https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سِلام دورود خدمت استاد عزیز وخانواده گروه عباس منش به نظر من جواب این سوال در سوره یس ایه ۸۲ است که خدا وند فرمود است هر گاه اراده کند وچیز ی به خواهد خلق کند گوید باش وان خلق می شود وماانسانها اگر به این باور برسیم که انرژی از خدا هستیم می توانیم هر چه را که بخواهیم خلق کنیم وبا یقین وباور بگویم باش ان خواسته خلق وبه وجود می اید به امید باور خود وخدای خود وبرای همه ارزوی بهترینها را از خداوند منان وخودم برایتان خواهانم موفق پیروز باشید انشاالله
سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان و استاد عباس منش،
به نظر من داشتن مجموعه ای از باورها در موفقیت هرکسی می تونه مثمر ثمر باشه و نتایجی متفاوت ایجاد کنه
۱٫ حرکت در مسیری که عاشقش هستی و شور و شوق فراوانی برای رسیدن به خواسته ات داری
۲٫ شجاعانه و بدون ترس و البته با توکل خدای بزرگ در مسیر قدم برداری٫ ایمان داشته باشی که هر یک قدمی که برمیداری خدا ده قدم برایت بر می دارد
۳٫ برای رسیدن به خواسته ات باید باورهایی کلیدی مطابق و هم جهت با خواسته ات داشته باشی٫ بنابر این با کند و کاو در درون خودت و بررسی اینکه واقعا چه می خواهی، باورهایی قدرتمند و هم جهت با خواسته ات را ایجاد کنی٫
۴٫ در حین حرکت به الهامات قلبی ات توجه ویژه کنی و بدون ترس و بدون توجه به نجواهای شیطان قدم هایت را استوار برداری و به آن ها عمل کنی٫ به عبارتی ایمان داشته باشی که قطعاً نتایجی عالی و درخشان می گیری
۵٫ در مسیر حرکتت به هیچ کس و هیچ چیز امیدی نداشته باشی و تنها “خدا” را عامل اصلی بدانی و باور داشته باشی که “ید الله فوق ایدیهم” و هرچیزی غیر از خدا، دستان خدا هستند که او برای کمک به تو می فرستد٫
بنا براین اگر دیگران کمکت کردند ضمن تشکر از آن ها بدانی که عامل اصلی خدا بوده و به آن ها وابسته نشوی و اگر کمکت نکردند بدون انتظار و ناراحتی از کسی مطمئن باشی که خدا دست قدرتمندتر دیگری از خودش را سر راهت می گذارد و حتما موقعیت بهتری برایت در نظر دارد٫ در یک کلام بگویم که هیچ کس را جانشین خدا در قلبت قرار ندهی و “شرک نورزی”٫ نتیجه این نوع نگاه “آرامش درونی” است و سبب پیشرفت می شود
۶٫ در مسیر حرکتت به نشانه ها، هرچند کوچک توجه کنی و سپاسگزار خدای متعال باشی و بدانی که “لئن شکرتم لازیدنکم”
من برای خودم چندین اصل را در زندگی قرار دادم و قاطعانه به آن ها عمل میکنم و فکر میکنم استاد عباس منش هم به این آیتم ها باور دارند:
۱٫ ایمان قلبی و باور به اینکه خدا تنها خالق ما و این جهان هستی است
۲٫ توکل بر خدا
۳٫ ایمان به وعده نصرت الهی که در قران ذکر شده (سوره مبارکه محمد) و اینکه خدا خلف وعده نمی کند (سوء ظن به خدا نداشته باشیم، سوره مبارکه فتح)
من از اواسط اسفند 97 تا الان دارم با این صحبت ها، با این باورها، با این قوانین لحظه به لحظه زندگی میکنم. من استاد دانشگاه هستم البته حق التدریسی ولی همواره از نظر مالی وضعیتم بد بوده، همواره. کارهای زیادی هم در کنار تدریس انجام دادم مثلا قالیبافی، بازاریابی شبکه ای، کار با CNC، خیاطی، …. به شدت به پول و پولدار شدن علاقه مندم، کیه که از پول بدش بیاد اما انگار همیشه پول از من فراری بود. با این حال شک نداشتم یک راه مستقیم برای رسیدن به ثروت وجود داره،با تمام وجودم از خدا خواستم که راه مستقیم ثروتمند شدن رو به من نشون بده و به طرز حیرت آوری چندتا فایل صوتی از استاد عباسمنش به دستم رسید. اونها رو بارها و بارها گوش کردم، استفاده کردم و خیلی جالب و شگفت انگیز ازشون نتیجه می گرفتم. الان با استاد عباسمنش دوره دوازده قدم رو دارم و البته با تأخیر خریداری کردم و دارم قدم اول رو می گذرونم. البته دلم طاقت نیاورد و فایل تجسم کردن قدم دوم رو گوش کردم. تمرینها رو دارم به دقت انجام میدم. ایده ای که به من الهام شد و من تونستم شجاعت نشون بدم و عملیاتی کنمش ” پخت نونهای خانگی مغزدار” تو فر خونمون بود.
اما قسمت مهم ماجرا که به جواب این سوال هم مربوطه:
من یه آگهی درست کردم و توش نوشتم که ” من تو فر خونمون روزی 20 تا از این نونا میپزم و قیمت هر کدوم دو هزار تومنه، اگر از مزه اش خوشتون اومد و خواستین سفارش بدین به فلان شماره پیام بدین و ….” و این آگهی رو به همراه یکی از نوهام بین همسایها و مغازه های نزدیک خونمون پخش کردم. تجسم کردنم هم عالیه، روزی رو می بینم که مردم برای خرید نونهای من صف کشیدن و منتظرن که نونم از فر در بیاد و اونا داغ داغ ازم بخرن و …
حالا اگر من تبلیغ نکنم و فقط نون بپزم و فقط در مورد کارم افکار خوشحال کننده داشته باشم و نقطه پایانی کارم که به شدت از خوشحالی قلب منو باز میکنه رو تجسم کنم، ملت چطوری متوجه این مهارت من بشن؟ از کجا بفهمن همسایشون داره نون خونگی می پزه و میفروشه و اونها میتونن اون نونای خوشمزه رو بخرن؟
من تو یکی از فایلهای استاد دیدم که ایشون میگفتن: این طوری نبوده که ایشون تو خونه بشینن و فقط تجسم کنن، همون موقع که روی باورهاشون کار می کردن، تو تهران پوسترهای تبلیغاتیشون رو هم رو دیوارها می چشبوندن، همون موقع که افکارشون رو مدیریت می کردن تو بندر عباس با تاکسی شون هم کار می کردن.
خلاصه که این تضادی که دوستمون پرسیدن برای من هم به شدت بوجود اومده و مدام از خودم می پرسم آیا باز هم تبلیغ کنم مثلا برای مدرسه ها و استفاده دانش آموزا از نونهای من یا نه نباید تبلیغ کنم و مشتریها خودشون میان؟ اینکه من ایمانم رو نشون دادم و ایده ای که به من الهام شده رو اجرایی کردم، خداوند بقیه کارها رو انجام میده و مشتریها رو به سمت من هدایت میکنه یا اینکه من باید بیشتر محصولم رو به دیگران معرفی کنم؟
البته من تو همین یک هفته که کارم رو شروع کرده، 24 تا سفارش داشتم و خدا رو هزاران بار شکر میکنم.
جوابی که فعلا به خودم دادم اینه که همین که به صورت محدود و در سایز کوچک محصولم رو معرفی کردم کافیه و دیگه تو تبلیغات زیاده روی نکنم و خودم رو وابسته به مردم نکنم، دیگه از این به بعد روی باور فراوانی و لیاقتم کار کنم و بقیه کارها رو به خدای بزرگ بسپارم.
خیلی خیلی منتظر و مشتاقم که نظرتون رو بدونم، اینکه دارم درست فکر میکنم یا نه؟
دوستای خوبم و استاد عزیزم امیدوارم به لطف خدا ابهام من رو هم بر طرف کنین و راهنماییم کنین.
یک نکته رو بگم: اینکه باورهامون خودشون رو در قالب کلمات، نگاهمون، واکنش ها و هر عمل بیرونی و هر احساس درونی بهمون نشون میدن.
چیزی که من از صحبت هاتون متوجه شدم اول: این هست که خودتون گفتید پول از من فراری هست، پس متوجه میشیم اونی که مانع ایجاد کرده بین شما و دریافت نعمت ها خودتون هستید که اون هم با باورهاتون ایجاد شده.
دوم: گفتید هنوز قدم اول رو تموم نکردید رفتید از قدم دوم شروع کردید، این هم نشون دهنده یک باور محدود کننده هست، که میتونه از باور کمبود باشه که شما میخواید زود نتیجه بگیرید و اجازه نمیدید که تکامل طی بشه.
سوم: اینکه درگیر چطور و چگونگی کار شدید.
این هم نشون دهنده وابستگی به نتیجه و عدم رهایی است.
چطور و چگونگی رو کسی نمیدونه، پس چگونگی رو بسپارید به خدا.
اینکه میگید من تجسم کنم و تبلیغ نکنم مردم از کجا میفهمند، این کار ذهن منطقی هست که میخواد از همه چی سر در بیاره.
به قول جناب مولانا:
نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بیچون برو زیرا که جان را نیست جا
میگم این هایی که میگم تکامل میخواد که منم نمیگم خودتون نوشتید.
پس سعی کنید رها باشید درباره نتیجه و چگونگی و بینهایت دستان خدا رو باز بزارید.
وقتی سعی تون بر درست کردن درونتون هست خدا خودش میزاره سر راهتون.
ممکنه مثلا یکی توی مترو و … ببینید که خدا گذاشته سر راهتون و بعد ازتون بپرسه چی کار میکنید و شما هم در مورد نون پختن بگید و اونم بگه چه جالب اتفاقا ما خودمون توی پخش نون هستیم، یک نمونه از کارهاتون رو بیارید و میبرید و خدا کارها رو جفت و جور میکنه و بینهایت راه دیگه که فقط خدا میدونه.
مثل همون مثال خریدن زمین استاد عباس منش که روی باورهاشون کار میکردند و خدا یک فرد مناسب رو گذاشت سر راهشون.
عجب چیزی عالی گفتی دادااااااش واقعا هدشات شدم چقد زیبا درباره باور توحیدی و باور الهی داشتن نظر عالی دادی که فقط با کارکردن رو باورهامون زوم کنیم بدون اینکه بفکر تبلیغات یا هر چیز دیگه باشیم و با ایمان و باوری قدرتمند بدون هیچ نگرانی و ترسی همه چیو به خود خدا بسپاریم که او بهترین برنامه ریز در یکجا زمانی زیبا یکی از دستانشو بسمت ما میفرسته تا ایده مونو پیاده کنیم و از بهترین و راحت ترین راه ثروت بسازیم دیگه قشنگتر ازاین نمیشه عالیییییی بود پرویز خان خیلیییییی حال کردم ازاین راهکار عالی که گفتین سپاااااااس از آگاهی نابی که در اختیار خانم رجبی عزیز و ما قرار دادین ممنونم ازت خیلی لذت بردم
سلام، بینهایت ممنونم ازتون. باور کنید که خودم این ریزبینی و شناخت رو از خودم نداشتم و چقدر دقیق و نکته بینانه واقعیت رو به من نشون دادین. بله درسته من به شدت ذوق دارم که زود نتیجه بگیرم و این اشتباهه چون نتیجه دلخواه رو نمیگیرم و افکار ناامید کننده به سراغم میان. باید بیشتر روی خودم کار کنم و اجازه بدم تکاملم طی بشه. البته از روزای اولی که این کامنت رو گذاشتم بهتر شدم ولی مثل یه نوزادی هستم که باید آروم آروم بزرگ بشه. سپاسگزارم که وقت گذاشتین و راهنماییم کردین.
خیلی از خوندن کامنت شما احساس خوبی گرفتم فوق العاده بی ریا و صمیمانه داستان قشنگتون رو تعریف کردین از خدا میخوام همونجوری که به این راه هدایتتون کرد و ایده های عالی و ساده بهتون الهام کرد، مشتری هارو از اسون ترین راه ها به سمت شما هدایت کنه و هر روز نعمت و ثروت بیشتری نصیب شما کنه
درمورد سوالی هم که پرسیدید از قول استاد در روانشناسی ثروت 1 بهتون جواب میدم. معرفی کار خودمون به دیگران یکی از مهم ترین اصول در کسب و کار هست. حتی استاد یه تمرین درمورد این موضوع داد: “روی یک کارت ویزیت درمورد خودمون و مهارت و کاری که میتونیم خوب انجام بدیم بصورت مختصر و مفید توضیح بدیم و اسم و ادرس و شماره تلفن و … رو هم بنویسیم و با هر کسی برخورد کردیم این کارت رو بهش بدیم.”
بنابراین اینکه با انجام کارهای ساده درمورد مهارت و کاری که داریم به دیگران اطلاع رسانی کنیم ایرادی نداره اما باید اول از همه اصل رو خدا بدونیم و بهش توکل کنیم و با ایمان به خدا برای انجام این روش ها اقدام کنیم. میتونید در گروه های تلگرامی هم که عضو هستید درمورد کارتون صحبت کنید یا هر راهکار دیگه ای ک به ذهن خودتون میرسه.
سلام، ممنونم دوست خوبم که وقت گذاشتین و به سوالم جواب دادین٫ چقدر عبارت «آسونترین راه» برای جذب مشتری برام آرامش بخشه٫ این روزا حتی مواد اولیه م مصرف نمیکنم و مشتریها میان که پختن نون خونگی رو ازم یاد بگیرن، منم به راحتی و با چند ساعت آموزش دادن به اونها به اندازه یک روز پختن نون پول درمیارم٫ اصلا هم نگران نیستم که دیگران این مهارت رو یاد میگیرن و نکنه مشتریان کم بشه، چون به شدت به فراوانی باور دارم٫ خدایا سپاس
دوست خوبم ممنونم بابت این عبارت زیبا: «آسونترین راه»
بازم سلام٫ نمی دونم درست این حس رو ازت دریافت کردم یا نه ولی، فکر می کنم مایل باشی نظر بعضی از دوستامونو بخونی که استفاده از یک ابزار مثلا تبلیغات رو به کلی نفی نمی کنن و در عین حال اصل رو هم از فرع مشخص می کنن٫ من در حد مداری که توش قرار دارم و آگاهی های فعلیم بیان کردم اما خیلی خلاصه٫ اگه دوست داشتی کامل ترشو که خیلی به دل خودم نشست بخونی، ارجاعت میدم به صفحه ی ۱۴ نظر دوستمون امیر همتی٫ البته من خودم هنوز کلی کامنت نخونده دارم و امیدوارم وقت و شایستگیشو داشته باشیم که آگاهی های همه ی اعضای این خانواده رو بخونیم چون همه و همش چیزی جز هدایت نیست٫
سلام، هم کامنت شما و هم کامنت آقای همتی رو خوندم٫ بینهایت ازتون ممنونم٫ جوابمو گرفتم و ابهامم برطرف شد٫ از خدای بزرگم سپاسگزارم بابت چنین دوستای خوبی٫٫٫ سربلند باشین
شما فقط قصد پولدار شدن دارد و پولدار هم مشد ولی حواستون باشه کلا سر خودتون نزارد
من از خداوند همه چی را باهم خواستم و بهش رسیدم
بابت ایده ای که دارد و بهش عمل کردت منم همچین شرایطی دارم و ایده ام را ساختم و چند جای که هزینه نداشته معرفی کردم چیزی که امروز بهش رسیدم و خیلی خیلی مهمه اینکه هر موقع مشتری دارم و هر موقع که مشتری ندارم حالم و احساسم افکارم را عالی نگه دارم عوامل بیرونی باعث نشن حالمون بد شه یا خوب شه
بعدش من دارم کامنتای دوستان را موخونم و واقعا عالی هستن
سلام دوست عزیزم. منظور استاد تبلیغاتی هست که هزینه های گزاف و میلیونی با خودش داره وگر نه هر کاری در شروع نیاز داره که به مردم معرفی بشه. اون تبلئعی که شما برای کارتون کردید اتفاقا کاملا درست و به جا بوده و ایده ی شما بوده که بهتون الهام شده و شما الهاماتتون رو عملی کردید.
بله. این تبلیغ و حتی متنش چیزی نبود که من خودم بخوام انجامش بدم و هدایتی از سمت خدای بزرگم بود، اما مدام میپرسیدم از خودم که آیا باید انجامش بدم؟ آیا این کار مغایر باورهای من و اعتمادی که به خدا دارم نیست؟ الان با این جوابهایی که گرفتم و راهنمایی هایی که شدم احساس خیال راحتی دارم و آرامش. خدایا سپاسگزارم. ممنونم از شما دوست خوبم
دوست عزیز خانم رجبی بهتون تبریک میگم بابت اینکه به الهامات خود عمل کردید عزت نفس شما عالیست ٫
از پرسیدن قوه ی سوال شما هم خوشم آمد چون با این کار راه را هموار کردید بر خودتان ٫
به نظرم با همون ظرف آگاهی تون جلو برید ایمانتون و زیادتر کنید قدم بعدی بهتون گفته میشه ٫
استاد هم یه زمانی تبلیغ کردن اما وقتی ظرف آگاهی شون به اندازه ای نشده بود که بتونن دیگه تبلیغ نکنن یعنی ایمانشون بیشتر شد تونستن بالاتر برم واینجوری فکر کنند ونگاه داشته باشند ٫اینو از کامنت های بی نظیر دوستانم برداشت کردم صادقانه میگم عالی بودن دمتون گررررررررم بچه ها خدا قوت واقعااا سپاسگزارم که با عشق دارین آگاهی میدین ٫
برای خانم رجبی دوست داشتنی هم آرزو دارم که چندین شعبه بزنن بزرگ فکر کنند با تکامل ?????
