سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

228 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1647 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیز و مریم خانوم عزیز و تمامی دوستان و همفرکانسان عزیز

    خیلی خیلی فوق‌العاده بود این قسمت مانند تمامی قسمت ها اصلا اینقدر زیبایی و نعمت در این سریال وجود داره که اصلا آدم مبهوت میشه اصلا نمیشه توصیف کرد نمیشه نوشت از بس زیباست از بس حسش خوبه از بس به آدم انرژی میده

    خدای من چه‌قدر زیبایی😲 از مرغ و خروس های باحال گرفته بود تا ایده ها و ابتکار های فوق‌العاده در همه زمینه ها

    اصلا جمله هایی که به هم دیگه میگید 😁

    (عاشقتم من) این جمله خیلی خوبه

    زیر ساختمون رو باش😸

    تیشرت استاد چقدر قشنگ هست

    اصلا قالیچه سلیمان رو باش 😂😲🤓🤓

    اصلا این دریاچه زیبا این صحبت های قشنگ

    میدونی تک تک این لحظه ها این حرف ها این ها همش درس هست

    اصلا میخوام پرواز کنم بیام کنارتون😅اینقدر به وجد اومدم

    هر قدم هر ایده هر حرکت شما تبدیل به یک چیز فوق‌العاده میشه 😊

    وقتی مریم خانم راجب ترس ها و توجیه های خودشون راجب آب صحبت کردند دیدم خدای من، من هم چقدر این رو توی زندگیم دارم چقدر من خودمو توجیه میکنم

    اما من تصمیم گرفتم که هرجایی از زندگیم ترسیدم وارد اون بشم این قول رو به خودم میدم

    من از اجتماع و مکان های شلوغ یا دور همی های زیاد میترسیدم میترسیدم که سوتی بدم😅یا نمیدونم یه جوری بشه همه مسخره ام کنن و میدونم این ترس هم از کجا میاد این برمیگرده به زمان کودکی که حالا اتفاق هایی افتاده بود و…

    ولی من تصمیم گرفتم که عزت نفسم رو بالا ببرم چون من قوی تر از ترس هام هستم چون من باید برم توی دل اون ها و شکستشون بدم بهتون قول میدم درباره نتایجی که خواهم گرفت و درهای جدیدی از تجربه و احساس خوبی که قراره بعد از شکست دادن ترس هام به وجود بیاد رو براتون تعریف کنم

    دوستتون دارم ❤️🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2548 روز

    به نام خداوند هدایتگر و مهربان

    سلامی گرم به استاد جانم و خانم شایسته ی نازنینم❤️

    امروز چه انرژی گرفتم از شما و سریال زیبای زندگی در بهشت.

    خیلی سپاسگزار خداوند و بازیگران سریال درپارادایس هستم(پرنده های بامزه،مامان مرغی ،حنا،جیلی،🐓🦢🐥واسب 🐴وکه فضا رو زیباتر کردن ،حتی درختان🌳آسمان که گاهی بارونی⛈وگاهی رنگین کمون🌈ویا آفتابی ☀️ویا پر ستاره و مهتابی🌌است.خدایا شکرت.

    چه ایده ای برای دستشویی مرغها زدید👍عالی و راحت🐓خلاقیت در همه ی مسائل👍

    وای استاد چه حرکتی زدین دمتون گرم🏊‍♂️وقتی تصمیم گرفتید با دوربین بپریدتو آب خیلی حال کردم،انگار اونجا بودم صدای آب،رنگ زلال آب،🌊سرسبزی که دور تا دورتون وجود داره 🌳آسمان صاف ‌زیبا با خورشید گرمابخش🌞چه ویوی رویایی،،قابل توصیف نیست خدایا شکرت🙏

    آفرین به خانم شایسته ی عزیز که اینقدر قشنگ خودشون و میشناسن و با ترس‌هاشون روبه رو میشن💪🏻

    وچقدر صحبت های مهمی در آب شد ،که برای همه ی ماهم پیش اومده از ترس انجام دادن کاری ،برای اینکه خودمون و اذیت نکنیم توجیه و بهانه میاریم،وبا ادامه دادن به این بهانه ها کم کم خودمون هم باور می‌کنیم که آره این بهانه ها درسته!ودیگه حرکتی برای تغییر و رشد در اون مسئله نداریم و لذته تجربه ی خیلی از این نعمتها رو از دست میدیم.

    کاره مغز اینه که توجیه می‌کنه تا تغییری نکنیم و به طبع رشدی هم نداشته باشیم🥲

    وشناسایی این نقص ها با خودشناسی و صداقتی که خودمون باید با خودمون داشته باشیم ایجاد میشه.

    من هم خیلی از این تجربه ها داشتم،وبعد لذته اون تغییر و حرکت و چشیدم و هیجان یک لذته جدید چه دنیایی رو برات باز میکنه،چه اعتماد به نفسی و چه را های زیباتری که برات باز میشه👍💫

    لذت یک شنا ی بینظیر در آب که روحت و تازه میکنه🏊‍♂️

    لذت یک دوچرخه سواری 🚴‍♀️باهرسن و جنسی که‌هستی

    لذت کوهنوردی و ارتباط با طبیعت وانرژی عالی که در ارتفاع میتونیم داشته باشیم🧗‍♀️⛰که خودم از ارتفاع خیلی ترس داشتم اما وقتی تصمیم گرفتم که باید برم💪🏻تجربه ای در ابتدا سخت اما شیرین و داشتم و به مرور بهتر و راحت تر ادامه دادم

    تجربه ی رانندگی رو که نگم براتون اوایل بهانه میاوردم اما خانم‌هایی رو میدیدم که چقدر خوب از عهده ی این کار برمیان و چقدر راحت تر به کارهاشون می‌رسن انگیزه ای شد که منم یاد بگیرم و به لطف خدا الان بهترین باشم🚘وچه لذتی داره وقتی آروم آروم رشد می‌کنیم ‌بهتر میشیم

    من قبلا اگه سوسک میدیدم میترسیدم خیلی زیاد 🪳

    یعنی تاحد مرگ😱

    تا اینکه به لطف خدا یک باغی گرفتیم که تا دلتون بخواد سوسک و مارمولک و عنکبوت های بزرگ واصلا یه حشراتی که اسمش و هم نمی‌دونم ،…

    ولی به قول خانم‌شایسته انگار دیگه زمانش و خودت میدونی که باید الان دیگه یه حرکتی بزنی،💪🏻باید بپذیری که با وجود اینها، باید از اون منظره ی زیبا و رویایی 🏞لذت ببری و‌با وجود اونها از سکوت شب و خنکی اون هوا لذت ببری از آسمون پر ستاره 🌌از صدای پرنده ها روی درخت‌ها از اون‌جنگل زیبا 🌳و….که خواسته ی من بود😍 اما فکرش و نمیکردم که این موجودات وحشتناکی که مغزم بزرگشون کرده بود هم در این محیط زیبا وجود دارن😵‍💫پس جهادی اکبر راه انداختم و کم کم باهاش کنار اومدم و جیغ و دادهایی که با دیدنشون راه مینداختم و کم کردم و بعد در سکوت نظاره گرشون بودم و الان هم به راحتی به قتل میرسونمشون😎در این حد رشد👍💪🏻مگه داریم؟

    امیدوارم روزی برسه که دیگه نکشمشون و باوجودزنده بودنشون هم راحت باشم حتی اگه کنارم باشن 🥴،تا وقتی آسیبی به من نمیزنند😄

    وای که بعداز روبه رو شدن با ترس‌ها به چه آرامش و شجاعت و اعتماد به نفسی میرسیم😍الهی شکرت🙏

    خلاصه اینکه چه شنای خوب و لذت بخشی داشتید با خانم شایسته و به ما هم اون حس آب خنک و شیرین در اون منظره ی رویایی رومنتقل کردید .روزمون پر انرژی آغاز شد.وای که با این انرژی قراره چه اتفاقات خوبی رو از کائنات دریافت کنیم🙏

    شاد و پرانرژی باشید😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      زهرا براتی گفته:
      مدت عضویت: 2548 روز

      حتی در زندگی ما چه کارهایی رو که ترسیدیم‌ انجام بدیم و حرکت کنیم به خصوص در بیزینس هامون ،یعنی این ترس و اگه شناسایی کنیم میفهمیم که چقدر حتی از ترسه اشتباه کردن،چه کارهایی که میتونستیم و نکردیم و بیتحرک موندیم،حرکت کردن ایمان می‌خواد ،شجاعت می‌خواد ،‌لذته انجام دادنه هرکاری که ذهنمون با دلیل و بهانه توجیه میکنه و ما رو میترسونه،رو کسی میبره که قدم برمیداره و با ایمان پا میزاره روی ترس‌هاش ،وبعد اعتماد به نفس و توانایی که به دست میاره چقدر عالیه👍

      وچه ایده ها که شاید به ذهنمون میاد و به خاطر ترس‌ بیخیالش میشیم!

      درنهایت به قول استاد :

      خداوند به شجاعان پاداش می‌دهد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    عیسی غریبلو گفته:
    مدت عضویت: 3112 روز

    سلام :)))))))

    آقا دمتون گرم من نتونستم تا آخر فیلم رو ببینم بعد نظر خودم رو بنویسم :)

    از همون لحظه ای که در مرغ ها رو باز کردین خواستم فیلم رو قطع کنم و بنویسم .

    وقتی در مرغ ها رو باز کردین با خودم فکر کردم زندگی همینه ؟!

    ساده ، روان و جاری

    زندگی همینه ، دیدن زیبایی ها خدا دادی بدون قید و شرط

    شاید اکثر ما فکر می کنیم زندگی ایده آل این نیست

    و شاید اکثر ما فکر می کنیم زندگی ایده آل یعنی دیر بیدار شدن و پوشیدن لباس پادشاهی و لم دادن به یک صندلی راحتی و کشیدن سیگار برگ و تجارت کردن خفن و با دیگران :)))))))))

    ای خدا بگم چیکار کنه این رسانه ها رو که همچین باورهایی رو در ما ایجاد کردن :)

    زندگی یعنی همین ؟! و بس ساده، روان ،جاری ،با آرامش ،لطیف و نرم ، زندگی یعنی همین:)

    وقتی بچه بودم سه ماه تعطیلات رو می رفتم روستا یادش بخیر

    وقتی این مستند از بهشت رو می بینم همیشه همون احساس بچگی (که هنوز باورهام خوب بودند) در درونم زنده میشه.

    من واقعا می تونم اون حس در طبیعت بودن رو لمس کنم . خدایی دمتون گرم

    زندگی یعنی همین و همین ، با سادگی زندگی کردن

    اذیت نکردن خود

    درگیر نشدن هزاران مورد سیاسی :)

    زندگی یعنی جاری شدن مثل رود ، زندگی یعنی حقیقت ، حقیقت یعنی مقاومت نکردن ،مقاومت نکردن یعنی لذت بردن از هر آنچه اکنون داری ، یعنی شکر

    من زیاد مستند می بینیم ، ولی امروز با ابزار خیلی ساده و بدون ده ها تهیه کننده و کارگران و عوامل فیلم برداری و ….

    صحنه هایی رو دیدم که می تونم بگم به جرات تا حالا در هیج جای دنیا ندیده بودم ./

    هزار الله اکبر

    با یه گوشی بدون امکانات دیگه صحنه هایی رو خلق کردین که واقعا بی نظیر بود . ماشاالله آفرین

    کاملا مشخصه دستای خدا در کار هست !!!!!!!!!

    اصلا این فیلم ها روح دارند و کلا فرق داره با بقییه مستند ها

    کاملا میشه حسش کرد ، لمسش کرد، گویا خود ما اونجاییم

    حتی شاید گاهی بیشتر از خود شما ما لذت ببریم :)))

    اینها اغراق نیستند ، یا اینکه به من پول داده باشید تا شما را تبلیغ کنم :)

    اینها همه نشانه هستند ، (پس کدامیک از نعمت های ما را کذب می کیند)

    اینها اصلا خود اصل خداوند هستند!!!

    خدایی که در قالب آدم های همچنینی بروز میکنه

    خدایی که در قالب پارادایس و رودخانه اون خودش رو به ما نشون میده

    خلاصه من به این رسیدم وقتی چیزی حس خوب خاصی بهت میده همون خداست !!

    خدایا شکرت که خودت رو به ما نشون میدی با توان و ادارک فعلی مون شکرت

    برم ادامه فیلم رو ببینم تا 12 دقیقه دیدم بقییه مونده فعلا

    بای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1882 روز

    به نااام خدای زیباییها…

    سلاااااام ،وااااای چقدر احساس خوبی داشت،من هم تجربه کردم این احساس شمارو توی آب،چقدر لذت بخش بود واقعا

    خداروشکر برای این سریال که چقدر باورهای قدرتمند رو در ما پرورش میده

    خداروشکر برای این لیاقت و ارزشمندیمون

    من این احساس ترس و بیرون نیامدن از دایره امنم رو در‌مورد خواب داشتم و هنوز هم دارم(البته چند روزه دارم تمرین میکنم زود بیدار بشم) ساعت میگذاشتم روی زنگ،میخواستم بلند بشم اینقدر این نجواها می ومد،خوب حالا میخوای زود بیدار بشی که چی،حالا ده دقیقه دیگه بخواب،بعد بلند که میشدم دوساعت از اون ده دقیقه گذشته بود و با حس بدی و سرزنش خودم بلند میشدم و با عجله ای پراز ترس به کارهام میرسیدم و تا خود شب در حال سرزنش کردن خودم بودم،نجوا میگفت حالا امروز رو بخواب فردا زود بیدار میشی،اگه زود بیدار بشی تا شب خسته و کسلی حالا بخواب،خلاصه کلی ترفند و نجواها و گول زدن بود که منم به راحتی می‌پذیرفتم

    اما از جایی که یه الهام امد از دایره امنم باید خارج بشم و یکیش همین زود بیدارشدن بود،۴روزه شروع کردم،تازه صبح دیربیدار میشدم هیچی ظهر هم میخوابیدم،و این الهام که گفت وعده ناهار رو کم کن،که خیلی خوب جواب داد و اون احساس سنگینی بعد از ناهار رو ندارم و احساسم خوبه،بعد این الهام که ورزش کنم تا انرژیم بالابره

    امروز از ساعت ۷ که بیدار شدم توی سایت هستم و دیدم سریال روی سایت هست،نگاه کردم و کلی انرژی گرفتم و البته این کامنت رو برای پاسخ نجوای ذهنم دارم مینویسم که هی گفت تو چیزی نداری بنویسی،اصلن مگه ترسی هم داری که در موردش بنویسی،تو کامل و خوبی،ولی خواستم به این ذهن فعال بگم اره دارم و میرم تو دل ترس هام،من قوی و قدرتمندم،بعد تازه بیدار شدم یه یک ساعتی گذشت هی نجوا می‌اومد چقدر خسته ای برو یه چرت بخواب،ولی مقاومت کردم،رفتم تو عقل کل،تجسم کردم،فایلهای صوتی خودم رو گوش دادم و الان کامنت مینویسم،چقدر احساس خوبیه،به قول مریم جون چقدر خوبه این احساس،که دیگه زود بیدار میشم و خواهم دید این نجواها چقدر کمرنگ میشه و من چقدر قویم و به خودم افتخار میکنم

    الانم برم یه جایزه به خودم بدم که شروع روز، عالی بودم و به خودم افتخار میکنم چقدر لایق و ارزشمندم و امروز کلی کسب لیاقت کردم خداروشکر.از استاد عزیزم و مریم عزیزم هم بی نهایت سپاسگزارم دوستون دارم،امروزم با این تصاویر ناب و زیبا و الهی و باشکوه ساخته شد سپاسگزارم

    خدای مهربانم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      عصمت جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1747 روز

      سلام سمیه جانم، عزیزم

      از همون ابتدای کامنتت، حس خوبی بهم منتقل شد😊❤

      تا رسیدم ب جمله ی بیرون اومدن از دایره ی امن…اخ اخ خواب صبح،، دوست دیرینه ی منه😅😂

      هی همسرم میگه بیا صبح زود بلند بشیم ولی من میگم نه! من میخوام بخوابم، ینی راضیم ک شبا تا دیر وقت بیدار باشم و نخوابم ولی صبح زود بیدار نشم😶🙄 وقتی کامنتت رو دیدم ب خودم گفتم وقتشه ی حرکتی بزنم، و زودتر بیدار بشم البته نمیخوام ب خودم همین اول فشار بیارم، فردا یک ساعت زودتر بیدار میشم، بعد دوباره زودتر،، امیدوارم موفق باشم و ان شالله وقتی موفق شدم میام اینجا دوباره کامنت میذارم و بهت میگم ک تونستم، خدایی سختمه😅 بخاطر همین اینو ی کار بزرگ میدونم برا خودم و ی قدم بزرگ برای تغییر و رشد🙌😊😇

      ب هرحال ممنونم ازت عزیزم

      امیدوارم توهم موفق باشی و همینجوری پرقدرت ادامه بدی💖🌱

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سمیه اسفندیاری گفته:
        مدت عضویت: 1882 روز

        سلام،فاطمه عزیزم امیدوارم زود بیدار شدن رو تمرین کنی😊من از روزی که واقعا تصمیم گرفتم واقعا راضیم و ادامه دادم و مهمترین که شد ناهارم رو کم‌کردم و ساعت روی زنگ میگذارم برای صبح یه جای دور که بلند بشم از تخت و همونه بلند بشم سریع صورتم رو میشورم و مسواک میزنم خوابم پریده و یکی هم شب زود میخوابم تقریبا خوابم تنظیم شده و خود به خود زود بیدار میشم و حسم خیلی خوبه،ممنون که پاسختو کامنت کردی و از پاسخت حس خوب گرفتم،شاد و سلامت و سربلند باشی،دوست دارم❤🌹

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 2763 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و تمامی دوستان گل

    خدایا شکرت بابت این فایل خیلی لذت بردم استاد جان سپاسگزارم

    استاد جان من برای مرغها ضعف می رم چقدر دوستاشتنی هستند آنقدر حرکات زیبایی دارند فقط صبح تا شب بشینی نگاهشون کنی لذت ببری،استاد آن جا که گفتید ایده جای فضله مرغ ها را خودتون دادید یادم آمد که در قدم 11 در مبحث سوال گفتید که آنقدر سوال برای بهتر شدن همه چیز از خودتان می پرسید که هدایت می شوید به روش های ساده‌تر و کارآمد تر

    وای این پردایس چقدر زیبا است خدایا شکرت برای این همه زیبایی، ابرهای سفید پفکی در آسمان آبی، درختان سر به فلک کشیده، این آب رام و زلال، قابل وصف نیست فقط باید گفت خدایا بابت این همه نعمت و زیبایی شکرت شکرت شکرت

    این قسمت آخر که دیگه رویایی بود من مردم برای پریدن تو و آب، استاد جان وقتی شما پریدید تو آب، من هم با شما پریدم تو آب، چون من عاشق شنا و آب هستم واقعا لذتش قابل وصف نیست من با اینکه خیلی می ترسیدم خیلی سال پیش شنا را یاد گرفتم من خیلی یادگیری را دوست دارم یادم با همکارم با هم رفتیم شنا یاد بگیریم آون خیلی شجاع نترس بود ولی من می ترسیدم در ضمن خیلی هم دوست داشتم یاد بگیرم وقتی مربیم می گفت باید سوزنی بری تو آب من وحشت داشتم، نمی پریدم همکارم خیلی جدی به من گفت یا می پری یا نمی یایی دیگه، بعد همان شد من پریدم، وقتی شما پرید داخل آب یاد آن موقع افتادم قشنگ این حس پریدن تو آب در من زنده شد چون الان استخرها تعطیل و خیلی وقت که استخر نرفتم، مریم جان خیلی کار خوبی کردی لذتش وصف ناپذیر آون هم تو دریاچه با زیبایی بی نظیر پردایس

    مریم جان تحسین میکنم شما را چقدر در مورد ترسها عملکرد مغز دقیق گفتید، واقعا مغز توجیح می کنه، من در مورد خودم جایی که جلوی توجیح ذهنم غلبه می کنم، می گم من تو آزمایشگاه کار می کنم بعضی وقتها پیش می یاد که تستی که انجام می دی جواب درست نمی ده البته خیلی عوامل دخیل هست تو این طور مواقع که پیش می یاد من می تونم دوباره آون تست تکرار. کنم از آنجایی که صداقت برام خیلی مهم است به قول استاد خط قرمزم هست ذهنم می گه حالا نمی خواهد بری بگی خوب دوباره انجامش بده گفتن نداره، ولی من همیشه رفتم به مسول آزمایشگاه گفتم و همیشه ایشان خیلی خیلی با احترام مسئله را بررسی می کنه و حل می کنه و به خاطر همین صداقت، خیلی به من اعتماد دارند

    موردی که من نتونستم بر ترسم غلبه کنم رانندگی بود با این که خیلی دوست داشتم یک زمان کوتاه رانندگی کردم و بعد ادامه ندادم و ماشینم از دست دادم ذهن من تو این مورد توجیش این بود که استرس می گیرم و اذیت می شم، و چقدر لذت را از دست دادم و چقدر تو کارها به مشکل برخوردم و الان دوباره شروع کردم تمرین کردن که انشاءالله ماشین بگیرم و رانندگی کنم.

    استاد جان و مریم جان بابت این فایل ارزشمند سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    Fariba گفته:
    مدت عضویت: 1418 روز

    درود خداوند بر شما استاد عزیزم و مریم بانو.

    چقدر تجربه لذت بخشی بود.

    دیدن مرغ ها خیلی جالب و خنده دار بود او سیاهه کوچولوعه چقد تند تند میرفت سمت آب😁😂اون مرغابیه که برعکس جریان حرکت همه میرفت سمت لونه.

    لباس زیبای استاد که همیشه عاشق طرحای قشنگ رو تیشرتاتونم، و تیپ زیبای مریم بانو در قسمت قبل زیبا و راحت.

    لحظه پریدن تو آب چه تجربه متفاوت و جذابی بود، لذتها انتها نداره همیشه هست… و چقدر بیان پا روی ترس مریم جان رو درک کردم، چقدر رسا شیوا زیبا بیان کرد.

    چقدر خوبه دونفره تو آب بودن آدم میتونه تو آب هم باهم حرف بزنه لذت ببره زیبایی هارو تماشا کنه بگه بخنده،در یک جمله تجربه لذت بخش تو آب بودن با کسی که از هم صحبتی باهاش لذت میبری چقدر دلچسبه.

    خدا به جایی هدایتم کرده که آب هست، برخلافِ جایی که قبلا بودم البته اینم بسیاررررررر مددیون استاد هستم که رو فکرم کار کردم و چنین چیزی رو از جهان خواستم و جهان اینو به من داده و میخام لذتاشو بیشتر تجربه کنم و لمس کنم و برام عادی نشه که تو همین جا بمونم.

    چون شنا بلد نیستم و عاشق آب هستم یه چیزی که برام جالب بود اون چیزی هست که روش شناور میشید و راحت و ریلکس میشینید و فقط لذت میبرید تو دیجی کالا سرچ کردم اسمش نودل و میخام سفارش بدم و از با اون بیشتر و بیشتر از آب لذت ببرم.

    واقعا چقدر ما هر روز داریم درس یاد میگیریم. چیزای جدید میبینیم که قبلا شناختی نسبت بهش نداشتیم.

    ممنونم که دنیا رو جای بهتری برام کردین 💐🙏👸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2793 روز

    بنام فرمانروای جهان

    سلام

    استاد عزیزم ومریم جان مهربانم خیلی ازشما برای این فایل سپاسگذارم . این فایل مخصوص من است تا بتوانم برترسم غبله کنم .

    من درسن ۱۰ سالگی برای اولین استخر رفتم وشنا هم بلدنبود . درآنجا تعدادی ار دوستانم بامن شوخی کردن ومنو یکدفعه پرت کردن داخل آب و کلی ترسیدم . از آن موقع تاالان لذت شنا کردن از آب را ازخودم محروم کردم . یکی از خواسته هایم این است که بتوانم تا قبل از مرگ ام به خوبی شنا کنم و لذت ببرم . الان که متوجه شدم که مریم جان چطوری توانستن برترس خود غبله کند ، به خودم گفتم باید من هم عمل کنم و برای همیشه این ترس را رها کنم . باید این فایل ها بار ها و بارها ببینم تا در من هم باور ایجاد شود که می توانم شنا کنم .

    همین الان بادیدن این فایل احساس می کنم کمی در مورد این مسئله شجاع شدم چون قبلاٌ اصلا نمی توانستم به شنا کردن فکر کنم .

    در همان سن کودکی ام ، پدرم یک باغ در شهریار کرج داشتن که درآن باغ پدرم یک سگ برای نگهبانی گذاشته بودن . یک روز که مابرای تفریح به آن باغ رفته بودیم ، این سگ باز بود و من نمی دانستم . من داشتم بازی میکردم یکدفعه برگشتم دیدم این سگ به سمت من باسرعت می آید . بادیدن این صحنه من هم دویدم . این دویدم من باعث شد سگ هم همچنان دنبال من بیاد . حالا از طرف دیگه پدرم فریاد می زند . وایسا باتوکاری نداره ، میخواد با توبازی بکنه .

    من خیلی ترسیده بودم که پدرم آمد سمت من و منوبقل کرد و سگ ( جیمی )هم وایستاد . ازآن به بعد من همیشه از سگ ترس دارم و هنوز نتوانستم بعد ازاین مدت بر ترسم غلبه کنم .

    ازشما عزیزان سپاسگذارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    بسم الله النور

    ای خدا 🤣🤣🤣🤣الله اکبر 🤣🤣🤣

    آقا من دلم میخاد از آخر فایل بیام اول 🤣🤣🤣🤣🤣 این خنده ها به خاطر یه عالمه توجیه که خودمم باورم شده ای خدا 🤣🤣🤣

    منم انقدر دلم میخاست بیام پارادیس و عاشق اون دریاچه هستم اما میگفتم من نهایت فقط پاهامو لبه پل بزنم تو آب و از دیدن دریاچه و دیدن شما تو آب لذت میبرم 🤣🤣استادمن چقدر عاشق این ویو بودم که از توی آب بگیرید و چقدر دلم میخاست ببینم وقتی شما تو آب هستید چه ویویی رو تجربه میکنید و دلم میخاست پیشنهاد بدم از ابن ویو برام فیلم بگیرد که الان دارم میفهمم اینم یه توجیح هست و الان به خودم میگم من میخام این ویو رو تجربه کنم اون دمای مطبوع آب و اون آب شیرین رو تجربه کنم راستی استاد بی زحمت از اون قالیچه سلمان هم واسه منم یه دونه بزارید تا بیام با اونا بپرم تو آب 😁

    چون منم یک عالمه ترس داشتم از آب و مخصوصا لاک‌پشت ها و اون تمساح که نشون دادید هر بار که شما می‌پریدند تو آب و من هم دلم میخاست شنا تو دریاچه رو تجربه کنم دلم می‌ریزید و میترسیدم و همونجا میگفتم نه من از دیدن شنا دیگران هم لذت میبرم 🤣🤣🤣و کلا من پاشنه آشیلم ترس از تجربه ناشناخته هاست اما امروز دیگه تصمیم گرفتم انقدر ترس هامو توجیح نکنم که باورم بشه

    منم چقدر تو ایران لب دریا و رودخونه رفتم و چقدر دلم میخاست تو آب رفتن رو تجربه کنم اما همیشه میگفتم نه من از لذت بردن عزیزانم دارم لذت میبرم 🤣🤣ای خدا یادمه چقدر دلم میخاست جزیره ناز توی قشم رو ببینم و اون آب رو تجربه کنم اما فیلم هم گرفتم تا اونجا رفتم اما فقط تا مچ پام پا گذاشتم تو آب میگفتم نه من همین که موج میزنه به پام دارم لذت میبرم 🤣🤣🤣الان میبینم خودمو از چه تجربه هایی محروم کردم

    پسر من سیزده ساله شه استاد اما هر جا یه کوچولو هم آب باشه میپره چه برسه به دریا و رودخونه هایی که رفتیم و هر بار به من میگه مامان بیا یه کم جلو انقدر خوبه و من بازم توجیح میگم نه مامان من لباس ندارم یا من تو رو میبینم بیشتر دوست دارم 🤣آخ آخ یادم افتاد باغ داداشم یه استخر داره به چه بزرگی همین هفته پیش ما اونجا بودیم و چقدر همه اصرار کردن بیا تو آب آب تمیز مثل اشک چشم اما من با اینکه لباس راحت هم برده بودم گفتم نه من همین یه دست لباس رو دارم بعدش مجبورم مانتو بپوشم و بازم تو آب نرفتم 🤣🤣با اینکه عاشق شنا و آب هستم

    آخ آخ بازم یادم افتاد من موی بلند خیلی دوست دارم 🤣🤣باهاش راحتم اما استاد دو روز پیشکش قدم شش رو خریدم تصمیم گرفتم هر چیزی که باعث میشه من تمرکزم بره رو میخام حذف کنم و یه لیست تهیه کردم و یکیش موهام بود 😁چون حساب کردن حدود یکی دوساعتاز تایم هرروز برای شستشو و خشک کردن و بعدش چند وقت یه بار دنبال شامپوی فلان و ویتامینه فلان بودم واسه موهام و کلی تمرکزم میرفتم و اینکه هدفی که برای تناسب اندام دارم و پاکسازی که دارم انجام میدم یکی از چیز هایی که داره ممکنه موها ریزش پیدا کنه و من گفتم تا موهام احتمالا نریخته و منو تومسیر ستت نکرده و این هم مزید علت شد که دیگه حتما باید موهامو کوتاه کنم تا تو مسیر تمرکز کمتری ازم گرفته بشه و فرداش رفتم کوتاه کوتاه کردم و پا گذاشتم رو اون توجیح ها که یه عمر باورم شده بود 🤣🤣آقا من همیشه کلی داستان داشتم واسه موهام یاد جعبه ارایش مریم جان افتادم که منم همین داستان رو داشتم و آرایش رو که خداروشکر با شروع سریال زندگی دربهشت حذف کردم چون اونم یکی از شاخه های اضافه تمرکزم بود و این موهام هم که الان بهش رسیدم و خدارو شکر پا گذاشتم رو ترسم

    یا اینکه من عاشق رفتم زیر بارون هستم که حداقل یه تایمی وایسم و یه مدیتیشن کوتاه کنم و اون حس خوردن بارون روی صورت و تنم رو احساس کنم اما هر بار چون موهام خیس میشد و بعدش برام داستان بود و یا سر درد میشدم اگر موهامو خشک نمیکردم از این لذت خودمو محروم کرده بودم

    و انشالله پریدن تو آب رو هم حتما قول میدم تجربه کنم تا وقتی میام اونجا دیگه توجیح نکنم 🤣🤣

    استاد کلی از توجیح هایی که باورم شده بود رو مثل یه فیلم مرور کردم و دیدم چقدرخودم خودمو محروم کردم از این لذت ها هر بار که مریم جان این خود افشایی ها رو انجام میده من میبینم که عه من تنها نیستم و چقدر باعث میشه من بفهمم که چه ترس هایی دارم و چه پاشنه آشیل هایی دارم مریم جان بینهایت ازت سپاسگزارم چون هر چی میگی قشنگ تو وجود من هم هست گاهی پررنگ تر عاشقتم که انقدر کمک میکنی من ذهنم باز بشه

    استا. بینهایت سپاسگزارم برای این حرف ها که باعث شده چقدر توجیح های الکی رو پیدا کنم و ترس هامو بشناسم و سپاسگزارم برای این ویو بینهایت زیبا که برای ما گرفتین و خدا میدونه چقدر دوست داشتن این ویو رو تجربه کنم و حتما خودم تجربه خواهم کرد به امید الله

    و چقدر من گوشی شمارو تحسین کردم که انقدر کیفیت خوب داره تو آب و تصویر و صداش عالی بود

    و رسیدیم اول فایل اون مرغ هایی که فحش میدادن و میرفتن 🤣🤣ای خدا چقد. خندیدم تو این فایل

    و درآخر اینکه هر چه برم تو دل ترس های دنیای بزرگتری رو تجربه میکنم و چقدر دوست دارم که دنیای بزرگتری و بزرگتری رو تجربه کنم که لازمش اینه که بتونم پا بزارم تو دل ترسهام خدایا شکرت برای این آگاهی خدایا شکرت

    استا. جان مریم جان بینهایت عاشقتونم و بینهایت ازتون سپاسگزارم بابت این همه زیبایی که با ما به اشتراک میزارید عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون 😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    مرجان دوست الهی گفته:
    مدت عضویت: 1484 روز

    سلام و روزتون سرشار از خوشبختی بیشتر استاد و مریم جان عزیزم❤🌹💋❤❤💋🌹چقدر خوشحال شدم وقتی امروز صبح اومدم داخل سایت و دیدم ادامه ی فایل دیروز را قرار دادید واقعا از اعماق وجودم دوست داشتم ببینم که میرید داخل آب و اون دریاچه و مناظر زیبا را ببینم و کِیف کنم و حس بسیار خوبی رو تجربه کنم تا انشاالله خودم هم تجربشون کنم🌹🌹💋❤❤💋عزیزم این موجودات زیبا چقدر خوشحال شدند که اومدن بیرون خیلی خندیدم و انرژی گرفتم👏👏👏👏🐤🐥🐔🐓🦃🕊استاد چقدر لذت میبرم واقعا که رابطه ی شما بهمراه مریم جان رو میبینم این عشق ورزیدن بدون قید و شرط این حس آزادی دادن به همدیگر در عقیده ها این لذت بردن از وجود همدیگر این در صلح و آرامش بودن با خودمون و همدیگر…خلاصه من عاشق تمام این زیبایی ها هستم🥰🥰🥰خیلی دوستتون دارم!!!خب استاد جانم بریم مطلبی که شما فرمودید در سایت کامنت بزاریم: من از ۱۸سالگی به اصرار همسرم رفتم و گواهینامه ام رو گرفتم اما همش با ترس بود و البته این بود که من نمیتونم انجامش بدم بعد از ده مرتبه شرکت در آزمون رانندگی بلاخره قبول شدم اما دیگه اصلا تا ده سال بعدش که الان میشه اصلا سوار ماشین نشدم بجای اینکه بخوام با ترس هام کنار بیام و به خودم انگیزه بدم و اعتماد بنفسم رو بالا ببرم همینجور همش توجیه میکردم،میگفتم:خب خریدها رو که همسرم میکنه،هرجا هم که بخوام برم باخودش میرم،پس چه بهتر که من بشینم و یکی دیگه برام رانندگی کنه ولی همیشه دوست داشتم انجامش بدم مریم جان درست میگن درسته ما توجیه میکنیم اما خودمون بهتر میشناسیم افکارمون رو…(بعد خواهرعزیزم هم برای خودش یک ۲۰۶سفید بسیار خشکل خریده بود و میدیدم که چقدر داره لذت میبره از ماشینش و رانندگی کردن باهاش و حس آزادی که بهش میده و منم میدیدم و از اعماق وجودم براش خوشحال بودم و ذوقش میکردم و براش آرزوی بهتر از اینو میکردم)خب آقا زد و فروردین ۱۴۰۰ شرکت ایرانخودرو میخواست اولین قرعه کشی فورش فوری خودش رو انجام بده که تحویل سه ماهه هم بود از بین چند تا ماشین من پژو پارس رو ثبت نام کردم البته تمام مراحل رو فقط همسرم انجام داده بود من فقط فرکانس اش رو فرستاده بودم خودم احساس میکنم بخاطر این بوده که واقعا برای خواهرم و حس هاش خوشحال بودم و تحسین میکردم خب قرار بود تا سه روز دیگه نتایج قرعه کشی اعلام بشه😇😂آقااااااااااا ما می‌خواستیم ناهار بخوریم که همسرم گفت مرجان امروز قرعه کشی هست بنظرت اسمت بیرون میاد من واقعا نمیتونم بگم حسی نداشتم اما گفتم عزیزم اگر برامون خیر و خوب باشه خدا به سمتون هدایتش میکنه!🤩 خب ما غذا خوردیم و داشتم ظرف ها رو میشستم و همسرم هم رفته بود سرویس بهداشتی…😃😃😃من برام پیام اومد یه حسی همون لحظه بهم گفت ایرانخودرو هست برو نگاه کن(من خیلی به حس های درونی ام ایمان دارم همیشه هم درست بوده)😊 دیگه رفتم سمت گوشی ام همین تا باز کردم نوشته بود خانم مرجان دوست الهی شما برنده یه دستگاه خودرو پژوپارس شدید لطفا تا سه روز دیگر مراحل پرداخت را انجام بدید🤩🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍🕊خلاصه من فقط اون لحظه بجای اینکه از ماشین خوشحال بشم از این جواب ها و هم فرکانسی ها خوشحال بودم بعد به همسرم هم صدا زدم و گفتم اون خیلی خوشحال شد بعد رفت داخل سایت و نگاه کرد اسم من جز اولین برنده قرعه کشی بین هزاران نفر آدم بود🥰اینو که شنیدم بینهایت حسم روحانی شد و رفتم برای خودم تو اتاق و سجده ی شکر رو بجا آوردم من فقط بیشتر بخاطر این همه نزدیکی به خداوند و مهربانی هاش خوشحال بودم و البته اشک می‌ریختم و باهاش حرف میزدم🤗😭دیگه همسرم رفت پول و پرداخت کرد فرداش و رنگ سفید…دیگه قرار شده بود ۱۴ تیر ۱۴۰۰ تحویل بدن من توی این سه ماه اونقدر انگیزه گرفته بودم از این محبت خداوند که تمام ترسهام از رانندگی رفتتتتتت و نشستم کلی کلیپ آموزش رانندگی از گوگل گرفتم و نگاه کردم که ناگفته نماند آشنایی من هم با اون سایت جز هدایت های خدواند بود(آموزش رانندگی زوج همکار)که بینهایت بینهایت کمکم کرد بعد من میخواستم برای بهتر شدن ام دو جلسه هم خصوصی بگیرم که آشنایی ام با اون مربی هم هم باز هدایت خداوند بود: ( من از خداوند خواستم که منو به سمت یک مربی عالی که از تجارب خوب خودش بهم یاد بده به سمتم هدایت کنه و من یک شب رفتم منزل پدرشوهرم و براشون مهمان آمد معلم زبان دخترش بود همینجور داشتند خودشون باهم صحبت میکردن که اسم مربی اون معلم اومد به زبانشون دیگه منم دودستی گرفتمش 😂 و رفتم دو جلسه باهاش رزرو کردم خیلی خانم خوبی بود خدا رو شکر)و الان هنوز جای کار دارم اما خیلی بهتر شدم…و مثل مریم جان میگم من چطور این حس های خوب و آزادی رو از خودم دور کرده بودم هردفعه که رانندگی میکنم میگم(تونستم به لطف آموزه های استاد تکاملم رو طی کنم)😁خیلی مباحث دیگه هم از این نوع ترس ها هست که انجامش دادم و دیدم چقدر بهتر شده برام اما دیگه خیلی طولانی میشه😅خدا رو شکر…و البته تمامش از آموزه های استادم هست که تونستم برم تو دلشون و تجربشون کنم و همه چیز طی کردن تکامل هست من واقعا در رانندگی ام حس و درکش کردم💌دوستتون دارم بچه ها انشاالله شما هم همه اتفاقات خوب زندگیتون رو تجربه کنید🥳🥳🥳🥳

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  10. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    بنام الله هدایتگر مهربان که عاشقانه مرا به سمت خواسته هایم هدایت و حمایت می کند.

    سلام و صد سلام به استاد عزیزم و عزیز دل دوست داشتنی مون و سلام به دوستان نازنینم

    آخ استاد من مردم با این تصویر اول فایل آخه. چقدر خوشگللللله. یعنی همونجوری که محوش بودم گفتم خدایاااا منم میخوااااااام. اینقدر که این صحنه و اون نیمچه رفلکسی که به قول مریم جان توی آب داشتین زیبا بود. ابرهای آسمونو سرسبزی درختها و آب زلال و شفاف دریاچه و …………..😍😍 وای خدا تصویر از این جذابتر و خواستنی ترم مگه داریم.

    چقدر صحنه آزاد کردن مرغ و خروسها زیبا بود. اون بدو بدو ها و پرواز کردنها چقدرر دلنشینه. استاد منم دوتا خرگوش برای دخترام خریدم که چون حیاط نداریم صبح ها یه چند ساعتی ولشون می کنم تو خونه. اینقدر این دو تا خرگوش تو خونه بدو بدو می کنن و میپرن و می جهن که ما هم از خوشحالی و شادی و هیجان اونا به وجد میایم . کلا این دوتا هر روز صبح کلی شادی و خنده به ما میدن. شیطونی و فضولی هاشون اینقدرر جذابه که فقط باید بیبنید تا درک کنید منظورمو. استاد میخواستم بهتون پیشنهاد بدم چند تا خرگوش شیطونم بخرین و از وجودشون تو بهشت لذت ببرین……

    استاد جان تبریک میگم بخاطر این ایده جمع کردن فضولات مرغها با اون زیری که وصل کردین. واقعا ایده بی نظیریه. وقتی گفتین خودشون میان و اینا رو پاش پاش می کننو یه بارونم میزنه و تموم. با خودم گفتم ببین وقتی دنبال انجام دادن کارها به راحتترین شکل باشی خدا چجوری هدایتت می کنه. وقتی تو این کارهای کوچک هدایتو بپذیری و دنبال کنی و نتیجه بگیری خدا تو کارهای بزرگم به بهترین شکل هدایتت می کنه.

    مریم جان تحسینت می کنم که پا روی ترست در مورد آب گذاشتی و اون لذتو تجربه کردی.👋 وقتی گفتی من توجیه نمی کنم و استادم شروع کردن به توضیح دادن یاد خودم افتادم در مورد رانندگی.

    من حدودا سیزده سال پیش قبل از اینکه دخترم به دنیا بیاد گواهینامه گرفتم. یعنی جزو اولین زنهای فامیلمون بودم که گواهینامه گرفتم. اون اوایل هم یه چند باری پشت فرمون نشستم اما بعد که دخترم به دنیا اومد دیگه گذاشتم کنار و با وجود علاقه فراوون به رانندگی میترسیدم بشینم پشت فرمون. ولی خب خودمو توجیه میکردم . می گفتم باشه هر وقت خودم ماشین خریدم. نمیخوام شوهرم سرم منت بزاره و کلی از این حرفها. تا اینکه امسال با درسهایی که از استاد گرفتم تصمیم گرفتم برم و پا روی این ترسم بزارم. یعنی من اینقدر میترسیدم که قبلش حتی با خودم میگفتم پاشم برم فقط پشت فرمون بشینم و استارت بزنم ولی همینم نمیتونستم و نجواها نمیزاشتن. وقتی رفتم کلاس مهارتی یه خانم مربی محشر داشتم. ازم پرسید چرا تابحال پشت ماشین ننشستی و منم بهش جریانو گفتم. دقیقا همین حرف استادو زد. گفت میدونی تو این ده یازده سال چه جاهایی میتونستی بری و بچه هاتو ببری. میدونی خودتو از چه لذتهایی محروم کردی.

    واقعا درسته من با اون توجیه که حالا بزار خودم ماشین بخرم و بعد رانندگی رو یاد میگیرم یه عمر خودمو از کلی لذت و نعمت دور کردم. اما با پا گذاشتن رو این ترس و چند جلسه کلاس مهارتی ،رانندگی رو کامل یاد گرفتم و صبحها قبل از اینکه شوهرم بره سرکار ماشینو برمیداشتم و تمرین میکردم. اوایل شوهرم میل چندانی به اینکه ماشینو بهم بده نداشت اما وقتی کائنات جدیت تو رو ببینه کارها آسون میشه و یواش یواش کلی جاها رفتم که حتی فکرشم نمیکردم و فقط خدا رو شکر میکردم که از اون ترس رد شدم.

    استاد وقتی از لذت تو آب بودن و حرف زدن با عزیز دلتون تعریف کردین دلم رفت. خیلی باحاله وقتی راحت رو آب وایسی و با یکی صحبت کنی. من این قسمتشو تجربه کردم.مخصوصا که اون یه نفر عشقت باشه و از قانون باهاش حرف بزنی. از خدا میخوام اینم به زودی تجربه کنم.😇🙏

    چقدر این قالیچه آبی سلیمان باحاله. یادم باشه یکی بخرم. چقدر از ایده های ساده میشه لذت برد و ثروت ساخت و به جهان خدمت کرد. یعنی واقعا ایده از این ساده تر که یه تکه فوم رو ببری و باهاش بپری تو آب. خدایا شکرت. چقدر پول درآوردن راحته. چقدر دنیات قشنگه. چقدر ایده هات ساده و کاراست. خدایا شششکرت. هدایتم کن به این ایده های راحت و پولساز😇.

    چقدر منظره بهشتمون از این زاویه زیباااااااس. وای خدا چقدر خوشگله. اون لرزشهای نرم نرم سطح آب رو چقدر دوست داشتم. وای استاد عاشقتونم که دیگه جایی نمونده که نشونمون نداده باشین. چقدر دنیا قشنگتر میشه اگه ما فقط یکم زحمت به خودمون بدیم و از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنیم. یعنی از هر زاویه ای نگاه کنی یه سری چیزای جدید می بینی که قبلا نمی دیدی. با درون یه سری جذابیتها رو دیدیم و اینجا هم از روی سطح آب یه سری دیگه قشنگی دیدیم و یه جور دیگه از همین زیباییها لذت بردیم. به قول سهراب سپهری جور دیگر باید دید………

    استادجان و مریم نازنینم بینهایت ممنونم برای این تجربه لذتبخش امروز که ما رو هم شریکش کردین. واقعا این سریال ما رو به کجاها که نبرد و چه لذتهایی باهاش نبردیم و چه خواسته هایی که دورنمون متولد شد و بعضیاشم محقق شد. چیزایی که حتی فکرشم نمیکردیم. واااااقعا استاد جونم دست مریزاااد. ۱۹۸ قسمت که هیچکدومش هم مثل قبلی نیست و هر کدوم پر از نکته و آگاهی. یعنی اگه هر کدوم ما از هر قسمت فقط یه درس گرفته باشیم الان ۱۹۸ تا نکته یاد گرفتیم که هر کدومش میتونه زندگیمونو متحول کنه و خیلی جاهاشم متحول کرده. خدایا شکرررت

    خداروشکر که امروز هم در مدار دیدن زیباییهای بهشتی این سریال بهشتی بودم و دیدم و نوشتم و یه قدم بزرگتر شدم.😍🙏

    خداوندا من به هر خیری که از تو برسد محتاجم. هدایتم کن الله مهربانم🙏♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      مرجان دوست الهی گفته:
      مدت عضویت: 1484 روز

      سلام خدیجه جان عزیزم😍😍😍عصر زیبات بخیر و سرشار از اتفاقات خوب و خوشحال کننده😊😊😊من همیشه از خواندن کامنت های شما که فعال هم هستید لذت میبرم!میخواستم بگم عزیزم منم الان به مدت سه سال هست که دوتا خرگوش بسیار خشکل دارم و حسابی میتونم بگم تکاملم رو برای پرورش شون طی کردم اگر یه وقت کمک خواستی رو من حساب کن😂😂😂🤩💋💋💋من عاشقشونم واقعا همینجور که شما فرمودین یه شور و عشق دیگه دارم باهاشون تجربه میکنم…خدا رو شکر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        خدیجه شریعتی گفته:
        مدت عضویت: 1963 روز

        سلام مرجان نازنینم

        سپاسگزارم بابت مهر و محبتت و اینکه کامنتهامو میخونی.

        بهت تبریک میگم برای تکاملی که تو پرورش خرگوش بدست آوردی😍 واقعا موجودات ناز و دوست داشتنی هستن. وقتی نگاهشون می کنم و اونا اینور اونور میپرن لذت میبرم،

        امیدوارم هر روز قدرنمندتر و توحیدی تر بشی عزیزم🙏♥️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: