سریال زندگی در بهشت | قسمت 7 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا رئیس آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2101 روز

    سلام اُستادِ عشق.

    سلام عشقِ استاد.

    سلام هم خانواده ای های شاد و ثروتمند و سعادتمندم.

    اُوستااااااااااااااااااااد.

    اگه عِشقتون کُشته شما رُ با دستکشاش؛شما هم کُشتی مارُ با ؛

    اون زاویه نگاهِتون به جهان.

    اون ابزارتون.

    اون گاه به گام پیش رفتنِتون.

    اون پرستیژتون.

    اون “کُشتی مُنو با…” گفتنتون.

    اون آموزش در حینِ لذت بردن از کاراتون.

    اون آخرِ کار رُ دیدنتون.

    ☟اون فیلم بردارتون؛ با با این یکی رُ دیگه کجای باورام بگونجونم؟؟؟؟؟ اللهُ اکبر.

    آخه کار کردن با اون قیچیِ گردن کلفت همزمان با فیلمبرداری. خواهرم، نکُنه یه ابزار مثل کلاه ،کار گذاشتی روی اون موهای زیبای پسرانه مُدِتون برای نگه داشتن گوشی؟ هان؟

    یا اینکه با یه دست دوربین رُ و بادستِ دیگه یه اهرُمِ قیچی در حالی که اون یه اهرُمِش رُ تکیه دادید به پهلوتون. هان؟؟؟

    در هرصورت ایول. مَردی برا خودت و استاد.

    ☜ اون کنترل ذهنتون.

    اون شوخی هاتون

    و … و … و…

    و اما اینکه چه دارید میکنید با “باورهای من”

    استاد قبلا درتصویرسازی های تقریبا نا خود آگاهم این سناریو رُ می دیدم که؛

    به اون حد از در آمد و فعالیت برسم که برای کارهای خونه مستخدم بگیرم، اینجور کارهایی که شما از انجامشون لذت می برید رُ به کسی دیگه بسپارم ، راننده بگیرم و ….

    تا اینکه خودم به کار مورد علاقه ام بپردازم.

    نَه اینکه این باور رُ داشته باشم که پول جمع کنم و ترس از اینکه یه بار بارون نعمت تمام بشه، نَه.بلکه این باور رُ داشتم که هر کاری رُ باید به کاردانش سپرد. تا وقتت رُ صرفِ کار و فعالیت مورد علاقت کُنی.

    اما بعد از لایوِ شماره ۱۳ باورام دگر گون شد.

    به این باور رسیدم که اگه ثروت همراه با ذهنِ ثروتمند باشه میشه ابزارِ لازم و با کیفیت خرید و از اینجورکارهای فیزیکی هم لذت بُرد.

    خدا نگهدار همگیمون بوده و خواهد بود.

    شاد،سلامت،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3347 روز

    سلام

    مرسی که همراه لحظات خوب شما هستم ، لحظاتی پر از عشق و سلامتی و انگیزه و تحرک و هدف

    قدر تمام لحظه های با شما بودن را میدانم و اینکه هر لحظه ای درسی بزرگ برای من است

    اینکه روتین بودن زندگی آدم را از بین می برد و بی هدف و بی انگیزه می شویم را می دانم و در این فایل برعکس اینها را می بینم این فایلها نیز مانند فایلهای سفرنامه پر از درس بزرگ است همان طور که هر لحظه با طببعت بودن مثل در میان حیوانات بودن در میان طبیعت بودن و استتفاده آگاهانه از طبیعت از هوا از ابر از آسمان نیرویی مضاعف به انسان میدهد و این است که فایلهای شما را می پرستم و با آن زندگی می کنم . خدایا عاشقتم و شکرت

    وقتی که بافایلهای شما هستم مثل این است که یکسره چمدانی همراهم دارد که آن را پر از آگاهیهای ناب و درست می کنم و با تمام شدن آن بر میگردم و یکسره در چمدان را باز می کنم و این آگاهیهای ناب را که به من شده است را نگاه می کنم درس می گیرم و تجربه می کنم و استفاده می کنم .

    این قدر وصف درختان وصف محیط آنجا وصف تمام صحبتهای شما و حرکات شما برایم لذت بخش است که حاضرم تا آخر عمر فقط یکی از فایلهای شما را یکسره نگاه کنم . تمام آنها پر از آگاهی پر از استفاده از قوانین است که آگاهیهای ناب را به من می آموزد .

    با طبیعت با حیوانات و در محیط طبیعی بودن بدور از این هم برج و ساختمان فرکانس ارسالی شما زیاد است و آن راحس می کنم و با آن ها زندگی می کنم و یاد می گیرم که باید از هر لحظه زندگیم چطور استفاده کنم ؛ اینکه همه روزم با ایمان به خدا با شکرگزاری با استفاده از مواهب خدا و با تحرک و هدفگذاری باشد و اینکه هر روز سناریوی خود را به آسایش انجام دهم و منتظر نتایج خوبی باشم و نتایجی که در فایلهای شما انتظاری هم نمی خواهد همان را دارید نتیجه هم همان موقع می گیرید و آن راهم به چشم می بینید و می بینم.

    لحظاتتان غرق در عشق بیشتر همراه با سلامتی و نشاط و پایداری و پیروزی باشد .

    در همه فایلها می بینم که می توان در یک محیط ثابت بود ولی ما متغیر باشیم متغیر عمل کنیم و متغیر هم نتیجه بگیریم خدا هم همیشه عاشق ماست و به ما کمک می کند در تمام لحظاتی که در دنیایش هستیم و برای خدا هستیم و برای خود و گسترش هر لحظه جهان که هدف آفرینش است، هستیم.

    ابر، آسمان ، خورشید ، ماه، ستارگان ، و این همه چیز را می بینم که هست ، ولی هیچگاه ابر یک جا نمی ماند و زمین نیز همیشه در حال حرکت است و یکسال طول می کشد که آرام آرام به دور خورشید می گردد و در تمام لحظات هم تغییر دارد . خورشید می آید و می رود ابر حرکت می کند باران می آید ، گاهی آسمان ابری و گاهی آسمان صاف است و گاهی باران می آید و گاهی هوا آفتابی است همه در حال تغییر هستند و راز زندگی در این است که یک جا نمانیم و حرکت کنیم و هر روز با برنامه ای جدید صبح را آغاز و تا شب طی کنیم . از طبیعتی می توان راز آفرینش را فهمید و درک کرد.

    خدا با ماست وقتی که آگاهانه آن را نشان می دهیم و بر تصمیم خود هستیم و چون ایمان ما را می بیند بیشتر کمکمان میکند و همیشه از فضل و سخاوت خدا بهره مند می شویم .

    کوچکترین کاری از شما با هدف و سریع انجام میشود و می دانید که باید چگونه فکر و عمل کنید و سریع هم به آن می رسید و این بهترین درسهایی است که از شما می گیریم و این فایل و فایل دیروز نیز بسیار عالی است نمی دانید جملمه دیروز شما را چند بار تکرارش کردم ، قطعش کن بابا قطعش کن بروبرای هدف اصلیت .

    خوشحالم که شما را همیشه دارم و در هر لحظه با شما بودن یک عالمه چیزهای جدید یاد می گیرم که این خواست همیشگی من از خداست .

    وقتی عشق را نثار طبیعت می کنید نثار خود، نثار درختان، نثار دیگری، نثار اسب عشق،تصاعدی بالا می رود و به شما بر میگردد و این موهبتی که همیشه می بینم و این بهترین درس برای من است . با عشق زندگی کن با عشق نفس بکش و با عشق کار کن با عشق ثروتمند شو و با عشق همه چیز میسر است . عشقی که قابل دیدن نیست ولی می توان از نشانه هایش به عشق پی برد مثل خدایی که قابل دیدن نیست ولی در همه جا و در تمام لحظات ما هست و از نشانه هایش او را حس می کنیم و به او نزدیک می شویم .

    فعالیتهای سازنده شما قابل اجر است و زندگی با شما زیباست خوشحالم که در لحظات خود ما را هم شریک خود می کنید .

    یکی از بهترین لحظاتم لحظاتی است که در جمع خانواده شما هستم در طبیعتی هستم و حرفهای خوب نیز می شنوم هر حرفی که دارای هدفی است دارای انرژی خاصی است و با آن می توان زندگی کرد و نفس کشید و استفاده کرد .

    در پناه خدای الشکور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      محمدعلی مهرجوی گفته:
      مدت عضویت: 2162 روز

      سلام خانم آینا راداکبری 🌹🌹

      چند روزی هست مدام دنبال نوشته های شما هستم و امروز اولین لایک استاد بالای دیدگاه شما خورد ..خیلی زیبا می‌نویسید و البته پر از آگاهی ..از این که دوستانی مثل شما دارم از خداوند بینهایت سپاسگذارم.. از خداوند آرزوی عمری با عزت و سرشار از موفقیت و سربلندی برای شما دوست عزیز آرزومندم⁦❤️⁩🌹💙

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        آینا راداکبری گفته:
        مدت عضویت: 3347 روز

        سلام

        تشکر این من نیستم که می نویسم این خدای من است که دستانم را برای حرکت کردن و نوشتن آفریده است و می خواهد و من می نویسم بعضی وقتها من نویسم او می گوید و من می نویسم و من فقط اجرا کنند آن هستم با تمام وجود عاشق خدایی هستم که هر روز مرا در مسیر بیشتر راهنمایی می کند و به من بیشتر کمک می کند در پناه خدای یکتا همیشه شاد موفق و پیروز و شادکام باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2615 روز

    سلام،

    امروز صبح یه بار فایلو دیدم و شروع کردم به کامنت گذاری، آخرای کامنتم بود حتی … . اما راضی نبود دلم. چون حس کردم اون آگاهی و درک امروزم رو از فایل امروز نگرفتم. علتشم مشغله ذهنم در اون لحظات به موضوع دیگه بود و در واقع ذهنم، اروم نبود تا بتونم به خوبی تمرکز کنم به فایل و از دید قانون بهش نگاه کنم. چون تا آروم نباشی و ذهنت آروم نباشه، نمیتونی زیبایی رو ببینی و تا زیبایی رو نبینی، فرکانست بالا نمیره! و تا زمانی که فرکانست بالا نره، نمیتونی وصل باشی! آره اتصال! اتصال شرط دریافت آگاهی و الهام و هدایت در هر کاریه! هر کاری …. . خواه دیدن یک قسمت از سریال استاد باشه، خواه آشپزی باشه، خواه هر کار دیگه ای! وقتی متصل باشی میتونی اون کارو به نحو احسنت انجام بدی و هدایت هاشو در اون کارت دریافت کنی و گرنه اون کارو بر اساس ذهنت انجام میدی نه قلب و ذهن!

    قلب، جایگاه خداوند و صدای خداونده تا زمانی، ذهن به هماهنگی و تفاهم با قلب نرسه، صدای قلب به گوش نمیرسه! چون پچ پچ ذهن این اجازه رو نمیده!

    تو همین حال و هوا بودم وبا ذهنی درگیر کامنتو تموم کردم اما دلم راضی نیود! دو تا ضدا رو میشنیدیم. یکی میگفت کافیه، این فایل نکته چندانی نداشت و سخت نگیر. یه صدای دیگه گفت، یادت بیار از هر فایلی، حتی اون که به ظاهر کوتاه و بی اهمیت بود چقدر آگاهی کسب کردی! پس از اول بنویس!

