live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرز - صفحه 42
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-29 02:02:592024-09-29 06:45:40live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب رزاق و هدایت گر
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی️ ️
سلام و درود به خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش ️ ️
برداشتن قدم های کوچک اما مستمر لازمش داشتن هدف های کوتاه مدت و انگیزه کافی برای عمل کردن به اعمالی که اون هدف و محقق میکنه و محقق شدن هدفهای کوتاه مدت انگیزه ایجاد میکنه برای ادامه مسیر و هدف های بعدی و بعدی و به همین ترتیب یک مرتبه به جایی میرسیم و میبینیم که یه اتفاق بزرگ و خلق کردیم.
مقاومت های ذهن مون و باید با فکت کم کنیم، فکت ها الگوهایی هستن که خواسته ما رو الان دارن و با دیدن الگوهای بیشتر، ذهن ما قبول میکنه برای ما هم میتونه اتفاق بیفته.
خیلی سخته که تو فاز مقایسه و مقایسه کردن نریم ، ولی وقتی یکم که به عقب برمیگردیم میبینیم هر کسی از یه مسیر متفاوت به اون جایگاه رسیده و هیچ وجه مشترکی در مسیر اون شخص نیست که بخواهیم مقایسه کنیم.و فقط دونستن اینکه چون ذهن و سیستم عصبی تمام ما انسان ها یکی ست، باعث ارامش و قوت قلب برای ما میشه پس ما هم میتونیم حالا باید بگردیم روش خودمون و پیدا کنیم.
برای اینکه از دام کمال گرایی خارج بشیم باید سپاسگزار کوچکترین پیشرفت و حرکت روبه جلو مون باشیم و کم کم میرسیم به اون نقطه ای از ابتدا از خودمون انتظار داشتیم… انتظار اون حرکت بزرگ که اگر از ابتدا میخواستیم بهش فکر کنیم اصلا قدم نمیداشتیم… باید از همون مهارت اولیه ای که داریم استارت بزنیم در طی مسیر تجربه اس که باعث پخته شدن ما و ماهر تر شدن ما میشه تا با اعتماد به نفس بیشتر به کارهای بزرگتر دست بزنیم.
کمال گرایی اعتماد به نفس و در ما از بین میبره ،چون یه کار بزرگ و با مهارت و تجربه و شرایط فعلی از خودمون میخوایم و ذهن مون با استناد به این شرایط هرگز اتفاق افتادنش و قبول نمیکنه…
ولی برعکس با انجام دادن کارهای کوچکتر و نتایج، ذره ذره اعتماد به نفس ما هم قدرت میگیره و ذهن ما با استناد به این نتایج دیگه براش پذیرفتنی میشه.
در پناه رب رزاق و هدایت گر
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی نازنین
گام نهم
من با علم به اینک باید قدمهای کوچیک بردارم،شروع کردم هروز یک درس گرامر از کتابهای گذشتمو با چندتا لغت بخونم
تقریبا یکماه طول کشید و یک کتابو به اتمام رسوندم،برای جمع بندی و مرور ،نمیدونم چرا انقد راحت فراموش کردم که نباید حتی برای جمع بندی هم کمال گرا باشم و یهو بخوام کل کتابو بخونم
تقریبا یک هفتست میخوام دوره کنم،اما چون ب خودم گفتم کل کتاب،و چون ذهن سختشه یهو کلشو بخونه،به بهونه های مختلف هی عقب میفته و نمیخواد بره سر کتاب
همین امشب وقتی داشتم مقاله ی فایلومیخوندم،یهو بخودم گفتم چرا دوره نکردی الان پنجشنبست!یه هفته گذشت از تصمیمت
با خودم صادقانه حرف زدم و ج دادم
اخه زیاده ،خسته میشم
یهو خدا بهم گفت خب قانونی نداریم برای مرور،بلندشی یهو همشو بخونی،مرورشم میتونی قسمت بندی کنی ولی خب قسمتای بزرگتر ،چون فقط مروره
متعجب شدم که چقد عادات و باورهای غلط ،راحتو اسون و ریز میتونن در عین اینک فکر میکنی داری درست عمل میکنی،کارشونو انجام بدن و کافیه تو یکم حواست نباشه ،دقیقا دوباره میشی همون ادم قبل با همون لایف استایل قبل با همون نتایج قبل
خیلی حسم بهتر شد وقتی خدا به قلبم گفت
کم کم داشتم توی وجودم خودمو سرزنش میکردم ک تعهدتو فراموش کردی
ازینورم انگار کماگرایی داشت منو از تیک زدنه این قدم ،دور میکرد تا مثل قبلها،یه کار ناتمومه دیگ توی رزومم داشته باشم
ولی الان انگار ذوق کردم انگار یه تصمیم جدیدوراحت گرفتم
من هرآن چه دارم از آن توست و تو به من دادی
سلام به مریم جانِ زیبا و استاد عباس منش عزیز
و همه ی دوستانم در این مسیر رویایی
گام نهم (خانه تکانی ذهن)
شباهت باورهای محدود کننده به علف های هرز
این داستان رو استاد خیلی مفصل توی دوره 12 قدم توضیح دادن که من باید برم دوره کنم چون واقعا عالی بود.
