سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

228 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطیما گفته:
    مدت عضویت: 2208 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جون ک اینقدرررر راحت خود افشایی می‌کنه و ب ماهم یاد میده که چطوری بریم تو دله ترس ها

    عاشقتونم ک اینقدر لحظه ب لحظه ما رو تو خوشی ها لذت هاتون شریک میکنین و توی این فصل مارو هر روز به صورت رایگان با سرویس رفت و برگشت میبرید تفریح و گردش اونم کجاااااااا؟؟؟ امریکاااااا!!!میبرید ب بهشت رویایی تون

    واقعا چقدددررر لذت بردم انگار خودم توی اون آب چشمه شیرین بودم قشنگ حس میکردم که توی اون فضام!! و حستوتو دررررررک میکردم اونم با تک تک سلولهام!!!

    واااای ک چقدر شمارو و مخصوصا مریم جونه شایسته رو ک واقعا شایسته بهترین هاست تحسین کردم ب خاطر این شجاعتتون چون من خودم خوف کردم رفتین زیر خونه و داشتین با ما ب زبان تصاویر صحبت می‌کردین!!

    😍😍

    چقدر قشنگ بود این صحنه های ک از توی آب نشون دادین!!

    من که خیلی لذت بردم میخواستم برم کامنت بچه هارو بخونم گفتم بزار اول حسه خودمو بگم بعد!

    مااااچ ب کله هر دوتوووون¡!!!!!من از حیوانات خیلی ترس دارم ولی دارم روی خودم کار میکنم

    و ترس بعدی کامنت گذاشته در لحظس ک خیلی کمال گرایانه بهش نگاه میکنم ولی امشب گفتم چند خط مبینویسم ک فقط تشکر کنم ب خاطر اشتراک گذاشتن حس خوبتون با ما

    ممنون از هر دوی شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    فاطمه نظافت گفته:
    مدت عضویت: 2213 روز

    واقعاچقدرلذتبخش این رابطه قشنگ شمادوتابزرگوارمن همیشه لذت میبرم نمیتونم هربارکه میبینم سریال رونگم درمورداین رابطه سالم که دوطرف علاوه براینکه همدیگه رودوستدارن چقدرزیبایی وپیشرفتهای باطنی هم روتحسین میکنن به زبون میارن واستادچقدرقشنگ میگن بااینکه اینقدرتجربه تواب پریدن لذتبخش بودهیچ وقت مجبورنمیکردن مریم بزرگوارروومن میخوام درموردتجربه خودم بگم درموردترسهام من همیشه ازاینکه بخوام بادوتابچه کاری روشروع کنم ودرامدی داشته باشم خیلی خودم روتوجیح میکردم ومیترسیدم والان یکساله که کارم روشروع کردم ودرامددارم وچقدرلذتبخشه که توخونه کناربچه هام درامدی هم دارم والان درحال حاضردرموردرانندگی خیلی خودم روتوجیح میکنم من گواهی نامم روگرفتم امامیترسم پشت ماشین بشینم وفکرمیکنم یه نفربایدبه من یادبده یامن خودم ماشین بخرم که رانندگی کنم چون همسرم وقتی پشت ماشینش میشینم غرمیزنه ومن این غرزدم روچون میترسم توجیح میکنم ولش کن بعداخودمون ماشین میخریم ویادمیگیریم درصورتی که ترسه ومن میخوام همینجامتعهدبشم که برم تودل ترسم ورانندگی رویادبگیرم وبشینم پشت ماشین ولذت ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2291 روز

    با سلام و وقت بخیر خدمت همه دوستان گرامی من می خوام در اینجا تجربه خودم را بگویم.

    یکی از توجیهات من برای ترس ها ترس از از رانندگی است و این درحالی است که حدود دو سال و نیم است گواهینامم را گرفتم بارها و بارها در کنار کس تمرین کرده‌ام ولی هرگز ولی هرگز تصور تصور رانندگی بدون حضور فردی را در کنار خود نداشته ام و یکی از توضیحات من این است که مثلاً ماشین ما پیکان است و رانندگی با آن بسیار سخت مخصوصاً برای خانم ها می باشد و این درحالی است که در شهر کوچک خودمان چند این خانم را می بینم که با پیکان یا وانت رانندگی می‌کنند و توضیح دیگر من این است که می گویم اگر یاد بگیرم باید در خدمت خانواده باشند و در ذهن خود میترسم که خدایی نکرده بلایی سر آنها بیاید در حالی که میبینم کسانی که چندین سال از من کوچکتر هستند و به راحتی ماشین های نورا سوار می شوند من حتی به اندازه ماشین ها هم گیر میدادم و مثلاً میگفتم که این ماشین بسیار بزرگ است مثال پژو و من چون جلسه خاصی ندارم نمیتوانم.

    اما تجربه دیگر من از توجیه نکردن است: بعد از این که تعدادی از آموزش ها را در کامپیوتر خود ذخیره کرده بودم اما ترس از یاد نگرفتن و کمال گرایی باعث شده بود که تا چندین ماه هرگز به سراغ آنها نروم اما بالاخره توانستم با شجاعت آموزش ها را حداقل برای یک بار گوش کنم و این در حالی بود که بسیار به این مطالب علاقه مند بودم.

    و حتی توانستم در یکی از این آموزش ها کار نسبتاً خوبی ارائه بدهم گرچه هنوز جای کار زیادی دارم اما بالاخره توانستم ترس از یادگیری مطالب جدید غلبه کنم.

    مورد دیگر در مورد یادگیری زبان می باشد با اینکه بسیار علاقه مند هستم اما ترس است صبح صحبت کردن باعث شده بود که اصلاً نتیجه دلخواهم را نداشته باشم و این در حالی بود که نمرات کتبی من بسیار عالی بودند ولی برای مکالمه بسیار ضعیف بودم و کم کم دل زده شدم طوری که حتی بخاطر مثلا آمدن مهمان از شهرستان دیگری خانه مان میگفتم حالا وقت خواندن زبان نیست بگذار آنها بروند بعد شروع می کنم نتیجه هم من بسیار مشخص است که تمام مطالب را کاملا فراموش کردم .

    پس به امید خدا روی ترس از رانندگی و مکالمه زبان کار کنم و دیگه توجیه نکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهدی کیا گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه‌ی خانواده ی صمیمی عباسمنش ، این فایل با تمام زیبایی ها و نکات مثبتی که داشت ، من احساس می کنم که تیکه ی اخر فقط برای من ساخته شده بود ،من وقتی این فایل رو دانلود کردم ، اصلا فکر نمی کردم که ،قراره همچین آگاهی نابی ازش دربیاد .

    واقعا در باره ی یک پاشنه آشیل بسیار مهم برای من توضیح دادید ،یادمه بچه تر که بودم با مربی و هم کلاسی ها می رفتم صبح ها ساعت ۸ کنار ساحل ورزش ،بعد آخرش همه می پریدند توی اپ و خلاصه تو سرو کله ی همه دیگه می زدند ،من هم اوایل ترسم رو توجیه می کردم و خلاصه نمی رفتم ولی آروم آروم، من هم بر این ترسم غلبه کردم،الان دیگه تو دریا می رم و شنا می کنم ،الان هم دیگه تابستون شده و کم‌کم وقتشه 🤣🤣

    واقعا خیلی از موقعیت ها پیش می یومد مخصوصا در گذشته که من ترسم رو توجیه می کردم ،

    الان صبح ساعته ۶ هست ،می خواستم یه کاری بکنم ،که ترس ها اومدند،یکدفه یک چیزی از درونم به من گفت که دیدی ترسیدی ؟؟

    ومن هم سعی کردم که ترس رو خط قرمزم بکنم .

    وبر ترسم غلبه کردم.و تمام این بهتر شدن هارو مدیون استاد عباسمنش هستم .

    عاشقتونم آرزوی خوشبختی دارم برای تمامی این خانواده ای که روز به روز بزرگتر می شه .🤣🤣🤣

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فاطمه اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1013 روز

    سلام به استاد عزیزم

    و خانواده دوست داشتیم

    چقدر این مثالی که مریم جون زدن فوق العاده بود دقیق مثل کسایی که خودشون نتونستن برای زندگیشون کاری بکنن یعنی اون کارهای درستی که میدونستن انجام ندادن بعد که یه مدت گذشته به شرایط نا دلخواهشون رسیدن خودشون رو توجیح کردن حالا به هر دلیلی قطعا دیدین از این جور افراد

    خود منم قبلا از اینکه با سایت و استاد عباسمنش آشنا بشم به زمین زمان فحش میدادم همه رو مقصر میدونستم جز خودمو

    که اره بابام اینجور بود مامانم اینکار کرد من تو این کشور تو این شرایط یعنی همه چی ها همه چی

    از وقتی ک متوجه شدم خودم خلق میکنم زندگیمو و مسئولیتشو پذیرفتم زندگیم مثل یه بهشت شده

    خودمو تازگیا متعهد کردم ک تمرکزمو بیشتر بزار روی زیبایی ها و تحسین کنم و هر فایلی رو که تو سایت دیدم حتما حتما کامنت بزارم برای اون فایل

    خیلی دوستون دارم در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1276 روز

    به نام نامیه حق

    که او خود زیباست وزیباییی را دوست دارد

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته گرامی ودوستان فرهیخته ام

    واقعا وقتی همون عکس روی فایل رو دیدم محو این زیبایی شدم طوری که سریع یه اسکرین شات گرفتم تا بزارم پشت زمینه گوشیم

    الله اکبر ازاین زیباییی

    وقتی زدم رو فایل انگار گوش هام بسته بودن نه صدایی میشنیدم ونه سرمو تکون‌ میدادم

    زیباییی این طبیعت بکر واقعا وصف ناشدنیست

    الان درک میکنم این جمله رو که اوخود زیباست وزیبایی رو دوست دارد خدا شکرت که من رو لایق دونستی تا زیبایی هاتو نشونم بدی بزرگیتو عظمتتو ،

    اخدایا شکرت به خاطر حس سپاسگزاری های امروز به خاطر زیباییی های امروز که هم، اینجا باهاشون روبه رو شدم هم تو پیاده روی

    استاد اون ابی اسمون اون سبزی درختان سفیدی وپفکی بودن ابرها اون زلالی وپاکی اب وانعکاس رنگ ابی روی اب ،دل هر بنده ی سپاسگزاری رو میبره

    همشون داشتن زیبایشونو وبهترین خودشونو به رخ میکشیدن ،چقدر زیبایی، چقدر پاکی چقدر اخلاص من تو این فایل دیدم چقدر منم دلم خواست

    خدایا دلم رو مانند ابیه اسمان، وجودم را مانند درختان سبز ،وروحم را مانند اب پاک وزلال گردا ن

    تا حالا به این شدت محو این زیبایی ها نشدم

    خدایا شکرت که امروز بهترین هدیه رو به من دادی میخوام بیشترشو ،عجینم کن با طبیعت که روحم همین رو طلب میکند با طبیعت جان میگیرد با عشقت با وجودت پس مرا با خود یکی کن که تو خود قادر وتوانایی

    خدایا مرا به سمت اتفاقات شرایط وانسان هایی هدایت کن تا درک کنم حس سپاسگزاری وحس لذت رو در تک تک لحظات زندگیم با تمام وجودم

    خدایا از تو میخوام خرد بیشتر

    قدرت درونی بیشتر ایمان بیشتر

    توحید بیشتر پایداری بیشتر در مسیرت

    خدایا شکرت که امروز بهم نشون دادی که من لایق این همه زیبایی هستم

    خدایا شکرت

    که امروز حس سپاسگزاری حس لذت درونی رو در من افزون کردی

    اما اگاهی های فایل

    منم ترس از اب دارم اما دلم میخواد به دل ترسم برم از خدا میخوام که فرصتش رو ایجاد کنه تا بتونم از این لذت استفاده کنم

    یکی دیگه از ترس هام رانندگی در شهر هست

    من با اینکه چندین ساله که گواهینامه دارم و همسرم اصلا اجازه نداده ولی همش ترس این رو دارم که نکنه برم تو شهر راه رو گم کنم یا ماشینو بزنم جایی

    که از خدا میخوام فرصت همه این هارو برام ایجاد کنه تا بتونم به دل ترسام برم وتجربه کنم این لذت هارو

    یکی دیگه از ترسام اینه که اگه من مواظب بچه ها نباشم یا یه روز ولشون کنم برم جایی نکنه مریض شن نکنه غذای خوب نخورن مسموم شن

    نکنه حس بی پناهی بهشون دست بده وکلی نجوای دیگه وکلی ترس دیگه که بیشترشون در زمینه مراقبت بچه هاست ودلم میخواد یه روز از این مراقبت همیشگی خلاص شم وحس لذت رهایی رو بچشم از خدا میخوام که من رو تو این مسیر هدایت کنه تا پای روی ترس هام بزارم ویکی یکی ازشون رها شم

    به خودم سخت نمیگیرم ومیدونم که براشون باید تکاملم طی بشه

    به امید روزی که بیام وهمین جا از دستاوردهام وپا گزاشتن روی ترس هام وتجربه لذت بردن از نتیجه ها براتون بگم به امید الله بزرگ وتوانا

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سینا بیدگی گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    سلام.به استاد نازنین

    سلام.به خانوم شایسته نازنین

    سلام.به بچه های نازنین

    خدارو شکر که امشب هم هدایت شدم به یکی از قسمت های زندگی در بهشت..

    چقدر این منظره زیباست طبیعت سرسبز چمن های سبز درختان سبز اون فضای ارام راحت

    ماشاالله به مرغ خروسا جوجه ها این قدر بزرگ شدن اصلا صدای قو قولی شان ارامش بخش هست در اون فضا بازی کردن شان گشتن شون همه زیبان

    استاد ایده اون چادر برای زیر مرغا عالیه بعد خالیش کنی و هم کود برای چمن درختان میشه

    بچه هر چی زور قدرت داشتن برای بیرون امدن به کار گرفتن تا فقط فقط گشت گزار کنن در این طبیعت

    توجیه توجیه توجیه کردن

    من کار های لازم مربوط به خانه که نیاز داره یک سری تغییرات انجام بدم نظم ایجاد کنم بعد می گفتم حالا باشه حالا بزار فلان شه حالا الان وقت نیست و کلی از حالا ها در این قسمت متوجه شدم دارم خودم دس به سر می کنم و در کسب کار و یا روابط این چیز ها وقتی از این ( حالا باشه ) در یک موضوع از زندگی خودت توجیه کنی بعد میبینی که همه جارو در بر خودش گرفته از بس توجیه کردم

    خدارو شکر که امشب هدایت شدم متوجه و اگاهای این توجیه کردن چیه و چه عواقبی داره و فقط فقط فقط من خودم دارم دس به سر می کنم تا از لذت های دیگه دور بشم و کلی چیز تجربه نکنم

    یا ترس که می گفتم اعتماد به نفس ندارم حالا باشه بعد میگم حالا باشه بهش زنگ میزنم بهش پیام میدم در صورتی که طرف کنارم بوده

    استاد این الان برای باز شد وقتی خودت توجیه کنی مثلا برای گرفتن حق حقوقت ترس اعتماد به نفس من رو میگیره دقیقا ترس مثل یک دزد میمونه میاد و همه تجربه اون لذت هارو از میگیره

    خیلی جاها حرکت کردم و نتیجه گرفتم اعتماد به نفسم بیشتر شده خیلی جاها با خودم کلن جار میرم و بعد خودم توجیه می کنم

    خیلی دوست دارم بهتر بشم بیشتر حرکت کنم بیشتر به خدا اعتماد و توکل کنم

    بیشتر از این تغییر کنم

    اما مهم تر از همه این موضوع هست که برای تغییر کردن در خصوص زندگیم در این مسیر قوانین توجیه هات ذهنی با کلاس تر شدن اما همون توجیهات ذهنی هست که فقط شکلش تغییر کرده

    من زمانی تغییر کردم نتیجه ایی گرفتم که فقط فقط حرکت کردم و اقدام کردم

    از خدا می خوام بیشتر توکل کنم و حرکت کنم

    از خدا می خوام بیشتر عمل کنم

    یعنی متوجه شدم هر اقدام هر عملی از من لطف کمک خداوند بوده که خواستم و اون هم کمکم کرده یعنی نمیشه حساب روی خودت بزاری

    با این هدایت امشب و این اگاهی که متوجه شدم امید به خدا سعی تلاشم می کنم تا در دام توجیه گیر نکنم

    من سپاسگزار شما هستم

    ممنونم استاد نازنین

    و خانوم شایسته نازنین که از لحظه ها و حرف ها و صحنه های زیبا فیلم میگیرین و در سایت میزارین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1217 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا تحسین میکنم این همه زیبایی رو خدایاشکرت واقعا چقد زیباست خدایاشکرت از این همه احساس خوب و عالی خدای من چقد من هر روز جانانه دارم از این مسیر لذت میبرم خدایاشکرت واقعا نمیدونم از این همه حجم لذت و احساس خوب و عالی چی بگم چقد این زندگی لذت بخش شده با شما خدای من شکرت که لحظه به لحظه در حال هدایت شدن و لذت بردن هستیم خدایاشکرت واقعا چقد این بچه ها حال میکنن چقد تحسین میکنم شما رو بابت این همه بهبود و اصل رو رعایت کردن خدایاشکرت واقعا تحسین میکنم رابطه رویایی تون رو چقد زیباست این دریاچه تحسین میکنم این گوشی حرفه ای رو که تو آب هم میشه فیلم گرفت خدایاشکرت واقعا خدای من چقد با آموزش هاتون به ترسهام غلبه کردم و بازم بیشتر بهش غلبه میکنم خدایاشکرت من از سگ میترسیدم خیلی غلبه کردم دست زدم تازه خوشم آمد رانندگی کردم خیلی قوی که خودم رفتم چند بار ولی بازم باید برم از آب هم میگفتم بدم میاد ولی رفتم خیلی لذتش بیشتر بود از گاو گوسفند و از مرغ و خروس گرفتنشون از تاریکی از تنها بودن همه ی اینها رو انجام دادم البته باید بازم تکرار کنم از درخواست کردن کردم اسناد خیلی عالی شدم ولی خوب ذهن همش وقتی که انجام میدی میگه خوب که چی ولی خودم میدونم که چقد همین ها منو بزرگتر کرد و منو به خدا نزدیک تر خدایاشکرت واقعا تحسین میکنم خانم شایسته عزیز رو که به ترسهاش غلبه کردخدایاشکرت واقعا تحسین میکنم این همه زیبایی که دیدم رویایی بود واقعا لذت بردم خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم از شما بابت این همه سریال زندگی در بهشت واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 1753 روز

    سلام سلام سلامی به زلالی آب پردایس

    واقعا واقعا از دیدن منظره جنگل و آب زلال بسیار بسیار لذت بردم

    و از استاد و مریم بانو ممنون هستم که این زیبای بی نظیر با ما به اشتراک میزارن

    اما در مورد ترس : من از آب و غرق شدن میترسم و همینطور از سگ چون در هردو مورد در کودکی برام اتفاقاتی افتاده ،

    که هنوز نتونستم برشون غلبه کنم

    و تصمیم و تعهد میدم حلش کنم

    در مورد دندانپزشکی ترس داشتم که بخودم افتخار میکنم که بر ترسم غلبه کردم

    ولی ترس تا وقتی وارد نشدی بزرگ ولی وقتی تونستی براون غلبه کنی میبینی که چقدر راحت

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حسن گفته:
    مدت عضویت: 934 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و همه دوستان زیبا بین

    خدایا شکرت که فرصتی دوباره به من دادی تا یه قسمت دیگه از این سریال زیبا رو ببینم

    استاد من هم از آب وشنا کردن می‌ترسم و دوست دارم شنا رو یاد بگیرم و شنا کنم ، امروز بعدازظهر تو تلویزیون شبکه مستند دیدم که مخمل کوه خرم آباد و نشون میداد اونجا اون راوی که در مورد کوه توضیح می‌داد که یه کوه بسیار زیبا و بود وچند تا آبشار زیبا هم داشت من دیدم که یه جاهایی از وسط کوه که رودخانه مانند بود وآب می‌رفت اون مرد داشت می‌رفت و یه جایی رسید که عمق آب زیاد بود و گفت که اینجا رو باید شنا کنیم وشنا کرد ورفت و صحنه های زیبایی و هم خودش دید وهم برای ما که بیننده بودیم نشون داد حالا فکر کن اگه شنا بلد نبود همونجا برمیگشت واون زیبایی هارو نمی‌دید بخاطر همین من دوست دارم که شنا رو یاد بگیرم وهم به ترس‌ها غلبه کنم وهم لذت شنا کردن و تجربه کنم

    خدایا کمکم کن تا بر ترس هام غلبه کنم

    خدایا خودت در زمان و مکان مناسب شنا کردن وبه من آموزش بده

    خدایا مارا به راه راست هدایت کن راه آن‌هایی که به آنها نعمت داده ای ونه راه آن‌هایی که به آنها غضب کرده ای ونه گمراهان

    خدایا شکرت برای زیبایی هایی که در این فایل زیبا دیدم

    استاد عزیزم از شما و خانوم شایسته هم بی نهایت سپاسگزارم برای تهیه این فایل ها

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت وثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: