https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-01 05:22:522021-07-28 09:30:45سریال زندگی در بهشت | قسمت 179
180نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
عزت نفس در یک کفه ترازو و بقیه مطالب یک طرف دیگه هست واقعا
این عزت نفس یه پایه محکمه برای شخصیت یک انسان و همیشه و همیشه باید روش کار کنیم من جمله خودم
از وقتی بافایلای رایگان و کتاب هاتون کار کردم پیشرفت در همه جنبه های زندگیم داشتم .. عزت نفسم هم میتونم بگم تا دو لول بالا رفته شکر خدا 🙏
من الان در مداری هستم که عوامل بیرونی در بالارفتن عزت نفسم نقش موثری دارن مثلا نوع تیپ و لباسی که به تازگی انتخاب کردم و ازشون استفاده میکنم. میدونم این هم یک جور باوره ..من مدتها قبل از این ، عزت نفس پایینی داشتم و سعی کردم به هر نحوی اونو بالاببرم و دست بکار شدم .. این نوع لباس پوشیدنم برام ارزو بود بخاطر باورهای محدود کننده م!! اما محدودیت هارو کنار گذاشتم و بهش رسیدم و استاد یه جایی گفته بودن اگه میخوای به خدا برسی باید به پول برسی بعد ازش رد بشی …..منم تو این قضیه در این مرحله هستم که بهش رسیدم به تیپ مورد علاقم و به مرور ازش رد میشم و گوهر درونیمو کشف میکنم و با ظاهر خیلی ساده احساس ارزش بالایی خواهم داشت دقیقا مثل استاد . مهم اینه که الان درحال کار کردن روی خودم هستم
سلام استاد عزیز واقعا ممنونم به خاطر این فایل بسیار زیبا
من خودم الان ک داشتم این فایل رو گوش میدادم یاد داستان خودم افتادم من زمانی ک دانش اموز بودم یک اعتماد به نفس فوق العاده بالایی نسبت به استعداد و هوش خودم و توانایی خودم در درس خوندن داشتم و واقعا بدون هیچ زحمتی همیشه شاگرد الف بودم تا زمانی ک رسید به زمان کنکور ولی خوب نمیدونم به خاطر تنبلی کردن بود یا به خاطر اعتماد به نفس کاذبی ک داشتم و من رشته مورد علاقه خودم رو قبول نشدم و ن تنها از لحاظ درونی خیلی احساس ضعف کردم بلکه حرفای دیگران باعث شد من تمام اعتماد به نفسم رو از دست بدم و این باعث شد من تا سه چهار سال همینطور احساس ضعف و اعتماد به نفس پایین داشته باشم و خوب نتیجش هم این بود ک من برای امتحانای خیلی خیلی اسون هم با وجود مطالعه کردن نمره کمی میگرفتم حتی این احساس بده باعث شده بود ک من از ترس خوندن و نتیجه نگرفتن سراغ کتاب و جزوه نرم .
درصورتی ک من همون ادم بودم و هیچ فرقی نکرده بودم ن روش مطالعه من عوض شده بود و ن من کم کاری میکردم فقط و فقط اعتماد به نفس بود ک داشت کار رو انجام میداد
امیدوارم ک دوباره بتونم اعتماد به نفسم رو به دست بیارم
موضوع فایل خیلی عالی بود و منو درمورد خودم واقعاً به فکر فرو برد ،
من بارها اعتمادبنفسمو به عوامل بیرونی گره زدم و نتایج نامطلوبی گرفتم و بارها شده که خودم رو به عنوان تنها عامل باور کردم و نتایج عالی گرفتم ؛
در مورد عوامل بیرونی من به موی بلند و لباس و خوشتیپ بودن برای ارتباطات خیلی اهمیت میدادم و این عادات اعتمادبنفس منو خیلی بالا برده بود نتایجم بظاهر خوب بودن اما احساس میکردم پشت یه نقابم ، ولی وقتی که موهامو کوتاه کردم و دیگه زیاد به تیپم اهمیت ندادم با کمال تعجب دیدم روابطم حتی بهتر شده و انگار یه اعتمادبنفس درونی دارم و تازه اعتمادم به خودم بیشتر هم شده بود چون فهمیدم خیلی از انگیزم بخاطر جلب توجه بوده ، حتی اطرافیانم عوض شدن و رابطه ی خیلی ها بامن بهتر شد …
با توجه به تجربیات گذشتم میتونم موارد خیلی زیادی رو تو زندگیم بگم
و میتونم بگم تنها عوامل درونی هستن که باعث موفقیت ما میشن و عوامل بیرونی در آینده برای ما دردسرساز میشن!
……
با توجه به الهاماتم میتونم بگم
بنظر من این خودش یه نوع شرک هست که تواناییهامون رو به اجسام و اشیاء یا هر آدمی گره بزنیم.🍃
خیلی ممنون از حضورتون استاد عزیز
من هر روز میام تو سایت و منتظر فایل های بعدیتون هستم ، بابت نشون دادن زیباییهای خداوند به ما ازتون سپاسگزارم🙏
خداروشکر که این فایل را توانستم گوش بدهم و خداروشکر که میتونم بنویسم
اعتماد به نفس کلید موفقیت ها و پیشرفت هاست و همه اینها ابزار ووسایلی است برای تقویت حس اعتماد به نفس پس چه بهتر که این حس برخاسته از درون باشد و بدون وابستگی به عوامل بیرونی چنان از درون قوی باشیم که با بادی نشکنیم و فرونریزیم چون به نظر من اینها موقتی است ناپایدار و کم کم برای ما عادی میشود اما وقتی به درون وصل باشیم و به منبع وصل باشیم و به خالق وصل باشیم هیچ وقت عادی نمیشود .
خود من هنوز خیلی نیاز دارم به کارکردن روی خودم و رسیدن به حدقابل قبولی از عزت نفس و اعتماد به نفس و احساس لیاقت و به قول استاد خوش به حال کسی که با عوامل درونی به احساس لیاقت و اعتماد به نفس برسد
سلام بر استاد عباسمنش عزیز امیدوارم هر کجای جهان ،هستی شاد وثروتمند و موفق پیروز باشی
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
بریم سر اصل مطلب استاد شما در این فایل راجب اعتماد بنفس ، خود باوری ، احساس لیاقت، عزت نفس صحبت کردید .
یک تجربه ی خیلی عالی که داشتم این بود که من وقتی یک مدت روی خودم کردم و اعتماد بنفسمو بالا بردم خب حرف مردم برام کم اهمیت تر شد و حتی آمدم مو های خودمو از ته تراشیدم و تا این حد روی خودم کار کردم که حتی اعتماد بنفس رو به مو یا لباس یا ساعت یا موبایل یا…گره نزنم. نمی گم من الان عالی هستم در این زمینه ولی خیلی بهتر شدم وبی نهایت باید کارکنم چون هرچقدر کارکنم زندگی من بهتر می شود و هیچ انتهایی نداره. 💪💪💪💪💪💪💪💪💪
موضوع بعدی یکی از تمرین هایی که باعث شد من احساس خود ارزشمندی و لیاقت بیشتری تجربه کنم هر صبح ، ظهر ، شب میام ۲۱ بار با صدای بلند میگم من خودم را دوست دارم
وبعد از یک مدت خیلی کمک می کنه به افزایش احساس لیاقت🤝🤝🤝🤝🤝🤝👏👏👏👏
من هم قبلا استاد همچین فکرایی می کردم مثلا برای رفتن به یک جای مهم کت شلوار می پوشیدم اون کت و شلوار به من اعتماد بنفس می داد که با دیگران بهتر ارتباط برقرار کنم به نوعی اعتماد بنفس را بالا می برد ولی الان اگر احساس کنم که اعتماد بنفس من درجایی پایین هست میام فکر می کنم و سعی می کنم که از درون این مسئله را حل کنم و چه کاری کنم که اعتماد بنفس بالاتری پیدا کنم .
🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏❤❤❤❤
استاد من سعی کردم تجربیات را به اشتراک بگذارم امید وارم که لذت ببرید آرزوی سعادت و خوشبختی در دنیا وآخرت را برای شما و دوستان گرامی دارم .
این اولین کامنت من روی سایت است (حتی اولین کامنتی که روی یه سایتی میزارم)
وقتی فیلم را تا آخر نگاه کردم واقعا نتونستم که تجربیات خودم رو به اشتراک نزارم
اینم بگم که من سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت رو کامل و دقیق دیدم (حتی سریال سفر به دور آمریکا رو دو بار نگاه کردم)
این مسئله که توی این قسمت شما مطرح کردید شاید همون جرقه ای بود که توی ذهن من زده شد.
من یه پسر خاله دارم و یادم میاد یه مدت چشم درد داشت و همه جا هم رفته بود ولی خوب نمیشد (پیش دکتر منظورمه)
بعدش خانواده تصمیم گرفتن که اینو ببرن پیش یک دعا نویس و اینجا که ما زندگی میکنیم به این مسائل خیلی اعتقاد دارن
خلاصه رفتن پیش دعا نویس و یه دعایی نوشت و برگشتن خونه. شاید باورتون نشه ولی فردا چشمش شروع کرد به خوب شدن و مدت کوتاهی بعد کامل خوب شد.
واقعا این ویدیو تاثیر خیلی زیادی روی من گزاشت و تقریبا مطمعن شدم که همه چی برمیگرده به درون خودم و اگه بتونم جوری ذهن خودم رو برنامه ریزی کنم به من احساس بهتری بده، قطعا میتونم موفق بشم.
من برای چندمین باراین فایل روگوش دادم وآخرین بار امشب رفتم برای قدم زدن وشروع کردم به گوش دادن خدایاشکرت سپاس فراوان استادعزیز که این اطلاعات رودراختیارمن قرارمیدی منی که بابت این فاعل وفایلهایی که تاحالا گوش دادم پولی روبه گروه تحقیقاتی عباس منش ندادم
وچقدرآگاهی واطلاعات کسب کردم دیدم من فکرمن نسبت به قبل فکرکرده منی که حالا وقتی توخیابان میبینم نوشته پشت یه وانت کی بشه مهدی بیایی دنیا گلستان شود
منی که خودم فکرمیکردم درسته حتما بایدیکی دیگه بیاد وبرای من کارهاروانجام بده ولی خدارا شکر به خاطر وجود شمااینها رودارم متوجه میشم وبه خودم میگفتم تاحالا به این نکرده بودی ومثل بقیه جامعه فکرمیکردی کی بشه جمعه بیاد
خب وقتی این فایل روبرای آخرین بار گوش دادم والان درحال نوشتن کامنتش هستم یاد اون فایلی افتادم که گفتید تحقیق کردن ببینن چرادونده هاسرعتشون بیشتر شده وبعد فهمیدن به خاطر اون تکیه کاهی هست که برای شروع تغیر کرده یاکفششون تغیر کرده دراون فایل هم شما گفتی اون کفش رو همه دارن اون زمین چمن روهمه دارن خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها
درموردچشم زخم هم من مادری دارم که من هروقت وسیله نومیخریدم مثل موتور چندین چندآیه بود دعا بودنمیدنم مینوشت کیسه پیچ میکرد ومیبست به موتورم اوایل به خاطر این که کسی نبینه مخالفت میکردم ومیگفتم آبرو دارم ولی بعدها افکارم تغیر کرد و درونی شد ومتوجه شدم اینها تاثیری ندارم ولی ازقانون چیزی نمیدونستم احساسم میگفت اینها لازم نیست
یه کاری که خیلی سربسرشون میگزاشتم این بود که آب بارون روجمع میکردن ودعامیخوندن وفوت میکردن بهش
من هم اداشون رودر میاوردم وبعدتودل خودم میگفتم خدای من این چه کاری هست باران خداهمین جورفوق العاده هست نیازی به این کارهانیست وچندین ساله اونا هنوزاین کاررومیکنن ومن فقط همین جورمیرم زیر باران این رحمت خداوایمیسم ولذتشومیبرم
من خودم چون دنسازی کارمیکردم مرتب بهم میگفتن لباس آستین کوتاه نپوش چشمت میزنن بدنت آب میشه
هنوز که هنوزه وقتی من مدتی پیش میرفتم گوشت بگیرم دستمال میخواستن بدن گوشت روبگزارم توش کسی نبینه چشم بزنه بگه ببین اینا تو این وضعیت چقدرگوشت خریدن
خدایاشکرت که من دارم میبینم هروقت استاد میره بیرون ماشین پرمیکنه میاد واصلا یادشو اینا نیست
خدایا شکرت که یاری کردی من این مطالب روبنوسم
به امید روزی که بگین لاتزیو تیمم که مالکشم امروز بازی داره ودارم میرم بازیشو ببینم
قبلا که با قوانین آشنا نبودم توی موضوع روابط میدیدم اطرافم دخترایی هستند که اصلا چهره زیبایی ندارن و از همه لحاظ معمولی هستند، ولی با یه فرد عالی ازدواج کردن و خیلی روابط خوبی هم با همسرشون هم با دیگران داشتند اون موقع که با خودم میگفتم پس ظاهر و پول و خانواده و عوامل دیگه توی رابطه مهم نیست باید شانس داشته باشی همهچیز شانسیه😅
اما الان وقتی با اون افراد صحبت میکنم میبینم که چقدر اعتماد به نفس دارن، خودشون رو همینطوری که هستند دوست دارن و هیچوقت ندیدم بخوان از خودشون ایرادی بگیرن و برای خودشون ارزش قائل هستند و احساس ارزشمندی و لیاقت دارن.
یکی از اطرافیانم که من همیشه رابطهی عاطفی عالی که با همسرش داره رو تحسین میکنم میخواستیم باهم بریم بیرون من مدتها داشتم جلوی آیینه آرایش میکردم و لباس انتخاب میکردم که باهم ست باشه و چندبار لباس هامو عوض کردم اما دیدم که اون بدون اینکه آرایش کنه و با یه لباس خیلی ساده اومد بیرون وقتی هم پرسیدم چرا اینقدر ساده اومدی بیرون گفت همینجوری راحت ترم و نیازی به آرایش کردن ندارم درحالی که ظاهر زیبا و اندام خوبی هم نداشت اما همینجوری خودش رو دوست داشت و میدیدم که چقدر با بقیه با اعتماد به نفس رفتار میکنه، و راحت حرفش رو میزنه و همسرش هم عاشقانه دوستش داره در واقع داره ناآگاهانه از قوانین استفاده میکنه و عاشق خودشه.
همیشه اطرافیان از قیافه من تعریف میکردند، اما خودم این باور رو نداشتم و میگفتم یعنی قیافه من خوبه😶با اینکه همه میگفتن انگار بینی تو عملی هست و خیلی خوشگله اما من چون خودم رو دوست نداشتم فکر میکردم که باید عوامل بیرونی تغییر کنه رفتم که بینیم رو عمل کنم که انقدر دیگران گفتن خوبه و قشنگه و مشکلی نداره منصرف شدم😶
و یادمه موقعی که تونسته بودم یه موفقیت رو کسب کنم و استقلال مالی داشته باشم چقدر اعتماد به نفسم بالاتر رفته بود و همون موقع یه رابطهی عاطفی خوب رو تجربه کردم اونم با فردی که تمام ویژگیهایی که من میخواستم رو داشت و عالی بود اما چون من اون عزت نفس درونی رو نداشتم مدتی بعد احساس اینکه اون از من خیلی بالاتره و اینکه خودم رو دست کم گرفته بودم باعث شد که رابطم دچار تنش بشه و به مشکل برخوردم البته این تضاد هم باعث شد که با این سایت آشنا بشم و دیگه دنبال مقصر نباشم و احساس قربانی و مظلوم بودن رو نکنم، و هر اتفاقی توی زندگیم دارم تجربش میکنم خودم خلقش کردم شاید اولش میگفتم آخه من چه فرکانسی رو فرستادم که باعث شدم این اتفاق بیوفته اما الان که یکمی بهتر قوانین رو درک میکنم و ساعت ها فکر میکنم میبینم که خودم باعث تضادهای توی زندگیم شدم و خودم و افکارم رو بهتر میشناسم.
و الان که مدتی هست دارم روی خودم کار میکنم فهمیدم که تمام مشکلاتی که چه توی شغلم چه توی روابط دارم بخاطر کمبود عزت نفسه بخاطر همین میخوام تمرکزی روی این موضوع کارکنم.
نباید احساس خودارزشی و احساس لیاقت رو ربط بدیم به عوامل بیرونی، باید از درون به این احساس برسیم تا بتونیم توی تمام جنبه های زندگیمون به موفقیت برسیم.
خیلی ممنونم استاد این فایل رو بارها نگاه کردم و خیلی برام درس داشت❤️❤️
استاد جان در مورد این موضوعی که حرف زدید من با تمام وجودم میفهممش چیزی که من در این رابطه درک کردم اینه که منبع و منشع همه قدرت ها خداست حتی اون حس اعتماد به نفسی که داریم ازش صحبت می کنیم خود خداست ،خدا همه ی اون چیزی هست که ما درک میکنیم حس میکنیم میفهمیم و نمی فهمیم می بینیم و نمی بینیم و خداوند نه به عنوان کسی که اون قدرت رو میده بلکه به عنوان کسی که خودش همون قدرته هست به ما تو این دنیا اختیار داده که قدرتی که از خداوند میگیریم تو باور هامون اعتبارش رو به چی بدیم به اصل خودش به حقیقتش یا چیز های دیگه که انحراف هستن و ما به عنوان واقعیت زندگیمون پذیرفتیم چون باورش کردیم .این قدرت هستش و در اختیار ما هاست ولی مسئله اینجاست که ما قدرت رو به اصلش و حقیقتش نصبت بدیم یا چیز های انحرافی ،جالبیش اینجاست این قدرت رو به هر چیزی نصبت بدی همون رو دریافت میکنی شاید خالصیش کمتر باشه ولی دریافت میکنی ولو به قول شما اون انگشتر باشه (به نظر من این موضوع فرقی با بت پرستی ایام قدیم نداره و هر دو یکیه)و در موضوع عزت نفس هم همونه شما میبینی دست و پا نداره و مثل یک کلمنه با کسی ازدواج کرده که کاملا سالمه و کنارش میبینی همون فرد که دست و پا نداره انقدر ادم قوی هست که سخنران انگیزشی هست این نشون از عزت نفس فوق العاده اون فرده
خداوند قدرت رو به هرکی و با هر ضاهر و هر کمبودی تو این جهان هست داده به اندازه مساوی حالا بستگی به ما داره که چقدر باورش کنیم و اعتبارش رو به چه چیزی بدیم اصلش خودش خداوند یا چیزای دیگه
شاید چیزی که نوشته ام با چیزی که عرف کامنت هاست اندکی تفاوت داشته باشد اما شرح حال شکرگزاری است و سراسر لبریز از حس خوب من
پس شروع کنیم به خواندن، که خواندن از روزنه هایی است به سوی شادی، به سوی حس خوب و همانا که حس خوب همان فرکانس خداوند است.
این نوشته را ۱۶ فروردین ۱۴۰۰ نوشتم
زمانی که از دالانی سراسر حس خوب از همان حس هایی که گاهی، لحظ ای از شادی گریه ات می گیرد، گذشته بودم…
و این انشای مدرسه، شد چکیده ای که از آن دوره حس خوب آموختم.
پس شروع کنیم اولین کامنت من را،
“روشنفکران موفق بزرگتر از ما، همیشه ما را نصیحت کردند که هدفگذاری کنیم و در راستای هدفمان ثابت قدم باشیم و هدف ها را به قسمت های کوچک و … و … و … انجام دهیم تا روزگاری موفق شویم. در اینجا اما من، به عنوان کسی که از ۲ سالگی روشنفکر و به قولی پدرخوانده همه بچه های مهد کودک بودم، تا گرفتن حق دوستانم در دبیرستان و مثبت نگری یاد دادن به پسرعمه ۳ ساله ام در ۲ سالگی ام، باید بگویم که: این همه هدف گذاشتیم، بلند مدت، کوتاه مدت، زمانی، مکانی، رفتاری، آخرش چه شد؟
راستش را بخواهید از ۲۹ اسفند قرن گذشته به این نتیجه رسیدم که اگر قرار باشد این همه زمانم را فقط صرف هدف نوشتن و هدفگذاری کنم در سال های آینده کسی نخواهم بود جز، زنی که همیشه با دیگران تفاوت کرد اما در نهایت مثل دیگران زندگی کرد و روحش شاد. این یک حقیقت بود.
در قبرستان ها، پر شده از آدم هایی که روزگارانی فکر می کردند می توانند دنیا را تغییر دهند، در ۱۸ سالگی می خواستند دنیا را تغییر دهند، در ۲۲ سالگی خواستند کشورشان را متحول کنند، ۳۰ سالگی به این نتیجه رسیدند که شهر خودشان هم برای دگرگونی مناسب است، در ۳۷ سالگی فهمیدند، زندگی فرزندان خودشان نسبت به مردم دنیا ارجمند تر است و در نهایت، اگر می فهمیدند، که اگر خودشان را متحول کرده بودند، شاید، طی عمرشان می توانستند دنیا را هم متحول کنند!
پس من بهار بهرامی ۲ روز پیش از شروع قرن جدید به این نتیجه رسیدم که “فقط، از لحظه لذت ببرم!”
این جمله پیش پا افتاده را اگر به دقت بنگرید، متوجه می شوید که در اکثر کارتون ها، فیلم ها و کتاب ها این جمله را شنیده ایم. اما هیچ گاه معنی آن را درست نفهمیده ایم!
من به عنوان کسی کامپیوتر را با مکانیزم سرعت جریان انرژی در سیم های تهویه اش و زمان را، با کوچکترین واحد
کشف شده آن می شناسم می گویم که تمام گنجینه های دنیا شامل موفقیت، ثروت، شادی و آرامش در این کوچکترین واحد ثانیه، که الان در حال طی شدن است، نهفته شده است.
۱۴ سال زندگی من، همه در آینده گذشت، به طوریکه من خودم را روی یک ساعت گرد و خیالی تصور می کنم و هر ۵ دقیقه یک بار فضای اطرافم را خلعی می پندارم و خودم را روی عقربه ساعت در حال گردش تصور می کنم تا ببینم ساعت چند است و من روی چه زمانی ایستاده ام.
زمان برای من تیغه ای است که زمان حال، روی آن، منی هستم که ایستاده ام روی نقطه ای، که با کوچکترین واحد ثانیه هم نمی توان آن را اندازه گرفت، پس من تا همین چند روز پیش زمان رو ۲ محدوده می دانستم، گذشته که شامل تمام این کوچکترین واحد هایی که نمی توان تصور کرد هستند و در کنار هم ثانیه ها و دقایق را شکل می دهند و آینده ای که قرار است با همین ریز ثانیه ها ساخته شود.
اما امروز من می دانم که همین لحظه از زندگی، تنها محدوده زمانی واقعی است.
گذشته از نظر متافیزیکی معنی ندارد چون اگر ما حافظه ای نداشته باشیم که گذشته مان را به خاطر بیاوریم، درواقع گذشته وجود ندارد و آینده نیز، اگر تخیلات ذهن ما نباشد، اصلا به وجود نیامده، که بخواهد از بین برود، پس طبق قوانین فیزیکی آینده هم وجود خارجی ندارد.
پس من و انگشتانم که در این لحظه در حال تایپ این نوشته هستم تمام مرکز جهان را به خود اختصاص می دهم.
و من که در این لحظه در حال راه رفتنم، زمان را به دنبال خودم خلق می کنم و هر قدم من، به راستی که زمان را به دنبال خود می کشاند و اگر بایستی، یعنی گذشته که گذشت با این لحظه ات فرق ندارد، پس در واقع اگر بایستی زمان هم با تو می ایستد!
می دانم اندکی وقت می خواهید تا جمله بالا را هضم کنید، اما بیایید بپذیریم که استدلال بُعد غیرواقعی جهان است و من، زمان را باید با قدم هایم بفهمم و نه با استدلال و هندسه. و این را با ذرات بدنم درک کنم که من به زمان دستور می دهم و من می گویم که جهان حرکت کند و به سوی آینده پیش برود یا نه.
و من هستم که به زمان معنی می دهم و نه گذشته ای بدون اکنون من، وجود دارد و نه آینده ای.
پس من با قدمی که تند برمی دارم زمان را تند به دنبال خودم می کشم و این است که به اصلاح می گوییم شادی ها زود می گذرند…
با وجودمان برقصیم که در رقصیدن زمان به دنبال وجود ما، زودتر می گذرد…
پس بیایید باور کنیم که هدفی که ما فکرش را می کنیم جزو آینده و جهانی غیرواقعی است.
هدف واقعی اکنون است و من هدف زمان و مکان و دنیا هستم. و این منم که با قدرت خدایی ام لحظه و آینده ام را خلق می کنم، با قدم هایم، نه با قدم هایی که در راه هدف بر می دارم، بلکه با قدم هایی که روی چمن های خیس تازه آب خورده پارک می گذارم و راه می روم…
پس هدف یعنی لحظه اکنون، که دلیل تمامِ پیدایش، روز و شب و گذشته و آینده است،
و من بخشی از اکنونم که با قدم هایم در گوش جهان فریاد می زنم،
سلام استاد عزیزم و همه دوستان گلم⚘
عزت نفس در یک کفه ترازو و بقیه مطالب یک طرف دیگه هست واقعا
این عزت نفس یه پایه محکمه برای شخصیت یک انسان و همیشه و همیشه باید روش کار کنیم من جمله خودم
از وقتی بافایلای رایگان و کتاب هاتون کار کردم پیشرفت در همه جنبه های زندگیم داشتم .. عزت نفسم هم میتونم بگم تا دو لول بالا رفته شکر خدا 🙏
من الان در مداری هستم که عوامل بیرونی در بالارفتن عزت نفسم نقش موثری دارن مثلا نوع تیپ و لباسی که به تازگی انتخاب کردم و ازشون استفاده میکنم. میدونم این هم یک جور باوره ..من مدتها قبل از این ، عزت نفس پایینی داشتم و سعی کردم به هر نحوی اونو بالاببرم و دست بکار شدم .. این نوع لباس پوشیدنم برام ارزو بود بخاطر باورهای محدود کننده م!! اما محدودیت هارو کنار گذاشتم و بهش رسیدم و استاد یه جایی گفته بودن اگه میخوای به خدا برسی باید به پول برسی بعد ازش رد بشی …..منم تو این قضیه در این مرحله هستم که بهش رسیدم به تیپ مورد علاقم و به مرور ازش رد میشم و گوهر درونیمو کشف میکنم و با ظاهر خیلی ساده احساس ارزش بالایی خواهم داشت دقیقا مثل استاد . مهم اینه که الان درحال کار کردن روی خودم هستم
به امید مدار های بالا💚
سلام استاد عزیز واقعا ممنونم به خاطر این فایل بسیار زیبا
من خودم الان ک داشتم این فایل رو گوش میدادم یاد داستان خودم افتادم من زمانی ک دانش اموز بودم یک اعتماد به نفس فوق العاده بالایی نسبت به استعداد و هوش خودم و توانایی خودم در درس خوندن داشتم و واقعا بدون هیچ زحمتی همیشه شاگرد الف بودم تا زمانی ک رسید به زمان کنکور ولی خوب نمیدونم به خاطر تنبلی کردن بود یا به خاطر اعتماد به نفس کاذبی ک داشتم و من رشته مورد علاقه خودم رو قبول نشدم و ن تنها از لحاظ درونی خیلی احساس ضعف کردم بلکه حرفای دیگران باعث شد من تمام اعتماد به نفسم رو از دست بدم و این باعث شد من تا سه چهار سال همینطور احساس ضعف و اعتماد به نفس پایین داشته باشم و خوب نتیجش هم این بود ک من برای امتحانای خیلی خیلی اسون هم با وجود مطالعه کردن نمره کمی میگرفتم حتی این احساس بده باعث شده بود ک من از ترس خوندن و نتیجه نگرفتن سراغ کتاب و جزوه نرم .
درصورتی ک من همون ادم بودم و هیچ فرقی نکرده بودم ن روش مطالعه من عوض شده بود و ن من کم کاری میکردم فقط و فقط اعتماد به نفس بود ک داشت کار رو انجام میداد
امیدوارم ک دوباره بتونم اعتماد به نفسم رو به دست بیارم
و ممنونم از شما استاد عزیز و بزرگوار .
سلام استاد عزیز و دوسداشتنی
موضوع فایل خیلی عالی بود و منو درمورد خودم واقعاً به فکر فرو برد ،
من بارها اعتمادبنفسمو به عوامل بیرونی گره زدم و نتایج نامطلوبی گرفتم و بارها شده که خودم رو به عنوان تنها عامل باور کردم و نتایج عالی گرفتم ؛
در مورد عوامل بیرونی من به موی بلند و لباس و خوشتیپ بودن برای ارتباطات خیلی اهمیت میدادم و این عادات اعتمادبنفس منو خیلی بالا برده بود نتایجم بظاهر خوب بودن اما احساس میکردم پشت یه نقابم ، ولی وقتی که موهامو کوتاه کردم و دیگه زیاد به تیپم اهمیت ندادم با کمال تعجب دیدم روابطم حتی بهتر شده و انگار یه اعتمادبنفس درونی دارم و تازه اعتمادم به خودم بیشتر هم شده بود چون فهمیدم خیلی از انگیزم بخاطر جلب توجه بوده ، حتی اطرافیانم عوض شدن و رابطه ی خیلی ها بامن بهتر شد …
با توجه به تجربیات گذشتم میتونم موارد خیلی زیادی رو تو زندگیم بگم
و میتونم بگم تنها عوامل درونی هستن که باعث موفقیت ما میشن و عوامل بیرونی در آینده برای ما دردسرساز میشن!
……
با توجه به الهاماتم میتونم بگم
بنظر من این خودش یه نوع شرک هست که تواناییهامون رو به اجسام و اشیاء یا هر آدمی گره بزنیم.🍃
خیلی ممنون از حضورتون استاد عزیز
من هر روز میام تو سایت و منتظر فایل های بعدیتون هستم ، بابت نشون دادن زیباییهای خداوند به ما ازتون سپاسگزارم🙏
و ازتون سپاسگزارم که برامون فایل آماده میکنین🙏
خدانگهدارتون باشه👋
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار
خداروشکر که این فایل را توانستم گوش بدهم و خداروشکر که میتونم بنویسم
اعتماد به نفس کلید موفقیت ها و پیشرفت هاست و همه اینها ابزار ووسایلی است برای تقویت حس اعتماد به نفس پس چه بهتر که این حس برخاسته از درون باشد و بدون وابستگی به عوامل بیرونی چنان از درون قوی باشیم که با بادی نشکنیم و فرونریزیم چون به نظر من اینها موقتی است ناپایدار و کم کم برای ما عادی میشود اما وقتی به درون وصل باشیم و به منبع وصل باشیم و به خالق وصل باشیم هیچ وقت عادی نمیشود .
خود من هنوز خیلی نیاز دارم به کارکردن روی خودم و رسیدن به حدقابل قبولی از عزت نفس و اعتماد به نفس و احساس لیاقت و به قول استاد خوش به حال کسی که با عوامل درونی به احساس لیاقت و اعتماد به نفس برسد
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت
با نام خدای مهربان
سلام بر استاد عباسمنش عزیز امیدوارم هر کجای جهان ،هستی شاد وثروتمند و موفق پیروز باشی
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
بریم سر اصل مطلب استاد شما در این فایل راجب اعتماد بنفس ، خود باوری ، احساس لیاقت، عزت نفس صحبت کردید .
یک تجربه ی خیلی عالی که داشتم این بود که من وقتی یک مدت روی خودم کردم و اعتماد بنفسمو بالا بردم خب حرف مردم برام کم اهمیت تر شد و حتی آمدم مو های خودمو از ته تراشیدم و تا این حد روی خودم کار کردم که حتی اعتماد بنفس رو به مو یا لباس یا ساعت یا موبایل یا…گره نزنم. نمی گم من الان عالی هستم در این زمینه ولی خیلی بهتر شدم وبی نهایت باید کارکنم چون هرچقدر کارکنم زندگی من بهتر می شود و هیچ انتهایی نداره. 💪💪💪💪💪💪💪💪💪
موضوع بعدی یکی از تمرین هایی که باعث شد من احساس خود ارزشمندی و لیاقت بیشتری تجربه کنم هر صبح ، ظهر ، شب میام ۲۱ بار با صدای بلند میگم من خودم را دوست دارم
وبعد از یک مدت خیلی کمک می کنه به افزایش احساس لیاقت🤝🤝🤝🤝🤝🤝👏👏👏👏
من هم قبلا استاد همچین فکرایی می کردم مثلا برای رفتن به یک جای مهم کت شلوار می پوشیدم اون کت و شلوار به من اعتماد بنفس می داد که با دیگران بهتر ارتباط برقرار کنم به نوعی اعتماد بنفس را بالا می برد ولی الان اگر احساس کنم که اعتماد بنفس من درجایی پایین هست میام فکر می کنم و سعی می کنم که از درون این مسئله را حل کنم و چه کاری کنم که اعتماد بنفس بالاتری پیدا کنم .
🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏🤏❤❤❤❤
استاد من سعی کردم تجربیات را به اشتراک بگذارم امید وارم که لذت ببرید آرزوی سعادت و خوشبختی در دنیا وآخرت را برای شما و دوستان گرامی دارم .
👋👋👋👋👋👋👋👋
سلام استاد عزیزم
این اولین کامنت من روی سایت است (حتی اولین کامنتی که روی یه سایتی میزارم)
وقتی فیلم را تا آخر نگاه کردم واقعا نتونستم که تجربیات خودم رو به اشتراک نزارم
اینم بگم که من سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت رو کامل و دقیق دیدم (حتی سریال سفر به دور آمریکا رو دو بار نگاه کردم)
این مسئله که توی این قسمت شما مطرح کردید شاید همون جرقه ای بود که توی ذهن من زده شد.
من یه پسر خاله دارم و یادم میاد یه مدت چشم درد داشت و همه جا هم رفته بود ولی خوب نمیشد (پیش دکتر منظورمه)
بعدش خانواده تصمیم گرفتن که اینو ببرن پیش یک دعا نویس و اینجا که ما زندگی میکنیم به این مسائل خیلی اعتقاد دارن
خلاصه رفتن پیش دعا نویس و یه دعایی نوشت و برگشتن خونه. شاید باورتون نشه ولی فردا چشمش شروع کرد به خوب شدن و مدت کوتاهی بعد کامل خوب شد.
واقعا این ویدیو تاثیر خیلی زیادی روی من گزاشت و تقریبا مطمعن شدم که همه چی برمیگرده به درون خودم و اگه بتونم جوری ذهن خودم رو برنامه ریزی کنم به من احساس بهتری بده، قطعا میتونم موفق بشم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من برای چندمین باراین فایل روگوش دادم وآخرین بار امشب رفتم برای قدم زدن وشروع کردم به گوش دادن خدایاشکرت سپاس فراوان استادعزیز که این اطلاعات رودراختیارمن قرارمیدی منی که بابت این فاعل وفایلهایی که تاحالا گوش دادم پولی روبه گروه تحقیقاتی عباس منش ندادم
وچقدرآگاهی واطلاعات کسب کردم دیدم من فکرمن نسبت به قبل فکرکرده منی که حالا وقتی توخیابان میبینم نوشته پشت یه وانت کی بشه مهدی بیایی دنیا گلستان شود
منی که خودم فکرمیکردم درسته حتما بایدیکی دیگه بیاد وبرای من کارهاروانجام بده ولی خدارا شکر به خاطر وجود شمااینها رودارم متوجه میشم وبه خودم میگفتم تاحالا به این نکرده بودی ومثل بقیه جامعه فکرمیکردی کی بشه جمعه بیاد
خب وقتی این فایل روبرای آخرین بار گوش دادم والان درحال نوشتن کامنتش هستم یاد اون فایلی افتادم که گفتید تحقیق کردن ببینن چرادونده هاسرعتشون بیشتر شده وبعد فهمیدن به خاطر اون تکیه کاهی هست که برای شروع تغیر کرده یاکفششون تغیر کرده دراون فایل هم شما گفتی اون کفش رو همه دارن اون زمین چمن روهمه دارن خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها
درموردچشم زخم هم من مادری دارم که من هروقت وسیله نومیخریدم مثل موتور چندین چندآیه بود دعا بودنمیدنم مینوشت کیسه پیچ میکرد ومیبست به موتورم اوایل به خاطر این که کسی نبینه مخالفت میکردم ومیگفتم آبرو دارم ولی بعدها افکارم تغیر کرد و درونی شد ومتوجه شدم اینها تاثیری ندارم ولی ازقانون چیزی نمیدونستم احساسم میگفت اینها لازم نیست
یه کاری که خیلی سربسرشون میگزاشتم این بود که آب بارون روجمع میکردن ودعامیخوندن وفوت میکردن بهش
من هم اداشون رودر میاوردم وبعدتودل خودم میگفتم خدای من این چه کاری هست باران خداهمین جورفوق العاده هست نیازی به این کارهانیست وچندین ساله اونا هنوزاین کاررومیکنن ومن فقط همین جورمیرم زیر باران این رحمت خداوایمیسم ولذتشومیبرم
من خودم چون دنسازی کارمیکردم مرتب بهم میگفتن لباس آستین کوتاه نپوش چشمت میزنن بدنت آب میشه
هنوز که هنوزه وقتی من مدتی پیش میرفتم گوشت بگیرم دستمال میخواستن بدن گوشت روبگزارم توش کسی نبینه چشم بزنه بگه ببین اینا تو این وضعیت چقدرگوشت خریدن
خدایاشکرت که من دارم میبینم هروقت استاد میره بیرون ماشین پرمیکنه میاد واصلا یادشو اینا نیست
خدایا شکرت که یاری کردی من این مطالب روبنوسم
به امید روزی که بگین لاتزیو تیمم که مالکشم امروز بازی داره ودارم میرم بازیشو ببینم
درپناه الله یکتا
به نام خدای زیباییها
سلام به استاد عزیزم و دوستان❤️
قبلا که با قوانین آشنا نبودم توی موضوع روابط میدیدم اطرافم دخترایی هستند که اصلا چهره زیبایی ندارن و از همه لحاظ معمولی هستند، ولی با یه فرد عالی ازدواج کردن و خیلی روابط خوبی هم با همسرشون هم با دیگران داشتند اون موقع که با خودم میگفتم پس ظاهر و پول و خانواده و عوامل دیگه توی رابطه مهم نیست باید شانس داشته باشی همهچیز شانسیه😅
اما الان وقتی با اون افراد صحبت میکنم میبینم که چقدر اعتماد به نفس دارن، خودشون رو همینطوری که هستند دوست دارن و هیچوقت ندیدم بخوان از خودشون ایرادی بگیرن و برای خودشون ارزش قائل هستند و احساس ارزشمندی و لیاقت دارن.
یکی از اطرافیانم که من همیشه رابطهی عاطفی عالی که با همسرش داره رو تحسین میکنم میخواستیم باهم بریم بیرون من مدتها داشتم جلوی آیینه آرایش میکردم و لباس انتخاب میکردم که باهم ست باشه و چندبار لباس هامو عوض کردم اما دیدم که اون بدون اینکه آرایش کنه و با یه لباس خیلی ساده اومد بیرون وقتی هم پرسیدم چرا اینقدر ساده اومدی بیرون گفت همینجوری راحت ترم و نیازی به آرایش کردن ندارم درحالی که ظاهر زیبا و اندام خوبی هم نداشت اما همینجوری خودش رو دوست داشت و میدیدم که چقدر با بقیه با اعتماد به نفس رفتار میکنه، و راحت حرفش رو میزنه و همسرش هم عاشقانه دوستش داره در واقع داره ناآگاهانه از قوانین استفاده میکنه و عاشق خودشه.
همیشه اطرافیان از قیافه من تعریف میکردند، اما خودم این باور رو نداشتم و میگفتم یعنی قیافه من خوبه😶با اینکه همه میگفتن انگار بینی تو عملی هست و خیلی خوشگله اما من چون خودم رو دوست نداشتم فکر میکردم که باید عوامل بیرونی تغییر کنه رفتم که بینیم رو عمل کنم که انقدر دیگران گفتن خوبه و قشنگه و مشکلی نداره منصرف شدم😶
و یادمه موقعی که تونسته بودم یه موفقیت رو کسب کنم و استقلال مالی داشته باشم چقدر اعتماد به نفسم بالاتر رفته بود و همون موقع یه رابطهی عاطفی خوب رو تجربه کردم اونم با فردی که تمام ویژگیهایی که من میخواستم رو داشت و عالی بود اما چون من اون عزت نفس درونی رو نداشتم مدتی بعد احساس اینکه اون از من خیلی بالاتره و اینکه خودم رو دست کم گرفته بودم باعث شد که رابطم دچار تنش بشه و به مشکل برخوردم البته این تضاد هم باعث شد که با این سایت آشنا بشم و دیگه دنبال مقصر نباشم و احساس قربانی و مظلوم بودن رو نکنم، و هر اتفاقی توی زندگیم دارم تجربش میکنم خودم خلقش کردم شاید اولش میگفتم آخه من چه فرکانسی رو فرستادم که باعث شدم این اتفاق بیوفته اما الان که یکمی بهتر قوانین رو درک میکنم و ساعت ها فکر میکنم میبینم که خودم باعث تضادهای توی زندگیم شدم و خودم و افکارم رو بهتر میشناسم.
و الان که مدتی هست دارم روی خودم کار میکنم فهمیدم که تمام مشکلاتی که چه توی شغلم چه توی روابط دارم بخاطر کمبود عزت نفسه بخاطر همین میخوام تمرکزی روی این موضوع کارکنم.
نباید احساس خودارزشی و احساس لیاقت رو ربط بدیم به عوامل بیرونی، باید از درون به این احساس برسیم تا بتونیم توی تمام جنبه های زندگیمون به موفقیت برسیم.
خیلی ممنونم استاد این فایل رو بارها نگاه کردم و خیلی برام درس داشت❤️❤️
با نام الله الصمد
سلام خدمت استاد عزیزم
استاد جان در مورد این موضوعی که حرف زدید من با تمام وجودم میفهممش چیزی که من در این رابطه درک کردم اینه که منبع و منشع همه قدرت ها خداست حتی اون حس اعتماد به نفسی که داریم ازش صحبت می کنیم خود خداست ،خدا همه ی اون چیزی هست که ما درک میکنیم حس میکنیم میفهمیم و نمی فهمیم می بینیم و نمی بینیم و خداوند نه به عنوان کسی که اون قدرت رو میده بلکه به عنوان کسی که خودش همون قدرته هست به ما تو این دنیا اختیار داده که قدرتی که از خداوند میگیریم تو باور هامون اعتبارش رو به چی بدیم به اصل خودش به حقیقتش یا چیز های دیگه که انحراف هستن و ما به عنوان واقعیت زندگیمون پذیرفتیم چون باورش کردیم .این قدرت هستش و در اختیار ما هاست ولی مسئله اینجاست که ما قدرت رو به اصلش و حقیقتش نصبت بدیم یا چیز های انحرافی ،جالبیش اینجاست این قدرت رو به هر چیزی نصبت بدی همون رو دریافت میکنی شاید خالصیش کمتر باشه ولی دریافت میکنی ولو به قول شما اون انگشتر باشه (به نظر من این موضوع فرقی با بت پرستی ایام قدیم نداره و هر دو یکیه)و در موضوع عزت نفس هم همونه شما میبینی دست و پا نداره و مثل یک کلمنه با کسی ازدواج کرده که کاملا سالمه و کنارش میبینی همون فرد که دست و پا نداره انقدر ادم قوی هست که سخنران انگیزشی هست این نشون از عزت نفس فوق العاده اون فرده
خداوند قدرت رو به هرکی و با هر ضاهر و هر کمبودی تو این جهان هست داده به اندازه مساوی حالا بستگی به ما داره که چقدر باورش کنیم و اعتبارش رو به چه چیزی بدیم اصلش خودش خداوند یا چیزای دیگه
(به نام خدایی که از من به من نزدیکتر است🌱)
سلام به استاد عباسمنش عزیز
خانم شایسته و دیگر همسفر های خوب من
شاید چیزی که نوشته ام با چیزی که عرف کامنت هاست اندکی تفاوت داشته باشد اما شرح حال شکرگزاری است و سراسر لبریز از حس خوب من
پس شروع کنیم به خواندن، که خواندن از روزنه هایی است به سوی شادی، به سوی حس خوب و همانا که حس خوب همان فرکانس خداوند است.
این نوشته را ۱۶ فروردین ۱۴۰۰ نوشتم
زمانی که از دالانی سراسر حس خوب از همان حس هایی که گاهی، لحظ ای از شادی گریه ات می گیرد، گذشته بودم…
و این انشای مدرسه، شد چکیده ای که از آن دوره حس خوب آموختم.
پس شروع کنیم اولین کامنت من را،
“روشنفکران موفق بزرگتر از ما، همیشه ما را نصیحت کردند که هدفگذاری کنیم و در راستای هدفمان ثابت قدم باشیم و هدف ها را به قسمت های کوچک و … و … و … انجام دهیم تا روزگاری موفق شویم. در اینجا اما من، به عنوان کسی که از ۲ سالگی روشنفکر و به قولی پدرخوانده همه بچه های مهد کودک بودم، تا گرفتن حق دوستانم در دبیرستان و مثبت نگری یاد دادن به پسرعمه ۳ ساله ام در ۲ سالگی ام، باید بگویم که: این همه هدف گذاشتیم، بلند مدت، کوتاه مدت، زمانی، مکانی، رفتاری، آخرش چه شد؟
راستش را بخواهید از ۲۹ اسفند قرن گذشته به این نتیجه رسیدم که اگر قرار باشد این همه زمانم را فقط صرف هدف نوشتن و هدفگذاری کنم در سال های آینده کسی نخواهم بود جز، زنی که همیشه با دیگران تفاوت کرد اما در نهایت مثل دیگران زندگی کرد و روحش شاد. این یک حقیقت بود.
در قبرستان ها، پر شده از آدم هایی که روزگارانی فکر می کردند می توانند دنیا را تغییر دهند، در ۱۸ سالگی می خواستند دنیا را تغییر دهند، در ۲۲ سالگی خواستند کشورشان را متحول کنند، ۳۰ سالگی به این نتیجه رسیدند که شهر خودشان هم برای دگرگونی مناسب است، در ۳۷ سالگی فهمیدند، زندگی فرزندان خودشان نسبت به مردم دنیا ارجمند تر است و در نهایت، اگر می فهمیدند، که اگر خودشان را متحول کرده بودند، شاید، طی عمرشان می توانستند دنیا را هم متحول کنند!
پس من بهار بهرامی ۲ روز پیش از شروع قرن جدید به این نتیجه رسیدم که “فقط، از لحظه لذت ببرم!”
این جمله پیش پا افتاده را اگر به دقت بنگرید، متوجه می شوید که در اکثر کارتون ها، فیلم ها و کتاب ها این جمله را شنیده ایم. اما هیچ گاه معنی آن را درست نفهمیده ایم!
من به عنوان کسی کامپیوتر را با مکانیزم سرعت جریان انرژی در سیم های تهویه اش و زمان را، با کوچکترین واحد
کشف شده آن می شناسم می گویم که تمام گنجینه های دنیا شامل موفقیت، ثروت، شادی و آرامش در این کوچکترین واحد ثانیه، که الان در حال طی شدن است، نهفته شده است.
۱۴ سال زندگی من، همه در آینده گذشت، به طوریکه من خودم را روی یک ساعت گرد و خیالی تصور می کنم و هر ۵ دقیقه یک بار فضای اطرافم را خلعی می پندارم و خودم را روی عقربه ساعت در حال گردش تصور می کنم تا ببینم ساعت چند است و من روی چه زمانی ایستاده ام.
زمان برای من تیغه ای است که زمان حال، روی آن، منی هستم که ایستاده ام روی نقطه ای، که با کوچکترین واحد ثانیه هم نمی توان آن را اندازه گرفت، پس من تا همین چند روز پیش زمان رو ۲ محدوده می دانستم، گذشته که شامل تمام این کوچکترین واحد هایی که نمی توان تصور کرد هستند و در کنار هم ثانیه ها و دقایق را شکل می دهند و آینده ای که قرار است با همین ریز ثانیه ها ساخته شود.
اما امروز من می دانم که همین لحظه از زندگی، تنها محدوده زمانی واقعی است.
گذشته از نظر متافیزیکی معنی ندارد چون اگر ما حافظه ای نداشته باشیم که گذشته مان را به خاطر بیاوریم، درواقع گذشته وجود ندارد و آینده نیز، اگر تخیلات ذهن ما نباشد، اصلا به وجود نیامده، که بخواهد از بین برود، پس طبق قوانین فیزیکی آینده هم وجود خارجی ندارد.
پس من و انگشتانم که در این لحظه در حال تایپ این نوشته هستم تمام مرکز جهان را به خود اختصاص می دهم.
و من که در این لحظه در حال راه رفتنم، زمان را به دنبال خودم خلق می کنم و هر قدم من، به راستی که زمان را به دنبال خود می کشاند و اگر بایستی، یعنی گذشته که گذشت با این لحظه ات فرق ندارد، پس در واقع اگر بایستی زمان هم با تو می ایستد!
می دانم اندکی وقت می خواهید تا جمله بالا را هضم کنید، اما بیایید بپذیریم که استدلال بُعد غیرواقعی جهان است و من، زمان را باید با قدم هایم بفهمم و نه با استدلال و هندسه. و این را با ذرات بدنم درک کنم که من به زمان دستور می دهم و من می گویم که جهان حرکت کند و به سوی آینده پیش برود یا نه.
و من هستم که به زمان معنی می دهم و نه گذشته ای بدون اکنون من، وجود دارد و نه آینده ای.
پس من با قدمی که تند برمی دارم زمان را تند به دنبال خودم می کشم و این است که به اصلاح می گوییم شادی ها زود می گذرند…
با وجودمان برقصیم که در رقصیدن زمان به دنبال وجود ما، زودتر می گذرد…
پس بیایید باور کنیم که هدفی که ما فکرش را می کنیم جزو آینده و جهانی غیرواقعی است.
هدف واقعی اکنون است و من هدف زمان و مکان و دنیا هستم. و این منم که با قدرت خدایی ام لحظه و آینده ام را خلق می کنم، با قدم هایم، نه با قدم هایی که در راه هدف بر می دارم، بلکه با قدم هایی که روی چمن های خیس تازه آب خورده پارک می گذارم و راه می روم…
پس هدف یعنی لحظه اکنون، که دلیل تمامِ پیدایش، روز و شب و گذشته و آینده است،
و من بخشی از اکنونم که با قدم هایم در گوش جهان فریاد می زنم،
این منم که تو را کنترل می کنم…