چون اون موقع که من دوره 12 قدم رو کار میکردم یکی از بهترین فایل هایی این دوره بود
موفقیت انجام کارهایی ست که باید انجام بدیم و وقتی تموممیشه احساس موفقیت، اعتماد بنفس داریم و این احساس به ما کمک میکنه واسه قدم های بعدی
که محکم تر برداریم با باور های قوی تر….
و من توی دوره 12 قدم و عزت نفس توی انجام دادن کارها خیلی خیلی بهتر شدم، تصمیم میگیرم و انجام میدم، و قدم های بعدی رو با باورهای قوی تر محکم تر برمیدارم و همین طور تساعدی بهتر و بهتر میشم
به قول استاد موفقیت موفقیت میاره
من اول توی خونه نقاشی کردم ، بعد رفتم کلاس تابلوی خفن کشیدم و بعد هدایت شدم به نقاشی روی چوب
و الان میخوام با فندک نقاشی کنم و خدا میدونه بعدش چه کارهایی بهم گفته شه و انجام بدم.
دوره عزت نفس خیلی منو توی یه سری چیزها ساخت
اینکه از دایره محدودیت هام یک ذره برم بالاتر
و هربار که هرکاری رو تموم کنم ، خودم رو تحسین کنم و به خودم بگم دیدی انجامش دادی سپیده، آفرین بهت
دیدی امکان پذیر بود و از اون کار قدرت بگیرم برای کارهای بعدی و کارهای بزرگ تر.
من هربار با این باورها تابلوهام رو تموم کردم و خودم رو تحسین کردم و ازش قدرت گرفتم برای کارهای حرفه ایی تر و تابلوهای بزرگ تر.
این قانونی رو که استاد توضیح دادن خیلی دوس داشتم این که خواسته ها و هدف های بزرگ تون رو به قطعه های کوچیک تقسیم کنید و اول قطعه های کوچیک رو انجام بدین و بعد یکم بزرگ تر و همین طوری قدم هارو تکاملی بردارید، من بعد از گفته های استاد تصمیم گرفتم برای مهاجرتم این قانون رو عملی کنم و انجامش بدم.
این فایل کوتاه پر از نکات کلیدی بود برای من
ممنونم مریم جونم که اینقدر ساده و راحت روش استفاده از فایل هارو به ما آموزش دادی و این مسیر برای من هرلحظه هموار تر میشه.
بنام خداوند بخشنده و مهربان
درود بر استاد عزیز و خانم شایسته و خانواده بزرگ عباس منش
این فایل من بیاد چگونگی کوهنوردی و لذت موفقیت رسید به هدفی داشتم انداخت
روزی که شروع کردم به کوه نوردی کم ترین شیب سربالای ها هم برام بسیار سخت بود یادم اولین باری که پای دامنه کوه ایستادم و هدف قله توچال بود من چندین هفته مداوم حرکت کردم به سمت قله هفته اول تا پلنگچال هفته دوم بالاتر از پلنگ چال و چند هفته رفتم برگشتن تا اینکه توانستم با استمرار بر کارم و هدفم به قله توچال برسم در این میان در هر جلسه افکار منفی منو یک لحضه هم رها نکرد و البته من هم ذهنم رها نکردم و با امید و موفقیت هفته قبل که پیشروی خوبی داشتم ذهنم تشویق به رسید به ارتفاع بیشتر از هفته قبل میکردم
مورد دوم که شما فرمودین اگر در قدمهای اول شروع هر مسیر آدم بخواد آخر مسیر رو ببینه قطعا خیلی دور و خسته کننده به نظر میادش و من از دیگران که تجربه بیشتری داشتند آموخته بودم که فقط باید دو الهی سه متر جلوتر از پام رو ببینم هدم قله هست ولی نگاهم باید جلوی بام باشه و هدفهای برگ با قدمهای کوچک و استمرار در تکرار و تلاش به قله توچال بعد از هشت ساعت در جلسه هفتم رسیدم و با همین تکنیک به قله زیبای دماوند هم قدم گذاشتم و به لطف خدا که با شما استاد عزیز آشنا شدم این نگرش در تمام ابعاد زندگی من بکار گرفته شد و به موفقیت های خیلی خوبی در زندگی رسیده ام
خدارو هزار آن با شکر گذار هستم که من رو با شما استاد بزرگ و مهربان آشنا کرد
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
