https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-25 04:21:082025-05-13 05:13:55سریال زندگی در بهشت | قسمت 262
492نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
خدایا شکرت بابت این فایل زیبا که معجونی از خیر و برکت و درس و ایده و زیبایی و فراوانی بود.
هرچقدر از زیبایی های این فایل بگم کم گفتم و کامنت ها رو که میخوندم دیدم الحق که بچه ها هم در نوشتن زیبایی ها سنگ تموم گذاشته بودند و هم فایل خانم شایسته هم کامنت های بچه ها به اندازه یک دوره ارزشمند به معلومات من اضافه کرد از همه تون سپاسگزارم.
درباره ی صحبت های خانم شایسته که راجبه حل مسئله گفتند میخوام تجربه ی جدیدی از زندگی خودم بنویسم:
همه چیز تا قبل از 25 آذرماه یعنی همین یکی دوماه پیش شروع شد…
مدتی بود که از لحاظ مالی افت شدیدی کرده بودم و به خاطر مسائلی که پارسال در کسب و کاری که راه انداخته بودم بهش برخورد کرده بودم و از حلشون فراری بودم هم حاضر نبودم دوباره اون کسب و کار رو که اتفاقا خیلی هم بهش علاقه دارم راه بندازم و در سردرگمی عجیبی به سر میبردم و هرروز از خداوند طلب هدایت میکردم تا اینکه در روز 25 آذر سال 1403 فشار روحی و روانی به قدری زیاد شد که برای فرار از این فشار ذهن تصمیم گرفتم برم و یه دوش آب سرد بگیرم و زیر دوش آب باز هم به خدا گفتم خدایا هدایتم کن بهم بگو ایراد کارم کجاست؟؟ این یو یو بازی ها کی قراره تموم بشه چرا دوماه میرم بالا یه ماه میام عقب بهم بگو هدایتم کن قول میدم هرچی بگی مو به مو اجرا کنم…
یهو یه حسی درونم گفت برو و فایل های دانلودی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده رو با دقت ببین بشنو و ببلع جواب مسئله ات اونجاست…
اونقدر این الهام واضح بود که حموم رو سریع تموم کردم و با یه هول و ولایی اومدم بیرون و با خودم تکرار میکردم یافتم یافتم آرررره همینه یه چیزایی داره توی زندگی من تکرار میشه و من باید علت رو پیدا کنم و حرکت کنم…
رفتم یه دفتر زیبا خریدم و شروع کردم به دیدن و نوشتن و بلعیدن فایل های دهگانه پیدا کردن الگوهای تکرار شونده انگار که یه دوره جدید خریدم با دقت گوش میدادم و مینوشتم و کامنت میزاشتم و خودم رو کندوکاو میکردم و به سوالات با دقت جواب میدادم…
مثلاً استاد در یکی از فایل ها گفتن چه الگوهایی توی خواب تون تکرار میشه دیدم من همیشه خواب میبینم همه چی داره تموم میشه مثلاً یه جا شنا میکنم یهو آب تموم میشه یا سوار ماشین مورد علاقه ام شدم یهو ماشین تبدیل میشه به دوچرخه و همون دوچرخه هم از وسط میشکنه و باز من با پای پیاده راه میفتم و…
خلاصه نوشتم و نوشتم و نوشتم و علت ها رو درآوردم و متوجه شدم مثلاً روی یکسری باورها باید بیشتر کارکنم متوجه شدم باید روی یکسری ترس هایی که توی کارم پیش میومد پا میزاشتم و خیلی مطلب دستگیرم شد…
بعد از اینکه کلاس های تئوری تموم شد گفتم حالا نوبت عمل کردنه و شروع کردم هرچی رو که یاد گرفته بودم در عمل پیاده کردم و یه تعهد 3 ماهه به خودم دادم و حتی عکس پروفایل ام در سایت رو هم به تعهد تغییر دادم تا هر روز که وارد سایت میشم با دیدن عکس به ذهنم یادآوری کنم که من در یک تعهد 3 ماهه هستم…
دوباره تصمیم گرفتم بیزنس خودم رو راه اندازی کنم اما اینبار خیلی قوی تر با ایمان بیشتر و البته این بار با این متد:
Spiritual management
یعنی«مدیریت معنوی»
این بار گفتم خدایا من که عددی نیستم من حتی نمیتونم خودم رو مدیریت کنم چه برسه به اینکه بخوام یه کسب و کار رو مدیریت کنم بخوام چند تا پرسنل رو مدیریت کنم اوووووه چه غلطا!!!!
گفتم مدیریت با تو . . .
تو صاحب کسب و کاری تو رئیس و سرور من هستی منم میشم پادو و شاگردت تو بگو من انجام میدم…
و بچه ها چه بیزنسی راه افتاده بیا و ببین…
روزانه 2 میلیون تومان یعنی ماهی 60 میلیون تومان بدون اینکه من قدم از قدم بردارم پول وارد حسابم میشه…
به جز این روزی یکی دو ساعت میرم یه سر به پرسنل میزنم یه حال و احوال یه خدا قوت میگم و برمیگردم و یه 30 40 میلیونی هم اینجوری میرسه این شد 100 میلیون سود خالص بماند که درآمد ناخالص یعنی پولی که ماهانه میسازم بالای 250 میلیونه و با کمک خدا باعث شدم که چندین و چند نفر هم بتونن برای زن و بچه شون روزی ببرن و هرروز پیام تشکر برام میفرستن و هرروز میگن خودمون و خانواده مون هرروز دعات میکنیم منم میگم من هیچ کاره ام همش خداست…
فقط از 25 آذرماه به اینور که الان زمان
نوشتن این کامنت یک ساعته که وارد هفتم بهمن ماه شدیم تونستم به این اعداد با کمک الله برسم.
خداروشکر که دارم از مسیر مورد علاقه ام پول میسازم من کمک پرستار هستم یعنی دیپلم کمک پرستاری دارم اما اونقدر به کارم علاقه دارم که به جرات میگم از ده تا پرستار بیشتر کار بلد هستم و بیزنسم هم در همین حوزه پرستاری هست شعار کارم هم اینه«من با دانش و مهارتی که دارم درد را به شادی تبدیل میکنم».
یه مریض دارم دو ماه توی آی سی یو بود و اونقدر زیر دستگاه مونده بود که کل عضلاتش تحلیل رفته و کاملا فلج شده بود خوب من تصمیم گرفته بودم روی ترس هام پا بزارم و توکل کنم به الله با جرات و ترس توامان رفتم و به خانواده اش گفتم هروقت مریض تون ترخیص شد این شماره منه به من زنگ بزنید که بیام خونه و کارهای پرستاری اش رو انجام بدم گفتن دکتر گفته باید پرستار بیاد شما پرستاری؟ من گفتم نه من با صداقت کار میکنم دروغ نمیگم من کمک پرستارم اما بهتون قول میدم مریض تون رو راه بندازم…استاد میگه وقتی تو حرکت کنی و تصمیم بگیری تغییر کنی خدا هم دل آدم ها رو برات نرم میکنه و خداروشکر اون خانواده قبول کردن و به طرز عجیبی بهم اعتماد کردن که مریض شون رو به یک کمک پرستار بسپارن نه پرستار…
الان یک ماهه که کار پرستاری مریض رو من و تیمم به سرپرستی الله انجام میدیم و خبر خوب اینه که مریض این روزها داره با واکر راه میره!!!
دکتر ها که باورشون نمیشه و میگن معجزه شده چطور ممکنه!!!
اما من میدونم ممکنه و معجزه ای درکار نیست چون وقتی مدیریت رو به خدا بدی خدا کار نمیکنه «شاهکار» میکنه…
خیلی لذت بخشه وقتی میبینی اون مریضی که تا دیروز امیدی به راه رفتنش نبود داره راه میره
خیلی لذت بخشه دیدن لبخند و اشک شوق اون مادر اون بچه ها و اون خانواده و اون مریض و حس زیبایی به آدم دست میده وقتی میبینی در این قضیه تو دست خدا شدی…
هم پول ساختی هم درد رو به شادی تبدیل کردی…
کاملا درک کردم وقتی خانم شایسته گفتن لری تعجب کرده از ایده استاد برای جلوگیری از یخ زدن و ترکیدن لوله ها…
وقتی تو به خداوند وصل باشی ایده هایی بهت میده که صدتا دکتر و پرستار و تحصیل کرده این رشته حیرون میمونن…
الان بهتر درک میکنم وقتی استاد در دوره روانشناسی ثروت یک میگن ثروتمند شدن ربطی به میزان تحصیلات ندارد یعنی چی…
خیلی درگیر عمل به تعهدم بودم و چند وقته نتونستم کامنت بزارم و خیلی دلم برای کامنت نوشتن تنگ شده بود به این دلیل خیلی کامنتم طولانی شد ببخشید خیلی حرف داشتم و بقیه اش بمونه برای یه وقت دیگه انشالله …
یه آیه این روزا خیلی بهم قوت قلب میده امیدوارم به شما هم قوت قلب بده:
آقای خاص هر وقت کامنت های پر محتوای شما رو میخونم انگار یکجورایی ذهنم منو بجلو هل میده و میگه حرکت کن . شروع کن . و یک قدم حرکت کن!! اینکه در چندین و چند کامنت تون بخصوص پیشنهاد شما در عقل کل شما در پاسخ دوستان گفتید الگوهای تکرار شونده ده گانه را برای تمرینات انجام بدیم .. چند بار به خودم قول داده بودم که حتما و حتما اینکار رو انجام بدم ولی مشغول یک سری کارها شدم مثلا دندانپزشکی و یک سری تضادها و روزمره گی ها و غیره شدم و کلا هر روز بخودم میگفتم . از امروز شروع میکنم فقط روی این الگوها کار کنم چون احساس میکنم خیلی خیلی به این آگاهی ها نیاز دارم ولی انگار میرفتم سراغ فایل های دیگه و بقول قرآن انّ سعیکم لشتی…. اما سعی شما پراکنده است …. پراکندگی یعنی پراکنده عمل کردن
یعنی من هنوز متمرکز به این تعهدم نشدم و پراکنده عمل کردم در صورتی که باید ریشه ای عمل کنم …ولی امروز صبح طبق عادت هر روز صبحم اومدم توی سایت و. دوباره خداوند دستمو گرفت و آورد بسمت کامنت شما و بهم یادآوری کرد و گفت که رویا خانم مگه بخودت قول نداده بودی این سری فایل ها رو دنبال کنی و روی خودت کار کنی
ولی الان که اول صبح هست همین الان . دقیقا بعد از نوشتن این کامنت شما در ستاره ی قطبی و شکرگذاری هام یک تعهدنامه ی جانانه برای خودم مینویسم . و دفتر جدید هم دارم ..میخوام فقط به همین موضوع اختصاص بدم و بنویسم و شروع کنم به پیدا کردن درون خودم و ریشه یابی کنم .. یعنی باید اعتراف کنم که منم در زمینه ی روابط یویو هستم . در زمینه ی مالی یویو هستم . در زمینه های مختلف یویو هستم . باید خودمو پیدا کنم و این ترمزهای ذهنی رو پیدا کنم و این الگوهای تکراری را تغییر بدم
مرسی مرسی آقای خاص. عزیز . ممنونم که در کامنت هاتون دوباره و چند باره این الگوهای تکرار شونده رو بهمون یادآوری کردید .. انگار امروز همان روزی است که باید شروع میکردم چون خداوند از طریق کامنت شما بهم یادآوری کرد که بلند شو و با الگوهای تکرار شونده . روز تو شروع کن.. دیگه مقاومت نکن . ببین آقای خاص هم اومده دوباره داره بهت یادآوری میکنه الگوهای تکرار شونده رو شروع کن ..
همینه یه چیزایی داره توی زندگی من تکرار میشه و من باید علت رو پیدا کنم و حرکت کنم…
مرسی مرسی آقای خاص عزیز .
مرسی که بازم از طریق کامنت زیبای شما هدایت شدم
مرسی که کامنت زیبای شما قسمت و رزق و روزی شروع حرکتم شد
مرسی
خدایاا شکرت
آقای خاص ممنون و سپاسگذارم و براتون در این وقت صبحگاهی بهترینع بهترین رزق و روزی و پول و ثروت و نعمت و برکت و شادی و شادمانی و کامیابی را آرزومندم
خیلی از شعار کاری تون خوشم آمد و گفتید شعار کارم هم اینه«من با دانش و مهارتی که دارم درد را به شادی تبدیل میکنم».
و خدا رو شکر دارید از مسیر علاقه تون کسب درآمد میکنید الهی شکر
باز هم ممنون و سپاسگذارم آقای خاص عزیز .. لطفاً باز هم از تمرینات این الگوهای تکرار شونده برامون بنویسید چون من همیشه کامنت های شما رو میخونم و لذت میبرم و استفاده میکنم ..
تا هوا روشن نشده دیگه برم دست و صورتمو بشورم و بشینم سر درس و مشقم !!!
باید یک تعهد نامه ی جانانه برای این فایل های بینظیر و ارزشمند الگوهای تکرار شوند بنویسم و به امید خدا و با همکاری خداوند از فایل شماره ی یک فایل بینظیر الگوهای تکرار شونده شروع کنم .. ممنون و سپاس
فقط یک سوال داشتم خیلی ممنون میشم از اینکه به این پرسش من پاسخ میدید
آقای خاص چرا تعهدتون سه ماهه بود؟؟
یعنی منم همین کار رو بکنم یعنی تعهد سه ماه بنویسم ؟ و زمان تعیین کنم؟؟
روز و شبتون بخیر و شادی و شادمانی
ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با سلامتی و پول و ثروت و نعمت و برکت های الهی
ممنونم که برام نوشتید من همیشه از لطف شما نسبت به خودم بهره مند میشم و از این بابت خیلی از تون سپاسگزارم.
خدا از بی نهایت طریق ما آدم ها رو هدایت میکنه و این بزرگترین نعمتیه که ما باید قدردانش باشیم و خداروشکر که خداوند من رو واسطه هدایت شما قرار داد این برام خیلی ارزشمند هست.
چشم حتماً باز هم از تمرینات شگفت انگیز این فایل ها مینویسم چون هرچقدر که خودم روی این فایل ها دوباره و دوباره تمرکز میکنم نتیجه به صورت پول و ثروت به زندگیم برمیگرده و ظرفم بزرگتر میشه برای دریافت نعمت های بیشتر.
اما جواب این سوال که چرا تعهدم 3 ماهه بود؟؟
مواظب باشید اینجا همون جاییه که باید اصل رو از فرع تشخیص بدید و در این ماجرای تعهد سه ماه من «مدت زمان»اصل نیست و «تعهد» اصله.
حالا چرا من سه ماه زمان تعهد رو تعیین کردم؟
مدت زمان بستگی به خودتون داره یعنی باید به شناخت خوبی از خودتون برسید اگه بخوام با دیتیل براتون توضیح بدم من به روش زیر کار کردم:
اول با دقت بالا تمام ده قسمت الگو های تکرار شونده رو دیدم و فکر کردم و توی زندگیم دنبال اون مواردی که در فایل ها گفته شده بود گشتم و نوشتم و نوشتم و نوشتم یعنی گاهی اوقات یک هفته طول میکشید که من یک قسمت رو کارکنم گاهی دو روز طول میکشید تا من جواب یک سوال رو بدم و توی اون دو روز صبح تا شب فکر میکردم بنابراین عجله نکنید و با آرامش و با دقت قسمت ها رو ببینید
دوم وقتی من الگوها و باور های غلط خودم رو پیدا کردم نشستم فکر کردم و گفتم با توجه به شناختی که از خودم دارم با توجه به تضادیی که توی زندگیم هست میتونم سه تا زمان رو برای تغییر زندگیم در نظر بگیرم
اول تعهد یک ماهه
دوم تعهد سه ماهه
سوم تعهد شش ماهه
خوب گفتم تعهد یک ماهه زمان کمی هست و مقداری هم ممکنه بهم استرس بده که زودباش بدو وقت نداری و …بنابراین تعهد یک ماهه رو خط زدم
تعهد شش ماهه هم خیلی زمان طولانی بود چون تضاد بی پولی داشت اذیتم میکرد
اما گفتم تعهد سه ماهه خیلی خوبه هم آروم آروم پیش میرم هم سه ماه چیزی نیست و چشم رو هم بزارم سه ماه تموم شده و وضعیت مالی ام بهتر میشه پس گفتم سه ماه زمان لازم دارم تا اون الگوهای غلط و باورهای نادرست رو تغییر بدم تعهدنامه رو نوشتم و شروع کردم به عمل کردن به اون آگاهی ها و نتیجه هم به یک ماه نکشید که وارد زندگیم شد.
بنابراین نمیگم چه زمانی رو تعیین کنید اما میگم حتما زمان تعیین کنید چون تعیین زمان خیلی کمک میکنه که متعهد تر با انگیزه تر و هدفمند تر حرکت کنید.
اول از همه ممنون و سپاسگذارم که چراغ جادویی خوش خبری آبی رنگ سایت را برام روشن کردید باور کنید آنقدر ذوق زده میشم که حد ندارها و امیدوارم این نور الهی بسمت خودتون کمانه کنه و چراغ دلتون بشادی و خوبی و خوشی نورانی و منور بشه الهی آمین …
آقای خاص عزیز اتفاقا دیروز بعد از اینکه براتون کامنت گذاشتم رفتم چندین و چند بار این فایل پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ی یک را دیدم و بعدش توی یک دفتر خوشکل تعهدنامه ای رو با اب و تاب نوشتم و همچنین کمی از نوشته ها و دعاهای شما رو هم در تعهدنامه ام نت برداری کردم یعنی واقعا فهمیدم که بدون مدیریت الهی اصلا امکان ندارد بتونم این مسیر رو جلو ببرم واقعا از شما ممنون و سپاسگذارم برای راهنمایی های خوب تون ..
همچنین این تعهدنامه ام رو سه ماهه نوشتم چون با توضیحات شما فهمیدم که در این سه ماه معقول و قابل قبول هست و بدون استرس و نگرانی و بدون اینکه احساس عجله ای داشته باشم بطور مداوم و تکاملی میتونم با لذت در این مسیر حرکت کنم و فرصت کافی برای شناسایی افکار محدود و ترمزهای ذهنی ام وجود دارد . و از خداوند هدایتی آشکار و واضح خواستم تا کمکم کنه خودم را بیشتر ریکاوری کنم..
نکته های رو که در کامنت تون گفتیدد رو در دفترم نوشتم تا یادم بماند آقای خاص چطوری نتیجه گرفتند ..
البته من قبلنا یکبار کامل این
فایل ده گانه رو دیده بودم ولی از روز گذشته باید اعتراف کنم فقط این فایل رو ده بار دیدم و شنیدم و نت برداری کردم .. یعنی همش احساس میکنم با شنیدن این فایل یک چیزهایی به یادم میاره و باید استپ کنم و به کلمات استاد توجه بیشتری بکنم ..
خدا رو شکر امشب در قسمت یک پیدا کردن الگوهای تکرار شونده . هم تعهد نامه ام را نوشتم و هم یک کامنتی در آن قسمت نوشتم و خدا رو شکر استارت این پروژه بلطف خداوند برام زده شد و امید دارم طبق تعهدم پیش برم..
یک نکته ای که باید بهش توجه کنم اینه که منم مثل شما تمام ده قسمت رو ببینم و نکته هاشو بنویسم و بنویسم و بعدش با دقت پاسخ ها رو درون خودم پیدا کنم ..
به امید خدا فردا بشینم این سوالات استاد رو درون دفترم بنویسم و هر روز به این سوالات نگاه کنم و با تفکر بهشون پاسخ بدم
خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم آقای خاص عزیز که با نیت قلبی عالی و فرکانس بالا این پاسخگویی عالی رو برام نوشتید . مطمعن هستم طبق شعارتون عمل میکنید و خداوند پاداش شما را هزار برابر پاسخ خواهد داد
من با دانش و مهارتی که دارم درد را به شادی تبدیل میکنم»
ممنون و سپاسگذارم
شاد و موفق و پایدار و سلامت و البته ثروتمند و پولدار باشید
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و معجزه می خواهم
خیلی خوبه درزمانی که پرستاران زیادی ترک کار میکنند وازحقوق کم ناراضی هستند شما توانسته اید با ایده های خوب پول بسازید وازسهیم شدن درشادی سلامتی دیگران لذت ببرید وباشوق کارکنید
ممنونم که کامنت من رو خوندید و برام نوشتید به نظر من بچه هایی که کامنت میخونن و به کامنت ها پاسخ هم میدن خیلی آدم های سخاوتمند و با دقتی هستند امیدوارم در تمام مراحل زندگی تون شاد و ثروتمند باشید.
به قول استاد ما باید از زاویه ای به مسائل نگاه کنیم که به ما احساس بهتری میده توی همین سایت و از شاگردان استاد عباس منش هستند پرستارانی که وقتی درباره شغلش شون کامنت میزارن طوری این شغل رو اگزجره تعریف میکنند که من گاهی خودم میگم نکنه حق با اوناست نکنه واقعا پرستاری اینقدر شغل زمختی باشه و خودم خبر ندارم اما خداروشکر تونستم طور دیگه ای به شغلم نگاه کنم و به احساس بهتری برسم و نتیجه هم این شد که متوجه شدم این مسیر هم شغل مورد علاقه امه هم تونستم کلی پول بسازم هم اینکه کلی شادی رو به مریض ها و خونواده هاشون هدیه بدم حالا که نتیجه دستمه میفهمم تغییر زاویه نگاه چه تأثیر شگرفی در زندگی آدم میزاره.
باز هم ممنونم که برام نوشتید راستی اسم تون هم بسیار زیباست.
یه سوالی چند وقتیه بدجور ذهنمو درگیر کرده و رد پای جواب رو در کامنت شما دیدم.
خوشحال میشم اگه منو راهنمایی کنید.
راستش مشکل من در فرآیند گوش دادن و عمل به این آگاهی هاست.
به این صورت که دقیقا نمیدونم چقدر باید تئوری کار کنم چقدر باید عملی.
شدیدا قلبم به درست بودن این آگاهی ها گواهی میده و به خودم تعهد دادم برای ساخت شخصیت بهتر و زندگی بهتر.
اما از اونجایی که خب وظایف روزانه ی زیادی دارم و باید انجامشون بدم طبیعیه که زمان محدودی در طول روز دارم.
زمانی که من در طول روز تونستم برای خودم خالی کنم برای قدم برداشتن در راستای تعهدم، حدودا روزانه 4 الی 5 ساعته.
خب وقتی میام فایل ها رو گوش میکنم و سعی در فهم جلسات وحل تمرین ها دارم سرعت پیشرفتم خیلی خوبه ولی
همش دچار حس بد میشم که پس عمل چی؟ بعد میام یه هدف کوچیکی رو استارت میزنم که همزمان قدم هم بردارم .
از اونجایی که عملا این زمان نصف میشه، یعنی 2 ساعت درک جلسات و 2 ساعت قدم عملی برداشتن برای هدف،
این الگو همش تکرار میشه برام که دچار چالش های ناخواسته میشم جوری که اصلا دیگه زمانی باقی نمیمونه که بخوام به هیچکدوم برسم .
از طرفی یه مدت به خودم گفتم که خب یه ماه بیا تئوری قانون رو کار کن یه ماه عملی .
بعد که اقدام عملی رو شروع کردم بازم خیلی خوب پیشرفت کردم در راستای اون هدف ولی بازم دچار حس بد بودم که نمیتونم رو جلسات کار کنم به صورت تئوری و از اونجایی که کار کردن روی دوره ها هرگز تمومی نداره و باید تا آخر عمرمون کار کنیم روی این مفاهیم و یه روند تکاملیه حسم بد میشه با وقفه ای که میفته .
این روند تکراری همش داره برام اتفاق می افته .
یعنی زمان هایی که تمرکزی روی فایل ها یا تمرکزی روی اقدام عملی کار میکنم سرعت پیشرفتم خیلی عالیه اما دچار حس بد میشم که پس اون یکی وجه چی؟من باید به هر دوتا برسم ولی وقتی میخوام هر دوتارو باهم انجام بدم هم زمان نصف میشه تمرکزم نصف میشه خوب پیش نمیره هم بعد یه چند روز چنان دچار چالش میشم که همون چهار پنج ساعتم از دست میدم.
وقتی کامنت شمارو خوندم شما گفتید اول اومدید تئوری رو جلسات الگوی تکرار شونده کار کردید بعد اقدام عملی.
یعنی زمانی که تمام تمرکزتون رو اون اقدام عملی بود دیگه فایل گوش نمیکردید؟
از اونجایی که من کامنت های شمارو دنبال میکنم میبینم که شما همیشه تو سایت فعالید.
به نام خدای مهربان سلام خدمت شما خواهر و دوست عزیز همفرکانسی
ممنونم بابت لطف و محبت شما
به نظر من با خوندن کامنت تون چیزی که در شما متوجه شدم اینه که شما کارکردن روی دوره به صورت تئوری و عملی رو چیزی جدا از هم میدونید در صورتی که این ها همزمان و توامان باید انجام بشه اگه بخوام واضح تر توضیح بدم مثلاً در تجربه خودم در کارکردن روی فایل های الگوهای تکرار شونده و یا کلا هر دوره ای که کار میکنم اینطور هست که من اول میام فایل رو گوش میدم و همون لحظه به زندگی خودم نگاه میکنم و عیب و ایرادها رو در میارم این میشه اولین مرحله کار عملی یعنی خود همین حرکت که من بیام آگاهی های فایلی که نشستم و دارم به صورت تئوری گوش میدم و مینویسم و میام نمونه های عینی اش رو در زندگیم پیدا میکنم میشه اولین گام در عمل کردن به این آگاهی ها و حالا در مرحله ی بعدی با این علم در اتفاقات روزمره زندگیم سعی میکنم به اون آگاهی ها عمل کنم یعنی حالا ذهنیت من بهتر شده بنابراین هم فایل گوش میدم هم عمل میکنم.
اگه بخوام جزئی تر توضیح بدم باید عرض کنم که مثلاً در یکی از فایل های الگوهای تکرار شونده استاد گفتند ببینید در خواب هاتون چه الگوهایی تکرار میشه و من دیدم که در همه ی خواب هام همیشه یه چیزی تموم میشه مثلاً دارم داخل استخر شنا میکنم یهو آب استخر بخار میشه و …که در کامنت مخصوص همون فایل به صورت کامل توضیح دادم بعد از نوشتن این مورد از زندگیم و با توجه به توضیحات استاد متوجه شدم من خیلی به کمبود توجه میکنم حالا گفتم این آگاهی ها رو چطور در عمل استفاده کنم اومدم و آگاهانه به فراوانی توجه میکنم این میشه همون عمل کردن
الان سه ماهه که دارم این تمرین رو در عمل اجرا میکنم هم خواب هام با موضوع کمبود تقریبا دیگه صفر شده هم از اون طرف نعمت ها هرروز داره توی زندگیم بیشتر و بیشتر میشه.
سلام و ممنون که جزئی تر توضیح دادید در مورد کارعملی.
چون منظور من از کار عملی با دیدگاه شما متفاوت بود.
من منظورم قدم عملی برداشتن برای هدف هامه ،مثلا فرض میکنیم که من هدفم اینه که در مورد یک موضوعی تحقیق کنم و با توجه به اصل تمرکز که استاد میگند میام تمام تمرکزم رو میذارم حول و حوش اون موضوع و چند ساعتی در روز رو که وقتم اجازه میده متمرکزم کاملا روی اون تحقیقاتم ،اوکیه اوضاع خیلی خوب پیش میره همونجوری که استاد میگند وقتی تمرکز لیزری میذاری خیلی سریع پیشرفت میکنی ،اما دیگه زمانی ندارم که بخوام روی دوره هام یا فایل ها کار کنم یا تمریناتش رو در عمل انجام بدم.مثل همین ایجاد باور فراوانی که شما مثال زدید.
در واقع من یجورایی نمیتونم تعادل برقرار کنم بین کار کردن روی دوره ها (هم تئوری هم عملی ) و قدم برداشتن برای هدف ها.چون با کمبود وقت مواجه میشم.
همیشه یجورایی تو رفت و برگشتم بین این دو و فکر میکنم این همون مومنتومی هست که استاد میگه یعنی هیچ کدوم رو نمیتونم در حد مناسب روش بمونم تا سرو کله ی نتایج بصورت پایدار بیاد.
وای که چقدر خوشحال شدم وقتی خواهرم بهم خبر داد که تو سایت فایل زندگی در بهشت رو استاد و مریم جون آپلود کردن
چقد خوشحال و سپاس گزارم شدم و چقدر تعجب کردم از برفی که اونجا اومده بود
خدارو شکر چقدر زیبا بود چقدر
چقدر با دیدن براونی و مرمری حالم خوب شد
طرز خوردن بامزه مرمری، پشم باحال تنش که آدم دلش میخواد مرمری رو بگیره بغل کنه و فشار بده،
اونجا که مریم جون تعریف کرد مرمری انقدر باهوشه که وقتی هوا سرد شد هی بالا پایین میپرید تا خودش رو گرم کنه، و و وقتی اینرو گفتید ذهنم شروع کرد به تصویر سازی و چقدر لذت بردم وقتی تو اون حالت تصورش کردن
وای که از زیبایی های براونی نگم ، موقعی که غذا میخورد و آفتاب مثل یه عالمه ستاره رو تنش نقش بسته بود و داشت میدرخشید ، از اون چشمای ناناسیس
وای از لپ گلی که آدم درش میخواد بگیره اون لپهاشو بوس کنه
خدارو شکر خدایا شکرت بابت چشمان سالم، زیبا و توانمندی که بهم بخشیدی تا به راحتی همه چیز رو بیینم به راحتی تمامی رنگ هارو بیینم به راحتی نور رو بیینم و لذت ببرم و خدایا شکرت بابت اینکه بهم یاد دادی و باز یادآوری کردی که با این چشمان زیبام ، زیبایی های تو رو ، آفرینش تورو ببینم و باز شکر گزارت باشم
وای از نور صبحی که رو دریاچه افتاده بود و داشت برق میزد چقدر لذت بردم چقدر حالم خوب شد
وای که چقدر بامزه بودن اردکا تو اون سرما داشتن با لذت شنا میکردند و اون مِهای که اونجا درست شده بود با ترکیب اون فضا و دریاچه و اردک ها، شبیه کارت پستال شده بود
خدایا شکرت شکرت من عاشقتم
چقدر زیبا بود پخش شدن آهنگ آقای چاووشی
وای خدای من
من عاشق این آهنگم
از وقتی که شروع کردم رو خودم کار کردن به یاد ندارم روزی رو ناراحتی برام پیش بیاد که بخوام بهحال خودم گریه کنم، کلا ناراحتی پیش نیومده
من دیگه وقتی حرف خدا میشه، معجزه خدا میشه اشکم بخاطر این قدرت عظیمش بخاطر این قانون عالیش سرازیر میشه
اشکم ازاین جاری میشه که همیشه و هر لحظه هوامو داره
اشکم از این جاری میشه که انقدر قانونش نقص نداره
خدایا شکرت
خب من عاشقتم
من دیوونتم
خدایا شکرت بابت فراوانی زیبایی
زیبایی آدما
زیبایی طبیعت
زیبایی دل آدما
وای مریم جون چقدر زیبا هستید
چقدر چشمان زیبایی دارید
واقعا از دیدنتون لذت بردم و حالم خوب شد
چقدر این رنگمو بهتون میاد
هزاران بارشکر
خدایا شکرت که استاد و مریم جون انقدر عالی و با حال خوب و با دید باز مسائلشون رو حل میکنند و فرار نمیکنند اینکه خودتون، خودتون رو تو اینجور مسائل قرار میدید تا دنبال راه حل باشید
تا خودتون رو در هر شرایطی وفق بدید
تا “جاری” باشید
چقدر عالی چه درس مهمی
که از مشکلات و مسائل نترس و برو تو دلشون حل کن
حتی از ساده ترین چیز ها
حتی از دسترس ترین چیزها
چقدر این درس عالی بود و بهم یادآوری کرد که مسائل زندگیم رو حل کنم
وقتی به تضادی میخورم اول سپاس گزار خداوند باشم که بهم یادآوری میکنه که پیشرفت کنم ، بزرگ بشم و بعد برم در دلش و حلش بکنم و مسئله رو برطرف بکنم
خدایا شکرت
هزاران هزار بار شکرت
من عاشقتم
مریم جون از شما هم بسیار سپاس گزارم که این زیبایی هارو در اختیار ما گذاشتید که هم فراوانی نعمت های خداوند یادآوری بشه
زیبایی های خداوند یادآوری بشه و هم یاد آوری بشه که مسائل رو با دید باز و نترسیدن ازش حلشون بکنیم
حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که رب و فرمانروای جهانیان است
سلام به پرادایس زیبا و رویایی
سلام به طبیعت بکر و عریان
که میتوان بدون واسطه ، حضور خداوند را تجربه کرد
درختانی که به خواب زمستونی رفتند
صدای خش خش برگها که گوش ادم رو نوازش میکنه
ابرهایی که با وزش باد در آسمان نیلی پخش و پلا شدند
هوای خنک و دلچسپ زمستونی بهشت
تابش و انعکاس نوری که به آب خورده و نورِش قلب آدم رو به آرامش فرا میخونه
و نوری که از لابلای ابرها داره به زمین میتابه
خدایا شکرت برای احساس آرامش و فرکانس خداوند.
استاد شایسته جان ما هم با شما در این هوای زمستونی در پرادایس همقدم شدیم و با دیدن زیباییهای بکر پرادایس به احساس شکرگزاری و آرامش رسیدیم
و استاد چه تعبیر زیبایی کردید از نامرئی شدن داشته هامون و نعمتهامون
که واقعا وقتی تکراری میشه برامون و در روزمرگی ها گیر میکنیم دیگه هیچ حسی نسبت به بینهایت داشته نداریم
و وقتی اون نعمت از دست میره تازه متوجه اهمیت اون نعمت میشیم و تازه یاد شکرگزاری میوفتیم
چه خوبه که هر لحظه داشته هامون مارو به وجد بیاره و حس تازگی رو هر لحظه تجربه کنیم
استاد جان چقدر خوبه که در برابر کمبودها اون حس معنویت و حضور خداوند را با تغییر نگاه و زاویه دیدمون هر لحظه تجربه کنیم و اینه که ما انسانها واقعا آزادیم برای در فرکانس خداوند و آرامش و معنویت قرار بگیریم و محدودیتی برامون نیست
با برداشتن توجه از کمبودها و با نگاه نو و تازه به داشته ها انداختن ، باعث میشه برکت به زندگیمون وارد بشه و اون محدودیت تبدیل به فرصتی برای رشد ما میشه بدونِ اینکه ما رو آزرده کنه
استاد عزیز کاملا فرکانس شکر و سپاس شما رو میشه از صدای تنفس و صحبت شما احساس کرد
این احساس نابِ خدایی رو من هم با قلبم حس کردم با دیدن این همه شگفتی و زیبایی بهشت
با تبدیل کردن محدودیت به فرصت برکت رو از هر ماجرای به ظاهر ناخوب میشه بیرون کشید و قربانی شرایط نشد.
و در همون شرایط حس حلِ مسئله و اعتماد به خداوند رو داشت و همون آرامشی که با تغییر نگاه بوجود میاد حلال مسائل ماست و ما رو به جواب هدایت میکنه
استاد عزیز سپاس که به حستون گوش کردید و ما را هم در دیدن این همه زیبایی و درک و آگاهی شریک کردید
توکل کردن و در فرکانس آرامش قرار گرفتن یعنی رشد و پیشرفت
به به
بارش زیبای برف را ببین
خدایا هزاران مرتبه شکرت
برای این رحمت و برکت الهی
استاد نمیدونم چندین بار این صدای شما از شدت شکرگزاری فرکانسش عوض شد واز شکل تنفستون کاملا مشخص بود که یه حس ناب و آرامش محض را دارید تجربه میکنید
نوش جونتون و نوش جونمون این آرامش محض
ما هم از برکات این زیباییها استفاده بردیم و به حس آرامش رسیدیم
بینهایت سپاسگزارم از این سخاوت و بخشندگی و لطف و مهر شما که به این خانواده بزرگ و ارزشمند تقدیم کردید.
استاد دقیقه 15:5 به بعد مشاهده خودِ بهشت بود
واقعا رویایی و زیبا هست تلفیق پاییز و زمستون
بینظیرِ بینظیر و تصویر اون درخت های زیبا که در آب خودنمایی میکرد فوق العاده بود
خدایا شکرت
وای بخار آبی که روی آب تشکیل شده بود بینظیره
الله اکبر به این همه شگفتی و زیبایی
استاد شایسته واقعا یه خدا قوت جانانه تقدیم شما برای این همه توانمندی و رشد و بالندگی که دارید و نمونه و الگویی تمام عیار برای همه ما هستید
استاد واقعا این طبیعت رویایی و بکر یه موزیک خدایی هم میطلبید و عجب معجونی شد
دلچسپ و گوارا و چقدر لذت بردیم
الهی شکر.
خدا قوت به استاد عباسمنش عزیز برای این هدایت و حل مسئله در پرادایس زیبا
دمتون گرم واقعا
که مورد تعجب لری هم شدید .
خدایا ما رو از سپاسگزاران نعمتهای بیکرانِت قرار بده
بگو: «اى بندگان من که ایمان آوردهاید! از پروردگارتان پروا کنید. براى کسانى که در این دنیا نیکى کردهاند نیکى است، و زمین خدا بزرگ است، (پس اگر در منطقهاى براى حفظ ایمان و تقوا و کار نیک در فشارید، هجرت نمایید). همانا صابران پاداش خود را بى حساب به طور کامل دریافت مىدارند.
==============================
خدایا شکرت هرآنچه دارم از آن توست
سلام بر استاد عزیز و مریم جان و دوستان خوبم
الهی که همگی در بهترین حال باشید
سلام بر پارادایس زیبا که مفتخر به حضور دو تن از توحیدی ترین پاکترین و شایسته ترین بندگان صالح خداونده
سلام بر بانوی این تکه از بهشت بر روی زمین
مریم مقدس شایسته
مریم جان چه کردی با دلم با این فایل!!!
عجب فایلی بود عجب فایلی بود
چه طوفان توحیدی ای بپا کردی در دلم!
چه انرژی پاک و احساس ناب توحیدی در صدات و در همه حرفهات موج میزد!!! و بطور کامل بمن منتقل کردی
های های گریه کردم امروز، از صحبتهای توحیدیت، از زیبایی بینظیر و شگفت انگیز پارادایس که تا حالا اینجور سفید برفی و این همه نقره ای رنگ ندیده بودم، و از آهنگ و شعر زیبای توحیدی که برای این فایل انتخاب کردی!
فقط موقع دیدن فایل هم نبود،از صبح تا حالا هر وقت که یادم میاد باز همونجور گریه ام میگیره
بینهایت از شما سپاسگزارم
سپاسگزار خداوندم برای این همزمانیها، که من دیروز به منظره های بسیار زیبای برف هدایت شدم و توی برفها قدم زدم و لذت بردم و همه اش در حال سپاسگزاری و صحبت با خداوند بودم تو این فایل هم مریم جان توی برف قدم میزد و از زیباییهای برف و اتصال به خداوند می گفت
الان کنار دیوار باغچه ما هم به پهنای یکی دو متر برف از روزهای قبل مونده، اول میخواستم برم کنار باغچه کامنت بنویسم، ولی این کارو نکردم گفتم بزار کامل تمرکزم روی این فایل و انرژی پاک خالصش باشه
یه همزمانی دیگه هم اینه که این روزها بیشتر وقتها نشانه امروزم سریال زندگی در بهشت میاد
و اینکه ما هم توی حیاط شیر تخلیه آب گذاشتیم و زمستونا آب حیاط رو تخلیه می کنیم تا لوله های آب آسیب نبینه
مریم جانم شما در کنار استاد عزیزم بهترین الگوی من هستی از شما خیلی درسها گرفتم و چیزهای زیادی یاد گرفتم
وای خدای من سپاسگزارم که اول صبح رو با چه زیبایی و چه نعمت غیر منتظره ایی رو شروع کردم . الله اکبر
مریم جانم الهی دور سرت بگردم خواهر قشنگم که چقدر دلم برات تنگ شده عزیز دلم .
من سه روز پیش خبر برف فلوریدا رو از همسرم شنیدم و همونجا گفتم وای خدای من ، ای کاش مریم جان از پردایس برفی برامون فیلم بگیره و بزاره تو سایت .
مریم جان خدا چقدر نزدیکه چقدر نزدیکه و من هر روز دارم به این باور میرسم که خدا خیلی نزدیکه و چطوری خواسته من رو اجابت کرد و به دل شما انداخت که از هوای برفی پردایس برامون فیلم بگیرید . الله اکبر الله اکبر
خدایا این حد از زیبایی من تو پردایس ندیده بود.
این یک نعمت غیر منتظره ست برام. نشان دهنده و نوید یک سری خبرهای خوب و عالی که قراره هم برای شما و هم برای من و هم برای دوستان تو سایت بیفته .
خدایا سپاسگزارم از دیدن این همه زیبایی ، این همه نعمت، این همه برکت ، این همه فراوانی ، این همه هدایت
مریم جان که من چقدر عاشق اسم تو هستم ، لحظه بارش برف تو تاریکی که به اون شدت می بارید یک لحظه تصور کردم که خداوند داره روی سر این پردایس زیبا شاباش میریزه و دونه های برف مثل اسکناس های دلاری بود . اون قندیل های زیبا ،مثل الماس بودند . وای من اون لحظه که شما تو برف ها راه میرفتید خودم رو در کنار تو احساس میکردم . من عاشق قدم زدن رو برفها اون هم توی جنگل که فوقالعاده است .
باورت میشه که دوست داشتم صحنه برفی پردایس رو ببینم اما ذهنم میگفت این اتفاق نمی افته چون فلوریدا اون منطقه ایی نیست که برف بیاد و حالا دیدیم که اومد و این بارش برف جواب کوبنده ایی برای ذهنم بود ، هیچ چیز برای خداوند غیر ممکن نیست او قادر مطلقه . به قول استاد این باور امکانپذیری در من چندین برابر شد که میشه ، اتفاق میفته ، به شرط باور به شرط ایمان به خدا
خدایا شکرت به خاطر مدیریت هوشمندانه استاد که هدایت شدند که چطوری از ترکیدن لوله آب جلوگیری کنند . و خدایا شکرت به خاطر وجود شما مریم جان عزیزم که به خوبی هر چه تمام تر قطعی آب را مدیریت کردی و همچنین از بچه های نازنین پردایس مواظبت کردی .
مریم جان من واقعا تو رو در آغوش خداوند دیدم . تو یکی از بنده های خوب خدایی و از رستگارانی .
من همیشه این جمله شما در قسمت 82 زندگی در بهشت ، زمانی که تنها بودید و ترس ها به سراغتون می اومد این رو با خودتون تکرار می کردید ، یادم افتاد و من هم اون رو الان تکرارش میکنم : مؤمنان به خداوند توکل کنند و هر کس به خدا توکل کند ، خداوند برای او کافیست .
الهی شکرت که توفیق دوباره به من داده شد که تو این سایت توحیدی کامنت بنویسم و تمرین ستاره قطبی من شد ، الهی شکرت
دوستت دارم مریم جان من ، بهترین دوست من ، بهترین خواهر دنیا
ان شاالله همیشه سلامت و موفق باشی
و دوستتون دارم استاد عزیزم ، پدر معنوی من
بهترین خانواده من
و خدایا شکرت به خاطر پدر و خواهر معنوی و دوست داشتنی ام که من رو به سمت آنها هدایت کردی .
به نام خدایی که از سر مهر بخشش فراگیر و همیشگی دارد
سلام مریم جانم و استاد عزیزم و تمام دوستای عزیز
نمیدونم از کجا شروع کنم انقدر که این فایل و این قسمت سریال مهر تایید بود برام که حتی نتونستم کلشو ببینم تا نصف دیدم و دوست داشتم این کامنت رو اینجا برای خودم بیشتر از همه بزارم!
الان ساعت 5 صبح ایرانه و من یک early bird هستم که همیشه ساعت چهارو نیم پنج صبح از بچگی بیدار میشدم و چقدر این ویژگیم رو دوست دارم اون تایمی که همه جا سکوته و من چقدر ازش لذت بردم کارامو انجام دادم و چه طلوع هایی که ندیدم و عشق نکردم..
طبق معمول همیشه صبح ها چشمامو که باز میکنم بعد از سپاسگزاری توی تختم سریال زندگی در بهشت رو میبینم و دیگه رسیده بودم به فایل های اواخر فکر میکنم قسمت 229 بودم که باید میرفتم قسمت بعدی رو میدیدم..امروز صبح که سایت رو باز کردم برای دیدن سریال دیدم قسمت جدید گزاشتید و بی تردیدبازش کردم..
من حتی فایل رو هنوز پلی نکرده بودم تنها جمله ای که توی ذهنم میچرخید این بود که (هیچ چیزیدر این جهان هستی برای خدای من غیر ممکن نیست)
فقط بادیدن تصویر کاور فایل تا ته قضیه رو رفتم..
استاد این فایل برای من فقط یک قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت نبود خیلیییی فراتر بود خیلی مهر تایید بود بر تمامی خواسته هام..
استاد چند وقتی بود استاک شده بودم و همش میپرسیدم خدایا من چمه چرا نمیتونم هیچ کاری بکنم چرا انگار اون راحیلی که بودم نیستم من چم شده؟
هدایت شدم به دوره احساس لیاقت!!!
تمرکزی و استاد ترمز اصلی سطح خودت رو پایین آوردن که داشت نابودم میکرد داشت منو میکشت چنان چسبیده بودم به زمین چنان نمیتونستم هیچکاری بکنم..
خیلییییی چیز ها فهمیدم که من چقدر وجودمو نمیدیدم وجودی که پر از موهبته چقد تلاشام برام عادی بوده چقد موفقیت هام برام عادی بوده چقد خودمو کشیدم پایین سطح خودم رو اوردم پایین درصورتی که اون نبودم و چقد ارزش هام یادم رفته بود!!
توی این چند وقت که توی دوره هستم انقدر هر روز حالم بهتره انقدر میبینم وجودمو توانایی هامو و خودم رو تحسین میکنم انقدر به این موضوع پی بردم که چقدر ثروتمندم چقد خدا همههه جا همه کار برام کرده چقدر همیشه غرق نعمت بودم و برای خودم عادی بوده چقد درست بودی از اول چقد ویژگی های خوبی داشتی ولی خودت به چشمت نمیومده!
و فکر میکردی هیچی نیستی!
و توی این چند هفته که فقط دارم هر قدمی که برمیدارم هر کاری که میکنم خودم رو تحسین میکنم هی جهان بیشتر کمکم میکنه توانایی هامو ببینم حتی چیز هایی که خودم خبر نداشتم..
دیروز بامامان رفتیم مال برای خرید یک برند عطر هست که اسم نمیبرم اما موفق ترین برند عطر ایرانه و ما چندین ساله که ازاین برند خرید میکنیم و استاد این برند وصله! یعنی تمام بوها از طبیعته همش الهاماته و چقدرررر ثروت و فراوانی و باور های قوی ای داره و چقدر پره و مشتری های خاص خودشو داره.. دیروز که رفتیم هر بویی که میزد و میداد دست من من یه نظری راجبش میدادم که این بو مال اینجور افراده این بو مال این مدل ماشینه و…
و اون خانم محترمی که فروشنده این برنده رو کرد به مامان و گفت خانم دخترتون چه روانشناسی عطر قوی ای داره شگفت آوره که انقد تشخیصش خوبه چون ما خودمون برای استخدام شدن دوره میگزرونیم و روانشناسی شناخت عطر و آدم هارو میخونیم و یکی از ترفند های فروشمونه و ایشون عالی داره انجامش میده!
از وقتی برگشتیم خونه فقط داشتم به حرفش فکر میکردم و چقد سپاسگزار خدا و شمام استاد که تمام این باگ های ذهنی من داره دونه دونه با احساس لیاقت باز میشه و من دارم زلال تر میشم چقد الان درک میکنم تمام استعداد هامو تمام موهبت هامو تمام ثابت قدم بودنم رو..انقد دیشب تصویر های قشنگی از زندگی آیندم جلوی چشمام بود و صبح که این فایل رو باز کردم تمام این زیبایی هارو دیدم پرادایسی که فکرشم نمیکردید پر از برف بشه اتفاقی که غیر ممکن بوده و ممکن شده یه مهر تایید شد بر تمام تصویر هایی که دیدم از خودم و زندگیم چون یکی از باور هایی که از اول مسیر همیشه داشتم و جزئی از من شده این هست که خدای من بزرگتر از خواسته های منه و هیچ چیزی برای خدای من غیر ممکن نیست..
این باور ها هم برای این ساختم و اخت گرفته باهام و دارم هر لحظه تو زندگیم میبینم چون من همیشه از بچگی عجیب غریب بزرگ فکر میکردم تو ذهن خودم خیلیییی زیاد رویاهای بزرگ هدف های بزرگ داشتم و تا این سن به خیلی هاش که واقعا برای اطرافیان راحیل شاید غیر ممکن بوده رسیدم و سپاسگزار خدام که چقد روون منو جلو میبره هدایت میکنه تو درک قانون کمکم میکنه و این انرژی قوی ذهنی رو بهم داده که بسازم و به چطوریش کاری نداشته باشم..
و خیلیییی هنوز مونده برای تجربه کردن برای جلو رفتن برای ایمانی که قوی تر بشه فقط کافیه بیشتر خودم رو بسپرم بهش لیاقتم رو ببینم ارزشم رو پایین نیارم تا به هر آنچه که میخام و برای من بهترینه برسم..
سپاسگزارم ازتون به خاطر تمام این تصاویر زیبا بابت ملک زیباتون سپاسگزارم ازت مریم عزیزم که توی این سرما برامون این فایل رو پر کردید که هم لذت ببریم و هم باور هامون به خدا و ایمانمون به این قدرت قوی تر بشه..
عجب اسم جذابی دارید و خاص مثل شخصیت وجودی خودتون خاص و زیباست
کامنت شما دو تا نکته مهم برای من داشت که باعث شد من بعد از مدتها کامنت بنویسم اون هم در جواب به کامنت یکی از فرشته هلی خداوند در سایت استاد عزیزم.
نکته اول اینکه چقدر با کیفیت کامنت نوشتین و چقدر کلماتی که بکار بردید هم خانی داشتن باهم تحسین برانگیز بود مدل نوشتاری شما راحیل عزیز
من یادم میاد که خیلی از بچگیم نه اهل مطالعه بودم نه اهل مدرسه و درس خوندن در کل سال های تحسیلیم که به زور دیپلم ردی شدم من کلان نیم صفحه به خاطر ندارم انشاء راجب موضوعی نوشته باشم و دیروز دعوت بودم خونه خواهرم و داشتم از اتفاقات زیبام در زندگیم صحبت می کردم که البته شرایطش ایجاد شد که راجب خودم صحبت کنم و خواهرانم به شدت من رو تحسین می کردن برای قدرت اراده قوی که در خودم ایجاد کردم برای تغییرات مهم در زندگیم که خودم خیلی در گذشته ام باور نداشتم تغییر کنم اما تغییرات رو شکل دادم و بعد راجب کتابی که یک سال پیش راجب کار خودم نوشته بودم صحبت کردم به طور ناخودآگاه از دستاوردهام می گفتم که من حتی یک خط جمله بلد نبودم انشاء بنویسم الان کتاب می نویسم. بعد راحب صحبت کردن خودم حرف زدم که وقتی راجب موضوعی صحبت می کردم تح حرف من معلوم نبود و جمله من هیچ وقت پایان مشخصی نداشت اما الان راجب موضوعات مختلف راحت صحبت می کنم و فن بیانم بسیار قوی شده که شده نقطه قوت من در ارتباط برقرار کردنم و این تغییرات رو من نادیده میگرفتم و تنها تغییر در وضعیت مالی انگار بزرگ ترین دستاورد و رشد شخصیتی برای من بود از دیدگاه خودم
و واقعا سپاسگزار خداوند هستم به خاطر وجود شما راحیل عزیز که نوع نوشتن و بیان کامنت شما این موضوعات و دستاوردهام رو به یادم آورد.
نکته دوم موضوع احساس ارزشمندی بود که بیان کردید و بسیار نکته مهم و ارزشمندی بود
من بارها شده یادم رفته توانمندی هام رو و بی ارزش دونستم و همین موضوع باعث توقف من در بسیاری از موارد زندگیم بوده و هر وقت نقطه قوت خودم در شغلم رو بیاد آوردم رفتار جهان هم با من تغییر کرد هر دقت به یادآوردم که چقدر توانمند هستم در کاری که عاشقش هستم روند پیشرفتم بیشتر شده
آفرین به شما به خاطر به یاد آوردن این موضوع که ارزش های خودمون رو فراموش می کنیم و زمانی که ما ارزشمند بودن خودمون رو فراموش می کنیم جهان هم فراموش می کنه و هر وقت بیاد میاریم که فارق از تمام توانای هامون فارق از تمام زیبای و قشنگیهامون فارق از قد بلند بودن یا قد کوتاه بودن خودمون فارق از مکان زندگیمون فارق از تمام دستاوردهامون ارزشمند و لایق بهترین زندگی هستیم خداوند در همان زمان نشانه هاش رو به ما نشان میده که آفرین مسیر درست همینه ادامه بده
راحیل زیبا و دوست داشتینی چقدر خوشحالم که روی ارزشمندی خودت داری کار می کنی و در دوره احساس لیاقت در کنار دیگر دوستانم حضور داری و میدانم که بسیار به این امر واقف خواهی شد بیشتر و بیشتر که چقدر ارزشمند و دوست داشتنی هستی.
به امید حضور خودم در این دوره فوق العاده که توسط استاد فوق العاده توانمندم ساخته شده الهی شکرش.
سپاسگزار خداوند هستم که امروز به طور اتفاقی با شما دوست عزیزم آشنا شدم در خانه ای که تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.
تا دقیقه 24 رو دیدم و در کشمکش عظیمی بین دیدن بیشتر عظمت و شکوه اینهمه زیبایی و ابرازش مونده بودم.
نتونستم بیشتر ببینم ترسیدم قبلیها از یادم بره.
خانم شایسته با این قلبی که در دستان خداوند سپردی و ما رو هم شریک نعمتت کردی بقول شاعر دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی، آنچنان که بخدا قسم با آهنگ بی نهایت بجا و مناسب حالی از محسن چاوشی که میکس کردید، پا شدم و رقص سماع کردم و هی اشک ریختم و اشک ریختم و فریاد زدم خدایا عااااشقتم، خدایا ازت ممنونم
آخه وفور نعمت یکی دوتا سه تا نبود که….
اقیانوس بود، کهکشانی از صحنه های فوق حرفه ای قدرت پروردگار بود!
قشنگ در برابرش له شدم.
از کجاش بگم؟
از اون برف بی سابقه و غافلگیرکننده،
اون حجم از آبی که بر اثر ذوب شدن اینهمه برف وارد سفره های زیرزمینی میشه و زمین مرده رو سیراب و زنده میکنه،
از اون میوه های کوچولو اما قوی وسط جنگل خوابیده زیر برف،
از اون مه رقص کنان روی دریاچه نقره فام،
از اون نور نارنجی روی سر جنگل بهشتی که انگار موهای حنازده لابلای موهای سفید یه مادربزرگ مهربونه.
از اون دوتا مرغابی عاشق که اومدن ماه عسل روی دریاچه.
چی بگم خدایاااااا که زبونم توانایی وصفش رو نداره.
حالا از شاگرد اول استادمون می خوام بگم. می خوام تمام توان ذهن و ادبیاتمو بکار بگیرم تا شما رو تحسین کنم، مریم خانم شایسته بی نظیر.
قربون بغضت بشم وقتی در مقابل عظمت این رب عزیز جز ستایش و تسبیح کاری از دستت برنمیاد.
شما فوق العاده اید.
اینکه واکنش خیلی طبیعی آدمهای معمولی رو کنترل کردید و موندید در دل پرادایس.
برای اینکه تجربه جدیدی رو برای خودتون رقم بزنید و باهاش رشد کنید.
عمدا موندید و فرصت رو غنیمت شمردید تا قدرت حل مسئله رو در خودتون به مراتب بیشتر کنید.
استاد در دوره شیوه حل مسائل گفته بودند که راه حل هر مسئله ای در دل همون مسئله است.
وقتی آب قطع میشه، برف میشه همون آبی که نیاز داریم. تازه برفی که کاملا استریل و پاکه.
وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا/و از آسمان آبی پاک و پاک کننده نازل کردیم.
برای پارو کردنش از فکرتون استفاده کردید و خدا هدایتتون کرد به یکی از ابزار آشپزخونه.
برای پخت غذا هم خلاقیت به خرج دادید و راهی انتخاب کردید که به برق نیازی نداشته باشید.
به خودتون و ما ثابت کردید هیچ مسئله ای نیست که آدم قوی از پس حل کردنش برنیاد.
دست مریزاد.
براونی و مرمری و بقیه بچه ها هم خدایی دارند که همون خدا دستش که شما باشید رو هدایت کرد که بمونید و غذاشون رو تأمین کنید. شما دست توانمند پروردگار برای روزی رسوندن به مخلوقاتش شدید. چه ثواب عظیمی!
من عاااااشق این استقلال و اعتماد بنفس شمام.
فکر کنم بیش از 7 ماهه که شما زوج عاشق همدیگه، دارید از هم جدا زندگی می کنید بخاطر اهداف شغلیتون، برای حفظ تمرکزتون. در عین حال دیدارتون و ارتباط تنگاتنگتون هم برقراره.
این عین احساس ارزشمندیه. این خود خود تعهده.
این نمود یک انسان متکامل و رشد یافته است.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
امروز صبح بدون اینکه هنوز این هدیه ارزشمند خدا رو دیده باشم، وقتی هنوز خبر نداشتم چه رزق و روزی بزرگی در انتظارمه، دل سپردم به کلام خدا. گفتم خدایا امروز هم روزیمو از کتابت برسون.
و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [و] خشنودى او را مى خواهند شکیبایى پیشه کن و دو دیده ات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیاده روى است اطاعت مکن (28)
فقط این یک آیه برام یک دنیا مفهوم داشت. بهم به وضوح گفت ورودیهات رو کنترل کن و تمام تمرکزت رو بگذار روی یاد گرفتن از افرادی که صبح و شام به ذکر خداوند مشغولن،
چه کسانی توی این دنیا قلبشون رو به خداوند سپردن و این ویژگی قرآن رو خیلی پررنگ دارن؟
بجز استاد عباسمنش و استاد شایسته و اینهمه دانشجوی زبده دیگه هیچکسی رو سراغ ندارم.
خدا بهم گفت خودت رو دربست به خدمت و معرفت خودم دربیار و دیگر هیچ……
خدای بزرگ من شکرت، من با تمام جانم پر بسته و اسیرم، خواهم که با تو باشم، در پای تو بمیرم…
برم بقیه فایل رو ببینم.
مرسی که آرزوی این چند روزم رو برآورده کردید. دلم به شدت برای سریال زندگی در بهشت و سفرنامه تنگ شده بود.
پاکیزه مدت هاست که دنبالت میکنم و همیشه تحسینت میکنم و منتظر زمان مناسبش بودم که بیام واست بنویسم
دختر تو بینظیری
من ازت الگو میگیرم چون منم مثل تو دختری هستم که با سن کم وارد این مسیر شدم و به کسایی مثل خودم و خودت خیییلی افتخار میکنم که جدا شدیم از بدنه ی جامعه و دنیامون با دنیای هم سن و سال هامون متفاوته
من خیلی ازت یاد میگیرم ، عشق الله ، لذت بردن از زندگی ، درگیر حاشیه ها نشدن و تمرکز روی اصل داشتن ، احساس لیاقت و عزت نفس داشتن ، ژورنال کردن و شناخت خودت
اینا چیزاییه که من ازت یاد گرفتم و ممنونم ازت که واسمون مینویسی
من گاهی وقتا ازش دور میشم چقدر حالم بد میشه ، گاهی وقتا نجواها پیروزمیشن و من را از معنای زندگی خودم دور میکنند و باعث میشن من برای دیگران زندگی کنم و از خودم دور بشم ، الان که گفتی معنای زندگی یادم اومد که چقدر حس خوبیه که معناشو پیدا کنیم و واسه خودمون و خوشی و دل خودمون عشق کنیم و زندگی کنیم همون جوری که لذت ببریم ، وقتی اون معنی رو پیدا کنیم و خودمون و غرق کنیم توی مسیر خودمون اون موقعست که همه چیز قشنگ تر میشه و اون موقعست که بدون تلاش کردن زیاد پولمیاد رابطه ها میاد ، حال خوب میان و هرچیزی که خوبه در این عالم میاد به سمتمون وقتی هرکسی معنی زندگی خودشو متوجه بشه و بریم دنبال شور و شوق خودمون ، وقتی پیدا کنیم چی واسه من تنها زیباتره ، و درککنیم زیبایی توی سادگی هاست .
خیلی خداروشکرمیکنم که این موقع صبح کامنت قشنگتو خوندنم عزیزم ،
ممنونم از اینکه یاد آوری کردی بهم که بازم دنبال معنی زندگی خودم داخل زندگی خودم بگردم و سرم توی کار خودم باشه و ببینم با چی حال میکنم …
سلام بر پاکیزه عزیز که روح پاکیزه اش عین یه باغ بعد امدن یه بارون حسابی، در فصل بهار ، پر طراوت. عزیزم این دومین پیامی هست که ازت خوندم و عاشقت شدم از بس زیبا مینویسی. بقول ابراهیم ان نوع نوشتار فارسیت هم به زیبایی نوشتارت اضافه میکنه.
چقدر متنی که نوشتی مناسب این روزهای منه، خیلی باخودم درگیرم. یه چالش دارم اینکه خیلی سر پسر کوچکم داد میزنم و بشدت از دستش عصبانی میشم،در حدی که بچم به گریه میفته و ازدستم خیلی ناراحت میشه و از من بدش میاد. هر بار باخودم حرف میزنم ومیخوام حذف کنم این عصبانیتم سر این بچه رو ولی نمیدونم چرا،بشدت از دستش عصبانی میشم. از دست خودم ناراحت میشم. از طرفی دلم میخواد یکی از دوره هامو سروع کنم ، رژیمم رو دوباره شروع کنم ولی هیچ کدوم رونمیتونم یا نمیشه استارت بزنم و انگار از درون خشم دارم از خودم. امیدوارم خداوند هدایتم کنه،امیدوارم بتونم کنترل ذهن کنم و آرامشم رو بیشتر کنم، بااینکه مرتب تو سایت هستم ولی نمیدونم چرا اینجوری شدم. من قدیما خیلی ادم صبوری بودم، امیدوارم مهر من بدل پسرم بیفته ومهر ان در دل من. انگار از دستش عصبانیم که چرا منو دوست نداره. تینا همه سوالهای ذهنم، گاهی میگم مشاوره بگیرم بعد میگم نه، مشاوره نیاز نیست من باید رو خودم کار کنم. مشکل منم.
امیدوارم منم با شکرگزاریها بتونم کمک کنم به خودم که حسم بهتر بشه ، و کنترل ذهنم بیشتر بشه و صبورتر و ارامتر بشم. اگر توصبه ای داری بمن بگو پاکیزه جان.
میدانی مریم وقتی شروع به نوشتن میکنم فقط میخواهم از خدا بنویسم
نمیدانم این عشق با خدا چگونه هست ؟
مثلی عشقی هست که هم خیلی خیلیی ازت دور هست هم خیلیی خیلیی نزدیک ات هست
هم میبنیی اش هم نمیبینی ااش
هر لحظه همرایش هستی ولی بازم دلتنگش میشی
عشق خدا به نظرم چینین چیزی هست !
سلاممممممم به روی ماهت مریم جان
جان و دلم ، عشق جانم ، ممنون هستم که برایم نوشتی
میدانی مریم من فقط چیزی که یاد گرفتیم و در زنده گیم تمرین میکنم برایت میگم و چیزی از خودم ندارم
عزیز دلم ما بعضی مواقع خییلیییی به خودمان سخت میگیریم
خیلییی با خودمان بی رحمانه رفتار میکنیم
خیلییی خودمان را قضاوت میکنیم
بعضی مواقع فکر میکنیم کار کردن روی خودمان چیزی عجیب و غریب هست
باید بیشتر کار کنیم بیشتر فایل گوش کنیم اگراین کار نکنیم عذاب وجدان میگیریم یا فکرمیکنم از همه دنیا عقب ماندیم
یا بعضی مواقع از خودمان خیلییییی انتظار های بیجا داریم
باید همیشه صبور باشیم عالی باشیم همیشه پریفکت باشیم
همیشه بهترین عملکرد داشته باشیم
از خودمان انتظار و توقع بیجا داریم
ما انسان هستیم مریم
ما خشمگین میشیم
ما ناراحت میشیم
ما گریه میکنیم
ما قلب ما میشکنه
………
میدانی بعضی مواقع اون روح قشنگ ما خسته میشود میگه دست بکش ازم !
دست بردار از سرم !
مثل یک پنبه که زیر آب گرفتیم زیر فشارررررررررر هست و گلویش را محکم گرفتیم
همیشه قضاوتش میکنیم
باید فلان باشی
باید فلان عملکرد داشته باشی
این کارت غلط بود
تو چطور این کار را انجام دادی
تو انسانی خوبی نیستی
تو از عهده مسایل زنده گی ات برنمیایی
تو کافی نیستی
و بلاخره اون روح قشنگ ما میگه !!!
دست بردار از سرم بگذار نفس بکشم
بگذار نفس راحت بکشم
بگذار زنده گی کنم
و
تمام اون ناراحتی هایش را به شکل تنش در زنده گی ما نشان میدهد
و راه حل این فقط مهربانی با خودت هست
دیدن خودت هست
مریم جانم با خودت مهربان باش عزیزم
صبح که بیدار شدی به خودت آفرین بگو که با تمام چالش های فرزند داشتن بازم در حد توانت تلاش میکنی مادر خوب باشی
تلاش میکنی مادری کنی
آیا این جای تحسین ندارد ؟چراا همش دنبال ایراد در کارت هستی
چرا همش خودت را قضاوت میکنی
دیدی اگر روی فرزندت داد زدی خودت را سرزنش نکن تو هم یک مریم کوچک زیبا درون خودت داری میدانی اون هم منتظر نوازش توست
اول بابت اون کار خودت را سرزنش نکن تو انسان هستی !
تا وقتی با خودت مهربان نباشی این داد زدن ها تکرار میشود
این بار اگر روی فرزندت داد زدی خودت را سرزنش نکن بجایش برو فرزندت در آغوش بگیر همرایش بازی کن همرایش حرف بزن با جان و دلت برایش عشق بده
ازش معذرت بخواه
و با عشق و نگاهی پر مهر مادرانه نگاهش کن
تجربه مادری را حس کن
هم خودت را در آغوش بگیر هم فرزند را
خودت را بابت این کار قضاوت نکن
میدانی دوای همه چیز عشق هست
عشق که باشه همه چیز زیبا میشود
مریم میدانی زنده گی ما ها هیچ مشکلی ندارد
زهن ما فقط مشکل میسازد
بشین با خودت بنویس
چرا از دست پسرم عصبانی هستم ؟
چی کارش باعث میشود من عصبانی شوم ؟
مثال ::::
دیروز وقتی همرایش حرف میزدم به حرفم گوش نداد این کارش چی ماشه احساسی را در من کشید که باعث شد من سرش داد بزنم ؟
دوست داشتن پسرم چی حسی به من میدهد ؟
چگونه میتوانم از این به بعد به پسرم نگاه کنم که احساس عشق در وجودم داشته باشم ؟
پسرم چی ویژه گی های مثبتی دارد که من با دیدنش احساس خوشبختی میکنم ؟
یک چیز بگویم مریم ؟
میدانی رفتار های اطرافیانی ما نیست که ما را ناراحت و عصبانی میسازد
اون عینکی که به چشم گذاشتیم و با لنز اون عینک به رفتار اون فرد نگاه میکنیم اون نگاهی ما هست که ما را عصبانی میسازد
اون رفتار یک دکمه را درون ما روشن میکند که باعث میشود ما احساس ناراحتی و عصبانیت بکنیم
شاید رفتار های فرزندت این دکمه را در تو روشن کند
که من به اندازه کافی مادری خوبی نیستم
من درست مادری را بلد نیستم
من خوب نیستم
من کافی نیستم
من نمیدانم ولی شناختی که از زهن دارم برایت میگم
شاید این چنین ماشه در تو کشیده شود
که باعث بشود حالت بد شود و عصبانی شوی
باید زهن آگاهی بکنی و بیبینی چی چیزی در اون موقع باعث عصبانیتت میشود
چی رفتاری فرزندت تورا به چی دلیل عصبانی میسازد
آگاه شو بر دلیل عصبانیتت!
بدان که دلیل عصبانیتت رفتار اون فرد با تو نیست
اون دکمه هست که در درونت روشن شده هست عزیزم
این جفای خلق با تو در جهان
گر بدانی گنج زر آمد نهان
خلق را با تو چنین بد خو کند
تا ترا ناچار رو آنسو کند
این شعر چقدر زیبا میگه
میگه هر کس در زنده گی تان هر کاری میکند که باعث درد در شما میشود بدانید که گنج هست
چون نگاهی تو به بیرون هست اون فرد از طرف خدا آمده اون خود خداست آمده تا برایت بگوید به درون خودت نگاه کن
بیبیببن کجای کارت ایراد هست ؟
بیبیبین کجای نگاهت اشتباه هست که باعث میشود تو درد بکشی ؟
و اگر بر دلیلش آگاه شوی و بدانی دیگر درد نمیکشی
چون میدانی که اون دکمه هست که در تو روشن میشود
باوری غلطی هست که نسبت به خودت داری
وقتی آگاه شوی دیگر روی تو اثر نمیکند
مثال میگم ؛
بعضی مواقع وقتی مادرم از کسی نزد من تعریف میکرد من ناراحت و عصبانی میشدم
رفتم با خودم نشستم که دلیل این حال بد و ناراحتی من چیست ؟
دیدم که در من این باور روشن میشود که من به اندازه کافی خوب نیستم
و حالا هر زمانی که مادرم از کسی نزد من تعریف میکند و میبینم ناخود آگاه حالم بد میشود آگاه میشوم که باز همان دکمه در من روشن شده سریع با خودم حرف میزنم که این من نیستم
این یک دروغ هست که من باور کردیم
من به اندازه کافی خوب هستم
من خودم را با کسی مقایسه نمیکنم
بعد حالم خوب میشود و رفته رفته تا حدی که حالا نزد من از کسی اگر تعریف شود حالم آنقدر بد نمیشود چون هر بار زهن آگاهی کردیم
اگر بجای این کار میامدم
همیش خودم را قضاوت میکردم
که چرا من ناراحت میشوم ؟
چرا من اینگونه هستم ؟
چرا من عصبانی میشوم ؟
چرا من خوبی دیگران دیده نمیتوانم ؟
حتما ایرادی دارم ؟
میدانی چی میشد دشمن خودم میشدم از خودم ناامید میشدم و همش این کار تکرار میشد و هی منم قضاوت میکردم خودم را
و هر روز انرژی من صرف این کار بیهوده میشد و احساس بد را تجربه میکردم
آگاهی بر رفتار بهترین گام برای تغییر هست
و در باره کار های مثل کار کردن روی خودت ، رژیم گرفتن ، کنترول زهن بگویم
که نکردن اینا به مراتب بهتر از سرزنش کردن خودت هست
خودت را سرزنش نکن
با خودت مهربان باش
تو همین حالا هم فوق العاده هستی عزیزم
اگر رژیم نمیگیری ولی بعد میایی خودت را سرزنش میکنی بسیارر جفا میکنی در حق خودت
اگر پیش میاید که بابت موضوعی کنترول زهن نمیکنی بعد خودت را سرزنش میکنی بابت این موضوع خیلی در حق خودت جفا میکنی
نکردی فدای سرت
نکردی نوش جانت
فردا انجامش میدهم کاری هست که هر روز باید انجامش بدهم
حالا امروز نشد فدای سرم
من امروز اصلا روی خودم کار نکردم احساسم هم بد بود ولی به خودم گفتم فدای سرم کار میکنم که لذت ببرم نه اینکه زنده گی را روی خودم زهر مار بکنم
رفتم با فامیلم نشستم
گفتم خندیدم و شیندم
غذا نوش جان کردم
اصلا احساس عذاب وجدان نداشتم
و حالا هم آمدم در سایت که دو نقطه آبی دارم
و با عشق کامنت های شما را خواندم
مگر قرار هست چند سال زنده گی کنم که به خودم سخت بگیرم
مگرقرار هست چند سال نفس بکشم که از زنده گی لذت نبرم
اخرش هیچ چیز نیست
هیچ کجا هیچ خبری نیست همین لحظه عشق کن و لذت ببر
من دو شب پیش بابت یک موضوع خیلیی ناراحت شدم تا حدی که گریه کردم
میدانی تمام ماشه های احساسی ام کشیده شد
تو دوست داشتنی نیستی هیچ کس دوستت ندارد
ناحق برای هر موضوع دلت خوش میکنی
اینا نمونه حرف های زهنم بود
من با تمام وجودم خودم را در آغوش گرفتم و برای خودم یک نامه پر از عشق نوشتم که در سایت هم نوشتم و تمام وجودم پر از عشق شد
من در این دنیا خودم را دارم
و خودم برای خودم کافی هستم
هر کاری میکنیم هر تجربه دارم برای رشدم ضروری
و بدانیم در حال تجربه کردن و یادگیری هستیم
پس سخت نگیر
فردا که بلند شدی از خواب نفس عمیق بکش
و بابت فرصت دوباره و عشق ورزیدن دوباره خودت را و زنده گی ات را در آغوش بگیر
امیدوارم هرجا هستی همیشه همین قدر شاد و آرام و رها باشی وبه زندگی نگاه اسان گیر و زیبا داشته باشی.
پاکیزه جان بی نهایت بابت درک فوق العاده از زندگی و کامنت ارزشمندت تشکر میکنم نمیدونی که چقدر برای من که این روزها به خاطر تضادایی که باهاش مواجه شدم کمک کننده بود و باعث شد به فکر فرو برم و سعی کنم خودم رو بیشتر دوست داشته باشم و ببخشم و به خودم عشق بدم و سعی کنم از لحظه های زندگیم با ارامش لذت ببرم.
من مدت هاست که کامنت هات رو با عشق میخونم و لذت میبرم و ازت چیزهای زیادی یادگرفتم از جمله مهربانی با خودم رو و همیشه بابت نظرات ارزشمندت و درکی که داری تحسینت میکنم اما تا به حال برات کامنت نگذاشتم اما این کامنتت در زمان درستی به دستم رسید و قلبم رو آرام کرد و خواستم ازت بابت اینک هستی و عشق و محبت رو در جهان منتشر میکنی و با نظراتت دریچه آگاهی رو به رویمان باز میکنی تشکر و قدردانی کنم.
همین جملات رو که نوشتم پسر کوچولوم که 1.5 سالش داشت تلویزیون میدید اما امد پیش من،گفت مامان وامد تو بغل من نشست.انگار یه حسی بهش گفت برو پیش مامان. چون مامانش از خوندن کامنتت گریه کرد. انگار واقعا دست گزاشتی رو نقاط حساس مامان. واقعا درست نوشتی، واقعا درست فهمیدی. همه رو درست گفتی ،باید کامنتت رو پرینت کنم و بزارم جایی هروقت خودمو سرزنش کردم جملاتت رو بخونم. چقدر درست گفتی! من همیشه به خودم سخت گرفتم.
اما یه خبر خوب بهت بدم دوروز بود به خدای مهربونم میگفتم کمکم راهی پیدا کنم که داد نزنم سر بچم. خودمو کنترل کنم.دقیقا بعد نوشتن ان کامنت انشب، تو تخت نشستم فکر کردم گفتم دوجا من بشددددت عصبانی میشم این روزا ، یکی سر اینکه پسر بخاطر زدن موسیقی و درام هرچی اسباب بازی و اشغال کف خونه دورخودش جمع میکنه وهمه جارو بهم میریزه، اخیرا بشدت رفته این بی نظمی رو مغزم، بظوریکه رفتم پریروژ اتاقشو تمیز کردم وکلی اسباب بازیهاشون روکلا جمع کردم قایم کردم. و یکی سر اینکه بخاطراینکه لح منو در بیاره به یه سری جاها زبون میزنه، که بشدتتت منو عصبانی میکنه. و تو پیام شما و پیامهای دیگه ان روز بهم گفته شد ازهرچی بدت بیاد بیشتر میبینی، ازون شب گفتم خوب دیگه سعی میکنم جلو خودمو بگیرم با حال کردن بچم حال کنم وگیر به شلوغی خونه ندم. امیدوارم انم کم کم بررگتر بشه وکمتر اینکارو بکنه. یه دلیلشم اینه بردمش کلاس موسیقی و میخوام تو مسیری که فکر میکنیم بهتر بندازیمش، ولی ان عاشق درام و طبل زدن. در حد جنون عاشق این کار.باورت نمیشه پاکیزه جان این پسر کوچولوم چقدر قشنگ ریتم رو متوجه میشه و بادیدن یه اهنگ باهاش بعد دوبار درام میزنه حالا روی هرچی، از بالش گرفته تا لیوان ابش. و من احساس ناتوانی میکردم که اخه چطور مسیر علاقه اش رو عوض کنم.
چقدر من با خودم و این بچه نامهربونی کردم. واقعا باید بارها بخونم پیامتو و انهارو تو مغزم سیوکنم. از خداوند متشکرم که با دستای نازنین تو و با قلب مهربون تو، کلامش رو برمن حاری کرد. خیلی خیلی ازت متشکرم که این همه وقت گزاشتی و این پیام عالی رو برای من فرستادی.
به به سلام به پردایس زیبا و برفی! رفته بودم باشگاه، تصمیم داشتم نیم ساعت روی تردمیل پیاده روی کنم و بعد حرکات ورزشی رو بزنم. با خودم گفتم همچنان که دارم روی تردمیل راه میرم، گام های عقب افتاده ی پروژه ی مهاجرت رو نگاه میکنم. تا اینکه سایت رو باز کردم و گل از گلم شکفت وقتی تصویر بنر سایت رو دیدم. چقدر دلم برای پردایس و فایل های زندگی در بهشت تنگ شده بود! واقعاً باورم نمیشد اونجا این همه برف اومده باشه! چه مناظر نفس گیری درست شده بود با برف توی پردایس! الله اکبر از این زیبایی! مریم جان چقدر خوب شد که از خودت هم فیلم گرفتی و رخ نشون دادی :)، خیلی دلم برای صورت زیبات تنگ شده بود! اون صحنه های مربوط به پارو کردن برف منو برد به روزایی که با خواهرم زندگی میکردم تو کانادا. اونجا که مثل بنز برف میاد :) و چــــــــــــــقدر ما اونجا باهم برف پارو می کردیم. یادمه اون زمان توی پیاده روی هام همیشه تجسم میکردم که دارم یه جایی با هوای گرم و آفتابی زندگی می کنم. یه روز که هوا آفتابی میشد امکان نداشت از خونه نرم بیرون تا تابش آفتاب رو روی صورتم احساس کنم وکلی خدا رو شکر می کردم برای روزای آفتابی. خدایا عاشقتم! الان منو هدایت کردی به زندگی در یه جای گرم و آفتابی که تقریباً هرررررر روز هوا آفتابیه و خبری از برف و بوران و اون سرمایی که هوش از سر آدم میبره نیست. خدایا شکرت!
واقعاً لذت بردم مریم جان چقدر با آرامش و آسودگی داشتی میگفتی که دو روزه آب نداری و به جاش داری از برف و این تجربه ی جدید لذت می بری…ممنونم که این تصاویر شگفت انگیز رو با ما قسمت کردی :)
عاشقتونم مریم جان و استاد جان و همه ی هم خانواده ای های نازنین (قلب ها)
خوبه حالا یه دیروزو نیومدی سکایپ! یعنی فقط یه روزه ندیدمت
چطوری ته تغاری من؟! ببین من کاری ندارم که شما چند ساله برای خودت مستقل شدی و از پیش ما رفتی همیشه برای من ته تغاری هستی! یه چیزی شبیه لیلین قند عسلم!!!
بقول آقا ابراهیم جان خسروی
عااااح خدای من
دیگه خیالتم که راحته بهت اطمینان دادم ذره ای از عشقم بهت کم نمیشه هرچقدر هم که قربون صدقه بچه های سایت مثل سعیده جان و فاطمه جان و…. برم و ازشون تعریف کنم دیگه حسودی نمی کنی،مگه نه؟!!
چه کار خوبی کردی کامنت گذاشتی، میدونم که مرتب هم فایلهای هدیه و هم فایلهای دوره ها رو گوش می کنی ولی کامنت نوشتن یه چیز دیگه است نازنینم انرژی خیلی بالاتری داره
یاسی جان نعمتها و موقعیت الآنت رو روزی هزار بار به خودت یادآوری کن و بخاطرشون از خدا سپاسگزاری کن نزار برات عادی بشه، اونوقت قطعاً به کاری که بیشتر دوسش داری و موقعیتهای بهتر هدایت میشی
خدایا شکرت برای بچه های خوبم
انشالله خیلی زود من و بابا میاییم به دیدنت تو خونه ات هرچند که الان هیچ ایده ای براش نداریم و ویزا هم نداریم ولی هیچ چیزی نیست که خدای مهربونمون قادر به انجامش نباشه، خدای ما کن فیکون میکنه اینکه چیزی نیست
خدایا شکرت برای بچه های خوبم
عاشقتم یه عالمه
هرچی بگم بازم کمه
شاد و سلامت باشی، خوشبخت و ثروتمند باشی، غوطه ور در دریای نعمتها و موفقیتها باشی
منم خدا رو شکر میکنم برای اینکه پدر و مادر گُلی مثل شما دارم و اینکه خدا ما رو هدایت کرد و باهم هم مسیر هستیم!
ممنونم که یادآوری کردین سعی کنم نعمت ها و موقعیت الانم برام عادی نشه، واقعاً خدا رو شکر، الان به خیلی چیزا که در گذشته آرزوم بوده رسیدم، همیشه باید اینا رو به خودم یادآوری کنم و به عنوان الگو استفاده کنم که چیزایی هم که الان آرزو دارم به همین شکل میتونه محقق بشه :)
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز عالی دیگر و یک فرصت دیگر برای تغییر الهی شکرت
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
وای خدای مهربانم چقدر پارادیس زیبا شده
شما که اصلا تجربه باریدن برف نداشتین در پارادیس خدا را شکر من در جای قرار دارم که کلا برف میباره :))
چقدر تصویر زیبا خلق شده الهی شکرت
چقدر خانم شایسته عزیز ماه شده چقدر زیبا شدید الهی شکرت
چقدر من دوست داشتم آن قسمت که گفتید وختی آب شما قطع شد رفتید صرفه جویی کردید و با کار و ایده ها برای خودتان از طریق برف آب فراهم کردید
و به قول شما چقدر همین نعمت که برای ما بدیهی شده و به چشم نمی آید وختی نیست به ما یاد می دهد که باید سپاسگزار آن ها باشیم وختی به اطراف ام نگاه میکنم و میبینم چقدر من ثروتمند
اطاق گرم دارم خدایا شکرت
تنهایی دارم خدایا شکرت
ماشین که در اختیارم است خدایا شکرت
همه با محبت و احساس خوب با من رفتار می کند و جهان با انسان های خوب قرارم داده الهی شکرت
پول که دارم تا به خودم همه چیز تهیه کنم الهی شکرت
بابت همین سلامتی پا ها دست سالم که دارم همیشه باید سپاسگزار باشم
یک پسری است در باشگاه که دو تا پا نداره و دست هایش هم مشکل دارند با پا های مصنوعی تمرین میکنه
من وختی این پسر را میبینم میگم چرا اینقدر ناسپاسی میکنم و سپاس گزار همین تن سالم ام نیستم این پسر فقط یک پا و یک دست سالم می خواهد داشته باشد تو که داری تو که باید سپاسگزار باشی بابت همین پا های سالم دست های سالم
خدایا شکرت بابت همه نعمت های که به من دادی الهی شکرت
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
خدایا شکرت بابت این فایل زیبا که معجونی از خیر و برکت و درس و ایده و زیبایی و فراوانی بود.
هرچقدر از زیبایی های این فایل بگم کم گفتم و کامنت ها رو که میخوندم دیدم الحق که بچه ها هم در نوشتن زیبایی ها سنگ تموم گذاشته بودند و هم فایل خانم شایسته هم کامنت های بچه ها به اندازه یک دوره ارزشمند به معلومات من اضافه کرد از همه تون سپاسگزارم.
درباره ی صحبت های خانم شایسته که راجبه حل مسئله گفتند میخوام تجربه ی جدیدی از زندگی خودم بنویسم:
همه چیز تا قبل از 25 آذرماه یعنی همین یکی دوماه پیش شروع شد…
مدتی بود که از لحاظ مالی افت شدیدی کرده بودم و به خاطر مسائلی که پارسال در کسب و کاری که راه انداخته بودم بهش برخورد کرده بودم و از حلشون فراری بودم هم حاضر نبودم دوباره اون کسب و کار رو که اتفاقا خیلی هم بهش علاقه دارم راه بندازم و در سردرگمی عجیبی به سر میبردم و هرروز از خداوند طلب هدایت میکردم تا اینکه در روز 25 آذر سال 1403 فشار روحی و روانی به قدری زیاد شد که برای فرار از این فشار ذهن تصمیم گرفتم برم و یه دوش آب سرد بگیرم و زیر دوش آب باز هم به خدا گفتم خدایا هدایتم کن بهم بگو ایراد کارم کجاست؟؟ این یو یو بازی ها کی قراره تموم بشه چرا دوماه میرم بالا یه ماه میام عقب بهم بگو هدایتم کن قول میدم هرچی بگی مو به مو اجرا کنم…
یهو یه حسی درونم گفت برو و فایل های دانلودی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده رو با دقت ببین بشنو و ببلع جواب مسئله ات اونجاست…
اونقدر این الهام واضح بود که حموم رو سریع تموم کردم و با یه هول و ولایی اومدم بیرون و با خودم تکرار میکردم یافتم یافتم آرررره همینه یه چیزایی داره توی زندگی من تکرار میشه و من باید علت رو پیدا کنم و حرکت کنم…
رفتم یه دفتر زیبا خریدم و شروع کردم به دیدن و نوشتن و بلعیدن فایل های دهگانه پیدا کردن الگوهای تکرار شونده انگار که یه دوره جدید خریدم با دقت گوش میدادم و مینوشتم و کامنت میزاشتم و خودم رو کندوکاو میکردم و به سوالات با دقت جواب میدادم…
مثلاً استاد در یکی از فایل ها گفتن چه الگوهایی توی خواب تون تکرار میشه دیدم من همیشه خواب میبینم همه چی داره تموم میشه مثلاً یه جا شنا میکنم یهو آب تموم میشه یا سوار ماشین مورد علاقه ام شدم یهو ماشین تبدیل میشه به دوچرخه و همون دوچرخه هم از وسط میشکنه و باز من با پای پیاده راه میفتم و…
خلاصه نوشتم و نوشتم و نوشتم و علت ها رو درآوردم و متوجه شدم مثلاً روی یکسری باورها باید بیشتر کارکنم متوجه شدم باید روی یکسری ترس هایی که توی کارم پیش میومد پا میزاشتم و خیلی مطلب دستگیرم شد…
بعد از اینکه کلاس های تئوری تموم شد گفتم حالا نوبت عمل کردنه و شروع کردم هرچی رو که یاد گرفته بودم در عمل پیاده کردم و یه تعهد 3 ماهه به خودم دادم و حتی عکس پروفایل ام در سایت رو هم به تعهد تغییر دادم تا هر روز که وارد سایت میشم با دیدن عکس به ذهنم یادآوری کنم که من در یک تعهد 3 ماهه هستم…
دوباره تصمیم گرفتم بیزنس خودم رو راه اندازی کنم اما اینبار خیلی قوی تر با ایمان بیشتر و البته این بار با این متد:
Spiritual management
یعنی«مدیریت معنوی»
این بار گفتم خدایا من که عددی نیستم من حتی نمیتونم خودم رو مدیریت کنم چه برسه به اینکه بخوام یه کسب و کار رو مدیریت کنم بخوام چند تا پرسنل رو مدیریت کنم اوووووه چه غلطا!!!!
گفتم مدیریت با تو . . .
تو صاحب کسب و کاری تو رئیس و سرور من هستی منم میشم پادو و شاگردت تو بگو من انجام میدم…
و بچه ها چه بیزنسی راه افتاده بیا و ببین…
روزانه 2 میلیون تومان یعنی ماهی 60 میلیون تومان بدون اینکه من قدم از قدم بردارم پول وارد حسابم میشه…
به جز این روزی یکی دو ساعت میرم یه سر به پرسنل میزنم یه حال و احوال یه خدا قوت میگم و برمیگردم و یه 30 40 میلیونی هم اینجوری میرسه این شد 100 میلیون سود خالص بماند که درآمد ناخالص یعنی پولی که ماهانه میسازم بالای 250 میلیونه و با کمک خدا باعث شدم که چندین و چند نفر هم بتونن برای زن و بچه شون روزی ببرن و هرروز پیام تشکر برام میفرستن و هرروز میگن خودمون و خانواده مون هرروز دعات میکنیم منم میگم من هیچ کاره ام همش خداست…
فقط از 25 آذرماه به اینور که الان زمان
نوشتن این کامنت یک ساعته که وارد هفتم بهمن ماه شدیم تونستم به این اعداد با کمک الله برسم.
خداروشکر که دارم از مسیر مورد علاقه ام پول میسازم من کمک پرستار هستم یعنی دیپلم کمک پرستاری دارم اما اونقدر به کارم علاقه دارم که به جرات میگم از ده تا پرستار بیشتر کار بلد هستم و بیزنسم هم در همین حوزه پرستاری هست شعار کارم هم اینه«من با دانش و مهارتی که دارم درد را به شادی تبدیل میکنم».
یه مریض دارم دو ماه توی آی سی یو بود و اونقدر زیر دستگاه مونده بود که کل عضلاتش تحلیل رفته و کاملا فلج شده بود خوب من تصمیم گرفته بودم روی ترس هام پا بزارم و توکل کنم به الله با جرات و ترس توامان رفتم و به خانواده اش گفتم هروقت مریض تون ترخیص شد این شماره منه به من زنگ بزنید که بیام خونه و کارهای پرستاری اش رو انجام بدم گفتن دکتر گفته باید پرستار بیاد شما پرستاری؟ من گفتم نه من با صداقت کار میکنم دروغ نمیگم من کمک پرستارم اما بهتون قول میدم مریض تون رو راه بندازم…استاد میگه وقتی تو حرکت کنی و تصمیم بگیری تغییر کنی خدا هم دل آدم ها رو برات نرم میکنه و خداروشکر اون خانواده قبول کردن و به طرز عجیبی بهم اعتماد کردن که مریض شون رو به یک کمک پرستار بسپارن نه پرستار…
الان یک ماهه که کار پرستاری مریض رو من و تیمم به سرپرستی الله انجام میدیم و خبر خوب اینه که مریض این روزها داره با واکر راه میره!!!
دکتر ها که باورشون نمیشه و میگن معجزه شده چطور ممکنه!!!
اما من میدونم ممکنه و معجزه ای درکار نیست چون وقتی مدیریت رو به خدا بدی خدا کار نمیکنه «شاهکار» میکنه…
خیلی لذت بخشه وقتی میبینی اون مریضی که تا دیروز امیدی به راه رفتنش نبود داره راه میره
خیلی لذت بخشه دیدن لبخند و اشک شوق اون مادر اون بچه ها و اون خانواده و اون مریض و حس زیبایی به آدم دست میده وقتی میبینی در این قضیه تو دست خدا شدی…
هم پول ساختی هم درد رو به شادی تبدیل کردی…
کاملا درک کردم وقتی خانم شایسته گفتن لری تعجب کرده از ایده استاد برای جلوگیری از یخ زدن و ترکیدن لوله ها…
وقتی تو به خداوند وصل باشی ایده هایی بهت میده که صدتا دکتر و پرستار و تحصیل کرده این رشته حیرون میمونن…
الان بهتر درک میکنم وقتی استاد در دوره روانشناسی ثروت یک میگن ثروتمند شدن ربطی به میزان تحصیلات ندارد یعنی چی…
خیلی درگیر عمل به تعهدم بودم و چند وقته نتونستم کامنت بزارم و خیلی دلم برای کامنت نوشتن تنگ شده بود به این دلیل خیلی کامنتم طولانی شد ببخشید خیلی حرف داشتم و بقیه اش بمونه برای یه وقت دیگه انشالله …
یه آیه این روزا خیلی بهم قوت قلب میده امیدوارم به شما هم قوت قلب بده:
وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
سست نشوید و غمگین نگردید شما برترید اگر ایمان داشته باشید…
سست نشو زانوی غم بغل نگیر برو تو دل ترس هات حرکت کن خدا با یه عالمه معجزه منتظرته…
خیلی دوستتون دارم.
ممنون از خانم شایسته نازنین بابت این فایل زیبا
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.
با درود و خدا قوت خدمت آقای خاص عزیز
آقای خاص هر وقت کامنت های پر محتوای شما رو میخونم انگار یکجورایی ذهنم منو بجلو هل میده و میگه حرکت کن . شروع کن . و یک قدم حرکت کن!! اینکه در چندین و چند کامنت تون بخصوص پیشنهاد شما در عقل کل شما در پاسخ دوستان گفتید الگوهای تکرار شونده ده گانه را برای تمرینات انجام بدیم .. چند بار به خودم قول داده بودم که حتما و حتما اینکار رو انجام بدم ولی مشغول یک سری کارها شدم مثلا دندانپزشکی و یک سری تضادها و روزمره گی ها و غیره شدم و کلا هر روز بخودم میگفتم . از امروز شروع میکنم فقط روی این الگوها کار کنم چون احساس میکنم خیلی خیلی به این آگاهی ها نیاز دارم ولی انگار میرفتم سراغ فایل های دیگه و بقول قرآن انّ سعیکم لشتی…. اما سعی شما پراکنده است …. پراکندگی یعنی پراکنده عمل کردن
یعنی من هنوز متمرکز به این تعهدم نشدم و پراکنده عمل کردم در صورتی که باید ریشه ای عمل کنم …ولی امروز صبح طبق عادت هر روز صبحم اومدم توی سایت و. دوباره خداوند دستمو گرفت و آورد بسمت کامنت شما و بهم یادآوری کرد و گفت که رویا خانم مگه بخودت قول نداده بودی این سری فایل ها رو دنبال کنی و روی خودت کار کنی
ولی الان که اول صبح هست همین الان . دقیقا بعد از نوشتن این کامنت شما در ستاره ی قطبی و شکرگذاری هام یک تعهدنامه ی جانانه برای خودم مینویسم . و دفتر جدید هم دارم ..میخوام فقط به همین موضوع اختصاص بدم و بنویسم و شروع کنم به پیدا کردن درون خودم و ریشه یابی کنم .. یعنی باید اعتراف کنم که منم در زمینه ی روابط یویو هستم . در زمینه ی مالی یویو هستم . در زمینه های مختلف یویو هستم . باید خودمو پیدا کنم و این ترمزهای ذهنی رو پیدا کنم و این الگوهای تکراری را تغییر بدم
مرسی مرسی آقای خاص. عزیز . ممنونم که در کامنت هاتون دوباره و چند باره این الگوهای تکرار شونده رو بهمون یادآوری کردید .. انگار امروز همان روزی است که باید شروع میکردم چون خداوند از طریق کامنت شما بهم یادآوری کرد که بلند شو و با الگوهای تکرار شونده . روز تو شروع کن.. دیگه مقاومت نکن . ببین آقای خاص هم اومده دوباره داره بهت یادآوری میکنه الگوهای تکرار شونده رو شروع کن ..
همینه یه چیزایی داره توی زندگی من تکرار میشه و من باید علت رو پیدا کنم و حرکت کنم…
مرسی مرسی آقای خاص عزیز .
مرسی که بازم از طریق کامنت زیبای شما هدایت شدم
مرسی که کامنت زیبای شما قسمت و رزق و روزی شروع حرکتم شد
مرسی
خدایاا شکرت
آقای خاص ممنون و سپاسگذارم و براتون در این وقت صبحگاهی بهترینع بهترین رزق و روزی و پول و ثروت و نعمت و برکت و شادی و شادمانی و کامیابی را آرزومندم
خیلی از شعار کاری تون خوشم آمد و گفتید شعار کارم هم اینه«من با دانش و مهارتی که دارم درد را به شادی تبدیل میکنم».
و خدا رو شکر دارید از مسیر علاقه تون کسب درآمد میکنید الهی شکر
باز هم ممنون و سپاسگذارم آقای خاص عزیز .. لطفاً باز هم از تمرینات این الگوهای تکرار شونده برامون بنویسید چون من همیشه کامنت های شما رو میخونم و لذت میبرم و استفاده میکنم ..
تا هوا روشن نشده دیگه برم دست و صورتمو بشورم و بشینم سر درس و مشقم !!!
باید یک تعهد نامه ی جانانه برای این فایل های بینظیر و ارزشمند الگوهای تکرار شوند بنویسم و به امید خدا و با همکاری خداوند از فایل شماره ی یک فایل بینظیر الگوهای تکرار شونده شروع کنم .. ممنون و سپاس
فقط یک سوال داشتم خیلی ممنون میشم از اینکه به این پرسش من پاسخ میدید
آقای خاص چرا تعهدتون سه ماهه بود؟؟
یعنی منم همین کار رو بکنم یعنی تعهد سه ماه بنویسم ؟ و زمان تعیین کنم؟؟
روز و شبتون بخیر و شادی و شادمانی
ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با سلامتی و پول و ثروت و نعمت و برکت های الهی
سلام خدمت خانم مهاجر سلطانی عزیز
ممنونم که برام نوشتید من همیشه از لطف شما نسبت به خودم بهره مند میشم و از این بابت خیلی از تون سپاسگزارم.
خدا از بی نهایت طریق ما آدم ها رو هدایت میکنه و این بزرگترین نعمتیه که ما باید قدردانش باشیم و خداروشکر که خداوند من رو واسطه هدایت شما قرار داد این برام خیلی ارزشمند هست.
چشم حتماً باز هم از تمرینات شگفت انگیز این فایل ها مینویسم چون هرچقدر که خودم روی این فایل ها دوباره و دوباره تمرکز میکنم نتیجه به صورت پول و ثروت به زندگیم برمیگرده و ظرفم بزرگتر میشه برای دریافت نعمت های بیشتر.
اما جواب این سوال که چرا تعهدم 3 ماهه بود؟؟
مواظب باشید اینجا همون جاییه که باید اصل رو از فرع تشخیص بدید و در این ماجرای تعهد سه ماه من «مدت زمان»اصل نیست و «تعهد» اصله.
حالا چرا من سه ماه زمان تعهد رو تعیین کردم؟
مدت زمان بستگی به خودتون داره یعنی باید به شناخت خوبی از خودتون برسید اگه بخوام با دیتیل براتون توضیح بدم من به روش زیر کار کردم:
اول با دقت بالا تمام ده قسمت الگو های تکرار شونده رو دیدم و فکر کردم و توی زندگیم دنبال اون مواردی که در فایل ها گفته شده بود گشتم و نوشتم و نوشتم و نوشتم یعنی گاهی اوقات یک هفته طول میکشید که من یک قسمت رو کارکنم گاهی دو روز طول میکشید تا من جواب یک سوال رو بدم و توی اون دو روز صبح تا شب فکر میکردم بنابراین عجله نکنید و با آرامش و با دقت قسمت ها رو ببینید
دوم وقتی من الگوها و باور های غلط خودم رو پیدا کردم نشستم فکر کردم و گفتم با توجه به شناختی که از خودم دارم با توجه به تضادیی که توی زندگیم هست میتونم سه تا زمان رو برای تغییر زندگیم در نظر بگیرم
اول تعهد یک ماهه
دوم تعهد سه ماهه
سوم تعهد شش ماهه
خوب گفتم تعهد یک ماهه زمان کمی هست و مقداری هم ممکنه بهم استرس بده که زودباش بدو وقت نداری و …بنابراین تعهد یک ماهه رو خط زدم
تعهد شش ماهه هم خیلی زمان طولانی بود چون تضاد بی پولی داشت اذیتم میکرد
اما گفتم تعهد سه ماهه خیلی خوبه هم آروم آروم پیش میرم هم سه ماه چیزی نیست و چشم رو هم بزارم سه ماه تموم شده و وضعیت مالی ام بهتر میشه پس گفتم سه ماه زمان لازم دارم تا اون الگوهای غلط و باورهای نادرست رو تغییر بدم تعهدنامه رو نوشتم و شروع کردم به عمل کردن به اون آگاهی ها و نتیجه هم به یک ماه نکشید که وارد زندگیم شد.
بنابراین نمیگم چه زمانی رو تعیین کنید اما میگم حتما زمان تعیین کنید چون تعیین زمان خیلی کمک میکنه که متعهد تر با انگیزه تر و هدفمند تر حرکت کنید.
امیدوارم به زودی خبرهای خوبی ازتون بخونم.
موفق باشید.
با درود و وقت بخیر خدمت شما آقای خاص گرامی
اول از همه ممنون و سپاسگذارم که چراغ جادویی خوش خبری آبی رنگ سایت را برام روشن کردید باور کنید آنقدر ذوق زده میشم که حد ندارها و امیدوارم این نور الهی بسمت خودتون کمانه کنه و چراغ دلتون بشادی و خوبی و خوشی نورانی و منور بشه الهی آمین …
آقای خاص عزیز اتفاقا دیروز بعد از اینکه براتون کامنت گذاشتم رفتم چندین و چند بار این فایل پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ی یک را دیدم و بعدش توی یک دفتر خوشکل تعهدنامه ای رو با اب و تاب نوشتم و همچنین کمی از نوشته ها و دعاهای شما رو هم در تعهدنامه ام نت برداری کردم یعنی واقعا فهمیدم که بدون مدیریت الهی اصلا امکان ندارد بتونم این مسیر رو جلو ببرم واقعا از شما ممنون و سپاسگذارم برای راهنمایی های خوب تون ..
همچنین این تعهدنامه ام رو سه ماهه نوشتم چون با توضیحات شما فهمیدم که در این سه ماه معقول و قابل قبول هست و بدون استرس و نگرانی و بدون اینکه احساس عجله ای داشته باشم بطور مداوم و تکاملی میتونم با لذت در این مسیر حرکت کنم و فرصت کافی برای شناسایی افکار محدود و ترمزهای ذهنی ام وجود دارد . و از خداوند هدایتی آشکار و واضح خواستم تا کمکم کنه خودم را بیشتر ریکاوری کنم..
نکته های رو که در کامنت تون گفتیدد رو در دفترم نوشتم تا یادم بماند آقای خاص چطوری نتیجه گرفتند ..
البته من قبلنا یکبار کامل این
فایل ده گانه رو دیده بودم ولی از روز گذشته باید اعتراف کنم فقط این فایل رو ده بار دیدم و شنیدم و نت برداری کردم .. یعنی همش احساس میکنم با شنیدن این فایل یک چیزهایی به یادم میاره و باید استپ کنم و به کلمات استاد توجه بیشتری بکنم ..
خدا رو شکر امشب در قسمت یک پیدا کردن الگوهای تکرار شونده . هم تعهد نامه ام را نوشتم و هم یک کامنتی در آن قسمت نوشتم و خدا رو شکر استارت این پروژه بلطف خداوند برام زده شد و امید دارم طبق تعهدم پیش برم..
یک نکته ای که باید بهش توجه کنم اینه که منم مثل شما تمام ده قسمت رو ببینم و نکته هاشو بنویسم و بنویسم و بعدش با دقت پاسخ ها رو درون خودم پیدا کنم ..
به امید خدا فردا بشینم این سوالات استاد رو درون دفترم بنویسم و هر روز به این سوالات نگاه کنم و با تفکر بهشون پاسخ بدم
خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم آقای خاص عزیز که با نیت قلبی عالی و فرکانس بالا این پاسخگویی عالی رو برام نوشتید . مطمعن هستم طبق شعارتون عمل میکنید و خداوند پاداش شما را هزار برابر پاسخ خواهد داد
من با دانش و مهارتی که دارم درد را به شادی تبدیل میکنم»
ممنون و سپاسگذارم
شاد و موفق و پایدار و سلامت و البته ثروتمند و پولدار باشید
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و معجزه می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
سلام آقای خاص
آفرین به شما وتعهدی که دادید به خودتون وخدای خودتان ووارد کسب وکار مورد علاقه خود شدید وشعار قشنگی انتخاب کردید
من با دانش ومهارتی که دارم درد را به شادی تبدیل میکنم
جمله زیبایی نوشتید وباور عالی ساختید که: وقتی مدیریت رابه خدا بدهی خداکار نمیکنه شاهکار میکنه
خیلی خوبه درزمانی که پرستاران زیادی ترک کار میکنند وازحقوق کم ناراضی هستند شما توانسته اید با ایده های خوب پول بسازید وازسهیم شدن درشادی سلامتی دیگران لذت ببرید وباشوق کارکنید
انشالا همیشه سلامت وشاد وسرفراز وموفق باشید
سلام خدمت شما فیروزه خانم
ممنونم که کامنت من رو خوندید و برام نوشتید به نظر من بچه هایی که کامنت میخونن و به کامنت ها پاسخ هم میدن خیلی آدم های سخاوتمند و با دقتی هستند امیدوارم در تمام مراحل زندگی تون شاد و ثروتمند باشید.
به قول استاد ما باید از زاویه ای به مسائل نگاه کنیم که به ما احساس بهتری میده توی همین سایت و از شاگردان استاد عباس منش هستند پرستارانی که وقتی درباره شغلش شون کامنت میزارن طوری این شغل رو اگزجره تعریف میکنند که من گاهی خودم میگم نکنه حق با اوناست نکنه واقعا پرستاری اینقدر شغل زمختی باشه و خودم خبر ندارم اما خداروشکر تونستم طور دیگه ای به شغلم نگاه کنم و به احساس بهتری برسم و نتیجه هم این شد که متوجه شدم این مسیر هم شغل مورد علاقه امه هم تونستم کلی پول بسازم هم اینکه کلی شادی رو به مریض ها و خونواده هاشون هدیه بدم حالا که نتیجه دستمه میفهمم تغییر زاویه نگاه چه تأثیر شگرفی در زندگی آدم میزاره.
باز هم ممنونم که برام نوشتید راستی اسم تون هم بسیار زیباست.
سلام به شما دوست هم فرکانسی.
کامنت شمارو خیلی هدایتی دیدم.
یه سوالی چند وقتیه بدجور ذهنمو درگیر کرده و رد پای جواب رو در کامنت شما دیدم.
خوشحال میشم اگه منو راهنمایی کنید.
راستش مشکل من در فرآیند گوش دادن و عمل به این آگاهی هاست.
به این صورت که دقیقا نمیدونم چقدر باید تئوری کار کنم چقدر باید عملی.
شدیدا قلبم به درست بودن این آگاهی ها گواهی میده و به خودم تعهد دادم برای ساخت شخصیت بهتر و زندگی بهتر.
اما از اونجایی که خب وظایف روزانه ی زیادی دارم و باید انجامشون بدم طبیعیه که زمان محدودی در طول روز دارم.
زمانی که من در طول روز تونستم برای خودم خالی کنم برای قدم برداشتن در راستای تعهدم، حدودا روزانه 4 الی 5 ساعته.
خب وقتی میام فایل ها رو گوش میکنم و سعی در فهم جلسات وحل تمرین ها دارم سرعت پیشرفتم خیلی خوبه ولی
همش دچار حس بد میشم که پس عمل چی؟ بعد میام یه هدف کوچیکی رو استارت میزنم که همزمان قدم هم بردارم .
از اونجایی که عملا این زمان نصف میشه، یعنی 2 ساعت درک جلسات و 2 ساعت قدم عملی برداشتن برای هدف،
این الگو همش تکرار میشه برام که دچار چالش های ناخواسته میشم جوری که اصلا دیگه زمانی باقی نمیمونه که بخوام به هیچکدوم برسم .
از طرفی یه مدت به خودم گفتم که خب یه ماه بیا تئوری قانون رو کار کن یه ماه عملی .
بعد که اقدام عملی رو شروع کردم بازم خیلی خوب پیشرفت کردم در راستای اون هدف ولی بازم دچار حس بد بودم که نمیتونم رو جلسات کار کنم به صورت تئوری و از اونجایی که کار کردن روی دوره ها هرگز تمومی نداره و باید تا آخر عمرمون کار کنیم روی این مفاهیم و یه روند تکاملیه حسم بد میشه با وقفه ای که میفته .
این روند تکراری همش داره برام اتفاق می افته .
یعنی زمان هایی که تمرکزی روی فایل ها یا تمرکزی روی اقدام عملی کار میکنم سرعت پیشرفتم خیلی عالیه اما دچار حس بد میشم که پس اون یکی وجه چی؟من باید به هر دوتا برسم ولی وقتی میخوام هر دوتارو باهم انجام بدم هم زمان نصف میشه تمرکزم نصف میشه خوب پیش نمیره هم بعد یه چند روز چنان دچار چالش میشم که همون چهار پنج ساعتم از دست میدم.
وقتی کامنت شمارو خوندم شما گفتید اول اومدید تئوری رو جلسات الگوی تکرار شونده کار کردید بعد اقدام عملی.
یعنی زمانی که تمام تمرکزتون رو اون اقدام عملی بود دیگه فایل گوش نمیکردید؟
از اونجایی که من کامنت های شمارو دنبال میکنم میبینم که شما همیشه تو سایت فعالید.
دوست دارم بدونم چجوری تعادل برقرار میکنید.
ممنون میشم راهنمایی کنید.
به نام خدای مهربان سلام خدمت شما خواهر و دوست عزیز همفرکانسی
ممنونم بابت لطف و محبت شما
به نظر من با خوندن کامنت تون چیزی که در شما متوجه شدم اینه که شما کارکردن روی دوره به صورت تئوری و عملی رو چیزی جدا از هم میدونید در صورتی که این ها همزمان و توامان باید انجام بشه اگه بخوام واضح تر توضیح بدم مثلاً در تجربه خودم در کارکردن روی فایل های الگوهای تکرار شونده و یا کلا هر دوره ای که کار میکنم اینطور هست که من اول میام فایل رو گوش میدم و همون لحظه به زندگی خودم نگاه میکنم و عیب و ایرادها رو در میارم این میشه اولین مرحله کار عملی یعنی خود همین حرکت که من بیام آگاهی های فایلی که نشستم و دارم به صورت تئوری گوش میدم و مینویسم و میام نمونه های عینی اش رو در زندگیم پیدا میکنم میشه اولین گام در عمل کردن به این آگاهی ها و حالا در مرحله ی بعدی با این علم در اتفاقات روزمره زندگیم سعی میکنم به اون آگاهی ها عمل کنم یعنی حالا ذهنیت من بهتر شده بنابراین هم فایل گوش میدم هم عمل میکنم.
اگه بخوام جزئی تر توضیح بدم باید عرض کنم که مثلاً در یکی از فایل های الگوهای تکرار شونده استاد گفتند ببینید در خواب هاتون چه الگوهایی تکرار میشه و من دیدم که در همه ی خواب هام همیشه یه چیزی تموم میشه مثلاً دارم داخل استخر شنا میکنم یهو آب استخر بخار میشه و …که در کامنت مخصوص همون فایل به صورت کامل توضیح دادم بعد از نوشتن این مورد از زندگیم و با توجه به توضیحات استاد متوجه شدم من خیلی به کمبود توجه میکنم حالا گفتم این آگاهی ها رو چطور در عمل استفاده کنم اومدم و آگاهانه به فراوانی توجه میکنم این میشه همون عمل کردن
الان سه ماهه که دارم این تمرین رو در عمل اجرا میکنم هم خواب هام با موضوع کمبود تقریبا دیگه صفر شده هم از اون طرف نعمت ها هرروز داره توی زندگیم بیشتر و بیشتر میشه.
امیدوارم که جواب مناسبی براتون نوشته باشم.
موفق باشید
سلام و ممنون که جزئی تر توضیح دادید در مورد کارعملی.
چون منظور من از کار عملی با دیدگاه شما متفاوت بود.
من منظورم قدم عملی برداشتن برای هدف هامه ،مثلا فرض میکنیم که من هدفم اینه که در مورد یک موضوعی تحقیق کنم و با توجه به اصل تمرکز که استاد میگند میام تمام تمرکزم رو میذارم حول و حوش اون موضوع و چند ساعتی در روز رو که وقتم اجازه میده متمرکزم کاملا روی اون تحقیقاتم ،اوکیه اوضاع خیلی خوب پیش میره همونجوری که استاد میگند وقتی تمرکز لیزری میذاری خیلی سریع پیشرفت میکنی ،اما دیگه زمانی ندارم که بخوام روی دوره هام یا فایل ها کار کنم یا تمریناتش رو در عمل انجام بدم.مثل همین ایجاد باور فراوانی که شما مثال زدید.
در واقع من یجورایی نمیتونم تعادل برقرار کنم بین کار کردن روی دوره ها (هم تئوری هم عملی ) و قدم برداشتن برای هدف ها.چون با کمبود وقت مواجه میشم.
همیشه یجورایی تو رفت و برگشتم بین این دو و فکر میکنم این همون مومنتومی هست که استاد میگه یعنی هیچ کدوم رو نمیتونم در حد مناسب روش بمونم تا سرو کله ی نتایج بصورت پایدار بیاد.
بنام خدای آرامش
خدای زیبایی
خدایا هزاران هزار بارشکرت
وای که چقدر خوشحال شدم وقتی خواهرم بهم خبر داد که تو سایت فایل زندگی در بهشت رو استاد و مریم جون آپلود کردن
چقد خوشحال و سپاس گزارم شدم و چقدر تعجب کردم از برفی که اونجا اومده بود
خدارو شکر چقدر زیبا بود چقدر
چقدر با دیدن براونی و مرمری حالم خوب شد
طرز خوردن بامزه مرمری، پشم باحال تنش که آدم دلش میخواد مرمری رو بگیره بغل کنه و فشار بده،
اونجا که مریم جون تعریف کرد مرمری انقدر باهوشه که وقتی هوا سرد شد هی بالا پایین میپرید تا خودش رو گرم کنه، و و وقتی اینرو گفتید ذهنم شروع کرد به تصویر سازی و چقدر لذت بردم وقتی تو اون حالت تصورش کردن
وای که از زیبایی های براونی نگم ، موقعی که غذا میخورد و آفتاب مثل یه عالمه ستاره رو تنش نقش بسته بود و داشت میدرخشید ، از اون چشمای ناناسیس
وای از لپ گلی که آدم درش میخواد بگیره اون لپهاشو بوس کنه
خدارو شکر خدایا شکرت بابت چشمان سالم، زیبا و توانمندی که بهم بخشیدی تا به راحتی همه چیز رو بیینم به راحتی تمامی رنگ هارو بیینم به راحتی نور رو بیینم و لذت ببرم و خدایا شکرت بابت اینکه بهم یاد دادی و باز یادآوری کردی که با این چشمان زیبام ، زیبایی های تو رو ، آفرینش تورو ببینم و باز شکر گزارت باشم
وای از نور صبحی که رو دریاچه افتاده بود و داشت برق میزد چقدر لذت بردم چقدر حالم خوب شد
وای که چقدر بامزه بودن اردکا تو اون سرما داشتن با لذت شنا میکردند و اون مِهای که اونجا درست شده بود با ترکیب اون فضا و دریاچه و اردک ها، شبیه کارت پستال شده بود
خدایا شکرت شکرت من عاشقتم
چقدر زیبا بود پخش شدن آهنگ آقای چاووشی
وای خدای من
من عاشق این آهنگم
از وقتی که شروع کردم رو خودم کار کردن به یاد ندارم روزی رو ناراحتی برام پیش بیاد که بخوام بهحال خودم گریه کنم، کلا ناراحتی پیش نیومده
من دیگه وقتی حرف خدا میشه، معجزه خدا میشه اشکم بخاطر این قدرت عظیمش بخاطر این قانون عالیش سرازیر میشه
اشکم ازاین جاری میشه که همیشه و هر لحظه هوامو داره
اشکم از این جاری میشه که انقدر قانونش نقص نداره
خدایا شکرت
خب من عاشقتم
من دیوونتم
خدایا شکرت بابت فراوانی زیبایی
زیبایی آدما
زیبایی طبیعت
زیبایی دل آدما
وای مریم جون چقدر زیبا هستید
چقدر چشمان زیبایی دارید
واقعا از دیدنتون لذت بردم و حالم خوب شد
چقدر این رنگمو بهتون میاد
هزاران بارشکر
خدایا شکرت که استاد و مریم جون انقدر عالی و با حال خوب و با دید باز مسائلشون رو حل میکنند و فرار نمیکنند اینکه خودتون، خودتون رو تو اینجور مسائل قرار میدید تا دنبال راه حل باشید
تا خودتون رو در هر شرایطی وفق بدید
تا “جاری” باشید
چقدر عالی چه درس مهمی
که از مشکلات و مسائل نترس و برو تو دلشون حل کن
حتی از ساده ترین چیز ها
حتی از دسترس ترین چیزها
چقدر این درس عالی بود و بهم یادآوری کرد که مسائل زندگیم رو حل کنم
وقتی به تضادی میخورم اول سپاس گزار خداوند باشم که بهم یادآوری میکنه که پیشرفت کنم ، بزرگ بشم و بعد برم در دلش و حلش بکنم و مسئله رو برطرف بکنم
خدایا شکرت
هزاران هزار بار شکرت
من عاشقتم
مریم جون از شما هم بسیار سپاس گزارم که این زیبایی هارو در اختیار ما گذاشتید که هم فراوانی نعمت های خداوند یادآوری بشه
زیبایی های خداوند یادآوری بشه و هم یاد آوری بشه که مسائل رو با دید باز و نترسیدن ازش حلشون بکنیم
خدایا شکرت من عاشقتم
من میپرستمت
خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که رب و فرمانروای جهانیان است
سلام به پرادایس زیبا و رویایی
سلام به طبیعت بکر و عریان
که میتوان بدون واسطه ، حضور خداوند را تجربه کرد
درختانی که به خواب زمستونی رفتند
صدای خش خش برگها که گوش ادم رو نوازش میکنه
ابرهایی که با وزش باد در آسمان نیلی پخش و پلا شدند
هوای خنک و دلچسپ زمستونی بهشت
تابش و انعکاس نوری که به آب خورده و نورِش قلب آدم رو به آرامش فرا میخونه
و نوری که از لابلای ابرها داره به زمین میتابه
خدایا شکرت برای احساس آرامش و فرکانس خداوند.
استاد شایسته جان ما هم با شما در این هوای زمستونی در پرادایس همقدم شدیم و با دیدن زیباییهای بکر پرادایس به احساس شکرگزاری و آرامش رسیدیم
و استاد چه تعبیر زیبایی کردید از نامرئی شدن داشته هامون و نعمتهامون
که واقعا وقتی تکراری میشه برامون و در روزمرگی ها گیر میکنیم دیگه هیچ حسی نسبت به بینهایت داشته نداریم
و وقتی اون نعمت از دست میره تازه متوجه اهمیت اون نعمت میشیم و تازه یاد شکرگزاری میوفتیم
چه خوبه که هر لحظه داشته هامون مارو به وجد بیاره و حس تازگی رو هر لحظه تجربه کنیم
استاد جان چقدر خوبه که در برابر کمبودها اون حس معنویت و حضور خداوند را با تغییر نگاه و زاویه دیدمون هر لحظه تجربه کنیم و اینه که ما انسانها واقعا آزادیم برای در فرکانس خداوند و آرامش و معنویت قرار بگیریم و محدودیتی برامون نیست
با برداشتن توجه از کمبودها و با نگاه نو و تازه به داشته ها انداختن ، باعث میشه برکت به زندگیمون وارد بشه و اون محدودیت تبدیل به فرصتی برای رشد ما میشه بدونِ اینکه ما رو آزرده کنه
استاد عزیز کاملا فرکانس شکر و سپاس شما رو میشه از صدای تنفس و صحبت شما احساس کرد
این احساس نابِ خدایی رو من هم با قلبم حس کردم با دیدن این همه شگفتی و زیبایی بهشت
با تبدیل کردن محدودیت به فرصت برکت رو از هر ماجرای به ظاهر ناخوب میشه بیرون کشید و قربانی شرایط نشد.
و در همون شرایط حس حلِ مسئله و اعتماد به خداوند رو داشت و همون آرامشی که با تغییر نگاه بوجود میاد حلال مسائل ماست و ما رو به جواب هدایت میکنه
استاد عزیز سپاس که به حستون گوش کردید و ما را هم در دیدن این همه زیبایی و درک و آگاهی شریک کردید
توکل کردن و در فرکانس آرامش قرار گرفتن یعنی رشد و پیشرفت
به به
بارش زیبای برف را ببین
خدایا هزاران مرتبه شکرت
برای این رحمت و برکت الهی
استاد نمیدونم چندین بار این صدای شما از شدت شکرگزاری فرکانسش عوض شد واز شکل تنفستون کاملا مشخص بود که یه حس ناب و آرامش محض را دارید تجربه میکنید
نوش جونتون و نوش جونمون این آرامش محض
ما هم از برکات این زیباییها استفاده بردیم و به حس آرامش رسیدیم
بینهایت سپاسگزارم از این سخاوت و بخشندگی و لطف و مهر شما که به این خانواده بزرگ و ارزشمند تقدیم کردید.
استاد دقیقه 15:5 به بعد مشاهده خودِ بهشت بود
واقعا رویایی و زیبا هست تلفیق پاییز و زمستون
بینظیرِ بینظیر و تصویر اون درخت های زیبا که در آب خودنمایی میکرد فوق العاده بود
خدایا شکرت
وای بخار آبی که روی آب تشکیل شده بود بینظیره
الله اکبر به این همه شگفتی و زیبایی
استاد شایسته واقعا یه خدا قوت جانانه تقدیم شما برای این همه توانمندی و رشد و بالندگی که دارید و نمونه و الگویی تمام عیار برای همه ما هستید
استاد واقعا این طبیعت رویایی و بکر یه موزیک خدایی هم میطلبید و عجب معجونی شد
دلچسپ و گوارا و چقدر لذت بردیم
الهی شکر.
خدا قوت به استاد عباسمنش عزیز برای این هدایت و حل مسئله در پرادایس زیبا
دمتون گرم واقعا
که مورد تعجب لری هم شدید .
خدایا ما رو از سپاسگزاران نعمتهای بیکرانِت قرار بده
و ما رو به فرکانس آرامش هدایت کن.
الهی آمین.
در پناه خدای رحمان همیشه ثروتمند باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهٌ إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ «10» سوره زمر
بگو: «اى بندگان من که ایمان آوردهاید! از پروردگارتان پروا کنید. براى کسانى که در این دنیا نیکى کردهاند نیکى است، و زمین خدا بزرگ است، (پس اگر در منطقهاى براى حفظ ایمان و تقوا و کار نیک در فشارید، هجرت نمایید). همانا صابران پاداش خود را بى حساب به طور کامل دریافت مىدارند.
==============================
خدایا شکرت هرآنچه دارم از آن توست
سلام بر استاد عزیز و مریم جان و دوستان خوبم
الهی که همگی در بهترین حال باشید
سلام بر پارادایس زیبا که مفتخر به حضور دو تن از توحیدی ترین پاکترین و شایسته ترین بندگان صالح خداونده
سلام بر بانوی این تکه از بهشت بر روی زمین
مریم مقدس شایسته
مریم جان چه کردی با دلم با این فایل!!!
عجب فایلی بود عجب فایلی بود
چه طوفان توحیدی ای بپا کردی در دلم!
چه انرژی پاک و احساس ناب توحیدی در صدات و در همه حرفهات موج میزد!!! و بطور کامل بمن منتقل کردی
های های گریه کردم امروز، از صحبتهای توحیدیت، از زیبایی بینظیر و شگفت انگیز پارادایس که تا حالا اینجور سفید برفی و این همه نقره ای رنگ ندیده بودم، و از آهنگ و شعر زیبای توحیدی که برای این فایل انتخاب کردی!
فقط موقع دیدن فایل هم نبود،از صبح تا حالا هر وقت که یادم میاد باز همونجور گریه ام میگیره
بینهایت از شما سپاسگزارم
سپاسگزار خداوندم برای این همزمانیها، که من دیروز به منظره های بسیار زیبای برف هدایت شدم و توی برفها قدم زدم و لذت بردم و همه اش در حال سپاسگزاری و صحبت با خداوند بودم تو این فایل هم مریم جان توی برف قدم میزد و از زیباییهای برف و اتصال به خداوند می گفت
الان کنار دیوار باغچه ما هم به پهنای یکی دو متر برف از روزهای قبل مونده، اول میخواستم برم کنار باغچه کامنت بنویسم، ولی این کارو نکردم گفتم بزار کامل تمرکزم روی این فایل و انرژی پاک خالصش باشه
یه همزمانی دیگه هم اینه که این روزها بیشتر وقتها نشانه امروزم سریال زندگی در بهشت میاد
و اینکه ما هم توی حیاط شیر تخلیه آب گذاشتیم و زمستونا آب حیاط رو تخلیه می کنیم تا لوله های آب آسیب نبینه
مریم جانم شما در کنار استاد عزیزم بهترین الگوی من هستی از شما خیلی درسها گرفتم و چیزهای زیادی یاد گرفتم
یاد گرفتم که خیلی از مسائلم رو حل کنم
بینهایت از شما سپاسگزارم
خیلی دوست دارم
استاد عباسمنش عزیزم سپاسگزارم
دوستان عزیزم سپاسگزارم
سرشار از توحید و نور الهی باشیم
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان جان جانم
وای خدای من سپاسگزارم که اول صبح رو با چه زیبایی و چه نعمت غیر منتظره ایی رو شروع کردم . الله اکبر
مریم جانم الهی دور سرت بگردم خواهر قشنگم که چقدر دلم برات تنگ شده عزیز دلم .
من سه روز پیش خبر برف فلوریدا رو از همسرم شنیدم و همونجا گفتم وای خدای من ، ای کاش مریم جان از پردایس برفی برامون فیلم بگیره و بزاره تو سایت .
مریم جان خدا چقدر نزدیکه چقدر نزدیکه و من هر روز دارم به این باور میرسم که خدا خیلی نزدیکه و چطوری خواسته من رو اجابت کرد و به دل شما انداخت که از هوای برفی پردایس برامون فیلم بگیرید . الله اکبر الله اکبر
خدایا این حد از زیبایی من تو پردایس ندیده بود.
این یک نعمت غیر منتظره ست برام. نشان دهنده و نوید یک سری خبرهای خوب و عالی که قراره هم برای شما و هم برای من و هم برای دوستان تو سایت بیفته .
خدایا سپاسگزارم از دیدن این همه زیبایی ، این همه نعمت، این همه برکت ، این همه فراوانی ، این همه هدایت
مریم جان که من چقدر عاشق اسم تو هستم ، لحظه بارش برف تو تاریکی که به اون شدت می بارید یک لحظه تصور کردم که خداوند داره روی سر این پردایس زیبا شاباش میریزه و دونه های برف مثل اسکناس های دلاری بود . اون قندیل های زیبا ،مثل الماس بودند . وای من اون لحظه که شما تو برف ها راه میرفتید خودم رو در کنار تو احساس میکردم . من عاشق قدم زدن رو برفها اون هم توی جنگل که فوقالعاده است .
باورت میشه که دوست داشتم صحنه برفی پردایس رو ببینم اما ذهنم میگفت این اتفاق نمی افته چون فلوریدا اون منطقه ایی نیست که برف بیاد و حالا دیدیم که اومد و این بارش برف جواب کوبنده ایی برای ذهنم بود ، هیچ چیز برای خداوند غیر ممکن نیست او قادر مطلقه . به قول استاد این باور امکانپذیری در من چندین برابر شد که میشه ، اتفاق میفته ، به شرط باور به شرط ایمان به خدا
خدایا شکرت به خاطر مدیریت هوشمندانه استاد که هدایت شدند که چطوری از ترکیدن لوله آب جلوگیری کنند . و خدایا شکرت به خاطر وجود شما مریم جان عزیزم که به خوبی هر چه تمام تر قطعی آب را مدیریت کردی و همچنین از بچه های نازنین پردایس مواظبت کردی .
مریم جان من واقعا تو رو در آغوش خداوند دیدم . تو یکی از بنده های خوب خدایی و از رستگارانی .
من همیشه این جمله شما در قسمت 82 زندگی در بهشت ، زمانی که تنها بودید و ترس ها به سراغتون می اومد این رو با خودتون تکرار می کردید ، یادم افتاد و من هم اون رو الان تکرارش میکنم : مؤمنان به خداوند توکل کنند و هر کس به خدا توکل کند ، خداوند برای او کافیست .
الهی شکرت که توفیق دوباره به من داده شد که تو این سایت توحیدی کامنت بنویسم و تمرین ستاره قطبی من شد ، الهی شکرت
دوستت دارم مریم جان من ، بهترین دوست من ، بهترین خواهر دنیا
ان شاالله همیشه سلامت و موفق باشی
و دوستتون دارم استاد عزیزم ، پدر معنوی من
بهترین خانواده من
و خدایا شکرت به خاطر پدر و خواهر معنوی و دوست داشتنی ام که من رو به سمت آنها هدایت کردی .
به نام خدایی که از سر مهر بخشش فراگیر و همیشگی دارد
سلام مریم جانم و استاد عزیزم و تمام دوستای عزیز
نمیدونم از کجا شروع کنم انقدر که این فایل و این قسمت سریال مهر تایید بود برام که حتی نتونستم کلشو ببینم تا نصف دیدم و دوست داشتم این کامنت رو اینجا برای خودم بیشتر از همه بزارم!
الان ساعت 5 صبح ایرانه و من یک early bird هستم که همیشه ساعت چهارو نیم پنج صبح از بچگی بیدار میشدم و چقدر این ویژگیم رو دوست دارم اون تایمی که همه جا سکوته و من چقدر ازش لذت بردم کارامو انجام دادم و چه طلوع هایی که ندیدم و عشق نکردم..
طبق معمول همیشه صبح ها چشمامو که باز میکنم بعد از سپاسگزاری توی تختم سریال زندگی در بهشت رو میبینم و دیگه رسیده بودم به فایل های اواخر فکر میکنم قسمت 229 بودم که باید میرفتم قسمت بعدی رو میدیدم..امروز صبح که سایت رو باز کردم برای دیدن سریال دیدم قسمت جدید گزاشتید و بی تردیدبازش کردم..
من حتی فایل رو هنوز پلی نکرده بودم تنها جمله ای که توی ذهنم میچرخید این بود که (هیچ چیزیدر این جهان هستی برای خدای من غیر ممکن نیست)
فقط بادیدن تصویر کاور فایل تا ته قضیه رو رفتم..
استاد این فایل برای من فقط یک قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت نبود خیلیییی فراتر بود خیلی مهر تایید بود بر تمامی خواسته هام..
استاد چند وقتی بود استاک شده بودم و همش میپرسیدم خدایا من چمه چرا نمیتونم هیچ کاری بکنم چرا انگار اون راحیلی که بودم نیستم من چم شده؟
هدایت شدم به دوره احساس لیاقت!!!
تمرکزی و استاد ترمز اصلی سطح خودت رو پایین آوردن که داشت نابودم میکرد داشت منو میکشت چنان چسبیده بودم به زمین چنان نمیتونستم هیچکاری بکنم..
خیلییییی چیز ها فهمیدم که من چقدر وجودمو نمیدیدم وجودی که پر از موهبته چقد تلاشام برام عادی بوده چقد موفقیت هام برام عادی بوده چقد خودمو کشیدم پایین سطح خودم رو اوردم پایین درصورتی که اون نبودم و چقد ارزش هام یادم رفته بود!!
توی این چند وقت که توی دوره هستم انقدر هر روز حالم بهتره انقدر میبینم وجودمو توانایی هامو و خودم رو تحسین میکنم انقدر به این موضوع پی بردم که چقدر ثروتمندم چقد خدا همههه جا همه کار برام کرده چقدر همیشه غرق نعمت بودم و برای خودم عادی بوده چقد درست بودی از اول چقد ویژگی های خوبی داشتی ولی خودت به چشمت نمیومده!
و فکر میکردی هیچی نیستی!
و توی این چند هفته که فقط دارم هر قدمی که برمیدارم هر کاری که میکنم خودم رو تحسین میکنم هی جهان بیشتر کمکم میکنه توانایی هامو ببینم حتی چیز هایی که خودم خبر نداشتم..
دیروز بامامان رفتیم مال برای خرید یک برند عطر هست که اسم نمیبرم اما موفق ترین برند عطر ایرانه و ما چندین ساله که ازاین برند خرید میکنیم و استاد این برند وصله! یعنی تمام بوها از طبیعته همش الهاماته و چقدرررر ثروت و فراوانی و باور های قوی ای داره و چقدر پره و مشتری های خاص خودشو داره.. دیروز که رفتیم هر بویی که میزد و میداد دست من من یه نظری راجبش میدادم که این بو مال اینجور افراده این بو مال این مدل ماشینه و…
و اون خانم محترمی که فروشنده این برنده رو کرد به مامان و گفت خانم دخترتون چه روانشناسی عطر قوی ای داره شگفت آوره که انقد تشخیصش خوبه چون ما خودمون برای استخدام شدن دوره میگزرونیم و روانشناسی شناخت عطر و آدم هارو میخونیم و یکی از ترفند های فروشمونه و ایشون عالی داره انجامش میده!
از وقتی برگشتیم خونه فقط داشتم به حرفش فکر میکردم و چقد سپاسگزار خدا و شمام استاد که تمام این باگ های ذهنی من داره دونه دونه با احساس لیاقت باز میشه و من دارم زلال تر میشم چقد الان درک میکنم تمام استعداد هامو تمام موهبت هامو تمام ثابت قدم بودنم رو..انقد دیشب تصویر های قشنگی از زندگی آیندم جلوی چشمام بود و صبح که این فایل رو باز کردم تمام این زیبایی هارو دیدم پرادایسی که فکرشم نمیکردید پر از برف بشه اتفاقی که غیر ممکن بوده و ممکن شده یه مهر تایید شد بر تمام تصویر هایی که دیدم از خودم و زندگیم چون یکی از باور هایی که از اول مسیر همیشه داشتم و جزئی از من شده این هست که خدای من بزرگتر از خواسته های منه و هیچ چیزی برای خدای من غیر ممکن نیست..
این باور ها هم برای این ساختم و اخت گرفته باهام و دارم هر لحظه تو زندگیم میبینم چون من همیشه از بچگی عجیب غریب بزرگ فکر میکردم تو ذهن خودم خیلیییی زیاد رویاهای بزرگ هدف های بزرگ داشتم و تا این سن به خیلی هاش که واقعا برای اطرافیان راحیل شاید غیر ممکن بوده رسیدم و سپاسگزار خدام که چقد روون منو جلو میبره هدایت میکنه تو درک قانون کمکم میکنه و این انرژی قوی ذهنی رو بهم داده که بسازم و به چطوریش کاری نداشته باشم..
و خیلیییی هنوز مونده برای تجربه کردن برای جلو رفتن برای ایمانی که قوی تر بشه فقط کافیه بیشتر خودم رو بسپرم بهش لیاقتم رو ببینم ارزشم رو پایین نیارم تا به هر آنچه که میخام و برای من بهترینه برسم..
سپاسگزارم ازتون به خاطر تمام این تصاویر زیبا بابت ملک زیباتون سپاسگزارم ازت مریم عزیزم که توی این سرما برامون این فایل رو پر کردید که هم لذت ببریم و هم باور هامون به خدا و ایمانمون به این قدرت قوی تر بشه..
دوستون دارم
بنام خدای مهربان
سلام راحیل عزیز
عجب اسم جذابی دارید و خاص مثل شخصیت وجودی خودتون خاص و زیباست
کامنت شما دو تا نکته مهم برای من داشت که باعث شد من بعد از مدتها کامنت بنویسم اون هم در جواب به کامنت یکی از فرشته هلی خداوند در سایت استاد عزیزم.
نکته اول اینکه چقدر با کیفیت کامنت نوشتین و چقدر کلماتی که بکار بردید هم خانی داشتن باهم تحسین برانگیز بود مدل نوشتاری شما راحیل عزیز
من یادم میاد که خیلی از بچگیم نه اهل مطالعه بودم نه اهل مدرسه و درس خوندن در کل سال های تحسیلیم که به زور دیپلم ردی شدم من کلان نیم صفحه به خاطر ندارم انشاء راجب موضوعی نوشته باشم و دیروز دعوت بودم خونه خواهرم و داشتم از اتفاقات زیبام در زندگیم صحبت می کردم که البته شرایطش ایجاد شد که راجب خودم صحبت کنم و خواهرانم به شدت من رو تحسین می کردن برای قدرت اراده قوی که در خودم ایجاد کردم برای تغییرات مهم در زندگیم که خودم خیلی در گذشته ام باور نداشتم تغییر کنم اما تغییرات رو شکل دادم و بعد راجب کتابی که یک سال پیش راجب کار خودم نوشته بودم صحبت کردم به طور ناخودآگاه از دستاوردهام می گفتم که من حتی یک خط جمله بلد نبودم انشاء بنویسم الان کتاب می نویسم. بعد راحب صحبت کردن خودم حرف زدم که وقتی راجب موضوعی صحبت می کردم تح حرف من معلوم نبود و جمله من هیچ وقت پایان مشخصی نداشت اما الان راجب موضوعات مختلف راحت صحبت می کنم و فن بیانم بسیار قوی شده که شده نقطه قوت من در ارتباط برقرار کردنم و این تغییرات رو من نادیده میگرفتم و تنها تغییر در وضعیت مالی انگار بزرگ ترین دستاورد و رشد شخصیتی برای من بود از دیدگاه خودم
و واقعا سپاسگزار خداوند هستم به خاطر وجود شما راحیل عزیز که نوع نوشتن و بیان کامنت شما این موضوعات و دستاوردهام رو به یادم آورد.
نکته دوم موضوع احساس ارزشمندی بود که بیان کردید و بسیار نکته مهم و ارزشمندی بود
من بارها شده یادم رفته توانمندی هام رو و بی ارزش دونستم و همین موضوع باعث توقف من در بسیاری از موارد زندگیم بوده و هر وقت نقطه قوت خودم در شغلم رو بیاد آوردم رفتار جهان هم با من تغییر کرد هر دقت به یادآوردم که چقدر توانمند هستم در کاری که عاشقش هستم روند پیشرفتم بیشتر شده
آفرین به شما به خاطر به یاد آوردن این موضوع که ارزش های خودمون رو فراموش می کنیم و زمانی که ما ارزشمند بودن خودمون رو فراموش می کنیم جهان هم فراموش می کنه و هر وقت بیاد میاریم که فارق از تمام توانای هامون فارق از تمام زیبای و قشنگیهامون فارق از قد بلند بودن یا قد کوتاه بودن خودمون فارق از مکان زندگیمون فارق از تمام دستاوردهامون ارزشمند و لایق بهترین زندگی هستیم خداوند در همان زمان نشانه هاش رو به ما نشان میده که آفرین مسیر درست همینه ادامه بده
راحیل زیبا و دوست داشتینی چقدر خوشحالم که روی ارزشمندی خودت داری کار می کنی و در دوره احساس لیاقت در کنار دیگر دوستانم حضور داری و میدانم که بسیار به این امر واقف خواهی شد بیشتر و بیشتر که چقدر ارزشمند و دوست داشتنی هستی.
به امید حضور خودم در این دوره فوق العاده که توسط استاد فوق العاده توانمندم ساخته شده الهی شکرش.
سپاسگزار خداوند هستم که امروز به طور اتفاقی با شما دوست عزیزم آشنا شدم در خانه ای که تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.
الله اکبر
الله اکبر
اشهد ان لا اله الا الله….
دیوانه شدم. والسلام.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
سلام به عظمت الله
سلام به بندگان الله
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی/
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی/
همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی/
همه نوری و سروری، همه جودی و جزایی/
نتوان وصف تو گفتن که که تو در وهم نگنجی/
نتوان شبه تو جستن که تو در فهم نیایی/
٫،،٫
تا دقیقه 24 رو دیدم و در کشمکش عظیمی بین دیدن بیشتر عظمت و شکوه اینهمه زیبایی و ابرازش مونده بودم.
نتونستم بیشتر ببینم ترسیدم قبلیها از یادم بره.
خانم شایسته با این قلبی که در دستان خداوند سپردی و ما رو هم شریک نعمتت کردی بقول شاعر دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی، آنچنان که بخدا قسم با آهنگ بی نهایت بجا و مناسب حالی از محسن چاوشی که میکس کردید، پا شدم و رقص سماع کردم و هی اشک ریختم و اشک ریختم و فریاد زدم خدایا عااااشقتم، خدایا ازت ممنونم
آخه وفور نعمت یکی دوتا سه تا نبود که….
اقیانوس بود، کهکشانی از صحنه های فوق حرفه ای قدرت پروردگار بود!
قشنگ در برابرش له شدم.
از کجاش بگم؟
از اون برف بی سابقه و غافلگیرکننده،
اون حجم از آبی که بر اثر ذوب شدن اینهمه برف وارد سفره های زیرزمینی میشه و زمین مرده رو سیراب و زنده میکنه،
از اون میوه های کوچولو اما قوی وسط جنگل خوابیده زیر برف،
از اون مه رقص کنان روی دریاچه نقره فام،
از اون نور نارنجی روی سر جنگل بهشتی که انگار موهای حنازده لابلای موهای سفید یه مادربزرگ مهربونه.
از اون دوتا مرغابی عاشق که اومدن ماه عسل روی دریاچه.
چی بگم خدایاااااا که زبونم توانایی وصفش رو نداره.
حالا از شاگرد اول استادمون می خوام بگم. می خوام تمام توان ذهن و ادبیاتمو بکار بگیرم تا شما رو تحسین کنم، مریم خانم شایسته بی نظیر.
قربون بغضت بشم وقتی در مقابل عظمت این رب عزیز جز ستایش و تسبیح کاری از دستت برنمیاد.
شما فوق العاده اید.
اینکه واکنش خیلی طبیعی آدمهای معمولی رو کنترل کردید و موندید در دل پرادایس.
برای اینکه تجربه جدیدی رو برای خودتون رقم بزنید و باهاش رشد کنید.
عمدا موندید و فرصت رو غنیمت شمردید تا قدرت حل مسئله رو در خودتون به مراتب بیشتر کنید.
استاد در دوره شیوه حل مسائل گفته بودند که راه حل هر مسئله ای در دل همون مسئله است.
وقتی آب قطع میشه، برف میشه همون آبی که نیاز داریم. تازه برفی که کاملا استریل و پاکه.
وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا/و از آسمان آبی پاک و پاک کننده نازل کردیم.
برای پارو کردنش از فکرتون استفاده کردید و خدا هدایتتون کرد به یکی از ابزار آشپزخونه.
برای پخت غذا هم خلاقیت به خرج دادید و راهی انتخاب کردید که به برق نیازی نداشته باشید.
به خودتون و ما ثابت کردید هیچ مسئله ای نیست که آدم قوی از پس حل کردنش برنیاد.
دست مریزاد.
براونی و مرمری و بقیه بچه ها هم خدایی دارند که همون خدا دستش که شما باشید رو هدایت کرد که بمونید و غذاشون رو تأمین کنید. شما دست توانمند پروردگار برای روزی رسوندن به مخلوقاتش شدید. چه ثواب عظیمی!
من عاااااشق این استقلال و اعتماد بنفس شمام.
فکر کنم بیش از 7 ماهه که شما زوج عاشق همدیگه، دارید از هم جدا زندگی می کنید بخاطر اهداف شغلیتون، برای حفظ تمرکزتون. در عین حال دیدارتون و ارتباط تنگاتنگتون هم برقراره.
این عین احساس ارزشمندیه. این خود خود تعهده.
این نمود یک انسان متکامل و رشد یافته است.
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
امروز صبح بدون اینکه هنوز این هدیه ارزشمند خدا رو دیده باشم، وقتی هنوز خبر نداشتم چه رزق و روزی بزرگی در انتظارمه، دل سپردم به کلام خدا. گفتم خدایا امروز هم روزیمو از کتابت برسون.
اومد سوره کهف آیات 28 تا 30.
وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿28﴾
و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [و] خشنودى او را مى خواهند شکیبایى پیشه کن و دو دیده ات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیاده روى است اطاعت مکن (28)
فقط این یک آیه برام یک دنیا مفهوم داشت. بهم به وضوح گفت ورودیهات رو کنترل کن و تمام تمرکزت رو بگذار روی یاد گرفتن از افرادی که صبح و شام به ذکر خداوند مشغولن،
چه کسانی توی این دنیا قلبشون رو به خداوند سپردن و این ویژگی قرآن رو خیلی پررنگ دارن؟
بجز استاد عباسمنش و استاد شایسته و اینهمه دانشجوی زبده دیگه هیچکسی رو سراغ ندارم.
خدا بهم گفت خودت رو دربست به خدمت و معرفت خودم دربیار و دیگر هیچ……
خدای بزرگ من شکرت، من با تمام جانم پر بسته و اسیرم، خواهم که با تو باشم، در پای تو بمیرم…
برم بقیه فایل رو ببینم.
مرسی که آرزوی این چند روزم رو برآورده کردید. دلم به شدت برای سریال زندگی در بهشت و سفرنامه تنگ شده بود.
الهی شکرت!
به نام خدای مهربان و بزرگ
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که عشق و نور قلب من هست
خدای که بهترین و بزرگترین حامی من هست
خداوندی که بهترین رفیق من هست
خدای که خیلییی به من نزدیک هست نزدیکتر از رگ گردن
خدای که جان و جهان من هست
خدای که هدایتگر من هست
خدای که پشتیبان و هواه خواه من هست
خدای که هر جا باشم او با من هست
خدای که من را به شدت کافی هست
خدای که فرمانش نافذ هست
سلامممم سلاممممم به همه عزیزانم
سلامم شایسته عزیزم شایسته ترین شایسته دنیا
میدانی من از این فایل چی درسی گرفتم ؟
اینکه باید به معنی زنده گی از درون رسید
زنده گی اونجاست که به معنایی واقعی اش پی میبری و هر روز زنده گیش میکنی
زنده گی اونجاست که با عشق به دو پرنده زیبا نگاه میکنی و لذت میبری
زنده گی اونجاست که به موزیک ملکوتی ملکا ذکر تو گویم گوش میدهی و غرق عشق خدا میشوی
زنده گی اونجاست که با عشق تخم مرغ ها را جمع میکنی و با دیدن شان لذت میبری
زنده گی اونجاست که گرمی خورشید خانم را حس میکنی
زنده گی اونجاست که غرق طبیعیت زیبایی پارادایس میشوی
البته استاد شایسته شما از درون به معنای زنده گی رسیدی
باید به معنی زنده گی از درون رسید
و بیبیینی تو با چی چیزی حال میکنی
و من شجاعت شما را تحسین میکنم
خانم شایسته عزیزم یک چیز بگویم ؟
میدانی وقتی واقعی به معنای زنده گی برسی و حس خوب را درک کنی بعد آن نمیتوانی به گونه دیگر زنده گی کنی !!
نمیتوانی برای دل دیگران زنده گی کنی !
نمیتوانی از حس خوب خودت بگذری
نمیتوانی با این چیز های ساده ذوق نکنی
میدانی اگر زنده گی شما را فامیل من و اطرافیانم بیبیند چی میگوید ؟
فکر میکنید تحسین میکنند ؟
اگر فکر میکنید تحسین میکنند سخت در اشتباه هستید
چون اونا به معنی واقعی زنده گی نرسیدند
زنده گی برای اونا فقط از بیرون هست
همین حالا اگر زنده گی شما را یکی از نزدیکترین افراد زنده گی من می دید میگفت !!!
اینم شد زنده گی ؟
تنهایی در یک زمین بزرگ در این هوای سرد ؟
باز خودت برف را پاک بکنی ؟
همسری که اصلا در فکر خانمش نیست ؟
و هزار حرف دیگر که اصلا نمیخواهم یادی بکنم
…………..
خدا شاهد هست اگر حرفی غیر از حق گفته باشم
این را به این خاطر گفتم که قدر دیدگاهی مان را بدانیم
قدر این را بدانیم که معنی واقعی زنده گی را درک کردیم
قدر این را بدانیم که از درون شاد هستیم و راضیم قدر دان
قدر ساده گی های زنده گی مان را بدانیم
قدر نگاهی زیبای مان را بدانیم
(( همین دیروز یکی از دخترا به من گفت ( پاکیزه هر چیز را زیبا میگوید )
نمیداند که نگاهی من زیبا شده
نمیداند که از پرده چشم من خدا دارد نگاه میکند نه من )
قدر این فایل ها را بدانیم
قدر اینجا را بدانیم
اینجا بوی خدا را میدهد
اینجا آدم ها خیلیییی زیباست
این مکان خیلییییییییی زیباست بوی عشق را میدهد
این را بدانیم که باید به معنی زنده گی از درون رسید
و برای دل خود زنده گی کرد
امروز من یک کاری در انستا گرام داشتم و عکسی را برای مادرم نشان میدادم رفتم داخل انستاگرامش و دنبال اون عکس میگشتم
که بعضی از فامیل های مان توجه ام را جلب کرد منم چند دقیقه به عکس های اونا نگاه کردم
از بیرون خیلیی شیک و مجلسی بودند خدا شاهد هست قلب شان از طریق عکس های شان با من حرف زد
که اصلا نمیدانند رضایت درونی چیست
شادی درونی چیست
احساس خوب واقعی چیست ؟
بعد از بیرون شدنم سرم را درد گرفت من فقط شاید چهار دقیقه مصروف بودم ( عجب چیزی بی معنی هست )
بعد از بیرون شدنم چقدرررررررررر من شکرگذاری کردم برای متفاوت بودنم
برای این مسیرررر زیبا
عاشق شخصیت زیبای خودم هستم
عاشق این زیبایی خودم هستم
عاشق اینم که برای روح خودم بی نهایت ارزش قایلم
عاشق اینم که سرم در زنده گی خودم هست فارغ از هیاهوی جهان
دنبال احساس خوب درونی خودم هستم
من واقعا در این مدتی که در سایت هستم زنده گی را واقعا زنده گی کردیم
من واقعا قدر خودم را میدانم
ارزش خودم را میدانم
چقددررررر خوشحال شدم از خودم
واقعا با تمام وجودم به خودم گفتم من ازت راضی هستم
از خودم خیلییی راضی هستم
وااااااااااااای چقدررررررر خوشحال شدم که من دور دور دور دور هستم از حاشیه ها
صد سال دیگر هم سمت این چیزا برنمیگردم
چون من معنی واقعی ارامش را درک کردیم
حالا شما هم معنی واقعی زنده گی را درک کردین
زنده گی اونجاست که با عشق برای خودت سوپ آماده میکنی
زنده گی خیلییییی زیباست به شرطی که با درون به معنی آن پی ببریم
با قلبم دوستتتتتتتتتتت تان دارم
عاشق تان هستم
مواظب قلب های پاک تان باشید
سلام بهت پاکیزه ترین پاکیزه ی دنیا
حال دلت کوک و متصل به خدا
پاکیزه مدت هاست که دنبالت میکنم و همیشه تحسینت میکنم و منتظر زمان مناسبش بودم که بیام واست بنویسم
دختر تو بینظیری
من ازت الگو میگیرم چون منم مثل تو دختری هستم که با سن کم وارد این مسیر شدم و به کسایی مثل خودم و خودت خیییلی افتخار میکنم که جدا شدیم از بدنه ی جامعه و دنیامون با دنیای هم سن و سال هامون متفاوته
من خیلی ازت یاد میگیرم ، عشق الله ، لذت بردن از زندگی ، درگیر حاشیه ها نشدن و تمرکز روی اصل داشتن ، احساس لیاقت و عزت نفس داشتن ، ژورنال کردن و شناخت خودت
اینا چیزاییه که من ازت یاد گرفتم و ممنونم ازت که واسمون مینویسی
در پناه الله باشی
به نام خدای مهربان و بزرگ
خدای رب العالمین مرا کافی از دیگران هست
خدای افریننده عالم مرا کافی از خلق هست
خدای که نامش شفا و یادش دوا هست
خدای که نور قلب من هست
خدای که بهترین رفیق من هست
سلامممم ژینا جان عزیزم
سلاممم به فرشته زیبایی خدا
ژینا اولا برایت بگویم که تو خیلیییییییی زیبا هستی دختر
و من بار ها زیبای صورت و زیبایی سیرتت را تحسین کردم
نشده جای کامنتت را بیبیینم روی عکس زیبایت زوم نکنم
چون خیلی زیبای عزیزم
قلب بزرگ و دل دریایت را تحسین میکنم
تشکر میکنم عزیزم که برایم نوشتی
خداوند ما را خیلیییی دوست دارد که به مسیر زیبا هدایت کرد
خداوند ما را کافی هست
منم ممنون هستم که برایم نوشتی و قلبم را با نور زیبایت روشن کردی
میبوسمت عزیز زیبایم
مواظب قلب پاکت باش
سلام عزیزم چه اسم قشنگی داری ، پاکیزه جان
چقدر زیبا نوشتی ، معنای زندگی،،،
من گاهی وقتا ازش دور میشم چقدر حالم بد میشه ، گاهی وقتا نجواها پیروزمیشن و من را از معنای زندگی خودم دور میکنند و باعث میشن من برای دیگران زندگی کنم و از خودم دور بشم ، الان که گفتی معنای زندگی یادم اومد که چقدر حس خوبیه که معناشو پیدا کنیم و واسه خودمون و خوشی و دل خودمون عشق کنیم و زندگی کنیم همون جوری که لذت ببریم ، وقتی اون معنی رو پیدا کنیم و خودمون و غرق کنیم توی مسیر خودمون اون موقعست که همه چیز قشنگ تر میشه و اون موقعست که بدون تلاش کردن زیاد پولمیاد رابطه ها میاد ، حال خوب میان و هرچیزی که خوبه در این عالم میاد به سمتمون وقتی هرکسی معنی زندگی خودشو متوجه بشه و بریم دنبال شور و شوق خودمون ، وقتی پیدا کنیم چی واسه من تنها زیباتره ، و درککنیم زیبایی توی سادگی هاست .
خیلی خداروشکرمیکنم که این موقع صبح کامنت قشنگتو خوندنم عزیزم ،
ممنونم از اینکه یاد آوری کردی بهم که بازم دنبال معنی زندگی خودم داخل زندگی خودم بگردم و سرم توی کار خودم باشه و ببینم با چی حال میکنم …
در پناه خداوند باشی
به نام یگانه خالق جهان
خدایااا قلب های مان را با نور خود روشن بگردان
و ما را غرق عشق خود بساز یا رب !!
سلاممم سلاممم بهاره جان عزیزم
عجب چهره ناز دلنشین و معصومی داری بهاره
اسم خودت هم مثل صورتت زیباست
بهاره جان ما همیشه در حال رشد هستیم
گاهی خارج میشویم دوباره میاییم
گاهی دلسرد میشویم و نا امید گاهی هم پر قدرت و با عشق ادامه میدهیم
میدانی مهم چیست ؟
مهربانی با خودت
که در هر دو حالت با خودت مهربان باشی
خودت را سرزنش نکنی و بدانی که تو در حال تجربه کردن و رشد هستی
میدانی بهاره بعضی اوقات با خودم که میشینم خیلیی تعجب میکنم به رفتار های خودمان
میدانی بعضی اوقات ما ناراحت میشویم برای اینکه چرا به اندازه کافی خوشحال نیستیم
بعضی اوقات از زنده گی لذت نمیبریم برای اینکه چرا به اندازه کافی نداریم
بعضی اوقات از خودمان راضی نمیباشیم برای اینکه چرا به اندازه کافی تلاش نمیکنیم
و اون لذت های کوچک
رشد ها کوچک
زیبایی های کوچک نمیبینیم
و همیشه دنبال اون گنده ها هستیم
در حالی که زنده گی به خود خود خنثی هست
اگر تو با ساده گی های زنده گی ات عشق کنی و لذت ببری با اون گنده ها هم لذت میبری وگرنه زهی خیال باطل هست
ممنونم که برایم نوشتی
مواظب قلب زیبایت باش
بوس به صورت ماهت
سلام بر پاکیزه عزیز که روح پاکیزه اش عین یه باغ بعد امدن یه بارون حسابی، در فصل بهار ، پر طراوت. عزیزم این دومین پیامی هست که ازت خوندم و عاشقت شدم از بس زیبا مینویسی. بقول ابراهیم ان نوع نوشتار فارسیت هم به زیبایی نوشتارت اضافه میکنه.
چقدر متنی که نوشتی مناسب این روزهای منه، خیلی باخودم درگیرم. یه چالش دارم اینکه خیلی سر پسر کوچکم داد میزنم و بشدت از دستش عصبانی میشم،در حدی که بچم به گریه میفته و ازدستم خیلی ناراحت میشه و از من بدش میاد. هر بار باخودم حرف میزنم ومیخوام حذف کنم این عصبانیتم سر این بچه رو ولی نمیدونم چرا،بشدت از دستش عصبانی میشم. از دست خودم ناراحت میشم. از طرفی دلم میخواد یکی از دوره هامو سروع کنم ، رژیمم رو دوباره شروع کنم ولی هیچ کدوم رونمیتونم یا نمیشه استارت بزنم و انگار از درون خشم دارم از خودم. امیدوارم خداوند هدایتم کنه،امیدوارم بتونم کنترل ذهن کنم و آرامشم رو بیشتر کنم، بااینکه مرتب تو سایت هستم ولی نمیدونم چرا اینجوری شدم. من قدیما خیلی ادم صبوری بودم، امیدوارم مهر من بدل پسرم بیفته ومهر ان در دل من. انگار از دستش عصبانیم که چرا منو دوست نداره. تینا همه سوالهای ذهنم، گاهی میگم مشاوره بگیرم بعد میگم نه، مشاوره نیاز نیست من باید رو خودم کار کنم. مشکل منم.
امیدوارم منم با شکرگزاریها بتونم کمک کنم به خودم که حسم بهتر بشه ، و کنترل ذهنم بیشتر بشه و صبورتر و ارامتر بشم. اگر توصبه ای داری بمن بگو پاکیزه جان.
از دور روی ماهت رومیبوسم.
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
به نام خدای که نور و عشق من هست
خدای که جان و جهان من هست
خدای که بهترین دوست من هست
خدای که بهترین رفیق من هست
خدای که مرا کافی هست
خدای که دلدار من هست
خدای که عاشق من هست
خدایی که بهترین یار من هست
میدانی مریم وقتی شروع به نوشتن میکنم فقط میخواهم از خدا بنویسم
نمیدانم این عشق با خدا چگونه هست ؟
مثلی عشقی هست که هم خیلی خیلیی ازت دور هست هم خیلیی خیلیی نزدیک ات هست
هم میبنیی اش هم نمیبینی ااش
هر لحظه همرایش هستی ولی بازم دلتنگش میشی
عشق خدا به نظرم چینین چیزی هست !
سلاممممممم به روی ماهت مریم جان
جان و دلم ، عشق جانم ، ممنون هستم که برایم نوشتی
میدانی مریم من فقط چیزی که یاد گرفتیم و در زنده گیم تمرین میکنم برایت میگم و چیزی از خودم ندارم
عزیز دلم ما بعضی مواقع خییلیییی به خودمان سخت میگیریم
خیلییی با خودمان بی رحمانه رفتار میکنیم
خیلییی خودمان را قضاوت میکنیم
بعضی مواقع فکر میکنیم کار کردن روی خودمان چیزی عجیب و غریب هست
باید بیشتر کار کنیم بیشتر فایل گوش کنیم اگراین کار نکنیم عذاب وجدان میگیریم یا فکرمیکنم از همه دنیا عقب ماندیم
یا بعضی مواقع از خودمان خیلییییی انتظار های بیجا داریم
باید همیشه صبور باشیم عالی باشیم همیشه پریفکت باشیم
همیشه بهترین عملکرد داشته باشیم
از خودمان انتظار و توقع بیجا داریم
ما انسان هستیم مریم
ما خشمگین میشیم
ما ناراحت میشیم
ما گریه میکنیم
ما قلب ما میشکنه
………
میدانی بعضی مواقع اون روح قشنگ ما خسته میشود میگه دست بکش ازم !
دست بردار از سرم !
مثل یک پنبه که زیر آب گرفتیم زیر فشارررررررررر هست و گلویش را محکم گرفتیم
همیشه قضاوتش میکنیم
باید فلان باشی
باید فلان عملکرد داشته باشی
این کارت غلط بود
تو چطور این کار را انجام دادی
تو انسانی خوبی نیستی
تو از عهده مسایل زنده گی ات برنمیایی
تو کافی نیستی
و بلاخره اون روح قشنگ ما میگه !!!
دست بردار از سرم بگذار نفس بکشم
بگذار نفس راحت بکشم
بگذار زنده گی کنم
و
تمام اون ناراحتی هایش را به شکل تنش در زنده گی ما نشان میدهد
و راه حل این فقط مهربانی با خودت هست
دیدن خودت هست
مریم جانم با خودت مهربان باش عزیزم
صبح که بیدار شدی به خودت آفرین بگو که با تمام چالش های فرزند داشتن بازم در حد توانت تلاش میکنی مادر خوب باشی
تلاش میکنی مادری کنی
آیا این جای تحسین ندارد ؟چراا همش دنبال ایراد در کارت هستی
چرا همش خودت را قضاوت میکنی
دیدی اگر روی فرزندت داد زدی خودت را سرزنش نکن تو هم یک مریم کوچک زیبا درون خودت داری میدانی اون هم منتظر نوازش توست
اول بابت اون کار خودت را سرزنش نکن تو انسان هستی !
تا وقتی با خودت مهربان نباشی این داد زدن ها تکرار میشود
این بار اگر روی فرزندت داد زدی خودت را سرزنش نکن بجایش برو فرزندت در آغوش بگیر همرایش بازی کن همرایش حرف بزن با جان و دلت برایش عشق بده
ازش معذرت بخواه
و با عشق و نگاهی پر مهر مادرانه نگاهش کن
تجربه مادری را حس کن
هم خودت را در آغوش بگیر هم فرزند را
خودت را بابت این کار قضاوت نکن
میدانی دوای همه چیز عشق هست
عشق که باشه همه چیز زیبا میشود
مریم میدانی زنده گی ما ها هیچ مشکلی ندارد
زهن ما فقط مشکل میسازد
بشین با خودت بنویس
چرا از دست پسرم عصبانی هستم ؟
چی کارش باعث میشود من عصبانی شوم ؟
مثال ::::
دیروز وقتی همرایش حرف میزدم به حرفم گوش نداد این کارش چی ماشه احساسی را در من کشید که باعث شد من سرش داد بزنم ؟
دوست داشتن پسرم چی حسی به من میدهد ؟
چگونه میتوانم از این به بعد به پسرم نگاه کنم که احساس عشق در وجودم داشته باشم ؟
پسرم چی ویژه گی های مثبتی دارد که من با دیدنش احساس خوشبختی میکنم ؟
یک چیز بگویم مریم ؟
میدانی رفتار های اطرافیانی ما نیست که ما را ناراحت و عصبانی میسازد
اون عینکی که به چشم گذاشتیم و با لنز اون عینک به رفتار اون فرد نگاه میکنیم اون نگاهی ما هست که ما را عصبانی میسازد
اون رفتار یک دکمه را درون ما روشن میکند که باعث میشود ما احساس ناراحتی و عصبانیت بکنیم
شاید رفتار های فرزندت این دکمه را در تو روشن کند
که من به اندازه کافی مادری خوبی نیستم
من درست مادری را بلد نیستم
من خوب نیستم
من کافی نیستم
من نمیدانم ولی شناختی که از زهن دارم برایت میگم
شاید این چنین ماشه در تو کشیده شود
که باعث بشود حالت بد شود و عصبانی شوی
باید زهن آگاهی بکنی و بیبینی چی چیزی در اون موقع باعث عصبانیتت میشود
چی رفتاری فرزندت تورا به چی دلیل عصبانی میسازد
آگاه شو بر دلیل عصبانیتت!
بدان که دلیل عصبانیتت رفتار اون فرد با تو نیست
اون دکمه هست که در درونت روشن شده هست عزیزم
این جفای خلق با تو در جهان
گر بدانی گنج زر آمد نهان
خلق را با تو چنین بد خو کند
تا ترا ناچار رو آنسو کند
این شعر چقدر زیبا میگه
میگه هر کس در زنده گی تان هر کاری میکند که باعث درد در شما میشود بدانید که گنج هست
چون نگاهی تو به بیرون هست اون فرد از طرف خدا آمده اون خود خداست آمده تا برایت بگوید به درون خودت نگاه کن
بیبیببن کجای کارت ایراد هست ؟
بیبیبین کجای نگاهت اشتباه هست که باعث میشود تو درد بکشی ؟
و اگر بر دلیلش آگاه شوی و بدانی دیگر درد نمیکشی
چون میدانی که اون دکمه هست که در تو روشن میشود
باوری غلطی هست که نسبت به خودت داری
وقتی آگاه شوی دیگر روی تو اثر نمیکند
مثال میگم ؛
بعضی مواقع وقتی مادرم از کسی نزد من تعریف میکرد من ناراحت و عصبانی میشدم
رفتم با خودم نشستم که دلیل این حال بد و ناراحتی من چیست ؟
دیدم که در من این باور روشن میشود که من به اندازه کافی خوب نیستم
و حالا هر زمانی که مادرم از کسی نزد من تعریف میکند و میبینم ناخود آگاه حالم بد میشود آگاه میشوم که باز همان دکمه در من روشن شده سریع با خودم حرف میزنم که این من نیستم
این یک دروغ هست که من باور کردیم
من به اندازه کافی خوب هستم
من خودم را با کسی مقایسه نمیکنم
بعد حالم خوب میشود و رفته رفته تا حدی که حالا نزد من از کسی اگر تعریف شود حالم آنقدر بد نمیشود چون هر بار زهن آگاهی کردیم
اگر بجای این کار میامدم
همیش خودم را قضاوت میکردم
که چرا من ناراحت میشوم ؟
چرا من اینگونه هستم ؟
چرا من عصبانی میشوم ؟
چرا من خوبی دیگران دیده نمیتوانم ؟
حتما ایرادی دارم ؟
میدانی چی میشد دشمن خودم میشدم از خودم ناامید میشدم و همش این کار تکرار میشد و هی منم قضاوت میکردم خودم را
و هر روز انرژی من صرف این کار بیهوده میشد و احساس بد را تجربه میکردم
آگاهی بر رفتار بهترین گام برای تغییر هست
و در باره کار های مثل کار کردن روی خودت ، رژیم گرفتن ، کنترول زهن بگویم
که نکردن اینا به مراتب بهتر از سرزنش کردن خودت هست
خودت را سرزنش نکن
با خودت مهربان باش
تو همین حالا هم فوق العاده هستی عزیزم
اگر رژیم نمیگیری ولی بعد میایی خودت را سرزنش میکنی بسیارر جفا میکنی در حق خودت
اگر پیش میاید که بابت موضوعی کنترول زهن نمیکنی بعد خودت را سرزنش میکنی بابت این موضوع خیلی در حق خودت جفا میکنی
نکردی فدای سرت
نکردی نوش جانت
فردا انجامش میدهم کاری هست که هر روز باید انجامش بدهم
حالا امروز نشد فدای سرم
من امروز اصلا روی خودم کار نکردم احساسم هم بد بود ولی به خودم گفتم فدای سرم کار میکنم که لذت ببرم نه اینکه زنده گی را روی خودم زهر مار بکنم
رفتم با فامیلم نشستم
گفتم خندیدم و شیندم
غذا نوش جان کردم
اصلا احساس عذاب وجدان نداشتم
و حالا هم آمدم در سایت که دو نقطه آبی دارم
و با عشق کامنت های شما را خواندم
مگر قرار هست چند سال زنده گی کنم که به خودم سخت بگیرم
مگرقرار هست چند سال نفس بکشم که از زنده گی لذت نبرم
اخرش هیچ چیز نیست
هیچ کجا هیچ خبری نیست همین لحظه عشق کن و لذت ببر
من دو شب پیش بابت یک موضوع خیلیی ناراحت شدم تا حدی که گریه کردم
میدانی تمام ماشه های احساسی ام کشیده شد
تو دوست داشتنی نیستی هیچ کس دوستت ندارد
ناحق برای هر موضوع دلت خوش میکنی
اینا نمونه حرف های زهنم بود
من با تمام وجودم خودم را در آغوش گرفتم و برای خودم یک نامه پر از عشق نوشتم که در سایت هم نوشتم و تمام وجودم پر از عشق شد
من در این دنیا خودم را دارم
و خودم برای خودم کافی هستم
هر کاری میکنیم هر تجربه دارم برای رشدم ضروری
و بدانیم در حال تجربه کردن و یادگیری هستیم
پس سخت نگیر
فردا که بلند شدی از خواب نفس عمیق بکش
و بابت فرصت دوباره و عشق ورزیدن دوباره خودت را و زنده گی ات را در آغوش بگیر
دوستتتتتتت دارم مریم جان شاکر
چقدررررررر تخلص قشنگ داری دختر !!!
بوس به روی ماهت جان و دلم
سلام به روی ماهت پاکیزه جان عزیزم
امیدوارم هرجا هستی همیشه همین قدر شاد و آرام و رها باشی وبه زندگی نگاه اسان گیر و زیبا داشته باشی.
پاکیزه جان بی نهایت بابت درک فوق العاده از زندگی و کامنت ارزشمندت تشکر میکنم نمیدونی که چقدر برای من که این روزها به خاطر تضادایی که باهاش مواجه شدم کمک کننده بود و باعث شد به فکر فرو برم و سعی کنم خودم رو بیشتر دوست داشته باشم و ببخشم و به خودم عشق بدم و سعی کنم از لحظه های زندگیم با ارامش لذت ببرم.
من مدت هاست که کامنت هات رو با عشق میخونم و لذت میبرم و ازت چیزهای زیادی یادگرفتم از جمله مهربانی با خودم رو و همیشه بابت نظرات ارزشمندت و درکی که داری تحسینت میکنم اما تا به حال برات کامنت نگذاشتم اما این کامنتت در زمان درستی به دستم رسید و قلبم رو آرام کرد و خواستم ازت بابت اینک هستی و عشق و محبت رو در جهان منتشر میکنی و با نظراتت دریچه آگاهی رو به رویمان باز میکنی تشکر و قدردانی کنم.
برات بهترین ها رو از خدای بزرگ و مهربان خواستارم.
سلام برتو پاکیزه زیبا ودوست داشتنی. سلام برتو که عشق خدایی وعشق مایی.
همین جملات رو که نوشتم پسر کوچولوم که 1.5 سالش داشت تلویزیون میدید اما امد پیش من،گفت مامان وامد تو بغل من نشست.انگار یه حسی بهش گفت برو پیش مامان. چون مامانش از خوندن کامنتت گریه کرد. انگار واقعا دست گزاشتی رو نقاط حساس مامان. واقعا درست نوشتی، واقعا درست فهمیدی. همه رو درست گفتی ،باید کامنتت رو پرینت کنم و بزارم جایی هروقت خودمو سرزنش کردم جملاتت رو بخونم. چقدر درست گفتی! من همیشه به خودم سخت گرفتم.
اما یه خبر خوب بهت بدم دوروز بود به خدای مهربونم میگفتم کمکم راهی پیدا کنم که داد نزنم سر بچم. خودمو کنترل کنم.دقیقا بعد نوشتن ان کامنت انشب، تو تخت نشستم فکر کردم گفتم دوجا من بشددددت عصبانی میشم این روزا ، یکی سر اینکه پسر بخاطر زدن موسیقی و درام هرچی اسباب بازی و اشغال کف خونه دورخودش جمع میکنه وهمه جارو بهم میریزه، اخیرا بشدت رفته این بی نظمی رو مغزم، بظوریکه رفتم پریروژ اتاقشو تمیز کردم وکلی اسباب بازیهاشون روکلا جمع کردم قایم کردم. و یکی سر اینکه بخاطراینکه لح منو در بیاره به یه سری جاها زبون میزنه، که بشدتتت منو عصبانی میکنه. و تو پیام شما و پیامهای دیگه ان روز بهم گفته شد ازهرچی بدت بیاد بیشتر میبینی، ازون شب گفتم خوب دیگه سعی میکنم جلو خودمو بگیرم با حال کردن بچم حال کنم وگیر به شلوغی خونه ندم. امیدوارم انم کم کم بررگتر بشه وکمتر اینکارو بکنه. یه دلیلشم اینه بردمش کلاس موسیقی و میخوام تو مسیری که فکر میکنیم بهتر بندازیمش، ولی ان عاشق درام و طبل زدن. در حد جنون عاشق این کار.باورت نمیشه پاکیزه جان این پسر کوچولوم چقدر قشنگ ریتم رو متوجه میشه و بادیدن یه اهنگ باهاش بعد دوبار درام میزنه حالا روی هرچی، از بالش گرفته تا لیوان ابش. و من احساس ناتوانی میکردم که اخه چطور مسیر علاقه اش رو عوض کنم.
چقدر من با خودم و این بچه نامهربونی کردم. واقعا باید بارها بخونم پیامتو و انهارو تو مغزم سیوکنم. از خداوند متشکرم که با دستای نازنین تو و با قلب مهربون تو، کلامش رو برمن حاری کرد. خیلی خیلی ازت متشکرم که این همه وقت گزاشتی و این پیام عالی رو برای من فرستادی.
از دور روی ماهتو میبوسم.
به نام خدای هدایتگر
به به سلام به پردایس زیبا و برفی! رفته بودم باشگاه، تصمیم داشتم نیم ساعت روی تردمیل پیاده روی کنم و بعد حرکات ورزشی رو بزنم. با خودم گفتم همچنان که دارم روی تردمیل راه میرم، گام های عقب افتاده ی پروژه ی مهاجرت رو نگاه میکنم. تا اینکه سایت رو باز کردم و گل از گلم شکفت وقتی تصویر بنر سایت رو دیدم. چقدر دلم برای پردایس و فایل های زندگی در بهشت تنگ شده بود! واقعاً باورم نمیشد اونجا این همه برف اومده باشه! چه مناظر نفس گیری درست شده بود با برف توی پردایس! الله اکبر از این زیبایی! مریم جان چقدر خوب شد که از خودت هم فیلم گرفتی و رخ نشون دادی :)، خیلی دلم برای صورت زیبات تنگ شده بود! اون صحنه های مربوط به پارو کردن برف منو برد به روزایی که با خواهرم زندگی میکردم تو کانادا. اونجا که مثل بنز برف میاد :) و چــــــــــــــقدر ما اونجا باهم برف پارو می کردیم. یادمه اون زمان توی پیاده روی هام همیشه تجسم میکردم که دارم یه جایی با هوای گرم و آفتابی زندگی می کنم. یه روز که هوا آفتابی میشد امکان نداشت از خونه نرم بیرون تا تابش آفتاب رو روی صورتم احساس کنم وکلی خدا رو شکر می کردم برای روزای آفتابی. خدایا عاشقتم! الان منو هدایت کردی به زندگی در یه جای گرم و آفتابی که تقریباً هرررررر روز هوا آفتابیه و خبری از برف و بوران و اون سرمایی که هوش از سر آدم میبره نیست. خدایا شکرت!
واقعاً لذت بردم مریم جان چقدر با آرامش و آسودگی داشتی میگفتی که دو روزه آب نداری و به جاش داری از برف و این تجربه ی جدید لذت می بری…ممنونم که این تصاویر شگفت انگیز رو با ما قسمت کردی :)
عاشقتونم مریم جان و استاد جان و همه ی هم خانواده ای های نازنین (قلب ها)
سلام دختر گلم یاسی جان
به به خوش برگشتی بعد از مدتی
خبر میدادی یه شتری گاوی گوسفندی چیزی برات قربونی میکردیم خخخ
!Long time no see
خوبه حالا یه دیروزو نیومدی سکایپ! یعنی فقط یه روزه ندیدمت
چطوری ته تغاری من؟! ببین من کاری ندارم که شما چند ساله برای خودت مستقل شدی و از پیش ما رفتی همیشه برای من ته تغاری هستی! یه چیزی شبیه لیلین قند عسلم!!!
بقول آقا ابراهیم جان خسروی
عااااح خدای من
دیگه خیالتم که راحته بهت اطمینان دادم ذره ای از عشقم بهت کم نمیشه هرچقدر هم که قربون صدقه بچه های سایت مثل سعیده جان و فاطمه جان و…. برم و ازشون تعریف کنم دیگه حسودی نمی کنی،مگه نه؟!!
چه کار خوبی کردی کامنت گذاشتی، میدونم که مرتب هم فایلهای هدیه و هم فایلهای دوره ها رو گوش می کنی ولی کامنت نوشتن یه چیز دیگه است نازنینم انرژی خیلی بالاتری داره
یاسی جان نعمتها و موقعیت الآنت رو روزی هزار بار به خودت یادآوری کن و بخاطرشون از خدا سپاسگزاری کن نزار برات عادی بشه، اونوقت قطعاً به کاری که بیشتر دوسش داری و موقعیتهای بهتر هدایت میشی
خدایا شکرت برای بچه های خوبم
انشالله خیلی زود من و بابا میاییم به دیدنت تو خونه ات هرچند که الان هیچ ایده ای براش نداریم و ویزا هم نداریم ولی هیچ چیزی نیست که خدای مهربونمون قادر به انجامش نباشه، خدای ما کن فیکون میکنه اینکه چیزی نیست
خدایا شکرت برای بچه های خوبم
عاشقتم یه عالمه
هرچی بگم بازم کمه
شاد و سلامت باشی، خوشبخت و ثروتمند باشی، غوطه ور در دریای نعمتها و موفقیتها باشی
و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
مااااااامیییییی (چشمای قلبی)
مرسی از جوابی که برای کامنتم نوشتین :)
منم عاشقتونم و کلی انرژی مثبت گرفتم از حرفاتون :)
منم خدا رو شکر میکنم برای اینکه پدر و مادر گُلی مثل شما دارم و اینکه خدا ما رو هدایت کرد و باهم هم مسیر هستیم!
ممنونم که یادآوری کردین سعی کنم نعمت ها و موقعیت الانم برام عادی نشه، واقعاً خدا رو شکر، الان به خیلی چیزا که در گذشته آرزوم بوده رسیدم، همیشه باید اینا رو به خودم یادآوری کنم و به عنوان الگو استفاده کنم که چیزایی هم که الان آرزو دارم به همین شکل میتونه محقق بشه :)
عاشقتونم مامانِ گُلم
به نام خداوند مهربان و بخشنده
خداوند را هزاران مرتبه سپاسگزارم بابت یک روز عالی دیگر و یک فرصت دیگر برای تغییر الهی شکرت
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستان خوبم
وای خدای مهربانم چقدر پارادیس زیبا شده
شما که اصلا تجربه باریدن برف نداشتین در پارادیس خدا را شکر من در جای قرار دارم که کلا برف میباره :))
چقدر تصویر زیبا خلق شده الهی شکرت
چقدر خانم شایسته عزیز ماه شده چقدر زیبا شدید الهی شکرت
چقدر من دوست داشتم آن قسمت که گفتید وختی آب شما قطع شد رفتید صرفه جویی کردید و با کار و ایده ها برای خودتان از طریق برف آب فراهم کردید
و به قول شما چقدر همین نعمت که برای ما بدیهی شده و به چشم نمی آید وختی نیست به ما یاد می دهد که باید سپاسگزار آن ها باشیم وختی به اطراف ام نگاه میکنم و میبینم چقدر من ثروتمند
اطاق گرم دارم خدایا شکرت
تنهایی دارم خدایا شکرت
ماشین که در اختیارم است خدایا شکرت
همه با محبت و احساس خوب با من رفتار می کند و جهان با انسان های خوب قرارم داده الهی شکرت
پول که دارم تا به خودم همه چیز تهیه کنم الهی شکرت
بابت همین سلامتی پا ها دست سالم که دارم همیشه باید سپاسگزار باشم
یک پسری است در باشگاه که دو تا پا نداره و دست هایش هم مشکل دارند با پا های مصنوعی تمرین میکنه
من وختی این پسر را میبینم میگم چرا اینقدر ناسپاسی میکنم و سپاس گزار همین تن سالم ام نیستم این پسر فقط یک پا و یک دست سالم می خواهد داشته باشد تو که داری تو که باید سپاسگزار باشی بابت همین پا های سالم دست های سالم
خدایا شکرت بابت همه نعمت های که به من دادی الهی شکرت