    اما همونطور که گفتم، وقتی به درک بهتر و هدایت و آگاهی می رسیدم که ذهن آروم باشه! پس کامنتو ارسال نکردم و سیستم رو خاموش کردم.

    رفتم تا ذهن رو خاموش کنم و علت نا آرومیش رو بفهمم. اول سعی کردم با انجام کارهایی که همیشه حالمو خوب میکنه، این حال آشفته رو یک پله بهتر کنم و به حالت خنثی برسونم.

    پس شروع کردم به ورزش کردن، همزمان … سعی کردم اتاقمو مرتب کنم. کاملا حس کردم حالم یک درجه بهتر شد.

    همون جا که حس کردم ذهنم آروم شده؛ صداش زدم و علت حال بدش رو پرسیدم. بهم گفت از مبلغی که طلب دارم ناراحته و هنوز اون طرف پول رو واریز نکرده … با اینکه قرار بود دیروز غروب واریز کنه! با اینکه صد بار بهش گفتیم و اما خبری نشد! وقتی دیدم فرکانس پایینم به این علت بوده و این فرکانس پایین؛ تمام جوانب زندگی رو در اون لحظه تخت تاثیر قرارداده بود و مهم تر از همه اتصالم رو قطع کرده بود، به خودم گفتم واقعا اون مبلغ ارزش اینو داره که من، حتی برای یک لحظه فرکانسم پایین بیاد و این فرکانس پایین، منو از کار و زندگی بندازه؟! اگه به خاطر اون مبلغ بوده، اصلا غروب امروز بهش زنگ میزنم و میگم دیگه لازم نیست بدی! عطاش رو به لقاش بخشیدم. چون دیدم چندین بار ذهنم رو چه طور آشفته کرده بود. اینو که گفتم و به اصطلاح جریان رو رها کردم، با حالی که بهتر شده بود رفتم سراغ آماده کردن ناهار و طبق معمول با هدایت پروردگار، خیلی سریع و راحت ناهارو اماده کردم. همین سریع و راحت در عین حال نتیجه ی خوب غذام، نشان از برقراری مجدد اتصالم بود و بینهایت خوشحال شدم. این غذای عزیزی که با هدایتش پختم حالمو خیلی خیلی بهتر کرد و کلی به خودم تبریک گفتم و تحسین کردم.

    بعد از خوردن و ناهار و شستن ظرف و یه سری کارای دیگه، اومدم یه مقدار استراحت کنم تا با حالی خیلی بهتر و تمرکزی بالاتر، بعدش تمرینات امروز رو از سر بگیرم و دوباره فایل رو ببینم و از نو کامنتم رو بذارم.

    قبل استراحت سراغ گوشیم رفتم و مشغول کار کردن بودم که یهو اس ام اس اومد!

    باورم نمیشد! درست میبینم؟! مبلغ به حسابم واریز شده بود! در صورتی که دوماهه هروز زنگ میزنم و یاداوری میکنم و فایده ای نداشت! اما ببین چه طوری قانون غافل گیرم کرد! وقتی که واقعا به خاطر خودم و فرکانس عزیزم؛ رهاش کردم … . بدون اینکه لازم باشه دوباره یادآوری کنم … .

    خدایا شکرت از درس امروزم!

    آموختم برای انجام هر کاری، هر کاری …. اگه نتیجه ی دلچسب میخوام، قبل از شروع کار باید از لحاظ ذهنی آروم باشم و ذهن قلبم رو آشتی بدم تا در سکوت ذهن، بتونم صدای هدایت پروردگارم رو بشنوم!

    دقیقا مثل اون حشره ی عشق که خودش با پای خودش، وارد تصویرمون شد تا بهمون بگه تا زمانی اون دوتا حشره متصل با هم هماهنگ نباشن، نمیتونن حرکت کنن! دقیقا مثل قلب و ذهن! اگه ذهن و قلب هماهنگ نباشن، به هیچ وجه نمیشه کار رو به جای مناسبی پیش برد و کار خیلی سخت میشه! دقیقا مثل وقتی که ایم دو حشره، ساز مخالف بزنن و مثل طناب کشی، فقط انرژی خودشون رو هدر بدن با این هدف که یک قدم کوتاه بتونن بردارن! اما داخل فیلم مشخص بود که به محض هماهنگ شدن، چقدر سریع تونستن حرکت کنن به طوری که گویا دوتا نیستن و یک حشره واحد هستن!

    این لازمه ی انجام هر کاری به نحو احسنته که سعی کنیم ذهن و قلب رو قبلش به هماهنگی برسونیم!

    این هماهنگی چه طور ایجاد میشه؟!

    اول از همه اگه ذهن درگیر یک موضوع خاصه و آشفتگیش علت خاصی داره، باید دوتا کار انجام بدیم! اول اینکه با هر ترفندی که بلدیم و حس میکنیم سرش گرم میشه، سرشو گرم کنیم تا از روی اون موضوع بره کنار! این ترفند میتونه ورزش کردن باشه، دوش گرفتن باشه، خوابیدن باشه، نواختن موسیقی باشه و یا بازی با حیوان خانگی تون باشه!

    تا اینجا موفق شدیم مثل مسکن، درد رو ساکت کنیم. اما اثر مسکن دائمی نیست و بازهم ممکنه دردش شروع بشه!

    پس گام دوم رو برمیداریم. صداش میزنیم و علت درد ذهن رو ازش میپرسیم. بعدش تا میتونیم با دلایل منطقی، قانعش میکنیم! دقیقا مثل کاری که من برای اون موضوع انجام دادم. هر کسی به دلایل شخصی خودش که برای ذهنش منطقیه این کارو انجام میده!

    خیلی خب! موفق شدیم ذهن رو آروم کنیم! الان فقط کافیه به یکی از زیبایی های اطرافمون توجه کنیم تا حسمون خوب تر بشه! این حس خوبتر، نشان از بالا رفتن فرکانسه! و هرچه فرکانس بالاتر باشه، به فرکانس صدای خداوند نزدیک تر شدیم. این یعنی هماهنگ ذهن با قلب (روح) !

    پس اگه ذهنمون درگیر تضاد و موضوع خاصی نبود، کارمون خیلی راحته و فقط کافیه روی زیبایی ها تمرکز کنیم تا متصل بشیم. و تمام کاری که ما باید در زندگی روزانه انجام بدیم، اینه که سعی کنیم اتصالمون دائمی تر و طولانی تر باشخ تا لاجرم از انجام هر کاری، بیشترین نتیجه و راحت ترین شیوه رو سپری کنیم.

    حس میکنم درسی که امروز باید میگرفتم، همین تقابل ذهن و روح و تلاش برای هماهنگی این دو برای برقراری اتصال بود

    اما

    به قدری این فایل پر از نکته بود که اگه یکی رو بیان نکنم کفران آگاهی کردم!

    از اول شروع میکنم …

    از لحظه ای که عشق خانم شایسته رو نسبت به دستکش های فوق حرفه ای شون برای چندمین بار شنیدم و فهمیدم که آدم میتونه حتی برای یک جفت دستکش، سپاسگزار باشه! در واقع ایشون با این کار، هم از خداوند سپاسگزاری میکنن و هم از استاد که براشون اون دستکشا رو تهیه کردن!

    چون سپاسگزاری یک فرکانسه و این فرکانس، از جنس لذت و عشقه! این بهترین نوع سپاسگزاری میتونه باشه از چیزی.

    و اما خوده استاد …

    این فرکانس سپاسگزاری رو در قالب کلمات تشکر آمیز از دستکش های نجات بخش شون اعلام کردن و این برای خیلی آموزنده بود که استاد چقدر سپاسگزار لحظاتی لودن که اون دستکش، از دستان ایشون محافظت کرده بود!

    راستی اون ظرف نوشیدنی های خیلی زیباست! در اوج سادگی زیباست و من عاشق ظروفی هستم که در اوج سادگی، بیشتری زیبایی رو به همراه دارن.

    همین که همراه خودتون اون نوشیدنی ها رو میبرین؛ نشان از باور لذت از مسیر پروژه میتونه باشه! اینکه مابین کار، برای استراحت، آذوقه ای مقوی در عین حال سبک همراه خودتون داشته باشین که هم لذت بیشتری ببرین و هم انرژی تون بیشتر بشه!

    بیشتر (!)

    چقدر این صفت تفضیلی (تر) رو دوست دارم! این “تر” برای من بیانگر تکامله! بیانگر نامحدود بودن و بدون سقف بودن هر چیزیه! حتی لذت بردن! میتونه از این هم بهتر باشه! مگه سقفی داره این لذت بردن؟!

    اصلا مگه هدف استاد از این پروژه چی بود؟!

    ویوی بهتر دریاچه! ویوی زیباتر دریاچه!

    دقت کنین… همین الانش هم ویوی خوب و زیبایی داره اما استاد دنبال اینه ار این هم بهترش کنه! پشت این جملات چه باوری می تونه باشه؟!

    همین که هیچ انتهایی برای هیچ چیز در این جهان وجود نداره! چون خوده جهان هر لحظه در حال پیشرفت و بهتر شدنه! پس هیچ ثبوتی وجود نداره! حتی برای زیبایی! حتی برای لذت بردن! به همین خاطره که همیشه تاکید دارن هر چقدرم یه چیزی خوب بود؛ باید سعی کنین از این هم بهتر بشه! دقیقا مثل سایت غول پیکرشون که با وجود اینکه الان بهترین سایت جهان در این حوزه محسوب میشه اما هیچ وقت متوقف نمیشن و همیشه دنبال بهتر کردنش هستن!

    چون میدونن یا همیشه رو به بالا رفتن هستیم و یا رو به پایین اومدن! خیلی سادست! اگه دنبال بالاتر رفتن نباشیم، قطعا پایین خواهیم امد!

    چقدر حس خوبی دارم از قطع کردن! حذف کردن! دلیت کردن! هر چیزی که بدون استفاده، مخرب و یا اضافی باشه! حس سبکی میکنم از این کار! مثل بالنی که برای اوج گرفتن، هر چقدر سبک تر باشه بیشتر اوج میگیره! این ادامه ی همون باور قشنگ قسمت قبلی بود که مشغول هرس کردن شاخه های اضافی درخت بودین!

    هر اره ای که به تنه ی این درختان هرز میزدین، حس میکردم یک باور مخرب رو قطع کردین!

    البته کار زیبای خانم شایسته رو تحسین میکنم .

    ن ن ن اول از همه بذارین این تقسیم کار زیباتون رو تحسین کنم با ابزاری در خور توان هر کدومتون، بهترین و موثر ترین کار ممکن رو انجام دادین!

    این کار خانم شایسته که پیچک های اطراف درختان رو قطع میکردن، به قدری ارزشمنده تا حدی که اگه خوده درخت قطع بشه ولی پیچک قطع نشه، اون درخت به این راحتیا جدا نمیشه و عملا کار بی نتیجه می مونه!

    پیچک ها، همون ترمزهای نامحسوس و اعماق ذهن هستن که سالیان سال، به صورت مویرگی در تمام جوانب زندگی گسترده شدن و همه چی رو درگیر خودشون کردن و درختچه های مختلف، همون تضادچه های مختلفی هستن که در زندگی با اونا روبرو شدیم.