درسته استاد بزرگوارم، علفهای هرز درست مثل باورهای محدود کننده و نادرست من هستند. وقتی اجازه بدم که این باورها در من رشد کنند اونوقته که در هم میتنند و چنان پیچیده میشن که دیگه شاید نشه با حتا زحمات زیاد هم از پسشون بر بیای. پس، باید تلاش کنم و پیوسته روی خودم کار کنم تا نگذارم کار به مراحل دشوار برسه. خوب، گیریم که کار به مراحل دشوار رسید، آیا چاره عجله و شتابزدگیه؟ نه! البته بیشتر ماها دچار این اشتباه میشیم که میخوایم چالشهامون رو با عجله برطرف کنیم و منم از این دست کارها بسیار انجام دادهام و همیشه با شکست روبهرو شدهام. چقدر درست گفتید که: نتیجهای درسته که تثبیت شده باشه، نه این که یک یا دو بار بهدست بیاد و من فکر کنم که دیگه تموم شد و من از اون مرحله رد شدم و میتونم وارد مرحلهی بعدی بشم. نه این میشه کار بی ریشه انجام دادن. میشه خونه روی آب ساختن. وقتی نتایج تثبیت بشه، لازم نیست که من بخوام که برم مرحلهی بعدی، خودش منو به شکل خودکار به مرحلهی بعدی میبره. این همونه که شما استاد بزرگوارم میگین: وارد شدن کاملا طبیعی ثروتهای روزافزون الهی به زندگیمان. آره، عجله و شتابزدگی پشت سر هم نتایج نامطلوب میده و نتیجش میشه دلسردی و دلزدگی و نا امیدی و دست از تلاش کشیدن. پس نباید گول شیطان را خورد و خودمو با دیگران مقایسه کنم! اصلا این اول اشتباهه. باید بدونم که من مسیر خودم را در زندگی دارم. هرکسی هم مسیر خودش را داره و هیچ دو نفری نیستن که مسیر یکسانی داشته باشند. پس، وقتی من برای بهترینها به دنیا آمدم، هیچ نیازی نیست که خودم را با دیگران مقایسه کنم و دچار عجله بشم و کلی انرژی خودم را هدر بدم. هر چالشی را میشه حل کرد ولی با شکیبایی و پیوستگی و حوصله. به قول شاعر که: کارها آسان شود اما به صبر!
استاد ممنونم که هستید و خدا را سپاس بیکران دارم که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشته و شما و همهی دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش را بهعنوان خورشیدی بر سر سر من میتاباند تا راه را گم نکنم و در مسیر بمانم و یک زندگی عاشقانه و زیبا و پر از اتفاقات و تجربههای گرانقدر را در این دنیا داشته باشم.
ارادتمند شما
بسم الله الرحمن الرحیم
پروژه خانه تکانی ذهن
گام نهم
اول میخوام از چند جمله تاثیر گذار بچه ها تو کامنت هاشون بنویسم.من مدتیه که کامنتها رو میخونم.و نکات کلیدی رو یادددشت میکنم.
به درکم خیلی کمک میکنه.
$باورها در هم گره خورده اند،چه مخرب چه باورهای خوب و قدرتمند کننده
$ چهار چوب و فرمول اساسی قانون:
1_شنیدن قانون
2_درک شنیده ها
3_عمل کردن به درک کرده ها
4_صبر با احساس خوب برای رخ دادن نتیجه
$شنیده ها و فهمیده ها ی هر فایل رو بنویسیم تا به درک بهارمون کمک کنه.بنویسیم چی فهمیدیم،چی مرور شد،و به چه درک جدیدی رسیدیم.
$ کامنتها منو به وضوح میرسونه
$ برای شروع هر هدفی باید با قدم اول شروع کرد،که چیزی نیست جز استفاده ازهمه ی امکانات و شرایط در دسترس
$یه گیاه هیچ وقت یه شبه درخت نمیشه
خوب اینم چند جمله از کامنتهای دوستان
حالا بیایم اینور جنگل
استاد اول با هدف چیدن علف های هرز شروع میکنه و در اخر نتیجه همه مون رو شگفت زده کرد.
قدم به قدم پیش رفتن و نتیجه شده پاکسازی جنگل و ساخت اون تریل زیبا.
باورهای محدود کننده ذهنو علف های هرز همه از یک سیستم تبعیت میکنه.در کل، هر انچه در درون انسان وجود داره،مشابه ش در جهان بیرون نیز مشاهده میشه.
مثل هم باورهای مخرب و محدود کننده و علف های هرز.
موفقیت همینه.انجام کارهایی که میدونیم باید انجام بشن و بعد از نتیجه و انجام کار احساس توانایی و اعتماد به نفس در وجودمون بالاتر میره که خودش میشه پایه برای انجام قدم بعدی.
من از بچه گیم شنیده بودم،خواب ،خواب میاره
و هرگز کسی حتی اشاره هم نکرده بود که موفقیت،موفقیت میاره.
هدف و پروژه رو به پله های کوچک تقسیم کنیم.یاد خانم شایسته افتادم که موقع خانه تکانی، چطور یه پروژه قسمت بندی شده بر میداشتن و نتیجه چیزی نبود جز رضایت و سود و سود
من خودم از اول دختر کمالگرایی بودم.دخترم هم نثل گذشته منه.جقدر به کمالگرا بودنم افتخار هم میکردم.غافل از اینکه چقدر در حق خودم ستم کردم و پیشرفتم رو سال به سال عقب انداختم.
چه کارهایی که دوست داشتم و انجام نشد.
الان که به دخترم گوشزد میکنم، اصلا متوجه منظورم نیست.از خدا براش هدایت در مسیر توحید میخوام که مثل من سالهای زیادی در جهل باقی نمونه.
خیلی مواقع بود که خودم کارها رو قسمت بندی میکردم، اما توالی و استمرار نداشتم
خیلی وقت ها موفق میشدم اما به خاطر روحیه کمالگرایی اون موفقیت به چشمم نمی امد و ارزشمند نبود
من از دایره محدودیت هام بیرون رفتم، اما دیر و طی کردن سرعت تکامل برای هر چیزی لاک پشت وار بود
تازه بعد اینهمه سال در سایت بودن،متوحه تفاوت الهامات خداوند میشم.اوایل نمیتونستم تشخیص بدم.اما الان به لطف خدا خیلی راحت پیام ها،نشانه ها و صدای خداوند رو متوجه میشم.
در خصوص کنترل ذهن هم هیلی رشدم بهتر شده در مقایسه با سال قبلم.
مثلا دو روز پیش تصادفی پیش امد که چند ماشین زنجیروار پیش امد.در یک آن هراسان شدم، اما نفس عمیق کشیدم و جمله ی الخیر فی ما وقع رو چندین بار تکرار کردم.با حال خوب و لبخند
نتیجه چی شد؟
همه ماشینها دچار ضرر و زیان شدن، جز ماشین ما
الحمدالله، این از فضل پروردگار و قدرت کنترل ذهنه
مثالها و شواهد این روزهای زندگیم خیلی زیاد شده
انسلن فراموشکاره.فقط اون چیزهایی که براش بُلده، یادش میمونه.
به خودم یاداور میشم که تمام اتفاقات خوب رو باید مکتوب کرد.یا در سایت یا دفتر ستاره قطبی.
انرژی عالی الهی روز به روز بیشتر در وجودم شعله ور نیشود و خبر از اتفاقات عالی میدهد.
به همین زودی ها، میام و از شرایط مالی متحول شده ام براتون میگم.
در پناه الله
سلام عزیزم
این حد از درک و آگاهی که داشتی رو تحسین میکنم.
استاد همیشه تاکید دارن کامنت هارو بخونیم چون به درک ما کمک میکنه
احسنت به شما.
کنترل ذهنت رو موقع تصادف تحسین میکنم و در لحظه تغییر نتایج رو میبینی و چه قدر احساس خوبی بهت دست میده
حس ِاعتماد بنفس
حسِ ایمان
و اینکه باورهات قوی تر میشه و قدم های بعدی رو با ایمان بیشتر برمیداری .
همین مسیر رو برو درسته موفق باشی عزیزدلم
به نام رب هدایتگرم
روز نهم پروژه:
: وقتی کاری شروع میکنی، کارت رو قطعه قطعه تقسیم کن مرحله به مرحله پیش برو
: در مسیر خیلی چیزها یاد میگیری که بزرگت میکنه
: موفقیت،موفقیت میاره وقتی به موفقیتی میرسی احساس قدرت میکنی، اعتماد بنفست بالا میره باعث میشه کارهای بعدی رو بهتر انجام بدی
: اگر قدم ها را یکی یکی بردارید خیلی چیزها در هنگام قدم برداشتن بهتون گفته میشه
الانِ خودت رو با کسی که ده پونزده سال یک مسیری رو رفته مقایسه نکن اونهم قبلا مثل الانِ تو بوده با اشتیاق ادامه داده و به اینجا رسیده
: یکجا بودن و کاری نکردن خوشبختی نیست جهنمه ،آدم دوست داره مولد باشه ،خلق کنه چون باعث رشدش میشه
: باید اجازه بدهی نتایجت پایدار بشه بعدا درموردش صحبت کنی
: وقتی در مسیر قرار میگیری و قدم اول رو برمیداری ،بقیه کارها راحت میشه ،موفقیت تصاعدی رشد میکنه
: از طبیعت خیلی درسها میشه گرفت که باید ازش استفاده کنیم
این صحبتها همون چیزیه که نیاز به شنیدنش داشتمو تا حالا کسی بهم نگفته بود ولی شما مثل برادر بزرگم هستید یه راهنمای عالی و استادی دانا که با سخاوتمندی کامل این سخنان ارزشمند رو بهم گفتید تا با عمل بهشون پیشرفت کنم ،سعادت دنیا و آخرتم عمل به آگاهیاییه که شما در اختیارمون میذارید اما گاهی از مسیر خارج میشم و روی تعهدم محکم نیستم ،مشکل قانون نیست اگه دیر نتیجه میگیرم مشکل منم که هنوز توی مسیر ثابت نیستم.
خانم شایسته عزیزم سپاسگزارتونم که این پروژه رو آماده کردید و روی سایت گذاشتید ، برای من مثل معجزه س و خیلی متناسب با شرایط فعلیمه ، شنیدن فایلها هرروز سوپرایزم میکنه خدایاشکرت
سلاااااااام استااااد جانمممم
سلامممم برمریم خانم زیباااا
سلااااام بر دوستای عزیزم
راجبه این فایل بخوام بگم نکات بسیار جذابی داشت ودوست دارم توی این مسیر خانه تکانی ذهن هر فایل رو کامنت بزارم وهربار به نتایج خودم یا ادمهایی که دیدم ربط بدم تا برام منطقی تر بشه
شباهت باورهای محدود کننده وعلف هرز
چه مثال به جایی
دقیقا هر باور محدود کننده کلی باور دیگه بهش وصله که پیچ در پیچه باید کنکاش کنم
مثلا باور عدم لیاقت
هزار باور محدود کننده داره که در هم گره وپیچ وتاب خوردن که در نهایت شدن احساس بی لیاقتی که استاد جان خیلی فوق العاده در دوره ی لیاقت توضیح دادی
تحقیر هایی که شدم
سرزنش ها
سرکوب ها
مسخره شدن ها
گفتگو منفی ذهن
مقایسه
باورهای جامعه
و…..
وهمه ی اینا باهم گره خوردن شدن احساس بی لیاقتی که اکثر ما داریم
چه جمله ی طلایی گفتی استاد که هر کسی موفق شده نخواسته یکجا اون کارو انجام بده وقطعه وقطعه وقدم به قدم رفته واولش سخته ولی هر چی ادامه بدی سرعت رشدت بیشتر میشه یا به اصطلاح تساعدی میشه
مثلا من قصد داشتم قسمتی رو که به شدت بهم ریخته بود جمع کنم اولش وحشتناک به نظر میرسید ولی از یه قسمتش شروع کردم وتیکه وتیکه رفتم جلو که تموم شد وبه اون نظمی که میخواستم رسید به خودم گفتم دیدی چه راحت بود دیدی اولش سخت بود وقتی رفتی توی دل کار همه چی انجام شد پس برای تمام مسائل همینه از دور سخته وبهونه هست وقتی بری تودل کار اول اینکه قدم به قدم ایده والهام میاد که میری قدم بعدی ودقیقا درسته قدم های بعدی ویا دفعات بعد بسیار سریعتر انجام میدی اون کارو چون اماده شدی سرعت رشدت میره بالاتر
توی همه چیز قانون همینه
خدایا شکرت
مرسی استاد قشنگم بابت نکات زیبا
سلام
واقعیت رو باید بپذیریم تا بتونیم اون بصورت آگاهانه تغییر بدیم٫بله وقتی میشه علف های هرز رو قطع کرد و انداختشون دور میشه باورهایی که توی ذهنمون هست رو هم تغییر داد و انداختشون دور ٫به لطف خدای مهربان که همیشه حامی من بوده و هست ٫خودش من رو توی مسیر زندگی استادعباسمنش قرار داده تا بتونم زندگی خودم رو باورهای خودم رو و هر چه هست رو به درستی و با تکامل کامل و درست عوض کنم
خدایا برای وجود این بنده ات شکر گذاشت هستم و برای آگاهی هر روزه ات به من و صحبت کردن با قلب من هم از تو سپاسگزار هستم خدای مهربان
ساعت:3:05 ظهر
منزل
بنام خداوند مهربان و بخشنده
که هر روز از آگاهی های بی نهایتش به ما میبخشه و به قول استاد در این فایل دیگه این ما هستیم که باید از این آگاهی ها در عمل استفاده کنیم…چون با عمل به دانسته هامون نتایج ایجاد میشه…امید که به قول قرآن مثل چهارپایی نباشم که کتابی رو حمل میکنه…که اگه این آگاهی ها رو بشنوم ولی سعی نکنم در زندگی ازشون استفاده کنم همون حکم رو دارم…البته نتیجه ای هم نمیگیرم
“خانه تکانی ذهن”
“گام نهم”
میخوام با هدایت خواستن از خداوند در مورد اینکه شنیدن این فایل چه چیزهایی بهم یاد داده و منو برانگیخته کرده تا چه عادات خوب فکری و رفتاری در خودم ایجاد کنم بنویسم تا باز مسیرم بهتر و لذت بخش تر بشه
======================================
قبل از نوشتن میخوام بگم که استاد ممنون این تصاویر رو از بهشت زیباتون با ما به اشتراک میگذارید…چقدر لذت بردم بخش هایی از پردایس رو دیدم که قبلا ندیده بودم…چقدر راه جنگلی هیجان انگیزه و معلومه چقدر تلاش کردید که اونجا رو پاکسازی کنید…من با پاکسازی تراس خونه مون مقایسه میکنم که اونقدر کار لازم داره…میتونم تصور کنم که چقدر کار بزرگی کردید….
در ادامه میخوام به خاطر لرزش زیاد تصویر که البته طبیعی هم هست حین راه رفتن و حرف زدن ایجاد میشه تحسین کنم خانم شایسته رو که وقتی ویدیو میگیرن انقدر تصویر ثابته که فکر میکنید روی یک پایه ای حرفه ای روی چرخ با صد تا پیچ ثابت شده….واقعا تحسین تون کردم خانم شایسته عزیز…یعنی یادمه که یکبار داشتن آتیش جنگل پردایس رو خاموش میکردن و در حین خاموش کردن که چه حدی از تکون خوردن ممکنه اتفاق بیافته باز هم تصویر اونقدر ثابت و عالی بود که من واقعا لذت بردم و تحسین کردم…از خداوند سپاسگزاریم که چنین دست توانمندی رو در کنار استاد عزیز قرار داده که مستند زندگی در بهشت رو به تصویر بکشه…خدایا شکرت
=======================================
از چند ماه قبل با هدایت خداوند شروع کردم به حذف شاخ و برگهای اضافی زندگی ام که در اثر بی توجهی به قانون تمرکز روی اصل در طی دو سال اخیر توی کارم ایجاد شده بودن…مثل پروژه هایی که فکر میکردم قراره چیزی ازشون یاد بگیرم و تا حدی هم گرفتم…همکاری هایی که شروع شده بودن اما در حال حاضر فقط تمرکزم رو از اصل پرت میکردن…کلا همه اون حاشیه هایی که واقعا حواس پرتی ایجاد میکنن و هیچ نتیجه دراز مدت قابل توجهی ندارند…برای شروع با سریال زندگی در بهشت شروع کردم تا از انرژی مثبت ذوق و شوق استاد و خانم شایسته برای بهبودهای دائمی بهره مند بشم و کارهام رو پیش ببرم…
اما در ادامه مسیر متوجه شدم اون شاخ و برگهای اضافی اصلی که اصلا باعث میشن این علف های هرز فیزیکی ایجاد بشن مثل روابط به درد نخور، پروژه های کاری کم بازده، طول کشیدن روند انجام کارها،…مثلا کاری که باید توی دو ماه تموم بشه یکسال کج دار و مریض طول میکشه…همون باور های محدود کننده ذهن هستند….
باورهای محدود کننده هستند که باعث نشتی انرژی یکپارچه الهی ما میشن…انرژی که اگه نشتی نداشته باشه میتونه ما رو به صورت تصاعدی رشد بده و به خواسته هامون برسه…آهسته آهسته با هدایت خداوند تونستم پنج مورد از اصلی ترین نشتی های انرژی وجودم رو کشف کنم…ایمان دارم باز هم هستند که به قول استاد انقدر مثل این شاخه های در هم پیچیده هستند و تا ریشه یکی رو نزنی و نخوای درش بیاری از روی وصل بودنش به یکی دیگه نمیتونی بفهمی که اون یکی هم بوده…
این پنج مورد اینها هستند که دارم با دادن باور های خوب بهبودشون میدم…یعنی سعی میکنم روزانه در شرایط مختلف مهارشون کنم و اون باورهای خوب توحیدی رو برای رفع اون محدودیت تکرار کنم تا دوباره احساسم بهتر بشه:
1. گفتگوهای ذهنی منفی در مورد خودم که اغلب ریشه در عجله، باور کمبود، کمالگرایی، شماتت کردن بابت اشتباهات دارند
مثلا تصمیم گرفته بودم با یکی از جاهایی که کار میکردم دیگه کار نکنم…به این دلیل که زمان آزاد بشه برای اتمام کارهای
قدیمی…اونجا محیطی بود که زمانی که باهاشون شروع به کار کردم برای قدم اول و کسب تجربه خوب بود اما آدمهای متفاوتی هستند و اهدافشون در کار با ارزش های من واقعا تعارض داره…خیلی حس بدی پیدا میکنم اونجا میرم…کارم رو
کم کردم اما هنوز موفق به قطع نشدم…چرا؟ باور کمبود که درآمدم کم میشه….شرک و بی ایمانی که رئیس اون مجموعه دست تنها میشه…از مجوز کار من دارن استفاده میکنن…اونا در شروع که کسی بهت کار نمیداد بهت کار دادن…تازه رئیس ام بهم کمک کرد توی یکسری شرایطی…کلی باور محدود کننده در هم پیچیده….که این تصمیم رو گرفتم که در اولین فرصت برم و عدم همکاری ام رو برای ماه آینده بهشون اعلام کنم…و ذهنم رو از این مسئله پاک کنم….
حالا اینجا مشکل اون شاخ و برگ اضافی اون شغل یا آدمها هستند یا باورهای محدود من….این مثال نشون میده که چقدر کار کردن روی باورها مهم هست…تفاوت باور بد با باور خوب همون مقایسه گاری زهوار در رفته است با سوار جت شدن…تفاوت بین رسیدن به خواسته هاست یا نرسیدن…تفاوت بین کند و زجر آور رسیدن به خواسته هاست یا سریع و لذت بخش…
وقتی ایده میاد برای اجرای یه تصمیم باور خوب ضمانت اجرا میده به اون ایده و تصمیم…وقتی استاد میگه فاصله ایده و عمل به ایده برای من بسیار کوتاهه…همین روند ساخت باورهای خوب و عمل به ایده های ناشی از اون باورهای خوب و کسب نتایج منجر شده که استاد به این زندگی آسان و پربازده و با کیفیت از هر لحاظ هدایت بشه
2. مقایسه کردن خودم با بقیه که بهم احساس عجله بیشتر، حسادت و یا ترحم و دلسوزی میده
وقتی مثلا میبینم یکی توی کارم در زمان کمتری به خواسته من رسیده حتی به بیش از اون اگه باورهای محدود داشته باشم گفتگوهای آزار دهنده ای توی ذهنم شروع میشه که تمرکز منو میگیره و وقتم رو تلف میکنه….اما وقتی بیام باورهای خوب بهش بدم که خودم رو باهاش مقایسه نکنم و بگم من با یادگیری درس هام رشد میکنم و با ادامه دادن در مسیر درست من هم تصاعدی پیشرفت میکنم…رسیدن هر فردی به خواسته ای امکان پذیری رسیدن به خواسته ها رو نشون میده…بی انصافی به خدای بخشنده منه که بخوام به خاطر داشته های بقیه حسرت بخورم…مثل این هست که به خدا این پیغام رو میدم که تو که خدای عادلی نیستی و به یکی دادی اما به من ندادی…وقتی باورهای خوب دارم در عوض ازش میخوام این خواسته منم هست منو هم به چگونگی اش هدای کن…بهم ایمان بیشتر بده بهم توکل بیشتر بده بهم اراده بیشتر بده تا من هم به دریافت این نعمت توانا بشم…چون من باور دارم تو اجابت کننده همه خواسته ها، کریم، رحمن و رحیم، رزاق، وهاب هستی
3. قضاوت کردن بقیه در ذهنم در شرایطی که اشتباهی رو مرتکب میشن
هر نوعی از توجه به ناخواسته مثل تمرکز روی اشتباهات خودم یا اشتباهات بقیه یعنی جذب کردن ناخواسته بیشتر…اصلا تکرار همین اصل باعث میشه زیپ دهنم رو ببندم و نجواهای ذهنم رو ساکت کنم…یادآوری اینکه هر جایی هستم هر فکری میکنم یا هر احساسی دارم خداوند داره اونها رو ثبت میکنه و به خودم بازخورد میده…آیا دوست دارم بقیه هم منو قضاوت کنن؟ خوب پس قابل درکه که من هم نباید بقیه رو قضاوت کنم…اگه میتونم کمکی کنم خوب عالیه اگه نمیتونم توجهم رو بذارم روی نکات مثبت اون آدم یا بقیه
4. اهمیت دادن به نظر بقیه در مورد من
چقدر از انرژی ذهنی روزانه من صرف این میشه که بخوام کاری رو انجام بدم که اگه به میل خودم بود انجام نمیدادم…یا حرفی رو میزنم که دوست ندارم فقط برای خوشایند بقیه میگم…دامنه این عادت رفتاری محدود کننده خیلی گسترده است….از اینکه میخوام برم سر کوچه شیر بخرم چی بپوشم همسایه منو نبینه چیزی بگه…در شان خانواده رفتار کنم….یا اینکه حتما در فلان مراسم شرکت کنم چون مادرم دلش میخواد….یا اینکه میخوام یه جایی پارک کنم که مطمئن نیستم بتونم یا نه…امتحان نمیکنم چون کسی اونجا هست منو میشناسه نکنه پارک دوبلم خراب بشه آبروم بره…میرم سه دور دور میزنم بعد میام همونجا پارم میکنم:))) این مثالها رو میزنم که یادم بمونه تا چه حد میتونه گسترده باشه و الکی ذهن ما رو درگیر خودش کنه وقتمون رو گاهی هم پول مون رو هدر بده
5. اهمیت دادن به انتقادات بقیه از من
این یکی دیگه من خیلی توش خیلی ضعف دارم و نیاز به کار زیاد دارم…چون کمالگرا هستم…همیشه باید کارو جوری انجام بدم تا ایرادی درش نباشه…اگه یکی یه چیزی میگفت میرفتم توی لاک دفاعی که از خودم دفاع کنم…و طرف رو سرجاش بنشونم
کار کردن روی این نقاط ضعف اساسی و نشتی های انرژی من باعث میشه مقاومتهام و ترمز هام کمتر بشه و من تسلیم تر بشم…من بتونم بیشتر به خداوند نزدیک بشم و مثل او فکر کنم…چون در احساس صلح بیشتر با درونم و بیرونم هستم…تصمیماتم و رفتارهام بیشتر ریشه در باورهای قدرتمندکننده دارند…و نتایج هم قطعا مطلوب تر و دلخواه تر هستند…چرخ زندگی روون تر میشه و من آسان تر میشم برای آسونی ها و فراوانی ها
خوب برم تا روی این آگاهی ها باز کار کنم و نتایج بزرگتر خلق کنم و از نتایج ام بنویسم
============================================
نکته بعدی که در مورد این فایل خیلی برام تحسین برانگیز بود و البته همیشه در مورد استاد عباسمنش برام تحسین برانگیز هست عملگرا بودن ایشون هست….یعنی هدفی که توی 12 قدم گذاشتند و با اینکه به نتیجه دلخواه نرسیدن ادامه دادن…مدتی رهاش کردن برگشتند به عادات قبل و باز با تمرکز رفتن به دنبال جوابش تا هدایت شدن به قوانین اصلی سلامتی….وقتی در مورد رژیم غذایی بارها ازشون سوال میشد جوابی نمیدادن چون میگفتن هنوز خودم ازش نتایج پایدار نگرفتم…حرف مفت نمیزنند….تعهدشون به مسیرشون واقعا برام درس داره و استانداردی شده برای ذهن من برای اینکه حد بالای تعهد یعنی چی و تو باید به این حد خودت رو نزدیک و نزدیکتر کنی…همین دیشب سریال زندگی در بهشت رو میدیدم که آقای ریک غذای گوشتی بسیار هیولایی پخته بودند که واقعا اشتها برانگیز بود اما استاد همچنان به رژیم خودشون متعهد باقی موندن….به خودم یادآوری میکنم که مسیرهای بهتر جوابهای بهتر به کسانی گفته میشه که به اون ایده های حال حاضر عمل میکنند و در مسیر باقی هستند تا روش بهتری بیاد…ایده های بهتر حاصل عمل به ایده ها، تعهد به اونها، استمرار هست…
استاد ممنونم که الگویی زنده از عمل کردن به قوانین جهان و نتایج عمل به قوانین هستید…شما الگویی زنده از وعده های خداوند در قرآن به مومنین، صادقین، متقین، صابرین، راسخون فی العلم برای ما هستید…از خداوند براتون طلب طول عمر با عزت و ادامه مسیر رو میخوایم….امیدواریم ما هم این مسیر زیبا رو ادامه بدیم و وعده های خداوند رو تبدیل به حقیقت کنیم
خدایا شکر که امروز هم در این کلاس درس حضور داشتم:)))
سلام دوست عزیز
سپاسگزار خداوند هستم که من رو هدایت کرد به این کامنت زیبا
شمارو تحسین میکنم که چقدر خوب از خودتون و عادات بدتون شناخت دارید
من هم مثل شما خیلی از این باورهای محدود کننده و غلط رو دارم
مسیری رو انتخاب کردم، حالا هم ترس دارم از رها کردن شغل قبلی که میخوام تایمم آزاد بشه و بتونم آسون بشم برای آسانی ها
از طرفی یکی از بزرگترین پاشنههای اشیلم اینه که مثل استاد عملگرا نیستم و کارهامو پشت گوش میندازه
خدایا یاری ام کن تا نقاط ضعف و پاشنه های اشیلم رو بتونم به نقاط قوتام تبدیل کنم
ممنون از شما دوست عزیز همفرکانسی که با این کامنت جذاب و عمیق من رو هدایت کردید
در پناه الله یکتا شاد سالم سلامت باشید