سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    A گفته:
    مدت عضویت: 2117 روز

    عشق است استاد💓🙋🏻‍♀️ درود بر استاد ریزبین و نکته سنج خودم … من اول تشکر کنم ک شما انقدر فایل های رایگان و غیر رایگان برای ما تولید میکنی…. خدا قوتت بده مردِ بزرگ😊💓 خانوم شایسته خوب هستن کی بشه بیان جلوی دوربین و از اشپزی هاشون فیلم بزارن 💓💓💓 اتفاقا انقدر از خواص پیاز گفتن ک من واسه هر اشپزی یه پیاز گنده برمیدارم و چقدر یاد شمارو میکنم … اصا مصرف پیاز خونه ما بالا رفته😅

    من هرچی فکر کردم دیدم ک پیش فرض بدی درباره آمریکا نداشتم

    چون اولین بار وقتی فیلم های خارجی رو دیدم ک کریسمس و بابا نوئل داشتن عاشقشون شدم و یادمه همیشه میگفتم من میرم اونجا ک خیلی رویاییه و جادوییه و محله و خونه ها خیلی تمیز و مرتبه و از شیشه ک داخل خونه هارو میبینی میز غذا چیدن و مرغ و بوقلمون دارن و درخت کریسمس هم کنار شومینه گرم و باصفا قرار داره. و حتی یادمه انقدر علاقه داشتم ک میخکوب میشدم پای اون فیلما و مهمونی هم میرفتیم تکرارش رو فردا میدیدم … انقدر ک اون زیبایی ها منو دیوونه ی خودش میکرد. با اینک بچه بودم.

    بعدش کم کم خب چون ذهنیتم عالی درست شده بود ازبچگی همیشه هم به اطلاعات بهتری هدایت شدم دیگ … مثلا من اون فیلم های وسترن ک شما میگید رو نمیدیدم

    . اگرم پخش میشد من علاقه ای نشون نمیدادم خودبخود… همیشه تو ذهنم میگفتم ک اینا شهرک سینماییه … خارجِ اصلی اون کریسمس و سرسبزی و کانون گرم خانوادست و کادوهایی ک بهم میدن … این اخباری ک میگید و نمیدیدم اصا یادم نمیاد همچین چیزایی بوده باشه … بعد یه شوهرعمه پیر داشتم ک الان در قید حیات نیست و میگفت من آمریکا بودم و همه لباسای امریکایی داشت و همش تعریف میکرد… ک من تو ارتش بودم خیلی نظم داشت ما میرفتیم تو جنگل و باید زنده میموندیم تنهایی و برمیگشتیم و من میگفتم چقد خفن و با فرمانده ارتش خودمون قابل مقایسه نبود… خلاصه همش مقایسه های درست انجام میدادم و میفهمیدم ک اونجا کارشون خیلی درسته از ابشار نیاگارا برام میگفت ک چقدر عظیمه و من تو ذهنم یه چیزی ساخته بودم و وقتی تو سفرنامه برای اولین بار ابشار نیاگارا رو دیدم احساس کردم ک تصور من خیلی عظیم تر بود ازش… من کلا از بچگی به بابام میگفتم برای من فقط کتاب قصه و کارتون خارجی بخر و عروسک خیلی علاقه نداشتم… بعد همش میگفتم چقدر نقاشی هاشون قشنگه چه کلبه های با صفایی … البته تو پرانتز اینو بگم که کتاب داستان دخترک کبریت فروش رو داشتم ک فک میکنم ۶۰ صفحه بود و روی جلدش عکس دختر کبریت فروش در زمستان سخت با لباسای پاره روی زمین پخش شده بود و پشتش یه پنجره بود ک آدمای ثروتمند نشسته بودن بوقلمون میزدن … و توی کتاب همش میگفت این دختر وقتی از پنجره به غذای ثروتمندا نگاه میکرد اونا بهش بی اعتنایی دادن و یدونه کبریتم ازش نخریدن و جلوی چشمش بوقلمون طلایی خوردن و … احتمالا این ورودی ها از بچگی بهم حس تنفر از ثروتمندارو میده… در اخر کتاب هم دخترک کبریت فروش برای گرم شدن اخرین کبریت رو روشن میکنه و بعدش میمیره از سرما 🤔الان ک فک میکنم چقد با عصاب و روان ما بازی کردنا🙄😅تازه میفهمم ویروسای ذهنی ک میگید چقدر بده 🙈چیزی ک الان درک میکنم اینه که من عاشق زندگی مرفه بودم و عاشق کریسمس و این حرفا ولی ویروسایی ک تو ذهنم بوده نمیذاشت برسم بهشون…خلاصه یکمی بزرگتر شدم زمان دانشجویی دلم خواست ک واقعا اقدام کنم و یه سری پیج هایی رو دیدم ک مثلا طرف میگفت فک نکنین مهاجرت گل و بلبله سختی داره غربت داره باید پوستت کنده شه… بعد منی ک کل دوران زندگیم مطمئن بودم ک من یه روزی میرم یهو پشیمون شدم و گفتم چه جای بدیه همین ایران خودمون قشنگه … و کلا بیخیال اونا شدم ولی هرچی تضادهارو دیدم گفتم نه دلم میخواد برم اینجارو دوس ندارم … بعدش دیگ با شما اشنا شدم و دیدم ک عه من اشتباهم این بود ک رفتم سراغ آدمای اشتباه برای تحقیق … و دیگ کلا اون ادمای منفی نگر و ورودی های منفی رو کنار گذاشتم و گفتم همینی ک استاد میگه ..ولاغیر

    بعد از اون ورودی های مثبت با پیج چندتا از ایرانی هایی ک امریکا هستن روبرو شدم ک هروز از مغازه ها و طبیعت و خونه و سفرهاشون فیلم میذاشتن و گفتم ببین ببین پس چرا اینا دارن عشق و حال میکنن … و بعد ذهنیتم از قبلا هم بهتر شد الان واقعا احساس میکنم امریکا بهشت گمشده منه … همش تصور میکنم روزی که پام و برای اولین بار میزارم توی فرودگاه امام خمینی همش دارم زیبایی های اونجا رو تحسین میکنم 😁

    با خدای خودم حرف میزنم و ازش تشکر میکنم … بعد هواپیمای عزیزم رو تحسین میکنم … ازش تشکر میکنم که تو دنیای من قدم گذاشته… تو دلم از ایران و ایرانیا تشکر میکنم … از رهبر از رئیس جمهور از همشون تشکر میکنم… براشون دعای خیر میکنم‌.. و سوار هواپیما میشم و از شیشه ی کوچولوش به بیرون نگاه میکنم تو دلم میگم این شاید اخرین باریه که سرزمینی ک به تو فرصت اومدن ب زندگی رو داد رو میبینی پس خوب نگاهش کن … وای وای از تمام خدمه عزیز هواپیمام تشکر میکنم تو دلم … بهشون میگم مرسی ک اینجایید و ارزوی منو به حقیقت تبدیل میکنید … خدام کنارم نشسته و میگه تو مهسای منی هرچی تو بخوای همون میشه دیدی چقدر راحت بود … بعد استاد اونجا ک شما میگید من کل مسیر تا میامی رو خوابیده بودم … من تو دلم گفتم نههه من احتمالا یه لحظه ای نمیخوابم چون روحیه من یجوریه که وقتی خوشحالم خوابم نمیبره احتمالا تا امریکا پلک نزنم ، احتمالا دارم دیوانه میشم تو راه … احتمالا تو نوت گوشیم مینویسم و مینویسم و مینویسم از حس و حالی ک دارم …نگم از اون لحظه ای ک هواپیما یکمی به زمین نزدیک شده… دارم آمریکای زیبارو میبینم جای جای امریکا پر از دریاچه و سرسبزی و چمن و خونه های سقف شیروونی … بعد از همون پنجره ی کوچیک میگم سلام سلام امریکای زیبا … سلام سرزمین بابانوئل ووویی … بعد به محض اینک پام ب زمین برسه همینجور هرچی رو ک میبینم و برام تازگی داره تحسین میکنم … از ساختمون تا مردم تا مغازه ها تا ماشین ها تا هوای زیبا و ابرهای کوپه ای … و یاد حرفای استادم میفتم ک میگه

    💓میدونی این حرفارو چند وقته دیگه بهتر میفهمین ینی چند وقته دیگه که تجسماتتون تو زندگیتون به حقیقت پیوسته میای این فایل رو گوش میکنی بعد میگی آره آره راس میگه راس میگه راس میگه راس میگه اون موقع من اینو گوش میکردم اصا اصا نمیدونستم چجوری میخوام به این خواسته ها برسم فقط تجسم میکردم🙈

    بنده ی خوب بنده ی مومن کسیه که صب تا شب از خدا درخواست میکنه … 💓

    بعد میگم آره آره شد همه تجسماتم به حقیقت تبدیل شد … خدای من اگاهه به درون ما ….إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ… خدای من میدونه چی میخوام … خدای من عاشقه اوناییه که با پررویی ازش میخوان…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    آرزو ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 2216 روز

    به نامِ خداوندِ هدایتگرِ مهربان

    سلام استادِ عزیزم و مریم جانِ زیبا.

    اول تبریک میگم که همیشه سوال های خوب میپرسین و هرچی که یاد گرفتین،رو با عشق،عینِ همونی که هست،نه کمتر،به ما هم یاد میدین.

    سپاسگزارم واقعا.سوالاتِ خوب،جواب های خوب باخودش به همراه میاره.

    این دیدگاهم دو وجه داره که من ترکیبی زدم.

    هم احساسیه و هم میخوام بتتترکونمتون از خنده.😆😆😆

    قبل از ورود به باغِ پروانه های سایتِ عباسمنش،من توو پیله بودم.یک کِرم که میخواست تبدیل بشه به پروانه ولی پر بود از موادّ ِ افیونیِ باورهای غلط که از شنیده ها و دیده ها و گفته ها بود،جامعه،تلویزیون،آدم ها…دور تا دورِ پیله ی من پُر بود از تارهای عنکبوتِ باورهای غلط.

    سودای پرواز داشتم.آروم آروم داشتم خودم رو تبدیل میکردم به پروانه.اما

    تمامِ من،عادت کرده بود به اخبارِ منفی،چسبیده بودم به اینهمه تار،بیرون از پیله رو میدیدم که کلّی پروانه دارن شاد و خوشحال،پرواز میکنن.

    سودای تغییر و تحوّل داشتم،اما چسبیده بودم به این باور های غلط،اخبارِ غلط،فیلم های غلط،افکارِ چرندِ جامعه،کسانی که فقط به دلیلِ اینکه خودشون اون خواسته رو ندارن و تجربه ش نکردن،میگن بَده،باورهای غلط ِ مذهبی که جز ترس از خدا و فقط صفتِ جبّار بودنش رو بهم نشون نداده بود.اینکه مویی از زن نباید دیده بشه.دختر رو چه به بلند خندیدن،دیوار بینِ پسر و دختر گذاشته بود،نمیشه آزادباشی.فقط حق داری توو پیله ت بمونی.اینکه دلیلِ امضای بهشت اینه که همه ی سوره های قرآن رو حفظ کنی اون هم فقط به عربی،چون زبانِ خدا عربیه،که منم دلیلِ نرسیدن به خواسته هام رو فهمیدم که این بوده که من عربی بلد نیستم و خدا هم فارسی نمیفهمه،واسه همین به خواسته هام نرسیدم.😄😄هر چی سوره های بیشتری بلد باشی،بهشتی تر میشی،هر چی بیشتر ذکر بگی و از تهِ حلق،،،،ائمه ،بیشتر هوات رو خواهند داشت،هر چی بیشتر گریه کنی،فقیرتر باشی،پیشِ خدا و ائمه،جایگاهِ نزدیک تری خواهی داشت…..و باورهایی که خودتون میدونین…

    ،اخباری که فقط و فقط از جنگ و مرگ و میر و بی اعصاب بودنِ آمریکایی ها که حتی توو مدرسه هم با اسلحه میرن و هرروز همکلاسی هاشون رو میکُشن میگفت.

    من بچه تر که بودم،راستش اصلا نمیدونستم آمریکا،اسمِ یک کشوره و اصلا فکر نمیکردم اونجا خانواده و مردم زندگی میکنن،فکر میکردم یه آدمِ گُنده و خطرناک و بی اعصاب،که از همه ی ایرانی ها بدش میاد و از همه شون قدرتمندتره و هدفش کشتنِ ما ایرانی هاس و ما بعنوانِ فرزندانِ ایران،باید بسیج بشیم که امریکا رو از بین ببریم تا کشورمون نجات پیداکنه.

    توو مدرسه،برای اینکه ثوابِ بیشتری جمع کنم و مطمئن بشم دچارِ خشمِ الهی نمیشم،هر روز با صدای بلندتری داد بزنم :

    مرگ بر آمریکا.

    فکر نمیکردم اونجا کشور باشه،فکر میکردم کلا یه منطقه ی جنگی و نظامیه و همه ی مردم بلا استثناء،مسلسل و آرپیچی دستشون باشه.و همه ش منتظرن یه موقعیتِ خوب پیداکنن تا ایران رو از بین ببرن.و وظیفه ی ماهم اینه که رزمی کار بشیم و مشت هامون رو محکم کنیم و بریم بکوبیم توو دهنِ آمریکا.😁😆😆😆چون میگفتن خیلی ثواب داره و اگر نگم.خدا قهرش میگیره.

    حتی گاهی اگر بلایی سرم میومد،یا نمره کم میاوردم فکر میکردم بخاطرِ اینه که میگفتم لابد اونقدری که باید،پرقدرت ،وظیفه م رو در شعار دادن.درست انجام ندادم.

    توو مدرسه تلاش میکردیم صف ِ کلاس ِ ما از همه پپپرقدرت تر شعارِ مرگ بر آمریکا رو بگه.

    استاد،یه کم بزرگنمایی کردم که بخندی عزیییزِ دلم ولی بخدا توو مدرسه ،همین چیزا بود.😅😅😅

    اینها باورهای غلط رو آرام آرام تغذیه میکرد،هِی میشنیدم،هِی میشنیدم میدیدم میدیدم…که گوش هام رو کَر و چشم هام رو تیره و تار میکرد و به خواب میبرد.خوابِ غفلت.که نمیزاشت از تارِ به هم تنیده ،آزاد بشم.

    دلم میخواست ترک کنم.دلم میخواست پرواز کنم.دلم میخواست پاک بشم دلم میخواست پرواز کنم چون دیگه آروم نبودم.احساس کردم بال هایی که بهم داده شده برای پروازه.نه اینکه بشینم و چشم و گوش بسته باور کنم.احساس کردم نننمیتونه خداوندی که جهان رو باهمچین نظمی ساخته و مدیریت میکنه،من رو برای زجرکشیدن آفریده باشه،

    هههمین؟؟؟

    باخودم میگفتم ،خدا اگر ناراحت نمیشی باید بگم خیلی سناریوی مسخره ایه خلقتِ جهانت.از طرفی میگی من با یک نظمِ خاص جهان رو آفریدم برای انسان که او را اشرفِ مخلوقات تعیین کردم و به او حقِ انتخاب دادم و از طرفی هم من نمیتونم برای شخصی ترین مسائلم هم تصمیم بگیرم،حتی برای پوششم،حتی برای آزادیم،حتی برای انتخابِ جایی که میخوام زندگی کنم،حتی برای انتخابِ دینم..،

    بعضی آدم هات ،هم کاملا برعکسِ من.نصفِ نصفِ اعتقاداتِ من رو که از دین و مذهب گرفتم،رو هم به این شکل ندارن.خدا رو به این شکلی که من عبادت میکنم هم عبادت نمیکنن،اینجوری که ممن خودم رو میپوشونم نمیپوشونن،پس چرا اونها باید کیفیتِ زندگیشون اینقدر بالاباشه و من….

    خدا اینا یعنی چی،چقدر تناقص داره اینها باهم.

    چجوریه که اخبار ،وقتی توو آمریکا کلّی برف میاد،میگن آمریکایی ها به بلای آسمانی دچار شدن ولی توو بندرعباس و خوزستان که از آسمون و زمینش خاک میباره به اندازه ی چندمتر،اخبار میگه آسمانِ خوزستان، کربلایی شده.🙄🙄🙄🤔🤔🤔

    شاید به ظاهر خنده دار باشه ولی همچین وضعیتیه😂😂

    یا یه مثال دیگه بزنم بخندین استاد وسطای حرفم.