    ما در نگاه اول سعی میکنیم با بریدن درختچه های اون تضاد، مشکلو حل کنیم اما باز هم حل نمیشه! در صورتی که نمیدونیم مشکل از پیچک ها (ترمز) هایی هست که نمیذارن اون درخت از اون مجموعه جدا بشه!

    مثال:

    ما باور مخرب( ترمز) احساس عدم لیاقت رو یک پیچکی فرض میکنیم که از گذشته تا به حال، به قدری قوی شد که تمام جوانب زندگی رو در برگرفته و سبب به دام انداختن تضادها (درختچه ها) شده …

    مثلا تضاد مشکل در روابط رو ایجاد کرده، تضاد مشکل در درامد و ثروت رو ایجاد کرده، تضاد مشکل در ارتباط با خدا رو ایجاد کرده و …

    حالا اگه ما بیام و هر کدوم از این تضاد ها (درختچه ها) رو قطع کنیم اما پیچکی که همه رو با هم به صورت مویرگی متصل کرده قطع نکنیم؛ عملا بازهم کاری نکردیم و کماکان اون آشفتگی در جای خودش باقیه!

    پس اول میایم پیچک عدم لیاقت رو قطع می کنیم تا بتونیم به راحت ترین شکل ممکن، عین کره! درخت چه ها رو قطع و جدا کنیم!

    بذارین یه مقدار از زیبایی ها بگم،

    مسلما کلمات؛ نمی تونن اون حجم از زیبایی رو بیان کنن اما …

    من عاشق اون ابرایی شدم که زمانی که در حال استراحت بودین در آسمان بودن! دقیقا شبی به مژه مصنوعی بود ؛))))

    عاشق اون فرکانسی شدم که بروانی رو به سمت شما کشوند تا اینطوری دلبری کنه ! فرکانس!

    فرکانس، نه تنها زبان مشترک بین ما و جهانه، بلکه تنها زبان مشترک بین تمامی جهانیانه! حتی موجودات چهارپا و حتی پرنده ها! قطعا این فرکانس شماست در اون لحظه که باعث شده اون حیوون به سمت شما بیاد سمت شما و جلوی دوربین شیرین کاری کنه!

    اصلا خیلی جالبه …

    هرچند قانون تعجب نداره !

    چرا همیشه تمام زیبایی های، از حیوانات و جانوران و ابر و باد و مه و خورشید فلک، به زیباترین شکل خودشون میان جلوی دوربین خانم شایسته؟!

    نمونه بارزش همون حشره عشق که به زیباترین شکل ممکن هویدا بود!

    دقیقا مثل این میمونه که طرف شکارچی باشه و هر جا رو نشانه میگیره، خوده شکار میاد جلوی هدف!

    قطعا بازهم رد پای قانون نمایانه! چرا که کسی که به زیبابینی عادت کرده باشه، تا حدی که جزئی از شخصیتش شده باشه، هدایت میشه به سمت زیبایی های بیشتر!

    یعنی فقط کافیه عادت کنیم به دیدن زیبایی ها تا ببینیم خود خدا تمام زیبایی هاشو بهمون نشون میده! به هزار طریق مختلف!

    همین امروز غروب مشغول کامنت نوشتن بودم که صدای زنگ خونه اومد، رفتم بیرون ببینم کیه، دیدم خداست!!! هرچند کسی نبود اما خدا مگه دیدنیه؟! خدا خودش از خواست برم بیرون تا ببینم اون منظره ی رویایی غروب رو که تا به حال به عمرم ندیده بودم!

    آره، همه چیز میشه و همه کس میشه ! به شرط ایمان به دریافت هدایت، اتصال برای دریافت و اعتماد به هدایت.

    خداروبینهایت سپاسگزارم بابت تک به تک جلوه هاش در هرجا که میبینم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      محسن گلستانی زاده گفته:
      مدت عضویت: 1989 روز

      سلام یزدان جان

      امیدوارم حالت توووپ باشه

      راستش خواستم ازت به خاطر این کامنت تاثیر گزارت تشکر کنم.

      منم مثل تو یه درگیری ذهنی داشتم که نمیذاشت کامنتارو بخونم تا اینکه رسیدم به اون راهکار تُ و همونجا وایسادمو شروع کردم به انجام اون کارهایی که گفتی…

      ذهنم واقعا آروم تر شد.

      راستی خیلی از نگاهت خوشم اومد اینکه صدای زنگ اومد و رفتی دیدی کسی نبود و گفتی خدا بود این در صلح بودن با خودت و جهان اطرافتو تحسین میکنم.میتونستی احساستو بد کنی و کلی بدوبیراه بگی به کسی که زنگ زد و فرار کرد ولی از زاویه ای بهش نگاه کردی که نه تنها حستو بد نکرد بلکه حالتو بهتر هم کرد👌👍💪

      به قول استاد در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی.

      فعلا👋👋

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        یزدان نظری گفته:
        مدت عضویت: 2615 روز

        سلام آقا محسن عزیز،

        چه حس خوبی از پیامت و کلماتت گرفتم!

        چه حس آشنایی و چه احساس نزدیکی!

        چقدر قشنگ نوشتی و چه قشنگ بهترین کلمات رو کنار هم چیدی تا بهترین جملات رو تحویل من بدی!

        چه شیوا ! چه رسا! چه خودمونی! چه تحسین برانگیز! چه …

        بینهایت از تو و حس قشنگی که به کلماتت تزریق سپاسگزارم و سپاسگزارم که برام این پیام قشنگ رو گذاشتی.

        ازت ممنوم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Z گفته:
      مدت عضویت: 2672 روز

      سلام یزدان عزیزم دوست الهی ام

      چقدر خدا شیرین با بنده هاش حرف میزنه

      چقدر قوانین دقیقی داره

      به قول استاد میگفت به دنبال هرچه که هستی رهایش کن

      رها کردی و پول به حسابت اومد

      همه چیز دقیقه و سرجاشه

      من، ما هستیم که باید همون پیچک های اصلی رو قطع کنیم

      پیچک کمبود، عدم لیاقت، عجله و عجله و….

      قطع کنیم تا بتونیم پذیرای فراوانی، احساس ارزشمندی و تکامل و … بشیم.

      دوست عزیزم خدای زیبای درونت را عاشقانه دوست دارم

      لحظه های زندگیت پراز حضور خدا، عطر و لطافت الهی باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        یزدان نظری گفته:
        مدت عضویت: 2615 روز

        سلام من به زهرا خانم یاقوتی که چون یاقوت همیشه خوش میدرخشه!

        خیلی خیلی خوشحالم از هم صحبتی با شما و دریافت پیام سرشار از انرژی شما!

        فرکانس نابی که در تک تک کلمات تون هویداست، نشان از اتصال دائمی شما به خداوند در هر لحظه هست!

        من تحسین میکنم فرکانسزشما رو در هر لحظه، چرا که فرکانس، سازنده همه چیه.

        بینهایت ممنون لطف شما هستم که کلمات خداگونه تون رو هدیه دادین.

        امیدوارم هر لحظه، با حال خوبتون، بهترین فرکانس رو تحویل جهان بدین و هم سنگ با بهترین فرکانس، بهترین اتفاقات رو وارد زندگی قشنگتون بکنین.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهه گفته:
      مدت عضویت: 1193 روز

      به نام خدای مهربان خداوندا هر انچه که دارم از ان توست

      سلام به دوست عزیز تحسین میکنم این کامنت زیبا و فوقالعاده تو خیلی لذت بردم چقد اخه همه چیز ساده هست و چقد عالی توضیح دادی که درکش راحت بود خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم و خیلی خیلی تحسینتون میکنم وسپاسگزار خداوند هستم بابت داشتن همچین دوستانی در پناه الله یکتا ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    خدایاسلام

    بهشت من سلام

    زیبا رویان بهشتی سلام

    زیبا بینان بهشتی سلام

    وسلام به همه کسانی که در این بهشت تفکر وتعقل می‌کنند وتقوی وکنترل ذهن دارند

    سلام به همه ی ما.

    خدایا امروز هم به عشق تجربه ی بهشت در این دنیا چشمامو باز کردم.

    وقتی اومدم وارد بهشت بشم، یه پیام از خدا دیدم، بهم گفته:لیلا جان تبریک میگم بهت، تو در مسیر درست هستی، تو خیلی خوب داری قوانین من رو درک میکنی، تو خیلی خوب داری دنبال من وزیباییهای من میگردی، خوب داری منو تایید وتحسین میکنی، خوب داری شکر نعمتهای منو بجا میاری، خوب داری روی خودت کار میکنی، وحتی خودتم اینو فهمیدی با احساس خوبی که تو این مدت داشتی، ومنم نشونه هامو برات فرستادم که لیلای من، مسیر درست همینه، تایید کردم همینه، بهت لایک های سبز نشون دادم، که همین بشه نشونه برای درستی مسیرت وادامه ی اون… حال این هم یه پیام برای توست عزیزم بیشترین امتیاز، ولی مغرور نشو این فقط یه پیغام از طرف من به توست، که همون وقتها که نجواها میومدن که حالا نمیخواد کامنت بزاری، همین که داری روی خودت کار میکنی، بسه، اصلا دنبال کامنت خوندن وکامنت نوشتن نباش، این پیام رو بهت دادم، ای بنده ی محبوب من، که بدونی واگاه باشی که هم نوشتن چیزی که درک کردی وهم خوندن درک وآگاهی بچه های دیگه چقدرررررر میتونه بهت کمک کنه ومسیر برات راحت‌تر بشه ولذت بخش تر بشه، خدای مهربونم سپاسگزارم که امروز بهم پیام دادی تا راهمو ادامه بدم….

    پیش به سوی تموم کردن کار

    تمام ابزار لازم برداشته شد.

    توشه ی راه، نوشیدنی‌های مناسب وخفن برداشته شد.

    دستکش های مررررد پوشیده شد وسپاس از این دستکشها که بارها به استاد کمک کردن.

    واما مهمترین سلاح برای مومن، مسلح به الله اکبر بودنه، ومصمم شدن وادامه دادن با توکل وتکیه به بزرگی وصف ناشدنیه خداونده که هر لحظه هدایت می کنه تو هر مسیری که ازش هدایت می‌خواهیم.

    😂😂😂😂حشرات عشق، که بهم چسبیدن، اونم از ته، وهمه جا باهم هستن، وهمین باعث تولید مثل زیادشون شده واین منو یاد یه جوک میندازه که واسه ایام قرنطینه ساخته شده، ومن نوروز این خبر و شنیدم که جمعیت جهان با شروع زمستان سال جاری افزایش چشمگیری خواهد داشت!!! 😉😉😂🙈🙈

    اینم از اثرات باهم بودن ما، مثل همین حشرات عشق در دوران قرنطینه….

    خوب پروژه مشخص شده، پس به راه می‌افتیم وخداوند پشت وپناه همه ی ماست.

    ماشالله ماشالله صد هزار الله اکبر به این همه زور بازو، به این همه قدرت بدنی که یه درخت رو کشیدن بیرون…

    قانون:آدم میتونه با پشتکار واراده وادامه دادن وتلاش وتمرکز، از پس خیلی از کارها بر بیاد، وهر چقدرررررر ادامه بدیم کارها برامون راحت‌تر میشه وادامه مسیر هموارتر

    چقدر خوبه که آدم بعد هر تلاش به خودش یه استراحت کوتاه بده تا هم باطریهای خودش شارژ بشه هم باطریهای ابزارش، نوشیدنی‌های فوق‌العاده، گوارای وجودتون ونوش جان.

    🐴🐴🐴♥️♥️🤣🤣🤣استاد جان، شما یه توانایی بالقوه دارین در دوبلریه صدا، مخصوصاً برای شاد کردن دل بچه ها، پسر من غش غش میخنده وقتی این طوری حرف میزنین، بیا بغل عمو، بیا بغل دایی، عاشق این شوخ طبعیتون هستم که همیشه فضا رو دلنشینتر میکنید با خنده های قشنگ مریم جان، وهمین شادی خودش یه اصل مهمه توی زندگیه ما آدمها، که خیلی از ما با اون غریبه شدیم وای کاش تلاش کنیم تا دوباره با شادی وخنده آشتی کنیم، با بهانه های مختلف اما درست، نه با مسخره کردن دیگران والفاظ ناشایستی که شده ورد زبون یه سری از ماها برای خندوندن دیگران، به هر حال من خنده وخندوندن رو خیلی دوست دارم وهمیشه شما دونفر ومایک عزیزمو تحسین میکنم، که شاد هستین وشادی رو به ما هدیه میدین.

    خدایا شکررررررررررت، که امروزم شاهد یکی دیگه از نعمت‌ها وبرکت های زندگیه استادم، اجاره دادن یه قسمتی از این زمین 20 هکتاری به مخابرات، چه ثروت غیر فعال خوبی رو میتونه وارد زندگی کنه، اینه که استاد همیشه مثال مدارها رو میزنه، وقتی تو در مدار مناسبی باشی، ثروت میاد بدنبال تو، مثل همین مخابرات که اومدن سراغ استاد واسه اجاره ی اونجا، وچه جالب که این چرخه ی وارد شدن خیر وبرکت فقط با جاری شدن اجاره بهای اونجا توی زندگیه استاد ادامه نداره بلکه همین اینترنت پرسرعت ورایگانه استاد بواسطه ی وجود این دکل ها، ویا پاکسازی مسیر رفت وبرگشت ورسیدگی ومحافظت از اونجا توسط این شرکت، قطعاً از موهبتها وبرکت های دیگه ای هست که استاد در مدارش هستند ودریافت میکنن.

    وچقدر مردم آمریکا تحسین برانگیز هستن، بخاطر اینکه هر کس در هرکاری مشغوله، بدون نظارت چوب بالای سر، خود جوش داره کارشو با بهترین کیفیت وبدون اتلاف وقت انجام میده وتعهد محکمی برای انجام کاری که بهش محول شده داره، وبه نظر من ما این رفتار غلط رو از بچگی از اجتماع وخانواده ومدرسه به عنوان یه ورودیه نامناسب، به وجودمون راه دادیم البته ناخواسته، چون در سنین پایین، اختیاری در کار نبوده وکنترلی نداشتیم، همون موقع که همش توی بچگی چک شدیم، کنترل شدیم اونهم محسوس ونه نا محسوس، هر کاری خواستین انجام بدیم، از ترس ووحشت تهدید های پدر ومادر ومعلم وپلیس بوده خوب اینم نتیجس که می‌بینیم، وبهتره ازش اعراض کنیم وحالا که قانون رو میدونیم خودمون روی خودمون کار کنیم وکارمون رو درست انجام بدیم وجهان مارو به جاهایی هدایت میکنه که هرچی کار درسته اونجاست.

    قطع کردن شاخ وبرگهای نازک توسط مریم عزیز، منو یاد این جمله ی استاد میندازه که تکرار میکنن، تو سهم خودتو انجام بده باهر چی که الان داری، از هرجا که هستی، با هر کاری که میتونی، شروع کن تو یه قدم بردار جهان چند قدم برات برمی‌داره، والان مصداق این جمله رو اینجا میبینم، قدم های کوچک مریم با اون توانایی وبا اون ابزاری که در اختیارش داره، وحالا بقیه کار توسط استاد به شکل قطع کامل اون درختا با ابزار قوی تر اتفاق میافته واما مهمترین کار جهان برای مریم جان ودر ادامه با سخاوت ایشون برای ما، اینجا اتفاق میافته که یه الهامات وآگاهی هایی از دل این اتفاق بیرون میاد که خیلی خیلی کمک کنندس در انجام هرکار دیگه ای، واون الهام، پیام خداوند برای ماست، برای روشن شدن چراغ مسیرمون، با اون پیچک هرزی که ریشه ی اون داخل تنه ی قطع شده ی یه درخت قدیمیه، وپیچیده دورتادور اون یکی درخت هرز روییده شده کنار دریاچه، وقطع کردن این درخت، مستلزم قطع کردن این پیچکه هرزه، که شاید تنه ی معطغی داره ولی خیلی بهم تنیده شده، درست مثل ترسهای کوچیک ما که جلوی رشدو پیشرفت مارو گرفتن وما اونهارو بی‌ربط میدونیم وهیچ تلاشی برای پیدا کردن وقطع کردنشون نمی‌کنیم، ووقتی شروع به قطع کردنشون میکنیم وبا رفتن توی دل این ترسها یی که به ظاهر هیچ ارتباطی به رشدمون نداره وچطور با قطع این ترسهای کوچیک، جرأت انجام خیلی کارهارو پیدا می‌کنیم با فکت کردن این واقعیت که اگه من تونستم برم توی دل فلان ترسم ودیدم که چقدر شهامت دارم واون ترس چیزی نبوده که من قبل از وارد شدن به اون تصور می‌کردم واز پس اون ترس براومدم، برم توی دل کارها وببینم واقعا آنقدر سخت نبوده که فکرشو میکردم ویه جورایی دیگه اسیر دام چگونگیها نمیشم. وخداوند خودش روشنگر تاریکی‌ها ست وهدایتگر ما…

    ترسهای کوچکی که دور ذهن ما پیچیدن وبا قطعشون ومخصوصا با از ریشه زدنشون، چقدرررررر میتونیم ذهنمون رو سبک‌تر کنیم برای حرکت در مسیر رشد وتعالی، واین هم از الهام ما از طبیعت بود که با برداشتن یه قدم کوچک از طرف مریم عزیز، بهش هدایت شدیم.

    مریم جان وقتی شما از ترس از تاریکی گفتین، چراغی توی ذهن من روشن شد، یه ترس مخفی از من بیرون کشیده شد که انقده مخفی خودشو دور ذهنم پیچیده کرده بود که واقعاً نمیدونستم که مانعی باشه برای رسیدن من به بهشتی مثل همون بهشتی که الان شما در اون هستین، وخواستش توی وجودم داره هرلحظه بیشتر زبانه میکشه. البته من از روزی که فهمیدم شما چند روزی به تنهایی در این کلبه ودر این فضا بودین، ترس وخوف عجیبی گرفتم وبه خودم گفتم تو عمرا بتونی حتی یه دیقه اینجا تنها باشی، مخصوصاً شب که برای من خیلی خوفناکه موندن در این جور فضاها، طبیعی وجنگلی وحتی کوهستانی!

    چه ترسهایی از چیزهای مرعی ونامرعی دارم وچه ساده با خودم میکشونم اینور وانورمثل غل وزنجیر به پام، هیچ وقت فکر نکردم که شاید همین ترس وخوف باشه که مثل یه تر مز مخفی نزاره من با اونهمه فشار دادن پام بروی پدال گاز، هیچ حرکتی به سمت در خواستم که زندگی توی جای بی نظیر وداشتن یه ملک شخصی توی دل طبیعت هستش، انجام بدم، این عشق ودر خواست هست، این کار کردن روی خودم هست، آرامش هست واعتماد به خداوند هست ولی در کنارش این ترسم هست، پس ساکن موندم واز اینجایی که هستم یه قدم هم نرفتم جلو. البته در مسیر این خواستم که زندگی در طبیعت لذت بردن از یه همچین بهشتیه،چون من از اونجا میترسم، از تاریکی شب اونجا میترسم، بارها ترسهایی اومده سراغ من که مثلا اگه چند نفرنیمه شب بیان اونجا……

    بگذریم….

    یه داستان…

    من چند سال پیش هدایت شدم به روستای پدریه خودم در شهرستان اقکند، از توابع میانه وخلخال، ده مندجین، این ده وسط کوه هاست ود عمیق ترین دره ی پهناور که ازیه طرف به کوه چسبیده واز یه طرف به رود قزل اوزن واز یه طرف به جنگل واز یه طرف به باغهای روستاییان، جای خیلی قشنگیه، وقسمت مهمه این داستان اینجاست که خونه ی پدر بزرگه من در بالاترین نقطه ی ده هستش که از سمت کوه میشه اولین خونه، از سمت جنگل میشه اولین خونه واز سمت رود میشه آخرین خونه واز سمت باغ ها هم میشه بالاترین خونه که تمام باغها از ایوان اونجا پیداست، یه باغ چسبیده با خونه ی پدر بزرگم، که من بادیدن اون باغ خیلی خیلی دلم خواست که یه روزی خدا کمکم کنه تا اونجارو بخرم ویه ویلای خوشگل وسطش برای خودم بسازم هر روز صبح که چشمم به این باغ می‌افتاد، ساعتها ویلای خودمو اونجا تجسم می‌کردم وچه لذتی از این تجسم می‌بردم، تمام وجودم داغ میشد بیشتر وقتها خودمو توی خونه ی خودم در اون باغ حس می‌کردم وخلاصه بگم در کنار همه این اشتیاق وتجسم وعشق سوزان کلی ترس هم داشتم ودارم، مثلا ترس از ریزش کوه پشت خونم، ترس از جنگل تاریک چسبیده به خونم، ترس از راه های خاکی وپر پیج وخم وباریک این ده، ترس از ندادن مجوز دهداری برای ساخت ویلا، وترس از مقاومت کردن عموی مادرم برای فروش اون باغ به من، خوب به نظر شما من میتونم با وجود این همه ترس وشرک مالک یه چنین جایی باشم که واقعاً بهشته؟ معلومه که نه!

    من برای قطع کردن این ترسهام واین باورهای شرک آلودم هیچ کاری نکردم، چون فکر نمیکردم خیلی مهم باشن، اما الان به وضوح رسیدم که اینها ترمزهای مخفی هستند که خودشون رو دور ذهن استتار کردن، باید قطعشون کنم….

    میخوام قطعشون کنم وبجاش بذر شجاعت وشهامت وتوکل واعتماد به خداوند رو بکارم واین طوری میتونم ادعا کنم که سمت خودمو خوب انجام دادم.

