https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نظر من استاد بحث مدار و فرکانس ها رو خیلی خوب درک کردند، در واقع فکر خدارو خیلی خوب درک کردند و خیلی عالی هم آموزش میدن و خیلی راحت هم توسط افرادی که توی مدار هستند، دریافت و پذیرفته میشه.
استاد جوری بحث مدارها و فرکانس را برای من جا انداختن که همیشه اینجوری توی ذهنم مجسم میشه که مدارها مثل مدارهای دور زمین هستند که ماهواره های مختلف در مدارهای مختلف دور زمین میچرخند و فرکانس های مربوط به اون مدار را دریافت و به زمین ارسال می کنند.
از زمانی که من این آگاهی را دریافت کردم، بی نهایت قلبم باز شد و راحت پذیرفت و بی نهایت احساس راحتی کردم و فهمیدم که اصل فقط ارتقا مدار و تنظیم فرکانسه. و قلبم گفت اررررره این مسیر درسته نه اینکه بری تبلیغ کنی و التماس کنی آییی بیایید محصول من رو بخرید.
خدایا شکرت بابت این آگاهی نابت که توسط استاد به من دادی.
بی نهایت سپاسگزارم ازت دست خداوند… عااااااشقتم بوس
سلام بر استاد عزیزم چقدر جالب که این فایل امروز نشانه من شد چون دقیقا دیشب داشتم جلسه اول احساس لیاقتو گوش میکردم حتی همون لحظه کامنت گزاشتم و خوابیدم و امروز که اومدم تو سایت دیدم نشانم این فایل شده که توش دوستمون سوالی پرسیدن که درباره مقایسه هستش و شما گفتین من حتی نمیرم ببینم بقیه دارن چیکار میکنن همونجا گفتم ااا استاد از همون لحظه میگفته چون تو این دوره جدید هم میگین اینو و رفتم به روز رسانی فایلو دیدم مال سال 99بوده یعنی 4سال پیش شما این حرفو زدین تازه اینجا گفتین از خیلی ساله که مقایسه نمیکنم واقعا اگه بخوام چشم بسته اسم فردیو که بگم حرفو عملش یکی هستش اون شمایین احسنت به شما و من چقدر لایقم که استادی چون شما دارم و خدای خوبی مثل ربم دارم
دیشب داشتم به این فکر میکردم که کارمو شروع کنم برای خودم کار کنم اما یه حسی میگفت مشتری چی تو که مشتری نداری قبلا با یه دوستی حرف میزدم میگفت تو باید اینستا تبلیغ کنی الان بین دنیا دنیای تبلیغاته و الگوهم میاورد شاید اگه من نرگس قبل سایت بودم میگفتم کاملا درست میگی اما میدونستم این راهش نیس و فهمیدم که من باید رو خودم کار کنم تا خدا مشتری هدایت کنه سمت من همونطور که خیلی از بچه های دوره احساس لیاقت این حرفو زده بودن و انگیزه شد برای من خدایا شکرت اصل فقط کنترل ذهنه و باورهای خوب من خودم همین الان کاری که توش هستم رو از صدقه سری کنترل ذهن دارم خیلی خوبه که این فایلا به من کمک میکنه اقا بس کن دیگه اینهمه سال همش نگاهت بوده بقیه چیکار کردن و تمرکز من انقدر رو بقیه بود که باورم نمیشد انگار منی هم وجود دارم یعنی فکر میکردم که من اومدم تو دنیا حسرت زندگی بقیه رو بکشم و این برام کاملا طبیعی بود بعدها که اومدم تو سایت اروم اروم فهمیدم نه بابا اصلا زندگی این شکلی نیس استاد جان من واقعا نمیدونم از شما چطور تشکر کنم بابت این فایلا این زیبایی که به ما نشون میدین خداروشکر من تو مسیر این هدایت و فایل بودم که شنیدم این فایل زیبارو مرسی واقعا از شما و خدای خوبو مهربونم
این سوال را من قبلا از خودم می پرسیدم و در مجموع به چند عامل رسیدم که به نظرم همه آنها در «یک کلام اسلام» یعنی عمل به «اولین پیام حضرت محمد(ص)» به دست آمده است که فرمودند:
«قولوا لا اله الا الله تفلحوا»؛
یعنی موحد باشید تا خوشبخت شوید؛
اگر بخواهم به تفکیک بگویم شامل این موارد می شود:
۱٫ باور عمیق و نگاه توحیدی، توکل، عزت نفس و ندادن قدرت زندگی به دست دیگران؛
۲٫ نگاه کاربردی به دانش و عمل به دانسته ها با باور به نتیجه بخشی یعنی علم نافع؛
۳٫ ایجاد رابطه مؤثر با مخاطبان و بیان خودمانی، جذاب و دوست داشتنی و دوری از تظاهر و بازی نقش؛
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیزم وهمینطور دوستان ویاران همسفر در این خانواده صمیمی :
اول از همه روز معلم رو به استاد جان و دل تبریک میگم وبرااتون همواره یه دنیا خوبی وعشق ارزو میکنم .
نمیدونم از کجا و چگونه شروع کنم تا بتونم احساست درونم رو بیان کنم انقدر این سوال چالش برانگیز بود وقتی به جواب ان فکر میکنم لبریز میشم از یه دریا اگاهی!
وقتی که سوال روی سایت قرار گرفت خواستم بلا فاصله نظر خودمو بنویسم ولی گفتم یه کم کامنت بچه هارو بخونم بعد فردا سر فرصت با امادگی بیشتر کامنتمو مینویسم ولی اتفاقی که افتاد این بود که من غرق شدم در این همه اگاهی خالص و ناب وهر چی جلوتر میرفتم میدیدم واقعاًتمام لپ مطلبو بچه ها ادا کردن وچیزی رو نگفته نذاشتن چقدر زیبا درک کردن چقدر خوب درسهاشونو یاد گرفتن و چقدر امتحانشونو دارن خوب پس میدن ا
امیدوارم که در واقعیت وعمل هم همانند پاسخهای زیباشون به اونها عمل کنن
دقیقاً یک سال پیش برای منهم در حوزه کاریم یه داستانی شبیه به همین موضوع پیش اومد و اون زمان اگاهی ودرکم و باورهام وتکاملم در بیشتر موارد ناقص بود و به خاطر همین به مشکلاتی بر خورد کردم وهمه چیز را بیرون از خود میدیدم و نگاه غلط به تضادهایی که برام اتفاق افتاده بود ومیگفتم چرا من
خلاصه یه شب که از سر کار بر میگشتم خونه و خیلی حالم بد بود و باران شدیدی هم میبارید
و یه کم کنترلمو از دست دادم و زدم زیر گریه وانچنان دگرگون بودم که نمدونستم چیکار باید بکنم چی درسته وچی غلطه
همونجا از صمیم قلب از خدا خواستم منوهدایت کنه به راه درست به راه اونهایی که نعمت داده !
بعد از اونشب نمیدونم چطور شد که یواش یواش هدایت شدم به یه سمتی که الان خودمم باورم نمیشه که چطور این اتفاقها افتاد
اول از همه اینکه یه سری مقاومتها یی که تو ذهنم داشتم برداشته شد و یکی از اون مقاومتها خرید محصولات سایت بود که هرروز اونو به تعویق مینداختم وبا خودم میگفتم قیمتشون گرونه وخلاصه هزار بهانه دیگه
هر چند که فهمیده بودم که برای بدست اوردن هر چیز باید بهاشو بپردازی واستاد میگفتن هر محصولی که میخرید چندین برابر بیشتر از اونیکه فکرشو میکنید نتیجه میگیرید .
خلاصه این مقاومتها ادامه داشت تا جایی ک
(توضیح:در حوضه کاری کار به جایی رسید که من هر ماه هزینه های گزافی پرداخت میکردم (کلی چیز فروختم )تابتونم سرپا بمونم و کارو ادامه بدم ولی غافل از این که من تکاملمو طی نکرده بودم و این قانون جهانه هستی ی و من اونموقع اینو درک نکرده بودم وجهان منو مجبور کرد تا تابع اون بشم و از راهش وارد بشم ).
من تصمیم خودمو گرفتم و اولین قدمی که برداشتم با اطمینان خرید محصول روانشناسی ثروت بود یک سال بود که با خودم در نبرد بودم ومرتباً ذهنم مقاومت میکرد ونجواهای بی مورد ارسال میکرد تا اینکه بالاخره من پیروز شدم
ومحصول ارزنده ثروت رو تهیه کردم واز اونجا کار جدی من شروع شد :
اگاهیها واموزشهایی که از بسته روانشناسی ثروت ١ بدست اوردم کمک بسیار با ارزشی برای من شد تا اولا خودمو بهتر بشناسم دوم اینکه به خدای خودم اعتماد کنم وخودمو خالق زندگیم بدونم نه هیچ چیز بیرون از خودم
سوم جهان هستی قوانین بی چون و چرایی داره که باید خودمو ملزم کنم که اونهارو بشناسم درک کنم و البته هم اجرا کنم
چهارم : عجله کردن یکی از مخرب ترین عواملیست که اگر رعایت نشود قطعاً اسیب جدی خواهیم دید (عجله کار شیطان است وبس)
پنجم:من به قطع ویقین ایمان دارم در مورد سوال دوست عزیزمون.
مارکتینگ و تبلیغات هیچ تاثیری برای بهبود
و یا ررونق کسب و کار ندارد
به شرطی که باورهای عمیق ودرست وناب عباسمنشی عباسسسسمنشی داشته باشی
زیرا هر کسی زندگیشو بر اساس باورهاش پایه ریزی میکنه.
در خاتمه یه مطلب دیگرو هم بگم و اون اینکه من بعداز شکستن اون مقاومتها ومبارزه با شیطان درونم خیلی خیلی تحولات خوب مالی وارامش واقعی ویه جور صلح درونى که واقعاً قابل توصیف نیستند را بدست اوردم دیگه نگران چیزی نیستم وعجله ای ندارم میدونم که امروز اگر ندارمش فردا خواهم داشت .زیرا باور فراوانی در من نهادینه شده .
خدارو شاکرم به خاطر اینکه جزو اولین نفرها بودم که موفق شدم محصول ١٢ قدم را براحتی خریداری کنم وطبق گفته استاد که گفتن اگر نشونه ای دیدی بخر ومن نشانه ای برام محرض شد که هیچ شک نکردم و فوراً محصول روتهیه کردم وهمونطور که استاد گفتن که بابا یه عمر به شیوه خودتون عمل کردین بیاین یک سال به این روشی که من این همه نتیجه گرفتم عمل کنین و ببینید که چی میشه
استاد عزیزم من مانند وحی منزل و در بست همه تعالیم واموزه های شمارو مو به مو اجرا میکنم ومیدونم که نتایج هر روز بیشتر و بهتر هم میشه
خدایا پرچم عباسمنش ویارانشو با اقتدار سرافراز وبرافراشته بدار
مسلما جواب این سوال برای کسی که حداقل یکسال روی باورهاش کار کرده و ورودی هایش راکنترل کرده روشن است
و اول از همه بپذیریم که همه اتفاق های اطراف ما حاصل باورهاو فرکانسهای ماست و وقتی باورهای آسانتر را میسازیم مسلما با آسانی روبرو خواهیم بود
و همچنین سیستم بودن خداوند را بپذیریم و به قوانینش واقف باشیم و با ایمان کامل به آن عمل کنیم
این سیستم اساس باورهای ما را در زندگیمان در غالب اتفاقات مختلفی به ما تحویل می دهد، وقتی که خوب بنگریم:
? تبلیغ کردن اساسش باورهای محدود کننده همچون رقابت، عقب ماندن یا نماندن، محدود بودن بازار، کمبود مشتری، بی خبر ماندن مشتری ها از وجود ما است
? تبلیغ نکردن هم اساسش باور فراوانی، اعتماد، توکل، آرامش (علی بی غم بودن) و انجام دادن کار خودمون و لذت بردن از مسیر و پذیرفتن هدایت الله و باور کردن هدایت خداوند در همه زمینه ها است
خداوند یکتا همواره در حال هدایت ماست، هدایت الهی بصورت وحی(الهامات درونی) است.
همه الهاماتی که به ما میشود هرچقدر که در جه توحیدی بودنمان بالاتر می رود واضح تر می شود طوری که گفته های خداوند در درون ما به راحتی شنیده و درک می شوند و اگر ریشه کلمه هدی را در قرآن به راحتی به چگونگی هدایت توسط خداوند پی می بریم.
هم چنین چون هدایت خداوند بر بیس شادی آرامش و لذت است روحمان بزرگ می شود و قلبمان گشاده و فراخ می شود تاجایی که احساس سبکی شادی لذت و آرامش بهمان دست می دهد که مصداق آیات قران است که با این مضمون آمده و می گوید :مومنانی که از هدایت ما پیروی کنند نه غمگین می شوند و نه بیمناک!!!!
پس خداوند همیشه خیر و منفعت ما را می خواهد و چه عالی میشود که پیرو هدایتهایش باشیم و به الهاماتی که احساس خوب به ما می دهد عمل کنیم و بپذیریم همچون مادر موسی که او را در آب انداخت با اینکه غیر منطقی بود، همچون نوح که کشتی را ساخت با این حال که از نظر همه غیر منطقی بود، همچون ابراهیم که بچه و همسرش را در بیابان رها کرد با اینکه غیر منطقی بود و……
منطق = ساخته و پرداخته ذهن است ذهنی که فقط با توجه به ورودی هایش دو دوتا چهار تا می کند و در این جا توکل یک مفهوم دیگری است که موجب نزدیک تر شدنمان به اصل مان میشود اگر می گویم اصل، اشاره ام به :
سپس آن را نیکو بیاراست و از روح خود در آن بدمید، و شما را دارای گوش و چشمها و قلبها گردانید، باز بسیار اندک شکر و سپاسگزاری نعمت های حق می کنید.
بخاطر همین است که هرچه سپاسگزار تر میشویم احساس بزرگی راحتی رهایی میکنم چون به اصلمان که از وجود خودش است از وجود خودش دمیده نزدیکتر می شویم و رسیدن و بازگشتن به اصل در این جهان =مسخر شدن جهان برای ما…..
یعنی کن فیکون
و اینکه این سه تا اعضای بدنمان گوشها و چشمها و قلب چقدر مهم هستند که از بین چندین اعضای مختلف خداوند نام آنها را بیان می کند، همانطور که همگی ما میدانیم و خوب بر آن تسلط داریم دهانمان را از ورود غذاهای آشغال مثل خوردن گل و لای و لجن صد درصد محافظت میکنیم و این یک امر طبیعی است
ولی اغلب مردم جهان از ارتباط گوش و چشم و قلب نا آگاه هستند و بخاطر همین استاد عباسمنش نیز مدام میگویند گوش و چشمتان را کنترل کنید و نگذارید که هر صدا و هر تصویری از آن وارد شود چون که این آیه را درک کرده اند که این ورودی ها قلب را که جایگاه خداوند همان روحی که از خودش دمیده را تخریب میکند و هرچه به قلب تغذیه نامناسب برسد روح از منبع دورتر میشود و در نهایت ناگزیر چاره ای جز ترک آن قلب پیدا نمی کند حالا می فهمم که تا چه حد باید مراقب ورودیهایمان باشیم!!!
او آفریننده آسمانها و زمین است و چون اراده آفریدن چیزی کند، به محض آنکه گوید: موجود باش، موجود خواهد شد.
این یعنی همان چیزی که سلیمان نبی درکش
کرد باورش کرد، این یعنی همان چیزی که یوسف پیامبر را از غلامی به
تخت پادشاهی رساند، این یعنی همان چیزی که برای موسی دریا را شکافت، این یعنی همان چیزی که برای اسماعیل چشمه زمزم، برای ابراهیم لیاقت خلیل بودن را به ارمغان آورد
من فقط خدای یکتا را می پرستم و دینم را فقط برای او خالص میگردانم…..
چه حس خوبیه بنده حرف گوش کن خدا میشی….خدایی که حکمفرمای عالمه….
چه عالی میشی با گفتن چیزهایی که گفته بگو…. باور های توحیدی ات را میسازی….
سوره الجن آیه 13
و ما چون به سخنان هدایت گوش فرا دادیم ایمان آوردیم و هر که به خدای خود ایمان آورد دیگر از نقصان خیر و ثواب و از احاطه رنج و عذاب بر خود هیچ نترسد.
خدایا من به تو ایمان دارم و از هیچ چیزی غیر از تو نمیترسم و خدایا مرا یاری کن که پایبند نترسیدنم از مخلوقات باشم
سوره الإسراء آیه 84
بگو که هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد، و خدای شما به آن که راهیافته تر است آگاهتر است.
واووووووو زمانی از استاد شنیده بودم که باید طبیعی زندگی کنیم تا هدایت شویم و میگفتن که اگر خداوند را درک کنیم قوانینش را درک کنیم خیلی طبیعی زندگی می کنیم، زندگی طبیعی یعنی پر از شادی، پر از آرامش، پراز خوشبختی، پر از ثروت، پر از یکتاپرستی، پر از محبت، پر از خوبی ها و چیزی غیر از ابنها باشه غیر طبیعیه مثل درد و رنج و بدهکاری و سختی و بیماری و ناراحتی و….
سوره اللیل آیه 12
و البته بر ماست که هدایت کنیم.
خداوندا من بنده توام من تسلیم توام و بی نهایت سپاسگزارم که هدایتم میکنی به راه راست، به راه ثروت، به راه نعمتهای فراوان، به راه حق
وقتی همچین باورهایی داشته باشی مگه میتونه کارت رونق نگیره، ثروت ساخته نشه، شاد نباشی و سپاسگزار الهی؟
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم به آن شاد مىشوند و اگر به خاطر آنچه که از قبل فرستادهاند (بما قدمت ایدیهم)، مصیبتى به آنها برسد ناگاه مأیوس مىشوند. (۳۶)
جهان فقط پاسخ فرمانسهای ما را می دهد
هرچه می نویسم برایم تکرار باور است و هرچه تکرارشان میکنم بیشتر آرام تر می شوم آنقدر آرام شده ام که از سوی خانواده لقب علی بی غم را کسب کرده ام
البته فقط دانستن و تکرار این باورهایی که تا الن نوشتم کفایت نمی کند و بلکه درکش کنیم و به آنها عمل کنیم و نتیجه های کوچ و بزرگش را ببینیم و تایید کنیم
? نکته بعدی که باید در مورد پاسخ این سوال بگم اینه که باید ما از داشتن اون شغلمون احساسمون خوب باشه و اول از همه از اون محصول یا خدماتی که ارایه می کنیم در درجه ادل خودمون لذت ببریم و بهش ایمان داشته باشیم که این محصولمون هزاران بار کارایی برای مشتریمان خواهد داشت و به این یقین رسیده باشیم که این محصول یا خدماتمون میتونه احساس مشتریمان را خوب کنه یعنی به قول استاد عزیزم:
هم خودمون خوب زندگی کنیم، هم کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی دیگران باشد
ویا به قول خانم شایسته گرانقدر این باور را در خودمون بسازیم و بهش عمل کنیم و سعی کنیم این باور را در عمل محقق کنیم :
هیچکس به اندازه ی ما به گسترش جهان کمک نمی کند. از نظر من، شغل من مهم ترین و معنوی ترین شغل دنیاست. هیچ عبادتی نمی تواند معنوی تر از لحظاتی باشد که من در شغلم سپری می کنم.
? اگر هر پاسخی دارم میدم حاصل مطالعاتم و باورهایی که از استاد عزیزم یاد گرفتم که چراغ هدایتی از جانب خداوند یکتا برای من بوده و باز به قول استاد :
آقا هر ایده ای، هر رویایی که به ما الهام می شود خداوند از قبل نتیجه آن ایده و الهام و مسیر رسیدن به آن را از قبل خلق کرده است و وظیفه ما سپاسگزاری بابت آن هدف و نعمت در همان لحظه است و باور کردن آن و قدرت خداوند یکتا و قوانینش ، به خاطر همین استاد بارها می گویند آنچه که میخواهید را تجسم کنید آنگونه که گویا در آن لحظه دارید، آره براساس این باوری که الان گفتم ما در واقع همون لحظه اون نعمت را داریم و مسیر رسیدن و هود اون هدف حتی قبل از الهام شدن رویای آن توسط خداوند خلق شده است.
? باور بعدی که من خودم به شخصه از استاد عزیز یادگرفتم اینه که آقا هر مشتری که میاد بابت محصول یا خدمات من مبلغی پرداخت میکنه و می خردتش، صد در صد رضایت پیدا میکنه و به زندگی اش خوبی سلامتی و ثروت و رفاه سرازیر میشه و بخاطر همین اونقدر به مراتب بالاتری از سلامتی و رفاه و ثروت و نعمت و آرامش دست پیدا میکنه به وجد میاد اونقدر به وجد و شادی میرسه که تا یک نفر سوال بکنه که چی شده که به این نتیجه از سلامتی رفاه ثروت یا هر نعمت دیگه ای رسیدی شروع می کنه از تعریف و تبلیغ ناخودآگاه که این هم بخشی از هدایت خداونده بخشی از همون سیستمی که بهتون گفتم و در بعضی مواقع هم از همون اول مشتری من بصورت خودجوش تا اسمی از محصول و خدمات مشابه من میاد شروع میکنه تعریف کردن و این هم هدایت خداونده و این روند بصورت بی نهایت بار در هرثانیه در حال انجام شدنه، یعنی باید انجام بشه چون من بندگیمو کردم، قوانین رو عمل کردم و این ماشین ثروت و نعمت و سلامتی رو راه انداختم هدایتش باجهانه اصلا کارجهان همینه همین!!!!
? باز به قول استاد
ایمان!!!!!
ایمان همه چیه!
? شده فکر کنید که ما چرا پا به این جهان گذاشتیم؟
پاسخ این سوال خیلی وقت بود معما بود، ولی حالا که بارها این سوال را از خود پرسیده ام و به این نتیجه رسیدم که تک تک ما هر کدوممون برای حل مسئله ای پا به این جهان گذاشتیم از بچه نوزاد بگیر تا پیر و جوان، در هر برهه ای در هر سنی در هر شغلی در هر مقامی در هر مکان و زمانی هر کدوممون برای حل مسئله ای اومدیم و قراره با حل مسئله ای که کمک کنه هم خودمون خوب زندگی کنیم هم کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی دیگران باشد، لذا هیچ کس بابت محصول و خدماتی پول نمی پردازد و برای استفاده از آن وقت نمی گذارد بلکه برای حل مسئله خودشان پول می پردازند و وقت می گذارند همین…..!!!!
پس اگر ایمان داشته باشیم که می توانیم در درجه اول مسائل خودمان را حل کنیم و سپس مسئله دیگران به راحتی ثروت می سازیم به راحتی از نعمتهای
بی نظیر بهشتی بهره مند می شیم و به قول قرآن همه چیز کن فیکون می شود!!!!
? فهمیدن، درک کردن و باور اینکه خداوند این جهان را آفریده که به فرکانسهای ما پاسخ دهد دیگر حلال همه چیز است همه نیازهای ما برطرف می شود اصلا لازم نمی شود تبلیغ و حرص و جوش بزنیم و خودمون را به در و دیوار بزنیم بلمه کافیه بندگی بکنیم عبادت بکنیم (حل مسایل زندگی خودمون و دیگران) تا هر روز شاهد رشد بیشتری باشیم
استاد راجب سوالی ک کردین منم خیلی جاها همین موردهارو دیدم ک مغازه هایی بودن ک اون شاخص هایی ک اکثر مردم اونارو اولویت بالارو بهشون میدن برای فروش بهتر و بیشتر
من تو رستوران بیشتر اینارو دیدم
چون قبلا خودم تورستوران شاغل بودم میتونم درک کنم اینکارا برای چی بوده
برای همه ی پرسنل ی لباس یک شکل و یکرنگ میگرفتن
البته منم جزوشون بودم
و چیزی ک من دیدم این بودم من تو یک رستوران خیلی قدیمی و معروف ک تو شعبه دوم اول کار کردم و بعد رفتم شعبه ی اولش
شعبه ی اول یک رستورانی بود ک زیرزمینی بود
محله ش خوب بود اما اکثر مشتریهاش از عراق لبنان کویت عمان آمریکاک کم بود خیلی
از کشورای اروپایی ک الان یادم نیس دقیقا
از بحرین ازعربستان از افغانستان
و خیلی کشورای دیگه بودن
منم چون عرب زبان بودم خیلی رتبه ی بالایی رو داشتم اونجا
سفارش تلفنی بود منو صدامیزدن
کسی ب ترجمه نیاز داشت منو صدا میزد
و منم اونجا میزبان بودم
و اون رستوران صندلی های معمولی ک شعبه ی دومش خیییییییلی باکلاستر و شیکتر بود
و گلای طبیعی هر سه چهارروز یکبار میاوردن میزاشتیم سر میزها
و اونجا س تا صندوق دار در روز داشت و دوتا درشب
منو همسرم از صب ساعت 8 میرفتیم تا 12 شب
استراحتی هم نبود فقط صب صبحانه ده دقیقه زمان داشتیم و ظهر نوبتی میرفتیم ناهار و باید حداکثر سرعت رو داشته باشی ناهارتو بخوری و برگردی سرکارت
من چیزی ک متوجهش شدم این بود ک بااینکه کیفیت غذا خوب بود ولی بعضی وقتا بخاطر تورم مواد غذایی کمی کیفیت کم میشد خیلی کم
یا قیمتا هرچند هفته بالا میرفت
و مشتری ها ب راحتی میخریدن و برای غذا خوردن تو اون رستوران صف میبستن مشتریها
و منتظر میموندن تا میز خالی بشه
ما میزهای دونفری کمی داشتیم بیشتر 4..6 و 8نفری بودن و بعضی اوقات اون دونفری هارو هم میزاشتیم بغل هم ک تعداد بالا بیان بشینن و غذاشونو سفارش یدن و بخورن
و انعامای خیلی خوبی میگرفتیم
همه چی ساده بود همه چی اما بینهایت مشتری داشتیم هرروز
و کلی پرسنل داشتیم
تو اون شعبه ی یک 80و خورده ایی نفر کار میکردن
و صاحب رستوران بعضی وقتا یک ربع یا نیم ساعت میومد و میرفت
اصلا فراوانیو باگوشت و پوست و استخوان میشد حس کرد اونجا اما حیف ک قوانین رو نمیدونستم ک بفهمم سر منشا این فراوانی چیه چجوری میشه اینهمه مشتری داشته باشی از کشورای خارجی
و میگم قیمتاش بالا بود
من تبلیغ شعبه ی دوم رو دیدم اما شعبه ی اول رو نه
حقوقمون ب موقع بود ما هفته ایی یک روز مرخصی میگرفتیم
شبا برامون اسنپ میگرفتن میرفتیم خونه هزینه رو خودشون میدادن
برای بعضی ها ک هم مسیر بودن سرویس مشترک میگرفتن ک باهم برن و بیان
ما با یک دفترچه و خودکار سفارش میگرفتیم درحالی ک رستوران مشابه و خیلی باکلاس بودن با تبلت سفارش رو ثبت میکردن و اون مشتری هایی ک ما داشتیم رو اونا نداشتن
و ادا و اصول خاصی ک شبیه یک رستوران ک تو اون شهر خیلی سروصدا کرده بود برای اصولی ک برای سفارش گرفتن و گذاشتن غذا روی میز یا خیلی ادا های دیگه از کشورای اروپایی تقلید کرده بودن رو ما نداشتیم
خودمون بودم
اما باادب مهربون و ظاهر تروتمیزی داشتیم
اینو الان میفهمم ک صاحب اون رستوران باوراش نسبت ب فراوانی خیلی عالی بود
و پاسخ فرکانس هایی ک میفرستاد و باورهایی ک داشت رو میگرفت
اما درحالی ک شعبه ی دوم و سوم رو ک باز کردن
اون کارایی رو انجام دادن ک فکر میکردن خیلی کولاک میکنه و بُم،خیلی پرفروش خواهند شد ولی برعکس اون شعبه اول نتیجه گرفتن
و شعبه ی دوم انگار ک قصر بود
من باراول ک واردش شدم اصلا چشام ده برابر شده بودن ک کجارو ببینم کجارو ول کنم
لوستر هایی ک خریده بودن یک قیمت بالایی بود ک تو سال 97 خیییلییی عجیب و غریب بود و 5طبقه بود همکف رستوران بود و طبقه اخر اشپزخونه بود وبقیه طبقات تالار بودن
تالاراش مراسم داستم بیشتر اوقات اما رستورانش خیلی کم مشتری داشت
و شعبه ی سوم رو کافی شاپ رستوران کردن
خیلی کار کردن تو اون رستوران رو لذت بخش و دوستداشتنی میدیدم
اما بخاطر رفتار همسرم بایکی از همکارا باعث شد ک ما ازاونجا بیایم بیرون
باورای ثروت این ادم رو خیلی قوی و قدرتمند میدیدم ک پولش براش ب طور معجزه آسایی بهش خدمت میکرد و هزاران برابر براش درآمد داشت
با سلام خدمت استاد عزیز و خام شایسته و شما دوست عزیزی که داری این متن رو می خونی استاد فرمودن که جواب سوال بهصورت کامل در دوره روانشناسی ثروت ۳ پاسخ داده شده ولی متاسفانه من هنوز موفق به تهیه این دوره نشدم من فقط این جواب رو با استفاده از فایلهای رایگان استاد و دوره راهنمای عملی راهیابی به رویاها و چند جلسه از قانون آفرینش و دوره عزت نفس که خواهرم تهیه کرده بود و من هم استفاده کردم میدم .به نظر من یکی از دلایل موفقیت استاد و سایتشون کیفیت محصولاتی هستش که استاد تهیه میکنه مثبت سایر افرادی که در این حوضه هستن ولی من دلیلی بالاتر و اصلی تر رو متوجه شدم و اون ایمان و توکل قوی استاد هستش ایمان و باور قوی استاد در مورد فراوانی ثروت در جهان ایمان به اینکه صد ها هزار نفر هستن که مشتاق هستن که استاد محصولی جدید تولید کنه و اونا تهیه کنند و این به واقعیت پیوسته واین نشون دهنده ایمان قوی استاد به خداوند رزاق هست به قول استاد همه چی ایمانه همه چی توکله تبلیغ مهم نیست.تبلیغ استاد کاربران سایتشونن هزاران نفری که محصولات رو تهیه کردن و نتیجه داده دستانی میشن از دستان خداوند تا تبلیغ کنن برای استاد .
و شما در هر کسب و کاری که باشین و هر خدماتی که ارائه بدین به شرط اینکه با صمیم قلب و تا حد توان به نحو احسن انجام بدین اون محصول یا خدمات میشه تبلیغ برای شما اگه ما از خودمون بپرسیم که چطور با استاد آشنا شدیم می فهمیم که همگی از طرف کسانی معرفی شدیم که قبل از ما با استاد آشنا بودن و از محصولاتشان استفاده کردن و نتیجه دیدن یا فیلم و فایلی از استاد که بصورت اتفاقی با ان برخورد کردیم .همین اصل رو میتونیم در هر کسب کار و خدمات دیگه در هر کجا که هستیم ببینیم مغازه ها و کسب کارهای که هیچ تبلیغ خاصی ندارن بجز کیفیت کاری که انجام میدن ولی همیشه سرشون شلوغه واین اصلا که اگر شما در هر کسب و کاری که هستین اگر کارتون رو به نحو احسن و تا حد توان کامل انجام بدین و نگران رقیب و بازار و کمبود مشتری و …نباشین این خداونده که براتون تبلیغ میکنه این جهوته که شما رو معرفی میکنه و مشتریهاتون دستانی میشن از دستان خداوند و وسیله تبلیغ و معرفی شما به دیگران و پیشرفت شما وپیشرفت شما بستگی داره به ایمان و توکل شما و باور به اینکه چقدر اعتقاد به فراوانی در جهان دارید هر چی ایمانتون قویتر باشه نتیجه بیشتر و قابل دید تر.
نمونه این کسب و کارها رو میشه دید بطور مثال یک رستوران در شمال که خانم خانه داری اون رو اداره میکنه رستوران خاور خانم در روستای دور افتاده در شمال که با اینکه تمام جاده پر از تبلیغات و بنز های رستوران های مختلف هست هیچ تبلیغی ندارن و مشتریها صف کشیدن برای غذا خوردن این خانم هیچ تبلیغی برای رستورانش نداره و در مستندی که ازشون دیدم خبرنگاری پرسید چرا تبلیغ ندارین گفتن که خدا برام تبلیغ میکنه و این رو با ایمان قوی داره میگه چون تبلیغ مهم نیست
عامل اصلی به نظر من ایمانه تو کله فقط و فقط و من عامل اصلی موفقیت و رشد سایت استاد رو ایمان و توکل قوی استاد میدونم اینا رو گفتم که به خودم یادآوری کنم که عامل اصلی موفقیت باوره و ایمان قوی داشتن باور به فراوانی در جهان
امیدوارم این متن بتونه کمکی ناچیز کنه به یادآوری اموزه های استاد
پوریای محمدی دوست عزیز ممنون از لطف و توجه شما ممنون که کامت من رو مطالعه کردین ان شاالله که بتونیم به دانسته هامون عمل کنم در پناه الله یکتا شاد و سالم ثروتمند باشید
من فکر می کنم اصلا بحث تبلیغات و مارکتینگ نیست . ما در برندینگ و مارکتینگ تکنیکهای بسیاری داریم برای جلب نظر مخاطب که الان داره در تمام دنیا به خوبی عمل میکنه اما در ایران به نظر من به خاطر ضعف در باورهای پایه ای ما نسبت به خودمون و هویتمون هیچ گاه برند یا محصولی نداشتیم که حداقل در آسیا حرفی برای گفتن داشته باشه . شما تصور کنین 60 سال پیش هیچ کدوم از تکنیکهای بازاریابی و تبلیغات و مارکتینگ در آمریکا به این شکل وجود نداشته اما فردی مثل ری کراک که مالک برند مک دونالد هست با چه باور قدرتمندی به عرصه فست فود ورود پیدا می کنه که و تمام امریکا و بعد سراسر جهان رو فتح میکنه . به نظر من این موضوع فراتر از تکنیک و فرمول و شیوه بازاریابی و تبلیغاته و در حقیقت وقتی شما در بیزنست باور درست و قدرتمند داشته باشی هدایت میشی به سمتی که از شیوه های اثرگذار تبلیغاتی استفاده کنی نه این که اونها به تنهایی اثرگدار باشند بلکه این شما هستید که با باورهای درست و قدرتمند کننده و احساس عالی تون به کسب و کارتون در فرکانس و مداری قرار می گیرید که شیوه های بازاریابی و مارکتینگ و برندینگ در موردتون اثر گذار می شه . برندهای برتر دنیا هم که بیش از 60 درصدشون آمریکایی هستند با همین باور به عرصه جهانی ورود پیدا کردند نه با این باور که فقط حضور داشته باشند . افرادی مثل والت دیزنی ، استیو جابز ، جف بزوس و برندهایی مثل کوکا کولا و نایک و آدیداس همگی وجود این باورهای قدرتمند رو تایید می کنند . در ضمن صنعت تبلیغات و مارکتینگ هم از آمریکا متولد شد و این نشون میده چون نیاز به کشف فرصتهای جدید در درون این برندها وجود داشته اونها این صنعت رو ایجاد کردند تا بهشون کمک کنه که فروش بیشتری داشته باشن و بیشتری در ذهن مخاطب ماندگار بشن . الان هم به نظر من اینستاگرام و تبلیغات و مارکتینگ برای فردی حداکثر بازدهی و تاثیر رو داره که قبل از اون باور کنه میتونه بازارهای جدید و مشتریان جدید رو به سمت خودش جذب کنه و با این باور لحظه به لحظه فعالیت کنه و حتما ایده های جدید به ذهنش میرسه و با شرکتهای تبلیغاتی بهتری همکاری میکنه تا بیزنسشو گسترش بده . من واقعا به این قضیه امیدوارم که روزی در ایران هم با باورهای قدرتمند برندهای جهانی داشته باشیم و میلیاردها دلار ثروت عاید کشورمون کنیم ولی این ممکن نمیشه مگر این که از روز اول باورهای درست و قدرتمند نسبت به بیزنسمون داشته باشیم و تحت تاثیر رسانه ها و افراد بد بین و فرکانسهای منفی قرار نگیریم . کره جنوبی و امارات و ترکیه مثالهای خوبی برای اثرگذار بودن باورهای قدرتمند کننده میتونن باشن . میتونین گذشته و اکنون و پلن های آینده این کشورها رو مطالعه کنین تا ببینین چه برنامه های بلندپروازانه ای برای خودشون طراحی کردن .
ممنون از استاد عزیزم بابت تمام زحماتشون و فایلهای عالی شون و ممنون از شما دوست عزیز که سوال بسیار مهمی پرسیدید.
باسلام من به عنوان فردی که سالهای سال است در حوزه کسب وکار فعالیت میکنم وبارها وبارها با مشکلات زیادی مواجه شده بود ودر حوزه ها وسمینار های زیادی در رابطه با روش صحیح کسب وکار شرکت کردم فقد این رومیتونم بگم تنها روشی که تونستم باور کنم این بود که دوره روانشناسی ثروت یک روتهیه کردم والان حدود یک ماه هست که دارم تمرینات رو انجام میدم فقد کوتاه ومفید عرض میکنم هیچ کس وهیچ چیزی به اندازه این تمرینات به من کمک نکرد اینقدر دارم روی باورهام کار میکنم که حاضرم توی این مسیر بمیرم یا مرگ یا پیروزی شعار من همینه به قول استاد ماکه یک روز میمیریم بهتر که در راه رسیدن به اهدافمون بمیریم من میخوام به خودم افتخار کنم میخوام بچه هام بهم افتخار کنم واین بزرگترین عامل برای یک شروع بزرگ هستش باور کنید که دوباره متولد شدم وچقد دارم لذت میبرم در نهایت فقد انسان باید باور داشته باشه که میتونه موفق بشه شجاع باشه واز هیچ چیز نترسه وفقد از خداوند کمک بخواد وبعد آرام آرام تکامل صورت میگیره وتو متوجه میشی که جهان چقدر زیبا به درخواست تو جواب میده…
من اولش اومدم بنویسم بعد فکر کردم دیدم هیچی برای گفتن ندارم، تصمیم گرفتم کامنتها رو بخونم تا چیزی یاد بگیرم ولی چند تا رو که خوندم حس خوبی نداشتم. انگار یکی داشت حرفهای کسی دیگه رو تکرار میکرد تا اینکه ویدئوی توضیحات آقای عباسمنش رو دیدم اونوقت تازه یکم متوجه شدم. حالا میخوام جواب این سوالو با همون درک کوچیک تازه خودم بنویسم.
چه عاملی باعث ایجاد تفاوت نتیجه، در کسب و کارهاست؟
برای اینکه کسب و کاری داشته باشیم ایده های زیادی به ما میرسه اما خیلی از اونها بیراهه هستند. با داشتن چند ابزار میتونیم اون چند راه درست رو پیدا کنیم(چند راه و نه یک راه) مثل داشتن باور اینکه میشود، فراوانی، عزت نفس و…
ولی نه با منطق، در واقع نمیشه گفت ما وقتی فکر میکنیم دقیقا داریم از منطقمون استفاده میکنیم. بیشتر اوقات یا با احساسات تصمیم میگیریم و بعد با منطق توجیهش میکنیم و تصور منطقی فکر کردن رو داریم یا اینکه چیزی که بهش میگیم منطق نه حاصل تفکر که حاصل گشتن تو حافظه و مرور خاطرات و تجربیات خودمون و اونچه از دیگران شنیدیم هست.
یه مساله دیگه هم هست که هنوز نتونستم درکش کنم. انگار ذهن یا شایدم روح کم کم آینده ما رو میسازه. بقول ؟ (الان اسم گوینده یادم نمیاد) زندگی مسیر مستقیم نیست بلکه مسیر پیچ و خم داره، فقط تا سر پیچ بعدی رو میتونی ببینی. اولش فکر میکردم این مشکل منه که نمیتونم دورتر رو ببینم ولی الان به نظر میرسه دورتر یا مسیر بعد از پیچ تا بهش نرسم اصلا وجود نداره. مثل این میمونه که ذهن یا شاید روح مسیر چند قدم جلوتر رو با داشته های الانمون میسازه و بعد بهمون نشون میده و همینطور که پیش میریم بقیه اشو میسازه. فرد به خودش اعتماد میکنه چون باور کرده میتونه همونجور که میخواد اون مسیر رو بسازه پس مهم نیست تا کجاشو فعلا میتونه ببینه.
مثال تبلیغ که آقای عباسمنش تو صحبتهاشون اشاره کردند، تبلیغ به خودی خود نه بده نه خوب، مسئله اینه که تو این وضعیت من آیا این روش خوبه یا نه. و تنها راه فهمیدنش هم اعتماد به ندای درونه (اینو واقعا درک نمیکنم اما افراد زیادی رو دیدم که به همین شیوه به چیزی که میخواستن رسیدند حتی اگر اولش فقط یه تصویر تو رویاهاشون میدیدند، اصلا خودشون هم نمیدونن که اتفاقات چجوری دست به دست هم داد و مسیر رو براشون هموار کرد ولی به نظرم یه چیزی درون ما هست که اینها رو میدونه فقط من بصورت خودآگاه درکش نمیکنم احتمالا برای همینه که خیلی ها اسمشو میذارن شانس)
به نظر من استاد بحث مدار و فرکانس ها رو خیلی خوب درک کردند، در واقع فکر خدارو خیلی خوب درک کردند و خیلی عالی هم آموزش میدن و خیلی راحت هم توسط افرادی که توی مدار هستند، دریافت و پذیرفته میشه.
استاد جوری بحث مدارها و فرکانس را برای من جا انداختن که همیشه اینجوری توی ذهنم مجسم میشه که مدارها مثل مدارهای دور زمین هستند که ماهواره های مختلف در مدارهای مختلف دور زمین میچرخند و فرکانس های مربوط به اون مدار را دریافت و به زمین ارسال می کنند.
از زمانی که من این آگاهی را دریافت کردم، بی نهایت قلبم باز شد و راحت پذیرفت و بی نهایت احساس راحتی کردم و فهمیدم که اصل فقط ارتقا مدار و تنظیم فرکانسه. و قلبم گفت اررررره این مسیر درسته نه اینکه بری تبلیغ کنی و التماس کنی آییی بیایید محصول من رو بخرید.
خدایا شکرت بابت این آگاهی نابت که توسط استاد به من دادی.
بی نهایت سپاسگزارم ازت دست خداوند… عااااااشقتم بوس
سلام بر استاد عزیزم چقدر جالب که این فایل امروز نشانه من شد چون دقیقا دیشب داشتم جلسه اول احساس لیاقتو گوش میکردم حتی همون لحظه کامنت گزاشتم و خوابیدم و امروز که اومدم تو سایت دیدم نشانم این فایل شده که توش دوستمون سوالی پرسیدن که درباره مقایسه هستش و شما گفتین من حتی نمیرم ببینم بقیه دارن چیکار میکنن همونجا گفتم ااا استاد از همون لحظه میگفته چون تو این دوره جدید هم میگین اینو و رفتم به روز رسانی فایلو دیدم مال سال 99بوده یعنی 4سال پیش شما این حرفو زدین تازه اینجا گفتین از خیلی ساله که مقایسه نمیکنم واقعا اگه بخوام چشم بسته اسم فردیو که بگم حرفو عملش یکی هستش اون شمایین احسنت به شما و من چقدر لایقم که استادی چون شما دارم و خدای خوبی مثل ربم دارم
دیشب داشتم به این فکر میکردم که کارمو شروع کنم برای خودم کار کنم اما یه حسی میگفت مشتری چی تو که مشتری نداری قبلا با یه دوستی حرف میزدم میگفت تو باید اینستا تبلیغ کنی الان بین دنیا دنیای تبلیغاته و الگوهم میاورد شاید اگه من نرگس قبل سایت بودم میگفتم کاملا درست میگی اما میدونستم این راهش نیس و فهمیدم که من باید رو خودم کار کنم تا خدا مشتری هدایت کنه سمت من همونطور که خیلی از بچه های دوره احساس لیاقت این حرفو زده بودن و انگیزه شد برای من خدایا شکرت اصل فقط کنترل ذهنه و باورهای خوب من خودم همین الان کاری که توش هستم رو از صدقه سری کنترل ذهن دارم خیلی خوبه که این فایلا به من کمک میکنه اقا بس کن دیگه اینهمه سال همش نگاهت بوده بقیه چیکار کردن و تمرکز من انقدر رو بقیه بود که باورم نمیشد انگار منی هم وجود دارم یعنی فکر میکردم که من اومدم تو دنیا حسرت زندگی بقیه رو بکشم و این برام کاملا طبیعی بود بعدها که اومدم تو سایت اروم اروم فهمیدم نه بابا اصلا زندگی این شکلی نیس استاد جان من واقعا نمیدونم از شما چطور تشکر کنم بابت این فایلا این زیبایی که به ما نشون میدین خداروشکر من تو مسیر این هدایت و فایل بودم که شنیدم این فایل زیبارو مرسی واقعا از شما و خدای خوبو مهربونم
با سلام خدمت عزیزان
این سوال را من قبلا از خودم می پرسیدم و در مجموع به چند عامل رسیدم که به نظرم همه آنها در «یک کلام اسلام» یعنی عمل به «اولین پیام حضرت محمد(ص)» به دست آمده است که فرمودند:
«قولوا لا اله الا الله تفلحوا»؛
یعنی موحد باشید تا خوشبخت شوید؛
اگر بخواهم به تفکیک بگویم شامل این موارد می شود:
۱٫ باور عمیق و نگاه توحیدی، توکل، عزت نفس و ندادن قدرت زندگی به دست دیگران؛
۲٫ نگاه کاربردی به دانش و عمل به دانسته ها با باور به نتیجه بخشی یعنی علم نافع؛
۳٫ ایجاد رابطه مؤثر با مخاطبان و بیان خودمانی، جذاب و دوست داشتنی و دوری از تظاهر و بازی نقش؛
۴٫ فرق گذاشتن بین اصل و حاشیه؛
۵٫ درک مخاطب از صداقت و خیرخواهی استاد؛
۶٫ شفافیت و دوری از مخفی کاری؛
۷٫ نتایج به دست آمده توسط استاد و شاگردان٫
و باز در یک کلام: رسیدن به آزادی در سایه توحید٫
به امید موفقیت های روز افزون همه عزیزان
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیزم وهمینطور دوستان ویاران همسفر در این خانواده صمیمی :
اول از همه روز معلم رو به استاد جان و دل تبریک میگم وبرااتون همواره یه دنیا خوبی وعشق ارزو میکنم .
نمیدونم از کجا و چگونه شروع کنم تا بتونم احساست درونم رو بیان کنم انقدر این سوال چالش برانگیز بود وقتی به جواب ان فکر میکنم لبریز میشم از یه دریا اگاهی!
وقتی که سوال روی سایت قرار گرفت خواستم بلا فاصله نظر خودمو بنویسم ولی گفتم یه کم کامنت بچه هارو بخونم بعد فردا سر فرصت با امادگی بیشتر کامنتمو مینویسم ولی اتفاقی که افتاد این بود که من غرق شدم در این همه اگاهی خالص و ناب وهر چی جلوتر میرفتم میدیدم واقعاًتمام لپ مطلبو بچه ها ادا کردن وچیزی رو نگفته نذاشتن چقدر زیبا درک کردن چقدر خوب درسهاشونو یاد گرفتن و چقدر امتحانشونو دارن خوب پس میدن ا
امیدوارم که در واقعیت وعمل هم همانند پاسخهای زیباشون به اونها عمل کنن
دقیقاً یک سال پیش برای منهم در حوزه کاریم یه داستانی شبیه به همین موضوع پیش اومد و اون زمان اگاهی ودرکم و باورهام وتکاملم در بیشتر موارد ناقص بود و به خاطر همین به مشکلاتی بر خورد کردم وهمه چیز را بیرون از خود میدیدم و نگاه غلط به تضادهایی که برام اتفاق افتاده بود ومیگفتم چرا من
خلاصه یه شب که از سر کار بر میگشتم خونه و خیلی حالم بد بود و باران شدیدی هم میبارید
و یه کم کنترلمو از دست دادم و زدم زیر گریه وانچنان دگرگون بودم که نمدونستم چیکار باید بکنم چی درسته وچی غلطه
همونجا از صمیم قلب از خدا خواستم منوهدایت کنه به راه درست به راه اونهایی که نعمت داده !
بعد از اونشب نمیدونم چطور شد که یواش یواش هدایت شدم به یه سمتی که الان خودمم باورم نمیشه که چطور این اتفاقها افتاد
اول از همه اینکه یه سری مقاومتها یی که تو ذهنم داشتم برداشته شد و یکی از اون مقاومتها خرید محصولات سایت بود که هرروز اونو به تعویق مینداختم وبا خودم میگفتم قیمتشون گرونه وخلاصه هزار بهانه دیگه
هر چند که فهمیده بودم که برای بدست اوردن هر چیز باید بهاشو بپردازی واستاد میگفتن هر محصولی که میخرید چندین برابر بیشتر از اونیکه فکرشو میکنید نتیجه میگیرید .
خلاصه این مقاومتها ادامه داشت تا جایی ک
(توضیح:در حوضه کاری کار به جایی رسید که من هر ماه هزینه های گزافی پرداخت میکردم (کلی چیز فروختم )تابتونم سرپا بمونم و کارو ادامه بدم ولی غافل از این که من تکاملمو طی نکرده بودم و این قانون جهانه هستی ی و من اونموقع اینو درک نکرده بودم وجهان منو مجبور کرد تا تابع اون بشم و از راهش وارد بشم ).
من تصمیم خودمو گرفتم و اولین قدمی که برداشتم با اطمینان خرید محصول روانشناسی ثروت بود یک سال بود که با خودم در نبرد بودم ومرتباً ذهنم مقاومت میکرد ونجواهای بی مورد ارسال میکرد تا اینکه بالاخره من پیروز شدم
ومحصول ارزنده ثروت رو تهیه کردم واز اونجا کار جدی من شروع شد :
اگاهیها واموزشهایی که از بسته روانشناسی ثروت ١ بدست اوردم کمک بسیار با ارزشی برای من شد تا اولا خودمو بهتر بشناسم دوم اینکه به خدای خودم اعتماد کنم وخودمو خالق زندگیم بدونم نه هیچ چیز بیرون از خودم
سوم جهان هستی قوانین بی چون و چرایی داره که باید خودمو ملزم کنم که اونهارو بشناسم درک کنم و البته هم اجرا کنم
چهارم : عجله کردن یکی از مخرب ترین عواملیست که اگر رعایت نشود قطعاً اسیب جدی خواهیم دید (عجله کار شیطان است وبس)
پنجم:من به قطع ویقین ایمان دارم در مورد سوال دوست عزیزمون.
مارکتینگ و تبلیغات هیچ تاثیری برای بهبود
و یا ررونق کسب و کار ندارد
به شرطی که باورهای عمیق ودرست وناب عباسمنشی عباسسسسمنشی داشته باشی
زیرا هر کسی زندگیشو بر اساس باورهاش پایه ریزی میکنه.
در خاتمه یه مطلب دیگرو هم بگم و اون اینکه من بعداز شکستن اون مقاومتها ومبارزه با شیطان درونم خیلی خیلی تحولات خوب مالی وارامش واقعی ویه جور صلح درونى که واقعاً قابل توصیف نیستند را بدست اوردم دیگه نگران چیزی نیستم وعجله ای ندارم میدونم که امروز اگر ندارمش فردا خواهم داشت .زیرا باور فراوانی در من نهادینه شده .
خدارو شاکرم به خاطر اینکه جزو اولین نفرها بودم که موفق شدم محصول ١٢ قدم را براحتی خریداری کنم وطبق گفته استاد که گفتن اگر نشونه ای دیدی بخر ومن نشانه ای برام محرض شد که هیچ شک نکردم و فوراً محصول روتهیه کردم وهمونطور که استاد گفتن که بابا یه عمر به شیوه خودتون عمل کردین بیاین یک سال به این روشی که من این همه نتیجه گرفتم عمل کنین و ببینید که چی میشه
استاد عزیزم من مانند وحی منزل و در بست همه تعالیم واموزه های شمارو مو به مو اجرا میکنم ومیدونم که نتایج هر روز بیشتر و بهتر هم میشه
خدایا پرچم عباسمنش ویارانشو با اقتدار سرافراز وبرافراشته بدار
????????????
مسلما جواب این سوال برای کسی که حداقل یکسال روی باورهاش کار کرده و ورودی هایش راکنترل کرده روشن است
و اول از همه بپذیریم که همه اتفاق های اطراف ما حاصل باورهاو فرکانسهای ماست و وقتی باورهای آسانتر را میسازیم مسلما با آسانی روبرو خواهیم بود
و همچنین سیستم بودن خداوند را بپذیریم و به قوانینش واقف باشیم و با ایمان کامل به آن عمل کنیم
این سیستم اساس باورهای ما را در زندگیمان در غالب اتفاقات مختلفی به ما تحویل می دهد، وقتی که خوب بنگریم:
? تبلیغ کردن اساسش باورهای محدود کننده همچون رقابت، عقب ماندن یا نماندن، محدود بودن بازار، کمبود مشتری، بی خبر ماندن مشتری ها از وجود ما است
? تبلیغ نکردن هم اساسش باور فراوانی، اعتماد، توکل، آرامش (علی بی غم بودن) و انجام دادن کار خودمون و لذت بردن از مسیر و پذیرفتن هدایت الله و باور کردن هدایت خداوند در همه زمینه ها است
خداوند یکتا همواره در حال هدایت ماست، هدایت الهی بصورت وحی(الهامات درونی) است.
همه الهاماتی که به ما میشود هرچقدر که در جه توحیدی بودنمان بالاتر می رود واضح تر می شود طوری که گفته های خداوند در درون ما به راحتی شنیده و درک می شوند و اگر ریشه کلمه هدی را در قرآن به راحتی به چگونگی هدایت توسط خداوند پی می بریم.
هم چنین چون هدایت خداوند بر بیس شادی آرامش و لذت است روحمان بزرگ می شود و قلبمان گشاده و فراخ می شود تاجایی که احساس سبکی شادی لذت و آرامش بهمان دست می دهد که مصداق آیات قران است که با این مضمون آمده و می گوید :مومنانی که از هدایت ما پیروی کنند نه غمگین می شوند و نه بیمناک!!!!
پس خداوند همیشه خیر و منفعت ما را می خواهد و چه عالی میشود که پیرو هدایتهایش باشیم و به الهاماتی که احساس خوب به ما می دهد عمل کنیم و بپذیریم همچون مادر موسی که او را در آب انداخت با اینکه غیر منطقی بود، همچون نوح که کشتی را ساخت با این حال که از نظر همه غیر منطقی بود، همچون ابراهیم که بچه و همسرش را در بیابان رها کرد با اینکه غیر منطقی بود و……
منطق = ساخته و پرداخته ذهن است ذهنی که فقط با توجه به ورودی هایش دو دوتا چهار تا می کند و در این جا توکل یک مفهوم دیگری است که موجب نزدیک تر شدنمان به اصل مان میشود اگر می گویم اصل، اشاره ام به :
سوره السجده آیه 9
ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِۖ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَهَۚ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ﴿۹﴾
سوره السجده آیه 9
سپس آن را نیکو بیاراست و از روح خود در آن بدمید، و شما را دارای گوش و چشمها و قلبها گردانید، باز بسیار اندک شکر و سپاسگزاری نعمت های حق می کنید.
بخاطر همین است که هرچه سپاسگزار تر میشویم احساس بزرگی راحتی رهایی میکنم چون به اصلمان که از وجود خودش است از وجود خودش دمیده نزدیکتر می شویم و رسیدن و بازگشتن به اصل در این جهان =مسخر شدن جهان برای ما…..
یعنی کن فیکون
و اینکه این سه تا اعضای بدنمان گوشها و چشمها و قلب چقدر مهم هستند که از بین چندین اعضای مختلف خداوند نام آنها را بیان می کند، همانطور که همگی ما میدانیم و خوب بر آن تسلط داریم دهانمان را از ورود غذاهای آشغال مثل خوردن گل و لای و لجن صد درصد محافظت میکنیم و این یک امر طبیعی است
ولی اغلب مردم جهان از ارتباط گوش و چشم و قلب نا آگاه هستند و بخاطر همین استاد عباسمنش نیز مدام میگویند گوش و چشمتان را کنترل کنید و نگذارید که هر صدا و هر تصویری از آن وارد شود چون که این آیه را درک کرده اند که این ورودی ها قلب را که جایگاه خداوند همان روحی که از خودش دمیده را تخریب میکند و هرچه به قلب تغذیه نامناسب برسد روح از منبع دورتر میشود و در نهایت ناگزیر چاره ای جز ترک آن قلب پیدا نمی کند حالا می فهمم که تا چه حد باید مراقب ورودیهایمان باشیم!!!
سوره البقره آیه 117
بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِۖ وَ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ﴿۱۱۷﴾
سوره البقره آیه 117
او آفریننده آسمانها و زمین است و چون اراده آفریدن چیزی کند، به محض آنکه گوید: موجود باش، موجود خواهد شد.
این یعنی همان چیزی که سلیمان نبی درکش
کرد باورش کرد، این یعنی همان چیزی که یوسف پیامبر را از غلامی به
تخت پادشاهی رساند، این یعنی همان چیزی که برای موسی دریا را شکافت، این یعنی همان چیزی که برای اسماعیل چشمه زمزم، برای ابراهیم لیاقت خلیل بودن را به ارمغان آورد
من فقط خدای یکتا را می پرستم و دینم را فقط برای او خالص میگردانم…..
چه حس خوبیه بنده حرف گوش کن خدا میشی….خدایی که حکمفرمای عالمه….
چه عالی میشی با گفتن چیزهایی که گفته بگو…. باور های توحیدی ات را میسازی….
سوره الجن آیه 13
و ما چون به سخنان هدایت گوش فرا دادیم ایمان آوردیم و هر که به خدای خود ایمان آورد دیگر از نقصان خیر و ثواب و از احاطه رنج و عذاب بر خود هیچ نترسد.
خدایا من به تو ایمان دارم و از هیچ چیزی غیر از تو نمیترسم و خدایا مرا یاری کن که پایبند نترسیدنم از مخلوقات باشم
سوره الإسراء آیه 84
بگو که هر کس بر حسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد، و خدای شما به آن که راهیافته تر است آگاهتر است.
واووووووو زمانی از استاد شنیده بودم که باید طبیعی زندگی کنیم تا هدایت شویم و میگفتن که اگر خداوند را درک کنیم قوانینش را درک کنیم خیلی طبیعی زندگی می کنیم، زندگی طبیعی یعنی پر از شادی، پر از آرامش، پراز خوشبختی، پر از ثروت، پر از یکتاپرستی، پر از محبت، پر از خوبی ها و چیزی غیر از ابنها باشه غیر طبیعیه مثل درد و رنج و بدهکاری و سختی و بیماری و ناراحتی و….
سوره اللیل آیه 12
و البته بر ماست که هدایت کنیم.
خداوندا من بنده توام من تسلیم توام و بی نهایت سپاسگزارم که هدایتم میکنی به راه راست، به راه ثروت، به راه نعمتهای فراوان، به راه حق
وقتی همچین باورهایی داشته باشی مگه میتونه کارت رونق نگیره، ثروت ساخته نشه، شاد نباشی و سپاسگزار الهی؟
این جهان کوه است و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَهً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیهِمْ إِذا هُمْ یَقْنَطُونَ (۳۶)
هنگامى که رحمتى به مردم بچشانیم به آن شاد مىشوند و اگر به خاطر آنچه که از قبل فرستادهاند (بما قدمت ایدیهم)، مصیبتى به آنها برسد ناگاه مأیوس مىشوند. (۳۶)
جهان فقط پاسخ فرمانسهای ما را می دهد
هرچه می نویسم برایم تکرار باور است و هرچه تکرارشان میکنم بیشتر آرام تر می شوم آنقدر آرام شده ام که از سوی خانواده لقب علی بی غم را کسب کرده ام
البته فقط دانستن و تکرار این باورهایی که تا الن نوشتم کفایت نمی کند و بلکه درکش کنیم و به آنها عمل کنیم و نتیجه های کوچ و بزرگش را ببینیم و تایید کنیم
? نکته بعدی که باید در مورد پاسخ این سوال بگم اینه که باید ما از داشتن اون شغلمون احساسمون خوب باشه و اول از همه از اون محصول یا خدماتی که ارایه می کنیم در درجه ادل خودمون لذت ببریم و بهش ایمان داشته باشیم که این محصولمون هزاران بار کارایی برای مشتریمان خواهد داشت و به این یقین رسیده باشیم که این محصول یا خدماتمون میتونه احساس مشتریمان را خوب کنه یعنی به قول استاد عزیزم:
هم خودمون خوب زندگی کنیم، هم کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی دیگران باشد
ویا به قول خانم شایسته گرانقدر این باور را در خودمون بسازیم و بهش عمل کنیم و سعی کنیم این باور را در عمل محقق کنیم :
هیچکس به اندازه ی ما به گسترش جهان کمک نمی کند. از نظر من، شغل من مهم ترین و معنوی ترین شغل دنیاست. هیچ عبادتی نمی تواند معنوی تر از لحظاتی باشد که من در شغلم سپری می کنم.
? اگر هر پاسخی دارم میدم حاصل مطالعاتم و باورهایی که از استاد عزیزم یاد گرفتم که چراغ هدایتی از جانب خداوند یکتا برای من بوده و باز به قول استاد :
آقا هر ایده ای، هر رویایی که به ما الهام می شود خداوند از قبل نتیجه آن ایده و الهام و مسیر رسیدن به آن را از قبل خلق کرده است و وظیفه ما سپاسگزاری بابت آن هدف و نعمت در همان لحظه است و باور کردن آن و قدرت خداوند یکتا و قوانینش ، به خاطر همین استاد بارها می گویند آنچه که میخواهید را تجسم کنید آنگونه که گویا در آن لحظه دارید، آره براساس این باوری که الان گفتم ما در واقع همون لحظه اون نعمت را داریم و مسیر رسیدن و هود اون هدف حتی قبل از الهام شدن رویای آن توسط خداوند خلق شده است.
? باور بعدی که من خودم به شخصه از استاد عزیز یادگرفتم اینه که آقا هر مشتری که میاد بابت محصول یا خدمات من مبلغی پرداخت میکنه و می خردتش، صد در صد رضایت پیدا میکنه و به زندگی اش خوبی سلامتی و ثروت و رفاه سرازیر میشه و بخاطر همین اونقدر به مراتب بالاتری از سلامتی و رفاه و ثروت و نعمت و آرامش دست پیدا میکنه به وجد میاد اونقدر به وجد و شادی میرسه که تا یک نفر سوال بکنه که چی شده که به این نتیجه از سلامتی رفاه ثروت یا هر نعمت دیگه ای رسیدی شروع می کنه از تعریف و تبلیغ ناخودآگاه که این هم بخشی از هدایت خداونده بخشی از همون سیستمی که بهتون گفتم و در بعضی مواقع هم از همون اول مشتری من بصورت خودجوش تا اسمی از محصول و خدمات مشابه من میاد شروع میکنه تعریف کردن و این هم هدایت خداونده و این روند بصورت بی نهایت بار در هرثانیه در حال انجام شدنه، یعنی باید انجام بشه چون من بندگیمو کردم، قوانین رو عمل کردم و این ماشین ثروت و نعمت و سلامتی رو راه انداختم هدایتش باجهانه اصلا کارجهان همینه همین!!!!
? باز به قول استاد
ایمان!!!!!
ایمان همه چیه!
? شده فکر کنید که ما چرا پا به این جهان گذاشتیم؟
پاسخ این سوال خیلی وقت بود معما بود، ولی حالا که بارها این سوال را از خود پرسیده ام و به این نتیجه رسیدم که تک تک ما هر کدوممون برای حل مسئله ای پا به این جهان گذاشتیم از بچه نوزاد بگیر تا پیر و جوان، در هر برهه ای در هر سنی در هر شغلی در هر مقامی در هر مکان و زمانی هر کدوممون برای حل مسئله ای اومدیم و قراره با حل مسئله ای که کمک کنه هم خودمون خوب زندگی کنیم هم کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی دیگران باشد، لذا هیچ کس بابت محصول و خدماتی پول نمی پردازد و برای استفاده از آن وقت نمی گذارد بلکه برای حل مسئله خودشان پول می پردازند و وقت می گذارند همین…..!!!!
پس اگر ایمان داشته باشیم که می توانیم در درجه اول مسائل خودمان را حل کنیم و سپس مسئله دیگران به راحتی ثروت می سازیم به راحتی از نعمتهای
بی نظیر بهشتی بهره مند می شیم و به قول قرآن همه چیز کن فیکون می شود!!!!
? فهمیدن، درک کردن و باور اینکه خداوند این جهان را آفریده که به فرکانسهای ما پاسخ دهد دیگر حلال همه چیز است همه نیازهای ما برطرف می شود اصلا لازم نمی شود تبلیغ و حرص و جوش بزنیم و خودمون را به در و دیوار بزنیم بلمه کافیه بندگی بکنیم عبادت بکنیم (حل مسایل زندگی خودمون و دیگران) تا هر روز شاهد رشد بیشتری باشیم
به نام خدای مهربان
دوست عزیز آقای صادقی
سپاسگزارم برای پخش آگاهی خیلی خوب گفتید ودیدگاه خود را بیان کردین .همین قدم های کوچک مارو به با تغییرات بزرگ تر مواجه میکند .
در پناه خدای عزیز وگرامی ?
ب نام خداوند رزاق
سلام استاد و مریم بانو
سلام دوستان عزیز
استاد راجب سوالی ک کردین منم خیلی جاها همین موردهارو دیدم ک مغازه هایی بودن ک اون شاخص هایی ک اکثر مردم اونارو اولویت بالارو بهشون میدن برای فروش بهتر و بیشتر
من تو رستوران بیشتر اینارو دیدم
چون قبلا خودم تورستوران شاغل بودم میتونم درک کنم اینکارا برای چی بوده
برای همه ی پرسنل ی لباس یک شکل و یکرنگ میگرفتن
البته منم جزوشون بودم
و چیزی ک من دیدم این بودم من تو یک رستوران خیلی قدیمی و معروف ک تو شعبه دوم اول کار کردم و بعد رفتم شعبه ی اولش
شعبه ی اول یک رستورانی بود ک زیرزمینی بود
محله ش خوب بود اما اکثر مشتریهاش از عراق لبنان کویت عمان آمریکاک کم بود خیلی
از کشورای اروپایی ک الان یادم نیس دقیقا
از بحرین ازعربستان از افغانستان
و خیلی کشورای دیگه بودن
منم چون عرب زبان بودم خیلی رتبه ی بالایی رو داشتم اونجا
سفارش تلفنی بود منو صدامیزدن
کسی ب ترجمه نیاز داشت منو صدا میزد
و منم اونجا میزبان بودم
و اون رستوران صندلی های معمولی ک شعبه ی دومش خیییییییلی باکلاستر و شیکتر بود
و گلای طبیعی هر سه چهارروز یکبار میاوردن میزاشتیم سر میزها
و اونجا س تا صندوق دار در روز داشت و دوتا درشب
منو همسرم از صب ساعت 8 میرفتیم تا 12 شب
استراحتی هم نبود فقط صب صبحانه ده دقیقه زمان داشتیم و ظهر نوبتی میرفتیم ناهار و باید حداکثر سرعت رو داشته باشی ناهارتو بخوری و برگردی سرکارت
من چیزی ک متوجهش شدم این بود ک بااینکه کیفیت غذا خوب بود ولی بعضی وقتا بخاطر تورم مواد غذایی کمی کیفیت کم میشد خیلی کم
یا قیمتا هرچند هفته بالا میرفت
و مشتری ها ب راحتی میخریدن و برای غذا خوردن تو اون رستوران صف میبستن مشتریها
و منتظر میموندن تا میز خالی بشه
ما میزهای دونفری کمی داشتیم بیشتر 4..6 و 8نفری بودن و بعضی اوقات اون دونفری هارو هم میزاشتیم بغل هم ک تعداد بالا بیان بشینن و غذاشونو سفارش یدن و بخورن
و انعامای خیلی خوبی میگرفتیم
همه چی ساده بود همه چی اما بینهایت مشتری داشتیم هرروز
و کلی پرسنل داشتیم
تو اون شعبه ی یک 80و خورده ایی نفر کار میکردن
و صاحب رستوران بعضی وقتا یک ربع یا نیم ساعت میومد و میرفت
اصلا فراوانیو باگوشت و پوست و استخوان میشد حس کرد اونجا اما حیف ک قوانین رو نمیدونستم ک بفهمم سر منشا این فراوانی چیه چجوری میشه اینهمه مشتری داشته باشی از کشورای خارجی
و میگم قیمتاش بالا بود
من تبلیغ شعبه ی دوم رو دیدم اما شعبه ی اول رو نه
حقوقمون ب موقع بود ما هفته ایی یک روز مرخصی میگرفتیم
شبا برامون اسنپ میگرفتن میرفتیم خونه هزینه رو خودشون میدادن
برای بعضی ها ک هم مسیر بودن سرویس مشترک میگرفتن ک باهم برن و بیان
ما با یک دفترچه و خودکار سفارش میگرفتیم درحالی ک رستوران مشابه و خیلی باکلاس بودن با تبلت سفارش رو ثبت میکردن و اون مشتری هایی ک ما داشتیم رو اونا نداشتن
و ادا و اصول خاصی ک شبیه یک رستوران ک تو اون شهر خیلی سروصدا کرده بود برای اصولی ک برای سفارش گرفتن و گذاشتن غذا روی میز یا خیلی ادا های دیگه از کشورای اروپایی تقلید کرده بودن رو ما نداشتیم
خودمون بودم
اما باادب مهربون و ظاهر تروتمیزی داشتیم
اینو الان میفهمم ک صاحب اون رستوران باوراش نسبت ب فراوانی خیلی عالی بود
و پاسخ فرکانس هایی ک میفرستاد و باورهایی ک داشت رو میگرفت
اما درحالی ک شعبه ی دوم و سوم رو ک باز کردن
اون کارایی رو انجام دادن ک فکر میکردن خیلی کولاک میکنه و بُم،خیلی پرفروش خواهند شد ولی برعکس اون شعبه اول نتیجه گرفتن
و شعبه ی دوم انگار ک قصر بود
من باراول ک واردش شدم اصلا چشام ده برابر شده بودن ک کجارو ببینم کجارو ول کنم
لوستر هایی ک خریده بودن یک قیمت بالایی بود ک تو سال 97 خیییلییی عجیب و غریب بود و 5طبقه بود همکف رستوران بود و طبقه اخر اشپزخونه بود وبقیه طبقات تالار بودن
تالاراش مراسم داستم بیشتر اوقات اما رستورانش خیلی کم مشتری داشت
و شعبه ی سوم رو کافی شاپ رستوران کردن
خیلی کار کردن تو اون رستوران رو لذت بخش و دوستداشتنی میدیدم
اما بخاطر رفتار همسرم بایکی از همکارا باعث شد ک ما ازاونجا بیایم بیرون
باورای ثروت این ادم رو خیلی قوی و قدرتمند میدیدم ک پولش براش ب طور معجزه آسایی بهش خدمت میکرد و هزاران برابر براش درآمد داشت
خیلی خوشحالم ک این کامنت رو تونستم بنویسم
درپناه الله مهربان شادو خوشبخت باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و خام شایسته و شما دوست عزیزی که داری این متن رو می خونی استاد فرمودن که جواب سوال بهصورت کامل در دوره روانشناسی ثروت ۳ پاسخ داده شده ولی متاسفانه من هنوز موفق به تهیه این دوره نشدم من فقط این جواب رو با استفاده از فایلهای رایگان استاد و دوره راهنمای عملی راهیابی به رویاها و چند جلسه از قانون آفرینش و دوره عزت نفس که خواهرم تهیه کرده بود و من هم استفاده کردم میدم .به نظر من یکی از دلایل موفقیت استاد و سایتشون کیفیت محصولاتی هستش که استاد تهیه میکنه مثبت سایر افرادی که در این حوضه هستن ولی من دلیلی بالاتر و اصلی تر رو متوجه شدم و اون ایمان و توکل قوی استاد هستش ایمان و باور قوی استاد در مورد فراوانی ثروت در جهان ایمان به اینکه صد ها هزار نفر هستن که مشتاق هستن که استاد محصولی جدید تولید کنه و اونا تهیه کنند و این به واقعیت پیوسته واین نشون دهنده ایمان قوی استاد به خداوند رزاق هست به قول استاد همه چی ایمانه همه چی توکله تبلیغ مهم نیست.تبلیغ استاد کاربران سایتشونن هزاران نفری که محصولات رو تهیه کردن و نتیجه داده دستانی میشن از دستان خداوند تا تبلیغ کنن برای استاد .
و شما در هر کسب و کاری که باشین و هر خدماتی که ارائه بدین به شرط اینکه با صمیم قلب و تا حد توان به نحو احسن انجام بدین اون محصول یا خدمات میشه تبلیغ برای شما اگه ما از خودمون بپرسیم که چطور با استاد آشنا شدیم می فهمیم که همگی از طرف کسانی معرفی شدیم که قبل از ما با استاد آشنا بودن و از محصولاتشان استفاده کردن و نتیجه دیدن یا فیلم و فایلی از استاد که بصورت اتفاقی با ان برخورد کردیم .همین اصل رو میتونیم در هر کسب کار و خدمات دیگه در هر کجا که هستیم ببینیم مغازه ها و کسب کارهای که هیچ تبلیغ خاصی ندارن بجز کیفیت کاری که انجام میدن ولی همیشه سرشون شلوغه واین اصلا که اگر شما در هر کسب و کاری که هستین اگر کارتون رو به نحو احسن و تا حد توان کامل انجام بدین و نگران رقیب و بازار و کمبود مشتری و …نباشین این خداونده که براتون تبلیغ میکنه این جهوته که شما رو معرفی میکنه و مشتریهاتون دستانی میشن از دستان خداوند و وسیله تبلیغ و معرفی شما به دیگران و پیشرفت شما وپیشرفت شما بستگی داره به ایمان و توکل شما و باور به اینکه چقدر اعتقاد به فراوانی در جهان دارید هر چی ایمانتون قویتر باشه نتیجه بیشتر و قابل دید تر.
نمونه این کسب و کارها رو میشه دید بطور مثال یک رستوران در شمال که خانم خانه داری اون رو اداره میکنه رستوران خاور خانم در روستای دور افتاده در شمال که با اینکه تمام جاده پر از تبلیغات و بنز های رستوران های مختلف هست هیچ تبلیغی ندارن و مشتریها صف کشیدن برای غذا خوردن این خانم هیچ تبلیغی برای رستورانش نداره و در مستندی که ازشون دیدم خبرنگاری پرسید چرا تبلیغ ندارین گفتن که خدا برام تبلیغ میکنه و این رو با ایمان قوی داره میگه چون تبلیغ مهم نیست
عامل اصلی به نظر من ایمانه تو کله فقط و فقط و من عامل اصلی موفقیت و رشد سایت استاد رو ایمان و توکل قوی استاد میدونم اینا رو گفتم که به خودم یادآوری کنم که عامل اصلی موفقیت باوره و ایمان قوی داشتن باور به فراوانی در جهان
امیدوارم این متن بتونه کمکی ناچیز کنه به یادآوری اموزه های استاد
موفق و سربلند و پیروز باشید
خالد غفاری عزیز سلام
چه باورهای توحیدی قشنگی داری
و چه مثال خوبی هم زدی، رستوران خاور خانم، که میگه خدا برام تبلیغ میکنه.
عالی بود مرسی
پوریای محمدی دوست عزیز ممنون از لطف و توجه شما ممنون که کامت من رو مطالعه کردین ان شاالله که بتونیم به دانسته هامون عمل کنم در پناه الله یکتا شاد و سالم ثروتمند باشید
من فکر می کنم اصلا بحث تبلیغات و مارکتینگ نیست . ما در برندینگ و مارکتینگ تکنیکهای بسیاری داریم برای جلب نظر مخاطب که الان داره در تمام دنیا به خوبی عمل میکنه اما در ایران به نظر من به خاطر ضعف در باورهای پایه ای ما نسبت به خودمون و هویتمون هیچ گاه برند یا محصولی نداشتیم که حداقل در آسیا حرفی برای گفتن داشته باشه . شما تصور کنین 60 سال پیش هیچ کدوم از تکنیکهای بازاریابی و تبلیغات و مارکتینگ در آمریکا به این شکل وجود نداشته اما فردی مثل ری کراک که مالک برند مک دونالد هست با چه باور قدرتمندی به عرصه فست فود ورود پیدا می کنه که و تمام امریکا و بعد سراسر جهان رو فتح میکنه . به نظر من این موضوع فراتر از تکنیک و فرمول و شیوه بازاریابی و تبلیغاته و در حقیقت وقتی شما در بیزنست باور درست و قدرتمند داشته باشی هدایت میشی به سمتی که از شیوه های اثرگذار تبلیغاتی استفاده کنی نه این که اونها به تنهایی اثرگدار باشند بلکه این شما هستید که با باورهای درست و قدرتمند کننده و احساس عالی تون به کسب و کارتون در فرکانس و مداری قرار می گیرید که شیوه های بازاریابی و مارکتینگ و برندینگ در موردتون اثر گذار می شه . برندهای برتر دنیا هم که بیش از 60 درصدشون آمریکایی هستند با همین باور به عرصه جهانی ورود پیدا کردند نه با این باور که فقط حضور داشته باشند . افرادی مثل والت دیزنی ، استیو جابز ، جف بزوس و برندهایی مثل کوکا کولا و نایک و آدیداس همگی وجود این باورهای قدرتمند رو تایید می کنند . در ضمن صنعت تبلیغات و مارکتینگ هم از آمریکا متولد شد و این نشون میده چون نیاز به کشف فرصتهای جدید در درون این برندها وجود داشته اونها این صنعت رو ایجاد کردند تا بهشون کمک کنه که فروش بیشتری داشته باشن و بیشتری در ذهن مخاطب ماندگار بشن . الان هم به نظر من اینستاگرام و تبلیغات و مارکتینگ برای فردی حداکثر بازدهی و تاثیر رو داره که قبل از اون باور کنه میتونه بازارهای جدید و مشتریان جدید رو به سمت خودش جذب کنه و با این باور لحظه به لحظه فعالیت کنه و حتما ایده های جدید به ذهنش میرسه و با شرکتهای تبلیغاتی بهتری همکاری میکنه تا بیزنسشو گسترش بده . من واقعا به این قضیه امیدوارم که روزی در ایران هم با باورهای قدرتمند برندهای جهانی داشته باشیم و میلیاردها دلار ثروت عاید کشورمون کنیم ولی این ممکن نمیشه مگر این که از روز اول باورهای درست و قدرتمند نسبت به بیزنسمون داشته باشیم و تحت تاثیر رسانه ها و افراد بد بین و فرکانسهای منفی قرار نگیریم . کره جنوبی و امارات و ترکیه مثالهای خوبی برای اثرگذار بودن باورهای قدرتمند کننده میتونن باشن . میتونین گذشته و اکنون و پلن های آینده این کشورها رو مطالعه کنین تا ببینین چه برنامه های بلندپروازانه ای برای خودشون طراحی کردن .
ممنون از استاد عزیزم بابت تمام زحماتشون و فایلهای عالی شون و ممنون از شما دوست عزیز که سوال بسیار مهمی پرسیدید.
مسعود بختیاری
باسلام من به عنوان فردی که سالهای سال است در حوزه کسب وکار فعالیت میکنم وبارها وبارها با مشکلات زیادی مواجه شده بود ودر حوزه ها وسمینار های زیادی در رابطه با روش صحیح کسب وکار شرکت کردم فقد این رومیتونم بگم تنها روشی که تونستم باور کنم این بود که دوره روانشناسی ثروت یک روتهیه کردم والان حدود یک ماه هست که دارم تمرینات رو انجام میدم فقد کوتاه ومفید عرض میکنم هیچ کس وهیچ چیزی به اندازه این تمرینات به من کمک نکرد اینقدر دارم روی باورهام کار میکنم که حاضرم توی این مسیر بمیرم یا مرگ یا پیروزی شعار من همینه به قول استاد ماکه یک روز میمیریم بهتر که در راه رسیدن به اهدافمون بمیریم من میخوام به خودم افتخار کنم میخوام بچه هام بهم افتخار کنم واین بزرگترین عامل برای یک شروع بزرگ هستش باور کنید که دوباره متولد شدم وچقد دارم لذت میبرم در نهایت فقد انسان باید باور داشته باشه که میتونه موفق بشه شجاع باشه واز هیچ چیز نترسه وفقد از خداوند کمک بخواد وبعد آرام آرام تکامل صورت میگیره وتو متوجه میشی که جهان چقدر زیبا به درخواست تو جواب میده…
سلام
من اولش اومدم بنویسم بعد فکر کردم دیدم هیچی برای گفتن ندارم، تصمیم گرفتم کامنتها رو بخونم تا چیزی یاد بگیرم ولی چند تا رو که خوندم حس خوبی نداشتم. انگار یکی داشت حرفهای کسی دیگه رو تکرار میکرد تا اینکه ویدئوی توضیحات آقای عباسمنش رو دیدم اونوقت تازه یکم متوجه شدم. حالا میخوام جواب این سوالو با همون درک کوچیک تازه خودم بنویسم.
چه عاملی باعث ایجاد تفاوت نتیجه، در کسب و کارهاست؟
برای اینکه کسب و کاری داشته باشیم ایده های زیادی به ما میرسه اما خیلی از اونها بیراهه هستند. با داشتن چند ابزار میتونیم اون چند راه درست رو پیدا کنیم(چند راه و نه یک راه) مثل داشتن باور اینکه میشود، فراوانی، عزت نفس و…
ولی نه با منطق، در واقع نمیشه گفت ما وقتی فکر میکنیم دقیقا داریم از منطقمون استفاده میکنیم. بیشتر اوقات یا با احساسات تصمیم میگیریم و بعد با منطق توجیهش میکنیم و تصور منطقی فکر کردن رو داریم یا اینکه چیزی که بهش میگیم منطق نه حاصل تفکر که حاصل گشتن تو حافظه و مرور خاطرات و تجربیات خودمون و اونچه از دیگران شنیدیم هست.
یه مساله دیگه هم هست که هنوز نتونستم درکش کنم. انگار ذهن یا شایدم روح کم کم آینده ما رو میسازه. بقول ؟ (الان اسم گوینده یادم نمیاد) زندگی مسیر مستقیم نیست بلکه مسیر پیچ و خم داره، فقط تا سر پیچ بعدی رو میتونی ببینی. اولش فکر میکردم این مشکل منه که نمیتونم دورتر رو ببینم ولی الان به نظر میرسه دورتر یا مسیر بعد از پیچ تا بهش نرسم اصلا وجود نداره. مثل این میمونه که ذهن یا شاید روح مسیر چند قدم جلوتر رو با داشته های الانمون میسازه و بعد بهمون نشون میده و همینطور که پیش میریم بقیه اشو میسازه. فرد به خودش اعتماد میکنه چون باور کرده میتونه همونجور که میخواد اون مسیر رو بسازه پس مهم نیست تا کجاشو فعلا میتونه ببینه.
مثال تبلیغ که آقای عباسمنش تو صحبتهاشون اشاره کردند، تبلیغ به خودی خود نه بده نه خوب، مسئله اینه که تو این وضعیت من آیا این روش خوبه یا نه. و تنها راه فهمیدنش هم اعتماد به ندای درونه (اینو واقعا درک نمیکنم اما افراد زیادی رو دیدم که به همین شیوه به چیزی که میخواستن رسیدند حتی اگر اولش فقط یه تصویر تو رویاهاشون میدیدند، اصلا خودشون هم نمیدونن که اتفاقات چجوری دست به دست هم داد و مسیر رو براشون هموار کرد ولی به نظرم یه چیزی درون ما هست که اینها رو میدونه فقط من بصورت خودآگاه درکش نمیکنم احتمالا برای همینه که خیلی ها اسمشو میذارن شانس)