سلام، خیلی زیاد ممنونم. خیلی خوشحالم که ابهام ذهنی خودم رو پرسیدم و خدا رو شاکرم که این جوابهای عالی رو برام فراهم کرد. راهنمایی های همه دوستانم عالی بود و روشنگر تا اینکه دیشب استاد با فایل توضیحاتش تیر آخر رو زد و کلا مسیر رو برام چراغونی کرد. خدا رو شکر بابت همه چیز
سلام دوست گرامی. متشکرم از نظر زیبا و از ته قلبت. پیشنهاد میدم نظر منو هم در رابطه با این سوال بخونی. از پروفایلم راحت پیداش می کنی. امیدوارم کمکی بشم برای تکمیل جاهای خالی کامنتت. ایمانت قدرمندتر و روزیت فراوان تر.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسیم
اول از همه خدارو هزاران میلیارد بار شاکرم که منو به این سایت هدایت کرد،یعنی هر چقدر از خوبیه این سایت بگم بازم کم گفتم،چقدر خوبه مطالبش،چقدر فرکانس استاد عزیز تاثیر مثبتی میزاره،میخوام اینو بگم اگه استاد پشت دوربین فقط بایستن و حتی یک کلمه هم حرف نزنن،بازم به واسطه فرکانسشون اون تاثیر مثبت رو،رو آدما میزارن که این هم توسط توحیدی بودنشه ..
این ک استاد میگن به واسطه افکار و باورهامونه ک زندگیمونو رقم میزنیم،مقاومت داشتم،تا این ک تصمیم گرفتم با تمام وجودم به خودم تعهد بدم ک منم شرایط و اتفاقات رو خلق میکنم،به طور مثال،سه هفته پیش،پوست بدنم جوش زده بود،سینه و شکم وکمرم،خیلی زیاد بودن و داشتن زیادترهم میشدن…..
اول از همه من با توجه به حرفای استاد به خودم گفتم این حساسیت پوستی رو خودم با توجه به افکار خودم به وجود آوردم،یعنی این قدم اوله،بعد دیگه ذهنم رو گذاشتم رو سلامتی پوستم،بعد سه هفته حتی اثری از یدونه جوش هم رو پوستم نبود،به قول استاد که میگن تنها کاری ک ما برای سلامتیمون باید انجام بدیم،اینه ک سد راهش نشیم و بزاریم روند طبیعی درمانش رو خود بدنمون انجام بده،همین..
یعنی میخوام اینو بگم که، مقاوت شدید ما در برابر حرفای استاد اینه ک نمیتونیم بپذیریم،همه شرایط و موقعیت ها رو توسط افکار وباورهامون بوجود میاریم.
این بحث سلامتی رو ک در مورد خودم گفتم هدفم این بود ک باور های مناسب رو در مورد سلامتی ایجاد کنم و با تکرارش،تقویتش کنم و رد پایی هم از خودم به جا بزارم.
ودر آخر تشکر میکنم🙏 از استاد عزیزم و اعضای سایت،که به جرات میتونم بگم ک یکی از بهترین لحظات عمرم زمانیست ک تو سایت هستم❤❤
باید بهتون بگم این مسیر نه تنها ثروت به ما میده بله آرامش و روباط خوب و سلامتی و هر چیزی که از خدا بخواهید رو به شما می ده شیاد باورتون نشه من با کار کردن روی باور هام دندون درد داشتم وخوب شد . حتی افرادی بودن داخل این سایت که با تغییر باور هاشون ترک اعتیاد کردند و خواستم بهتون بگم فقط باید ایمان داشته باشید و هر روز روی خودتون کار کنید نتایج خودش میاد اصلن نیازی نیست شما زحمت زیادی مثل بیشتر مردم بکشید توی این مسیر هر چیزی رو که بخواهید به احتی به دست میارید فقط باید خدای درونتون رو باور داشته باشید و احساس خوبی نسبت به اون داشته باشید.
در هرکاری که بخوایم انجام بدیم اگر اول به خداوند و بعد به خودمان ایمان و باور کامل داشته باشیم، قطعا موفق میشویم٫
یعنی باید بسپریم خودمون و کامل به خداوند و از خودش بخوایم که راههایی که به پیشرفت در اون کار بهمون کمک میکنه رو به ما الهام کنه٫٫٫
وقتی کارمون رو بطور کامل به خداوند میسپریم، یعنی در بالاترین مدار ممکن هستیم و بهترین راه حل ها ب ذهنمون میرسه و در واقع با خدا یکی شدیم و همین قضیه باعث میشه که همه ی افرادی که سعی دارند به خداوند نزدیک بشوند در یک مدار که همان بالاترین مدار است قرار بگیرند و خداوند خودش کسب و کار مارو رونق میده بدون اینکه ما تبلیغی کنیم یا٫٫٫
درواقع سپردن امور به خداوند، یعنی فقط ایمان به خدا داریم و عوامل دیگه از جمله انسان ها یا قانون هایی که برای موفقیت در کاری گفته شده و خیلی چیزهای دیگه رو صرفا عامل موفقیت ندونیم و باید بدانیم که همه ی این عوامل زیردست خداوند هستند و تا خدا نخواد اونها نمیتوانند به تنهایی عامل موفقیت ما بشوند٫
ما اگر بخواهیم با عقل خودمان به تنهایی و بدون کمک خدا کاری را انجام دهیم، دچار مشکلات و نگرانی های زیادی میشیم و مدام از مسیر درست و مستقیم(کوتاه ترین راه ممکن برای رسیدن به موفقیتمان) خارج میشیم و همین امر نگرانی که آیا کار و خوب داریم انجامش میدیم یا نه، باعث میشه که نتیجه عالی ای نگیریم و در مدار های پایین قرار بگیریم،(این رو هم بگم که افرادی که به خودشون و ابزارها و روش های موفقیت باور و ایمان دارند، ممکنه موفق بشن اون هم به این دلیله که باور دارند ازین طریق موفق میشن ولی کسی که ب خداوند و خودش ایمان کامل داره و تنها از خدا کمک میگیره اون در بالاترین درجه است و قطعا از همه ی کسانی که با اعتماد و باور به خودشون و عوامل دیگری غیر خداوند موفق شده اند، خیلی موفق تر و با اعتماد به نفس تر هستند و در بالاترین مدار ممکن قرار دارند و بیشترین و بالاترین بازدهی رو نسبت به بقیه دارند٫)
وقتی امور را بخداوند میسپریم و بهترین راه حل هارو برای موفقیت از خودش میخوایم که به ما الهام کنه، دیگه نگران نیستیم چون وصل شدیم به منبع عالم هستی و با خودش یکی شدیم و دیگه نگرانی ای نداریم و همین عدم نگرانی باعث میشه که همه کارها به بهترین نحو ممکن اتفاق بیوفته و در مسیر درست قرار بگیریم٫٫٫
پس سپردن کامل کارها به خداوند و نگران نبودن و مطمئن بودن ازینکه خداوند بهترین راه حل هارو به ما نشان میده و عمل کردن ب الهاماتی که ب قلبمان میشه، مارو در بالاترین مدار ممکن قرار میده و باعث موفقیت های پی در پی در همه ی امور زندگی میشه٫
“در واقع هرزمان بخوایم کاری رو انجام بدیم وقتی ب خدا بسپریم(یکی شدن با خدا) و رهایش کنیم، خداوند خودش جلوتر از ما اونجا هست و کار و برای ما انجام میده و مسیر رو برای ما هموار میکنه ٫٫٫”
این عامل تفاوت زیادی بین کسی که اعتماد به خدا میکنه و امورش را ب او میسپره با کسی که بیشتر به عقل خودش اعتماد میکنه ایجاد میکنه و قطعا با خدا یکی شدن عامل تمام موفقیت های زندگی است٫
من خودم شخصا هرزمان کاری رو کامل به خدا سپردم و رهاش کردم، در کمترین زمان ممکن نتیجه گرفتم، امیدوارم همه دوستان نتیجه عالی بگیرند٫
ممنونم که وقت ارزشمند خودتون رو گذاشتید، با آرزوی بهترین ها برای همه???
استاد در مسیر تکاملی ایی که طی کرده است از اونجایی که اصل یعنی باورهای قدرتمند کننده و اصل اساس که فکر غالب شون را برای تمام قسمت های کسب و کارش نیاز داره خوب ساخته است
مثلا در یه دوره یی دفتر و دستک داشته است و نیرو و پرسنل در دفترش داشته و کلی از این چیزا ولی خودش به آگاهی میرسه که این اونچیزی نیست که میخادش یعنی وصل شدن به نیروی درون و احساس خود در صلح بوده در کسب و کار در حالی که اون یکی از ارکان موفقیت علوم هستش ولی حتی اینجا هم به حس خود مقدسش وصل بوده که آیا این راه کار به دردش میآید یا نه
دوستان قرار نیست تموم راه کارهای علمی مشکل ما رو حل کنه علم و علوم میاد در رابطه یه موضوع خاص مثلا موفقیت کسب و کارها تموم عوامل موفقیت در کسب و کارهای مختلف و گوناگون توسط افراد مختلف را لیست میکنه و بررسی میکنه ولی
از بهترین دستاوردهای قانون تکامل در کسب و کار اینه که شما هر چقد هم اشتباه بیشتری کنید تجربه تون بیشتر میشه و چیزی به عنوان شکست در اینجا پذیرفته شده نیست و بلکه قانون کامل شدن کسب و کار توست هرچقدر بیشتر اگاه تر میشی که جریان خداست در تکامل دیده میشه و اینو استاد عباسمنش خوب درک کرده و اجرا میکند
مثلا خیلی از اساتید اون علومی که در مورد بازاریابی هست رو اجرا میکندد غافل از اینکه چه زمانی اون نتایج علمی بدست آمده است قانون تکامل قانون تغییرات هست و هر لحظه چون جهان هستی و این کره خاکی در حال تغییر و تحول است بایست خود را با این قانون هدایتگر برای تغییرات هماهنگ کنیم
و یه نکته اساسی که قانون تکامل داره اونجا که قانون تکامل قانون تغییرات هستش و تمام علوم هم در مسیر این تکامل شکل گرفته اند و به کتاب و علم تبدیل شده اند حالا استاد میاد خودش رو در مسیر اون تکامل قرار میدهد ولی افراد دیگر یا میآیند تقلید میکنند و نمیخواهند مسیر تکامل رو طی کنند و یا اصل رو از اون علوم نمیگیرند و یا به دست نمیآورند و طبق قانون 80 _20 هشتاد درصد تمرکز و توجه شون روی مسائل فرعی میشه ولی استاد هشتاد درصد تمرکز گذاشته روی اصل مطلب
سلام عرض میکنم خدمت همه دوستانم.واقعا بانظرات این دوست عزیزم موافقم آنچه که مارا درهمه مراحل زندگی موفق میکند وصل شدن به آن منبع اصلی یعنی خداست.خدای ابراهیم وموسی وخدای محمد وعیسی.وقتی با تمام وجود خودم رو درآغوش خدا قرار دهم وببینم ومطمئن باشم که فقط خدامنبع لایزالی است که هیچ وقت پشتم رو خالی نمیکنه وهمیه هست وبر اوتوکل کنم او مرا به صراط مستقیمی هدایت می کند که پرازنعمت هست وراهی را جلوی پایم قرار می دهد که گمراهی نیست.آری اخلاص درعمل اینکه واقعا درکاری که میخواهی موفق شوی هیچ تزویر ودروغی درآن نباشد وآنچه که حقیقت هست را به مردم نشان دهی .اصلا شاید نیاز ی به اینکه دیده شوی نباشد وقتی باتمام توکل واخلاص شروع کردی خدا ازبینهایت راه تورا به مقصد می رساند ایده هایی به ذهنت می رسد که کار گشا هستند وبه نظرم اول باید روی شخصیت وجودی خودت کارکنی تابتوانی موفق شوی از تزیور ریا دروغ بزرگنمایی وحسادت وتکبر وهرجه که صفات منفی است دورشوی وبه همان اندازه خداراساهد وناظر بدانی واوراحکیم وتوانا ودانا بدانی موفق خواهی شد وزمانیکه از اودرخواست کنی نه کس دیگری…
من عبدالحمید هستم همه حمید بهم میگن. خدارو بخاطر آشنایی با شما استاد عزیز سپاسگزارم
دقیق نمیدونم این کامنت رو تو کدوم فایل بنویسم ولی همین فایل که مربوط به کسب و کار و پیشرفت میشه انتخاب کردم امیدوارم انتخاب درستی بوده باشه.
میخوام یه سری اتفاقاتی که تو این چند سال برام افتاده رو بنویسم شاید یه مقدار زیاد بشه ولی خوندنش شاید نکات مهمی برای شمایی که این کامنت رو میخونی داشته باشه، و بعد خوندنش خوشحال میشم نظرتونو در پاسخ به کامنتم بنویسید.
فکر کنم سال 92 یا 93 بود یا شاید هم قبلش، من با اون اون فایل فقط روی خدا حساب باز کن با شما آشنا شدم و اومدم به سایت شما و یه تستی بود برای ثروت که شما چندمین قروتمند دنیا هستی؟ اون منو ترقیب کرد و از اون موقع با شما هستم.
اون موقع 22 سالم بود و هنوز دقیقا نمی فهمیدم شما چی میگی فقط حرفای شما در قلب و جونم می نشست. گذشت و هی سالها شمارو دنبال کردم روند رشد شمارو دیدم، یادمه یه سالی بود فکر کنم 96 97 بود که فشار مالی خیلی اذیتم میکرد و آرزوها و خواسته های اولیه خودم که مثل:دستم تو جیب خودم باشه و نیازهای خودمو خودم تامین کنم خیلی بهم فشار میاورد. اون موقع فایل همین لحظه بهترین موقع برای شروعه! شما یه سیلی بود برام که لامصب این همه مدت نشستی و میگی رو باورهام کار میکنم و فلان بهمان، نمیتونی یه شلوار واسه خودت بخری. خلاصه بهم بدجوری برخورد و یادمه یه مدت کمی مادرم گفت بیا تو فلان بیمارستان مشغول بکار بشو. منم قبول کردم گفتم باید از یه جایی شروع کنم و همین شروعه منه! قبول کردم و چند ماهه بعد در یه بیمارستان نیمه خصوصی و نیمه دولتی استخدام شدم.
یادمه روزای اول من انتظار کار در شان یه پسر تحصیلکرده و کامپیوتر بلد و فلان داشتم(من مدرکم کاردانیه) به من گفتن نیروی خدماتی هستی! یا میخوای اینه یا خدافظ!
بدجوری ذهنم داشت منو از این قبول کار منع میکرد و این کار مناسب تو نیست و باید دستشویی بشوری و فلان ولی کارو قبول کردم.
شروع کردیم به یادگرفتن نظافت و توالت شویی و تی زدن . چند روز گذشت از ابتدای کارم و منو فرستادن اتاق عمل قلب که اونجا بعنوان خدمات اتاق عمل قلب و گفتن تک و تنها تو هستی و مسولیت نظافت اتاق عمل با تو هست.
همه چی برام جالب بود، ست های استریل جراحی و اون اصطلاحات پزشکی و همکارایی که هیچ کدومشون رو نمیشناختم و حس غریبی بود. یادمه اون موقع استاد یه فایلی داشت میگفت باید در هرکاری بهترین باشی باید بهترین خودتو ارائه بدی. همینو هم سعی میکردم انجام بدم، گاهی میشد کوتاهی میکردم ولی همیشه سعی میکردم اونطوری عالی باشم. آقا گذشت و اون اوایل اتاق عمل قلب 3 ماه صبح 7 میرفتم تا 12 شب و تا برمیگشتم خونه میشد 1 و دوباره این روند هر روز من بود، خیلی اذیت میشدم و به یه تضاد برخورده بوده که چند باری درخواست کردم که آقا یا یه نفر بدید کمک من یا هم شیفتامو کم کنید. که آخر خودشون اومدن شیفت صبح منو کم کردن.
خلاصه توی اون اتاق عمل هر روز کارم شده بود از تکنسینها سوال پرسیدن که فلان دریچه چیکار میکنه؟ چطور تعویض دریچه انجام میشه؟ انواع دریچه قلب چیا هستن؟ عروق کرونری قلب رو چطور پیوند میزنند؟ و از اینطور سوالهای پزشکی. یه مدت که رابطه ام با بچه های اتاق عمل خوب شده بود ابزارهای جراحی قلب باز رو یاد گرفتم و اسماشنو هم فهمیدم و شمارش اونارو هم همینطور. قرار بود من بشم سیرکولر همون اتاق عمل که سرم دعوا شد.
دفتر پرستاری میگفت نمیشه مسولمون میگفت باید بشه و دیدن آخر سر کار داره بیخ پیدا میکنه یه نفر آوردن اونجا منو فرستادن آنژیوگرافی!
تو همون آنژیو هم خیلی هارو نمیشناختم و رفته رفته رابطه ام خیلی زود عالی شد و خیلی از جراحا و پرستارها و تکنسینهای بیهوشی رو آشنا شدم و رفیق شدم. تو آنژیو همه چی عالی بود و عالی پیش میرفت شرایط بر وفق مراد بود. بعد چند ماه که شیفتهای ما 24 ساعت کار و 24 ساعت خونه بودیم یه روز به من زنگ زدن گفتن از شنبه هفته پیش رو باید بری اتاق عمل جنرال بیمارستان خدمات. گفتم چرا؟ گفت چون عملکردت خوب بوده و عملا تو اتاق عمل جنرال نیروی کار جدید اومدن مسائل عفونی و خیلی چیزای بلد نیستن میری چند ماهی کمکشون.
اولش من خیلی دلم گرفت و با خودم گفتم تازه داشت به من اینجا خوش میگذشت الان باید برم یه جای دیگه که بازم هیچکسی رو نمیشناسم و همه کس برام غریبه هستن. اتاق عمل جنرال هم از ناخن تا جراحی مغز و سزارین و تعویض مفصل و همه چی بجز قلب داره و روزانه بیش از 80 عمل میشه تا شب!!!
ولی اون موقع که در اوج ناراحتی بود دقیقا یادمه یه حسی یه الهامی به من گفت این مرحله باعث رشد تو میشه(دقیق همینو گفت). و بعدش من آروم شدم و رفتم.
باز هم بعد مدت کوتاهی چقدر دوست جدید. جراحای مختلف و با خیلی ها آشنا شدم و رفیق شدم. دقیقا اول سال 1400 بود که رئیس بیمارستان خودش جراح عمومی بود و تو اتاق عمل خیلی شده بوده همو می دیدیم و در حد سلام علیک بود. یه شب نشسته بودیم بعد شام به من گفت از 5 فروردین که یکشنبه هست میری منشی بخش و کمک پرستار هم خواستی میتونی شیفت بدی!!!!!!!!
آقا منو میگی، اصلا دل تو دلم نبود یاد اون الهامه شدم بهم گفته بود”که این مرحله باعث رشد تو میشه”.
(اینو یادم رفت بگم که دوران پاندمی شروعش 1399 هم باز هم منو به عنوان نیروی اعزامی فرستادن ماموریت بابل گزارش شده بوده اوضاع اونجا خوب نیست و تو همون بیمارستان هم بخش ICU همون موقع بیماری رفته بودم و انگار همه چی دست به دست داده بود تا من آماده بشم. ولی واقعا حالم خوب بود اصلا ناراحت یا نگران نبودم.)
اینو بگم که کلا من درک خوبی از مسائل کامپیوتری دارم و منشی بخش شدن برام مثل آب خوردن بود. خیلی زود همه چی رو یاد گرفتم تا 14 فروردین که بطور رسمی شروع بکار کردم.
جالب این ماجرا اینجاست که منی که این همه اتاق عملها و جراح و دکتر و بیهوشی رفیق شده بودم چقدر تو بخش به کمکم اومد. 14 فروردین به بعد که هر دکتر و جراحی می اومد تا منو میدید یه لحظه میگفت:عی تو اینجا چیکار میکنی!! و ای پدرسوخته منشی شدی و فلان. آفرین لیاقتت بیشتر از خدماته.
خلاصه همه اون رابطه هایی که ایجاد شده بود باعث شده بود که در جایی مشغول بکار بشم که دوباره تو عرض 3 ماه در حدی بود که مسول بخش یا جانشین نگران هیچی نبودن. هرجا گیر میکردن میگفتن رهبری بیا! از برنامه بخش تا اتوماسیون اداری و نامه نگاری و پیگیری کردن حواله ها و کمبودهای بخش و خیلی چیزای دیگه رو یاد گرفته بودم.
منشی بخش هم در چارت سازمانی از خدمات و کمک پرستار بالاتره . ولی واسه من در حد مسول بخش بود:))
یادمه سال اول که در بیمارستان بعنوان خدمات مشغول بکار شده بودم و با حقوقم خودم همه چیزای مورد نیازمو میخریدم اون موقع به خودم گفتم این درآمد تورو به خواسته هایی که داری نمی رسونه.
همیشه دنبال درآمد بهتری بودم، یادمه یه مدت فارکس کار کردم و یه مقدار پول ساختم و یه مقدار باختم و در آخر سر به سر شدم.
بعدش رفتم بورس ایران اوایل 1400 بود فکر کنم. اردیبهشت. با 3 یا 4 میلیون تومن شروع کردیم و من با 30 میلیون تومن از بورس خارج شدم. یادمه اون موقع همکارای من میلیاردی تو سود بودن و حتی به یکیشون گفتم معاملاتت رو ببند لامصب ببندشون تا پول بیاد حسابت و باهاش هرکاری دلت خواست بکن. انجام نداد اون همه سود میلیاردی پر پر شد!(تو مدارش که نباشی همین میشه دیگه)
خداروشکر من چند تومن سود کردم. با پولش یه کامپیوتر خوب خریدم. یادمه قبلش ماشین هم خریده بودم و خلاصه همه چی عالی بود.
گذشت و اوایل سال 1400 بود دیگه توی کسب و کار راه انداختن جدی شده بودم . یه روزی نشستم الویت های خودمو نوشتم که به چه چیزی علاقه دارم و چه کارهایی رو میتونم خوب انجام بدم! هی نوشتم و نوشتم یه هَف هشتایی شد! بعد رتبه بندی کردم که کدومی برام ارجعیت داره و آخر رسیدم به این کلمه “عطر” و با خودم گفتم همینو با جون و دل ادامه بده و دیگه نپر چیزایی دیگه.
آقا از اونجایی که من خودم درآمد داشتم و کار میکردم، این کارو با عطرسازی شروع کردم. رفتم تحقیق کردم و عطرسازی رو یاد بگیرم، چون منابع فارسی که خیلی کمه در حد نیست. رفتم سراغ انگلیسی کتاب های عطرسازی، استاد عطر، بیزنس عطر و یوتیوب چقدر کمک کردم.
بعدا فهمیدم باید اسانس طبیعی بخرم و شروع به ترکیب کردن بکنم. از اونجایی که قیمت اسانس های طبیعی خیلی زیاد بود چندتایی خریدم. دیگه کل اضافه کاریمو و یه مقدار هم حقوقو میدادم اسانس میخریدم و یاد بگیرم. ادامه دادم چندتا ترکیب خوب هم ساختم و این فکر به سرم زد که اسانس های با کیفیت باید پیدا کنم که ترکیب کنم تا بوی بهتر و ماندگاری خوبی داشته باشن.
یه روزی زن داییم بهم گفت برو سمت بازار و راسته لوازم آرایش اونجا شاید یه چیزایی بتونی پیدا کنی!”هدایت خداوند بود”
رفتم و گشتم و به عمده فروش عطرهای گرمی و ادکلن و ظروف و ملزومات عطر هدایت شدم.
ازش وسایل مثل ظروف و فیکساتور و سرنگ و خرت و پرت خریدم برای کارم و دیگه اومدم بیرون. من کلا از اولش در این موضوع فروش عطرهای گرمی مقاومت داشتم که برم تو این حیطه چون نمیدونستم اینا چی هستن و چرا قیمتشون به نسبت اورجینال پایینه و ماندگاری و بوی خوبی داره.
خلاصه گذشت و من وارد حیطه عطرهای گرمی شدم و شروع کردم. در عید 1401 یه چندین عدد شاید 6 7 تا از این نوع عطرهای گِرمی خریدم که بین همکارام بفروشم. خلاصه همون عید من 2 میلیون فروختم، در اول کارم. بعد دیدم چقدر خوب میتونم اینو پیش ببرم و میتونم از پس بربیام و یه جوری بیشتر خوشم اومده. بازم هدایت شدم دوستانی که عطرباز بودن و ازم عطر میخریدن و بهم میگفتن فلان عطرو هم بیار و من هی میفروختم و هی عطر میاوردم هی میفروختم و تعداد عطرهام زیاد زیاد شد.
از اونجایی که دنبال کسب درآمد از این مسیر بودم باید بیمارستان رو ول میکردم، برای این کار شروع کردم به هدفگذاری در سال 1401 که من مهاجرت میکنم و کسب و کار خودمو راه میندازم.
هم میخواستم مهاجرت کنم به یه شهر دیگه و هم کار خودمو تمرکزی پیش ببرم. من تهرانو انتخاب کرده بودم و چند باری رفتم تهران و شروع کردم تحقیق کردن. از انواع پاساژ ها تا مناطق مختلف تهران رو می گشتم ببینم میتونم مغازه رو با چه مبلغی بگیرم.
خلاصه هی مرخصی میگرفتم و میرفتم تهران تا از کارم اطمینان پیدا کنم. خیلی زور میزدم برای مغازه پیدا کردن واسه همین یه بار یادمه تو بازار شهرک ولیعصر سمت منطفه 18 تهران بودم واقعا هم خسته بودم. یه الهامی اومده بطور واضح،خیلی واضح که”تو چرا فکر میکنی فلان مبلغ درآمد فقط از مغازه بدست میاد!!!!!”
اینو که گفت& شد آبی روی آتش. من آروم شدم و شُل کردم. گفتم پس حتما باید دنبال مسیر های دیگه بگردم برای کسب درآمد .
از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و نشستم دوباره نوشتم: الان چه کارهایی میتونم انجام بدم و پول بسازم؟ نوشتم: 1 اینستا وشبکه های اجتماعی 2. مغازه 3 سایت زدن 4 یوتیوب.
دیدم اینستا و سایت رو میتونم انجام بدم. اینستا رو شروع کردم جدی پیش رفتن دوباره تحقیق شروع شد. چطور باید مارکتینگ کنم و هشتگ چیه چطوری بزاری چطور استوری درست کنی پست درست کنی و فلان. منم از فتوشاپ و از اینطور برنامه عملا یه چیزایی میتونم انجام بدم و گلیمم رو از آب بکشم بیرون. خلاصه کار کردم و ادامه دادم دیدم نتیجه خیلی کوچکه.
از آنجایی که من دیگه مصمم شدم کار خودمو داشته باشم و توش تکاملم رو باید طی کنم و خودم بشم آقای خودم و خلق ثروت کنم. فروش آنلاین خیلی با روحیاتم سازگارتر بود و میتونستم از پسش بربیام. شهریور شروع کردم به خرید هاست و دامین و قالب فروشگاه و اینا. باز هم هدایت خداوند اومد که یه دوستی این کارهای اولیه سایت رو برام انجام داد و حدودا 1.500.000تومن برای اینا هزینه شد.و بعد مدتی کل سایت رو خودم طراحی کردم و هی یادم گرفتم بهتر شدم هی یاد گرفتم و بهتر شدم و تا سایت و درگاه اینترنتی و پرونده مالیاتی و اینماد و فلان و بیسار همشو حل کردم در عرض کمتر از یکماه و سایتم راه افتاد. و قابل خرید کردن شده بود.
من تو مهر 1401 از بیمارستان استعفا دادم و کار خودمو شروع کردم.
تا به الان در فروش سایتم نتایج کوچکی اومده در حد فروش یک میلیون تومن بوده. چند روزی بود من همش گیر داده بودم گیر کارم کجاست؟ خدایا هدایتم کن!
مصاحبه با دوستان که استاد با ارشیا از آمریکا صحبت کرده بود و باعث شده باز هم برم بیشتر و بیشتر درباره عطر یاد بگیرم و بهتر بشم و اینو بهم فهموند تکامل چیه و چطور باید طی کنی در کسب و کارت و در این چند روز که بازهم خداوند با نشانهای واضحش بهم فهموند مسیرت درسته فقط باید روی باور ثروت کار کنی و عجله نکنی تا تکاملت طی بشه. همین فروش یک میلیون هم در طی تکامل اتفاق افتاده و دقیقا مثل ارشیا. میگفت توی یکی دوماهه اول که آمریکا بود 700 دلار پول ساخته بود منم مسیرم درسته. نتیجه درسته کوچیکه و خب تکامل طی بشه این یک میلیون میشه 2 میلیون بعد میشه 3 میلیون بعد میشه 5 میلیون و 7 میلیون و 10 میلیون و ادامه پیدا میکنه. همه اینا منوط به کار کردن روی باورهای خودم هست.
استاد من روانشناسی ثروت 1 رو با خواهر و برادرم خریدیم و اصول کسب و کار شخصی رو هم خریدم. اصول کسب و کار کاملا هدایتی شد که بخیرمش. خرید دوره اصول کسب وکار شخصی، خداوند بهم فهموند مسیرت درسته ولی باید تکاملت رو طی کنی و روی باورهای ثروت کار کنی. نتایج که بزرگ بشود دیگه تصاعد میخوره.عدد هم بزرگ میشه.
با خودم میگفتم استاد بنده خدا آنقدر بدهی داشته که 1/5 سال طول کشید تا به درآمد خوبی برسه که پوله ماله خودش باشه نخواد بده پای بدهی هاش. اونم بخاطر این اینقدر بیشتر از یکسال طول کشید که شرایطش خاص بود .
خودمو فرض کردم جای شما بودم که وقتی سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم و روی باورها کار کنم یهو طلب کار زنگ میزنه… آقا پول چی شد؟!! یه عالمه ترس میاد که تلفن جواب نده و اینطور افکار. باز باید بعد تماس حالمو بهتر کنم و ادامه بدم. خرج زندگی.حقوق کارمندا.بدهی ها و و و خیلی چیزا بود که تکامل شما اینقدر طول کشید.
ولی من عملا این شرایط رو ندارم و ذهنم آرومتره و هدایت رو بهتر دریافت میکنم. بدهی ندارم و تمرکزم خیلی بالاتر از اون موقع استاده.
اینم اضافه کنم که من الان که در تهران هستم و مهاجرت کردم بعد دیدن فایل ارشیا که یه خونه با امکانات جهان براش فراهم کرده بود منم در دفتر اهدافم نوشتم که در سال 1401 مهاجرت میکنم به تهران و یه خونه 40 متری مجردی با امکانات اجاره میکنم. و باورتون نمیشه همینم شد، درسته 40متری نشد ولی 30 متر که شد!یه سوئیت نقلی باحال و تمیز با امکانات در منطقه 4 تهران!.
خدایا شکرت با نشان دادن ایمان در لحظات مهم زندگیم هدایتم کردی.
دیشب در صحبت با خدای خودم بهش گفتم:
خدایا کار از من، پول از تو
خدایا کار از من، اعتبارش از تو
خدایا کار از من، عزت دادن از تو
خدایا حرکت کردن از من، برکت دادن از تو
خدایا دعا کردن از من، مستجاب کردن از تو
خدایا خواستن از من، برآورده کردن از تو
خدایا ایمان نشان دادن از من، ثروت دادن از تو
خدایا کار از من، تبلیغ کردن از تو
خدایا کار از من، مشتری آوردن از تو
خدایا هدایت خواستن از من، هدایت کردن من از تو
سخن پایانی ام
دقیقا مثل الهاماتی که همیشه میشه باز هم بهم گفت بیا کامنت کن نتایجی رو که داشتی نتایج توحید عملیت. نتیجه پا گذاشتن روی ترسهای خودتو. که برای خیلی ها ممکنه گره گشا باشه که در عمل ایمان نشان دادن چطوری باید باشه. تا نتیجه اش بزرگ باشه. من چندین مورد که چطور ایمان نشون دادم و نتیجه اش چی شده رو ننوشتم واقعا کامنت دیگه دراز شد.
ولی ثروت نتیجه باورهامونه، باورها یک شبه بوجود نیومدن که بشه زرتی تغییرش داد، باورهای حال حاضر من حاصل 30 سال افکار و تکرار این افکار بوده و وقتی تصمیم میگیری اینارو عوض کنی فقط فقط عجله نکن. اینو به خودم میگم حمید عجله نکن. بزار تکاملت در طی مسیر ساخت باورهات طی بشه و آرام آرام خودت نتایج رو میبینی. هی به خودت بگو این نتایجی که حالا داری چطور بدست اومده از چه ایمانی بوده تا ایمانت قویتر بشه و در مسیرت مصمم باشی. از الان نوک قله رو ببینو به خودت بگو اگه مشتری برات میاد خدا برات مشتری میاره.
استاد، سایتی که من دارم برای فروش عطر مثل این میمونه که یه مغازه تو خیابون اصلی اینترنت دارم ولی کسی منو تاحالا ندیده و تبلیغ هم نکردم. خدا مشتری میاره. خدا تبلیغ میکنه. مثل اون معتاد که بعد ترک اعتیادش میره جگر فروشی راه میندازه که از بغل خیابون شروع کرده بود و خدا به بندش میگفت برو از فلانی بر خیابونه جگر بخر برو ازش بخر و اونم از یه سیخ شروع کرد. یه سیخش شده 5 تا سیخ و بعد 10 تا و بعد هی بزرگتر شده و الان یه رستوران بزرگ زده.
منم همین روند رو دارم. ساخت باورها و طی کردن تکامل، توحیدی عمل کردن. اعتبار مشتری ها بخدا دادن. اینکه خریدی میشه خدا برات مشتری آورده نه اینکه فکر کنی خودم بودم که فروختم. نههه این خدا بود برات مشتری فرستاده. وقتی تو توی فروش یک میلیون تومن ایمانت رو نشون دادی و گفتی خدایا این فروش ها عاملش تو هستی و تویی که سایت منو معرفی میکنی و مشتری میاد، رشد میکنی و بهت نعمت بیشتری داده میشه. وقتی میبینی یه نفر رقم میلیاردی درآمد داره و هنوزم اعتبار تمامی هست و نیستش رو به خدا میده، خدا بهش عزت و ثروت میده خیلی بیشتر هم میده.
مثل استادمون که این ایمان رو نشون داده که خدایا این همه ثروت و مکنت از توست من کاره ای نیستم. اگه همه میشناسنم تو باعث شدی من دیده بشم.استاد در لول های بالای ثروت هم سپاس گزار هست. ایمانش به خداونده و توحیدی عمل میکنه. و پاداش خداوند بزرگتر هم بشه باز هم این آدم خودشو گم نمیکنه!!!
دوستان از خودتون شرایطتون ویدیو بگیرید بگید وضعیت چطوره، تا یکسال بعد 6 ماه بعد، متوجه نتایجت بشی و ایمانت قویتر بشه. شاید هم برای استاد ویدیوهات رو ادیت کردی و فرستادی.
خدایا شکرت بخاطر استاد عباس منش
شکرت که این درس هارو دارم هی بهتر یاد میگیرم.
شاید بعد عید بیام از نتایجی مالی که رقم خورده براتون بنویسم. نتایج مالی دارما ولی اونطور که در خودم و شما ایمانتون قویتر بشه صبر میکنم تا این درخت بزرگ بشه و میوه هاش براتون توضیح بدم.
حمید عزیز چقدر قشنگ و خالصانه نوشته بودی، به خصوص اونجایی که با خدا کارهات رو تقسیم وظایف کردی و اینکه اعتبار پیشرفتهات رو به خدا میدی، خیلی کامنتت تاثیرگذار بود، به امید خدا که با این مسیری که در پیش داری به هرچیزی میخوای میرسی
سلام عبدالحمید عزیز خیلی خیلی ازت سپاسگذارم که این تجربیات فوق العادتو با ما به اشتراک گذاشتی کلی درس توش بود کلی ایمانمون قوی تر شد مرسی ازت که وقت گذاشتی و تجربیاتتو نوشتی، دقیقا تو تکاملتو طی کردی و هر روز قوی تر شدی و حالا مطمئن باش تو کسبو کارت چند سال اینده یکی از بهترین ها تو حوضه کاری خودت میشی، فقط هرجا نا امیدی اومد سراغت مطمئن باش که خدا بهت نشونه میده که راهت درسته ادامه بده، امید وارم همیشه پیروز و موفق و ثروت مند باشی دوست من
آقا حمید عزیز چقدر کامنت شما حال منو خوب کرد و چقدر مشتاقم که به زودی کامنتی از شما تو سایت ببینم که پیشرفتتون صدچندان شده تا باورهای خودم قوی تر بشه که قوانین برای هرکسی که ایمان داره و عمل میکنه بسیار عالی کار میکنه
قلبا و خالصانه این کامنت انگار آتشی در وجودم روشن کرد که فکر میکنم با دیدن نتایج بیشتر شما شعله ور میشه از تمام وجودم آرزو میکنم که تو کارتون و تو تمام ابعاد زندگیتون موفق باشید تا شعله های امید در وجود من بیشتر جون بگیره
ممنون که داستان بسیار زیباتون را با ما به اشتراک گذاستید.
من با خواندن داستان شما کاملا قانون تکامل را درک کردم. چون شما با تمام مشکلاتی که داشتید روی خودتون با بالابردن اگاهی تون چه درزمینه شغلی و چه شخصیتی کار. میکردید و همین ها بذرهایی بودن که کاشته و مراقبت کردید و در نهایت به ثمر نشستن . و ما همگی، من خودم را میگم این بذرها را بی اهمیت میدیدم و رهاشون میکرم و خب مسلما بدون نتیجه از بین میرفتن.
و نکته جالب توجه دیگر برای من در داستان شما، صحبتتون با خدا بود که بسیار زیباست.
چقدر لذت بردم ازخوندن کامنت شما،که اینقدر با حوصله وصبر واشتیاق قلبی نوشته بودین،تحسینتون کردم،مدتی گذشته، و مطمئن هستم الان شرایط خیلی بهتری دارین،چون کسی که تکامل رو با تمام وجودش پذیرفته،الان جایگاهش مناسبتر شده،وقطعا روزهای فوق العاده ای در انتطارش هست..بهترینها رو براتون از خدا میخوام وسپاسگزارم که با عشق کامنت گذاشته بودین وراه طولانی رو که سپری کرده بودین،با ما ، بدون منت وخالصانه ، به اشتراک گذاشتین، که ما هم استفاده کنیم از تجربیات شما تو زندگیمون..
درپناه حق، سلامت وثروتمند باشید وحال خوب واتفاقات خوب رو همیشه از خدا هدیه بگیرید…
سلام دوست عزیزم چقدددد از کامنتت لذت بردممم. ممنونم که بهم یاداوری کردی که اعتبار همه ی نعمتها برای خداست و ما فقط حرکت کننده به سمت هدایت هاش هستیم. اتفاقا چن روزی هستش که خیلی درگیر این موضوع بودم که خب الان فهمیدم که باید این کارم رو ول کنم چون دیگه نمیخواستمش. ولی نمیدونستم باید چه کاری رو شرو کنم. اینکه نوشته بودید چن تا کار در شروع اینکه اقای خودتون باشین و کشب و کار خودتون رو داشته باشین، بهم یاداوری کرد که منم باید از همین بخش شرو کنم و مثل شما با ایمان برم جلو. خیلی خیلییییی انگیزه گرفتم از شما و باورم نسبت به اینکه میشود، میشود به نتایج ملموس و خارق العاده رسید، بیشتر و بیشتر شد و از همه مهمتر، شناختم نسبت به خدا بیشتر و بیشتر شد. خدایی که احساس میکنم این روزها زیاد فراموشش کردم و باید سمت اون برگردم. دوست عزیزم براتون موفقیت های بیشتری از خدا میخوام و همیشه شاد و در حال خلق ثروت و خوشبختی برای خودتون باشین.
با سلام خدمت تمامی اعضای خانواده عباسمنش و استاد عزیزم سید حسین
پاسخ به این سوال خیلی خیلی راحته اما اجرای این پاسخ خیلی سخته دیگه خیلی واضح است که باورهاست داره همه چیز رو رقم میزنه برای ما، اما این باورها چی میتونه باشه چگونه میتونه تشکیل بشه از چه راههایی میتوان بهشون رسید و همیشگیش کرد،
این هست که ما نمیتونیم خیلی خوب درکش کنیم و همیشه دچار مشکل میشیم ولی هر موقع تونستم یه کوچولو روی خودم و باورهایم کار کنم نتیجه های بزرگی گرفتم ولی دوباره مثل همیشه زود فراموش میکنم که باورهایم و فرکانس درستی که به جهان ارسال کرده ام این کارهارو برایم انجام داده به نظر من عواملی که نتایج استاد عزیز را رقم میزنه ساختن باورهای قدرتمندی است که طی این چندین سال هر روز بهتر از دیروز شده واقعا” که ما داریم به چشم خود میبینم که چه پیشرفتهایی داشتند استاد عزیز
قرار نیست ما برای یک کسب و کار تخصص زیادی داشته باشیم قراره که یک کار را شروع کنیم و با ارسال ارتعاشات خوب و عالی در آن کسب و کار اجازه دهیم تا کائنات بقیه کارهارو برای ما انجام بدهند و فقط ما میتوانیم با الهاماتی که در آن کسب و کار به ما میشه رو انجام بدهیم و اینجاست که نتایج یکی پس از دیگری رخ میدهد و هیچ عامل بیرونی دیگری نیست که این کارهارو برای ما انجام بدهد و همین است که استاد عباسمنش با اینکه ظاهراً آنچه متخصصین علم بازاریابی و … مهم میدانند را انجام نمیدهد، اما به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهایی که آن علوم را اجرا کردهاند، دست نیافتهاند.
با تشکر فراوان از خانواده بزرگ و هم فرکانسی عباسمنش
تایم مسابقه تموم شده اما این فایل زیبا تازه به دستم رسید یا بهتره بگم تازه هدایت شدم شاید بنا به درخواست این چند روزه که از خدا خواستم هدایتم کنه و این پاسخ زیبا برام اومد منم اومدم تا به شکرانه پاسخ خداوند این کامنت رو بزارم
سوال چه چیزی باعث موفقیت میشه ؟ابزار یا حساب کردن روی خدا؟چه چیزی باعث این نتایج استاد و آدمای موفق شده ؟
چیز های که من تا الان یاد گرفتم و البته از همه مهمتر اینکه استاد اول این فایل گفتن عمل به دانسته هاست که خیلی مهمه من سالها و بینهایت اطلاعات هم داشته باشم اگر عمل نباشه مفت نمیارزع به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
واما استاد باز خودشون اشاره کردم تو این فایل و فایل های قبل که اصل چیه و باید ریشه ها محکم باشه اصل همون حساب کردن روی خداست اصل همون رابطه آگاهانه با خداست اصل ایمان به هدایت خداوند و ایمان به حمایت خداست من اگر سعی کنم مهمترین رابطه زندگیمو که رابطه با خداوند و منبع تمام ثروت و قدرت ونعمت هست رو درست کنم و ریشه های شرک رو از بین ببرم مطمعنا خداوند منو به سمت ابزار مناسب و پر بازده هدایت میکنه خداوند بادستهاش به من کمک میکنه همانطور که توی فایل های سفرنامه دیدیم که استاد چطور هدایت میشدن و چطور بدون هیچ تلاشی دستان خداوند برای کمک به ایشون میومد پس اصل همون حساب کردن روی خداست و حتی خود من که چطور من هدایت شدم به سمت این سایت و یا چطور استاد دست خداست برای من برای نشون دادن مسیر یا چطور مریم جان دست خداوند شد در فایل های سفر به آمریکا تا من همه این آگاهی هارو عملی ببینم پس این خداوندع که منو درمدار استاد و استاد و در مدارمن قرار داد منو در مدار مشتری ها و مشتری هار در مدارمن قرار داد حالا با همین ایمان نصف و نیمه و شرک آلودم این همه نتیجه گرفتم اگر تلاش بیشتری کنم روی کارکردن روی خودم حتما نتایج بزرگتر میشه و اون عمل به این آگاهی ها نتیجه میدهد و نکته دیگه که استاد میگن اصل باور ها و فرکانس های کنه که نتایج رو رقم میزنه اون باور های بنیادین منه که تجربه من و از سلامتی ثروت و روابط تعیین میکنه پس اگر سعی کنم خدارو بهتر بشناسم و قوانینی که بر این جهان وضع کرده و هرگز تغییر نخواهد کرد رو بشناسم و از اونا به نفع خودم استفاده کنم اونا نتایج رو رقم میزنم نه تبلیغات در فلان سایت که البته وقتی روی خدا حساب کنم به بهترین مسیر برای تبلیغ و یا کارهای دیگه هدایت میشم
استاد همیشه از باورهای بنیادین که توی ناخودآگاه منه حرف میزدم ومن خیلی از اونا رو نمیشناختم اما این چند وقته شرایطی پیش اومده که دارن میبینم چه باور های در ضمیر من هست که داره کارشو انجام میده و من مات و متحیر که اینا دیگه کجا بودن اما خدارو شکر که دارم شناسایی میکنم و به قول استاد سعی میکنم فقط سعی میکنم که روی خودم کارکنم و سپاسگزاری خودمو از خداوند ازاین طریق نشون بدم
استاد جان ممنونم برای طرح این مسابقه در پناه الله یکتا شاد وسعادتمند باشید
جوابی که به سوال مسابقه دارم از چند سالی که همراه این آموزها هستم و علمی رو که تا به این حال به لطف خداونداز این آموزها یاد گرفتم رو میگم . البته قبل از مطالعه جوابهای دوستان. چون میخام بدونم که جواب من چقدر به جواب درست نزدیکه و بعد از پاسخ به این سوال نظردوستان رو هم میخونم تا به این طریق هم متوجه بشوم که خودم چقدر و چند درصد ازقوانین جهان رو درست درک کردم.
اول ازهمه عامل بسیاراساسی و مهمی که نتایج استاد رو متفاوت و بزرگ کرده #باور# میباشدکه این باورخود به چند باوردیگه ربط دارد و مجموع این چند باوردیگه در موفقیت دخیل هستند اولین باورکه استاداون رو پایه و اصل میداند و قبل از همه اون رو درخود پرورش داده بودند باوربه سیستم خداوند و اصلی که میگوید تنها فرکانس های ماست که میتواند این سیستم رو به تحرک وواکنش وادارد و به این معنی که اتفاقات زندگی ما رو فقط فرکانسها و باورهای ما بوجود می آورند ونه هیچ عامل دیگه و استاد این اصل که توحید میباشد رو بعنوان محور اصلی تمام مسایل دیگرمیداند. باور به قدرتی که خداوند به انسان داده که خود زندگیش را هرطور که بخواهد خلق کند چون که این جوهره یا انرژی میتواند با فرکانس و باو ر ما به هرشکلی دربیاید و فرقی نمیکند که خوب یابد یا به صلاح ما باشد یا نباشد پس بنابراین ازاینجا میتوانیم بفهمیم که استاد این انرژی رو به نفع خود ودرجهت خواسته های خود شکل داده اند و این جواب به این سوال هم هست که کسب و کاراستاد چرا اینقدر موفق میباشدچون استادبدون توجه به عوامل فرعی مثل سءو تبلیغات و عوامل غیره که اصل نیستند به این انرژی با فکرو باورخود شکل داده اندو کارهایی ازاین قبیل رو به خداوند سپرده اند مثل آوردن مشتری مخاطب رتبه سایت و غیره . حالا شما این رو درهرجنبه ای درزندگی استاد مشاهده کنید نه فقط در کسب وکار بلکه درهرزمینه ای میباشد نه فقط استاد بلکه هرکسی که روی باورهای خود کارکند و باورتوحیدی نسبت به خداوند داشته باشد میتواند زندگی خود رابه نفع خود خلق کند باوربه این اصل که تمام اتفاقات زندگی ما توسط فرکانس و باورما میباشد همان توحید و اعتماد به رب و فقط روی خداحساب بازکردن است .
دومین باوراستاد باورفراوانی میباشد که نعمت فرصت بی انتهاست که این باورهای ناب حس رقابت را ازوجود انسان دورمیکند و دیگراین نگرانی بوجود نمی اید که نکند رقبا من راازصحنه به درکنند یا نکند مشتری نباشد یا نکند که کارم نکیرد و حوزه من پرطرفدار نباشد و دهها باورمنفی دیگه که همه آنها با باورفراوانی و اعتماد به این اصل که ما با باورهایمان به این انرژی شکل میدهم کلا برطرف میشود که باور توحیدی میباشد .
سومین باوراستاد باوربه الهامات میباشد که خداوند ازطریق قلب انسان با نشانه ها با او صحبت و کمک میکند این باوردیگه کولاک میکنه چون دودلی ها برطرف میشود البته این باور اعتماد و ایمان محکم میخواهد چون فردی که قانون را نمیداند و باورهای نادرستی در این باره دارد نمیتواند اعتماد کند و حریف نجوای ذهنی نمیشود که میگوید نه بابا منطقی نیست نکند اشتباه باشد ووووغیره . مثالهایی که استاد میزد که به خدا میگفت ازکدام مسیربرود که خوش بگذرد دردوراهیها یا سر صحنه چه بگوید که خود استاد قسم میخورد که قبل ازاون هیچ ایده ای نسبت به موضوع مورد نظر که باید گفته شود نداشتند و همون لحظه به او گفته میشد و مثالهای دیگر که حتما دوستان ازاستاد شنیده اند.
اینها نوشته هایی در ذهنم بود و اونها رو نوشتم و بازهم یادآورمیشوم که باور توحید که همان اصل جهان که میگوید تمام اتفاقات زندگی ما توسط فرکانسها و باورهای ما میباشد که با این قدرتی که خداوند به ما داده میتوانیم به این انرژی با فکر و فرکانس و باورخودشکل دهیم. همراه با باور فراوانی و باور به الهامات که این باورها و این ایمان به قوانین خداوند خیال مارو راحت میکنه که خود خالق شرایط خود هستیم و این آرامش و احساس خوبی به ما میدهد و احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب میباشد که این بزرگترین قانون جهان میباشد .
همواره درپناه الله شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .
سلام امیرجان شما به سه اصل قانون اشاره کردی که زیر بنای تغییر است و بجا بود
باور به سیستم بودن خداوند که در برابر فرکانسهای ما با ما ارتباط برقرار میکنه
اصل دوم باور فراوانی که در جهان بقول استاد بیش از نیاز انسانها نعمت و ثروت وجود دارد و اگر اینو واقعا درک کنیم تمام انسانها با آرامش خیال درکنارهم زندگی خواهند کرد
و اصل سوم باور به الهامات که خداوند توسط ندای درونی ما با ما صحبت میکنه و یک شرط داره برای اینکه صدای خدا رو بشنوی :
Silence your mind you can hear GOD speak
وقتی ذهنت را آروم کنی میتونی صدای خدا را بشنوی
پس برای ارسال فرکانس باید درنهایت خونسردی و آرامش و با اشتیاق این کارو انجام بدیم چون خیلی زودتر جواب میده
از خدای مهربونم برایت سلامتی شادی و ثروتمندی رو آرزومندم
سِلام دورود خدمت استاد عزیز وخانواده گروه عباس منش به نظر من جواب این سوال در سوره یس ایه ۸۲ است که خدا وند فرمود است هر گاه اراده کند وچیز ی به خواهد خلق کند گوید باش وان خلق می شود وماانسانها اگر به این باور برسیم که انرژی از خدا هستیم می توانیم هر چه را که بخواهیم خلق کنیم وبا یقین وباور بگویم باش ان خواسته خلق وبه وجود می اید به امید باور خود وخدای خود وبرای همه ارزوی بهترینها را از خداوند منان وخودم برایتان خواهانم موفق پیروز باشید انشاالله
سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان و استاد عباس منش،
به نظر من داشتن مجموعه ای از باورها در موفقیت هرکسی می تونه مثمر ثمر باشه و نتایجی متفاوت ایجاد کنه
۱٫ حرکت در مسیری که عاشقش هستی و شور و شوق فراوانی برای رسیدن به خواسته ات داری
۲٫ شجاعانه و بدون ترس و البته با توکل خدای بزرگ در مسیر قدم برداری٫ ایمان داشته باشی که هر یک قدمی که برمیداری خدا ده قدم برایت بر می دارد
۳٫ برای رسیدن به خواسته ات باید باورهایی کلیدی مطابق و هم جهت با خواسته ات داشته باشی٫ بنابر این با کند و کاو در درون خودت و بررسی اینکه واقعا چه می خواهی، باورهایی قدرتمند و هم جهت با خواسته ات را ایجاد کنی٫
۴٫ در حین حرکت به الهامات قلبی ات توجه ویژه کنی و بدون ترس و بدون توجه به نجواهای شیطان قدم هایت را استوار برداری و به آن ها عمل کنی٫ به عبارتی ایمان داشته باشی که قطعاً نتایجی عالی و درخشان می گیری
۵٫ در مسیر حرکتت به هیچ کس و هیچ چیز امیدی نداشته باشی و تنها “خدا” را عامل اصلی بدانی و باور داشته باشی که “ید الله فوق ایدیهم” و هرچیزی غیر از خدا، دستان خدا هستند که او برای کمک به تو می فرستد٫
بنا براین اگر دیگران کمکت کردند ضمن تشکر از آن ها بدانی که عامل اصلی خدا بوده و به آن ها وابسته نشوی و اگر کمکت نکردند بدون انتظار و ناراحتی از کسی مطمئن باشی که خدا دست قدرتمندتر دیگری از خودش را سر راهت می گذارد و حتما موقعیت بهتری برایت در نظر دارد٫ در یک کلام بگویم که هیچ کس را جانشین خدا در قلبت قرار ندهی و “شرک نورزی”٫ نتیجه این نوع نگاه “آرامش درونی” است و سبب پیشرفت می شود
۶٫ در مسیر حرکتت به نشانه ها، هرچند کوچک توجه کنی و سپاسگزار خدای متعال باشی و بدانی که “لئن شکرتم لازیدنکم”
من برای خودم چندین اصل را در زندگی قرار دادم و قاطعانه به آن ها عمل میکنم و فکر میکنم استاد عباس منش هم به این آیتم ها باور دارند:
۱٫ ایمان قلبی و باور به اینکه خدا تنها خالق ما و این جهان هستی است
۲٫ توکل بر خدا
۳٫ ایمان به وعده نصرت الهی که در قران ذکر شده (سوره مبارکه محمد) و اینکه خدا خلف وعده نمی کند (سوء ظن به خدا نداشته باشیم، سوره مبارکه فتح)
۴٫ شکرگزاری هر روزه از تمام نعمات الهی
ممنون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید
در پناه خدای بزرگ
سلام، سلام، سلام.
من از اواسط اسفند 97 تا الان دارم با این صحبت ها، با این باورها، با این قوانین لحظه به لحظه زندگی میکنم. من استاد دانشگاه هستم البته حق التدریسی ولی همواره از نظر مالی وضعیتم بد بوده، همواره. کارهای زیادی هم در کنار تدریس انجام دادم مثلا قالیبافی، بازاریابی شبکه ای، کار با CNC، خیاطی، …. به شدت به پول و پولدار شدن علاقه مندم، کیه که از پول بدش بیاد اما انگار همیشه پول از من فراری بود. با این حال شک نداشتم یک راه مستقیم برای رسیدن به ثروت وجود داره،با تمام وجودم از خدا خواستم که راه مستقیم ثروتمند شدن رو به من نشون بده و به طرز حیرت آوری چندتا فایل صوتی از استاد عباسمنش به دستم رسید. اونها رو بارها و بارها گوش کردم، استفاده کردم و خیلی جالب و شگفت انگیز ازشون نتیجه می گرفتم. الان با استاد عباسمنش دوره دوازده قدم رو دارم و البته با تأخیر خریداری کردم و دارم قدم اول رو می گذرونم. البته دلم طاقت نیاورد و فایل تجسم کردن قدم دوم رو گوش کردم. تمرینها رو دارم به دقت انجام میدم. ایده ای که به من الهام شد و من تونستم شجاعت نشون بدم و عملیاتی کنمش ” پخت نونهای خانگی مغزدار” تو فر خونمون بود.
اما قسمت مهم ماجرا که به جواب این سوال هم مربوطه:
من یه آگهی درست کردم و توش نوشتم که ” من تو فر خونمون روزی 20 تا از این نونا میپزم و قیمت هر کدوم دو هزار تومنه، اگر از مزه اش خوشتون اومد و خواستین سفارش بدین به فلان شماره پیام بدین و ….” و این آگهی رو به همراه یکی از نوهام بین همسایها و مغازه های نزدیک خونمون پخش کردم. تجسم کردنم هم عالیه، روزی رو می بینم که مردم برای خرید نونهای من صف کشیدن و منتظرن که نونم از فر در بیاد و اونا داغ داغ ازم بخرن و …
حالا اگر من تبلیغ نکنم و فقط نون بپزم و فقط در مورد کارم افکار خوشحال کننده داشته باشم و نقطه پایانی کارم که به شدت از خوشحالی قلب منو باز میکنه رو تجسم کنم، ملت چطوری متوجه این مهارت من بشن؟ از کجا بفهمن همسایشون داره نون خونگی می پزه و میفروشه و اونها میتونن اون نونای خوشمزه رو بخرن؟
من تو یکی از فایلهای استاد دیدم که ایشون میگفتن: این طوری نبوده که ایشون تو خونه بشینن و فقط تجسم کنن، همون موقع که روی باورهاشون کار می کردن، تو تهران پوسترهای تبلیغاتیشون رو هم رو دیوارها می چشبوندن، همون موقع که افکارشون رو مدیریت می کردن تو بندر عباس با تاکسی شون هم کار می کردن.
خلاصه که این تضادی که دوستمون پرسیدن برای من هم به شدت بوجود اومده و مدام از خودم می پرسم آیا باز هم تبلیغ کنم مثلا برای مدرسه ها و استفاده دانش آموزا از نونهای من یا نه نباید تبلیغ کنم و مشتریها خودشون میان؟ اینکه من ایمانم رو نشون دادم و ایده ای که به من الهام شده رو اجرایی کردم، خداوند بقیه کارها رو انجام میده و مشتریها رو به سمت من هدایت میکنه یا اینکه من باید بیشتر محصولم رو به دیگران معرفی کنم؟
البته من تو همین یک هفته که کارم رو شروع کرده، 24 تا سفارش داشتم و خدا رو هزاران بار شکر میکنم.
جوابی که فعلا به خودم دادم اینه که همین که به صورت محدود و در سایز کوچک محصولم رو معرفی کردم کافیه و دیگه تو تبلیغات زیاده روی نکنم و خودم رو وابسته به مردم نکنم، دیگه از این به بعد روی باور فراوانی و لیاقتم کار کنم و بقیه کارها رو به خدای بزرگ بسپارم.
خیلی خیلی منتظر و مشتاقم که نظرتون رو بدونم، اینکه دارم درست فکر میکنم یا نه؟
دوستای خوبم و استاد عزیزم امیدوارم به لطف خدا ابهام من رو هم بر طرف کنین و راهنماییم کنین.
با سلام و خداقوت به خانم رجبی
یک نکته رو بگم: اینکه باورهامون خودشون رو در قالب کلمات، نگاهمون، واکنش ها و هر عمل بیرونی و هر احساس درونی بهمون نشون میدن.
چیزی که من از صحبت هاتون متوجه شدم اول: این هست که خودتون گفتید پول از من فراری هست، پس متوجه میشیم اونی که مانع ایجاد کرده بین شما و دریافت نعمت ها خودتون هستید که اون هم با باورهاتون ایجاد شده.
دوم: گفتید هنوز قدم اول رو تموم نکردید رفتید از قدم دوم شروع کردید، این هم نشون دهنده یک باور محدود کننده هست، که میتونه از باور کمبود باشه که شما میخواید زود نتیجه بگیرید و اجازه نمیدید که تکامل طی بشه.
سوم: اینکه درگیر چطور و چگونگی کار شدید.
این هم نشون دهنده وابستگی به نتیجه و عدم رهایی است.
چطور و چگونگی رو کسی نمیدونه، پس چگونگی رو بسپارید به خدا.
اینکه میگید من تجسم کنم و تبلیغ نکنم مردم از کجا میفهمند، این کار ذهن منطقی هست که میخواد از همه چی سر در بیاره.
به قول جناب مولانا:
نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بیچون برو زیرا که جان را نیست جا
میگم این هایی که میگم تکامل میخواد که منم نمیگم خودتون نوشتید.
پس سعی کنید رها باشید درباره نتیجه و چگونگی و بینهایت دستان خدا رو باز بزارید.
وقتی سعی تون بر درست کردن درونتون هست خدا خودش میزاره سر راهتون.
ممکنه مثلا یکی توی مترو و … ببینید که خدا گذاشته سر راهتون و بعد ازتون بپرسه چی کار میکنید و شما هم در مورد نون پختن بگید و اونم بگه چه جالب اتفاقا ما خودمون توی پخش نون هستیم، یک نمونه از کارهاتون رو بیارید و میبرید و خدا کارها رو جفت و جور میکنه و بینهایت راه دیگه که فقط خدا میدونه.
مثل همون مثال خریدن زمین استاد عباس منش که روی باورهاشون کار میکردند و خدا یک فرد مناسب رو گذاشت سر راهشون.
با تشکر
یا حق
سلام دوست خوب توحیدیم پرویزخان
عجب چیزی عالی گفتی دادااااااش واقعا هدشات شدم چقد زیبا درباره باور توحیدی و باور الهی داشتن نظر عالی دادی که فقط با کارکردن رو باورهامون زوم کنیم بدون اینکه بفکر تبلیغات یا هر چیز دیگه باشیم و با ایمان و باوری قدرتمند بدون هیچ نگرانی و ترسی همه چیو به خود خدا بسپاریم که او بهترین برنامه ریز در یکجا زمانی زیبا یکی از دستانشو بسمت ما میفرسته تا ایده مونو پیاده کنیم و از بهترین و راحت ترین راه ثروت بسازیم دیگه قشنگتر ازاین نمیشه عالیییییی بود پرویز خان خیلیییییی حال کردم ازاین راهکار عالی که گفتین سپاااااااس از آگاهی نابی که در اختیار خانم رجبی عزیز و ما قرار دادین ممنونم ازت خیلی لذت بردم
سلام دوست عزیز
چقدر خوب گفتید وقتی سعیتون بر درست کردن درونتون هست خدا خودش میزاره سره راهتون
خدایا داری به من ازطریق دوستانم میگی که بیشتر از همه باید روی باورهام کار کنم نمیدونم چرا فراموش میکنم خدایا اینبار تو هدایتم کنم
بسیار سپاسگزارم دوست گرامی
سلام، بینهایت ممنونم ازتون. باور کنید که خودم این ریزبینی و شناخت رو از خودم نداشتم و چقدر دقیق و نکته بینانه واقعیت رو به من نشون دادین. بله درسته من به شدت ذوق دارم که زود نتیجه بگیرم و این اشتباهه چون نتیجه دلخواه رو نمیگیرم و افکار ناامید کننده به سراغم میان. باید بیشتر روی خودم کار کنم و اجازه بدم تکاملم طی بشه. البته از روزای اولی که این کامنت رو گذاشتم بهتر شدم ولی مثل یه نوزادی هستم که باید آروم آروم بزرگ بشه. سپاسگزارم که وقت گذاشتین و راهنماییم کردین.
سلام خانم رجبی جان
خیلی از خوندن کامنت شما احساس خوبی گرفتم فوق العاده بی ریا و صمیمانه داستان قشنگتون رو تعریف کردین از خدا میخوام همونجوری که به این راه هدایتتون کرد و ایده های عالی و ساده بهتون الهام کرد، مشتری هارو از اسون ترین راه ها به سمت شما هدایت کنه و هر روز نعمت و ثروت بیشتری نصیب شما کنه
درمورد سوالی هم که پرسیدید از قول استاد در روانشناسی ثروت 1 بهتون جواب میدم. معرفی کار خودمون به دیگران یکی از مهم ترین اصول در کسب و کار هست. حتی استاد یه تمرین درمورد این موضوع داد: “روی یک کارت ویزیت درمورد خودمون و مهارت و کاری که میتونیم خوب انجام بدیم بصورت مختصر و مفید توضیح بدیم و اسم و ادرس و شماره تلفن و … رو هم بنویسیم و با هر کسی برخورد کردیم این کارت رو بهش بدیم.”
بنابراین اینکه با انجام کارهای ساده درمورد مهارت و کاری که داریم به دیگران اطلاع رسانی کنیم ایرادی نداره اما باید اول از همه اصل رو خدا بدونیم و بهش توکل کنیم و با ایمان به خدا برای انجام این روش ها اقدام کنیم. میتونید در گروه های تلگرامی هم که عضو هستید درمورد کارتون صحبت کنید یا هر راهکار دیگه ای ک به ذهن خودتون میرسه.
موفق باشید دوست عزیزم
سلام، ممنونم دوست خوبم که وقت گذاشتین و به سوالم جواب دادین٫ چقدر عبارت «آسونترین راه» برای جذب مشتری برام آرامش بخشه٫ این روزا حتی مواد اولیه م مصرف نمیکنم و مشتریها میان که پختن نون خونگی رو ازم یاد بگیرن، منم به راحتی و با چند ساعت آموزش دادن به اونها به اندازه یک روز پختن نون پول درمیارم٫ اصلا هم نگران نیستم که دیگران این مهارت رو یاد میگیرن و نکنه مشتریان کم بشه، چون به شدت به فراوانی باور دارم٫ خدایا سپاس
دوست خوبم ممنونم بابت این عبارت زیبا: «آسونترین راه»
بازم سلام٫ نمی دونم درست این حس رو ازت دریافت کردم یا نه ولی، فکر می کنم مایل باشی نظر بعضی از دوستامونو بخونی که استفاده از یک ابزار مثلا تبلیغات رو به کلی نفی نمی کنن و در عین حال اصل رو هم از فرع مشخص می کنن٫ من در حد مداری که توش قرار دارم و آگاهی های فعلیم بیان کردم اما خیلی خلاصه٫ اگه دوست داشتی کامل ترشو که خیلی به دل خودم نشست بخونی، ارجاعت میدم به صفحه ی ۱۴ نظر دوستمون امیر همتی٫ البته من خودم هنوز کلی کامنت نخونده دارم و امیدوارم وقت و شایستگیشو داشته باشیم که آگاهی های همه ی اعضای این خانواده رو بخونیم چون همه و همش چیزی جز هدایت نیست٫
سلام، هم کامنت شما و هم کامنت آقای همتی رو خوندم٫ بینهایت ازتون ممنونم٫ جوابمو گرفتم و ابهامم برطرف شد٫ از خدای بزرگم سپاسگزارم بابت چنین دوستای خوبی٫٫٫ سربلند باشین
خانم رجبی سلام
پیامتون خیلی صمیمانه و خالصانه بود
اول از همه پیشنهاد میکنم برای رشد در کسب و کارتون یک زمان اساسی بزارید و همه کامنتهای این فایل رو بخونید
هر چقدر بگم چقدر تاثیر داره کم گفتم
گفتین عاشق پول درآوردن هستید پس بهاشو بپردازید. بهاش اینه که زمان بزارید و کامنتها رو بخونید
بعد میبینید که چجوری ذهنتون باز میشه و مدارتون تغییر میکنه و هدایت میشین و حتی فروشتون رشد میکنه
کامنت خانم زاهدی در صفحه قبل رو هم بخونید حتما
موفق باشید
خیلی خیلی ممنونم. چه جوابای خوبی گرفتم. حق با شماست، خوندن کامنتا و تجربه های دوستان خیلی تأثیرگذاره.
خانم رجبی سلام
کامنتتوتنا خوندم برداشتی که من داشتم اینه
شما فقط قصد پولدار شدن دارد و پولدار هم مشد ولی حواستون باشه کلا سر خودتون نزارد
من از خداوند همه چی را باهم خواستم و بهش رسیدم
بابت ایده ای که دارد و بهش عمل کردت منم همچین شرایطی دارم و ایده ام را ساختم و چند جای که هزینه نداشته معرفی کردم چیزی که امروز بهش رسیدم و خیلی خیلی مهمه اینکه هر موقع مشتری دارم و هر موقع که مشتری ندارم حالم و احساسم افکارم را عالی نگه دارم عوامل بیرونی باعث نشن حالمون بد شه یا خوب شه
بعدش من دارم کامنتای دوستان را موخونم و واقعا عالی هستن
سلام دوست عزیزم. منظور استاد تبلیغاتی هست که هزینه های گزاف و میلیونی با خودش داره وگر نه هر کاری در شروع نیاز داره که به مردم معرفی بشه. اون تبلئعی که شما برای کارتون کردید اتفاقا کاملا درست و به جا بوده و ایده ی شما بوده که بهتون الهام شده و شما الهاماتتون رو عملی کردید.
بله. این تبلیغ و حتی متنش چیزی نبود که من خودم بخوام انجامش بدم و هدایتی از سمت خدای بزرگم بود، اما مدام میپرسیدم از خودم که آیا باید انجامش بدم؟ آیا این کار مغایر باورهای من و اعتمادی که به خدا دارم نیست؟ الان با این جوابهایی که گرفتم و راهنمایی هایی که شدم احساس خیال راحتی دارم و آرامش. خدایا سپاسگزارم. ممنونم از شما دوست خوبم
سلام مهری جان خیلی خوشحال هستم که به ایده ی الهامی خودت عمل کردی
خواستم نظرم رو اعلام کنم
به نظر من همه چیز تکامل است چون استاد هم اوایل کار تبلیغ میکردند و استاد با تبلیغ مخالف نیستند بلکه نظرشون این است که برای تبلیغ پول پرداخت نشود
اگر سریال زندگی در بهشت را دیده باشید خانم شایسته از محصولات استاد با جون و دل به نوعی تبلیغ میکنند و این اصلا اشکالی نداره و خیلی هم خوب است
شما هم میتوانید به صورت رایگان تبلیغ کنید اکثر افراد موفق به نوعی از کارشون تبلیغ میکنند
تبلیغ فقط این نیست که تراکت پخش کنیم
اگر در مورد کارمون با کسی صحبت کنیم این خود نوعی تبلیغ است که باعث میشود فرد اشتیاق خرید داشته باشد
این نظر من بود امیدوارم موفق و ثروتمند باشید در پناه خدا
به نام خالق هدایتگر
دوست عزیز خانم رجبی بهتون تبریک میگم بابت اینکه به الهامات خود عمل کردید عزت نفس شما عالیست ٫
از پرسیدن قوه ی سوال شما هم خوشم آمد چون با این کار راه را هموار کردید بر خودتان ٫
به نظرم با همون ظرف آگاهی تون جلو برید ایمانتون و زیادتر کنید قدم بعدی بهتون گفته میشه ٫
استاد هم یه زمانی تبلیغ کردن اما وقتی ظرف آگاهی شون به اندازه ای نشده بود که بتونن دیگه تبلیغ نکنن یعنی ایمانشون بیشتر شد تونستن بالاتر برم واینجوری فکر کنند ونگاه داشته باشند ٫اینو از کامنت های بی نظیر دوستانم برداشت کردم صادقانه میگم عالی بودن دمتون گررررررررم بچه ها خدا قوت واقعااا سپاسگزارم که با عشق دارین آگاهی میدین ٫
برای خانم رجبی دوست داشتنی هم آرزو دارم که چندین شعبه بزنن بزرگ فکر کنند با تکامل ?????
سلام، خیلی زیاد ممنونم. خیلی خوشحالم که ابهام ذهنی خودم رو پرسیدم و خدا رو شاکرم که این جوابهای عالی رو برام فراهم کرد. راهنمایی های همه دوستانم عالی بود و روشنگر تا اینکه دیشب استاد با فایل توضیحاتش تیر آخر رو زد و کلا مسیر رو برام چراغونی کرد. خدا رو شکر بابت همه چیز
سرکار خانم رجبی
نظرت چقدر صمیمی و بی ریا بود
به همین روش ادامه بده و هدایت و دستگیری خداوند باور داشته باش، باقی چیزا تو راه بهت گفته میشه
سلام دوست گرامی. متشکرم از نظر زیبا و از ته قلبت. پیشنهاد میدم نظر منو هم در رابطه با این سوال بخونی. از پروفایلم راحت پیداش می کنی. امیدوارم کمکی بشم برای تکمیل جاهای خالی کامنتت. ایمانت قدرمندتر و روزیت فراوان تر.
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسیم
اول از همه خدارو هزاران میلیارد بار شاکرم که منو به این سایت هدایت کرد،یعنی هر چقدر از خوبیه این سایت بگم بازم کم گفتم،چقدر خوبه مطالبش،چقدر فرکانس استاد عزیز تاثیر مثبتی میزاره،میخوام اینو بگم اگه استاد پشت دوربین فقط بایستن و حتی یک کلمه هم حرف نزنن،بازم به واسطه فرکانسشون اون تاثیر مثبت رو،رو آدما میزارن که این هم توسط توحیدی بودنشه ..
این ک استاد میگن به واسطه افکار و باورهامونه ک زندگیمونو رقم میزنیم،مقاومت داشتم،تا این ک تصمیم گرفتم با تمام وجودم به خودم تعهد بدم ک منم شرایط و اتفاقات رو خلق میکنم،به طور مثال،سه هفته پیش،پوست بدنم جوش زده بود،سینه و شکم وکمرم،خیلی زیاد بودن و داشتن زیادترهم میشدن…..
اول از همه من با توجه به حرفای استاد به خودم گفتم این حساسیت پوستی رو خودم با توجه به افکار خودم به وجود آوردم،یعنی این قدم اوله،بعد دیگه ذهنم رو گذاشتم رو سلامتی پوستم،بعد سه هفته حتی اثری از یدونه جوش هم رو پوستم نبود،به قول استاد که میگن تنها کاری ک ما برای سلامتیمون باید انجام بدیم،اینه ک سد راهش نشیم و بزاریم روند طبیعی درمانش رو خود بدنمون انجام بده،همین..
یعنی میخوام اینو بگم که، مقاوت شدید ما در برابر حرفای استاد اینه ک نمیتونیم بپذیریم،همه شرایط و موقعیت ها رو توسط افکار وباورهامون بوجود میاریم.
این بحث سلامتی رو ک در مورد خودم گفتم هدفم این بود ک باور های مناسب رو در مورد سلامتی ایجاد کنم و با تکرارش،تقویتش کنم و رد پایی هم از خودم به جا بزارم.
ودر آخر تشکر میکنم🙏 از استاد عزیزم و اعضای سایت،که به جرات میتونم بگم ک یکی از بهترین لحظات عمرم زمانیست ک تو سایت هستم❤❤
سلام خدمت شما دوست عزیز
باید بهتون بگم این مسیر نه تنها ثروت به ما میده بله آرامش و روباط خوب و سلامتی و هر چیزی که از خدا بخواهید رو به شما می ده شیاد باورتون نشه من با کار کردن روی باور هام دندون درد داشتم وخوب شد . حتی افرادی بودن داخل این سایت که با تغییر باور هاشون ترک اعتیاد کردند و خواستم بهتون بگم فقط باید ایمان داشته باشید و هر روز روی خودتون کار کنید نتایج خودش میاد اصلن نیازی نیست شما زحمت زیادی مثل بیشتر مردم بکشید توی این مسیر هر چیزی رو که بخواهید به احتی به دست میارید فقط باید خدای درونتون رو باور داشته باشید و احساس خوبی نسبت به اون داشته باشید.
با سلام
در هرکاری که بخوایم انجام بدیم اگر اول به خداوند و بعد به خودمان ایمان و باور کامل داشته باشیم، قطعا موفق میشویم٫
یعنی باید بسپریم خودمون و کامل به خداوند و از خودش بخوایم که راههایی که به پیشرفت در اون کار بهمون کمک میکنه رو به ما الهام کنه٫٫٫
وقتی کارمون رو بطور کامل به خداوند میسپریم، یعنی در بالاترین مدار ممکن هستیم و بهترین راه حل ها ب ذهنمون میرسه و در واقع با خدا یکی شدیم و همین قضیه باعث میشه که همه ی افرادی که سعی دارند به خداوند نزدیک بشوند در یک مدار که همان بالاترین مدار است قرار بگیرند و خداوند خودش کسب و کار مارو رونق میده بدون اینکه ما تبلیغی کنیم یا٫٫٫
درواقع سپردن امور به خداوند، یعنی فقط ایمان به خدا داریم و عوامل دیگه از جمله انسان ها یا قانون هایی که برای موفقیت در کاری گفته شده و خیلی چیزهای دیگه رو صرفا عامل موفقیت ندونیم و باید بدانیم که همه ی این عوامل زیردست خداوند هستند و تا خدا نخواد اونها نمیتوانند به تنهایی عامل موفقیت ما بشوند٫
ما اگر بخواهیم با عقل خودمان به تنهایی و بدون کمک خدا کاری را انجام دهیم، دچار مشکلات و نگرانی های زیادی میشیم و مدام از مسیر درست و مستقیم(کوتاه ترین راه ممکن برای رسیدن به موفقیتمان) خارج میشیم و همین امر نگرانی که آیا کار و خوب داریم انجامش میدیم یا نه، باعث میشه که نتیجه عالی ای نگیریم و در مدار های پایین قرار بگیریم،(این رو هم بگم که افرادی که به خودشون و ابزارها و روش های موفقیت باور و ایمان دارند، ممکنه موفق بشن اون هم به این دلیله که باور دارند ازین طریق موفق میشن ولی کسی که ب خداوند و خودش ایمان کامل داره و تنها از خدا کمک میگیره اون در بالاترین درجه است و قطعا از همه ی کسانی که با اعتماد و باور به خودشون و عوامل دیگری غیر خداوند موفق شده اند، خیلی موفق تر و با اعتماد به نفس تر هستند و در بالاترین مدار ممکن قرار دارند و بیشترین و بالاترین بازدهی رو نسبت به بقیه دارند٫)
وقتی امور را بخداوند میسپریم و بهترین راه حل هارو برای موفقیت از خودش میخوایم که به ما الهام کنه، دیگه نگران نیستیم چون وصل شدیم به منبع عالم هستی و با خودش یکی شدیم و دیگه نگرانی ای نداریم و همین عدم نگرانی باعث میشه که همه کارها به بهترین نحو ممکن اتفاق بیوفته و در مسیر درست قرار بگیریم٫٫٫
پس سپردن کامل کارها به خداوند و نگران نبودن و مطمئن بودن ازینکه خداوند بهترین راه حل هارو به ما نشان میده و عمل کردن ب الهاماتی که ب قلبمان میشه، مارو در بالاترین مدار ممکن قرار میده و باعث موفقیت های پی در پی در همه ی امور زندگی میشه٫
“در واقع هرزمان بخوایم کاری رو انجام بدیم وقتی ب خدا بسپریم(یکی شدن با خدا) و رهایش کنیم، خداوند خودش جلوتر از ما اونجا هست و کار و برای ما انجام میده و مسیر رو برای ما هموار میکنه ٫٫٫”
این عامل تفاوت زیادی بین کسی که اعتماد به خدا میکنه و امورش را ب او میسپره با کسی که بیشتر به عقل خودش اعتماد میکنه ایجاد میکنه و قطعا با خدا یکی شدن عامل تمام موفقیت های زندگی است٫
من خودم شخصا هرزمان کاری رو کامل به خدا سپردم و رهاش کردم، در کمترین زمان ممکن نتیجه گرفتم، امیدوارم همه دوستان نتیجه عالی بگیرند٫
ممنونم که وقت ارزشمند خودتون رو گذاشتید، با آرزوی بهترین ها برای همه???
سلام دوستان عزیزم
استاد در مسیر تکاملی ایی که طی کرده است از اونجایی که اصل یعنی باورهای قدرتمند کننده و اصل اساس که فکر غالب شون را برای تمام قسمت های کسب و کارش نیاز داره خوب ساخته است
مثلا در یه دوره یی دفتر و دستک داشته است و نیرو و پرسنل در دفترش داشته و کلی از این چیزا ولی خودش به آگاهی میرسه که این اونچیزی نیست که میخادش یعنی وصل شدن به نیروی درون و احساس خود در صلح بوده در کسب و کار در حالی که اون یکی از ارکان موفقیت علوم هستش ولی حتی اینجا هم به حس خود مقدسش وصل بوده که آیا این راه کار به دردش میآید یا نه
دوستان قرار نیست تموم راه کارهای علمی مشکل ما رو حل کنه علم و علوم میاد در رابطه یه موضوع خاص مثلا موفقیت کسب و کارها تموم عوامل موفقیت در کسب و کارهای مختلف و گوناگون توسط افراد مختلف را لیست میکنه و بررسی میکنه ولی
از بهترین دستاوردهای قانون تکامل در کسب و کار اینه که شما هر چقد هم اشتباه بیشتری کنید تجربه تون بیشتر میشه و چیزی به عنوان شکست در اینجا پذیرفته شده نیست و بلکه قانون کامل شدن کسب و کار توست هرچقدر بیشتر اگاه تر میشی که جریان خداست در تکامل دیده میشه و اینو استاد عباسمنش خوب درک کرده و اجرا میکند
مثلا خیلی از اساتید اون علومی که در مورد بازاریابی هست رو اجرا میکندد غافل از اینکه چه زمانی اون نتایج علمی بدست آمده است قانون تکامل قانون تغییرات هست و هر لحظه چون جهان هستی و این کره خاکی در حال تغییر و تحول است بایست خود را با این قانون هدایتگر برای تغییرات هماهنگ کنیم
و یه نکته اساسی که قانون تکامل داره اونجا که قانون تکامل قانون تغییرات هستش و تمام علوم هم در مسیر این تکامل شکل گرفته اند و به کتاب و علم تبدیل شده اند حالا استاد میاد خودش رو در مسیر اون تکامل قرار میدهد ولی افراد دیگر یا میآیند تقلید میکنند و نمیخواهند مسیر تکامل رو طی کنند و یا اصل رو از اون علوم نمیگیرند و یا به دست نمیآورند و طبق قانون 80 _20 هشتاد درصد تمرکز و توجه شون روی مسائل فرعی میشه ولی استاد هشتاد درصد تمرکز گذاشته روی اصل مطلب
با آرزوی موفقیت برای همه ی دوستان 🌹🌹🌹
سلام عرض میکنم خدمت همه دوستانم.واقعا بانظرات این دوست عزیزم موافقم آنچه که مارا درهمه مراحل زندگی موفق میکند وصل شدن به آن منبع اصلی یعنی خداست.خدای ابراهیم وموسی وخدای محمد وعیسی.وقتی با تمام وجود خودم رو درآغوش خدا قرار دهم وببینم ومطمئن باشم که فقط خدامنبع لایزالی است که هیچ وقت پشتم رو خالی نمیکنه وهمیه هست وبر اوتوکل کنم او مرا به صراط مستقیمی هدایت می کند که پرازنعمت هست وراهی را جلوی پایم قرار می دهد که گمراهی نیست.آری اخلاص درعمل اینکه واقعا درکاری که میخواهی موفق شوی هیچ تزویر ودروغی درآن نباشد وآنچه که حقیقت هست را به مردم نشان دهی .اصلا شاید نیاز ی به اینکه دیده شوی نباشد وقتی باتمام توکل واخلاص شروع کردی خدا ازبینهایت راه تورا به مقصد می رساند ایده هایی به ذهنت می رسد که کار گشا هستند وبه نظرم اول باید روی شخصیت وجودی خودت کارکنی تابتوانی موفق شوی از تزیور ریا دروغ بزرگنمایی وحسادت وتکبر وهرجه که صفات منفی است دورشوی وبه همان اندازه خداراساهد وناظر بدانی واوراحکیم وتوانا ودانا بدانی موفق خواهی شد وزمانیکه از اودرخواست کنی نه کس دیگری…
بنام خداوند مهربان
من عبدالحمید هستم همه حمید بهم میگن. خدارو بخاطر آشنایی با شما استاد عزیز سپاسگزارم
دقیق نمیدونم این کامنت رو تو کدوم فایل بنویسم ولی همین فایل که مربوط به کسب و کار و پیشرفت میشه انتخاب کردم امیدوارم انتخاب درستی بوده باشه.
میخوام یه سری اتفاقاتی که تو این چند سال برام افتاده رو بنویسم شاید یه مقدار زیاد بشه ولی خوندنش شاید نکات مهمی برای شمایی که این کامنت رو میخونی داشته باشه، و بعد خوندنش خوشحال میشم نظرتونو در پاسخ به کامنتم بنویسید.
فکر کنم سال 92 یا 93 بود یا شاید هم قبلش، من با اون اون فایل فقط روی خدا حساب باز کن با شما آشنا شدم و اومدم به سایت شما و یه تستی بود برای ثروت که شما چندمین قروتمند دنیا هستی؟ اون منو ترقیب کرد و از اون موقع با شما هستم.
اون موقع 22 سالم بود و هنوز دقیقا نمی فهمیدم شما چی میگی فقط حرفای شما در قلب و جونم می نشست. گذشت و هی سالها شمارو دنبال کردم روند رشد شمارو دیدم، یادمه یه سالی بود فکر کنم 96 97 بود که فشار مالی خیلی اذیتم میکرد و آرزوها و خواسته های اولیه خودم که مثل:دستم تو جیب خودم باشه و نیازهای خودمو خودم تامین کنم خیلی بهم فشار میاورد. اون موقع فایل همین لحظه بهترین موقع برای شروعه! شما یه سیلی بود برام که لامصب این همه مدت نشستی و میگی رو باورهام کار میکنم و فلان بهمان، نمیتونی یه شلوار واسه خودت بخری. خلاصه بهم بدجوری برخورد و یادمه یه مدت کمی مادرم گفت بیا تو فلان بیمارستان مشغول بکار بشو. منم قبول کردم گفتم باید از یه جایی شروع کنم و همین شروعه منه! قبول کردم و چند ماهه بعد در یه بیمارستان نیمه خصوصی و نیمه دولتی استخدام شدم.
یادمه روزای اول من انتظار کار در شان یه پسر تحصیلکرده و کامپیوتر بلد و فلان داشتم(من مدرکم کاردانیه) به من گفتن نیروی خدماتی هستی! یا میخوای اینه یا خدافظ!
بدجوری ذهنم داشت منو از این قبول کار منع میکرد و این کار مناسب تو نیست و باید دستشویی بشوری و فلان ولی کارو قبول کردم.
شروع کردیم به یادگرفتن نظافت و توالت شویی و تی زدن . چند روز گذشت از ابتدای کارم و منو فرستادن اتاق عمل قلب که اونجا بعنوان خدمات اتاق عمل قلب و گفتن تک و تنها تو هستی و مسولیت نظافت اتاق عمل با تو هست.
همه چی برام جالب بود، ست های استریل جراحی و اون اصطلاحات پزشکی و همکارایی که هیچ کدومشون رو نمیشناختم و حس غریبی بود. یادمه اون موقع استاد یه فایلی داشت میگفت باید در هرکاری بهترین باشی باید بهترین خودتو ارائه بدی. همینو هم سعی میکردم انجام بدم، گاهی میشد کوتاهی میکردم ولی همیشه سعی میکردم اونطوری عالی باشم. آقا گذشت و اون اوایل اتاق عمل قلب 3 ماه صبح 7 میرفتم تا 12 شب و تا برمیگشتم خونه میشد 1 و دوباره این روند هر روز من بود، خیلی اذیت میشدم و به یه تضاد برخورده بوده که چند باری درخواست کردم که آقا یا یه نفر بدید کمک من یا هم شیفتامو کم کنید. که آخر خودشون اومدن شیفت صبح منو کم کردن.
خلاصه توی اون اتاق عمل هر روز کارم شده بود از تکنسینها سوال پرسیدن که فلان دریچه چیکار میکنه؟ چطور تعویض دریچه انجام میشه؟ انواع دریچه قلب چیا هستن؟ عروق کرونری قلب رو چطور پیوند میزنند؟ و از اینطور سوالهای پزشکی. یه مدت که رابطه ام با بچه های اتاق عمل خوب شده بود ابزارهای جراحی قلب باز رو یاد گرفتم و اسماشنو هم فهمیدم و شمارش اونارو هم همینطور. قرار بود من بشم سیرکولر همون اتاق عمل که سرم دعوا شد.
دفتر پرستاری میگفت نمیشه مسولمون میگفت باید بشه و دیدن آخر سر کار داره بیخ پیدا میکنه یه نفر آوردن اونجا منو فرستادن آنژیوگرافی!
تو همون آنژیو هم خیلی هارو نمیشناختم و رفته رفته رابطه ام خیلی زود عالی شد و خیلی از جراحا و پرستارها و تکنسینهای بیهوشی رو آشنا شدم و رفیق شدم. تو آنژیو همه چی عالی بود و عالی پیش میرفت شرایط بر وفق مراد بود. بعد چند ماه که شیفتهای ما 24 ساعت کار و 24 ساعت خونه بودیم یه روز به من زنگ زدن گفتن از شنبه هفته پیش رو باید بری اتاق عمل جنرال بیمارستان خدمات. گفتم چرا؟ گفت چون عملکردت خوب بوده و عملا تو اتاق عمل جنرال نیروی کار جدید اومدن مسائل عفونی و خیلی چیزای بلد نیستن میری چند ماهی کمکشون.
اولش من خیلی دلم گرفت و با خودم گفتم تازه داشت به من اینجا خوش میگذشت الان باید برم یه جای دیگه که بازم هیچکسی رو نمیشناسم و همه کس برام غریبه هستن. اتاق عمل جنرال هم از ناخن تا جراحی مغز و سزارین و تعویض مفصل و همه چی بجز قلب داره و روزانه بیش از 80 عمل میشه تا شب!!!
ولی اون موقع که در اوج ناراحتی بود دقیقا یادمه یه حسی یه الهامی به من گفت این مرحله باعث رشد تو میشه(دقیق همینو گفت). و بعدش من آروم شدم و رفتم.
باز هم بعد مدت کوتاهی چقدر دوست جدید. جراحای مختلف و با خیلی ها آشنا شدم و رفیق شدم. دقیقا اول سال 1400 بود که رئیس بیمارستان خودش جراح عمومی بود و تو اتاق عمل خیلی شده بوده همو می دیدیم و در حد سلام علیک بود. یه شب نشسته بودیم بعد شام به من گفت از 5 فروردین که یکشنبه هست میری منشی بخش و کمک پرستار هم خواستی میتونی شیفت بدی!!!!!!!!
آقا منو میگی، اصلا دل تو دلم نبود یاد اون الهامه شدم بهم گفته بود”که این مرحله باعث رشد تو میشه”.
(اینو یادم رفت بگم که دوران پاندمی شروعش 1399 هم باز هم منو به عنوان نیروی اعزامی فرستادن ماموریت بابل گزارش شده بوده اوضاع اونجا خوب نیست و تو همون بیمارستان هم بخش ICU همون موقع بیماری رفته بودم و انگار همه چی دست به دست داده بود تا من آماده بشم. ولی واقعا حالم خوب بود اصلا ناراحت یا نگران نبودم.)
اینو بگم که کلا من درک خوبی از مسائل کامپیوتری دارم و منشی بخش شدن برام مثل آب خوردن بود. خیلی زود همه چی رو یاد گرفتم تا 14 فروردین که بطور رسمی شروع بکار کردم.
جالب این ماجرا اینجاست که منی که این همه اتاق عملها و جراح و دکتر و بیهوشی رفیق شده بودم چقدر تو بخش به کمکم اومد. 14 فروردین به بعد که هر دکتر و جراحی می اومد تا منو میدید یه لحظه میگفت:عی تو اینجا چیکار میکنی!! و ای پدرسوخته منشی شدی و فلان. آفرین لیاقتت بیشتر از خدماته.
خلاصه همه اون رابطه هایی که ایجاد شده بود باعث شده بود که در جایی مشغول بکار بشم که دوباره تو عرض 3 ماه در حدی بود که مسول بخش یا جانشین نگران هیچی نبودن. هرجا گیر میکردن میگفتن رهبری بیا! از برنامه بخش تا اتوماسیون اداری و نامه نگاری و پیگیری کردن حواله ها و کمبودهای بخش و خیلی چیزای دیگه رو یاد گرفته بودم.
منشی بخش هم در چارت سازمانی از خدمات و کمک پرستار بالاتره . ولی واسه من در حد مسول بخش بود:))
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
یادمه سال اول که در بیمارستان بعنوان خدمات مشغول بکار شده بودم و با حقوقم خودم همه چیزای مورد نیازمو میخریدم اون موقع به خودم گفتم این درآمد تورو به خواسته هایی که داری نمی رسونه.
همیشه دنبال درآمد بهتری بودم، یادمه یه مدت فارکس کار کردم و یه مقدار پول ساختم و یه مقدار باختم و در آخر سر به سر شدم.
بعدش رفتم بورس ایران اوایل 1400 بود فکر کنم. اردیبهشت. با 3 یا 4 میلیون تومن شروع کردیم و من با 30 میلیون تومن از بورس خارج شدم. یادمه اون موقع همکارای من میلیاردی تو سود بودن و حتی به یکیشون گفتم معاملاتت رو ببند لامصب ببندشون تا پول بیاد حسابت و باهاش هرکاری دلت خواست بکن. انجام نداد اون همه سود میلیاردی پر پر شد!(تو مدارش که نباشی همین میشه دیگه)
خداروشکر من چند تومن سود کردم. با پولش یه کامپیوتر خوب خریدم. یادمه قبلش ماشین هم خریده بودم و خلاصه همه چی عالی بود.
گذشت و اوایل سال 1400 بود دیگه توی کسب و کار راه انداختن جدی شده بودم . یه روزی نشستم الویت های خودمو نوشتم که به چه چیزی علاقه دارم و چه کارهایی رو میتونم خوب انجام بدم! هی نوشتم و نوشتم یه هَف هشتایی شد! بعد رتبه بندی کردم که کدومی برام ارجعیت داره و آخر رسیدم به این کلمه “عطر” و با خودم گفتم همینو با جون و دل ادامه بده و دیگه نپر چیزایی دیگه.
آقا از اونجایی که من خودم درآمد داشتم و کار میکردم، این کارو با عطرسازی شروع کردم. رفتم تحقیق کردم و عطرسازی رو یاد بگیرم، چون منابع فارسی که خیلی کمه در حد نیست. رفتم سراغ انگلیسی کتاب های عطرسازی، استاد عطر، بیزنس عطر و یوتیوب چقدر کمک کردم.
بعدا فهمیدم باید اسانس طبیعی بخرم و شروع به ترکیب کردن بکنم. از اونجایی که قیمت اسانس های طبیعی خیلی زیاد بود چندتایی خریدم. دیگه کل اضافه کاریمو و یه مقدار هم حقوقو میدادم اسانس میخریدم و یاد بگیرم. ادامه دادم چندتا ترکیب خوب هم ساختم و این فکر به سرم زد که اسانس های با کیفیت باید پیدا کنم که ترکیب کنم تا بوی بهتر و ماندگاری خوبی داشته باشن.
یه روزی زن داییم بهم گفت برو سمت بازار و راسته لوازم آرایش اونجا شاید یه چیزایی بتونی پیدا کنی!”هدایت خداوند بود”
رفتم و گشتم و به عمده فروش عطرهای گرمی و ادکلن و ظروف و ملزومات عطر هدایت شدم.
ازش وسایل مثل ظروف و فیکساتور و سرنگ و خرت و پرت خریدم برای کارم و دیگه اومدم بیرون. من کلا از اولش در این موضوع فروش عطرهای گرمی مقاومت داشتم که برم تو این حیطه چون نمیدونستم اینا چی هستن و چرا قیمتشون به نسبت اورجینال پایینه و ماندگاری و بوی خوبی داره.
خلاصه گذشت و من وارد حیطه عطرهای گرمی شدم و شروع کردم. در عید 1401 یه چندین عدد شاید 6 7 تا از این نوع عطرهای گِرمی خریدم که بین همکارام بفروشم. خلاصه همون عید من 2 میلیون فروختم، در اول کارم. بعد دیدم چقدر خوب میتونم اینو پیش ببرم و میتونم از پس بربیام و یه جوری بیشتر خوشم اومده. بازم هدایت شدم دوستانی که عطرباز بودن و ازم عطر میخریدن و بهم میگفتن فلان عطرو هم بیار و من هی میفروختم و هی عطر میاوردم هی میفروختم و تعداد عطرهام زیاد زیاد شد.
از اونجایی که دنبال کسب درآمد از این مسیر بودم باید بیمارستان رو ول میکردم، برای این کار شروع کردم به هدفگذاری در سال 1401 که من مهاجرت میکنم و کسب و کار خودمو راه میندازم.
هم میخواستم مهاجرت کنم به یه شهر دیگه و هم کار خودمو تمرکزی پیش ببرم. من تهرانو انتخاب کرده بودم و چند باری رفتم تهران و شروع کردم تحقیق کردن. از انواع پاساژ ها تا مناطق مختلف تهران رو می گشتم ببینم میتونم مغازه رو با چه مبلغی بگیرم.
خلاصه هی مرخصی میگرفتم و میرفتم تهران تا از کارم اطمینان پیدا کنم. خیلی زور میزدم برای مغازه پیدا کردن واسه همین یه بار یادمه تو بازار شهرک ولیعصر سمت منطفه 18 تهران بودم واقعا هم خسته بودم. یه الهامی اومده بطور واضح،خیلی واضح که”تو چرا فکر میکنی فلان مبلغ درآمد فقط از مغازه بدست میاد!!!!!”
اینو که گفت& شد آبی روی آتش. من آروم شدم و شُل کردم. گفتم پس حتما باید دنبال مسیر های دیگه بگردم برای کسب درآمد .
از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و نشستم دوباره نوشتم: الان چه کارهایی میتونم انجام بدم و پول بسازم؟ نوشتم: 1 اینستا وشبکه های اجتماعی 2. مغازه 3 سایت زدن 4 یوتیوب.
دیدم اینستا و سایت رو میتونم انجام بدم. اینستا رو شروع کردم جدی پیش رفتن دوباره تحقیق شروع شد. چطور باید مارکتینگ کنم و هشتگ چیه چطوری بزاری چطور استوری درست کنی پست درست کنی و فلان. منم از فتوشاپ و از اینطور برنامه عملا یه چیزایی میتونم انجام بدم و گلیمم رو از آب بکشم بیرون. خلاصه کار کردم و ادامه دادم دیدم نتیجه خیلی کوچکه.
از آنجایی که من دیگه مصمم شدم کار خودمو داشته باشم و توش تکاملم رو باید طی کنم و خودم بشم آقای خودم و خلق ثروت کنم. فروش آنلاین خیلی با روحیاتم سازگارتر بود و میتونستم از پسش بربیام. شهریور شروع کردم به خرید هاست و دامین و قالب فروشگاه و اینا. باز هم هدایت خداوند اومد که یه دوستی این کارهای اولیه سایت رو برام انجام داد و حدودا 1.500.000تومن برای اینا هزینه شد.و بعد مدتی کل سایت رو خودم طراحی کردم و هی یادم گرفتم بهتر شدم هی یاد گرفتم و بهتر شدم و تا سایت و درگاه اینترنتی و پرونده مالیاتی و اینماد و فلان و بیسار همشو حل کردم در عرض کمتر از یکماه و سایتم راه افتاد. و قابل خرید کردن شده بود.
من تو مهر 1401 از بیمارستان استعفا دادم و کار خودمو شروع کردم.
تا به الان در فروش سایتم نتایج کوچکی اومده در حد فروش یک میلیون تومن بوده. چند روزی بود من همش گیر داده بودم گیر کارم کجاست؟ خدایا هدایتم کن!
مصاحبه با دوستان که استاد با ارشیا از آمریکا صحبت کرده بود و باعث شده باز هم برم بیشتر و بیشتر درباره عطر یاد بگیرم و بهتر بشم و اینو بهم فهموند تکامل چیه و چطور باید طی کنی در کسب و کارت و در این چند روز که بازهم خداوند با نشانهای واضحش بهم فهموند مسیرت درسته فقط باید روی باور ثروت کار کنی و عجله نکنی تا تکاملت طی بشه. همین فروش یک میلیون هم در طی تکامل اتفاق افتاده و دقیقا مثل ارشیا. میگفت توی یکی دوماهه اول که آمریکا بود 700 دلار پول ساخته بود منم مسیرم درسته. نتیجه درسته کوچیکه و خب تکامل طی بشه این یک میلیون میشه 2 میلیون بعد میشه 3 میلیون بعد میشه 5 میلیون و 7 میلیون و 10 میلیون و ادامه پیدا میکنه. همه اینا منوط به کار کردن روی باورهای خودم هست.
استاد من روانشناسی ثروت 1 رو با خواهر و برادرم خریدیم و اصول کسب و کار شخصی رو هم خریدم. اصول کسب و کار کاملا هدایتی شد که بخیرمش. خرید دوره اصول کسب وکار شخصی، خداوند بهم فهموند مسیرت درسته ولی باید تکاملت رو طی کنی و روی باورهای ثروت کار کنی. نتایج که بزرگ بشود دیگه تصاعد میخوره.عدد هم بزرگ میشه.
با خودم میگفتم استاد بنده خدا آنقدر بدهی داشته که 1/5 سال طول کشید تا به درآمد خوبی برسه که پوله ماله خودش باشه نخواد بده پای بدهی هاش. اونم بخاطر این اینقدر بیشتر از یکسال طول کشید که شرایطش خاص بود .
خودمو فرض کردم جای شما بودم که وقتی سعی میکنم حالمو خوب نگه دارم و روی باورها کار کنم یهو طلب کار زنگ میزنه… آقا پول چی شد؟!! یه عالمه ترس میاد که تلفن جواب نده و اینطور افکار. باز باید بعد تماس حالمو بهتر کنم و ادامه بدم. خرج زندگی.حقوق کارمندا.بدهی ها و و و خیلی چیزا بود که تکامل شما اینقدر طول کشید.
ولی من عملا این شرایط رو ندارم و ذهنم آرومتره و هدایت رو بهتر دریافت میکنم. بدهی ندارم و تمرکزم خیلی بالاتر از اون موقع استاده.
اینم اضافه کنم که من الان که در تهران هستم و مهاجرت کردم بعد دیدن فایل ارشیا که یه خونه با امکانات جهان براش فراهم کرده بود منم در دفتر اهدافم نوشتم که در سال 1401 مهاجرت میکنم به تهران و یه خونه 40 متری مجردی با امکانات اجاره میکنم. و باورتون نمیشه همینم شد، درسته 40متری نشد ولی 30 متر که شد!یه سوئیت نقلی باحال و تمیز با امکانات در منطقه 4 تهران!.
خدایا شکرت با نشان دادن ایمان در لحظات مهم زندگیم هدایتم کردی.
دیشب در صحبت با خدای خودم بهش گفتم:
خدایا کار از من، پول از تو
خدایا کار از من، اعتبارش از تو
خدایا کار از من، عزت دادن از تو
خدایا حرکت کردن از من، برکت دادن از تو
خدایا دعا کردن از من، مستجاب کردن از تو
خدایا خواستن از من، برآورده کردن از تو
خدایا ایمان نشان دادن از من، ثروت دادن از تو
خدایا کار از من، تبلیغ کردن از تو
خدایا کار از من، مشتری آوردن از تو
خدایا هدایت خواستن از من، هدایت کردن من از تو
سخن پایانی ام
دقیقا مثل الهاماتی که همیشه میشه باز هم بهم گفت بیا کامنت کن نتایجی رو که داشتی نتایج توحید عملیت. نتیجه پا گذاشتن روی ترسهای خودتو. که برای خیلی ها ممکنه گره گشا باشه که در عمل ایمان نشان دادن چطوری باید باشه. تا نتیجه اش بزرگ باشه. من چندین مورد که چطور ایمان نشون دادم و نتیجه اش چی شده رو ننوشتم واقعا کامنت دیگه دراز شد.
ولی ثروت نتیجه باورهامونه، باورها یک شبه بوجود نیومدن که بشه زرتی تغییرش داد، باورهای حال حاضر من حاصل 30 سال افکار و تکرار این افکار بوده و وقتی تصمیم میگیری اینارو عوض کنی فقط فقط عجله نکن. اینو به خودم میگم حمید عجله نکن. بزار تکاملت در طی مسیر ساخت باورهات طی بشه و آرام آرام خودت نتایج رو میبینی. هی به خودت بگو این نتایجی که حالا داری چطور بدست اومده از چه ایمانی بوده تا ایمانت قویتر بشه و در مسیرت مصمم باشی. از الان نوک قله رو ببینو به خودت بگو اگه مشتری برات میاد خدا برات مشتری میاره.
استاد، سایتی که من دارم برای فروش عطر مثل این میمونه که یه مغازه تو خیابون اصلی اینترنت دارم ولی کسی منو تاحالا ندیده و تبلیغ هم نکردم. خدا مشتری میاره. خدا تبلیغ میکنه. مثل اون معتاد که بعد ترک اعتیادش میره جگر فروشی راه میندازه که از بغل خیابون شروع کرده بود و خدا به بندش میگفت برو از فلانی بر خیابونه جگر بخر برو ازش بخر و اونم از یه سیخ شروع کرد. یه سیخش شده 5 تا سیخ و بعد 10 تا و بعد هی بزرگتر شده و الان یه رستوران بزرگ زده.
منم همین روند رو دارم. ساخت باورها و طی کردن تکامل، توحیدی عمل کردن. اعتبار مشتری ها بخدا دادن. اینکه خریدی میشه خدا برات مشتری آورده نه اینکه فکر کنی خودم بودم که فروختم. نههه این خدا بود برات مشتری فرستاده. وقتی تو توی فروش یک میلیون تومن ایمانت رو نشون دادی و گفتی خدایا این فروش ها عاملش تو هستی و تویی که سایت منو معرفی میکنی و مشتری میاد، رشد میکنی و بهت نعمت بیشتری داده میشه. وقتی میبینی یه نفر رقم میلیاردی درآمد داره و هنوزم اعتبار تمامی هست و نیستش رو به خدا میده، خدا بهش عزت و ثروت میده خیلی بیشتر هم میده.
مثل استادمون که این ایمان رو نشون داده که خدایا این همه ثروت و مکنت از توست من کاره ای نیستم. اگه همه میشناسنم تو باعث شدی من دیده بشم.استاد در لول های بالای ثروت هم سپاس گزار هست. ایمانش به خداونده و توحیدی عمل میکنه. و پاداش خداوند بزرگتر هم بشه باز هم این آدم خودشو گم نمیکنه!!!
دوستان از خودتون شرایطتون ویدیو بگیرید بگید وضعیت چطوره، تا یکسال بعد 6 ماه بعد، متوجه نتایجت بشی و ایمانت قویتر بشه. شاید هم برای استاد ویدیوهات رو ادیت کردی و فرستادی.
خدایا شکرت بخاطر استاد عباس منش
شکرت که این درس هارو دارم هی بهتر یاد میگیرم.
شاید بعد عید بیام از نتایجی مالی که رقم خورده براتون بنویسم. نتایج مالی دارما ولی اونطور که در خودم و شما ایمانتون قویتر بشه صبر میکنم تا این درخت بزرگ بشه و میوه هاش براتون توضیح بدم.
مرسی که این کامنت طولانی رو خوندی.
حمید عزیز چقدر قشنگ و خالصانه نوشته بودی، به خصوص اونجایی که با خدا کارهات رو تقسیم وظایف کردی و اینکه اعتبار پیشرفتهات رو به خدا میدی، خیلی کامنتت تاثیرگذار بود، به امید خدا که با این مسیری که در پیش داری به هرچیزی میخوای میرسی
خدا حفظت کنه
سلام عبدالحمید عزیز خیلی خیلی ازت سپاسگذارم که این تجربیات فوق العادتو با ما به اشتراک گذاشتی کلی درس توش بود کلی ایمانمون قوی تر شد مرسی ازت که وقت گذاشتی و تجربیاتتو نوشتی، دقیقا تو تکاملتو طی کردی و هر روز قوی تر شدی و حالا مطمئن باش تو کسبو کارت چند سال اینده یکی از بهترین ها تو حوضه کاری خودت میشی، فقط هرجا نا امیدی اومد سراغت مطمئن باش که خدا بهت نشونه میده که راهت درسته ادامه بده، امید وارم همیشه پیروز و موفق و ثروت مند باشی دوست من
سلام دوست عزیزم
چه داستان قشنگی بود
واقعا هدایتها همینقدر ساده و قابل فهم هستند
خیلی خوبه که تو هرکاری بودی ،سعی کردی بهترین خودت رو ارائه بدی
منم از بهترین بودن نتیجه گرفتم و میفهمم وقتی گفتی سرت دعوا بود یعنی چی.
.
چقدر خوشحالم که علاقه خودت رو میدونی و رفتی سراغش.
اقدام کردن خیلی شجاعت میخواد
بخدا که از بهترینهایی
همینطور که تا الان موفق بودی،قطعاااااا موفقتر هم میشی
چون جسارت داشتی از کار بیمارستان استعفا دادی و تمرکزت رو روی کارمورد علاقه ت گذاشتی
و تو ایمانت رو نشون دادی
ازین ببعد خدا نتیجه ایمانت رو میده
خیلی تحسینت میکنم دوست من
حس عجیبی با خوندن کامنتت داشتم خیلی تحسینت کردم و خیلی خوشحال شدم
امیدوارم بهترینها نصیبت بشه و بیای از نتایج عالی که ساختی برامون بنویسی
در پناه الطاف الهی شاد و سعادتمند باشی
سلام وقت همگی دوستان گلم به خیر وشادی
آقا حمید عزیز چقدر کامنت شما حال منو خوب کرد و چقدر مشتاقم که به زودی کامنتی از شما تو سایت ببینم که پیشرفتتون صدچندان شده تا باورهای خودم قوی تر بشه که قوانین برای هرکسی که ایمان داره و عمل میکنه بسیار عالی کار میکنه
قلبا و خالصانه این کامنت انگار آتشی در وجودم روشن کرد که فکر میکنم با دیدن نتایج بیشتر شما شعله ور میشه از تمام وجودم آرزو میکنم که تو کارتون و تو تمام ابعاد زندگیتون موفق باشید تا شعله های امید در وجود من بیشتر جون بگیره
با سلام خدمت آقای رهبری عزیز و دوستان گرامی
ممنون که داستان بسیار زیباتون را با ما به اشتراک گذاستید.
من با خواندن داستان شما کاملا قانون تکامل را درک کردم. چون شما با تمام مشکلاتی که داشتید روی خودتون با بالابردن اگاهی تون چه درزمینه شغلی و چه شخصیتی کار. میکردید و همین ها بذرهایی بودن که کاشته و مراقبت کردید و در نهایت به ثمر نشستن . و ما همگی، من خودم را میگم این بذرها را بی اهمیت میدیدم و رهاشون میکرم و خب مسلما بدون نتیجه از بین میرفتن.
و نکته جالب توجه دیگر برای من در داستان شما، صحبتتون با خدا بود که بسیار زیباست.
همیشه شاد و سلامت و پاینده باشید.
سلام حمید آقا ،دوست نازنینم
چقدر لذت بردم ازخوندن کامنت شما،که اینقدر با حوصله وصبر واشتیاق قلبی نوشته بودین،تحسینتون کردم،مدتی گذشته، و مطمئن هستم الان شرایط خیلی بهتری دارین،چون کسی که تکامل رو با تمام وجودش پذیرفته،الان جایگاهش مناسبتر شده،وقطعا روزهای فوق العاده ای در انتطارش هست..بهترینها رو براتون از خدا میخوام وسپاسگزارم که با عشق کامنت گذاشته بودین وراه طولانی رو که سپری کرده بودین،با ما ، بدون منت وخالصانه ، به اشتراک گذاشتین، که ما هم استفاده کنیم از تجربیات شما تو زندگیمون..
درپناه حق، سلامت وثروتمند باشید وحال خوب واتفاقات خوب رو همیشه از خدا هدیه بگیرید…
سلام دوست عزیز ، بسیار لذت بردم از کامنتی که گذاشتی ، دقیقاً با جملاتی که در مورد تکامل گذاشتی موافق هستم.
همه ما باید مسیر تکاملی خودمون رو طی کنیم و در این راه دستان خداوند روی شونه های ماست و مارو به مسیر های درست هدایت خواهد کرد.
خدایا شکرت
سلام دوست عزیزم چقدددد از کامنتت لذت بردممم. ممنونم که بهم یاداوری کردی که اعتبار همه ی نعمتها برای خداست و ما فقط حرکت کننده به سمت هدایت هاش هستیم. اتفاقا چن روزی هستش که خیلی درگیر این موضوع بودم که خب الان فهمیدم که باید این کارم رو ول کنم چون دیگه نمیخواستمش. ولی نمیدونستم باید چه کاری رو شرو کنم. اینکه نوشته بودید چن تا کار در شروع اینکه اقای خودتون باشین و کشب و کار خودتون رو داشته باشین، بهم یاداوری کرد که منم باید از همین بخش شرو کنم و مثل شما با ایمان برم جلو. خیلی خیلییییی انگیزه گرفتم از شما و باورم نسبت به اینکه میشود، میشود به نتایج ملموس و خارق العاده رسید، بیشتر و بیشتر شد و از همه مهمتر، شناختم نسبت به خدا بیشتر و بیشتر شد. خدایی که احساس میکنم این روزها زیاد فراموشش کردم و باید سمت اون برگردم. دوست عزیزم براتون موفقیت های بیشتری از خدا میخوام و همیشه شاد و در حال خلق ثروت و خوشبختی برای خودتون باشین.
با سلام خدمت تمامی اعضای خانواده عباسمنش و استاد عزیزم سید حسین
پاسخ به این سوال خیلی خیلی راحته اما اجرای این پاسخ خیلی سخته دیگه خیلی واضح است که باورهاست داره همه چیز رو رقم میزنه برای ما، اما این باورها چی میتونه باشه چگونه میتونه تشکیل بشه از چه راههایی میتوان بهشون رسید و همیشگیش کرد،
این هست که ما نمیتونیم خیلی خوب درکش کنیم و همیشه دچار مشکل میشیم ولی هر موقع تونستم یه کوچولو روی خودم و باورهایم کار کنم نتیجه های بزرگی گرفتم ولی دوباره مثل همیشه زود فراموش میکنم که باورهایم و فرکانس درستی که به جهان ارسال کرده ام این کارهارو برایم انجام داده به نظر من عواملی که نتایج استاد عزیز را رقم میزنه ساختن باورهای قدرتمندی است که طی این چندین سال هر روز بهتر از دیروز شده واقعا” که ما داریم به چشم خود میبینم که چه پیشرفتهایی داشتند استاد عزیز
قرار نیست ما برای یک کسب و کار تخصص زیادی داشته باشیم قراره که یک کار را شروع کنیم و با ارسال ارتعاشات خوب و عالی در آن کسب و کار اجازه دهیم تا کائنات بقیه کارهارو برای ما انجام بدهند و فقط ما میتوانیم با الهاماتی که در آن کسب و کار به ما میشه رو انجام بدهیم و اینجاست که نتایج یکی پس از دیگری رخ میدهد و هیچ عامل بیرونی دیگری نیست که این کارهارو برای ما انجام بدهد و همین است که استاد عباسمنش با اینکه ظاهراً آنچه متخصصین علم بازاریابی و … مهم میدانند را انجام نمیدهد، اما به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهایی که آن علوم را اجرا کردهاند، دست نیافتهاند.
با تشکر فراوان از خانواده بزرگ و هم فرکانسی عباسمنش
شادو پیروز سر زنده باشید
به نام هدایتگر وهاب
سلام استاد جان
تایم مسابقه تموم شده اما این فایل زیبا تازه به دستم رسید یا بهتره بگم تازه هدایت شدم شاید بنا به درخواست این چند روزه که از خدا خواستم هدایتم کنه و این پاسخ زیبا برام اومد منم اومدم تا به شکرانه پاسخ خداوند این کامنت رو بزارم
سوال چه چیزی باعث موفقیت میشه ؟ابزار یا حساب کردن روی خدا؟چه چیزی باعث این نتایج استاد و آدمای موفق شده ؟
چیز های که من تا الان یاد گرفتم و البته از همه مهمتر اینکه استاد اول این فایل گفتن عمل به دانسته هاست که خیلی مهمه من سالها و بینهایت اطلاعات هم داشته باشم اگر عمل نباشه مفت نمیارزع به قول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
واما استاد باز خودشون اشاره کردم تو این فایل و فایل های قبل که اصل چیه و باید ریشه ها محکم باشه اصل همون حساب کردن روی خداست اصل همون رابطه آگاهانه با خداست اصل ایمان به هدایت خداوند و ایمان به حمایت خداست من اگر سعی کنم مهمترین رابطه زندگیمو که رابطه با خداوند و منبع تمام ثروت و قدرت ونعمت هست رو درست کنم و ریشه های شرک رو از بین ببرم مطمعنا خداوند منو به سمت ابزار مناسب و پر بازده هدایت میکنه خداوند بادستهاش به من کمک میکنه همانطور که توی فایل های سفرنامه دیدیم که استاد چطور هدایت میشدن و چطور بدون هیچ تلاشی دستان خداوند برای کمک به ایشون میومد پس اصل همون حساب کردن روی خداست و حتی خود من که چطور من هدایت شدم به سمت این سایت و یا چطور استاد دست خداست برای من برای نشون دادن مسیر یا چطور مریم جان دست خداوند شد در فایل های سفر به آمریکا تا من همه این آگاهی هارو عملی ببینم پس این خداوندع که منو درمدار استاد و استاد و در مدارمن قرار داد منو در مدار مشتری ها و مشتری هار در مدارمن قرار داد حالا با همین ایمان نصف و نیمه و شرک آلودم این همه نتیجه گرفتم اگر تلاش بیشتری کنم روی کارکردن روی خودم حتما نتایج بزرگتر میشه و اون عمل به این آگاهی ها نتیجه میدهد و نکته دیگه که استاد میگن اصل باور ها و فرکانس های کنه که نتایج رو رقم میزنه اون باور های بنیادین منه که تجربه من و از سلامتی ثروت و روابط تعیین میکنه پس اگر سعی کنم خدارو بهتر بشناسم و قوانینی که بر این جهان وضع کرده و هرگز تغییر نخواهد کرد رو بشناسم و از اونا به نفع خودم استفاده کنم اونا نتایج رو رقم میزنم نه تبلیغات در فلان سایت که البته وقتی روی خدا حساب کنم به بهترین مسیر برای تبلیغ و یا کارهای دیگه هدایت میشم
استاد همیشه از باورهای بنیادین که توی ناخودآگاه منه حرف میزدم ومن خیلی از اونا رو نمیشناختم اما این چند وقته شرایطی پیش اومده که دارن میبینم چه باور های در ضمیر من هست که داره کارشو انجام میده و من مات و متحیر که اینا دیگه کجا بودن اما خدارو شکر که دارم شناسایی میکنم و به قول استاد سعی میکنم فقط سعی میکنم که روی خودم کارکنم و سپاسگزاری خودمو از خداوند ازاین طریق نشون بدم
استاد جان ممنونم برای طرح این مسابقه در پناه الله یکتا شاد وسعادتمند باشید
دوست عزیز خیلی خوب بود پاسخ هات اما فکر کنم یکم باید روی عزت نفست بیشتر کار کنی تا جواب هات از جانب خودت باشه و تکیه بر علم خودت که به دست وردی
سلام دوست خوبم ممنون که مطالعه کردی و پاسخ دادی سپاسگزارم از توجه ات
سلام اقای عباس منش
جوابی که به سوال مسابقه دارم از چند سالی که همراه این آموزها هستم و علمی رو که تا به این حال به لطف خداونداز این آموزها یاد گرفتم رو میگم . البته قبل از مطالعه جوابهای دوستان. چون میخام بدونم که جواب من چقدر به جواب درست نزدیکه و بعد از پاسخ به این سوال نظردوستان رو هم میخونم تا به این طریق هم متوجه بشوم که خودم چقدر و چند درصد ازقوانین جهان رو درست درک کردم.
اول ازهمه عامل بسیاراساسی و مهمی که نتایج استاد رو متفاوت و بزرگ کرده #باور# میباشدکه این باورخود به چند باوردیگه ربط دارد و مجموع این چند باوردیگه در موفقیت دخیل هستند اولین باورکه استاداون رو پایه و اصل میداند و قبل از همه اون رو درخود پرورش داده بودند باوربه سیستم خداوند و اصلی که میگوید تنها فرکانس های ماست که میتواند این سیستم رو به تحرک وواکنش وادارد و به این معنی که اتفاقات زندگی ما رو فقط فرکانسها و باورهای ما بوجود می آورند ونه هیچ عامل دیگه و استاد این اصل که توحید میباشد رو بعنوان محور اصلی تمام مسایل دیگرمیداند. باور به قدرتی که خداوند به انسان داده که خود زندگیش را هرطور که بخواهد خلق کند چون که این جوهره یا انرژی میتواند با فرکانس و باو ر ما به هرشکلی دربیاید و فرقی نمیکند که خوب یابد یا به صلاح ما باشد یا نباشد پس بنابراین ازاینجا میتوانیم بفهمیم که استاد این انرژی رو به نفع خود ودرجهت خواسته های خود شکل داده اند و این جواب به این سوال هم هست که کسب و کاراستاد چرا اینقدر موفق میباشدچون استادبدون توجه به عوامل فرعی مثل سءو تبلیغات و عوامل غیره که اصل نیستند به این انرژی با فکرو باورخود شکل داده اندو کارهایی ازاین قبیل رو به خداوند سپرده اند مثل آوردن مشتری مخاطب رتبه سایت و غیره . حالا شما این رو درهرجنبه ای درزندگی استاد مشاهده کنید نه فقط در کسب وکار بلکه درهرزمینه ای میباشد نه فقط استاد بلکه هرکسی که روی باورهای خود کارکند و باورتوحیدی نسبت به خداوند داشته باشد میتواند زندگی خود رابه نفع خود خلق کند باوربه این اصل که تمام اتفاقات زندگی ما توسط فرکانس و باورما میباشد همان توحید و اعتماد به رب و فقط روی خداحساب بازکردن است .
دومین باوراستاد باورفراوانی میباشد که نعمت فرصت بی انتهاست که این باورهای ناب حس رقابت را ازوجود انسان دورمیکند و دیگراین نگرانی بوجود نمی اید که نکند رقبا من راازصحنه به درکنند یا نکند مشتری نباشد یا نکند که کارم نکیرد و حوزه من پرطرفدار نباشد و دهها باورمنفی دیگه که همه آنها با باورفراوانی و اعتماد به این اصل که ما با باورهایمان به این انرژی شکل میدهم کلا برطرف میشود که باور توحیدی میباشد .
سومین باوراستاد باوربه الهامات میباشد که خداوند ازطریق قلب انسان با نشانه ها با او صحبت و کمک میکند این باوردیگه کولاک میکنه چون دودلی ها برطرف میشود البته این باور اعتماد و ایمان محکم میخواهد چون فردی که قانون را نمیداند و باورهای نادرستی در این باره دارد نمیتواند اعتماد کند و حریف نجوای ذهنی نمیشود که میگوید نه بابا منطقی نیست نکند اشتباه باشد ووووغیره . مثالهایی که استاد میزد که به خدا میگفت ازکدام مسیربرود که خوش بگذرد دردوراهیها یا سر صحنه چه بگوید که خود استاد قسم میخورد که قبل ازاون هیچ ایده ای نسبت به موضوع مورد نظر که باید گفته شود نداشتند و همون لحظه به او گفته میشد و مثالهای دیگر که حتما دوستان ازاستاد شنیده اند.
اینها نوشته هایی در ذهنم بود و اونها رو نوشتم و بازهم یادآورمیشوم که باور توحید که همان اصل جهان که میگوید تمام اتفاقات زندگی ما توسط فرکانسها و باورهای ما میباشد که با این قدرتی که خداوند به ما داده میتوانیم به این انرژی با فکر و فرکانس و باورخودشکل دهیم. همراه با باور فراوانی و باور به الهامات که این باورها و این ایمان به قوانین خداوند خیال مارو راحت میکنه که خود خالق شرایط خود هستیم و این آرامش و احساس خوبی به ما میدهد و احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب میباشد که این بزرگترین قانون جهان میباشد .
همواره درپناه الله شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .
بنام الله یکتا
سلام امیرجان شما به سه اصل قانون اشاره کردی که زیر بنای تغییر است و بجا بود
باور به سیستم بودن خداوند که در برابر فرکانسهای ما با ما ارتباط برقرار میکنه
اصل دوم باور فراوانی که در جهان بقول استاد بیش از نیاز انسانها نعمت و ثروت وجود دارد و اگر اینو واقعا درک کنیم تمام انسانها با آرامش خیال درکنارهم زندگی خواهند کرد
و اصل سوم باور به الهامات که خداوند توسط ندای درونی ما با ما صحبت میکنه و یک شرط داره برای اینکه صدای خدا رو بشنوی :
Silence your mind you can hear GOD speak
وقتی ذهنت را آروم کنی میتونی صدای خدا را بشنوی
پس برای ارسال فرکانس باید درنهایت خونسردی و آرامش و با اشتیاق این کارو انجام بدیم چون خیلی زودتر جواب میده
از خدای مهربونم برایت سلامتی شادی و ثروتمندی رو آرزومندم
سلام خواهر گلم ممنون از نظرلطفتون از خدای یکتا هم برای شما ارزوی سلامتی و ثروت و رسیدن به هرخواسته ای که دارید رو بااستفاده ازقوانین رو دارم.
سلام دوست عزیز آق امیر گل
چقدر قشنگ اشاره کردید بله درسته استاد توی بسته روانشناسی ثروت یک مهمترین باور رو باور فراوانی فرمایش میکنن و شما چقدر خوب اون رو اشاره کردید.
شاد و ثروتمند باشید
سلام یوسف عزیز سپاس از نظرلطفتون٫ بنده هم ازخدای وهاب برای شما سلامتی و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت رو دارم٫