    وقتی صحنه ی قطع اون در ختان نسبتا تنومند رو توسط استاد با اره دیدم واین صحنه رو با قانون مطابقت دادم، فهمیدم یه سری از باورها وترسهای ما که حاصل سالها ورودیه نامناسب بودن آنقدر تغذیه شدند که قطعشون نیاز به جهاد اکبر وعزم راسخ وتنرکز وتلاش زیادی داره وجالبه که خیلی از ما این باورهایی که مثل این درختهای هرز جلوی دیدن روی زیبای زندگی رو گرفتن رو تصور می‌کنیم که زندگی با این باورها ی هرز، بسیار زیباست، زندگی با فقر یه فضیلته بزرگه، زندگی با سختی ومشقت پاداش بزرگی نزد خداوند داره، زندگی با غم واندوه و مشکلات جام بلایی ست که از طرف خداوند به ما هدیه شده چون در پیشگاه خداوند مقربتریم، اما غافل از اینکه با این باورهای غلط ومخرب وهرز، خودمون رو از چه زیبایی وچه توحیدی وچه آرامشی، وچه عزت نفسی وچه فراوانی که در جهان در جریانه، محروم کردیم، دقیقا مثل کسی که بار اول پاشو توی این بهشت بزاره واونجا و با همون درختهای هرز کنار دریاچه ببینه، خوب ورودی‌ اون نامناسبه! واونجا و همونطور که هست بپذیره وهیچ تلاشی برای قطع اون درختان هرز نکنه، ولی کافیه آدمهایی مثل استاد ومریم جان بیان جلو وبهش بگن تو اگه بدنبال دیدن این دریاچه ی زیبا وارد اینجا شدی باید کمک کنی که این درختهای هرز رو قطع کنیم، چون ویوعه این دریاچه بدون اینها خیلی زیباتره، از این طرف دریاچه اونطرف رو میبینی واز اون طرف اینطرفو واون کلبه ی زیباهم کاملا پیدا میشه. واستاد جانم، خداوند همه ی مارو هدایت کرده از روزی که تصمیم گرفتیم بدنبال زیبایی ودرک قوانین باشیم، به سمت شما، به این خانواده به این بهشت تا پیام خداوند به گوش ما برسه وشما بهمون بگید که بابا جهان رو جور دیگری هم میشه دید یه جور زیباتر، فقط هر چی اضافست، هر چی ترسه، هر چی محدودیت، هر چی ساکن وراکد بودنه، هرچی مقاومته، هر چی شرکه، هرچی وابستگی، هرچی عجلس، هرچی عدم لیاقت، هرچی نداشتن عزت نفسه، هرچی بخدا اعتماد نکرده هزار تا از این هرچیارو باید قطش کنی، فقط شروع کنید، هرکی هرجاهست وبا هرچی که داره واز هرجا که میتونه شروع کنید به قطع کردن، چون هر کار نا ممکنی با برداشتن یه قدم شروع میشه وهر چی جلوتر بریم کارها راحت‌تر میشه ودیدن تصاویر نتایج در طول مسیر ودر شروع کار مثل این نوشیدنی‌های فوق‌العاده بهمون انرژی میده واشتیاق مارو برای تموم کردن کار بیشتر میکنه.

    خدایا شکررررررررررت که فرصتی فراهم شده تا با زندگی در این بهشت والهاماتی که در این طبیعت به ما میرسونی، بتونیم قوانین رو بهتر درک کنیم، ودر عمل استفاده کنیم وبه امید وانگیزه ی دریافت نتایج بیشتر ادامه بدیم.

    استاد جان ومریم عزیزم ودوستای مهربونم ممنون که کامنت منو خوندین، در پناه خداوند سربلند وپیروز وثروت مند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
      مدت عضویت: 2253 روز

      سلام لیلای عزیزم

      خط به خط کامنتت پر از آگاهی بود

      واقعا لذت بردم…مرسی که وقت گذاشتی و برامون نوشتی

      بهتون افتخار می کنم تا قدم دهم پیش رفتید، ایشاله روز به روز موفق تر بشید.

      اون جا که گفتید خانم شایسته چند روز و شب توی پارادایس تنها موندن، واقعا شگفت انگیز بود برام، واقعا درس داشت، ایشون که گفته بودن از تنهایی اونم در شب میترسن، ولی موفق شدن این کار رو انجام بدن. واقعا دست مریزاد، هر آنچه دارن تجربه می کنن لایقش هستند. ایشاله روز به روز بیشتر به آرزوهای قشنگشون برسن. همچنین شما لیلای خوش قلب عزیزم.💓💞

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سیاوش و نسرین گفته:
      مدت عضویت: 2839 روز

      سلام خانم بشارتی عزیز . کامنتتون بسیار زیبا بود و زیبا تر اینکه فهمیدم یکی ازبخش کاغذکنان داره کامنت میذاره . من و همسرم هم اصالتمون مال یانبلاغ و خلف هستش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Z گفته:
    مدت عضویت: 2672 روز

    به نام یکتا کیمیاگر هستی

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته نازنین و دوستان بهشتی‌ام

    نمیدونین چقدر من ذوق کردم وقتی دیدم درختایی که جلوی دیدن دریاچه زیبامون رو گرفتن میخواید قطع کنید(دقیقا همونطور که در یکی از لایوهاتون گفتید میخواید این کارو انجام بدید)

    مردِ عمل

    واقعا باید هرروز خودِ من، آقاااااا من عمل کنم حتی به کوچکترین تصمیماتم، به حرفی که میزنم عمل کنم، زنبور با عسل باشم.

    .

    خیلی هم زمانی جالبی وقتی صبح تو پارک ورزش میکردم با این قسمت اتفاق افتاد.

    بااینکه پارک خیلی خیلی بزرگ نیست و یه پارک محلی هست؛ میبینم که چقدر تعداد باغبون‌ها، چقدر رسیدگی‌ها زیاده؛ یعنی از صبح هرلحظه یک نفر در یک قسمت پارک برای زیباتر کردن، برای آب دادن؛ هرس کردن، جمع کردن برگ ها و چقدر با ابزارهای حرفه ای و عالی انجام میشه

    یه چیزی رو خیلی بیشتر امروز دقت کردم دیدم یه خانوم خیلی فوق العاده که متخصص هست در زمینه گل و گیاه به باغبون‌ها راهنمایی میکنه چه کارهایی رو انجام بدن؛ گل و گیاه هی رو میبینه و براشون راهکار میده(این دانش اومده به این بخش اضافه شده)

    خیلی جالبه هااااااااااا، اینکه فقط یه پارک محلی هست اینقدر رسیدگی انجام میشه با این ابزارهای عالی، این پرادایس هست که استاد هرروز داره یه گوشه این بهشت رو تمیز میکنه و پاکسازی میکنه

    واقعاااااااااااا ارزش نداره که ما هم برای این خودمون که میدوینم افکارمون داره زندگی مون رو خلق میکنه وقت بزاریم؟؟؟؟؟؟؟؟

    وقتی گل و گیاه و پارک و پرادایس تمیز میکنیم نتیجه اینه که همون موقع میبینیم همه چی تمیز و مرتب شده و به اون نتیجه دلخواهمون میرسیم؛ ولی وقتی روی خودمون کار میکنیم نتایج بزرگی که میخوایم همون لحظه رخ نمیده و با کار کردن دائمی میتونیم اون نتایج به دست بیاریم.

    .

    خدای من خدای من

    چقدر من لذت بردم از ابزار عالی شما: کلاه، عینک، قیچی، باتری اضافه، نوشیدنی خوشمزه، دستکش های حرفه ای و life saver

    چقدر زیبا از جزء به جزء زندگی لذت میبرید.

    من عاشق اون حشره های عشق شدم چقدر بامزه هستن تا حالا ندیده بودم از اینا خدایا شکرت برای دیدن چیزای جدید.

    من عاشق این نهایت استفاده از زمانتون هستم؛ وقتی شارژ اره تموم میشه، اره شارژ میشه و شما استراحت میکنید؛ میدونین چیه انگار هم اره رو شارژ میکنید هم خودتون دارید شارژ میشید.

    .

    میرسیم به یه نقطه طلاییییییییی:

    مریم جان با کلام خدایی اش آگاهی میده:

    “این پیچک ها مثل ترس های کوچیکی هستن که من دارم

    هرچقدر من شروع کردم؛ تکاملم رو توی قدم های بزرگ برداشتن از این ترس های کوچولویی که به نظر بی اهمیت میاد شروع کردم و هرچی به دلشون وارد شدم، بعد میبینم جالبه هرچقدر من ترسم از تاریکی کمتر میشه با اینکه به نظر بی ربط میاد، جراتم و جسارتم توی یک سری از تصمیمات اساسی زندگی‌ام بیشتر میشه، یه جورایی تکامل من اینجوری طی میشه”

    خداااااای من دقیقا همینطوره. من قبلا خیلی از حشره ها میترسیدم، خیلی به دلشون وارد شدم و سعی کردم به حشره ها با دستای خودم نه دستکش و اینا دست بزنم، امروز وقتی ورزش میکردم یه حشره های عجیبی میدیدم بعد لبخند میزدم، خیلی احساس شجاعت داشتم، شاید نترسیدن و دوست بودن با اون حشره به ظاهر جزئی و کوچیک میاد ولی تغییرات و نتایج بزرگ از مسیر همین قدم های کوچیکه.

    بعد امروزم که حشره عشق دیدم و منم با عشق بهش نگاه کردم و با عشق لبخند میزدم

    اره مریم جان اره همینطوره من این احساس رو امروز با تمام وجودم لمس کردم، این احساس شجاعت و الان هم تکامل رو بیشتر تو این مسئله فهمیدم.

    چقدر شگفت انگیزه که چیزایی که تو زندگی ام تجربه کردم چیزایی که برای همین چند ساعت پیش بودن رو از زبان تصاویر از زبان خداایی شما میشنوم.

    پس باز هم تاکید میکنم که اینارو میگم که یاد بگیرم اون پیچک ها رو که نمیزاره اون درخت اصلی رو قطع کنم از ریشه در بیارم و بزنم.

    با همین قدم های کوچیک، کوچولو کوچولو اما پیوسته.؛

    ممکنه که اول کار سخت باشه ولی شما کوچولو کوچولو شروع کردید، اره شما اون تصویر نهایی که چقدر منظره زیبایی رو خواهمیم داشت رو تو ذهنتون میدیدین، اون انگیزه رو برای انجام قدم ها میگرفتین و اون کاری که من دارم توی تصویر میبینم که واقعا واقعا همت و اراده و عشق بسیار میخواد، یه تعهد جانانه میخواد رو انجام دادین.

    و اره اون نتیجه هم از راه میرسه.

    تازه در حین انجام دادن کار هم کوچکترین تغییرات رو تحسین کردین، یعنی لذت بردن از مسیر و نه فقط به نتیجه رسیدن.

    مثل مریم جان که در حین قطع کردن درخت ها از دور یه نگاهی به خونه میکنه و با عشق میگه که کم کم خونه داره دیده میشه.

    همینکه حین کار موقعی که استراحت میکنید نهایت لذت رو میبرید.

    با تمام هستی یکی میشید

    چقدر این در صلح بودنتون رو بیشتر درک میکنم.

    راستییییی

    اون آسمون ابی با اون ابرا خیلی زیباست

    این دو روزه تهران هوا بادی شده قبلش هم چند روز بارون بود و امروز صبح آسمون آبی و رویایی بود عالی بود.

    خدایا شکرت برای خودِ خودت که همیشه هستی و محافظمی

    خدایا شکرت برای همه چیزهایی که قادر به شمردن نیستم و الان تو زندگیم دارمشون

    خدایا عاشقتم

    سپاسگزارم برای این تصاویر خدایی زندگی تون

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  6. -
    عسل جدی گفته:
    مدت عضویت: 3025 روز

    سلام استاد ارجمندم

    ِبرانی درکنارتون چه آرامشی داره

    وقتی شما و خانم شایسته با تمام امکاناتی که از نظر مالی دارید خودتون تو تمام کارها دست به کارمیشید!

    چه نظافت ویلای چوبی در روزهای اول، و چه حال و هوای این روزای بهشت با هرس کردن درختا، برای زیباتر دیدن دنیای اطرافتون.

    فقط باید ببینیم و یادبگیریم که چرا؟ چرا، خود استاد این کارارو انجام میده

    چون نمیخواد راکت باشه، نمیخواد وقتی خودش میتونه با دستاش که موهبی از جانب رب هست، کاری رو بکنه، اون کارو بندازه گردن بقیه، حالا بعدش خدا چیکار میکنه براش؟! تو ذهنش غوغا راه میندازه که از تمام کارایی که میکنه درسهای بزرگی میگیره و باوراشو مدام رنگریزی میکنه، بر ترسهاش غلبه میکنه و هرروز و هر روز بالا و بالا تر میره تا کجا؟! بینهایت تا جاییکه ادامه بده

    ترس، ترس!

    همیشه جولمون رو از حرکت میگیره، نکنه اینجوری بشه، نکنه اینو بگن، نکنه نشه، نکنه یه بلایی میخواد بیاد و ….

    به قول استاد ترس اسلحه شیطانه

    با قدرت باید بریم تو دلش.

    برا خود من یکی، بعضی ترسام خیلی سخته و بعضیاش مسخره، ولی از یه جایی، کوچیک کوچیک باید شروع کنیم و خداخودش کمکمون میکنه و اینطوری رشد میکنیم و میبینیم ِااا این بود! چه آسون.

    میشه راحت نشست، بیخیال، ولو، و اجازه داد دنیا بره واسه خودش جلو و تو هم عمرتو بی هدف توش بگذرونی (حالا خوب و بد)، ولی میشه هر روز یه تلاش کوچیک رو بزاریم جزو هدف اون روزمون و میبینیم بعداز چند روز ِا، چه کارا که نکردیم، حس رضایتی که از خودمون داریم میشه گاز واسه تلاشهای بعدی و تازه متوجه میشیم بعضی کارا هر چقدرم بزرگ، هر چقدم سخت، شوروش کنیم راهش پیدامیشه و دستای خدا و ایده هاش میاد سراغمون.

    تو فایل قبل فرمودید واضح قطع کن! آخ که چه لذتی داره قطع کردن خیلی چیزا! قطع کردنشون چقدرم ترسناکن و وقتی قطعش کردی نتایجش و میبینی و کیف میکنی،

    استاد عزیزم تو این چندساله شگفت انگیز آشنایی من و علی با شما، چقد راحت تونستیم قطع کنیم زنجیرها رو، سبک کنیم خودمونو و زندگیمونو

    وای وای، حرف مردم برای من که همیشه تو دلها عسل مهربون بودم!

    نمیدونید چه ذوقی میکردم که به به، همه دوسم دارم، به همه کمک میکنم، همه از دستم راضین و ….. بگذرد که بسی بلاها سرم اومد از راضی نگه داشتن بقیه، ولی برام مهم نبود.

    این مهم بود که خوب جلوه کنم، همه عاشقم باشن، خدای نکرده کسی از دستم دلخور نشه و ….

    ولی دیگه گذشت اون روزا، عسل بیزبون که بلد نبود بگه نه

    بلد نبود حرف زور رو قبول نکنه

    بلد نبود زندگی رو زندگی کنه و مدام تلاش میکرد زندگی رو با دید بقیه زندگی کنه.

    اما الان کجام؟!

    با کمال ادب و احترام و ارزش برای خلق، به هر درخواستی که قراره با بله گفتن خودمو تو دردسر بندازم با احترام میگم نه.

    بدش میاد؟ بیاد

    میره از زندگیم بیرون؟ بره

    اصلا چه بهتر که این جنس آدما از اطرافت کم بشن که تو رو واسه خودت نخوان، واسه خدمتی که بهشون میکنی بخوان این جزو یکی از درسهای کوچیک، اما ارزشمندیه که از شما گرفتم.

    هر چی میخوای بپوش، بخور، شادباش، برقص، بخند.

    اگه با کاری که میکنی به دیگران ضرر نرسونی، تو بهترین بنده ای، خیالت راحت.

    حالا یه سریا خوششون میاد، یه سریا نه.

    دیروز بعد از تمام شدت ۴ روز قرنطینه از درب منزل رفتیم باعلی کنار خونمون یه جنگله خیلی زیبا و پر از آرامش و حس خوب

    تا تونستیم خندیدیم و رقصیدیم و داد زدیم و حس خوبش رو دریافت کردیم، خدای بینهایت بخشنده رو شکر کردیم بابت این همه زیبایی، همین بغل دستمون چه راحت، که البته جذب خودمون بوده.

    کلی دویدم و همش تو فکرم انگار داشتم تو پارادایس پیش شما می دویدم و کیف میکردم، وای چه نسیمی، چه هوایی، چه آبیه آسمونی، چه درختایی هر کدومشون رو انگار شستن از برقی که روشونه، کیف کردیم و می گفتیم استاد تو پارادایسه ماهم اومدیم پیشش.

    هر لحظمون باید سپاسگزاری باشه از کوچکترین داشته هامون تا بزرگترینش تا خدا بیشتر و بیشتر بهمون بده، البته به قول شما اون که داده ما ظرفمون رو بزرگتر کنیم و اجازه ورود نعمت و ثروت و بهش بدیم.

    تو فایلا و زندگی عادیتون کیف میکنم در هر کاری و هر قدمی، فقط میگید خدایا شکرت از ته قلبتون، حسش میکنم، معجزه سپاسگزاری خانم راندابرن تو یه قسمت، با هر قدمی که برمیداری سپاسگزارم رو باید تمرین کنی، واضح تو زندگیه شما اینو می بینم.

    من و علی هم خدارو شکر تا حدی موفق شدیم حتی تو مواقعی که به ظاهر خوش آیند نیست بگیم خدایا شکرت، حتما حکمتی هست که بعدا متوجه شاید بشیم، شایدم نه.

    سپاسگزاری و گفتن خدایا شکرت باید بشه مثل نفس کشیدن برامون

    این روزا به خودم آفرین میگم که تمام تمرکزم و ورودیهای ذهنمو قدرتمندانه و از روی اراده و خواسته دارم کنترل میکنم، با آموزه های شما

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    استاد، فرستاده، دستی از دستان خدا، کلامت، کلام خدا با ما، دوست داریم و روی ماهتونو میبوسیم.

    خانم شایسته سپاسگزارم از زحماتتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1898 روز

      سلام عسل مهربون و دوست داشتنی…

      کامنت اشکمووو دراورد..

      خیلی خوووب بود..

      خیلی ازش نکته یاد گرفتم..مخصوصا اون جایی که گفتی دیگه حرف مردم برات مهم نیست و منم یاد تمرین کنم که اینجوری نباشم..

      خدا رو شکر کنم بابت بودنت اینجا و نوشتن این کامنت پر از حس خوب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        عسل جدی گفته:
        مدت عضویت: 3025 روز

        Beh Afarin دوست ارزشمندم ممنون از کامنت زیبا و با عشقی که برام ارسال کردی شاد و موفق و پیروز باشی در تمام مراحل زندگیت

        تحسین میکنم خودت و قلب مهربونت که زیباییها و خوبی ها رو میبینه🌹😍🌹

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رعنا فتاحی گفته:
      مدت عضویت: 2114 روز

      سلام به روی ماهت عسل جانم

      چه کامنت پر از محتوای یک دنیا عشق و ارادت تقدیم توزیبا جانم

      ممنونم کامنت شما رو در دفترم یاد داشت کردم تا بار ها وبارها بخونمش و یک سری نکات رو به خودم یادآوری کنم

      چقدر زیبا گفتی که بلد نبود زندگی را زندگی کند و مدام تلاش می کرد زندگی را با دید بقه زندگی کند .

      بلد نبود نه بگه.

      بلد نبود حرف زور رو قبول نکنه.

      این مهم بود که خوب جلوه کنم همه عاشقم باشن خدای نکرده کسی از دستم دلخور نباشه .

      عسل عزیزم من این هارو در وجودم داشتم ویک کمی دارم ولی به کمک استاد جان خیلی خیلی بهتر شدم ولی باز هم جای کار دارم .

      خدایا شکرت بخاطر همه این آگاهی ها ناب . سپاسگزارم سپاسگزارم.

      دوستتون دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    علی امجدیان گفته:
    مدت عضویت: 3325 روز

    سلام استاد عزیزم ممنونم بابت این فایل های با ارزش که خدا میداند چقدر درس های طلایی در ناخودآگاه ما ثبت میکند و ما با استفاده از آنها لذت میبریم

    چیزی که ذهنم را بعد از دیدن این فایل به خودش درگیر کرد شباهت بین طبیعت و ذهن بود

    علف هرز و باروهای محدود کننده خیلی به هم شباهت دارند با این تفاوت که نقش مانع بودن علف هرز دیده میشود اما باور محدود کننده به این راحتی دیده نمیشود

    علف هرز آرام آرام رشد میکند و مانعی برای دیدن زیبایی ها و یا رشد دیگر درختان مفید میشود درست مثل باور محدود کننده که مانع سپاسگزار بودن برای نعمت ها و فکر کردن به استاندارد های بالا تر میشود

    گیاه یا درخت هرز نیازی به کاشت و مراقبت خاصی ندارد و استعداد رشد بسیار دارد که تمام فضای باغ را به خودش اختصاص دهد باور محدود کننده هم نیازی به کاشتن ندارد چون خودکار بذر محدود کننده در جامعه و بین افراد وجود دارد و به رایگان در اختیار ما قرار میگیرد اما رشد باور محدود کننده نیاز به تغذیه ذهنی ما دارد یعنی ما با تکرار کردن و فکر کردن به آنها آرام آرام به این نتیجه میرسیم که ما هم باید مثل دیگران باشیم و محدودیت را بپذیریم یا انتخاب میکنیم نپذیریم چیزی که احساس جالبی برای ما ندارد و در عین حال چیز بهتر را بپذیرم

    یک روزی آدم میبیند که فضا توسط علف های هرز گرفته شده یا مانع دید شده یا بعنوان مثال مانع رشد درخت میوه شده و اراده می کند و چند روزی وقت میگذارد و در نهایت راه جنگلی مثل استاد میسازد و یا موانع زیبایی های طبیعت پرادایس را بر میدارد با لذت اراده و باور

    اما در مورد باورهای محدود کننده اینطور نیست بعد از اینکه خداوند به تو لطف دارد و با بهترین استاد آموزش اصل موفقیت آشنا میشوی و میفهمی که ایراد کارت نداشتن استعداد خاص یا مدرک و غیره نیست بلکه ایراد تو چیزهاییه که در درون خودت پذیرفتی و کار از علف هرز گذشته کوه ساختی و رفتی توی غار و از ترس بی پولی و گرفته نشدن نعمات جرات نداری بیرون بیای چه برسد به اینکه بخوای به سمت نعمت ها حرکت کنی، نشانه ها را میبینی که پرندگان و نعماتی که از بالای این کوه رد می شوند اما آنقدری این کوه و کویر تو را ترسانده که فکر میکنی نعمات و حیوانات زیبا تهدید هستند آمدن که تو را بترسانند و این موقع که صحنه های زیبا و نعمات پشت کوه محدود کننده را میبینی به شدت وحشت میکنی و میخوای که کوه را دور بزنی اما میبینی دور تا دور تو از کویر و کوه پوشاندی و باور نداری که با تمرین و مسیری که استاد و هزاران نفر دیگر رفتند بتوانی کاری از پیش ببری، ترس سراغ تو میاد که نکند همون غار را از دست دهیم و …………….

    ترس به تو میگوید مگر با تمرین و تغییر نحوه تفکر میشود به موفقیت رسید

    ترس میگوید برای چندین نفر از بچه های سایت شده اما احتمالش کمه برای تو ……

    تفاوت دیگر علف هرز با باور محدود کننده این هست که علفهای هرز با زمان منطقی رشد میکنند یعنی برای زمین کشاورزی مثلا سالی ۲ تا ۳ بار نهایتا لازم است که محصول دهد یا برای درخت هرزی که مانع دید میشود چند سالی یکبار قطع کردن لازم دارد اما برای ذهن اینطور نیست علف هرز ذهن قدرت رشد لحظه ای دارد شاید امروز قطع بشن اما فردا حتما رشد میونند و قدرت حرکت و هدایت به نعمات را از ما میگیرند. به قول استاد راهش اینه که هر لحظه باورهای قدرتمند کننده را به خودمان بگوییم و هر روز مثل غذا خوردن وقت صرف کنیم تا ذهن را مرتب کنیم و نحوه برخورد با باور های محدود کننده رابفهمیم البته با ادامه دادن این روند راحتر میشود اما باید همیشه این مسیر باشد و هر روز علف هرز ذهن را قطع کرد

    اینها را گفتم تا مقدمه ای باشد از سپاسگزاری من از شما یعنی از وقتی که این فایل را دیدم ایمان عجیبی در من ساخته شد که مانع ها را میشود برداشت هر چند رشد کرده باشند هر چند جلوی دریافت و دیدن نعمات را گرفته باشند هر چند مدتها به آنها نگاه کرده ای و کاری نکردی هیچ ایرادی ندارد باورها ی محدود هم مثل این درخت های هرز هستند ببین چه راحت برداشته میشوند به قول استاد هرچه میخواهی برای پیشرفت همین الان کنار تو هست. واقعا انگیزه مضاعف گرفتم تا بیستر روی اصولی کارکنم که نتایج بزرگی برای من داشته و خواهد داشت

    شاید نیاز به صرف زمان و پیدا کردن الگو داری اما میشود همانطور که برای این همه آدم انجام تمرینات ساده این همه پیشرفت ایجاد کرده برای تو هم میشود نحوه کار باورهای ذهنتو بفهم و هر روز روی آنها کار کن

    شاید نیاز به صرف انرژی داری اما ارزش دارد به آدمی تبدیل میشوی که میخواهی به خودم میگم به لیست موفقیت و خود باوری خودت نگاه ببین تک تک موفقیت های تو چیزی بود برای ذهنت همه میگفتن نمیشه اما تو باور داشتی که میشود و حرکت کردی ببین این نتیجه شده الان

    استاد عزیزم پیرو جلسه ۴ عزت نفس برای خودم فایل ورد درست کردم و تمام موفقیت هایی که بدست آوردم را با جزییات نوشتم و هر بار که آگاهی های ناب این جلسه را گوش میکنم این نوشته ها را نیز میخوانم و ایمانم و خود باوریم نسبت به خودم بیشتر میشود که میشود میتوانم

    طبیعت چه زیبا به من آموزش میدهد چقدر زیبا ترس از تغییر باور های مالی را از من گرفت. چه خوب شد که مغز کلام را دریافت کردم که باور پول درآوردن سخته دقیقا مثل درخت هایی است که به راحتی استاد قطعش کرد کافیه که هر روز تو این کار را انجام دهی و از فضای پاک شده ذهنت لذت ببری اونوقت میبینی مثل هدف های دیگری که به حقیقت پیوست به واقعیت تو تبدبل میشود و پول ساختن راحترین کار دنیا میشود برای تو. دنیا قانونش سادس از بس ساده است که نه ذهن میپذیرد نه آدمهای اطرافت تو همه به دنبال پیچیدگی هستند حرکت کن خداوند به تو پاسخ خواهد داد خداوند کارشو خوب بلده تو کارت خدایی کردن نیست تو کارت بندگی کردنه تو کارت اینه که با تمام وجود قدرت را به خدای درونت دهی و خدا کارش همینه ادعونی استجب لکم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      رعنا فتاحی گفته:
      مدت عضویت: 2114 روز

      سلام به برادر عزیزم

      چه کامنت پر محتوایی دنیایی از آگاهی از شما نهایت سپاسگزاری را دارم

      چه زیبا گفتید گیاهان هرز نیاز به کاشت ومراقبت خاصی ندارند واستعداد رشد بسیاری دارند باورها هم به این صورت است نیاز به کاشتن ندارند چون بذر باورها به رایگان در جامعه و بین افراد وجود دارد و در اختیار ما قرار می گیرد .

      ایراد کارت نداشتن استعداد خاص یا مدرک وغیره نیست بلکه ایراد تو چیزهاییه که در درون خودت پذیرفتی و کار علف های هرز گذشته کوه ساختی ورفتی توی غار و از ترس بی پولی و گرفته نشدن نعمتات جرات نداری بیرون بیاید چه برسد به اینکه بخواهی به سمت خواسته هایت حرکت کنی.

      چه زیبا گفتی برادرم که باور نداری که با تمرین ومسیری که استاد و هزاران نفر دیگر رفتند بتوانی کاری از پیش ببریم ترس سراغ تو میاد که نکند که همین غار را هم از دست دهم .

      ترس به تو میگوید مگر با تمرین و تکرار و تغییر نحوی تفکر می شود به موفقیت رسید .

      ترس می گوید برای چندین نفر از بچه های سایت شده اما برای تو احتمالش کم هستش.

      ممنونم همیشه موفق و سربلند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    به نام خالق زیبایی

    سلام استاد جان سلام مریم جان

    سلام دوستای عزیزم

    سلام بر عشق سلام بر بهشت

    اومدم فایل رو پلی کردم و گفت خدایا هرچی قرارع امروز یاد بگیرم رو تو چشممو بینا کن و گوشمو شنوا و قلبمو باز تا دریافت کنم

    وای خدای من شکرت

    وقتی میخام یه قدمی بردارم و یه هدفی دارم با اراده و مصمم شروع میکنم و باورها وقدم های بزرگتر باید بیشتر ازخداطلب کمک کنم مثل وقتی میخام اون درخت های بزرگتر که ویو رو بیشتر گرفته قط کنم مثل باور های ریشه ای تر و بزرگتر باید اراده قوی تر داشته باشم که در ادامه مریم جان طی تکامل رو هم توضیح دادن که واقعا عالی بود

    باوجود تفاوت در نظر سلیقه عشق بین شما موج میزنه ومن تحسین و تصدیق میکنم این عشق رو و آزادی و رهایی

    ابزار خوب و کارا وقتی به سمت هدفت حرکت میکنی کار راحتر و لذت بخشتره البته برای لذت بیشتر هم همه چیو مد نظر داری مثل نوشیدنی که قرار نیست یه کله فقط کار کنی و زجر بکشی و آخر که تموم شد بیای و یه چیزی بخوری همون قدم اول برای لذت این مسیر ابزارک نوشیدنی مناسب برمی‌داری

    ای خدااااااا حشره عشق هم داریم خوب باید دور شما باشه هرچی نماد عشقه چون عشق جزعی از وحودتون شده عشق به تمام هستی حتی وقتی استاد بارونی رو باعشق نوازش میکرد این انرژی بینهایت حس میشه

    اول هدف رو مشخص میکنیم و خورد میکنیم و شروع میکنیم که مریم جان نشون داد پروژه امروز از کجا تاذکجاس

    اگر درفکر بهبود باشی تلاش می‌کنی که هرچه که مانع هست از سرراه برداری نه اینکه بگی خوب این درخت ها هم زیباست بزار باشه اما وقتی فکررکنی از این زیباتر و بهتر هم میشه قدم برمی‌داری و به اونکه که هست راضی نمیشی و با هدایت خدا شروع می‌کنی

    اونجا که مریم جان داشت راجب رشد پیچک تو تنه درخت می‌گفت من گفتم خدای من قرار چی یاد بگیرم قرارمریم جان باز قانون رو برام بازتر کنه که خدارو شکر عجب توضیح شفافی

    پیچکی که پیچیده به درخت مثل ترس های کوچیک من که منو متوقف کرده و تو ذهنم چسبیده به باور های بزرگتر که تا تکاملو طی نکنم و این ترس ها و پیچک ها کوچیک رو قطع نکنم هرچه تلاش کنم نمیتونم اون باورها و قط کنم اصلا شهامت برداشتن قدم برای تغییر اون باورها پیدا نمیکنم پس این جا هم باز قانون تکامل که از همین ترس ها و تغییرات به ظاهر کوچیک شروع کن مثل رانندگی مثل تاریکی مثل پوشیدن رنگ دلخواه تا یواش یواش شهامت قدم های بزرگ رو پیدا کنی باید پیچک هارو قط کنی وگرنه حتی اون درخت بزرگ رو از ریشه هم دربیاری هرچی بکشی نمیتونی اونو جا به جاکنی

    وقتی کم کم قدم برمی‌داری شاخه های کوچیک پیچک ها و درخت های کوچیک رو قطع می‌کنی نتایج یکی یکی هویدا میشه بسته به اون درختی که قط می‌کنی ویو زیباتر میبینی و چشم انداز بیشتری از هدفت ظاهر میشه و مثل ویو خونه نتایج ظهور می‌کنه

    پس من یاد گرفتم که تکاملم باید توی باور های کوچیک و ترس های کوچیک طی بشه مثل همون پیچک و شاخه های کوچیک تا بتونم باورهای قوی تر و ریشه کن کنم

    اول کار سخت به نظر میرسه اما وقتی نتیجه نهایی رو تجسم کنی و قدم به قدم حرکت کنی مسیرراحتر میشه و انگیزه میگری برای برداشتن قدم های بیشتر و این قانون تحسم و رسیدن به احساس خوبه

    خدایا شکرت که چشممو بینا و گوشمو شنوا کردی و قلبمو باز کردی تا درس های این فایل رو بگیرم

    خدایا شکرت

    عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون 😘😘😘😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  9. -
    روح انگیز پورمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خدای همیشه حی وهمیشه حاظر

    بازم یه پیک نیک در ظاهر دونفره ودرباطن گروهی همه جانبه

    چه عشق ومودت جالبی هست بین این دوعزیز

    یه جور عشق درست ازهمونهایی که تا اخر میشه ادامه داد وقتی به این نوع عشق درجریان بین استاد وعزیز دل فکر میکنم کاملا میشه این روند درست و درک کرد

    شاید علم درستی نداشته باشم ولی دوس دارم نظر خودمو بگم

    وقتی اون حشرات بهم چسبیده رو دیدم اولش تعجب کردم چرا اینا همیشه اینجوری ان وجالبترش اینجا بود که استاد گفتن اسم اینا حشره عشقه واقعا اونجا بود که یه تلنگر خوردم که واقعا ادمهای بیشتری حالا فرقی نمیکنه کجای دنیا باشن یه تعریف غلطی ازعشق دارن وشاید ماها فکر کنیم اینجور بهم چسبیدن تو ادمها نیس وما به اصطلاح ندیدیم ولی درواقع همون باور ونیت اصلی ادمها از عشق همینه

    وقتی در باطن قضیه اینجور بهم میچسبن ادمها چقدر ازادی ها گرفته میشه چقدر حرکت کردن سخت میشه یکی میره این وری اونیکی میره یه ور دیگه بعدشم یا یکی کوتاه میاد وتحمل میکنه یا همینجور سرگردان وسخت زندگی میکنن

    من وقتی به این باور اشتباه رسیدم که اسم این حشره رواستاد گفت حشره عشق!!!!

    و من اون لحظه انگار ازچشمان استاد خوندم که انگار میگن چقدر مسخره چقدر ادمها اشتباهی متوجه شدن معنی واژه عشق رو

    و وقتی اینجوری شروع میشه رابطه ها معمولا ادمها خیلی زود خسته میشن کلافه میشن دیگه توان ندارن همدیگه رو بکشن ازهم زده میشن وجالبش اینجاس وقتی هم جدا میشن میرن میچسبن به یه ادم دیگه وفکر میکنن اون ادم اولی ایراد داشت ولی غافل ازاینکه ایراد در اشتباهی متوجه شدن واژه عشقه

    خدایا چقدر دوست دارم مثل این دو انسان نازنین ازاد باشم و روابطم برپایه درستی باشه خدایا شکرت که بهم همه جوره الهام و درک میدی تا ازکوچکترین چیز به درک درستی برسم

    دومین نکته که درک کردم این بود که ما تو اولین برخورد که میخواییم روخودمون کار کنیم میریم سراغ اون تنه اصلی های وجودمون وپیش خودمون میگیم همینه پیدا کردم چون واضحه وتوچشم ازهمون شروع میکنیم ولی غافل ازاینکه به قول مریم عزیزمم باید ازپیچکها

    ترسها. دلایل به وجود اومدن این درختچه درون

    اول اگاهی پیدا کنیم وازهمین ریز شاخه ها شروع کنیم تا هم ایمانمون قوی بشه هم عضلات ذهنمون رشد پیدا کنه برای تحول اساسی

    که اگه اینجوری نشه چون انرژی ذهنی زیادی میبره زود خسته میکنه وباعث میشه ادم دست بکشه ازکار کردن روی خودمون

    چه دریاچه‌های نابی هست توی وجودمون که این درخچه ها جلوی دیدنشون رو ازما گرفتن

    چه منظره هایی که ترسها وباورهای اشتباه نزاشتن به تماشاش بنشینیم

    چقدر استراحت کردن استاد ودوباره ادامه دادنش یه الهام دیگه ای بود که همه زور وتوانت رو یهو خرج نکن عجله نکن نترس ازحجم کار

    همینجور اهسته وپیوسته برو تا نتایج گواه این باشه که کاری انجام دادی

    مصداق اون شعره که

    رهرو ان است که اهسته وپیوسته رود

    خدایاسپاسگزارم بخاطر تمامی نعمتهایی که در وجود ما قرار دادی خدایا شکرت

    خدایا هدایت میخوام ازت برای این اهسته وپیوسته رفتن

    ممنون استاد ومریم نازنین خدایا شکرت بخاطر وجودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      محمد عسکری گفته:
      مدت عضویت: 2991 روز

      سلام به دوست عزیزام

      واقعا دیدگاه زیبابین شما تحسین میکنم. خودام این فایل دو بار گوشدادام. و دو مورد خیلی مهم رو متوجه شدم و ازشون نوت برداری کردم. ولی وقتی که کامنت شما رو خوندم خیلی عالی بود و این نکات رو ازتون یاد گرفتم.

      ۱…در رابطه عاطفی با افراد و یا یه مخاطب خاص به هم دیگه نچسپیم و در رابطه ازاد باشیم. همون طوری در فایل دیدیم که استاد عباس منش و مریم جان عزیز چقدر در رابطه با هم دیگه ازاد هستند و لذت میبرن از وجود همدیگه

      ۲… همه زور مون رو یکدفعه و به یکباره خرج نکنیم،و عجله نکنیم و از حجم کار هم نترسیم، و اهسته ولی پیوسته پیش برین

      در نهایت از خدای مهربان سپاسگزارم. که همه ما توی این فرکانس حال خوب قرار دادن، وسپاسگذارم از استاد عزیزم برای این فایل زیبا و پر از درس و سپاسگزارم از شما دوست عزیز که کامنت گذاشتید و تحسین تون میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیما گفته:
      مدت عضویت: 1429 روز

      سلام به روح انگیز نازنینم که واقعا کامنت ات بهم روح و انگیزه داد چقدر لذت بردم که شما عشق حقیقی رو در آزادی درک کردی در ابنکه استراحت کنیم و عجله نکنیم تمام انرژی مون رو یک بار نخواهیم تموم کنیم به خودمون ک شخصیتی که قرن ها و نسل ها اندر نسل سابقه داره یکم زمان بدیم آروم تر باشیم و صبر کنیم و مثل یک نهال کوچک بزاریم آروم آروم برور بشه و به درختی تنومند تبدیل یشه خداوند برات نور رحمت برکت و امنیت و ارامش بی‌پایان شو هدیه بده و از خدای رحمن ام میخام که یک دنیا خیر و برکت بهت هر جا که هستی برسه و بینهایت وجودت سرشار از ارامش بشه

      دوست خوب و نازنین من 🫶

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2834 روز

    به نام تنها صاحب نظم دهنده و زیبایی ها،،

    چه خوبه که ما هم برای شروع و حرکت به سمت کارها و تغییراتی که باید در روند کارها و زندگیمون تغییر بدیم،،بیاییم مثل استاد و مریم عزیز با چندتا ابزار و نوشیدنی سرحال کننده بریم قدم اول رو برداریم و از همون کم شروع کنیم و با احساس خوب،امیدواری،شادابی بدون ذره ای غر زدن،

    بلکه خداوند هم بانشونه هاش تشویقت میکنه و باهات حرف میزنه مانند همین حشره ی عشق که چقدر زیبا به هم چسبیدن و باهم صفر میکنن و چقدر به همدیگه عشق میورزن ببین خداوند از هرطریقی میتونه باهات صحبت کنه ونشونه بذاره سر راهت که داری چجوری مسیرو میری،،

    استاد میدونم که برای پاکسازی درختان و قطع کردن درختچه های هرز رو از چند زاویه داری انجام میدی،،برای زیباترکردن پرادایس

    یادآوری و عمل به قوانین خداوند از ابعاد مختلف،،

    نشانگر تغییر ناپذیر سنت الهی،،

    احساس انگیزه بیشتر و باور قویتر نسبت به توانایی هات،،

    کشف بهتر این فضا،،

    ورزش کردن و کمک کردن به روند رژیم لاغر شدنت،،

    ملموس تر کردن و واضح تر کردن قوانین به ما دوستان،،

    عشق به کارت ،،ارزش ابزارت،،

    بزرگتر شدن از مسائل زندگی،،

    ردپای باارزش برای پشت سرت،،

    عشق به خودت و خدای خودت،،

    ما هم شروع کنیم حتی ممکنه اتاقمون بهم ریخته باشه که با مرتب کردنش کلی احساس خوب به خودمون منتقل میکنیم،،

    استاد عزیز از نشون دادن نوشیدنی هاتون هم میشه فهمید که داری میگی اگه میخواهییم در عملی،هدفی میخواهیم موفق بشیم باید تمام جوانبش رو درنظربگیریم،نه اینکه فقط چنددرصدش رو بیشتر انجام ندیم بعد انتظار صد در صدهم داشته باشیم مثل خودشما اگه برنامه غذاییت رو تغییر دادی تحرک فیزیکی و باور مناسب هم همراهشه،،

    من که تابحال یه همچین اره موتوری شارژی قدرتمند و کم صدا و کوچکی ندیده بودم،

    وقتی باور درست باشه واقعا میتونه هرچیزی از همه جوانب خوب باشه،،

    که مثالش مانند اینکه میگن آدم خوب برای ازدواج پیدانمیشه که از تمام لحاظ زیبایی داشته باشه،،یا ثروت ساختن هم همینطور ،سلامتی،،عشق به خدا و……..

    استاد چقدر این جمله باارزشه که وقتی آدم بتونه نقطه موفقیت رو ببینه دیگه سختی کار براش لذتبخش تر میشه،این یعنی باور به تواناییهات و لذت بردن از مسیر رسیدن به اهداف و خواسته هات،،

    کارکردن و تغییر باورهای محدود کننده یعنی مثل هرروز زیباتر شدن این ویوی زیبای دریاچه پرادایس،،

    یعنی باپاکسازی ذهن باعث حاصلخیز شدن ذهن میشه برای کاشتن باورهای قدرتمند کننده و ثروت ساز،،

    مریم عزیز هم خیلی زیبا و جالب شباهت ترس های کوچک و این پیچکهایی که روی شاخه های درختچه پیچیدن توصیف میکنه،،

    ممنون مریم جان با بازکردن دوربینت به این زیبایی ها باعث میشه هزاران چشم بیناتر و قلبها آگاهتر بشه،،

    و همچنین استاد با جمله هایی کوتاه باعث ساختن سناریو هایی زیباتر از سرنوشت ها نوشته بشه،،

    امروز قبل ازاینکه این فایل رو نگاه کنم ذهنم بهم گفت بیخیال کامنت گذاشتن برا قسمت قبلی بشو برو سریع فایل جدید رو نگاه کن گفتم مهم نیست که دیر کامنتمو میذارم مهم اینه که بعدها هرکسی مطالعه اش میکنه نکات ارزشمند و کمک کننده براش باشه کامنتمو گذاشتم بعداین فایل زیبارو 2بار نگاه کردم،،

    بااینکه بعضی اوقات مشکلات درزندگیم برام سخت میشن اما بادیدن همون شاخه بزرگی که استاد داره میکشه کنار ،مریم هم میگه فقط همین شاخه به اندازه یه درخته،،

    آگاه میشم که بعضی از مسائل هم به تنهایی خودش باید حسابی روش تمرکز و کاربشه تا مسائل بعدی رو برم سراغش و بپذیرم ،،

    که نمیشه همه رو خیلی سریع تغییر داد چونکه خیلی اوقات باعجله کردنها ضربه ها خوردم،،

    استاد تحسینت میکنم از وجود پرمهرت که برانی به سمتت جذب شد و اومد پیشت و فهمید که کارداری دیگه خودش راهشو کشید رفت،،

    خدایا حتی اگه بظاهر در بدترین شرایط زندگی هم باشم من فقط احساس همین موفقیتهای بظاهر کوچک رو به یادمیارم تا اون نور ایمان رو پراز درخشش کنم،،،،

    خدانگهدارتون،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1898 روز

      سلام ودرود به دوست قدرتمند و هم فرکانسیم سجاد عزیز.

      خیلی خیلی خیلی کامنتت زیبا و پر از نکته و تئجه به نکات زیبا بوووووود..

      خیلی ازت سپاسگزارم که وقت گذاشتی و برامون نوشتی..

      برات بهترین ها رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فرانک گفته:
      مدت عضویت: 2011 روز

      درود بر استاد عزیز

      آقای سجاد، خیلی زیبا و خوب توصیف کردید. و من دو بار خوندم کامنت شما رو. لایک سبز برازنده شماست. استاد، نکته آخر رو هم خیلی زیبا گفتن که، بتونی زیبایی تصویر نتیجه رو ببنی.من دارم به نتایج خوبی می رسم که فکر کنم بالاخره بتونم با طی کردن مسیر تکامل به اون منی که دوست دارم برسم. خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: