سریال زندگی در بهشت | قسمت 263 - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه اقایی گفته:
    مدت عضویت: 1741 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم

    خدارو هزار بار شکر که دوباره دیدمتون و نمیدونین وقتی فایل زندگی در بهشت رو دیدم چقد خوشحال شدم و روزمو ساختین دوباره . واقعا از هر لحظش لذت بردم و سپاسگذاری کردم برای حضورتون توی زندگیم که هر روز کلی درس میگیرم ازتون. شاید باورتون نشه ولی من هنوز قسمتای قدیمی زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو میبینم و نمیدونین چقد لذت میبرم و هربار یه درس جدید میگیرم و یه سری جمله ها و تیکه کلامای خانم شایسته عزیزم رو ناخوداگاه تو زندگی روزانم میگم بعد یدفعه یاد اون قسمت از فایل شما میوفتم کلی ذوق میکنم. من با دیدن سفر به دور امریکا و اون قسمت که شما تو دل طبیعت بودین و خاطره ای از شنیدن صدای پرنده رو تعریف کردین و تا اخر شب توی مهمونی دخترونتون هم صدای اواز خوندن پرنده رو میشنیدین رو چند بار دیده بودم و هربار محو صحبتای شما و منظره بی نظیر پشتتون بودم و هرلحظه سپاسگذاری میکردم. باورتون نمیشه چندهفته پیش ما سفری رفتیم به اولسبلانگاه تو گیلان و یه کلبه چوبی اجاره کردیم که چند روزی تو دل طبیعت و سکوت باشیم .وقتی تو راه بودیم درختای بلند کنار جاده که سبز و بلند و زیبا دقیقا مثل همون چیزی که شما تو فایل سفر به دور امریکا بهمون از عظمت و بزرگی خدا نشون داده بودین رو میدیدم و باور نمیشد داره اتفاق میوفته , وقتی رسیدم اونجا چیزی که میدیدمو باور نمیکردم خیلی شبیه به صحنه هایی بود که تو فایلای شما دیده بودم. واقعا ازتون سپاسگذارم شما نمیدونین چقد تاثیرگذار هستین تو زندگی ما.من هرلحظه از فایلایی که از شما میبینم رو به معنای واقعی زندگی میکنم و لذت میبرم. خاهش میکنم بازم برامون از زندگی بی نظیر و عاشقانتون و آگاهنتون که همش درس داره برامون فایل بذارین ما واقعا بهش نیاز داریم و خدا میدونه که چقد کمکمون میکنه. من نمیدونستم چطوری میتونم براتون عکس و فیلم بفرستم برای دوستانی که شاید راحت باور نکن و بگم که واقعا اتفاق میوفته فقط باید با تمام وجودت قدرت ذهنت رو باور کنی. سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    بنام رب

    سلام استاد شایسته جان و استاد عباسمنش عزیز

    چه حرفای جالبی داخل فایل گفتید

    کامنت تعدادی از بچه ها رو خوندم و دلم خواست منم بنویسم

    به گذشته خودم و نحوه بدنیا اومدن و بزرگ کردن دخترم فکر کردم

    چقدر من از لحاظ روانی و بدنی اذیت شدم

    چون کلی باور غلط داشتم

    این در حالیه که باورای سلامتیم از بقیه باورام همیشه بهتر بوده

    اما انقدر شنیده بودم که بچه داری سخته و زایمان سخته که نگووو

    ولی با همون شنیده ها یادمه چند تا کلیپ دیده بودم که خارجیا زایمان طبیعی رو بهتر میدونن چون برای سلامتی بهتره و…

    و منم میخواستم زایمان طبیعی رو تجربه کنم با اینکه خیلی میترسیدم و خیلی منو میترسوندن

    ولی میگفتم میتونم

    اخه من قبل از بارداریم لاغر بودم و خانواده همسر سابقم خیلی منو میترسوندن که تو ضعیفی و نمیتونی

    حالا اون ترس ها و باورهای خراب باعث شد قبل از زایمان کلی اذیت بشم اما خب زایمان طبیعی انجام دادم و اون قدر هم که میگفتن ترسناک نبود

    ولی همیشه باور داشتم بچه ام ساکت و اروم میشه

    و همینجوری هم شد

    دقیقا همون مفهوم گاز و ترمز که توی کشف قوانین گفتین

    یه جاهایی باورام خوب بود

    یه جاهایی نه

    و ترکیبی از هر دوتاشو داشتم

    داشتم فکر میکردم با همون باورای داغون من کلی نتیجه های خوب هم گرفته بودما

    با اینکه اصلا نمیدونستم باور چیه

    تمرکز بر نکات مثبت یعنی چی

    توحید و ایمان چی هست

    و الان که اروم اروم این چیزا رو متوجه میشم و از اون موقع خیلی باورام بهتر شدن پس قطعا خیلی اتفاقات عالی تری تو راهه

    (البته که کلی اتفاقات عالی هم تجربه کردم) و چقدر ایمانم قوی تر شد که همیشه و همیشه فقط تو این مسیر بمونم که این مسیر درست ترینه

    یه چیزی هم اومد تو ذهنم

    من خودم وقتی فایل های شما رو گوش میدادم همیشه نگاهم رو بقیه بود

    مثلا شما میگفتید اگر به دیگری با توقع خوبی میکنی و اتفاق خوبی برات نمیافته من به خودم میگفتم اره فلانی و فلانی هم بخاطر همینه این همه کمک میکنن و نتیجه همیشه بده براشون و همیشه شاکی ان

    تا یه روز به خودم گفتم تو داری فایل گوش میکنی خودتو تغییر بدی اونوقت از دیگران داری مثال میزنی

    بابا ببین خودت کجاها خراب کردی

    الان بیشتر یاد گرفتم هر چی که میگید همونو توی خودم پیدا کنم

    چرا اینو گفتم

    چون یکی از بچه ها وقتی یه فایلی رو دیده بود اومد بهم گفت من یاد تو افتادم که فلان کارو کردی و با خنده هم بهم گفت

    من که جوابی ندادم و گفتم منم مثل این بنده خدا قبلا مثالها رو برای دیگران میدونستم نه خودم

    و بازم برام یاداوری شد که بیشتر حواسم باشه بببینم خودم چه ایرادی دارم و از حرف دیگران هم ناراحت نشم

    البته اگه قبلا بود ناراحت میشدما

    اما انقدر الان تغییر کردم که گفتم منم قبلا اینجوری بودم و اونم به وقتش خودش متوجه میشه

    با دیدن این قسمت به خودم قول میدم

    درسته تو بچگی های دخترم باورام خوب نبودن و خودمو اذیت کردم ولی از این به بعد رو اشتباه نمیکنم و اجازه میدم اونم مسیری که خودش میخواد بره البته بازم از قبل بهتر شدما

    اما خب این دفعه خیلی خیلی حواسمو جمع میکنم

    وقتی یه مادر میتونه بچه نه ماهه رو ازاد بذاره و انقدر توحیدی عمل کنه

    من که صد در صد میتونم

    ممنونم ازتون بابت تهیه این قسمت

    مثل همیشه بینظیر بود

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سهیلا راد گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    وای باورم نمیشه!! چه سبک قشنگی دارن، من یه پسر 3سال ونیمه دارم. چنان به این بچه سخت گرفتم که قابل بیان نیست،

    اونجایی که مامانش اجازه داد بچه از کف زمین توی دهنش برد یاد خودم افتادم زمانی که پسرم تازه یاد گرفته بود دستشو توی دهنش کنه انقد دستاش رو میشستم و نگران بودم اتفاقی براش نیوفته که چندین بار آبسه زد. همش درگیر این بودم چه شوینده ای برای دستاش بخرم که مناسب باشه و واقعا تمیز کنه یا اگه پستونک رو زمین میوفتاد همیییشه گوش ذهنم استرس داشتم نکنه تمیز نشسته باشمش!

    اما درباره شیر دادن منم تقریبا همین کار رو کردم. هروقت گرسنه میشد شیر میدادم. هروقت میخواست نه اینکه تایم بگیرم و بهش بدم یا موقع گریه و بهانه گیری. واقعا هم موفق بودم توی این مورد. هرچند همه اطرافیان هم اونو زمان و هم الان به من میگن اشتباه میکردی بهش تند تند شیر نمیدادی و به قولشون ظالم بودم!

    اما توی اینکه کجا برو چیکار بکن هنووووزمم محدودش میکنم. چندروزیه که با دوره 12 قدم کار میکنم چون خودم آروم شدم به لطف خدا رفتارم خیلی بهتر شده خیلی باهاش مناسب سنش رفتار میکنم یعنی تلاش میکنم اینطور باشه

    چقد درس گرفتم و چقد حالم خوب شد با این فایل. چقد تحسین کردم اینکه فقط شیر مادر میدادن به اون بچه. خیلی سعی کردم زود غذای کمکی پسرم رو شروع نکنم اما دکتر و اطرافیان اجازه ندادن و نزدیک 6ماه شروع کردم.

    از این خانم من درس آرامش، در صلح بودن با خودش، آسان گیری رو گرفتم. اینکه کاری براشون سخت نیست مثلا همین تدریس بچه هاش واااااقعا تحسین داره. اینکه مدام در سفره حتی سبک ساده پوشش و ظاهرش، قشنگ مشخصه چقدر در آرامش و وصل هستن به خالق. حتی اونجایی که برای زایمان انقد ایمان دارن که توی خونه میمونن و اجازه میدن بدن کار خودش رو انجام بده من واقعا خدا رو میبینم. منم طبیعی زایمان کردم اونم با عشق خالص، اون لحظه هیچوقت یادم نمیره خدا رو با تمام وجودم حس کردم. وقتی زایمان داشت انجام می‌شد قشنگ شنیدم که می‌گفت چیکار کنم و واقعا ازش خواستم درد رو برام راحت کنه و بخدا که همینکار رو کرد. احساس کردم بازهام رو توی آغوشش گرفت و دردم رو تحمل کرد و از درد من کم شد و خیلی راحت زایمانم اتفاق افتاد‌. انقد پر از عشق بود که اگر بچه دومی بخواهم هم انتخابم همین روشه. خدایا عاشقتم ازت سپاسگزارم برای یادآوری اون احساس زیبای حضورت کنارم.

    خدایا ازت میخوام منو هدایت کنی به داشتن آرامشی از این نوع و دوست داشتن خودم و در صلح بودن با خودم

    خانم شایسته دمتون گرم بابت این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مهرک الهی گفته:
    مدت عضویت: 1671 روز

    سلام به استاد عزیز و شایسته ی جانم

    مدتی بود که خیلی دلم سریال زندگی دربهشتو میخواست. و اونروز که بنر رو دیدم کلی ذوق کردم مخصوصا که تصویر یه بچه همروی بنربود دیگه ذوقم تکمیل شد فهمیدم چیزای مورد علاقمو میبینم.

    همون اول که این قسمتو دیدم یه کامنت خیلی بلند وبالا نوشتم ولی هرکاری کردم ارسال نشدودیگه دستم توانشو نداشت که دوباره بنویسم

    حالا دوباره مینویسم چون این قسمت خیلی جذاب بود برام

    اول شایسته عزیزم چه خوب این خانواده رو جراحی کردی مخصوصا روش تربیتی مادرو

    کاش این فرهنگ وروش گسترده بشه وبه بچه ها اینطوری بها بدیم و،ازاد ورها باربیاریمشون

    خود من باوجود اینکه کاملا آزاد و رها با اومده بودم ولی در مورد پرورش فرزند بخصوص اولی روشهای سختگیرانه ای رو اعمال کردم که البته همسرم خیلی بدترازمن بود ونتیجه بسیار بدشو دیدم وسالها خودمو برای این موضوع سرزنش میکردم ولی با این تجربه در مورد فرزندان بعدی کلی تغییر کردم وناحیه اعتدال رو پیش گرفتم

    وخدارو شکرتونستم نسبتا بهترعمل کنم

    والان فکرمی‌کنم می‌دونم بچه ها به بیشترین چیزی که نیاز دارن سرو لباس عالی واسباب بازی گرون وچشم گفتن وزبان انگلیسی دونستن ومعدل بیست نیست

    اونها احتیاج به آزاد بودن،حمایت عشقی خانواده،قانونمندی وتجربه زندگی بانظارت پدرومادر دارن

    وکسانی که چنین روشی مثل این خانم وخانوادش رو برای تربیت فرزند اجرا میکنن میتونن بهترین بچه هارو به دنیا تقدیم کنند

    دوست داشتم به گذشته برمیگشتم وبچه هاموبااین دید پرورش میدادم

    این یکی از بزرگترین حسرتهام بود ولی با آموزشها درمکتب اساتیدم درک میکنم و می‌دونم که اونوقت بهترین کارممکن خودمو انجام میدادم ودست ازسرزنش خودم برداشتو

    ولی این مادر عالی رو تحسین میکنم

    دومین مورد این بود که کاش قسمت دیگه ای میشد تهیه کنید که به یک سری از سوالات ما جواب داده بشه مثل اینکه درآمد این خانواده چطوربود وفیلمی از کمپرشون ویا گفتگو با پدر وبچه ها

    چون من خیلی به این نوع زندگی علاقه دارم البته که حالا من بچه هامو بزرگ کردم وهمشون مستقلن ولی ایده برای کسانی که دوست دارن اینجوری زندگی کنند

    این مدل زندگی کردن خیلی متداول نیست ولی به محض اینکه دیده بشه خیلی ازعاشقانش میفهمن که میشه وانجامش میدن

    چقدر دوست داشتم روی ماه خودتونو هم ببینم چون دلتنگتونیم ومطمئنم این حرف دل همه هست لطفا تو قسمتای بعدی که خیلی زود اتفاق بیفته این موضوع درنظر بگیرید

    دیگه اینکه خیلی همیشه دوست داشتم که شما دوتا استاد هم یه بچه می‌داشتید که هم من مثل مامانبزرگا کیفشو ببرم هم ببینم فرزند دو استاد عالی چطوریه وچجوری بزرگ میشه،(البته این آرزو با صدای بلند بود ومن می‌دونم که معیارها وتصمیمات زندگی شما به احدی مربوط نیست)ولی آرزو ئه دیگه

    دیگه اینکه عاشقتونم ودلتنگ

    همزمان تو دوره هم جهت با جریان خداوندم هستم ولی ذوق دیدنتون کامنتمو به اینجا آورد

    کلی حرف دیگه که فراموشم شد

    ولی بازم این قسمت برای من بسیار ناب و عالی بود.

    منتظر دیدنتون هستم تو قسمت جدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مصطفی افشار گفته:
    مدت عضویت: 1077 روز

    سلام به همه دوستان عزیز

    چقدر باورهای من نسبت به یک کودک خردسال جابجا شد

    اینقدر لذتبخش میتونه باشه داشتن فرزند واو اینقدر راحت و اسان دلم خاست

    دقیقا اره وقتی اجازه بدی جهان کار شو بکنه و طبق سیستم عمل کنی نتیجه میشه رضایت بخش و راضی کننده و تو زندگی رو زندگی میکنی و لذت میبری هم خودت هم بقیه

    ماشلاه چقدر فعال بود این پسر زیبا مادرشم خیلیی شاد و ارام بود خندهاشون لبخنداشون واقعا بوجد میاورد ادمو و حس خوبی میداد

    برای هممون از این لبخندای پر شور میخام به این لبخند ها من میگم لبخند رضایت قلبی و جاری شدن خداوند توی وجودم اون لحضهای که لبخند رضایت مندی میاد رو لبم و شادی درونی دارم اون لحضها بی نظیرن برام

    راستی من یه برادر زاده دارم یک تنه بمب انرژی مثبته فقط کافیه چند دقیقه ببینیش جوری دلت رو میبره که خودتم نفهمی پادشاه توی روابط فقطم تو تا کلمه میگه سلام عمو و کلی سوال میپرسه ازت این جیه اون چیه و کلا میخنده

    یعنی فعالیتی که این بچه داره شادی و بازی که میکنه از صبح که چشماشو باز میکنه توصیف نشدنیه

    و جالبه خسته هم نمیشه همه میگن این چطور خسته نمیشه؟؟

    بقیه خوانواده مثلا ساعت ده میخابن این تا نخابونیش بازی میکنه مگر دیگه بیهوش بشه از خستگی و همه در تعجبن ولی من میدونم که وصله به منبع و شادی رو انتخاب میکنه هر لحضه از زندگیش

    اصلا انقدر در صلحه مهم نیست پیششه و طول روز یا اهنگ‌ میزاره و فقط میرقصه و بازی میکنه

    حتی اگر اهنگ‌هایی که پخش میشه غمیگن باشه سریع میزنه زیر گریه و بقیه باز میگن این چش شد و نمیگیرن قضیه رو که احساس بد مساوی با اتفاقات بد ولی اونها نمیدونن داستان چیه شایدم میدونن ولی باوراشون میگه غم خوبه

    اصلا انگار جهان یک‌ میدونه خالی از هر چیزی که بتونه بهش حس بد بده که اینکارو اینجا نکن زشته اصلا مهم نیست اون فقط شادی میکنه اصلا اگه جمعی باشه بزن و بکوب میره خودش وسط برای خودش اصلا دعوت میکنه خودش رو نیازی به دعوت نداره

    و بچهارو همه دوست دارن چرا چون بچها نمیچسبن به مظر بقیه یا تایید بقیه و اصلا برای بقیه کاری نمیکنن بخاطر همین همه دوسش دارن و میگیرن ی دقه فقط ی بوس بکنشش ولی اون در‌میره میره پی بازیش

    سپاس از استادان عزیزم خیایی فایل باحالی بود واقعا لذت بردم از دیدنش

    دمتون گرم که ابن برکت دیداری و شنیداری رو با ما تقسیم گردین و دم خدای مهربان گرم که هدایت میکنه و اینجوری زیبای خلق میشه

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ریحانه یاراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1658 روز

    شروع با نامی که آغاز تمام خوبی‌هاست…

    سلامممم وای دلم نمیاد این ویدیو رو شروع کنم ک تموم بشه چقدر دلم میخواست دوباره سریال زندگی در بهشت شروع بشه خدایا مرسیییی

    چقدر دلم‌ برای این ویو تنگ شده انگار بعد مدتها برگشتم خونه و انگار تمام این مدت نیاز داشتم تا چشمام و گوشام و مغزم رو با دیدن یه قسمت جدید شستشو بدم از افکار بد و الوده

    بعد از مدتها اومدم ک کامنت بزارم

    چقدر نیاز داشتم ک اینو بشنوم (اسون بگیر)

    و انگار اسون گرفتن سخت ترین کاریه ک من نمیتونستم انجامش بدم

    بابت همچی سخت میگیرم برای هر خرید لباس از هزار زاویه برسیش میکنم با کوچک ترین ایراد اونو نمیخرم

    از خودم از قیافم هزارتا ایراد میگیرم قیافه خودمو با کسی ک عمل داره و ژل داره مقایسه میکنم

    اینا همه پاشنه های اشیل منه

    داشتم فکر میکردم من اگر بچه داشتم دقیقا رفتاری برعکس تیشون انجام میداد و یک نقطه مخالف بودم

    قطعا نمیزاشتم بچم این ازادی رو تحربه کنه این ارامشو داشته باشه با خودش دوست باشه و با انرژی خدا همسو باشه

    این فایل واقعا پر از درس بود واقعا باید اسان گرفت تا اسان بشی بر اسانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    tahereh kheyrkhah گفته:
    مدت عضویت: 518 روز

    سلام به خانم مریم عزیز واستاد وهمه ی دوستانم ،من باید این فایل رو میدیدم برای من ساخته شده بود،تعجب کردم،ذوق کردم ودوباره به هدفم فکر کردم،من مدتی بود که قانون سلامتی رو اجرا میکردم درزندگیم ولی چند وقتیه که متزلزل شدم هدفم سلامتی بود ورسیدن به اندام مناسب وداشتن انرژی بالا تقریبا بهشون رسیده بودم ولی متزلزل شدم وامروز بادیدن این فایل زیبا بادیدن این بچه ی ناز ،بادیدن خانواده اش مخصوصا مادر دانا وعاقلش یکبار دیگه به ذهنم یادآوری کردم ببین راه درست اینه،وقتی که مریم جان میگن قانون سلامتی رو دقیقا اجرامیکنن نه بخش خوراکی بلکه از هر نظر ،تلنگری میشه برای ذهنم،ببین میشه بهانه نیار،چقدر مادر این بچه راه درست رو انتخاب کرده بعداز شیردادن بچه رو نمیخوابونه همش درس بود ،پابرهنه بچه رو برد توطبیعت ،غذای کمکی به بچه نمیداد،این بچه ورزشکار بود چقدر لذت بردم از دیدن تلاشش برای راه رفتن عالی بود عالی ممنون ازتون خانم شایسته ی عزیز بابت آگاهی‌های این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    احسان آریان مهر گفته:
    مدت عضویت: 469 روز

    با سلام خدمت خانم شایسته و تمامی دوستان عزیزم.

    چه قدر این قسمت از سریال زندگی در بهشت درس های بزرگی داشت، به وضوح میتونم ببینم حتی نزدیکانم که با بچه هاش.ن چطوری رفتار میکنن!!! بچه از طبیعت خودش دور میکنن به جای اینکه اجازه بدن دنیای اطرافش رو کشف کنه همش منع میکنن که این کارو نکن اون کارو نکن، چقدر بچه رو محدود میکنن و نمیزارن خودش باشه.

    چه قدر ترس های الکی برای بچه ایجاد میکنن مثلا اونجا تاریکه نری لولو خور خوره میخورتت.

    کم بدو می افتی دست و پات میشکنه.

    اگر بردمت خونه یه دست کتکت زدم اونوقت میفهمی نباید انقدر شلوغ باشی.

    الان وقت خوابته باید الان بخوابی.

    باید این غذا رو بخوری.

    اگر نخوابی شبح میاد میبرتت و… خلاصه باورهای ضعیف کننده ی زیادی به بچه میدن و اون رو یک فرد وابسته و گاهی با اعتماد به نفس و عزت نفس بسیار ضعیف بار میارن که میتونه خطرناک باشه برای آینده ی بچه.

    از لحاظ تغذیه هم نمیزارن که بدن کودک به شکل طبیعی کارش رو انجام بده و انقدر با روش های من درآوری بهش غذا میدن تند تند بیمار میشه و همش باید شربت و دارو و آمپول و…

    من هنوز دوره ی قانون سلامتی رو نخریدم ولی ایمان دارم این دوره فقط در زمینه ی تغذیه نیست بلکه شیوه ی درست و طبیعی زیستن ما رو بهمون یاد میده.

    مرسی خانم شایسته ی عزیز که این قسمت رو به اشتراک گذاشتید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1632 روز

    درود بر مریم عزیز و مهربانم

    چقدر دلم برای شما تنگ شده بود. کاش خودتون رو هم در این تصویر می دیدم. باورتون نمی شه می گفتم کاش مریم عزیزم فایلی آماده می کرد فضای پارادایس را می دیدیم.

    ممنوم ازتون چقدر این فایل عالی بود. من خودم مادر دو تا بچه هستم و بچه های من در سن نوجوانی هستند. چقدر این سبک زندگی آزاد و رها بود.

    آزاد و رها از هر قید و بندی

    – نه حرف کسی در زندگیشان نقشی داشت.

    – نه وابسته به وسایلی مثل گوشی یا بازی کامپیوتری بودند. چیزی که بچه های من و این دوره اکثرا وابسته هستند.

    – نه وابسته به خوراک ها و تغذیه هایی که جامعه به ما می آموزند یا با تبلیغات جذب آنها می شویم.

    – نه وابسته به مکانی بودند.

    – نه دلبسته دوست و آشنا بودند که مانع حرکتشان شود.

    – نه درگیر افکار محدودکننده ای که با بچه کوچک قید همه چیز را بزنند.

    تمام این وابستگی هایی که بالا گفتم هم در زندگی من و هم در زندگی بسیاری از افراد نقش دارد. به همین دلیل است که تعارضات بسیاری در زندگی خود داریم.

    چقدر این مادر به سلامتی خود اهمیت می داد. چقدر اعتماد به نفس بالایی داشت و چه راحت نوعی از زندگی را انتخاب کرده بود که دربین مردم کم اما دلچسب خودشان بود

    واقعا تمام مدت در حال تحسین بودم. همراه مریم عزیزم که در حال تحسین بود من هم تحسین می کردم. زیبایی بی نظیر کودک. شیوه زندگی خانواده. رابطه نوجوان ها با همدیگر. و گل سرسبد خانه یعنی مادر واقعا احسنت داشتند.

    مریم جان خیلی دلم براتون تنگ شده بود. برای بهشتی که در آن زندگی می کنید. من خیلی از درسهای زندگی را از شما آموختم. نمی دانید چقدر نگرش شما به زندگی و در صلح بودنتان به عنوان یک زن به من در زندگی کمک کرده است. سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    مرتضی آستاد گفته:
    مدت عضویت: 940 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته که زحمت کشیدند این فایل بی نظیر رو آماده کردند .

    وقتی دیدم فایل زندگی در بهشت روی سایت اومده یعنی اینقدر ذوق داشتم اینقدر ذوق کردم که حتی اشک توی چشمام جمع شده بود

    واقعن خدا روشکر که امروز این فایل بی نظیر روزی من شد و تونستم این فایل رو ببینم

    چه قدر دلم برای پرادایس تنگ شده بود و خیلی حس خوبی دارم

    خدای من چه قدر این فرشته زیبا بود چه قدر جذاب بود و چه قدر دوست داشتم از نزدیک بغلش کنم

    خانم شایسته چه قدر خوب از نکات مثبت این فرشته و این خانواده گفتند.

    چه قدر بچه های بزرگش با هم در صلح بودن و هر کدوم وظیفه خودش رو به خوبی انجام می‌داد واقعن بی نظیر بودن

    چه قدر مادر خانواده آسون گیر بود برای نگهداری بچه و این‌که‌ توی سفر و توی ماشین بچه کوچک رو بزرگ کنی واقعن یه هنره و کار هر کسی نیست که این همه مسائل رو هندل کنه دمش گرم

    چشمه پسر موری هم یک تجدید خاطره کردیم باهاش

    هم توی 12 قدم بود و هم توی زندگی در بهشت فکر کنم

    براوانی هم که یه تنه داره کل پرادایس رو تمیز کاری میکنه و زحمت زیبا سازی محوطه رو بر عهده گرفته و یه خدا قوت بهش میگم

    چه قدر ماهی بزرگی گرفته بودن از دریاچه و بعدش رها کردن توی آب

    چه قدر بچه راحت توی شن وخاک چهار دست وپا راه می‌رفت و کاری بهش نداشتن که چیزی نخوره یا زخمی نشه یا هر چیز دیگه ای که ممکنه برای بچه پیش بیاد

    فقط توی این فایل جای خانم شایسته. خالی بود ‌که ندیدیم و انشالله قسمت بعدی هم درست بشه و خود شما رو هم ببینیم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: