترین فرصت بود برای کار کردن روی دوره 12قدم.کار من وهمسرم این شده بود که جلسات دوره را تمرکزی کار کنیم وگاه وبیگاه قرنطینه را دور بزنیم وبه طبیعت های بکر ایران برویم که با قرنطینه زیباتر شده بود، به چشم میدیدیم که دور از هیاهوی آدمها زمین دارد نفس میکشد وجان دوباره می گیرد.

    ما اخبار را دنبال نمی کردیم،حتی بعضا جواب تلفن افراد منفی بین وحراف را نمیدادیم،اگر جایی بحثی پیش می آمد یا آنجا را ترک میکردیم یا موضوع صحبت را عوض می کردیم وبهترین پناهگاه ما طبیعت بود وسایت شما .فقط برروی خواسته ها ونکات مثبت تمرکز میکردیم واین شد که در همان روزها مسیر مهاجرت ما به آمریکا رقم خورد،وما پله به پله پیش آمدیم وتکاملمون رو طی کردیم ویکی یکی ترمزهارو شناسایی کردیم وبرداشتیم و،وااااای استاد اصلا حواسم نبود که ما دقیقا در چنین روزهایی 8اکتبر وارد آمریکا شدیم.

    ونه تنها وارد آمریکا شدم بلکه خداوند منو هدایت کرد به بهشتی نزدیک پارادایس دقیقا با همان شرایط آب وهوایی(از بس که ما فیلمهای زندگی در بهشت رو دیدیم وتحسین وتجسم کردیم)

    همه چیز برایمان آشنا بود حتی در خرید وسایل خانه هدایت میشدیم به وسایل شما واستاد دیگه نگم از معجزه ها وحال خوب که ساعتها باید بنویسم.

    شما توی این لایو در مورد بیمار نشدن گفتید ومن میخوام تجربه ام رو تو این زمینه هم بنویسم .به خاطر شرایطی که خودم به دلیل عدم احساس ارزشمندی در زندگیم ایجاد کردم (وموضوعش از حوصله این بحث خارجه)دقیقا قبل سفر به آمریکا دیسک کمر من پاره شد و5 دکتر در اصفهان وتهران دستور به بستری وعمل جراحی دادند اما من با این باور که بدنم خودش رو ترمیم میکنه ومن خودم بدنم رو شفا میدم زیر بار عمل جراحی نرفتم،فقط به دلیل شرایطم مجبور شدم پرواز بیزینس کلس بگیرم ،تو درد میخندیدم ومیگفتم خدایا شکرت با تخت وبارگاه عین یه شاهزاده داری منو میبری آمریکا…..

    وبدن من خودشو ترمیم کرد ودر کمتر از یکماه علائم بهبود ظاهر شد والان بعد از یکسال که دارم این کامنت رو می نویسم حالم کاملا خوبه.

    امروز بعد از گذشت حدود 5سال از آن روزها میبینیم افرادی رو که میگن اون شرایط بیماری برای زندگیه ما خیلی برکت به همراه آورد واونها کسانی هستند که آگاهانه یا نا آگاهانه کنترل ذهن کردند.

    استاد عزیزم به قول شما همیشه شرایط حساس کنونی هست مثل همین امروز اما اومدم کامنت گذاشتم که کامنت من مهر تاییدواثباتی باشه بر حقانیت کلامتون واینکه اگه در این شرایط شما کنترل ذهن کنید وتمرکزتون رو بر روی خواسته هاتون بذارید خداوند صددرصد پاداش میده همونطور که به من داد.

    والبته که این ماجرای کنترل ذهن دائمی وهمیشگیست وهر زمانی انجامش ندیم شرایط نادلخواه دوباره تو زندگیمون ظاهر میشه.

    استاد عزیزم ،مریم جان ودوستان هم فرکانسی سپاسگزار حضور همگی شما در زندگیم هستم.در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      سعید حاج هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 954 روز

      به نام خدا

      سلام به خالق هستی بخش

      سلام به همه ی آفرینش

      سلام به تمام بود و نبود

      کامنتتون رو خوندم و از خدای خودم بینهایت سپاسگزارم که منو هدایت می‌کنه به بهترین ها در هر زمینه ای

      از شما هم بسیار سپاسگزارم که دیدگاه تون رو با اعضای سایت به اشتراک گذاشتین و خواهید گذاشت

      به لطف پروردگار امروز با خوندن کامنت شما کلی انرژی مثبت اومد تووی وجودم کلی باور‍‌‌اینکه ، بله اینه نتیجه ی کار روی خود و تعهد و عمل به آموزش ها و اگه ایشون تونستن حتما منم میتونم حتما واسه منم امکان پذیر و این خودش یه الگوی خیلی خوبیه ، از خدا کمک میخوام که با عمل به آموزش ها و هدایت های قرآن که مدتهاست مثل شما درگیر درک مفاهیمش و رمزگشای اونم به بهترین مسیر هدایت بشم و در راه خودش قدم بردارم که راه خودش یعنی سعادت دنیا وآخرت یعنی فراوانی ثروت و نعمت یعنی سلامتی یعنی همه چیز آروم و گل و بلبل

      خدایا مارا به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای ،نه کسانی که به آنها غضب کرده ای و نه گمراهان.

      در پناه الله شاد سالم سعادت مند ثروتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: