سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

228 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 3136 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عباس منش عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر دیدن این همه زیبایی و نعمت و درک این همهآگاهی های باور سازی که در جریان زندگی استاد عزیزمون داره به همگی ما داده میشه. واقعا این سریال چنان تاثیری در زندگیم گذاشته و چنان باورهای منو تحت تاثیر خودش قرار داده در تمامی جنبه ها که نمیتونم بیانشون کنم. در واقع این سریال چکیده و خلاصه ای از تمام آموزشهای استاد خوبمون در عمل بحساب میاد و میشه در تک تک تصاویرش ایمان عملی ایشون و خانم شایسته مهربون رو در عمل به آموزه ها دید خدا رو شکر میکنم که میتونم این فضای زیبا رو در کنار دوستانم تجربه کنم و با عمل به قوانین بدون تغییر خداوند منم نتایجی رو در زندگیم خلق کنم و شرایطی داشته باشم که استادم در حال تجربه کردنش هستند. خدا رو صد هزار بار شکر

    بریم سراغ این قسمت زیبا و فوق العاده ، با آزاد کردن جوجیای عزیزمون آغاز میکنیم ، درس اینجا درس آزادی بود درسی که همگیمون دیدیم چقدر احساس فوق العاده ایه و یسری حیوان وقتی از موعد زمان آزادیشون میگذره اینطور براش لحظه شماری میکنن و اینطور ذوق دارن و اینطور پر و بال میزنن واقعا صحنه های جالبی بعد از باز شدن در قفس رقم خورد!! و کلی کلی برام درسها داشت بعضی از ما آدمام در قفسیم! منتها قفسهای خود ساخته و نامرئی و خودمون آزادی رو بواسطه افکار بیمار گونمون از خودمون دریغ کردیم! چقدر این حس آزادی خوبه ، آزادی زمانی ، آزادی مکانی و آزادی مالی انشالله بتونیم با استفاده از آموزه های ارزشمند استادمون در این مسیر حرکت کنیم و مثه ایشون چنین شرایط آزاد گونه ای رو تجربه کنیم. به امید خدای مهربان

    واقعا در چنین روز گررمی بعد اون همه کار فیزیکی یه آب تنی اونم در دریاچه زیبای پارادایس خیلی میچسبه! چقدر تجربه زیبا و دوست داشتنی ای بود پریدن استاد عزیزم با دوربین بداخل آب من برای اولین بار بود که میدیدم واقعا جالب بود شنیدن صدای آب و دیدن تمام زیبایی ها و مناظر اطراف پارادایس از داخل آب زندگی تماما تجربس و این تجربه فوق العاده بود استاد ایول به خانوم شایسته عزیز! که با غلبه بر ترسهاشون پریدن داخل آب و ایشونم این تجربه رو با استاد شریک شدن. واقعا تحسین برانگیزه پارادایس زیبا با ابرهای سپیدش ، با فضای سرسبزش ، با جنگل انبوهش ، با دریاچه آب شیرینش آبی زلال و خنک و گوارا ، با وجود کلبه زیبا بر روی دریاچش ، واقعا پارادایس زیباست خدایا شکرت!

    منظره ای که استاد از زیر کلبه بهمون نشون دادید فوق العاده بود اولا چه سایه دلنشینی اونجا تشکیل شده بود بعد اون چوبای عظیم و ستونهای بزرگی که کلبه بر روی اونها سوار شده بود خیلی واسم جالب بود. در ادامه صحبتهای استاد با عزیز دلشون که دیگه یه کلاس آموزشی بود واقعا در مورد موضوع توجیه کردن های ذهنیمون بواسطه باورهای غلط برای تجربه نکردن یسری لذتها و نعمتهای خدا! ذهن ما متاسفانه ما رو در خیلی از مواقع توجیه کرده تا از تجربه نعمتها دورمون کنه توجیهمون کرده که از آب تنی و لذت بردن از این خنکی و تفریح خودمونو بسادگی محروم کنیم یا از موتور سواری محروم کنیم یا … یا واقعا بعد این قسمت از فایل تصمیم گرفتم دفترمو بر دارم و لیستی از توجیهات ذهنی خودمو یادداشت کنم و برای تغییرشون برنامه ریزی کنم . در واقع ذهن ما مثه سدی در برابر تجربیات مختلف عمل میکنه. و اگر نتونیم این سد ذهنی رو بشکنیم هیچ وقت لذت تجربه کردن شرایط مختلف رو نخواهیم برد. خیلی این قسمت از فایل آموزنده بود و نکته ها داشت برام ممنون و سپاسگزاریم استاد یه نکته بسیار جالب دیگه که از حرفای خانوم شایسته درک کردم ورود به دل ترسها و لذت بردن بصورت تکاملیه هیچ موقع ما نمیتونیم ناگهانی به دل ترسهای بسیار بزرگی وارد بشیم. و باید آرام آرام اینکارو انجام بدیم اما باید انجامش بدیم. استاد من میخوام همینجا اقرار کنم به ترسی که سالها داشتم اونم ترس از رانندگی داشتم و هنوزم دارم و دارم کم کم بر این ترس خودم غلبه میکنم. با آوردن همین توجیهات خودمو قانع میکردم که نه حالا با اسنپ میرم اینور و اونور ، نه حالا لازم نیس از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنم ، بقول استاد اونقدر پولدار میشم که راننده شخصی استخدام کنم و کلی باور شرک آلود و منفی و توجیهات غلطی که میاوردم و هنوزم در ذهنم هست چون میدونم ریشه داره. اما اینجا باید بیام با استفاده از اهرم رنج و لذت این توجیهات غلط ذهنی رو تا میتونم تو ذهنم برعکس کنم. این روشیه که هممون باید بکار بگیریم تا نتایج آرام آرام تو هر موضوعی تغییر بکنه. خدا رو شکر میکنم که در این مسیر زیبا همراه دوستان فوق العادم هستم و این همه آگاهی و زیبایی رو از طریق این قسمت فوق العاده درک کردم. سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    الهه رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربونم

    و سلام به تمامی دوستای عزیز و بهشتی م

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که بهم جانی دوباره ؛ نفسی دوباره و تولدی دوباره رو هدیه دادی تا بتونم زندگی بهشتی م رو همراه خودت ادامه بدم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با احساس فوق العاده عالی و الهی م و با عشق و با شوق و ذوق م و با لذت این کامنت ارزشمندم رو مینویسم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.

    خدای مهربونم امروز تو را بیشتر توی وجودم حس کردم

    امروز با تمام وجودم حس میکنم که مدارم بالاتر رفته چون تو را بیشتر شناختم

    امروز حال دلم عالیه و حس و حالم الهی تر از همیشه ست

    خدای مهربونم عشق و مهربونی ت منو دیوانه کرده

    چون تو تنها کسی هستی که میتونیم بهش تکیه کنیم

    چون تو تنها کسی هستی که توی تمام مسیر زندگی مون دست مون رو میگیری و همیشه پشت و پناه مونی

    خدای عزیزم من زندگی بدون تو را نمیخام

    من زندگی بدون عشق تو را نمیخام

    زندگی ای رو میخام که هر لحظه ش بوی خودت رو بده

    مهربان خدای من تو دلیل زنده بودن منی ؛ تو عطر نفس های منی

    استاد عزیزم امروز یکی از بهترین روزهای زندگی مه

    روزی که وقتی به یه مسئله ای برخوردم با توکل به خدا تونستم حلش کنم

    شاید این مسئله خیلی بزرگ نبود ولی من یه چیزی رو خیلی خوب یاد گرفتم

    و الان که دارم براتون مینویسم چشمام پر از اشکه

    من توی این مسئله اولش یه کم نگرانی اومد سراغم و توی این دلنگرانی نتوستم حلش کنم

    ولی چند دقیقه بعدش به خودم اومدم و به خودم گفتم

    چرا به خدا نمیگی که مسئله ت رو حل کنه

    چرا از خدا نمیخای که هدایتت کنه

    استاد عزیزم به خدا قسم وقتی این جملات رو با خودم مرور کردم چنان ارامش گرفتم که انگار این مسئله حل شده بود

    بعد از چند دقیقه صحبت کردن با خدای مهربونم ؛ خدایی که رحمت و بخشندگی و عشقش بی انتهاست ؛ خدا بهم یه ایده ای رو داد که چند دقیقه بعد اون مسئله با ایمان به خدا حل شد

    استاد عزیزم به خدا نمیدونم چطور از این حس و حال الهی و بهشتی که دارم براتون بگم

    چقدر زیبا بهمون یاد دادی که فقط روی خدا حساب باز کنید

    چقدر زیبا بهمون یاد دادی که تو به خدا ایمان داشته باش خدا هم برات کن فیکون میکنه

    چقدر زیبا بهمون یاد دادی که اگه تمام دنیا بر علیه تو بودن و تنها شدی؛ بدون که خدایی داری که جای همه رو برات پر میکنه

    استاد عزیزم چقدر زیبا بهمون یاد دادی که با خدا باش و پادشاهی کن

    و دوست دارم با تمام وجودم فریاد بزنم و بگم خدایا شکرت که تو را دارم

    خدایا شکرت که تو را دارم و تنها خودت برامون کافی هستی

    خدایی که توی تمام لحظات زندگیت یار و همراهته ، انیس و مونس ته

    خدایی که رب العالمینه

    خدایی که رحمان و رحیمه

    خدایی که غفار الذنوبه

    خدایا شکرت به خاطر این همه حس و حال الهی که دارم و زیباترین حس و حال دنیاست

    محبوبم جانا به قلب ما تو سر دارا کنار ما بمان مانا فقط ما بگو جان

    بیا بیا بیا بگو هوا هوای ماست چرا چرا نگاه تو دعا برای ماست مرا دعا کن

    کجا کجا صدا کنم رسد صدای ما خدا خدا فقط به تو رسد دعای ما مرا صدا کن مرا دعا کن

    فقط دعا کن مرا دعا کن …

    خدایا شکرت که این قدر غرق در عشق بازی با خودت شدم

    خدایا شکرت که منو به این فایل بهشتی هدایت کردی

    فایلی که دیدن این تصویر اول صفحه ش منو دیوانه کرد

    این صحنه ی بهشتی که استاد عزیزم توی دریاچه مون بود و اسمان ابی و ابری مون و این درختای زیبا و بهشتی مون و چهره ی پر از ارامش و لبخند زیبای استاد عزیزم یه حس فوق العاده ای رو بهمون هدیه میده خدایا شکرت

    خدایا شکرت که دارم بهشت زیبامون رو میبینم و دیدنش همیشه برام تازگی داره

    خدا قوت دستای بینظیر خدا که کار کشاورزی تون رو انجام دادین و حالا اومدین تا مرغ و خروس هامون رو از قفس ازاد کنید

    من عاشق مرغ و خروس های زیبامونم که وقتی استاد در چیکن تراکتور رو باز کرد و ازاد شون کرد، از خوشحالی پر و بال شون رو باز میکردن و میومدن بیرون و چقدر این ازادی زیباست

    ازادی که برای من شده اولویت اول زندگیم ؛ چون خدا ما رو ازاد افریده

    ای جانم چقدر این جو زیبا میدوه و داره میره سمت دریاچه برای نوشیدن اب گوارای بهشتی مون

    خدای من ؛من عاشق این داک زیبامون که داره خرمان خرمان میره توی چیکن تراکتور برای غذا

    و چقدر این صدای زیبای مرغ هامون این ارامش بهشت مون این بوی خوش بهشت مون بهم یه حس خوبی رو هدیه میده

    دستای بنظیر خدا به خدا دارم با تمام وجودم بوی بهشت رو استشمام میکنم و احساس میکنم منم کنار شما دارم از این زیبایی ها لذت میبرم و چقدر حس و حالش زیباست

    و دوست دارم با تمام وجودم این زندگی بهشتی شما دستای بینظیر خدا رو تحسین کنم این وجود الهی تون رو این ارامش تون رو این هم پایه بودن تون رو این قلب پر از عشق تون رو این روابط عاشقانه و الهی تون رو با تمام وجودم تحسین میکنم.

    من عاشقتونم دستای بینظیر خدا که همیشه بهترین ایده ها رو برا حل مسائل تون به کار میبرید و مسائل تون رو حلش میکنید.

    استاد عزیزم چقدر این صحبت های زیباتون بهم احساس فوق العاده ای رو هدیه داد و حالا بعد از یه روز پر کار میخاید با عزیزدلتون با مریم عزیزم بپرین توی این اب دریاچه بهشتی مون و یه جایزه رو به خودتون بدین و چقدر این قالی سلیمان تون زیبا و خوش رنگ بود استاد ؛ و من یقین دارم به زودی با عزیزدلم میایم به این بهشت زیبا و کنار شما دستای بینظیر خدا کلی لذت میبریم و کلی توی این دریاچه ی زیبامون شنا میکنیم.

    و با تمام وجودم مریم عزیزم رو الگوی بینظیرم رو تحسین میکنم به خاطر اینکه به یکی از ترس های دیگه شون غلبه کردن و به ما هم یاد دادن که اگه از چیزی میترسیم بهش حمله کنیم و اون چیزی که دوست داریم رو تجربه ش کنیم و با تمام وجودم این شجاعت شون رو این ایمان شون رو تحسین میکنم

    واوو خدای من استاد چقدر این تصاویری که برامون گرفتین رویایی بود زیر اب ؛ بالای اب فوق العاده بود ؛تصاویری که از زوایه ای متفاوت این بهشت زیبامون رو این همه نعمت و ثروت و فراوانی هاش رو بهمون نشون دادین و چقدر حس و حالمون رو عالی ترین کردین و چقدر این اسمان ابی و این ابرهای هیولایی مون و این سرسبزی درختان مون و این تصویر فوق العاده شون که توی اب افتاده بود زیبا بود خدایا شکرت

    و من عاشق این وجود سپاس گزارتونم استاد بینظیرم که این طور زیبا دارید خدای مهربون مون رو سپاسگزاری میکنید و دیدن برونی نجیب و همیشه سر به زیرمون که داره برا خودش توی این بهشت زیبامون برا خودش لذت میبره و غذا میخوره کلی حس و حالمون رو زیباتر کرد خدایا شکرت

    و چقدر این رابطه های عاشقانه ی شما استاد عزیزم و مریم جان رو دوست دارم و با تمام وجودم این رابطه ی فوق العاده عالی و الهی تون رو تحسین میکنم رابطه ای که پر از عشق و پر از زیبایی ست

    من عاشقتونم دستای بینظیر خدا که با عشق و با احساس خوب تون رفتین و برامون زیر این کلبه ی بهشتی مون رو هم برامون فیلم گرفتین و به قول مریم جان جایی برای فیلم گرفتن توی پردایس نمونده و کل پردایس رو بهمون نشون دادین

    و چقدر این کلبه ی زیبا و چوبی مون رو به صورت عالی روی اب ساختن و با پایه های مستحکمش عالی بود و ویوی فوق العاده ای که از اون زیر برامون از این درختای بهشتی مون برامون گرفته بودین منو دیوونه کرد خدایا شکرت

    خدای من چه لذتی داره با عزیزدلت توی اب دریاچه ی زیبای بهشت مون باشیم و کلی در مورد قوانین زیبای خدا با همدیگه صحبت کنیم و با این کار هم داریم به جسم مون و هم به روح و افکارمون کلی غذای مناسب رو هدیه میدیم خدایا شکرت

    من عاشقتم مریم عزیزم چقدر زیبا در مورد ترس هامون در مورد توجیه کردن ترس هامون برامون صحبت کردین با استاد علاوه بر اینکه خنده رو روی لبامون مهمون کردین کلی برامون درس و اگاهی رو هدیه دادین و چه گفت و گوی عالی شد؛ دقیقا مریم عزیزم من از موقعی که با شما الگوی بینظیرم اشنا شدم دیگه تمایلی به ارایش کردن ندارم به جز ضدا افتاب ؛ و بیشتر اون طبیعی بودن صورتم رو دوست دارم ؛ باورتون میشه وقتی ارایش میکردم روی صورتم یه سنگینی خاصی رو حس میکردم و الان که دیگه ارایشی نمیکنم به خدا یه حس خیلی عالی دارم حس سبکی رو دارم که خیلی حال و هوام رو عالی تری رو کرده و من حالا همه چیز رو به صورت طبیعیش دوس دارم و چقدر عالی برامون توضیح دادین که وقتی که به ترس هامون حمله میکنیم و میریم توی دل ترس هامون میبینیم و وقتی اون رو تجربه میکنیم میبینم که اون ترس ها واهی بودن و حالا میتونیم چیزهایی رو تجربه کنیم که قبلا خودمون رو از این لذت ها محروم کرده بودیم و باز هم با تمام وجودم مریم جان رو تحسین میکنم که اینقدر عالی تونستن به ترس هاشون رو حمله کنن و این طور تکامل شون رو طی کنن و برای ما هم یه الگوی بینظیرند و خدا رو هزاران بار به خاطر وجود ارزشمندشون شکر میکنم

    من عاشقتم استاد بینظیرم که چقدر زیبا بهمون یاد دادین که هر چقدر ما بیشتر ذهن مون رو بشناسیم و اگاهانه به ترس هامون حمله کنیم و توجیه نکنیم خودمون رو دنیای بزرگتری رو تجربه میکنیم

    من عاشقتم استاد اینقدر عالی در مورد بودن تون رو توی اب برامون توضیح دادین که روحمون رو پرواز دادین

    و دقیقا استاد من قبل از اشنایی با شما ترس هام خیلی زیاد بود ولی خدارو شکر با حمله کردن بهشون تونستم کلی تجربه های عالی رو داشته باشم یکی ش رانندگی کردن بود که میترسیدم و نمیرفتم رانندگی یاد بگیرم ولی بعد از اینکه محصول بینظیر عزت نفس رو گوش دادم رفتم و کلاس های رانندگی ثبت نام کردم و با شجاعت گواهینامه مو گرفتم و تونستم این نعمت رانندگی کردن رو که خیلی بهم حس خوبی رو بهم میده هدیه بدم و یا همین چند روز پیش توی محل کارم به یه تضادی برخوردم که به خاطر ترس از اینکه نکنه بلد نباشم و رفتم واردش شدم و خدا رو شکر تونستم اون کار رو انجام بدم شاید اون کار رو به صورت عالی انجام ندادم ولی میدونم با تکرار اون کار و طی کردن تکامل م این کار رو عالی انجام میدم و همین که به ترسم حمله کردم و انجامش دادم کلی ترس هام ریخته شد و میدونم روزهای اینده به صورت عالی تری این کار رو انجام میدم.

    خدایا شکرت که تونستم این فایل بهشتی و پر از درس و اگاهی مون رو با عشق ببینم و کلی لذت ببرم و احساس عالی رو به خودم هدیه بدم.

    استاد عزیزم؛ مریم جانم با تمام وجودم ازتون تشکر میکنم به خاطر این فایل های الهی که با قلب مهربون تون بهمون هدیه میدین و کلی برامون درس و اگاهی داره

    خدایا شکرت؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

    خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رکسان اسماعیلی گفته:
      مدت عضویت: 2167 روز

      به نام خدایی که در زمان مناسب آنچه که باید بیاموزی، درکش را برایت باز می کند، خدایی که از وجودش هستیم و در وجودمان هست، خدایی که همه ی من است، خدایی که عاشقش هستم و عاشقم است و چقدر زیباست این عشق بازی با معشوق…

      خدایا سپاسگزارم بابت هدایت شدنم به این کامنت زیبا

      درود الهه ی قشنگم

      باز هم با این کامنت بی نظیرت، با این عشق بازی قشنگت با خدا، اشک های من را سرازیر کردی، اشک هایی که از وجد و خوشحالی ست…

      خدای من، اصلا مات و مبهوت شده ام، من هر فایلی روی سایت قرار بگیرد خیلی زود نگاهش می کنم، اون هم چندین بار، این فایل رو گفتم بذار چند ساعت دیگر نگاه کنم، و به طور عجیبی یادم رفته بود… وقتی برام ایمیل آمد که الهه کامنت گذاشته برو ببین، گفتم برو مثل همیشه بخوان رکسان، و چون اغلب الهه یکی دو روز بعد از قرارگیری فایل کامنت می گذاره، فکر می کردم فایل رو دیدم، وقتی کامنتتو می خواندم گفتم اا این کدوم فایل؟!!

      اوایل کامنتت اشک هام سرازیر شد و بعدش برام جالب شد چون کامنتی رو داشتم می خواندم که فایلشو ندیده بودم،، و هنوز هم ندیدم، بعد گذاشتن این کامنت می بینم،، واقعا برام لذت بخش بود الهه جانم و کلی حس خوب بهم انتقال دادی، حال دلت همیشه شاد و خندان الهه ی زیبایم،، سپاسگزارم بابت کلام های زیبای خداگونه ات♥️😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        الهه رشیدی گفته:
        مدت عضویت: 2226 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با عشق و با شوق و ذوقم و با احساس فوق العاده عالی م برای دوست عزیزم مینویسم.

        خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که تونستیم وارد زندگی مون کنیم.

        سلام رکسان عزیزم

        سلام به روی ماه و مهتابی فرشته ی مهربون خدا

        عاشقتم عزیزدلم که این کامنت پر از مهر و عشق رو با قلب مهربونت بهم هدیه دادی

        کامنتی که با هر بار خوندنش اشک رو توی چشمام جمع میکنه

        کامنتی که داره از یه قلب بزرگ میاد

        کامنتی که منو بیشتر عاشق خدا میکنه

        ابجی گلم با تمام وجودم دارم اون حس الهی تون رو دریافت میکنم

        عزیزدلم دوست دارم بارها و بارها بهت بگم عاشقتم

        دوست دارم بارها و بارها بهت بگم قلب منی ابجی گلم

        با اینکه ندیدمت ولی با تمام وجودم دارم اون حس ناب الهی رو دریافت میکنم

        عاشقتم دوست بینظیرم

        و یقین دارم که به زودی شما عزیزم رو میبینم و کلی کنار هم لذت میبریم

        رکسان عزیزم خدا عاشقته

        خدا دوست داره

        خدا تو را به تمام خواسته هات رسونده و فقط کافیه این مسیر الهی و زیبا رو با تمام قدرت ادامه بدیم

        ابجی عزیزم این کامنت رو با چشمای پر از اشکم برات نوشتم و اینقدر به خدا وصل بودم که نمیدونستم اطرافم چی میگذره

        خدایا شکرت

        الهی که همیشه لبت خندون و دلت شاد شادباشه

        الهی که همیشه غرق در عشق بازی با خدا باشی

        الهی که همیشه حساب های بانکی تون پر از پول به دلار باشه

        الهی که هر انچه در دل داری به چشم ببینی

        خدایا شکرت؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

        خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    Eshrat Fard گفته:
    مدت عضویت: 2830 روز

    سلام سلام سلام،اونقدرررر من مثال دارم برای توجیح ترس هام،توجیح نخواستن خواسته هام،بخدا همینطور که خانم شایسته می گفتااا من خودم رو میدیدم.یعنی خودم هم خودمو گول میزنم که حلا اشکال نداره،فلانجا تو منظورت یه چی دیگه بود،همین دوچرخه سواری من دوس دارما،،ولی به قول شما میگم نه بابا من دیگه نمی رسم بیام دنبال بچه،با بچه دوچرخه سواری کنم،حالا اونا سوار شن منم کیف میکنم،لذت اونا لذت منم هست.ولی تدجیح من توی اینجاها بخاطر هزینه ی دوچرخه هست،همون ذهن فقیر هست که از خواسته و ارزوها میگذریم میگیم بزار چیز واجبی هم نیست،حالاا بزار کی بچخ بگیرزممن واجبم نیستا،یعنی همون ماجرای ذهن فقیر هست ترس های من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    یزدان محققی گفته:
    مدت عضویت: 1603 روز

    سلام بر بهشت

    سلام بر اهل بهشت

    سلام بر کسانی گه دربهشت هستند و به بهشت وارد میشوند

    سلام برتمام دوستانی که بهشت رو دوست دارند

    اونقدر این فایلتون زیبا ،عالی، بینظیر ، دارای حس خوب و شادی ، نکات اموزشی و پاشنه اشیل، کامنتهای عالی دوستان بی نظیر. راهنمایی های عالی و تجربه های خوب و هرچی که بگم نتو نستم اون حسم رو عنوان کنم خدایا شکررررررررررررت

    از زمانی که اول فایل رو تماشا میکردم همش حالت ذوق ، احساس خوب ،شکر کزاری بودم که چقدر میتونه این قسمت زیبا و اموزنده ودر عین حال تفریحی باشه وای خدااااااا

    ازاون لحظه در باز کردن خونه مرغ و خروسها تا پریدن تو اب و نشون دادن زیرسازی خونه و موضوع عنوان خو دشناسی در باب ترس عالیه عالی بود

    یاد دوران دبستان افتادم که مارو به گردش علمی تفریحی میبردن

    الان هم استاد با این فایلهای عالی که هروز داره بهتر از دیروز میشه

    (مثل اون اسمی که مریم خانم روی فایلهای جدیدی که قراره پخش بشه گذاشتن خدایا شکررر ت) هم کار میکنه هم تفریح و لذت و هم آموزش و شخم زدن ذهن مارو دمتگررررررررم استاد

    درتمام اون لحظاتی در اب بودین من احساس خنکی سبکی که دراب بودین رو حس میکردم و قبل از اینکه زیر ساختمون رو نشون بدین گفتم کاش زیر ساختمونو نشون می داد استاد که همون جور هم شد خدایا شکر

    بابت کامنتهای عالی دوستان از همه عزبزام متشکرم گل کاشتین بابا

    واما گفتید که در مورد ترسهامون بنویسیم

    والا اولش که استاد گفتن در مورد ترسهاتون بنویسید من گفتم که فک نکنم ترسی داشته باشم و بعد از خوندن کامنتها دوستان دیدم من ۹۰ درصد اونهایی که بهش اشاره شده رو دارم ولی بیخبرم

    والان به اونهایی که فک میگنم جالبتر و مهمتره و تونستم بهشون غلیه کنم اشاره میکنم

    من ۱۲ سال پیش تقریبا با دست خالی ولی با امید و ایمان به خدا شروع کردم به ساختن ۴طبقه ساختمان که فقط پول میلگردشو داشتم والسلام

    خدامیدونه که هر روز باذوق و شوق کارهاشو جلو میبردم و کارها به صورت عالی پیش میرفت و با توجه به اینکه اولین تجربه ام بود درمدت ۸ ماه تمومش کردم و باعث تعجب اشنایان شده بود ولی من بدون توجه به کمبود پول یا کمبود تجربه تونستم به ترسهام غلبه کنم البته اونقدر امید و ایمانم قوی بود که اصلا نجوایی تو گوشم شنیده نمیشد یا اگر هم اطرافیانم بهم نصیحت هشدار گونه ای میدادن توجه نمیکردم

    و دومین تجربه ترسم این بود که بنا به دلایلی (که اسمشو میزارم حماقت و درنهایت اون حماقت ترس )اتفاقی تو زندگیم افتاد که اگر هدایت شدم عنوان میکنم من ۷سال پیش تمام داراییهای خودم ودیگرانرو به صورت رایگان بخشیدم حتی ماشین و خونه و دسته چک و …. چه احمقانه

    که مجبور شدم با کلی بدهی و طلبکار برم ویزیتوری(فروشنده گی)

    که با اون اتفاقات و احساسها و کلی بدهی نمیتونستم حتی با مشتریان حرف بزنم و خودم یا کالامو معرفی کنم و همش میترسیدم که مسخره کنن یا دستتم بندازن یا نتونم جوابگوی سئوالاتشون بشم

    ولی کم کم دیدیم که نه من انسان با لیاقتی هستم و زمانی با پولم میتونستم تمام ملک و داراییهای فروشگاشونو یکجا بخرم

    دیدم اطلاعات من ، فن بیانم ، اعتماد بنفسم بهتره چرا باید بتزسم که مبادا کن بیارم یا نتونم از پس سئوالاتشون یر بیام و کم کم باهاشون رفیق شدم و به قول معروف روم باز شد جوری که الان نفر اول فروش شرکت رو اکثرا دارم و بعضی از همکارام رمز فروش موفق رو ازم میپرسن خدایا شکرررررت (همین کامنت گذاشتن باعث شد یکی دیگه از نکات مثبت و قرر داشته هامو بدونم خدایا شکرت حالا دارم درک میکنم که استاد میگه کامنت بخونید و کامنت بزارین چه سودی داره انگار بیلو برداشتی داری ذهنتو زیرو رو میکنی غافل از اینکه اون زیر میرا چه خبره وایییییییی) چه روزی شد امروز خدایا شکرت

    خواستم بگم ترس فقط و فقط تو وجود و افکارمونه والسلام

    هیچ کس نمیتونه مثل خودمون سدی با باورهای غلط بسازه تا مانع دریافتهای طبیعی نعمت و ثروتهای خداوند بشه

    همه شما عزیزان رو به دستهای پر مهر خداوند میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    خدیجه بیعتی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1659 روز

    سلام ب سایت جادویی و تغییر همه جنبه های زندگی

    سلام ب دوستانی ک با کامنت هاشون در ارتباطم

    سلام ب دو عزیز بزگوار ک مارو ب زیباهای دورنمون بیشتر آشنا میکنن

    از وقتی ک این فایل زندگی در بهشت قسمت ۱۹۸ رو دیدم گفتم منم ترس هامو و توجیهاتمو لیست کنم اینجا بنویسم تا بماند ک روزی من مثل چکاپ فرکانسی قدم ۱ چ ترس ها و باورها و توجیهات داغونی داشتم و دارم

    منم واقعا از اب تنی تو چنین رودخونه ای میترسم همون توجیهات مریم جون یچیزای بیشتر البته ک آرایش نمیکردم وقتی ک مثلا بخوام برم تو آب ولی مثل لباس ندارم ،بیام از آب بیرون لباسم بهم میچسبه بدم میاد،لباس اضافی ندارم،بقیه رو ببینم بیشتر لذت میبرم ،مریض میشم (چیزی ک مامانم و بابام یادمه بهم میگفتن تو نری تو آب مریض میشی ،یادمه تو گذشته های دور یبار بچه هامون ی چوب پنبه ،کائوچو نمیدونم درست چی بهش میگن خودشون روش منشستن بعد میرفتن رو آب پارو هم با چوب درست میکردن من رفتم روش و ایقد گفتن تو نرو نرو وقتی هم رفتم ایقد ک حرف بقیه تو مغزم بود چند دقیقه بعدش چون تعادل نداشتم افتادم تو رودخونه و خون دماغ شدم)و الان میفهمم دلیل این کارا رو الان دلیل کارهای گذشتمو میفهمم

    و حالا آب،شنا ،آب تنی شده برام ترس با اینکه واقعا دوست دارم انجامش بدم

    من دوصفحه از کامنت ها این فایل رو خوندم ۶ صفحه از ترس هام و توجیهاتم تو دفترم نوشتم

    بله دوستان مغز من چنان زنگ زده ک هنوزم میخوام براتون بگم

    ترس از دست دادن پول

    یسری چیزارو ک مورد علاقمه یا لازمش دارم رو برا خودم نمیخرم ولی برا اونی ک دوسش دارم میخرم !از کوچکترین وسیله مورد نیازم حتی شده ی برس مو میگذرم میگم نه اول بدهکاری هامو بدم این تو جیهات منه دیگه چ برسه ک بخوام از یچیزی چندتا بخرم

    میخوام قدم در راهی تازه بزارم اقداماتی هم کردم ولی ن اونقدر ک باهاشون حال کنم و درونم آروم از این موانع درب و داغون

    دیروز ب خواهرم گفتم کاپوچینو میخوای با هم بخوریم گفت نه،منم گفتم خب تو نمیخوری منم درست نمیکنم برا خودم در صورتی ک اون لحظه دوست داشتم چنین چیز گرم و خوشمزه و سرحالی رو بخورم و حاضر نشدم براخودم ی عصرونه مشتی درست کنم یا بخرم اینم ترس از دست دادن پول و لایق نبودن

    چقد ریز ریز من پیدا میکنم این آشغال های زیر مبلمو

    (مطمئنن الان میرم برا خودم درست میکنم)

    مثل مادرها یچیزو میگم دوستم یا خواهرم یا نزدیکانم داشته باشه اما خودم نه اینم ریشه داره از کارای مامانم ک هر روز میبینمش !

    ترس از حیوانات خانگی

    ترس از موفق نشدن (عملکردم ضعیفه در مرحله اجرا کمی ک جلو میرم میگم خوبه حالا فقط گوش بدمو بنویسم اما اما باید خودمو تکون بدم دوستان باید بهمون بربخوره آخه تا کی آخه تا کی ….خدایا من حرکت میکنم توهم یارم باش بمون بامن

    لباسای رنگی و شاد نمیپوشیدم برا اینکه دیدگاهی ک در مورد من دارن تو نظر بقیه مثبت باشه اما شکوندم مانتو سفید،زرد،صندل زرد شال های رنگی ،گاهی اون تردیده میاد سراغم برا پوشیدن مانتو سفید اما فقط یبار درش آوردم ولی اون دفعات پوشیدمش عزم خودمو جزم میکنم برای پوشیدن لباس هاس شادتر و شکل دار و اونایی گ نوشته دارن ،آخه قبلا تیره و قهوه ای پوش بودم.خدایا شکرت تو این زمینه بهتر شدم از قبل

    ترس از صحبت کردن تو جمع

    تو جیهات خودم

    حالا بزار بقیه حرف بزنن

    بزرگترا بگن

    کی اهمیت میده ب حرف من

    صدام میلرزه ،حرف نزنم بهتره

    اگه بدونن حرفای متفاوت میزنم جور دیگه میشه نگاهشون ب من

    ای خدا …چقد افکار بیهوده ای دارم حتی با نوشتنشونم مغزم میگه باید درستشون کنی خدیجه

    توجیه خوابیدن در طول روز

    بهتر شدم با ناهار سبک خوردن و خوندن و نوشتن و نقاشی کردن زمانم رو گذروندم

    میگفتم تو این گرما زیر کولر خوابیدن بیشتر میچسبه ک اینم ی توجیه و مانع ذهنی برای انجام ندادن

    کارهام ،خسته ای از سر کار اومدی بخواب حالا وقت هست

    ی توجیهی ک خواهرم میگفت برا همین خوابیدن من

    من مدتیه ک از سر کار میام خودمو مشغول میکنم با کارام و هنرهایی ک بلدم دیگه ۷ عصر ی خوابی میاد سراغم ک نمیتونم نخوابم در حد ۱ ساعت شایدم کمتر میخوابم اونم نه همیشه

    یبار تو همین تایم خواهرم بهم زنگ زد و من بعد ک بیدار شدم بهش گفتم ک خواب بودم گفت هم از لحاظ ساعت خوب نیست ک این موقع بخوابی هم از لحاظ شرعی!!!چون نزدیک اذان

    و من فقط خندیدم

    و واکنشی نشون ندادم گفتم باور هر کسی برا خودشه حتی نزدیکانم

    یا مثلا من تو همین ماه محرم روی ناخن های دست و پام حنا زدم یکی دیگه از خواهرام گفت حالا میزاشتی بعد از محرم برا خودت حنا میزدی!!!!

    و اینه بازی عقاید و تعصبات از گذشته تا……

    اینجور موقع ها یادگرفتم بحث نکنم

    ولی جوابم برا چنین آدمایی اینه ک الان گ تو اینو میگی یعنی من حتی نخندم چون محرمه …

    دیگه من ترس از ارتفاع دارم

    ترس از تنهایی توی قبرستون تاریک رفتن و موندن(یبار با یکی از دوستام شب رفتم اما لامپ گذاشته بودن تو هر قسمت )اونجور ک میخواستم نبود ک تاریکی مطلق باشه اما واسه قدم اول برداشتن خوب بود

    ترس از رابطه برقرار کردن

    میگم همین حالتم خوبه

    تنهایی بهتره

    ک چی بشه حالا

    خلاصه دوستان اینا ترس ها ،توجیهات،موانع ذهنی من فقط با خوندن دو صفحه از کامنت های شماست ممنونم از همتون ک ذهنمو باز کردید ک کجای کارم ،ممنونم از خودم ک نوشتم چیزهایی رو ک فقط دارم اینجا میگم و تو دفترم مینویسم

    ایم مغز رو من ی ورژن جدید نصب میکنم براش ب امید الله و تلاش خودم

    بقیه کامنت هارو هم میخونم و پیدا میکنم و مینویسم براتون ،شاید کسی مثل من ک از حرفای شما ب ترس هاش بیشتر فکر کرد ،ایناهم برا دوستای دیگه بشه ی خالی کردن از آشغال های ذهنمون و ساختن ی من جدید با ایمان و عمل.

    کاپوچینو یادم نرفته ☕🥰😋

    هرجا هستید سلامت و خوشحال و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    حسین گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    سلام. درود بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربان،الان که این کامنتو‌ می نویسم یک روز بعد از دیدن این فایل بسیار زیبا ،از این بهشت رویایی،که هروقت هر فایلی میزارید من و پسر ده ساله ام با تمام وجود می شینیم می بینیم ولذت می بریم ،و محاله که یک فایل رایگان و دانلودی باشه و من چندین و چند بار ندیده باشم .این غیر از دوره هایی هست که تهیه کرده ام و به امید خدای مهربان این مسیر زیبا را دارم ادامه میدهم .من ۴۵ سالمه و بزرگترین پاشنه آشیل و اولین ترمز من برای رسیدن به هر خواسته ای این سن شده وهنوز هم بامنه، ۱۵ سالم‌ بود میتونستم بهترین کشتی باشم مربیانم اینو بهم میگفتن تو حتی میتونی بری تیم ملی ،میگفتم دیره واسه من ،دانشگاه بودم دوستانم ،هم کلاسیهام میگفتن برو کلاس بازیگری رشد میکنی ،میگفتم دیره ،بازیگری باید از بچگی بری .اینکه بارها و بارها نوشتم و‌فکر کردم و برای خودم منطقی کردم ،و مثال زدم‌افرادی که در سن من بودن‌و‌به موفقیتهای بزرگ و‌اهداف و رویاها شون رسیدن ولی متاسفانه همیشه فکر می کنم‌که من روز به روز دارم پیر میشم و دیگه فرصتی نیست،اینه که استاد میگن پاشنه های آشیل همیشه با شما هستن و ازبین نمیرن ،فقط عوض میشن .یادمه زمانی که

    ۸ یا۹ سالم بود و توی روستا زندگی می کردم . بزرگترین آرزویم این بود که یک دوچرخه می داشتم‌ولی این خواسته من در درجه هزارم خانواده قرار داشت و خانواده ما اینقدر پرجمیت بود که اصلا کسی اهمیت نمی داد به خواسته های ما،غیر از برادر بزرگم که دانشگاه شریف تهران درس میخوند ،وهمیشه می گفت ایندفعه بیام برات دوچرخه میارم،اونموقع هم مثل الان نبود که تلفنی باشه یا اینترنتی و برادرم هم نمیتونست زودبه زود بیاد و یا اینکه من‌بتونم باهاش در تماس باشم و بهش یاد آوری کنم و برادرم‌سالی دوبار وسط ترم و تابستون میومد و‌ در این مدت ما هیچ ارتباطی باهاش نداشتیم جز بعضی اوقات از طریق نامه ،تمام فامیل ما هم‌ اونایی که شهر بودن‌ یک نفر هم‌تلفن خونگی نداشت ،این مسائل باعث شده بود که من ۸ ماه انتظار بکشم ،تازه برادرم موقعی که میومد میدیدم تنها چیزی که باهاش

    نبود دوچرخه من بود ،این در حالی بود که من در این مدت کلی رویا پردازی می کردم دوچرخه بخرم از اینجا میرم از اونجا می رم ،خواهر ،برادر کوچکمو‌ میزارم روی ترک میبرم اینجا ،اونجا .یادمه یکبار من رفته بودم روستایی که کنار جدا اصلی بود و منتظر ماشین بودیم که با پدرم بریم شهر ،من دیدم ،یه پسری با یه دوچرخه اونموقع که پشتشون یک تکیه گاه بلند داشت. اومد و رفت از یک سرابی (چشمه بزرگ) که اونجا بود رد شد و یک ملاقه بلند دستش بود و از روی دوچرخه پیاده نشد از همونجا زد توی آب نوشید و رفت ،و من تا ماهها همش با خودم می گفتم اگه دوچرخه ام بیاد من هم‌میرم از سر چشمه اینجوری با ملاقه میزنم تو آب و آب میخورم‌.تا امروز که ۴۵ سالمه و تا حالا ده تا ماشین عوض کردم ایرانی و خارجی ،سواری ،شاسی بلند .و‌چندین خونه دارم ،ولی هیچ وقت به این فکر نکرده بودم که به این خواسته زمان بچگیم‌برسم .و بیست سال پیش که تهران دانشجو بودم ،دانشگاه آمد مسیر خیابان کارگر شمالی (امیراباد ) تا دانشگاه را مسیر دوچرخه کرد و دوچرخه با قیمت خیلی پایین در اختیار دانشجوها قرار میداد ،ولی باز من هیچ اقدامی نکردم ،چون می ترسیدم و هیچوقت یاد نگرفته بودم.،اون موقع

    خیلی دوست داشتم که یک ۲۰۶ سفید که تازه اومده بود داشته باشم ولی اصلا نمیتونستم ، بعدها که وضعیت مالیم خوب شد با اینکه میتونستم‌ماشین گرونتر و بالاتر بگیرم ولی رفتم ۲۰۶ سفید گرفتم و حدود یکسال سوار شدم و فروختم‌ و به قول استاد از این خواسته ام رد شدم . هر چند که من اون زمان و در اون شرایط آرزو یش را داشتم ، باز هم از دوچرخه بگم . قبلا گاهی وقتا می رفتیم پیست دوچرخه چیتگر و دوچرخه کرایه می کردیم و من تا حدودی دوچرخه سواری یاد گرفتم‌،نه اینکه راحت باشم .من در این مدت بهترین دوچرخه ها با توجه به سن پسرم از بچگی واسش خریدم و حتی برای دختر کوچکم .ولی هیچ وقت جرآت نکردم‌واسه خودم بگیرم و خیلی وقتا پسرم را میبردم پارک‌ و خودم همش می افتادم دنبالش ،و همسرم میگفت یکی هم واسه خودت بگیر که باهم‌ ورزش کنید دیگه لازم نیست نگران این هم باشی ،به قول خانم شایسته می گفتم این داره لذت میبره من هم حال می کنم .یا اینکه حالا دوچرخه چیه😀 تا اینکه دیروز که این فایل ارزشمند را دیدیم و لذت بردیم . با خودم فکر کردم گفتم‌من پس کی باید دوچرخه سواری را خوب یاد بگیرم ،دیدم‌من هیچوقت دوچرخه ای که مال خودم باشه سایز خودم باشه نداشتم .گفتم‌خوب خرید یک دوچرخه الان برای من خیلی راحته ،چرا من این خواسته دوران بچگیم را تیک نزم‌.امروز ۵شهریور ۱۴۰۰ با اینکه جمعه بود و اکثر مغازه ها تعطیل بودند ،رفتم سایت کلی اطلاعات در مورد مدلها و سایز دوچرخه گرفتم ،و بعد از رفتم‌ .خوشبختانه مغازه های معروف باز بودند ،رفتم‌و به هر کدومشون میگفتم بهترین و بزرگترین سایز دوچرخه ات کدومه. چون من ۱۱۰ کیلو و ۱/۹۴ قدم هست همگی کوچک بودن فقط یکی گفت این مارک راداریم فقط کمی گرونه گفتم چنده گفت ۱۳۰۰۰۰۰۰ گفت ترمزش هیدرولیکه فلانه ،گفتم همینو میخام ،کارت کشیدم آوردم‌. بچه ها اگه بگم‌امروز غروب یکی از بهترین ساعات زندگی من بود با پسرم رفتیم دوچرخه سواری اینقدر شاد بودیم ،پسرم می گفت بابا توی این چند سال تا این اندازه از دوچرخه سواری لذت نبردم از اینکه با تو بودم‌،یعنی لذتی که از این رسیدن به خواسته بچگیم بردم از خرید ماشینهایی که خریدم نبرم .عاشق موتور سواری هستم و‌چون بلد نیستم خیلی می ترسم حتی پارسال میخواستم برای اینکه راحت بتونم موتور سوار بشم یک موتور چهار چرخ بگیرم ،ولی تحقیق کردم دیدم اجازه نمیدن بیاد خیابان به همین دلیل منصرف شدم .ولی امروز تصمیم گرفتم به امید الله در چند ماه آینده وقتی که دوجرخه فول ،فول شدم و تکاملم را طی کردم موتور هم بگیرم و کلی لذت ببرم ، چه لذتی داشت امروز .چقدر خوشحال بودم . همش میگفتم چرا این همه مدت خودمو از این لذت محروم کرده بودم.. الهی شکر .ممنونم خدا ممنونم استاد عزیزم و خانم شایسته .خدا نگهدارتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    حسن یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2096 روز

    استاد عزیزم سلام 😊

    اول از همه درسی که از سما یاد گرفتم این بود که آدم ها رو مجبور نمی کنید به کاری حتی اگه عزیز دلتون باشه چونکه شما همیشه می گید که آدما خودشون هستند که باید هم مدار بشند با کارها و تجربیات زندگیشون و الان بعد از مدتها خانم شایسته عزیز هم مدار شدند با شنا و وارد آب شدن 😉

    من تجربیات خودم رو که مرور می کنم زمانی بود که دوچرخه سواری ، موتور سواری و ماشین سواری رو یاد گرفتم فقط یه غلبه بر ترسهام بود و بعد از اون چندین سال از اون غلبه بر ترسم لذت بردم و می برم

    که این خودش یه ذهنیت جالبی رو در آدم ایجاد میکنه که وقتی از ترسهات رد میشی سالها لذت رو تجربه می کنی .

    ترس دیگه ای که داشتم شیرجه زدن تو آب بود که من با اینکه ورزشکار بودم برام خیلی سنگین بود که از شیرجه زدن بترسم و فقط یکبار که تصمیم به اینکار گرفتم زمانی که شیرجه زدم ، اعتماد به نفس زیادی در من شکل گرفت . یادمه اون سانس استخر رو من فقط شیرجه میزدم هیچ کار دیگه ای انجام نمی دادم 😄 چونکه سالها وقتی استخر می رفتم حسم بد میشد از اینکه چرا می ترسم شیرجه بزنم . و همه جالبیش اینجاست که به طرز عجیبی اعتماد به نفس آدم بالا میره وقتی اون ترس رو کنار می گذاره .

    در کل از این قسمت هم درسهای زیادی رو یاد گرفتیم .خدایا شکرت 🥰🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    پارسا طهراني گفته:
    مدت عضویت: 1428 روز

    درود فراوان بر استاد عزیزم و همسر مهربانشون

    🌏☀️💛🌹

    من به دلیل شرایطی که در کودکی داشتم همیشه ترس داشتم از این که ریسک کنم و همیشه سعی میکردم راهی برای فرار از مقابله با ترس ها و تلاش کردن پیدا کنم و این باعث میشد به خودم ظلم کنم

    واقعا امروز سپاسگزارم که صبحم رو با این آموزش شما شروع میکنم

    دقیقا امروز قراره برم برای آزمون رانندگی و فوق العاده میترسیدم که اگه رد بشم چی حالا باید بیشتر تمرین کنم و… ولی با این حرفتون امروز میرم که سر بلند بیرون بیامممم 💪🏻

    یکی از رفتار هایی که خیلی مقابله میکنم با خودم که درستش نکنم دست خطم هستش

    همیشه به خودم میگفتم ادمای بدخط باهوشن و این حرفا

    یه روز توی پارک آبی یاد گرفتم با ترسم مقابله کنم سرسره بسیار بلند از پایین که نگاه کردم دلم ریخت

    تا اومدم شروع کنم به فرار کردن ازش گفتم حالا یبار بریم چیزی نمیشه

    دیگه تا اخر همش اون سرسره رو میرفتم و میگفتم :

    ((خدایا من واقعا با ترسم دارم به خودم ظلم میکنم))

    بسیار بسیار سپاسگزارم از خداوند بابت این خلقت

    نکاتی که بسیار ازش لذت بردم 🥺🤩

    مهم ترینش اینه که چقدر لذت بخشه که توی هوای گرم آب به این ذلالی و شیرینی جاری شده ☀️😍

    انقدرررر علم پیشرفت کرده که میشه با یه تیکه ابر ساده ادم روی آب لم بده و لذت ببره 🤩

    انقدررررر علم پیشرفت کرده که میشه با گوشی موبایل پرید تو آب و تصاویری به این زیبایی و کیفیت ضبط کرد 😎

    صحنه ای که خیلی خیلی ازش لذت بردم اون صحنه بود که هنگام صحبت های شما ابر اومد و به صورت یکنواخت هوا تاریک تر و ملایم تر شد

    بابت اینکه انقدرررر راحت میشه با طبیعت یکی شد سپاسگزارم

    و بزرگترین خصلت استاد((همواره به زیبایی ها توجه کردن)) که من عاااااااشق این خصلتم 🤩

    بسیار از خداوند وهاب و مهربان سپاسگزارم که شما خانواده و گروه تحقیقاتی عباسمنش رو دارم که باعث میشید صبحم رو انقد زیبا اغاز کنم 🙏🏻🙏🏻

    روزتون سرشار از نور ، انرژی و آرامش الهی😍🤩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    بنام خدا

    استاد عزیزم سلام

    من دو‌روز پیش فایل حجاب رو‌دیدم و

    فایل 196 رو سایت ب عنوان فایل بعد ب من پیشنهاد داد

    عکس فایل خرید بود

    و منم عاااشق خرید

    عاشق اینم‌که چرخ دستی هول بدم و میون لاینهای فروشگاه قدم بزنم و دونه دونه جنسا رو نگاه کنم و بندازم تو سبد

    برام خیلی لذت بخشه

    و امروز ک کارهام رو‌ رسیدم گفتم تا ناهار دم بکشه بشینم فایل ببینم

    واای چقد چیزای خوب توی وال مارت بود

    من دیوانه آلو قرمز هستم سفت و ترش باشه

    الان داریم ب فصلش نزدیک میشیم خداروشکر

    بعد اون فایل خانم شایسته شنکش ب دست بودن ( چمن کاشتین) رو با عشق تماشا کردم و این فایل هم که ادامه همون روز

    در مورد اب

    استاد من 15 ساله که کنار ساحل خلیج فارس ساکنم

    ترس از رفتن توی اب دریا ندارم چون همیشه تا جایی میرم که پام‌ی کف برسه

    بار ها هم تو اب رفتم ( بچگیم خونمون کنار دریای خزر بود و از بچگی تجربه دریا رفتن رو‌داشتم )

    ولی کلااا از اینکه لباسهام شنی میشه و باید تو خونه ی دور اول لباسها. رو بشورم بعد بندازم ماشین

    چون اون جا مکان برای تعویض لباس نیس و من باید با همون لباس خیس بشینم تو ماشین تا خونه

    باعث شده که وقتی میریم دریا من تماشاگر باشم

    از طرفی وقتی فیلم های موج سواری رو میبینم

    میگم اینا چ لذتی میبرن

    من اون لذت توی اب ولرم رو‌ تجر به کردم و واقعا دلچسب

    ی مورد دیگه هم که تا الان خودم ازش محروم کردم رفتن ب استخر

    مشکل ترس من از نشون دادم اندامم هست

    تو‌زمان نوجوانی که بودم ( اون زمان انگار ی جورایی کمتر با خودش در صلح) استخری نزدیک خونه ما افتتاح شد

    دوتا خواهر هام

    و مامانم با دوستامون میرفتن استخر ولی من نمیرفتم

    ( تاکیید میکنم هر دو‌خواهرم اون زمان تپل بودن

    همینطور یکی از دوستامون)

    با اینکه اندام خیلی متناسبی داشتم

    ولی اعتماد بنفس نداشتم که برم

    چرا

    چون مثلا چندتا خط و ترک پشت ساق پام بخاطر باز شدن پوست و رشد

    افتاده بود

    استاد چند سال پیش رفته بودم باشگاه

    همزمان که من ورزش میکردم ی سمت سالن کلاس رقص بود

    خانمهایی رو‌میدیدم که با شکم بزرگ

    نیم تنه و شلوارک پوشیدن و دارن رقص تمرین‌میکنن بدون نگرانی از فضاوت و‌مسخره شدن

    و من تو همون زمان هم که اندامم زیبا و متناسب بود

    روی اینکه نیم تنه و شلوارک بپوشم برم باشگاه رو‌نداشتم

    چون ی کوچولو شکم داشتم

    (تاکید میکنم ی کوچولو و نا الان بعد از دوتا زایمان

    من هنوز گودی کمر زیبام‌رو‌دارم )

    و ترس از قضاوت که حالا بقیه جی میگن

    ولی ب خودم قول دادم که استخر رفتن و شنا یادگرفتن رو هم تو برنامه ام‌ داشته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    محمدحسین رضازاده گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    به نام خداوند زیبایی ها🌸

    سلام خدمت همه عزیزانم خصوصاً استاد نازنین وعزیزدلشون 🙌❤💃

    بازم خداروشکر میکنم یه روز دیگه یه فایل سریال درزندگی زیبای دیگه هدایت شدیم ودیدیم وکلی لذت بردیم کلی به اگاهی هامون اضافه شد کلی درک مون بهترشد ازقوانین خدایاشکرت خدایاشکرت

    خدایاشکرت یه روزدیگه هدایت شدم بیام اینجا کامنت بنویسم راجب زیبایی هایی که دیدم وموضوعاتی که درک کردم

    خدایا شکرت بابت این بهشت زیبا که روزبه روز داره زیباتر میشه خدایاشکرت بابت این تیپ زیبای استاد این تیشرت زرد قناری زیبا دقیقا منم الان یه تیشرت همرنگ همین تیشرت تنمه خدایاشکرت خدایاشکرت

    واقعا استاد روی لباس پوشیدن ماهم تاثیرگذاشتید به والله بگم ازسن ۱۴ سالگی تا سی سالگی فقط هرچی تیشرت پوشیدم یا مشکی بودن یا صورمه ای یعنی رنگهای تیره فقط اصلا عجیب هم حساس بودم حتما باید رنگ تیره میپوشیدم یه باورهایی داشتم یعنی اینقد ضایع هستن نمیتونم اینجا بگم واقعا خودم خندم میگیره چقد داغون بودم من میگفتم نه رنگ های روشن شایسته من نیست من انسان سنگینی هستم ازاین باورای اهل بوق😂😂 نه زشته آبروم میره به مانمیاد دید همه نسبت به من تغییر می‌کنه من یک انسان سنگین هستم توچشم دیگران اگر فلان رنگ بپوشم اوف داره برای من این تاثیرات محیطی که داخلش بودم این باورهارو به وجود آورده بارها دیدم که اگر کسی یه تیپ خاصی میزد یه تیشرت رنگی میپوشید مثلا چندتا جمله خارجی روش نوشته بود چی دیگه نمیگفتن راجب اون بنده خدا خودمم جزشون بودم تومسخره کردن دیگران وقضاوت کردن دیگران نه دیگع خودمون رو آدمای بزرگ وسنگین میدیدیم می‌گفتیم ما فقط حالیمون دیگه تا ته قضیه روخودتون بدونید دیگه واقعا حتی دیگه دوست ندارم راجبشون زیاد بنویسم درحدی نوشتم ببینید چقد من داغون بود باورهام حتی راجب ساده ترین موضوعات

    ولی به لطف الله ازروزی بااستاد اشنا شدم دیدم استاد تیشرت های زیبا ودررنگهای مختلف میپوشه کلی لذت میبردم به خدا۸هروقت استاد لباسهای زیبا می‌گرفت برای خودش چقدلذت بردم توسفر به دورامریکا که استاد لباس سفارش داد کلی تیشرت اونجا بود واقعا ازاعماق وجود خواستم که مثل استاد لباسهای زیبا داشته باشم گفتم منم میخوام گفتم منم میخوام ازاین به بعد لباسهای مختلف بپوشم بانکهای مختلف چقد خدا خوبه چقد زیبا پاسخ میده به خواسته های ما خداروشکر الان دارم روزبه روز تیشرت های رنگی جالب بانوشته های جالب اصلا دنبال چنین چیزایی هستم که روشون یااسم زیبا آمریکا هم شده یا ادیداس تیشرت های گل روشون ایده این تیشرت های گل دار به قول من گل گلی🌸😂😂ازاستاد گرفتم وخداروشکر گرفتم برای خودم لذت میبرم الان که توایام محرم هستش همین که این تیشرت زیبای زرد قناری مو پوشیدم که خیلی زیباست بایه موج شدید اعتراض ومخالفت روبه روشدم ازطرف خانواده خودم 😂😂😂 گفتم الله اکبر ببین همون موضوعی استاد میگه همه اصل روول کردن چسبیدن به فرعیات همین چندروز۸پیش استاد تویمی ازفایلهای درمورد حجاب گفت که همه اصل روول کردن حتی توقران هم میگه چسبیدن به فرعیات چقد واقعا همینه بابا شما اون۹درسهای مهم عاشورا رول کردید چسبیدید به نوع لباس که مهم نیست واقعا خدایا شکرت منوهدایت کردی به این سایت منو با دستای زیبایت اشنا کردی که نجات پیدا کنم ازاون منجلاب بدبختی واقعا منجلاب بدبختی واقعا سپاسگذارشماهستم استاد که روی تک تک جنبه های زندگی ما تاثیر مثبت گذاشتید باراهنمایی هاتون با اموزهاتون واقعا ممنون شما هستم مارو۸با خوشبختی واقعی آشنا کردید که چجوری باید زندگی کرد واقعا سپاس گذارشماهستم

    بریم سروقت بچه‌ای نازنین بهشت ببین بابا چقد معترض۸هستن کلافه یعنی به قول استاد دارند فحش میدن اساسی😂😂😂 وای باچه شدتی زدن بیرون یعنی میگن برید کنار نفس کش وای قربون مامان مرغی بااون۸پروازش جیلی هم که جیلی میلی شده بااین۸راه رفتنش لاتی راه میره این پسرمامان مرغی بودش داشت اعتراض۸میکرد مردیشو ثابت میکرد لات کوچ خلوت من بهش میگم😂😂

    رفتن که بزنن آبی گوارا بربدن ازاین اب گوارای بهشتمون به به آب مثل قند شیرین جان کی میشع ماهم بیاییم این اب روتجربع کنیم

    به به استاد وعزیزدلش میخوان بعد یه۸تلاش عالی وکار بزنن به آب وخستگی شون رو خارج کنن استاد گفتی نوشابه زدم بربدن یادم اومد بگم به عشق خودتون هرجا میرم که کوکا دارند میگیرم به عشق شما بازش میکنم یه صدای۸مشتی میده میزنم بربدن تاقبل ازاشنایی باشما اصلا اهمیت نمیدادم به این چیزا مثل نوشابه این چیزا اصلا لذت اصلیش برامن همون بازکردن پلمپش بخدا نه خودنوشابه😂😂😂 خدایاشکرت چقد امروز دارم کیف کردم بادیدن این فایل چقد نشانه های دیدم تواین فایل که به من ربط داشت خدایاشکرت بریم داخل آب وازدید دوربین زیبای این گوشی هیولا ببینیم دریاچه زیبامون رو این طبیعت زیبای رو خدایاشکرت ازدید پرنده دیدیم ازدید موتور ماشین همه چیز دیدیم زیبایی هارو حالا امروز هم ازدید دریاچه داریم نگاه میکنیم به پارادایس چقد زیباست اون امواج آب چقد باحال هستش چقد تصویر زیبایی شد بخدا چقد زیباست واقعا کلی لذت بردم گفتم ببین این اهمیت وکیفیت ابزار وداشتن چنین گوشی هیولا وباهاش میشه ازهمجا فیلم برداری کرد واون کاوری که گوشی داخلش بود چقد۹ضداب هستش بدون نگرانی گوشی رو ببری زیر اب خدایاشکرت خدایاشکرت روزبه روز داری همه کارها رواسون ترمیکنی تا مابیشتر لذت ببریم زیبایی های بیشتری روتجربه۸کنیم وای چقد عالیع۸همه چیز چقد هوا۸عالیه به به چقد دلم۸میخواست زیر ساختمان روببینم چخبره خداروشکر به این۸خواسته ام رسیدم دیدم چقد باحال اون زیر چه ستون های هیولایی داره ساختمان چقد باحال بود همه چیز مرتبط خدایاشکرت خدایا شکرت چقد ازاون زیر داشتین فیلم میگرفتین ازاون درختان زیبا چقد لذت بردم چه زیبایی داره این درختان چقد۸زیباست طبیعت پارادایس واقعا عالیه ازخدا میخوام منم هدایت کنه به چنین زیبایی هاتا تجربع کنم واقعا

    خدایاشکرت که مریم جان به چه موضوع اساسی اشاره کردن چقد زیبا راجب ترس شون ازاب۸صحبت کردن که چندین سال خودشون رواز لذت بردن ازاین دریاچه ازاین آب محروم کرده بودن به خاطر یه سری ترسها وچقد صادقانه گفتن آقا بارها با دلایل به ظاهر منطقی خودمو قانع میکردم به جایی بپذیرم ترسمو نه من ازدیدن لذت بردن شما ازاب۸لذت میبرم 😅وخیلی دلایل دیگه بازم خداروشکر یه روزی گفت اقا بیخیال دیگه بسه چقد میخوام خودمو گول بزنم زد به دل آب دید وای چندین سال به خاطر یه ترس بی ارزش خودمومحروم کردم ازاین نعمتی که خدا بهم داده واقعا بارها هممون نعمت‌هایی خدا بهمون داده رو۸بایه سری ترسها ازخودمون محروم۸میکنیم چقد استاد۸عالی توضیح دادن این موضوع روواقعا همینه ما۸خودمون رومحروم میکنیم ازیه سری نعمتها بایه سری دلایل الکی بخدا وبه قول مریم جان مواظب باشیم این قانع کردنا دیگه طبیعی نشه برامون

    فکرکنیم حتما همینه دیگه آره درست همینه من نمیرم توابع چون۸من بیرون۸اب بیشتر لذت میبرم۸بادیدن این واون تواب۸یا استاد مثال رانندگی روگفت طرف میترسه ازرانندکی دلایل الکی میارن

    خدایاشکرت امروز کلی لذت بردم امیدوارم همتون لذت برده باشین

    امیدوارم درپناه حق شادو ثروتمند وسعادتمند دردنیا واخرت باشید 🌸 دوست دارم خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2237 روز

      به نام خدای مهربون و روزی دهنده

      سلام عرض می کنم خدمت دوست عزیزم آقا بهروز

      کامنت شما رو کامل خوندم و لذت بردم که با اعتماد به نفس بالا خودافشایی کردین👏🌹

      به نکات مثبت خیلی زیادی هم توجه کرده بودین مخصوصا این تی شرت استاد خیلی خوشگل بود واقعا👏🌹🙏

      اتفاقا من تا همین چند دقیقه پیش داشتم یه کامنت برای قسمت قبلی میگزاشتم و اشاره کردم که من هم دوست دارم یه همچین تی شرتی داشته باشم

      (حالا کامنت این قسمتو هنوز نزاشتم ان شا الله اونم تا شب جز برنامه هامه بگزارم)

      اومدنم به این صفحه و کامنت هاش هدایتی بود…

      اصلا من می خواستم از سایت خارج بشم برم سراغ یه سری کارهام ولی قلبم گفت بیام اینجا بعد قلبم گفت بین این همه کامنت فقط همین یه دونه رو بخون بعد برو!! 🙄

      اتفاقا منم مثل شما امسال تو تمام این چند روزه محرم فقط تی شرت های سفید و کرم و نارنجی آبی می پوشیدم

      من اصلاً قبلا اینقدر خودمو همه چی دون می دونستم اینقدر خودمو بالا میدیدم ک… اصلا تی شرت نمی پوشیدم !!😅😅 میگفتم زشته بابا من باید فقط پیراهن بپوشم فقط هم آستین بلند!!! یعنی ببین باورهای مذهبی و خرافه ای تا چه حد در من رخنه کرده بود 🙄😅

      حالا تو مبحث لباس خیلیییی بهتر شدم خیلیییی در حدی که تی شرت لانگ می پوشم اونم چه رنگی گل بهی 😍😎

      ولی هنوز هم نمی تونم ادعا کنم که خیلی توحیدی ام و خیلی اعتماد به نفسم بالاست

      تو اون چیزهایی که مقاومت کمتری داشتم مثل تغییر پوششم خب راحتتر تغییر کردم و بیشتر خودم شدم ولی هنوز هم تو یه سری چیز ها مشکل دارم و خود واقعیم نیستم یه سری هاش واقعا برام سخته تغییر ولی به خودم میگم اگه می خواهی زندگیت رنگ و بوی خوشبختی بگیره باااااید اساسی تغییر کنی و همون موضوعی که استاد گفته ریشه کثیفی رو باید از بین ببرم نه اینکه آشغال ها رو بزارم زیر مبل…

      خلاصه اینکه دوست خوبم آقا بهروز تحسینت می کنم که اینقدر خوب نوشتی و اینقدر خوب داری رو خودت و باورهات کار می کنی

      برات بهترین ها رو از خدای مهربون خواستارم🙏🙏🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: