live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 190 (به ترتیب امتیاز)

بنام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

سلام به استادنازنینم ودوستان عزیز

من چندروزپیش دیدگاهمو در پاسخ به سوال مسابقه اینجا نوشتم .امروز داشتم فایل جلسه 2قدم دوم دوره12قدم رو گوش میدادم البته برای بار دوم،که وقتی گوش میدادم دوباره انگار اصلا گوش نکرده بودم داشتم چیزای جدیدی رو از فایل میگرفتم.خاصیت همیشگی فایلای استادقسمتی از حرفایی که استاد توی این فایل گفتن بنظرم جواب مناسبی اومد ،اگر چه در دیدگاه اولم هم نظر خودمو نوشتم ولی توی این فایل استادخیلی قشنگ توضیح دادن، خیلی لذت بردم، اینجا، البته بااجازه استاد،خلاصه حرفای ایشان رو بیان کنم.

استاد درجواب یکی از دوستاشون که در مورد بکار بردن تکنیکهای خاص باایشون صحبت کردند اینطوری جواب دادند که،من -استاد-به هیچ تکنیکی عمل نکردم و نتیجه گرفتم اما قانون رو خوب باور کردم که داره کل اتفاقات زندگیم رو افکارم رقم میزنه.فرض کن کوهنوردی هستی و داری از کوه بالا میری،تو شرایط خاصی قرار میگیری که میخای بیفتی پایین.مثلا بیفتی تو دره ای باعمق 500 متری.تو تردیدی نداری که اگه نتونی خودتو نگه داری و پرت بشی پایین صددرصد مردی، یعنی تکنیکی نیست.به این دلیل تردید نداری ،هرطور شده مثلا یه بوته خار میبینی دستت رو به بوته میگیری با اینکه دستت خون میاد و خار داره برای اینکه زیر پاتو سفت کنی این کارو میکنی تانیفتی و بتونی بیای بالا.دیگه اونموقع هر کاری میکنی ، با دندون سنگ رو نگه میداری که نیفتی.

نگاه من به قانون اینه که اگه من نتونم احساسمو کنترل کنم و در افکاربد بیفتم و ادامه بدم انگار دارم از کوه میفتم.چون به این حداز اطمینان رسیدم دیگه نیازی به تکنیک ندارم مثل کسی که دستشو تو آتیش نمیکنه وقتی بدونه دستشو میسوزونه،دیگه نیازی نداره تکنیک فرار از آتیش رو بهش یاد بدی،خودش مراقبه. موضوع اینجاس که افراد نمی دونن خودشون بصورت صددرصد خالق زندگیشون هستن. وقتی به شخصی میگی تو خالق زندگیتی،میگه درسته من خودم زندگیمو میسازم ولی خب مسائل دیگه ای هم هست.مثلا کسی که بیماره میگه ژنتیک هم هست.کسی که تو کسب وکارش مشکل داره میگه سرمایه اولیه و شانسو…هست.یعنی تفاوت من باآدمای دیگه اینه که من این قضیه رو اصل دیدم نگفتم اینم هست ولی ژنتیکم هست،نگفتم اینم هست ولی شانسم هست،نگفتم اینم هست تکنیک هم هست،گفتم کل اتفاقات من داره افکار من رو رقم میزنه هیچ عامل بیرونی دیگه ای نه ژنتیک نه پارتی نه گذشته دخیل نیست.این تفاوته اس که افرادنمی تونن به این حد از باور برسن که البته طبیعیه و نیاز به تمرین داره.منم از روز اول اینطور نبودم.خیلی موارد رو به این کیفیتی که الان باور دارم ،باور نداشتم. یه روند تکاملی داره که من به این باورهارسیدم به همینخاطره که افراد دنبال یه سری تکنیکهای خاص هستن که به نتیجه برسن و فکر میکنن که اگر تکنیکهایی رو پیدا کنن راه رو پیدا کردن.مشکل اینجاس که فکر میکنی تکنیک خاصی وجود داره.ما با افکارو باورهامون کل اتفات زندگیمون ازجمله سلامتی و روابط عاطفی و کسب و کار و .. رقم می زنیم.اگه بیمارم ربطی به ژنتیک نداره،اگه روابط عاطفی خوبی ندارم ربطی به طرف مقابل نداره اگه درآمدم خوب نیست به پارتی بازی ربطی نداره .?اگر فکر میکنیم به آنها ربط داره به این دلیله که من باور کردم به اونها ربط داره ?چون باور کردم تو مملکت بدون پارتی بازی نمیشه کار کرد،بله تاثیرگذاره،نه اینکه پارتی تاثیرگذار باشه،?باور من نسبت به اون موضوعه که تاثیرگذاره ?به همین دلیله که باید درک عمیق قانون رو ایجاد کنین نه تکنیک و روش خاصی.به اندازه ای که بتونی کار کنی نتیجه میگیری.اون حالت کوهنوردی رو میخواد بیفته درنظر بگیری، دیگه تکنیکی لازم نداری هرجور باشه خودتو نگه میداری.تمام اتفاقات زندگی باافکارمونه نه هیچ عامل بیرونی دیگه.روش و تکنیک خاصی در کار نیست.اعمال شما بسیاربسیار کمتر از افکار شما مهم هستند.اون کارهایی که لازمه بعداز افکاروباوهای مناسب و درست به شما الهام میشه.بعضی کارها رو لازم نیست براش قدم برداری جهان خودش برات رقم میزنه. چرا جهان این کار رو میکنه؟؟ چون باورها و افکار شما باعث هدایت شما شدند و جهان شما را به اتفاقات و شرایط درست هدایت میکنه.

?لذت ببرید از دنیایی که قدرت خلق زندگیتون فقط و فقط در دست خودتونه?