    یه مدت گیر میدادن به پوششِ خانم ها،آخوندها میرفتن بالای مِنبر میگفتن:خوااااهراااااان!!!! لطفا از خدابترسییییید.از روزِ قیامت بببترسییییید….خانوم هااااا.لطفا روسریتون رو سِفت ببندین.تا خدا عنایتی کند و ابری بارانی بر آسمانِ این کشور بفرستد و باران را این نعمت را ببینیم.نعمت را بُریدید.جلوی نعمت را گرفتید.

    بعد از چند روز،به قدرییییی بارون اومد استاد که همه ی جوی های آب و رودخونه ها پُرر شده بود.حتی حتی یکی دو تا سَد هم ریخته بود.داشت دیگه سیل میومد.

    بعد جُک ساخته بودن که انگار آخونده که میگفت شالتون رو سِفت کنین،اومده بود این بار میگفتن:

    حالا اییینقدر هم سِفت نه،یه کم شُلش کنین سیل ما را برد.😄😅🤣🤣🤣

    استاد کاش آذری متوجه میشدین.ولی من اینجاشو براتون ترکی مینویسم.😄😄

    مَنیم عزیز استادیم !

    گولمَه.

    بولار دَّرد دی.مَنیم زندگیم دی گولوسَن.

    باخ دا..باورلَرَ باخ🤣🤣🤣

    بخدا ظاهرش خنده داره غیبت نباشه😄😄ولی تورو خدا ببینین باورهارو.

    من خودمو اینجوری آروم میکنم که آنها((آخوندها)) نمیدانند😊😉

    خلاصه…اینهارو میشنیدم و میگفتم یعنی خدا با دو تا تارِ موی چند تا دختر توو ایران،تصمیم میگیره دکمه ی باران رو بزنه و نزنه؟؟؟

    بابااا،یارو رفت توو کره ی ماه پیتزافروشی زد،ما هنوز دنبالِ اینیم که با کدوم پا برم ((گلاب به روتون)) دستشویی ثوابش بیشتره.انگشترِ عقیق رو کدوم انگشتم بندازم،جایگاهِ بهتری خواهم داشت در بهشت…

    بر چه اساسی دارم خودم رو برتر میدونم از یک جهان؟بر چه اساسی میگم دینِ من درسته؟

    بر چه اساسی دارم متعصّبانه،پافشاری میکنم رو چیزی که به من هم گفته شده….

    دیگه قبول نکردم.کم کم شروع کردم توو پیله ی خودم تکون خوردن.تلاش برای آماده شدن برای پرواز.شکستنِ زنجیرها.پاره کردنِ اینهمه طناب و تاری که جامعه و ورودی ها دورِ من تَنیده.

    چقدر واقعا احساس کردم غلطه مسیری که انتخاب کردم اما چطور باید تغییر میکردم وقتی که دست و پام به زنجیر بسته بود….یک روز من هم ناخواسته،سوالِ قشنگ پرسیدم به اندازه ای که بلد بودم.

    به خاطرِ تناقض هایی که برخوردم.

    با خودم گفتم آخه چطور ممکنه.یعنی همه ی خارجی ها همه ی آمریکایی ها میخوان برن جهنّم ما خوبیم؟

    مگه میشه ؟پس چرا اونها ابَرقدرتن،پس چرا اونها اینقدر زندگی های خوب دارن،چرا جهانِ توسعه یافته ان.چرا اینقدر داراهستن؟

    میدیدم ایرانی هایی که تنهابرای مدتی کوتاه برای تجربه و مسافرت به آمریکا و حالا کشورهای اروپایی سفر کرده بودن،چچچقدر رضایت داشتن.

    چقدر از خوبی های این کشور میگفتن.از کیفیتِ زندگیشون،تمیزیِ خیابون ها،نعمت هایی که داشتن. میگفتن.

    برای ترکِ عادت های غلط.کمک خواستم.

    .میخواستم پاک بشم.میخواستم این زنجیر و طنابی که جامعه و اطرافیان به دست و پام بسته بودن رو پاره کنم و از دلِ این تاریکی به سمتِ نوری که میدیدم

    ،بیرون برم و به سمتِ اون نور بِدَوم.

    وقتی از خدا خواستم کمک کنه با این باغِ پروانه آشنا شدم.که به زیییباییِ باغِ پروانه هاییه که توو سفر به دورِ آمریکا،با دوربینِ زیبای شما دیدم.باغِ نور،روشنایی،امید،که پپپر از هم نوع بود،و دویدم،زور آوردم،تلاش کردم،دست و پا زدم تا زنجیر پاره بشه،تا این طناب و تارهای تنیده ی دورم،پاره بشه.

    بال زدم بال زدم …

    بخدا استاد.

    وقتی در پیِ پرسشِ سوالم از خدا

    اینکه خدااا،ممممیخوای نفهمیده از دنیا نبری منو؟؟؟میشه بگی داستان چیه؟میشه بگی من اینجا توو این جهان چه میکنم؟

    من رو برای نظارت ِ زندگیِ از ما بهترون آفریدی؟((به امریکایی ها میگفتم از مابهترون😉))

    نظارتِ کیفیتِ زندگیِ این و اون؟

    میشه راه رو نشون بدی؟

    و در پیِ این سوال،به ممحضِ شنیدنِ اسمِ شما،مثلِ اون تشنه ای که چچچند روزه آب نخورده،یهو بهش آب میدی،دیگه نگاه نمیکنه اون آب چیه،از کجاست،فففقط مینوشه شدم.

    مثلِ اون زندانی ای که سااالها توو تاریکی بود و یهو در پیِ کورسویی از نور ،به شوقِ خورشید ،با شدت و سرعتِ ههرچه تمام در پیِ اون نور میدَوه.

    وقتی توو گوگل اسمتون رو نوشتم،دیدین چندتاسایت میاره؟

    تمااام نوشته بود عباسمنش کلاهبردار است…

    عباسمنشِ کلاهبردار…

    عباسمنشِ دین زده و کافِر…

    و من بدووووونِ توجهِ ثانیه ای حتی که نکنه عوضی اومدم،

    نکنه این نوری که میدیدم،نورِ خورشید نبوده که من اینجوری دویدم.

    نکنه اون باغِ پر از پروانه که میدیدم،سراب بوده.

    فقط اومدم توو سایت هههمون لحظه ثبتِ نام کردم همون لحظه.

    و بال زدم و بال زدم و به جمعِ پروانه ها اومدم.

    و خدا رو صصصدهزار مرتبه شکر بابتِ این سایت.

    و اما بعد از دیدنِ سریالِ زندگی در بهشت و سفر به دورِ آمریکا،

    من چقدر عاشقِ این کشور و مردمش شدم.

    اییینهمه آزادی.اییینهمه شادی.

    اییینهمه عشق و مهربونی.

    تمیزیِ خیابون ها.

    مدیریت.

    آزادیِ نژادی و دینی و رقصیدن توو خیابون.

    استاد یه چیزی که هست اینه که

    شاید خیلی ها گاهی به اشتباه فکر کنیم که آزادی یعنی همین که من حالا بعنوانِ یک خانوم،تاااا پام رو از ایرانِ پپر از محدودیت،گذاشتم بیرون و گذاشتم توو کشورهایی که آزادیِ پوششی دارن،سریییع از خود بیخود میشم و باید ذهنم محدود باشه به اینکه کلِ داستانِ آزادی توو همین خلاصه میشه که مثلِ اون خانوم هایی باشم که کنارِ ساحل دراز میکشن((منظورم درستی و غلط بودنش نیستا))

    اصلِ قضیه رو گرفتن.منظورم از مثالِ پوشش ،فقط در حدِ مثال بوده.

    بارها استاد از خدا میخوام همیشه قبل از دیدنِ فایل های شما،از خدا میخوام که اصلِ مطلب رو،آگاهیِ خالصش رو در من جاری کنه.اون نکته ی اصلی ای که مدِ نظرتون بوده رو بفهمم.

    تهِ تهش رسیدم به جایی که گفتم آقااا،اگر آمریکا جای بَدیه،من رو که شالم از سرم افتاده و قانونِ مملکت رو زیرِ پا گذاشتم،مستحقِ مجازاتم و من رو تبعید کنین به آمریکا لطفا خب😁😁😁

    خلاصه استاد.

    بعد از دیدنِ سریال های زندگی در بهشت و سفر به دورِ آمریکا،وقتی مردم رو دیدم،ایتقدر شادن.یه عده مردمی رو دیدم که آزادانه خوش میگذرونن و کودک های درونشونه که از خودشون بیرون آوردن و دارن اینجوری خودنمایی میکنه.بدونِ ترس از قضاوتِ بقیه.راحت میخندن.رااااحت میرقصن.شاااادن بی دلیل…با خودشون در صلح هستن و همدیگه رو امر و نهی نمیکنن و میزارن هرکی هرجور میخواد رفتارکنه و تکاملشون رو طی کنه.

    بخدا بحث، اصلا مقایسه ی کشوری که توش زندگی میکنم با امریکا نیستا(چون منی که شمارو میشناسم،میدونم شماهم در تحسین زیبایی ها اصلا بحثتون کشور خاصی نیست و خودم ازطریق گفته های خودتون علم به این دارم که شما در ایران هم خیلی زیبایی هارو تحسین میکردین و مناسب با شرایطِ اون موقع هاتون،در ایران هم برای خودتون بهشت رو ساخته بودین و نتیجه هم مشخصه)منظورم اصلِ مطلبه.وگرنه ما همه از یک خداییم،این رو به خاطرِ باورهای غلط از یادمون رفته بود.امریکایی،ایرانی،افغان،فرانسوی،سفید،سیاه.زن.مرد.بچه.بزرگ.پیر.جوان.

    همه ی ما از یک منبع هستیم.قطره های یییک دریا هستیم.

    یک دریای واحد.و هم کُره ای هستیم.

    همه توو یک کُره داریم زندگی میکنیم.

    زیرِ سقفِ یک آسمان.از نورِ ییک خورشید استفاده میکنیم.

    از همون اول توو ذهنِ ما جاافتاد که یه عده آدم های بد وجود دارن و دشمن وجود داره.بدی وجود داره.و باعث شد توجهِ ما بره به روی این باور و طبقِ قانون،بدی های بیشتری رو تجربه کنیم.در حالیکه میتونست اینطور نباشه.و مثلِ آمریکایی هایی که توو سریال،میبینم،بیشترِ توجهمون رو معطوف کنیم روی به صلح رسیدن باخود،نه به جنگ با بقیه.و این اطلاعاتِ غلط،روی قوی ترین و اصلی ترین باورِ ما یعنی باورِ توحید ،تاثیر گذاشت و لطمه زد که ما این رو باور کنیم که قدرتی به جز خداوند،وجود داره ((مثلا در اینجا تاثیرِ قدرتِ آمریکا یا هرکشوری))که میتونه توی زندگیِ ما تاثیرِ بزرگی بزاره.

    استاد جانم.

    بحثم واااقعا مقایسه ی دو تا کشور نیست چون توی هههمین کشورِ من،خخیلی ها دارن عااالی زندگی میکنن و حالا دیگه با آموزش های شما فهمیدم اصلا صرفا مهم نیست که کدوم نقطه از زمین باشیم و در ههر جای این کره ی زمین،نعمت ها به یک اندازه داده شده بووود.و ففقط نقطه ی توجه و مرکزِ تمرکزِ ما مهمه.

    توجه کردن،به بدی های واقعی یا غیرِ واقعیِ یک شخص یا کشورِ دیگه((آقا اصلا فرض رو بر این بزاریم که هر بدی ای که درباره ی کشورهای دیگه مثلِ آمریکا شنیدیم،راست باشه و من بادرست و غلط بودنِ اونها،کاری ندارم))((میخوام بگم ممن و ما چرا به اون بدی ها باید توجه کنیم آخه و اینکه میخوام این رو بگم که نتیجه ی کانونِ توجهِ من چیکار کرده و همه چیز رو رقم زده))،باعث شد که ما خوبی های خودمون توی کشورِ خودمون رو نبینیم.و این خودِ خودِ ناسپاسیه.و طبقِ قانون،از ناشکرها ،همانی که داشتند هم گرفته میشود.و به شکرگزارها افزوده میشود.

    خلاصه،با دیدنِ فایل های شما،درباره ی زیبایی های اطرافتون،تمااامِ نظرم درموردِ نه فقط آمریکا تمامِ افرادِ دنیا تغییر کرد و به تمامِ دانسته های قبلیم،شک کردم و به این نتیجه رسیدم که من،شما،مریم،بچه های سایت،یعقوب ِ آمریکایی،اون دختر و پسرهایی که در حالِ نگاه به مسابقه ی هاکی،آزادانه باهم لذت میبردن و میرقصیدن و تمااامِ افرادِ جهان،

    یکی هستیم.و اگر این اسم هایی که داریم،آرزو…سارا…سهیل..

    اگر این کلمات که به معنیِ اسم هست و ما با اون شناخته میشیم و در مقیاسِ بزرگتر،اسمِ تمامِ کشورها و شهرها رو ،از روشون برداریم،بیشتر به این نتیحه میرسیم که ما فقط خودمون رو در قالبِ اسم ها و تعصّبات،محدود کردیم.و واقعا هییچ اسمی به جز خداوند،باقی نمیمونه و میفهمیم که همگی تکّه هایی از خدا هستیم و بخاطرِ ارزشِ ذاتیمون،هیییچ فرقی نمیکنه کجای این کُره ی خاکی باشیم.

    این اسامی،که مثلا فلانی ها ابَر قدرت و بَهمانی ها عقب افتاده هستند،دقیقا از ریشه،

    عزّتِ نفسِ* ما رو نشانه گرفته.

    همونطور که میدونین عزتِ نفس،مهم ترین عامل و ریشه ی تمامِ موفقیت هاست.یک مثالش اینکه،مثلا اینی که میگن فلان کشور،اَبَر قدرته،هههمین اسمِ ابرَر قدرت،چچنان ارزش و پرستیژی به مردمِ یک ملّت میده که حتی روی مدلِ راه رفتنشون هم تاثیر میزاره و جورِ دیگه ای قدم برمیدارن و بماااند که این اسم،توو چه زوایایی از عزتِ نفس ِ اونها تاثیر میزاره و برعکس،اسمِ ضعیف و زیر دست و جهانِ سوم و عقب افتاده،چه تاثیرِ مخرّبی روی اون ملّت میزاره که واقعا از لحاظِ داشتنِ عزتِ نفس و ارزشِ واقعیِ درونشون،دوورشون میکنه و باور میکنن که کم هستن.و به عدالتِ خدا شک میکنن.و غُر زدن ها و ناسپاسی ها شروع میشه و ملتی مُشرِک،میسازه،ملتی که فقط اطلاعات جمع کرده درباره ی توحید و خدا و میتونه برات ساااعت ها از توحید حرف بزنه اما در عمل…؟؟؟؟؟؟؟؟ که نقابی از توحید زدن و کلمه ی توحید رو یدک میکشن .

    اگر به یک آمریکایی بگی توحید،حتی شاید ندونه توحید به چه معناست ولی من توی فایلها،توو رفتارِشون،عملکردشان،عَلَنی،توحیدِ واقعی رو دیدم،توحید به این معنا که قدرت ففقط یکی است و من قدرتمندم و مستقلم و با خدا یکی هستم و هیچ کشوری،هیچ کسی نننمیتونه روی من و زندگیِ من تاثیر بزاره.

    آیا این دیدگاهی که اونها دارن،به جز توحیده؟؟؟؟

    استاد جانم.سوالتون اووونقدر پرمحتوا هست که اگر بخوام پاسخ بدم بهش،دیدگاه نامحدوده و میشه یه کتاب براش نوشت.

    اینها چیزهاییه که به ما اضافه شد.و ذهنِ مارو تشکیل داد و از روح،فاصله گرفتیم.

    دوستتون دارم استادِ عزیزم

    آرزومندِ آرزوهاتون،آرزو…🥰

    من باعشق و افتخار یک عباسمنشیِ شااایسته ام.🤝💪💪💪👋👋👋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    Hedie گفته:
    مدت عضویت: 1714 روز

    سلام استاد جانم و مریم عزیزم ازتون سپاسگزارم برای این فایل بسیار زیبا و اگاهی های بی نظیری که به ما میدهید عاشقتونم 😻♥️♥️♥️♥️

    استاد جانم من از وقتی که بچه بودم وقتی اسم آمریکا رو می‌شنیدم یاد لباس های ارتشی و تفنگ میافتادم و به طور کلی پیش فرض من از این کشور یک بیابان به معنای واقعی بود که دولت این کشور بیکار نشسته فقط منتظر تا به هر کشوری که میخواد حمله کنه و از اونجایی که توی مدرسه باورهای نادرستی رو بهمون یاد میدادن و یادمه حتی سر صف بهمون میگفتن بگید مرگ بر امریکا از همون سن کم باور های من نسبت یه این کشور و حتی کشور های دیگه به شدت داغون بود طوری که اصلا به ذهنم هم خطور نمیکرد یک روزی بخوام پام رو از کشور خودم بیرون بگذارم و مهاجرت که به هیچ عنوان.. گذشت و من کم کم از داخل نت و فضای مجازی فهمیدم که چقدر زیبایی در جهان هست حتی همون امریکای بیابانی کهفقط دنبال جنگیدن با کشور های دیگه بود و ارام ارام وقتی هم که با صحبت های شما اشنا شدم کل نگاه من به این کشور به ادم ها کلا به هر انسان دیگری با هر فرهنگی تغییر کرد نمیگم خیلی کامل اما باورهای الان من و حتی زاویه نگاهم هیچ ربطی به گذشته من ندارد

    حتی من تا همین چند وقت پیش قبل از اشنایی با شما فکر میکردم که مردم کشور های دیگه ادم های بی ایمانی هستند اصلا خداوند رو قبول ندارند و بخواطر باورهای اشتباهم الگوهای مناسبی رو هم نمیدیدم اما الان میفهمم که چقدر انسان ها ایمانشون از مردم کشور من بهتره و چقدر خدارو واقعی قبول دارند و از یک جایی به بعد بی نهابت الگوهایی رو دیدم از افرادی مثل استیو هاروی که چقدر اعتقاداتش با کتاب قران ما هماهنگ هست اصلا بدون این که خوانده باشه این کتاب رو .. چقدر ادم های فرهنگ های مختلف بدون این که این کتاب رو خوانده باشند به صورت خود به خود دارند به تمام دستوراتش به درستی عمل میکنند و خداوند رو شکر میکنم که هدایتم کرد تا نگاهم به جهان به خودش به همه چیز تغییر کنه و از خداوند میخواهم در همین مسیر اگاهی های بیشتر و کامل تری رو بهم بدهد .

    خدایاشکرت برای این سایت زیبا این اگاهی های خداگونه این جهان بینی توحیدی

    استاد جانم بی نهایت از شما و مریم جانم سپاسگزارم الهی که همیشه سلامت باشید و شاد باشید 🤍🤍🤍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2079 روز

    بنام خداوند هدایتگر

    بنام خدایی که اگر در زندگی مان خدایی کرد…کمال آرامش را خواهیم داشت..

    با وجود طوفان های زندگی دلمان گرم خواهد بود که کشتی مون به یه ساحل زییییبا خواهد رسید..

    اما خدایی کردن ”او” فقططط به باور کردن ما برمیگرده..

    پس خدایا کمکم کن و هدایتم کن تا آنچه در دلم دارم را یادگاری کنم بر این صفحه از تاریخ.

    یا رب…

    سلام خدمت خانواده عزیز و صمیمی عباسمنش..

    سلام بر یکتا پرستایی که تصمیم گرفتن خالق زندگی خودشون باشن

    سلام به عزیزانی که ”ایمان” به مسیرشون دارن و برگی در باد نمیشن.

    سلام به وجود خود ارزشمند تو

    سلام به وجود خود ارزشمند من

    چرا که من خوشبخت ترین آدم روی کره زمین ام.

    سپاسگذار خدای عزیزم هستم که فرصت کردم کامنت بنویسم…خدایی وقتی مینویسم حس و حالم خیلی فرق میکنه..

    خیلی بهتر میشم..

    خیلی میتونم بنویسم درصورتی که قبلش بدون هماهنگی بدون هیچی میام تو سایت و به خودم میگم که وقتشه…وقتشه که بنویسم و حال دلم رو عالی کنم.

    استاد یه تشکر ویژه بکنم ازتون…

    تو شرایط خوبی شاید نباشم الان ولی از اینکه آزادم و با خدای خودم رابطه دارم و به اون تکیه میکنم و دارم کم کم زندگی رو میسازم خیلی خوشحالم

    الان تازه به حرف شما رسیدم که میگفتین هیچی نباشه ولی این رابطه باشه

    رابطه ما با الله

    با خدای مهربونمون

    یکی این بحث

    یکی هم همین بحثی که هیچ شکی تو وجود شما نیست…

    وقتی به سمت مسیری میرید و سقوط میکنی با تمام وجود اون خار و برگ ها رو دست میکنید توش که نگه تون داره ولی حاضر به ترک مسیر نیستید

    خیلی دوستتون دارم.

    چند وقتی بود خیلی دنبال لایک گرفتن بودم استاد..

    اگرچه هدفم فقط انگیزه گرفتن بود ولی فکر که میکنم میبینم من خیلی چسبیده بودم بهش…شایدم همین دلیلش شد که دیگه شما نخواستید کامنتی رو لایک بزارید..منم دیگه به خودم اجازه ندادم کامنتی بزارم تا زمانی که دیگه دنبال لایک نباشم و بخاطر دل خودم کامنت کنم.

    ولی این فایل خیلی برام آگاهی داشت و هم اینکه خیلی چیزایی که توش گفتین رو من لمس کردم استاد

    میتونم دقیقا بفهمم منظورتون رو…

    من مصطفی خدابخشی هستم اهل افغانستان و بزرگ شده شهر زیبای قم…همون شهری که شما دراون بزرگ شدین و چقدر من باورسازی کردم که مثل شما جهان رو میتونم بگردم.

    دور نشیم از بحث

    دقیقا همین بحث خفاش شب و اون مورچه قرمز ها استاد خاطراتی هستن که من باهاش بزرگ شدم و لمس شون کردم…خوب میفهمم که این ویروس های ذهنی چقدر رو کیفیت زندگی ماها تاثیر گذاشتن و چقدر زندگی ها رو نازیبا کردن برامون..شاید بگیم ما قربانی شدیم ولی هیچ وقت صحیح نیست بگیم با همین روش زندگی میکنیم… نمیخوام الکی تمرکز بزارم رو نکات منفی..اما تمام توهین ها و تحقیرهایی که شما خودتون میدونید چیا بوده برای ما مهاجرین…چقدر زندگی بین دو ملت و قوم هم مذهب و هم جهت رو تلخ کرده

    خدا رو شکر میکنم از کودکی قلبم باز بود به روی خدا و اون رو حامی و نگه دار خودم میدونستم و همیشه هم از خودش کمک خواستم…شایدم این شد که هدایت شدم به شما و درک بهتر این جهان…

    این طرز فکرهای منفی استاد همه جا هست…ما خودمون روس ها رو کمونیست میدونستیم و چون آمریکایی ها اومدن و حالا طالبان رو یجورایی بیرون کردن خیلی برامون آدم های خوبی بودن اون اوایل… میخوام بگم یسری شرایط هستن که آدم ها رو برامون فرشته یا خون تو شیشه کن تبدیل میکنن…

    حالا بخاطر شرایطی که ما تو ایران داریم همین الانشم خیلی از مهاجرین افکارشون اینه که ایرانی ها مثلا دارن بهشون ظلم میکنن با وجود اینکه ما برادر های مسلمانیم یا فلان…

    بزارید یه مختصر توضیحی بدم شاید بهتر درک کنید

    نمیخامم که تمرکز بزاریم رو شرایط و اتفاق های ناخوشایند

    ما ها تو ایران خب یه سری امکانات رفاهی رو نداریم

    یارانه و بیمه و بازنشستگی و وام و …

    یا مثلا هر شغلی رو بتونی انتخاب کنی..

    اینها شامل حال ما نمیشن بخاطر همین خیلی از ما مهاجرین فکرمون اینطوریه که دولت ایران مثلا عین برده داری برخورد میکنه و حالا منم نمیخوام جانب داری کنم..خب این باورها هی داره نسل به نسل میچرخه و چقدر خوبه خداجون اگه ما مهاجرا بتونیم از سمت خودمون حداقل تمرکزمون رو از اینا برداریم و بزاریم رو چیز هایی که حال ما رو بهتر میکنه…

    مثلا من خودم رو سلامتی خودم خیلی توجه میکنم و وقتی مسئله بیمه و خدمات درمانی پیش میاد میگم خب نباشه…اصلا نمیخام دفترچه

    خدایی که به من اینقدر سلامتی عطا کرده دفترچه بیمه به چه دردم میخوره آخه.؟؟؟

    خداوکیلی الان هم چیزی بیشتر از چهار پنج ساله که حتی یک بار هم درمونگاه مراجعه نکردم و خدای خودم رو عاشقانه دوست دارم بابت همین سلامتی که بهم داده..

    از طرفی هم خیلی از ایرانی ها باور دارن ما مهاجرین با اومدنمون فرصت کار رو از خیلی از اون ها گرفتیم…یا کار هارو دزدیدیم…(عدم باور فراوانی)

    این باورها نسل به نسل هم خب بین ایرانی ها میچرخه

    مثلا خیلی من میشنوم که میگن فلان استان آدم های خسیس داره

    فلان استان آدم های راستگو نداره

    ما افغان ها هم مینطوریم ها

    ینی میگن مثلا مردم فلان منطقه آدم های شر و نامناسبی هستن و مثلا وصلت باهاشون خوب نیست…

    در صورتی که من هیچوقت اینطور فکر نکردم

    همیشه گفتم بازم میگم آدم خوب همه جا هست..

    اصلا وقتی نگاه میکنیم میبینیم چقدر عمیق برنامه ریزی شده ذهن مون

    ب این مثال دقت کنید:

    سلام

    -سلام، من محمد ام.

    آقا محمد خوبی؟ روبراهی؟ اهل کدوم استانی عزیز اصالتا؟

    -مثلا استان x

    راسته میگن اونجا آدم ها اینجورین؟

    ینی سریع ادم فکر میکنه چطور با طرف مقابلش حرف بزنه یا اصطلاحا مراقبش باشه

    خدا رو شکر بازم من هیچ وقت خداشاهده از کسی نپرسیدم از کجایید؟ کدوم استان

    صرف اینکه بخام بدونم تا اونو قضاوتش کنم جلو جلو

    میپرسم ولی فقط بخاطر اینکه در مورد زیبایی های اون شهر بدونم…در مورد طبیعتش

    خیلی چیزای دیگه هم هست که انسان میتونه با تغییر نگاهش با تغیر زاویه دیدش به جهان هستی، زندگی خیلی زیباتری رو داشته باشه…

    خدایا عاشقتم

    افکار من در مورد امریکایی ها بعد حادثه یازده سپتامبر شکل گرفت که آمریکایی ها رو فرشته هایی میدونستیم برای نابودی طالبان

    شما شاید نشناسید ولی کتابهایی از طالبان خونده بودیم، فیلم هایی دیده بودیم که ….

    دیگه آمریکایی ها رو چی بگم…میگفتیم اینا اومدن تا مارو نجات بدن

    من به لطف خدا چون زبانم خوبه فیلم های آمریکایی زیاد میدیدم و تو این فیلم ها چیزی که منو خیلی تحت تاثیر قرار میداد صداقت آدم ها بود…

    کاری ندارم چقدرش درست بود یا فیلم بود حالا

    ولی اون صداقت آدم ها اون ادب و احترام و راستگویی شون منو خیلی جذب کرد…

    بزارید شما رو یاد کاپیتان شرین بندازم…دقیقا میفهمم وقتی میگید این آدمی که ما کافر میدونیم اینقدر آدم درستی هست…میفهمم منظورتون رو استاد…

    تو فیلم ها که طبیعت آمریکا پیدا نبود اینقدر…ینی همون فیلم هایی هم که ما میدیدم کاراته بازی بود یا همین فیلم های وسترن یا فیلم های ترسناک

    خیلی خود آمریکا رو نشون نمیداد

    پس خیلی دقیق نمیدونستیم آمریکا کجاست و چجور کشوریه

    اما زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا بهمون نشون داد چه کشور سرسبز و چقدر پهناور….چقدررر بزرگ

    چقدر زیبا

    یه موضوع دیگه رو هم بگم من…

    و اون اینه که من از خیلی وقت پیش یاد گرفتم به لطف الله که آروم باشم…دست از جنگیدن، جبهه گرفتن بردارم…خیلی سالها پیش

    قبل از اینکه در مورد قوانین بدونم.

    پس

    هر جا فحش بود یا شعار…من رومو چرخوندم اونور

    هرجا اتفاق ناگواری بود من روم رو گرفتم

    هرجا سخن نیکی نبود اونجا رو ترک کردم.

    اخبار و تلویزیون رو سالها پیش ترک کردم..

    اینکه میگن فلانی تو امریکا مسلسل برداشته و ده بیست نفر رو فرستاده اونور…به من هییییچ ربطی نداره.

    بابا اگه بخام تمرکز کنم که تو همین بیمارستان شهر خودمون قم سر یه دعوای ناموسی ریختن تو بیمارستان یارو رو با قمه کشتن…این که خیلی ترسناک تره بنظر من

    خیلی داعشی تره

    ولی یاد گرفتم نگاه نکم

    توجه نکنم

    به زندگی خودم برسم

    قامت و راستی خودم رو اندازه بگیرم نه مال مردم رو

    میگم آدم به قول شما خودش باید بره تحقیق کنه و هرچیزی رو قبول نکنه

    اون فیلم و سایت های پو…. اگر هستن بخاطر آزادی این کشوره

    بخاطر اینه که اصن اینا خودش یه صنعت شده

    نه به این خاطر که خانواده ای وجود نداره یا بنیان خانواده ضعیفه

    دیگه خانواده راسل رو دیدیم

    خانم هوپ رو دیدیم که میگه من علاقه ای به بازی کامپیوتری ندارم ولی بخاطر بچه هام پیششون میشینم…

    آخه این اگه مفهوم خانواده نیست، پس چیه؟؟؟!؟؟؟؟

    چهارتا پسر گل یه خانواده پرجمعیت

    حالا میگم چون من ورودی هام رو کنترل کردم و یجورایی اون کتابها و فایل های زبان دستم بود…خیلی ورودی منفی نداشتم در مورد آمریکا

    فقط این حجم از ثروت و زیبایی و طبیعت این کشور برام باور کردنی نبود که دارم کم کم باور میکنم.

    اینکه ملت همه ماشین مدل بالا دارن، آروی دارن، مزرعه دارن

    این هم فکر کنم برمیگرده به باورهای ثروتم که باید روشون بیشتر کار کنم

    اما موضوع اصلی همون خداپرستی و یکتا پرستی بود که شما یادمون دادی استاد…وقتی این فیلتر رو میزارم و به جامعه آمریکا نگاه میکنم متوجه میشم چرا آمریکا آمریکا شده.

    چون همه آزادن

    چون همه هرطور که دوست دارن زندگی میکنن

    چون همه ابراز وجودشون بالاست

    چون خود خداگونه شون رو به نمایش میزارن

    بدون اینکه نگران باشن کی چه خواهد گفت….

    پس با همین نگاه زیبا براتون طلب عشق

    ثروت و شادی وآرامش میکنم از خدای مهربون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2370 روز

      به نام خدای جان

      سلام دوست عزیزم

      بسیار از کامنت شما لذت بردم

      چقدر اعتماد به نفس و ایمان شما رو ستایش میکنم و بهتون تبریک میگم که اینقدر روی خودتون کار کردید و قوی شدید و البته که انتهایی بر این نیست و میتونه هر روز بهتر، قوی تر و زیباتر بشه

      همه ما از یه وجود واحد هستیم و همون پیش فرض ها باعث شده که من ایرانی بخوام خودم رو از مثل یه فرد افغان بالاتر بدونم که به یمن این سایت ارزشمند و استاد آگاهم، دارم یاد میگیرم که همه ما از هر کشور و دینو زبانی که هستیم، هممون نزد خدا به یه دید دیده میشیم و فقط اونی بالاتر و عزیزتر هست که با تقوا تر باشه(بتونه ذهنش و افکارش رو بیشتر کنترل کنه، یعنی اونیکه توحیدی تره)

      ممنونم از اشتراک آگاهی ها و تجربه هاتون با ما

      ان شالله در مسیر زندگیتون همواره سلامتی شادی لذت و ثروت های بی انتها رو برداشت کنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زینب سلمان زاده گفته:
      مدت عضویت: 2475 روز

      بنام خدایی که بشدت کافیست

      مصطفی عزیز سلام

      درمورد پیش فرض هایی گفتی که نه صرفا نسبت به آمریکا که نسبت به استان های مختلف تو ایران هم هست اتفاقا حدود پنج سال پیش تو مسابقات کشوری فوتسال بودیم که من تنها عرب تیممون بودم و بقیه همه بختیاری یا لر بودن که دو تا از هم تیمی هام بهم گفتن زینب تو تــــــنها عربی خوبی هستی که تو کل عمرمون تا حالا دیدیم که اونـ موقع هنوز تو این مسیر وارد نشده بودم ولی اون شالوده این تفکر تو وجودم بود بدون اینکه بخوام مثلا بهم بربخوره یا وارد بحث بشم فقط یه لبخندی زدم و گفتم خب این بستگی به ما داره

      هر لحظه ات توحیدی تر و ثرودتمندتر مصطفی عزیز در پناه رب العالمین😊 عزیـــــــز خدا😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2234 روز

    قسمت یکصد و هفتاد و سه

    سریال بینظیر زندگی در بهشت

    با درود و سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جانانم

    و دوستان عزیزی که با خواندن کامنت زیبا و پر محتواشون به درک آگاهی بیشتری هدایت میشوم

    استاد عزیزم میخوام با یک شعری که از زبان شما شنیده بودم شروع کنم که از قیصر امین پور هستش👏👏

    👇👇👇

    پیش از این فکر میکردم خدا

    خانه ای دارد میان ابرها

    مثل تخت پادشاهان قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا

    قبلانا فکر میکردم همه چی محدوده

    همه چی اون بالا بالاهاست

    همه چی کمبوده

    همه چی دست نیافتنی است

    همه جا آسمان آبی ست و محدود ولی آسمان بعضی جاها آبی تره صورتی تره بنفش تره زیباتره خلاصه با معنی تره

    همیشه فکر میکردم قفس جاهای دیگه است و من آزادم ولی الان فهمیدم که نه بابا من خوده قفس بودم

    با باورهای محدود بهم چسبیده ای که تبدیل به سیمان شده بود

    در کامنتی از دوستان خواندم که این محدودیت های ذهنی بیشتر مربوط به دهه شصتی ها به بعده ولی منی که متولد چهلو چهارم بقول معروف نسل سوخته چی باید بگم 🤔🤔🙄

    دوازده سیزده ساله بودم که عنقلاب شد .. درسنی بودم که باورهای خوبی نسبت به آینده ام داشتم و هیچ وقت احساس کمبودی رو حس نمیکردم . همیشه تابستان ها میرفتیم متل قو و مثل دریای فلوریدا … همه ی جوان های اون زمان شاد بودند . در کنار هم والیبال بازی میکردند و تفریح میکردند.. به ارودهای مختلفی میرفتند خلاصه بنظر من همه چی گل و بلبل بود .. ولی بعد از تغییر تحولات اساسی حکومتی به یکباره صد و هشتاد درجه ارزش ها و باورها در جامعه تغییر کرد و اجباراا باید میپذیرفتیم ..

    یادمه پدر بزرگ خدا بیامرزم همیشه یک رادیو داشت که دقیقا اخبارهای خارجی رو پیگیری میکرد و مدام از حال و هوای انوری ها دفاع میکرد بخاطر همین منم مثل استاد زیاد پیش فرض بدی از آمریکا نداشتم بخصوص که اقوام و دوستان و آشنایان زیادی رو داشتیم که به آمریکا مهاجرت کرده بودند قریب به اتفاق اکثرا راضی بودند ولی یک نکته ای که همیشه و اکثر وقت ها از همه میشنیدم یک باور محدود کننده ی مالی بود که بیشتر از چشم نظر نشات میگرفت .. میگفتن که . باید از صبح تا شب کار کنی و جون بکنی و خلاصه این سختی ها رو داره و این موضوع چشم نظر باعث یک باورهای محدود کننده بود که از دین و مذهب به ما رسیده بود

    سریال های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت پرادایس و دیگر فایل های استاد .. به من یاد داد که چشم هم چشمی های مخرب نداشته باشم و یا مفهوم چشم زخم رو بطور کامل فهمیدم و باورهای محدو کننده و مخربم تبدیل به باورهای مناسب و قدرتمند شد هر چند خیلی طول کشید که که این دیوار بتونی رو بشکنم ولی با تکرار و تکرار و گوش دادن به فایل ها و سریال ها ی بینظیر این باور در من شکل گرفت که نه تنها هیچ چشم زخمی وجود نداره و بلکه انرژی و فرکانس مثبت خودم رو بکار بندازم و به نکات مثبت توجه کنم و هر لحظه از زیبایی های این جهان هستی لذت ببرم و در گیر مسایل حاشیه ای نباشم و شکر گذار تمام داشته هام باشم و به ناخواسته هام توجه نکنم در واقع با شکر گذاری و قدردانی نعمت های بیشماری رو در زندگیم جاری کنم تا به سرزمین ها و نعمت های بهتری هدایت شوم .. در سریال سفر به دور آمریکا یاد گرفتم که بجای حسادت تحسین کنم و این یعنی قدردانی از نعمت های خداوند

    اگر خوش تیپه تحسینش کنم و بهش بگم

    اگر خوشگله بهش بگم

    اگر غذاش خوشمزه است بهش بگم

    اگر خنده ی قشنگی داره بهش بگم

    اگر مهربونه بهش بگم

    اگر صداش قشنگه بهش بگم

    استادم بهم یاد داد که سعی کنم فقط زیبایی ها رو ببینم تا طبق قانون جذب اتفاق های خوب و مثبت رو جذب کنم و اینجاست که باید بینهایت از خداوند مممنون و سپاسگذار باشم که نور چراغ هدایت عباسمنشی رو دارم و رد پای استادم رو دنبال میکنم .. آنان که به زندگی ما وارد میشوند نیز رزق و روزی ما هستند و کسانی که با ورودشون درس های ارزشمندی رو برایمان به همراه دارند و برای این درس هایی که توسط استادانم روزیم شده ممنون و سپاسگذارم🙏🙏🙏🙏🥀🥀

    سریال سفر به دور آمریکا به من فراوانی نعمت و برکت و روابط خوب بین افراد رو نشون داد آرامش رو یاد گرفتم چون با دیدن اون مناظر و طبیعت و دریاچه ها و آسمان های زیبا و اون باران های عاشقانه و اون درختان و سرسبزی ها در زندگی من عشق رو جاری کرد .‌

    درسته که من مثل دهه شصتی ها از بدو تولد با اون شعار های نامناسب و لعن و نفرین پا بدنیا و این جهان نگذاشتم و ولی فیلم های آمریکایی رو میدیدم که جالب نبود و یک تصور ناجالب ناآگانه در من بوجود میامد مثل فیلم کابویی (خوب بد زشت ) یا فیلمهای جنایی و فیلم های ترسناک . خلاصه نا آگاهانه با دیدن تلویزیون و فیلمهای ویدیو و سی دی و بیشتر از همه محدویت های مذهبی ماموریتی داشتند که بجای اینکه یاد بگیرم زیبا بین باشم و دلیل شکرگذاریمو بفهممم بهم میگفتن شکر کن که همینم گیرت نمیاد وگرنه خدا میبرتت جهنم

    ولی من با دیدن سفر بدور آمریکا و زندگی در بهشت معنای واقعی شکرگذاری و قدردانی رو فهمیدم معنی واقعی ثروت رو فهمیدم معنی واقعی تکنولوژی رو فهمیدم و معنی واقعی درست کردن باورهای درست و قدرتمند رو فهمیدم و اینکه احساس خوب مساویست با اتفاق های خوب

    و احساس خوب پایدار مساویست با نتایج خوب پایدار من معنی تکامل رو فهمیدم

    بطور کلی راه و رسم زندگی درست و مناسب رو فهمیدم معنی انسان دوستی و مهربانی و عشق رو فهمیدم

    فهمیدم که باید آزاد و رها باشم

    فراوانی رو فهمیدم یعنی فراوانی در همه چی .. آدم های خوب و مهربان زیاد هستند

    در آمریکا آزادی در مذهب و هر عقیده و آیین های متنوع ملت های مختلف با پوشش های متنوع

    آزادی در نهایت احترام

    آزادی در نهایت نزاکت

    آزادی در پاگیزه گی

    آزادی در راحتی

    آزادی در شادی و لذت … مردم خوش گذرونی رو دارند .. آهان مفهوم خوشگذرونی رو فهمیدم یعنی جوری این مفهوم رو برای ما جا انداختند که من همیشه فکر میکردم خوشگذرونی یعنی مست و پاتیل توی خیابون ها در حال فساد هستند .. یا خوشگذرونی یعنی بی قید و شرط و یا خوشگذرونی بعنی بی تفاوت به مسایل و شرایط زندگی

    خلاصه مفهوم از خوشگذرونی در آمریکا رو سفر به دور آمریکا به من شناسوند .

    یعنی لذت بردن از نعمت های خداوند …یعنی با بهترین امکانات لذت بردن …

    یعنی بهرمند بودن از تکنولوژی

    و مدرن .. یعنی امید به زندگی داشتن … بعد جوری این خوشگذرونی ها رو بهمون نشون میدادند آدم از اسمش هم وحشت کنع از طریق همین تلویزیون درغگو . از طریق طریق کتابها از طریق مدارسشون بخصوص همسن و سال های من در اون زمان و در شرایط تکرار فشارهای تبلیغاتی بسیار بسیار شدیدی بر علیه آمریکا در همه ی زمینه ها ی منفی زندگی رو انجام میدادند ولی وقتی یک جنس آمریکایی رو میخریدی با پک و پز فراوان میگفتند جنسش آمریکاییع یا ماشین های آمریکایی رو میدیدی میفهمیدی که راحت طلبی یعنی از بهترین کیفیت و مرغبترین اجناس استفاده شده

    یعنی اگر میگفتند این جنس آمریکاییع مطمعن میشدی که کاملا اون اطلاعات با صداقت ترین هاست و امنیت بسیار

    خوبی رو احساس میکردی

    .. البته وقتی سفر به دور آمریکا رو میدیدم این صداقت رو نه تنها در جنس هاشون بیشتر و بیشتر میدیدم و درک میکردم بلکه این امنیت و صداقت رو در مردمش بیشتر و بیشتر فهمیدم و درک کردم

    این صداقت و امنیت بطور وفور در آمریکا موج میزنه و من عاشق این خصلتشون هستم

    من فهمیدم که تنها جایی که دوست دارم زندگی کنم آمریکاست 🇺🇸🇺🇸🇺🇸

    یعنی رفتن به آمریکا همیشه برام یک آرزوی دست نیافتنی بود و فکر میکردم خیلی سخته ولی استادم بهم نشان داد

    که نه تنها آمریکا رفتن بلکه هر خواسته ای دست یافتنی است و باید به خواسته هام توجه کنم

    و بخاطر همون باورهای مسخره ای که بهممون تحمیل کردند و ما هم خوب گوش

    میکردیم و خوب هم تونستند محدودمون کننند چه از طریق مذهب و چه از طریق فرهنگ و چه از طریق اجتماع و چه از طریق خانواده و چه از طریق اقتصاد و مالی و پولی و مهمتر از همه ذهنمون رو هر روز محدودتر و محدوتر در همه ی ابعاد بسته نگه داشتند

    ولی بلطف همون تکنولوژی که اینها دوست نداشتند ما ازش سر در بیاریم امروز توسط پیام آوری چون استاد عباسمنش به دنیای بیداری ذهن هدایت شدم . از خواب غفلت بیدار شدم .. قرآن رو بمن معرفی کرد … جوری ما رو از قرآن ترسونده بودند که فکر میکردم الان یک صفحه شو باز کنم و بخونم همش از آتش جهنم و بی حجابی و تار موی من قول و زنجیرها صحبت میکنه بخصوص با اون ترجمه های مسخره ای که زیر نویس کرده بودند یا اصلا متوجه ی ترجمه نمیشدی یا اگر ی جاهایش رو میخوندی و متوجه میشدی فقط تنبه هاشو متوجه میشدی که البته به عمد اینگونه ترجمع میشد در صورتی که استاد عباسمنش معنای درست قرآن و ترجمه واقعی و توضیحات درست و مناسب رو از طریق قانون حذب و فرکانس بهم نشون داد و الان دیگه فهمیدم که نه تنها ترسی ندارم بلکه بعنوان یک کتاب فرکانسی و پند آموز بهش نگاه میکنم و تحقیقات زیادی راجب دین و مذهب انجام دادم و تحقیقات

    وسیعی از ادیان و مذاهب مختلف انجام دادم و به نتایجی رسیدم که هر دین و مذهبی وقتی پا به عرصه گذاشت مورد سوءاستفادهای افراط طلبان قرار گرفت و بنفع خودشان مورد بهره وری قرار گرفت…

    چیزی که من در سفر به دور آمریکا فهمیدم اینه که ایمان و توکل واقعی رو اونها دارند و برای همین هم هست که این سرزمین اینقدر غرق نعمت و برکت هستش .. در صورتی که همیشه بهمون میگفتند بدترین سرزمین ها و بدترین مردم و بدترین افکار پلید رو دارند 🙆‍♀️🤦‍♀️ خلاصه کلام اینکه همه بد هستن و فقط ما خوب هستیم .

    همه جا زشت هستش و فقط مملکت ما زیباست

    همه ی مردم دنیا بد هستند و درغگو و جانی و آدم کش و دزد

    و قاچاق اسلحه و آدم ربا و تبیض نژادی دارند ولی ما خوبیم ما بهترینیم .. ما اصلا هیچ تبعیضی در هیچ کجای مملکتمون یافت نمیشه بهترین نعمت ها رو ما فقط داریم چون ارشد دین ها رو داریم باید مرگ بر اینو مرگ به آن رو با کینه و تنفر بیشتر و با کلمات منفی و خون و خونریزی ها و جنگ و غارت ها و دروغ ها و لعن و نفرین ها ی بیشتری نثار اون مردم از همه جا بیخبر رگبار کنیم وااااااااااای خدایااااااااا چه قدر حماقت

    خلاصه ی کلام وقتی سفر به دور آمریکا رو دیدم فهمیدم که باورهام از ریشه و بنیادین کاملا تغییر کرد

    فهمیدم آمریکا مردمش هر روز در جهت پیشرفت افکار و بیداری شعور و ذهن و فرهنگ و آداب و روسوم و احترام بخود و دیگران و از اعتماد بنفس بالاشون ذوق و شوق ولذت از نعمت های خداوند بهره مند هستند و خدای واقعی رو اونجا دیدم ..

    و تحقیقات زیادی از نوشتن این کتاب قرآن بعمل آوردم که این کتاب ها مثل تمام کتاب ها ی مذهبی دیگر دست نوشته ی یک انسان هست و فهمیدم که باید نتایج مثبت رو بدون داشتن تعصب ها از خواندن هر کتابی به ذهنم یاد بدهم ..

    و الان احساس رهایی و آزادی ذهنی رو به وفور حسسش میکنم

    استاد قشنگم و خانم شایسته نازنینم من هر لحظه با درس ها و آموزش های زندگی در بهشت زندگی بهشتی رو تجربه کردم و هر لحظه در سفر به دور آمریکا با 🚒 آر وی 🚌 با شما به تمام نقاط آمریکا سفر کردم با خیابان هاش آشنام کردید

    با پاساژها و مراکز خریدش آشنام کردید

    با مراکز اداری

    با ورزش های فوتبال آمریکایی

    با استیپ پارک ها و با موزه پروانه ها با جشن هایی که با مناسبت های خاص برگذار میکنند با

    دوستان کشاورزتون

    با آشپزی هاتون

    با دستگاه های قهوه ساز

    دستگاه خمیر درست کن

    یا مثلا یکی از باورهای محدود کننده ی دیگری که رایج بود و استاد جان در فایل درآمد خود را در یک سال سه برابر کنید مطرح کردید در مورد شهرستان ها بود .. مثلا. گفتید . اون ویلایی که در شمال هستش مال تهرانی هاست .. و کلا باورهای نامناسب و محدود کننده در همه ی زمینه ها و لایه لایه های زندگیمون از خانواده و تلویزیون و جامعه و مدرسه و افراد جامعه به ما رسید و تبدیل به باورهامون شده بود ..

    هیچوقت از قانون اطلاعی نداشتم و گمان میکردم قانون همان قوانین جامعه ای هستش که باید بدون چون و چرا اجرا کنیم خارج از اون قوانین جریمه و

    تنبیه هایی در انتظارمون هست.. حالا این جرایم در باورهای مالی و پولیمون هم تاثیر بسزایی گذاشته بود و فکر میکردیم که هر کس فقیر و بدبخت بیچاره است بخاطر اینه که خداوند یک عده رو دوست نداره و یک عده رو دوست داره و بهشون پول و ثروت داده و کلا پول چیز خوبی نیست و اخهع و جیزه .. چون پولدارها سنگدل هستند و پولاشونو از راههای درست بدست نیاوردند و کلا باید فقط معنوی باشی تا به بهشت بری وعده های سرخرمن اون جهان رو توی ذهنمون انباشته کردند و تازه اگر بتونی از پل سراط هم رد بشی شاید شاید شاید به خوبی و خوشی و راحتی و لذت دست پیدا کنی 🙄🙆‍♀️🙆‍♀️🙆‍♀️ از همه بدتر باورهای مذهبی بی سر و تهی بود که به اندازه ی یک نخود هم بهش فکر نمیکردیم آنچنان مغزمون آکبنده آکبند بود که جرات فکر کردن هم بخودمون نمیدادیم و یا حتی اگر یکی دوتا سوال بیشتر میپرسیدی آنچنان ما رو با باورهای فرهنگی و مذهبی تند و افراطی مورد حمله قرار میدادند که ترس تمام وجودمونو میگرفت در نتیجه با پایین نگه داشتن لیاقت و ارزشمندی عزت نفسمون هم ازمون گرفته شد و بدنبال آن روابط های خانوادگی و بنیادینی که ازش دم میزدند سست و متزلزل شده و باز هم بدنبالش امنیت اجتماعی و صداقتی در عمل وجود نداشت در واقع باید فقط و فقط سراپا گوش و چشم میشدی برای اینکه برده باشی.. یعنی اگر مسیر برده داری رو طی میکردی آدم فهمیده و سربراهی بودی و از نظر خانواده و جامعه و مدرسه

    قابل قبول بنظر میرسیدی خلاصه ی کلام کر و کور و لال باشی دیگه همه چی عالی بود .. در واقع حق هیچ انتخابی در زندگیمون برای خواسته هامون رو نمیتونستیم داشته باشیم..

    خب بعداا که یکمی بزرگتر شدیم با جنگ روبرو شدیم . جنگی که ما انتخاب نکرده بودیم ولی درگیرش شدیم با تضادهای بیشمار ی که در همه جای زندگیمون رسوخ کرده بود .. آنقدر محدود و محدودتر و محدودتر محدودتر شدیم که تا نوک دماغمونو بیشتر نمیدیدم..

    ما که هم در این دنیا داشتیم از آتش جهنم میسوختیم و هم از باورهای افراطی مذهبی ترسناک لولو خورخوره های بعد از مرگ هم وحشت داشتیم.. تازه بعد از مرگ هم باید از پل سراط هم عبور میکردیم که از مو نازکتر و از لبه ی شمشیر هم تیزتره 🤪🤪 یا خوده خداااوووووو

    تلویزیون و بوق بلندگوهای مساجد و شیپورهای آوازه خوان های مذهبی هم که خوب به وظیفه اشون عمل میکردند که تا میتونستند یک عذاب وجدانی برای این مردم بیچاره میساختن که حتی توی خوابمون به گناهان نننکرده مون هم اعتراف میکردیم🙉🙉🙉🙈🙈🙈

    استاد عزیزم و خانم شایسته جان و نازینم نمیدونم چطوری از شماها و این جهان هستی تشکر کنم

    چطوری صدای منو شنیدید که همش نجات و رهایی رو فریاد میزدم و همیشه دنبال ناجی میگشتم

    همیشه دنبال چراغ هدایت واقعی بودم و با ریسمان هدایت از سمت شماها از دره تاریکی ها نجات پیدا کردم

    بقول استاد عزیزم .. اگر آگاهی خداوند در وجود من جاری شود دیگر هیچ محدودیتی در مورد ثروت ندارم چون منبع این ثروت خودش نامحدود هستش

    اگر بخوام بنویسم میتونم روزها و روزها بنویسم چون یاد گرفتم نامحدود باشم

    نامحدود در خوبی ها

    نامحدود در بهترین ها

    نامحدود در خواسته هام

    نامحدود در دیدن زیبایی ها

    نامحدود در تشکر و سپاسگذاری

    نامحدود در قدردان بودن

    نامحدود عشق و لذت

    نامحدود شاد بودن

    نامحدود در دوست داشتنی هام

    نامحدود در بخشش

    نامحدود باشم برای رسیدن به اهداف و خواسته هایم

    یعنی این سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت بهترینع بهترین مستند های واقعی بودند که عاشقانه و با شور و شوق فراوان برای دیدنشان لحظه شماری میکردم و در حال حاضر سریال بینظیر زندگی در بهشت و بهشتیانش

    رو بطور مداوم پیگیری میکنم و با شماها زندگی میکنم

    و آرزو میکنم سرزمین بسیار بسیار زیبای فلوردیدا با مردمان بسیار بسیار فهیم و مهربانشان رو بببینم و بقول استاد وجب به وجب اون سرزمین رو ببینم و زندگیش کنم .. واقعا استاد یک نکته ی جالبی رو بیان کردند در مورد سفر کردن .. اینکه وقتی سفر زمینی داشته باشی خیلی فرق میکنه با اینکه سفر هوایی داشته باشی و با هواپیما حرکت کنی .. دقیقا وقتی سفر زمینی داشته باشی با فرهنگ و آداب و روسوم های مختلف رو برو میشی حتی مواد غذایی هر شهری با هم فرق میکنه و یا هر جایی یک تنوع آب و هوای اقلیمی خاصی رو داره و باید سفر بسیار کرد تا پخته شود خامی…

    در نهایت خواستم تشکر و قدردانی کنم بخاطر این سایت بینظیری که دنیای منو تغییر داد و به زیبایی ها و بهترین ها و نامحدود ترین ها هدایت شدم

    خدارو شکر میکنم که از درون و بنیادین تغییر کردم

    استاد عزیزم امیدوارم پاسخ های کوتاهی که در راستای سوالات شما بود رو کمابیش بیان کرده باشم هر چند تمام آموزش ها و فایل ها و سریال ها و مستند ها ی زیبا شما رو بخوام اینجا بنویسم قادر به چنین کاری نیستم یعنی اگر تمام جنگل ها قلم بشن و تمام آب های جهان مرکب .. نمیتونم این نعمت ها رو بنویسم

    فقط میتونم بگم که خدارو شکر که به ندای قلبتون توجه کردید که این رسالت توحیدی رو به بهترینع بهترین ها اجرا میکنید واقعا زبانم قاصره از اینکه چطوری از شما و این جهان هستی تشکر کنم که هدایت شدم ..

    خدارو شکر از هدایت شدگانیم

    خدارو شکر که هدایت شدم به سایت واقعی و اصلی عباسمنش دات کام واقعی..

    در ضمن برای نوشتن کتاب جدیدتون تبریک و تحسینتون میکنم و برای اینکه چنین کتاب ارزشمندی رو خواهیم خواند ممنون و سپاسگذارم برای داشتن چنین استادان بینظیری

    خدایا شکرت

    خدایا مممنون و سپاسگذارم

    خدایا سپاس سپاس سپاس 🙏🙏🙏

    ارادتمند شما رویا مهاجر سلطانی

    🥀🥀🥀🥀🥀🥀🇺🇸🇺🇸🇺🇸🇺🇸🇺🇸🙏🙏🙏🙏👏👏👏👏👀👀👣👣👣🇺🇸🇺🇸🇺🇸👣👣🇺🇸🇺🇸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    جهان گفته:
    مدت عضویت: 3244 روز

    سلام ،من جهان هستم و در آرامش الهی باشید.

    توی ذهن من اینطور حک شده بود : امریکا=نه فاب داریم نه ریکا مرگ بر امریکا،نه شن داریم نه ماسه مرگ بر فرانسه،شب های الله و اکبر روی پشت بوم و داد زدن های مرگ بر امریکا،شعارها و لعن و نفرین های علیه امریکا و انگلیس و اسرائیل در اخر نماز جماعت ،نا مسلمون ،کافر،نجس، بی دین،تجاوزگری،غارتگر،ترویج دهنده ی فحشا در کل دنیا،عامل ترور همه دانشمندان ایرانی،دزیدن دانشمندان ایرانی و جمع کردن دانشمندان همه ی دنیا برای تسلط بر همه ی کشور ها،بکش بکش توی خیابونا و مدارس،شیطان بزرگ،همجنس بازی،ترویج شیطان پرستی،دشمن مسلمونا و بچه شیعه ها،بیابون بی آب و علف و کاکتوس های بلند،لوک خوش شانس و دالتون ها،سرخ پوست ها و بومیان امریکا که توسط نظامی ها و ارتش شکنجه و کشته میشدن ،سریال پزشک دهکده دکتر کوئین و سالی ومتیو و مردم شهر کلورادو که ظاهرا یه مشت ادم زبون نفهم بودن که نمیخواستن پزشک دهکده رو بخاطر زن بودنش بپذیرن و مدام واسش دردسر درست میکردن،استفاده از زن ها به عنوان ابزار تبلیغاتی،نبودن بنیاین خانواده،تجاوز به همدیگه،خون آشام،ناوهای غول پیکر نزدیک خلیج فارس و اماده حمله به ایران،جاسوس های امریکایی، تسخیر لانه جاسوسی و دانشجویان پیرو خط امام،حمله به ایران و ماجرای عملیات طبس به نام پنجه ی عقاب،منفجر کردن هواپیمای مسافربری توسط ناو امریکایی در اسمان دریای خلیج فارس،ریگان رئسجمهور وقت ،جیمی کارتر،جورج بوش،حمله به ژاپن و کشتن مردم ژاپن و تجاوز به زن و بچه های ژاپنی،حمله به عراق و تجاوز به زن و بچه های عراقی،زندان گوانتانامو،ترویج دهنده پورن و فیلم های پورن در نیا،کُرکری خوندن با بچه های توی مدرسه زنگ تفریج سر اینکه اگه جنگ ایران امریکا بشه ارتش ایران از ارتش امریکا قوی تره بعد یکی میگفت ارتش زمینی ایران از ارتش زمینی امریکا قوی تره بعد اون یکی میگفت ارتش هوایی امریکا قدرتمندترین ارتشه و اینا،راهپیمایی 22 بهمن،پرچم امریکا روی زمین با طرح کف کفش روی پرچم ،مشت محکم به دهن امریکا و هزاران المان دیگه که با بیاد اوردن فقط اسم امریکا و امریکایی توی ذهن من رژه میرفتن .

    یادمه هروقت با مادرم درمورد نه فقط امریکایی ها بلکه در مورد هر زن یا مرد خارجی صحبتی پیش میومد ،بلافاصله مادرم بهم میگفت ، اونا که کافرن، ذات و دین و ایمون دارن ، خارجی ها نجس هستن . بخش عظیمی از کودکی من در بودن با ادمای مذهبی بچه مسجدی و بودن در این فضا ها گذشت و همیشه این جمله رو از روحانی و اون کسی که احکام رو به مردم میگفت میشنیدم که کسی که مسلمون نیست کافره و نجس هست و اگر مسلمونی با کافری دست بده ، او هم نجس میشه و باید دستش رو آب بکشه . حال که البته خارجی ها مسلمون نبودن پس قطعا در ذهن من اینطوری شکل گرفته بود که خارجی ها و امریکایی ها ذاتا نجس هستن .

    پس بطور ناخوداگاه از فکر کردن و بودن در کنار هر خارجی بشدت وهم داشتیم و تا میتونستیم خودمون رو از حضور در کنار خارجی ها دور نگه بداریم تا مبادا گناهوار شویم . (یعنی همیشه این تصور توی ذهنمون بود که یادم باشه اگر خارجی دیدم باهاش دست ندم و نزارم دستش بهم بخوره چون نجسه و منو هم نجس میکنه ).

    مادرم همیشه میگفت اینا دین و ایمون ندارن یه دم سر ادمو میبرن . اصلا رحم و مروت حالیشون نیست . اصلا خدا رو قبول ندارن .

    شنیده بودیم که هر خارجی بچه ننه باباش نیست و زنا زاده هستن و کسی که زنا زادست کلا نجسه . حتی تا اونجا که افتخار یه بچه شیعه این باید باشه که با کشتن هر کافر جز شهدا محسوب میشه و به بهشت میره بخصوص اگه یه کافر نامسمون امریکایی باشه که دیگه پاداشش بزرگ تر .

    شنیده بودیم که امریکا بزرگ ترین دشمن اسلام و مردم ایران هست ، و کمر به نابودی ما ایرانی ها و مسلمونا بسته و امریکا شیطان بزرگ است و بزرگ ترین دشمن بچه شیعه هاست . اما هیچ وقت برای ما شفاف نکرده بودن که منظور از امریکا بعضی سیاست دولت امریکا بوده که باب میل سیاسی های ایرانی نبوده نه خود مردم امریکا پس به طور ناخوداگاه ما در درون خود نسبت به هر امریکایی احساس انزجار پیدا کردیم .

    شنیده بودیم که خارجی ها ، امریکایی ها بشدت تجاوزگر هستند و حتی پدر به دختر و پسر به مادر خود تجاوز میکنن و کلا همه به هم تجاوز می کنن و کلی همه دارن همدیگه رو مورد عنایت قرار میدن و میکشن .

    شنیده بودیم که امریکا داشنمندای ما رو ترور میکنه و کلا هر اتفاق بدی که واسه کشور ایران میافته امریکا مهره اصلی پشت پرده همه ی اتفاقات بد توی ایران و دنیاست . حتی اگر میونه کشور ایران با یه کشور دیگه خراب بشه یا برق یه منطقه ای از شهر قطع بشه .

    یادمه قدیما وقتی از شدت گرمای زیاد ترانس سر کوچه منفجر میشد،یهویی یکی از اعضای خونه حتی به شوخی ، میگفت یا خدا امریکا حمله کرد یا ابررررفرض(یا حضرت ابوالفضل) .

    همیشه به ما میگفتن اماده باشید همین امروز فرداست که امریکا به ایران حمله کنه ، نزدیک به چهل سال کل مردم ایران شب ها با ترس اینکه نکنه الان بخوابم فردا یه امریکایی با اسلحه بالای سرم باشه ، دست و پام رو ببنده و به زن و بچه هام جلوی چشمام تجاوز کنه ، بعد با سلام و صلوات و بسم الله بسم الله اروم چشما رو می بستیم و بخواب میرفتیم اما دوباره فردا با همون ترس ها بیدار میشدیم و با همون ترس ها به خواب میرفتیم . و صدها الگو مثال که درباره امریکا و امریکایی توی خاطرات بچگی تا الان توی سرمون هست که صدها کامنت هم نوشته بشه واقعا کمه .

    اما چی شد که اینطور شد؟چی شد که منه بچه نه سرم به سرد و گرم روزگار میشد نه هنوز خوندن و نوشتن بلد بودم نه فرق بین دهات و کشور رو بلد بودم با اسم امریکا اشنا شدم ، حالا این امریکا زنه یا مرده .

    فقط یاد دارم تا جایی که بوده هرجا رفتیم گفتن مرگ بر امریکا گفتن شما هم بگو وگرنه مسلمون نیستی ما هم ندونسته تکرار کردیم بچه بودیم چیزی سرمون نمی شد، همه گفتن این رسم شیعه گری و مسلمونیه بگو تا به بهشت بری ما هم فکر کردیم درسته گفتیم . توی مدرسه هر روز صبح دعای صبح گاهی با شعار مرگ بر امریکا پایان میگرفت . تا تلوزیون رو روشن میکردی اخبار شبکه یک اولین خبرش درمورد امریکا بود،حالا یا یکی به یکی تجاوز کرده بود،یا مامورا دنبال یه ادم مست توی اتوبان با ماشین بودن یا یه دانش اموز همکلاسی ها و معلمشو توی مدرسه با اسلحه کشته بود یا یه تهدید جدید از طرف امریکا که عاقا ما اومدیم تا لب مرز ایران با ناوهامون فراد میخوایم به ایران حمله کنیم موشک بارون کنیم ، بخاطر همین هم ارتش ایران رزمایش محمد رسوالله اجرا کرده و کلی از این دسته اخبار .

    بعد میزدی اخبار 2:30 همینا رو میگفت ،بعد میزدی شبکه چهار میدی دونفر نشستن دارن در یک بحث سیاسی امریکا رو شیطان خطاب میکردن،شبکه سه فیلم نشون میداد میدید فیلم خوب بد زشت بود یا فیلم بخاطر یک مشت دلار که هم نشون میداد پول چیز کثیفیه ادما بخاطر پول همو میکشن هم امریکا هایی یه مشتی بی سرو پا و هفتیرکش وحشی هستن .

    خلاصه تلوزیون که روز و شب امریکا رو گذاشته بود گوشه رینگ و همینطور چپ و راست علیه امریکا میگفت اصلا یه وضعی که نگو هنوز هم هست . هر وقت هم رهبر انقلاب سخنرانی داشت کلا یکی از مهمترین بخش ها این بود که حتما باید میگفت دشمنان در کمین ما هستن بخصوص امریکای جنایت کار .

    یادمه 6 یا 7 سالم بود رفته بودیم خونه داییم اینا مهمونی ، بقیه دایی ها و خاله ها با خونواده هاشون اومده بودن،عاقا اونم موقع ها هنوز خونه ها دستگاه ویدیو نداشتن، پسر داییم بعد شام اومد زرررت زد یه فیلم گذاشت همه هم نشتن نگاش کردن . باورتون میشه اومد فیلم خوناشام 1 رو گذاشت .

    زن و مرد و بچه همه باهم اون فیلم رو نگاه کردیم هیچکی هم نفهمید چی داره نگاه میکنه. ماجراش این بود که یه سری دخترای خوشکل پسرا رو گول میزدن میربردن پارتی خوناشاما ولی پسره خبر نداشت که اونا خوناشامن و واسه اومدنش جشن گرفته بودن که میخوان بخورنش . بعد اصلا همین توی ذهن من شده بود که دختر خوشکلا شیطون وفریبنده هستن و جریان این بود که همه این ماجرا این فیلم توی امریکا بوده و نشون میداد که مردم امریکا خوناشام هستن . نقش اصلی فیلمم یه پسر سیاه پوست بود که با شمشیر همه رو میکشت .

    خلاصه بصورت رگباری از همه جهت ، خانواده مدرسه ،فرهنگ مسجد،روحانیت،صدا و سیما،رسانه ها همه جوره یه تصویر چرک و کثیف و به خون مظلوم اغشته چنگال دستان امریکایی ها به ما داده بودن .اما….

    “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد .”

    هستی همیشه دو بُعد داره،یه بعد ظاهری که جنس تقلبیه و یه بعد غیب و ناپیدا که بعد اصلیه و بعد ظاهری اعتبارش رو از این بعد اصلی میگیره .

    همیشه بعد تقلبی ما رو به اصل میرسونه . اجازه بدید این موضوع رو با این خاطره از خود سید عزیزم بگم .

    یادمه چند سال پیش یه عزیزی که خیلی هم در بین اساتید موفقیت و روانشناسی معروف بود به شدت استاد عباس منش رو یه کلاهبردار معرفی کرده بود و این داستان شده بود تیتر اول همه ی نتایج گوگل که اسمی از عباس منش در اون برده شده بود .

    اما همین تلاش برای بدنامی کردن سید بشدت تونست باعث معروفیت سید بشه ، و خیلی ها که حتی اسم استاد عباس منش به گوششون نخورده بود باعث شد کنجکاو بشن و برن تحقیق کنن ببینن که این عباس منش کیه که این عاقا اینقدر با آب و تاب و نفرت داره ازش حرف میزنه .

    ماجرای دوم فروش محصولات استادعباس منش توسط یه سری ادمای بظاهر سودجو هست که بصورت غیر فانونی محصولات سید رو با قیمت های مسخره بفروش میرسونن . و خیلی از افرادی که الان جز شاگردای سید هستن افرادی هستن که از طریق خرید اون محصولات تقلبی به سمت اصل جنس یعنی سایت و محصولات اصلی سید هدایت شدن . و اینجاست که میگم عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد .

    همین تبلیغات بشدت کوبنده علیه امریکا اتفاقا باعث شد کنجکاوی خود من و خیلی دیگه از مردم رو برانگیخته بشه که عاقا این امریکا که این همه ،همه جا دارن همه طوره میکوبنش کیه ، اصل این امریکا چه هیزوم تری به این دولت جمهوری فروخته که این همه دو اتیشه دارن علیهش داد و فریاد می کنن . و باعث شد هرچه بیش تر به سمت این کنجاوی بریم بیش تر با حقایق واقعی امریکا و اصل بودنش پی ببریم و تنها ازش متنفر نباشیم بلکه بی تر مجذوبش بشیم .

    پس ما هم شامل هدایت شدیم وبه سایت و استادی هدایت شدیم که اگاهی های بیش تری از حقیقت امریکا و مردم امریکا بهمون تزریق بشه و چقدر این اعتیاد به دونستن حقیقت واقعی شیرین و لذت بخش و مقدسه .

    تا اونجا که در سریال سفر به به دور امریکا و زندگی در بهشت خیلی بیش تر این حقیقت و باروهای که قلبمون از عشق به امریکا و امریکایی های فریادش میزد برملا شد .

    در این این سفر در این دو سریال علاوه بر میلیاردها موضوع چند موضوع خیلی مهم برای من اگاهی شد .

    علاوه بر اینکه متوجه شدیم نتنها امریکایی ها و جامعه ی امریکا هرج و مرج و بی بنیان و کافر نیستن ، بلکه متوجه شدیم که چقدر این کشور و جماعت خدای واقعی تری رو دارن پرستش میکنن . چقدر ایمان این ادما واقعی تر و قلبی تر و عاشقانه تر هست . چقدر این ادما خالی از تنفر و کینه هستن و چقدر درکنار هم عاشقانه زندگی میکنن .

    چقدر این ادما بزرگ ترین نعمت خداوند رو بصورت طبیعی دارن یعنی نعمت ازادی و امنیت و در پس اون نعمت های ثروت و فراوانی رو دارن .

    در این سریال دیدم چقدر مردم امریکا سپاسگزارم تر هستن ، چقدر تنوع فرهنگی و نژادی در این کشور ازاد هست و چقدر دموکراسی مردی و ازادی دارن .

    چقدر این مردم خدا رو در تمام جنبه های زندگی شون دارن و چقدر این ادما توحیدی زندگی می کنن . چقدر مردم امریکا ابراهمی تر از بقیه زندگی می کنن و از شرک بدور هستن .

    چقدر مردم امریکا با ایمان هستن به بچه هاشون ازادی و فرصت تجربه کردن و وارد شدن به دل شرایط بظاهر خطرناک رو میدن و اجازه میدن خدا کارها رو براشون پیش ببره، خدا رزق رو وارد زندگی شون خدا ، خدا بچه هاشون بزرگ کنه و خودشون در خودشون با لذت به اموراتشون میگذرونن . چقدر به خدا ایمان دارن که خیلی باعشق و زیاد کار و تلاش صادقانه میکنن .

    از میان همه ی ویژگی های مردم امریکا باید بگم امریکایی ها مسلمان نبودن ولی ازهمه مسلمان تر بودن .

    از همه توحیدی تر و ازهمه بی کینه تر و در صلح تر و ازهمه در عشق تر و از همه بی شرک تر تا اونجا که روی دلارهاشون با افتخار می نویسن ، in god we trust . ما به خدا ایمان / اعتماد داریم .

    نکته دوم که از سریال های سفر به امریکا و زندگی در بهشت میخوام بگم دیدن وضوح قانون توجه به نکات مثبت و تحسین زیبایی های و چیزهایی که از دیدنشون ناخوداگاهمون در ارتعاش بهتر و در سطح بالاتری از ایمان به خداوند ، فراوانی ، نعمت و ثروت و خوشبختی و احساس ارزشمندی و لیاقت و عزت نفس قرار می گیریم .

    من در سریال زندگی در بهشت به وضوح دیدم که هرچه بیش تر در ارتعاش الهی خودمون رو قرار بدیم به سمت زیبایی ها و اسایش و ارامش و راحتی ها هدایت می شویم . اره من در سریال زندگی در بهشت هدایت عملی خداوند رو در پاسخ به فرکانس های مثبتمون دیدم .

    اونجا ها که سید در سفر به مشکلاتی برخورد و چطور ادمایی که دستانی از خداوند بودن به ساده ترین شکل ممکن تونستن مسائلشون رو حل کنن و صدا مورد مشابه دیگه .

    و به قول مریم خانم و یکی از فایل های مصاحبه با استاد که فکنم فایل شماره 20 یا 22 مصاحبه با استاد عباس منش بوده که اشاره به ایه های 10 سوره لیل داشته که اگر خوبی ها رو تصدیق کنید ما شما رو به سمت اسانی ها سُر میدیم(هدایت میکینم).

    اینو میگم در حالی که شاید هزاران نفر ادم باشن که اومدن همون امریکا ولی بخاطر باورهای نامناسبشون بخاطر همین پیش فرض های ذهنی نامناسبشون دارن شرایطی خیلی سخت تر و بدتر از قبل رو تجربه می کنن و این عین عدالت الهی و بابت قوانین زیبا و بدون تغییر و قدرتمند الهی بی نهایت سپاسگزارم .

    و همینجا دعا میکنم همون دعایی که حضرت نوح پس از مدت ها سرگردانی در دریاها در دل کشتی به همراه یارانش گفت :

    سوره مومنون ایه 34 : وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ ﴿۲۹﴾

    و بگو پروردگارا مرا در جایى پربرکت فرود آور [که] تو نیکترین مهمان‏نوازانى (۲۹)

    ان الله علی کل شی قدیر : خداوند بر هر کاری تواناست .

    ممنون و سپاسگزارم در آرامش الهی باشید .

    جهان -دوشنبه 17 خرداد 1400 ساعت 5 تا 9 شب .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    Listener گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام به دوستان

    موردی که راجع بش می‌خوام صحبت کنم

    دیدگاهی رو میخوام حرف بزنم که خب شاید برعکس فیت بک های که دوستان از این فایل و شرایط مسابقه ایجاد کرده ، کمی متناقض باشه

    بنابراین تصمیم گرفتم بیام و حرفامو بزنم

    ببینید همه این فکت های که راجع به هر مسئله ما بهش واکنش میدم و شده ذهنیت غالب ما آدما

    شاید 90,درصد خوراک های که به خوردمون رفته همه هدف دار بوده، می‌خوام بگم که اگر برای ما بد بوده برای یک عده افرادی که باعث شدن این خوراک ها وارد ذهن ما بشه و ترمز ها بوجود بیان

    خوب بوده و اونا به هدفشون رسیدن و برای اونا یک موفقیت محسوب میشه چون طراحی کردن، تلاش کردن، عمل کردن، به نتیجه رسیدن در واقع میشه گفته هیچ دیدگاهی به خودی خود بد نیست و ما باید انتخاب کنیم آیا با وجود اینکه مثلاً در مثال این مسابقه من که 40سال دارم می‌شنوم که آمریکا بده هرچی میکشیم سر اونه طی این سالها مغز من پر شده از این حرفا. برای منه خوبه، یا ترمزی شده برای رسیدن به هدف هام (کاش سایت یه جوری طراحی میشد که میتونسنیم ویس بزاریم بجای نوشتن، چون واقعا نمیشه همه حرفی که تو مغزت هست بیاری روی کاغذ) آقا یک عده هستن از این شرایط کاملا دارن در مسیر اهدافشون استفاده میکنن یکسری هم مثل من باعث شده خیلی از کارهارو انجام ندم … چون گفتن اگه پولدار بشی خدا زیاد خوشش نمیاد ما اگه با آمریکا صلح کنیم میان کشور غارت میکنن و از این صحبت ها البته اینم بگم تو جامعه امروزی مثل سال های قبل نیست خیلی به این آگهی رسیدن که این اشتباهه منتها باز هم بواسط اینکه اون حرفا دیکته شده تو مغزشون قدرت تصمیم گیری ندارن باری بر هر جهت به زندگیشون ادامه میدن

    حالا منابع ای که اینها و به خورد ما دادن مثل رسانه مثل افراد این نظام دولت مثل روحانیونی که پا ممبرش در گذشته نشستیم مثل پدر و مادر متعصب مثل دوستان که بیشتر بهشون اعتماد غلط داشتیم

    اینا یک هدفی داشتن خب میشه دید که نتیجه هم داشته

    حالا شما می‌آید یه همچین کانسبتی مثل سفر به دور آمریکا سریانی زندگی در بهشت می‌سازید منه بیننده میبینم این چی میگه من یک عمر راجع به مردم آمریکا یک چیزی می‌شنوم که هنوز که هنوز مادر من که بهش میگم می‌خوام مهاجرت کنم به فلان کشور با گریه عصبانیت میگه اگه بری اونجا همه کشت کشتاره جیبتو میزنن اذیتت میکنن مردمش با وجود یک غریبه تو کشورشون حال نمیکنن از این صحبت ها

    دچار تناقض میشن مسئولین. کشورم چی میگن نگرانی مادرم رو چکار کنم عباس منش چی میگه

    همه این اتفاق باعث میشه منه جوون به مرور مغزم به صورت مرداب دربیاد و هیچ تلاشی نکنم بواسطه اینکه #فکر میکنم #اوضاع مملکت درست نیست یسره تحریم هستیم کار نیست خرج دخل نمیخوره شرایط هر روز داره سخت تر میشه

    حالا چرا اینارو گفتم چه ربطی به بحث آقای عباس منش داشت می‌خوام بگم در واقع همه تعریف های که در مورد هر موضوعی میشه برای ما خودمون باید جوری برداشتش کنیم که فردا همین مسئله نشه برامون ترمز

    امثال این کانسبت های که شما و افراد دیگه تهیه میکنن باعث. میشه این خوراک که راجع به هر مسئله ای بهمون القاع شده رو بتونه کمک کنه نم نم از ذهنمون پاک بشه و باور پذیر بشه

    اینها درسته و ما قبلاً در اشتباه بودیم

    و تعلیم های که تو فایلاتون برای ما میزارید بواسطه این نوع فایل ها بتونیم حرفاتون رو بصورت عملی و انجام شده لمس کنیم و باور پذیر تر باشه و اینکه این دو فایل باعث میشه بعد از این خوراک بهتری به ذهنمون بدیم و آمادش کنیم برای اتفاق بهتر

    تشکر از شما 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    سلام دوباره بر استاد خوب و مهربون

    استاد یکی از ترمزهای من برای مهاجرت به امریکا بحث مالی هست

    شما زمانی که رفتید امریکا خیلی ثروت داشتید

    یعنی مدار ثروت شما بالا بود

    و اما انگار برای رفتن فقط ۵۰۰ دلار برده بودید

    میشه بهمون یه قیمت بدید کسی که بخواد مهاجرت کنه امریکا اگر یه خونه مثلا دوخوابه ساده بخواد بخره با لوازم منزل در حد اینکه بتونه برای شروع زندگیش تو امریکا ، زندگیشو آغاز کنه چقدر پول لازم داره ؟

    من همیشه این توذهنم بود که برای اینکه مهاجرت کنم اول باید خیلی ثروتمند بشم . چون رفتن به یه کشور دیگه رو خیلی ترسناک میدونستم و اگر پولم کم باشه ممکنه نتونم دوام بیارم اونجا و مجبور بشم در حالی که تمام سرمایم هم تموم شده برگردم به کشورم

    چیزی که تو ذهن اکثر ماها هست

    ولی بعدش که این فایلو گذاشتید ، این ترمزمو پیدا کردم ، خیلی ترمزای دیگه هم پیدا کردم

    و گفتم من الان اینجا یه خونه دارم با وسایل و همسرم هم کار میکنه

    اگر بخوام مهاجرت کنم اونجا هم یه خونه میخوام با وسایل و همسرم هم شغل پیدا میکنه

    ولی بازم چون خودم اونجا رو تجربه نکردم این ترس هست برام . میشه برامون درباره این مساله یعنی بحث مالی در مهاجرت بیشتر توضیح بدید که چقدر پول لازمه واسه اومدنش ، و بعد خرید خونه و لوازم منزل در حد شروع زندگی ، و وضعیت شغل و کار پیدا کردن چطوریه .

    همیشه مااز اونچیزی که نمیدونیم ترس داریم و با بدست اوردن اطلاعات خیلی از ترسهامون از بین میره

    ممنونم استاد ، شمابااین فایل که میدونم هدایت خدا بود باعث شدین که من ترمزای زیادم درباره امریکا و درباره مهاجرت رو پیدا کنم

    و فهمیدم خدا میخواد بهم بگه امریکا جای بدی نیست . باورهاتو درست کن و بدون همه چیز فرکانس توست و میتونی خیلی راحت به امریکا مهاجرت کنی ، اونم زودتر از اونچه که قبلا فکرش رو میکردی

    فکر کنم بااین فایل خیلی از بچه ها ، فکر مهاجرت رو در ذهنشون جلوتر بندازن ، نسبت به قبل از این فایل

    چون توذهن اکثرمون مهاجرت یعنی اول رسیدن به کوهی از ثروت و بعدش فکر مهاجرت کردن

    ممنونم استاد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    پردیس گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ی عزیزم، استادم و بانو شایسته😘

    راسش نمیخواستم دیدگاهمو بنویسم، چون احساس میکردم به اندازه ی کسانی که از من بزرگترن تجربه ندارم، اما چون خیلییی هدایتی به این فایل استادبرخوردم تصمیم گرفتم حتما کامنت بزارم☺️(معمولا در هفته فقط یکی الا دو فایل رو میبینم و هی میزارم تکرار بشن تا تبدیل به عمل بشن نه قرصهای مسکن، و فقط در صورتی که هدایت بشم، برای سوال خاصی جواب بخوام یا یه فایل رو به اندازه ای که تبدیل به عمل شده باشه گوش بدم میرم سراغ فایلهای جدید) از وقتی با سایت آشنا شدم اصلا تلوزیون نمیبینم و خیلیییی از اوضاع جامعه بی خبرم😅 مگر اینکه دوستی کسی برام توضیح بده قضایا به چه صورته.(خداراشکر بخاطر همین مسئله(کنترل ورودی های ذهنی) باور مخرب جدیدی به اون شکل طی این دو سه سال اخیر در ذهنم شکل نگرفته، البته بازم وقتی شروع کنم به نوشتن معلوم میشه چند مرده حلاجم😁) هرچند توی همین ۱۸ سال از زندگیم، بخاطر فضاهای آموزشی و مدرسه و در کل جامعه و دوستانی که همه تحت باورهای مخرب افرادی بودیم که اونها هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن و باز اونا هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن کلی پیش زمینه ی ذهنی و آمادگی برای پذیرش باورهای محدود کننده داریم، پس باید خیلی هواسمون جمع باشه… به اینکه در هرلحظه چیو میشنویم؟ از کی میشنویمش؟ آیا اون حرف و باور به ما حس خوبی میده؟ آیا بهمون کمک میکنه؟ مارو موحد تر میکنه یا مشرک تر؟ مشکلاتمون رو قابل حل میدونه یا مجبورمون میکنه به پذیرش بدبختی هامون و اینکه بجز این راهی نیست، اینکه همش باید بجنگیم تا از شر اینو اون، این کشورو اون حکومت یا این مردم با فلان نژادی در امان باشیم!

    – شنیده ها (ورودی ها) : یادم میاد از همون اول که وارد دبستان شدیم، سر صف با سرود مرگ بر آمریکا صبحمون رو آغاز میکردیم و این پروسه هر سال دبستان به مدت ۲۷۵ روز تکرار میشد، بهمون میگفتن آمریکایی ها ظالمن، اونا عامل مرگ فلسطینی هان و دستشون با اسرائیلی ها تو یه کاسست، میگفتن ما با خوندن این سرود با مرد “مظلوم” فلسطین همدردی میکنیم، میگفتن ما اینجوری میزنیم توی پوز آمریکا و حق مظلومین رو ازشون پس میگیریم، پس یجورایی بهمون قبولوندن با خوندن این سرود مثله قهرمانای توی داستانا داریم به تک تک مظلومین دلداری میدیم و دشمنمون که آمریکا باشه رو تضعیف میکنیم!( و دیدیم که چقدر آمریکا ضعیف شد و مظلومین به حقشون رسیدن…) دوست داشتیم تمام کمبود ها و بدبختی هایی که سرتاسر جهان در حال رخ دادنه رو به آمریکا ربط بدیم!(دشمن نوع بشر آمریکاست آمریکا، دشمن اصلیه ما آمریکاست آمریکا! تصور کنید این متن چه تاثیری روی ذهن یه بچه ی ۶ هفت ساله میزاره که تازه میخواد وارد جامعه بشه، با کلی امیدو آرزو، هیجان زدست برای زندگی در لوِل بعدی! بعد بهش یاد میدن چجوری قدرت رو دسته بقیه بده، بجای اینکه یاد بگیره به خدا توکل کنه، بجای اینکه روی رویاهاش متمرکز بشه و روی توانمندی هاش کار کنه، یاد میگیره عصبانی باشه از بقیه، از همون اول یاد میگیره تقصیر رو گردن جامعه و دولت ها بندازه، اونم دولت آمریکا، چرا؟ چون این چیزیه که به قول استاد یکسری ها میخوان! یکسریا آبو نونشون از نفرت ورزیدن ما نسبت به یکدیگره، از عصبانی بودنمون، از عذاب وجدانیه که تومون بخاطر منافع خودشون سعی میکنن اینجاد کنن” که البته قدرت اصلی آخرش در دست ماست!! ولی میخوام بگم چقدر پتانسیل و آمادگی ذهنی برای پذیرش این حرفارو داریم!”)

    ” قدرت دسته اونه! آمریکا ابر قدرته! عامل تمام جنگ هاست، عامل تمام نامردی ها! ”

    + باورهای ایجاد شده (تجربیات خودم) : یادم میاد از همون ۵ شش سالگی آرزوم این بود که برم آمریکا زندگی کنم، چون توی کارتون ها و فیلمهاشون میدیدم که چقدر بچه هاشون قشنگ لباس میپوشن، چقدر مدرسه هاشون مفرحه، چقدر فضای آموزشیشون مشوقشونه و چقدر بچه ها، دخترو پسر در کنار هم در صلحن! میدیدم چقدر رابطه ی بچه ها با پدرو مادر و معلماشون خوبه، اینکه میدیدم دختر بچه ها همش موهاشونو مرتب و قشنگ کردن که برن مدرسه خیلی توم شوق ایجاد میکرد،(یادمه به مامانم میگفتم تا بزرگ نشدم بیاین بریم آمریکا که بتونم برم مدرسه😆) بالأخره بچه ها تمام فکرو ذکرشون شادیه، اونا همش دارن راجب رویاهاشون خیال پردازی میکنن، کار که منم میکردم (تصویرسازی و تجسم واقعا تو ذات آدمیزاده، باید خیلی باورهای مخرب و محدودیت های ذهنی تومون ایجاد بشه که نتونیم تجسم کنیم، تجسمی که واقعیه و با احساس عاالی همراهه) خلاصه اینکه تصمیم گرفته بودم درس بخونم و برم آمریکا، اما وقتی وارد مدرسه شدم شروع کردم به عذاب وجدان گرفتن بخاطر تصمیمم‌…چون بهمون میگفتن :

    ٫ پولداره، چون همش داره حقو حقوق بقیه ی کشورهارو میخوره و دزدی میکنه،

    ٫ پولداره، چون اسلحه به اسرائیلی ها(قاتل فلسطینی ها) میفروشه،( همچنین تقویت مخفیانه ی باورهای مخرب راجب ثروت، که آدمای پولدار و دولت های پولدار بدن و از راه های بد به ثروت رسیدن.)

    ٫ پولداره، چون اصلا به کشورهای فقیر و نیازمند کمک نمیکنه،(این قضیه این باور رو هم توی من تقویت کرد که هرچی بیشتر ببخشی فقیرتر میشی ولی عوضش آدم خوبی هستی🤦🏻‍♀️)

    ٫ مردمش نژاد پرستن، اونا دشمن مان و میخوان پیشرفت نکنیم. اونا خودشون رو نژاد برتر میدونن!

    بعد از این قضایا وقتی راجب این مسائل با پدرو مادرم صحبت کردم بهم اجازه ندادن این باورهای محدود کننده و نارحت کننده رو بپذیرم(خدایا شکرت که انقدر پدرو مادر فوق‌العاده ای بهم دادی با اینکه اون دوران خیلی از همکلاسی های من هم توسط مدیرو معاونا و هم توسط خانوادشون تشویق میشدن به نفرت ورزیدن، که به قول خودشون میشده دفاع از حق مظلومین و دشمنی با دشمنان خدا!) بازم با اینکه پدرو مادرم خیلی سعی میکردن بهم این قضیه رو تفهیم کنن که این کار سیاست و دولت هاست برای قضایایی که بین خودشونه، من هم مثله بیشتر مردم و همسنو سالام تحت تاثیر دوستام و مدرسه بودم و یادمه با اینکه هنوزم دلم خیییلللیی میخواست برم آمریکا از یک طرف این ترمز ها توی ذهنم ایجاد شده بود که :

    ٫تو میخوای بری توی کشور دشمن زندگی کنی؟

    ٫چی؟ میخوای برای کشوری کار کنی که استکبار جهانیه؟دستت با اونا میره تو یه کاسه!

    ٫تو چقدر پستی، فقط به فکر شادیه خودتی که میخوای بری اونجا! پس بچه های گرسنه ی آفریقا چی؟ کودکان مظلوم فلسطین که خونه هم حتی ندارن چه برسه بخوان برن مدرسه، اونوقت تو میخوای بری مدرسه ی خیلی خوب اونم تو آمریکا؟؟؟ نچ نچ نچ!!!(له کردن احساس لیاقت در خودم..)

    ٫میدونستی اگه بخوای اونجا کار کنی پولی که بهت میدن از فروش اسلحست؟(پول زیاد حتما حرومه! حتما از راه های نادرست بدست اومده، پول آمریکایی ها کثیفه، دلار کثیفه!)

    ٫من به شدت باور کرده بودم که آمریکا چون بده، چون غول استکباره، چون مردم بی گناه رو میکشه انقدر ثروتمنده و اگه منم بخوام برم اونجا و از نعمات اونجا استفاده کنم، دارم با دشمن همکاری میکنم، دارم روی قلب مردم کشورم و تمام مظلومین جهان پا میزارم و بسیار پستم!

    * تاثیر گفته های استاد، بانو شایسته و مستندات سایت :

    – من ناخودآگاه بخش بسیاار زیادی از باورهای محدود کنندم همون اوایلی که وارد سایت شدم، بخاطر تعهد زیادم و اعتماد شدیدی که به حرفهای استاد عزیزم داشتم برطرف شد،(حتی قبل از اینکه دو مستند سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت ساخته بشه) انقدر استاد فرمولی و کامل حرف میزدن که کار ما فقط جایگذاری بود، دیدن مستندات حکم تمرین و مسئله رو داشتن، و چقدر حل کردن تک تک مسائل با شما و بانو شایسته لذت بخشه! دیدگاهتون نسبت به چالش ها ،اینکه “اِنّ معالعسرِ یسری!/ با هر سختی ای آسانیست!(اینم بگم قبلش هم بخاطر مطالعه یکم مدارم بالاتر اومده بود بخاطر همین پذیرش برام خیلی آسونتر بود! چون بعضی وقتا خیلیا فکر میکنن هرچی بیشتر توی سایت باشن یعنی مدار و پذیرششون میره بالاتر در صورتی که همیشه اینطور نیست، باید آماده ی شنیدنشون باشی، باید خیلی تشنه ی تغییر باشی، من خودمم هنوز گاهی بخاطر اینکه مثله اوایل انقدر انگیزه ندارم نمیتونم مثله اولم عمل کنم و خب نتیجه هم به همون نسبت کمرنگ میشه!)

    ٫فهمیدم ثروت واقعی هیچوقت نمیتونه از راه های نادرست بدست بیاد، و اگه فرد یا کشور ثروتمندی روز به روز ثروتمند تر و روز به روز موفق تر شد، بخاطر اینه که از از راه خیلیی درست و خیلیی حلال بدست اومده! بخاطر اینکه از راه کمک به خلق بوده! بخاطر توحید بوده! بخاطر شعاره پشت پولهاشون (In God we trust/ ما به خدا اعتماد داریم!) بوده! وای که چقدر این نوشته توحیدیه! جالبه من قبل از دیدن مستندات اصلااا نمیدونستم همچین نوشته ای پشت دلار هست! وقتی اینو فهمیدم خیلی چیزا برام روشن شد!(خودمم نفهمیدم چجوری همچین نکته ی ریزی انقدر روی سطح شادیم و تک تک تجربیات زندگیم تاثیر مثبت گذاشت!!! چقدر روی نگاهم نسبت به پولو ثروت تاثیر گذاشت!)

    ٫وقتی دیدم چقدر مردم این کشور خدمات برای ارائه دارن، چقدر به هم دارن کمک میکنن، از افرادی که کارشون اسباب کشیه تا سوپرمارکت ها و شرکت های بزرگ مثل IKEA چقدر خوش رفتارن و چقددررر مرتب و قابل احترامن و هرکاری انجام میدن با عشقه و تاجایی که میتونن برای خودشون لذت بخش میکنن این پروسه رو(معلومه دیروز اون قسمت از سفر به دور آمریکا که توش اسباب کشیه خونتون رو نشون میدید دیدم؟😁) هرکاری که میکنن تمام وجودشون رو میزارن براش، برای ساده تر کردن کارها! پس معلومه جامعه ای که مردمش انقدر گره از کار هم باز میکنن(تازه نه فقط برای کشور خودشون بلکه به سراسر دنیا!) و هی به دنبال پیشرفت و خلقن بجای دزدی و آب زیرکاهی، انقدر ثروت میسازن، انقدر لذت میبرن، انقدر روز به روز نعماتشون بیشتر میشه! (یاد اون قسمتی از سفر به دور آمریکا افتادم که شما رفته بویدد قایق سواری و توی آب یه ماشین بستنی فروشی بود!!! اونجا بود که فهمیدم چرا انقدر کشورشون مفرح و ثروتمنده! از بس هرکاری رو ارزشمند میدونن و توی هرکاری که بهش علاقه دارن از نهایت پتانسیل ها یا محدودیت ها به نفع خوشون استفاده میکنن🤗)

    – من باور کرده بودم که مردمان نژاد پرستین بخاطر قضیه ی جنگ بین آمریکا و ژاپن و در کل بخاطر تمام جنگهایی که در این سالها رخ داده بود، باور کرده بودم که اونا دلشون نمیخواد آسیایی ها موفق بشن، چون همه ی چیزای خوبو برای خودشون میخوان‌،(توی کتبای تاریخم که کم بد از آمریکا و تلاشهاش برای بدبخت کردن مردم ایران نگفته!) اینکه دوست دارن ما بدبخت باشیم! پس ناخودآگاه نگران این بودم که حتی اگرم بخوام بیام اونجا باهام بدرفتاری بشه…لحجمو مسخره کنن..بخوان سنگ توی کارام بندازن، نتونم موفق بشم چون آمریکایی نیستم و اونا فقط میخوان همنژادهای خودشون موفق بشن..میترسیدم بخاطر مسلمون بودنم بهم لقب ترورسیست رو بدن(سر قضیه ی حمله های داعش خیلی مد شده بود که مسلمونا لباس میپوشیدن که روش نوشته بود من تروریست نیستم!) نکنه اصلا دوستی پیدا نکنم اگه بهم کار ندن چی؟

    *در صورتی که توی یکی از فایلهای استاد، استاد توضیح دادن یکسری زمین ها و اگه اشتباه نکنم بازارهایی هست که همشون برای پولدارای چینیه!!!(که استاد باز توضیح دادن اونها هم بخاطر باورهای درستشون به این مرحله رسیدن! بخاطر این حرف یکی از رهبراشون که میگفت: ثروتمند شدن خیلی خوبه و خیلی معنویه.) اونموقع تعجب کردم، چون فکر میکردم به شدت با آسیایی ها و مسلمونا بد برخورد میکنن و هرکاری میکنن تا بتونن اونارو از کشورشون پرت کنن بیرون!!! دیدم که توی سریال تمرکز بر نکات مثبت توی هواپیما چطور یک خانم مسلمان در حال تسبیح گفتن بود در حالی که زوج پشت سرش به سلامتی هم نوشیدن! دیدم که توی فروشگاه هاشون، مردم با پوشش های کاملااا متفاوت(یکی با روسری و لباسهای بلند یکی با تاپ و شلوارک یکی با یه تی شرت و شلوار ساده..) به راحتی، بدون اینکه انگار اصلا متوجه هم شده باشن از کنار هم میگذشتن! بدون هیچ قضاوت، نگاه زیرچشمی یا ذره بینی ای!!(چقدر من این قضیه رو تحسین میکنم!) وای که چقدر مردم با شما خوش رفتار بودن، همه ی کارمندا و حتی افراد کاملاااا غریبه چه روی خوشی بهتون نشون میدادن! چقدر وقتایی که استاد یا بانو شایسته با بقیه حرف میزدن با اینکه شاید لحجه داشتن از نظر اونا خیلی با دقت و توجه، با صبر و مهربونی گوش میدادن جوابتونو میدادن، تازه چقدر میخندوندنتون و چقدر شما اونارو میخندوندید!☺️ یکی از بهترینننن قسمتهای سفر به دور آمریکا که شخصا باور منو کاملااا نسبت به اینکه آمریکایی ها سردن یا خودشونو برتر میدونن تغییر داد، اون قسمتی بود که اون خانوم آمریکایی بعد از یکم حرف زدن با شما ازتون دعوت کرد بیاید منزلش(خیلیییی مهربون و مهمون نوازانه!!) یا اونجایی که بچه های دوستاتون خیلی از زبان فارسی خوششون اومده بود و هی میخواستن یاد بگیرنو تقلید کنن! برای من خیلی لذت بخش بود وقتی میدیدم مردم انقدر جلوی دوربین راحتتت خودشونن و وقتی خانوم شایسته دوربین رو به سمتشون میگیرن، لبخند میزنن، اگه در حال رقصیدن بودن بازم ادامه میدادن، اگه در حال قایق سواری بودن دست تکون میدادن!

    – سر قضیه ی نژاد پرستی در آمریکا،(Black lives matters) که همین چند ماه پیش خیلی سروصدا کرده بود، چون من مستندات رو دیده بودم, دیده بودم که چقدر مردم با هررر نژادو رنگ پوستو مویی باهم در صلحن، تونستم به راحتی اعراض کنم،(ذهنتون واقعا بهتون کمک میکنه وقتی شما متعهد میشید و زمان زیادی رو برای ورودی های مثبت مثله مستندات سفر به دو آمریکا پر میکنید!) تازه چند روز بعدشم استاد توی لایوشون در این باره گفتن که مردم فلوریدا نسبت به بقیه ی ایالت ها خیلی خیلی کمتر اعتراضات صورت گرفته! ( جالبه، فلوریدا یکی از بهترین و گرانترین ایالتهای آمریکاست و این نشون میده مردمش خوب بلدن اعراض کنن! در واقع بخاطر همین اعراضه که انقدر ثروت، صلح و آرامش اونجا زیاده!(به نظرم شما و بانو شایسته هم عینه فلوریدایید، زیبا، با صفا، سرسبز، گرم و پر از آرامش، اصلا بخاطر همینه که اونجایید دیگه😁)

    – بچه تر که بودم مستندات مختلفی توی تلوزیون میدیدم از اینکه توی آمریکا یک فرد مسلح یهو وارد یه مدرسه، دانشگاه یا خونه میشه و بقیه رو میکشه، یا اینکه توی خیابون شروع به تیر اندازی یا زورگیری و کشتن بقیه میکنه، همیشه خبر از ناامنی در آمریکا و قضیه ی آزادی اسلحه بود، هی به ما میگفتن خوشحال باشید که امنیت دارید اونجا همه ولن، ساعت یک شب یهو میبینی یکی با تفنگ تحدیدت کرد، یا قضیه ی آزاد بودن ماریجوانا که میگفتن توی دبیرستانم بچه ها با خودشون مواد دارن، همکلاسیاشونو تحدید یا مسخره میکنن تا اونا هم مواد بکشن، یا قضیه ی تجاوز توی خیابونها و حتی دبیرستانهاشون بخاطر مختلط بودن فضاهای آموزشی،( جالبه من اینارو توی فیلمایی که خود آمریکایی ها ساختن هم حتی دیدم، ولی واقعا فقط توی فیلمهاشون! توی مستندات شما خبری از این چیزا نبود، که البته هی بیشترو بیشتر به من ثابت میکرد زندگیه تو توسط کانون توجهت ساخته میشه نه هیچ چیز دیگه ای! مهم نیست کجایی هستی تو درست به همون اندازه پتانسیل ساخت ثروت و تجربه ی خواسته هات رو داری که یک آمریکایی داره و یک آمریکایی هم به همون اندازه پتانسیل تجربه ی ناخواسته هارو داره که یک ایرانی یا انسانی از هر کشور و نژاد دیگه ای داره!) به قول شما نمیخوام بگم هیچوقت هیچکدوم از این اتفاقا برای هیچکس نمیوفته، بالاخره انسانها فقط خودشونن که میتونن شرایط خودشون چه خوب چه بد رو رقم بزنن(اینطوری نیست که بگیم چون فلانی آمریکاییه دیگه هیچ محدودیتی نداره، دیگه نازییایی ای نمیبینه! اصلا! چون محدودیت و نازییایی میتونه هر زمان و هرلحظه توسط هرر فردی تجربه بشه، به واسطه ی کانون توجهش،و به همین صورت هم میتونه اتفاقات بینظیری رو رقم بزنه!) و مهم نیست چقدر یجا گلستان باشه اگر تو در مدار خوبی ها نباشی، اکر مقاومت بورزی یا فرکانس ناخواسته هات رو ارسال کنی بلا استثنا اتفاقات تلخی رو هم تجربه میکنی! چه تو آمریکا باشی چه تو ایران یا هرجای دیگه! فقط قضیه ی اقلیت و اکثریت فرق میکنه، که بازم برای تو میتونه اقلیت تبدیل به اکثریت و اکثریت تبدیل به اقلیت بشه، “اگر” کانون توجهتو تغییر بدی!

    * یادمه شما هرجااا که میرفتید اطرافتوم پررر بود از خانواده هایی که اومده بودن باهم لذت ببرن، پر از بچه بود، یاد اون قسمتی افتادم که بانو شایسته داشتن از بچه ها در حال آب بازی فیلم میگرفتن، مامانو باباهایی که بچه هاشون رو آزاد گذاشته بودن تا لذت ببرن، با اینکه سن بیشترشون خیلی پایین بود!(توی همه چیزشون این شعارِ In God we Trust رو به صورت عملی میبینیم!) میدیدم که مردم با هر شکل اندامی، با هر مدل لباسی هرجوری که دلشون میخواست مشغول لذت بردن بودن، واقعااا به دور از قضاوت!(انقدر لذت بردن برای مردم اونجا بدیهیه که گاهی تعجب میکنم چجوری انقدددررر میهش امکان برای لذت بردن وجود داشته باشه! از پارکهاشون گرفته تا موزه هاشون!(اصلا مثله موزه های ما نیست که بری فقط ویزیت،از دل همین موزه کلیی کارآفرینی و ایده های ثروت ساز دیگه بوجود اومده، رستوران، کافه و ایستگاه هایی برای اینکه بچه ها بتونن نقاشی بکشن و…)

    – راستش منم مثله بیشتر دوستان فکر میکردم آمریکا کشور خیلی صنعتی و خشکیه، از اون کشورهایی که طبیعت رو نابود میکنه تا ساختمان سازی کنه ، اولاش یکم برام عجیب بود وقتی میدیدم : بابااا استاد هرجا میایسته فیلم بگیره سبزه!!! بعدش گفتم شاید فقط نزدیکای خونه ی استاد اینجوریه اما وقتی مستندات سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو دیدم فهمیدم انکار مهم نیست کجا باشی، همه جا سبزه، درختا و گیاهای اینجاهم درست مثله مردمش عاشق رشد و گسترش دادن خودشونن!

    واقعا احسنت به این مردم و احسنت به اینهمه گستردگی و زیبایی! تا چشم کار میکنه زیبایی زیبایی زیبایی! تا چشم کار میکنه امکان، امکان امکان، تا چشم کار میکنه آزادی آزادی آزادی! من خیلیی خیلییییی خوشحالم و خیلی از پروردگارم ممنونم که منو به این سایت، به اینهمه آگاهی های نااب و ورودی های بینظیررر هدایت کرد!

    -آگاهی هایی که پول میشه میره تو جیبم.

    – سلامتی میشه میره توی جسمم.

    – آرامش میشه توی روحم.

    – عشق ولذت میشه توی روابطم.

    – و در آخر سعادت میشه در دنیا و آخرتم!

    انقدر توی همین سه ماه گذشته اتفاقات مثبت برام افتاده که فرصتی برام نزاشته بشینم تک تکشو تعریف کنم! هنوزم اتفاقات در حال رخ دادنه😉😁🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 2002 روز

    بنام یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی و همه بچه های بی نظیر سایت

    یه چالش عالی از طرف استاد که همه بچه ها بتونن باورهای مخربشونو در مورد آمریکا پیدا کنند.

    خب بریم تا منم بکشم بیرون باورهای اشتباهم رو‌ درمورد این کشور زیبا .

    اول بگم که استاد من یکی اینقدر باورهای نادرست در مورد کشورهای غربی. و اروپا و آمریکا داشتم که هیچ وقت حتی فکر سفر به این کشورها رو هم نمی‌کردم چه برسه به اقامت و مهاجرت .

    یعنی هر وقت حرفی از سفر میشد میگفتم خوبه بری مکه و سوریه 🥴😁حیف نیست بری کشورهایی که از دین و ایمون توش خبری نیست .بری که فقط خودتو دچار گناه و معصیت کنی .

    آخه تو مذهبی که به زور به خورد من داده بودن بی حجابی و بی نمازی بزرگترین گناه ممکن بود😭😭

    و اما در مورد آمریکا که دیگه کلا داااااغون بودیم ها داغون .

    استاد بابای من تمام اخبار رو با جزییات تمام نگاه میکرد یعنی ما همیشه سر اخبار بابا دعوا داشتیم و خوب به همون نسبت باورها هم تو ذهن ما شکل می‌گرفت درست تو سنی که به راحتی باور سازی میشه .

    باور من راجع به مردم آمریکا:آدمهایی به شدت ولنگار،بی شخصیت،خوشگذران ،مشروب خوار که همیشه از سرمستی همه رو‌میکشن،و زنانی به شدت بی حجاب که اصلا همین زنها باعث شده بودن بنیان خانواده از هم بپاشه.

    چون حجاب از نظر من فقط پوشش بدنی بود.

    خب راستش من هیچ فیلمی از این چیزا ندیده بودم ولی از مدرسه و معلم و خانواده خیلی شنیده بودم .

    از نظر بنیان خانوادگی :اصلا من فکر نمی‌کردم که خانواده درست درمونی وجود داشته باشه تو این کشور

    یعنی همه خانواده ها یا از هم طلاق گرفته بودن یا ازدواجهای نامشروع بود و خب طبیعتاً بچه ها هم نامشروع بودن .

    از نظر سیاسی هم که این کشور بدترین نوع سیاستمداران رو داشت که دوست داشتن ایران و ایرانی رو تا سرحد مرگ اذیت کنن و اینهمه تحریم کردن .

    از نظر دین و دینداری هم که فکر میکردم این مردم کلا بی دین هستن و اصلا خدا رو قبول ندارن .

    از نظر آب و هواهم که فقط جنگل آمازون بود که پر بود از حیوونای عجیب و غریب و یه جایی بود که من همیشه خدا ازش به شدت میترسیدم .

    استاد اینقدر ما اون اوایل با اجبار و بعداً هم به اراده خودمون رفته بودیم راهپیمایی و شعار داده بودیم مرگ بر آمریکا که کلا این باورهای مخرب با گوشت و خون ما عجین شده بود .

    اینقدر پرچم این کشور رو جلوی ما آتیش زده بودن که فکر میکردیم نابودی اینا حتمیه و انگار خدا هم حکمشو داده بود

    از نظر امنیت :راستش تو اخبار هر از چند گاهی این خبرا بود که یک دانش آموز همه دوستانش را کشت.

    یا یک سیاهپوست توسط پلیس آمریکا به بدترین شکل ممکن کشته شد ووووو

    کلی از این ورودیهای مسموم که من باور کرده بودم تو این کشور نامسلمون دست همه یه اسلحه است که تا به یکی بگی بالا چشمت ابرویه میزنن و میکشنت.😂😂

    خدایا چقدر آخه یه کشور داغون میتونه باشه .

    آخه یه بارم از خودمون نپرسیدیم با اینهمه افتضاح و بی بند و باری و نا امنی چرا پس این کشور قدرتمندترین و پیشرفته ترین کشور جهانه.

    اینجاس که میفهمیم چقدر کورکورانه گوش کردیم و باور کردیم .اصلا یه حرفی درست هم باشه خوب تحقیق کردن در موردش که خیلی بهتره تا اینکه بدون چون و چرا قبول کنیم هرچی که میشنویم و این مورد رو من از شما یاد گرفتم استاد خوبم.

    خب این باورها هم که مشخصه دیگه تو ایران شبکه ای پیدا نمیکنی که از مثلاً زیبایی‌های آمریکا بگه یا در مورد مردم خوبش یا امنیتش .

    یه جکی ساخته بودن موقعی که ترامپ رییس جمهور شده بود اینقدر که اخبار ایران در این مورد بود و همه شبکه ها داشتن این اتفاق سیاسی آمریکا رو تحلیل میکردن

    میگفتن اگه ایران یه چند ساعتی ساکت بشه تا ما خودمون ببینیم چه غلطی قراره بکنیم 😂😂😂

    بعد هم مدرسه ها و نظام آموزشی کشور که به شدت کشورهای غربی و علی الخصوص آمریکا رو نفی میکنن.

    حالا موقع ما ده شصتی ها که بماند که چقدر اخبار و اطلاعات و مدرسه وحشتناک بود .

    و بعد از اون هم خانواده ،که دیگه مکمل همه اون شنیده ها بود و ما تو خانواده های جنگ زده ای بزرگ شدیم که جز لعن و نفرین چیزی

    نمی شنیدیم.

    دیگه شما خودتون در جریانی دیگه هر مراسمی باشه سخنرانی باشه جشن باشه روز قدس باشه نماز عید فطر باشه ووووو هر چیز دیگه ای یک پای آمریکا هم این وسط هست و البته لعن و نفرینش

    و اما کاری که سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا باما کرد.

    استاد من سفر به آمریکا رو کامل ندیدم ولی زندگی در بهشت رو تقریبا ۹۵درصدشو دیدم .

    من دیدم یه کشور سرسبز با آبشارهای زیبا ،با رودخانه های پهناور ،با درخت‌های سربه فلک کشیده و مرتب ،

    یه کشور آباد و تمیز که هر روز باران رحمت الهی به شدت می‌باره و کل کشور رو تمیز می‌کنه .

    من دیدم خون های زیبا و قشنگی که توی فیلمهای عروسکی بود بدون حفاظ و دیوار و نرده

    من دیدم جشن و پایکوبی و بزن و برقص رو بدون ترس از فراگیری بیماری

    من دیدم دریای سرخ غروب رو که دیوانه ام میکرد .

    من دیدم عروس زیبایی که به سادگی هرچه تمام‌تر جشن گرفت و من غرق در لذت شدم

    من دیدم مردم مهربونی که با عشق کنار بچه هاشون میشینن تا اونا ماسه بازی کنن

    من دیدم ادمایی که به شدت با خودشون در صلحن و وقتی دوربین روی اونا می‌ره با عشق می‌خندن و دست تکون میدن

    من دیدم خانواده های پرجمعیتی رو که از بودن با هم لذت میبرن

    من دیدم پدر خانواده رو که خودش بدون حضور مادر خانواده پسراشو با خودش تفریح و مسافرت می‌بره

    من دیدم وسایلی که از آمازون رسیده بود و بهترین نوع بسته بندی رو داشت و روزها پشت در بود و کسی بهشون دست نمی‌زد .

    من مردمی رو دیدم که مشتاقانه و به بهترین شکل ممکن کاری که بهشون محول شده بود رو انجام میدن.

    من مردی رو دیدم که لوازم کشاورزی می‌فروخت و چقدر به شما کمک کرد برای خرید تراکتورتون و بعدشم اومد و بدون هیچ هزینه ای گراپل رو براتون عوض کرد .چه مردم شاد و خوبی

    من مردمی رو دیدم که هدفشون از زندگی شادی و لذت بردنه و تو همه مراسمشون به این اصل پایبند هستن.

    حتی تو بازیهای حساس تو مسابقات فینال این مردم فقط و فقط بفکر شادی و پایکوبی بودن.

    من مردمی رو دیدم که وقت مسابقه اینقدر قوانین و نظم اجتماعی رو رعایت میکردن که هیچ مزاحمتی برای بقیه ایجاد نمی‌کرد و حتی کوچکترین اشغالی بعد از اینهمه هیاهو روی زمین نبود.

    من یه کشور تمیز و زیبا دیدم بعد از هر جشن .

    استاد شما با زحمتایی که کشیدین برای گرفتن و تدوین این فیلمها باورهایی رو در ما تخریب کردین که سالهای سال مغز ما رو داغون کرده بود و حالا من آمریکا رو یک کشور موحد می‌دونم مردم آمریکا رو انسانهایی مهربان توحیدی وبا عزت نفس بالا می‌دونم .

    بنظرم زیبایی‌های طبیعت این کشور بینهایته.و این حق طبیعی این مردم هست.

    مریم جانم برای همه زحمتهایی که کشیدی و ما رو با واقعیت بهتری مواجه کردی ازت ممنونم .

    استاد جانم ازت ممنونم که بهمون یاد دادی چجوری باورهای مخربمونو بشناسیم

    و یاد دادی قضاوت‌های بیهوده نداشته باشیم

    خدایا شکرت که امروز تونستم بیام و کامنتمو بذارم هرچند روز آخره و آخرین ساعتها ولی من انجامش دادم .آفرین به خودم😍😍👏👏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: